لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 11
طلاق از منظر دین
و
حقوق زن در خانواده
طلاق در اصل رها کردن از روی پیمان و قراردارد است ورها کردن از قید زوجیت نیز طلاق نامیده شده است. و در اصطلاح شریعت، همان مفهوم عرفی رایج میان عقلاء را می رساند که شارع مقدس با شرایط خاصّی امضا کرده وبه معنای گشودن پیوند زناشویی با واژه مخصوص یا اشاره و نوشته ای که جایگزین آن باشد، چه پیوند زناشویی بلافاصله گشوده شود و چه بعد از گذشت زمان معین.
و در اصطلاح حقوق نیز طلاق عبارتست از ایقاعی تشریفاتی که به موجب آن مرد به اذن یا حکم دادگاه، زنی را که به طور دائم در قید زناشوئی اوست رها می سازد.
در این جا سئوالاتی مطرح می شود که :
آیا طلاق فقط در دین اسلام مطرح شده است؟
آیا طلاق در اسلام جایز است؟ اگر پاسخ مثبت باشد پس وضعیت زنان مطلقه چگونه است؟
وظیفه زن ومرد در مدت عدّه چیست؟ بعد از اتمام عدّه چطور؟
با توجهه به آیات و روایات فرزندان چه سرنوشتی پیدا می کنند؟
آیا حد طلاق در اسلام مشخص شده است؟
زن در خانواده از چه حقوقی برخوردار است؟
ابتدا به طور اجمال تاریخچه ی طلاق را بیان کرده آنگاه به بررسی طلاق از منظر دین پرداخته و حقوق زن در خانواده را مورد بررسی قرار می دهیم.
الف- تاریخچه ی طلاق
آنگونه که از قدیمی ترین قانون مدوّن و ساخته ی دست بشر یعنی < قانون حمورابی> استنباط می شود خانواده اساس اجتماعی بوده و مرد قادر بوده در مواردی که زن تا مهلت معینی صاحب فرزند نمی شده وی را طلاق دهد و نیز اگر زنی بیماری مزمن داشت، مرد بدون آنکه او را طلاق دهد می توانست زن دیگری اختیار کند.
در آتن نیز طلاق برای مرد دشوار نبوده و مرد می توانست بدون ارائه دلیل زن خویش را از خانه براند. در مقابل زن نمی توانست به دلخواه، همسر خویش را ترک گوید ولی در صورت ستم شوهر، زن می توانست به < آرخون > مراجعه و تقاضای طلاق کند و با رضایت < آرخون > طلاق زن صورت می گرفت. گاهی نیز طلاق با رضایت طرفین انجام می گرفت، لیکن این توافق باید رسماً طی تشریفاتی در نزد < آرخون > اعلام می شد.
در مصر قدیم نیز شوهر نمی توانست زن خود را طلاق دهد مگر در مورد نازایی و طلاق زن به هر دلیل، شوهر را مکلف می نمود تا قسمت بزرگی از املاک خانواده را به وی واگذارد و در نتیجه طلاق به ندرت اتفاق می افتاد.
در دین زرتشت نیز آیین زناشویی کاری پسندیده و تجرد امری ناپسند و در خور نکوهش بوده است. این تعلیمات به همراه حق برابری زن در زندگی زناشویی موجب می گردید که طلاق امری ناشی از اراده ی بی چون و چرای مرد تلقی نگردد.
در ایران باستان طلاق منوط به رأی دادگاه بود. اگر قاضی دادگاه تشخیص می داد که زوجین می توانند زندگی زناشویی خود را ادامه دهند، آنان را مجبور به زندگی می نمود و شوهر متمّرد را به مجازات سختی محکوم می کرد تا بی جهت متمایل به طلاق نگردد.
در دین یهود نیز طلاق وجود داشته است در صورتی که مرد کجروی در زن خود بیابد برای او نامه ی انفصال (جدایی) بنویسد و به دستش بدهد و از خانه ی خود او را بیرون فرستاده و رهایش سازد.
در انجیل نیز آیات متعددگاه بر عدم قبول مطلق طلاق دلالت دارد (همانند آیات 16:18) و در آیات دیگری از انجیل، طلاق را محدود به زنای یکی از زوجین نموده است(ماندن آیات 15:31) انجیل متی که می گوید: < هر کسی از زن خود مفارقت جوید، طلاق نامه به او بدهد، لیکن من به شما می گویم هر کس به غیر علت زنا، زن را از خود جدا کند باعث زنا کردن او باشد و هر کس زن مطلقه را نکاح کند، زنا کرده باشد.>
ب- طلاق از منظر دین(آیات و روایات)
طلاق بر دو نوع است: 1- طلاق بائن 2- طلاق رجعی
در طلاق بائن شوهر بعد از طلاق حق بازگشت ندارد خواه زن در عدّه باشد یا نباشد که طلاق بائن بر 6 نوع است. در طلاق رجعی مرد می تواند تا وقتی که همسرش در عدّه است به او رجوع کند.
قرآن کریم در آیاتی از سوره طلاق و بقره، نساء و احزاب پیرامون طلاق و مسائل مربوط به آن سخن گفته است. در اسلام آنچه دارای اهمیت است تشکیل
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 19
کار زنان از منظر تاریخی - بین المللی
مقدمه:
• در دنیای امروز بدون آنکه به مسئله کار همزمان از منظر جنسیتی نگریست نمیتوان فعال کارگری همه جانبه ای بود. از طرف دیگر بدون آنکه عرصه کار زنان یک محور مرکزی جنبش زنان باشد نمیتوان فعال همه جانبه جنبش زنان بود ...
در مباحث حول روابط بین المللی که عمدتا بر روابط بین دولتهای مقتدر ملی و یا شرکتهای فراملیتی متکی است توجه به مسائل زنان اساسا غایب است. آنجا نیز که در این عرصه از طرف بخشی از فمنیستها به مسائل زنان پرداخته میشود زنان عمدتا به عنوان بازیگرانی منفعل و قربانی تصویر میشوند. البته این بخشی واقعی از موقعیت زنان در روابط بین الملی, بویژه در جنگ, است. اما همین تصویر شرکت فعالانه زنان در عرصه های مختلف از جمله نقش زنان در بازار کار و تولید را در اقصی نقاط جهان نامرئی میکند. بویژه با توجه به اینکه در پروسه تعمیق روند جهانی شدن, کار زنان یک محور مهم از این پروسه است این لاقیدی, بویژه از جانب فمینیستهای رادیکال و سوسیالیست, مشروعیت آنان را به عنوان سخنگویان مسائل زنان تضعیف کرده و عملا آنان را به نمایندگان بخش الیت زنان تنزل میدهد. نوشته حاضر به منظور جلب توجه به موقعیت زنان در عرصه کار و تولید, از یک منظر بین المللی, تدوین شده است.
کار مولد و کار بدون مزد زنان در خانه
سنتاً یکی از عوامل لاقیدی سوسیالیستها و فعالین کارگری به مسائل زنان در عرصه کار و فرعی دانستن این عرصه از جانب آنان این بوده که گویا کار زنان ¨مولد¨ نبوده است. البته پایه مادی این لاقیدی وجود مردسالاری بوده اما این پایه مادی بیان نظری و تئوریک نیز یافته است. یکی از منابع مهم تعریف مقوله های مختلف در جامعه کاپیتالیستی, از جمله مقوله ¨کار مولد¨ آثار آدام اسمیت بوده است. طبق نظر اسمیت* (١) تقسیم کار ریشه در طبیعت انسان داشته و یک عمل و نتیجه ضروری از درک و درایت انسانی است. انسان از نتایج کار خویش لذت برده ولی رضایت بخش ترین عمل انسانی از طریق مبادله نتیجه کار خویش با نتیجه کار دیگری محقق میشود. به عبارت دیگر کار واقعی ترین شاخص برای سنجش ارزش مبادله است. با تکیه بر این تعریف از نظر آدام اسمیت کار مولد کاری است که ارزش افزایی کرده و کار غیرمولد کاری است که ارزش افزایی نمیکند. یک نتیجه اجتناب ناپذیر از این تعریف این است که کار زنان در خانه, در جامعه سرمایه داری, که مستقیما با نتیجه کار دیگری مبادله نمیشود و اساسا در ازای آن مزدی نیز پرداخته نمیشود به عنوان کار مولد به حساب نمیاید.
مارکس (٢) در نقد خود به سرمایه داری, از جمله در نقد نظرات اسمیت, تاکید میکند که پایه ای ترین رابطه میان کارگر و سرمایه, تولید ارزش اضافی است. منظور مارکس از ارزش اضافی تفاوت ارزش سرمایه گذاری شده توسط سرمایه دار و ارزش کسب شده پس از پایان پروسه تولیدی است. ارزش اضافه از طریق مبادله یک کالای معین, نیروی کار, که خاصیت آن تولید ارزشی بیش از بهای خویش است, تولید میشود. مارکس (٣) بروشنی توضیح میدهد که در جامعه کاپیتالیستی و از منظر کاپیتالیستها مولد بودن کار فقط به معنی تولید کالا نیست بلکه بیش از هر چیز تولید ارزش اضافی است. این نکته مهم و کلیدی است که نه تنها بسیاری از منتقدین فمنیست مارکس به آن بی توجه بوده اند بلکه اکثر مارکسیستها نیز با لاقیدی از کنار آن گذشته و با دفاعی مردسالارانه عملا از فرمولبندیهای اسمیت بجای مارکس دفاع کرده اند. واقعیت این است که هم در تعریف آدام اسمیت و هم در تعریف مارکس کار بدون مزد زنان به عنوان کار مولد تعریف نمیشود. اما نکته مهم این است که تعریف مارکس از کار مولد نظر و تعریف ¨شخصی¨ مارکس از کار مولد نیست. از نظر مارکس در یک جامعه ایده آل صبح نقاشی کردن و بعد از ظهر ماهی گیری کردن کار محسوب میشود. تعریف مارکس از کار مولد و کار غیر مولد تعریف این مقوله ها از منظر کاپیتالیستی است. منظری که در آن فقط تولید کالا کار را مولد نمیکند بلکه باید این روند به تولید ارزش اضافی منجر شود.
کار زنان و مقوله کار مولد در قرن بیستم
تمرکز اسمیت و مارکس در تعریف کار مولد عمدتا بر جامعه اولیه صنعتی است. اما واقعیت این است که طی قرن بیستم و همراه با رشد سرمایه داری, زنان در سطح وسیعی وارد بازار کار شده و بویژه بخش اداری و خدمات در بیشتر کشورهای سرمایه داری اساسا زنانه شد. (۴) اگر کار مولد تنها شامل تولید محصولات صنعتی است پس در مورد تولید خدمات و سرویس چه میشود گفت. پاسخ به این سوال بخش مهمی از کتاب معروف هری برورمن (١۹۷۴), کار و سرمایه انحصاری را تشکیل میدهد. اجازه دهید به علت اهمیت این بحث بطور مشروحتری به این پروسه بپردازیم.
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 102
مقدمه
شناخت انسان یکی از مسائلی است که ذهن متفکران را از گذشته تا به حال به خود مشغول کرده است. اهمیت این بحث، تا بدان حد است که فلاسفه، بخشی از مباحث خود را بدین موضوع، اختصاص دادهاند. این تحقیق نیز بر آن است تا گامی برای شناخت بیشتر اشرف مخلوقات یعنی انسان بردارد و به بررسی قوای نفس انسان بپردازد در این تحقیق نظرات چهار فیلسوف بزرگ اسلامی یعنی ملاصدرا شیرازی، ابن سینا، سهروردی و فارابی مورد بررسی قرار گرفته و وجوه تمایز این نظرات، تبیین خواهد شد. مسئله قوای نفس از آنجاییکه جنبة معرفت شناسی نسبت به انسان و دیگر موجودات دارد، از زمانهای گذشته مورد توجه بوده به طوریکه ارسطو، در کتاب نفس خود، در اینباره سخن گفته، همچنین فارابی، در کتاب سیاسه المدنیه خود به این موضوع پرداخته، ابن سینا نیز در کتاب اشارات و تنبیهات و کتاب شفایش و ملاصدرا در کتاب مهم اسفارش، بخش مهمی را به مسئله قوای نفس اختصاص دادهاند. اما سؤالاتی که حول این موضوع مطرح میشوند عبارتند از: 1ـ قوه در اصطلاح عام و در اصطلاح فلاسفه و در حیطة معرفت نفس به چه معنی است؟ 2ـ آیا قوای نفس انسان متعددند؟ 3ـ ملاک تعدد قوا چیست؟ 4ـ رابطة نفس و قوا چگونه است؟ 5ـ آیا با تعدد قوای نفس، نفس هم متعدد می شود؟ 6ـ نفس حیوانی و نباتی دارای چه قوایی هستند؟ 7ـ آیا انسان هم به عنوان برترین موجود و اشرف مخلوقات، قوای موجود در نفوس حیوانی و نباتی را داراست؟ در این صورت وجه اختلاف انسان با نبات و حیوان در چیست؟ اینها سؤالات اصلی و مهم حول موضوع قوای نفس میباشند که در این تحقیق سعی بر آن است که به آنها پاسخ داده شود. اما مطالبی که در این تحقیق آمده است عبارتند از:
بخش اول، کلیاتی را در مورد نفس بیان میکند که شامل تعریف نفس، بررسی ماهیت نفس و اثبات وجود نفس میباشد.
اما بخش دوم، به تعریف قوه پرداخته و ملاک تعدد قوا را مورد بررسی قرار میدهد.
در بخش سوم، قوای نفس نباتی شرح داده میشود و در بخش چهارم، قوای نفس حیوانی مورد بحث واقع میشود و در بخش آخر، قوای نفس انسانی که کاملترین موجود است، مورد بررسی قرار میگیرد.
کلید واژههای این تحقیق عبارتند از: نفس، قوا، نفس نباتی، نفس حیوانی، نفس ناطقه انسانی، قوه غاذیه، قوه نامیه، قوه مولده، مشاعر باطنی، مشاعر ظاهری، قوای محرکه، قوای مدرکه، قوای عاقله، عقل نظری و عقل عملی.
در این تحقیق سعی شده است که به منابع دست اول و کتب اصلی این چهار فیلسوف بزرگ مراجعه شود روش گردآوری مطالب، روش کتابخانهای است و مهمترین مرکز مراجعه محقق برای استفاده از کتب، کتابخانه دانشگاه امام صادق (ع) بوده است. روش تحقیق توصیفی ـ ارزشیابی و مقایسهای است و نوع تحقیق بنیادی و نظری است. در انتها لازم است که از زحمات استاد بزرگوار، سرکار خانم ذوالحسنی که اینجانب را در انجام این تحقیق یاری بسیار فرمودهاند، نهایت تشکر را داشته باشم.
بخش اول:
کلیات
موضوع نفس یکی از مباح مهم فلسفی است که دانشمندان یونانی و فلاسفه اسلامی دربارة آن به گفت و گو پرداختهاند؛ به طوریکه علمالنفس و شناخت خود یکی از بحثهای حکمت مشاء و اشراق و حکمت متعالیه است: ابن سینا، بحث نفس را در حکمت طبیعی بیان کرده و علت این امر را چنین ابراز کرده است: «ذات حیوان و نبات از دو چیز مرکب است: نفس که صورت محسوب میشود و جسم که ماده به شمار میرود و به خاطر علاقة نفس به بدن جهت تدبیر و تکمیل، موضوع نفس جزء طبیعیات قرار داده شده است.() اما سهروردی، بحث نفس شناسی را در الهیات مطرح کرده که مبین نگاه ویژة او به نفس است. علمالنفس سهروردی را نمیتوان از اصل اساسی حکمت اشراق که بحث ارباب انواع و مثل افلاطونی است جدا دانست. زیرا در این نگاه نفس آغاز ملکوتی دارد و با آن آغاز ملکوتی و مراتب طولیه و غرضیه است که تمام فعلیات و ظهورات و تجلیات در این جهان و حتی فیضهایی که به نفس میرسد را میتوان توجیه کرد.()
اما صدر المتألهین بر خلاف پیشینیان، فلسفة خویش را در چهار بخش امور عامّه، طبیعیات، الهیات به معنی الاخص و علم النفس عرضه کرد و بدین ترتیب، با تأسیس یک بخش مستقل، تمام مباحث مربوط به نفس را در کنار هم گرد آورد.()
نفس در اصطلاح فلسفی، شامل نفس انسانی، حیوانی و نباتی میشود که در این تحقیق نیز نفس در همین معنای عام به کار برده میشود.
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 28
کارآفرینی زنان از منظر تعلیم و تربیت
چکیده
اشتغال زنان ایرانی در سالهای اخیر به دلایل مختلف حساسیت ویژهای پیدا کرده است. از سوی دیگر مشکلات اشتغال که به صورت عام در کشور ایران وجود دارد ، در مورد زنان حادتر میشود و مسئلة اشتغال زنان را در آیندة نه چندان دور با بحران مواجه خواهد ساخت. علیرغم اینکه زنان ایرانی مطابق تحقیقات انجام شده بیشتر تمایل به مشاغل دولتی دارند ولی وضعیت خاص بازار کار در ایران و سیاست کاهش تصدیگری دولت باعث شده است که رویکرد کارآفرینی زنان بیشتر از گذشته مطرح شود. در این رابطه میتوان مسئله را از ابعاد مختلفی مورد بررسی قرار داد. در این مقاله کارآفرینی زنان از منظر تعلیم و تربیت بررسی شده است و پیشنهاد شده که ویژگیهای خاص کارآفرینی را باید از کودکی به زنان تعلیم داد و آن ویژگیها را پرورش داد.
مقدمهدر هر کشوری، نرخ اشتغال و نرخ بیکاری بطور عام، از جمله شاخصها و مؤلفههای مهم توسعة اقتصادی به شمار میرود. از سوی دیگر مسئلة اشتغال بانوان به طور خاص در سالهای اخیر به دلایل مختلف حساسیت و اهمیت ویژهای پیدا کرده است. (خورشیدی 1383) به نقل از گزارشات و اظهارنظرهای مسئولین مختلف کشوری در جراید، دلایل مذکور را فزونی گرفتن تعداد زنان تحصیلکرده نسبت به مردان، افزایش نرخ طلاق و در نتیجه افزایش تعداد زنان خود سرپرست و سرپرست خانوار، کاهش نرخ و افزایش سن ازدواج و بطور کلی افزایش تقاضای اشتغال از سوی زنان (به هر دلیل)، ذکر مینماید. در همین راستا (عنایت و موحد 1383) نیز ضمن ارائة آمارهایی مبنی بر افزایش ناگهانی تعداد دانشجویان دختر، افزایش نرخ مشارکت اجتماعی و سیاسی زنان و رشد ناگهانی جمعیت پس از انقلاب اسلامی ، خاطر نشان میسازند که موارد فوق همگی مبین دگرگونی نقش و جایگاه زنان ایرانی است و نقشهای سنتی زنان در درون خانواده و در زمینههای اجتماعی دچار تحول شده است. از سوی دیگر (جعفرنژاد 1383) انگیزة اشتغال در زنان را به دو دستة کلی انگیزههای روانی و اقتصادی تقسیم مینماید. وی معتقد است که گرایش به هر یک از این دو دسته ، بستگی به طبقة اجتماعی و اقتصادی خانوادة زنان دارد. به طوریکه مهمترین انگیزة اشتغال در طبقات مرفه اجتماعی انگیزة روانی است. در حالیکه همان محقق معتقد است که زنان طبقات متوسط و کمدرآمد بیشتر در پی انگیزههای اقتصادی تمایل به اشتغال دارند. (رجائی 1382) نیز با تقسیم بندی مذکور موافق است ولی سهم بیشتری برای انگیزههای شخصی و روانی در اشتغال زنان قائل است. در هر صورت مرور منابع نشان میدهد که اشتغال زنان در ایران صرف نظر از نوع انگیزه ، رفته رفته از سطح یک مسئله عبور کرده و تبدیل به معضل میشود.
البته آمارها و اظهارنظرها نشان میدهد که اشتغال زنان در یک نگاه کلی در جهان ، وضعیت مناسبی ندارد ولی سهم کشورهای در حال توسعه از جمله ایران در این وضعیت نابسامان بسیار بیشتر است . برای رفع هر معضلی ، نخست باید آن معضل را از ابعاد گوناگون مورد بررسی قرار داد و به یک شناخت جامع از آن دست یافت. موانع اشتغال زنان ،از ابعاد مختلفی برخوردار است. ادبیات تحقیق در این رابطه بیشتر به سهم موانع بیرونی از جمله موانع فرهنگی و اجتماعی و اقتصادی، اختصاص دارد و کمتر به موانع درونی اشتغال زنان پرداخته شده است. در این مقاله ، به شیوة کتابخانهای ، موانع مختلف اشتغال زنان در ایران به اجمال بررسی شده و دو نوع از این موانع یعنی کمبود خودباوری و خلاقیت در وجود زنان، مورد مطالعة عمیقتری قرار گرفته است.
2- موضوع تحقیق در این پژوهش وضعیت و مسائل اشتغال زنان در ایران بررسی شده است. در این راستا موانع اشتغال زنان در ایران معرفی شده و در میان آن موانع ، عدم وجود خودباوری و خلاقیت در زنان مورد موشکافی قرار گرفته است. بررسی مفاهیم خلاقیت و خود باوری و چگونگی تقویت این مفاهیم در دورههای مختلف سنی و بررسی نقش خانواده و نهادهای اجتماعی از قبیل نهادهای آموزشی و رسانههای ارتباط جمعی در این میان ، از دیگر موضوعات تحقیق به شمار میرود.
3- بیان مسئله و ضرورت تحقیق این عبارت که زنان نیمی از جمعیت جهان را تشکیل میدهند ولی سهم آنان در نرخ اشتغال بسیار پائین تر از این میزان است، در سالهای اخیر در منابع داخلی و خارجی بارها و بارها تکرار شده است. بنیفاطمه( 1375) معتقد است که طرح یک مقولة اجتماعی در یک زمان خاص، بیتردید از ضرورت یا ضرورتهای خاصی سرچشمه میگیرد که پرداخت به آن ، نیازمند شناخت میباشد. دبیرکل سابق کمیسیون سازمان ملل در رابطه با سهم نابرابر زنان توضیح میدهد که زنان تنها یک سوم نیروی کار در جهان ، یک دهم درآمد در جهان و تنها یک صدم مالکیت املاک در دنیا را به خود اختصاص میدهند. (روزنامةایران 8 شهریور 1383) مرور منابع نشان میدهد که از دیرباز تا گذشتهای نه چندان دور، اشتغال زنان از مسائلی بوده است که تنها هواداران حقوق زنان از جنبههای گوناگون به آن میپرداختهاند.امروزه با تغییرات جمعیت شناختی ، اجتماعی و اقتصادی که در هرم جمعیتی زنان رخ داده است، اشتغال زنان و رفع موانع تحقق آن ، تبدیل به ضرورتی انکار ناپذیر شده است که روز به روز بر حساسیت آن افزوده میشود. در این رابطه تحقیقی که وزارت صنایع و معادن تحت عنوان استراتژی صنعتی ایران انجام داده است، بیانگر این مطلب میباشد که در سال 85 نیروی کار زنان در ایران با مردان مساوی خواهد شد و در سال 90، شمار زنان در عرصة نیروی کار 5/1 برابر مردان خواهد بود(غفاری 1383). در این راستا به جرات میتوان ادعا کرد که تغییر نگرش نسبت به لزوم اشتغال زنان در آحاد مختلف جامعه ، کاملا محسوس میباشد. ازجمله میتوان به نتایج تحقیقی که توسط مرکز افکارسنجی دانشجویان ایران شعبة آذربایجان شرقی انجام شده، اشاره نمود. به گزارش خبرگزاری ایسنا، هشتاد درصد مردم ارومیه، که از ردههای سنی مختلف و دارای مدارک تحصیلی مختلف و مشاغل متفاوتی بودند، اشتغال زنان را در خارج از منزل یک ضرورت میدانند. (خبرگزاری ایسنا 13 مرداد 82) نتیجة این تحقیق با توجه به سنتی بودن بافت اجتماعی محل نظرسنجی بسیار در خور توجه است.
از سوی دیگر یکی از مسائلی که لزوم پرداختن به اشتغال زنان را مطرح میسازد، فزونی گرفتن تعداد دانشجویان دختر به نسبت دانشجویان پسر میباشد. خبرگزاری ایسنا در این رابطه اعلام کرده است که در سال 1383 ، بالغ بر 62% از قبول
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 3
تعریف عدالت از منظر امام علی
شبکه خبر دانشجو ـ سرویس عدالتخواهی-پاسخگویی
بهرام اخوان کاظمی
امام علی درخصوص عدالت بیانی دارد که می توان مفهوم کامل و تعریف جامع این کلمه را از آن دریافت: وَ سُئل علیه السلام، أیما اَفضلُ: العدلُ او الجود؟ فقال(ع): العدل یضع الامور مواضعها و الجود یخرجها عن جهتها، و العدل سائس عام و الجود عارض خاص، فالعدل اشرفهما و افضلهما؛ از امام(ع) سؤال شد: از عدل و جوُد (بخشش) کدام یک برتر و ارزشمندترند؟ فرمود: عدل امور را به جای خود می نهد اما جود امور را از جهت اصلی خارج می کند. عدل سیاست گری فراگیر همگان است و اداره کننده عموم است اما اثر جُود محدود، و عارضه ایی استثنایی است. بنابراین عدل شریف ترین و بافضیلت ترین آن دو است. این تعریف همان تعریف معروف است که از عدل شده است: وَضع کل شیء فی ما وضع له ، که معنای آن قرار دادن یا نهادن هر چیز در جای مناسب آن است. در جامعه انسانی افراد مختلف اند. صلاحیت ها، لیاقت ها، استعدادها، ارزش ها و پایه های علم، فضیلت، ایمان، اخلاق و درایت ها متفاوت است. حقوق انسان ها در زمینه های مختلف برحسب این موازین تعیین می گردد. اگر این ارزشیابی درست بود و طبق صلاحیت ها هر فردی از حقوق شایسته برخوردار گشت، عدالت اجتماعی تحقق یافته است. اما اگر پایه ها و مراتب اجتماعی را معیارهای واقعی تعیین نکند، این همان ظلم است که نظام جامعه را از هم می پاشد. امام(ع) در مقایسه عدل و جُود، عدل را ترجیح داده و استدلال نموده اند که جود و بخشش گرچه خصلتی ممدوح و قابل ستایش است، ولی همه جا کارسازی ندارد و همیشه نمی توان از صفت بخشندگی یاری جست. ای بسا که جود و بخشش، سبب برهم زدن نظام عدالت در اجتماع شود. در کنار جود، ممکن است حقی از افرادی دیگر تضییع گردد. اما در عدل چنین نیست. اگر حق واقعی هر انسانی داده شود به احدی ظلم نشده و حقی از کسی ضایع نگشته است. لذا عدل در سیاست، اجتماع، حکم و قضا و مسایل مالی حقوقی، کیفری و غیره، محوری است عام که همگان در پرتو آن در امان بوده و از تضییع حقوق خویش، احساس وحشت و اضطراب نمی نمایند. همچنین در تبیین مفهوم عدل در تفسیر آیه کریمه ان الله یامر بالعدل و الاحسان چنین می فرماید: العدلُ الانصاف و الاحسان التفضل؛ عدل انصاف دادن است، و احسان؛ کرم و بخشش نمودن . البته علمای اخلاق، جود را از عدل بالاتر دانسته اند و شایان توضیح است که چرا علی(ع) عدل را افضل شمرده است؟ پاسخ به این سؤال ویژگی دیگری از عدالت در منظر امام(ع) را هویدا خواهد ساخت. باید گفت که از نظر ملکات اخلاقی و صفات شخصی و فردی، همه متفقند که جود از عدل بالاتر است. اما از نظر اجتماعی، یعنی منظور علی(ع)، چنین نیست. ریشه این ارزیابی، اهمیت و اصالت اجتماع و تقدم اصول و مبادی اجتماعی بر اصول و مبادی اخلاق فردی است. عدل از نظر اجتماعی از جود بالاتر است، زیرا عدل در اجتماع به منزله پایه های ساختمان و جُود و احسان به منزله رنگ آمیزی و نقاشی و زینت ساختمان است. افضلیت عدل بر جود، به دلیل اصالت و اهمیت اجتماع است و اینکه بر اصول و مبادی اخلاقی مقدم است. به تعبیری؛ آن یکی اصل است و این یکی فرع، آن یکی تنه است و این یکی شاخه، آن یکی رکن است و این یکی زینت و زیور. بدیهی است اول باید پایه درست باشد بعد نوبت تزیین آن. اگر خانه از پای بست ویران است، دیگر چه فایده که خواجه در بند نقش ایوان باشد؟ در حالی که در خانه بی تزیین هم می توان زیست و مأوا گرفت. از سوی دیگر جامعه را هرگز با جود و احسان نمی توان اداره کرد. عدالت پایه سازمان و اداره اجتماع است و چه بسا بخشش ها اگر فزونی گیرد، موازنه اجتماعی مُختل شود و صدقات و نذورات، بخشی از جامعه را تنبل و تن پرور بار خواهد آورد. استاد شهید مطهری ضمن ذکر مطالب تفصیلی در باب مباحث پیش گفته، معتقد است که ما تا کنون به عدل و جود از جنبه اخلاقی در فضایل شخصی و نفسانی نگاه کرده ایم اما جنبه دیگر مهم، جنبه اجتماعی قضیه است و ما تا کنون کمتر از این جنبه فکر می کرده ایم. استاد معتقد است که عدالتِ موجبِ شهادتِ امام(ع)، عدالت اجتماعی است. وی در باره عدالت مزبور می نویسد: آیا یک عدالت صرفاً اخلاق بود، نظیر آنچه می گوییم امام جماعت یا قاضی یا شاهد طلاق یا بینه شرعی، باید عادل باشد؟ این جور عدالت ها که باعث قتل کسی نمی شود، بلکه بیشتر باعث شهرت و محبوبیت و احترام می گردد. آن نوع عدالت مولی که قاتلش شناخته شد، در حقیقت فلسفه اجتماعی او و نوع تفکر مخصوصی بود که در عدالت اجتماعی اسلامی داشت ... او تنها عادل نبود، عدالتخواه بود. فرق است بین عادل و عدالتخواه، همان طوری که فرق است بین آزاد و آزادیخواه ... باز مثل اینکه یکی صالح است و دیگری اصلاح طلب. در آیه کریمه قرآن [نساء، 135] می فرماید: کونوا قوامین بالقسط قیام به قسط یعنی اقامه و به پا داشتن عدل، و این غیر از عادل بودن از جنبه شخصی است. . بنابراین علی(ع) بیش از آنکه به عدل از دیده فردی و شخصی نگاه کند، جنبه اجتماعی آن را لحاظ می نمود. عدالت به صورت یک فلسفه اجتماعی اسلامی مورد توجه مولای متقیان بوده و آن را ناموس بزرگ اسلامی تلقی می کرده و از هر چیزی بالاتر می دانسته است و سیاستش بر مبنای این اصل تأسیس شده بود. ممکن نبود به خاطر هیچ منظوری و هدفی کوچک ترین انحراف و انعطافی از آن پیدا کند. و همین امر یگانه چیزی بود که مشکلاتی زیاد برایش ایجاد کرد، و ضمناً همین مطلب کلیدی است برای یک نفر مورخ و محقق که بخواهد حوادث خلافت علی را تحلیل کند. علی(ع) فوق العاده در این امر تصلب و تعصب و انعطاف ناپذیری به خرج می داد. موضوع مهم دیگر در باب مفهوم عدالت و جایگاه آن، نقشی است که عدالت از دید علی(ع) در حفظ تعادل اجتماعی دارد. به تعبیر استاد شهید مطهری از نظر علی(ع) آن اصلی که می تواند تعادل اجتماع را حفظ کند و همه را راضی نگه دارد، به پیکر اجتماع سلامت و به روح اجتماع آرامش بدهد عدالت است، ظلم و جور و تبعیض قادر نیست، حتی روح خود ستمگر و روح آن کسی که به نفع او ستمگری می شود راضی و آرام نگه دارد تا چه رسد به ستمدیدگان و پایمال شدگان. عدالت بزرگراهی است عمومی که همه را می تواند در خود بگنجاند و بدون مشکلی عبور دهد، اما ظلم و جور کوره راهی است که حتی فرد ستمگر را به مقصد نمی رساند. . پس عدالت از دید علی(ع) در مفهوم وضع الشی فی موضعه باعث تعادل اجتماعی در بین جامعه و صنوف آن می گردد؛ زیرا عدالت بنا به کتاب خدا و سنت نبوی، هر قشر و صنفی را در جایگاه ویژه و بایسته شان می نشاند. ذکر بیانی از امام(ع) به ایضاح این مطلب بیشتر کمک می کند ایشان می فرمایند: بدان که ملت آمیزه ای است از قشرهای گوناگون، که هر جزء آن در پیوند با جزء دیگر سامان می یابد و بخشی بی نیاز از بخش دیگر نیست: بخشی لشگریان خدایند و گروهی دبیران عامه مردم و دبیران دیوانیند، و جمعی کارگزاران انصاف و ارفاق؛ بعضی اهل ذمه اند و جزیه پرداز و برخی دیگر پیشه وران و صنعتگران و سرانجام، گروهی از قشرهای پایین جامعه اند، نیازمند و زمین گیر، و خداوند سهم خاص هر کدام را در کتاب خود و سنت پیامبرش ـ که درود خدا بر او و خاندانش باد ـ رقم زده و در جایگاه بایسته شان نشانده است که به عنوان پیمانی از او در نزد ما محفوظ است.