لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 21 صفحه
قسمتی از متن .doc :
اخلاق زیست محیطی(1)
نویسنده : روبرت الیوت
مترجم : مرضیه سلیمانی
اخلاق زیست محیطی چیست؟
پارک ملی کاکادو(2)، در منطقه حفاظت شدة شمال استرالیا، شامل بیشهزارهای تنومند، باتلاقها و آبراهههایی است که گونهای از تنوع غنی حیات را پدید میآورد. این پارک دارای گونههایی است که در هیچ کجای دیگر یافت نمیشوند.گونههایی مثل طوطی کلاه به سر(3) و لاکپشت دماغ خوکی(4) که هر دو جزء گونههای در معرض خطرند. کاکادو محیطی تفریحی است که در عین حال لذتهای زیبایی شناسانه را به بازدیدکنندگان خود ارائه کرده و فرصتهای تحقیقاتی را برای پژوهشگران فراهم میآورد. بسیاری میاندیشند که کاکادو مکانی سرشار از زیبایی بوده و به لحاظ اکولوژیکی دارای اهمیت فراوانی است و این اندیشه، خود ناشی از اهمیت معنوی بومیان جاوین(5) است. علاوه بر اینها کاکادو دارای معادن غنی طلا، پلاتینیوم، پالادیوم(6) و اورانیوم است که برخی تصور میکنند باید مورد استخراج و بهرهبرداری قرار گیرند. اما طرفداران محیط زیست میگویند اگر چنین اتفاقی رخ دهد، جنبههای تفریحی، هنر شناسانه و فرصتهای پژوهشی- که قبلا ذکر آن رفت- رو به نقصان میگذارند. زیبایی کاکادو تقلیل خواهد یافت، گونههای کمیاب گیاهی و جانوری از بین میروند، غنای زیست بومی منطقه کاهش مییابد، طبیعی بودن این مکان به خطر افتاده و بیاعتبار میشود و ارزشهای معنوی جاوین تنزل پیدا میکند. بیش از این معادن گوناگون کاکادو مورد استخراج قرار گرفته و اکنون فشارهای بیشتری هست که خواهان، کندوکاو و بهرهبرداری گستردهتر از این معادن است. آیا باید اجازة این استخراجها صادر شود؟ آیا اصلا باید برای هر گونه استخراجی اجازه صادر شود؟ چگونه میتوان برای این پرسشهای اخلاقی، پاسخهای دقیقی یافت؟
بدون تردید شواهد تجربی یا واقعی دارای نقش مهم و اساسیاند. به عنوان مثال، مخالفان بهرهبرداری از معادن ادعا میکنند که این کار احتمالا رودخانهها را آلوده میکند، حیات وحش را مسموم میکند، حیات گونههای کمیاب را به مخاطره افکنده و اکوسیستمهای گوناگون آنجا راه به هم میریزد. این مخالفت با استخراج معادن، بر پایة امور واقعی و تجربههای عملی مطرح میشود و مدعی است چنین اتفاقهایی پیش از این نیز به وقوع پیوسته است. در مقابل، بسیاری از طرفداران بهرهبرداری از معادن، این ادعاهای تجربی را مورد تردید قرار دادهاند و حتی در میان آنها عدهای هستند که معتقدند حتی اگر این مخالفتها و ادعاها حقیقی باشند، بهتر است کار استخراج ادامه یابد. در واقع فیصله یافتن این امور، متضمن آن نیست که بحث اصلی هم فروکش کرده و رفع و رجوع شده است کشمکشها پیرامون این امور تنها در رویارویی با یک پس زمینه خاص دارای معنا بوده و تنها در مقابله با آن نوع زمینه، فوایدی خواهد داشت. از سوی دیگر تفاوتهای موجود در این پس زمینه، خود موجب پدید آمدن ارزیابیهای متفاوت در خصوص آن عملی میشود که باید انجام پذیرد. عوامل تشکیل دهندة این زمینه عبارتنداز : خواستهها، الویتها،اهداف، مقاصد و اصول و از جمله اصول اخلاقی. ممکن است یک محیط باور بخواهد بداند که آیا عمل استخراج، تهدیدی برای حیات وحش به شمار میرود یا نه؟ چرا که او میخواهد حیات وحش حفظ شود یا جدیتر از این، به این دلیل که وی میاندیشد اسباب مرگ حیات وحش را فراهم آوردن، یک خطای اخلاقی است . این زمینة ارزیابانه، اصول اخلاقی را شامل نمیشود چرا که ممکن است برخی از مردم انسانهایی غیراخلاقی و یا نوعی از انسانهای خودمدار باشند. ولی بهرحال بسیاری از مردم خواهان آنند که اعمال خودشان و کردارهای دیگران- از جمله کنشهای حکومتها، شرکتهای سهامی و انجمنهای شهر- با اصول اخلاقی وفق داشته باشد. برای چنین مردمی شفافیت مجادله پیرامون کاکادو مستلزم رویکرد به اصولی است که در خصوص رفتار ما با طبیعت وحش، راهنماییهای اخلاقی پیش رویمان نهاده و ما را قادر میسازد به سوالاتی از این دست پاسخ دهیم: چه میشود اگر اعمال و رفتار ما موجب انقراض یک گونه شود؟ چه خواهد شد اگر کنشهای ما باعث مرگ حیوانات خاص شود؟ چه اهمیتی دارد اگر ما باعث فرسایش گستردة کاکادو شویم؟ چه اتفاقی میافتد اگر ما رودخانة جنوبی تمساح(7) را به نهری عاری از زندگی بدل کنیم؟ آیا بهتر این است که کاکادو را حفظ کنیم یا به تولید انبوه ثروتهای مادی بپردازیم که ممکن است زندگی تعدادی انسان را بهبود بخشد؟ آیا انقراض یک گونه، بهایی قابل قبول برای افزایش فرصت اشتغال است؟ اصول ذکر شده- که هدایت کنندة سلوک ما با طبیعت وحش است- نوعی اخلاق محیطی، در کلیترین مفهوم خویش، را پی میریزد. این اخلاق، خود شامل نظریهها و مکتبهای گوناگون و متنوعی است که در عین رقابت با یکدیگر، گاه با یکدیگر همپوشی نیز دارند.
کسانی که دارای نقطه نظرات اخلاقی- از نوع محیط زیستی آن- هستند، به نوعی از اخلاق پایبندند که حداقل بر یک، و معمولا بر تعدادی از اصول مشخص متکی است.
محیط باوری را در نظر بگیرید که میگوید انقراض یک گونه به عنوان پیامد رفتار انسانی، چیز بدی است، احتمالا حتی آنقدر بد، که اصلا دلیل این رفتار انسانی مهم نیست. همین امر میتواند در یک اخلاق زیست محیطی، به عنوان یک اصل در نظر گرفته شود. با این حال یک محیط باور- بدون اینکه ترسیمی چنان آشکار از موضوع داشته باشد- میتواند کاملا پایبند به این نقطهنظر باشد که انقراض گونهها و مسائل مشابه، به خودی خود و کاملا مجزا از هرگونه پیامدی که ممکن است به بار بیاورد، بد است. احتمال دیگر آن است که این اصل فینفسه اصلی پایه و بنیادی نیست، بلکه خود به اصلی متکی است که دغدغة رفاه انسانی داشتن را توصیه میکند و با این اعتقاد که انقراض گونهها به انسان آسیب میرساند. روشن ساختن الزامات اخلاقی، نخستین گام در جهت ارزیابی نقادانه یا توجیه انتقادی آن است. اگر ما در مورد اخلاقهای زیست محیطی گوناگون و رقابتگری که با آنها مواجهایم، حکم صادر کنیم؛ قطعا توجیه ضرورت مییابد. این کافی نیست که سیاستهای زیست محیطی با اصول بنیادی این اخلاق محیطی یا آن دیگری همخوانی و مطابقت داشته باشد، بلکه این سیاستها باید با درستی و صدق این اخلاق وفق داشته و یا آن دیگری را بهتر توجیه کند. در اینجا ما با دو پرسش رو به روییم: چگونه میتوان یک اخلاق زیست محیطی را به تفصیل شرح داد؟ چگونه میتوان اخلاق زیست محیطی قانونی و رسمی را توجیه کرد؟
اخلاق انسان محور
عدهای تصور میکنند که سیاستهای زیستمحیطی باید تنها بر پایة تأثیرگذاریشان بر روی انسان مورد ارزیابی قرار گیرند (ن.ک باکستر، 1974 و نورتن، 1988). این دیدگاه موجب پدید آمدن اخلاق زیست محیطی انسان محور شده است. اگرچه سودباوران کلاسیک،رنج کشیدن حیوانات را هم در ارزیابیهای خود لحاظ میکنند، نوعی سودباوری- که به ما توصیه میکند در مقابل رنجها و ناراحتیهای انسان، حداکثر تمتع را از شادکامی و خرسندیاش برگیریم- نمونهای از همین اخلاق انسان محور است. پایبندی به این اخلاق، شخص را عمیقا ملزم میسازد که پیامدهای گوناگون شقوق مختلف گزینش در مورد کاکادو را در بستر لذت و الم انسانها مورد محاسبه قرار دهد. ما میتوانیم دریابیم که استخراج معادن کاکادو، غنای اکولوژیکی باتلاقهای آنجا را کاهش میدهد و اگر چنین اتفاقی رخ دهد، عدهای از انسانها ناشاد و اندوهگین خواهند شد. مثلا ممکن است برخی از مردم به دلیل وضعیت اسفناک حیوانات خاص آن منطقه متأثر شوند. احتمالا عدهای دیگر به خاطر از بین رفتن گونههای گیاهی و حیوانی غمگین میشوند و شاید بعضی انسانها- از جمله نسل آینده- شانس بهرهگیری از لذتهای زیبایی شناسیک یا متمتع شدن از خرسندی ناشی از تفریحات خاص را از دست بدهند، این امکان وجود دارد که تغییرات آب و هوایی، تغییر در الگوهای بارش و تغییرات دیگری از این دست، تأثیرات نامطلوبی بر عدهای دیگر از مردم برجای گذارد. دیگران شاید به علت ویرانی و غارت مناطقی که گونهای تعلق عاطفی و معنوی بدان داشتهاند، دچار آسیبهای روحی و روانی شوند.
در یک محاسبه ریاضی، تمامی این تأثیرات و پیامدهای منفی از همة سودمندیها و شادکامیهایی کم میشوند که استخراج معادن کاکادو به همراه خواهد داشت. یک اخلاق انسان محور میتواند به شکلگیری توافقات بنیادی با سیاستهای محیطباوران منجر شود. اما به هر حال این قضاوت با در نظر گرفتن علایق انسانها به تنهایی و به خودی خود غنیتر شده است. یکی از راههای مفید برای طرح و بیان این اخلاق این است که بگوییم این اخلاق تنها انسانهای به لحاظ اخلاقی قابل ملاحظه را مورد بحث و بررسی قرار میدهد. یک چیز هنگامی به لحاظ اخلاقی مهم و قابل ملاحظه است که به خاطر خودش، شخصا و فینفسه و مستقل از سودمندیاش به عنوان ابزاری برای دیگر اهداف، وارد حوزه ارزیابی اخلاقی شود.
لاکپشت دماغ خوکی را در نظر بگیرید. در اخلاق انسان محوری که پیش از این توضیح داده شد، نه گونهای از این لاکپشت به عنوان یک کل و نه تک به تک اعضای آن، به لحاظ اخلاقی قابل ملاحظه و مهماند. تنها شادی و اندوه انسانهاست که به لحاظ اخلاقی مهم است، و این لذت و الم ممکن است از آنچه که برای لاکپشتها اتفاق میدهد تأثیر بپذیرد، یا ممکن است از آن متأثر نشود.
اخلاق جانور محور
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 36
کشف دنیاهای جدید:
یکی از نقش های حسابداری و حسابرسی اجتماعی و محیطی.
گلن لیمان
دانشگاه جنوب استرالیا، مؤسسه تحقیقات اجتماعی هاوک، نورث تریس، ادلاید 5000، استرالیا.
چکیده:
این مقاله با دیدی انتقادی حسابداری اجتماعی و محیطی مدرن را مورد تجزیه و تحلیل قرار می دهد. در ابتدا، راجع به این موضوع بحث می کنیم که مدل های حسابداری اجتماعی و محیطی نوین بر پایه چهارچوب های لیبرال و فرایند گرایی که برای پیشنهادات و طرح های اصلاحی محدودیت هایی قایلند توسعه یافته اند. پس از آن بر موارد تمرکز حسابداری اجتماعی و محیطی بر شرکت ها خواهیم پرداخت که در این مورد حسابداری اجتماعی و محیطی به عنوان موجودیتی که به سیستم های حسابداری هویت می بخشد و سعی در رفع اشتباهات متداول در این زمینه دارد، عمل خواهد کرد. برای توسعه در ایجاد دیدگاهی جدید نسبت به نقش های اجتماعی و محیطی حسابداری، این مسئله به نظر رسید که آیا افکار کمونیستی نوین می توانند فرایندهای دموکراتیک را تقویت کنند. هدف از این بررسی ترغیب مناظرات و مباحثی است که در حوزة نقش شرکت ها و اثرات آن ها بر طبیعت در بر می گیرند. ما در این زمینه بحث می کنیم که موراد نهفته در تئوری کمونیستی نوعی مدل دموکراتیک می باشند که از طریق آن می توان به طور انتقادی مسیر و هدف حسابداری را به عنوان مؤسسه ای در حوزه عمومی مورد نقد و بررسی قرار داد.
مقدمه:
"حسابداری محیطی" و "حسابرسی محیطی" طی 5 سال گذشته حوزه رو به رشدی برای تحقیقات محققان حسابداری بوده است.1 این مقاله بر پایه همین توسعه ها و پیشرفت های اخیر در حسابداری محیطی انجام شده است تا به سه هدف متعامل زیر نایل شود:
- نشان بدهد که حسابداری محیطی همانطور در حال حاضر نیز به همین گونه است و به عنوان روح حسابداری در شرکت ها به کار می رود تا بتواند بر اشتباهات متداول این بخش اثر گذار باشد.
- ساختارهای لیبرال را که حسابداری محیطی بر پایه آن بنا شده است را مورد بررسی و آزمون قرار دهد و مباحثی را که در اجتماعات گوناگون در این مورد در می گیرد، توضیح دهد.
- مشخص کند که آیا تفکرات کمونیستی مدرن 2 می توانند فرایند های دموکراتیک را که مباحث و مناظرات مربوط به نقش شرکت ها و آثار آن ها بر محیط را ترغیب می کنند، تقویت کند.
در این مقاله، کمونیست به عنوان یک حرکت سیاسی که تلاش های مدل های مدرن لیبرال را که برای پشتیبانی و توسعه چهار چوب های مسئولیت پذیری و قابلیت حسابرسی شدن به کار می روند، مورد چالش قرار می دهد، مد نظر قرار گرفته است.3 کمونیست ها اعتقاد دارند که حوزه تعریف "خوبی" همیشه برای تعریف آنچه که صحیح است کافی نیست، زیرا ملاک استقلال و آزادی در دیدگاه لیبرال می تواند برخی موارد "معنا دار" را مد نظر قرار ندهد.
واژه "معنا دار" به برداشت " تیلور" از بشریت به عنوان حیوانات خودآگاه بر می گردد. تیلور با طرح واژه "خودآگاهی" بحث می کند که هیچ تعریف و توضیح کاملی درباره این که بشر چگونه می تواند برای خویشتن خود احترام قایل باشد، در صورتی که درک کامل از خود نداشته باشد، وجود ندارد (تیلور، 1983، ص 144) درک افراد به عنوان موجوداتی خودآگاهی، از "خوبی" تحت تأثیر "پیش فرض های قوی" ذهنی افراد قرار می گیرد (تیلور 1989) پیش فرض هایی که وابستگی های فرهنگی، اجتماعی و محیطی افراد نشئات می گیرند و فرد هویت خود را به شدت در گرو آن ها می داند.
در اینجا ما بحث می کنیم که چهارچوب های مسئولیت پذیری سخت گیرانه لیبرال پا دادن اطلاعات اضافی به صاحبان سرمایه بدون این که دقیقاً تأثیرات شرکت را بر محیط مورد نقد و بررسی قرار دهند، وضعیت موجود را به وجود آورده اند. رابطه بین چهارچوب های مسئولیت پذیری سخت گیرانه لیبرال و تئوری سرمایه داری منجر به ایجاد یک دید ابزاری نسبت به نقش حسابداری شده اند. در ادبیات مفصل حسابداری اجتماعی و محیطی مدرن نوعی مباحثه دموکراتیک لیبرال و فراینی سخت گیرانه وجود دارد که به شرکت ها نقشی چون مؤسسات عامل تغییرات اجتماعی می دهد (برای مطالعه بیشتر به مؤسسه کانادایی حسابداری رسمی و دارای حق امتیاز، 1992، و بنگاه تحقیقاتی حسابداری استرالیا 1997 مراجعه کنید). 4
علاوه بر این، موانع لیبرال دموکرات بر پایه قراردادهای اجتماعی بین شهروندان ساختاربندی شده اند، که بر این اساس تفکر همکاری آزادانه افراد آن، شناخته می شود. در این مورد بحث می کنیم که ادراک کمونیستی از مسئولیت پذیری، یک قرارداد اجتماعی غیر ضروری است که براساس اصول لیبرال بنا شده است و ارتباط نزدیکی نیز با مفهوم ابزاری استدلال عملی یا کاربردی دارد. تصحیح کمونیستی این مسئله به نظر ضروری می رسد، زیرا نظریات جدید متخصصان حسابداری، مسئولیت پذیری محیطی را به عنوان اجرای فرایندی که مسایل محیطی را با شناخت و تعیین دارایی ها و تعهدات محیطی تا حد امکان، استاندارد کرده است، تعریف کرده اند. تا زمانی که این مشکلات توسط تئوری های جدید حسابداری محیطی تصحیح نشده اند. متخصصان حسابداری به راحتی می توانند حسابداری محیطی را براساس مفاهیم ابزاری آن به عنوان راهی برای قانونی جلوه دادن فعالیت هایشان تعریف کنند. کمونیست ها در مورد گرایش به کاهش دلایل عملی در مقایسه با استدلال های ابزاری که نوعی از استدلال هستند که توسط اقتصاددانان برای رسیدن به بهترین نتیجه با استفاده از کمترین هزینه استفاده می شوند، و دلیل اصلی مشکلات مدل های مسئولیت پذیری لیبرال هستند، نگران هستند. (تیلور 1995، a و b و c)
در این مقاله بحث می کنیم که چهارچوب های حسابداری اجتماعی و محیطی مدرن تمایل به تبعیت از ضوابط ابزاری دارند، بنابراین در حال محدود کردن حوزه خود در استدلال عملی هستند که روش ها و ابزارهایی را که ما توسط آن ها زیر سلطه حکومت قرار می گیریم، تحت نظر قرار می گیریم و کنترل می شوند، را مورد بررسی قرار می دهد. گری، اُوِن و آدامز (1996) مفهومی از مسئولیت پذیر را بر پایه اصول لیبرال راولسیان، توسعه دادند، که در آن، افراد مانند آنچه که در تئوری، هابز آمده است، به شدت تحت تأثیر مفروضات خودخواهانی و فردگرا قرار نمی گیرند (برای مطالعه بیشتر به لیمان، 1995، هاوک 1995 مراجعه کنید) در مطالعات و تحقیقات اصلاح گران مسئولیت پذیری لیبرال، باعث می شود که شرکت ها می توانند متحول شده و مسئولیت پذیر شوند (گری و همکاران، 1995). گری (1989)؛ گری، کاوهی و لورس (1995) توضیح می دهند که حس لیبرالیسم به عنوان وسیله ای برای در برگرفتن انواع علایق گوناگون در جامعه، و تمام آن هایی که نشان دهنده دیدگاه های گوناگون نسبت به فعالیت های شرکت هستند، عمل می کند. با این نتیجه گیری، پروژه گری – اُوِن نشان دهنده دموکراسی مشارکتی است که با بازنگری در تحقیقات راولز (1971 و 1993) و مک فرسون (1979) به دست آمده است. در تأیید دیدگاه های دموکراتیک و لیبرال کلاسیک، عنوان می شود که جوامع مدنی و دولتی می توانند با مشارکت های و ایجاد یک درک مثبت از آزادی که در آن شرکت ها نیز می توانند به گونه ای مسئولیت پذیر شوند که براساس علایق عمومی فعالیت کنند، با یکدیگر همکاری کنند. یک بخش از نقش دولت ایجاد قوانین و ساختارهای فرایندی خواهد بود که به وسیله آن نیازهای صاحبان سرمایه در جوامع دموکراتیک و پلورالیست برآورده شوند. برای ایجاد شناخت رسمی و حقوقی، حقوق صاحبان سرمایه در کسب اطلاعات اجتماعی و محیطی، تئوری نئوپلورالیسم گری – اُوِن دیدگاه لیبرال کلاسیک جامعه مدنی – دولتی را مدون و اصلاح می کند. بدین ترتیب می تواند به نیازهای صاحبان سرمایه پاسخگو باشد. البته با این که نظریات پیشنهادی گری – اُوِن جالب توجه هستند، اما آن ها نوع ادراک از رابطه بین جامعه مدنی و دولتی را که از ضروریات جوامع جمهوری خواه هستند، مشخص نمی کنند. همچنین اهمیت زیادی به نقش مؤسسات شهری به عنوان ابزارهایی جهت غلبه به مشکلات و مدل هال کنترلی و هدایت قوانین دولتی داده نشده است.
تیلور از تئوری نئوپلورالیسم داورکین (1987)، مک فرسون (1979)، و راولز (1971) که نظریات گری – اُوِن و ماوندرز (1991، 1988) را تأیید می کنند، پا را فراتر گذاشته است. یک مدل شهری و جمهوری خواه که مهم از نظریات تیلور است، ابزارهایی را جهت تحت کنترل درآوردن کاربردهای سلطه جویانه کاپیتالیسم بین الملل ارائه کرده است و راهی را برای درک کاربردها و آثار محیطی و اجتماعی این پدیده ارائه داده است. آنچه که در اینجا حیاتی به نظر می رسد، یک نیاز تئوریکی جهت مطالعه کاربردهای
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 24
مسئولیت بین المللی برای صدمات زیست محیطی
Lمحسن عماری
چکیده:
رویه بین المللی حاکی از این است که درحال حاضر دولتها اصل کلی مسئولیت برای صدمات زیست محیطی را پذیرفته اند یعنی اصلی را که به موجب آن دولتها باید در خصوص صدمات زیست محیطی ناشی از فعالیتهایی که در محدوده سرزمین آنها انجام شده یا اجازه به اجرای آن ها داده شده است و یا فعالیتهایی که تحت کنترل آنها بوده است پاسخگو باشند . لیکن هنوز ابهامات زیادی در ارتباط با محتوا ومحدوده چنین اصلی وجود دارد . مضاف بر این ، بسیاری از دولتها اصل مذکور را پذیرفته اند مبنی بر اینکه تا آنجا که به محیط زیست مربوط می شود تعهداتی وجود دارد که از چنان اهمیت اساسی برخورداند که نقض آنها حتی ممکن است یک جرم بین المللی را تشکیل دهد. هدف از این مقاله بررسی و مطالعه مسئولیت بین المللی برای صدمات زیست محیطی است. تحقیق حاضر از نوع پژوهشهای توصیفی – تحلیلی است. نتایج تحقیق نشان می دهد که کمیسیون حقوق بین الملل ، درخصوص مبنای مسئولیت بین المللی ، از یک سو درکارهای خود راجع به مسئولیت دولت تصریح کرده است که نقض قواعد مربوط به محیط زیست ، عملی متخلفانه ، و حتی در برخی قضایا ، جرمی بین المللی است . از سوی دیگر ، کمیسیون حقوق بین الملل در کارهای مربوط به مسئولیت بین المللی ، ـ برای اعمالی که توسط حقوق بین الملل منع نشده بطور قابل ملاحظه ای مفهوم مسئولیت را در ارتباط با محیط زیست به تعهد اولیه ای که جبران خسارت را پیش بینی می کند ، توسعه داده است.
کلید واژه ها: مسئولیت بین المللی، صدمات زیست محیطی، حقوق بین الملل، محیط زیست
مقدمه:
برای حفظ محیط زیست بین المللی ، حائز اهمیت است که درکنار یک سیستم اولیه ، قـواعد معـاهده ای و عـرفی ، یک سیستم موثر قواعد مربوط به مسئولیت وجود داشته باشد .
در این مورد ، در سالهای اخیر پیشرفتهایی بدست آمده است . در واقع ، رویه بین المللی حاکی از این است که اکنون دولتها ، اصل کل مسئولیت برای صدمات زیست محیطی را پذیرفته اند ، دولتها برای صدمات زیست محیطی ناشی از فعالیتهایی که در قلمرو سرزمین اشان انجام داده اند یا اجازه به فعالیت در آن را داده اند و یا فعالیتهای تحت نظارتشان ، باید پاسخگو باشند . هنوز ابهامات زیادی در ارتباط با محتوا و حیطه دقیق چنین اصلی باقی مانده است مخصوصاً یکی از مهمترین مسایل موضوع این فصل است یعنی در ارتباط با مبنای حقوقی و نوع و شکل مسئولیت بین المللی برای صدمات زیست محیطی است .
در برخورد بااین مسئله ، ابتدا باید از لحاظ تئوری روشن نمود که چه اشکالی را مسئولیت بین المللی دولتها بخود می گیرد . در این خصوص ما اساساً سه رژیم مختلف درمورد مسئولیت برای عمل متخلفانه و یک رژیم مسئولیـت بـدون وجود عمل متخلفانه می شناسیم .
اولین رژیم مسئولیت برای عمل متخلفانه ، رژیـم مسئـولیت مبنـی بـر تقصیر است ، مطابق این نظر سنتی دولت قربانی ، علاوه بر اینکه باید نقض یک تعهد بین المللی را ثابت کند بلکه تقصیر روانی ( رفتار عمدی یا سهل انگاری ) ارگانهای دولت متهم به عمل متخلفانه رانیز باید اثبات کند در مقابل ، بر طبق نظر دیگر ، تاکید باید برمحتوای تعهدات اولیه آن دولت گذاشته شود . بنابراین صحبت از رژیم مسئولیت برای نقض تعهدات نظارت، ضروری ( که نظارت لازم را به عنوان یک معیار رفتار عینی و بین المللی در نظر می گیرد ) می باشد .
طرح موضوع:
" مسئولیت مبنی بر تقصیر"، در مقابل "مسئولیت عینی" ( یا مسئولیت بدون تقصیر ) است . در دیدگاه سنتی مسئولیت عینی این گونه توصیف می شود که مسئولیت متضمن تقصیر نیست ، لیکن صرفاً از نقض یک تعهد بین المللی ناشی می شود. ما می توانیم دو رژیم متفاوت را در مسئولیت عینی مشخص کنیم : زمانی مسئولیت عینی محض است که دولـت متهم بـه عمـل متخلفانه به یکی از شرایط رافع متخلفانه بودن و مجاز در حقوق بین الملل ، استناد می کند و زمانی مسئولیت عینی و مطلق است که هیچ اوضاع و احوال رافع متخلفانه بودن توسط حقوق بین الملل مجاز شمرده نشود .
واضح است که مسئولیت بدون تخلف با مسئولیت ناشی از تخلف از هم مجزا هستند . البته در دکترین ابهامات مفهومی و ترمینولوژی وجود دارد .بسیاری از نویسندگان بااشاره به مسئولیت بدون تخلف از مسئولت عینی یا محض سخن به میان می آورند . آنها بطور اشتباهی فرض می کنند که تمایز بین مسئولیت ناشی ازتخلف ومسئولیت بدون تخلف با تمایز مسئولیت مبنی بر تقصیر و مسئولیت بدون تقصیرمشابه است .
لازم به توضیح است که قواعد مسئولیت بین المللی تنظیمی مربوط به کمیسیون حقوق بین الملل به میزان زیادی به دیدگاه مسئولیت عینی نزدیکتر است . همانطوری که در ماده 1 طرح پیش نویس پیش بینی می کند :" هر عمل خلاف دولت ، مسئولیت بین المللی دولت را ایجاد می کند " و نه برخی از اعمال خلاف یعنی به صرف اینکه فعلی ناقض تعهد شمرده شود ، دولت مربوطه مسئول شناخته می شود ودر اینجا نیازی به اثبات عنصر روانی نیست . تغییر این ماده نیز نشان می دهد که ماده 1 مذکور یکی از اصولی است که قویاً مورد حمایت رویه دولتها و احکام قضایی قرار گرفته وکاملاً در دکترین حقوق بین الملل مستقر شده است .
بعد ازاینکه از لحاظ تئوری و بطور کلی اشکال ممکن مسئولیت بین المللی دولتها را شرح دادیم ، حال باید مسئله خاص مربوط به شکل و مسئولیت بین المللی برای صدمات زیست محیطی را بررسی کنیم ، این مسئله در ابتدا ، از جنبه حقوق معاهده ای ( قرار دادی ) و پس از لحاظ حقوق عرفی بررسی می شود .
1 ـ مسئولیت برای صدمات زیست محیطی در حقوق بین الملل قرار دادی
در حقوق بین الملل قرار دادی ، برای حفظ محیط زیست موافقت نامه هایی وجود دارد که شامل قواعد نسبتاً دقیقی برای مسئولیت است . این قراردادها مبین نوع مسئولیت قابل اجرا درمورد نقض تعهدات معاهده ای یا در مورد خسارت است . برای مثال کنوانسیون 1972 درمورد مسئولیت بین المللی برای خسارات وارده از اجرام فضایی ، صریحاً دو نوع متفـــاوت مسئولیت را مقرر می کند : 1 ـ مسئولیت مطلق بدون تخلف را برای صدمات وارده به سطح زمین یا به هواپیماهای درحال پرواز ( ماده 2 ) و 2 ـ مسئولیت مبنی بر تقصیر را برای سایر خسارات ( ماده 3 ) .
قاعده معاهده ای نسبتاً روشن دیگری درباره مسئولیت ، ماده 139 کنوانسیون 1982 حقوق دریاها است : این ماده ، مسئولیت دولتها را درارتباط با مشارکت آنها در انجام فعالیتهای منطقه زیر بستر بین المللی در نظر می گیرد و همچنین شامل مسئولیت برای آلودگی می شود ماده 139 بر مبنای مسئولیت برای تخلف و برای تقصیر ( یا عدم مراقبت ضروری ) است . در واقع دولت بطور خودکار برای خسارات وارده مسئول نیست ، بلکه برای خسارات وارده ناشی از قصور در رعایت تعهدات ، مسئول قلمداد می شود . مضاف بر این ، ماده 139 به روشنی بیان می کند که اگردولت تمامی اقدامات لازم برای تضمین رعایت قواعد کنوانسیون فوق الذکر ، بعمل آورد ، برای خسارات وارده اشخاص تحت الحمایه آن مسئول نمی باشد .
درواقع ، وجود قواعد معاهده ای دقیقی در مورد مسئولیت ، بسیار نادر و اندک است . دراغلب کنوانسیونهای حفظ محیط زیست یا قاعده ای برای مسئولیت وجود ندارد یا قواعد بسیار کلی و مبهمی در این موضوع وجود دارد در چنین شرایطی برای احراز اینکه مسئولیتی برای نقض قواعد معاهده ای وجود دارد یا نه و اینکه چه نوع مسئولیتی وجود دارد ،در هر قضیه باید ، ماهیت دقیق تعهدات اولیه مقرر در معاهده تعیین شود .
دراین چارچوب ، تکالیف اولیه را مطابق با انواع مختلف مسئولیت می توان از حقوق معاهدات زیست محیطی استنباط کرد .
اولاً معاهدات تکالیف بسیار کلی را در مورد همکاری میان دولتها متعاهد وضع می کنند.
مبهمی ونامشخصی چنین تکالیفی ، ابهاماتی رادرمورد ماهیت الزام آور و همچنین نارساییهایی را در خصوص امکان اجرای مسئولیت بین المللی برای نقض آن ایجاد می کند تکالیفی از این نوع، بـرای مثال در « کنوانسیون 1979 ژنو درخصوص آلودگی هوایی فرامرزی دوربرد » مقرر شده است .
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 18
آثار زیستمحیطی خودروهای از رده خارج شده
چکیده
بسیاری از کشورها از ابتدای سال 1990 با توجه به قوانینی که برای کاهش تاثیر ضایعات خودروهای فرسوده بر روی محیط زیست وضع شده بود، برنامههای خود را در ارتباط با کاهش این ضایعات اعلام کردند. به هر حال کاهش عمر خودروهای در حال تردد باعث افزایش سیکل زمانی انتشار گاز CO2 میشود. این امر حتی در مورد خودروهایی که قرار است در آینده تولید شوند نیز صادق است، مگر اینکه در مورد بهینهسازی مصرف سوخت آنها پیشرفتهای موثر و البته بموقعتری نسبت به گذشته حاصل آید. کاهش «عمر مفید» خودروهایی که از بنزین استفاده میکنند. بدون استفاده از کاتالیزورهای مبدل البته باعث کاهش دوره انتشار گازهایی مانند NOx و Voc در محیط میشود و در واقع ممکن است مقدار نشر این گازها را در محیط زیست کمتر کند. اما از لحاظ اقتصادی، استفاده از کاتالیزورهای مبدل بر روی این خودروها بسیار به صرفهتر از حالت قبلی است.
به هر حال در آیندهای نزدیک تاثیر عمر مفید خودروها بر دوره انتشار گازهایی از قبیل NOx و Voc کاهش خواهد یافت.
مقدمه
عملکرد خودروها در زمینه استفاده بهینه از انرژی و کاهش یافتن تولید گازهای زیانآور نشاندهنده این مطلب است که در این زمینه پیشرفتهای خوبی صورت گرفته است. برای روشن شدن این ادعا میتوان به طراحیهای جدیدی که در خودروها برای استفاده بهینه از انرژی، کاهش مقاومت در برابر هوا و همچنین استفاده از کاتالیزورها که در لوله اگزوز خودروها نصب میشود، اشاره کرد.
بنابراین بطور عادی و با توجه به یک وضعیت متعادل باید انتظار داشت که هراندازه متوسط عمر مفید خودروها کاهش یابد، مصرف انرژی و میزان تولید گازهای آلاینده نیز کاهش پیدا کند.
تحقیقی که در موسسه ملی «تحقیقات سلامت عمومی و محیط زیست» کشور هلند (RIVM) انجام گرفت بر این نکته تاکید داشت که اگر تمام خودروهایی که در این کشور از بنزین به عنوان سوخت خود استفاده میکنند و از مبدلهای کاتالیزوری 3زمانه نیز برخوردار نیستند، با خودروهای جدید عوض شوند با 30 درصد کاهش در انتشار گازهای آلاینده NOx روبرو خواهیم بود.
بنابراین به نظر میرسد کوتاه کردن طول عمر خودروها تاثیرات مثبتی را بر محیط زیست خواهد گذاشت. در دهه 90 برخی از کشورها (یونان، دانمارک، اسپانیا، فرانسه، ایرلند، نروژ و ایتالیا) قوانینی را در مورد اوراق کردن خودروهای فرسوده و نحوه از بین بردن ضایعات آنها وضع کردند. در این زمینه تحقیقاتی نیز در آن زمان انجام شد. «کاوالک» و «ستیوانا» در سال 1997 به این نتیجه رسیدند که اوراق کردن خودروهای با عمر 20 سال یا بیشتر، از لحاظ اقتصادی بصرفه میباشد بخصوص در امریکا.
در سال 1992 کنگره امریکا (اداره بررسی و ارزیابی فناوری) به این نتیجه رسید که انجام یک برنامهریزی دقیق در مورد دوره عمر خودروها و زمانی که هر خودرو باید از ناوگان حملونقل کنار گذاشته شود از لحاظ هزینه و صرفه اقتصادی در مقایسه با برنامهریزیهایی که در زمینه کاهش آلایندههای محیط زیست در دست اجرا و یا در حال اجرا شدن بود، برابری میکرد و حتی در بعضی از موارد تعیین یک سن دقیق برای خارج کردن خودروها از ناوگان، کمهزینهتر نیز میتوانست باشد. به علاوه در برخی از کشورها از جمله آلمان، ژاپن و سوئد سیاستهایی از قبیل بستن
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 18
آثار زیستمحیطی خودروهای از رده خارج شده
چکیده
بسیاری از کشورها از ابتدای سال 1990 با توجه به قوانینی که برای کاهش تاثیر ضایعات خودروهای فرسوده بر روی محیط زیست وضع شده بود، برنامههای خود را در ارتباط با کاهش این ضایعات اعلام کردند. به هر حال کاهش عمر خودروهای در حال تردد باعث افزایش سیکل زمانی انتشار گاز CO2 میشود. این امر حتی در مورد خودروهایی که قرار است در آینده تولید شوند نیز صادق است، مگر اینکه در مورد بهینهسازی مصرف سوخت آنها پیشرفتهای موثر و البته بموقعتری نسبت به گذشته حاصل آید. کاهش «عمر مفید» خودروهایی که از بنزین استفاده میکنند. بدون استفاده از کاتالیزورهای مبدل البته باعث کاهش دوره انتشار گازهایی مانند NOx و Voc در محیط میشود و در واقع ممکن است مقدار نشر این گازها را در محیط زیست کمتر کند. اما از لحاظ اقتصادی، استفاده از کاتالیزورهای مبدل بر روی این خودروها بسیار به صرفهتر از حالت قبلی است.
به هر حال در آیندهای نزدیک تاثیر عمر مفید خودروها بر دوره انتشار گازهایی از قبیل NOx و Voc کاهش خواهد یافت.
مقدمه
عملکرد خودروها در زمینه استفاده بهینه از انرژی و کاهش یافتن تولید گازهای زیانآور نشاندهنده این مطلب است که در این زمینه پیشرفتهای خوبی صورت گرفته است. برای روشن شدن این ادعا میتوان به طراحیهای جدیدی که در خودروها برای استفاده بهینه از انرژی، کاهش مقاومت در برابر هوا و همچنین استفاده از کاتالیزورها که در لوله اگزوز خودروها نصب میشود، اشاره کرد.
بنابراین بطور عادی و با توجه به یک وضعیت متعادل باید انتظار داشت که هراندازه متوسط عمر مفید خودروها کاهش یابد، مصرف انرژی و میزان تولید گازهای آلاینده نیز کاهش پیدا کند.
تحقیقی که در موسسه ملی «تحقیقات سلامت عمومی و محیط زیست» کشور هلند (RIVM) انجام گرفت بر این نکته تاکید داشت که اگر تمام خودروهایی که در این کشور از بنزین به عنوان سوخت خود استفاده میکنند و از مبدلهای کاتالیزوری 3زمانه نیز برخوردار نیستند، با خودروهای جدید عوض شوند با 30 درصد کاهش در انتشار گازهای آلاینده NOx روبرو خواهیم بود.
بنابراین به نظر میرسد کوتاه کردن طول عمر خودروها تاثیرات مثبتی را بر محیط زیست خواهد گذاشت. در دهه 90 برخی از کشورها (یونان، دانمارک، اسپانیا، فرانسه، ایرلند، نروژ و ایتالیا) قوانینی را در مورد اوراق کردن خودروهای فرسوده و نحوه از بین بردن ضایعات آنها وضع کردند. در این زمینه تحقیقاتی نیز در آن زمان انجام شد. «کاوالک» و «ستیوانا» در سال 1997 به این نتیجه رسیدند که اوراق کردن خودروهای با عمر 20 سال یا بیشتر، از لحاظ اقتصادی بصرفه میباشد بخصوص در امریکا.
در سال 1992 کنگره امریکا (اداره بررسی و ارزیابی فناوری) به این نتیجه رسید که انجام یک برنامهریزی دقیق در مورد دوره عمر خودروها و زمانی که هر خودرو باید از ناوگان حملونقل کنار گذاشته شود از لحاظ هزینه و صرفه اقتصادی در مقایسه با برنامهریزیهایی که در زمینه کاهش آلایندههای محیط زیست در دست اجرا و یا در حال اجرا شدن بود، برابری میکرد و حتی در بعضی از موارد تعیین یک سن دقیق برای خارج کردن خودروها از ناوگان، کمهزینهتر نیز میتوانست باشد. به علاوه در برخی از کشورها از جمله آلمان، ژاپن و سوئد سیاستهایی از قبیل بستن