ابو علی محمد
فرمت فایل: ورد
تعداد صفحات: 2
ابو علی محمد
ابو علی محمد بن محمد بن عبدالله البلعمی وزیر سرشناس عبدالملک بن نوح و منصور بن نوح سامانی در سده ۴ هجری بود. پدر او ابوالفضل بلعمی نیز پیش از وی وزیر دیگر فرمانروایان سامانی بود. درگذشت او را در سال ۳۶۳ قمری/۳۵۳ خورشیدی نوشتهاند.
ابوجعفر محمد بن موسای خوارزمی
فرمت فایل: ورد
تعدا صفحات: 2
ابوجعفر محمد بن موسای خوارزمی
ابوجعفر محمد بن موسای خوارزمی (زاده حدود سال ۷۸۰ میلادی و درگذشته ۸۵۰ میلادی) ریاضیدان، ستارهشناس، فیلسوف، جغرافیدان و مورخ شهیر ایرانی[۲][۳][۴] در دوره عباسیان است. وی در حدود سال ۷۸۰ میلادی (قبل از ۱۸۵ قمری)[۱] در خوارزم زاده شد. ابن ندیم و قفطی اصالت او را از خوارزم میدانند. لقب وی معمولاً اشاره به شهر خوارزم دارد که همان خیوه کنونی واقع در جنوب دریاچه آرال مرکزی و بخشی از جمهوری ازبکستان کنونی است.[۱] شهرت علمی وی مربوط به کارهایی است که در ریاضیات، بهویژه در رشته جبر، انجام داده به طوری که هیچیک از ریاضیدانان سدههای میانه مانند وی در فکر ریاضی تأثیر نداشتهاند و وی را «پدر جبر» نامیدهاند.[۵] جرج سارتن، مورخ مشهور علم، در طبقهبندی سدهای کتاب خود مقدمهای بر تاریخ علم سده نهم میلادی را «عصر خوارزمی» مینامد
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 9
ارسلان بد ، محمد رضا – اقتصاد تولید (ترجمه ) مرکز نشر دانشگاهی ، تهران .سال 1366
اقتصاد چیست ؟
اقتصاد عبارت است از مطالعۀ چگونگی استفاده از منابع برای تأمین نیازها و خواسته های مردم. اقتصاد هم افراد تولید کنده و مصرف کننده و هم کل مصرف کنندگان و تولید کنندگان را مورد توجه قرار می دهد. مطالعه ما با ذکر لیستی از بعضی اصول مشترک همه رشته های اقتصاد شروع می شود.
ما در دنیایی که در آن همه چیز به وفور یافت شود زندگی نمی کنیم. بیشتر کالاها و خدمات، همچنین نهاده هایی که برای تولید کالاها به کار می روند، به مقادیر محدودی موجودند. حتی نهاده هایی که قابلیت تجدید تولید دارند در یک محدوده زمانی معین مقدارشان محدود است. این موضوع مبین ایده کمیابی است. نهاده هایی که برای تولید کالاهایی که خواسته های تقریباً غیرقابل اشباع همه مردم را ارضا کنند، به اندازه کافی موجود نیست. اگر کمیابی نبود، افراد در مورد کاربرد منابع بی توجه می بودند. منابع و کالاهایی که به مقدار نامحدود موجود باشند قیمتی ندارند؛ آنها مجانی هستند.
اصل دیگر مفهوم تخصیص است؛ به کار گرفتن منابع یا محصولات، انتخاب «بهترین» مورد کاربرد منابع و محصولات، موضوع مورد بررسی تخصیص است. کلمه بهترین را در داخل « » قرار دادیم زیرا «بهترین» کاربرد باید با هدفهای فردی و اجتماعی هماهنگ باشد.
تخصیص به این معنی است که منابع کمیاب باید بین موارد استعمال رقیب توزیع شود. مثالهایی در این مورد عبارت اند از تخصیص زمین بین ذرت و ذرت خوشه ای یا تخصیص زمان محدود بین مطالعه و بازی.
اصل سوم شامل هدفهاست ]نیازها[. آرزوها و خواسته های فردی اغلب نامحدود به نظر می رسند. بنابراین، خواسته های مختلف برای مصرف منابع محدود به رقابت می ÷ردازند. به خاطر این رقابت، ما باید نظامی از الویتها انتخاب کنیم تا به وسیلۀ آن خواسته های خود را که با هم رقیب هستند مرتب و درجه بندی کنیم و در راه به دست آوردن بیشترین رضایت از آنهایی که انتخاب شده اند تلاش بنماییم.
به طور خلاصه، اقتصاد عبارت است از علم انتخاب کردن. اقتصاد تخصیص منابع کمیاب را بین شقهای رقیب مطالعه می کند. کمیابی و وجود شقهای مختلف، اجزای مهمی هستند که مسئله ای را به صورت مسئله اقتصادی در می آورند. اگر کمیابی هست اما شقهای مختلفی وجود ندارد، انتخاب کردن غیرممکن است و مسئله ماهیت اقتصادی ندارد؛ اگر شقهای مختلف هست اما کمیابی وجود ندارد (کالاها یا منابع مجانی هستند) به اقتصاد احتیاجی نیست.
انواع علم اقتصاد
مطالعه اقتصاد از جنبه های مختلف می تواند مورد توجه قرار گیرد. به طور سنتی مطالعه اقصتاد به دو بخش عمده تقسیم می شود: اقتصاد خرد و اقتصاد کلان.
اقتصاد خرد عبارت است از مطالعه واحدهای اقتصادی مشخصی که یک بخش اقتصادی را تشکیل می دهند. اقتصاد خرد بحث خود را روی یک واحد مجزا یا مجموعه ای از واحدها، که همیشه جزئی از کل هستند، متمرکز می کند. اقتصاد خرد تک تک بنگاه ها، مثل مزارع، و رابطه آنها را با یکدیگر یا با کل یک بخش اقتصادی، مثل کشاورزی، و رابطه آنها را با کل اقتصاد مطالعه می کند.
اقتصاد کلان موضوعات وسیعتری را مطالعه می کند. موضوع مورد مطالعۀ آن کل اقتصاد است. اقتصاد کلان طرز کار یک نظام اقتصادی را به هنگام برخورد با مسائلی نظیر ]فقر[ ، تورم، رکود و بیکاری مورد آزمون قرار می دهد. بنابراین، مسائلی که بخش کشاورزی در رابطه با بخشهای دیگر اقتصاد با آنها رو به روست در محدوده اقتصاد کلان قرار می گیرند. به طور خلاصه، به عنوان مقایسه، اقتصاد کلان جنگلی را مورد مطالعه قرار می دهد اما اقتصاد خرد درختهای تک تک را (یا بعضی وقتها باغها را).
می توان با تقسیم بندی بیشتری، اقتصاد را به ایستا و ÷ویا تقسیم کرد. در اقتصاد ایستا، پدیده های اقتصادی بدون توجه به زمان مطالعه می شوند ـ اقتصاد «بدون زمان». در محدودترین حالت اقتصاد ایستا، فرض بر این است که انتظار ما از پیشامدها مقدار واحدی دارد. پدیده اقتصادی با حوادث قبلی یا بعدی خود مربوط است. پویا به معنای امکان تغییر در رابطه اقتصادی در طول زمان است. برای مثال، مطالعه روندهای اقتصادی در این طبقه قرار می گیرد.
پویا نه تنها به معنای تغییر در طول زمان است بلکه اغلب، عدم اطمینان کامل را نیز با زمان یکجا مطالعه می کند. به این معنی که تغییرات در طول زمان می تواند با اطمینان دانسته شده باشد.
اقتصاد تحققی و اقتصاد ارزشی
اقتصاد تحققی چگونگی کارکردهای واحد اقتصادی را توضیح می دهد. اقتصاد تحققی «آنچه را که هست» مطالعه می کند و نه داوریهای ارزشی را درباره آنچه باید باشد. برای مثال، اقتصاد تحققی کارکرد یک خانوار، یک بنگاه، یک بازار یا یک نظام اقتصادی را بدون افزودن صفت «خوب» یا «بد» به آن کارکردها توضیح می دهد.
اقتصاد ارزشی تجویزی یا توصیه ای است. موضوع آن «چه باید باشد» است و نه «چه هست». این نوع اقتصاد شامل مطالبی است که داوریهای ارزشی هستند. عدم توافقها در اقتصاد ارزشی عموماً نمی توانند از طریق مراجعه به واقعیتها حل شوند زیرا طرفین مخالف اغلب، بحث خود را با مفروضات متفاوتی شروع می کنند. همه ما دوست داشتنیها و دوست نداشتنیهای خود را داریم که از زمینه های مختلف فلسفی، اجتماعی و فرهنگی مان مشتق می شود؛ بنابراین، هرکدام از ما مجموعه هدفهای شخصی خود را دارد. سیاست اقتصادی جزئی از موضوع اقتصاد ارزشی است.
خط فاصل بین اقتصاد تحققی و اقتصاد ارزشی همیشه به روشنی متمایز نیست.
مفهوم تابع تولید
تابع تولید یک رابطه نهاده ـ ستاده را نشان می دهد. به عبارت دیگر، تابع تولید نرخ تبدیل منابع را به محصولات توضیح می دهد. در کشاورزی روابط نهاده ـ ستاده بیشماری وجود دارد زیرا نرخ تبدیل نهاده ها به ستاده ها به نوع خاک، حیوانات، تکنولوژیها، میزان بارندگی و غیره بستگی دارد. هر رابطه نهاده ـ ستاده، کمیت و کیفیت منابعی را مشخص می نماید که برای تولید محصول بخصوصی لازم است.
یک تابع تولید به طرق مختلف می تواند نشان داده شود: به صورت نوشته، شمارش و توضیح نهاده هایی که روی میزان ستاده ها مؤثرند، با تهیه لیست نهاده ها و ستاده ها به صورت عددی در یک جدول، به صورت تصویر و بالاخره به صورت یک معادله جبری.
یک تابع تولید به صورت زیر می تواند نوشته شود:
که در آن Y ستاده و نهاده ها هستند که در تولید محصول یا ستاده شرکت دارند. علامت تابع «f» نوع رابطه ای را که نهاده ها به ستاده تبدیل می شوند مشخص می کند. برای هر ترکیب نهاده ها یک مقدار واحد ستاده وجود دارد. برای مثال Y ممکن است میزان محصول ذرت در واحد سطح، کود شیمیایی، رطوبت خاک در موقع کشت، تراکم بوته ها، میزان بارندگی در طول فصل رشد و غیره باشد. رابطه بالا تنها لیستی از نهاده ها را نشان می دهد. معادله بالا به صورت فعلی میزان اهمیت و مشارکت هر یک از نهاده ها را در فاریند تولید نشان می دهد.
تابع تولید مذکور نهاده های ثابت و متغیر را مشخص می کند. برای مثال، کود شیمیایی یا علوفه اغلب نهاده های متغیری هستند که با نهاده های اثبت نظیر زمین و گاو شیری با هم به کار می روند. نهاده های ثابت نقش مهمی در تولید کشاورزی بازی می کنند؛ آنها را اغلب واحدهای تکنیکی می نامند. نهاده
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 26
معراج حضرت محمد (ص)
داستان معراج حضرت محمد (ص)در یک شب از مکه معظمه به مسجد الاقصى و از آنجا به آسمانها و بازگشتبه مکه در قرآن کریم در دو سوره به نحو اجمال ذکر شده، یکى در سوره«اسراء»و دیگرى در سوره مبارکه«نجم»، و تاویلاتى که از برخى چون حسن بصرى، عایشه و معاویه نقل شده مخالف ظاهر آیات کریمه قرآنى و صریح روایات متواترهاى است که در کتب تفسیر و حدیث و تاریخ شیعه و اهل سنت نقل شده است و هیچ گونه اعتبارى براى ما ندارد (1) ، و ایرادهاى عقلى دیگرى را هم که برخى کردهاند در پایان داستان پاسخ خواهیم داد، ان شاء الله. اما در کیفیت معراج و اینکه چند بار بوده و آن نقطهاى که رسول خدا(ص)از آنجا به سوى مسجد الاقصى حرکت کرد و بدانجا بازگشت آیا خانه ام هانى بوده یا مسجد الحرام و سایر جزئیات آن اختلافى در روایات دیده مىشود که ما به خواستخداوند در ضمن نقل داستان به پارهاى از آن اختلافات اشاره خواهیم کرد و آنچه مشهور است آنکه این سیر شبانه با این خصوصیات در سالهاى آخر توقف آن حضرت در شهر مکه اتفاق افتاد، اما آیا قبل از فوت ابیطالب بوده و یا بعد از آن و یا در چه شبى از شبهاى سال بوده، باز هم نقل متواترى نیست و در چند حدیث آن شب را شب هفدهم ربیع الاول و یا شب بیست و هفتم رجب ذکر کرده و در نقلى هم شب هفدهم رمضان و شب بیست و یکم آن ماه نوشتهاند.
و معروف آن است که رسول خدا(ص)در آن شب در خانه ام هانى دختر ابیطالب بود و از آنجا به معراج رفت و مجموع مدتى که آن حضرت به سرزمین بیت المقدس و مسجد اقصى و آسمانها رفت و بازگشت از یک شب بیشتر طول نکشید به طورى که صبح آن شب را در همان خانه بود و در تفسیر عیاشى است که امام صادق(ع)فرمود: رسول خدا(ص)نماز عشاء و نماز صبح را در مکه خواند، یعنى اسراء و معراج در این فاصله اتفاق افتاد و در روایات به اختلاف عبارت از رسول خدا(ص)و ائمهمعصومین روایتشده که فرمودند:
جبرئیل در آن شب بر آن حضرت نازل شد و مرکبى را که نامش«براق» (2) بود براى او آورد و رسول خدا(ص)بر آن سوار شده و به سوى بیت المقدس حرکت کرد و در راه در چند نقطه ایستاد و نماز گزارد، یکى در مدینه و هجرتگاهى که سالهاى بعد حضرت محمد (ص)بدانجا هجرت فرمود، یکى هم مسجد کوفه، دیگر در طور سینا و بیت اللحم - زادگاه حضرت عیسى(ع) - و سپس وارد مسجد اقصى شد و در آنجا نماز گزارده و از آنجا به آسمان رفت.
و بر طبق روایاتى که صدوق(ره)و دیگران نقل کردهاند از جمله جاهایى را که آن حضرت در هنگام سیر بر بالاى زمین مشاهده فرمود سرزمین قم بود که به صورت بقعهاى مىدرخشید و جون از جبرئیل نام آن نقطه را پرسید پاسخ داد: اینجا سرزمین قم است که بندگان مؤمن و شیعیان اهل بیت تو در اینجا گرد مىآیند و انتظار فرج دارند و سختیها و اندوهها بر آنها وارد خواهد شد.
و نیز در روایات آمده که در آن شب دنیا به صورت زنى زیبا و آرایش کرده خود را بر آن حضرت عرضه کرد ولى رسول خدا(ص)بدو توجهى نکرده از وى در گذشت.
سپس به آسمان دنیا صعود کرد و در آنجا آدم ابو البشر را دید، آن گاه فرشتگان دسته دسته به استقبال آمده و با روى خندان بر آن حضرت سلام کرده و تهنیت و تبریک گفتند، و بر طبق روایتى که على بن ابراهیم در تفسیر خود از امام صادق(ع) روایت کرده رسول خدا(ص)فرمود: فرشتهاى را در آنجا دیدم که بزرگتر از او ندیده بودم و(بر خلاف دیگران)چهرهاى درهم و خشمناک داشت و مانند دیگران تبریک گفت و خنده بر لب نداشت و چون نامش را از جبرئیل پرسیدم گفت: این مالک، خازن دوزخ است و هرگز نخندیده است و پیوسته خشمش بر دشمنان خدا و گنهکاران افزوده مىشود بر او سلام کردم و پس از اینکه جواب سلام مرا داد از جبرئیل خواستم دستور دهد تا دوزخ را به من نشان دهد و چون سرپوش را برداشت لهیبى از آن برخاست که فضا را فرا گرفت و من گمان کردم ما را فرا خواهد گرفت، پس از وى خواستم آن را به حال خود برگرداند. (3)
و بر طبق همین روایت در آن جا ملک الموت را نیز مشاهده کرد که لوحى از نور در دست او بود و پس از گفتگویى که با آن حضرت داشت عرض کرد: همگى دنیا در دست من همچون درهم(و سکهاى)است که در دست مردى باشد و آن را پشت و رو کند، و هیچ خانهاى نیست جز آنکه من در هر روز پنجبار بدان سرکشى مىکنم و چون بر مردهاى گریه مىکنند بدانها مىگویم: گریه نکنید که من باز هم پیش شما خواهم آمد و پس از آن نیز بارها مىآیم تا آنکه یکى از شما باقى نماند، در اینجا بود که رسول خدا(ص)فرمود: براستى که مرگ بالاترین مصیبت و سختترین حادثه است و جبرئیل در پاسخ گفت: حوادث پس از مرگ سختتر از آن است.
و سپس فرمود:
و از آنجا به گروهى گذشتم که پیش روى آنها ظرفهایى از گوشت پاک و گوشت ناپاک بود و آنها ناپاک را مىخوردند و پاک را مىگذاردند، از جبرئیل پرسیدم: اینها کیاناند؟گفت: افرادى از امت تو هستند که مال حرام مىخورند و مال حلال را وامىگذارند، و مردمى را دیدم که لبانى چون لبان شتران داشتند و گوشتهاى پهلوشان را چیده و در دهانشان مىگذاردند، پرسیدم: اینها کیاناند؟گفت: اینها کسانى هستند که از مردمان عیبجویى مىکنند، مردمان دیگرى را دیدم که سرشان را به سنگ مىکوفتند و چون حال آنها را پرسیدم پاسخ داد: اینان کسانى هستند که نماز شامگاه و عشاء را نمىخواندند و مىخفتند. مردمى را دیدم که آتش در دهانشان مىریختند و از نشیمنگاهشان بیرون مىآمد و چون وضع آنها پرسیدم، گفت: اینان کسانى هستندکه اموال یتیمان را به ستم مىخورند، گروهى را دیدم که شکمهاى بزرگى داشتند و نمىتوانستند از جا برخیزند گفتم: اى جبرئیل اینها کیاناند؟گفت: کسانى هستند که ربا مىخورند، زنانى را دیدم که بر پستان آویزانند، پرسیدم: اینها چه زنانى هستند؟
گفت: زنان زناکارى هستند که فرزندان دیگران را به شوهران خود منسوب مىدارند و سپس به فرشتگانى برخوردم که تمام اجزاى بدنشان تسبیح خدا مىکرد. (4)
و از آنجا به آسمان دوم رفتیم و در آنجا دو مرد را شبیه به یکدیگر دیدم و از جبرئیل پرسیدم: اینان کیاناند؟گفت: هر دو پسر خاله یکدیگر یحیى و عیسى(ع)هستند، بر آنها
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 11
محمد علی فروغی
تولد: 1254 هجری شمسی
وفات: پنجم آذرماه 1321 هجری شمسی
محمد علی فروغی که در اواخر دوران قاجاریه به لقب " ذکاءالملک " شهرت داشت، اولین و آخرین رئیس الوزرای رضا شاه و اولین نخست وزیر محمد رضا شاه است؛ که هم در جریان انتقال سلطنت از قاجاریه به پهلوی و هم در جریان انتقال سلطنت از رضا شاه به پسرش نقش مهمی ایفا کرد. محمد علی فروغی فرزند یکی از ادبا و شعرای دوران سلطنت ناصرالدین شاه و مظفرالدین شاه به نام محمد حسین ملقب به ذکاءالملک بود که در اشعار خود " فروغی " تخلص می کرد. محمد علی در سال 1254 هجری شمسی متولد شد و تحت سرپرستی پدرش که در آن زمان در وزارت انطباعات ناصرالدین شاه شغل مترجمی داشت، نخست زبانهای فارسی و عربی و فرانسه و سپس علوم ریاضی و طبیعی را فرا گرفت و در دوازده سالگی وارد مدرسهً دارالفنون شد.
محمد علی ابتدا به خواست پدر به تحصیل در رشته پزشکی و داروسازی پرداخت، ولی چون علاقه و استعداد لازم برای ادامه تحصیل در این رشته را نداشت از پدر خواست که با تغییر رشته تحصیلی او به ادبیات و فلسفه موافقت نماید. محمد علی در این رشته به سرعت پیشرفت کرد و با اهتمام در فراگرفتن هر دو زبان فرانسه و انگلیسی، به مطالعه و ترجمه آثار ادبی و فلسفی و تاریخ از هر دو زبان پرداخت.
فروغی در بیست سالگی در وزارت انطباعات به شغل مترجمی استخدام شد و همزمان با کار در وزارت انطباعات در مدرسه علمیه که حاج مخبرالسلطنه مدیریت آن را به عهده داشت به شغل معلمی پرداخت. فروغی کار معلمی را با تدریس علم فیزیک آغاز کرد و بعد از مدتی تدریس در مدرسه علمیه، در مدرسه دارالفنون به تدریس تاریخ پرداخت.
پدر فروغی، محمد حسین ذکاءالملک در سال 1275 دست به انتشار یک روزنامه هفتگی به نام "تربیت" زد و پسرش هم در این روزنامه به کار ترجمه و نگارش مقالات فلسفی و سرگذشتهای تاریخی مشغول شد. چند سال بعد هنگام تاسیس مدرسه علوم سیاسی در سال 1278 ذکاءالملک به تدریس ادبیات فارسی در این مدرسه پرداخت و پسرش محمد علی نیز دست به کار ترجمه کتابهائی برای تدریس در این مدرسه زد. اولین کتابهایی که به ترجمه محمد علی فروغی به چاپ رسید، دو کتاب معروف "ثروت ملل" و "تاریخ ملل مشرق زمین" بود که فروغی در سنین بین 25 و 26 سالگی آنها را ترجمه کرده بود. در سال 1281 هجری شمسی ذکاءالملک به ریاست مدرسه علوم سیاسی انتخاب شد و پسرش را برای معاونت مدرسه و استادی تاریخ برگزید.
بعد از صدور فرمان مشروطیت و تشکیل اولین مجلس شورای ملی، صنیع الدوله رئیس مجلس، محمد علی فروغی را به ریاست دبیرخانه مجلس انتخاب کرد و فروغی علاوه بر سرپرسیت امور اداری و مالی مجلس، نظامنامه داخلی مجلس را نیز با استفاده از نظامنامه های مجالس اروپایی تنظیم و تحریر نمود. فروغی در عین حال به معلمی مدرسه سیاسی و ترجمه مقالاتی برای روزنامه پدرش هم ادامه می داد. محمد حسین ذکاالملک در سال 1286 درگذشت و محمد علی شاه قاجار لقب ذکاءالملک را به پسرش تفویض نمود. محمد علی ذکاءالملک ریاست مدرسه علوم سیاسی را هم از پدر به ارث برد و از خدمت در مجلس کناره گیری نمود.
محمد علی ذکاءالملک در انتخابات دوره دوم مجلس شورای ملی که بعد از خلع محمد علی شاه از سلطنت انجام گرفت از تهران به نمایندگی مجلس انتخاب شد و در سال 1289 در سن 35 سالگی به جای مستشارالدوله صادق به ریاست مجلس انتخاب گردید. ترقی سریع ذکاءالملک و انتخاب او را به ریاست مجلسی که اکثریت قریب به اتفاق وکلای آن مسن تر از او بودند، به عضویت او در تشکیلات فراماسونری و ارتباط وی با رجال معروف آن زمان که در اولین لژ فراماسونری در ایران عضویت داشتند نسبت دادند.
جوانترین رئیس مجلس شورای ملی، در سیاست آن روز ایران هم نقش بسیار مهمی ایفا نمود و انتخاب ناصرالملک به عنوان نایت السلطنه بیشتر نتیجه تلاش و کوشش او بود. محمد علی ذکاءالملک ضمن تصدی ریاست مجلس، معلمی احمد شاه را هم به عهده گرفت و ناصرالملک نایب السلطنه احمد شاه اداره امور دربار را هم عملاً به عهده او گذاشته بود.
در دوران فترت بین مجلس دوم و مجلس سوم ذکاءالملک در کابینه صمصام السلطنه بختیاری نخست به وزارت مالیه و سپس به وزارت عدلیه منصوب شد و در دوران تصدی وزارت عدلیه قانون اصول محاکمات حقوقی را به موقع اجرا گذاشت. در انتخابات دوره سوم مجلس شورای ملی ذکاءالملک مجدداً از تهران به نمایندگی مجلس انتخاب شد و کار وزارت عدلیه را رها کرد، ولی بعد از مدتی با قبول ریاست دیوان عالی تمیز از وکالت مجلس استعفا داد و در کابینه های مستوفی الممالک و میرزا حسن خان مشیر الدوله مجدداً تصدی وزارت عدلیه را به عهده گرفت. ذکاءالملک مدتی نیز ریاست دیوان عالی کشور را به عهده داشت تا این که در سال 1298 هجری شمسی برابر با 1919 میلادی همراه مشاورالممالک انصاری وزیر خارجه وقت برای شرکت در کنفرانس صلح ورسای به پاریس رفت.
مسافرت مشاورالملک انصاری و هیئت همراه او به پاریس، مصادف با حکومت وثوق الدوله و امضای قرارداد 1919 بین ایران و انگلیس بود، که ایران را عملا به صورت تحت الحمایه انگلیس درآورد. انگلیسیها در کار هیئت اعزامی ایران به کنفرانس صلح کارشکنی می کردند و دولت وثوق الدوله هم هیئت را به حال خود گذاشته بود. فروغی در آن زمان نامه ای بوسیله ابراهیم حکیمی ( حکیم الملک ) به تهران فرستاد که یکی از اسناد سیاسی مهم تاریخ معاصر ایران بشمار می آید. در این نامه فروغی می نویسد:
ر " شش ماه می گذرد که ما از تهران بیرون آمد و قریت پنج ماه است که در پاریس هستیم... به کلی از اوضاع مملکت و پلتیک دولت و مذاکراتی که با انگلیس کرده اند و می کنند و نتیجه ای که می خواهند بگیرند و مسلکی که در امور خارجی دارند بی اطلاعیم و یک کلمه دستورالعمل و ارائه طریق، نه صریحاً، نه تلویحاً، نه