دانشکده

دانلود فایل ها و تحقیقات دانشگاهی ,جزوات آموزشی

دانشکده

دانلود فایل ها و تحقیقات دانشگاهی ,جزوات آموزشی

تحقیق در مورد خلاصه کتاب قیام و انقلاب مهدی ( ع ) از دیدگاه 8ص (word)

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 8

 

خلاصه کتاب: قیام و انقلاب مهدی ( ع ) از دیدگاه

می نویسد "این کتاب که مجموعا دو بخش غیر مرتبط با یکدیگر است ، بخش یکم آن‏ با همین عنوان ابتدا به صورت مقاله‏ای کوتاه و مختصر در یک نشریه دینی‏ در تهران منتشر شد و سپس مطالبی بر آن افزوده شد و به صورتی که در چاپهای اول تا چهارم ملاحظه شده است در آمد . اما بخش دوم که عنوان " شهید " دارد ، تفصیل یافته یک سخنرانی در شب عاشورای سال 1393 هجری‏ قمری در تهران است .

اندیشه پیروزی نهائی نیروی حق بر نیروی باطل، استقرار کامل و همه جانبه ارزشهای انسانی ، تشکیل مدینه فاضله و جامعه ایده‏آل و اجراء این ایده‏ انسانی به وسیله شخصیتی عالیقدر که در روایات متواتر اسلامی " مهدی " نامیده شده ، اندیشه‏ای است که همه فرق ومذاهب اسلامی بدان مؤمن و معتقدند . زیرا این اندیشه ، به حسب اصل و ریشه ، قرآنی است .این اندیشه بیش از هر چیز مشتمل بر عنصر خوشبینی نسبت به جریان کلی‏ نظام طبیعت و سیر تکاملی تاریخ و اطمینان به آینده ، و طرد عنصر بدبینی‏نسبت به پایان کار بشر است ، که طبق بسیاری از نظریه‏ها و فرضیه‏هافوق‏العاده تاریک است. انتظار فرج امیدو آرزوی تحقیق این نویدکلی جهانی انسانی ، در زبان روایات اسلامی "انتظار فرج" خوانده شده و افضل عبادات شمرده شده است. اصل انتظار فرج از یک‏ اصل کلی اسلامی و قرآنی استنتاج می‏شود و آن اصل " حرمت یأس از روح الله " است. دو گونه انتظار انتظار فرج دو گونه است : انتظاری‏که سازنده و نگهدارنده است ، به گونه‏ای است که می‏تواند نوعی عبادت شمرده شود ، و انتظاری که گناه است و ویرانگر و نوعی " ابا حیگری " باید محسوب گردد. شخصیت و طبیعت جامعه ممکن است کسی تحولات تاریخی را یک سلسله امور تصادفی و اتفاقی یعنی‏اموری که تحت قاعده و ضابطه‏ای کلی در نمی‏آید بداند. نظریه دیگر این است که جامعه به نوبه خود ، مستقل از افراد ، طبیعت و خصلت و سنت و قاعده و ضابطه دارد ، تاریخ آن گاه موضوع تفکر و مایه عبرت و قابل درس آموزی است‏که جامعه از خود طبیعت و شخصیت داشته باشد . علیهذا برداشت داشتن ازتاریخ و تحولات آن، فرع بر مسأله طبیعت و شخصیت داشتن جامعه است. قرآن و تاریخ در این که قرآن مجید تاریخ را به عنوان یک درس و یک منبع معرفت و یک موضوع تفکر و مایه تذکر و آیینه عبرت یاد می‏کند جای‏ تردید نیست . قرآن کریم این گمان را که اراده‏ای گز افکار ، و مشیتی بی قاعده و بی‏حساب سرنوشتهای تاریخی را دگرگون می‏سازد به شدت نفی می‏کند و تصریح‏می‏نماید که قاعده‏ای ثابت و تغییر ناپذیر بر سرنوشتهای اقوام حاکم است. قرآن کریم ، نکته فوق‏العاده آموزنده‏ای در مورد سنتهای تاریخ یاد آوری‏می‏کند و آن این که مردم می‏توانند با استفاده از سنن جاریه الهیه در تاریخ‏، سرنوشت خویش را نیک یا بد گردانند. توجیه و تفسیر تکامل تاریخ توجیه تکامل تاریخ با دو شیوه مختلف صورت می‏گیرد . ما یکی از این دو شیوه را " ابزاری " و از نظری دیالکتیکی می‏نامیم . و شیوه دیگر را " انسانی " یا " فطری " می‏خوانیم . بینش دیالکتیکی یا ابزاری بینش دیالکتیکی طبیعت بر این اساس است که : اولا- طبیعت در حرکت و تکاپوی دائم است ، توقف ویکسانی در طبیعت وجود ندارد. ثانیا - هر جزء از اجزاء طبیعت تحت تأثیر سایر اجزاء طبیعت است و به نوبه خود در همه آنها مؤثر است . ثالثا- تضادها و کشمکشها پایه حرکتها است ، رابعا - جدال درونی اشیاء رو به تزاید است و شدت می‏یابد تا به اوج‏ خود یعنی آخرین حد اختلاف و کشمکش می‏رسد و شی‏ء یک سره به ضد خود تبدیل می‏شود )حالت تز). این مرحله نیز به نوبه خود ضد خویش را می‏پرورد(حالت آنتی تز) و پس از یک سلسله کشمکشها به نفی خود ، که نفی‏ نفی مرحله اول است و به نحوی مساوی با اثبات است(حالت سنتز) منتهی می‏شود . طبیعت هدفدار نیست و کمال خود را جستجو نمی‏کند ، بلکه به سوی انهدام‏ خویش تمایل دارد ، ولی چون آن انهدام نیز به نوبه خود به انهدام خویش‏ تمایل دارد و هر نفی کننده به سوی نفی کننده خود گرایش دارد ، نفی نفی‏ که نوعی ترکیب میان دو مرحله قبل از خود است صورت می‏گیرد و قهرا تکامل رخ می‏دهد . این است دیالکتیک طبیعت . تاریخ نیز جزئی از طبیعت است و ناچار - هر چند عناصر مشکله‏اش‏ انسانها هستند - چنین سرشت و سرنوشتی دارد . یعنی تاریخ یک جریان دائم‏ و یک ارتباط متقابل میان انسان و طبیعت و انسان و اجتماع ، و یک صف‏ آرائی و جدال دائم است. هسته اصلی این بینش دو چیز است : یکی‏ این که اندیشه مانند واقعیت خارجی وضع دیالکتیکی دارد. یعنی اندیشه ‏محکوم اصول چهارگانه فوق است . دیگر اینکه این مکتب تضاد را به صورت مراحل تز، آنتی تز و سنتزتعبیر می‏کند که به این ترتیب طبیعت و تاریخ همواره از میان اضداد عبور می‏کنند و تکامل ، جمع میان دو ضد است که یکی به‏ دیگری تبدیل شده است . از آنچه گفتیم نتایج زیر گرفته می شود: الف- نو و کهنه در این منطق مفهوم نسلی ندارد ، بلکه صرفا مفهوم‏ اقتصادی و طبقاتی دارد . طبقه کهن یعنی طبقه منتفع‏ از وضع موجود و طبقه نو یعنی طبقه ناراضی از وضع موجود و طرفدار دگرگونی روبنای اجتماع است ب - مراحل تکاملی تاریخ به حکم این که یک رابطه طبیعی و منطقی آنها را به‏ یکدیگر پیوسته است امکان جا به جا شدن ندارند ، هر حلقه از حلقات تاریخ جای مخصوص به خود دارد و قابل‏ پیش و پس شدن نیست . ج - هر مرحله نیز به نوبه‏ خود باید به اوج و کمال خود برسد تا به ضد خود تبدیل گردد و امر تکامل صورت گیرد . د - جهاد یعنی مبارزه نو با کهنه بهر حال مقدس است ، کهنه از آن جهت‏ که از میان بردن وی جامعه را به سوی تکامل پیش می‏برد ، استحقاق‏ نابودی دارد نه از آن جهت که متجاوز است و دفع تجاوز مشروع و مقدس‏ است . ه - هر جریان دیگر نیز که‏ مقدمات انقلاب را فراهم و تکامل را تسریع نماید ، مشروع و مقدس است،از قبیل ایجاد نابسامانیها برای ایجاد نارضائیها و توسعه شکافها و داغتر و پیگیرتر شدن مبارزه‏ها. و - متقابلا اصلاحات جزئی ، گامهای التیام بخش و تسکین آلام اجتماع ، خیانت و تخدیر و نارواست . بینش انسانی یا فطری بینش انسانی تاریخ نقطه مقابل بینش ابزاری است. بینش ابزاری انسان را در آغاز پیدایش یک ماده خام و کار و ابزار کار را شکل دهنده آن می داند یعنی انسان نه شخصیت بالفعل دارد و نه شخصیت بالقوه . ولی از نظر بینش انسانی و فطری ، هر چند انسان در آغاز پیدایش ، شخصیت انسانی بالفعل ندارد ، ولی بذر یک سلسله بینشها و یک سلسله‏ گرایشها در نهاد او نهفته است .بر حسب این بینش ، تضاد درونی فردی میان‏ جنبه‏های زمینی و جنبه‏های ماورائی انسان از ویژگیهای انسان است. نبرد درونی انسان ، خواه‏ و ناخواه به نبرد میان گروههای انسانها کشیده می‏شود ، یعنی نبرد میان‏ انسان کمال یافته و انسان‏ منحط و حیوان صفت، به تعبیر قرآن : نبرد میان " جند الله " و " حزب الله " با " جند الشیطان " و " حزب الشیطان " . از بیان گذشته نتایج زیر گرفته می‏شود : الف - نبردهای پیشبرنده: نبردهای تاریخ دارای شکلها و ماهیتهای مختلف ، و معلول علل‏ متفاوتی بوده است ، ولی نبردهای پیشبرنده که تاریخ و انسانیت را تکامل بخشیده نبرد میان انسان متعالی وابسته به عقیده و ایمان و ایدئولوژی با انسان‏بی مسلک خود خواه بوده‏ است که آخرین مرحله آن" حکومت مهدی " می باشد. ب - تسلسل منطقی حلقات تاریخ آن چنانکه " ابزار گرایان " ابراز داشته‏اند بی‏اساس است . ج - مشروعیت مبارزه و قداست آن ، مشروط به این نیست که حقوق فردی و یا ملی مورد تجاوز واقع شده باشد ،بلکه در همه زمینه‏هائی که یکی از مقدسات‏ بشر دچار مخاطره شده باشد مبارزه مقدس است . د –اصلاحات جزئی و تدریجی به هیچ وجه محکوم نیست بلکه آهنگ حرکت را تندتر و سریعتر می کند. ه - ایجاد نابسامانیها و تخریبها به منظور ایجاد بن بست و بحران که نظریه ابزاری‏ تجویز می کند نا مشروع است. و - حرکت تاریخ ، تکاملی است ولی - بر خلاف نظریه‏ ابزاری - سیر تکاملی تاریخ جبری و لایتخلف نیست . ز - سیر تکاملی بشریت به سوی آزادی از اسارت طبیعت مادی و حکومت ایمان و ایدئولوژی بوده و هست . ح - جهاد و امر به معروف ماهیت انسانی دارد نه طبقاتی . ط - نیروی اقناع فکری ، یعنی نیروی برهان و استدلال اصالت دارد. ی - مثلث " تز – آنتی تز - سنتز " در شکل هگلی و مارکسیستی نه در طبیعت صدق می‏کند و نه در تاریخ . دو تلقی از انسان این دو نوع بینش درباره حرکت تکاملی تاریخ ، نتیجه دو نوع تلقی از انسان است . بنابر یکی ، انسان در ذات خود فاقد شخصیت انسانی است . هیچ امر ماوراء حیوانی در سرشت او نهاده نشده است ، اما بنابر تلقی فطری از انسان ، انسان موجودی است دارای سرشت الهی ، مجهز به فطرت حقجو و حق طلب ، حاکم برخویشتن و آزاد از جبر طبیعت و جبر محیط و جبر سرشت وجبر سرنوشت . بنابراین تلقی از انسان ، ارزشهای انسانی در انسان اصالت دارد ،



خرید و دانلود تحقیق در مورد خلاصه کتاب قیام و انقلاب مهدی ( ع ) از دیدگاه 8ص (word)


تحقیق درباره: قیام مختار در سال 66 هجری

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 16

 

قیام مختار در سال 66 هجری

برحسب تواریخ اسلام مختار در مدائن از دوره خلافت عمر حکومت داشت و تمام دوره عثمان و حضرت امیر (ع) هم تا آمدن امام حسن (ع) به مدائن آنجا بود و زخمهای امام حسن را در قصر خاص کسری معالجه کرد ابو عبیده پدر مختار در سلک اکابر تابعین بوده در زمان عمر مأمور شد باتفاق ابن حارث شبانی بر کشور ایران حمله کند . مختار در اول هجرت متولد شد و کینه اش ابو اسحق است و حضرت امیر المؤمنین (ع) در روایتی فرمود که پسر من حسین کشته میشود و جوانی از ثقیف 383 هزار از ظلمه و قتله ما را خواهد کشت و آن مختار پسر ابوعبیده ثقفی است .

مینویسد سبب قیام مختار این بود که شخصی در لباس مسافرت پس از عاشورا نزد او آمد و نامه بدست او داد که آن نامه از حضرت امیر المؤمنین علی (ع) بود و قریب بدین مضمون که ای مختار خدای تعالی محبت ما اهل بیت را در دل تو خواهد افکند و تو خون ما را از اهل بغی و طغیان خواهی گرفت و در این راه بر اراده خود تزلزلی راه مده که توفیقی است از جانب پروردگار برای تو آنرا مغتنم شمار ـ مختار از شوق و ذوق بر خود میلرزید و بحضرت علی بن الحسن (ع) و بنمایندة مطمئن داد برد خدمت آنحضرت و مذاکره کرد و موافقت و اجازه امام زین العابدین را جلب کرد و حضرت سجاد موافقت محمد بن حفیه عموی خود را هم برای آنها تجویز فرمود او اجازه داد بلکه انتقام را واجب میدانستند که خون حسین از بین نرفته باشد مختار مقدمات را فراهم ساخت و حاجب او ابوعمرو بن کیسان ایرانی که معاون شرط (شهربانی) کوفه بوده در این راه کمک کافی باو کرد و نسبت مسلکی که ب مختار میدهند بکلی بی اساس و چنین فرقهای عملا وجود نداشته جز در صفحات کتاب .

مختار پس از مرگ معاویه در کوفه بود که بدست ابن زیاد با چندین هزار نفر دیگر بجرم بیعت با مسلم دستگیر و زندانی شد و پس از آزادی بیکی از مزارع خود رفت و چون عبدالله بن عمر شوهر خواهرش بود بدینوسیله نامه ای به یزید نوشت و آزادی او را خواست چون انقلاب کوفه رخ داد و ابن زیاد به شام فرار کرد و با مروان بیعت کرد مختار در کوفه سخت مشغول فعالیت و تبلیغ به دوستی اهل بیت گردید ابراهیم بن مالک اشتر نخعی هم که خود را مستحق ریاست و امارت کوفه میدانست به سبب نام محمد بن حنفیه و لزوم خونخواهی پیرو مختار و همکار صمیمی او شد .

جلسات سری بسیاری تشکیل شد و در این موقع مردم کوفه به سه دسته تقسیم میشدند شیعه و طرفداران خندان امیرالمؤمنین (ع) دوم قتله امام حسین و لشکر ابن زیاد که در واقعه طف تشریک مساعی نرده بودند سیم مردم بی طرف و کناره گیر .

ابراهیم بن مالک با یکصد نفر سلاح جنگ برداشتند و برای اولین بار بیرق سه رنگ برافراشتند « بیرق بنی امیه سیاه بوده شیعه بیرق سبز و سفید و سرخ انتخاب نمودند » و شب چهارشنبه 14 ربیع الثانی 66 قمری مختار خروج کرد و کوفه را تصرف کرد و در بدایت امروی خوبی نشان قتله کربلا داده تا همه را جمع کرد و از دفتر نویسان و وقایع نویسان و لشگر نویسان بر حال تمام آنها وقوف یافت پس از آنکه همه را خوب شناخت امر کرد همه را به دارالاماره حاضر کردند و شروع به انتقام کرد .

صحنه انتقام

از این تاریخ به بعد مستحفظین در دروازه های کوفه گماشته شده و احدی بدون تفتیش و اجازه حق خروج از شهر را نداشت .

ابو عمر و حاجب ایرانی و ابن کامل اسدی که متعهد شرطه شهر بودند هر روز عده ای را کشته ویا اسیر می نمودند و هر وقت یکی از آنها در شهر حرکت میکرد مردم از عقب او میرفتند که آیا به کشتن یا گرفتن که میروند .

عمر سعد به خانه ابن بهیره که قرابت صهریت با خاندان علی (ع) داشت پناهنده شد و به وساطت او امان نامه ای بدین مضمون گرفته بود که عمر سعد مادامیکه از کوفه خارج نشده و احداث حدثی ننماید در امان است اسحق ابن اشعت کندی برادر زن عبدالله کامل بخانه او پناهنده شد و ثمر بن ذی الجوشن از کوفه فرار و در یکی از قراء با چند نفر پنهان شده خولی اصبحی در دودکش مطبخ خانه خود زندگی می نمود ولی اغلب افراد غیر معروف و عادی بیشمار که در کربلا برای جنگ رفته بودند یا در میان جنگ به قتل رسیده و یا بلافاصله بوسیله مأمورین مخصوصی اسیر و کشته می شدند اما از معروفترین آنان کمتر گرفتار می شدند.

مختار ابو عمر و ایرانی حاجب و عبدالله کامل را مخاطب قرار داده و مؤاخذه نمود که چگونه است هر که اسیر می شود یا کسانی است که با من جنگ کرده و باید عفو شود یا از رجاله لشکر عمر سعد در کربلا است و روسای این قوم گرفتار نمی شوند علت آنست شما عمر سعد را که سردار لشکر کربلا است ازاد گذارده و بدی جهت قلوب شیعه در کار سرد شده است مختار گفت خدا مرا امان ندهد اگر او را امان دهم امروز با اتباع خود نزد او بروید و بگویید امیر تو را احضار کرده اگر اطاعت نمود که نعم المطلوب و اگر ردا و لباس خود را طلبید بدانید که شمشیر میخواهد و فوراً او را به قتل برسانید. عبدالله بموجب فرموده عمل نموده سر زده با عده ی مسلحانه به خانه ی او وارد شد عمر گفت چه خبر است عبدالله کامل جواب داد که اجابت کن امیر

را گفت امیر را با من چه کار است و حال آن که به خط خودش به من امان داده است . عبدالله نامه را خواست و بشرحی که گذشت قرائت نمود و گفت عجب احمقی هستی تو روزی چند بار احداث حدث کرده و اثر این امان نامه مرتفع شده است ولی گمان بد مبر امیر به عهد خود وفا خواهد کرد .

عمر سعد فریاد زد که أی غلام عبا و کفش مرا بیاور که نزد امیر بروم .

عبدالله گفت حرامزاده با من حیله می کنی و شمشیر می خواهی و بلافاصله شمشیر را بر فرق آن ملعون فرود آورد هر یک از همراهان ضربتی بر او زده و سر نحس او را از بدن جدا نموده و نزد مختار آوردند در حالیکه حفص پسر او نزد مختار نشسته بود.

مختار پرسید از او که آیا این سر را می شناسی جواب داد سر پدر من و زندگانی بعد از او لذتی ندارد.



خرید و دانلود تحقیق درباره: قیام مختار در سال 66 هجری


تحقیق؛ قیام مختار در سال 66 هجری

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 16

 

قیام مختار در سال 66 هجری

برحسب تواریخ اسلام مختار در مدائن از دوره خلافت عمر حکومت داشت و تمام دوره عثمان و حضرت امیر (ع) هم تا آمدن امام حسن (ع) به مدائن آنجا بود و زخمهای امام حسن را در قصر خاص کسری معالجه کرد ابو عبیده پدر مختار در سلک اکابر تابعین بوده در زمان عمر مأمور شد باتفاق ابن حارث شبانی بر کشور ایران حمله کند . مختار در اول هجرت متولد شد و کینه اش ابو اسحق است و حضرت امیر المؤمنین (ع) در روایتی فرمود که پسر من حسین کشته میشود و جوانی از ثقیف 383 هزار از ظلمه و قتله ما را خواهد کشت و آن مختار پسر ابوعبیده ثقفی است .

مینویسد سبب قیام مختار این بود که شخصی در لباس مسافرت پس از عاشورا نزد او آمد و نامه بدست او داد که آن نامه از حضرت امیر المؤمنین علی (ع) بود و قریب بدین مضمون که ای مختار خدای تعالی محبت ما اهل بیت را در دل تو خواهد افکند و تو خون ما را از اهل بغی و طغیان خواهی گرفت و در این راه بر اراده خود تزلزلی راه مده که توفیقی است از جانب پروردگار برای تو آنرا مغتنم شمار ـ مختار از شوق و ذوق بر خود میلرزید و بحضرت علی بن الحسن (ع) و بنمایندة مطمئن داد برد خدمت آنحضرت و مذاکره کرد و موافقت و اجازه امام زین العابدین را جلب کرد و حضرت سجاد موافقت محمد بن حفیه عموی خود را هم برای آنها تجویز فرمود او اجازه داد بلکه انتقام را واجب میدانستند که خون حسین از بین نرفته باشد مختار مقدمات را فراهم ساخت و حاجب او ابوعمرو بن کیسان ایرانی که معاون شرط (شهربانی) کوفه بوده در این راه کمک کافی باو کرد و نسبت مسلکی که ب مختار میدهند بکلی بی اساس و چنین فرقهای عملا وجود نداشته جز در صفحات کتاب .

مختار پس از مرگ معاویه در کوفه بود که بدست ابن زیاد با چندین هزار نفر دیگر بجرم بیعت با مسلم دستگیر و زندانی شد و پس از آزادی بیکی از مزارع خود رفت و چون عبدالله بن عمر شوهر خواهرش بود بدینوسیله نامه ای به یزید نوشت و آزادی او را خواست چون انقلاب کوفه رخ داد و ابن زیاد به شام فرار کرد و با مروان بیعت کرد مختار در کوفه سخت مشغول فعالیت و تبلیغ به دوستی اهل بیت گردید ابراهیم بن مالک اشتر نخعی هم که خود را مستحق ریاست و امارت کوفه میدانست به سبب نام محمد بن حنفیه و لزوم خونخواهی پیرو مختار و همکار صمیمی او شد .

جلسات سری بسیاری تشکیل شد و در این موقع مردم کوفه به سه دسته تقسیم میشدند شیعه و طرفداران خندان امیرالمؤمنین (ع) دوم قتله امام حسین و لشکر ابن زیاد که در واقعه طف تشریک مساعی نرده بودند سیم مردم بی طرف و کناره گیر .

ابراهیم بن مالک با یکصد نفر سلاح جنگ برداشتند و برای اولین بار بیرق سه رنگ برافراشتند « بیرق بنی امیه سیاه بوده شیعه بیرق سبز و سفید و سرخ انتخاب نمودند » و شب چهارشنبه 14 ربیع الثانی 66 قمری مختار خروج کرد و کوفه را تصرف کرد و در بدایت امروی خوبی نشان قتله کربلا داده تا همه را جمع کرد و از دفتر نویسان و وقایع نویسان و لشگر نویسان بر حال تمام آنها وقوف یافت پس از آنکه همه را خوب شناخت امر کرد همه را به دارالاماره حاضر کردند و شروع به انتقام کرد .

صحنه انتقام

از این تاریخ به بعد مستحفظین در دروازه های کوفه گماشته شده و احدی بدون تفتیش و اجازه حق خروج از شهر را نداشت .

ابو عمر و حاجب ایرانی و ابن کامل اسدی که متعهد شرطه شهر بودند هر روز عده ای را کشته ویا اسیر می نمودند و هر وقت یکی از آنها در شهر حرکت میکرد مردم از عقب او میرفتند که آیا به کشتن یا گرفتن که میروند .

عمر سعد به خانه ابن بهیره که قرابت صهریت با خاندان علی (ع) داشت پناهنده شد و به وساطت او امان نامه ای بدین مضمون گرفته بود که عمر سعد مادامیکه از کوفه خارج نشده و احداث حدثی ننماید در امان است اسحق ابن اشعت کندی برادر زن عبدالله کامل بخانه او پناهنده شد و ثمر بن ذی الجوشن از کوفه فرار و در یکی از قراء با چند نفر پنهان شده خولی اصبحی در دودکش مطبخ خانه خود زندگی می نمود ولی اغلب افراد غیر معروف و عادی بیشمار که در کربلا برای جنگ رفته بودند یا در میان جنگ به قتل رسیده و یا بلافاصله بوسیله مأمورین مخصوصی اسیر و کشته می شدند اما از معروفترین آنان کمتر گرفتار می شدند.

مختار ابو عمر و ایرانی حاجب و عبدالله کامل را مخاطب قرار داده و مؤاخذه نمود که چگونه است هر که اسیر می شود یا کسانی است که با من جنگ کرده و باید عفو شود یا از رجاله لشکر عمر سعد در کربلا است و روسای این قوم گرفتار نمی شوند علت آنست شما عمر سعد را که سردار لشکر کربلا است ازاد گذارده و بدی جهت قلوب شیعه در کار سرد شده است مختار گفت خدا مرا امان ندهد اگر او را امان دهم امروز با اتباع خود نزد او بروید و بگویید امیر تو را احضار کرده اگر اطاعت نمود که نعم المطلوب و اگر ردا و لباس خود را طلبید بدانید که شمشیر میخواهد و فوراً او را به قتل برسانید. عبدالله بموجب فرموده عمل نموده سر زده با عده ی مسلحانه به خانه ی او وارد شد عمر گفت چه خبر است عبدالله کامل جواب داد که اجابت کن امیر

را گفت امیر را با من چه کار است و حال آن که به خط خودش به من امان داده است . عبدالله نامه را خواست و بشرحی که گذشت قرائت نمود و گفت عجب احمقی هستی تو روزی چند بار احداث حدث کرده و اثر این امان نامه مرتفع شده است ولی گمان بد مبر امیر به عهد خود وفا خواهد کرد .

عمر سعد فریاد زد که أی غلام عبا و کفش مرا بیاور که نزد امیر بروم .

عبدالله گفت حرامزاده با من حیله می کنی و شمشیر می خواهی و بلافاصله شمشیر را بر فرق آن ملعون فرود آورد هر یک از همراهان ضربتی بر او زده و سر نحس او را از بدن جدا نموده و نزد مختار آوردند در حالیکه حفص پسر او نزد مختار نشسته بود.

مختار پرسید از او که آیا این سر را می شناسی جواب داد سر پدر من و زندگانی بعد از او لذتی ندارد.



خرید و دانلود تحقیق؛ قیام مختار در سال 66 هجری


تحقیق قیام مختار در سال 66 هجری

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 16

 

قیام مختار در سال 66 هجری

برحسب تواریخ اسلام مختار در مدائن از دوره خلافت عمر حکومت داشت و تمام دوره عثمان و حضرت امیر (ع) هم تا آمدن امام حسن (ع) به مدائن آنجا بود و زخمهای امام حسن را در قصر خاص کسری معالجه کرد ابو عبیده پدر مختار در سلک اکابر تابعین بوده در زمان عمر مأمور شد باتفاق ابن حارث شبانی بر کشور ایران حمله کند . مختار در اول هجرت متولد شد و کینه اش ابو اسحق است و حضرت امیر المؤمنین (ع) در روایتی فرمود که پسر من حسین کشته میشود و جوانی از ثقیف 383 هزار از ظلمه و قتله ما را خواهد کشت و آن مختار پسر ابوعبیده ثقفی است .

مینویسد سبب قیام مختار این بود که شخصی در لباس مسافرت پس از عاشورا نزد او آمد و نامه بدست او داد که آن نامه از حضرت امیر المؤمنین علی (ع) بود و قریب بدین مضمون که ای مختار خدای تعالی محبت ما اهل بیت را در دل تو خواهد افکند و تو خون ما را از اهل بغی و طغیان خواهی گرفت و در این راه بر اراده خود تزلزلی راه مده که توفیقی است از جانب پروردگار برای تو آنرا مغتنم شمار ـ مختار از شوق و ذوق بر خود میلرزید و بحضرت علی بن الحسن (ع) و بنمایندة مطمئن داد برد خدمت آنحضرت و مذاکره کرد و موافقت و اجازه امام زین العابدین را جلب کرد و حضرت سجاد موافقت محمد بن حفیه عموی خود را هم برای آنها تجویز فرمود او اجازه داد بلکه انتقام را واجب میدانستند که خون حسین از بین نرفته باشد مختار مقدمات را فراهم ساخت و حاجب او ابوعمرو بن کیسان ایرانی که معاون شرط (شهربانی) کوفه بوده در این راه کمک کافی باو کرد و نسبت مسلکی که ب مختار میدهند بکلی بی اساس و چنین فرقهای عملا وجود نداشته جز در صفحات کتاب .

مختار پس از مرگ معاویه در کوفه بود که بدست ابن زیاد با چندین هزار نفر دیگر بجرم بیعت با مسلم دستگیر و زندانی شد و پس از آزادی بیکی از مزارع خود رفت و چون عبدالله بن عمر شوهر خواهرش بود بدینوسیله نامه ای به یزید نوشت و آزادی او را خواست چون انقلاب کوفه رخ داد و ابن زیاد به شام فرار کرد و با مروان بیعت کرد مختار در کوفه سخت مشغول فعالیت و تبلیغ به دوستی اهل بیت گردید ابراهیم بن مالک اشتر نخعی هم که خود را مستحق ریاست و امارت کوفه میدانست به سبب نام محمد بن حنفیه و لزوم خونخواهی پیرو مختار و همکار صمیمی او شد .

جلسات سری بسیاری تشکیل شد و در این موقع مردم کوفه به سه دسته تقسیم میشدند شیعه و طرفداران خندان امیرالمؤمنین (ع) دوم قتله امام حسین و لشکر ابن زیاد که در واقعه طف تشریک مساعی نرده بودند سیم مردم بی طرف و کناره گیر .

ابراهیم بن مالک با یکصد نفر سلاح جنگ برداشتند و برای اولین بار بیرق سه رنگ برافراشتند « بیرق بنی امیه سیاه بوده شیعه بیرق سبز و سفید و سرخ انتخاب نمودند » و شب چهارشنبه 14 ربیع الثانی 66 قمری مختار خروج کرد و کوفه را تصرف کرد و در بدایت امروی خوبی نشان قتله کربلا داده تا همه را جمع کرد و از دفتر نویسان و وقایع نویسان و لشگر نویسان بر حال تمام آنها وقوف یافت پس از آنکه همه را خوب شناخت امر کرد همه را به دارالاماره حاضر کردند و شروع به انتقام کرد .

صحنه انتقام

از این تاریخ به بعد مستحفظین در دروازه های کوفه گماشته شده و احدی بدون تفتیش و اجازه حق خروج از شهر را نداشت .

ابو عمر و حاجب ایرانی و ابن کامل اسدی که متعهد شرطه شهر بودند هر روز عده ای را کشته ویا اسیر می نمودند و هر وقت یکی از آنها در شهر حرکت میکرد مردم از عقب او میرفتند که آیا به کشتن یا گرفتن که میروند .

عمر سعد به خانه ابن بهیره که قرابت صهریت با خاندان علی (ع) داشت پناهنده شد و به وساطت او امان نامه ای بدین مضمون گرفته بود که عمر سعد مادامیکه از کوفه خارج نشده و احداث حدثی ننماید در امان است اسحق ابن اشعت کندی برادر زن عبدالله کامل بخانه او پناهنده شد و ثمر بن ذی الجوشن از کوفه فرار و در یکی از قراء با چند نفر پنهان شده خولی اصبحی در دودکش مطبخ خانه خود زندگی می نمود ولی اغلب افراد غیر معروف و عادی بیشمار که در کربلا برای جنگ رفته بودند یا در میان جنگ به قتل رسیده و یا بلافاصله بوسیله مأمورین مخصوصی اسیر و کشته می شدند اما از معروفترین آنان کمتر گرفتار می شدند.

مختار ابو عمر و ایرانی حاجب و عبدالله کامل را مخاطب قرار داده و مؤاخذه نمود که چگونه است هر که اسیر می شود یا کسانی است که با من جنگ کرده و باید عفو شود یا از رجاله لشکر عمر سعد در کربلا است و روسای این قوم گرفتار نمی شوند علت آنست شما عمر سعد را که سردار لشکر کربلا است ازاد گذارده و بدی جهت قلوب شیعه در کار سرد شده است مختار گفت خدا مرا امان ندهد اگر او را امان دهم امروز با اتباع خود نزد او بروید و بگویید امیر تو را احضار کرده اگر اطاعت نمود که نعم المطلوب و اگر ردا و لباس خود را طلبید بدانید که شمشیر میخواهد و فوراً او را به قتل برسانید. عبدالله بموجب فرموده عمل نموده سر زده با عده ی مسلحانه به خانه ی او وارد شد عمر گفت چه خبر است عبدالله کامل جواب داد که اجابت کن امیر

را گفت امیر را با من چه کار است و حال آن که به خط خودش به من امان داده است . عبدالله نامه را خواست و بشرحی که گذشت قرائت نمود و گفت عجب احمقی هستی تو روزی چند بار احداث حدث کرده و اثر این امان نامه مرتفع شده است ولی گمان بد مبر امیر به عهد خود وفا خواهد کرد .

عمر سعد فریاد زد که أی غلام عبا و کفش مرا بیاور که نزد امیر بروم .

عبدالله گفت حرامزاده با من حیله می کنی و شمشیر می خواهی و بلافاصله شمشیر را بر فرق آن ملعون فرود آورد هر یک از همراهان ضربتی بر او زده و سر نحس او را از بدن جدا نموده و نزد مختار آوردند در حالیکه حفص پسر او نزد مختار نشسته بود.

مختار پرسید از او که آیا این سر را می شناسی جواب داد سر پدر من و زندگانی بعد از او لذتی ندارد.



خرید و دانلود تحقیق قیام مختار در سال 66 هجری


تحقیق فلسفه قیام عاشورا

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 13

 

فلسفه قیام عاشورا

الف:بیعت خواستن یزید از امام حسین

 در حادثه کربلا ما به مسائل زیادی بر می خوریم در یک جا سخن از بیعت خواستن یزید از امام حسین و امتناع امام از بیعت، در یکجا دعوت مردم کوفه از امام حسین و پذیرفتن امام ولی در جایی بدون توجه به مسئله بیعت و بدون توجه به درخواست دعوت کوفیان حضرت حسین (ع) از اوضاع حکومت انتقاد می کند. از فساد و حرام خواریها و ظلم و ستم انتقاد می کند و اینجا  امر به معروف و نهی از منکر را لازم می بیند.

البته حقیقتاً باید گفت همه این سه مورد تاثیر داشته است چون پاره ای از عکس العملهای امام بر اساس امتناع از بیعت پاره ای بر اساس دعوت مردم کوفه و پاره ای بر اساس مبارزه با منکرات و فسادهای آن برهه از زمان صورت گرفته است. حال باید دید دو عامل اصلی قیام چه بوده است. و باید دید کدام عامل تاثیری به سزایی داشته است.

توضیح عکس العمل اول را همه شنیده ایم که معاویه با چه وضعی به حکومت رسید وقتی اصحاب امام حسن مجتبی (ع)، آنقدر سستی کردند امام یک قرارداد موقت با معاویه امضاء کردند در مفاد این صلحنامه آمده بود که بعد از مرگ معاویه مقام خلیفه مسلمین به امام حسن برسد و اگر ایشان به شهادت رسیده بودند به برادرش امام حسین منتقل شود برای همین معاویه امام حسن مجتبی را مسموم نمودند تا مدعایی نماند و خود معاویه می خواست حکومت را به شکل سلطنت و موروثی در بیاورد. تا زمان معاویه ، مسئله خلافت و حکومت یک مسئله موروثی نبود و فقط دو طرز تفکر بود:

الف: یک طرز تفکر که خلافت، فقط شایسته کسی است که پیغمبر او را منصوب کرده باشد.

ب: یک طرز تفکر دیگر این بود که مردم حق دارند خلیفه ای برای خودشان انتخاب کنند و این مسئله در میان نبود که یک خلیفه برای خود جانشین معین کند اما تصمیم معاویه از همان روزهای اول این بود که نگذارد خلافت از خانه اش خارج شود ولی خود معاویه احساس می کرد این کار فعلا زمینه مساعدی ندارد و کسیکه او را به این کار تشویق و تشجیع نمود مغیره بن شعبه (لعنه ا…) بود چون مغیره خودش طمع حکومت کوفه را داشت مغیره همان شخصی بود که با غلاف شمشیر به پهلوی خانم زهرا (س) زد و همان مغیره ای که قبلا هم حاکم کوفه بوده است و از اینکه معاویه او را عزل نموده بود ناراحت بود. برای همین مغیره به شام رفت و به یزیدبن معاویه گفت نمی دانم چرا معاویه درباره تو کوتاهی می کند دیگر معطل چیست؟ چرا تو را جانشین خودش نمی کند یزید گفت پدر فکر می کند این قضیه عملی نیست مغیره گفت عملی است چون هر چه معاویه بگوید مردم شام اطاعت می کنند و مردم مدینه را مروان حکم و از همه جا مهمتر و خطرناکتر کوفه (عراق کنونی) است این هم بعهده من.

یزید به نزد معاویه رفت و مطالب مغیره را گفت وقتی معاویه ، مغیره را احضار نمود مغیره با تملق گویی و منطق قویی که داشت معاویه را قانع می سازد معاویه هم برای بار دوم به او ابلاغ حکومت کوفه را می دهد (البته این جریان بعد از شهادت امام حسن مجتبی یعنی سالهای آخر عمر معاویه بوده است) مردم کوفه و مدینه با پیشنهاد مغیره و مروان مخالفت کردند لذا معاویه مجبور شد خودش به مدینه برود . معاویه پس از تسلط کامل بر محیط داخلی و پهناور اسلام که از افریقای شمالی تا حدود چین توسعه یافته بود اولین و بزرگترین اشتباه خودش راجع به سیاست خارجی را مرتکب شد چون وقتی تصمیم گرفت پسر جوان و نالایقش را ولیعهد کند ولی مردم نپذیرفتند و او شکست خورد برای رسیدن به این قصد شومش مرتکب جنایت بزرگی شد و آن این بود که با امپراطور روم که نیرومندترین دشمن خونین اسلام و مسلمانان بود به نفع قصد شومش صلح کرد و با این عمل جلوی پیشروی اسلام را در اروپا متوقف ساخت و برای تهدید یک طرفردار نیرومند که تاج و تخت یزید را پشتیبانی کند حاضر شد باجی هم به دولت روم بدهد.

معاویه زمانیکه که خودش به مدینه رفت سه نفر که مورد احترام مردم بودند را خواست (امام حسین –(ع) عبدالله بن عمر فرزند خلیفه دوم ، عبدالله بن زییر، همان شخصی که به امام علی خیانت کرد و مسبب جنگ جمل شد) معاویه سعی کرد با چرب زبانی به آنها برساند که صلاح اسلام ایجاب می کند حکومت ظاهری در دست یزید باشد ولی کار در دست شما تا اختلافی میان مردم رخ ندهد حتی به آنها گفت شما فعلا بیعت کنید ولی آنها قبول نکردند. معاویه هنگام مردن، سخت نگران وضع پسرش یزید بود و به او نصایحی کرد که اگر یزید جامه عمل می پوشاند یقیناً بیشتر می توانست حکومت کند نصایح این بود (ای پسر جان، من رنج بار بستن را از تو بر داشتم، کارها را برایت هموار کردم و دشمنانت را راحت نمودم و رقیبان عرب را زیر فرمانت آوردم مردم حجاز را منظور دار که اصل تو هستند هر کس از آنها به نزد تو آمد گرامیش دار و هر کدامشان را هم غایب بود احوالش را بپرس اهالی عراق را منظور دار. و اگر خواستند حاکمی را از آنها عزل کنی دریغ نکن چون عزل یک حاکم، آسانتر از برابری با صد هزار شمشیر است اهل شام را هم منظور دار که اطرافیان نزدیک و ذخیره تو هستند و اگر از دشمنی در هراس یودی از آنها یاری بجو و چون موفق شدی آنها را به وطن خودشان برگردان زیرا  اگر در سرزمین دیگر بمانند اخلاقشان بر می گردد. سپس معاویه می نویسد پسرم من نمی ترسم که کسی در حکومت با تو نزاع کند مگر 3 نفر حسین بن علی – عبدالله بن زییر- عبدالله بن عمر ]چون هر سه خلیفه زاده بودند.



خرید و دانلود تحقیق فلسفه قیام عاشورا