لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 17
قیام مختار در سال 66 هجری
برحسب تواریخ اسلام مختار در مدائن از دوره خلافت عمر حکومت داشت و تمام دوره عثمان و حضرت امیر (ع) هم تا آمدن امام حسن (ع) به مدائن آنجا بود و زخمهای امام حسن را در قصر خاص کسری معالجه کرد ابو عبیده پدر مختار در سلک اکابر تابعین بوده در زمان عمر مأمور شد باتفاق ابن حارث شبانی بر کشور ایران حمله کند . مختار در اول هجرت متولد شد و کینه اش ابو اسحق است و حضرت امیر المؤمنین (ع) در روایتی فرمود که پسر من حسین کشته میشود و جوانی از ثقیف 383 هزار از ظلمه و قتله ما را خواهد کشت و آن مختار پسر ابوعبیده ثقفی است .
مینویسد سبب قیام مختار این بود که شخصی در لباس مسافرت پس از عاشورا نزد او آمد و نامه بدست او داد که آن نامه از حضرت امیر المؤمنین علی (ع) بود و قریب بدین مضمون که ای مختار خدای تعالی محبت ما اهل بیت را در دل تو خواهد افکند و تو خون ما را از اهل بغی و طغیان خواهی گرفت و در این راه بر اراده خود تزلزلی راه مده که توفیقی است از جانب پروردگار برای تو آنرا مغتنم شمار ـ مختار از شوق و ذوق بر خود میلرزید و بحضرت علی بن الحسن (ع) و بنمایندة مطمئن داد برد خدمت آنحضرت و مذاکره کرد و موافقت و اجازه امام زین العابدین را جلب کرد و حضرت سجاد موافقت محمد بن حفیه عموی خود را هم برای آنها تجویز فرمود او اجازه داد بلکه انتقام را واجب میدانستند که خون حسین از بین نرفته باشد مختار مقدمات را فراهم ساخت و حاجب او ابوعمرو بن کیسان ایرانی که معاون شرط (شهربانی) کوفه بوده در این راه کمک کافی باو کرد و نسبت مسلکی که ب مختار میدهند بکلی بی اساس و چنین فرقهای عملا وجود نداشته جز در صفحات کتاب .
مختار پس از مرگ معاویه در کوفه بود که بدست ابن زیاد با چندین هزار نفر دیگر بجرم بیعت با مسلم دستگیر و زندانی شد و پس از آزادی بیکی از مزارع خود رفت و چون عبدالله بن عمر شوهر خواهرش بود بدینوسیله نامه ای به یزید نوشت و آزادی او را خواست چون انقلاب کوفه رخ داد و ابن زیاد به شام فرار کرد و با مروان بیعت کرد مختار در کوفه سخت مشغول فعالیت و تبلیغ به دوستی اهل بیت گردید ابراهیم بن مالک اشتر نخعی هم که خود را مستحق ریاست و امارت کوفه میدانست به سبب نام محمد بن حنفیه و لزوم خونخواهی پیرو مختار و همکار صمیمی او شد .
جلسات سری بسیاری تشکیل شد و در این موقع مردم کوفه به سه دسته تقسیم میشدند شیعه و طرفداران خندان امیرالمؤمنین (ع) دوم قتله امام حسین و لشکر ابن زیاد که در واقعه طف تشریک مساعی نرده بودند سیم مردم بی طرف و کناره گیر .
ابراهیم بن مالک با یکصد نفر سلاح جنگ برداشتند و برای اولین بار بیرق سه رنگ برافراشتند « بیرق بنی امیه سیاه بوده شیعه بیرق سبز و سفید و سرخ انتخاب نمودند » و شب چهارشنبه 14 ربیع الثانی 66 قمری مختار خروج کرد و کوفه را تصرف کرد و در بدایت امروی خوبی نشان قتله کربلا داده تا همه را جمع کرد و از دفتر نویسان و وقایع نویسان و لشگر نویسان بر حال تمام آنها وقوف یافت پس از آنکه همه را خوب شناخت امر کرد همه را به دارالاماره حاضر کردند و شروع به انتقام کرد .
صحنه انتقام
از این تاریخ به بعد مستحفظین در دروازه های کوفه گماشته شده و احدی بدون تفتیش و اجازه حق خروج از شهر را نداشت .
ابو عمر و حاجب ایرانی و ابن کامل اسدی که متعهد شرطه شهر بودند هر روز عده ای را کشته ویا اسیر می نمودند و هر وقت یکی از آنها در شهر حرکت میکرد مردم از عقب او میرفتند که آیا به کشتن یا گرفتن که میروند .
عمر سعد به خانه ابن بهیره که قرابت صهریت با خاندان علی (ع) داشت پناهنده شد و به وساطت او امان نامه ای بدین مضمون گرفته بود که عمر سعد مادامیکه از کوفه خارج نشده و احداث حدثی ننماید در امان است اسحق ابن اشعت کندی برادر زن عبدالله کامل بخانه او پناهنده شد و ثمر بن ذی الجوشن از کوفه فرار و در یکی از قراء با چند نفر پنهان شده خولی اصبحی در دودکش مطبخ خانه خود زندگی می نمود ولی اغلب افراد غیر معروف و عادی بیشمار که در کربلا برای جنگ رفته بودند یا در میان جنگ به قتل رسیده و یا بلافاصله بوسیله مأمورین مخصوصی اسیر و کشته می شدند اما از معروفترین آنان کمتر گرفتار می شدند.
مختار ابو عمر و ایرانی حاجب و عبدالله کامل را مخاطب قرار داده و مؤاخذه نمود که چگونه است هر که اسیر می شود یا کسانی است که با من جنگ کرده و باید عفو شود یا از رجاله لشکر عمر سعد در کربلا است و روسای این قوم گرفتار نمی شوند علت آنست شما عمر سعد را که سردار لشکر کربلا است ازاد گذارده و بدی جهت قلوب شیعه در کار سرد شده است مختار گفت خدا مرا امان ندهد اگر او را امان دهم امروز با اتباع خود نزد او بروید و بگویید امیر تو را احضار کرده اگر اطاعت نمود که نعم المطلوب و اگر ردا و لباس خود را طلبید بدانید که شمشیر میخواهد و فوراً او را به قتل برسانید. عبدالله بموجب فرموده عمل نموده سر زده با عده ی مسلحانه به خانه ی او وارد شد عمر گفت چه خبر است عبدالله کامل جواب داد که اجابت کن امیر
را گفت امیر را با من چه کار است و حال آن که به خط خودش به من امان داده است . عبدالله نامه را خواست و بشرحی که گذشت قرائت نمود و گفت عجب احمقی هستی تو روزی چند بار احداث حدث کرده و اثر این امان نامه مرتفع شده است ولی گمان بد مبر امیر به عهد خود وفا خواهد کرد .
عمر سعد فریاد زد که أی غلام عبا و کفش مرا بیاور که نزد امیر بروم .
عبدالله گفت حرامزاده با من حیله می کنی و شمشیر می خواهی و بلافاصله شمشیر را بر فرق آن ملعون فرود آورد هر یک از همراهان ضربتی بر او زده و سر نحس او را از بدن جدا نموده و نزد مختار آوردند در حالیکه حفص پسر او نزد مختار نشسته بود.
مختار پرسید از او که آیا این سر را می شناسی جواب داد سر پدر من و زندگانی بعد از او لذتی ندارد.
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 16
قیام مختار در سال 66 هجری
برحسب تواریخ اسلام مختار در مدائن از دوره خلافت عمر حکومت داشت و تمام دوره عثمان و حضرت امیر (ع) هم تا آمدن امام حسن (ع) به مدائن آنجا بود و زخمهای امام حسن را در قصر خاص کسری معالجه کرد ابو عبیده پدر مختار در سلک اکابر تابعین بوده در زمان عمر مأمور شد باتفاق ابن حارث شبانی بر کشور ایران حمله کند . مختار در اول هجرت متولد شد و کینه اش ابو اسحق است و حضرت امیر المؤمنین (ع) در روایتی فرمود که پسر من حسین کشته میشود و جوانی از ثقیف 383 هزار از ظلمه و قتله ما را خواهد کشت و آن مختار پسر ابوعبیده ثقفی است .
مینویسد سبب قیام مختار این بود که شخصی در لباس مسافرت پس از عاشورا نزد او آمد و نامه بدست او داد که آن نامه از حضرت امیر المؤمنین علی (ع) بود و قریب بدین مضمون که ای مختار خدای تعالی محبت ما اهل بیت را در دل تو خواهد افکند و تو خون ما را از اهل بغی و طغیان خواهی گرفت و در این راه بر اراده خود تزلزلی راه مده که توفیقی است از جانب پروردگار برای تو آنرا مغتنم شمار ـ مختار از شوق و ذوق بر خود میلرزید و بحضرت علی بن الحسن (ع) و بنمایندة مطمئن داد برد خدمت آنحضرت و مذاکره کرد و موافقت و اجازه امام زین العابدین را جلب کرد و حضرت سجاد موافقت محمد بن حفیه عموی خود را هم برای آنها تجویز فرمود او اجازه داد بلکه انتقام را واجب میدانستند که خون حسین از بین نرفته باشد مختار مقدمات را فراهم ساخت و حاجب او ابوعمرو بن کیسان ایرانی که معاون شرط (شهربانی) کوفه بوده در این راه کمک کافی باو کرد و نسبت مسلکی که ب مختار میدهند بکلی بی اساس و چنین فرقهای عملا وجود نداشته جز در صفحات کتاب .
مختار پس از مرگ معاویه در کوفه بود که بدست ابن زیاد با چندین هزار نفر دیگر بجرم بیعت با مسلم دستگیر و زندانی شد و پس از آزادی بیکی از مزارع خود رفت و چون عبدالله بن عمر شوهر خواهرش بود بدینوسیله نامه ای به یزید نوشت و آزادی او را خواست چون انقلاب کوفه رخ داد و ابن زیاد به شام فرار کرد و با مروان بیعت کرد مختار در کوفه سخت مشغول فعالیت و تبلیغ به دوستی اهل بیت گردید ابراهیم بن مالک اشتر نخعی هم که خود را مستحق ریاست و امارت کوفه میدانست به سبب نام محمد بن حنفیه و لزوم خونخواهی پیرو مختار و همکار صمیمی او شد .
جلسات سری بسیاری تشکیل شد و در این موقع مردم کوفه به سه دسته تقسیم میشدند شیعه و طرفداران خندان امیرالمؤمنین (ع) دوم قتله امام حسین و لشکر ابن زیاد که در واقعه طف تشریک مساعی نرده بودند سیم مردم بی طرف و کناره گیر .
ابراهیم بن مالک با یکصد نفر سلاح جنگ برداشتند و برای اولین بار بیرق سه رنگ برافراشتند « بیرق بنی امیه سیاه بوده شیعه بیرق سبز و سفید و سرخ انتخاب نمودند » و شب چهارشنبه 14 ربیع الثانی 66 قمری مختار خروج کرد و کوفه را تصرف کرد و در بدایت امروی خوبی نشان قتله کربلا داده تا همه را جمع کرد و از دفتر نویسان و وقایع نویسان و لشگر نویسان بر حال تمام آنها وقوف یافت پس از آنکه همه را خوب شناخت امر کرد همه را به دارالاماره حاضر کردند و شروع به انتقام کرد .
صحنه انتقام
از این تاریخ به بعد مستحفظین در دروازه های کوفه گماشته شده و احدی بدون تفتیش و اجازه حق خروج از شهر را نداشت .
ابو عمر و حاجب ایرانی و ابن کامل اسدی که متعهد شرطه شهر بودند هر روز عده ای را کشته ویا اسیر می نمودند و هر وقت یکی از آنها در شهر حرکت میکرد مردم از عقب او میرفتند که آیا به کشتن یا گرفتن که میروند .
عمر سعد به خانه ابن بهیره که قرابت صهریت با خاندان علی (ع) داشت پناهنده شد و به وساطت او امان نامه ای بدین مضمون گرفته بود که عمر سعد مادامیکه از کوفه خارج نشده و احداث حدثی ننماید در امان است اسحق ابن اشعت کندی برادر زن عبدالله کامل بخانه او پناهنده شد و ثمر بن ذی الجوشن از کوفه فرار و در یکی از قراء با چند نفر پنهان شده خولی اصبحی در دودکش مطبخ خانه خود زندگی می نمود ولی اغلب افراد غیر معروف و عادی بیشمار که در کربلا برای جنگ رفته بودند یا در میان جنگ به قتل رسیده و یا بلافاصله بوسیله مأمورین مخصوصی اسیر و کشته می شدند اما از معروفترین آنان کمتر گرفتار می شدند.
مختار ابو عمر و ایرانی حاجب و عبدالله کامل را مخاطب قرار داده و مؤاخذه نمود که چگونه است هر که اسیر می شود یا کسانی است که با من جنگ کرده و باید عفو شود یا از رجاله لشکر عمر سعد در کربلا است و روسای این قوم گرفتار نمی شوند علت آنست شما عمر سعد را که سردار لشکر کربلا است ازاد گذارده و بدی جهت قلوب شیعه در کار سرد شده است مختار گفت خدا مرا امان ندهد اگر او را امان دهم امروز با اتباع خود نزد او بروید و بگویید امیر تو را احضار کرده اگر اطاعت نمود که نعم المطلوب و اگر ردا و لباس خود را طلبید بدانید که شمشیر میخواهد و فوراً او را به قتل برسانید. عبدالله بموجب فرموده عمل نموده سر زده با عده ی مسلحانه به خانه ی او وارد شد عمر گفت چه خبر است عبدالله کامل جواب داد که اجابت کن امیر
را گفت امیر را با من چه کار است و حال آن که به خط خودش به من امان داده است . عبدالله نامه را خواست و بشرحی که گذشت قرائت نمود و گفت عجب احمقی هستی تو روزی چند بار احداث حدث کرده و اثر این امان نامه مرتفع شده است ولی گمان بد مبر امیر به عهد خود وفا خواهد کرد .
عمر سعد فریاد زد که أی غلام عبا و کفش مرا بیاور که نزد امیر بروم .
عبدالله گفت حرامزاده با من حیله می کنی و شمشیر می خواهی و بلافاصله شمشیر را بر فرق آن ملعون فرود آورد هر یک از همراهان ضربتی بر او زده و سر نحس او را از بدن جدا نموده و نزد مختار آوردند در حالیکه حفص پسر او نزد مختار نشسته بود.
مختار پرسید از او که آیا این سر را می شناسی جواب داد سر پدر من و زندگانی بعد از او لذتی ندارد.
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : .DOC ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 17 صفحه
قسمتی از متن .DOC :
قیام مختار در سال 66 هجری
برحسب تواریخ اسلام مختار در مدائن از دوره خلافت عمر حکومت داشت و تمام دوره عثمان و حضرت امیر (ع) هم تا آمدن امام حسن (ع) به مدائن آنجا بود و زخمهای امام حسن را در قصر خاص کسری معالجه کرد ابو عبیده پدر مختار در سلک اکابر تابعین بوده در زمان عمر مأمور شد باتفاق ابن حارث شبانی بر کشور ایران حمله کند . مختار در اول هجرت متولد شد و کینه اش ابو اسحق است و حضرت امیر المؤمنین (ع) در روایتی فرمود که پسر من حسین کشته میشود و جوانی از ثقیف 383 هزار از ظلمه و قتله ما را خواهد کشت و آن مختار پسر ابوعبیده ثقفی است .
مینویسد سبب قیام مختار این بود که شخصی در لباس مسافرت پس از عاشورا نزد او آمد و نامه بدست او داد که آن نامه از حضرت امیر المؤمنین علی (ع) بود و قریب بدین مضمون که ای مختار خدای تعالی محبت ما اهل بیت را در دل تو خواهد افکند و تو خون ما را از اهل بغی و طغیان خواهی گرفت و در این راه بر اراده خود تزلزلی راه مده که توفیقی است از جانب پروردگار برای تو آنرا مغتنم شمار ـ مختار از شوق و ذوق بر خود میلرزید و بحضرت علی بن الحسن (ع) و بنمایندة مطمئن داد برد خدمت آنحضرت و مذاکره کرد و موافقت و اجازه امام زین العابدین را جلب کرد و حضرت سجاد موافقت محمد بن حفیه عموی خود را هم برای آنها تجویز فرمود او اجازه داد بلکه انتقام را واجب میدانستند که خون حسین از بین نرفته باشد مختار مقدمات را فراهم ساخت و حاجب او ابوعمرو بن کیسان ایرانی که معاون شرط (شهربانی) کوفه بوده در این راه کمک کافی باو کرد و نسبت مسلکی که ب مختار میدهند بکلی بی اساس و چنین فرقهای عملا وجود نداشته جز در صفحات کتاب .
مختار پس از مرگ معاویه در کوفه بود که بدست ابن زیاد با چندین هزار نفر دیگر بجرم بیعت با مسلم دستگیر و زندانی شد و پس از آزادی بیکی از مزارع خود رفت و چون عبدالله بن عمر شوهر خواهرش بود بدینوسیله نامه ای به یزید نوشت و آزادی او را خواست چون انقلاب کوفه رخ داد و ابن زیاد به شام فرار کرد و با مروان بیعت کرد مختار در کوفه سخت مشغول فعالیت و تبلیغ به دوستی اهل بیت گردید ابراهیم بن مالک اشتر نخعی هم که خود را مستحق ریاست و امارت کوفه میدانست به سبب نام محمد بن حنفیه و لزوم خونخواهی پیرو مختار و همکار صمیمی او شد .
جلسات سری بسیاری تشکیل شد و در این موقع مردم کوفه به سه دسته تقسیم میشدند شیعه و طرفداران خندان امیرالمؤمنین (ع) دوم قتله امام حسین و لشکر ابن زیاد که در واقعه طف تشریک مساعی نرده بودند سیم مردم بی طرف و کناره گیر .
ابراهیم بن مالک با یکصد نفر سلاح جنگ برداشتند و برای اولین بار بیرق سه رنگ برافراشتند « بیرق بنی امیه سیاه بوده شیعه بیرق سبز و سفید و سرخ انتخاب نمودند » و شب چهارشنبه 14 ربیع الثانی 66 قمری مختار خروج کرد و کوفه را تصرف کرد و در بدایت امروی خوبی نشان قتله کربلا داده تا همه را جمع کرد و از دفتر نویسان و وقایع نویسان و لشگر نویسان بر حال تمام آنها وقوف یافت پس از آنکه همه را خوب شناخت امر کرد همه را به دارالاماره حاضر کردند و شروع به انتقام کرد .
صحنه انتقام
از این تاریخ به بعد مستحفظین در دروازه های کوفه گماشته شده و احدی بدون تفتیش و اجازه حق خروج از شهر را نداشت .
ابو عمر و حاجب ایرانی و ابن کامل اسدی که متعهد شرطه شهر بودند هر روز عده ای را کشته ویا اسیر می نمودند و هر وقت یکی از آنها در شهر حرکت میکرد مردم از عقب او میرفتند که آیا به کشتن یا گرفتن که میروند .
عمر سعد به خانه ابن بهیره که قرابت صهریت با خاندان علی (ع) داشت پناهنده شد و به وساطت او امان نامه ای بدین مضمون گرفته بود که عمر سعد مادامیکه از کوفه خارج نشده و احداث حدثی ننماید در امان است اسحق ابن اشعت کندی برادر زن عبدالله کامل بخانه او پناهنده شد و ثمر بن ذی الجوشن از کوفه فرار و در یکی از قراء با چند نفر پنهان شده خولی اصبحی در دودکش مطبخ خانه خود زندگی می نمود ولی اغلب افراد غیر معروف و عادی بیشمار که در کربلا برای جنگ رفته بودند یا در میان جنگ به قتل رسیده و یا بلافاصله بوسیله مأمورین مخصوصی اسیر و کشته می شدند اما از معروفترین آنان کمتر گرفتار می شدند.
مختار ابو عمر و ایرانی حاجب و عبدالله کامل را مخاطب قرار داده و مؤاخذه نمود که چگونه است هر که اسیر می شود یا کسانی است که با من جنگ کرده و باید عفو شود یا از رجاله لشکر عمر سعد در کربلا است و روسای این قوم گرفتار نمی شوند علت آنست شما عمر سعد را که سردار لشکر کربلا است ازاد گذارده و بدی جهت قلوب شیعه در کار سرد شده است مختار گفت خدا مرا امان ندهد اگر او را امان دهم امروز با اتباع خود نزد او بروید و بگویید امیر تو را احضار کرده اگر اطاعت نمود که نعم المطلوب و اگر ردا و لباس خود را طلبید بدانید که شمشیر میخواهد و فوراً او را به قتل برسانید. عبدالله بموجب فرموده عمل نموده سر زده با عده ی مسلحانه به خانه ی او وارد شد عمر گفت چه خبر است عبدالله کامل جواب داد که اجابت کن امیر
را گفت امیر را با من چه کار است و حال آن که به خط خودش به من امان داده است . عبدالله نامه را خواست و بشرحی که گذشت قرائت نمود و گفت عجب احمقی هستی تو روزی چند بار احداث حدث کرده و اثر این امان نامه مرتفع شده است ولی گمان بد مبر امیر به عهد خود وفا خواهد کرد .
عمر سعد فریاد زد که أی غلام عبا و کفش مرا بیاور که نزد امیر بروم .
عبدالله گفت حرامزاده با من حیله می کنی و شمشیر می خواهی و بلافاصله شمشیر را بر فرق آن ملعون فرود آورد هر یک از همراهان ضربتی بر او زده و سر نحس او را از بدن جدا نموده و نزد مختار آوردند در حالیکه حفص پسر او نزد مختار نشسته بود.
مختار پرسید از او که آیا این سر را می شناسی جواب داد سر پدر من و زندگانی بعد از او لذتی ندارد.
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 5
کتابشناسی قیام 15 خرداد 42
چکیده: قیام 15 خرداد 1342، نقطه عطفی در تاریخ مبارزات ملت ایران است که رهبری امام خمینی(ره) و یاری روحانیان انقلابی در تداوم آن، طی یک دوره پانزده ساله منجر به پیروزی انقلاب اسلامی شد. به دنبال انتشار خبر بازداشت امام به علت سخنرانی علیه اسرائیل و رژیم شاه، از نخستین ساعات روز 15خرداد، اعتراضات گستردهای در قم، تهران، ورامین، مشهد، شیراز و تبریز صورت گرفت که با شعارهایی بر ضد شاه و در طرفداری از امام همراه بود.
قیام 15 خرداد 1342، نقطه عطفی در تاریخ مبارزات ملت ایران است که رهبری امام خمینی(ره) و یاری روحانیان انقلابی در تداوم آن، طی یک دوره پانزده ساله منجر به پیروزی انقلاب اسلامی شد.
به دنبال انتشار خبر بازداشت امام به علت سخنرانی علیه اسرائیل و رژیم شاه، از نخستین ساعات روز 15خرداد، اعتراضات گستردهای در قم، تهران، ورامین، مشهد، شیراز و تبریز صورت گرفت که با شعارهایی بر ضد شاه و در طرفداری از امام همراه بود.
مأموران نظامی که در نقاط مرکزی و حساس شهرهای قم و تهران مستقر بودند به روی تظاهرات کنندگان آتش گشودند. تظاهرات در آن روز و دو روز بعد نیز ادامه یافت و عده زیادی شهید و مجروح شدند. همچنین در تهران و قم و سایر شهرها ،ماموران رژیم پهلوی بسیاری از روحانیان و مردم را دستگیر کردند و زندانها از اقشار گوناگون مردم پر شد.
چند روز پس از دستگیری امام ،دهها نفر از علما و روحانیان و مراجع به عنوان اعتراض به دستگیریژ ایشان و اعلام پشتیبانی از وی، به تهران مهاجرت کردند. بر اثر اعتراض علما و فشار افکار عمومی ،سرانجام رژیم پهلوی مجبور شد امام خمینی(ره) را از بازداشت آزاد کند.
مهمترین کتابهایی که تاکنون درباره قیام 15 خرداد سال 1342 منتشر شده، عبارتند از:
- زندگانی حضرت معصومه(ع)و تاریخ قم به ضمیمه مختصری از وقایع پانزده خرداد 1342/مهدی صحفی/نشر صحفی،قم/1347.
-روحانیون و پانزده خرداد/انجمن اسلامی دانشجویان آمریکا و کانادا/1349.
ـ انقلاب اسلامی مردم مشهد از آغاز تا استقرار جمهوری اسلامی/ رمضانعلی شاکری/ نشرامام/ 1359.
ـ قیام 15 خرداد به روایت اسناد/رسا/ 1360.
ـ بررسی و تحلیلی از نهضت امام خمینی/ فاطمه سادات معروفی/نشر امام/ 1362.
-گزارشی از حماسه پانزده خرداد در اصفهان/بنیاد تاریخ انقلاب اسلامی ایران/1371.
ـ شیر و عقاب، روابط بدفرجام ایران و آمریکا/ بیل، جیمز. ا؛ مترجم جهانشاه فروزنده برلیان/نشر فاخته /1371.
ـ ایران در عصر پهلوی، جنگ قدرت در ایران/مصطفی الموتی/ لندن، پکا/ 1371.
نهضت امام خمینی(ره)/سیدحمید روحانی/مرکز اسناد انقلاب اسلامی/1372 .
-خاطرات 15 خرداد شیراز/ جلیل عرفان منش/ سازمان تبلیغات اسلامی/1373.
ـ یادنامه (زندگینامه و روزشمار شهدای انقلاب اسلامی تهران بزرگ از 15 خرداد 1342 تا پایان سال 1357)/ مرکز پژوهشهای فرهنگی اداره کل بنیاد شهید تهران/ 1373.
ـ دیدار با ابرار(جلد54)/ علیمحمدی/ سازمان تبلیغات اسلامی/ 1373.
ـ دیدار با ابرار(جلد77)/ سعیدعباسزاده/ سازمان تبلیغات اسلامی/1374.
ـ انقلاب اسلامی و ریشههای آن(مجموعه مقالات)/ واحد تبلیغات و انتشارات سمینار انقلاب اسلامی و ریشهها/ نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری در دانشگاهها/ 1374.
ـ آیینه آفتاب(تبیین اندیشه امام خمینی در کلام و پیام حجتالاسلام حاج سیداحمد خمینی)/ مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی/ 1374.
ـ حدیث بیداری( نگاهی به زندگینامه علمی و سیاسی امام خمینی)/ حمید انصاری /مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی/ 1374.
ـ اسناد انقلاب اسلامی(5 جلد)/ مرکز اسناد انقلاب اسلامی/ 1374.
ـ روزشمار انقلاب اسلامی ایران/فرهاد و مجید محسنی/نشر محیا/1374.
ـ کتاب شناسی 15 خرداد/مرکز اسناد انقلاب اسلامی/1375.
ـ سیر تکوینی انقلاب اسلامی/جوادمنصوری/ انتشارات وزارت امور خارجه/ 1375.
-قیام 15 خرداد1342 جواد منصوری/دفتر ادبیات انقلاب اسلامی/1376.
-خاطرات 15 خرداد/علی باقری/دفتر ادبیات انقلاب اسلامی/1376 .
- خاطرات جواد منصوری/دفتر ادبیات انقلاب اسلامی/1376 .
ـ تاریخنگاری انقلاب اسلامی(مصاحبه با چهار تن از نویسندگان، اسدالله بادامچیان، حاتم قادری، عمادالدین باقی و صادق زیباکلام)/ نشر مزامیر/1376.
ـ ارگان مخفی دانشجویان حوزه علمیه قم در سالهای 1344ـ 1342/ علی حجتی کرمانی/نشرسروش/ 1376.
ـ تاریخ سیاسی معاصر ایران/معاونت آموزش عقیدتی سیاسی وزارت دفاع/ 1376.
ـ خاطرات و مبارزات حجتالاسلام فلسفی/مرکز اسناد انقلاب اسلامی/1376.
ـ خاطرات و مبارزات شهید محلاتی/مرکز اسناد انقلاب اسلامی/ 1376.
ـ برداشتهایی از سیره امام خمینی/ غلامعلیرجایی/ عروج/ 1377.
ـ ایران بین دو انقلاب/آبراهامیانیروان،مترجم؛ احمد گلمحمدی و محمدابراهیم فتاحی/ نشر نی/1377.
ـ قیام 15 خرداد به روایت اسناد/ جواد منصوری/مرکز اسناد انقلاب اسلامی/ 1377.
ـ خمین در انقلاب/محمدجوادمرادی نیا/عروج/1377.
ـ خاطرات آیتالله طاهری خرمآبادی/ محمدرضا احمدی/مرکز اسناد انقلاب اسلامی/ 1377.
ـ حدیث انقلاب،جستارهایی در انقلاب اسلامی/ انتشارات بینالمللی الهدی/ 1377.
ـ یاران امام به روایت اسناد ساواک،شهید حجتالاسلام سید عبدالکریم هاشمینژاد، مرکز بررسی اسناد تاریخی وزارت اطلاعات/ 1377.
ـ استاد شهید مرتضی مطهری به روایت اسناد/مرکز اسناد انقلاب اسلامی/1378.
ـ یاران امام به روایت اسناد ساواک،شهید آیتالله سیدعبدالحسین دستغیب/مرکز بررسی اسناد تاریخی وزارت اطلاعات/1378.
ـ پارهای از خورشید(گفتهها و ناگفتهها از زندگی استاد شهید مطهری)/حمیدرضا سیدناصری و امیررضا ستوده/ مؤسسه نشر و تحقیقات ذکر/1378.
ـ مشهد در بامداد نهضت امام خمینی/غلامرضاجلالی/مرکز اسناد انقلاب اسلامی/1378.
ـ صحیفه امام( جلد 1)/مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی(ره)/ 1378.
-خاطرات قیام 15 خرداد(9جلد)/دفتر ادبیات انقلاب اسلامی/1378 .
- خاطرات کاظم بجنوردی/دفتر ادبیات انقلاب اسلامی/1378 .
ـ قیام 15 خرداد به روایت اسناد ساواک( 4 جلد)/ مرکز بررسی اسناد تاریخی/1379.
ـ بررسی مشی چریکی در ایران/سیدمحمدصادق علوی/مرکز اسناد انقلاب اسلامی/1379.
-خاطرات احمد احمد/محسن کاظمی/دفتر ادبیات انقلاب اسلامی/1379 .
ـ از مرجعیت امام خمینی تا تبعید/عبدالوهاب فراتی/مرکز اسناد انقلاب اسلامی/1379.
ـ تحلیلی بر نقش سیاسی عالمان شیعی در پیدایش انقلاب اسلامی/ فرهاد شیخ فرشی/مرکز اسناد انقلاب اسلامی/1379.
ـ خاطرات آیتالله احمدی میانجی/مرکز اسناد انقلاب اسلامی/1380.
- راهیان شهادت،یادی از بزرگ مردان قیام 15 خرداد ورامین/علیرضا طالقانی/نشر شاهد/1380.
ـ جامعه تعلیمات اسلامی/حمید کرمیپور/مرکز اسناد انقلاب اسلامی/ 1380.
ـ آزادمرد، شهید طیب حاج رضایی/به روایت اسناد ساواک/مرکز بررسی اسناد تاریخی/1380.
-تبریز در خون/اعظم مرادحاصلی خامنه/مرکز اسناد انقلاب اسلامی/1380.
ـ ایدئولوژی انقلاب ایران/حمیدرضا اخوان منفرد/معاونت پژوهشی انتشارات پژوهشکده امام خمینی (ره) و انقلاب اسلامی/1380.
ـ پایگاههای انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک،فیضیه/مرکز بررسی اسناد تاریخی/1380.
ـ خاطرات آیتالله محمد یزدی/مرکز اسناد انقلاب اسلامی/1380.
ـ خاطرات آیتالله مسعودی خمینی/جواد امامی/مرکز اسناد انقلاب اسلامی/1381.
ـ نهضت امام خمینی و مطبوعات رژیم شاه/طهمورث قاسمی/مرکز اسناد انقلاب اسلامی/1381.
ـ نقش بازار در قیام 15 خرداد/ رحیم روحبخش/ مرکز اسناد انقلاب اسلامی/ 1381.
ـ اصلاحات آمریکایی(1339 ـ 1342) و قیام 15 خرداد/عباس خلجی/ مرکز اسناد انقلاب اسلامی/1381.
-خاطرات علی جنتی در قیام15 خرداد/سعید فخرزاده/مرکز اسناد انقلاب اسلامی/1381.
- خاطرات آیت الله پسندیده/محمدجواد مرادینیا/دفتر ادبیات انقلاب اسلامی/1381 .
- مواضع امام خمینی(ره)در برابر نظام سیاسی پهلوی و نهادهای آن/جعفر قلیپور/مرکز اسناد انقلاب اسلامی/1382 .
- انقلاب اسلامی به روایت خاطره از دوران زعامت آیتالله بروجردی تا قیام 15 خرداد/مرکز اسناد انقلاب اسلامی/1382.
ـ جام شکسته(خاطرات حجتالاسلام عبدالمجید معادیخواه)/ عبدالمجید معادیخواه/ مرکز اسناد انقلاب اسلامی / 1382 .
ـ طبقه، سیاست و ایدئولوژی در انقلاب ایران/منصور معدل/نشر باز/1382.
- عبرتهای خرداد/آیت الله محمدتقی مصباح یزدی/موسسه آموزش امام خمینی(ره)/1383.
ـ تبریز در انقلاب/هدایتالله بهبودی/عروج/ 1383.
-از غبار تا باران (سالهای 1342ـ1323)/عبدالله جاسبی/مرکز اسناد انقلاب اسلامی/1383.
-انقلاب اسلامی در ورامین/محمدعلی حاجی بیگی کندری/مرکز اسناد انقلاب اسلامی/1383.
-استیضاح دولت در حضور ملت/محمدتقی فلسفی/دفتر نشر فرهنگ معارف/1383.
-روز شمار 15 خرداد(مجلدات اول و دوم)/احد گودرزیانی/دفتر ادبیات انقلاب اسلامی/1384.
- حزب ایران به روایت ساواک/ سیاوش یاری/ مرکز اسناد انقلاب اسلامی/1384.
-روایت 15 خرداد،قیام مردم شهرستان ورامین در سال 1342/رضا حسینزاده/نشر ورامین،صاحب الزمان(عج)/1384.
-انقلاب اسلامی در سیرجان/علی افضاتی/مرکز اسناد انقلاب اسلامی/1385.
-سربداران کوچه و بازار/جمیل موحدخوبی/نشر میکائیل/1385.
ـ نقش روحانیت در قیام 15خرداد/ فریبا جعفری/مرکز اسناد انقلاب اسلامی/ 1385.
- خاطرات سید مرتضی نبوی/جواد کامور بخشایش/دفتر ادبیان انقلاب اسلامی/1385 .
ـ مردی برای تمام فصول،اسدالله علم و سلطنت محمدرضا پهلوی/ مظفر شاهدی/مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی/ 1386.
ـ ساواک، سازمان اطلاعات و امنیت کشور/مظفر شاهدی/مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی/1386.
-انقلاباسلامیدراهواز/محمدرضاعلم/مرکزاسنادانقلاباسلامی/1386.
-خاطرات مرضیه حدیدچی دباغ/ محسن کاظمی/ دفترادبیات انقلاب اسلامی/1386.
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 16
قیام مختار در سال 66 هجری
برحسب تواریخ اسلام مختار در مدائن از دوره خلافت عمر حکومت داشت و تمام دوره عثمان و حضرت امیر (ع) هم تا آمدن امام حسن (ع) به مدائن آنجا بود و زخمهای امام حسن را در قصر خاص کسری معالجه کرد ابو عبیده پدر مختار در سلک اکابر تابعین بوده در زمان عمر مأمور شد باتفاق ابن حارث شبانی بر کشور ایران حمله کند . مختار در اول هجرت متولد شد و کینه اش ابو اسحق است و حضرت امیر المؤمنین (ع) در روایتی فرمود که پسر من حسین کشته میشود و جوانی از ثقیف 383 هزار از ظلمه و قتله ما را خواهد کشت و آن مختار پسر ابوعبیده ثقفی است .
مینویسد سبب قیام مختار این بود که شخصی در لباس مسافرت پس از عاشورا نزد او آمد و نامه بدست او داد که آن نامه از حضرت امیر المؤمنین علی (ع) بود و قریب بدین مضمون که ای مختار خدای تعالی محبت ما اهل بیت را در دل تو خواهد افکند و تو خون ما را از اهل بغی و طغیان خواهی گرفت و در این راه بر اراده خود تزلزلی راه مده که توفیقی است از جانب پروردگار برای تو آنرا مغتنم شمار ـ مختار از شوق و ذوق بر خود میلرزید و بحضرت علی بن الحسن (ع) و بنمایندة مطمئن داد برد خدمت آنحضرت و مذاکره کرد و موافقت و اجازه امام زین العابدین را جلب کرد و حضرت سجاد موافقت محمد بن حفیه عموی خود را هم برای آنها تجویز فرمود او اجازه داد بلکه انتقام را واجب میدانستند که خون حسین از بین نرفته باشد مختار مقدمات را فراهم ساخت و حاجب او ابوعمرو بن کیسان ایرانی که معاون شرط (شهربانی) کوفه بوده در این راه کمک کافی باو کرد و نسبت مسلکی که ب مختار میدهند بکلی بی اساس و چنین فرقهای عملا وجود نداشته جز در صفحات کتاب .
مختار پس از مرگ معاویه در کوفه بود که بدست ابن زیاد با چندین هزار نفر دیگر بجرم بیعت با مسلم دستگیر و زندانی شد و پس از آزادی بیکی از مزارع خود رفت و چون عبدالله بن عمر شوهر خواهرش بود بدینوسیله نامه ای به یزید نوشت و آزادی او را خواست چون انقلاب کوفه رخ داد و ابن زیاد به شام فرار کرد و با مروان بیعت کرد مختار در کوفه سخت مشغول فعالیت و تبلیغ به دوستی اهل بیت گردید ابراهیم بن مالک اشتر نخعی هم که خود را مستحق ریاست و امارت کوفه میدانست به سبب نام محمد بن حنفیه و لزوم خونخواهی پیرو مختار و همکار صمیمی او شد .
جلسات سری بسیاری تشکیل شد و در این موقع مردم کوفه به سه دسته تقسیم میشدند شیعه و طرفداران خندان امیرالمؤمنین (ع) دوم قتله امام حسین و لشکر ابن زیاد که در واقعه طف تشریک مساعی نرده بودند سیم مردم بی طرف و کناره گیر .
ابراهیم بن مالک با یکصد نفر سلاح جنگ برداشتند و برای اولین بار بیرق سه رنگ برافراشتند « بیرق بنی امیه سیاه بوده شیعه بیرق سبز و سفید و سرخ انتخاب نمودند » و شب چهارشنبه 14 ربیع الثانی 66 قمری مختار خروج کرد و کوفه را تصرف کرد و در بدایت امروی خوبی نشان قتله کربلا داده تا همه را جمع کرد و از دفتر نویسان و وقایع نویسان و لشگر نویسان بر حال تمام آنها وقوف یافت پس از آنکه همه را خوب شناخت امر کرد همه را به دارالاماره حاضر کردند و شروع به انتقام کرد .
صحنه انتقام
از این تاریخ به بعد مستحفظین در دروازه های کوفه گماشته شده و احدی بدون تفتیش و اجازه حق خروج از شهر را نداشت .
ابو عمر و حاجب ایرانی و ابن کامل اسدی که متعهد شرطه شهر بودند هر روز عده ای را کشته ویا اسیر می نمودند و هر وقت یکی از آنها در شهر حرکت میکرد مردم از عقب او میرفتند که آیا به کشتن یا گرفتن که میروند .
عمر سعد به خانه ابن بهیره که قرابت صهریت با خاندان علی (ع) داشت پناهنده شد و به وساطت او امان نامه ای بدین مضمون گرفته بود که عمر سعد مادامیکه از کوفه خارج نشده و احداث حدثی ننماید در امان است اسحق ابن اشعت کندی برادر زن عبدالله کامل بخانه او پناهنده شد و ثمر بن ذی الجوشن از کوفه فرار و در یکی از قراء با چند نفر پنهان شده خولی اصبحی در دودکش مطبخ خانه خود زندگی می نمود ولی اغلب افراد غیر معروف و عادی بیشمار که در کربلا برای جنگ رفته بودند یا در میان جنگ به قتل رسیده و یا بلافاصله بوسیله مأمورین مخصوصی اسیر و کشته می شدند اما از معروفترین آنان کمتر گرفتار می شدند.
مختار ابو عمر و ایرانی حاجب و عبدالله کامل را مخاطب قرار داده و مؤاخذه نمود که چگونه است هر که اسیر می شود یا کسانی است که با من جنگ کرده و باید عفو شود یا از رجاله لشکر عمر سعد در کربلا است و روسای این قوم گرفتار نمی شوند علت آنست شما عمر سعد را که سردار لشکر کربلا است ازاد گذارده و بدی جهت قلوب شیعه در کار سرد شده است مختار گفت خدا مرا امان ندهد اگر او را امان دهم امروز با اتباع خود نزد او بروید و بگویید امیر تو را احضار کرده اگر اطاعت نمود که نعم المطلوب و اگر ردا و لباس خود را طلبید بدانید که شمشیر میخواهد و فوراً او را به قتل برسانید. عبدالله بموجب فرموده عمل نموده سر زده با عده ی مسلحانه به خانه ی او وارد شد عمر گفت چه خبر است عبدالله کامل جواب داد که اجابت کن امیر
را گفت امیر را با من چه کار است و حال آن که به خط خودش به من امان داده است . عبدالله نامه را خواست و بشرحی که گذشت قرائت نمود و گفت عجب احمقی هستی تو روزی چند بار احداث حدث کرده و اثر این امان نامه مرتفع شده است ولی گمان بد مبر امیر به عهد خود وفا خواهد کرد .
عمر سعد فریاد زد که أی غلام عبا و کفش مرا بیاور که نزد امیر بروم .
عبدالله گفت حرامزاده با من حیله می کنی و شمشیر می خواهی و بلافاصله شمشیر را بر فرق آن ملعون فرود آورد هر یک از همراهان ضربتی بر او زده و سر نحس او را از بدن جدا نموده و نزد مختار آوردند در حالیکه حفص پسر او نزد مختار نشسته بود.
مختار پرسید از او که آیا این سر را می شناسی جواب داد سر پدر من و زندگانی بعد از او لذتی ندارد.