لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 103
سرآغاز
اگر نگاهی دقیق و جامع به مکتب اسلام داشته باشیم ، به اهمیت سه رکن از ارکان و پایه های مکتب می رسیم یعنی سه موضوع غدیر ، عاشوراء و انتظار م جدا کنیم ، دیگر از اسلام چیزی باقی نمی ماند و همین است که بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران فرمودند : محرّم و صفر است که اسلام را زنده نگه داشته است .
به راستی که در غدیر ، امامت شیعه رقم خورده است و در عاشوراء قیام شیعه در برابر ظلم ها به وقوع پیوسته است و با انتظار ، منتظر قیام دیگری در برابر تمام یزیدیانِ شرق و غرب هستیم و منتظر نجات نسل آدمی و تمام هستی از غربت دوری امام و رهبر آگاه و آزاد خویش ، مهدی فاطمه .
غدیر سرآغاز زعامت ، ولایت و حکومت امام معصوم است تا انسانها را به سر منزل مقصود هدایت کند ولی با خیانت مسلمان مآب های صدر اسلام ، حق زعامت امام معصوم ، غصب گردید تا آنجا که مقام امامت را در عاشورائی خونین ، با همراهان خویش ، به شهادت رساندند... راستی که اگر حقّ علی را نمی گرفتند ، چگونه جرأت می کردند که حسین و یارانش را آنگونه شهید کنند...
امروز و اما ، امروز منتظر عاشورائی دیگر هستیم آن هم به رهبری فرزند حسین - عَلَیْه السَّلام- مهدی فاطمه ، تا غدیر را به جایگاه خویش برگردانیم و آن پیمان صادقانه را ببندیم......
راستی که عاشوراء انتظاری محقق شده است و انتظار عاشورائیست محقق نشده برای پیوندی دوباره با غدیر ...
امام باقر- عَلَیْه السَّلام- فرمودند :
قائم ... روز عاشوراء ، روزی که حسین در آن روز به شهادت رسیده ، خروج می کند. 1
و باز در روایت آمده که:
حضرت مهدی- عَلَیْه السَّلام- بعد از ظهور ، انتقام غصب جایگاه امامت و ظلمی که به اهل بیت رسول خدا - صَلَی اللهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّم- شد ، را می گیرند 2 و چه مرتبط است آن خروج در روز عاشورا و این انتقام با عاشورا و غدیر و چه زیباست انتظار ظهور حجت خدا...
اما در زمینه سازی ظهور حضرت چه افرادی ، نقش مهمّی را ایفا می کنند؟ با بررسی بعضی از روایات انتظار ، به این نتیجه می رسیم که توجه و اعتماد اولیاء دین از میان ملت ها به ملت و کارگزاران شیعة ایرانی متمرکز شده است ، چنانکه می خوانیم که :
بحار الانوار ، ج 95 ، ص 190 .
همان ، ج 53 ، ص 14 ، حدیث مفصّل مفضل بن عمر
« اشعث بن قیس از سران منافقین ، روزی در حالی که جماعت ایرانیان ، به دور حضرت علی- عَلَیْه السَّلام- حلقه زده بودند ، با شکستن جماعت ، خود را به ایشان رسانید و گفت: این سرخ رویان که اطراف شما را گرفته اند و نزدیک شما نشسته اند ، بر ما چیره شده اند . حضرت سکوت کرده و سر به زیر افکنند. در
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 16
اعلام :
مشخصات امام سوم :حضرت اباعبدا... الحسین
نام : حسین
لقب معروف : سید الشهداء
کنیه : اباعبدا...
پدر و مادر : امام علی (ع) و حضرت فاطمه (س)
وقت و محل تولد : سوم شعبان سال 4 هجرت در مدینه
وقت و محل شهادت : روز عاشورای سال 61 هـ . ق در کربلا و در سن 57 سالگی
مرقد شریف : کربلا ، واقع در کشور عراق
دوران زندگی در چهار بخش :
1- عصر رسول رخدا (حدود 7 سال)
2- دوران ملازمت با پدر (حدود 20 سال)
3- دوران ملازم تبا برادرش امام حسن (ع) (حدود 10 سال)
4- مدت امامت (حدود 10 سال)
رهرو عشق
باز در خاطره ها ، یاد توا ی رهرو عشق
شعلة سرکش آزاد گس افروخته است
یک جهان بر تو و بر همت و مردانگیت
از سر شوق و طلب دیدة جان دوخته است
رسم آزادی و پیکار حقیقت جوئی
همه جا صفحة تابندة آئین تو بود
آنچه بر ملت اسلام ، حیاتی بخشید
جنبش عاطفه و نهضت خونین تو بود
تا ز خون تو ، جهانی شود از بند آزاد
بر سر ایدة انسانی خود جان دادی
در ره کعبة حق جوئی و مردی و شرف
آفرین بر تو که هفتاد و دو قربان دادی
رهرو کعبه عشقی و در آفاق وجود
با پر شوق ، سوی دوست بر آری پرواز
یکه تاز ملکوتی ، که به صحرای ازل
روی از خواستة عشق نتابیدی باز
جان به قربان توا ی رهبر آزادی و عشق
که روانت سر تسلیم نیآورد فرود
زان فداکاری مردانه و جانبازی پاک
جاودان بر تو و بر عشق و وفای تو درود
م – سرشک
بسمه تعالی
مقدمه
سرآغاز هر دگرگونی و انقلابی در اجتماع یا در تاریخ و هم چنین در ادبیات همواره از کارهای بزرگ و تحولات اساسی و زیربنائی سرچشمه می گیرد .
چه کاری و چه تحولی از رویداد روز دهم عاشورای سال شصت و یک هجری در طول تاریخ بشریت مهم تر و عظیم تر می باشد ؟ کاری که حسین (ع) کرد و جانبازی و ایثاری که او در راه ایمان و عقید هراستین خود به خداوند نشان داد تا اسلام و قرآن جاوید بماند ، همتا و مانندی در تاریخ بشریت ندارد .
در فراز و نشیب های تاریخ جوامع بشری چه بسا اشخاص که در راه خدا و در راه ایمان و عقیده خود کشته شدند و چه بسا افرادی که با میل و رغبت برای حفظ اصول انسانیت و آئین پاک زندگی ، از لذات مادی و دنیوی چشم پوشیدند و پرهیز کاری و ایمان و رهروی در طریق حق را بر خوشیهای زودگذر زندگی ترجیح دادند ولی هیچ کدام حسین بن علی (ع) نشدند .
اثرات قیام حسینی در شعر عرب و فارسی
از فردای فاجعة عاشورای حسینی انقلاب و دگرگونیهای عظیمی در مردم و جامعه و درد دلها و در افکار ،در اعمال و گفتار آغاز گردید . جامعه ای که در حالت آرامشی قبل از طوفان بسر می برد ، به ندای حق طلبی و حقیقت گوئی بزرگ مرد آزادی و حریت جواب مثبت داد و حماسه عاشورا چون مشعلی فروزان آتش بی پایان بر هستی ستمگران و ظالمان کاخ نشین زد .
بطوریکه نهضت و قیامی در اجتماع بر علیه ستمگران آن واقعه و بر علیه هر ستمگری بوجود آمد که در فاصله ای بس کوتاه مسببان و عاملان آن به شدیدترین صورت ممکن ، به مجازات اعمال خود رسیدند .
از آن مهم تر اثری بود که این حماسه و انقلاب در دگرگونی ادب و شعر فارسی و عربی باقی گذاشت که می توان آن را مبداء و سرآغاز رستاخیزی در ادبیات ایران و عرب دانست.
بنابراین امام حسین (ع) شعار انقلاب بر علیه ظلم و ستم گردید و شعرای انقلابی بزرگی همچون کمیت اسدی ، دعبل خزاعی ، ابوفراس حمدانی و ... ظهور کردند که با اشعار انقلابی و تکان دهندة خود ، موجبات از هم گسیختگی و زبونی دستگاههای خلافت بنا حق بنی امیه و بنی عباس را فراهم آوردند .
بطوریکه بیان رسا و دلیرانه و انقلابی این گویندگان بزرگ از هر چیزی برای حکمرانان ستمگر و ظالم زمان غیر قابل تحمل تر بود و این امر تا جائی ادامه یافت که بردن نام حسین (ع) و یاد او ، از طرف حکومت وقت ممنوع اعلام گردید و جرم بزرگ محسوب می شد .
در ایران نیز شعرا و گویندگان زبان فارسی از دیرباز به مدح و منقبت رسول اکرم و ائمه اطهار (ع) و بویژه بیان حماسه کربلای حسینی مبادرت ورزیده و آثار ارزنده و دلنشینی از خود بر جای گذاشته اند .
شعر در دوران صفویه
سرآغاز دگرگونی در روند معمول مراثی و مناقب ائمه اطهار و اهل بیت (ع) در دوره حکومت صفویه پایه گذاری شد .
در دوران حکومت صفویه تشیع مذهب رسمی ایران قرار گرفت و نظم و نثر مذهبی ترقی بسیاری کرد . چون فرمانروایان این سلسله که نسبت خود را به امام موسی
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 8
عاشورا و تاسوعا
«عاشورا»در متن زندگى شیعه و در عمق باورهاى پاک او جریان داشته و«نهضت کربلا»،در طول چهارده قرن،با کوثرى زلال و عمیق،سیراب کنندهجانها بوده است.
هم اکنون نیز عاشورا،کانونى است که میلیونها دایره ریز و درشت از ارزشها،احساسها، عاطفهها،خردها و ارادهها بر گرد آن مىچرخد و پرگارى است کهعشق را ترسیم مىکند.
بى شک،محتواى آن حماسه عظیم و انگیزهها و اهداف و درسهایش یک«فرهنگ»غنى و ناب و الهام بخش را تشکیل مىدهد و در حوزه وسیع تشیع ودلباختگان اهل بیت،کوچک و بزرگ و عالم و عامى،همواره با«فرهنگ عاشورا»
زیسته،رشد کرده و براى آن جان باختهاند،تا آنجا که در آغاز تولد،کام نوزاد را باتربتسید الشهدا«ع»و آب فرات بر مىدارند و هنگام خاکسپارى،تربت کربلاهمراه مرده مىگذارند و در فاصله ولادت تا مرگ هم به حسین بن على«ع»عشقمىورزند و براى شهادتش اشک مىریزند و این مهر مقدس،با شیر وارد جانمىشود و با جان به در مىرود. ضرورت کار در باره نهضت کربلا،تاکنون بسیار نوشته،سروده و تحقیق شده است وصاحبان فکر و قلم از زوایاى مختلف و با دیدهاى گونهگون به این حماسهنگریستهاند
تاسوعاسخن از قیام پیامبران، امامان و مصلحان بزرگ تاریخ بسیار است که در این میان حسین(ع) جایگاه ویژه ای دارد. او شاهد و وارث تاریخی است که در آن جنایت و بیداد و نیرنگ و فریب به نهایت رسیده است. او می بیند که اگر ساکت بماند همه چیز پایمال می شود. این است که مراسم حج را نیمه کاره می گذارد و به سوی شهادت می رود. «تا به بشریت و به تاریخ بفهماند که در حاکمیت جور، حج مفهومی ندارد. تا شعار عدالت اجتماعی و قیام مردم به قسط به اجرا در نیاید، تا استعدادهای خدایی انسان مجالی برای شکوفایی پیدا نکنند»، اسلام که خود برای نجات انسان از اسارت و بردگی است وسیله ای می شود برای توجیه استبداد و استثمار و می بینیم که در عاشورای سال ۶۱ هجری جبهه باطل نه به نام دفاع از ارزش های بی ارزش خویش که به نام دفاع از اسلام، با همه نیرو و توان خود در مقابل حسین(ع) صف آرایی کرد. و یک بار دیگر سایه های شوم ابلیس، زر و زور و تزویر آشکارا با هم، هم پیمان شدند و فرزند پاک محمد(ص) ،علی(ع) و فاطمه(ع) را به عنوان کسی که از دین خارج شده است محکوم و قتل او را توجیه شرعی می کنند. حسین(ع) در صحرای نینوا مردانه می ایستد و با خون خویش نهال آزادی و رهایی انسان و اسلام را آبیاری می کند و سپاه کفر به شکرانه این پیروزی جشن می گیرد، خیمه های حسین(ع) را به آتش می کشد و زنان و فرزندانش را به اسارت می برد.
برای بزرگداشت آن حماسه، مسلمانان و آزادگان در سالگرد حماسه سازان عاشورا به سوگ می نشینند.
روز تاسوعا
روز نهم ماه محرم که معروف به تاسوعا است، آخرین روزى بود که امام حسین علیه السلام و یارانش شبانگاه آن را درک کرده بودند و این روز به شب عاشورا پیوند خورد. بدین جهت در نزد مسلمانان و محبان اهل بیت علیهم السلام از اهمیت بالایى برخوردار است . مسلمانان تاریخ ساز ایران اسلامى همچون بسیاری از مسلمانان سراسر گیتی، این روز را منتسب به غیرت ا... و ساقی دشت کربلا، حضرت ابوالفضل العباس (ع) میدانند، بسان روز عاشورا گرامى داشته و به سوگوارى مى پردازند.
تاسوعا بزرگداشت شهادت اسوه ایثار و ادب و دلاوری و وفا و حقگزاری عباس بن علی(ع) است و با گذشت بیش از هزار و سیصد سال ، هنوز تاریخ، روشن از کرامتهای اوست و نام او با وفا و ادب و مردانگی همراه است.
آن سردار فداکار با لبی تشنه و جگری سوخته، پا به فرات گذاشت، امّا جوانمردی و وفایش نگذاشت که او آب بنوشد و امام و اهل بیت و کودکان تشنه کام باشند. لب تشنه از فرات بیرون آمد تا آب را به کودکان برساند.
خود از آب ننوشید و فرات را تشنه لبهای خویش نهاد و برگشت و دستِ عطش فرات، دیگر هرگز به دامن وفای عباس نرسید. این ایثار را کجا میتوان یافت و این همه فداکاری مگر در واژه میگنجد و با کلام قابل بیان است؟
دستان ابواالفضل(ع) قلم شد و این دستها برای آزادگان جهان علم گشت و عباس آموزگار بی بدیل فتوّت و مردانگی در تاریخ شد. و چه به حق او را غیرت ا... العظمیم نامیده اند.
عاشورا
روز عاشورا امام حسین السلام میمنه لشکر خود را به زهیر داد و میسر را به حبیب بن مظاهر و پرچم سلطنتى را به برادر رشیدش حضرت عباس علیه السلام داد و فرمود: ما چون لشکرمان کم است نمى توانیم از دو طرف بجنگیم ، لذا پشت خیمه را خندق بکنیم تا جنگ براى ما آسان باشد. خندق کندند و هیزم جمع نموده و آتش در خندق روشن کردند.
در کوفه و حوالى آن هیچ کس نمانده بود مگر آن که همه را خواه ناخواه به کربلا آورده بودند تا با شمشیر و نیزه و سنگ و عصا و غیره کار امام و اصحابش را تمام کنند و سه روز بود که آب را بر امام حسین علیه السلام و اصحاب او بسته بودند.
عمر سعد لعین میمنه لشکر خود را به عمرو بن الحجاج داد و میسره را به شمر بن ذى الجوشن ، و عروه بن قیس را بر سواران حاکم کرد و شبث بن ربعى را بر پیادگان . پس تمام این لشکر کفار در مقابل هفتاد و دو تن بایستادند. امام حسین علیه السلام براى اتمام حجت در میان دو صف ایستاد و فرمود: اى قوم ، مرگ حق . دست ذلت و حقارت به شما نخواهم داد. تمام لشکر کوفه و شام و بصره خاموش شدند و طبل ها و کوس ها فرو گذاشتند. امام حسین علیه السلام نزدیک آنان آمد و فرمود: در کشتن من تعجیل نکنید.سپس ندا در داد یا شبث بن ربعى ، یا حجاج بن الخیر، یا قیس بن اشعث تا پنجاه نفر را صدا کرد و فرمود: آیا شما به من ننوشتید نامه زیادى که باغات ما سر سبز است و میوه ها فراوان ؟ من بر حسب دعوت هاى شما به طرف شما آمده ام . آنچه را که نوشتید اگر پشیمان شده اید بگذارید تا باز گردم و به طرف روضه جد خود مراجعت نمایم . (661) و اینک خطبه امام حسین علیه السلام که خود را معرفى نموده است :خطبه امام حسین علیه السلام در روز عاشورا ...متوکئا على سیفه فنادى باعلى صوته فقال : انشدکم الله تعالى ، هل تعرفون ان جدى رسول الله صلى الله علیه و آله ؟
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 15
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع تحقیق :
گردآورنده : مرضیه طیرانی نیا
مدرسه راهنمایی اقبال لاهوری
« فهرست »
عنوان صفحه
مقدمه 1
شخصیت جهانی حسین(ع) 2
هدف از قیام امام حسین 3
چرا حسین (ع) زن و بچه را به کربلا آورده بود؟ 4
وصیت حسین(ع) 5
یک در مقابل هزار 6
مدرس غیرتمندی و آزادگی 7
سزاوار دل شکستن است. 8 حسین (ع) از دیدگاه دانشمندان غرب 9 سخنانی چند از امام حسین (ع) 10
حادثه 11
زینب (س) مظهر فداکاری 12
پیروزی امام حسین 13
سخن آخر 14
منابع و مآخذ 15
« مقدمه »
سلام خدا بر تو ای حسین سالار شهیدان و بر روان فرزند برومند و برادران فداکار و کودک شیرخوارت و درود بی پایان بر ارواح آن پاکانی که با یک جهان شهامت جان خویش را در کف اخلاص نهاده در رکاب مقدست خود را قربان دین و شریعت نمودند و با دادن سرهای پرشور و هیجان خود از حریم قرآن و عترت دفاع کردند، و با ریختن خون خویش درخت فرخنده اسلام را آبیاری و تربت خجسته کربلا را رنگین ساخته و با صورتی آغشته به خون لبخند زنان پیک مرگ را استقبال نمودند و مزار خود را قبلهگاه ارباب معرفت.
1
« شخصیت جهانی حسین (ع) »
شخصیت و عظمت حسین (ع) همه جا را فرا گرفته است، تمام انسانهای بیدار از فداکاری و گذشت و حوانمردی حسین در راه احیاء دین، حق و عدالت و ریشه کن کردن باطل و ظلم و نا امنی سخن میگویند، هر کسی با زبانی از این مرد بزرگ و پیروز در هر عصری به بزرگی یاد میکند. خاطره بسیار جانگداز و بسیار آموزنده عاشورا، بزرگترین فداکاریها را به بشر میآموزد این است که طرفداران باطل و آنانکه چون زالو به جان اجتماع افتاده و خون مردم بیپناه را می خورند از نام حسین (ع) و غوغای عاشورا حسین (ع) هراسناکند. قیام او منبع الهام بخش، برای به ثمر رساندن حق و عدالت بود، او در شدیدترین مخاطرات تا توان داشت ضد ظلم فریاد زد و انسانها را به این مبارزه پرشور ودامنه دار، علیه ستم و جنایت دعوت نمود. آن چنان همت او بلند بود که اعلاء کلمه حق و انقراض باطل از همه چیز خود گذشت. او برای نجات جان اسلام از طوفانهای بنی امیه و طرفداران خوش رقص آنان، با این بیان قاطع به جهانیان ثابت کرد که هرگز زیر بار ذلت و خواری نخواهد رفت.
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 39
عاشورا و موقعیت تراژیک
تراژدی فرد و نظام در «آنتیگونه»، «مردی برای تمام فصلها»، «جادوگران شهر سالم»، عاشورا: یک مقایسه
کلِّ یومٍ عاشورا و کلِّ ارضٍ کربلا
آنان که ملتها را آفریدند و بر فرازشان ایمانی و عشقی آویختند، آفرینندگان بودند و [آنان] اینسان زندگی را خدمت گزاردند.[۱]
نخست ملتها آفریدگار بودند و بسی پس از آن فردها. براستی، فرد خود تازهترین آفریده است.[۲]
نیچه
شاید هیچ مفهومی به اندازهی مفهوم «فرد» در تکوین جهان جدید، جهان بعد از دورهی رنسانس، مؤثر نبوده باشد. مورخانی مانند یاکوب بورکهارت و فیلسوفانی مانند فریدریش نیچه و جامعهشناسانی مانند گئورگ زیمل بهصراحت از آن سخن گفتهاند و آن را مهمترین دستاورد جهان نو دانستهاند. با این همه، نمیتوان گفت که این مفهوم بهتمامی در جهان نو روییده است، گرچه مسلّم است که بهتمامی در جهان نو به بار نشسته است. در این مقاله ابتدا میکوشم چگونگی شکلگیری این مفهوم را روشن سازم و سپس نشان دهم که چگونه میان واقعهی عاشورا (موقعیت مؤثر در شکلگیری این واقعه) و سه نمایشنامهی ماندگار در سنّت غربی از حیث موقعیت تراژیک شباهتهای اساسی وجود دارد، تا آنجا که میتوان از یکی بودن «سرمشق» در آنها سخن گفت.
یاکوب بورکهارت (۱۸۹۷– ۱۸۱۸) و فریدریش ویلهلم نیچه (۱۹۰۰–۱۸۴۴) که زمانی در دانشگاه بازل با یکدیگر دوست و همکار بودند دربارهی منشأ پدید آمدن «فرد» در دورهی نو نظر یکسانی داشتند و تقریباً در سخنان هردو آنان نیز متناقضنمایی مشابه دیده میشود. بورکهارت ظهور «فرد» را در ایتالیا چنین شرح میدهد:
در قرون وسطی چنین مینمود که آدمی در حال رؤیا یا نیمهبیداری به سر میبرد: هردو جهتِ آگاهی او ― آگاهی معطوف به درون و آگاهی معطوف به بیرون ― در زیر پردهای واحد قرار داشت. تار و پود این پرده از ایمان دینی و شرم و حجب کودکانه و وهم و خیال تشکیل یافته بود و از خلال آن جهان و تاریخ به رنگهای عجیبی نمایان بود؛ و آدمی خود را تنها به عنوان عضو یک قوم یا حزب یا خانواده یا گروهی از این قبیل میشناخت. این پرده نخستینبار در ایتالیا از میان برمیخیزد و آدمی آغاز میکند به اینکه دولت و جامعه و همهی چیزهای این جهان را بهطور عینی و چنانکه بهراستی هستند مشاهده کند؛ و در عین حال آگاهی معطوف به درون نیز با تمام نیرو سر بر میدارد و آدمی فردی روحی و معنوی میشود و بدین خصوصیت خود واقف میگردد. در گذشته انسان یونانی به همین سان به فرق خود با غیریونانیان (بربرها) و فرد عرب به فرق خود با آسیاییان دیگر که خود را فقط همچون عضوی از قومی میشناختند، واقف شده است. اثبات اینکه اوضاع سیاسی ایتالیا در این بیداری و دگرگونی بزرگترین نقش را داشته است دشوار نیست.[۳]
انسان یونانی و انسان عرب (مسلمانان قرون اولیهی هجری)، در گذشته، در اینجا بهمنزلهی دو نمونهای معرفی میشوند که بر ظهور مفهوم «فرد» در ایتالیای دورهی رنسانس تقدم دارند، اما چرا؟ بورکهارت در این باره چیزی به ما نمیگوید (جز آنچه پیشتر گفت) و حتی آنچه در خصوص ایتالیای دورهی رنسانس نیز میگوید، اثبات اینکه اوضاع سیاسی ایتالیا در این بیداری و دگرگونی بزرگترین سهم را داشته است، فقط نگریستن به سطح است. متناقضنمای او در همین جاست.
نیچه فیلسوف است و عمق را بیشتر میکاود. او در گفتاری «دربارهی بُت نو»، چنین گفت زرتشت، بخش یکم، چنین میگوید:
جایی هست که هنوز ملتها و رمهها در آن هستند. اما نه اینجا نزد ما، برادران: اینجا دولتها هستند. دولت؟ دولت چیست؟ پس اکنون گوش با من دارید تا کلام خویش را دربارهی مرگ ملتها در میان گذارم. دولت نام سردترینِ همهی هیولاهای سرد است و این دروغ از دهاناش بیرون میخزد که « من دولت، همان ملتام».
این دروغ است! آنان که ملتها را آفریدند و بر فرازشان ایمانی و عشقی آویختند، آفرینندگان بودند و [آنان] اینسان زندگی را خدمت گزاردند.
اما نابودگراناند آنان که بهر بسیاری دام مینهند و دولت مینامندش: اینان یک تیغ و یک صد آز بر فراز آنان میآویزند.
آنجا که هنوز ملتی برجاست، دولتی در کار نیست و از او چون چشم بد و زیرِ پا نهادن ِ سنّتها و حقوق بیزارند.[۴]
نیچه در چند گفتار فروتر، «دربارهی هزار و یک غایت»، عباراتی مینویسد که بهوضوح با سخن پیشترش، «آنان که ملتها را آفریدند و بر فرازشان ایمانی و عشقی آویختند، آفرینندگان بودند»، در تناقض قرار میگیرد:
نخست ملتها آفریدگار بودند و بسی پس از آن فردها. براستی، فرد خود تازهترین آفریده است.[۵]
نیچه از آفرینندگانی که ملتها را آفریدند سخنی به میان نمیآورد. آیا این آفرینندگان همان افراد بودند؟ نیچه میداند که «فرد» مفهومی تازه است و برای آنکه به انتساب نادرست تاریخی یا پس و پیش گویی تاریخی (anachronism) متهم نشود از این آفرینندگان با تعبیر «فرد» سخن نمیگوید. اما آیا واقعاً چنین است؟ مسلماً «فرد» به عنوان مقولهای فراگیر در جهان بعد از رنسانس به ظهور رسیده است، اما آیا هیچ طلایهداری در جهان قدیم نداشته است؟ بورکهارت و نیچه بهتلویح از طلایهداران آن سخن میگویند، اما آن را روشن نمیکنند. در فروتر کلام دلیل آن را خواهیم دید.
در همین قرن، قرن نوزدهم، نویسندهای دینی نیز میزیست که مهمترین محرومیت عصر ما را تحقیر فرد میدانست. این شخص سورن کییرکگور (۱۸۵۵– ۱۸۱۳) نام داشت. کییرکگور نیز همچون بورکهارت و نیچه به قدرت و عظمت فرد میاندیشید، اما ریشهی این قدرت را در ایمان و دین میدید، با تأویل و تفسیری که خودش از ایمان و دین میکرد. بورکهارت و نیچه با دین میانهی خوشی نداشتند و بهطور کلی «دین» را با «دین نهادی» یکی میپنداشتند، هرچند نیچه تفاوت این دو را میفهمید و به همین دلیل با مسیح رفتاری دوگانه داشت، یعنی فردیت و فردانیت او را میستود، اما شبانی (گله) او را به تمسخر میگرفت. کییرکگور از همان آغاز معلوم کرد که «دین نهادی» (کلیسا و مراجع دینی) تا چه اندازه با «دین» فاصله دارد. این فاصله را او در فاصلهی میان «فرد» و «خلق» دید. و از نظر او پیامبران نخستین «افراد» بودند، آیا تاریخ جز این میگوید؟
آنچه ما گونهی بشر (homo sapiens) مینامیم حدود هشتاد هزار سال از عمرش میگذرد (انسان امروزی)، گرچه بشر (homo) از دو میلیون سال پیش وجود داشته است. اما از حدود چهار هزار سال پیش بود که تحولی اساسی در زندگی بشر چهره نمود. گلههای انسانی رفتهرفته به صورت اقوام کوچک تشکل مییافتند و زندگی اجتماعی انسانها آغاز میشد. تصورات ابتدایی انسانها، از خودشان و جهان، آیینهای بیهودهای را میساخت که زندگی را از هر جهتگیری تازه و پویایی دور میکرد. در چنین اوضاع و احوالی بود که «جانهای بیابانی» و «کوهنشینان خلوتگزیده»، آنان که دیدگانشان در شبان تاریک خورشید نیمهشب را جسته بود و گوشهایشان در سکوت بیابان و کوهستان آوای دریا را شنیده بود، به میان اقوام آمدند. اما آنان را چه کسی فرستاده بود؟ — خدا