دانشکده

دانلود فایل ها و تحقیقات دانشگاهی ,جزوات آموزشی

دانشکده

دانلود فایل ها و تحقیقات دانشگاهی ,جزوات آموزشی

تحقیق در مورد روانشناسی فیزیولوژیک

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

دسته بندی : وورد

نوع فایل :  .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )

تعداد صفحه : 7 صفحه

 قسمتی از متن .doc : 

 

روانشناسی فیزیولوژیک

روانشناسی فیزیولوژیک (Physiological Psyhology) به بررسی مباحثی می‌پردازد که در ارتباط با کارکردهای روانی و رفتاری و پیوسته‌های فیزیولوژیکی آنهاست. به عبارتی در این شاخه از روان شناسی ارتباطی که ممکن است بین رفتارها ، صفات و کارکردهای روانی افراد با عوامل فیزیولوژیک بدنی وجود داشته باشد مورد بحث و بررسی قرار می‌گیرد.

دید کلی

اینکه چه ارتباطی بین هیجانات ما تغییرات بدنی ما وجود دارد؟

وقتی می‌ترسیم، چه نوع تغییرات هورمونی در بدن اتفاق می‌افتد؟

وقتی فکر می‌کنیم چه قسمتهایی از مغز فعال هستند؟

آیا جای مشخصی در مغز برای حافظه وجود دارد که مطالب بخاطر سپرده شده در آنجا ذخیره شوند؟

وقتی فردی دروغ می‌گوید، چه تغییراتی در او بوجود می‌آید؟

آیا از این تغییرات برای کشف دروغ افراد می‌توان استفاده کرد؟

آیا افراد مبتلا به بیماریهای روانی از لحاظ کارکردهای فیزیولوژیک تفاوتی با افراد عادی وجود دارد؟

چگونه می‌توان به طرق فیزیولوژیک در افراد آرامش ایجاد کرد؟

کارکردهای رفتاری و روانی قسمتهای مختلف مغز چیست؟روشن است مسائلی در این شاخه از روان شناسی مورد توجه هستند که مسائلی روانی را با کارکردهای بدنی و فیزیولوژیک پیوند می‌دهند.

تاریخچه روانشناسی فیزیولوژیک

پژوهشهای فیزیولوژیکی که روانشناسی نوین را تحرک بخشید و به آن جهت داد، دست آورد اواخر قرن نوزدهم است. کوشش در این زمینه نیز مانند همه زمینه‌های دیگر پیشینه خودش را داشت، یعنی کارهای اولیه‌ای که زیر بنای فیزیولوژی قرار گرفتند. فیزیولوژی در خلال سالهای دهه 1830 به صورت یک رشته علمی مبتنی بر آزمایش در آمد و این کار در وهله نخست تحت نفوذ یوهانی مولد فیزیولوژیست آلمانی که از بکار بستن روشهای آزمایشی در فیزیولوژی جانب داری می‌کرد، صورت پذیرفت.

سیر تحولی و رشد

نظریه مولد درباره انرژیهای خاص اعصاب، هم در فیزیولوژی و هم برای روان شناسی در خور اهمیت است. چندین نفر از فیزیولوژیستهای اولیه خدمتهای قابل توجهی به مطالعه درباره کارکردهای مغز کرده بودند. کار آنان به سبب کشف مناطق خاص مغز و توسعه روشهای تحقیق که بعدها بطور گسترده‌ای در روان شناسی فیزیولوژیکی بکار بسته شد. برای روان شناسی اهمیت دارد. مارشال هال یکی از پیشروان پژهش درباره رفتار بازتابی از آزمایشات خود نتیجه گرفت که سطوح مختلف رفتار به قسمتهای مختلف مغز و نظام عصبی وابسته است.در نیمه قرن نوزدهم رویکردهای جدید آزمایشی مطرح شدند، تحت عناوین روش بالینی و تحریک برقی ، روش بالینی توسط بروکا روی مردی که سالها نتوانسته بود بطور قابل فهمی صحبت کند، انجام گرفت و به این طریق بروکا توانست منطقه‌ای از مغز را که در تکلم نقش عمده دارد شناسایی کند. با کاربرد روش تحریک مغزی نیز مناطقی از مغز شناسایی شدند که در احساس لذت ، تنفر ، گرسنگی و تشنگی و ... ، دخالت دارند. در ادامه این آزمایشات پژهشهایی درباره نظام عصبی ، چگونگی در طول نظام عصبی و ... ، انجام شد.بطور کلی می‌توان گفت بعد از تاثیر پژهشهای اولیه در شاخه فیزیولوژی چهار داشمند بطور مستقیم مسئول کاربردهای اولیه روش آزمایشی درباره ذهن و ارتباط جسم و ذهن یعنی موضوع روان شناسی فیزیولوژیک بودند. هلمهولتز ، وبر ، فخنر و ونت پژهشهای هلمهوتنر درباره سرعت تکانه عصبی و پژوهشهایی درباره بینایی ، شنوایی از نظر روان شناسی در خور توجه است. هر چند هلمهولتنر به بعد روان شناختی آنها توجهی نداشت. بعدها اهمیت روان شناختی آزمایشات وی توسط کسان دیگری که آزمایشات او را در روان شناسی ادامه دادند شناخته شد.یکی از دو خدمت عده وبر به روان شناسی فیزیولوژیک عبارت بود از تعیین آزمایش دقت تمییز دو نقطه پوست و دومین خدمت او تدوین نخستین قانون کمی روان شناسی فیزیولوژیک بود، که تحت عنوان کمترین تفاوت محسوس (jnd) شناخته می‌شود. فخنر رابطه کمی بین ذهن و بدن را مطرح ساخت و بر اساس فرمولی که تعیین کرد، شدت واکنشهای ذهنی را در مقابل واکنشهای بدنی اندازه‌گیری کرد. با تاسیس آزمایشگاه روان شناسی توسط ویلهم و ونت به پایه‌گذاری روان شناسی اقدام کرد.او در پیشگفتار جلد اول اصول روان شناسی فیزیولوژیکی خود چنین نوشت: کاری که در اینجا به همگان ارائه می‌دهم کوششی برای بوجود آوردن قلمرو نوینی از علم است. بر این اساس مشاهده می‌شود که تاریخ روان شناسی فیزیولوژیک با تاریخ روان شناسی آغاز می‌شود.

رویکردهای مهم روانشناسی فیزیولوژیک

یکی از رویکردهای مهم در روان شناسی ، رویکرد « عصبی _ زیستی » (Neuro-Biological) یا « زیست‌شناختی » است. در این رویکرد بسیاری از جنبه‌های عادی و غیرعادی رفتار انسان در فرایندهای زیستی جاری در جسم وی ریشه‌یابی می‌شود. مطالعات به روشنی نشان داده‌اند که رابطه نزدیکی بین تجربه‌ها و رفتار فرد با فعالیتهای عصبی (Neuro System) و غدد درون ریز (Endocrine Sestem) وجود دارد. ارتباط پدیده‌های بهنجاری نظیر « بازتابهای شرطی و غیرشرطی ، عادات ، عواطف ، انگیزش و هیجان ، یادگیری و حافظه ، خواب و رویا و ... » و پدیده‌های نابهنجار (Abnormal) نظیر« اسکیزوفرنی (Schizophrenia)، اختلالات رشد و ... » با فعالیت دستگاه عصبی و غدد درون ریز انکار ناپذیر است.این چنین ارتباط و تاثیرگذاری تنگاتنگی بین « جسم و روان » یا « جسم و رفتار » خود شاهدی است بر اهمیت مطالعه و تحقیق در حوزه « مبانی فیزیولوژیک رفتار » این حوزه از روان شناسی به مطالعات این علم غنا و عمق می‌بخشد و به شناخت انسان از خودش وسعت می‌دهد.

رابطه جسم و روان (جسم و رفتار)

رابطه جسم و روان (جسم و رفتار) آن چنان نزدیک است که روان را « مجموعه تجربه انسانی که تابع یک نظام عصبی است. » تعریف کرده‌اند. می‌توان گفت هیچ موضوع روانی وجود ندارد که نتوان آنرا از دیدگاه فیزیولوژیک بررسی کرد. از طرف دیگر ، مرز مشخصی بین فیزیولوژی (جسم) و روان شناسی (روان) وجود ندارد. برای مثال ، وقتی بینایی را مطالعه می‌کنیم، در قلمرو « فیزیولوژی » هستیم، حال آنکه مطالعه « ادراک بینایی » جز روان شناسی است، ولی به درستی نمی‌دانیم مطالعه « حس بینایی » در کجا خاتمه پیدا می‌کند و مطالعه ادراک بینایی از کجا آغاز می‌شود.در یک دید کلی می‌توانیم بگوییم که تجزیه و تحلیل روانی رفتارهای مختلف در واقع دنباله تجزیه و تحلیل‌های فیزیولوژیکی رفتار اعضا مختلف است، با یک حرکت مضاعف از روان شناسی به فیزیولوژی و از فیزیولوژی به روان شناسی.

نظریه‌های مربوط به رابطه جسم و روان

نظریه ارسطو

ارسطو اعتقاد داشت که جسم و روان دو جنبه متفاوت از یک جوهر هستند. جسم ماده این جوهر و روح صورت این جوهر است. او به استقلال جسم و روح از یکدیگر اعتقاد داشت.

نظریه دکارت

دکارت به وجود دو جوهر مستقل اعتقاد داشت. یکی جوهر جسم و دیگری جوهر روح. از نظر او جسم و روح دو امر جداگانه هستند که هیچ یک بر دیگری تاثیر ندارد. نه علت‌های روانی می‌توانند معلولهای جسمی بوجود آورند و نه علت‌های جسمی قادر به ایجاد معلولهای روانی هستند.

نظریه لایپ نیتس

لایپ نیتس (Liebnitz) اعتقا داشت، روح و جسم مستقل از یکدیگر هستند، اما در مسیرهای موازی حرکت می‌کنند. در واقع هر رویه روانی به یک رویه جسمی مربوط می‌شود، ولی هیچ یک از آنها عامل تغییر دیگری نیست. این دیدگاه به نظریه توازی (Parllelisme Theory) معروف است.

نظریه واتسون

واتسون بنیانگذار رفتارگرایی معتقد بود که آنچه را روح می‌نامیم، چیزی جز رفتار نیست و هنگامی که بدین واقعیت توجه کنیم، می‌بینیم که روح و جسم در واقع یک ماهیت دارند، زیرا رفتار شکل بخصوصی از فعالیت فیزیولوژیک (جسم) است. این دیدگاه به نظریه هم ماهیتی (‌Identity Theary) معروف است.

رشته‌های مرتبط با روان شناسی فیزیولوژیک

با توجه به هدف اساسی روان شناسی فیزیولوژیک که رابطه بین جسم و روان و تعملاتی بین آن دو برقرار است می‌باشد. ارتباط این رشته با شاخه‌های مختلف روانشناشی و علوم زیستی روشن می‌شود. در حوزه‌های مختلف روان شناسی می‌توان گفت با تمامی آنها ارتباط دارد، هر چند برخی روابط صورتی روشن و واضح دارند و روابطی مستقیم و تنگاتنگ هستند.در هر حال روان شناختی فیزیولوژیکی به دنبال پایه‌های فیزیولوژیک برای مباحث مختلفی می‌گردد که در حوزه‌های مختلف روان شناسی مطرح هستند. مثل پایه‌های فیزیولوژیک برای یادگیری و حافظه در روان شناسی یادگیری ، پایه‌های فیزیولوژیک برای بحث بلوغ در روان شناسی رشد ، خشونت و پرخاشگری در روان شناسی اجتماعی ، هیجانها در روان شناسی عمومی ، بیماریهای روانی در روان شناسی بالینی و ... .از سوی دیگر این شاخه پیشرفت خود را مدیون یافته‌هایی است که علوم زیستی مطرح هستند. بین فیزیولوژی ، علم پزشکی و درمانی ، فارماکولوژی روابط روشنی دیده می‌شود. به عنوان مثال در شاخه علوم پزشکی و روانپزشکی آنچه به عنوان دارو درمانی برای درمان بیماریهای روانی مورد استفاده قرار می گیرد، تا حدودی مدیون یافته‌های روان شناسی فیزیولوژیک است.

انواع حوزه‌های مطالعاتی در روان شناسی فیزیولوژیک

انواع حوزه‌های مطالعاتی (صرف نظر از روشهای تحقیق در آنها) در روان شناسی فیزیولوژیک را می‌توان در چهار حوزه تحقیق درباره عملکرد دستگاه حسی (دریافتی) ، تحقیق درباره دستگاه حرکتی (پاسخ) ، تحقیق درباره فیزیولوژی کارکردهای روانی (نظریه فیزیولوژی یادگیری و حافظه ، هوش ، ...) و تحقیق درباره پدیده‌های انگیزش و هیجان تقسیم‌بندی کرد

فیزیولوژی یادگیری و حافظه

فیزیولوژی یادگیری و حافظه به بررسی فرآیندهای عصبی می‌پردازد که در جریان یادگیری و یا عملکرد حافظه رخ می‌دهند.

مقدمه

در تبیین یادگیری از دیدگاه فیزیولوژیک دو نظریه کلی وجود دارد که یکی از آنها تغییرات را در سطح سیناپسی و عوامل زیست شناسی مرتبط با آن در نظر می‌گیرد و دیگری توجه خود را به تغییرات در مدارهای نورونی معطوف داشته است. هر دو اینها به تغییرات



خرید و دانلود تحقیق در مورد روانشناسی فیزیولوژیک


تحقیق درمورد بیماری

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 11

 

بیماری‌های فیزیولوژیک

 

بیماریهایی که در اثر کمبود مواد غذایی روی برنج ایجاد می‌شود.

کمبود آهن سبب از بین رفتن سبزی برگهای جوان و در نتیجه زردی آنها می‌گردد. برگهای مسن‌تر ممکن است زرد شوند و در اثر کمبود مفرط، بوته‌ها معمولاً می‌میرند. علائم اولیه معمولاً 4 تا 5 هفته بعد از نشاء‌کاری اتفاق می‌افتد.

کمبود منگنز باعث ایجاد خطوط زرد بین رگبرگها از نوک به سمت قاعده برگها می‌شود که بعداً قهوه‌ای تیره و نکروز می‌گردد. بوته‌ها کوتوله شده، برگهای جدید کوتاه، باریک و سبز روشن است. در شالیزار غرقابی کمبود روی، برگهای جوانتر را بویژه در قاعده به رنگ زرد در آورده و زردی در تمام برگ پخش می‌شود. علائم اولیه، در گیاهچه‌های 4 برگی (20 تا 25 روز بعد از نشاء کاری) ظاهر می‌گردد.

برگهای آلوده روی آب می‌افتند و بعداً لکه‌ها و خطوط قهوه‌ای رنگی روی برگهای مسن‌تر بوجود می‌آید. بوته‌ها کوتوله و ممکن است بمیرند، از پنجه‌زنی کاسته شده و کامل شدن آنها به تعویق می‌افتد در مزارع خشکه کاری لکه‌های قهوه‌ای کوچکی در نوک و تمامی سطح برگ ایجاد شده و بعد از آبیاری برنزه می‌گردد.

برگهای بوته‌های در معرض کمبود مس سبز آبی شده و نوک آنها زرد رنگ می‌شود. سپس زردی در تمامی برگ منتشر شده و نوک آنها نکروز می‌گردد. برگهای جدید ممکن است سوزنی شکل گردد.

عناصر ازت، پتاسیم، فسفر و گوگرد، در اثر کمبود معمولاً علائمی روی برگهای مسن ایجاد می‌کنند. در اثر کمبود ازت، رنگ برگها از سبز روشن تا زرد می‌شود.

برگهای جوان سبز تیره هستند، برگها باریک، کوچک و ایستاده است و در مراحل پیشرفته می‌میرند.

بوته‌های شدیداً آلوده کوتوله و تولید چند پنجه می‌نمایند.

کمبود فسفر سبب زردی برگ می‌گردد ولی فوراً این رنگ به سبز خاکستری تبدیل می‌شود.

بوته‌ها کوتوله و چند پنجه می‌دهند، برگها باریک، کوچک، ایستاده، ‌لوله‌ای شده و ترد است. برگهای مسن‌تر اغلب مرده و در حالت غرقابی، نکروز می‌شوند.

بوته‌های آلوده از اواخر مرحله پنجه زنی تا خوشه‌دهی سبز آبی تیره رنگ شده و کامل شدن آنها خیلی به تاخیر می‌افتد. فسفر حتی در مرحله جوانه زنی نیز موثر بوده، بدون آن، طول برگها و قدرت آنها کاهش می‌یابد و از تعداد برگ، خوشه و بذرها کاسته می‌شود. میزان نیاز به آن بستگی به طبیعت خاک و ازت مصرفی دارد.

کمبود پتاسیم، برگ‌ها را کوچک و سبز تیره کرده و بین رگبرگها در نوک برگ، تولید زردی می‌کند.

لکه‌های قهوه‌ای ریزی نزدیک به نوک برگ بوجود آمده که به هم پیوسته و لکه‌های وسیعی را در حالت پیشرفته، در قاعده تشکیل می‌دهند. برگهای مسن‌تر قهوه‌ای روشن خشک می‌شوند، بوته‌ها ممکن است، کمی کوتوله شده و پنجه زنی فقط کمی تقلیل یابد.

(علائم کمبود گوگرد شبیه کمبود در اثر ازت بوده، برگها سبز پریده رنگ شده ولی پیشرفت آن کندتر است)

سمیت و زیادی عناصر بشرح زیر زیان‌آور است.

در اثر زیادی آهن، لکه‌های قهوه‌ای خیلی ریزی روی برگها پایینی بوجود می‌آید که ابتدا در نوک برگ و به سمت قاعده پیشروی می‌کند. لکه‌ها به هم پیوسته و بین رگبرگها را فرا می‌گیرند. برگهای مسن‌تر ممکن است زرد شده ولی معمولا سبز باقی می‌مانند احتمالا تمامی برگ‌ها در حالت شدید قهوه‌ای ارغوانی می‌گردند.

زیادی بر سبب زردی نوک برگهای مسن و حاشیه شده، سپس لکه‌های بیضوی قهوه‌ای وسیعی ایجاد می‌شوند. برگها قهوه‌ای و نکروز می‌گردند و بوته‌های شدیدا متاثر، کوتوله شده و ممکن است بمیرند. بوته‌های در معرض زیادی نمک، دارای برگهای مسن با نوک زرد،



خرید و دانلود تحقیق درمورد بیماری


تحقیق در مورد روانشناسی فیزیولوژیک

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

دسته بندی : وورد

نوع فایل :  .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )

تعداد صفحه : 7 صفحه

 قسمتی از متن .doc : 

 

روانشناسی فیزیولوژیک

روانشناسی فیزیولوژیک (Physiological Psyhology) به بررسی مباحثی می‌پردازد که در ارتباط با کارکردهای روانی و رفتاری و پیوسته‌های فیزیولوژیکی آنهاست. به عبارتی در این شاخه از روان شناسی ارتباطی که ممکن است بین رفتارها ، صفات و کارکردهای روانی افراد با عوامل فیزیولوژیک بدنی وجود داشته باشد مورد بحث و بررسی قرار می‌گیرد.

دید کلی

اینکه چه ارتباطی بین هیجانات ما تغییرات بدنی ما وجود دارد؟

وقتی می‌ترسیم، چه نوع تغییرات هورمونی در بدن اتفاق می‌افتد؟

وقتی فکر می‌کنیم چه قسمتهایی از مغز فعال هستند؟

آیا جای مشخصی در مغز برای حافظه وجود دارد که مطالب بخاطر سپرده شده در آنجا ذخیره شوند؟

وقتی فردی دروغ می‌گوید، چه تغییراتی در او بوجود می‌آید؟

آیا از این تغییرات برای کشف دروغ افراد می‌توان استفاده کرد؟

آیا افراد مبتلا به بیماریهای روانی از لحاظ کارکردهای فیزیولوژیک تفاوتی با افراد عادی وجود دارد؟

چگونه می‌توان به طرق فیزیولوژیک در افراد آرامش ایجاد کرد؟

کارکردهای رفتاری و روانی قسمتهای مختلف مغز چیست؟روشن است مسائلی در این شاخه از روان شناسی مورد توجه هستند که مسائلی روانی را با کارکردهای بدنی و فیزیولوژیک پیوند می‌دهند.

تاریخچه روانشناسی فیزیولوژیک

پژوهشهای فیزیولوژیکی که روانشناسی نوین را تحرک بخشید و به آن جهت داد، دست آورد اواخر قرن نوزدهم است. کوشش در این زمینه نیز مانند همه زمینه‌های دیگر پیشینه خودش را داشت، یعنی کارهای اولیه‌ای که زیر بنای فیزیولوژی قرار گرفتند. فیزیولوژی در خلال سالهای دهه 1830 به صورت یک رشته علمی مبتنی بر آزمایش در آمد و این کار در وهله نخست تحت نفوذ یوهانی مولد فیزیولوژیست آلمانی که از بکار بستن روشهای آزمایشی در فیزیولوژی جانب داری می‌کرد، صورت پذیرفت.

سیر تحولی و رشد

نظریه مولد درباره انرژیهای خاص اعصاب، هم در فیزیولوژی و هم برای روان شناسی در خور اهمیت است. چندین نفر از فیزیولوژیستهای اولیه خدمتهای قابل توجهی به مطالعه درباره کارکردهای مغز کرده بودند. کار آنان به سبب کشف مناطق خاص مغز و توسعه روشهای تحقیق که بعدها بطور گسترده‌ای در روان شناسی فیزیولوژیکی بکار بسته شد. برای روان شناسی اهمیت دارد. مارشال هال یکی از پیشروان پژهش درباره رفتار بازتابی از آزمایشات خود نتیجه گرفت که سطوح مختلف رفتار به قسمتهای مختلف مغز و نظام عصبی وابسته است.در نیمه قرن نوزدهم رویکردهای جدید آزمایشی مطرح شدند، تحت عناوین روش بالینی و تحریک برقی ، روش بالینی توسط بروکا روی مردی که سالها نتوانسته بود بطور قابل فهمی صحبت کند، انجام گرفت و به این طریق بروکا توانست منطقه‌ای از مغز را که در تکلم نقش عمده دارد شناسایی کند. با کاربرد روش تحریک مغزی نیز مناطقی از مغز شناسایی شدند که در احساس لذت ، تنفر ، گرسنگی و تشنگی و ... ، دخالت دارند. در ادامه این آزمایشات پژهشهایی درباره نظام عصبی ، چگونگی در طول نظام عصبی و ... ، انجام شد.بطور کلی می‌توان گفت بعد از تاثیر پژهشهای اولیه در شاخه فیزیولوژی چهار داشمند بطور مستقیم مسئول کاربردهای اولیه روش آزمایشی درباره ذهن و ارتباط جسم و ذهن یعنی موضوع روان شناسی فیزیولوژیک بودند. هلمهولتز ، وبر ، فخنر و ونت پژهشهای هلمهوتنر درباره سرعت تکانه عصبی و پژوهشهایی درباره بینایی ، شنوایی از نظر روان شناسی در خور توجه است. هر چند هلمهولتنر به بعد روان شناختی آنها توجهی نداشت. بعدها اهمیت روان شناختی آزمایشات وی توسط کسان دیگری که آزمایشات او را در روان شناسی ادامه دادند شناخته شد.یکی از دو خدمت عده وبر به روان شناسی فیزیولوژیک عبارت بود از تعیین آزمایش دقت تمییز دو نقطه پوست و دومین خدمت او تدوین نخستین قانون کمی روان شناسی فیزیولوژیک بود، که تحت عنوان کمترین تفاوت محسوس (jnd) شناخته می‌شود. فخنر رابطه کمی بین ذهن و بدن را مطرح ساخت و بر اساس فرمولی که تعیین کرد، شدت واکنشهای ذهنی را در مقابل واکنشهای بدنی اندازه‌گیری کرد. با تاسیس آزمایشگاه روان شناسی توسط ویلهم و ونت به پایه‌گذاری روان شناسی اقدام کرد.او در پیشگفتار جلد اول اصول روان شناسی فیزیولوژیکی خود چنین نوشت: کاری که در اینجا به همگان ارائه می‌دهم کوششی برای بوجود آوردن قلمرو نوینی از علم است. بر این اساس مشاهده می‌شود که تاریخ روان شناسی فیزیولوژیک با تاریخ روان شناسی آغاز می‌شود.

رویکردهای مهم روانشناسی فیزیولوژیک

یکی از رویکردهای مهم در روان شناسی ، رویکرد « عصبی _ زیستی » (Neuro-Biological) یا « زیست‌شناختی » است. در این رویکرد بسیاری از جنبه‌های عادی و غیرعادی رفتار انسان در فرایندهای زیستی جاری در جسم وی ریشه‌یابی می‌شود. مطالعات به روشنی نشان داده‌اند که رابطه نزدیکی بین تجربه‌ها و رفتار فرد با فعالیتهای عصبی (Neuro System) و غدد درون ریز (Endocrine Sestem) وجود دارد. ارتباط پدیده‌های بهنجاری نظیر « بازتابهای شرطی و غیرشرطی ، عادات ، عواطف ، انگیزش و هیجان ، یادگیری و حافظه ، خواب و رویا و ... » و پدیده‌های نابهنجار (Abnormal) نظیر« اسکیزوفرنی (Schizophrenia)، اختلالات رشد و ... » با فعالیت دستگاه عصبی و غدد درون ریز انکار ناپذیر است.این چنین ارتباط و تاثیرگذاری تنگاتنگی بین « جسم و روان » یا « جسم و رفتار » خود شاهدی است بر اهمیت مطالعه و تحقیق در حوزه « مبانی فیزیولوژیک رفتار » این حوزه از روان شناسی به مطالعات این علم غنا و عمق می‌بخشد و به شناخت انسان از خودش وسعت می‌دهد.

رابطه جسم و روان (جسم و رفتار)

رابطه جسم و روان (جسم و رفتار) آن چنان نزدیک است که روان را « مجموعه تجربه انسانی که تابع یک نظام عصبی است. » تعریف کرده‌اند. می‌توان گفت هیچ موضوع روانی وجود ندارد که نتوان آنرا از دیدگاه فیزیولوژیک بررسی کرد. از طرف دیگر ، مرز مشخصی بین فیزیولوژی (جسم) و روان شناسی (روان) وجود ندارد. برای مثال ، وقتی بینایی را مطالعه می‌کنیم، در قلمرو « فیزیولوژی » هستیم، حال آنکه مطالعه « ادراک بینایی » جز روان شناسی است، ولی به درستی نمی‌دانیم مطالعه « حس بینایی » در کجا خاتمه پیدا می‌کند و مطالعه ادراک بینایی از کجا آغاز می‌شود.در یک دید کلی می‌توانیم بگوییم که تجزیه و تحلیل روانی رفتارهای مختلف در واقع دنباله تجزیه و تحلیل‌های فیزیولوژیکی رفتار اعضا مختلف است، با یک حرکت مضاعف از روان شناسی به فیزیولوژی و از فیزیولوژی به روان شناسی.

نظریه‌های مربوط به رابطه جسم و روان

نظریه ارسطو

ارسطو اعتقاد داشت که جسم و روان دو جنبه متفاوت از یک جوهر هستند. جسم ماده این جوهر و روح صورت این جوهر است. او به استقلال جسم و روح از یکدیگر اعتقاد داشت.

نظریه دکارت

دکارت به وجود دو جوهر مستقل اعتقاد داشت. یکی جوهر جسم و دیگری جوهر روح. از نظر او جسم و روح دو امر جداگانه هستند که هیچ یک بر دیگری تاثیر ندارد. نه علت‌های روانی می‌توانند معلولهای جسمی بوجود آورند و نه علت‌های جسمی قادر به ایجاد معلولهای روانی هستند.

نظریه لایپ نیتس

لایپ نیتس (Liebnitz) اعتقا داشت، روح و جسم مستقل از یکدیگر هستند، اما در مسیرهای موازی حرکت می‌کنند. در واقع هر رویه روانی به یک رویه جسمی مربوط می‌شود، ولی هیچ یک از آنها عامل تغییر دیگری نیست. این دیدگاه به نظریه توازی (Parllelisme Theory) معروف است.

نظریه واتسون

واتسون بنیانگذار رفتارگرایی معتقد بود که آنچه را روح می‌نامیم، چیزی جز رفتار نیست و هنگامی که بدین واقعیت توجه کنیم، می‌بینیم که روح و جسم در واقع یک ماهیت دارند، زیرا رفتار شکل بخصوصی از فعالیت فیزیولوژیک (جسم) است. این دیدگاه به نظریه هم ماهیتی (‌Identity Theary) معروف است.

رشته‌های مرتبط با روان شناسی فیزیولوژیک

با توجه به هدف اساسی روان شناسی فیزیولوژیک که رابطه بین جسم و روان و تعملاتی بین آن دو برقرار است می‌باشد. ارتباط این رشته با شاخه‌های مختلف روانشناشی و علوم زیستی روشن می‌شود. در حوزه‌های مختلف روان شناسی می‌توان گفت با تمامی آنها ارتباط دارد، هر چند برخی روابط صورتی روشن و واضح دارند و روابطی مستقیم و تنگاتنگ هستند.در هر حال روان شناختی فیزیولوژیکی به دنبال پایه‌های فیزیولوژیک برای مباحث مختلفی می‌گردد که در حوزه‌های مختلف روان شناسی مطرح هستند. مثل پایه‌های فیزیولوژیک برای یادگیری و حافظه در روان شناسی یادگیری ، پایه‌های فیزیولوژیک برای بحث بلوغ در روان شناسی رشد ، خشونت و پرخاشگری در روان شناسی اجتماعی ، هیجانها در روان شناسی عمومی ، بیماریهای روانی در روان شناسی بالینی و ... .از سوی دیگر این شاخه پیشرفت خود را مدیون یافته‌هایی است که علوم زیستی مطرح هستند. بین فیزیولوژی ، علم پزشکی و درمانی ، فارماکولوژی روابط روشنی دیده می‌شود. به عنوان مثال در شاخه علوم پزشکی و روانپزشکی آنچه به عنوان دارو درمانی برای درمان بیماریهای روانی مورد استفاده قرار می گیرد، تا حدودی مدیون یافته‌های روان شناسی فیزیولوژیک است.

انواع حوزه‌های مطالعاتی در روان شناسی فیزیولوژیک

انواع حوزه‌های مطالعاتی (صرف نظر از روشهای تحقیق در آنها) در روان شناسی فیزیولوژیک را می‌توان در چهار حوزه تحقیق درباره عملکرد دستگاه حسی (دریافتی) ، تحقیق درباره دستگاه حرکتی (پاسخ) ، تحقیق درباره فیزیولوژی کارکردهای روانی (نظریه فیزیولوژی یادگیری و حافظه ، هوش ، ...) و تحقیق درباره پدیده‌های انگیزش و هیجان تقسیم‌بندی کرد

فیزیولوژی یادگیری و حافظه

فیزیولوژی یادگیری و حافظه به بررسی فرآیندهای عصبی می‌پردازد که در جریان یادگیری و یا عملکرد حافظه رخ می‌دهند.

مقدمه

در تبیین یادگیری از دیدگاه فیزیولوژیک دو نظریه کلی وجود دارد که یکی از آنها تغییرات را در سطح سیناپسی و عوامل زیست شناسی مرتبط با آن در نظر می‌گیرد و دیگری توجه خود را به تغییرات در مدارهای نورونی معطوف داشته است. هر دو اینها به تغییرات



خرید و دانلود تحقیق در مورد روانشناسی فیزیولوژیک


تحقیق درباره ی علائم بیماری های فیزیولوژیک گوجه 10 ص

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 10

 

علائم بیماری های فیزیولوژیک گوجه:

پوسیدگی گلگاه:

 

 

آفتاب سوختگی:

 

 

 

Catfacing

ژ

 

 

ترکهای رشدی:

 

 

پیچیدگی برگ :



خرید و دانلود تحقیق درباره ی علائم بیماری های فیزیولوژیک گوجه 10 ص


مقاله درباره بررسی فیزیولوژیک تحمل به تنش کم‌آبی در ژنوتیپ‌های بهارة کلزا

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 37

 

بررسی فیزیولوژیک تحمل به تنش کم‌آبی در ژنوتیپ‌های بهارة کلزا

Physiological evaluation of spring rapeseed (Brassica napus L.) genotypes in relation to water deficit.

چکیده

به منظور بررسی اثر تنش کم‌آبی در مرحله رشد زایشی بر صفات زراعی و فیزیولوژیک ژنوتیپ‌های کلزا، آزمایشی به صورت کرت‌های خرد شده در قالب طرح پایه بلوک‌های کامل تصادفی در چهار تکرار در سال 1382 در مزرعه تحقیقاتی مؤسسه تقحیقات اصلاح و تهیه نهال و بذر کرج اجرا شد. در این آزمایش، آبیاری به عنوان عامل اصلی در دو سطح آبیاری معمول براساس 80 میلی تبخیر از تشتک کلاس A (شاهد) و تنش کم‌آبی (قطع آبیاری از مرحله ساقه‌دهی به بعد تا مرحله بلوغ فیزیولوژیکی) و ژنوتیپ‌های بهاره کلزا به عنوان عامل فرعی در 10 سطح شامل اوگلا، نوزده- اچ، هایولا 401 (کانادا)، هایولا 401 (صفی‌آباد)، هایولا 401 (برازجان)، سین-3، هایولا 420، آپشن 500، هایولا 308 و کوانتوم بودند. نتایج حاصل نشان داد که قطع آبیاری از مرحله ساقه‌دهی به بعد، تأثیر نامطلوبی بر فعالیت‌های رشدی، عملکرد و اجزاء عملکرد داشت. در میان اجزاء عملکرد دانه، کاهش وزن هزار دانه (8 درصد) و به ویژه تعداد دانه در خورجین (3/11 درصد)، بیشترین سهم را در کاهش عملکرد دانه (16 درصد) ژنوتیپ‌های بهاره کلزا در شرایط تنش کم‌آبی دارا بودند. ژنوتیپ‌ها در شرایط تنش کم‌آبی میزان آمینواسید پرولین بالاتری در برگ داشتند، در حالی که میزان محتوای نسبی آب برگ و میزان کلروفیل b, a و کل در آنها پایین‌تر بود. کم‌آبی، نسبت کلروفیل a به b را افزایش داد که این امر ناشی از کاهش بیشتر میزان کلروفیل b نسبت به کلروفیل a بود. میزان پرولین تجمع یافته در برگ در شرایط تنش کم‌آبی، بیان‌گر میزان خسارت وارده به ژنوتیپ‌ها بوده و ارتباطی با تحمل به تنش نداشت. همچنین، کاهش میزان محتوای نسبی آب برگ در ژنوتیپ‌های حساس به کم‌آبی بیشتر بود. ژنوتیپ‌هایی که در شرایط تنش کم‌آبی، محتوای نسبی آب برگ خود را به میزان بالاتری حفظ نمودند، عملکرد دانه بالاتری را تولید نمودند. بر پایه نتایج، این گونه استنباط می‌شود که ژنوتیپ‌های سین- 3، نوزده- 1چ، هایولا 420، هایولا 401 (برازجان) و هایولا 401 (کانادا) با شاخص تحمل به تنش بالاتر نسبت به سایر ژنوتیپ‌های مورد بررسی، سازگاری مناسب‌تری با تنش کم‌آبی داشتند و توانستند هم در شرایط آبیاری معمول و هم تنش کم‌آبی، میزان عملکرد دانه بالاتری را تولید نمایند. در مقابل، ژنوتیپ هایولا 308، بیشترین حساسیت را به کم‌ آبی در میان ژنوتیپ‌های مورد بررسی دارا بود.

واژه‌های کلیدی: ژنوتیپ‌های کلزا- عملکرد و اجزای عملکرد- تنش کم‌ آبی- پرولین- کلروفیل- محتوای نسبی آب برگ.

مقدمه

در حدود 40 درصد از اراضی کره زمین در مناطق خشک و نیمه خشک قرار دارند(Meigs, 1953). در این مناطق، آب محدودیت اصلی بوده و خشکی از جمله مهمترین عوامل القاء کننده تنش در گیاهان زراعی به حساب می‌آید. متأسفانه کمبود آب، تنها به این مناطق محدود نشده و گاهی در سایر نقاط هم توزیع نامنظم باران دوره‌های دشواری را برای رشد گیاه ایجاد می‌نماید. چنین تنشی بر روی عملکرد محصول اثر گذاشته و اغلب باعث ایجاد افت در آن می‌گردد. در شرایط تنش خشکی، پتانسیل آب برگ و مقدار آن نسبی برگ (LRWC) کاهش پیدا کرده و فرآیندهایی نظیر فتوسنتز، توسعه برگ و نیز تراکم و اندازه روزنه‌ها تحت تأثیر قرار می‌گیرند

(Sierts et al., 1987; Sloan et al., 1990).

کاهش رطوبت در مراحل حساس زیستی گیاه، تغییرات و دگرگونی‌هایی را ایجاد می‌نماید. ماهیت دینامیک وضعیت آبی گیاه، در برگیرنده وابستگی اثرات تنش خشکی به عواملی مانند شدت، دوام و زمان تنش در طول انتوژنی و نیز سایر متغیرهای محیطی است که این امر پیچیدگی خاصی را در پاسخ گیاه ایجاد می‌کند (Chavan et al., 1990). بدین ترتیب، مقاومت و یا تحمل خشکی از جنبه‌های فیزیولوژیک و اصلاحی مهم تلقی می‌شود. در این راستا، هدایت روزنه کمتر، توانایی برداشت آب از خاکی با رطوبت کم، حفظ پتانسیل آب و میزان آب نسبی برگ (Blum and Mayer, 1999) از طریق ریشه‌های عمیق و منشعب، تورم مثبت برگ در پتانسیل‌های آبی پایین و فرآیندهای مرتبط با تورم و تجمع امینواسیدهایی همچون پرولین، بتائین و … در گیاه جهت تنظیم اسمزی، جزء ساز و کارهای مهم محسوب می‌گردند (Fukei and Cooper, 1995; Kumar and Singh, 1998; Niknam and Turner, 1999).

زراعت کلزا در میان دانه‌های روغنی، با توجه به شرایط آب و هوایی ایران پدیده‌ای جدید به شمار آمده و نقطه امیدی برای تأمین روغن مورد نیز محسوب می‌شود (بی‌نام، 1377). دانه‌های کلزا دارای درصد قابل توجهی روغن (45- 40 درصد) بوده و منبع با ارزش برای تأمین روغن خوراکی و نیز مصارف صنعتی می‌باشد. همچنین، پس از استخراج روغن، کنجاله آن از 26 تا 44 درصد پروتئین به طور معمول برخوردار است. کلزا نیز همانند بسیاری از گیاهان زراعی روغنی از تنش کم‌آبی متأثر می‌شود و بسته به وضعیت آبی در مراحل ویژه‌ای از فنولوژی خود به ویژه دوره رشد زایشی، کمیت و کیفیتش تحت تأثیر قرار می‌گیرد. علت این امر به احتمال زیاد تغییر در تظاهر ژن‌های کنترل کننده صفات کیفی دانه می‌باشد (Strocher et al., 1995). در بررسی تیمارهای تنش خشکی (تنش در ابتدای رشد رویشی، اواخر رشد رویشی، مرحله گل‌دهی) بر روی ارقام کلزا مشاهده شد که تنش خشکی به طور معنی‌داری تعداد خورجین در هر گیاه، تعداد دانه در هر خورجین و عملکرد دانه را کاهش داد. کاهش عملکرد دانه عمدتاً از طریق کاهش تعداد خورجین در گیاه و بذر در هر خورجین بود. کمترین تعداد خورجین و دانه در خورجین مربوط به گیاهان تنش دیده در مرحله گل‌دهی بود. کاهش وزن دانه نیز در تیمارهای تنش خشکی اعمال شده در اواخر دوره رشد بیشتر بود. کاهش سطح برگ نیز فقط در تیمارهای تنش در اواخر رشد رویشی و گل‌دهی مشاهده شد. در بررسی پایداری غشاء سلولی در شرایط خشکی مشاهده شد که این عامل نسبت به گیاهان شاهد بالاتر است. این افزایش به نظر می‌رسد که یک نوع مکانیزم سازگاری جهت تحمل به تنش خشکی در کلزا باشد. درجه حرارت برگ نیز در گیاهان تنش دیده 1 تا 2 درجه سانتی‌گراد نسبت به شاهد بالاتر بود. درجه حرارت بالاتر برگ، نشانه هدایت روزنه‌ای پایین‌تر و تبادل



خرید و دانلود مقاله درباره بررسی فیزیولوژیک تحمل به تنش کم‌آبی در ژنوتیپ‌های بهارة کلزا