لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 33
ولادت و حسب و نسب
بنا بوشته مورخین ولادت على علیه السلام در روز جمعه 13 رجب در سال سىام عام الفیل (1) بطرز عجیب و بیسابقهاى در درون کعبه یعنى خانه خدا بوقوع پیوست،محقق دانشمند حجة الاسلام نیر گوید:
اى آنکه حریم کعبه کاشانه تست بطحا صدف گوهر یکدانه تست گر مولد تو بکعبه آمد چه عجب اى نجل خلیل خانه خود خانه تست
پدر آنحضرت ابو طالب فرزند عبد المطلب بن هاشم بن عبد مناف و مادرش هم فاطمه دختر اسد بن هاشم بود بنا بر این على علیه السلام از هر دو طرف هاشمى نسب است (2)
اما ولادت این کودک مانند ولادت سایر کودکان بسادگى و بطور عادى نبود بلکه با تحولات عجیب و معنوى توأم بوده است مادر این طفل خدا پرست بوده و با دین حنیف ابراهیم زندگى میکرد و پیوسته بدرگاه خدا مناجات کرده و تقاضا مینمود که وضع این حمل را بر او آسان گرداند زیرا تا باین کودک حامل بود خود را مستغرق در نور الهى میدید و گوئى از ملکوت اعلى بوى الهام شده بود که این طفل با سایر موالید فرق بسیار دارد.
شیخ صدوق و فتال نیشابورى از یزید بن قعنب روایت کردهاند که گفت من با عباس بن عبد المطلب و گروهى از عبد العزى در کنار خانه خدا نشسته بودیم که فاطمه بنت اسد مادر امیر المؤمنین در حالیکه نه ماه باو آبستن بود و درد مخاض داشت آمد و گفت خدایا من بتو و بدانچه از رسولان و کتابها از جانب تو آمدهاند ایمان دارم و سخن جدم ابراهیم خلیل را تصدیق میکنم و اوست که این بیت عتیق را بنا نهاده است بحق آنکه این خانه را ساخته و بحق مولودى که در شکم من است ولادت او را بر من آسان گردان ، یزید بن قعنب گوید ما بچشم خوددیدیم که خانه کعبه از پشت(مستجار) شکافت و فاطمه بدرون خانه رفت و از چشم ما پنهان گردید و دیوار بهم بر آمد چون خواستیم قفل درب خانه را باز کنیم گشوده نشد لذا دانستیم که این کار از امر خداى عز و جل است و فاطمه پس از چهار روز بیرون آمد و در حالیکه امیر المؤمنین علیه السلام را در روى دست داشت گفت من بر همه زنهاى گذشته برترى دارم زیرا آسیه خدا را به پنهانى پرستید در آنجا که پرستش خدا جز از روى ناچارى خوب نبود و مریم دختر عمران نخل خشک را بدست خود جنبانید تا از خرماى تازه چید و خورد(و هنگامیکه در بیت المقدس او را درد مخاض گرفت ندا رسید که از اینجا بیرون شو اینجا عبادتگاه است و زایشگاه نیست) و من داخل خانه خدا شدم و از میوههاى بهشتى و بار و برگ آنها خوردم و چون خواستم بیرون آیم هاتفى ندا کرد اى فاطمه نام او را على بگذار که او على است و خداوند على الاعلى فرماید من نام او را از نام خود گرفتم و بادب خود تأدیبش کردم و او را بغامض علم خود آگاه گردانیدم و اوست که بتها را از خانه من میشکند و اوست که در بام خانهام اذان گوید و مرا تقدیس و تمجید نماید خوشا بر کسیکه او را دوست دارد و فرمانش برد و واى بر کسى که او را دشمن دارد و نافرمانیش کند. (3)
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 8
((دوران زندگانی حضرت علی (ع) ))
دوران زندگانی 63 ساله حضرت علی (ع) را می توان به پنج بخش تقسیم کرد :
1-از ولادت تا بعثت پیامبر اکرم (ص)
2-از بعثت تا هجرت
3-از هجرت تا رحلت پیامبر گرامی (ص)
4-از رحلت نبی اکرم (ص) تا خلافت ظاهری
5-از خلافت تا شهادت
از ولادت تا بعثت
حضرت علی (ع) در سال سی ام عام الفیل ( ده سال قبل از بعثت ) در خانه خدا چشم به جهان گشود . پیامبر اکرم (ص) ، علی (ع) را برای تربیت از شش سالگی به منزل خود آورد و هیچ گاه آن حضرت را از خود جدا نکرد. امام (ع) در توصیف این دوران می فرماید :
«... من در آغوش پر مهر او بزرگ شده ام . به هنگام کودکی ، پیامبر مرا به دامان می گرفت ، به سینه می چسبانید و در بستر خویش جای می داد ، بدنش را به بدنم می چسباند و من بوی خوش او را استشمام می کردم ، غذا را می جوید و در دهانم می گذاشت ...»
از بعثت تا هجرت
در این دوره نقش امام (ع) در دو حادثه مهم می درخشد :
نخست اسلام آوردن امام به عنوان اولین مسلمان است که قرآن چنین پیشگامی را می ستاید . و پیامبر اکرم (ص) نیز به چنین سبقتی تصریح می فرماید :
«نخستین کسی که ( در روز رستاخیز ) با من در کنار حوض کوثر ملاقات می کند ، پیشقدم ترین شما در اسلام ، علی بن ابی طالب است.»
دیگری ، خوابیدن حضرت علی (ع) در بستر پیامبر(ص) در « لیله المبیت » است . امام با جانبازی خویش ، جان پیامبر مکرم (ص) را – که دلیران قریش تصمیم داشتند وی را در آن شب بکشند و لذا به خانه او هجوم آورده بودند – حفظ کرد و خطر کرد و خطر ها و پیامدهای آن را بر خویش هموار ساخت.
از هجرت تا رحلت پیامبر (ص)
امین رسول الله (ص) : رسول اکرم (ص) پس از تصمیم بر هجرت به مدینه ، امین تر از علی (ع) برای جانشینی خود در مکه نیافت ، از این رو ، حضرت را مأمور دو کار کرد :
امانت های مردم را – که نزد حضرت بود – به صاحبانش بازگرداند و قرضهایش را ادا کند و دخترش زهرا (ع) و برخی دیگر از زنان را به مدینه آورد.
علی (ع) برای انجام سفارش های پیامبر (ص) سه روز در مکه ماند . سپس به اتفاق همراهان در قبا به پیامبر (ص) ملحق شد.وقتی دیدگان رسول خدا (ص) به علی (ع) افتاد ، دید پاهای آن حضرت در اثر پیاده روی زیاد تاول زده و خون از آن می چکد ، در حالی که اشک از دیدگانش می ریخت ، علی (ع) را در آغوش گرفت و برایش دعا کرد ، سپس از آب دهان مبارک بر پاهای علی (ع) کشید و آثار جراحت بر طرف شد .
برادر رسول خدا (ص) : علی (ع) به خاطر فداکاری ها و جانبازی هایش در راه حق ، چهره ای بی نظیر است .وی بجز غزوه تبوک – که به امر پیامبر در مدینه ماند – در بقیه غزوات حضور فعال داشت و غالبا در اثر ایثار و دلاوری های آن حضرت ، سپاه اسلام بر شرک غلبه می نمود و اگر جانبازی های این پیشتاز اسلام نبود ، چه بسا مشرکان و کفار چراغ رسالت را به آسانی خاموش و پرچم حق را سرنگون می کردند . پیکار های بدر، احد ، خندق ، خیبر و ... یادآور رشادت های مخلصانه آن امام همام است.
جانشینی پیامبر (ص) : پیامبر (ص) از آغاز دعوتش ، ولایت را با توحید و نبوت بیان فرمود و از جانب خدا مأمور بود که ولایت علی (ع) را بر امور دین و دنیای مسلمانان و جانشینی وی را پس از خود ، اعلام نماید. این رسالت بارها توسط آن عزیز اعلام شد که تفصیل آن در زندگی پیغمبر (ص)گذشت.
از رحلت پیامبر تا خلافت ظاهری
سقیفه و غصب خلافت : لحظاتی که علی (ع) مشغول غسل رسول خدا (ص) بود و مسلمانان در انتظار پایان مراسم غسل کفن بودند ، خبر آوردند که جمعیتی از انصار در « سقیفه بنی ساعده » جمع شده و درباره انتخاب خلیفه بحث می کنند . عمر و ابوبکر با نگرانی همراه عبیده وارد سقیفه شدند . عمر خواست زمینه را برای خلافت ابوبکر آماده سازد ولی ابوبکر مانع شد و خود به سخن پرداخت و انصار را به بیعت با عمر و ابوعبیده فرا خواند اما عمر متقابلا ابوبکر را بر خود ترجیح داد و او را شایسته تر دانست.
سرانجام پس از کش مکش های فراوان بین مهاجران و انصار ، کفه ترازو به نفع ابوبکر سنگین و وی با پنج رأی به عنوان خلیفه برگزدیده شد.
عکس العمل امام (ع) : اجتماع سقیفه با بیعت عده ای از انصار و مهاجران با ابوبکر به پایان رسید و برای بیعت عمومی رهسپار مسجد شدند . عمر در بین راه در پیشاپیش جمعیت حرکت می کرد و به هر کسی می رسید ، او را وادار به بیعت با ابوبکر می کرد.
علی (ع) از سر و صدای جمعیت از حادثه مطلع شد و با شنیدن استدلال مهاجران برای شایستگی ابوبکر به خلافت فرمود : اینها به درخت استناد کردند ، ولی میوه و ثمره آن را نابود ساختند .
دومین عکس العمل امام(ع) زمانی بود که عده ای از افراد بیعت کننده با ابوبکر ، دور حضرت و بنی هاشم را در مسجد گرفتند و آنان را تهدید کردند که اگر بیعت نکنید ، با شمشیر درباره شما حکم می کنیم . حضرت در پاسخ فرمود :
«من برای این بیعت سزاوارترم .شما باید بامن بیعت کنید . شما به موجب قرابت با رسول خدا (ص) ، خلافت را از انصار گرفتید ... من نیز با شما چنین استدلال می کنم ... من وصی و وزیر و حامل علم او هستم ... »
سومین عکس العمل آن حضرت خطابه ای است که در برابر انصار و مهاجران ایراد فرمود . این خطبه آنچنان قوی و مستدل بود که جماعتی از انصار گفتند : ای ابوالحسن ! اگر انصار این سخنان را قبل از بیعت با ابوبکر می شنیدند ، حتی دو نفر درباره تو اختلاف نمی کردند( همه تو را به خلافت بر می گزیدند. )
موقعیت حساس :موقعیتی که امام (ع) در آن قرار گرفته بود ، بسیار حساس بود . از یک سو خلافت از مسیر خود بیرون رفته و از دیگر سوی اختلافات بین مسلمانان رایج شده بود و تنها دو راه برای امام وجود داشت : قیام و بازپس گیری حق خود با سکوت برای حفظ اسلام . و امام راه دوم را برگزید راهی که مورد رضایت الهی و تأمین کننده مصالح امت بود ، چرا که با اتخاذ روش نخست اصل اسلام ضربه می
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 32
به نام خدا
نقش خونخواهان عثمان در قتل وی
مقدمه :
بزرگترین مشکل خلافت امام علی (ع) که منشأ دیگر مصائب شد « نسبت دادن قتل عثمان به آن حضرت بود » . دشمنان اسلام که وجود نورانی علی (ع) را مانع رسیدن به اهداف شومشان می دیدند با استفاده از بی خبری و جهل مردم شخصیت بی نظیر وی را در لایه هایی از تهمت و افترا و ناسزا پنهان کردند . آنان که تا دیروز تحت عنوان کفر از نسبت دادن هر گونه تهمت و افترا به پیامبر (ص) کوتاهی نکرده بودند ، امروزه تحت عنوان اسلام ، علی (ع) را از همه سو به تهمت و ناسزا گرفتند؛ زیرا این حقیقت را دریافته بودند که اگر مردم حلاوت و شیرینی حکومت عدل علی (ع) را بچشند هرگز از یاری وی دست بر نخواهند داشت . و اگر چنین شد مجالی برای ستمکاری و اخاذی و حکومت آنان بر مسلمانان باقی نخواهد ماند . لذا با تمام قوا اعم از سیاسی ، نظامی و تبلیغی وارد کارزار شدند و با فریب و نیرنگ ، بعضی از صحابه سست اعتقاد پیامبر و مسلمانان ناآگاه را نیز به استخدام در آوردند تا چهره تابناک علی (ع) را مغشوش کنند . از این رو ناجوانمردانه با ترفندی حسابشده قتل عثمان را به علی (ع) ندادند که وی شیوه حکمرانی پیامبر که حدود یک ربع قرن فراموش شده بود و همه آرزوی آن را داشتند به مسلمانان ارائه دهد . با این تهمت و اثرات سوء آن جامعه بشری را حکومت عدل پیامبر تا ظهور امام زمان (ع) بی بهره ماند . راستی چه کسانی عثمان را کشتند که اثرات سوء آن همچون چنگالهای دمتشان تار و پود حکومت علی (ع) را در هم درید و اجتماع مسلمانان را به تشتت ، تفرقه و دشمنی مبدل ساخت؟ به نظر نگارنده با استناد به منابع آن دوره ، خوانخواهان عثمان قاتلان حقیقی او بودند؛ آنان که برای رسین به اهداف شومشان به هیچ اصلی پایبند نبودند و خون و آبروی هیچ کس را محترم نمی شمردند ،وقتی که دریافتند از حیات عثمان بهره ای نصیبشان نخواهد شد ، بلکه با قیام مسلمانان ، ادامه خلافت او آنان را از اهدافشان دور خواهد کرد با ترفندی که خاص این دودمان بود ، نقشه قتل او را طراحی کردند و از همه عجیبتر بعد از قتل وی علی (ع) را که مدافع وی بود قاتل عثمان معرفی کردند و اینها همه ناشی از جهالت و بی خبری مسلمانان از مسائلی بود که پیرامونشان می گذشت .
برای روشن شدن موضوع ، مااز شورای عمر و چگونگی انتخاب عثمان به خلافت و دخالتهای بنی امیه در امور خلافت و خواسته های مسلمانان از عثمان سرانجام از نقش بنی امیه و طلحه و زبیر در قتل وی و انگیزه آنان از این امر صحبت خواهیم کرد که هشداری است برای نسل حاضر که تحت تأثیر تبلیغات دشمنان انقلاب و اسلام قرار نگیرند و امام راحل و رهبر معظم انقلاب و دیگر مسئولان دلسوز نظام را مورد اتهام و بی مهری قرار ندهند.
شورای انتخابی عمر
یکی از مهمترین عوامل قتل عثمان همانا شورایی بود که عمر در آستانه مرگش برای تعیین خلیفه بعد از خود تشکیل داد . اگر به دقت به اعضای آن بنگریم و حوادثی را که بعد از آن اتفاق افتاده مطالعه نماییم ، در خواهیم یافت که منشأ بسیاری از فتنه های جهان اسلام در این شورا رقم زده شد . راستی چه عواملی موجب شد که عمر برای انتخاب جانشین خود چنین رویه ای را برگزیند و از روش خلیفه اول یعنی انتخاب شخصی به عنوان خلیفه ، یا به روش پیامبر که « به گفته خودشان آن حضرت (ص) کسی را به عنوان جانشین انتخاب نکردند » عمل ننماید و روش دیگری را ابداع کند که شاید عوارض مرگبار آن نیز برای خودش تا حدودی روشن بود .
این عباس نقل می کند که شبی عمر از من خواست که به بیرون مدینه رویم و او بسیار از امر خلافت بعد از خودش نگران بود . من عبدالرحمن ابن عوف ، سعد بن ابی و قاص ، طلحه و زبیر را پیشنهاد کردم که هر یک از آنها را بنا به دلائلی نپذیرفت و آن گاه که عثمان را پیشنهاد نمودم ، گفت : « اگر فرماندار شود بنی ابی معیط و بنی امیه را بر مردم مسلط کند و مال خدا را به آنها بخشد و اگر خلیفه شد البته خواهد کرد . به خدا سوگند که اگر چنان کند عرب بر او بشورد تا او را در خاتمه اش بکشد»
مسلماً عمر بهره ای از علم غیب نداشت که بتواند ازآن طریق آینده را پیش بینی نماید و این سخنان تنها می تواند بیانگر شناخت خلیفه دوم از ویژگیهای عثمان و جامعه اسلامی آن عصر باشد.
آیا تاکنون این سوال را از خود پرسیده اید که چرا عمر در انتخاب خلیفه بعد از خود از روش پیامبر و خلیفه اول پیروی نکرد و روش جدیدی ابداع نمود ؟ به نظر می رسد که خلیفه دوم با این عمل می خواست تئوری را برای انتخاب خلیفه مسلمانان به جهان اسلام ارائه نماید که هم گفته اصحاب سقیفه و اهل جماعت را مبنی بر این که پیامبر جانشینی برای خود برنگزید و هم عمل خلیفه اول را که مستقیماً یک نفر را به جانشینی انتخاب کرد ، توجیه نماید . خلیفه دوم اگر همانند خلیفه اول عمل می کرد ، این سوال برای مسلمانان پیش می آمد که اگر مسأله جانشینی این قدر مهم است که خلیفه اول و دوم نتوانستند از آن چشم پوشی کنند پس پیامبر که صاحب شریعت و آخرین پیامبر بوده نمی توانسته در مورد جانشین بعد از خود سکوت کرده و آن را می پرداختند که بدانند پیامبر برای بعد از خودشان چه تصمیمی گرفته و اگر چنین می کردند بسیاری از حقایق برای ایشان روشن می گشت و عمل مجریان سقیفه و انگیزه های آنها بر مسلمانان آشکار می شد ومورد سرزنش قرار می گرفتند ، ولی با عملی که خلیفه دوم انجام داد باب کلیه اتهامات را بر خود و یارانش بست .
اگر به دقت به توصیه های عمر پیرامون شورا و دقت وی در انتخاب اعضای آن نظر کنیم ،در خواهیم یافت که خلیفه دوم نیز همانند خلیفه اول جانشین خود را مستقیماً انتخاب کرده ، ولی به علل و عواملی که در فوق بدان اشاره نمودیم صراحتاً وی را معرفی نکرد و چنان تدبیری به کار برد که نتیجه ای جز همان که انتظار داشت حاصل نشد .
مورخان سخنان وی رادر مورد انتخاب خلیفه چنین نوشته اند . صهیب سه روز با مردم نماز گزارد و شما این شش نفر را در آن سه روز در خانه ای جمع کنید تا یکی از خودشان را برای خلافت اختیار کنند ، هرگاه پنج نفر متفق شدند و یکی مخالفت کرد او را بکشید و اگر سه نفر اتفاق کردند و سه نفر دیگر آنان مخالفت نمودند ، آن سه نفری که عبدالرحمان در میان ایشان شد اختیار کنید و آن سه نفر را بکشید . »
طبری از حضرت علی (ع) مطالبی را پیرامون شورا نقل می کند که حاکی از انتخاب مسلم عثمان است . وی از قول عمر می گوید : با کسی باشید که عبدالرحمان بن عوف با آنهاست . سعد با پسر عمه خود عبدالرحمان مخالفت نمی کند ، عبدالرحمان خلافت به عثمان می دهد . اگر دو تن دیگر بامن باشند سودم ندهند در صورتی که به یکی از آنها بیشتر امید ندارم .
تا این جا بر ما معلوم شد که عمر برای جانشینی خود عثمان را در نظر داشت ، ولی بسادگی نمی توان علت آن را دریافت. اگر به قول طبری که خود تعصب خاصی در مورد خلفا دارد اعتماد نماییم ، عمر خلافت خود را تا حدودی مدیون عثمان می دانست؛ زیرا وی نقش مهمی را به هنگام مرگ ابوبکر و نوشتن وصیت برای او در انتخاب عمر ایفا کرد . طبری از قول واقدی می نویسد : ابوبکر عثمان را در خلوت پیش خواند و گفت بنویس بسم الله الرحمن الرحیم ، این پیمان ابوبکر بن ابی قحافه است برای مسلمانان ، اما بعد گوید: آنگاه ابوبکر از هوش رفت و عثمان چنین نوشت : « اما بعد ، من عمر بن خطاب را خلیفه شما کردم و در نیکخواهی شما کوشیدم » آنگاه ابوبکر به خود آمد و گفت « بخوان چه نوشتی » و چون عثمان بخواند ابوبکر تکبیر به
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 4
حسین پسر علی
حسین فرزند علی پسر ابوطالب و فاطمه دختر محمد پیامبر اسلام و امام سوم شیعیان است. حسین ۳ شعبان ۴ هجری قمری زاده شده و در ۱۰ محرم ۶۱ در کربلا کشته میشود.
ولادت
چون فاطمه(ع) به حسین -علیه السلام- آبستن شد جبرئیل نزد رسول خدا آمد و گفت: براستی فاطمه(ع) به زودی پسری آورد که پس از تو امتت او را بکشند، پس چون فاطمه به حسین آبستن شد درباره او نگرانی داشت و چون او را هم زائید در باره او نگرانی داشت. امام صادق(ع) فرمود: این آیه قرآن درباره فاطمه(ع) نازل شد: (وَوَصّینا الأنسانَ بوالدیْه حُسْناً حَمَلتهُ اُمّهُ کُرْهاً و وَضعتْهُ کُرْهاً و حملهُ و فصالُهَ ثَلاثونَ شَهراً)- ما وصیت کردیم انسان را به والدینش نیکی کند، مادرش او را به ناخوشی باردار شد و به ناخوشی زائید و آبستنی و از شیر بریدنش روی هم سی ماه است.- سوره احقاف، آیه 15-
در روایت دیگر از امام رضا(ع) است که: پیامبر(ص) را شیوه بود که حسین را نزد او می آوردند و زبانش را در دهان او می گذاشت و آن را می مکید و به همان اکتفاء می کرد و از هیچ زنی شیر نخورده است.
مشهور آنست که ولادت آن حضرت در مدینه در سیم ماه شعبان بوده، و شیخ طوسی ره روایت کرده که بیرون آمد توقیع شریف به سوی قاسم بن علاء همدانی وکیل امام حسن عسکری علیه السلام که مولای ما حضرت حسین علیه السلام در روز پنجشنبه سیم ماه شعبان متولد شده پس آنروز را روزهدار و این دعا را بخوان:
اَلّلهُمَّ اِنّی اَسْئَلُکَ بِحَقِ الْمَوْلُودِ فی هذَا الَْیَوْم الخ.
و ابن شهر آشوب (ره) ذکر کرده که ولادت آن حضرت بعد از ده ماه و بیست روز از ولادت برادرش امام حسن علیه السلام بوده و آن روز سه شنبه یا پنجشنبه پنجم ماه شعبان سال چهارم از هجرت بوده، و فرموده روایت شده که مابین آن حضرت و برادرش فاصله نبوده، مگر به قدر مدت حمل و مدت حمل و شش ماه بوده است.
و سید بن طاوس و شیخ ابن نما و شیخ مفید در ارشاد نیز ولادت آن حضرت را در پنجم شعبان ذکر فرمودهاند، و شیخ مفید در مقنعه و شیخ در تهذیب و شهید در دروس آخر ماه ربیع الاول ذکر فرمودهاند، و به این قول درست میشود روایت کافی از حضرت صادق علیه السلام که مابین حسن و حسین علیهماالسلام طهری فاصله شده و مابین میلاد آن دو بزرگوار شش ماه و ده روز واقع شده و الله العالم.
اختلاف مورخین شیعه و سنی در تاریخ ولادت حضرت امام حسین ( ع )
مورخین شیعه و سنّی در ولادت امام(ع) اختلافاتی دارند که ولادت حضرت در چه روزی، چه ماهی و چه سالی بوده است؟ عدّه ای گفته اند امام حسین(ع) سوم یا پنجم شعبان یا پنجم جمادی الاول و یا آخر ربیع الاول سال سوم هجری متولد شده اند. و بالجمله اختلاف بسیار در باب روز ولادت آن حضرتست.
البته همگی بالاتفاق گفته اند امام در طول شش ماه و ده روز تولد یافته اند. چون شیرخوارگی دو سال (بیست و چهار ماه) طول می کشد حضرت صفیه (عمه پیامبر(ص) و على(ع)) می گوید: وقتی حسین(ع) تولد یافت، پیامبر(ع) فرمودند: عمه جان، فرزندم را بیاور. عرض کرد: هنوز پاکیزه اش نکرده ام. پیامبر فرمود: آیا تو میخواهی او را پاکیزه کنی؟ خداوند او را پاکیزه و مطهر به دنیا آورده است. سپس پیامبر(ص) گریه نمودند و فرمودند: خداوند لعنت کند مردمی را که کشندگان تو هستند. صفیه عرض کرد: کشندگان او چه کسانی هستند؟ فرمود: دنباله گروهی از نسل بنی امیه. سپس در گوش راست حضرت اذان و در گوش چپ حضرت اقامه قرائت نمودند.
زندگی
هنگام امامت پدرش با او در جنگهای جمل و صفین و نهروان همراهی کرد. سال ۵۰ هجری هنگام مرگ برادرش حسن پسر علی، معاویه حدود ۱۰ سال به عنوان خلیفه باقی بود. بر پایه قرارداد صلح با حسن، معاویه نمیبایست برای خود جانشینی انتخاب کند[نیاز به ذکر منبع]. ولی معاویه سال ۶۰ هجری مرد و پسرش یزید رابه جانشینی انتخاب کرد. حسین از همان ابتدا بیعت وی را نپذیرفت. یزید نامهای به حاکم مدینه نوشت و به او دستور داد که از حسین برای یزید بیعت بگیرد و اگر حاضر نشد او را به قتل برساند. حسین که حاضر به بیعت کردن با یزید نبود با خانواده خود از مدینه به مکه رفتند.
در این هنگام مردم کوفه که از مرگ معاویه با خبر شده بودند نامههای زیادی برای حسین نوشتند و از او خواستند تا به عراق و کوفه بیاید. حسین نیز مسلم بن عقیل را به کوفه فرستاد. ابتدا هزاران نفر از مردم کوفه بامسلم بن عقیل همراه شدند. اما با ورود عبیداللّه پسر زیاد که از طرف یزید به حکومت کوفه گمارده شده بود و مردم کوفه را تهدید کرده بود مسلم را تنها گذاشتند.
در نتیجه عبیداللّه، مسلم بن عقیل را دستگیر نموده و به قتل رسانید. حسین با خانواده و یاران خود به طرف کوفه حرکت کرد و در نزدیکی کوفه بود که خبر پیمان شکنی مردم کوفه و قتل مسلم را آوردند. عبیداللّه که بر اوضاع کوفه تسلط پیدا کرده بود حر پسر یزید ریاحی را برای دستگیر کردن حسین و همراهانش فرستاد. و سپس عمر پسر سعد را با سی هزار نفر به کربلا اعزام نمود. این امر موجب شد تا تعداد زیادی از افرادی که با حسین بودند او را رها کنند وتنها حدود ۷۰ تن با او باقی بمانند. عبیداللّه به عمر بن سعد وعده داده بود که اگر حسین را به شهادت برساند او را حاکم ری خواهد کردولی پس از این ماجرا این کار را نکرد.
عمر دستور داد حسین و همراهانش را محاصره کنند و آب را بر روی آنان ببندند. سرانجام حسین روز عاشورا، ۱۰ محرم سال ۶۱ در کربلا کشته شد.
امام صادق(ع) فرمود: چون کار حسین چنان شد که شد، فرشته ها به درگاه خدا شیون بلند کردند و عرض کردند: با حسین، برگزیده و زاده پیغمبرت چنین رفتار می شود؟ فرمود: خدا سایه و نمونه حضرت مهدی(عج) را به آنها نمود و فرمود با او من از آنها انتقام می ستانم.
ویرایش] سخنان امام حسین(ع)
بترس از ستم کردن به کسی که جز خدا یاوری ندارد- بحارالأنوار،ج78،ص118
آگاه باشید که یکی از نعمت های الهی بر شما حاجات مردم به شماست. پس از این نعمت ها بیزار نشوید.- بحارالأنوار،ج78ص121
کسی که بخواهد از راه گناه به مقصدی برسد دیرتر به آرزویش می رسد و زودتر به آنچه می ترسد گرفتار می شود.- بحارالأنوار،ج78ص120
وصیت نامه امام حسین (ع)
بسم الله الرحمن الرحیم. هذا ما أوصی به الحسین بن علی إلی أخیه محمد بن الحنفیة إن الحسین یشهد أن لا إله إلا الله وحده لا شریک له و أن محمداً عبده و رسوله جاء بالحق من عنده و أن الجنة حق و النار حق و الساعة آتیة لاریب فیها و أن الله یبعث من فی القبور و أنی لم أخرج أشراً و لا بطراً و لا مفسداً و لا ظالماً و إنما خرجت لطلب الإصلاح فی امة جدی(صلی الله علیه و آله ) أرید أن آمر بالمعروف و أنهی عن المنکر و أسیر بسیرة جدی و أبی علی بن أبی طالب فمن قبلنی یقبول الحق فالله أولی بالحق و من رد علی هذا أصبر حتی یقضی الله بینی و بین القوم و هو خیرالحاکمین، و هذه وصیتی إلیک یا أخی! و ما توفیقی إلا بالله، علیه توکلت و إلیه أنیب.امام حسین علیه السلام هنگام حرکت از مدینه به سوی مکه این وصیت نامه را نوشت و با مهر خویش ممهور ساخت و به برادرش محمد حنفیه تحویل داد:
" بسم الله الرحمن الرحیم...؛ این وصیت حسین بن علی است به برادرش محمد حنفیه. حسین گواهی می دهد به توحید و یگانگی خداوند و این که برای خدا شریکی نیست و محمد(ص) بنده و فرستاده اوست و آئین حق( اسلام) را از سوی خدا( برای جهانیان) آورده است و شهادت می دهد که بهشت و دوزخ حق است و روز جزا بدون شک به وقوع خواهد پیوست و خداوند همه انسان ها را در چنین روزی زنده خواهد نمود.\"امام در وصیت نامه اش پس از بیان عقیده خویش درباره توحید و نبوت و معاد، هدف خود را از این سفر این چنین بیان نمود:
\" من نه از روی خودخواهی و یا برای خوشگذرانی و نه برای فساد و ستمگری از شهر خود بیرون آمدم؛ بلکه هدف من از این سفر، امر به معروف و نهی از منکر و خواسته ام از این حرکت، اصلاح مفاسد امت و احیای سنت و قانون جدم، رسول خدا(ص) و راه و رسم پدرم، علی بن ابی طالب(ع) است. پس هر کس این حقیقت را از من بپذیرد( و از من پیروی کند) راه خدا را پذیرفته است و هر کس رد کند( و از من پیروی نکند) من با صبر و استقامت( راه خود را) در پیش خواهم گرفت تا خداوند در میان من و بنی امیه حکم کند که او بهترین حاکم است. و برادر! این است وصیت من به تو و توفیق از طرف خداست، بر او توکل می کنم و برگشتم به سوی اوست.\"
انگیزه های قیام حسین(ع)
امام(ع) در سخنان خود در پاسخ ولید و مروان اولین انگیزه قیام و مبارزه و علت مخالفت خود با یزید بن معاویه را بیان کرد و اکنون به هنگام حرکت از مدینه در وصیت نامه خود به انگیزه دیگر یا به علت اصلی قیام خود، یعنی امر به معروف و نهی از منکر و مبارزه با مفاسد وسیع و مسائل ضداسلامی و ضدانسانی حکومت یزیدی و اموی، اشاره می کند و می فرماید:
اگر آنان از من تقاضای بیعت هم نکنند من باز هم آرام و ساکت نخواهم نشست؛ زیرا اختلاف من با دستگاه خلافت تنها بر سر بیعت با یزید نیست که با سکوت آنان در موضوع بیعت، من نیز سکوت اختیار کنم؛ بلکه وجود یزید و خاندان وی موجب پیدایش ستم و گسترش فساد گشته است . و من برای امربه معروف و نهی از منکر و احیای قانون جدم رسول خدا(ص) و زنده کردن راه و رسم پدرم علی(ع) و بسط عدل و داد به پاخیزم و ریشه این نابه سامانی ها، یعنی خاندان بنی امیه را قلع و قمع نمایم و همه جهانیان بدانند که حسین جاه طلب، طالب مقام و ثروت، شرور، مفسد و اخلالگر نبود و این حالت از روز اول تا ساعت آخر و تا لحظه آخر در روح حسین(ع) متجلی و متبلور بود.
منبع : سخنان حسین بن علی علیه لسلام از مدینه تا کربلا ، محمد صادق نجمی ، ص 54
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 20
<لله علی الناس حج البت من استطاع الیه سبیلا>
حج
حج با شکوه ترین جلوه توحید نقطه اوج ایمان رایت بلندوپرچم جاودانه اسلام ذخیره بزرگ الهی برای همه انسانها ورمز عزت واقتدار وعظمت مسلمین جهان است. کعبه نخستین بیت عتیق خانه محترم الهی
مطاف فرشتگان ورسولان وموحدان است که برای خیر وسعادت بشریت بپا گردیده < ان اول بیت للناس للذی بمکه مبارکه>
ومسجد الحرم حریم انوار و قبله نیایش خدا پرستان است که هر صبح وشام بسوی آننماز میگزارند ودر حیات وممات خویش رو بسوی آن دارند وحیث ماکنتم فولو وجوهکم شطره.
ومکه شهرنیایش ودعا وتضرع وبکا بلد امن پروردگار ومبحط وحی الهی ومحل نزول فرشتگان ومیعاد گاه طلایه داران رسالت توحید از آدم تا ابرهیم واز ابراهیم تا محمد(ص)واوصیای آن حضرت است.
وحرم حریم امن الهی است برای انسان ها وهمه جانداران وگیاهان وهر کسی بدان پناه برد از غضب خدادر امان است . جایجای مکه ومدینه کوهاودشتهایش گنجینه خاطرهای جاودانه ای است که دست زمان وحوادث زمین آنرا نسوده وبا حیات ایمان زنده وبا تاریخ زندگانی طلایه داران اسلام وختم رسولان وامامان
معصوم (ع)ورجال فضلیت وتقوا امیخته است واز این رواست که مکه مدینه حرم وکعبه از جغرافیا فراتر رفته وتاریخ جاودان هدایت ونهضت رهپویان وادی نور وعدل ومحبت تا قیام حضرت مهدی (عج)است.
وهریک ازمواقف ومشاهد ومناسک حج از میقات گرفته تا حرم وکعبه وصفا ومروه ورکن ومقام وعرفات منا ومشعر رازهای نمادین ورمزهای عمیق وعارفانه ای در درون دارد که دریغ است بدان توجه نشود.
اما مدینه شهر پیامبر شهر عشق وعاطفه باشکوه وجلایش ومسجد النبی باقبه خضرا وروضه ملوکتی ومنارهای نور که فضای عطر اگین بهشتی اش خاطرات نورانی ختم رسولان را تداعی می کند.
و بقیع بل گنجینه های ناشناخته وعقده های در گلو شکسته وزخم های عمیقی که بر سینه دارد از تاریخ مضلومیت وشهادت اولیای خد سخن می گوید.
قبا وشجره ومزار حمزه ومساجد کوچک وبزرگ ومحراب ها ومنارهای بلند هر یک تذکار نماز وگلبانگ اذان در طول چهارده قرن تاریخ اسلام است.
وحج زیرت تذکاری است از این خاطره ها ورازهای بی شمار .
حج فرا گیر ترین عبادتی است که جان وتن مال وتوان رنج وراحت زمزمه وتفکر وقوف وحرکت فردوجمع عقل وعشق گذشته واینده عبادت وسیاست ودنیا وآخرت رادر خودجای نهاده وهریک از مراحل آن سنگ محکمی است برای زائر که عیار جوهر ایمانش را به نمایش می گذارد.تا تسلیم پذیری اش رابیازماید وسهرا از ناسره متمایزسازد باتوجه به آثارمعنوی مادی فردی واجتماعی عبادی وسیاسی حج است که بر این فرضیه عظم تاکید فروان شده وقران کریم ان را حق خداوند بر بندگان خوانده است.
< ولله حج البت من استطاع الیه سبیلا>
اما هدف اصلی این تحقیق مروری است بر پاره ای از اسرار معنوی حج واشاراتی درباره مناسک واماکن تاریخی مکه ومدینه امید است که قبول حق قرار گیرد.
بخش اول