دانشکده

دانلود فایل ها و تحقیقات دانشگاهی ,جزوات آموزشی

دانشکده

دانلود فایل ها و تحقیقات دانشگاهی ,جزوات آموزشی

تحقیق در مورد گشت وگذاری در عالم برزخ

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

دسته بندی : وورد

نوع فایل :  .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )

تعداد صفحه : 28 صفحه

 قسمتی از متن .doc : 

 

گشت وگذاری در عالم برزخ

در مقام انسانیت همین بس که خداوند فرمود:« فتبارک الله احسن الخالقین » پر برکت ومبارک است خدایی که از خاک وگل موجودی را آفرید وبه او این استعداد را داد تا بهترین مخلوقش باشد وتاج کرامت رابر سرش نهاد . همان موجودی که با نیروی تفکر توانسته آسمان و کوه ودریا و...را به تسخیر خویش درآورد.انسانی که می تواند از طریق عبودیت وانجام وظایف وزهد و تقوی به کمال انسانی خود برسد. اما به راستی موجودی با این عظمت چرا در اندیشه تکاثر به مال وتفاخربه مقام ونفرات ونژادورنگ وثروت و... زندگی دنیوی واخروی خود را به تباهی می کشد؟! آیا او نمی داندهمه اینها در معرض فنا و نابودی است و راه گریزی از این قانون فنا ودگرگونی وجود ندارد؟! آیابهتر نیست به جای افتخار به موهومات باطل گهگاه به قبرستان رفته وبا نگاه عمیق وچشم بصیرت از قبور صاحبان قدرت پند بگیردوبا زبان دل از حال آنها جویا شودوباگوش دل پاسخ آنهارا بشنود؟! بیاییم خودرابایاد مرگ ، زندگی اخروی وجاویدی که هیچ راه فراری از آن نیست متنبه سازیم وبازندگی برزخیان که روزی شاید همین امروز، سرنوشت ما با آنان گره خواهد خورد آشنا شویم وازخدا بخواهیم مرگ را برایمان مبارک گرداند وما را در سختیهای مرگ وعالم قبر وبرزخ یاری فرماید.(اللهم اعوذبک من نارک)

 

امیرالمومنین(علیه السلام) در خطبه 212 نهج البلاغه می فرماید:« همانهایی که در دنیا دارای مقامهای عزت ودرجات والای افتخار بودندو یا رعایای آنها بودند سرانجام در درون برزخ وحفره های قبر جای گرفتند وزمین برآنان مسلط شد واز گوشت وبدن آنها خورد وازخونشان آشامید.آنها در حفره های گورستان به صورت جمادی بی رشد ونمو وناپیدا که هرگزامید یافت شدنشان نیست قرار گرفتند. دیگر وقوع حوادث هراس انگیز دنیوی آنها را به وحشت نمی اندازند ودگرگونیهای دنیا آنها رامحزون  نمی سازدوبه زلزله ها واضطرابات اعتنایی ندارندوبه سروصداهای شدید گوش فرانمی دهند. غایبانی هستند که انتظار آمدنشان نیست وحاضرانی هستند که حضورنمی یابند. دردنیا جمع بودند ولی به سبب مرگشان پراکنده شدندو...»  در این فرازحضرت شرح حال جسمانی ومادی مردگان را درعالم قبروبرزخ مجسم کرده است. به لحاظ بعد جسمانی هرگاه شخصی می میرد، به فاصله چندساعت ،اجزای بدن اوفاسدومتعفن می گردد . لذا بایدهر چه زودتر به خاک سپرده شودوروی قبرهم محکم بسته شودکه نه حیوان وحشی متعرض آن شودونه تعفن آن خارج گردد تا بدین سبب خاک هم اجزای متلاشی شده رادر خود جذب کند.

 

باتامل درفرازهای بعدی این خطبه در می یابیم که اموات همسایگانی هستند که قبورشان درکنارهم واقع شده وقرب مکانی



خرید و دانلود تحقیق در مورد گشت وگذاری در عالم برزخ


تحقیق در مورد گشت وگذاری در عالم برزخ 19 ص

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

دسته بندی : وورد

نوع فایل :  .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )

تعداد صفحه : 28 صفحه

 قسمتی از متن .doc : 

 

گشت وگذاری در عالم برزخ

در مقام انسانیت همین بس که خداوند فرمود:« فتبارک الله احسن الخالقین » پر برکت ومبارک است خدایی که از خاک وگل موجودی را آفرید وبه او این استعداد را داد تا بهترین مخلوقش باشد وتاج کرامت رابر سرش نهاد . همان موجودی که با نیروی تفکر توانسته آسمان و کوه ودریا و...را به تسخیر خویش درآورد.انسانی که می تواند از طریق عبودیت وانجام وظایف وزهد و تقوی به کمال انسانی خود برسد. اما به راستی موجودی با این عظمت چرا در اندیشه تکاثر به مال وتفاخربه مقام ونفرات ونژادورنگ وثروت و... زندگی دنیوی واخروی خود را به تباهی می کشد؟! آیا او نمی داندهمه اینها در معرض فنا و نابودی است و راه گریزی از این قانون فنا ودگرگونی وجود ندارد؟! آیابهتر نیست به جای افتخار به موهومات باطل گهگاه به قبرستان رفته وبا نگاه عمیق وچشم بصیرت از قبور صاحبان قدرت پند بگیردوبا زبان دل از حال آنها جویا شودوباگوش دل پاسخ آنهارا بشنود؟! بیاییم خودرابایاد مرگ ، زندگی اخروی وجاویدی که هیچ راه فراری از آن نیست متنبه سازیم وبازندگی برزخیان که روزی شاید همین امروز، سرنوشت ما با آنان گره خواهد خورد آشنا شویم وازخدا بخواهیم مرگ را برایمان مبارک گرداند وما را در سختیهای مرگ وعالم قبر وبرزخ یاری فرماید.(اللهم اعوذبک من نارک)

 

امیرالمومنین(علیه السلام) در خطبه 212 نهج البلاغه می فرماید:« همانهایی که در دنیا دارای مقامهای عزت ودرجات والای افتخار بودندو یا رعایای آنها بودند سرانجام در درون برزخ وحفره های قبر جای گرفتند وزمین برآنان مسلط شد واز گوشت وبدن آنها خورد وازخونشان آشامید.آنها در حفره های گورستان به صورت جمادی بی رشد ونمو وناپیدا که هرگزامید یافت شدنشان نیست قرار گرفتند. دیگر وقوع حوادث هراس انگیز دنیوی آنها را به وحشت نمی اندازند ودگرگونیهای دنیا آنها رامحزون  نمی سازدوبه زلزله ها واضطرابات اعتنایی ندارندوبه سروصداهای شدید گوش فرانمی دهند. غایبانی هستند که انتظار آمدنشان نیست وحاضرانی هستند که حضورنمی یابند. دردنیا جمع بودند ولی به سبب مرگشان پراکنده شدندو...»  در این فرازحضرت شرح حال جسمانی ومادی مردگان را درعالم قبروبرزخ مجسم کرده است. به لحاظ بعد جسمانی هرگاه شخصی می میرد، به فاصله چندساعت ،اجزای بدن اوفاسدومتعفن می گردد . لذا بایدهر چه زودتر به خاک سپرده شودوروی قبرهم محکم بسته شودکه نه حیوان وحشی متعرض آن شودونه تعفن آن خارج گردد تا بدین سبب خاک هم اجزای متلاشی شده رادر خود جذب کند.

 

باتامل درفرازهای بعدی این خطبه در می یابیم که اموات همسایگانی هستند که قبورشان درکنارهم واقع شده وقرب مکانی



خرید و دانلود تحقیق در مورد گشت وگذاری در عالم برزخ 19 ص


عالم و علم

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 25

 

مقدمه

هر ظرفی با ریختن چیزی در آن پر می شود ، جز ظرف دانش که هر چه در آن جای می دهی وسعتش بیشتر می شود . امام علی ( ع)

این کلمه که می توان گفت در همه زبانهای دنیا از قدیمترین تاریخ تماس آدمی با واقعیتها شایع است ، سرگذشتی پرماجرا دارد . اگر فرض کنیم مواردی که این کلمه تا پیش از قرن نوردهم بکار رفته است ، مثلا صد مورد است ، در یک مورد فقط علم بمعنای خاص آن که عبارتست از انکشاف صد در صد واقعیتست منظور شده است ، بقیه موارد استعمال علم با تعریفی که امروزه برای علم در دست داریم ، سازگار نمی باشند .

یک اصل که در گذرگاه پرماجرای علم دیده می شود ، اینست که علم ارتباطی است میان ذهن انسان و جهان خارجی که مطلوبیت دارد . ولی از اوایل قرن بیستم به این طرف که علم وسیله سوء استفاده در راه هدف های سلطه گرانه استخدام شد ، آن چهره مقدس خود را از دست داد. از طرف دیگر علم در برابر آن بحرانهایی که در اصول و قوانین پیش ساخته بوجود آمده بود ، مقاومت خود را از دست داده ، رسما بوسیله پی یررسو ورشکستگی علم اعلام می شود . البته باید بدانیم که علم هرگز شکست نمی خورد ، بلکه این هدف گیری ها و حذف و انتخاب ها و تکیه عاشقلنه بر اصول پیش ساخته است که با شکست مواجه می گردد.

علم چیست ؟

امروزه در زبان پارسی و عربی کلمه (( علم )) بدو معنای متفاوت بکار برده می شود و غفلت از این دو نوع کاربرد اغلب به مغالطاتی عظیم انجامیده است :

معنای اصلی و نخستین علم ، دانستن در برابر ندانستن است . بهمه دانستنیها صرف نظر از نوع آنها علم می گویند و عالم کسیرا می گویند که جاهل نیست . مطابق این معنا ، اخلاق ، ریاضیات ، فقه ، دستور زبان ، مذهب ، زیست شناسی و نجوم همه علم اند . و هر کس یک یا چند رشته ارآ‹ها را بداند عالم دانسته می شود .

خداوند به این معنا عالم است ، یعنی نسبت به هیچ امری جاهل نیست و برای او مسأله مجهولی وجود ندارد . محتوای قرآن به این معنا علمی است یعنی که مجموعه ای از دانستنیهاست و هر کس آنها را بداند عالم به قرآن است . همه فقها عالمند و هر کس از خدا و صفات و افعال او آگاهی داشته باشد نیز عالم است . دیده می شود که در این معنا علم در برابر جهل قرار می گیرد . کلمه KNOWLEDGE در انگلیسی و CONNAISSANCE در فرانسه معادل این معنای علم اند .

کلمه علم در معنای دوم منحصرا به دانستنی هایی اطلاق می شود که بر تجربه مستقیم حسی مبتنی باشند . علم در اینجا در برابر جهل قرار نمی گیرد بلکه در برابر همه دانستنی هایی قرار می گیرد که آزمون پذیر نیستند . اخلاق ( دانش خوبی ها و بدیها ) متافیزیک ( دانش احکام و عوارض مطلق هستی ) عرفان ( تجارب درونی و شخصی ) منطق ( ابزار هدایت فکر ) ، فقه ، اصول ، بلاغت و ... همه بیرون از علم به معنای دوم آن قرار می گیرند و همه به این معنا غیر علمی اند . کلمه SCHENCE در انگلیسی و فرانسه معادل این معنای علم اند .

دیده می شود که علم در این معنا بخشی از علم به معنای اول را تشکیل می دهد و به سخن دیگر علم تجربی نوعی از انواع دانستنی های بسیاری است که در اختیار بشر می تواند قرار گیرد.

رشد علم به معنای دوم عمده از اغاز دوره رنسانس به بعد است ، در حالیکه علم به معنای مطلق آگاهی ( معنای اول ) تولدش با تولد بشریت هم آغاز است .

بلافاصله پس از شنیدن کلمه علم ما به یاد چیزی می افتیم که در ذهن است و می تواند مطابق با واقع نباشد

(( سواد )) برایمان تداعی می شود ، به یاد فلسفه و پیچیدگی هایش می افتیم که در کتابها نوشته اند و در مدارس و دانشگاه ها می آموزند . به یاد خطاها و کاستی های معلومات خود می افتیم ، به یاد علم و محتوای شگرف و دستاوردهای عظیم آن می افتیم که بافت خیلی پیچیده تئوری های علمی چیست ؟ و آیا اصولا تولد علم به خاطر واقع نمائی است ؟ به خاطر تنظیم پدیده هاست ؟ و تازه این در مورد معنای اعم علم است والا اگر به شاخه های بیشتری توأم با پیچیدگی های بیشتری پیدا خواهد کرد.

تعاریف عام و خاص علم

با بررسی کلیه تعاریفی که در مورد علم ارائه گردیده است ، روشن می شود که تعاریف علم را می توان به دو گروه متمتبز تقسیم بندی کرد، یکی تعاریف عام علم و دیگری تعاریف خاص علم .

الف : تعاریف عام علم : در زبانهای اروپائی و غربی واژه (( SCIENCE )) از لغت لاتین ((SCIENTIA )) به مفهوم "دانستن" گرفته شده است که طبق آن ( علم ، دانستن هر موضوع و دانسته ای است ) و یا ( علم عبارتست از تراکم سیستماتیک اطلاعات ) که به عبارت ساده تر می شود ( علم مجموعه ای از ذخائر آگاهی منظم و مرتب است ) .

حکمای اسلامی که ذهن را مرکز دانش های بشر می دانستند و آن را به آئینه تشبیه می کردند و بعدها این حرف توسط فراسیس بیکن هم تکرار شد می گفتند : (( العلم هو الصورته الحاصله من الشی عند العقل )) یعنی علم عبارتست از تصویر چیز در ذهن ، مثلا از کسی که هرگز او را ندیده ایم چیزی در ذهن نداریم ولی همین که او را در ذهن حاصل می شود .

البته صورتی که در ذهن ایجاد می گردد ، بر دو قسم است :

تصور ( REPRESNTATION یا NOTION یا IDDE یا CONCEPT ) و آن عبارتست از صورت ساده ذهن که استناد چیزی بر چیز دیگر نباشد ، ماند ماه ، ستاره ، خورشید ، انسان ، درخت و غیره .

تصدیق ( JUJEMENT ) که عبارتست از استناد امری بر امر دیگر خواه ایجاب باشد مانند آتش سوزنده است یا سلب باشد ماند اسب یا خر ، گوشتخوار نیست .

باید دانست که تشابه ذهن به آئینه کامل نیست و تفاوتهایی بین آنها وجود دارد ، یکی اینکه آینه صورت اشیاء را تا زمانی نشان می دهد که در مقابل صفحه آن قرار گرفته اند و دیگر آنکه فقط تصویر اجسام قابل لمس و قابل دیدن را نشان می دهد در حالیکه ذهن هم تصویری را که گرفته است در خود نگه می دارد و در مواقع لزوم آن را آشکار می سازد و می نماید و هم علاوه بر متأثر شدن از انواع محسوسات ، حالات و چگونگی درونی و ذهنی را نیز نشان می دهد .

از دیگر تعریف های عام علم آمده است : (( علم معرفتی است جمعی درباره امور کلی )) و (( علم بزرگترین کوشش مغز انسان است .))



خرید و دانلود  عالم و علم


مقاله درباره مقایسه کتاب اخلاق ناصری

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 28

 

بررسی تطبیقی کتاب اخلاق محسنی (اخلاق عالم آرا ) با اخلاق ناصری

ارایه دهنده: لیلا رضایی

چکیده:

خواجه نصیرالدین طوسی از اندیشمندان بزرگ جهان اسلام است که به سبب هم عصری با دوره انحطاط، مغفول ماند و قدر و منزلت او به نحو شایسته مورد کاوش قرار نگرفت . این موضوع در مورد فانی کشمیری نیز به مراتب با شدت و حدت بیشتری نمود دارد. کتاب اخلاق عالم ارای فانی کشمیری در نسخه های بسیار معدود انتشار یافته است و اغلب اساتید و صاحب نظران از وجود این کتاب اطلاعی ندارند. گمنامی و بی نامی کتاب اخلاق عالم ارای فانی کشمیری ، سبب گردیده است تا تحقیقات و مطالعات بسیار اندکی پیرامون ان صورت پذیرد . هدف از این مطالعه بررسی و مقایسه تطبیقی محتوای کتاب اخلاق ناصری و اخلاق عالم ارای تالیف محسن فانی کشمیری می باشد. این تحقیق به روش کتابخانه ای صورت پذیرفته است. یافته های این تحقیق نشان می دهد که در هردو کتاب یاد شده ، مضامین و مفاهیم اخلاقی مشابه و مشترکی مورد بررسی قرار گرفته است. در هر دو کتاب اشارات مستقیم و غیر مستقیمی به دیدگاه های افلاطون و ارسطو شده است و نیز از ایات الهی در قران کریم و نیز منابع مشترک مورد استفاده قرار گرفته شده است. در عین وجوه شباهت بین این دو کتاب وجوه افتراقی نیز مورد تاکید می باشد. من جمله ستایش های بیش از اندازه و اغراض امیز فانی کشمیری از برخی شخصیتها دراین کتاب که این موضوع در کتاب اخلاق ناصری کمتر مشاهده شده است. علاوه بر این متن کتاب اخلاق ناصری از روایی و روانی بیشتری برخوردار بوده ، حال انکه کتاب فانی کشمیری دارای متنی به نسبت دشوار تر می باشد.

کلید واژه ها : اخلاق ناصری، اخلاق عالم ارا، فلسفه اخلاق ، مطالعات تطبیقی

مقدمه:

   هر نظام اخلاقی برای انسان کمال و مطلوبی ترسیم می کند که مدعی است با به کار بستن اصول آن نظام ، انسان فلاح ، بهروزی و سعادت خود را کسب می کند.

     برخی متفکران چون اپیکور(341 ق. م)غایت زندگی و مایه نیک بختی انسان را لذت( البته لذت معنوی)می دانند. :« ما بر آنیم که لذّت مبدأ و غایت زندگی سعادتمندانه است ، زیرا ما این را به عنوان نخستین «خیر» می شناسیم که ذاتی ما و همراه ماست .» 

  گروهی دیگر منفعت عمومیرا بر خلاف لذت شخصی اصل و مایه خیر و سعادت می دانستند ، در تاریخ اندیشه از دو نفر به نام های جرمی بنتام  و جان استوارت میلبه عنوان نظریه پردازان این مکتب یاد می کنند. از استوارت میل نقل می کنند که :« تنها کسانی خوشبخت هستند که اندیشه ی خود را بر هدفی غیر از خوشبختی خود متمرکز سازند.»

        نحله ای دیگر از اندیشمندان ، عاطفه را رمز رساندن انسان به سعادت می دانستند. از بزرگان این مکتب کسانی چون آدام اسمیت ، آگوست کنت و آرتور شوپنهاور را می توان نام برد . به عقیده آدام اسمیت : « همدردی یا قوه ای که به وسیله آن انسان در لذت و الم و شادی و غم دیگران شرکت می کند، اساس و مبنای اخلاق است .»

       نیچهفیلسوف نامدار آلمانی ، در مقابل اخلاق ستم پذبر مسیحیت معتقد به اصالت قدرت بود .

وی اعتقاد داشت گروهی انسان ها برای آقایی و گروهی برای نوکری خلق شده اند.

    رواقیون نیز معتقد به وحدت وجود و خیر بودن نظام هستی و تقدیر الهی و جبر و محدویت اختیار انسان بوده اند. ایشان تأثیر فراوانی بر اخلاق مسیحیت داشته اند.

در این میان کتاب اخلاق عالم ارا و اخلاق ناصری به طور اخص به موضوعات اخلاقی در اجتماع پرداخته اند . تاکنون پیرامون کتاب اخلاق ناصری تحقیقات و پژوهش های متعددی انجام شده است اما پیرامون کتاب اخلاق عالم ارای محسن کاشفی تحقیقات معدود و محدودی صورت گرفته و این کتاب به طرز شگفت آوری ناشناخته باقی مانده است. لذا انگیزه محقق از مطالعه این دو کتاب ، بررسی تطبیقی این دو کتاب ارزشمند می باشد.

معرفی کتاب اخلاق ناصری:

کتابی در اخلاق و حکمت عملی تالیف خواجه نصیرالدین طوسی(597-672) دانشمند ایرانی. این کتاب نخستین اثر مهم در حکمت عملی و اخلاق به زبان فارسی است. مطالب آن مبتنی بر تلفیقی است از دیدگاه فلسفی و علمی یونان و نظرگاه اسلامی درباره انسان و خانواده و جامعه.تالیف آن مربوط به زمانی است که خواجه نصیر در خدمت ناصر الدین عبدالرحیم بن ابن منصور، محتشم قهستان، می‌زیسته و به دعوت او که خود از دانشمندان عصر بوده "تهذیب الاخلاق" (طهارة الاعراق) اثر ابوعلی مسکویه را از عربی به فارسی برگردانده، ولی ترجمه این اثر را کافی ندانسته و دو باب دیگر در تدبیر منزل و سیاست مدن بر آن افزوده است. وی در این تالیف به تصدیق و تصریح خود، از آثار حکمای پیش سود جسته و به تالیفی در نوع خود بی سابقه دست زده است. تحریر اخلاق ناصری در 633 قمری به پایان رسیده است؛ بنابراین می‌توان آن را قدیم‌ترین اثر خواجه شمرد. وی «دیباچه‌ای بر صفتی موافق عادات» اسماعیلیان بر این اثر نوشته بوده است. ولی در 654، پس از حمله مغول به قلاع اسماعیلیان، از قید آنان رهایی یافته و به خدمت هولاکوخان درآمده و «دیباچه کتاب را که بر سیاقتی غیر مرضی بود» بدل گردانده و کتاب را به نام خان مغول کرده است.اخلاق ناصری مشتمل بر یک مقدمه و سه مقاله است. در مقدمه، سبب تالیف و موضوع کتاب و رئوس مباحث آن بیان شده است. مقاله اول در حکمت خلقی که بیشتر مطالب آن از "تهذیب الاخلاق" ابن مسکویه برگرفته شده است. مشتمل است بر مبادی در هفت و مقاصد در ده فصل. مقاله دوم در تدبیر منزل، مشتمل است بر پنج فصل که خواجه آن را به آداب متقدمان و متاخران موشح کرده است.مقاله سوم، در سیاست مدن مشتمل است بر هشت فصل که خواجه در تدوین آن، از رساله‌های "فصول المدنی" و "آراء اهل المدینه الفاضله" فارابی و "رسالة‌ السیاسة" ابن سینا بهره فراوان برده است. کتاب در پایان این بخش با فصلی از وصایای منسوب به افلاطون خاتمه می‌یابد. بعضی از مولفان آثار در حوزه اخلاقیات، اخلاق ناصری را از میان آنان،‌ قطب‌الدین شیرازی مولف "درة التاج"، جلال‌الدین دوانی مولف "اخلاق جلالی" و کمال الدین حسین واعظ کاشفی مولف "اخلاق محسنی" را باید نام برد. نثر کتاب سنگین است و ترکیبات عربی فراوان دارد ولی جز این،‌ درآن تصنع و تکلفی دیده نمی‌شود؛ حتی، در مواردی که از مطالب غیر فنی سخن می‌رود، قلم خواجه گیرا و شاعرانه هم می‌شود. ملک الشعرا بهار در "سبک‌شناسی" نثر اخلاق ناصری را نمونه‌ای از نثر علمی می‌شمارد که هم موجز و ساده است و هم بویی از سبک متقدمان دارد. به هر حال اخلاق ناصری یکی از مهم‌ترین و ارزنده‌ترین متون فارسی قرن هفتم است،‌ با زبانی که هنوز آثار انحطاط درآن راه نیافته است.نسخ متعددی از اخلاق ناصری در کتابخانه‌های ایران وجهان موجود است که در فهرست‌های نسخ خطی معرفی شده‌اند. این کتاب بارها در ایران و کشورهای قلمرو فرهنگی ایران به چاپ سنگی و سربی رسیده است. تلخیص این اثر به قلم خود خواجه نیز، با عنوان "اوصاف الاشراف" بارها در ایران و هندوستان چاپ و منتشر شده است. تصحیح انتقادی اخلاق ناصری، به کوشش مجتبی مینوی با مقدمه و تعلیقات در 1356 در تهران چاپ و منتشر شده است. چاپ دیگری از آن نیز همراه با مقدمه بزرگ علوی در 1360 انتشار یافته است. اخلاق ناصری به قلم ویکنز به انگلیسی ترجمه و 1964 در لندن در مجموعه میراث فرهنگی ایرانی به چاپ رسیده است. 

کتاب مشتمل بر سه مقاله و سی فصل به شرح زیر است: 1- مقالت اول در تهذیب اخلاق؛ مشتمل بر دو قسم: - قسم اول در مبادی؛ مشتمل بر 7 فصل: فصل اول: موضوع و مبادی این نوع فصل دوم: نفس انسانی که آن را نفس ناطقه خوانند فصل سوم: تعدید قوای نفس انسانی و تمییز آن از قوتهای دیگر فصل چهارم: انسان اشرف موجودات این عالم است فصل پنجم: نفس انسانی را کمالی و نقصانی هست فصل ششم: کمال نفس در چیست؟ فصل هفتم: خیر و سعادت -قسم دوم در مقاصد؛ مشتمل بر 10 فصل: فصل اول: حد و حقیقت خلق و بیان آنکه تغییر اخلاق ممکن است. فصل دوم: صناعت تهذیب اخلاق که شریف ترین صناعات است 



خرید و دانلود مقاله درباره مقایسه کتاب اخلاق ناصری


مقاله درباره عالم و علم

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 25

 

مقدمه

هر ظرفی با ریختن چیزی در آن پر می شود ، جز ظرف دانش که هر چه در آن جای می دهی وسعتش بیشتر می شود . امام علی ( ع)

این کلمه که می توان گفت در همه زبانهای دنیا از قدیمترین تاریخ تماس آدمی با واقعیتها شایع است ، سرگذشتی پرماجرا دارد . اگر فرض کنیم مواردی که این کلمه تا پیش از قرن نوردهم بکار رفته است ، مثلا صد مورد است ، در یک مورد فقط علم بمعنای خاص آن که عبارتست از انکشاف صد در صد واقعیتست منظور شده است ، بقیه موارد استعمال علم با تعریفی که امروزه برای علم در دست داریم ، سازگار نمی باشند .

یک اصل که در گذرگاه پرماجرای علم دیده می شود ، اینست که علم ارتباطی است میان ذهن انسان و جهان خارجی که مطلوبیت دارد . ولی از اوایل قرن بیستم به این طرف که علم وسیله سوء استفاده در راه هدف های سلطه گرانه استخدام شد ، آن چهره مقدس خود را از دست داد. از طرف دیگر علم در برابر آن بحرانهایی که در اصول و قوانین پیش ساخته بوجود آمده بود ، مقاومت خود را از دست داده ، رسما بوسیله پی یررسو ورشکستگی علم اعلام می شود . البته باید بدانیم که علم هرگز شکست نمی خورد ، بلکه این هدف گیری ها و حذف و انتخاب ها و تکیه عاشقلنه بر اصول پیش ساخته است که با شکست مواجه می گردد.

علم چیست ؟

امروزه در زبان پارسی و عربی کلمه (( علم )) بدو معنای متفاوت بکار برده می شود و غفلت از این دو نوع کاربرد اغلب به مغالطاتی عظیم انجامیده است :

معنای اصلی و نخستین علم ، دانستن در برابر ندانستن است . بهمه دانستنیها صرف نظر از نوع آنها علم می گویند و عالم کسیرا می گویند که جاهل نیست . مطابق این معنا ، اخلاق ، ریاضیات ، فقه ، دستور زبان ، مذهب ، زیست شناسی و نجوم همه علم اند . و هر کس یک یا چند رشته ارآ‹ها را بداند عالم دانسته می شود .

خداوند به این معنا عالم است ، یعنی نسبت به هیچ امری جاهل نیست و برای او مسأله مجهولی وجود ندارد . محتوای قرآن به این معنا علمی است یعنی که مجموعه ای از دانستنیهاست و هر کس آنها را بداند عالم به قرآن است . همه فقها عالمند و هر کس از خدا و صفات و افعال او آگاهی داشته باشد نیز عالم است . دیده می شود که در این معنا علم در برابر جهل قرار می گیرد . کلمه KNOWLEDGE در انگلیسی و CONNAISSANCE در فرانسه معادل این معنای علم اند .

کلمه علم در معنای دوم منحصرا به دانستنی هایی اطلاق می شود که بر تجربه مستقیم حسی مبتنی باشند . علم در اینجا در برابر جهل قرار نمی گیرد بلکه در برابر همه دانستنی هایی قرار می گیرد که آزمون پذیر نیستند . اخلاق ( دانش خوبی ها و بدیها ) متافیزیک ( دانش احکام و عوارض مطلق هستی ) عرفان ( تجارب درونی و شخصی ) منطق ( ابزار هدایت فکر ) ، فقه ، اصول ، بلاغت و ... همه بیرون از علم به معنای دوم آن قرار می گیرند و همه به این معنا غیر علمی اند . کلمه SCHENCE در انگلیسی و فرانسه معادل این معنای علم اند .

دیده می شود که علم در این معنا بخشی از علم به معنای اول را تشکیل می دهد و به سخن دیگر علم تجربی نوعی از انواع دانستنی های بسیاری است که در اختیار بشر می تواند قرار گیرد.

رشد علم به معنای دوم عمده از اغاز دوره رنسانس به بعد است ، در حالیکه علم به معنای مطلق آگاهی ( معنای اول ) تولدش با تولد بشریت هم آغاز است .

بلافاصله پس از شنیدن کلمه علم ما به یاد چیزی می افتیم که در ذهن است و می تواند مطابق با واقع نباشد

(( سواد )) برایمان تداعی می شود ، به یاد فلسفه و پیچیدگی هایش می افتیم که در کتابها نوشته اند و در مدارس و دانشگاه ها می آموزند . به یاد خطاها و کاستی های معلومات خود می افتیم ، به یاد علم و محتوای شگرف و دستاوردهای عظیم آن می افتیم که بافت خیلی پیچیده تئوری های علمی چیست ؟ و آیا اصولا تولد علم به خاطر واقع نمائی است ؟ به خاطر تنظیم پدیده هاست ؟ و تازه این در مورد معنای اعم علم است والا اگر به شاخه های بیشتری توأم با پیچیدگی های بیشتری پیدا خواهد کرد.

تعاریف عام و خاص علم

با بررسی کلیه تعاریفی که در مورد علم ارائه گردیده است ، روشن می شود که تعاریف علم را می توان به دو گروه متمتبز تقسیم بندی کرد، یکی تعاریف عام علم و دیگری تعاریف خاص علم .

الف : تعاریف عام علم : در زبانهای اروپائی و غربی واژه (( SCIENCE )) از لغت لاتین ((SCIENTIA )) به مفهوم "دانستن" گرفته شده است که طبق آن ( علم ، دانستن هر موضوع و دانسته ای است ) و یا ( علم عبارتست از تراکم سیستماتیک اطلاعات ) که به عبارت ساده تر می شود ( علم مجموعه ای از ذخائر آگاهی منظم و مرتب است ) .

حکمای اسلامی که ذهن را مرکز دانش های بشر می دانستند و آن را به آئینه تشبیه می کردند و بعدها این حرف توسط فراسیس بیکن هم تکرار شد می گفتند : (( العلم هو الصورته الحاصله من الشی عند العقل )) یعنی علم عبارتست از تصویر چیز در ذهن ، مثلا از کسی که هرگز او را ندیده ایم چیزی در ذهن نداریم ولی همین که او را در ذهن حاصل می شود .

البته صورتی که در ذهن ایجاد می گردد ، بر دو قسم است :

تصور ( REPRESNTATION یا NOTION یا IDDE یا CONCEPT ) و آن عبارتست از صورت ساده ذهن که استناد چیزی بر چیز دیگر نباشد ، ماند ماه ، ستاره ، خورشید ، انسان ، درخت و غیره .

تصدیق ( JUJEMENT ) که عبارتست از استناد امری بر امر دیگر خواه ایجاب باشد مانند آتش سوزنده است یا سلب باشد ماند اسب یا خر ، گوشتخوار نیست .

باید دانست که تشابه ذهن به آئینه کامل نیست و تفاوتهایی بین آنها وجود دارد ، یکی اینکه آینه صورت اشیاء را تا زمانی نشان می دهد که در مقابل صفحه آن قرار گرفته اند و دیگر آنکه فقط تصویر اجسام قابل لمس و قابل دیدن را نشان می دهد در حالیکه ذهن هم تصویری را که گرفته است در خود نگه می دارد و در مواقع لزوم آن را آشکار می سازد و می نماید و هم علاوه بر متأثر شدن از انواع محسوسات ، حالات و چگونگی درونی و ذهنی را نیز نشان می دهد .

از دیگر تعریف های عام علم آمده است : (( علم معرفتی است جمعی درباره امور کلی )) و (( علم بزرگترین کوشش مغز انسان است .))



خرید و دانلود مقاله درباره عالم و علم