دانشکده

دانلود فایل ها و تحقیقات دانشگاهی ,جزوات آموزشی

دانشکده

دانلود فایل ها و تحقیقات دانشگاهی ,جزوات آموزشی

مقاله درباره عالم اعیان

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 14

 

عالم اعیان

بقره:الَّذینَ یَنْقُضُونَ عَهْدَ اللّهِ مِنْ بَعْدِ میثاقِهِ وَ یَقْطَعُونَ ما أَمَرَ اللّهُ بِهِ أَنْ یُوصَلَ وَ یُفْسِدُونَ فِی اْلأَرْضِ أُولئِکَ هُمُ الْخاسِرُونَ(27)((همانانى که پیمان خدا را پس از بستن آن مى‏شکنند؛ و آنچه را خداوند به پیوستنش امر فرموده مى‏گسلند؛ و در زمین به فساد مى‏پردازند؛ آنانند که زیانکارانند.))

﴿ الَّذینَ یَنْقُضُونَ عَهْدَ اللّهِ مِنْ بَعْدِ میثاقِهِ﴾ به این میثاق الهی در آیه شریفه که در ذیل اشاره شده ((واذ اخذ ربک من بنی آدم من ظهورهم ذریتهم و اشهدهم علی انفسهم الست بربکم قالوا ربی)) و در حدیث آمده است ((ان الله تعالی مسح ظهر ادم بیده و اخرج ذریته منه کهیئۀ الذر)) [در این حدیث شریف] دست خداوند اشاره به عقل اقدس و روح اول دارد که همان روح عالم است که ((دست راست رحمن)) نامیده می شود و آدم اشاره به نفس ناطقه کلیه است که قلب عالم می باشد و دست کشیدن به پشت او اشاره به تأثیر عقل اول در نفس کلیه و نورانی نمودن آن به واسطه اتصال روحانی می باشد و خارج نمودن ذریه آدم از صلبش: اشاره به ایجاد نفس شخصیه جزئی دارد که بالقوه بوده و آنها را بالفعل می کند و عهد الهی اشاره به ((الست بربکم)) دارد که همان به ودیعه نهادن علم توحید در نهاد آنان می باشد و میثاق [و تعهد نمودن] آن عهد استقرار ادله توحید در عقل هایشان و همراهی همیشگی این علم با آنان بوده و جزء لوازم ذاتیه آنان گردیده است تا جائیکه اگر صفات نفسانی و تعلقات جسمانی را از خود جدا کنند این علم ذاتی برایشان آشکار خواهد شد. و برایشان مشخص می شود که این امر آشکارترین و روشن ترین امور است که همان گواهی دادن بر خودشان می باشد زیرا که این علم هم اکنون نیز ملازم و همراه ما می باشد و پاسخ دادن آنها به قولشان «بلی» اشاره به قبول ذاتی این امر است و نقض این عهد غلطیدن در لذات جسمانی و تعلقات مادی و پیروی از هواهای نفسانی و شهوات می باشد زیرا که این امور باعث احتجاب از وحدت و عبادت او می باشد.

بقره:لا یُکَلِّفُ اللّهُ نَفْسًا إِلاّ وُسْعَها لَها ما کَسَبَتْ وَ عَلَیْها مَا اکْتَسَبَتْ رَبَّنا لا تُؤاخِذْنا إِنْ نَسینا أَوْ أَخْطَأْنا رَبَّنا وَ لا تَحْمِلْ عَلَیْنا إِصْرًا کَما حَمَلْتَهُ عَلَى الَّذینَ مِنْ قَبْلِنا رَبَّنا وَ لا تُحَمِّلْنا ما لا طاقَةَ لَنا بِهِ وَ اعْفُ عَنّا وَ اغْفِرْ لَنا وَ ارْحَمْنا أَنْتَ مَوْلانا فَانْصُرْنا عَلَى الْقَوْمِ الْکافِرینَ(286)((خداوند هیچ کس را جز به قدر توانایى‏اش تکلیف نمى‏کند. آنچه [از خوبى‏] به دست آورده به سود او، و آنچه [از بدى‏] به دست آورده به زیان اوست. پروردگارا، اگر فراموش کردیم یا به خطا رفتیم بر ما مگیر، پروردگارا، هیچ بار گرانى بر [دوش‏] ما مگذار؛ همچنانکه بر [دوشِ‏] کسانى که پیش از ما بودند نهادى. پروردگارا، و آنچه تاب آن نداریم بر ما تحمیل مکن؛ و از ما درگذر؛ و ما را ببخشاى و بر ما رحمت آور؛ سرور ما تویى؛ پس ما را بر گروه کافران پیروز کن.))

﴿ لا یُکَلِّفُ اللّهُ نَفْسًا إِلاّ وُسْعَها﴾ یعنی جز آنچه می توانند بر آنها تکلیف نمی نهد و طاقتشان را طاق نکرده و از استعدادشان کم نگذارده پس بهره هر فرد از مکاشفات و تجلیات الهی مطابق میزان استعداد ازلی اوست که به واسطه فیض اقدس به او بخشیده شده.

نسا:وَ لا تَتَمَنَّوْا ما فَضَّلَ اللّهُ بِهِ بَعْضَکُمْ عَلى‏ بَعْضٍ لِلرِّجالِ نَصیبٌ مِمَّا اکْتَسَبُوا وَ لِلنِّساءِ نَصیبٌ مِمَّا اکْتَسَبْنَ وَ سْئَلُوا اللّهَ مِنْ فَضْلِهِ إِنَّ اللّهَ کانَ بِکُلّ‏ِ شَیْ‏ءٍ عَلیمًا(32)(( و زنهار، آنچه را خداوند به [سببِ‏] آن، بعضى از شما را بر بعضى [دیگر] برترى داده آرزو مکنید. براى مردان از آنچه [به اختیار] کسب کرده‏اند بهره‏اى است، و براى زنان [نیز] از آنچه [به اختیار] کسب کرده‏اند بهره‏اى است. و از فضل خدا درخواست کنید، که خدا به هر چیزى داناست.))

﴿ وَ لا تَتَمَنَّوْا ما فَضَّلَ اللّهُ بِهِ بَعْضَکُمْ عَلى‏ بَعْضٍ﴾ از کمالاتی که براساس استعدادهای اولیه می باشد، چرا که هر استعدادی اقتضاء کمال و سعادت متناسب با خود را دارد و دست یافتن به آن کمال خاص برای استعداد دیگر محال می باشد.

هُود: الر کِتابٌ أُحْکِمَتْ آیاتُهُ ثُمَّ فُصِّلَتْ مِنْ لَدُنْ حَکیمٍ خَبیرٍ(1)((الف، لام، راء. کتابى است که آیات آن استحکام یافته، سپس از جانب حکیمى آگاه، به روشنى بیان شده است.))

﴿ أُحْکِمَتْ آیاتُهُ﴾ یعنی اعیان و حقایق آنانرا در عالم علم کلی ایجاد نمود [و دلیل نامگذاری آنان این است که] دائماً ثابت بوده و از هر تبدیل و تغییر و فساد و نقض و آفتی درامانند.

یوسف:لَقَدْ کانَ فی یُوسُفَ وَ إِخْوَتِهِ آیاتٌ لِلسّائِلینَ(7)(( به راستى در [سرگذشت‏] یوسف و برادرانش براى پُرسندگان عبرتهاست.))

﴿ لَقَدْ کانَ فی یُوسُفَ وَ إِخْوَتِهِ آیاتٌ لِلسّائِلینَ﴾ یعنی برای کسی که قصه آنانرا بپرسد نشانه های هدایت بزرگ نهفته است.

اول اینکه: اصطفاء و برگزیدن به پیامبری مربوط به مشیت حق تعالی است و به کوشش و اراده فرد سالک بستگی ندارد بلکه براساس درجه استعداد ازلی می باشد.

یوسف:یا صاحِبَیِ السِّجْنِ أَمّا أَحَدُکُما فَیَسْقی رَبَّهُ خَمْرًا وَ أَمَّا اْلآخَرُ فَیُصْلَبُ فَتَأْکُلُ الطَّیْرُ مِنْ رَأْسِهِ قُضِیَ اْلأَمْرُ الَّذی فیهِ تَسْتَفْتِیانِ(41)(( اى دو رفیق زندانیم، اما یکى از شما به آقاى خود باده مى‏نوشاند، و اما دیگرى به دار آویخته مى‏شود و پرندگان از [مغز] سرش مى‏خورند. امرى که شما دو تن از من جویا شدید تحقق یافت.))

﴿ قُضِیَ اْلأَمْرُ الَّذی فیهِ تَسْتَفْتِیانِ﴾ یعنی چیزی که از من پرسیدید در ازل به این صورت است که بیان کردم [و این دستیابی به عالم اعیان] در هنگام وصول و تقرب حضرت یوسف به حق تعالی و اوائل فنای فی الله و ظهور مقام ولایت در او بود.

یوسف:فَلَمّا أَنْ جاءَ الْبَشیرُ أَلْقاهُ عَلى‏ وَجْهِهِ فَارْتَدَّ بَصیرًا قالَ أَ لَمْ أَقُلْ لَکُمْ إِنّی أَعْلَمُ مِنَ اللّهِ ما لا تَعْلَمُونَ(96)((پس چون مژده‏رسان آمد، آن [پیراهن‏] را بر چهره او انداخت، پس بینا گردید. گفت: «آیا به شما نگفتم که بى‏شک من از [عنایت‏] خدا چیزهایى مى‏دانم که شما نمى‏دانید؟»))

﴿ أَ لَمْ أَقُلْ لَکُمْ إِنّی أَعْلَمُ مِنَ اللّهِ ما لا تَعْلَمُونَ﴾ اشاره به علم سابق ازلی به واسطه رجوع قلب به مقام عقل دارد و به سجده افتادن برای او عبارت است از اطاعت از امر وحدانی حق بدون اینکه کاری [را به خود نسبت دهند] چرا که ؟؟؟؟ از آنان جز به واسطه حق حرکت نمی کند.

یوسف:وَ ما أَرْسَلْنا مِنْ قَبْلِکَ إِلاّ رِجالاً نُوحی إِلَیْهِمْ مِنْ أَهْلِ الْقُرى‏ أَ فَلَمْ یَسیرُوا فِی اْلأَرْضِ فَیَنْظُرُوا کَیْفَ کانَ عاقِبَةُ الَّذینَ مِنْ قَبْلِهِمْ وَ لَدارُ اْلآخِرَةِ خَیْرٌ لِلَّذینَ اتَّقَوْا أَ فَلا تَعْقِلُونَ(109)((و پیش از تو [نیز] جز مردانى از اهل شهرها را -که به آنان وحى مى‏کردیم- نفرستادیم. آیا در زمین نگردیده‏اند تا فرجام کسانى را که پیش از آنان بوده‏اند بنگرند؟ و قطعاً سراى آخرت براى کسانى که پرهیزگارى کرده‏اند بهتر است. آیا نمى‏اندیشید؟))

﴿ أَ فَلَمْ یَسیرُوا فِی اْلأَرْضِ﴾ منظور زمین استعدادهایشان [می باشد].

﴿ فَیَنْظُرُوا کَیْفَ کانَ﴾ عاقب کار.

﴿ الَّذینَ مِنْ قَبْلِهِمْ﴾ و نیز نهایت مرتبه کمالشان را [می داند که چگونه] استعدادهای شان را به کمال می رسانند [و نیز می داند] که هر شخصی سعادت و کمالی متناسب با استعدادش خواهد داشت و بر خواص هر شخص و اینکه از اعمال او چه کمالاتی برایش حاصل می شود. آگاه است [توضیح اینکه این کمالات مخصوص به امت محمدی و بر اساس استعدادهای آنان می باشد] و این مقام همان عالم آخرتی است که برای کسانی که از صفات نفسانی- که حجاب استعدادها می باشند- پرهیز می کنند بهتر است.

﴿ أَ فَلا تَعْقِلُونَ﴾ که این مقام از تمام عالم فانی و لذتهایش بهتر است چرا که (لهی الحیوان لوکانوا یعلمون)

رعد: اللّهُ یَعْلَمُ ما تَحْمِلُ کُلُّ أُنْثى‏ وَ ما تَغیضُ اْلأَرْحامُ وَ ما تَزْدادُ وَ کُلُّ شَیْ‏ءٍ عِنْدَهُ بِمِقْدارٍ(8) عالِمُ الْغَیْبِ وَ الشَّهادَةِ الْکَبیرُ الْمُتَعالِ(9)((خدا مى‏داند آنچه را که هر ماده‏اى [در رحم‏] بار مى‏گیرد، و [نیز] آنچه را که رَحِمها مى‏کاهند و آنچه را مى‏افزایند. و هر چیزى نزد او اندازه‏اى دارد.داناى نهان و آشکار، [و] بزرگ بلندمرتبه است.))

﴿ وَ کُلُّ شَیْ‏ءٍ﴾ از کمالات.

﴿ عِنْدَهُ بِمِقْدارٍ﴾ معین و براساس قابلیت [به تأویل دوم] استعداد و قوه هر چیزی بر اساس استعداد مقدر او در ازل است که این استعداد به واسطه فیض حق بوده و کم و زیاد نمی گردد و معنی «کل قوم هاد» حق تعالی است همچنانکه فرمود (انک لاتهدی من اجبت ولکن الله یهدی من یشاء) و این امر به واسطه علم ازلی او به میزان کم و زیاد استعدادها می باشد پس کمالاتشان را براساس استعدادها مقدر می فرماید.

﴿ عالِمُ﴾ غیب که علم به میزان استعدادها می باشد و [عالم] شهادت: که منظور از آن کمالات خارجی و بالفعل است.

﴿ الْکَبیرُ﴾ شأن و مقام یعنی او بزرگتر از این است که فقط برخی از استعدادها را به کمال برساند بلکه او همه را به کمال مقتضی شان می رساند.

﴿الْمُتَعالِ﴾ از اینکه فیضش منقطع گردد [یعنی خداوند بلند مرتبه تر از این است که در] رساندن کمالات استعداد تأخیر کرده و از کمالات شایسته آن بکاهد.



خرید و دانلود مقاله درباره عالم اعیان


مقاله درباره ظهور منجی عالم حضرت مهدی(ع) در ادیان مختلف و اسلام

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 132

 

مسأله ظهور حضرت مهدی (علیه السلام) در آخرالزمان و پایان دادن به ظلم و ستمها از مسائل اساسی ادیان و اسلام است، و تمامی ادیان و مذاهب گوناگونی که در روی کره زمین حکومت می کنند، وقوع حتمی و قطعی آن را خبر داده اند.

بر اساس تعالیم انبیا و نویدهای کتب آسمانی، علیرغم عوامل بدبینی بیشماری که نسبت به آینده بشر در جهان دیده می شود، اوضاع کنونی جهان قابل دوام نیست، و دیر یا زود گردونه زمان به نفع محرومان خواهد چرخید، و چهره جهان دگرگون خواهد شد، و مفاسد اجتماعی و کشمکشهای کنونی جای خود را به آرامش و امنیت خواهد داد. مطابق وعده های انبیا و نویدهای کتب آسمانی، چشم انداز آینده جهان و سرنوشت بشر روشن است.

نگاهی کوتاه به کتابهای مذهبی اهل ادیان این امر را به خوبی نشان می‎دهد که وقتی جهان دچار فتنه و آشوب گردد و آتش ظلم و بیدادگری همه جهان را فراگیرد، و جنگهای خانمان سوز و ویرانگر مردمان جهان را به ستوه آورد و زمامداران جهان از اداره امور کشورها عاجز و ناتوان گردند و برای خاموش کردن آتش فتنه ها و جنگها راه چاره ای نیابند، در چنین موقعیت حساس و بحرانی یک مصلح بزرگ جهانی، با اتکا به قدرت لایزال الهی قیام خواهد کرد ، و به یک اصلاح عمومی در تمام جهان دست خواهد زد و زورگویان، زورمداران و قدرت طلبان افسار گسیخته عالم را سر جای خود خواهد نشاند و به همه بدبختیها و تیره روزی ها و گرفتاری های بشریت خاتمه خواهد داد.

خوشبختانه هنگامی که به ادیان آسمانی مراجعه می کنیم، کتب آسمانی را سراسر مملو از امید، و سرشار از نویدهای بهروزی و وعده های ظهور آن «مصلح جهانی» می بینیم، و شاید برای برخی کمی تعجب آور باشد که در تمام ادیان و مذاهب بزرگ جهان، اعم از سنی، کلیمی، مسیحی، یهودی و آیین مبین اسلام … از مصلحی که در پایان جهان ظهور خواهد کرد و به جنایتها و خیانتهای انسانها خاتمه خواهد داد و شالوده حکومت واحد جهانی را، بر اساس عدالت و آزادی بنیان خواهد نهاد، گفتگو شده و برتر و بالاتر از همه، نوید ظهور آن مصلح بزرگ جهان، به خصوص در اسلام و قرآن نیز، به صورتی جامع‌تر، کامل تر، عمیق تر و جدی تر، مطرح شده است.

و جای بسی خرسندی است که اکثریت قریب به اتفاق نویدهایی که در رابطه با ظهور «مصلح بزرگ جهانی» در کتابهای آسمانی آمده است- اگر نگوییم همه آنها- تنها با وجود مقدس مهدی موعود (علیه السلام)، آخرین بازمانده حجت الهی از امامان معصوم شیعه مطابقت دارد.

آری خواننده عزیز! نویدهای مصلح بزرگ جهانی و بشارت ظهور مبارک حضرت مهدی (علیه السلام) علاوه بر قرآن مجید در تمام کتب مذهبی اهل ادیان مانند : کتاب زند، کتاب جاماسب، کتاب شاکمونی، کتاب جوک، کتاب دید براهمه، کتاب باسک، کتاب پاتیکل، کتاب دادنگ، کتاب ضفینای نبی، کتاب اشعیاء، کتاب وحی کودک، کتاب حکی نبی، کتاب مکاشفات یوحنای لاهوتی، کتاب دانیال نبی، انجیل متی، انجیل لوقا، انجیل مرقس، و سایر کتابها و الواح ذکر شده، و در همه این کتابها نویدها و بشارتهای ظهور حضرت مهدی (علیه السلام) به عبارات و مضامینی که همه اصالت و حقیقت «مهدویت» را تایید می کنند، و آن را یک عقیده عمومی مشترک بین همه امتها و ملتها می دانند، به روشنی بیان شده است.

اگر چه غیر از قرآن مجید، همه کتابهای دیگر آسمانی مورد دستبرد و تحریف قرار گرفته است، ولی باز هم مطالبی در آنها دیده می‎شود که از دستبرد دگران مصون مانده، و در آنها عبارات و جملاتی از آمدن «مصلح جهانی» به چشم می خورد.

جالب توجه این که : در تمام کتابهای مقدسی که در میان اهل ادیان، به عنوان کتابهای آسمانی شناخته شده و آورندگان آن کتابها به عنوان پیامبر، شناخته می شوند، تصریحات زیادی به «مهدی موعود» شده است.

هر چند که ما این کتابها را به عنوان «کتاب آسمانی» نمی دانیم، و یقین نداریم که آورندگان آنها پیامبر بوده اند، بلکه معتقدیم که آنها یا «پیامبر» بوده



خرید و دانلود مقاله درباره ظهور منجی عالم حضرت مهدی(ع) در ادیان مختلف و اسلام


تحقیق درباره عالم برزخ

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 25

 

عالم برزخ

روح انسان بعد از مرگ به عالمی به نام برزخ می‌رود. عالم برزخ را «عالم مثال» یا «عالم خیال» نیز می‌گویند. در عالم برزخ، ماده نیست بلکه صورت محض است. صورت مثالی ما در خواب حرکت می‌کند و اعمالی را انجام می‌دهد، بدون این که بدن حرکتی کند. این صورت مثالی چیزی در کنار بدن و در کنار روح نیست، بلکه بدن و صورت مثالی و روح، با یکدیگر، اتحاد دارند و در واقع سه مرحله از واقعیّت انسان هستند. انسان در موقع خوابیدن، علاقه‌اش از بدن کم می‌شود. مرگ هم که برادر خواب است به معنای قطع علاقه روح از بدن است. بنابراین طبق استدلالات عقلانی و نیز آیات و روایات صریح و فراوان، روح پس از مرگ زنده است و به نعمت‌ها یا عذاب‌های الهی مشغول می‌شود. خداوند در آیه 169 سوره آل عمران می‌فرماید: « ولاتحسبن الذین قتلوا فی سبیل الیه امواتا بل احیاء عند ربهم یرزقون »؛ (ابداً گمان مکن که آنان که در راه خدا شهید شده‌اند، مرده‌اند، بلکه زنده‌اند و در نزد پروردگارشان روزی می‌خورند.) بنابراین انسان، پس از مرگ، وارد عالم برزخ می‌شود و هیچ فاصله ای بین مرگ و عالم برزخ نیست. رسول خدا فرمود:« من مات فقد قامت قیامته» ( هر کس بمیرد قیامت او بر پا شده است.) و نیز فرمود:«القبر روضه من ریاض الجنه او حفره من حفرالنیران »؛ (قبر باغی است از باغ‌های بهشت یا گودالی است از گودال‌های جهنم. ) آیات و روایات در مورد بقای روح و عالم برزخ بسیار فراوان است، به طوری که جای هیچ شکی باقی نمی‌گذارد. برای آشنا شدن بیشتر با عالم برزخ به بعضی از قسمت‌های آن اشاره‌ای می‌شود: -- احضار ارواح -- نمونه هایی از نعمت و عذاب برزخی -- ارتباط با ارواح -- ارتباط با برزخ

احضار ارواح

وقتی انسان می‏میرد، روح او زنده است، گرچه بدنش می پوسد و خاک می شود. بعد از مردن، حجاب زمان و مکان و ماده و علائق آن برداشته می شود و روح از قیود عالم طبع و ماده خلاصی می یابد و بسیاری از کارهایی را که نمی توانست انجام دهد، به سهولت و سادگی انجام می دهد. مخصوصاً ارواح طیّبه و طاهره که به مقام اخلاص رسیده اند، قدرتهای غیر قابل توصیفی از جانب خداوند پیدا میکنند. مرحوم علّامه طباطبایی صاحب تفسیر قیّم و ارزشمند « المیزان » برادری داشتند به نام حاج سید محمد حسن الهی طباطبایی که از علمای برجسته تبریز بودند. مرحوم علامه می فرمودند برادر من شاگردی داشت که به او درس فسلفه می گفت و آن شاگرد احضار ارواح می نمود ، یعنی قدرت داشت که بعضی از ارواح را حاضر کند و از آنها سؤالاتی کند. آن شاگرد، قبل از شروع به درس روح ارسطو را احضار می کند. ارسطو می گوید: « کتاب اسفار ملاصدرا را بگیر و برو نزد آقای حاج سید محمد حسن الهی بخوان.» او هم کتاب را می گیرد و پیغام ارسطو را - که حدود سه هزارسال پیش زندگی می کرده؛ به آقای الهی می دهد، ایشان هم قبول می کنند. مرحوم علامه طباطبایی می فرموند: برادرم می فرمود: « ما به وسیله این شاگرد با روح بسیاری ازبزرگان ارتباط برقرار می کردیم و سؤالاتی می نمودیم، مثلاً مشکلاتی که در عبارات افلاطون حکیم داشتیم، از خود او می پرسیدیم یا اینکه روح ملاصدرا را حاضر می کردیم و مشکلات« اسفار» را از خود او می پرسیدیم.» ایشان می فرمود: « روزی روح افلاطون را حاضر کردیم. افلاطون گفت: « شما قدر و قیمت خود را بدانید که در روی زمین می توانید «لا اله الا الله» بگویید. ما در زمانی بودیم که بت پرستی آن قدر غلبه کرده بود که یک «لا اله الا الله» نمی توانستیم بر زبان جاری کنیم. آن شاگرد گاهی مسائل مشکلی را از آن ارواح می گرفت و نمی فهمید، ولی آقای الهی کاملاً می فهمید. می فرمود: « ما روح بسیاری از علما را حاضر کردیم، مگر روح دو نفر را که نتوانسیتم احضارکنیم یکی روح مرحوم سید بن طاووس و دیگری روح مرحوم سید مهدی بحرالعلوم رضوان الله علیهما. این دو نفر گفته بودند: « ما وقف خدمت حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام هسیتم و ابداً مجالی برای پائین آمدن نداریم.»



خرید و دانلود تحقیق درباره عالم برزخ


تحقیق درباره عالم اعیان

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 14

 

عالم اعیان

بقره:الَّذینَ یَنْقُضُونَ عَهْدَ اللّهِ مِنْ بَعْدِ میثاقِهِ وَ یَقْطَعُونَ ما أَمَرَ اللّهُ بِهِ أَنْ یُوصَلَ وَ یُفْسِدُونَ فِی اْلأَرْضِ أُولئِکَ هُمُ الْخاسِرُونَ(27)((همانانى که پیمان خدا را پس از بستن آن مى‏شکنند؛ و آنچه را خداوند به پیوستنش امر فرموده مى‏گسلند؛ و در زمین به فساد مى‏پردازند؛ آنانند که زیانکارانند.))

﴿ الَّذینَ یَنْقُضُونَ عَهْدَ اللّهِ مِنْ بَعْدِ میثاقِهِ﴾ به این میثاق الهی در آیه شریفه که در ذیل اشاره شده ((واذ اخذ ربک من بنی آدم من ظهورهم ذریتهم و اشهدهم علی انفسهم الست بربکم قالوا ربی)) و در حدیث آمده است ((ان الله تعالی مسح ظهر ادم بیده و اخرج ذریته منه کهیئۀ الذر)) [در این حدیث شریف] دست خداوند اشاره به عقل اقدس و روح اول دارد که همان روح عالم است که ((دست راست رحمن)) نامیده می شود و آدم اشاره به نفس ناطقه کلیه است که قلب عالم می باشد و دست کشیدن به پشت او اشاره به تأثیر عقل اول در نفس کلیه و نورانی نمودن آن به واسطه اتصال روحانی می باشد و خارج نمودن ذریه آدم از صلبش: اشاره به ایجاد نفس شخصیه جزئی دارد که بالقوه بوده و آنها را بالفعل می کند و عهد الهی اشاره به ((الست بربکم)) دارد که همان به ودیعه نهادن علم توحید در نهاد آنان می باشد و میثاق [و تعهد نمودن] آن عهد استقرار ادله توحید در عقل هایشان و همراهی همیشگی این علم با آنان بوده و جزء لوازم ذاتیه آنان گردیده است تا جائیکه اگر صفات نفسانی و تعلقات جسمانی را از خود جدا کنند این علم ذاتی برایشان آشکار خواهد شد. و برایشان مشخص می شود که این امر آشکارترین و روشن ترین امور است که همان گواهی دادن بر خودشان می باشد زیرا که این علم هم اکنون نیز ملازم و همراه ما می باشد و پاسخ دادن آنها به قولشان «بلی» اشاره به قبول ذاتی این امر است و نقض این عهد غلطیدن در لذات جسمانی و تعلقات مادی و پیروی از هواهای نفسانی و شهوات می باشد زیرا که این امور باعث احتجاب از وحدت و عبادت او می باشد.

بقره:لا یُکَلِّفُ اللّهُ نَفْسًا إِلاّ وُسْعَها لَها ما کَسَبَتْ وَ عَلَیْها مَا اکْتَسَبَتْ رَبَّنا لا تُؤاخِذْنا إِنْ نَسینا أَوْ أَخْطَأْنا رَبَّنا وَ لا تَحْمِلْ عَلَیْنا إِصْرًا کَما حَمَلْتَهُ عَلَى الَّذینَ مِنْ قَبْلِنا رَبَّنا وَ لا تُحَمِّلْنا ما لا طاقَةَ لَنا بِهِ وَ اعْفُ عَنّا وَ اغْفِرْ لَنا وَ ارْحَمْنا أَنْتَ مَوْلانا فَانْصُرْنا عَلَى الْقَوْمِ الْکافِرینَ(286)((خداوند هیچ کس را جز به قدر توانایى‏اش تکلیف نمى‏کند. آنچه [از خوبى‏] به دست آورده به سود او، و آنچه [از بدى‏] به دست آورده به زیان اوست. پروردگارا، اگر فراموش کردیم یا به خطا رفتیم بر ما مگیر، پروردگارا، هیچ بار گرانى بر [دوش‏] ما مگذار؛ همچنانکه بر [دوشِ‏] کسانى که پیش از ما بودند نهادى. پروردگارا، و آنچه تاب آن نداریم بر ما تحمیل مکن؛ و از ما درگذر؛ و ما را ببخشاى و بر ما رحمت آور؛ سرور ما تویى؛ پس ما را بر گروه کافران پیروز کن.))

﴿ لا یُکَلِّفُ اللّهُ نَفْسًا إِلاّ وُسْعَها﴾ یعنی جز آنچه می توانند بر آنها تکلیف نمی نهد و طاقتشان را طاق نکرده و از استعدادشان کم نگذارده پس بهره هر فرد از مکاشفات و تجلیات الهی مطابق میزان استعداد ازلی اوست که به واسطه فیض اقدس به او بخشیده شده.

نسا:وَ لا تَتَمَنَّوْا ما فَضَّلَ اللّهُ بِهِ بَعْضَکُمْ عَلى‏ بَعْضٍ لِلرِّجالِ نَصیبٌ مِمَّا اکْتَسَبُوا وَ لِلنِّساءِ نَصیبٌ مِمَّا اکْتَسَبْنَ وَ سْئَلُوا اللّهَ مِنْ فَضْلِهِ إِنَّ اللّهَ کانَ بِکُلّ‏ِ شَیْ‏ءٍ عَلیمًا(32)(( و زنهار، آنچه را خداوند به [سببِ‏] آن، بعضى از شما را بر بعضى [دیگر] برترى داده آرزو مکنید. براى مردان از آنچه [به اختیار] کسب کرده‏اند بهره‏اى است، و براى زنان [نیز] از آنچه [به اختیار] کسب کرده‏اند بهره‏اى است. و از فضل خدا درخواست کنید، که خدا به هر چیزى داناست.))

﴿ وَ لا تَتَمَنَّوْا ما فَضَّلَ اللّهُ بِهِ بَعْضَکُمْ عَلى‏ بَعْضٍ﴾ از کمالاتی که براساس استعدادهای اولیه می باشد، چرا که هر استعدادی اقتضاء کمال و سعادت متناسب با خود را دارد و دست یافتن به آن کمال خاص برای استعداد دیگر محال می باشد.

هُود: الر کِتابٌ أُحْکِمَتْ آیاتُهُ ثُمَّ فُصِّلَتْ مِنْ لَدُنْ حَکیمٍ خَبیرٍ(1)((الف، لام، راء. کتابى است که آیات آن استحکام یافته، سپس از جانب حکیمى آگاه، به روشنى بیان شده است.))

﴿ أُحْکِمَتْ آیاتُهُ﴾ یعنی اعیان و حقایق آنانرا در عالم علم کلی ایجاد نمود [و دلیل نامگذاری آنان این است که] دائماً ثابت بوده و از هر تبدیل و تغییر و فساد و نقض و آفتی درامانند.

یوسف:لَقَدْ کانَ فی یُوسُفَ وَ إِخْوَتِهِ آیاتٌ لِلسّائِلینَ(7)(( به راستى در [سرگذشت‏] یوسف و برادرانش براى پُرسندگان عبرتهاست.))

﴿ لَقَدْ کانَ فی یُوسُفَ وَ إِخْوَتِهِ آیاتٌ لِلسّائِلینَ﴾ یعنی برای کسی که قصه آنانرا بپرسد نشانه های هدایت بزرگ نهفته است.

اول اینکه: اصطفاء و برگزیدن به پیامبری مربوط به مشیت حق تعالی است و به کوشش و اراده فرد سالک بستگی ندارد بلکه براساس درجه استعداد ازلی می باشد.

یوسف:یا صاحِبَیِ السِّجْنِ أَمّا أَحَدُکُما فَیَسْقی رَبَّهُ خَمْرًا وَ أَمَّا اْلآخَرُ فَیُصْلَبُ فَتَأْکُلُ الطَّیْرُ مِنْ رَأْسِهِ قُضِیَ اْلأَمْرُ الَّذی فیهِ تَسْتَفْتِیانِ(41)(( اى دو رفیق زندانیم، اما یکى از شما به آقاى خود باده مى‏نوشاند، و اما دیگرى به دار آویخته مى‏شود و پرندگان از [مغز] سرش مى‏خورند. امرى که شما دو تن از من جویا شدید تحقق یافت.))

﴿ قُضِیَ اْلأَمْرُ الَّذی فیهِ تَسْتَفْتِیانِ﴾ یعنی چیزی که از من پرسیدید در ازل به این صورت است که بیان کردم [و این دستیابی به عالم اعیان] در هنگام وصول و تقرب حضرت یوسف به حق تعالی و اوائل فنای فی الله و ظهور مقام ولایت در او بود.

یوسف:فَلَمّا أَنْ جاءَ الْبَشیرُ أَلْقاهُ عَلى‏ وَجْهِهِ فَارْتَدَّ بَصیرًا قالَ أَ لَمْ أَقُلْ لَکُمْ إِنّی أَعْلَمُ مِنَ اللّهِ ما لا تَعْلَمُونَ(96)((پس چون مژده‏رسان آمد، آن [پیراهن‏] را بر چهره او انداخت، پس بینا گردید. گفت: «آیا به شما نگفتم که بى‏شک من از [عنایت‏] خدا چیزهایى مى‏دانم که شما نمى‏دانید؟»))

﴿ أَ لَمْ أَقُلْ لَکُمْ إِنّی أَعْلَمُ مِنَ اللّهِ ما لا تَعْلَمُونَ﴾ اشاره به علم سابق ازلی به واسطه رجوع قلب به مقام عقل دارد و به سجده افتادن برای او عبارت است از اطاعت از امر وحدانی حق بدون اینکه کاری [را به خود نسبت دهند] چرا که ؟؟؟؟ از آنان جز به واسطه حق حرکت نمی کند.

یوسف:وَ ما أَرْسَلْنا مِنْ قَبْلِکَ إِلاّ رِجالاً نُوحی إِلَیْهِمْ مِنْ أَهْلِ الْقُرى‏ أَ فَلَمْ یَسیرُوا فِی اْلأَرْضِ فَیَنْظُرُوا کَیْفَ کانَ عاقِبَةُ الَّذینَ مِنْ قَبْلِهِمْ وَ لَدارُ اْلآخِرَةِ خَیْرٌ لِلَّذینَ اتَّقَوْا أَ فَلا تَعْقِلُونَ(109)((و پیش از تو [نیز] جز مردانى از اهل شهرها را -که به آنان وحى مى‏کردیم- نفرستادیم. آیا در زمین نگردیده‏اند تا فرجام کسانى را که پیش از آنان بوده‏اند بنگرند؟ و قطعاً سراى آخرت براى کسانى که پرهیزگارى کرده‏اند بهتر است. آیا نمى‏اندیشید؟))

﴿ أَ فَلَمْ یَسیرُوا فِی اْلأَرْضِ﴾ منظور زمین استعدادهایشان [می باشد].

﴿ فَیَنْظُرُوا کَیْفَ کانَ﴾ عاقب کار.

﴿ الَّذینَ مِنْ قَبْلِهِمْ﴾ و نیز نهایت مرتبه کمالشان را [می داند که چگونه] استعدادهای شان را به کمال می رسانند [و نیز می داند] که هر شخصی سعادت و کمالی متناسب با استعدادش خواهد داشت و بر خواص هر شخص و اینکه از اعمال او چه کمالاتی برایش حاصل می شود. آگاه است [توضیح اینکه این کمالات مخصوص به امت محمدی و بر اساس استعدادهای آنان می باشد] و این مقام همان عالم آخرتی است که برای کسانی که از صفات نفسانی- که حجاب استعدادها می باشند- پرهیز می کنند بهتر است.

﴿ أَ فَلا تَعْقِلُونَ﴾ که این مقام از تمام عالم فانی و لذتهایش بهتر است چرا که (لهی الحیوان لوکانوا یعلمون)

رعد: اللّهُ یَعْلَمُ ما تَحْمِلُ کُلُّ أُنْثى‏ وَ ما تَغیضُ اْلأَرْحامُ وَ ما تَزْدادُ وَ کُلُّ شَیْ‏ءٍ عِنْدَهُ بِمِقْدارٍ(8) عالِمُ الْغَیْبِ وَ الشَّهادَةِ الْکَبیرُ الْمُتَعالِ(9)((خدا مى‏داند آنچه را که هر ماده‏اى [در رحم‏] بار مى‏گیرد، و [نیز] آنچه را که رَحِمها مى‏کاهند و آنچه را مى‏افزایند. و هر چیزى نزد او اندازه‏اى دارد.داناى نهان و آشکار، [و] بزرگ بلندمرتبه است.))

﴿ وَ کُلُّ شَیْ‏ءٍ﴾ از کمالات.

﴿ عِنْدَهُ بِمِقْدارٍ﴾ معین و براساس قابلیت [به تأویل دوم] استعداد و قوه هر چیزی بر اساس استعداد مقدر او در ازل است که این استعداد به واسطه فیض حق بوده و کم و زیاد نمی گردد و معنی «کل قوم هاد» حق تعالی است همچنانکه فرمود (انک لاتهدی من اجبت ولکن الله یهدی من یشاء) و این امر به واسطه علم ازلی او به میزان کم و زیاد استعدادها می باشد پس کمالاتشان را براساس استعدادها مقدر می فرماید.

﴿ عالِمُ﴾ غیب که علم به میزان استعدادها می باشد و [عالم] شهادت: که منظور از آن کمالات خارجی و بالفعل است.

﴿ الْکَبیرُ﴾ شأن و مقام یعنی او بزرگتر از این است که فقط برخی از استعدادها را به کمال برساند بلکه او همه را به کمال مقتضی شان می رساند.

﴿الْمُتَعالِ﴾ از اینکه فیضش منقطع گردد [یعنی خداوند بلند مرتبه تر از این است که در] رساندن کمالات استعداد تأخیر کرده و از کمالات شایسته آن بکاهد.



خرید و دانلود تحقیق درباره عالم اعیان


تحقیق درباره ظهور منجی عالم حضرت مهدی(ع) در ادیان مختلف و اسلام

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 132

 

مسأله ظهور حضرت مهدی (علیه السلام) در آخرالزمان و پایان دادن به ظلم و ستمها از مسائل اساسی ادیان و اسلام است، و تمامی ادیان و مذاهب گوناگونی که در روی کره زمین حکومت می کنند، وقوع حتمی و قطعی آن را خبر داده اند.

بر اساس تعالیم انبیا و نویدهای کتب آسمانی، علیرغم عوامل بدبینی بیشماری که نسبت به آینده بشر در جهان دیده می شود، اوضاع کنونی جهان قابل دوام نیست، و دیر یا زود گردونه زمان به نفع محرومان خواهد چرخید، و چهره جهان دگرگون خواهد شد، و مفاسد اجتماعی و کشمکشهای کنونی جای خود را به آرامش و امنیت خواهد داد. مطابق وعده های انبیا و نویدهای کتب آسمانی، چشم انداز آینده جهان و سرنوشت بشر روشن است.

نگاهی کوتاه به کتابهای مذهبی اهل ادیان این امر را به خوبی نشان می‎دهد که وقتی جهان دچار فتنه و آشوب گردد و آتش ظلم و بیدادگری همه جهان را فراگیرد، و جنگهای خانمان سوز و ویرانگر مردمان جهان را به ستوه آورد و زمامداران جهان از اداره امور کشورها عاجز و ناتوان گردند و برای خاموش کردن آتش فتنه ها و جنگها راه چاره ای نیابند، در چنین موقعیت حساس و بحرانی یک مصلح بزرگ جهانی، با اتکا به قدرت لایزال الهی قیام خواهد کرد ، و به یک اصلاح عمومی در تمام جهان دست خواهد زد و زورگویان، زورمداران و قدرت طلبان افسار گسیخته عالم را سر جای خود خواهد نشاند و به همه بدبختیها و تیره روزی ها و گرفتاری های بشریت خاتمه خواهد داد.

خوشبختانه هنگامی که به ادیان آسمانی مراجعه می کنیم، کتب آسمانی را سراسر مملو از امید، و سرشار از نویدهای بهروزی و وعده های ظهور آن «مصلح جهانی» می بینیم، و شاید برای برخی کمی تعجب آور باشد که در تمام ادیان و مذاهب بزرگ جهان، اعم از سنی، کلیمی، مسیحی، یهودی و آیین مبین اسلام … از مصلحی که در پایان جهان ظهور خواهد کرد و به جنایتها و خیانتهای انسانها خاتمه خواهد داد و شالوده حکومت واحد جهانی را، بر اساس عدالت و آزادی بنیان خواهد نهاد، گفتگو شده و برتر و بالاتر از همه، نوید ظهور آن مصلح بزرگ جهان، به خصوص در اسلام و قرآن نیز، به صورتی جامع‌تر، کامل تر، عمیق تر و جدی تر، مطرح شده است.

و جای بسی خرسندی است که اکثریت قریب به اتفاق نویدهایی که در رابطه با ظهور «مصلح بزرگ جهانی» در کتابهای آسمانی آمده است- اگر نگوییم همه آنها- تنها با وجود مقدس مهدی موعود (علیه السلام)، آخرین بازمانده حجت الهی از امامان معصوم شیعه مطابقت دارد.

آری خواننده عزیز! نویدهای مصلح بزرگ جهانی و بشارت ظهور مبارک حضرت مهدی (علیه السلام) علاوه بر قرآن مجید در تمام کتب مذهبی اهل ادیان مانند : کتاب زند، کتاب جاماسب، کتاب شاکمونی، کتاب جوک، کتاب دید براهمه، کتاب باسک، کتاب پاتیکل، کتاب دادنگ، کتاب ضفینای نبی، کتاب اشعیاء، کتاب وحی کودک، کتاب حکی نبی، کتاب مکاشفات یوحنای لاهوتی، کتاب دانیال نبی، انجیل متی، انجیل لوقا، انجیل مرقس، و سایر کتابها و الواح ذکر شده، و در همه این کتابها نویدها و بشارتهای ظهور حضرت مهدی (علیه السلام) به عبارات و مضامینی که همه اصالت و حقیقت «مهدویت» را تایید می کنند، و آن را یک عقیده عمومی مشترک بین همه امتها و ملتها می دانند، به روشنی بیان شده است.

اگر چه غیر از قرآن مجید، همه کتابهای دیگر آسمانی مورد دستبرد و تحریف قرار گرفته است، ولی باز هم مطالبی در آنها دیده می‎شود که از دستبرد دگران مصون مانده، و در آنها عبارات و جملاتی از آمدن «مصلح جهانی» به چشم می خورد.

جالب توجه این که : در تمام کتابهای مقدسی که در میان اهل ادیان، به عنوان کتابهای آسمانی شناخته شده و آورندگان آن کتابها به عنوان پیامبر، شناخته می شوند، تصریحات زیادی به «مهدی موعود» شده است.

هر چند که ما این کتابها را به عنوان «کتاب آسمانی» نمی دانیم، و یقین نداریم که آورندگان آنها پیامبر بوده اند، بلکه معتقدیم که آنها یا «پیامبر» بوده



خرید و دانلود تحقیق درباره ظهور منجی عالم حضرت مهدی(ع) در ادیان مختلف و اسلام