دانشکده

دانلود فایل ها و تحقیقات دانشگاهی ,جزوات آموزشی

دانشکده

دانلود فایل ها و تحقیقات دانشگاهی ,جزوات آموزشی

مقاله درباره عاشورا به روایت تاریخ

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 15

 

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع تحقیق :

« فهرست »

عنوان صفحه

مقدمه 1

شخصیت جهانی حسین(ع) 2

هدف از قیام امام حسین 3

چرا حسین (ع) زن و بچه را به کربلا آورده بود؟ 4

وصیت حسین‌(ع) 5

یک در مقابل هزار 6

مدرس غیرتمندی و آزادگی 7

سزاوار دل شکستن است. 8 حسین (ع) از دیدگاه دانشمندان غرب 9 سخنانی چند از امام حسین (ع)‌ 10

حادثه 11

زینب (س) مظهر فداکاری 12

پیروزی امام حسین 13

سخن آخر 14

منابع و مآخذ 15

« مقدمه »

سلام خدا بر تو ای حسین سالار شهیدان و بر روان فرزند برومند و برادران فداکار و کودک شیرخوارت و درود بی پایان بر ارواح آن پاکانی که با یک جهان شهامت جان خویش را در کف اخلاص نهاده در رکاب مقدست خود را قربان دین و شریعت نمودند و با دادن سرهای پرشور و هیجان خود از حریم قرآن و عترت دفاع کردند، و با ریختن خون خویش درخت فرخنده اسلام را آبیاری و تربت خجسته کربلا را رنگین ساخته و با صورتی آغشته به خون لبخند زنان پیک مرگ را استقبال نمودند و مزار خود را قبله‌گاه ارباب معرفت.

1

« شخصیت جهانی حسین (ع)‌ »

شخصیت و عظمت حسین (ع) همه جا را فرا گرفته است، تمام انسانهای بیدار از فداکاری و گذشت و حوانمردی حسین در راه احیاء دین، حق و عدالت و ریشه کن کردن باطل و ظلم و نا امنی سخن می‌گویند، هر کسی با زبانی از این مرد بزرگ و پیروز در هر عصری به بزرگی یاد میکند. خاطره بسیار جانگداز و بسیار آموزنده عاشورا، بزرگترین فداکاری‌ها را به بشر می‌آموزد این است که طرفداران باطل و آنانکه چون زالو به جان اجتماع افتاده و خون مردم بی‌پناه را می خورند از نام حسین (ع) و غوغای عاشورا حسین (ع) هراسناکند. قیام او منبع الهام بخش، برای به ثمر رساندن حق و عدالت بود، او در شدیدترین مخاطرات تا توان داشت ضد ظلم فریاد زد و انسانها را به این مبارزه پرشور ودامنه دار، علیه ستم و جنایت دعوت نمود. آن چنان همت او بلند بود که اعلاء کلمه حق و انقراض باطل از همه چیز خود گذشت. او برای نجات جان اسلام از طوفانهای بنی امیه و طرفداران خوش رقص آنان، با این بیان قاطع به جهانیان ثابت کرد که هرگز زیر بار ذلت و خواری نخواهد رفت.



خرید و دانلود مقاله درباره عاشورا به روایت تاریخ


مقاله درمورد عاشورا و بیداری ملت ها

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 39

 

عاشورا و موقعیت تراژیک

تراژدی فرد و نظام در «آنتیگونه»، «مردی برای تمام فصل‌ها»، «جادوگران شهر سالم»، عاشورا: یک مقایسه

کلِّ یومٍ عاشورا و کلِّ ارضٍ کربلا

آنان که ملت‌ها را آفریدند و بر فرازشان ایمانی و عشقی آویختند، آفرینندگان بودند و [آنان] اینسان زندگی را خدمت گزاردند.[۱]

     نخست ملت‌ها آفریدگار بودند و بسی پس از آن فردها. براستی، فرد خود تازه‌ترین آفریده است.[۲]

نیچه

 شاید هیچ مفهومی به اندازه‌ی مفهوم «فرد» در تکوین جهان جدید، جهان بعد از دوره‌ی رنسانس، مؤثر نبوده باشد. مورخانی مانند یاکوب بورکهارت و فیلسوفانی مانند فریدریش نیچه و جامعه‌شناسانی  مانند گئورگ زیمل به‌صراحت از آن سخن گفته‌اند و آن را مهمترین دستاورد جهان نو دانسته‌اند. با این همه، نمی‌توان گفت که این مفهوم به‌تمامی در جهان نو روییده است، گرچه مسلّم است که به‌تمامی در جهان نو به بار نشسته است. در این مقاله ابتدا می‌کوشم چگونگی شکل‌گیری این مفهوم را روشن سازم و سپس نشان دهم که چگونه میان واقعه‌ی عاشورا (موقعیت مؤثر در شکل‌گیری این واقعه) و سه نمایشنامه‌ی ماندگار در سنّت غربی از حیث موقعیت تراژیک  شباهتهای اساسی وجود دارد، تا آنجا که می‌توان از یکی بودن «سرمشق» در آنها سخن گفت.

یاکوب بورکهارت (۱۸۹۷– ۱۸۱۸) و فریدریش ویلهلم نیچه (۱۹۰۰–‌۱۸۴۴) که زمانی در دانشگاه بازل با یکدیگر دوست و همکار بودند درباره‌ی منشأ پدید آمدن «فرد» در دوره‌ی نو نظر یکسانی  داشتند و تقریباً در سخنان هردو آنان نیز متناقض‌نمایی مشابه دیده می‌شود. بورکهارت ظهور «فرد» را در ایتالیا چنین شرح می‌دهد:

در قرون وسطی چنین می‌نمود که آدمی در حال رؤیا یا نیمه‌بیداری به سر می‌برد: هردو جهتِ آگاهی او ― آگاهی معطوف به درون و آگاهی معطوف به بیرون ― در زیر پرده‌ای واحد قرار داشت. تار و پود این پرده از ایمان دینی و شرم و حجب کودکانه و وهم و خیال تشکیل یافته بود و از خلال آن جهان و تاریخ به رنگهای عجیبی نمایان بود؛ و آدمی خود را تنها به عنوان عضو یک  قوم یا حزب یا خانواده یا گروهی از این قبیل می‌شناخت. این پرده نخستین‌بار در ایتالیا از میان برمی‌خیزد و آدمی آغاز می‌کند به اینکه دولت و جامعه و همه‌ی چیزهای این جهان را به‌طور عینی و چنانکه به‌راستی هستند مشاهده کند؛ و در عین حال آگاهی معطوف به درون نیز با تمام نیرو سر بر می‌دارد و آدمی فردی روحی و معنوی می‌شود و بدین خصوصیت خود واقف می‌گردد. در گذشته انسان یونانی به همین سان به فرق خود با غیریونانیان (بربرها) و فرد عرب به فرق خود با آسیاییان دیگر که خود را فقط همچون عضوی از قومی می‌شناختند، واقف شده است. اثبات اینکه اوضاع سیاسی ایتالیا در این بیداری  و دگرگونی بزرگترین نقش را داشته است دشوار نیست.[۳]

انسان یونانی و انسان عرب (مسلمانان قرون اولیه‌ی هجری)، در گذشته، در اینجا به‌منزله‌ی دو نمونه‌ای معرفی می‌شوند که بر ظهور مفهوم «فرد» در ایتالیای دوره‌ی رنسانس تقدم دارند، اما چرا؟ بورکهارت در این باره چیزی به ما نمی‌گوید (جز آنچه پیشتر گفت) و حتی آنچه در خصوص ایتالیای دوره‌ی رنسانس نیز می‌گوید، اثبات اینکه اوضاع سیاسی ایتالیا در این بیداری  و دگرگونی  بزرگترین سهم را داشته است، فقط نگریستن به سطح است. متناقض‌نمای او در همین جاست.

نیچه فیلسوف است و عمق را بیشتر می‌کاود. او در گفتاری «درباره‌ی بُت نو»، چنین گفت زرتشت، بخش یکم، چنین می‌گوید:

جایی هست که هنوز ملت‌ها و رمه‌ها در آن هستند. اما نه اینجا نزد ما، برادران: اینجا دولت‌ها هستند. دولت؟ دولت چیست؟ پس اکنون گوش با من دارید تا کلام خویش را درباره‌ی مرگ ملت‌ها در میان گذارم. دولت نام سردترینِ همه‌ی هیولاهای سرد است و این دروغ از دهان‌اش بیرون می‌خزد که « من دولت، همان  ملت‌ام».

این دروغ است! آنان که ملت‌ها را آفریدند و بر فرازشان ایمانی و عشقی آویختند، آفرینندگان بودند و [آنان] اینسان  زندگی را خدمت گزاردند.

اما نابودگران‌اند آنان که بهر بسیاری دام می‌نهند و دولت می‌نامندش: اینان یک تیغ و یک صد آز بر فراز آنان می‌آویزند.

آنجا که هنوز ملتی برجاست، دولتی در کار نیست و از او چون چشم بد و زیرِ پا نهادن ِ سنّت‌ها و حقوق بیزارند.[۴]

نیچه در چند گفتار فروتر، «درباره‌ی  هزار و یک  غایت»، عباراتی می‌نویسد که به‌وضوح با سخن پیشترش، «آنان که ملت‌ها را آفریدند و بر فرازشان ایمانی و عشقی آویختند، آفرینندگان بودند»، در تناقض قرار می‌گیرد:

نخست ملت‌ها آفریدگار بودند و بسی پس از آن فردها. براستی، فرد خود تازه‌ترین آفریده است.[۵]

نیچه از آفرینندگانی که ملت‌ها را آفریدند سخنی به میان نمی‌آورد. آیا این آفرینندگان همان افراد بودند؟ نیچه می‌داند که «فرد» مفهومی تازه است و برای آنکه به انتساب نادرست تاریخی یا پس و پیش گویی تاریخی (anachronism) متهم نشود از این آفرینندگان با تعبیر «فرد» سخن نمی‌گوید. اما آیا واقعاً چنین است؟  مسلماً «فرد» به عنوان مقوله‌ای فراگیر در جهان بعد از رنسانس به ظهور رسیده است، اما آیا هیچ طلایه‌داری در جهان قدیم نداشته است؟ بورکهارت  و نیچه به‌تلویح از طلایه‌داران آن سخن می‌گویند، اما آن را روشن نمی‌کنند. در فروتر کلام دلیل آن را خواهیم دید.

در همین قرن، قرن نوزدهم، نویسنده‌ای دینی نیز می‌زیست که مهمترین محرومیت عصر ما را تحقیر فرد می‌دانست. این شخص سورن کی‌یرکگور (۱۸۵۵– ۱۸۱۳) نام داشت. کی‌یرکگور نیز همچون بورکهارت و نیچه به قدرت و عظمت فرد می‌اندیشید، اما ریشه‌ی این قدرت را در ایمان و دین می‌دید، با تأویل و تفسیری که خودش از ایمان و دین می‌کرد. بورکهارت و نیچه با دین میانه‌ی خوشی نداشتند و به‌طور کلی «دین» را با «دین نهادی» یکی می‌پنداشتند، هرچند نیچه تفاوت این دو را می‌فهمید و به همین دلیل با مسیح رفتاری دوگانه داشت، یعنی فردیت و فردانیت او را می‌ستود، اما شبانی (گله) او را به تمسخر می‌گرفت. کی‌یرکگور از همان آغاز معلوم کرد که «دین نهادی» (کلیسا و مراجع دینی) تا چه اندازه با «دین» فاصله دارد. این فاصله را او در فاصله‌ی میان «فرد» و «خلق» دید. و از نظر او پیامبران نخستین «افراد» بودند، آیا تاریخ جز این می‌گوید؟

آنچه ما گونه‌ی بشر (homo sapiens) می‌نامیم حدود هشتاد هزار سال از عمرش می‌گذرد (انسان امروزی)، گرچه بشر (homo) از دو میلیون سال پیش وجود داشته است. اما از حدود چهار هزار سال پیش بود که تحولی اساسی در زندگی بشر چهره نمود. گله‌های انسانی  رفته‌رفته به صورت اقوام کوچک تشکل می‌یافتند و زندگی اجتماعی انسانها آغاز می‌شد. تصورات ابتدایی انسانها، از خودشان و جهان، آیینهای بیهوده‌ای را می‌ساخت که زندگی را از هر جهتگیری تازه و پویایی دور می‌کرد. در چنین اوضاع  و احوالی بود که «جانهای بیابانی» و «کوه‌نشینان خلوت‌گزیده»، آنان که دیدگان‌شان در شبان تاریک  خورشید نیمه‌شب را جسته بود و گوشهایشان در سکوت بیابان و کوهستان آوای دریا را شنیده بود، به میان اقوام آمدند. اما آنان را چه کسی فرستاده بود؟ —  خدا



خرید و دانلود مقاله درمورد عاشورا و بیداری ملت ها


تحقیق در مورد بزرگداشت حماسة عاشورا

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

دسته بندی : وورد

نوع فایل :  .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )

تعداد صفحه : 4 صفحه

 قسمتی از متن .doc : 

 

«بزرگداشت حماسة عاشورا»

هدف امام از بیان مسئلة عاشورا در وصایای خود یادآوری اهمیت زنده نگهداشتن و گرامیداشت حماسه عاشورا بوده است.

الف ـ عاشورا :

امام خمینی (ره) در وصیت نامة خود می‌نویسد : و از آن جمله، مراسم عزاداری ائمة اطهار و بویژه سید مظلومان و سرور شهیدان، حضرت ابی عبدالله الحسین صلوات و افسر الهی و انبیاء و ملائک و صلی بر روح بزرگ حماسی او باد هیچ گاه غفلت نکنند.

حماسة کربلا فراهم آور زمینة شورش مظلومان علیه متکبران بوده و هست. پیامبر اسلام صلی الله علیه واله از سید الشهدا به عنوان «زینت آسمانها و زمین» و نیز «چراغ هدایت» و «کشتی نجات» یاد کردند.

امام خمینی (ره) دربارة عزاداری ها و راز اصلی حفظ و اهمیت این حماسة تاریخ ساز خاطرنشان ساخته‌اند که : و بدانند آنچه دستور ائمه علیهم السلام برای بزرگداشت این حماسة تاریخی اسلام است و آنچه لعن و نفرین بر ستمگران آل بیت است، تمام، فریاد قهرمانة ملت‌ها است بر سر دمداران ستم پیشه در طول تاریخ الی الابد.

همانطور که می‌دانیم زنده نگهداشتن حماسة عاشورا عامل وحد مسلمانان خواهد بود حضرت امام (ره) در این باره فرموده‌اند : آنچه موجب وحدت بین مسلمین است این مراسم سیاسی است که حافظ ملیت مسلمین بویژه شیعیان ائمه اثنی عشر علیهم صلوات الله وسلم است.

ب ـ جاودانگی حماسة عاشورا :

راز اصلی این جاودانگی در مسائل زیر است :‌

1ـ برجستگی پیشوای نهضت: برجستگی قیام به برجستگی پدید آورنده و اهداف او بستگی نام دارد و برجستگی پیشوای قیام کربلا است که این قیام را جاودانگی بخشیده است.

2ـ ماهیت و راز اصلی نهضت: ماهیت هر قیام می‌تواند فلسفه و اهداف اصلی آن را تبعین کند قیام کربلا نهضتی کاملاً دینی و معنوی و ماهیت آن الهی و مذهبی است و فلسفة این انقلاب جز حمایت از حیات اسلام واستقرار نظام عدل اسلامی و کوبیدن نظام سلطة اموی نیست. توجه به ماهیت این قیام در هر دوره‌ای می‌تواند پیشوانه‌ای برای حرکت تاریخی امت اسلامی باشد.

3ـ اهداف آسمانی : می توان هدف اساسی قیام امام علیه‌السلام را به طور خلاصه این گونه بیان کرد :

الف ـ حاکمیت حق ب ـ حکومت قانون ج ـ کوتاه شدن دست هواپرستان از مملکت

تردیدی نیست که اهداف نهضت کربلا، یکی از عوامل جاودانگی این نهضت است زیرا هر انسان آزاده در جریان زندگی اجتماعی خود خواهان تحقق این اهداف است.

4ـ پیامهای شور آفرین و آزادی بخش: یکی از عوامل جاودانگی حماسة عاشورا این پیامها هستند از جمله پیام معروف کربلا «هیهات مناالذله» و کلام الهی عاشورا «رضانا اهل البیت» و شعار ارجمند پرچمدار کربلا «الامن کان فینا باذلاًَ مهجته موطنا علی لقاء الله نفسه فلیرحل معنا» می‌باشد و البته پیام مهم امام حسین علیه‌السلام این است که اگر نجات اسلام و سرنگون کردن پرچم اهریمنان، به اهدای خون و ایثار جان آدمی بستگی دارد، باید مضایق نکرد و دریغ روا نداشت.

5ـ درس‌ها و دستاوردهای نهضت عاشورا: این دستاوردهای شورآفرین قابل شمارش نیستند: بیداری اجتماعی، رسوایی گردانندگان نظام اموی و بر ملا شدن توطئة آنها، تحمل مشکلات برای تحقق آرمان‌های والا، گوشه‌ای از درسهای این حرکت شور آفرین است مهمترین دستاوردهای این قیام عبارتند از :

الف ـ وحدت کلمه ب ـ تقویت روح پرخاش گری در برابر اهریمنان ج ـ استواری در راه

دـ عمل به وظیفه : امام راحل می‌فرمود: کسی که درصد عمل به وظیفه است، کسی که خالصانه. جهت جلب رضای حق گام بر می‌دارد، از شکستهای مقطعی، یأسی به خود راه نمی‌دهد.

6ـ اهتمام امامان معصوم علیهم السلام: امامان معصوم (ع) در بزرگداشت خاطرة عاشورا و زنده نگهداشتن آن تلاش می‌کردند مثلاً کسی در محرم امامان معصوم را خندان نمی‌دید، اهتمام به زیارت قبر سید الشهدا و ترویج اقامة عزا برای سید الشهدا در میان شیعیان بنابراین تردیدی نیست که اهتمام امامان معصوم (ع) در جلوه‌های مختلف به حفظ و بزرگداشت حماسة عاشورا، یکی از عوامل جاودانگی این نهضت است.

نتیجه :

جاودانگی و عظمت حماسة عاشورا، همان وعدة الهی رسول خدا (ص) به فاطمه زهرا (س) در باب زندگی نسل‌های آینده تا روز قیامت است.



خرید و دانلود تحقیق در مورد بزرگداشت حماسة عاشورا


تحقیق فلسفه قیام عاشورا

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 13

 

فلسفه قیام عاشورا

الف:بیعت خواستن یزید از امام حسین

 در حادثه کربلا ما به مسائل زیادی بر می خوریم در یک جا سخن از بیعت خواستن یزید از امام حسین و امتناع امام از بیعت، در یکجا دعوت مردم کوفه از امام حسین و پذیرفتن امام ولی در جایی بدون توجه به مسئله بیعت و بدون توجه به درخواست دعوت کوفیان حضرت حسین (ع) از اوضاع حکومت انتقاد می کند. از فساد و حرام خواریها و ظلم و ستم انتقاد می کند و اینجا  امر به معروف و نهی از منکر را لازم می بیند.

البته حقیقتاً باید گفت همه این سه مورد تاثیر داشته است چون پاره ای از عکس العملهای امام بر اساس امتناع از بیعت پاره ای بر اساس دعوت مردم کوفه و پاره ای بر اساس مبارزه با منکرات و فسادهای آن برهه از زمان صورت گرفته است. حال باید دید دو عامل اصلی قیام چه بوده است. و باید دید کدام عامل تاثیری به سزایی داشته است.

توضیح عکس العمل اول را همه شنیده ایم که معاویه با چه وضعی به حکومت رسید وقتی اصحاب امام حسن مجتبی (ع)، آنقدر سستی کردند امام یک قرارداد موقت با معاویه امضاء کردند در مفاد این صلحنامه آمده بود که بعد از مرگ معاویه مقام خلیفه مسلمین به امام حسن برسد و اگر ایشان به شهادت رسیده بودند به برادرش امام حسین منتقل شود برای همین معاویه امام حسن مجتبی را مسموم نمودند تا مدعایی نماند و خود معاویه می خواست حکومت را به شکل سلطنت و موروثی در بیاورد. تا زمان معاویه ، مسئله خلافت و حکومت یک مسئله موروثی نبود و فقط دو طرز تفکر بود:

الف: یک طرز تفکر که خلافت، فقط شایسته کسی است که پیغمبر او را منصوب کرده باشد.

ب: یک طرز تفکر دیگر این بود که مردم حق دارند خلیفه ای برای خودشان انتخاب کنند و این مسئله در میان نبود که یک خلیفه برای خود جانشین معین کند اما تصمیم معاویه از همان روزهای اول این بود که نگذارد خلافت از خانه اش خارج شود ولی خود معاویه احساس می کرد این کار فعلا زمینه مساعدی ندارد و کسیکه او را به این کار تشویق و تشجیع نمود مغیره بن شعبه (لعنه ا…) بود چون مغیره خودش طمع حکومت کوفه را داشت مغیره همان شخصی بود که با غلاف شمشیر به پهلوی خانم زهرا (س) زد و همان مغیره ای که قبلا هم حاکم کوفه بوده است و از اینکه معاویه او را عزل نموده بود ناراحت بود. برای همین مغیره به شام رفت و به یزیدبن معاویه گفت نمی دانم چرا معاویه درباره تو کوتاهی می کند دیگر معطل چیست؟ چرا تو را جانشین خودش نمی کند یزید گفت پدر فکر می کند این قضیه عملی نیست مغیره گفت عملی است چون هر چه معاویه بگوید مردم شام اطاعت می کنند و مردم مدینه را مروان حکم و از همه جا مهمتر و خطرناکتر کوفه (عراق کنونی) است این هم بعهده من.

یزید به نزد معاویه رفت و مطالب مغیره را گفت وقتی معاویه ، مغیره را احضار نمود مغیره با تملق گویی و منطق قویی که داشت معاویه را قانع می سازد معاویه هم برای بار دوم به او ابلاغ حکومت کوفه را می دهد (البته این جریان بعد از شهادت امام حسن مجتبی یعنی سالهای آخر عمر معاویه بوده است) مردم کوفه و مدینه با پیشنهاد مغیره و مروان مخالفت کردند لذا معاویه مجبور شد خودش به مدینه برود . معاویه پس از تسلط کامل بر محیط داخلی و پهناور اسلام که از افریقای شمالی تا حدود چین توسعه یافته بود اولین و بزرگترین اشتباه خودش راجع به سیاست خارجی را مرتکب شد چون وقتی تصمیم گرفت پسر جوان و نالایقش را ولیعهد کند ولی مردم نپذیرفتند و او شکست خورد برای رسیدن به این قصد شومش مرتکب جنایت بزرگی شد و آن این بود که با امپراطور روم که نیرومندترین دشمن خونین اسلام و مسلمانان بود به نفع قصد شومش صلح کرد و با این عمل جلوی پیشروی اسلام را در اروپا متوقف ساخت و برای تهدید یک طرفردار نیرومند که تاج و تخت یزید را پشتیبانی کند حاضر شد باجی هم به دولت روم بدهد.

معاویه زمانیکه که خودش به مدینه رفت سه نفر که مورد احترام مردم بودند را خواست (امام حسین –(ع) عبدالله بن عمر فرزند خلیفه دوم ، عبدالله بن زییر، همان شخصی که به امام علی خیانت کرد و مسبب جنگ جمل شد) معاویه سعی کرد با چرب زبانی به آنها برساند که صلاح اسلام ایجاب می کند حکومت ظاهری در دست یزید باشد ولی کار در دست شما تا اختلافی میان مردم رخ ندهد حتی به آنها گفت شما فعلا بیعت کنید ولی آنها قبول نکردند. معاویه هنگام مردن، سخت نگران وضع پسرش یزید بود و به او نصایحی کرد که اگر یزید جامه عمل می پوشاند یقیناً بیشتر می توانست حکومت کند نصایح این بود (ای پسر جان، من رنج بار بستن را از تو بر داشتم، کارها را برایت هموار کردم و دشمنانت را راحت نمودم و رقیبان عرب را زیر فرمانت آوردم مردم حجاز را منظور دار که اصل تو هستند هر کس از آنها به نزد تو آمد گرامیش دار و هر کدامشان را هم غایب بود احوالش را بپرس اهالی عراق را منظور دار. و اگر خواستند حاکمی را از آنها عزل کنی دریغ نکن چون عزل یک حاکم، آسانتر از برابری با صد هزار شمشیر است اهل شام را هم منظور دار که اطرافیان نزدیک و ذخیره تو هستند و اگر از دشمنی در هراس یودی از آنها یاری بجو و چون موفق شدی آنها را به وطن خودشان برگردان زیرا  اگر در سرزمین دیگر بمانند اخلاقشان بر می گردد. سپس معاویه می نویسد پسرم من نمی ترسم که کسی در حکومت با تو نزاع کند مگر 3 نفر حسین بن علی – عبدالله بن زییر- عبدالله بن عمر ]چون هر سه خلیفه زاده بودند.



خرید و دانلود تحقیق فلسفه قیام عاشورا


تحقیق فلسفه عاشورای حسینی

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 20

 

فلسفه عاشورا

در حادثه کربلا ما به مسائل زیادی بر می خوریم در یک جا سخن از بیعت خواستن یزید از امام حسین و امتناع امام از بیعت، در یکجا دعوت مردم کوفه از امام حسین و پذیرفتن امام ولی در جایی بدون توجه به مسئله بیعت و بدون توجه به درخواست دعوت کوفیان حضرت حسین (ع) از اوضاع حکومت انتقاد می کند.

از فساد و حرام خواریها و ظلم و ستم انتقاد می کند و اینجا امر به معروف و نهی از منکر را لازم می بیند.

البته حقیقتاً باید گفت همه این سه مورد تاثیر داشته است چون پاره ای از عکس العملهای امام بر اساس امتناع از بیعت پاره ای بر اساس دعوت مردم کوفه و پاره ای بر اساس مبارزه با منکرات و فسادهای آن برهه از زمان صورت گرفته است.

حال باید دید دو عامل اصلی قیام چه بوده است. و باید دید کدام عامل تاثیری به سزایی داشته است.

توضیح عکس العمل اول را همه شنیده ایم که معاویه با چه وضعی به حکومت رسید وقتی اصحاب امام حسن مجتبی (ع)، آنقدر سستی کردند امام یک قرارداد موقت با معاویه امضاء کردند در مفاد این صلحنامه آمده بود که بعد از مرگ معاویه مقام خلیفه مسلمین به امام حسن برسد و اگر ایشان به شهادت رسیده بودند به برادرش امام حسین منتقل شود برای همین معاویه امام حسن مجتبی را مسموم نمودند تا مدعایی نماند و خود معاویه می خواست حکومت را به شکل سلطنت و موروثی در بیاورد. تا زمان معاویه ، مسئله خلافت و حکومت یک مسئله موروثی نبود و فقط دو طرز تفکر بود:

الف: یک طرز تفکر که خلافت، فقط شایسته کسی است که پیغمبر او را منصوب کرده باشد.

ب: یک طرز تفکر دیگر این بود که مردم حق دارند خلیفه ای برای خودشان انتخاب کنند و این مسئله در میان نبود که یک خلیفه برای خود جانشین معین کند اما تصمیم معاویه از همان روزهای اول این بود که نگذارد خلافت از خانه اش خارج شود ولی خود معاویه احساس می کرد این کار فعلا زمینه مساعدی ندارد و کسیکه او را به این کار تشویق و تشجیع نمود مغیره بن شعبه (لعنه ا…) بود چون مغیره خودش طمع حکومت کوفه را داشت مغیره همان شخصی بود که با غلاف شمشیر به پهلوی خانم زهرا (س) زد و همان مغیره ای که قبلا هم حاکم کوفه بوده است و از اینکه معاویه او را عزل نموده بود ناراحت بود. برای همین مغیره به شام رفت و به یزیدبن معاویه گفت نمی دانم چرا معاویه درباره تو کوتاهی می کند دیگر معطل چیست؟ چرا تو را جانشین خودش نمی کند یزید گفت پدر فکر می کند این قضیه عملی نیست مغیره گفت عملی است چون هر چه معاویه بگوید مردم شام اطاعت می کنند و مردم مدینه را مروان حکم و از همه جا مهمتر و خطرناکتر کوفه (عراق کنونی) است این هم بعهده من.

یزید به نزد معاویه رفت و مطالب مغیره را گفت وقتی معاویه ، مغیره را احضار نمود مغیره با تملق گویی و منطق قویی که داشت معاویه را قانع می سازد معاویه هم برای بار دوم به او ابلاغ حکومت کوفه را می دهد (البته این جریان بعد از شهادت امام حسن مجتبی یعنی سالهای آخر عمر معاویه بوده است) مردم کوفه و مدینه با پیشنهاد مغیره و مروان مخالفت کردند لذا معاویه مجبور شد خودش به مدینه برود . معاویه پس از تسلط کامل بر محیط داخلی و پهناور اسلام که از افریقای شمالی تا حدود چین توسعه یافته بود اولین و بزرگترین اشتباه خودش راجع به سیاست خارجی را مرتکب شد چون وقتی تصمیم گرفت پسر جوان و نالایقش را ولیعهد کند ولی مردم نپذیرفتند و او شکست خورد برای رسیدن به این قصد شومش مرتکب جنایت بزرگی شد و آن این بود که با امپراطور روم که نیرومندترین دشمن خونین اسلام و مسلمانان بود به نفع قصد شومش صلح کرد و با این عمل جلوی پیشروی اسلام را در اروپا متوقف ساخت و برای تهدید یک طرفردار نیرومند که تاج و تخت یزید را پشتیبانی کند حاضر شد باجی هم به دولت روم بدهد.

معاویه زمانیکه که خودش به مدینه رفت سه نفر که مورد احترام مردم بودند را خواست (امام حسین –(ع) عبدالله بن عمر فرزند خلیفه دوم ، عبدالله بن زییر، همان شخصی که به امام علی خیانت کرد و مسبب جنگ جمل شد) معاویه سعی کرد با چرب زبانی به آنها برساند که صلاح اسلام ایجاب می کند حکومت ظاهری در دست یزید باشد ولی کار در دست شما تا اختلافی میان مردم رخ ندهد حتی به آنها گفت شما فعلا بیعت کنید ولی آنها قبول نکردند.

معاویه هنگام مردن، سخت نگران وضع پسرش یزید بود و به او نصایحی کرد که اگر یزید جامه عمل می پوشاند یقیناً بیشتر می توانست حکومت کند نصایح این بود (ای پسر جان، من رنج بار بستن را از تو بر داشتم، کارها را برایت هموار کردم و دشمنانت را راحت نمودم و رقیبان عرب را زیر فرمانت آوردم مردم حجاز را منظور دار که اصل تو هستند هر کس از آنها به نزد تو آمد گرامیش دار و هر کدامشان را هم غایب بود احوالش را بپرس اهالی عراق را منظور دار.

و اگر خواستند حاکمی را از آنها عزل کنی دریغ نکن چون عزل یک حاکم، آسانتر از برابری با صد هزار شمشیر است اهل شام را هم منظور دار که اطرافیان نزدیک و ذخیره تو هستند و اگر از دشمنی در هراس یودی از آنها یاری بجو و چون موفق شدی آنها را به وطن خودشان برگردان زیرا اگر در سرزمین دیگر بمانند اخلاقشان بر می گردد. سپس معاویه می نویسد پسرم من نمی ترسم که کسی در حکومت با تو نزاع کند مگر 3 نفر حسین بن علی – عبدالله بن زییر- عبدالله بن عمر ]چون هر سه خلیفه زاده بودند[.

حسین بن علی شخصی است که اهل عراق او را رها نکنند و او را وادار به خروج می کنند اگر خروج کرد و برابر او پیروز شدی از او درگذر که با تو خویشی نزدیک دارد و احترام و خلق او بسیار است و او نوه پیامبر است.

اما عبدالله بن عمر اهل عبات است و اگر تنها بماند با تو بیعت می کند.

ولی عبدالله بن زبیر اگر بر تو خروج کرد و بر او پیروز شدی بند از بندش جدا کن و تا بتوانی خون دیگران قوم خود را حفظ کن.

معاویه می دانست این سه نفر یقیناً اعتراض خواهند کرد چون اعتراض آنها به نظر معاویه بدین دلیل بود که اگر خلافت به ارث برده می شود ما هم باید وارث باشیم و اگر خلافت به سابقه و لیاقت است هزاران مسلمان با سابقه و لیاقت است هزاران مسلمان سابقه دار تر از یزید هم وجود داشت و این اعتراضات واقعاً در ذهن اکثر مسلمان بود معاویه در این نصایح کاملا پیش بینی کرده بود که اگر یزید



خرید و دانلود تحقیق فلسفه عاشورای حسینی