لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 12
«یا لطیف»
موضوع تحقیق «شناخت و تحلیل عرف های مطبوعاتی از طریق گفت و گو» بود.
بدین منظور از «هفت خوان» گذشتم تا موفق به ملاقات دکتر معتمد نژاد, که پدر روزنامه نگاری ایران, لقب گرفته اند, شدم. اما متاسفانه بعد از طرح موضوع بحث, ایشان بدون عنایت به یک هفته انتظار برای گفت و گویی که از قبل هماهنگی و برنامه ریزی شده بود فرمودند : " اخلاق حرفه ای روزنامه نگاری را نوشته ام و به آقای بهرامی پور, مدیر مرکز رسانه ها داده ام می توانید از ایشان بگیرید.
همین !! هفت روز تلاش و برنامه ریزی عقیم ماند.
بنابراین برای یافتن « قانون های نا نوشته مطبوعاتی» از نشریات محل کار و زندگی خود «کرج» شروع کردم.
در حین تحقیق بیشتر با مشکلات نشریات محلی روبه رو شدم تا عرف های مطبوعاتی. مشکلات و مسائلی که در صورت تداوم, به مرور زمان جایی را در تحریریه های مطبوعات اشغال خواهند کرد و به صورت رسمی ناخوشایند و عرفی ناپسند جلوه گر خواهند شد. (البته اگر تا به حال به عنوان رسم پذیرفته نشده باشند.)
حاصل تحقیق به دو بخش 1- عرف های مطبوعاتی 2- مشکلات نشریه های محلی تفکیک شده است.
نشریات مورد تحقیق :
1- روزنامه عزت
2- هفته نامه پیام گستر
3- هفته نامه رایزن جوان
4- ویژه نامه ی روزنامه اسرار
5- ویژه نامه ی روزنامه کار و کارگر
6- انجمن صنفی روزنامه نگاران کرج
1- عرف های رایج مطبوعاتی
صرف نظر از ساعات کار که در بعضی نشریات حضور فیزیکی خبرنگار و در برخی نیز کیفیت کار مد نظر است. مسائل دیگری نیز در نشریات و تحریریه های مختلف وجود دارد.
یکی از این موارد میزان آشنایی یک روزنامه نگار و شخص مطبوعاتی با زبان و ادبیات مرسوم است. ادبیات رایج روزنامه نگاری. جایی نوشته نشده است که یک طراح یا صفحه بند باید تخصصی در شناخت زبان و ادبیات داشته باشند ولی در عمل می بینیم که اگر یک طراح و صفحه بند با نگارش, زبان و ادبیات آشنایی نداشته باشد چه بسا مشکلات و کاستی هایی به وجود بیاید و قابل پذیرش نیست. بنابراین در مطبوعات سعی بر این است که کادر فنی دستی هم در نگارش داشته, با زبان و ادبیات آشنا باشند. آنچه امروز به عنوان عرف در مطبوعات بسیار دیده می شود این است که کادر فنی, ناظر چاپ, مدیر اجرایی نیز مختصر دست به قلمی هم دارند و حتی گاهی مطلب می نویسند و در تحریریه نیز تائیید شده و چاپ می شود.
مورد دیگر این است که اگر در نشریه ای سردبیر یا دبیر تحریریه بخواهند از نظر اقتصادی وضع نشریه را بهبود بخشند, سعی می کنند همکاران غیر تحریریه ای را نیز به نوشتن یا تهیه گزارش و مصاحبه و گفت و گو ترغیب و تشویق کنند. شاید همین امر موجب می شود که سردبیر از مسئول پذیرش آگهی نیز استفاده کند. هر چند این مسئله با بخش حرفه ای نشریه همخوان نیست و حتی ممکن است به آن ضربه بزند ولی این مسئله به عنوان یک عرف به چشم می خورد.
بحث ویراستاری نیز از مسائلی است که به عنوان یک رسم مطبوعاتی مطرح است. در روزنامه نگاری امروز نمونه خوانی و ویراستاری (در اغلب موارد) به یک نفر واگذار می شود. و این در حالی است که نمونه خوانی و ویراستاری دو مقوله جداگانه هستند. در تعریف ویراستار به عنوان سیاستگذار, کانال پالایش خبر, هماهنگ کننده فعالیت تحریریه, انطباق اخبار و مطالب با خط مشی روزنامه, انتخاب کننده اخبار, اولویت گذاری خبر در صفحات, انتخاب کننده نهایی عکس, طرح و کاریکاتور و اعمال مدیریت در تمامی سرویس ها و بخش های خبری و فنی, حساس ترین نقش را داراست.
در حالی که وظیفه نمونه خوان انطباق متن تایپی با دست نویس است و این عامل در کشور ما یک گلوگاه است. اگر ویراستار بخواهد بر طبق تعریفی که از شغلش است انجام وظیفه کند, چه بسا این انجام وظیفه حمل بر دخالت بی جای او در سیاست و کار روزنامه باشد و حتی انگ قدرت طلبی و سلطه جوئی نیز بخورد. از طرفی برای نشریه مقرون به صرفه است که از نمونه خوان به عنوان مصحح استفاده شود و فقط به جای این دو از لفظ ویراستار استفاده شود. و این در حالی است که اگر نشریه ای محتوی کاری بالایی داشته باشد ولی ساختار زبانی و صوری آن ایراد داشته باشد به تمسخر گرفته می شود.
از دیگر مسائل بها ندادن به جایگاه واقعی خبرنگار یا در روزنامه نگار است و این مسئله کار روزنامه نگاری را کاری ارزان قیمت و در عین حال پر مشقت می سازد. در حالی که اگر همان روزنامه نگار در محیط دیگر به کاری از نوع دیگر بپردازد به مراتب امنیت و آسایش و رفاه بیشتری خواهد داشت این امر موجب شده است که روزنامه نگاران دلسوز, زحمت کش و حرفه ای عرصه را ترک کنند و افرادی جایگزین آنها شوند که نه تعهدی دارند و نه تخصصی و در نتیجه جایگاه روزنامه نگاری تنزل یافته و به عنوان رسمی ناخوشایند در عرصه روزنامه نگاری تلقی می شود.
موضوع دیگر در نشریات و به ویژه نشریاتی که بنیه مالی کمتر دارند, سردبیر, دبیر تحریریه یا دبیر سرویس, نزدیکان و همکاران خود را به نوشتن تشویق می کنند که هم صرفه اقتصادی دارد و هم در افرادی که خارج از کادر مطبوعه به نگارش مشغولند حس روزنامه نگاری ایجاد می کند و می تواند آن را به عنوان پشتوانه کاری برای خود در نظر بگیرد و چه
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 17
ساختارمورد نیاز جهت اقتصادی جهانی
مقدمه:
#- انطباق اقتصاد ایران با ضوابط WTO از چند منظر قابل بررسی است :الف – از منظر حقوقی1- در قانون اساسی ایران جایگاه دولت حداکثری تعریف شده، اما برای عضویت در WTO از منظر حقوقی جایگاه دولت باید حداقلی باشد.2- تفسیر جدید اصل 44، و ابلاغ آن به دولت مشکل بند یک را حل کرد. در تفسیر جدید از اصل 44 ، دولت تنها حق دارد در اموری دخالت کند که در ذیل اصل 44 آمده و هر نوع سرمایه گذاری جدید در اموری که در ذیل اصل 44 نیامده من بعد باید متوقف شود و کلیه سرمایه گذاری های قبلی که در ذیل اصل 44 نیامده است نیز باید طی 5 سال و سالیانه 20 درصد به بخش خصوصی واگذار شود.3- به این طریق براساس تفسیر جدید از اصل 44 قانون اساسی، فعالیت دولت تنها به اموری محدود می شود که در ذیل اصل 44 آمده است. اما اموری که در ذیل اصل 44 آمده تنها شامل بانکداری، بیمه، فولاد و ... است و بیش از 95 درصد فعالیت های جاری دولت را شامل نمی شود.4- به این طریق براساس تفسیر جدید اصل 44 ، ایران از منظر قانون اساسی و حقوقی، حداقلی ترین دولت سیاره ء زمین را دارد حتی در نئولیبرالی ترین کشورهای سیاره زمین در قانون اساسی، تا این اندازه حوزه فعالیت دولت محدود، نحیف و قلیل نشده است.5- بر این اساس می توان ادعا کرد اگر تنها از منظر حقوقی (و نه اجرا) به مسئله نگاه کنیم، ایران منطبق ترین قانون اساسی در سیاره زمین برای عضویت در WTO را دارد.6- اما در اولین جلسه شورایعالی اقتصاد پس از آمدن احمدی نژاد، اتفاق دیگری افتد. شورایعالی اقتصاد تصویب می کند که دولت من بعد فقط حق دارد در دو رشته سرمایه گذاری جدید انجام دهد نفت و فولاد و به این طریق و با مصوبه شورایعالی اقتصاد، سرمایه گذاری جدید در اموری که در ذیل اصل 44 نیز آمده باز هم محدودتر می شود.7- اما مدتی بعد شورایعالی اقتصاد مصوبه دیگری را تصویب می کند. هر نوع سرمایه گذاری جدید برای توسعه صنعت فولاد از محل منابع دولتی ممنوع می شود.8- اگر تفسیر جدید از اصل 44 همراه با دو مصوبه شورایعالی اقتصاد را در کنار یکدیگر قرار دهیم ایران از منظر حقوقی، بیشترین محدودیت را برای دخالت دولت در اقتصاد در سیاره زمین ایجاد کرده است.9- توجه داشته باشیم که با تفسیر جدید اصل 44 ، دولت در حوزه هائی که در ذیل اصل 44 نیامده باید طی 5 سال و سالیانه 20 درصد تصدی گری خود را به بخش خصوصی واگذار کند.10- لذا بر بنیاد نکات فوق، از منظر حقوقی برای انطباق اقتصاد ایران با WTO کارهای عمده انجام شده و تنها مانع باقی مانده قانون کار و قانون تجارت است.11- اما مصاحبه تکان دهنده وزیر کار کابینه احمدی نژاد ، در این حوزه یک گام اساسی تلقی می شود وزیر کار اعلام کرد بزودی 80 درصد قانون کار حذف می شود. مفهوم این طرز تلقی این است که بسیاری از ضوابط دست و پاگیر دولتی برای تنظیم روابط کار حذف می گردد. اگر این کلام از قوه به فعل تبدیل شود و قانون تجارت نیز اصلاح شود کار چندانی از منظر حقوقی برای انطباق اقتصاد ایران با ضوابط WTO نمانده است.انطباق صنعت با ضوابط WTO1- عضویت در WTO می طلبد که قیمت کالاهای تولیدی در داخل از قیمت های جهانی تنها 6/3 درصد بیشتر باشد. بنابراین کلیه تولیدکنندگانی که قیمت کالای تولیدی آنها بیشتر از 6/3 درصد بالاتر از قیمت های جهانی است یا باید با ارتقاء سطح بهره وری قیمت ها را کاهش دهند و یا تولید را متوقف کنند.2- اما رساندن قیمت های داخلی به قیمت های جهانی مکانیزم بسیار ساده ای دارد. اگر نرخ تورم در ایران بیشتر از افزایش نرخ ارز باشد به میزان این اختلاف هر سال تولیدکننده ایرانی باید ارزان تر تولید کند و به میزانی که ارزان تر تولید می کند به قیمت های جهانی نزدیک تر می شود.3- ضریب خطای بند دو ، تورم در کشورهای عمده طرف تجاری ایران است.4- نرخ تورم در کشورهای عمده طرف تجاری ایران حدود دو درصد و نرخ تورم در ایران حدود 13 درصد است. اختلاف این دو نرخ تورم یعنی 11 درصد باید با افزایش نرخ ارز سنجیده شود. اگر افزایش نرخ ارز در سال حدود 5 درصد باشد صنعت گران به میزان این اختلاف یعنی 6 درصد در سال باید رقابتی تر تولید کند یعنی ماهیانه نیم درصد.5- کم و بیش در سال 84 براساس بند سه عمل شده است. لذا پروسه انطباق تولید در ایران در سال 84 با ضوابط WTO ، با وجود آمدن احمدی نژاد همچنان ادامه داشته باشد به زبان صریح و گشوده اقتصاد ایران در سال 84 ، حدود 6 درصد رقابتی تر شده و یا 6 درصد به ضوابط WTO نزدیک تر شده است.6- در بودجه سال 85 ، تصویب شده بیش از 30 میلیارد دلار ارز فروخته شود اما ببینیم فروش این میزان دلار بر بحث فوق چه تأثیری خواهد داشت ؟7- دولت این میزان ارز را به دو شیوه می تواند بفروشد الف – همه این میزان دلار در بازار فروخته شود که در چنین صورتی قیمت دلار به تحقیق سقوط خواهد کرد. و اقتصاد ایران کشش و ظرفیت جذب این میزان دلار با نرخ 915 تومان (قیمت فعلی) را ندارد. در چنین حالتی سقوط دلار به کمتر از 800 تومان قوی ترین احتمال است. ب – دولت بخشی از این دلار را در بازار بفروشد (حدود 70 درصد) و حدود 30درصد باقی مانده را بانک مرکزی از طریق رشد پایه پولی از دولت خریداری کند به زبان صریح حدود سی درصد از دلار عرضه شده در بازار ارائه نشود بلکه بانک مرکزی مثل روزنامه اسکناس چاپ کند و این میزان دلار را خریداری کند. در صورتی که گزینه "ب" در دستور کار قرار گیرد، تورم ایجاد شده بالای 20 درصد خواهد بود.8- اما ببنیم آثار گزینه الف و ب بر بحث انطباق اقتصاد ایران با ضوابط WTO چه خواهد بود ؟ در صورت انتخاب گزینه الف ، قیمت دلار به حدود 800 تومان کاهش می یابد و البته نظر به اینکه از طریق رشد پایه پولی ، دلار خریداری نمی شود ، کمترین میزان تورم ایجاد می شود. در چنین حالتی اگر دلار ده درصد کاهش یابد و تورم در کشور نیز حدود 6 درصد باشد کالای خارجی 16 درصد ارزان تر وارد کشور می شود و اگر تورم دو درصدی در کشورهای عمده طرف تجاری ایران را از رقم فوق کسر کنیم تولید کننده ایرانی باید 14 درصد ارزان تر تولید کند. نگارنده با قاطعیت ادعا می کند حداقل 30 درصد از تولیدکنندگان ایرانی کشش و ظرفیت این میزان کاهش هزینه را نداشته و ورشکست می شوند. البته سئوال اصلی این است که این 30 درصد چه تولیدکنندگانی هستند ؟ پاسخ بسیار روشن است، تولیدکنندگانی که گران تر از بازار جهانی تولید می کنند در واقع با این گزینه عمده تولیدکنندگانی که گران تر از بازار جهانی تولید می کنند از پروسه تولید تقریباً و نه تحقیقاً حذف می شوند و تولید ایران با ضوابط WTO از منظر قیمت کم و بیش منطبق می شود. یادآوری این نکته بجاست که در سال 84 ، متوسط حقوق گمرکی کالاهای وارده 3/10 درصد بوده است و وقتی از تولیدکننده ایرانی خواسته می شود در سال 85، 14 درصد ارزان تر تولید کند معنای آن این است که اختلاف 14 درصد تا 3/10 درصد یعنی 7/3 درصد به واردات سوبسید در سال 85 پرداخت شود که استراتژی تکان دهنده ایست. البته مجلس محترم تعرفه گمرکی را در سال 85 ، به 16 درصد افزایش داد، در واقع از 14 درصدی که تولید کننده باید ارزان تر تولید کند میزان 7/3 درصد آن با افزایش نرخ تعرفه جبران می شود. ساده شده مطلب یک نکته است تولید کننده باید به اندازه اختلاف 14 درصد از 7/3 درصد یعنی 7/10 درصد در سال 85 ارزان تر تولید کند. معنای این سیاست این است که همه تولیدکنندگانی که در سال 84 کمتر از 7/10 درصد سود برده اند در سال 85 ، به زیان دهی می افتند.گزینه باما با گزینه ب نیز وضع برای تولیدکننده ایرانی چندان تفاوتی نمی کند. اگر تورم در داخل 20 درصد باشد احتمالاً دلار حدود 5 درصد افزایش می یابد، اگر تورم دو درصدی در کشورهای عمده طرف تجاری ایران و افزایش میزان تعرفه را از آن کسر کنیم تولیدکننده ایرانی در سال 85 باید 7/9 درصد ارزان تر از سال 84 تولید کند.نتیجه1- با گزینه الف تولیدکننده ایرانی باید 7/10 درصد و با گزینه ب باید 7/9 درصد در سال 85 ارزان تر از 84 ، تولید کند. به عبارت دیگر تولید در ایران در سال 85 باید 7/9درصد و یا 7/10 درصد رقابتی تر شود و یا به این میزان اقتصاد ایرا ن با ضوابط WTO منطبق تر می شود.2- در بودجه تصویبی صراحت و شفافیتی وجود ندارد که کدام گزینه انتخاب شود ظاهراً مجلس دست بانک مرکزی را باز گذاشته تا گزینه مطلوب را به تشخیص خود و شرایط بازار انتخاب کند. اما قوی ترین احمال انتخاب گزینه "ب" ات.3- برگرفته از مطالب فوق، شاکله بودجه 85، می طلبد که اقدام نهائی برای انطباق اقتصاد ایران با ضوابط WTO انجام شود. اگر ادعا شود بودجه 85 ، مانیفسیت انطباق اقتصاد ایران با ضوابط WTO است سخنی به گزاف گفته نشده است.4- اما احتمالاً حرکت نهایی برای انطباق اقتصاد ایران با ضوابط WTO با بودجه 85 ، حرکتی ناخودآگاه است و به صورتی اجتناب ناپذیر انجام می شود و احتمالاً هیچ کدام از مسئولین دولتی چنین نیت و راهکاری را دنبال نمی کنند.قلب مسئله1- اما قلب مسئله و آنچه که انظباط فکری اقتصاد ایران را ترسیم می کند تیم اقتصادی احمدی نژاد نیست، قیمت نفت است. آنچه که باعث شده تا گزینه الف یا ب در دستور حکومت قرار بگیرد، نفت بشکه ای 60 – 50 دلار است.2- نفت بشکه ای 60 دلار به افزایش واردات منجر می شود و افزایش واردات نهایتاً باعث می شود تا واردات جایگزین تولید داخلی شود.3- در هیچ یک از جریانات سیاسی ایران اراده ای قوت مند وجود ندارد که در برابر نفت بشکه ای 60 دلار به سمت
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 13
اثبات معاد از طریق توحید
این چند تعبیر در قرآن آمده است. در خلقت، باطل در کار نیست، حق است، این آسمان و زمین به حق آفریده شدهاند نه به باطل. ما که خلق کننده هستیم در خلق عالم لاعب یعنی بازی کنند نبودهایم. «افحسبتم انما خلقناکم عبثا و انکم الینا لا ترجعون» ۳ (باز کلمه «عبث» آمده است) شما خیال کردهاید که مرجوع نمیشوید پس عبث آفریده شدهاید؟ این چند کلمه همه در مورد قیامت آمده، یعنی قرآن این طور میگوید که اگر قیامتی نباشد معنایش این است که هستی بر باطل است، هستی بازیچه است، هستی بیهودگی است. اما در اینجا کلمه «لاعب» آمده است: «و ما خلقنا السموات و الارض و ما بینهما لا عبین» .
اینجا باید مطلبی را توضیح بدهیم. به چه میگویند «بازی»؟ این کلمه «لعب» باید روشن بشود تا بعد مطلب آیه قرآن روشن بشود. بچه - یا بزرگ که معمولا بازی بیشتر کار کودک است - در میآید مشغول بازی میشود. کاری را شروع میکند. مثلا میآید اتاقک میسازد، شتر یا اسب درست میکند. بازیاش که تمام میشود خرابش میکند میرود. باز دفعه دیگر همان را درست میکند. شما اگر درست در کار این بچه دقت کنید که چه هدفی در این کارش نهفته است، هیچ هدفی، هیچ حکمتی در کار خود آن بچه پیدا نمیکنید; یعنی اثری واقعا بر آن مترتب باشد، هرگز اثری بر آن مترتب نیست. فرض کنید میروند فوتبال بازی میکنند. چندین بار توپ از این طرف میرود آن طرف و از آن طرف میرود این طرف، به این دروازه وارد میشود، به آن دروازه وارد میشود. شما از نظر نفس کار در نظر بگیرید، به روح آن بچه کار نداشته باشید، به خود کار توجه کنید.
حالا این توپ به این دروازه برود یا به آن دروازه، چه اثری بر این کار مترتب است؟ هیچ. البته هر لعبی - اگر دقت کنید - لعب نسبی استیعنی از نظر آن کار بازیچه است، ولی این بچه چرا این کار را میکند؟ او در عالم خیال خودش به هدفی میرسد. فقط از نظر خیال این بچه (یا بزرگ) بازی نیست; یعنی از این راه قوه خیال او به هدف و مقصد خیالی خودش میرسد.
مثال دیگری عرض میکنم. فلاسفه بحثی دارند در باب لعب و لهو و این جور چیزها. اغلب ما عادتهایی داریم که نوعی عبث و لعب است. یک کسی عادتش این است که انگشتانش را میشکند، دیگری عادتش این است که با تسبیح بازی کند، یکی با انگشترش بازی میکند، یکی با محاسنش بازی میکند. اگر از کسی که این بازی را میکند بپرسید این کار را برای چه میکنی؟ میگوید هیچ چیز. راست است، خود این کار برای «هیچ چیز» صورت میگیرد یعنی در این کار «هیچ چیز» است. اما نیرویی در این هست که میخواهد خودش را به جایی برساند، یعنی قوه خیال و واهمه او با همین «هیچ چیز» تفنیی میکند، ولی خود کار «هیچ چیز» است. حالا میآییم سراغ کار حکیمانه. کارهایی که ما انجام میدهیم که اینها را «حکیمانه» تلقی میکنیم بعد میبینید همین کارهای حکیمانه ما از یک نظر حکیمانه است و از یک نظر همه کارهایی حکیمانه دنیا لعب است (انما الحیوة الدنیا لعب و لهو) ۴
چطور؟ کار حکیمانه چگونه است؟ مثلا میآییم در زمینی خانهای میسازیم دارای هال، مهمانخانه، آشپزخانه، حمام و ... هر که از ما بپرسد این کار را برای چه میکنی، دیگر نمیگوییم «هیچ چیز» ، میگوییم معلوم است، میخواهم زندگی کنم، انسان که میخواهد زندگی کند جا لازم دارد. چرا این طور میسازی؟ آدم مهمان برایش میآید، مهمانخانه میخواهد، حمام میخواهد، ... اینجا این کار شکل حکیمانه به خودش میگیرد، یعنی روی یک نقشه عقلانی و روی اثر و فایدهای که بر این کار برای آن شخص مترتب است صورت میگیرد. اینجا دیگر «خیال» این کار را نکرده، «عقل» این کار را کرده است و چون هدف درستی از این کار دارد، ما این کار را «حکیمانه» میگوییم. باز هم این کار حکیمانه نسبتبه «کننده» حکیمانه است، از نظر کسی که این کار را میکند و از نظر انتساب این کار به شخصی که این کار را انجام میدهد حکیمانه است، ولی از نظر مجموع آجرها و سنگها و کچها و آهنهایی که در این خانه به کار رفته چطور؟ یعنی اگر ما خودمان را مجزا کنیم و توجهی به اینها بکنیم، برای اینها چه کار حکیمانهای صورت گرفته؟ از نظر این آجرها که قبلا خاک بود و هنوز در کوره نرفته بود و به صورت آجر در نیامده بود و امروز به صورت آجر در آمده و جرم این دیوار را تشکیل میدهد چگونه است؟ یعنی اگر او به جای ما باشد و اگر او شاعر به ذات خودش باشد، برای او فرق نمیکند، باز برای او کاری است لعب; یعنی از نظر طبیعت و ذات آن اشیاء لعب است.
از نظر کننده، این کار حکیمانه است نه از نظر خود آن کار. به تعبیر دیگر ما با این کار خودمان این در و دیوار را به کمال خودشان سوق ندادهایم، اینها را در خدمت منفعتخودمان قرار دادهایم. اگر کار ما کار درستی باشد، یعنی اگر ما در نظام عالم حق داشته باشیم - که چنین حقی هم داریم - که این اشیاء را در خدمتخودمان قرار بدهیم از نظر خودمان به سوی کمالی حرکت کردهایم و کار حکیمانه انجام دادهایم اما این اشیاء را به سوی کمال خودشان سوق ندادهایم.
مثال دیگر ذکر میکنیم درست در جهت عکس این مثال: پدر و مادری با یکدیگر زندگی میکنند، عمل زناشویی انجام میدهند و بچهای پیدا میشود. اینجا قضیه بر عکس است. از نظر اینها که یک لذت موقت و آنی نصیبشان شده چیز دیگری است. ولی نتیجهای به دست آمده که اینها در واقع آن را انجام نمیدهند بلکه مسخرند برای انجام دادن آن; یعنی این کار مقدمه پیدایش یک موجود است، زمینه پیدایش یک موجود را فراهم میکند که وجودش از نقص شروع میشود و به کمال منتهی میگردد; یعنی از نظر آن بچهای که به وجود میآید، اینها زمینه را فراهم کردند که موجودی از نقص به کمال برسد. این خیلی فرق دارد با ساختمانی که شخصی میسازد. یا یک نفر کشاورز که میآید بذری را در زمین میپاشد مقصد او مقصد خاصی است ولی بالاخره کار او در مسیر خلقت قرار میگیرد، یعنی او با کار خودش یک دانه گندم را تبدیل به یک بوته گندم میکند، یک شاخه را تبدیل به یک درخت میکند. ولی اینجا 1% آن به او مربوط است، 99% آن به او مربوط نیست، به دستگاه خلقت مربوط است: «ا فرایتم ما تمنون ا انتم تخلقونه ام نحن الخالقون» ۵ ، «افر اتم ما تحرثون ا انتم تزرعونه ام نحن الزارعون» ۶ . اگر اشیاء را از آن جهت که با خدا نسبت دارند به خدا نسبتبدهیم، هیچ فعلی از افعال خدا شبیه ساختن خانه برای
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 13
اثبات معاد از طریق توحید
این چند تعبیر در قرآن آمده است. در خلقت، باطل در کار نیست، حق است، این آسمان و زمین به حق آفریده شدهاند نه به باطل. ما که خلق کننده هستیم در خلق عالم لاعب یعنی بازی کنند نبودهایم. «افحسبتم انما خلقناکم عبثا و انکم الینا لا ترجعون» ۳ (باز کلمه «عبث» آمده است) شما خیال کردهاید که مرجوع نمیشوید پس عبث آفریده شدهاید؟ این چند کلمه همه در مورد قیامت آمده، یعنی قرآن این طور میگوید که اگر قیامتی نباشد معنایش این است که هستی بر باطل است، هستی بازیچه است، هستی بیهودگی است. اما در اینجا کلمه «لاعب» آمده است: «و ما خلقنا السموات و الارض و ما بینهما لا عبین» .
اینجا باید مطلبی را توضیح بدهیم. به چه میگویند «بازی»؟ این کلمه «لعب» باید روشن بشود تا بعد مطلب آیه قرآن روشن بشود. بچه - یا بزرگ که معمولا بازی بیشتر کار کودک است - در میآید مشغول بازی میشود. کاری را شروع میکند. مثلا میآید اتاقک میسازد، شتر یا اسب درست میکند. بازیاش که تمام میشود خرابش میکند میرود. باز دفعه دیگر همان را درست میکند. شما اگر درست در کار این بچه دقت کنید که چه هدفی در این کارش نهفته است، هیچ هدفی، هیچ حکمتی در کار خود آن بچه پیدا نمیکنید; یعنی اثری واقعا بر آن مترتب باشد، هرگز اثری بر آن مترتب نیست. فرض کنید میروند فوتبال بازی میکنند. چندین بار توپ از این طرف میرود آن طرف و از آن طرف میرود این طرف، به این دروازه وارد میشود، به آن دروازه وارد میشود. شما از نظر نفس کار در نظر بگیرید، به روح آن بچه کار نداشته باشید، به خود کار توجه کنید.
حالا این توپ به این دروازه برود یا به آن دروازه، چه اثری بر این کار مترتب است؟ هیچ. البته هر لعبی - اگر دقت کنید - لعب نسبی استیعنی از نظر آن کار بازیچه است، ولی این بچه چرا این کار را میکند؟ او در عالم خیال خودش به هدفی میرسد. فقط از نظر خیال این بچه (یا بزرگ) بازی نیست; یعنی از این راه قوه خیال او به هدف و مقصد خیالی خودش میرسد.
مثال دیگری عرض میکنم. فلاسفه بحثی دارند در باب لعب و لهو و این جور چیزها. اغلب ما عادتهایی داریم که نوعی عبث و لعب است. یک کسی عادتش این است که انگشتانش را میشکند، دیگری عادتش این است که با تسبیح بازی کند، یکی با انگشترش بازی میکند، یکی با محاسنش بازی میکند. اگر از کسی که این بازی را میکند بپرسید این کار را برای چه میکنی؟ میگوید هیچ چیز. راست است، خود این کار برای «هیچ چیز» صورت میگیرد یعنی در این کار «هیچ چیز» است. اما نیرویی در این هست که میخواهد خودش را به جایی برساند، یعنی قوه خیال و واهمه او با همین «هیچ چیز» تفنیی میکند، ولی خود کار «هیچ چیز» است. حالا میآییم سراغ کار حکیمانه. کارهایی که ما انجام میدهیم که اینها را «حکیمانه» تلقی میکنیم بعد میبینید همین کارهای حکیمانه ما از یک نظر حکیمانه است و از یک نظر همه کارهایی حکیمانه دنیا لعب است (انما الحیوة الدنیا لعب و لهو) ۴
چطور؟ کار حکیمانه چگونه است؟ مثلا میآییم در زمینی خانهای میسازیم دارای هال، مهمانخانه، آشپزخانه، حمام و ... هر که از ما بپرسد این کار را برای چه میکنی، دیگر نمیگوییم «هیچ چیز» ، میگوییم معلوم است، میخواهم زندگی کنم، انسان که میخواهد زندگی کند جا لازم دارد. چرا این طور میسازی؟ آدم مهمان برایش میآید، مهمانخانه میخواهد، حمام میخواهد، ... اینجا این کار شکل حکیمانه به خودش میگیرد، یعنی روی یک نقشه عقلانی و روی اثر و فایدهای که بر این کار برای آن شخص مترتب است صورت میگیرد. اینجا دیگر «خیال» این کار را نکرده، «عقل» این کار را کرده است و چون هدف درستی از این کار دارد، ما این کار را «حکیمانه» میگوییم. باز هم این کار حکیمانه نسبتبه «کننده» حکیمانه است، از نظر کسی که این کار را میکند و از نظر انتساب این کار به شخصی که این کار را انجام میدهد حکیمانه است، ولی از نظر مجموع آجرها و سنگها و کچها و آهنهایی که در این خانه به کار رفته چطور؟ یعنی اگر ما خودمان را مجزا کنیم و توجهی به اینها بکنیم، برای اینها چه کار حکیمانهای صورت گرفته؟ از نظر این آجرها که قبلا خاک بود و هنوز در کوره نرفته بود و به صورت آجر در نیامده بود و امروز به صورت آجر در آمده و جرم این دیوار را تشکیل میدهد چگونه است؟ یعنی اگر او به جای ما باشد و اگر او شاعر به ذات خودش باشد، برای او فرق نمیکند، باز برای او کاری است لعب; یعنی از نظر طبیعت و ذات آن اشیاء لعب است.
از نظر کننده، این کار حکیمانه است نه از نظر خود آن کار. به تعبیر دیگر ما با این کار خودمان این در و دیوار را به کمال خودشان سوق ندادهایم، اینها را در خدمت منفعتخودمان قرار دادهایم. اگر کار ما کار درستی باشد، یعنی اگر ما در نظام عالم حق داشته باشیم - که چنین حقی هم داریم - که این اشیاء را در خدمتخودمان قرار بدهیم از نظر خودمان به سوی کمالی حرکت کردهایم و کار حکیمانه انجام دادهایم اما این اشیاء را به سوی کمال خودشان سوق ندادهایم.
مثال دیگر ذکر میکنیم درست در جهت عکس این مثال: پدر و مادری با یکدیگر زندگی میکنند، عمل زناشویی انجام میدهند و بچهای پیدا میشود. اینجا قضیه بر عکس است. از نظر اینها که یک لذت موقت و آنی نصیبشان شده چیز دیگری است. ولی نتیجهای به دست آمده که اینها در واقع آن را انجام نمیدهند بلکه مسخرند برای انجام دادن آن; یعنی این کار مقدمه پیدایش یک موجود است، زمینه پیدایش یک موجود را فراهم میکند که وجودش از نقص شروع میشود و به کمال منتهی میگردد; یعنی از نظر آن بچهای که به وجود میآید، اینها زمینه را فراهم کردند که موجودی از نقص به کمال برسد. این خیلی فرق دارد با ساختمانی که شخصی میسازد. یا یک نفر کشاورز که میآید بذری را در زمین میپاشد مقصد او مقصد خاصی است ولی بالاخره کار او در مسیر خلقت قرار میگیرد، یعنی او با کار خودش یک دانه گندم را تبدیل به یک بوته گندم میکند، یک شاخه را تبدیل به یک درخت میکند. ولی اینجا 1% آن به او مربوط است، 99% آن به او مربوط نیست، به دستگاه خلقت مربوط است: «ا فرایتم ما تمنون ا انتم تخلقونه ام نحن الخالقون» ۵ ، «افر اتم ما تحرثون ا انتم تزرعونه ام نحن الزارعون» ۶ . اگر اشیاء را از آن جهت که با خدا نسبت دارند به خدا نسبتبدهیم، هیچ فعلی از افعال خدا شبیه ساختن خانه برای
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 30
توسعه کامل سازی باد از طریق پیش بینی انرژی باد
مقدمه
همانطور که سطوح نفوذ باد از لحاظ جهانی افزایش می یابد، نیاز به پیش بینی صحیح تغییرات در تولید انرژی باد- در انواع متفاوت پیش بینی افق های زمان- برای پایداری شبکة نیرو و همچنین کارآیی تولید روز به روز مهم می شود. پیش بینی های صحیح انرژی باد، از جمله اجزاء مهم و حیاتی برای بسیاری از چالش های عملیاتی و برنامه ریزی هستند که متغیر از پیگیری بار تا برنامه ریزی انتقال و اختصاص دادن سرمایه، تا بازاریابی سطح استراژی و برنامه ریزی عملیات است. وقتی برای تصمیم گیری بکار می رود، پیش بینی های صحیح انرژی باد، هزینه های فرعی خدمات را کاهش می دهند، قابلیت اعتبار شبکه از طریق برنامه ریزی مؤثرتر افزایش می یابد و اپراتورهای پروژه و شرکت های برق می توانند تصمیمات استراژی مهمی بگیرند که باعث افزایش کارآیی می گردد. پیش بینی هایی که تا سالها بعد امتداد می یابد ، به شناسایی صحیح تر مشخصات نسل بلند مدت کمک می کند و باعث فرمولاسیون های صحیح تر فاکتور ظرفیت و انتخاب پروژه های مؤثرتر می گردد. این مقاله طرح می کند که چگونه و چرا پیش بینی انرژی باد می پردازد. دومین بخش استراژی هایی را برای پیش بینی در افق های زمانی متفاوت طرح می کند. بخش3 نتایج حاصل از پیش بینی در موقعیت های متفاوت را در عرض ایالات متحده بررسی می کند. بخش آخر، خلاصه ای را فراهم کرده و مروری دارد بر آیندة پیش بینی.
سابقه
پایه های هواشناسی
همانطور که همه ما می دانیم، باد، سوختی برای انرژی باد است. مادامیکه دشواری بسیار زیاد ساده کردن باد، اساساً نتیجة اختلاف های در فشارها در فواصل افقی است، با این اختلاف، گرادیان فشار مطرح می شود. در ساده ترین سطح، حاصل عدم تعادل های گرمایی هستند و در اساسی ترین سطح، حرارت غیر یکنواخت زمین، باد را به حرکت در می آور. در مقیاس های دقیقه، ساعت و روزانه، تغییرات در شرایطهای جوی در توپوسفر- پائین ترین سطح جو – آب و هوا نامیده می شوند . از سوی دیگر، شرایط آب وهوایی یا آب و هوا بر اساس یک مقیاس زمانی فرق می کند: شرایط آب و هوا، الزاماً توده و تراکم آب و هوا روی یک قسمت طولانی زمانی است و بنابراین ایده ای دربارة مشخصات متوسط آب و هوا فراهم می کند ( در مورد خاص ما، باد است) آب و هوا در تعدادی از مقیاس های هوایی فرق می کند از مقیاس های روزمره گرفته تا سال به سال و دامنة این تغییرات از لحاظ جغرافیایی وابسته است.
پیش بینی افق های زمان
یک استراژی کامل و جامع پیش بینی باید به این نکته توجه داشته باشد که تاکتیک های متفاوت باید برای فلق پیش بینی هایی به کار روند که از ساعت ها گرفته تا ماهها در آینده امتداد می یابند. شکل1، پیش بینی افق های متفاوت زمانی را نشان می دهد، اینکه چه اطلاعاتی و یا تاکتیک هایی برای پیش بینی بکار رفتند و دلایل استراژیکی و یا عملیاتی متفاوت برای پیش بینی چه چیزهایی هستند. در کوتاهترین افق زمان پیش بینی- افق کاربردی برای زمینه های عملیاتی چون پیگیری بار و پایداری باد- صحیح ترین استراژی های پیش بینی به مشاهداتی چون ورودی بستگی دارند. اساساً اطلاعات حاصل از پروژة باد و در ناحیة پیرامون، پروژه باد به صورت ورودی ها در استراژی های پیش بینی آماری متفاوت بکار برده شده است. متودهای سازشی اغلب شبکه های خنثی را بکار می گیرند و اساساً برای خلق این پیش بینی ها، کاربردی می باشند. بعد از چند ساعت، متودهای پیش بینی که بر اساس مشاهدات هستند، بهترین پیش بینی را فراهم نمی کنند. بنابراین، ما به استفاده از مدل های پیش گویی آب وهوا در افق زمان پیش گویی قطعی می پردازیم که تا چند روز طول می کشد. کلمة پیش بینی قطعی برای شرح، پیش بینی رویدادهای آب وهوای خاص در پیش بینی یک سیستم آب وهوای وارده بکار میرود. موضوع های عملیاتی در این افق پیش بینی از برنامه ریزی انتقال تا اختصاص دادن سرمایة تولید متغیر است. این اطلاعات برای تجارت نیرو روز نیز مهم است البته اگر این بازارها وجود داشته باشند. در هر کجا از چند روز گرفته تا بیش از یک هفته، جو بی نظم می شود و پیش گویی های قطعی دیگر نمی توانند با هر گونه درجة مهارت صورت گیرند. در این مقیاس ها، ما باید به انواع متفاوتی از شرایطهای خارجی- یا نیروها- تکیه کنیم، شرایطهایی که می توانند الگوهای بلند مدت را تحت تاثیر قرار دهند.
این نیروها از زمینه های مطرح شده از زیر مثل تغییرات دماهای اقیانوس ناشی از نوسان جنوب El Nino ، تا زمینه های مطرح شده از بالا مثل تغییرات در دماهای استراتوسفری و تغییرات حاصله در الگوهای آب وهوا متغیرند.
متاسفانه، یا توانایی محدود شده ای برای پیش بینی این پدیده وجود دارد و یا بطور کلی این توانایی وجود ندارد و به این ترتیب به عدم اطمینان در پیش گویی بلند مدت اضافه می شود. در بلندترین افق های زمانی، که چندین دهه در آینده امتداد می یابد، تغییرات در اجزاء سازنده اتمسفر، مثل دی اکسید کربن و یا ازن می توانند پاسخ جوی را تحت تاثیر قرار دهند. موضوعات مهم در این افق زمانی به مشخصه های تولید بلند مدت پروژه توام می شوند. مشخه هایی مثل فاکتور ظرفیت پروژه.
همانطور که از شکل1 میتوان مشاهده کرد، درستی نسبی پیش بینی ها با افق پیش گویی کاهش می یابد، اما درجه ای از قابلیت پیش گویی در همة افق های پیش بینی وجود دارد.
افق های پیش گویی، نوع نیرو و موضوع های عملکردی برای پیش بینی انرژی باد.