دانشکده

دانلود فایل ها و تحقیقات دانشگاهی ,جزوات آموزشی

دانشکده

دانلود فایل ها و تحقیقات دانشگاهی ,جزوات آموزشی

دانلود طرح های نساجی

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 59

 

مرکزآموزش عالی فنی پسران شهید بهشتی(اردکان)

پروژه کارآفرینی

مقطع کاردانی

رشته صنایع چوب و کاغذ

عنوان

طرح احداث کارخانه ایران نساجی

شرکت ایران نساج سهامی خاص

واقع در شهرک صنعتی کاسپین استان قزوین

استاد راهنما:

جناب آقای مهندس قادری

تهیه کنندگان:

مهندس سعید سلطانی

مهندس محمدعلی یگانه

مهندس بهروز شکی

مهندس محسن ملکوتی

تابستان 87

سپاسگزاری و تقدیم

خدای بزرگ را بسیار سپاسگزاری که توفیق اش را نصیب ما نمود تا به رغم بضاعت بسیار ناچیز این پروژه را به استاد عزیزم تقدیم می نمایم امیدوارم که لطف حق پیش از پیش شامل این قلم شده و با عنایت خاص خود ضعف ها و کمبود های نویسنده را در تاثیر گذاری نوشته اش دخالت ندهد همچنین بر خود لازم می دارم که از همه عزیزانی که در به انجام رساندن این اثر ما را یاری کردند صمیمانه تشکر مینماییم.

با کمال تشکرروابط عمومی پروژه

تاریخچه نساجی

پارچه ایرانی که امروز نا مرادی گریبانش را گرفته روزی برای خود سرور و سالاری بوده است

.ایرانیان نخستین ملتی هستند که به صنعت نساجی (پارچه بافی ) پی بردند و در هیچ جا بهتر از صنعت نساجی نمی توان که روح کنجکاوی تازه جو و پیشرفت خواه ایرانی را دید.

برای اگاهی از تاریخ پیدایش صنعت ریسندگی و بافندگی بایستی به همراه باستانشناسان و محققین به درون غارها برویم و از روی اثار بازمانده از قرون و اعصار پیشین و بازیافته های باستانی به واقعیتها و اطلاعاتی دست یابیم .کند و کاوی که در سال ۱۹۵۰ در غار کمربندی در نزدیکی دریای خزر به وسیله پروفسور کارلتون کون انجام شده روشن می سازد که ایرانیان پشم گوسفند و بز را در همان دوره غارنشینی به صورت پارچه می بافتند و دیرینگی این پارچه را با آزمایش با کربن ۱۴ چیزی در مرز ۶۵۰۰ سال پیش از میلاد با ۲۰۰ سال کم و بیش تعیین شده است.

 در کند و کاوهای پسین که در کرانه های گوناگون ایران انجام شده؛ لنگر ها و دوک های نخ تابی به دست آمده که گواه بر وجود کارگاه های نساجی در ایران آن زمان می باشد. ایرانیان نخستین مردمی هستند که نمد و گلیم و پس از آن قالی بافی را آغاز کردند

در کتاب معروف ایران از اغاز تا اسلام به تالیف پروفسور گیریشمن دانشمند وایران شناس معروف،ابراز شده است تاریخ هجاری نقوشی که به3000سال قبل از میلاد مسیح می رسد وپادشاه لولوبی که یکی از حکام بخر ایران بوده است با لباس کوتاه بر تن و کلاهی مدور برسر نشان میدهد،به این معناست که در ان زمان از پیدایش فن ریسندگی و بافندگی چیزی حدود چند هزار سال گذشته بود. وجود پرز و شرابه بر لباس مذکور نشان می دهد که تنوع در بافت پارچه و تفکیک پارچه به نوع پشمی وغیر پشمی وهمچنین به کارگرفتن تزیینات مخصوص (شرابعه) در ان زمان معمول بوده است بلاخص کوتاهی و بلندی لباس ها را می توان به عنوان نوعی مد اختصاصی پذیرفت همین مساله نیز به نوبه خود گویای واقعیت تکامل در امر بافندگی پوشاک است . با همه این تفاسیر می توان نتیجه گرفت که که اغاز کار ریسندگی و بافندگی در ایران به حدود هشت تا ده هزارسال قبل از میلاد مسیح بر می گردد

همچنین میتوان به کشفیات سیلک بر روی ظروف گلی بدست امده که پروفسور گیریشمن قدمت انرا به پیش از قرن هشتم قبل از میلاد مسیح تخمین می زند این دانشمند در تعریف نقوش حک شده بر روی ظروف گلی سیلک می نویسد :در ظروف سیلک تصاویری از مردان که پیاده می جنگند و دارای کلاه خود و نیم تنه کوتاه وچسبان هستند نقش شده

.قدیمیترین مجسمه ی انسانی در فلات ایران پیدا شده است و متعلق به 4200سال قبل از میلاد مسیح می باشد لباس این مجسمه در کاشان به دست امده است.این لباس از پارچه ای است که به صورت لنگ و کمر بسته شده است.وجوداین پارچه خود دلیل ان است که ساکنین ان روزگار فلات ایران از پوست حیوانات به طور طبیعی استفاده نمی کردند بلکه از پشم پارچه هایی می بافتند

اولین پارچه ی بافته شده در ایران به 4000هزار سال قبل از میلاد مسیح بر می گردد که در حفاریات شوش بدست امده است قسمت هایی از این قطعه پارچه هم اکنون در موزه های لووروبافلو موجود است اخیرا نیز ایران در کشفیات خود که فسمتی از ان روشنگر دوران ما قبل از اریایی است بقایای دوک هاو سنگ هایی به



خرید و دانلود دانلود طرح های نساجی


مقاله درباره شهید مطهری و استعمار و غرب زدگی

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 9

 

شهید مطهری و استعمار و غرب زدگی

دین مبین اسلام پس از ظهور در شبه جزیره عربستان ونشو ونما در سایر بلاد ، در مسیر هدایت انسانها و بنیان گذاردن تمدن مهم از آرا ء وافکار دینی ، با موانع و مشکلات عدیده ای مواجه شده است . اسلام در مقابله با این موانع وخطرات ، ساز وکارهای متفاوتی با توجه به نوع خطر وزمان ومکان اتخاذ نموده است . یکی از مهمترین سازوکارها ، تربیت شخصیتهایی است که تعالیم الهی را به خوبی فهمیده وبا توجه به الگوها وآموزهای دینی به دفاع از حریم مقدس آن بپردازند . مجاهدت این شخصیت ها وتلاش فکری واجتهادی ، افکار وآثار و کردار آنها به نوبه خود به غنای هر چه بیشتر این دین ، چه در مرحله اندیشه وچه در سطح عمل کمک کرده است . اساسا مکانیزم ایجاد رویه ،الگو وبرنامه عقلایی در پیش پای نسلهای آینده درباره چگونگی حفاظت از ساحت دین می نهد . در قرن نوزدهم با ظهور استعمار در سطح پیشرفته ورسیدن امواج جدی مدرنیته ومدرنیسم به مرزهای جهان اسلام وایران ، تهدیدات مضاعف گردید . تهدیدی که مسبوق به سابقه نبود والگوی مبارزه ای نیز از گذشتگان به نسل آن عصر به یادگار نبود . اگر قبلا مردم ونخبگان دینی در تضاد با استبداد وحکام جور بودند ، آن روز استعمار نیز به عنوان پدیده ای پیچیده وفریبکار ، دغدغه خاطر آنها شد .استعمار همراه با اندیشه ها ومظاهر عملی مدرن بود که محصولاتی از قبیل غرب زدگی ، خود با ختگی فکری وفرهنگی ویا سئوالات جدی علمی ومعرفتی را به ارمغان آورد . صاحبان اندیشه وفعالان سیاسی ومذهبی دنیای اسلام عکس العمل متفاوتی در مقابل این پدیده نشان دادند . از جمله اینکه عده ای درپی ایجاد پلی بین غرب و بلاد اسلامی بودند . اینها غرب را به به کلی نفی نمی کردند و از طرف دیگر مظاهر منفی فرهنگی وتمدن آن را نمی پذیرفتند . آنها نظام فکری را عرضه می کردند که هم دقایق مدرنیته در آن بگنجد و هم دقایق مکتب اسلام . جریان دوم در نسبت با غرب مدام در داشته های خود تردید کردند ودر صدد جستجوی حقیقت در ماورای مرزها برآمد . آنها هیچگونه اعتقادی به توانایی آموزه های اسلامی در قبال اندیشه غرب نداشته واین نسخه را برای خویش وهموطنان می پیچند که از سرتاپا باید غربی شد . جریانی دیگر که از آن به اسلام گریان یا احیاگران دینی تعبیر می شود ، توانای فکر دینی در حل مشکلات ، رد شبهات واداره اجتماع را باور داشته اند . آنها بازگشت به اسلام اصیل را حلال تمام مشکلات ومعضلات عصر حاضر دانسته ومی دانند ومعتقدند اسلام هیچ گونه نیاز معرفتی به مدرنیسم ولیبرالیسم ندارد ومدرنیته فقط سئوال زا است نه معرفت زا (1) در اوج قله این مسلک در عصر فعلی حضرت امام (ره) قرار دارد وشهید مطهری از تغذیه کننده گان این اردوگاه است در این جا سعی داریم ابعاد وزوایای نسبتا پنهان روش شناختی وروش فکری وشخصیتی این متفکر را فراتر از ورود به مباحث فلسفی ویا روشی کلیشه ای مورد مدلقه قرار دهیم . هر چند بیان کردن وبویژه مکتوب نمودن این مقولات بسیار سخت است اما توجه به آنها از نیاز های جدی اثر حاضر به شمار رفته ومارا به سوی جهتی عقلایی در مسیر سیاست پردازی رهنمون می سازد . استاد از متفکرین برجسته ای است که با مجاهدت وتلاشی کم نظیر در شناخت اسلام اصیل و درک خطرات آرا وافکار غیر دینی ، خدمات قرین موفقیتی به خواص وعوام ومذهب نشیع نمود . وی در زمانی می زیست که تاریخ شوخی های زشتی با فرهنگ این مرز وبوم می کرد . حیات وی مصادف با ظهور ایدولوژی های چپ وراست بود. ایندو با پروراندن افراد ماتر یالیست وروشنفکران غرب زده ، جوانان را هدف قرار دادند . آموزه های ماتر یالیستی به طرز عجیب وفریبنده ای با حمایت بلوک شرق سعی در منزوی کردن اسلام گرایی داشت . با این وضعیت کسی مثل مطهری احساس می کند که کلیت ایدولوژی اسلامی در خطر است وباید ایدولوژی اسلامی را بنویسد.(2) وی اسلام را هدف می دانست نه وسیله بنابراین تلاش داشت همه افکار را با اسلام بسنجد . متفکرین اولیه اسلامی ، اسلام را با غرب توضیح می دادند در حالی که می بایست این کار را بر عکس انجام می دادند . یعنی مدرنیته ومدرنیسم را با اسلام توضیح دهند.(2) مطهری با زیرکی وعمق اندیشه ، بین بیان دین به زبان معاصر که بادرک معاصر مناسبت داشته باشد و ترجمه دین به زبان تجدد تفاوت قایل بود . ایشان توانایی اسلام در اداره اجتماع را باور داشت . می توان گفت آفت عدم اعتماد به اسلام واعتماد به نفس ، بزرگترین سد راه نهفته های اسلامی بوده وهست . این مشکل اساسی پیشروی انقلاب اسلامی به شمار می رود استاد ، با آسیب شناسی دینی واجتماعی ، درک صحیح از زمان ، نگرش منتقدانه به حال وپیش بیبی آینده ، در پی حل مشکلات بر آمد . در میدان کار زار از نقد سخت وشجاعانه تحجر و جمود فکری نیز غاض نشده وبا شجاعتی تمام وبا پیبندی به تقوای ستیز به مقابله با تقوای گریز پرداخت . مطلب بسیار مهمی که نباید به خاطر قضاوتهای شتابزده وسطحی از آن غافل شد ، این است که استاد قبل ازآنکه به روشنگری بپردازد ، خود به مرحله روشنفکری ( این اصطلاح با تسامع به کار می رود ) رسیده بود . به تعبیری وی به علم نه صرفا به خاطر استفاده دیگران ، بلکه اصالتا ارزش قایل بود . امام صادق (ع) می فرماید : طالبان علم سه دسته اند ، ایشان وصفتشان را بشناسد . دسته ای دانش رابرای نادانی وستیزه جویند . دسته ای برای بلندی جستن وفریفتن جویند و گروهی برای فهمیدن وخرد ورزیدن ( فقه وعقل ) ، برای گروه سوم علم ، مطلوب با لذات است نه وسیله ای برای غرایز دیگر . امام صادق (ع) می فرماید که علم واقعی آن است که انسان برای فقه و عقل دنبال آن رود .(4) بلاشک استاد شهید جزو گروه سوم است . ماکس وبر می گوید : عالم به ما می گوید که فقط به اعتبار خود علم است که به علم می پردازد ونه صرفا به این واسطه که دیگران بتوانند ازآن بهره های کاسبکارانه یافنی بگیرند یا اینکه انسانها بتوانند بهتر تغذیه کنند ، بهتر بپوشند ، تنویر شوند وخود را هدایت کنند (5)استاد ، علم را که اصالتا برای آن ارزش قایل بود ، در مسیری جهت دار برای هدایت دیگران به کار گرفت . مگر نه این است که علم هم وظیفه ای دارد ؟ وبر می گوید : وظیفه علم روشنگری است (6) موضوعات انتخابی استاد شهید برای قلم زدن وسخن گفتن با توجه به ارزشها وباید ونباید های مذهبی ، سیاسی ، اجتماعی وفرهنگی بود . لکن بعد از انتخاب موضوع و ورود در آن به تمام معنا علمی وبی طرفانه قضاوت کرده است و همین ویژه گی از وی منتقدی منصف ومبتکری تا ثیر گذار ساخته است . استاد در این باره می نویسد : این بنده از حدود بیست سال پیش که قلم به دست گرفته ، مقاله یا کتاب نوشته ام تنها



خرید و دانلود مقاله درباره شهید مطهری و استعمار و غرب زدگی


مقاله درباره سهروردی شهید اشراق و زنده

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 7

 

 

سهروردی شهید اشراق و زنده‌کننده عرفان آریایی

شیخ شهاب‌الدین سهروردی در سال 549 قمری در دهکده‌ سهرورد زنجان زاده شد.  اینکه سال تولد او 549 است از شگفتی‌هاست، چراکه غالباً سال تولد بزرگانمان را نمی‌دانیم. زیرا بیشتر نام‌آورانمان از میان مردم عادی برخاسته‌اند و نویسنده‌ای هم نبوده است تا تاریخ تولدشان را ثبت کند.

 دربرابر این بی‌خبری، از سال درگذشت بزرگان آگاهی بیشتری داریم، چون با  تلاش‌های خود می‌بالیدند و به اشتهار می‌رسیدند ونام‌هایشان هم در روزگار ثبت می‌شد  هم در دفترهای سرگذشت وتاریخ … بجز سال تولد سهروردی که از آن آگاهی داریم، این را هم می دانیم که سهرورد آن روزگار چیزی بیشتر از یک آبادی کوچک بوده و داشمندانی نام‌آور داشته‌است که از جمله‌ی آنها یکی همین شیخ اشراق خودمان است و دیگری شیخ شهاب‌ عمر سهروردی صاحب کتاب عوارف‌الوعارف. (1)

سهرورد واژه‌ای پارسی به‌معنی گل سرخ می‌باشد. سهرsuhr   واژه‌ای فارسی باستان بوده که نخست به سخر suxr  و سپس به سرخ sorx دگرگونی یافته‌است. ورد varda  در فارسی باستان از واژه اوستایی ورذ varza  گرفته شده که در دوران اشکانیان به ول val  وvul  و سپس در زمان ساسانیان به گلgul   دگرگونی یافته است. (واژهای ورد عربی، رز اروپایی و ورت ارمنی همگی ازین ریشه‌اند.) (2)

حکیم ما، کودکی که سالها بعد شیخ اشراق شد و چونان مانی پیامبر  به گناه اندیشه‌ورزی، آزادگی، آزادمنشی و  به فتوای فقیهان خشک‌مغز  به شهادت رسید، در فضای نوینی دیده به‌جهان گشود، محیطی که در و دیوار آن گواه وجود فرهنگ وتمدنی بود که اکنون به گونه‌ای دیگر استمرار می‌یافت، فرهنگ وتمدن معنوی باستانی ایران که نقشی  ویژه و بس مهم در شکل گیری فرهنگ وتمدن معنوی و مینوی اسلام داشت.

  علامه اقبال لاهوری دریادداشت‌های خود در بزرگ‌داشت تمدن و فرهنگ ایرانی می‌نویسد:«اگر از من بپرسید بزرگ‌ترین حادثه‌ی تاریخ اسلام کدام است، بی‌درنگ به شما خواهم گفت : فتح ایران و جنگ نهاوند.  جنگی که به شکست نهایی سپاه ایران انجامید، نه‌تنها کشوری آباد و زیبا را نصیب تازیان کرد، بلکه تمدن وفرهنگی باشکوه و کهن را نیز در اختیار آنان گذاشت.

 به زبانی دیگر عرب‌ها با ملتی آزاده روبه‌رو شدند که قادر بودند از عنصر آریایی خودشان و دین سامی، تمدنی جدید به وجود آورد. تمدن اسلامی، محصول آمیزش تفکرات آریایی وسامی است. کودکی را ماند که لطافت را از مادر آریایی وصلابت را از پدر سامی به ارث برده است. اگر اعراب ایران را نگرفته بودند بدون شک تمدن اسلامی ناقص می‌شد. با فتح ایران مسلمانان به همان اندازه سیراب شدند که اسکندر مقدونی از فتح ایران.» (3)

دکتر علی شریعتی نیز تمدن اسلامی را نتیبجه برخورد اندیشه‌های والای آریایی با دین اسلام می‌داند. وی پس از برشمردن ویژگی‌های بسیار ارزشمند و نیکوی آریایی، تمدن اسلامی و مذهب تشیع را نتیجه طبیعی این تماس می‌داند. (4)

همان‌طور که همگان می‌دانند شیخ اشراق با نوشته‌های خود سعی داشت، فرهنگ ایران باستان را زندگی تازه بخشد. او می‌اندیشید که چرا باید چیزی راکه خود داشته‌ایم از بیگانه طلب کنیم. حکمت خسروانی که شهید اشراق پس از اسلام آن‌را برای نخستین بار در علوم کلامی و فلسفی وارد نمود، حاوی تمام مبانی فلسفه نور وظلمت ومسائل مربوط به آن (یعنی همه مطالب عرفانی آریایی) بوده است.

فردوسی و سهروردی همانند دو بال سیمرغ زبان، فرهنگ، تاریخ و عرفان ایرانی را از نابودی نجات بخشیده و آن‌را به اوج آسمان‌ها رساندند. پیش از شیخ اشراق، حکیم ابوالقاسم فردوسی در قالب داستان‌های حماسی، ادبیات فارسی و تاریخ ایران را از طوفان حوادث نجات بخشیده بود و اینک سهروردی عرفان آریایی و ایرانی را.

شیخ اشراق مانند فردوسی بزرگ واژه‌‌های خورشید، کوه قاف، زال، سیمرغ، رستم، اسفندیار، سام، آهوبره و ... را در کتاب‌های خویش بکار برده است. او در رساله عقل سرخ این واژه‌ها را در معانی ویژه‌ای بکارگرفته که هر یک نمادی برای یک حقیقت فلسفی ، عرفانی ومعنوی بشمار می‌آیند.

شهید سهروردی داستان‌های شاهنامه را با تاویل عرفانی و نقد معنوی در رساله‌های خود (صفیر سیمرغ و عقل سرخ)آورده است. منظور او همانگونه که خود می گوید زنده کردن و جان دوباره بخشیدن به عرفان باستانی ایران است با دو یادگار قدیمی آن فریدون و کیخسرو (که دارای تجربه‌های عرفانی و فره ایزدی یا خوره می‌باشند). (5)

اینک چند نمونه از داستان‌های شاهنامه را  از دیدگاه عرفانی شیخ اشراق با هم می‌خوانیم. (۶)

  داستان زال:« …پیر را گفتم شنیدم که زال [روح روشن پرتاب شده در این دنیا] را سیمرغ [پرنده پر رمز و راز اوستا] پرورد ورستم اسفندیار رابه یاری سیمرغ کشت. پیر گفت بلی درست است. گفتم چگونه بود؟ »« …گفت: چون زال از مادر در وجود آمد رنگ موی ورنگ روی سپید داشت. پدرش سام بفرمود که وی رابه صحرا اندازند ومادرش نیز عظیم از وضع حمل وی رنجیده بود. چون بدید که پسر کریه لقاست هم بدان رضا داد، زال را به صحرا انداخت. فصل زمستان بود وسرما، کس را گمان نبود که یک زمان زنده بماند، چون روزی چند براین برآمد مادرش از آسیب فارغ گشت. شفقت فرزندش در دل آمد.گفت یک باری به صحرا شوم وحال فرزند ببینم. چون به صحرا شد فرزند رادید زنده وسیمرغ وی رازیر پر گرفته. چون نظر برمادر افتاد تبسمی بکرد. مادر وی رادربرگرفت وشیر داد، خواست که سوی خانه آرد بازگفت تامعلوم نشود.که حال زال چگونه بوده است که این چند روز زنده ماند، سوی خانه نشوم. زال رابه همان مقام زیر پر سیمرغ فرو هشت واو بدان نزدیکی خود  را پنهان کرد.چون شب در آمد وسیمرغ از آن صحرا منهزم شد . آهوی برسر زال آمد وپستان در دهان زال نهاد چون زال شیر بخورد خود را برسر زال بخوابانید. چنان که زال را هیچ آسیب نرسید مادرش برخاست وآهورا از سر پسر دور کرد وپسر راسوی خانه آورد. پیر را گفتم آن چه سر بوده است؟ پیر گفت من این حال از



خرید و دانلود مقاله درباره سهروردی شهید اشراق و زنده


مقاله درباره شهید مطهری

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 8

 

شهید مطهری: شاید در بعضی کتابها خوانده باشید مخصوصا در این کتابهای به اصطلاح تاریخی که به دست بچه‏های مدرسه می‏دهند. می‏نویسند که در سال شصتم هجرت، معاویه مرد، بعد مردم کوفه از امام‏ حسین دعوت کردند که آن حضرت را به خلافت انتخاب کنند. امام حسین به‏ کوفه آمد، مردم کوفه غداری و بی‏وفایی کردند، ایشان را یاری نکردند، امام حسین کشته شد!

 

شهید مطهری: انسان وقتی این تاریخها را می‏خواند فکر می‏کند امام‏ حسین مردی بود که در خانه خودش راحت نشسته بود ، کاری به کار کسی‏ نداشت و درباره هیچ موضوعی هم فکر نمی‏کرد ، تنها چیزی که امام را از جا حرکت داد ، دعوت مردم کوفه بود ! در صورتی که امام حسین در آخر ماه‏ رجب که اوایل حکومت یزید بود ، برای امتناع از بیعت از مدینه خارج‏ می‏شود و چون مکه ، حرم امن الهی است و در آنجا امنیت بیشتری وجود دارد و مردم مسلمان وحی را داشت . حضرت فردای آنروز از مدینه بیرون آمد و از همان شاهراه‏ نه از بی راهه به طرف مکه رفت . بعضی از همراهان عرض کردند : یا بن‏ رسول الله ! لو تنکبت الطریق الا عظم بهتر است شما از شاهراه نروید ، ممکن است مامورین حکومت ، شما را برگردانند ، مزاحمت ایجاد کنند ، زد و خوردی صورت گیرد . ( یک روح شجاع ) ، یک روح قوی هرگز حاضر نیست‏ چنین کاری کند . ) فرمود : من دوست ندارم شکل یک آدم یاغی و فراری را به خود بگیرم ، از همین شاهراه می‏روم ، هر چه خدا بخواهد همان خواهد شد ....در ماه رجب و شعبان که ایام عمره است ، مردم از اطراف و اکناف به‏ مکه می‏آیند و بهتر می‏توان آنها را ارشاد کرد و آگاهی داد . بعد موسم حج‏ فراهم می‏رسد که فرصت مناسبتری برای تبلیغ است . بعد از حدود دو ماه‏ نامه‏های مردم کوفه می‏رسد . نامه‏های مردم کوفه به مدینه نیامده ، و امام‏ حسین نهضتش را از مدینه شروع کرده است . نامه‏های مردم کوفه در مکه به‏ دست امام حسین رسید ، یعنی وقتی که امام تصمیم خود را بر امتناع از بیعت گرفته بود و همین تصمیم ، خطری بزرگ برای او به وجود آورده بود . ( خود امام و همه می‏دانستند که نه اینها از بیعت گرفتن دست بر می‏دارند و نه امام حاضر به بیعت است ) بنابر این دعوت مردم کوفه عامل اصلی در این نهضت نبود بلکه عامل فرعی بود ، و حداکثر تاثیری که برای دعوت مردم‏ کوفه می‏توان قائل شد این است که این دعوت از نظر مردم و قضاوت تاریخ‏ در آینده فرصت به ظاهر مناسبی برای امام به وجود آورد .

تاریخ‏ می‏نویسد : محمد ابن حنفیه برادر امام در آن موقع دستش فلج شده بود ، معیوب بود ، قدرت بر جهاد نداشت و لهذا شرکت نکرد . امام وصیتنامه‏ای‏ می‏نویسد و آن را به او می‏سپارد : « هذا ما اوصی به الحسین بن علی اخاه‏ محمدا المعروف بابن الحنفیه » . در اینجا امام جمله‏هایی دارد : حسین به‏ یگانگی خدا ، به رسالت پیغمبر شهادت می‏دهد . ( چون امام می‏دانست که‏ بعد عده‏ای خواهند گفت حسین از دین جدش خارج شده است ) . تا آنجا که‏ راز قیام خود را بیان می‏کند :

« انی ما خرجت اشرا و لا بطرا و لا مفسدا و لا ظالما انما خرجت لطلب‏ الاصلاح فی امه جدی ، ارید ان امر بالمعروف و انهی عن المنکر و اسیر بسیره‏ جدی و ابی علی بن ابی‏طالب علیه السلام »

...دیگر در اینجا مسئله دعوت اهل کوفه وجود ندارد . حتی مسئله امتناع از بیعت را هم مطرح نمی‏کند . یعنی غیر از مسئله بیعت خواستن و امتناع من‏ از بیعت ، مسئله دیگری وجود دارد . اینها اگر از من بیعت هم نخواهند ، ساکت نخواهم نشست . مردم دنیا بدانند : « ما خرجت اشرا و لا بطرا » ، حسین بن علی ، طالب جاه نبود ، طالب مقام و ثروت نبود ، مردم مفسد و اخلالگری نبود ، ظالم و ستمگر نبود ، او یک انسان مصلح بود . « و لا مفسدا و لا ظالما انما خرجت لطلب الاصلاح فی امه جدی »

. . .

« الا و ان الدعی بن الدعی قد رکز بین اثنتین بین السله و الذله ، و هیهات منا الذله یابی الله ذلک لنا و رسوله و المومنون و حجور طالبت و طهرت »

...در بین راه که می‏رفتند ، شخصی از امام پرسید : چرا بیرون آمدی‏ ؟ معنی سخنش این بود که تو در مدینه جای امنی داشتی ، آنجا در حرم جدت‏ ، کنار قبر پیغمبر کسی متعرض نمی‏شد . یا در مکه می‏ماندی کنار بیت الله‏ الحرام . اکنون که بیرون آمدی برای خودت خطر ایجاد کردی . فرمود : اشتباه می‏کنی ، من اگر در سوراخ یک حیوان هم پنهان شوم آنها مرا رها نخواهند کرد تا این خون را از قلب من بیرون بریزند . اختلاف من با آنها اختلاف آشتی پذیری نیست . آنها از من چیزی می‏خواهند که من به هیچ وجه‏ حاضر نیستم زیر بار آن بروم . من هم چیزی می‏خواهم که آنها به هیچ وجه‏ قبول نمی‏کنند .

...

رهبر کسی است که مردم را به دنبال خودش حرکت می‏دهد . حال ممکن است‏ یک رهبر هم پیدا بشود که مردم را ساکن نگاه دارد . او دیگر رهبر نیست .

همه رهبران ، امتها و ملتها را به حرکت در می‏آورند ، ولی بحث ، در نحوه‏ و گونه حرکت ، شکل و تاکتیک حرکت است .

...می‏خواستند علی ( ع ) را در کادر رهبری ابوبکر و عمر محدود کنند و این ، برای علی امکان نداشت چرا که در این صورت او هم باید العیاذ بالله مثل‏ عثمان برای خودش تیپی درست کند و بعد مطابق دل خودش هر کاری که خواست ، بکند و هر کس را هم که اعتراضی کرد کتک بزند ، فتقش را پاره کند . علی‏ای که می‏خواهد بر اساس کتاب الله و سنت پیغمبر عمل کند ، نمی‏تواند روش رهبری آن دو نفر را بپذیرد . لذا گفت من روش رهبری آنها را نمی‏پذیرم . به خاطر این یک کلمه حاضر نشد با عبدالرحمن بن عوف بیعت‏ کند . پس معلوم شد که مسئله روش رهبری با مسئله کتاب سنت متفاوت است . کتاب و سنت یعنی خود قانون . روش رهبری به متن قانون مربوط نیست . به‏ کیفیت رهبری مردم ، به اختیاراتی که یک رهبر دارد و به تصمیماتی که‏ رهبر اتخاذ می‏کند مربوط می‏شود . حال معنی آن جمله امام حسین ( ع ) که در وصیتنامه خود به محمد ابن‏ حنفیه می‏نویسد : « ارید ان آمر بالمعروف ، و انهی عن المنکر ، و اسیر بسیره جدی و ابی » ، روشن می‏شود . در آن زمان ، در دنیای اسلام ، گذشته از امر به معروف و نهی از منکر ، مسئله دیگری وجود داشت و آن اینکه : اکنون سال شصت هجری است . از سال یازدهم هجری تاکنون ، حدود پنجاه سال‏ است که پیامبر از میان مردم رفته است . در چهار سال و چند ماه از این‏ پنجاه سال یعنی از سال سی و شش تا سال چهل و یک ، علی بن ابی طالب‏ رهبری کرده است که در آن مدت ، رهبری ، به روش پیغمبر بازگشت کرده . تازه آنهم به این صورت بوده که چون ابوبکر و عمر و عثمان ، سنتهایی را به وجود آورده بودند ، علی ( ع ) در بسیاری از موارد اصلا قدرت پیدا نکرد که روش پیغمبر را اجرا کند . وقتی در مقام اجرا برآمد ، خود مردم علیه او قیام کردند . گفت : فلان نمازی که شما به این شکل می‏خوانید ( نمازهای شبهای ماه رمضان که به‏ جماعت می‏خواندند ) بدعت است ، نخوانید . گفتند : سی سال ، از زمان عمر رایج است ، واعمرا ، واعمرا ، جای عمر خالی ، عمر کجاست که سنتش دارد از بین می‏رود . خواست شریح قاضی را بر کنار کند ، گفتند : تو می‏خواهی کسی را که از بیست سال پیش ، از زمان عمر ،



خرید و دانلود مقاله درباره شهید مطهری


تحقیق درباره اندیشه های سیاسی شهید مطهری

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 22

 

آثار و اندیشه های سیاسی شهید مطهری

اشاره :

شهید مطهری از معدود فلاسفه ی بزرگ اسلامی است که به گونه ای نظام مند در باب اندیشه و ابعاد مختلف فلسفی ، اجتماعی ، متدولوژیک (روش شناخت) دینی ، فرهنگی و سیاسی آن کار کرده و بنیانی را گذاشته است که در آینده هم چنان راه گشای دوست داران مباحث فلسفی – اندیشه ای جهان اسلام خواهد بود .

 

شهید مطهری پس از روشن کردن بنای متدولوژیک بحث خود به ایجاد بنیادهای فلسفی بحث پرداخته و سپس وارد حوزه ی اجتماع و فرهنگ شده و در نهایت به نتیجه ی سیاسی می رسد . بنابراین در بحث اندیشه های سیاسی ایشان نیز باید این روال را مد نظر قرار داد . بدون شک تکمیل بحث در قالب مقاله ی کوتاه وافی به مقصود نخواهد بود اما امیدواریم این مقاله به عنوان مدخلی بر کارهای بیش تر در زمینه ی افکار و آثار آن شهید بزرگوار مثمر ثمر باشد ؛

روش شناسی

شهید مطهری در زمینه روش شناسی یک مشرب منعطف را دنبال کرده است . نه خود را به قیاس محدود می کند و نه این که اسیر استقرا و اسلوب تجربی می شود . او معتقد است انسان باید جایگاهش را بشناسد و بداند در کجا از اسلوب تجربی استفاده کند و کجا به قیاس بپردازد . این شیوه ی غیر تعصب آمیز روش شناختی ، بنیادی بر اندیشه های شهید مطهری می گذارد که سیر تفکرات فلسفی تا اندیشه های سیاسی ایشان را به گونه ای دل نشین قابل فهم و پذیرش می کند .

شهید در ارتباط عقل و دین نیز تلاش می کند تا عقل را در راه تحلیل مسایل دینی به کار گیرد و علاوه بر تکیه بر عقل روشن اندیش ، ضعف های عصر روشنگری غرب در نگاه تک بعدی به عقل را با توسل به اصول و احکام دینی برطرف سازد (1) .

مراحل بالاتر در نگاه روشی و تحلیل فلسفی – سیاسی شهید مطهری با کشف ریشه های تاریخی مسایل فلسفی آغاز می شود . سپس مباحث مطرح نزد فلاسفه مورد بررسی قرار می گیرد و آن گاه در قالب مطالعه ی تطبیقی ، موضوعات با توجه به نظرات فلسفی و سیاسی اندیشه مندان غیر مسلمان و عمدتاً با توجه ویژه به سیر اندیشه در غرب مورد بحث قرار می گیرد .

شهید مطهری در مباحث خود به نوعی آسیب شناسی و موردیابی مسایل سیاسی و دیگر مسایل مبتلا به جوامع اسلامی و جامعه ی ایران پرداخته و مطالعه ی موردی خود را بر روی موضوعات و مسایل مزبور سامان می دهد (2) .

بنیادهای فلسفی

در رابطه ی فرد و جامعه ، شهید مطهری معتقد است که « جامعه » بسان یک موجود زنده است که از حیات واقعی برخوردار می باشد . به اعتقاد ایشان « قرآن برای جوامع ، سرنوشت مشترک ، نامه ی عمل مشترک ، فهم و شعور ، طاعت و عصیان معنی ندارد و قرآن همان طور که برای فرد حیات و موت قائل است واقعاً برای جامعه نیز حیاتی ، موتی و روحی قائل است (3) »

این نگاه شهید مطهری به جامعه برخلاف نگاه های ابزار گرایانه ی اندیشه ی غرب بعد از عصر روشن اندیشی به آن می باشد . در جامعه ی مکانیکی غرب ، فرد اصل است و جامعه مصنوع او . اما در اندیشه ی شهید مطهری ، فردیک موجود اجتماعی است که باید در اجتماع زندگی کند وگرنه منقرض خواهد شد . در واقع جامعه محل تحقق شخصیت فرد است .

به همان نسبت جامعه نیز از افراد آن شخصیت می گیرد . چنین نگاهی نیز فارغ از تعصبات دو مکتب فردگرایی و جامعه گرایی (ایندیویدوالیسم و سوسیالیسم) شکل می گیرد و با نگاهی ویژه به نظریه ی فطرت در اسلام تقویت شده است (4) .

در کل در نظریه ی تکامل اجتماعی انسان ، شهید مطهری فطرت انسانی را اصل گرفته و معتقد است در قالب روابط مبتنی بر اخلاق فردی و اجتماعی ، ایمان به هدف خلقت و بعثت انبیا ، انسان می تواند مراحل تکامل را در جامعه ی اسلامی طی نماید. این نگرش هر گونه یاس و بدبینی نسبت به سرشت بشر و آینده ی بشریت را رد کرده و با نقد دگماتیسم موجود در مکاتب مارکسیسم، اگزیستانسیالیسم و علم گرایی منبعث از اندیشه های لیبرالی و روشن اندیشی همراه است (5) .

نقد چهار جریان عمده



خرید و دانلود تحقیق درباره اندیشه های سیاسی شهید مطهری