لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 15
زنده شدن مردگان در روز رستاخیز
عـقـیـده بـه رسـتـاخـیـز و زنـده شـدن مـردگـان ، اصل خدشه ناپذیرى است که از اصول دین شمرده شده است و تصور نمى کنم هیچ فردى ، مسلمان و مؤ من به قرآن و اسلام باشد و آنگاه با وجود صدها آیه قرآن و صدها روایت و دلایل مسلم عقلى ، باز هم به رستاخیز و مساءله معاد ایمان نیاورد.
ما اینک در اندیشه طرح بحث ((معاد)) نیستیم بلکه تنها به نکات مهم و خدشه ناپذیرى از آن براى ورود به بحث ((رجعت )) اشاره مى کنیم :
1 ـ واقـعـیـت ایـن اسـت کـه تـمـامـى مـسـلمـانـان از هـر مـذهـب و گـروهـى کـه بـاشند، در این اصـل ، اتـفـاق نظر دارند که خداوند، تمامى بندگان خویش را از آغاز تا فرجام گیتى ، همه و همه ، حتى جنینهاى سقط شده را، در روز رستاخیز زنده مى سازد.
قرآن شریف در این مورد مى فرماید:
((وَ حَشرْناهُمْ فَلَمْ نُغَادِرْ مِنهُمْ أَحَداً.)) (35)
یعنى : و همه را براى حسابرسى گرد مى آوریم و یک تن از ایشان را رها نخواهیم ساخت .
شـایـد بـسـیـارى از دیـن بـاوران و پـیـروان مـذاهـب نـیـز در ایـن اصل با مسلمانان هم عقیده و همگام باشند؛ چرا که زنده شدن مردگان به فرمان خدا و اراده او در روز رسـتـاخـیـز از دیـدگـاه مـسـلمـانـان از مسایل قطعى و تردیدناپذیر است و اگر دیـگـران آن را بـعید بشمارند هیچ مسلمانى آن را نمى تواند دور از انتظار شمرده و بدان تردید ورزد.
آرى ! مـشـرکان و مادیگرایان ، برانگیخته شدن در روز رستاخیز و حساب و کتاب را انکار نموده و مى گویند:
((أَ اِذَا مِتْنَا وَ کُنّا تُرَاباً وَ عِظاماً أَ اِنّا لَمَبْعُوثُونَ .)) (36)
یعنى : آیا هنگامى که ما مردیم و تبدیل به خاک و استخوان شدیم ما را زنده خواهند ساخت ؟
مـا در ایـنـجـا، در فـکـر پـاسـخ گفتن به این پندار مادیگرایان نیستم بلکه تنها این سؤ ال را طـرح مـى کـنـیـم کـه زنـده شـدگـان مـردگـان در روز رسـتـاخـیـز، یـک اصل قطعى اسلامى است . اینک ، آیا خداوند قبل از رستاخیز نیز کسى را زنده ساخته است ؟
واقـعیت این است که : هر کس ایمان به معاد دارد و باور مى کند که خداوند در روز رستاخیز تـمـامـى انـسـانـهـا را زنـده مـى سـازد، بـر چـنـیـن انـسـان بـا ایـمـانـى ، مشکل نیست که ایمان بدین واقعیت نیز بیاورد که خداوند بر هرکارى تواناست و مى تواند برخى از بندگانش را بیافریند همانگونه که بر آفرینش دگرباره همگى آنان در روز رستاخیز تواناست .
نه خرد و اندیشه این واقعیت را ناممکن مى شمارد و نه کتاب و سنت .
قرآن و....
قـرآن بـیانگر این واقعیت است که نه تنها احیاى مردگان پیش از معاد ممکن است ، بلکه بـارهـا انـجـام شده است . اینک از آیاتى که براى منصفان بسنده است ، نمونه هایى را مى آوریـم و حـق سـتـیزان هم که به بیان قرآن : هر آیه و معجزه اى که بنگرند، بدان ایمان نمى آورند:
((.... وَ إِن یَرَوْا کلّ ءَایَةٍ لا یُؤْمِنُوا بهَا...)) (37)
نمونه آیات
1ـ قرآن در این مورد مى فرماید:
((... وَ إِذْ قَتَلْتُمْ نَفْساً فَادّارَأْتُمْ فِیهَا وَ اللّهُ مخْرِجٌ مّا کُنتُمْ تَکْتُمُونَ * فَقُلْنَا اضرِبُوهُ بِبَعْضِهَا کَذَلِک یُحْىِ اللّهُ الْمَوْتى وَ یُرِیکمْ آیاتِهِ لَعَلّکُمْ تَعْقِلُونَ . )) .(38)
یـعـنـى : و بـه یاد آورید هنگامى را که کسى را کشتید و درباره او با یکدیگر به ستیزه برخاستید در حالى که خدا آنچه را پنهان مى کردید آشکار ساخت . پس گفتیم پاره اى از آن مـقـتـول بـزنـیـد، خـدا مـردگان را اینگونه زنده مى سازد و نشانه هاى قدرت خویش را اینگونه به شما مى نمایاند.
در آیه شریفه ، روى سخن با بنى اسرائیل است ، چرا که یکى از آنان در زندگى خویش فـردى از نـزدیـکـانـش را کـشـت آنـگـاه پـیکر او را بر سر راه گروهى از گروههاى بنى اسرائیل افکند و سپس همان قاتل فریبکار خودش آمد و خونخواهى نمود.
مـردم از مـوسـى پـرسـیـدنـد کـه : ((قـاتـل ایـن بـنـده خـدا کـیـسـت کـه در مـورد قاتل آن اختلاف مى کنند؟))
مـوسـى فـرمـود گـاوى را بـکـشـنـد و بـا جـزئى از اجـزاى آن ، مـقـتـول را بـزنـنـد و آنـگـاه کـه بـه دسـتـور آن حـضـرت عمل کردند مرده زنده شد و قاتل خویش را معرفى کرد و بار دیگر از دنیا رفت .
قـرآن پس از ترسیم این داستان شنیدنى مى فرماید: ((خداوند اینگونه مردگان را زنده مى سازد.))
از آیـه شـریـفـه ، ایـن واقـعـیـت دریـافـت مـى گـردد کـه خـداونـد، مـقـتـول بنى اسرائیل را در همین جهان و پیش از روز رستاخیز زنده ساخت . این نمونه اى از رجعت یا بازگشت به دنیا.
2ـ (( أَ لَمْ تَرَ إِلى الّذِینَ خَرَجُوا مِن دِیارِهِمْ وَ هُمْ أُلُوفٌ حَذَرَ الْمَوْتِ فَقَالَ لَهُمُ اللّهُ مُوتُوا ثُمّ أَحْیاهُمْ إِنّ اللّهَ لَذُو فَضلٍ عَلى النّاسِ وَ لَکِنّ أَکثرَ النّاسِ لا یَشکرُونَ .)) (39)
یـعـنـى : آیـا آن هزاران تن را ندیده اى که از بیم مرگ از خانه هاى خویش بیرون رفتند؟ سپس خدا به آنان گفت : بمیرید! آنگاه همه را زنده ساخت . خداوند به مردم نعمت مى دهد اما بیشتر مردم ، سپاس نعمتهاى خدا را بجا نمى آورند.
تفسیر آیه :
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 7
سهروردی شهید اشراق و زندهکننده عرفان آریایی
شیخ شهابالدین سهروردی در سال 549 قمری در دهکده سهرورد زنجان زاده شد. اینکه سال تولد او 549 است از شگفتیهاست، چراکه غالباً سال تولد بزرگانمان را نمیدانیم. زیرا بیشتر نامآورانمان از میان مردم عادی برخاستهاند و نویسندهای هم نبوده است تا تاریخ تولدشان را ثبت کند.
دربرابر این بیخبری، از سال درگذشت بزرگان آگاهی بیشتری داریم، چون با تلاشهای خود میبالیدند و به اشتهار میرسیدند ونامهایشان هم در روزگار ثبت میشد هم در دفترهای سرگذشت وتاریخ … بجز سال تولد سهروردی که از آن آگاهی داریم، این را هم می دانیم که سهرورد آن روزگار چیزی بیشتر از یک آبادی کوچک بوده و داشمندانی نامآور داشتهاست که از جملهی آنها یکی همین شیخ اشراق خودمان است و دیگری شیخ شهاب عمر سهروردی صاحب کتاب عوارفالوعارف. (1)
سهرورد واژهای پارسی بهمعنی گل سرخ میباشد. سهرsuhr واژهای فارسی باستان بوده که نخست به سخر suxr و سپس به سرخ sorx دگرگونی یافتهاست. ورد varda در فارسی باستان از واژه اوستایی ورذ varza گرفته شده که در دوران اشکانیان به ول val وvul و سپس در زمان ساسانیان به گلgul دگرگونی یافته است. (واژهای ورد عربی، رز اروپایی و ورت ارمنی همگی ازین ریشهاند.) (2)
حکیم ما، کودکی که سالها بعد شیخ اشراق شد و چونان مانی پیامبر به گناه اندیشهورزی، آزادگی، آزادمنشی و به فتوای فقیهان خشکمغز به شهادت رسید، در فضای نوینی دیده بهجهان گشود، محیطی که در و دیوار آن گواه وجود فرهنگ وتمدنی بود که اکنون به گونهای دیگر استمرار مییافت، فرهنگ وتمدن معنوی باستانی ایران که نقشی ویژه و بس مهم در شکل گیری فرهنگ وتمدن معنوی و مینوی اسلام داشت.
علامه اقبال لاهوری دریادداشتهای خود در بزرگداشت تمدن و فرهنگ ایرانی مینویسد:«اگر از من بپرسید بزرگترین حادثهی تاریخ اسلام کدام است، بیدرنگ به شما خواهم گفت : فتح ایران و جنگ نهاوند. جنگی که به شکست نهایی سپاه ایران انجامید، نهتنها کشوری آباد و زیبا را نصیب تازیان کرد، بلکه تمدن وفرهنگی باشکوه و کهن را نیز در اختیار آنان گذاشت.
به زبانی دیگر عربها با ملتی آزاده روبهرو شدند که قادر بودند از عنصر آریایی خودشان و دین سامی، تمدنی جدید به وجود آورد. تمدن اسلامی، محصول آمیزش تفکرات آریایی وسامی است. کودکی را ماند که لطافت را از مادر آریایی وصلابت را از پدر سامی به ارث برده است. اگر اعراب ایران را نگرفته بودند بدون شک تمدن اسلامی ناقص میشد. با فتح ایران مسلمانان به همان اندازه سیراب شدند که اسکندر مقدونی از فتح ایران.» (3)
دکتر علی شریعتی نیز تمدن اسلامی را نتیبجه برخورد اندیشههای والای آریایی با دین اسلام میداند. وی پس از برشمردن ویژگیهای بسیار ارزشمند و نیکوی آریایی، تمدن اسلامی و مذهب تشیع را نتیجه طبیعی این تماس میداند. (4)
همانطور که همگان میدانند شیخ اشراق با نوشتههای خود سعی داشت، فرهنگ ایران باستان را زندگی تازه بخشد. او میاندیشید که چرا باید چیزی راکه خود داشتهایم از بیگانه طلب کنیم. حکمت خسروانی که شهید اشراق پس از اسلام آنرا برای نخستین بار در علوم کلامی و فلسفی وارد نمود، حاوی تمام مبانی فلسفه نور وظلمت ومسائل مربوط به آن (یعنی همه مطالب عرفانی آریایی) بوده است.
فردوسی و سهروردی همانند دو بال سیمرغ زبان، فرهنگ، تاریخ و عرفان ایرانی را از نابودی نجات بخشیده و آنرا به اوج آسمانها رساندند. پیش از شیخ اشراق، حکیم ابوالقاسم فردوسی در قالب داستانهای حماسی، ادبیات فارسی و تاریخ ایران را از طوفان حوادث نجات بخشیده بود و اینک سهروردی عرفان آریایی و ایرانی را.
شیخ اشراق مانند فردوسی بزرگ واژههای خورشید، کوه قاف، زال، سیمرغ، رستم، اسفندیار، سام، آهوبره و ... را در کتابهای خویش بکار برده است. او در رساله عقل سرخ این واژهها را در معانی ویژهای بکارگرفته که هر یک نمادی برای یک حقیقت فلسفی ، عرفانی ومعنوی بشمار میآیند.
شهید سهروردی داستانهای شاهنامه را با تاویل عرفانی و نقد معنوی در رسالههای خود (صفیر سیمرغ و عقل سرخ)آورده است. منظور او همانگونه که خود می گوید زنده کردن و جان دوباره بخشیدن به عرفان باستانی ایران است با دو یادگار قدیمی آن فریدون و کیخسرو (که دارای تجربههای عرفانی و فره ایزدی یا خوره میباشند). (5)
اینک چند نمونه از داستانهای شاهنامه را از دیدگاه عرفانی شیخ اشراق با هم میخوانیم. (۶)
داستان زال:« …پیر را گفتم شنیدم که زال [روح روشن پرتاب شده در این دنیا] را سیمرغ [پرنده پر رمز و راز اوستا] پرورد ورستم اسفندیار رابه یاری سیمرغ کشت. پیر گفت بلی درست است. گفتم چگونه بود؟ »« …گفت: چون زال از مادر در وجود آمد رنگ موی ورنگ روی سپید داشت. پدرش سام بفرمود که وی رابه صحرا اندازند ومادرش نیز عظیم از وضع حمل وی رنجیده بود. چون بدید که پسر کریه لقاست هم بدان رضا داد، زال را به صحرا انداخت. فصل زمستان بود وسرما، کس را گمان نبود که یک زمان زنده بماند، چون روزی چند براین برآمد مادرش از آسیب فارغ گشت. شفقت فرزندش در دل آمد.گفت یک باری به صحرا شوم وحال فرزند ببینم. چون به صحرا شد فرزند رادید زنده وسیمرغ وی رازیر پر گرفته. چون نظر برمادر افتاد تبسمی بکرد. مادر وی رادربرگرفت وشیر داد، خواست که سوی خانه آرد بازگفت تامعلوم نشود.که حال زال چگونه بوده است که این چند روز زنده ماند، سوی خانه نشوم. زال رابه همان مقام زیر پر سیمرغ فرو هشت واو بدان نزدیکی خود را پنهان کرد.چون شب در آمد وسیمرغ از آن صحرا منهزم شد . آهوی برسر زال آمد وپستان در دهان زال نهاد چون زال شیر بخورد خود را برسر زال بخوابانید. چنان که زال را هیچ آسیب نرسید مادرش برخاست وآهورا از سر پسر دور کرد وپسر راسوی خانه آورد. پیر را گفتم آن چه سر بوده است؟ پیر گفت من این حال از
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 37
آشنایی با عوامل زنده بیماری زا
درس بیماریهای گیاهان زینتی درسی و چهار جلسه تشریح میکنیم. قبل از شروع درس، ابتدا با قارچها، ویروسها، نماتودها، باکتریها و یا بطور کلی عوامل زندهای که موجب بیماری در گیاهان زینتی میشود آشنا میشوید.
قارچها و باکتری ها چند هزار سال پیش برای بشر مشخص بودند و از مهم ترین عوامل پوسیدگی و فساد در سطح زمین محسوب میشوند؛ مخصوصاً دراکوستیمهای جنگلی یا گلخانهایی از عامل اصلی تجزیه سلولت و لیگنین محسوب میشوند و عناصری چون نیتروژن، فسفر، پتاسیم، سولفور، آهن، کلسیم، روی، منگزیم را آزاد می کنند.
قارچها به سرعت وارد مواد غذایی میشوند یا اینکه بعد از مرگ در طبیعت درختان را به یک اکوسیستم معینی هدایت می کنند و در تولید توده یوماس یا توده زنده دخالت دارند؛ بنابراین این موجودات محصول تخریب فرآوردههای چوبی از جمله چوب های استفاده شده در ریلهای راه آهن، تیرک های برق، مخابرات و نیرو و همچنین الوارها و درب و پنجره ساختمانهایی که انسان ها در آن سکونت دارند هستند.
قارچها و باکتری ها از مواد مختلف به عنوان غذا استفاده میکنند و از این رو قادرند به تعدادی از گیاهان زینتی، گیاهان جنگلی، گیاهان زراعی وباغات حمله ور بشوند. حتی انسان از دست قارچها در منازل در آسایش نیست یعنی اگر رطوبت یخچال بالا باشد میوهجات در داخل آن کپک میزنند. بنابراین انسان برای حفاظت مواد غذایی خود با روشهای مختلفی چون شور کردن، خشک کردن، منجمد کردن، اشعه تاباندن، حرارت دادن و نیز استفاده از مواد نگهدارنده یا شیمیایی بهره میگیرد.
بعضی از قارچها و باکتریها، مواد سمی را تولید میکنند و یا زهره آبههایی را تولید میکنند که به آنها مایکوتوکسین گفته میشود. مثلاً افلوتوکسین به وسیله قارچ اسپویج جلگه فلوگوس و اسپویج پارازیتی چوز به وجود می آید.
همچنین بعضی از پلسدیمها مواد غذایی چون بادام زمینی، گردو، ذرت و پسته را آلوده میکند و وقتی که انسان این ها را استفاده میکند دچار بیماری های وحشتناکی از جمله سرطان میشود. بعضی از قاچها مثل کلبس سب پورپوریاها، آسکار پودهای سمی را تولید میکند و وقتی انسان از آردی مصرف کند که حاوی این ماده سمی باشد سیستم عصبی او را بهم می زند یا اینکه در زنان موجب سقط جنین می شود.
قارچها و باکتریها، انواع و اقسام بیماری های تیاسان زینتی از جمله سفیدک دروغی، پودری، سیاهک، پوسیدگی و لکه برگیها را به وجود میآورند. حتی می توانند بیماریهای پوستی مثل می پوز را در انسان بوجود بیاورند.
قارچ ها و باکتریها ترکیبات مهم دارویی دارند و مشهورترین ترکیبات ضد باکتریائی در تاریخ دیده شده که از پلامین از پنسلیوم استخراج شده است.
مقدمه و تاریخچه بیماریها
زندگی بشر به وجود و سلامتی گیاهان زنده وابسته است که نقش بسیار مهمی در زیباسازی مکان ها ایفا میکنند. توجه انسان ها به این گیاهان زیبا به زمان سومریها و مصری ها بر میگردد قدمتی حدود 3500 سال پیش دارد.
اهمیت بیماری های گیاهی غالباً ناشی از خساراتی است که با بروز اپیدمی یا خسارت معمولی به گیاهان زینتی و محصولات آنها وارد می کنند اما خسارت معمولی بیماریها در گیاهان بیشتر و با اهمیت تر از خسارت اپیدمی آنهاست. واین خسارت در کشورهای پیشرفته به چند درصد کل محصول برآورد شده است اما در کشورهای غیر پیشرفته به چندین درصد کل محصول بالغ میشود. در آمریکا طبق آماری که وجود دارد خسارت سالیانه بیماری ها قبل از تورم سال های اخیر به سه میلیارد دلار برآورد شده است. در ایران از میزان خسارت بیماری های گیاهان زینتی اطلاع دقیقی در دست نیست هر چند خسارت ناشی از بیماری ها در ایران می توانیم حدود 15تا20درصد کل محصول تخمین بزنیم.
گیاهان زینتی بخش بسیار کوچکی در بین گیاهان را تشکیل میدهند که گاهی اوقات حدود 10 تا 50 درصد خسارت وارد می کنند. دو بیماری گیاهی از زمان های بسیاری مورد شناسایی انسان قرار گرفتند. حتی در زمان های قدیم عقاید خرافی درمورد بسیاری از پدیدههای طبیعی از جمله بیماری های گیاهی در اجتماع حاکم بوده است که آنها را اثر خشم خدایان برای مجازات کشاورزان میپنداشتند. حتی گاهی اوقات برای این بیماری ها خدایانی را خلق میکردند به عنوان مثال روپلیس رب گندم بود که همه ساله در فصل بهار به خاطر فعالیت خشم او مراسم مذهبی توام با قربانی بر پا میگردید. در قرن هفدهم فرضیه تولید خود به خودی پا بر جا بود تا اینکه از دانشمندان از جمله نشلیونسبت به آن شک و تردید کرد و به طور کلی توانست درسال1927 اسپور قارچ ها را مورد مطالعه قرار بدهد. در نیمه اول قرن نوزدهم یعنی سال 1845 بیماری خطرناکی به نام بیماری بادزدگی سیب زمینی در اروپا اتفاق افتاد که سبب قحطی شد و به طور کلی جمعیت 8 میلیونی کشور ایرلند به علت قحطی و مهاجرت 2 میلیون کاهش پیدا کرد.
اولین نماتودپارازیت گیاهی در سال 1743 توسط نیدهام از خوشه گندم جداسازی شد و در سال 1886 مایل براولین بیماری موزائیک توتون را کشف کرد. اما با توجه به این که در طبیعت دهها هزار بیماری وجود دارد و سلامتی گیاهان را تهدید می کند به طور متوسط هر گیاه ممکن است به صدها بیماری مبتلا شود هر پاتوژن یا بیمارگر می تواند 1 تا 100 گیاه را مبتلا بکند. بنابراین به منظور سهولت مطالعه، همیشه دانشمندان به طریقهای مختلفی بیماری ها را طبقه بندی میکنند. اولین و متداولترین طبقهبندی از روی علائم آلودگی مثل پوسیدگی، لکهبری، پژمردگی و لکهزایی است.
طبقه بندی دوم بیماری های گیاهی، از روی عضو گیاه مثل بیماری های ریشه، میوه و شاخ و برگ است.
طبقه بندی سوم از روی نوع گیاه مورد حمله مثل بیماری های درختان میوه، نباتات زراعی و درختان جنگلی است.
طبقه بندی چهارم از روی عوامل بیماری زا است که متداول ترین روش بوده و بر مبنای این دو گروه بزرگ بیماری وجود دارند:
1- بیماری های مسری یا عفونی که دراثر عوامل بیماریزای زنده به وجود می آیند.
2- بیماری های غیر مسری که در اثر عوامل بیماریزای غیر زنده است.
تعاریف و اصطلاحات بیماری شناسی گیاهی
پاتولوژی گیاهی یا بیماری شناسی گیاهی
پاتولوژی گیاهی به علم مطالعه بیماری های گیاهی اطلاق میشود که عوامل بیماری زا، چگونگی ایجاد بیماری و فعل و انفعالات، ارتباط بین گیاه میزبان و عوامل بیماری، عوامل تولیدکننده بیماری و بالاخره روشهای مبارزه با آنها را بررسی میکند.
بیماری گیاهی یا پلن تی زیس:
تعریف بیماری از نظر افراد به صورت های مختلفی بیان میشود؛ از نظر یک کشاورز بیماری با کم شدن محصول گیاهان و در آمد او بیان میگردد. ولی از یک پزشک بیماری با علل و عوامل آن سنجیده و بررسی میشود. بنابراین هرگونه پروسه غیر عادی در گیاه که در اثر تحریک مداوم به وجود بیاید و منجر به تغییرات در فعالیت متابولیکی و ظهور علایم بیماری در گیاه بشود آن را گیاه بیمار مینامند. این تعریف مثل بسیاری از تعاریف بیولوژیکی خالی از اشکال نخواهد بود، مثلا ً اگر گل لاله مبتلا به ویروس باشد و دچار تغییر و شکستگی گل برگ ها بشود، این ممکن است از دیدگاه بیمار شناس یک بیماری محسوب شود ولی از دیدگاه باغبان بیماری تلقی نشود و محصولش را به قیمت بالا بفروشد. بنابراین مفهوم بیماری در این گونه موارد برای افراد مختلف متفاوت خواهد بود.
پاتوژن :
عوامل بیماریزا در گیاهان را پاتوژن میگویند که در دو گروه پاتوژن زنده و پاتوژن غیر زنده تقسیم بندی میکنند.
پاتوژن زنده از قارچها و ویروس، باکتری، میکروپلاسم، ویروئید، پروتوزوا و گیاهان آلی گلدار تشکیل شده است.
پاتوژنهای غیر زنده سبب بیماری های غیر مسری در گیاهان میشوند و شامل کمبود عناصر غذایی، سرما، گرمای زیاد، کمی یا زیادی رطوبت، کمبود اکسیژن، مسمومیت ناشی از عناصر غذایی و حشره کش ها و قارچ کش ها و عدم رعایت اصول زراعی و نامناسب بودن اسید یته خاک میباشند. مطالعه علل تولید کننده بیماری و رابطه آن با میزبان اصطلاحاً اتیولوژی گفته می شود.
عوامل بیماری زا:
برای ایجاد یک بیماری باید چند عامل تعیین کننده بیماری مانند پاتوژن، شرایط محیطی مساعد برای رشد پاتوژن، میزبان حساس و ناقل وجود داشته باشند که اثر متقابل بر روی همدیگر دارند و عوامل بیماری زا نامیده می شوند، مثلاً قارچ فایتفترا ایفن تنس در شرایط مساعد بر روی گیاه حساس ایجاد بیماری می کند.
اصطلاح دیگر در بیماری شناسی پارازیتسیم است. پارازیت یا انگل به موجودی گفته می شود که حداقل یک قسمت از سیکل زندگی خودش را در داخل یا روی گیاه
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 7
سهروردی شهید اشراق و زندهکننده عرفان آریایی
شیخ شهابالدین سهروردی در سال 549 قمری در دهکده سهرورد زنجان زاده شد. اینکه سال تولد او 549 است از شگفتیهاست، چراکه غالباً سال تولد بزرگانمان را نمیدانیم. زیرا بیشتر نامآورانمان از میان مردم عادی برخاستهاند و نویسندهای هم نبوده است تا تاریخ تولدشان را ثبت کند.
دربرابر این بیخبری، از سال درگذشت بزرگان آگاهی بیشتری داریم، چون با تلاشهای خود میبالیدند و به اشتهار میرسیدند ونامهایشان هم در روزگار ثبت میشد هم در دفترهای سرگذشت وتاریخ … بجز سال تولد سهروردی که از آن آگاهی داریم، این را هم می دانیم که سهرورد آن روزگار چیزی بیشتر از یک آبادی کوچک بوده و داشمندانی نامآور داشتهاست که از جملهی آنها یکی همین شیخ اشراق خودمان است و دیگری شیخ شهاب عمر سهروردی صاحب کتاب عوارفالوعارف. (1)
سهرورد واژهای پارسی بهمعنی گل سرخ میباشد. سهرsuhr واژهای فارسی باستان بوده که نخست به سخر suxr و سپس به سرخ sorx دگرگونی یافتهاست. ورد varda در فارسی باستان از واژه اوستایی ورذ varza گرفته شده که در دوران اشکانیان به ول val وvul و سپس در زمان ساسانیان به گلgul دگرگونی یافته است. (واژهای ورد عربی، رز اروپایی و ورت ارمنی همگی ازین ریشهاند.) (2)
حکیم ما، کودکی که سالها بعد شیخ اشراق شد و چونان مانی پیامبر به گناه اندیشهورزی، آزادگی، آزادمنشی و به فتوای فقیهان خشکمغز به شهادت رسید، در فضای نوینی دیده بهجهان گشود، محیطی که در و دیوار آن گواه وجود فرهنگ وتمدنی بود که اکنون به گونهای دیگر استمرار مییافت، فرهنگ وتمدن معنوی باستانی ایران که نقشی ویژه و بس مهم در شکل گیری فرهنگ وتمدن معنوی و مینوی اسلام داشت.
علامه اقبال لاهوری دریادداشتهای خود در بزرگداشت تمدن و فرهنگ ایرانی مینویسد:«اگر از من بپرسید بزرگترین حادثهی تاریخ اسلام کدام است، بیدرنگ به شما خواهم گفت : فتح ایران و جنگ نهاوند. جنگی که به شکست نهایی سپاه ایران انجامید، نهتنها کشوری آباد و زیبا را نصیب تازیان کرد، بلکه تمدن وفرهنگی باشکوه و کهن را نیز در اختیار آنان گذاشت.
به زبانی دیگر عربها با ملتی آزاده روبهرو شدند که قادر بودند از عنصر آریایی خودشان و دین سامی، تمدنی جدید به وجود آورد. تمدن اسلامی، محصول آمیزش تفکرات آریایی وسامی است. کودکی را ماند که لطافت را از مادر آریایی وصلابت را از پدر سامی به ارث برده است. اگر اعراب ایران را نگرفته بودند بدون شک تمدن اسلامی ناقص میشد. با فتح ایران مسلمانان به همان اندازه سیراب شدند که اسکندر مقدونی از فتح ایران.» (3)
دکتر علی شریعتی نیز تمدن اسلامی را نتیبجه برخورد اندیشههای والای آریایی با دین اسلام میداند. وی پس از برشمردن ویژگیهای بسیار ارزشمند و نیکوی آریایی، تمدن اسلامی و مذهب تشیع را نتیجه طبیعی این تماس میداند. (4)
همانطور که همگان میدانند شیخ اشراق با نوشتههای خود سعی داشت، فرهنگ ایران باستان را زندگی تازه بخشد. او میاندیشید که چرا باید چیزی راکه خود داشتهایم از بیگانه طلب کنیم. حکمت خسروانی که شهید اشراق پس از اسلام آنرا برای نخستین بار در علوم کلامی و فلسفی وارد نمود، حاوی تمام مبانی فلسفه نور وظلمت ومسائل مربوط به آن (یعنی همه مطالب عرفانی آریایی) بوده است.
فردوسی و سهروردی همانند دو بال سیمرغ زبان، فرهنگ، تاریخ و عرفان ایرانی را از نابودی نجات بخشیده و آنرا به اوج آسمانها رساندند. پیش از شیخ اشراق، حکیم ابوالقاسم فردوسی در قالب داستانهای حماسی، ادبیات فارسی و تاریخ ایران را از طوفان حوادث نجات بخشیده بود و اینک سهروردی عرفان آریایی و ایرانی را.
شیخ اشراق مانند فردوسی بزرگ واژههای خورشید، کوه قاف، زال، سیمرغ، رستم، اسفندیار، سام، آهوبره و ... را در کتابهای خویش بکار برده است. او در رساله عقل سرخ این واژهها را در معانی ویژهای بکارگرفته که هر یک نمادی برای یک حقیقت فلسفی ، عرفانی ومعنوی بشمار میآیند.
شهید سهروردی داستانهای شاهنامه را با تاویل عرفانی و نقد معنوی در رسالههای خود (صفیر سیمرغ و عقل سرخ)آورده است. منظور او همانگونه که خود می گوید زنده کردن و جان دوباره بخشیدن به عرفان باستانی ایران است با دو یادگار قدیمی آن فریدون و کیخسرو (که دارای تجربههای عرفانی و فره ایزدی یا خوره میباشند). (5)
اینک چند نمونه از داستانهای شاهنامه را از دیدگاه عرفانی شیخ اشراق با هم میخوانیم. (۶)
داستان زال:« …پیر را گفتم شنیدم که زال [روح روشن پرتاب شده در این دنیا] را سیمرغ [پرنده پر رمز و راز اوستا] پرورد ورستم اسفندیار رابه یاری سیمرغ کشت. پیر گفت بلی درست است. گفتم چگونه بود؟ »« …گفت: چون زال از مادر در وجود آمد رنگ موی ورنگ روی سپید داشت. پدرش سام بفرمود که وی رابه صحرا اندازند ومادرش نیز عظیم از وضع حمل وی رنجیده بود. چون بدید که پسر کریه لقاست هم بدان رضا داد، زال را به صحرا انداخت. فصل زمستان بود وسرما، کس را گمان نبود که یک زمان زنده بماند، چون روزی چند براین برآمد مادرش از آسیب فارغ گشت. شفقت فرزندش در دل آمد.گفت یک باری به صحرا شوم وحال فرزند ببینم. چون به صحرا شد فرزند رادید زنده وسیمرغ وی رازیر پر گرفته. چون نظر برمادر افتاد تبسمی بکرد. مادر وی رادربرگرفت وشیر داد، خواست که سوی خانه آرد بازگفت تامعلوم نشود.که حال زال چگونه بوده است که این چند روز زنده ماند، سوی خانه نشوم. زال رابه همان مقام زیر پر سیمرغ فرو هشت واو بدان نزدیکی خود را پنهان کرد.چون شب در آمد وسیمرغ از آن صحرا منهزم شد . آهوی برسر زال آمد وپستان در دهان زال نهاد چون زال شیر بخورد خود را برسر زال بخوابانید. چنان که زال را هیچ آسیب نرسید مادرش برخاست وآهورا از سر پسر دور کرد وپسر راسوی خانه آورد. پیر را گفتم آن چه سر بوده است؟ پیر گفت من این حال از
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 7 صفحه
قسمتی از متن .doc :
سهروردی شهید اشراق و زندهکننده عرفان آریایی
شیخ شهابالدین سهروردی در سال 549 قمری در دهکده سهرورد زنجان زاده شد. اینکه سال تولد او 549 است از شگفتیهاست، چراکه غالباً سال تولد بزرگانمان را نمیدانیم. زیرا بیشتر نامآورانمان از میان مردم عادی برخاستهاند و نویسندهای هم نبوده است تا تاریخ تولدشان را ثبت کند.
دربرابر این بیخبری، از سال درگذشت بزرگان آگاهی بیشتری داریم، چون با تلاشهای خود میبالیدند و به اشتهار میرسیدند ونامهایشان هم در روزگار ثبت میشد هم در دفترهای سرگذشت وتاریخ … بجز سال تولد سهروردی که از آن آگاهی داریم، این را هم می دانیم که سهرورد آن روزگار چیزی بیشتر از یک آبادی کوچک بوده و داشمندانی نامآور داشتهاست که از جملهی آنها یکی همین شیخ اشراق خودمان است و دیگری شیخ شهاب عمر سهروردی صاحب کتاب عوارفالوعارف. (1)
سهرورد واژهای پارسی بهمعنی گل سرخ میباشد. سهرsuhr واژهای فارسی باستان بوده که نخست به سخر suxr و سپس به سرخ sorx دگرگونی یافتهاست. ورد varda در فارسی باستان از واژه اوستایی ورذ varza گرفته شده که در دوران اشکانیان به ول val وvul و سپس در زمان ساسانیان به گلgul دگرگونی یافته است. (واژهای ورد عربی، رز اروپایی و ورت ارمنی همگی ازین ریشهاند.) (2)
حکیم ما، کودکی که سالها بعد شیخ اشراق شد و چونان مانی پیامبر به گناه اندیشهورزی، آزادگی، آزادمنشی و به فتوای فقیهان خشکمغز به شهادت رسید، در فضای نوینی دیده بهجهان گشود، محیطی که در و دیوار آن گواه وجود فرهنگ وتمدنی بود که اکنون به گونهای دیگر استمرار مییافت، فرهنگ وتمدن معنوی باستانی ایران که نقشی ویژه و بس مهم در شکل گیری فرهنگ وتمدن معنوی و مینوی اسلام داشت.
علامه اقبال لاهوری دریادداشتهای خود در بزرگداشت تمدن و فرهنگ ایرانی مینویسد:«اگر از من بپرسید بزرگترین حادثهی تاریخ اسلام کدام است، بیدرنگ به شما خواهم گفت : فتح ایران و جنگ نهاوند. جنگی که به شکست نهایی سپاه ایران انجامید، نهتنها کشوری آباد و زیبا را نصیب تازیان کرد، بلکه تمدن وفرهنگی باشکوه و کهن را نیز در اختیار آنان گذاشت.
به زبانی دیگر عربها با ملتی آزاده روبهرو شدند که قادر بودند از عنصر آریایی خودشان و دین سامی، تمدنی جدید به وجود آورد. تمدن اسلامی، محصول آمیزش تفکرات آریایی وسامی است. کودکی را ماند که لطافت را از مادر آریایی وصلابت را از پدر سامی به ارث برده است. اگر اعراب ایران را نگرفته بودند بدون شک تمدن اسلامی ناقص میشد. با فتح ایران مسلمانان به همان اندازه سیراب شدند که اسکندر مقدونی از فتح ایران.» (3)
دکتر علی شریعتی نیز تمدن اسلامی را نتیبجه برخورد اندیشههای والای آریایی با دین اسلام میداند. وی پس از برشمردن ویژگیهای بسیار ارزشمند و نیکوی آریایی، تمدن اسلامی و مذهب تشیع را نتیجه طبیعی این تماس میداند. (4)
همانطور که همگان میدانند شیخ اشراق با نوشتههای خود سعی داشت، فرهنگ ایران باستان را زندگی تازه بخشد. او میاندیشید که چرا باید چیزی راکه خود داشتهایم از بیگانه طلب کنیم. حکمت خسروانی که شهید اشراق پس از اسلام آنرا برای نخستین بار در علوم کلامی و فلسفی وارد نمود، حاوی تمام مبانی فلسفه نور وظلمت ومسائل مربوط به آن (یعنی همه مطالب عرفانی آریایی) بوده است.
فردوسی و سهروردی همانند دو بال سیمرغ زبان، فرهنگ، تاریخ و عرفان ایرانی را از نابودی نجات بخشیده و آنرا به اوج آسمانها رساندند. پیش از شیخ اشراق، حکیم ابوالقاسم فردوسی در قالب داستانهای حماسی، ادبیات فارسی و تاریخ ایران را از طوفان حوادث نجات بخشیده بود و اینک سهروردی عرفان آریایی و ایرانی را.
شیخ اشراق مانند فردوسی بزرگ واژههای خورشید، کوه قاف، زال، سیمرغ، رستم، اسفندیار، سام، آهوبره و ... را در کتابهای خویش بکار برده است. او در رساله عقل سرخ این واژهها را در معانی ویژهای بکارگرفته که هر یک نمادی برای یک حقیقت فلسفی ، عرفانی ومعنوی بشمار میآیند.
شهید سهروردی داستانهای شاهنامه را با تاویل عرفانی و نقد معنوی در رسالههای خود (صفیر سیمرغ و عقل سرخ)آورده است. منظور او همانگونه که خود می گوید زنده کردن و جان دوباره بخشیدن به عرفان باستانی ایران است با دو یادگار قدیمی آن فریدون و کیخسرو (که دارای تجربههای عرفانی و فره ایزدی یا خوره میباشند). (5)
اینک چند نمونه از داستانهای شاهنامه را از دیدگاه عرفانی شیخ اشراق با هم میخوانیم. (۶)
داستان زال:« …پیر را گفتم شنیدم که زال [روح روشن پرتاب شده در این دنیا] را سیمرغ [پرنده پر رمز و راز اوستا] پرورد ورستم اسفندیار رابه یاری سیمرغ کشت. پیر گفت بلی درست است. گفتم چگونه بود؟ »« …گفت: چون زال از مادر در وجود آمد رنگ موی ورنگ روی سپید داشت. پدرش سام بفرمود که وی رابه صحرا اندازند ومادرش نیز عظیم از وضع حمل وی رنجیده بود. چون بدید که پسر کریه لقاست هم بدان رضا داد، زال را به صحرا انداخت. فصل زمستان بود وسرما، کس را گمان نبود که یک زمان زنده بماند، چون روزی چند براین برآمد مادرش از آسیب فارغ گشت. شفقت فرزندش در دل آمد.گفت یک باری به صحرا شوم وحال فرزند ببینم. چون به صحرا شد فرزند رادید زنده وسیمرغ وی رازیر پر گرفته. چون نظر برمادر افتاد تبسمی بکرد. مادر وی رادربرگرفت وشیر داد، خواست که سوی خانه آرد بازگفت تامعلوم نشود.که حال زال چگونه بوده است که این چند روز زنده ماند، سوی خانه نشوم. زال رابه همان مقام زیر پر سیمرغ فرو هشت واو بدان نزدیکی خود را پنهان کرد.چون شب در آمد وسیمرغ از آن صحرا منهزم شد . آهوی برسر زال آمد وپستان در دهان زال نهاد چون زال شیر بخورد خود را برسر زال بخوابانید. چنان که زال را هیچ آسیب نرسید مادرش برخاست وآهورا از سر پسر دور کرد وپسر راسوی خانه آورد. پیر را گفتم آن چه سر بوده است؟ پیر گفت من این حال از