لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 14
تباین و تنش در ساختار شعر « نشانی» سروده سهراب
شعر کوتاه «نشانی» در زمرهی معروفترین سرودههای سهراب سپهری است و از بسیاری جهات میتوان آن را در زمرهی شعرهای شاخص و خصیصهنمای این شاعر نامدار معاصر دانست. این شعر نخستین بار در سال 1346 در مجموعهای با عنوان حجم سبز منتشر گردید که مجلد هفتم (ماقبل آخر) از هشت کتاب سپهری است. همچون اکثر شاعران، سپهری با گذشت زمان اشعار پختهتری نوشت که هم بهلحاظ پیچیدگیِ اندیشههای مطرح شده در آنها و هم از نظر فُرم و صناعات ادبی، در مقایسه با شعرهای اولیهی او (مثلاً در مجموعهی مرگ رنگ یا زندگی خوابها) در مرتبهای عالیتر قرار دارند. لذا « نشانی» را باید حاصل مرحلهای از شعرسراییِ سپهری دانست که او به مقام شاعری صاحب سبک نائل شده بود
از جمله به دلیلی که ذکر شد، بسیاری از منتقدان ادبی و محققانِ شعر معاصر « نشانی» را در زمرهی اشعار مهم سپهری دانستهاند و بعضاً قرائتهای نقادانهای از آن به دست دادهاند. برای مثال، رضا براهنی در کتاب طلا در مس به منظور ارزیابی جایگاه سپهری در شعر معاصر ایران از «نشانی» با عبارت « بهترین شعر کوتاه سپهری» یاد میکند (514) و در تحلیل نقادانهی آن بهمنزلهی « یک اسطورهی جست وجو» (515) مینویسد: «”نشانی“ از نظر تصویرگری و از نظر نشان دادن روح جویندهی بشر، یک شاهکار است» (519). ایضاً سیروس شمیسا هم در کتاب نقد شعر سهراب سپهری اشاره میکند که: « یکی از شعرهای سپهری که شهرت بسیار یافته است، شعر ”نشانی“ از کتاب حجم سبز است که برخی آن را بهترین شعر او دانستهاند»، هرچند که شمیسا خود با این انتخاب موافق نیست (263).
صَرف نظر از دلایل متفاوتی که منتقدان و محققان برای برگزیدن «نشانی» بهعنوان بهترین شعر سپهری برشمردهاند، نکتهی مهم تر این است که همگیِ ایشان تفسیری عرفانی (یا متکی به مفاهیم عرفانی) از این شعر به دست دادهاند. برای مثال، براهنی در تبیین سطر اول شعر («خانهی دوست کجاست؟») استدلال میکند که «خانه وسیلهی نجات از دربه دری و بی هدفی است؛ و دوست، عارفانهاش معبود، عاشقانهاش معشوق، و دوستانهاش همان خود دوست است. و یا شاید تلفیقی از سه: یعنی هم معبود و معشوق و هم محبوب» (516). لذا « رهگذر» در این شعر « راهبر است و نوعی پیر مغان است که رازها را از تیرگی نجات میدهد» (همانجا) و « گل تنهایی » میتواند « گل اشراق و گل خلوت کردن معنوی و روحی » باشد (518). شمیسا نیز با استناد به مفاهیم و مصطلحات عرفانی و با شاهد آوردن از آیات قرآن و متون ادبیِ عرفانی از قبیل مثنوی و گلشن راز و منطق الطیر و اشعار حافظ و صائب، « نشانی » را قرائت میکند. از نظر او، « در این شعر، دوست رمز خداوند است . . . نشانی، نشانیِ همین دوست است که در عرفان سنّتی بعد از طی منازل هفتگانه میتوان به او رسید» (4-263). مطابق قرائت شمیسا، این شعر واجد رمزگانی است که در پرتو آموزههای عرفانی میتوان از آن رمزگشایی کرد. در تلاش برای همین رمزگشایی، شمیسا هفت نشانیای را که سپهری در شعر خود برای رسیدن به خانهی دوست برشمرده است برحسب هفت منزل یا هفت وادیِ عرفان چنین معادل سازی میکند:« درخت سپیدار = طلب، کوچهباغ = عشق، گل تنهایی = استغنا، فوارهی اساطیر و ترس شفاف = معرفت و حیرت، صمیمیت سیّال فضا = توحید، کودک روی کاج = حیرت، لانهی نور = فقر و فنا» (264).
وجه اشتراک هر دو قرائتی که اشاره شد، استفاده از یک زمینهی نظری برای یافتن معنا در متن این شعر است. به عبارتی، هم براهنی و هم شمیسا فهم معنای شعر سپهری را در گرو دانستن اصول و مفاهیمی فلسفی میدانند که خارج از متن این شعر و از راه تحقیقی تاریخی در کتب عرفان باید جست. قصد من در مقالهی حاضر این است که رهیافت متفاوتی را برای فهم معنای این شعر اِعمال کنم. در این رهیافتِ فرمالیستی (یا شکلمبنایانه)، اُسِ اساس نقد را خود متنِ شعر تشکیل میدهد و لاغیر. لذا در اینجا ابتدا آراء فرمالیستها («منتقدان نو») را دربارهی اهمیت شکل در شعر به اجمال مرور خواهم کرد و در پایان قرائت نقادانهای از « نشانی» به دست خواهم داد که ــ برخلاف تفسیرهایی که اشاره شد ــ متن شعر سپهری را یگانه شالودهی بحث دربارهی آن محسوب میکند، با این هدف که از این طریق نمونهای از توانمندیهای نقد فرمالیستی در ادبیات ارائه کرده باشم.
الف- نحلهی موسوم به « نقد نو» در دههی 1930 توسط محققان برجستهای پایهگذاری شد که برخی از مشهورترین آنها عبارت بودند از کلینت بروکس، جان کرو رنسم، ویلیام ک. ویمست، الن تِیت و رابرت پن وارن. شالودهی آراء این نظریه پردازان این بود که ادبیات را نباید محمل تبیین مکاتب فلسفی یا راهی برای شناخت رویدادهای تاریخی یا بازتاب زندگینامهی مؤلف پنداشت. دیدگاه غالب در نقد ادبی تا آن زمان، آثار ادبی را واجد موجودیتی قائم به ذات نمیدانست. ادبیات مجموعهای از متون محسوب میگردید که امکان شناخت امری دیگر را فراهم میساخت. این « امر دیگر» می توانست یک نظام اخلاقی باشد و لذا استدلال میشد که عمده ترین فایدهی خواندن ادبیات، تهذیب اخلاق است. از نظر گروهی دیگر از منتقدانِ سنتی که ادبیات را آینهی تمام نمای ذهنیت مؤلف میدانستند، خواندن هر اثر ادبی حقایقی را دربارهی احوال شخصیِ نویسنده بر خواننده معلوم میکرد. پیداست که در همهی این رویکردها، آنچه اهمیت می یافت محتوای آثار ادبی بود، اما خود آن محتوا نیز در نهایت تابعی از عوامل تعیینکنندهی بیرونی محسوب میگردید، عواملی مانند مکاتب فلسفی یا نظامهای اخلاقی یا روانشناسیِ نویسنده. خدمت بزرگ فرمالیستها به مطالعات نقادانهی ادبی این بود که با محوری ساختن جایگاه شکل در نقد ادبی، ادبیات را به حوزهای قائم به ذات تبدیل کردند و آن را از جایگاهی برخوردار ساختند که تا پیش از آن زمان نداشت.
بنابر دیدگاه فرمالیستها، شکل ترجمان یا تجلی محتواست. لذا نقد فرمالیستی به معنای بی اعتنایی به محتوا یا حتی ثانوی پنداشتنِ اهمیت محتوا نیست، بلکه فرمالیستها برای راه بردن به محتوا شیوهی متفاوتی را در پیش میگیرند، شیوهای که عوامل برونمتنی ( تاریخ، زندگینامه و امثال آن ) را در تفسیر متن نامربوط محسوب میکند. نمونهای از این عوامل برونمتنی، قصد شاعر و تأثیر شعر در خواننده است. به استدلال ویمست و بیردزلی (دو تن از نظریهپردازان فرمالیست)، مقصود هر شاعری از سرودن شعر فقط تا آنجا که در متن تجلی پیدا کرده است اهمیت دارد. به این دلیل، منتقدی که شعر را برای یافتن «منظور» شاعر («محتوای پنهانشده در شعر») نقد میکند، راه عبثی را در پیش گرفته است. اولاً در میراث ادبیِ هر ملتی بسیاری از شعرها هستند که هویت سرایندگان آنها یا نامعلوم است و یا محل مناقشه و اختلاف نظر؛ همین موضوع هرگونه بحث دربارهی قصد سرایندگان این اشعار را به کاری ناممکن تبدیل میکند. ثانیاً حتی اگر فرض کنیم که شاعر در سرودن شعر « منظور» یا معنای خاصی را در ذهن داشته است، باز هم می توان گفت که این لزوماً به معنای توفیق در آن منظور نیست و لذا یافتن یک « پیام » در شعر اغلب مترادف انتساب یک « پیام » به آن شعر است. به طریق اولی، تأثیر شعر در خواننده نیز در نقد فرمالیستی موضوعی بی ربط تلقی میشود، زیرا خوانندگان مختلف با خواندن شعری واحد ممکن است واکنشها یا استنباط های متفاوتی داشته باشند. از این رو، کانون توجه منتقدان فرمالیست صناعات و فنونی هستند که در خود متن شعر به کار رفتهاند. این صناعات صبغه ای عینی دارند، حال آن که « نیّت » شاعر یا تأثیر شعر در خواننده صبغهای ذهنی دارد. نقد ادبی از نظر « منتقدان نو » باید عینیتمبنا باشد و نه ذهنیت مبنا. به همین سبب، فرمالیستها به جای تلاش برای روانشناسیِ نویسنده یا خواننده، میکوشند تا متن شعر را (بهمنزلهی ساختاری عینی و متشکل از واژه) موشکافانه تحلیل کنند تا به معنای آن برسند. معنا و ساختار و صورت در شعر چنان با یکدیگر درمیآمیزند و چنان متقابلاً در یکدیگر تأثیر میگذارند که نمیتوان این عناصر را از هم متمایز کرد. پس شکل و محتوا دو روی یک سکهاند.
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 14
تباین و تنش در ساختار شعر « نشانی» سروده سهراب
شعر کوتاه «نشانی» در زمرهی معروفترین سرودههای سهراب سپهری است و از بسیاری جهات میتوان آن را در زمرهی شعرهای شاخص و خصیصهنمای این شاعر نامدار معاصر دانست. این شعر نخستین بار در سال 1346 در مجموعهای با عنوان حجم سبز منتشر گردید که مجلد هفتم (ماقبل آخر) از هشت کتاب سپهری است. همچون اکثر شاعران، سپهری با گذشت زمان اشعار پختهتری نوشت که هم بهلحاظ پیچیدگیِ اندیشههای مطرح شده در آنها و هم از نظر فُرم و صناعات ادبی، در مقایسه با شعرهای اولیهی او (مثلاً در مجموعهی مرگ رنگ یا زندگی خوابها) در مرتبهای عالیتر قرار دارند. لذا « نشانی» را باید حاصل مرحلهای از شعرسراییِ سپهری دانست که او به مقام شاعری صاحب سبک نائل شده بود
از جمله به دلیلی که ذکر شد، بسیاری از منتقدان ادبی و محققانِ شعر معاصر « نشانی» را در زمرهی اشعار مهم سپهری دانستهاند و بعضاً قرائتهای نقادانهای از آن به دست دادهاند. برای مثال، رضا براهنی در کتاب طلا در مس به منظور ارزیابی جایگاه سپهری در شعر معاصر ایران از «نشانی» با عبارت « بهترین شعر کوتاه سپهری» یاد میکند (514) و در تحلیل نقادانهی آن بهمنزلهی « یک اسطورهی جست وجو» (515) مینویسد: «”نشانی“ از نظر تصویرگری و از نظر نشان دادن روح جویندهی بشر، یک شاهکار است» (519). ایضاً سیروس شمیسا هم در کتاب نقد شعر سهراب سپهری اشاره میکند که: « یکی از شعرهای سپهری که شهرت بسیار یافته است، شعر ”نشانی“ از کتاب حجم سبز است که برخی آن را بهترین شعر او دانستهاند»، هرچند که شمیسا خود با این انتخاب موافق نیست (263).
صَرف نظر از دلایل متفاوتی که منتقدان و محققان برای برگزیدن «نشانی» بهعنوان بهترین شعر سپهری برشمردهاند، نکتهی مهم تر این است که همگیِ ایشان تفسیری عرفانی (یا متکی به مفاهیم عرفانی) از این شعر به دست دادهاند. برای مثال، براهنی در تبیین سطر اول شعر («خانهی دوست کجاست؟») استدلال میکند که «خانه وسیلهی نجات از دربه دری و بی هدفی است؛ و دوست، عارفانهاش معبود، عاشقانهاش معشوق، و دوستانهاش همان خود دوست است. و یا شاید تلفیقی از سه: یعنی هم معبود و معشوق و هم محبوب» (516). لذا « رهگذر» در این شعر « راهبر است و نوعی پیر مغان است که رازها را از تیرگی نجات میدهد» (همانجا) و « گل تنهایی » میتواند « گل اشراق و گل خلوت کردن معنوی و روحی » باشد (518). شمیسا نیز با استناد به مفاهیم و مصطلحات عرفانی و با شاهد آوردن از آیات قرآن و متون ادبیِ عرفانی از قبیل مثنوی و گلشن راز و منطق الطیر و اشعار حافظ و صائب، « نشانی » را قرائت میکند. از نظر او، « در این شعر، دوست رمز خداوند است . . . نشانی، نشانیِ همین دوست است که در عرفان سنّتی بعد از طی منازل هفتگانه میتوان به او رسید» (4-263). مطابق قرائت شمیسا، این شعر واجد رمزگانی است که در پرتو آموزههای عرفانی میتوان از آن رمزگشایی کرد. در تلاش برای همین رمزگشایی، شمیسا هفت نشانیای را که سپهری در شعر خود برای رسیدن به خانهی دوست برشمرده است برحسب هفت منزل یا هفت وادیِ عرفان چنین معادل سازی میکند:« درخت سپیدار = طلب، کوچهباغ = عشق، گل تنهایی = استغنا، فوارهی اساطیر و ترس شفاف = معرفت و حیرت، صمیمیت سیّال فضا = توحید، کودک روی کاج = حیرت، لانهی نور = فقر و فنا» (264).
وجه اشتراک هر دو قرائتی که اشاره شد، استفاده از یک زمینهی نظری برای یافتن معنا در متن این شعر است. به عبارتی، هم براهنی و هم شمیسا فهم معنای شعر سپهری را در گرو دانستن اصول و مفاهیمی فلسفی میدانند که خارج از متن این شعر و از راه تحقیقی تاریخی در کتب عرفان باید جست. قصد من در مقالهی حاضر این است که رهیافت متفاوتی را برای فهم معنای این شعر اِعمال کنم. در این رهیافتِ فرمالیستی (یا شکلمبنایانه)، اُسِ اساس نقد را خود متنِ شعر تشکیل میدهد و لاغیر. لذا در اینجا ابتدا آراء فرمالیستها («منتقدان نو») را دربارهی اهمیت شکل در شعر به اجمال مرور خواهم کرد و در پایان قرائت نقادانهای از « نشانی» به دست خواهم داد که ــ برخلاف تفسیرهایی که اشاره شد ــ متن شعر سپهری را یگانه شالودهی بحث دربارهی آن محسوب میکند، با این هدف که از این طریق نمونهای از توانمندیهای نقد فرمالیستی در ادبیات ارائه کرده باشم.
الف- نحلهی موسوم به « نقد نو» در دههی 1930 توسط محققان برجستهای پایهگذاری شد که برخی از مشهورترین آنها عبارت بودند از کلینت بروکس، جان کرو رنسم، ویلیام ک. ویمست، الن تِیت و رابرت پن وارن. شالودهی آراء این نظریه پردازان این بود که ادبیات را نباید محمل تبیین مکاتب فلسفی یا راهی برای شناخت رویدادهای تاریخی یا بازتاب زندگینامهی مؤلف پنداشت. دیدگاه غالب در نقد ادبی تا آن زمان، آثار ادبی را واجد موجودیتی قائم به ذات نمیدانست. ادبیات مجموعهای از متون محسوب میگردید که امکان شناخت امری دیگر را فراهم میساخت. این « امر دیگر» می توانست یک نظام اخلاقی باشد و لذا استدلال میشد که عمده ترین فایدهی خواندن ادبیات، تهذیب اخلاق است. از نظر گروهی دیگر از منتقدانِ سنتی که ادبیات را آینهی تمام نمای ذهنیت مؤلف میدانستند، خواندن هر اثر ادبی حقایقی را دربارهی احوال شخصیِ نویسنده بر خواننده معلوم میکرد. پیداست که در همهی این رویکردها، آنچه اهمیت می یافت محتوای آثار ادبی بود، اما خود آن محتوا نیز در نهایت تابعی از عوامل تعیینکنندهی بیرونی محسوب میگردید، عواملی مانند مکاتب فلسفی یا نظامهای اخلاقی یا روانشناسیِ نویسنده. خدمت بزرگ فرمالیستها به مطالعات نقادانهی ادبی این بود که با محوری ساختن جایگاه شکل در نقد ادبی، ادبیات را به حوزهای قائم به ذات تبدیل کردند و آن را از جایگاهی برخوردار ساختند که تا پیش از آن زمان نداشت.
بنابر دیدگاه فرمالیستها، شکل ترجمان یا تجلی محتواست. لذا نقد فرمالیستی به معنای بی اعتنایی به محتوا یا حتی ثانوی پنداشتنِ اهمیت محتوا نیست، بلکه فرمالیستها برای راه بردن به محتوا شیوهی متفاوتی را در پیش میگیرند، شیوهای که عوامل برونمتنی ( تاریخ، زندگینامه و امثال آن ) را در تفسیر متن نامربوط محسوب میکند. نمونهای از این عوامل برونمتنی، قصد شاعر و تأثیر شعر در خواننده است. به استدلال ویمست و بیردزلی (دو تن از نظریهپردازان فرمالیست)، مقصود هر شاعری از سرودن شعر فقط تا آنجا که در متن تجلی پیدا کرده است اهمیت دارد. به این دلیل، منتقدی که شعر را برای یافتن «منظور» شاعر («محتوای پنهانشده در شعر») نقد میکند، راه عبثی را در پیش گرفته است. اولاً در میراث ادبیِ هر ملتی بسیاری از شعرها هستند که هویت سرایندگان آنها یا نامعلوم است و یا محل مناقشه و اختلاف نظر؛ همین موضوع هرگونه بحث دربارهی قصد سرایندگان این اشعار را به کاری ناممکن تبدیل میکند. ثانیاً حتی اگر فرض کنیم که شاعر در سرودن شعر « منظور» یا معنای خاصی را در ذهن داشته است، باز هم می توان گفت که این لزوماً به معنای توفیق در آن منظور نیست و لذا یافتن یک « پیام » در شعر اغلب مترادف انتساب یک « پیام » به آن شعر است. به طریق اولی، تأثیر شعر در خواننده نیز در نقد فرمالیستی موضوعی بی ربط تلقی میشود، زیرا خوانندگان مختلف با خواندن شعری واحد ممکن است واکنشها یا استنباط های متفاوتی داشته باشند. از این رو، کانون توجه منتقدان فرمالیست صناعات و فنونی هستند که در خود متن شعر به کار رفتهاند. این صناعات صبغه ای عینی دارند، حال آن که « نیّت » شاعر یا تأثیر شعر در خواننده صبغهای ذهنی دارد. نقد ادبی از نظر « منتقدان نو » باید عینیتمبنا باشد و نه ذهنیت مبنا. به همین سبب، فرمالیستها به جای تلاش برای روانشناسیِ نویسنده یا خواننده، میکوشند تا متن شعر را (بهمنزلهی ساختاری عینی و متشکل از واژه) موشکافانه تحلیل کنند تا به معنای آن برسند. معنا و ساختار و صورت در شعر چنان با یکدیگر درمیآمیزند و چنان متقابلاً در یکدیگر تأثیر میگذارند که نمیتوان این عناصر را از هم متمایز کرد. پس شکل و محتوا دو روی یک سکهاند.
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 36 صفحه
قسمتی از متن .doc :
ساختار، زیر ساخت و ملزومات توسعه فناوری در ایران
چکیده
بررسیهای به عمل آمده از وضعیت علم و فناوری در کشور در اسناد برنامههای سوم و چهارم توسعه و ارزیابی انجام گرفته از چهار ساله اول برنامه سوم توسعه و نیز مطالعات تطبیقی نشان میدهد که متأسفانه ساختار مناسب علوم و فناوری در کشور بصورت فرابخشی بوجود نیامده و اکثر مطالعات آنرا به عنوان یک عامل بازدارنده میدانند. بررسی تحلیلی ساختار، زیر ساخت و ملزومات توسعه فناوری در ایران نشان میدهد که این سه ستون اصلی متاسفانه در زوایای گوناگونی دچار اخلال و اشکال گردیده و با وضعیت موجود و تداوم آن انتظار هماهنگی این زمینه توسعه با سایر زمینه های دیگر رشد وتوسعه به تحقق نخواهد پیوست. این مقاله با نگاهی بنیادی و روشی تحلیلی مبتنی بر محتوا و با الگو گرفتن از مطالعات مروری در نظر دارد تا به گونه ای علمی ساختار، زیر ساخت و ملزومات توسعه علمی و فناوری کشور را به نقد بکشد. در پایان این مطالعه نیز براساس مطالب متن به هشت تاکید در سیاستگذاری و برنامه ریزی در راستاس تقویت نظام علمی و فناوری کشور بسنده شده است.
لغات کلیدی: توسعه علمی/ فناوری/ساختار علمی/زیرساخت فناوری/ملزومات فناوری
1- مقدمه
جهان در نیم قرن اخیر شاهد تحولات و دگرگونیهای گسترده ای در عرصه علوم و فناوری و توسعه اقتصادی، اجتماعی کشورها بوده است. منشاء این دگرگونیها سه نیروی متعامل: جهانی شدن اقتصاد و گسترش سریع موافقتنامههای تجاری بین کشورها، توسعه شتابان علوم و فناوری بطور عام و انقلاب در فناوری اطلاعات و تحول در مفاهیم دانش و انقلاب معرفت شناختی هستند. حاصل این دگرگونیها ظهور فاز جدیدی از توسعه را منجر گردیده که اصطلاحاً اقتصاد مبتنی بر دانش نامیده میشود. تحولات جهانی و توسعه پایدار مبتنی بر توسعه دانش و مدیریت، فضای رقابت را در عرصه جهانی به شدت گسترش داده و لزوم تغییر و تحولات در محیط منطقهای و جهانی را پدید آورده است.
2- روند تحولات فناوری در جهان
از نظر عدة زیادی از دانشمندان جهان بدون کار، مقطع جدیدی از تاریخ بشریت است که هم اکنون آغاز شده است و باید بررسی نمود که برندگان و بازندگان این مقطع از تاریخ چه کسانی هستند. آیا انقلاب تکنولوژیک به تحقیق رؤیای آرمانشهر دیرپا میانجامد که ماشینآلات، جایگزین کار آدمی میشود و در نهایت با آزادسازی انسان او را به دوران «پس بازار» هدایت میکند؟ تحولاتی که از نظر تاریخی در عرصة تکنولوژی صورت گرفته موجب دگرگونیهای عمیق اجتماعی و اقتصادی گردیده است. کشف نیروی بخار در ابتدا توانست دگرگونی عظیمی را در عرصة تولید پدید آورد و سپس با جایگزینی ذغال سنگ با نفت و کشف الکتریسیته توانستند بار عظیم کار را از دوش آدمی برداشته و بر دوش ماشین بگذارند و با پایان یافتن جنگ جهانی دوم، اختراع کامپیوتر و روباتها، توسط عدهای از دانشمندان به عنوان سومین رویداد بزرگ جهان شمرده شدند. بدون تردید کامپیوترها قادر به اعمال پیچیدهای هستند که باید با برداشتی جدید با آنها برخورد نمود و هم اکنون عدهای معتقدند که به زودی تواناییهای رایانه میتواند از هوش انسان پیشی گیرد.
هم اکنون دانشمندان معتقدند که تا پایان نیمة اول قرن بیست و یکم این امکان وجود خواهد داشت که کامپیوترهای انسانگونه با ایجاد تصاویر سه بعدی لیزری و زنده، قادر به ارتباط با انسانهای واقعی در زمان و مکان واقعی شوند به نحوی که حتی شاید از انسانهای واقعی هم قابل تشخیص نباشند و این موجودات جدید هوشمند سزاوار عزت و احترام خواهند بود.
بر اساس گزارش سازمان بینالمللی کار، از سال 1974 تا 1989 در کشورهای سازمان همکاری اقتصادی و توسعه (OECD)
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 12
مطالعات ساختار شناسی رویسلول های بنیادی تخمدان در گاو
خلاصه . این مطالعه و بررسی در مورد گاو ها در مراحل فازفولیکولی و زرد تخمدان این دوره برای تعیین خواص رنگی ، پیدایش میکروسکوپی نور و الکترون و توزیع عددی سلول های بنیادی از مناطق گوناگون تخمدان بود . اطلاعات برای این بررسی شامل نمونه تخمدانی گرفته شده از 14 گاو ، 7 تا در مرحله زرد تخمدان و 7 تا در مرحله فازفولیکولی چرخه ی جنسی بود .
نمونه ها از سه منطقه متفاوت تخمدان از جمله اطراف کرپ زرد ، فولیکول گراف و مغز استخوان ، گرفته شدند . از گل سه منطقه ،سلول های بنیادیبعد از تصفیه بخش های قرار داده شده در پارافین باتلوئیدین بعنوان دگر رنگ شده و بواسطه سافرایین ترکیبی بعنوان (-) Ab(+)So نشان داده شدند . در مطالعات میکروسکوپی الکترون ، مشاهده شد که یافته های شخا خواه دارای دو نوع گرانول ، یعنی گرانول های متراکم بطو همگن و گرانول های بسیار ریز ، می باشند .
مشاهده شد که سه ناحیه تخمدان در هر mm2 طی مرحله فازفولیکولی نسبت به طی مرحله زرد تخمدان ، دارای شمار متوسط سلول های بنیادی بالاتری است . در مرحله فازفولیکولی ، هر چند شمار سلول های بنیادی افزایش چشمگیری را پیرامون فولیکول گراف نشان می داد ، اما پیرامون کرپ زرد شمار پائینی از سلول های بنیادی نشان داده می شد . در مقایسه ، نشان داده شد که مغز استخوان نسبت به دو منطقه دیگر تخمدان دارای تراکم بسیار بالاتر سلول های بنیادی بود .
مقدمه :
یافته های شغا خواه ، بازوفیل ، پلاکت ها و سلول های درون پوشه ای منابع مشهور هیستامین در تخمدان می باشند . گزارش شده که هیستامین جریان خون و نفوذ پذیری رگی در بافت تخمدان را ، همراه با یک نقش در رشد فولیکولی و تخمک آوری تنظیم می کند .
در جوندگان سلول های بنیادی تنها در ناف تخمدان یافت می شوند نه در کرپ زرد ، بینابینی و یا فولیکول ها . در مقابل سلول های بنیادی در چند گونه دیگر از جمله انسان ها ، گاو ها و میمون ها ، در همه بخش های تخمدان یافت می شوند . در موش ها سلول های بنیادی در اکسترنای پوششی فولیکول گراف و کرپ زرد موجود نیستند ، در حالیکه گزارش شده شمار سلول های بنیادی در مغز استخوان با مرحله چرخه فازفولیکولی از حداکثر طی فازفولیکولی ، از طریق شمار متوسط در میان ورتاک ، به حداقل در پیش از ورتاک تغییر می کند . گایتان و دیگران حضور سلول های بنیادی را در کرپ زرد منقبض کننده در موش ها را گزارش کردند. بر خلاف این یافته در موش ها ، در گاو ها سلول های بنیادی در پوشش بیرونی کرپ زرد، اکسترنای پوششی فولیکول گراف و نیز در مغز استخوان مشاهده شده اند .
در بررسی تخمدان گاو ها ، گزارش شد که سرتاسر چرخه فازفولیکولی شمار سلول های بنیادی در مغز استخوان نسبت به پوسته مغز ، بالاتر بود . گزارش شد سلول های بنیادی در اکستر نای پوششی فولیکول غالب در همان بررسی، حتی متراکم تر بودند . در مرحله زرد تخمدان ، که کرپ زرد رشدش کامل می شود ، در شمار سلول های بنیادی افزایش چشمگیری مشاهده شد . در بررسی تخمدان انسان طی یائسگی و تخمدان های پرکیست ، در شمار سلول های بنیادیکاهش چشمگیری گزارش شد . مطالعات در مورد لوله های تخم بر گاو نشان دادند که شمار سلول های بنیادی در مراحل فازفولیکولی و زرد تخمدان در تنگراه نسبت به منطقه آمپولا بالاتر بود ، در حالیکه مرحله زرد تخمدان در هر دو منطقه نسبت به مرحله فازفولیکولی بالاتر بود .
در بررسی دیگری که روی رحم گاو انجام شد ، شمار سلول های بنیادی در مرحله فازفولیکولی گزارش شد که نسبت به مرحله زرد تخمدان بالاتر می باشد . همان محققان به افزایش در عدم رنگارنگی گرانول های سلول های بنیادی طی دوره ای با حد اکثر میزان استروژن توجه کردند .
این بررسی با هدف تعیین پیدایش و توزیع عددی سلول های بنیادی در مغز استخوان یا پوسته مغز تخمدان گاو طی مراحل فازفولیکولی و زرد تخمدان از طریق خواص رنگی آن ها و پیدایش آن ها در زیر میکروسکوپ های الکترونی نوری انجام شد.
مواد و روش ها
مواد تخمدانی از 14 گاو ، 7 تا در مرحله فازفولیکولی و 7 تا در مرحله زرد تخمدان چرخه ی جنسی ، از کشتارگاه آنکارا حاصل شد . دوره چرخه فازفولیکولی که هر حیوان در آن بود ، بواسطه بررسی میکروسکوپی تعیین می شد و میزان پروژسترون سرمی حیوانات بواسطه روش RIA تعیین می شد . مواد از مناطق پیرامون کرپ زرد ، فولیکول ها و مغز استخوان گرفته می شدند .
آزمایشات میکروسکوپی نوری
یک بخش از نمونه بافت به دست آمده در 10% فرمالین بعد از شستشو تثبیت می شد در حالیکه بخش دیگر در محلول اسید استیک فرمالدئید هم کشش برای 12 ساعت و با 70% الکل برای 12 ساعت دیگر تثبیت می شد و سپس بعد از عبور از الکل های مدرج ، استراسید
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 44
سیستم و ساختار فایل
کارایی سیستم فایل
فایل ساختمند ، یک ساختار دادهای ( ساده یا پیچیده ) ذخیره شده در حافظه خارجی است . اگر تمام اطلاعات در حافظه اصلی ذخیره شود، دستیابی به دادهها طبعاً خیلی سریع میشود . ولی عملاً استفاده از سلسله مراتب حافظهها اجتناب ناپذیر است زمان دستیابی به حافظه اصلی حدود 100000 بار سریعتر از زمان دستیابی به دیسک است . بنابراین از عوامل بسیار موثر در بهبود کارایی سیستم فایل ، زمان دستیابی به دادهها است . اما عوامل دیگری هم وجود دارند، هر چند نهایتاً زمان دستیابی به داده و دفعات دستیابی لازم برای بدست آوردن داده مرود نظر و انجام عملیات روی داده ، تعیین کننده کارایی سیستم است . عوامل مهمتر موثر در کارایی سیستم فایل عبارتند از :
سلسله مراتب حافظهها
پارامترهای ظرفیتی و زمان رسانه(بویژه دیسک )
اندازه بلاک و تکنیک بلاک بندی
لوکالیتی رکوردهای فایل
چگونگی بافرینگ و اندازه و تعداد بافرها
تکنیکها و طرح های بکار رفته در ایجاد و مدیریت فایلها در خود سیستم فایل
تکنیکهای کاهش زمان استوانهجویی و زمان درنگ دورانی
تکنیکهای تسریع پردازش فایل
سیستم فایل کاراتر (مثلا LFS) )
ساختار فایل کاراتر
بافر و بافرینگ
بافر ناحیه است واسط در عملیات ورودی و خروجی و در این ناحیه اقلا یک رکورد ( در حالت فایل بلاک بندی نشده ) و یا اقلا یک بلاک در حالت فایل بلاک بندی شده جای داده میشود و اساسا برای ایجاد هماهنگی بین عملیات پردازنده ورودی/ خروجی و واحد پردازش مرکزی در شرایطی تسریع این عملیات به کار میرود.
در سیستم فایل , بافر معمولا از منطقهای از حافظه اصلی به برنامه فایل پرداز تخصیص داده میشود که به آن منطقه بافر میگویند (و گاه از حافظه نهان استفاده میشود.)
بافرها به سه روش ساخته میشود.
با ایجاد ناحیهای از حافظ در برنامه و با اجرای یک ماکرو که محتوای بافر را با فایلهای تحت پردازش مرتبط میکند(در این حالت برنامهساز خود را ایجاد میکند)
یا اجرای یک ماکرو, که از سیستم در خواست ایجاد بافر میکند.
خود سیستم عامل وقتی که فایل باز میشود , اقدام به ایجاد (ها) میکند و پس از بسته شدن فایل , بافر(ها) را باز پس میگیرد.
چگونگی دستیابی برنامه به محتوای بافر
برنامه به دو صورت میتواند به محتوای بافر دستیابی داشته باشد:
روش موسوم به اسلوب انتقالی
روش موسوم به اسلوب مکان نمایی یا مکان گیری (یا اسلوب تعویض)
در روش اول , رکود از بافر ورودی به ناحیه کاری برنامه انتقال داده میشو و یا از ناحیه کاری به بافر خروجی عمل بلاک بنید و بلاک گشایی توسط سیستم انجام میشود و برنامه به بافر دستیابی ندارد و بافر خاص خود را دارد .(همان ناحیه کاری کاربر)
در این حالت, یک فرمان کانال برای هریک از بافرها وجود دارد و عملیات ورودی /خروجی نمیتوانند هر دو از یک بافر انجام پذیرد و روشن است که کاربر نیاز به ناحیه کاری خاصی دارد . در روش دوم, سیستم مکان بافر حاوی رکورد نظر کاربر را به نحوی به برنامه فایل پرداز مینمایاند, مثلاً از طریق گذاشتن آدرس آن در یک ثبات قرار دادی یا در ناحیه ای تعریف شده توسط برنامه در واقع کاربر از همان بافر به عنوان ناحیه کاری استفاده میکند و عمل بلاک بندی و بلاک گشایی را خون برنام انجام میدهد.
توجه داریم که بکارگیری دو اسلوب انتقالی و مکان نمایی , در هر یک از دو عمل ورودی یا خروجی , یا هر دو امکان پذیر است.
انواع بافرینگ
از نظر تعداد بافرهایی که به عملیات ورودی / خروجی برنامه فایل پرداز تخصیص میدیابد , انواع زیر وجود دارد:
بافرینگ ساده
بافرینگ مضاعف
بافرینگ چند گانه
-----------------------------------------------------------
بافرینگ ساده
در این بافرینگ ,یک بافر در اختیار برنامه فایل پرداز قرار داده میشود . در بافرینگ ساده طبعاً زمان انتظار واحد پردازش مرکزی و اجرای برنامه افزایش مییابد در اثنایی که بافر پر میشود , واحد پردازش مرکزی حالت عاطل دارد .