لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 52 صفحه
قسمتی از متن .doc :
مقدمه:
جامعه عشایری کشور سابقه ای طولانی در تاریخ و فرهنگ ایران زمین دارد. از زمانهای گذشته تاکنون بخشی از مردم در پهنه جغرافیایی ایران نوعی از زندگی را برگزیده اند که با استفاده از چراگاه های طبیعی، به پرورش دام می پردازند و فعالیت عمده آنها دامداری است. جامعه عشایری کشور در کنار جامعه شهری و روستایی جامعه سومی را به وجود آورده است. این جامعه با گذشت قرون، در اثر عوامل گوناگون اهمیت خود را از دست داده است. قبل از رژیم پهلوی ایلات و عشایر کشور در نقاط پرجمعیت سهم مهمی در اداره مملکت به عهده داشته اند. به طوری که ازدوره صفویه به بعد اکثر خاندانهای شاهی ایران از ایلات برخاسته اند. صفویه، زندیه افشاریه و قاجاریه از جمله سلسله های حکومتی ایران هستند که یکی بعد از دیگری در اثر تفوق بر سایر ایلها و جوامع یکجانشینی اداره کشور را به عهده گرفته اند. بسط و توسعه شهرنشینی و دگرگونی های عمده در ساختار اقتصادی و شیوه های تولید سبب بر هم خوردن تعادل جامع عشایری شده است. این تغییرات در اوایل قرن حاضر و آغاز زمامداری سلسله پهلوی در ایران که بعد از گذشت چند قرن اولین حکومت غیر ایلی و عشایری را در کشور به وجود آورده است، بیشتر از همیشه در ایجاد تحول در جامعه عشایری موثر بوده است. عدم دسترسی دولت مرکزی و فقدان نظارت آن بر جامعه عشایری در آغاز زمامداری رضاخان و نیز ناتوانی دولت در اعمال قدرت در این جامعه سبب اعمال روش هایی برای دگرگونی در این جامعه شده است. بدین منظور اعمال یکجانشینی اجباری (تخته قاپو) بین سال های 1314 تا 1320 به دستور رضاخان و به منظور استقرار سیطره حکومت مرکزی در اقصی نقاط کشور از جمله اهداف دولت مرکزی در مورد جامعه عشایری کشور بوده است. در اثر اعمال این سیاستها جامعه عشایری کشور روبه از هم پاشیدگی نهاده. نبود برنامهای صحیح و از پیش آماده برای تغییر الگوی زیستی عشایر از نظام کوچ نشینی به یکجانشینی سبب بروز اختلالاتی چند در این جامعه شد. بنابراین طبیعی به نظر می رسد که جامعه عشایری کشور که نتوانسته بود خود را با نظام یکجانشینی وفق دهد پس از آغاز جنگ جهانی دوم و آزادی بالنسبه ای که در اثر سقوط رضاشاه به دست آورده بود مجددا به کوچ ادامه دهد. لیکن درگیری های ممتد بین ایلات و حکومت مرکزی در سال های 30 تا 40 زمینه را برای طرد جامعه عشایری فراهم آورد. اعلام ملی شدن مراتع کشور در 1341 آخرین حربه های حکومت مرکزی برای سلب استقلال سیاسی و اقتصادی عشایر کشور در قلمرو زیستی آنان بوده است. جمعیت عشایر کوچ نشین کشور بدون برنامه ها و سیاست های اقتصادی مفید به نفع جوامع یکجانشین تحلیل رفت و از اهمیت آن کاسته شد آن تعداد از جمعیت عشایری کوچنده که به زندگی کوچ نشینی ادامه دادند بیشتر از همه قربانی سیاست های نادرست اقتصادی شدند. در این دوره عشایر کشوره جامعه ای محروم و عقب مانده را تشکیل می داد که میزان بهره گیری آنان از امکانات و خدمات در مقابل جامعه شهری و روستایی بسیار اندک و ناچیز بوده است بیسوادی- کمبود بهداشت- عدم دسترسی به امکانات رفاهی زندگی و غیره از شاخص های مهم زندگی عشایر در این دره بوده است. این جمعیت کوچ نشین تا قبل از پیروزی انقلاب اسلامی جامعه ای فراموش شده بود که در مناطق صعب العبور کوهستانی یا دشتهای بیکران و لم یزرع، به حال خود رها شده بود. جامعه عشایری بختیاری نیز از جمله این محرومان بوده است. در این بررسی منظور از عشایر بختیاری شامل کل شاخه «هفت لنگ» به انضمام طایفه های «موگویی» «مم زایی» و «محمود صالح» از شاخه چهار لنگ و آن تعداد از طایفه زلقی است که در محدود قلمرو هفت لنگ ها زندگی می کنند. بزرگ طایفه های «زلقی» (زلکی) و «ممی وند» (میوند) از شاخه چهارلنگ ایل بختیاری که در سرشماری اجتماعی اقتصادی عشایر کوچنده کشور در تیرماه 1366 به عنوان دو «ایل» جداگانه محسوب شده اند.
تعاریفی از مردم شناسی:
مردم شناسی همان طور که از نامش بر می آید کوششی برای شناخت مردم است و در این راه مجموعه علوم و مدارک و شواهد و وسائل و روش ها را به یاری می طلبد. مردم شناسی در بعد مکان به مسیر آفاق و انفس می پردازد تا جوامع مختلف انسانی را با خصوصیات قومی متمایز ابزار و ادوات گوناگون قوانین و رسوم متنوع و معتقدات متفاوت ملاحظه نماید و رهاورد سفری از میراث فرهنگ ها و تمدن های معاصر عرضه کند تا بتوان دقیق تر و عمیق تر نهادها و بقیادهای خانواده بزرگ انسانی را شناخت.
هرسکوتیس معتقد است که مردم شناسی همیشه با داشتن موضوع مطالعه ای خاص به فرهنگ به طور کلی می پردازد. پارسونز نیز قاعده را که «فرهنگ موضوع مردم شناسی است» می پذیرد و معتقد است که مردم شناسی به شناخت جهت های فرهنگی که تابع نظام های اجتماعی هستند می پردازد. لوی اشتروس صنعت یادآوری تکیه بر فرهنگ در مردم شناسی معتقد است که مطالعات مردم شناسی به ساخت مدل های مکانیکی ختم می شود. (روح الامینی، 1377، 16-90)
کلودی اشتروس مردم شناسی را چنین تعریف می کن: مردم شناسی اسناد و مدارک حاصل از مردم نگاری را در جهت انجام مقایسه ها مورد استفاده قرار می دهد و بالاخره می توان گفت مردم شناسی به معنی ائتلاف ترکیبی از داده های میدانی مردم نگاری است که به منزله مقدماتی برای تحلیل نظری می باشد. (رنجبر و ستوده، 1380، صص 3—12)
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 68 صفحه
قسمتی از متن .doc :
دانشگاه بین المللی امام خمینی (ره)
دانشکده معماری و شهرسازی
زندگی نامه مولانا
استاد:
جناب آقای برزگر خالقی
گردآورنده:
فرزاد مسلمی
تابستان 86مولانا
دریایی موج در موج و کف آلود. افقی صحنه در صحنه گسترده سرزمینی توده در توده پهن آفتابی درخشنده و پرتو اتفشان شبی تو در تو پیپیده ستاره های چشمک زن و راهنما آفتابی جان بخش و زندگی ساز حیاتی جنبنده و فرساینده عشقی حیات بخش و مولد دیداری امید دهنده و جانفرسا مهار امید بخش تابستان کمال آفرین پاییز پروراننده زمستانی که همه برای حیاتی جدید آماده می کند. انسانی که در بی جان, جان می جوید و دل سوختن به جانداران را می داند. روحی که بهار و گل زندگی را دوست دارد. انسانی که برای انسانها می گیرد بارانی که می بارد, بادی که می وزد آفتابی که متولد می شود ماهی که می میرد. مهتاب نور آفتاب گرمایی احاصه کننده که غرور را می گذارد اشک چشم و آتش دل : مولانا.
در یکی از نوشته هایم نوشته بودم که: «مولانا پایان ناپذیر است» مولانا پایان ناپذیر است. چه حرف درستی گفته ام چه جمله موجزی بکار برده ام. حیات در تکاپوست. کهنه نو را می سازد. دنیای یک لحظه پیش, دنیایی لحظه بعد از می آفریند: مولانا.
دلم از آتش مهرت می سود. چشمم از محبتت می گرید. گریه ای که با خنده پهلو می زند. مثل زمینی که از نم نم خیس باران می شود. چون بوی خاک که پس از باز شدن هوا به مشام می رسد. در تو مرده ام و فانی شده ام با تو زندگی می کنم: مولانا.
آثار مولانا: شش دفتر مثنوی (1) 2- مجالس سبعد ((2) مکتوبات (3) دیوان کبیر (4) 5- فیه مافیه (5)
لقب سلطان العلما:
1) پدر مولانا جلال الدین محمد, محمد بن حسین بن احمد خطیبی است که به «سلطان العلما بهاء الدین ولد» شهرت دارد. خود او در «معارف» به نزدیک شدن عمر خود به پنجاه و پنج سالگی در آغاز رمضان 600 هر اشاره کردهخ است. (1) اگر بپذیریم که این سخن را در پنجاه و چهار سالگی بر زبان آورد, باید در سال 546 ه / 1152 – 1151 م تولید یافته باشد. زنگدگانی بهاء الدین که «مولانای بزرگ» نیز خوانندش – حتی در «ابتدا نامه» هم به کرامات آمیخته است. در راس کرامات منسوب بر این کرامت که قلب «سلطان العلما» را به خصومت محمد (ص) بدو بخشیده است حامی دارد.
2) بدرستی معلوم نیست که سلطان العلما در چه سالی از بلخ کوچ کرده است. سپهسالار می نویسد او از بلخ خارج شد. شهر به شهر و دریا به دریا رفت تا به بغداد رسید. چند صباحی در آن شهر اقامت کرد و راه حج در پیش گرفت و بعد به ارزنجان آمد و زمستان را در آق شهر ارزنجان گذارند. چون خواست از آن شهر سفر کند علاء الدین کیقباد قاصدی فرستاد و او را به قونیه دعوت کرد و سلطان العلما به قونیه آمد.
3) سلطان العلما در مدتی کوتاه در قونیه شهرت شایانی کسب کرد. چنانکه امیر بدر الدین گوهرتاش لله سلطان علاء الدین کیقباد به سلک مریدان او پیوست و مدرسه ای بنام وی بنا نهاد.
به گفته سلطان ولد، سلطان العلما قریب دو سال در قونیه زیست و بالاخره روز جمعه 18 ربیع الاخر سال 628 ه / دوازدهم ژانویه 1231 م روی در نقاب خاک کشید:
در جنازه اش چو روز رستاخیر
مرد و زن گشته اشک خونین ریز
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 5 صفحه
قسمتی از متن .doc :
زندگی سالمندان
عادت به طریقه صحیح زندگی(healthy lifestyles )و فعالیت در تمام سنین نقش بسیار مهم در مراقبت از خود دارد .یکی از مسائل دوران سالمندی عدم توانایی در عادت به چنین lifestyles در سنین بالا می باشد.انجام فعالیتهای ورزشی «مصرف غذاهای سالم «عدم استعمال دخانیات « مصرف الکل و داروها به صورت عاقلانه در سنین بالا از بروز بیماریها کاهش فعالیت پیشگیری نموده و منجر به افزایش طول عمر و بهبود کیفیت زندگی می شود.
بخش عظیمی از سالمندان از نظر مالی وضعیت باثباتی دارند: اصلاحات نظام بازنشستگی در سال 1957 باعث شد که این نسل بیشازپیش از رفاه عمومی بهره مند شود. امروزه آنان حتا می توانند به فرزندان خود برای تشکیل خانواده از نظر مالی کمک کنند. با اینکه فقر در میان سالمندان بهطورکامل برچیده نشده ولی خطر فقر در میان این نسل به مراتب کمتر از نسل های پیشین است.امروزه به ندرت اتفاق می افتد که سه نسل از یک خانواده در زیر یک سقف زندگی کنند. ولی بین فرزندان بالغ و والدینشان، هم چنین بین پدربزرگ و مادر بزرگ و نوادگان ارتباط عاطفی عمیقی وجود دارد. دولت فدرال قصد دارد در یک پروژه ی آزمایشی روابط بین نسل ها را بیش از پیش تحکیم بخشد.
مصرف دخانیات
سیگار کشیدن مهمترین ریسک فاکتور قابل اصلاح و مهمترین عامل قابل پیشگیری مرگ در کلیه سنین می باشد .سیگار کشیدن نه تنها ریسک بیماریها یی مانند سرطان ریه را افزایش می دهد بلکه با تشدید فاکتورهایی ظرفیتهای حیاتی فرد را نیز کاهش می دهد . به عنوان مثال سیگار کشیدن دانسیته استخوانها «قدرت عضلانی و فونکسیون ریوی را کاهش می دهد .تحقیقات نشان داده است که نه تنها فاکتور خطر در افزایش بسیاری از بیماریها می باشد بلکه اثر بیماریزایی آن در طی زمان وبا مقدار مصرف سیگار ارتباط مستقیم دارد .یک پیام حیاتی برای جوانان این است ‹‹ اگر می خواهید به سنین سالمندی برسید سیگار نکشید ›› یا اینکه اگر می خواهید بیشتر عمر کنید و شانس زندگی بهتری داشته با شید سیگار نکشید.فواید ترک سیگار بسیار وسیع و در تمام سنین کار برد دارد .هیچوقت برای ترک سیگار دیر نیست . احتمال سکته های مغزی پس از دو سال ترک سیگار کاهش می یابد و پس از پنج سال همانند افرا دی که هرگز سیگار نکشیده اند می شود. برای بیماریهای دیگر مانند سرطان ریه و بیماریهای انسدادی ریوی ترک سیگار احتمال این بیماریها را با سرعت کمتری کاهش میدهد. چون اثرات سیگار طولانی مدت و تجمعی می باشد لذا تماس اخیر نشان دهنده احتمال بروز بیماری در آینده نیست و به تماسهای گذشته توجه شود .(Doll 1999 ).
سیگار با مصرف داروها نیز تداخل می یابد .دود سیگار دست دوم نیز برای سلامت افراد سالمند مضر می باشد به خصوص بیماریهایی مانند آسم و بیماریهای تنفسی دیگر.اغلب سیگاریها از سنین جوانی شروع به کشیدن سیگار می کنند و به نیکوتین سیگار معتاد می شوند .بنابر این مهمترین استراتژی در کنترل سیگار تلاش در جهت پیشگیری از مصرف دخانیات در کودکان و جوانان می باشد.همزمان طرحهای جامع در جهت کاهش مصرف سیگار در بزرگسالان مانند وضع مالیات و محدودیت تبلیغات سیگار و کمک به آنها در قطع مصرف سیگار صورت گیرد .مطالعات نشان داده است که در کشورهایی با درامد متوسط و کم کنترل مصرف دخانیات هزینه اثربخشی خوبی دارد.مطالعات محافظه کارانه در چین نشان داده است که افزایش ده درصد در مالیات سیگار منجر به 5 در صد کاهش مصرف سیگار و 5 در صد افزایش درامد مالیاتی می گردد.این مقدار درامد برای تهیه برنامه های بهداشتی برای یک سوم مردم فقیر چین کافی می باشد(World Bank 1999 ).
فعالیتهای بدنی
(Physical Activity)
مشارکت در فعالیتهای منظم « متوسط بدنی کاهش اعمال حیاتی بدن را به تاخیر میاندازد.این عمل منجر به تعویق افتادن شروع بیماریهای مزمن در سالمندان سالم و بیمار میشود. به عنوان مثال فعالیت بدنی متوسط منجر به25-20 کاهش مرگ به علت بیماریهای قلبی مابین بیماران قلبی ثابت شده می گردد.and Forrester1997) (Merz . آن همچنین منجر به کاهش ناتواناییهای همراه با بیماریهای قلبی و دیگر بیماریهای مزمن دیگر می گردد . (U.S Preventive Service Task Force 1996 ) .زندگی با فعالیت بدنی منجر به بهبود عملکرد مغز شده و اغلب منجر به بهبود ارتباطات اجتماعی می گردد. فعال بودن منجر به طولانی شدن زمان عدم وابستگی سالمندان میگردد . آن منجر به کاهش حوادث ناشی از افتادن و سقوط در سالمندان می شود .بنابر این از نظر اقتصادی فعالیت بدنی سالمندان بسیار سودمند می باشد .هزینه های درانی در سالمندانی که فعالیت بدنی دارند به مراتب کمتر می باشد .(WHO1998) .
علارغم چنین فوایدی اغلب سالمندان در اغلب کشورهای جهان زندگی بدون تحرکی را دارند . جوامعی با درامد پایین «سطوح اجتماعی پایین و سالمندان با ناتوانی بیشتر در معرض عدم تحرک می باشند.سیاستها و برنامه ها باید مردم کم تحرک را تشویق کنند که با افزایش سن فعلیت بدنی داشته باشند و فرصتهای لازم را نیز در اختیارشان قرار دهند. همچنین بسیار مهم است که محلهای سالمی برای پیاده روی سالمندان در نظر گرفته شود و حمایت فرهنگی از اجتماعات فعال مناسبی که فعالیت بدنی را تشویق نموده و توسط افراد سالمند سازمان دهی گردد.توصیهای تخصصی در خصوص ‹‹انجام هر کاری از بی کاری بهتر است ››و برنامه های باز توانی که به افراد سالمند کمک می کند که مشکلات حرکتی خود را بهبود بخشند هم موثر و هم هزینه اثر بخشی (cost-effective ) دارد.در جوامع کمتر توسعه یافته برعکس می باشد. در این کشورها افراد در کارهای سنگین بدنی درگیر می شوند که سیر بروزناتوانی ها را تسریع نموده «منجر به صدمات و بدتر شدن عواقب آنها بخصوص با افزایش سن می گردد. آن ممکن است مسئولیتهای مراقبتی از بیماران و اقربای در حال مرگ باشد . ارتقای سلامت در این مناطق باید بر رفع وظایف سخت و دائمی و تعدیل در حرکات بدنی غیر سالم در محیط کار باشد که منجر به کاهش صدمات و درد میگردد . افراد سالمندی که در گیر کارهای سنگین می باشند نیازمند تفریح و استراحت کافی می باشند.
مصرف غذای بهداشتی
(Healthy Eating)
مسائل غذا و امنیت غذایی در تمام سنین شامل کم خوری و پر خوری می باشد . در سالمندان سوء تغذیه ممکن است به علت محدودیت دسترسی به غذا «مشکلات اقتصادی و اجتماعی «عدم آگاهی در مورد تغذیه صحیح «انتخاب غذایی نامناسب مانند مصرف غذاهای چرب « بیماریها و درمانهای دارویی « نبودن دندان« تنهایی «مسائل شناختی و ناتواناییهای بدنی که توانایی فرد را در خرید و تهیه غذا مختل میکند«مشکلات اورژانسی و نقص فعالیت بدنی .افزایش مصرف انرژی احتمال چاقی «بیماریهای مزمن و ناتوانی را با افزایش سن افزایش می دهد .رژیم غذایی با چربی و نمک بالا «میوه و سبزی کم و مقادیر ناکافی فیبرو ویتامین در غذا همراه با زندگی کم تحرک فاکتورهای خطر برای بیماریهایی مانند دیابت «بیماریهای قلبی عروقی «افزایش فشار خون «چاقی و بعضی کنسرها میباشد.کمبود کلسیم و ویتامین D منجر به کاهش تراکم استخوانها در افراد سالمند شده و در نتیجه منجر به درد «شکستگیهای استخوانی پر هزینه و ناتوان کننده به خصوص زنان سالمند می شود.در جوامعی با احتمال بالای شکستگی های استخوانی در دسترس قرار دادن کافی کلسیم و ویتامین D این مشکل را کاهش می دهد.
رژیم غذایی عمل مهم تعیین کننده در نسبت بالایی از سرطانها بویژه معده و روده و رحم کیسه صفرا و کبد می باشد.اصلاح رژیم غذایی باعث کاهش نرخ میرایی سرطانها تا 35% نیز می گردد.پی امدهای الگوی مصرف مواد غذایی پرکالری و کم فیبر(همراه با کاهش فعالیت بدنی) شامل افزایش وزن و فشار خون« هیپر لیپیدمی «افزایش مرگ به علت بیماریهای ایسکمی قلبی و مغزی ›دیابت «پوسیدگی دندانها «یبوست و سرطان کلون می گردد.
سلامت دهانی
(Oral Health)
بهداشت نامناسب دهانی مراقبت نامناسب دندانها «بیماریهای دهانی «از دست دادن دندانها و کنسرهای دهان منجر به مشکلات دیگردر اعضای دیگر بدن می گردد.این مسئله منجر به بار مالی بر فرد و جامعه گشته و اعتماد به نفس و کیفیت زندگی فرد را کاهش می دهد.مطالعات نشان داده است که بهداشت نامناسب دهان منجر به سوء تغذیه و در نتیجه احتمال بسیاری از بیماریهای غیر واگیر را افزایش می دهد . ارتقاء بهداشت دهان و پیشگیری از ایجاد پوسیدگی دندان مردم را تشویق می کند که دندانهای طبیعی خود را حفظ نموده که نیازمند شروع مراقبتها از دوران کودکی بوده و در تمام عمر ادامه یابد.به علت درد و کاهش کیفیت زندگی همراه با مسائل دهانی دسترسی به دندانپزشک و درمانهای اولیه دندانی لازم می باشد.
الکل
در حینی که تمایل افراد سالمند به الکل با افزایش سن کاهش می یابد «تغییرات متابویسم در آنها منجر به اقزایش حساسیت آنها به بیماریهای وابسته به الکل مانند سوء تغذیه و بیماریهای کبد« معدهو پانکراس می گردد .همچنین سالمندان مستعد صدمات و سقوط ناشی از مصرف الکل می باشند«کما اینکه مضرات مصرف توام داروها و الکل نیز بیشتر دیده می شود.سرویسهای درمانی مشکلات الکل باید در دسترس افراد سالمند همانند افراد جوان قرار گیرد.بر اساس مطالعات اخیر WHO شواهدی مبنی بر اثر محافظت کننده الکل با مصرف یک بار در روز « بر روی بیماریهای قلبی «عروقی و سکته مغزی در افراد با سن 45 سال و به بالا مشاهده گردیده است .ولی به طور کلی لزوم خویشتن داری بیش از اندازه و مضرات مصرف الکل اثر محافظتی الکل را بر بیماریهای قلبی عروقی بخصوص در افراد در معرض خطر بیماریها تحت الشعاع قرار می دهد.(Jernigan et al .2000)
درمانهای دارویی
Medication
به علت اینکه بسیاری از افراد سالمند در گیر بیماریهای مزمن می باشند لذا مسلما نسبت به افراد جوان داروهای بیشتری را مصرف می کنند.در اغلب جوامع افراد سالمند با درامد پایین یا اصلادسترسی به خدمات بیمه ای نداشته و یا این دسترسی بسیار کم می باشد .لذا یا بدون دارو مانده و یا قسمت اعظم درامد خود را صرف هزینه دارو می نمایند .در عوض بسیاری از افراد سالمند( بخصوص زنان با استطاعت مالی و یا تحت پوشش بیمه) بیش از حد مورد نیاز دارو تجویز می گردد. عوارض جانبی وابسته به دارو و سقوط ناشی از آن (بخصوص در مصرف داروهای خواب آور و آرام بخش ) علت اساسی مضرات و هزینه های قابل پیشگیری پذیرش در بیمارستانها می باشد .
عوارض ناشی از خدمات پزشکی و درمانی
Iatrogenesis
مشکلات بهداشتی ناشی از درمانها و تشخیصها به وسیله مصرف داروها در سنین سالمندی بعلت تداخل داروهای مصرفی « مقادیر ناکافی دارو وعوارض غیر قابل پیش بینی با مکانیسمهای ناشناخته شایع می باشد .با پیشرفتهای بسیاری از در مانهایی اخیر « نیاز بیشتری به استقرار سیستمی در جهت پیشگیری از عوارض جانبی داروها و افزایش اطلاعات عامه مردم ومتخصصین بهداشتی در خصوص هر دو« فواید و مضرات در مانهای مدرن مشاهده می شود.
پیروی از دستورات
Adherence
دسترسی به درمانهای مورد لزوم به خودی خود« بجز با پیروی از درمانهای طولانی مدت برای بیماریهای مزمن وابسته به سن کافی نمی باشد. پیروی از دستورات شامل عادت کردن و نگهداری طیف وسیعی از رفتارها (مانند رژیم غذایی مناسب «فعالیت بدنی و عدم استعمال دخانیات ) و درمانهایی که توسط پزشک توصیه شده است. در کشورهای توسعه یافته پیروی از درمانهای طولانی مدت 50% تخمین زده می شود .در کشورهای در حال توسعه از این هم کمتر است.چنین پیروی بشدت اثر بخشی
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 14
بسم الله الرحمن الرحیم
آموزش و پرورش ناحیـه 7 مشهـد
موضوع :
مسلم روحی سعـدآبادی
دبیـر مدرسه راهنمایی عبـدالحسین قفلی
تابستـان 85
مقـدمه
ادبیّات در هر شکل و قالبی که باشد ، نمایشگر زندگی و بیان کننده ارزش ها و معیارها و ویژگی هایی است که زندگی فردی و جمعی بر محور آن ها می چرخد ، نقد و بررسی و ارزیابی آثار ادبی نیز چنین است و نمی تواند به دور از آن ارزش ها و معیارها باشد .
ادبیات از دو دیدگاه ما را با زندگی پیوند می دهد : 1- از دیدگاه عاطفی و عرفانی 2- از دیدگاه خردورزی ، وقتی که اثری را بررسی می کنیم یا قطعه شعری می خوانیم ، عواطف و احساسات ما با عواطف و احساسات شاعر جنبه های مشترک پیدا می کند و با او هم سویی روانی پیدا می کنیم ، و یا وقتی سرگذشتی را مطالعه می کنیم در کشاکش حادثه بزرگی قرار می گیریم و لحظات زندگیمان با آن حادثه آمیختگی پیدا می کند ، در این موارد نفس و جان نمی تواند از اثرپذیری برکنار مانَد. اگر از جهت خردورزی جنبه های مثبت و منفی آن را دریابیم زندگی را مطرح ساخته ایم . هدف غایی ادبیات تعالی انسان و وصول به ادب نَفْس است . آثاری که پیامش در جهت پروردن انسان متعالی خواهنده « حقّ » و جوینده « حقیقت » نباشد صفت والا و پرارج نمی تواند به خود گیرد .
تولد :
مولانا روز ششم ربیع الاول سال 604 هـ. . ق / سی ام سپتامبر 1207 میلادی در بلخ به دنیا آمد . پدرش واعظ سرشناس شهر ، بهاء الدین محمد معروف به بهاء ولد بود . در منابعی که پس از شهرت مولانا نوشته شده بهاء ولد را از مشایخ صوفیان کبروی و دارای لقب سلطان العلماء می بینیم و از خود او نقل شده که این لقب را پیامبر در خواب به او عطا کرده است .
زندگی :
اما نوشتن سرگذشت مردی چون مولانا جلال الدین محمد ، کار آسانی نیست . مردی که درباره او هر چه بگویند و بنویسند ، باز هم ناگفته ها بسیار است و آفریننده مثنوی مردی است به نام محمد ، با لقب جلال الدین ، که دوستان و یاران نزدیک او را مولانا می خواندند و در منابع دست اول شرح احوال او ، و نیز آثاری چون مقامات شمس به همین لفظ مولانا از او یاد شده ، و آن چه را به او منسوب بوده با صفت مولوی توصیف کرده اند . لقب ها و توصیف هایی چون « خداوندگار » و « سرالله الاعظم » نیز برای او به کار رفته ، که در شمار اسم خاص یا شهرت او نمی آید . تکرار واژه « خاموش » یا صورت های مخفف آن در پایان تعدادی از غزل های دیوان شمس ، نیز این تصور را پدید آورده که تخلص او در غزل خاموش است اما مولانا غالباً در آن غزل ها ، خاموش را با همان معنی لغوی و وصفی آن به کار برده و کمتر موردی است که این کلمه را بتوان تخلص شمرد در واقع تخلص مولانا در دیوان شمس تبریز است زیرا روح او چنان با روح شمس درآمیخته که خود را نیز شمس تبریز می دیده است از مولانا با عنوان روحی یا مولانای روحی نیز یاد شده است زیرا او در روم یا ترکیه امروزی می زیسته و آرامگاه او و خاندانش در شهر قونیه است .
مولانا در 24 سالگی در مسند تدریس و ارشاد به جای پدر نشست ، مفتی و فقیه و مدرس شد اما در پشت این سیمای فقیهانه وجودی دیگر از عشق می گفت و انتظار می کشید تا برهان الدین محقق ترمذی از راه برسد و آن ( پری رو ) را از مستوری به درآورد .
دوشنبه 26 جمادی الثانی سال 642 ، شمس تبریز در قونیه طلوع کرد مردی بلندبالا با چهره استخوانی ، نگاهی نافذ و آمیخته با خشم و مهربانی ، غمگین ، رنج کشیده و به تقریب شصت ساله شمس الدین محمد بن علی بن ملک داد تبریزی در دیار خود کسانی از پیران طریقت را دیده بود .
در گوشه و کنار آثار مولانا ارشاداتی هست که نشان می دهد شمس مرد آگاه و فرزانه ای بوده علوم شرعی و ریاضی و حکمت می دانسته است روز 26 جمادی الثانی سال 642 یک مدرس باحشمت از مدرسه پنبه فروشان بیرون آمده بود که فردا به مدرسه بازگردد ، اما فردا شاگردانش انتظار کشیدندو او بازنگشت . سه ماه چهل روز بیشتر یا کمتر مولانا و شمس درب به روی خود بستند و آن چه را در مدرسه ها نمی توانستند بگویند با هم در میان نهادند و دیدند که راهشان از هم جدا نیست .
شاگردانی که دیدار مولانا برای آن ها دیگر میسر نبود و جمعی از عوام شهر هم صدا شدند که شمس ، موجه ترین مرد راه خدا را از راه خدا به در برده است . شهر به آشوب کشیده شد و شمس نه در پی آشوب بود و نه می خواست که مرادی محبوب را از مریدانش جدا کند روز 21 شوال سال 643 هـ . ق شمس از قونیه رفت و نگفت به کجا ؟ و شاید خود او هم نمی دانست به کجا خواهد رفت ؟ اما پس از رفتن او یاران صاحب دل به مجلس مولانا پیوستند و در یاد شمس همدم شدند . نیم قرن سفر کردن آموختن و خواندن و اندیشیدن و گفتن و
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 14
بسم الله الرحمن الرحیم
آموزش و پرورش ناحیـه 7 مشهـد
موضوع :
مسلم روحی سعـدآبادی
دبیـر مدرسه راهنمایی عبـدالحسین قفلی
تابستـان 85
مقـدمه
ادبیّات در هر شکل و قالبی که باشد ، نمایشگر زندگی و بیان کننده ارزش ها و معیارها و ویژگی هایی است که زندگی فردی و جمعی بر محور آن ها می چرخد ، نقد و بررسی و ارزیابی آثار ادبی نیز چنین است و نمی تواند به دور از آن ارزش ها و معیارها باشد .
ادبیات از دو دیدگاه ما را با زندگی پیوند می دهد : 1- از دیدگاه عاطفی و عرفانی 2- از دیدگاه خردورزی ، وقتی که اثری را بررسی می کنیم یا قطعه شعری می خوانیم ، عواطف و احساسات ما با عواطف و احساسات شاعر جنبه های مشترک پیدا می کند و با او هم سویی روانی پیدا می کنیم ، و یا وقتی سرگذشتی را مطالعه می کنیم در کشاکش حادثه بزرگی قرار می گیریم و لحظات زندگیمان با آن حادثه آمیختگی پیدا می کند ، در این موارد نفس و جان نمی تواند از اثرپذیری برکنار مانَد. اگر از جهت خردورزی جنبه های مثبت و منفی آن را دریابیم زندگی را مطرح ساخته ایم . هدف غایی ادبیات تعالی انسان و وصول به ادب نَفْس است . آثاری که پیامش در جهت پروردن انسان متعالی خواهنده « حقّ » و جوینده « حقیقت » نباشد صفت والا و پرارج نمی تواند به خود گیرد .
تولد :
مولانا روز ششم ربیع الاول سال 604 هـ. . ق / سی ام سپتامبر 1207 میلادی در بلخ به دنیا آمد . پدرش واعظ سرشناس شهر ، بهاء الدین محمد معروف به بهاء ولد بود . در منابعی که پس از شهرت مولانا نوشته شده بهاء ولد را از مشایخ صوفیان کبروی و دارای لقب سلطان العلماء می بینیم و از خود او نقل شده که این لقب را پیامبر در خواب به او عطا کرده است .
زندگی :
اما نوشتن سرگذشت مردی چون مولانا جلال الدین محمد ، کار آسانی نیست . مردی که درباره او هر چه بگویند و بنویسند ، باز هم ناگفته ها بسیار است و آفریننده مثنوی مردی است به نام محمد ، با لقب جلال الدین ، که دوستان و یاران نزدیک او را مولانا می خواندند و در منابع دست اول شرح احوال او ، و نیز آثاری چون مقامات شمس به همین لفظ مولانا از او یاد شده ، و آن چه را به او منسوب بوده با صفت مولوی توصیف کرده اند . لقب ها و توصیف هایی چون « خداوندگار » و « سرالله الاعظم » نیز برای او به کار رفته ، که در شمار اسم خاص یا شهرت او نمی آید . تکرار واژه « خاموش » یا صورت های مخفف آن در پایان تعدادی از غزل های دیوان شمس ، نیز این تصور را پدید آورده که تخلص او در غزل خاموش است اما مولانا غالباً در آن غزل ها ، خاموش را با همان معنی لغوی و وصفی آن به کار برده و کمتر موردی است که این کلمه را بتوان تخلص شمرد در واقع تخلص مولانا در دیوان شمس تبریز است زیرا روح او چنان با روح شمس درآمیخته که خود را نیز شمس تبریز می دیده است از مولانا با عنوان روحی یا مولانای روحی نیز یاد شده است زیرا او در روم یا ترکیه امروزی می زیسته و آرامگاه او و خاندانش در شهر قونیه است .
مولانا در 24 سالگی در مسند تدریس و ارشاد به جای پدر نشست ، مفتی و فقیه و مدرس شد اما در پشت این سیمای فقیهانه وجودی دیگر از عشق می گفت و انتظار می کشید تا برهان الدین محقق ترمذی از راه برسد و آن ( پری رو ) را از مستوری به درآورد .
دوشنبه 26 جمادی الثانی سال 642 ، شمس تبریز در قونیه طلوع کرد مردی بلندبالا با چهره استخوانی ، نگاهی نافذ و آمیخته با خشم و مهربانی ، غمگین ، رنج کشیده و به تقریب شصت ساله شمس الدین محمد بن علی بن ملک داد تبریزی در دیار خود کسانی از پیران طریقت را دیده بود .
در گوشه و کنار آثار مولانا ارشاداتی هست که نشان می دهد شمس مرد آگاه و فرزانه ای بوده علوم شرعی و ریاضی و حکمت می دانسته است روز 26 جمادی الثانی سال 642 یک مدرس باحشمت از مدرسه پنبه فروشان بیرون آمده بود که فردا به مدرسه بازگردد ، اما فردا شاگردانش انتظار کشیدندو او بازنگشت . سه ماه چهل روز بیشتر یا کمتر مولانا و شمس درب به روی خود بستند و آن چه را در مدرسه ها نمی توانستند بگویند با هم در میان نهادند و دیدند که راهشان از هم جدا نیست .
شاگردانی که دیدار مولانا برای آن ها دیگر میسر نبود و جمعی از عوام شهر هم صدا شدند که شمس ، موجه ترین مرد راه خدا را از راه خدا به در برده است . شهر به آشوب کشیده شد و شمس نه در پی آشوب بود و نه می خواست که مرادی محبوب را از مریدانش جدا کند روز 21 شوال سال 643 هـ . ق شمس از قونیه رفت و نگفت به کجا ؟ و شاید خود او هم نمی دانست به کجا خواهد رفت ؟ اما پس از رفتن او یاران صاحب دل به مجلس مولانا پیوستند و در یاد شمس همدم شدند . نیم قرن سفر کردن آموختن و خواندن و اندیشیدن و گفتن و