لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 33
تاریخچه زبان کهن فارسی ) پارسی (
مقدمه
زبان فارسی )فارسی دری، پارسی، دری[۲]) زبانی است که در کشورهای ایران، افغانستان[۳]، تاجیکستان[۴] و ازبکستان[۵] به آن سخن میگویند. فارسی زبان رسمی کشورهای ایران و تاجیکستان و یکی از زبانهای رسمی کشور افغانستان است.
در ایران بیش از ۴۰ میلیون تن[۶] )بین ۵۸٪ تا ۷۹٪) پارسی زبان هستند.[۷] در افغانستان ۲۰ میلیون تن، در تاجیکستان ۵ میلیون تن[۸]، و در ازبکستان حدود ۷ میلیون تن به فارسی سخن میگویند. [۹] [۱۰]زبان پارسی گویشورانی نیز در هند و پاکستان دارد )نگاه:زبان فارسی در شبهقاره هندوستان). با توجه به رسمی بودن زبان فارسی در ایران، افغانستان و تاجیکستان و تسلط گویشوران سایر زبان ها بدان به عنوان زبان دوم روی همرفته میتوان شمار پارسیگویان جهان را حدود ۱۱۰ میلیون تن برآورد کرد.
گرچه پارسی اکنون زبان رسمی پاکستان نیست، پیش از استعمار انگلیس و در زمان امپراتوری مغول )به فرمان اکبرشاه)، زبان رسمی و فرهنگی شبهقاره هند بوده است. زبان رسمی کنونی پاکستان )اردو)، که «اسلامیشده»ی زبان هندی است، بسیار تحت تأثیر پارسی بودهاست و واژههای پارسی بسیاری دارد. به خاطر تأثیر بسیار زیاد زبان فارسی در پاکستان، بنیانگذاران این کشور تصمیم گرفتند که سرود ملی پاکستان به زبان فارسی باشد. در تعاریف رسمی پاکستان، زبان اردو دختر زیبای زبان فارسی معرفی میشود.
جایگاه زبان فارسی
زبان فارسی با اینکه یکی از ارکان اصلی هویت ایرانی است و بعد از انقلاب مشروطه به عنوان زبان ملی ایران تبلیغ و شناخته شدهاست،[نیازمند منبع] ولی هویتی بسیار فراتر از فلات ایران دارد به طور مثال قبل از استعمار هند توسط انگلیس، در زمان حکومت گورکانیان در هند، که ادامه دهنده امپراتوری تیموریان در هند بودند، فارسی زبان رسمی این امپراتوری وسیع بود.[۱۱] یا نقل میکنند که وقتی که شاه اسماعیل صفوی در ابتدای یکی از جنگهای خود قطعه شعری به زبان ترکی آذربایجانی برای پادشاه عثمانی فرستاد، پادشاه عثمانی شعری فارسی را در جواب او، برای شاه اسماعیل پس فرستاد.[۱۲] زبان فارسی جدا از اینکه زبان اصلی و یا زبان دوم مردم سرزمین ایران با قومیتهای مختلف بودهاست، نفوذ بسیاری در کشورهای مجاور خود همچون امپراتوریهای گورکانیان هند و عثمانی داشتهاست.آن هم در حالی که در کنار نفوذ زبان فارسی، نفوذ فرهنگ ایرانی هم در فرهنگهای دیگر دیده میشود و به طور مثال در امپراتوری گورکانیان در کنار دین اسلام، فرهنگ ایرانی جزو سرلوحههای فرهنگیشان بوده است[۱۳] [۱۴]. این نفوذ فرهنگی تا به آن حد است که ریچارد نلسون فرای، استاد بازنشسته دانشگاه هاروارد معتقد است که «...عربها دیگر نقش ایران و زبان فارسی را در شکل گیری فرهنگ اسلامی درک نمیکنند. شاید آنان آرزو دارند که گذشته را فراموش کنند، ولی با این کار آنها ریشههای معنوی، اخلاقی و فرهنگی خودشان را حذف میکنند...» [۱۵] [۱۶].
در سال ۱۸۷۲ در نشست ادیبان و زبانشناسان اروپایی در برلین، زبانهای یونانی، فارسی، لاتین و سانسکریت به عنوان زبانهای کلاسیک جهان برگزیده شدند. بر پایهٔ تعریف، زبانی کلاسیک بهشمار میآید که اولا باستانی باشد، ثانیا ادبیات غنی داشته باشد و ثالثا در آخرین هزاره عمر خود تغییرات اندکی کرده باشد. [۱۷]
زبان فارسی از نظر شمار و تنوع ضربالمثلها در میان سه زبان اول جهان است.[۱۸]
پیشینهٔ زبان فارسی
زبان فارسی از شاخهٔ هندواروپایی زیرشاخهٔ هندوایرانی و زیرشاخهٔ زبانهای ایرانی است. پیشینهٔ کهن زبان فارسی به ایرانی باستان باز میگردد.
زبان پارسی ریشه در پارسی میانه دارد و پارسی میانه ریشه دارد در پارسی باستان. [۱۹][۲۰][۲۱][۲۲]
از ایرانی باستان، زبانهای
زبان اوستایی
زبان سغدی
زبان مادی
پارسی باستان
زبان سکایی
پدید آمدند. این زبانها کمابیش همهنگام بودهاند و بر یکدیگر پیشینگی نداشتند. در زمان هخامنشیان، پارسی باستان، زبان رسمی امپراتوری میشود.
زبان فارسی، شامل سه زبان است : پارسی باستان ، پارسی میانه )پهلوی )، و پارسی نو )فارسی بعد از اسلام )، و چون مطلقاً فارسی گویند مراد زبان اخیر است . ابن الندیم از عبداﷲبن مقفع حکایت کند که لغات فارسی شش است : فهلویه )پهلوی )، دریه )دری )، فارسیه )زبان مردم فارس )، خوزیه )زبان مردم خوزستان )، و سریانیه . فهلویه منسوب است به فهله )پهله ) نامی که بر مجموع شهرهای پنجگانه ٔ اصفهان و ری و همدان و ماه نهاوند و آذربایجان دهند. [۲۳]
زبانهای ایرانی
شاخه
زبانهای ایرانی غربی
شمال غربی
باستان: مادی میانه: زبان پارتی )پهلوی اشکانی) نو: آذری | گیلکی | مازندرانی | تالشی | کردی کرمانجی | کردی سورانی | زازا-گورانی | سمنانی | زبانهای ایران مرکزی | بلوچی[۱] | سیوندی
جنوب غربی[۲]
باستان: پارسی باستان میانه: پارسی میانه )پهلوی) نو: فارسی | لری | بختیاری | بشاکردی | کمزاری | تاتی اران
شاخه
زبانهای ایرانی شرقی
شمال شرقی
باستان: اوستایی[۳] میانه: سغدی | خوارزمی | بلخی |
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 27
ورزش
اکثر مردم بر این موضوع واقفند که ورزش، بخش مهمی از نحوه زندگی است. ورزش منظم سلامت جسمی و عقلی را حفظ می کند و قادر است، خطر پیدایش بیماری های مزمن را کاهش دهد، امید به بقا را افزایش دهد و کیفیت زندگی را در طول سالهای آینده بهبود بخشد. اگر ورزش را جزیی از برنامه روزمره خود نمایید، احتمالاً درخواهید یافت که انرژی بیشتری برای انجام فعالیتهای روزانه معمول ـ مثل خرید، کار منزل، مراقبت از کودک و باغبانی ـ دارید.
فواید ورزش برای سلامتی
ورزش منظم برای بیشتر دستگاههای بدن سودمند است. به ویژه دستگاه قلبی ـ عروقی، دستگاه عضلانی ـ اسکلتی و دستگاه تنفسی. ورزش کردن همچنین با فراهم کردن انبساط خاطر، کاهش استرس و ایجاد تغییراتی که باعث بهبود خلق میشوند، برای سلامت ذهنی هم مفید است.
طرحریزی برنامه ورزشی
برای مفید واقع شدن ورزش، باید مرتب ورزش کرد. توصیه میشود روزانه حداقل 30 دقیقه ورزش سبک ـ مثلاً پیاده روی سریع ـ و در حداقل 5 روز هفته انجام شود. برای آمادگی جسمانی بیشتر یا برای کاهش وزن باید بیشتر ورزش کنید. باید به انجام دادن فعالیتهایی بپردازید که قلب و ششها را به فعالیت وادارند (افزایش استقامت)، تحرک مفاصل را بهبود بخشند (افزایش انعطافپذیری) و قدرت عضلانی را افزایش دهند. اگر تا به حال اصلاً به صورت مرتب ورزش نکردهاید یا از نظر سلامت مشکلاتی دارید، قبل از شروع مرتب ورزش با پزشک خود مشورت کنید.
ورزش کردن سالم و بیخطر
برای اجتناب از آسیب یا ورزش بیش از حد، اهداف واقع گرایانه ای برای خود معین کنید. اگر آمادگی جسمانی کافی ندارید، ورزش را به آرامی شروع کنید و به تدریج آن را افزایش دهید. مراقب باشید که بیش از حد ورزش نکنید به طوری که احساس درد یا ناخوشی ننمایید. حتماً برای ورزش از کفش، لباس و تجهیزات محافظتی مناسب استفاده کنید. هرگاه که ورزش می کنید برای پیشگیری از کرامپ عضلانی و خشکی بدن و به حداقل رساندن خطر آسیب به بدن، ابتدا بدن را گرم کنید و در پایان هم به تدریج بدن را سرد کنید نه آن که ناگهان به ورزش خاتمه دهید. چنین برنامهای مستلزم ورزشهای سبک هوازی مثل هروله کردن است که باید به دنبال آن یک رشته حرکات کششی عضلانی هم انجام داد. در اینجا، دو نمونه ا ز حرکات کششی را نشان دادهایم: دست خود را بر روی زانوهای خود بگذارید تا بتوانید بدنتان را ثابت نگاه دارید. در حالی که لگن خود را حرکت میدهید، کمر خود را صاف نگاه دارید.
کشش لگن و ران
زانو بزنید و یکی از پاها را بر روی زمین و در جلوی خود بگذارید. لگن خود را به سمت پایین و جلو حرکت دهید به طوری که عضلات پشت ران کشیده شوند. همین کار را برای پای دیگر انجام دهید.
کشش کمر
زانو بزنید و روی پاشنه های خود بنشینید. بازوی خود را رو به بالای سر خود بکشید و به جلو خم شوید و کف دست خود را بر روی
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 36
پیشینهزبانشناسی همگانی(1) را بررسی و توصیف علمی زبان گفتهاند و آن را، به ملاحظاتی که خواهیم دید، در شمار علوم تجربی(2) جای دادهاند؛ علم تجربیای که موضوع آن پدیدهای انسانی- اجتماعی است. این علم در آغاز قرن بیستم بنیاد نهاده شده و از آن زمان تاکنون پیوسته در حال رشد و گسترش بوده است؛ یعنی به شاخههای فراوان تقسیم شده، در هر شاخه به نظریههای گوناگون مجهز گردیده و در رشتههای پژوهشی دیگر کاربردهای متفاوت پیدا کرده است.خاستگاه این علم نوبنیاد زبانشناسی تاریخی- تطبیقی(3) است که در قرن نوزدهم در اروپا رونق بسیار یافت و خود در آن زمان فیلولوژی(4) نامیده میشد. پژوهشهای فیلولوژیایی توانست در ظرف مدتی کوتاه بینش مردم اروپا را در زمینهی زبان به راستی از بُن زیر و رو کند. بینش اروپایی در باب زبان از آغاز تا دههی نهم از قرن هجدهم، همان بینش دیرپای ارسطویی بود که به دست اخلاف ارسطو در یونان (از جمله زنون رواقی Zeno, the Stoic و دیونوسیوس تراخیایی (Dionysius Thrax)) و در روم باستان (از جمله وارون (Marcus Terentius Varro)، دوناتوس (Donatus) و پریسکانوس (Priscian)) تکمیل شده و همچون مبنای نظری برای پژوهشهای زبانی قبول عام یافته بود. بینش ارسطویی فضایی تنگ و بسته داشت. در چارچوب این بینش تنها دو زبان یونانی و لاتین شایستهی بررسی و شناخت قملداد میشدند. بقیه زبانها در این چارچوب از آن بربرها یا اقوام وحشی پنداشته میشدند که سزاوار هیچگونه توجهی نمیبودند. همین بینش بسته، و تا حدی خودبینانه، سبب شد که اروپا قرنهای پیاپی از حقایق پدیدهی زبان و از شگفتیهای پیوند زبانها با همدیگر یکسره بیبهره بماند. تا اینکه دوران برخورد فرهنگها و اوج داد و ستدهای علمی و تمدنی فرارسید و بینش ارسطویی نیز، همراه با بسیاری از چیزهای دیگر، جای خود را به بینشی نو داد.در هشتمین دههی قرن هجدهم، یا به بیان دقیقتر در روز دوم فوریه از سال 1786، نخستین ضربهی کاری بر پیکرهی بینش ارسطویی وارد آمد. این ضربه را ویلیام جونز(5)، خاورشناس انگلیسی، بر آن بینش زد. در آن روز جونز خطابهی تاریخی خود را در باب زبان سانسکریت و پیوند آن به ویژه با دو زبان یونانی و لاتین بر انجمن آسیایی در بنگال هند فروخواند. در این خطابه جونز زبان سانسکریت را به مراتب «کمالیافتهتر از یونانی»، به درجات «سترگتر از لاتین» و «به طرزی خیرهکننده، ظریفتر از هر دو آنها» توصیف کرد؛ و افزود که میان آن سه زبان همانندیها و پیوندهایی چنان نظامیافته به چشم میخورد که به هیچروی نمیتوان آن همه را زادهی بخت و اتفاق انگاشت. با تکیه بر همین همانندیها و پیوندها بود که جونز در خطابهی خود پیشنهاد کرد که هر سه زبان یاد شده، همراه با دیگر زبانهای هندی، ایرانی و اروپایی، میباید از زبانی کهنتر برخاسته باشند؛ زبان کهنتری که اینک به کلی از میان رفته و هیچ نشانی بر جای نگذاشته است.خطابهی جونز، از سویی به افسانهی برتری زبانهای یونانی و لاتین پایان داد؛ سهل است که هر دو آنها را تا پایگاه شاخههای نورستهی زبان کهنتری فروکشید که خود از دیرباز تا لختی پیش با انگ «زبان بربرها» کوچک انگاشته شده بود. از سوی دیگر، خطابهی یاد شده توجه صاحبنظران را به ضرورت سعی در حل معمای زبانها و بازگشودن راز پیوند آنها با همدیگر معطوف داشت.راهی که جونز در پایان سدهی هجدهم بر دیگر پژوهشگران گشود، در طول سدهی نوزدهم به همان رشتهی علمی تازه انجامید که از آن به نام فیلولوژی یاد کردیم. در فضای باز این علم تازه کاشفانی بلندآوازه چون یاکوب گریم (Jacob Grimm)، کارل ورنر (Karl Verner)، راسموس راسک (Rasmus Rask) و ویلیام فون هومبولت (William von Humboldt)، به گشودن اسرار تاریخی زبان و حل معماهای زبانی همت گماشتند. از این رهگذر، خطها و زبانهای فراموششدهی کهن بازخوانده شد، روندهای تحولی زبانها در طول تاریخ بازپیموده شد، قوانین ناظر بر آن روندها بازیافته شد، پیوند زبانها با همدیگر بازشناخته شد، خانوادههای زبانی بازساخته شد و آن زبان کهنتر که جونز وجود آن را پیش از سانسکریت به قراین گمان زده بود، تا آنجا که میسر بود، بازآفریده شد. و اینهمه، از سویی، به پیدایش بینشی تازه نسبت به زبان انجامید؛ و از سوی دیگر، زمینه را برای زایش و بالشی علمی دیگر که از آن به نام زبانشناسی همگانی سخن گفتیم، آماده کرد؛ علمی که موضوع اصلی این نوشته است. اما پیش از پرداختن بدان علم، به این سه نکته اشارتی گذرا میباید کرد:یکی اینکه پیشرفتهای یاد شده همگی در زمانهای پیش آمد که روش تجربی- استقرایی(6) در همه
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 8
Definition and Nature of Goodwill
A major part of the problem of accounting for goodwill is agreeing on a definition of the term itself.
In the 1880's, the first definition reflected goodwill as the difference between the purchase price and the book value of an acquired company's assets. Goodwill definition's have evolved since that time and may be defined in two different manners today:
The residuum approach and the excess profits approach
In the residuum approach, goodwill is defined as the difference between the purchase price and the fair market value of an acquired company's assets. Goodwill is an leftover amount that cannot be identified, after a thorough investigation, as any other tangible or intangible asset. This is very similar to the nineteenth century definition.
In the excess profits approach, goodwill is the difference between the combined company's profits over normal earnings for a similar business. Under this definition, the present value of the projected future excess earnings is determined and recorded as goodwill. This concept is very difficult to measure since future earnings have no certainty. Goodwill can arise in two different ways:
1) It can be internally generated or
2) it can be acquired as part of the acquisition of another company. Both types of goodwill have been recorded in the past. However, only acquired goodwill is currently allowed to be recorded.
Accounting Methods For Goodwill
The three qualitative characteristics most directly concerned with goodwill are reliability, prudence (not deliberate understatement) and consistency. Although much has been written on the problem of accounting for goodwill during the past century, a solution remains elusive. The treatment of goodwill has changed over the years. The four different methods of accounting for goodwill are discussed in the following paragraphs.
1. Write-off
Under this method, goodwill is immediately written off against an account in the stockholders' equity section, generally retained earnings. Advocates of this method argue that goodwill is not measurable and has no true future value. Thus, it should be written off against stockholders' equity.
Another rationale for this method is that overpayment for the assets of an acquired company represents the expectation of superior future earnings. Since these earnings eventually endup in the stockholders' equity, they can be offset against the excess acquisition payment.
Writing off goodwill immediately can lead to distorted results when tangible assets are undervalued allowing goodwill to be overstated. Even though there are some good arguments for write-off method, it appears that it was used because it was the easiest and most widely used and not because it was conceptually correct.
2. Capitalization
This approach's proponents argue that if goodwill is as important as asset as many beleive, it belongs on the balance sheet. One problem with capitalization of goodwill is determining the proper amount to capitalize. Current practice follows the residuum approach.
One way of correcting the misuse of goodwill is through the hidden assets approach. Under this approach, the excess purchase price that companies pay over fair market value of the assets is for assets that are hidden from the balance sheet. Hidden assets should be identified and recorded on the balance sheet, then amortized over their useful life. If they were, goodwill account would probably be much smaller than in current practice and financial statements would probably be more useful.
3. Non-Amortization
Capitalization of goodwill without amortization allows the most advantageous financial reporting figures. A company gets to record an asset instead of a decrease in stockholders' equity and net income is not periodically reduced. However, it probably would result in more abuse than any other method.
The rationale for non-amortization is premised on the notion that goodwill does not decrease in value. High managerial ability, good name and reputation, and excellent staff generally do not decrease in value but they increase in value. Goodwill could be viewed as an investment and should stay on the balance sheet unamortized. But, without amortization, abuse may occur, and the goodwill account will lose what limited significance it has now.
4. Amortization
Amortization enables companies to match the cost of intangible assets over the period deemed to benefit from their acquisition. Main arguments for amortization are the abuse of non-amortization and the unreliability of earnings without some attempt to recognize the impact. When amortization became required, the period for write-off became the focus. If the life of the asset is non determinable, which is normally the case with goodwill, amortization over a maximum of forty years should be used. This lengthy period was set to allow a minimum impact to the net income.
تعریف و طبیعی سرقفلی :
قسمت عمده مشکل توضیح دادن سرقفلی ، توافق برسر تعریف کردن سرقفلی است . در دهه 1880 ، در اولین تعریف ، به سرقفلی بعنوان تفاوت بین قیمت خرید و ارزش دفتری دارایی های کسب شده توسط شرکت نگریسته می شد . تعریف سرقفلی از آن زمان پدیدار شد وممکن است امروزه به دو شکل مختلف تعریف شود : روش باقیمانده و روش سود اضافی . در روش باقیمانده سرقفلی به عنوان تفاوت بین قیمت خرید و ارزش بازار مکاره دارایی های کسب شده شرکت تعریف می شود . سرقفلی یک مقدار باقیمانده است که نمی توان آن را شناسایی کرد (بعد از بررسی های کامل و دقیق مثل دیگر دارایی های قابل لمس و غیر قابل لمس نمی توان شناسایی اش کرد) . این امر بسیار شبیه تعریف قرن نوزدهم است . درروش سود اضافی ، سرقفلی تفاوت بین سودهای ترکیب شده شرکت در عایدی های نرمال برای یک کسب و کار مشابه می باشد . بر اساس این تعریف ، ارزش کنونی شرکت عایدی های برنامه ریزی اضافی آینده ، به عنوان سرقفلی تعیین می شود وثبت می گردد . اندازه گیری این مفهوم بسیار مشکل است زیرا عایدی های آینده ، امر مسلمی نیستند . سرقفلی از دو راه مختلف بوجود می آید : 1-می تواند از درون بوجود بیاید ، یا 2-می تواند به عنوان قسمتی
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 10
تاریخچه زعفران
زعفران با نام علمی کرکوس ساتیوس Crocus Sativus از خانواده زنبقیان Iridaceae می باشد. در برخی منابع، مثلا در دائره المــعارف آمریکانا Americana Encyclopedia ذکر شده است که این کلمه از کریکوس Corycus که نام منطقه ای در سیلیسیا Cilicia واقع در شرق مدیترانه می باشد گرفته شده است. عده ای مبداء زعفران را ایالت قدیم ماد ایران می دانند، برخی از محققین نیز خاستگاه زعفران را در منطقه وسیعتری از کره زمین شامل یونان، ترکیه، آسیای صغیر و ایران می دانند. ایرانیان ضمن صدور زعفران به بسیاری از نقاط جهان باستان، خواص آن را به یونانیها، رومیها، چینیها و اقوام سامی از جمله عربها معرفی کردند و شیوه زراعت آن را در سده های اول تا چهارم هجری به امم اسلامی پیرامون مدیترانه آموختند. به این ترتیب که نخستین زعفران زارها به وسیله ایرانیان تبعید شده توسط معاویه در نواحی شام دایر شدند، سپس کاشت زعفران در شمال افریقا و اندلس (اسپانیای اسلامی) وصقلیه (سیسیل) رواج یافت و اقوام ایرانی همچون رستمیان و بنوطبری در انتقال فرهنگ زعفرانکاری مؤثر بودند. مستندات تاریخی بیانگر این واقعیت است که ایرانیان از روزگاران کهن به زر و زعفران علاقه و توجهی بلیغ داشته اند به طوری که در جشن ها و سرور ها و مجالس بزم و نشاط مانند عروسی ها و اعیاد، یا استقبال از بزرگان و زائران زر و زعفران نثار قدمها می کردند. در برپایی با شکوهتر این گونه آئین ها، ضمن آذین بندی و آینه بندان، سکه های زرین و سیمین را به همراه زعفران و گل و نقل بر سر عروس و داماد یا شخصیتهای مورد نظر، و گاهی همه حاضران در این گونه مراسم می ریختند. در برخی ازمراسم زعفران را به تنهایی، یا همراه با مشک وعنبر و عود دود می کردند و گلاب می پاشیدند. درعصرهخامنشیان زعفران برای تزئین گرده های نان ومعطر کردن خوراکها به کار می رفته است. فردیناند یوستی ضمن شرح زندگانی داریوش نوشته است: ((شاه ایران تن خود را روغنی معطر می مالید که عبارت بود از مخلوط روغن آفتاب گردان که در پیه شیر پخته و با زعفران و شراب خرما تهیه میشد)). در دوره پارتها زعفران ایران به یونان و روم می رفت، بعدا چین هم از مشتریان زعفران ایران شد. در عصر ساسانیان کاشت زعفران در قم و بون نیز رایج گردید و مرغوبیت محصول آنها شهرت یافت. در همان روزگار زعفران در پرداخت کاغذهای گران قیمت کاربرد پیداکرد، اما پیشتر از آن محلول زعفران به عنوان مرکب تحریراستفاده می شد،وتا قرنها بعددرترکیب مرکبهای تحریر مرغوب به کار می رفته است. از انواع مرکب زعفرانی کم رنگ و پر رنگ (از زرد کمرنگ تا قرمز خونین) برای نوشتن عنوان فرمانها و نامه های سلاطین و خلیفگان و امرا، و همچنین در تحریر عنوانها و سرفصلهای کتب و رسالات و نیز در تذهیب و تشعیر ، و در تصویر ها و نقوش حواشی و متن استفاده می شده است. افزون بر اینها در تحریر دعاهای مقدس و همچنین تعویذ ها و طلسم های خاص بر روی کاغد و پارچه و گاهی کفن، مرکب زعفران به کار می رفته است . در منابع پهلوی زعفران با نام پارسی (کرکم) ثبت شده است. در یک ترجمه بندهش زعفران جزو اسپرغم ها یا عطرها یا گیاهان خوشبوی به حساب آمده، و در ترجمه دیگری از این کتاب، زعفران در شمار گیاهان رنگ کننده پارچه ذکر شده است. کلمه زعفران یک واژهء عربی یا احتمالا معرب است که ریشه و وجه اشتقاق آن ناشناخته مانده، گو اینکه در منابع غربی برای این کلمه و کلمه کرکم مبنای سومری عنوان شده است. این نظر قابل تامل در صورتی به واقعیت نزدیک است که مبدا سومریان از نواحی زعفران خیز ایران باشد، یا بتوان آنها را همان بومیان رانده شده از ایران زمین، پس از هجوم آریاهای دامدار و شبان پیشه پنداشت. در منابع لغت فارسی و عربی دهها کلمه به معنی زعفران ثبت شده است. اما این کلمات به ندرت در مآخذ و متون کهن فارسی به کار رفته است. مثلا کلمه کرکم در نوشته ها و سروده های فارسی در موارد بسیار اندک ذکر شده است، اما کلمه زعفران با همه خصلتها و خصوصیات و خواص نباتیش مورد توجه بسیاری از ادبا و نویسندگان و شاعران قرار گرفته است، به طوری که با جرأت می توان گفت کلمه زعفران و تعبیرات و تشبیهات مربوط به آن به اندازه ای که در منابع و متون و دواوین فارسی آمده در آثار مکتوب هیچ یک از السنه جهانی به کار نرفته است. کشت زعفران در گذشته ای بسیار دور در غالب مناطق مرکزی ایران متداول بوده است. شهرت زعفران قم در زمان قبل از اسلام حکایت از پیشینه کشت این گیاه در ایران قدیم دارد. در قرن دهم میلادی کشت زعفران توسط اعراب (که خود اعراب نیز آن را از ایرانیان آموخته بودند) در اسپانیا متداول گردید و متعاقب آن در قرن هجدهم در ناحیه ای به نام Walden در Essexانگلستان رواج داشته و امروزه این محل به نام Saffron Walden معروف است . به طوری که از نوشته های ادبی و پزشکی هندوستان برمی آید ، زعفران از دیر باز برای مردم آن سرزمین شناخته شده بوده است. همچنین زعفران نزد مردم مصر، یونان، کلیمیان، هندوها و مسلمانان از توجه خاصی برخوردار بوده است.
گیاهشناسی
زعفران با نام علمی ( .Crocus Sativus L ) از خانواده زنبقیان (Iridaceae) گیاهی علفی، چند ساله، بدون ساقه و پیازدار است. پیاز زعفران از نوع توپر و تقریبا کروی شکل با قطر 3 تا 5 سانتی متر و پوششی قهوه ای رنگ می باشد که در زیر خاک قرار می گیرد. هر پیاز 6تا 9 برگ باریک، نظیر برگ علفهای چمنی تولید می نماید. ریشه های زعفران ازنوع افشان هستند که از قــاعده پیازها و از روی دایــره محیطی آن می رویند. گل زعفران اولین اندامی است که در اوایل پاییز ظاهر می شود. در سال اول کشت، به علت ضعف پیازها و عدم استقرار کامل آنها در خاک و کشت عمقی، جوانه های گل توان کافی برای رویش ندارند و حتی برگها در سال اول دیرتر از معمول ظاهر می شوند. پوشش گل از سه کاسبرگ و سه گلبرگ همرنگ بنفش تشکیل می شود، به طوریکه تشخیص کاسبرگها از گلبرگها مشکل می باشد. تعداد پرچمها سه و طول میله پرچم دو برابر بساک است. بساک زعفران زرد رنگ می باشد. مادگی در مرکز گل قرار گرفته و دارای یک تخمدان است و از قسمت تخمدان خامه باریکی خارج می گردد. خامه طویل و کشیده بوده به رنگ زردکمرنگ است که به یک کلاله شفاف قرمز نارنجی سه شاخه ای به طول3-2 سانتی متر ختم می شود. سه کلاله همراه با خامه پس از خشک کردن، زعفران تجارتی را تشکیل می دهند.
اندامهای مختلف گیاه زعفران
تکثیر زعفران از طریق ایجاد پیازچه های جدید که از پیاز مادر تولیــد می شود صورت می گیرد. پیاز زعفران در ماههای تابستان به صورت غیرفعال و راکد در زمین باقی می ماند و رشد دوباره خود را در حدود پایان تابستان شروع می نماید. بر طبق گزارشات موجود چندین واریته شناخته شده در کشورهای مختلف کشت می گردد.
تقسیم بندی انواع زعفران
در ایران معمولاً زعفران تولیدی به چند شکل تقسیم بندی می شود. یکی از اصطلاحاتی که از دیرباز در این زمینه مورد استفاده قرار می گرفته زعفران دخترپیچ است. این نوع زعفران شامل قسمت کلاله و خامه، (قسمت سرخ و قسمت سفید یا زردرنگ زعفران) می باشد که در فارسی به آن زعفران دستهای نیز گفته میشود، و در خارج از کشور آن را به عنوان زعفران Bunch (دسته ای) یا Red & White(سرخ و سفید) می شناسند. در واقع قسمت قرمز دراین نوع زعفران بایدبین 75-70% باشد و قسمت ریشه یا کنج آن حدود30-25% است. از نامهای جدیدتری که بعداً مرسوم شد، زعفران سرگل یا به اصطلاح عامیانه زعفران سرقلم بود که از زعفران دسته ای تولیدگردید، بدین نحو که قسمتهای زرد آن رابا