لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 27
خیام نیشابوری، دکتر محمدعلی اسلامی ندوشن
بازگشت به گروههای مقالات
http://www.paarsi.com/article_view.asp?ID=85
میدانید که خیام عنصر خاصی است در ادبیات فارسی، خاصّ از این جهت که هم شاعر است. هم نیست. بیشتر عالم شناخته شده. در زمان خود به این عنوان معروف بوده است. گذشته از آن درست روشن نیست که چه تعداد رباعی گفته و یا اصلاً این رباعیهای منسوب به او تا چه مقدار به او مربوطند. چنانکه میبینیم چند سوال و ابهام در برابر نامش هست.نخست به عنوان عالم یعنی ریاضیدان، متفکر، فیلسوف و کسی که در ستاره شناسی کار میکرده معروف شده. ولی بعد موضوع شاعریش مطرح گردیده. میدانید که وی تا حدود صد سال پیش در ایران شاعر معروفی نبود. نام او به عنوان شاعر در میان بود، ولی کسی او را به عنوان یک گوینده صاحب دیوان به شمار نمیآورد. بیشتر شعر به سبک «خیامی» رواج داشت، که دیگران به تقلید او میسرودند. واقعیت آنست که شهرتش از زمانی بالا گرفت که فیتز جرالد انگلیسی تعدادی رباعیها را به اسم او ترجمه کرد و انتشار داد و بعد از این، شهرت او از انگلستان شروع شد و به سراسر جهان سرایت کرد. از نظر خود ما هم، باید اعتراف کرد که فیتز جرالد ما را متوجه اهمیت شاعری خیام کرد. و این از عجایب است که کسی که از همه کمتر در زبان فارسی شعر گفته، در جهان معروفترین شاعر ایران شود. الآن تقریباً خیام به همه زبانهای مهم دنیا ترجمه شده، نه تنها به زبانهای متعدد بلکه بعضی از زبانها چند بار به فرانسوی، آلمانی...، در زبانهای بزرگ هر کدام چند ترجمه از او هست ولی با اینهمه هنوز در مقابل این سوال قرار دارد که چگونه کسی است؟ نه تنها از لحاظ نوع کار، یعنی اینکه آیا شاعر بوده یا نه و چه تعداد شعر گفته، بلکه از جهت اینکه اصولاً چه میخواسته است بگوید و چگونه آدمی است؟ دو سوال متناقض در برابرش هست که بعضی او را به عنوان یک شاعر بیاعتقاد به همه چیز و بعضی دیگر به عنوان یک شاعر حکیم معرفی میکنند. این خاص او نیست، این تناقض بزرگ اصولاً در برابر ادبیات فارسی است که بعضی از گویندگانش این طرفی هستند یا آن طرفی. این شاعران عرفانی همینطور هستند، یعنی عطار، سنایی، مولوی و چند تن دیگر. قضاوت ما به مشکل برمیخورد که جهتگیری اینها چه هست. این ابهام ناظر به تاریخ ایران نیز میشود، زیرا ما با یک نوسان بزرگ در تاریخ ایران روبهرو هستیم. یک تاریخ دو جهتی و یا حتی سه جهتی داریم که روشن نیست که به کدام سو متمایل است. قوم ایرانی برای اینکه مخلوطی بوده است از اندیشههای متفاوت و این به علت اوضاع و احوال تاریخی- جغرافیایی است، که جای دیگر به آن اشاره داشتیم، یعنی قومی که نمیتوانسته روی یک خط جلو برود و ناچار بوده است که نوسان داشته باشد، از قطبی به قطب دیگر حرکت بکند و این دو قطب متناقض را با هم آشتی بدهد، با هم سازگار بکند و با آن زندگی بکند. یکی از نمونههای بارزش خیام است. خیام از این جهت باز آسانتر میشود با او رو بهرو شد که قدری با صراحت حرف زده، یعنی پرده پوشی خاصی که گویندگان دیگر مثل عطار و سنایی و مولوی و حافظ داشتند، او نداشته، یعنی کنایهگویی، استعاره گویی و این پوششهای معمول ادب فارسی در او نیست یا کم است، و به همین علت باز یک حالت استثنایی پیدا میکند، که نسبتاً صریح حرف زده. با این حال، باز هم ایرانیها بعد از او، آنها که قضاوت دربارهاش داشتند دستبردار نبودهاند. باز خواستند که تعبیرهای مختلفی بکنند. این است که بعضی خواستند حتی او را یک شاعر عارفمنش قلمداد کنند. بعضی خواستند او را یک مادیاندیش محض بشناسند. ببینید باز کلمات فارسی و اندیشه ایرانی آنچنان سیالیتی داشته، نوسانی داشته که راه را بر تعبیرهای متعارض باز میگذاشته: ما نظرمان به سوی شاعری خیام جلب شد، آنگاه که نجمالدین رازی به عنوان نخستین فرد، عبارت مهمی درباره او به کار برد. در حدود70، 80 سال بعد از خیام، کتاب «مرصاد العباد» را نوشت، در بحبوحه حمله مغول که او را فرار داده و رانده بود به آسیای صغیر. در این کتاب او اشارههای بسیار تند نسبت به خیام دارد، و میگوید که این آدمی بوده است مادیمآب و دارای انحراف فکری، و دو رباعی از او نقل میکند به عنوان شاهد، و این نخستین بار است که ما برمیخوریم به یک نوع اظهارنظر صریح درباره خیام که با تلخی بیان میشود. این دو رباعیای که نقل میکند میگوید که اینها شعرهایی است حاکی از بیاعتقادی نسبت به مبانی دینی و یکی از آنها این است:«دارنده چو ترکیب طبایع آراستاز بهر چه او فکندش اندر کم و کاستگر نیک آمد، فکندن از بهر چه بودور نیک نیامد این صور عیب که راست؟»میبینید که خیلی روشن میگوید که خدا ما را خلق کرد. اگر یک ترکیب خوبی از آفرینش هستیم، پس چرا ما را در «کم و کاست» یعنی رنج و محنت انداخت؟ اگر هم ترکیب
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 27
خیام نیشابوری، دکتر محمدعلی اسلامی ندوشن
بازگشت به گروههای مقالات
http://www.paarsi.com/article_view.asp?ID=85
میدانید که خیام عنصر خاصی است در ادبیات فارسی، خاصّ از این جهت که هم شاعر است. هم نیست. بیشتر عالم شناخته شده. در زمان خود به این عنوان معروف بوده است. گذشته از آن درست روشن نیست که چه تعداد رباعی گفته و یا اصلاً این رباعیهای منسوب به او تا چه مقدار به او مربوطند. چنانکه میبینیم چند سوال و ابهام در برابر نامش هست.نخست به عنوان عالم یعنی ریاضیدان، متفکر، فیلسوف و کسی که در ستاره شناسی کار میکرده معروف شده. ولی بعد موضوع شاعریش مطرح گردیده. میدانید که وی تا حدود صد سال پیش در ایران شاعر معروفی نبود. نام او به عنوان شاعر در میان بود، ولی کسی او را به عنوان یک گوینده صاحب دیوان به شمار نمیآورد. بیشتر شعر به سبک «خیامی» رواج داشت، که دیگران به تقلید او میسرودند. واقعیت آنست که شهرتش از زمانی بالا گرفت که فیتز جرالد انگلیسی تعدادی رباعیها را به اسم او ترجمه کرد و انتشار داد و بعد از این، شهرت او از انگلستان شروع شد و به سراسر جهان سرایت کرد. از نظر خود ما هم، باید اعتراف کرد که فیتز جرالد ما را متوجه اهمیت شاعری خیام کرد. و این از عجایب است که کسی که از همه کمتر در زبان فارسی شعر گفته، در جهان معروفترین شاعر ایران شود. الآن تقریباً خیام به همه زبانهای مهم دنیا ترجمه شده، نه تنها به زبانهای متعدد بلکه بعضی از زبانها چند بار به فرانسوی، آلمانی...، در زبانهای بزرگ هر کدام چند ترجمه از او هست ولی با اینهمه هنوز در مقابل این سوال قرار دارد که چگونه کسی است؟ نه تنها از لحاظ نوع کار، یعنی اینکه آیا شاعر بوده یا نه و چه تعداد شعر گفته، بلکه از جهت اینکه اصولاً چه میخواسته است بگوید و چگونه آدمی است؟ دو سوال متناقض در برابرش هست که بعضی او را به عنوان یک شاعر بیاعتقاد به همه چیز و بعضی دیگر به عنوان یک شاعر حکیم معرفی میکنند. این خاص او نیست، این تناقض بزرگ اصولاً در برابر ادبیات فارسی است که بعضی از گویندگانش این طرفی هستند یا آن طرفی. این شاعران عرفانی همینطور هستند، یعنی عطار، سنایی، مولوی و چند تن دیگر. قضاوت ما به مشکل برمیخورد که جهتگیری اینها چه هست. این ابهام ناظر به تاریخ ایران نیز میشود، زیرا ما با یک نوسان بزرگ در تاریخ ایران روبهرو هستیم. یک تاریخ دو جهتی و یا حتی سه جهتی داریم که روشن نیست که به کدام سو متمایل است. قوم ایرانی برای اینکه مخلوطی بوده است از اندیشههای متفاوت و این به علت اوضاع و احوال تاریخی- جغرافیایی است، که جای دیگر به آن اشاره داشتیم، یعنی قومی که نمیتوانسته روی یک خط جلو برود و ناچار بوده است که نوسان داشته باشد، از قطبی به قطب دیگر حرکت بکند و این دو قطب متناقض را با هم آشتی بدهد، با هم سازگار بکند و با آن زندگی بکند. یکی از نمونههای بارزش خیام است. خیام از این جهت باز آسانتر میشود با او رو بهرو شد که قدری با صراحت حرف زده، یعنی پرده پوشی خاصی که گویندگان دیگر مثل عطار و سنایی و مولوی و حافظ داشتند، او نداشته، یعنی کنایهگویی، استعاره گویی و این پوششهای معمول ادب فارسی در او نیست یا کم است، و به همین علت باز یک حالت استثنایی پیدا میکند، که نسبتاً صریح حرف زده. با این حال، باز هم ایرانیها بعد از او، آنها که قضاوت دربارهاش داشتند دستبردار نبودهاند. باز خواستند که تعبیرهای مختلفی بکنند. این است که بعضی خواستند حتی او را یک شاعر عارفمنش قلمداد کنند. بعضی خواستند او را یک مادیاندیش محض بشناسند. ببینید باز کلمات فارسی و اندیشه ایرانی آنچنان سیالیتی داشته، نوسانی داشته که راه را بر تعبیرهای متعارض باز میگذاشته: ما نظرمان به سوی شاعری خیام جلب شد، آنگاه که نجمالدین رازی به عنوان نخستین فرد، عبارت مهمی درباره او به کار برد. در حدود70، 80 سال بعد از خیام، کتاب «مرصاد العباد» را نوشت، در بحبوحه حمله مغول که او را فرار داده و رانده بود به آسیای صغیر. در این کتاب او اشارههای بسیار تند نسبت به خیام دارد، و میگوید که این آدمی بوده است مادیمآب و دارای انحراف فکری، و دو رباعی از او نقل میکند به عنوان شاهد، و این نخستین بار است که ما برمیخوریم به یک نوع اظهارنظر صریح درباره خیام که با تلخی بیان میشود. این دو رباعیای که نقل میکند میگوید که اینها شعرهایی است حاکی از بیاعتقادی نسبت به مبانی دینی و یکی از آنها این است:«دارنده چو ترکیب طبایع آراستاز بهر چه او فکندش اندر کم و کاستگر نیک آمد، فکندن از بهر چه بودور نیک نیامد این صور عیب که راست؟»میبینید که خیلی روشن میگوید که خدا ما را خلق کرد. اگر یک ترکیب خوبی از آفرینش هستیم، پس چرا ما را در «کم و کاست» یعنی رنج و محنت انداخت؟ اگر هم ترکیب
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 3
آیت الله مطهری و دکتر شریعتی دو مرد تاثیر گذار در انقلاب ایران بودند. نه می توان زحمات مطهری را نادیده انگاشت و نه می شود به شریعتی بی اعتنا بود. این دو (در کنار دیگر بزرگان) بار فرهنگی انقلاب را به دوش کشیدند. ذهن ها را آماده کردند و طرحی نو در انداختند. گرچه تاثیر گذاری شریعتی در نسل جوان بیشتر بود و معلم انقلاب لقب گرفت اما نقش مطهری را که از بنیانگذاران حسینیه ارشاد بود نیز نمی توان در آگاهی دادن و تعلیم و تربیت آن نسل انکار کرد. شریعتی با آن بیان جذاب و گیرایش (که مارکسیسیت ها را یکضرب شیعه می کرد!) اسلام را از پستو بیرون کشید و پایه گذار یک حرکت پرخروش مردمی شد. اسلام و مذهب را بی واسطه فهمید. اینگونه شد که توانست با فهم نو از دین و مذهب سیل جوانان را به حسینیه ارشاد سرازیر کند چنانکه در هر درس ۵۰۰۰ نفر پای صحبتش می نشستند. مقصود از این نوشته نه تمجید از شریعتی است و نه تجلیل از مطهری ؛ نه تخریب شریعتی است و نه تنبیه مطهری. تنها شرح و بسط یک درگیری فکری است بین یک عالم اسلامی و یک روشنفکر دینی(1). دعوای یک ملای کور و یک خاموش فکر غربزده نیست. کشمکش فکری است میان یک روحانی علوی و یک متفکر اسلامی. قصد ما بزرگ نمایی و یا تخریب وجهه ی این دو نیست. تحقیق و تحلیلی است بر این دو بزرگوار که شاید " فاعتبروا یا اولی الابصار.... "
حسینیه ارشاد موسسه ای مذهبی فرهنگی بود که در سال ۱۳۴۲ به همت محمد همایون و علی آبادی و ناصر میناچی با همفکری مطهری تاسیس شد. تعیین سیاست عمومی و انتخاب سخنرانان اکثرا به عهده ی مطهری بود (2) سال ۱۳۴۵ مطهری از استاد محمد تقی شریعتی دعوت می کند تا برای سخنرانی به ارشاد بیاید و استاد تا سال ۱۳۴۶ در محل موقت حسینیه به ایراد سخنرانی می پرداخت. در سال ۴۸ که موضوع چاپ نشریات داخلی حسینیه پیش آمد مطهری اولین نشریه حسینیه را در دو جلد به نام "محمد خاتم پیامبران" منتشر کرد. مطهری از شریعتی دعوت می کند تا مقاله ای برای این نشریه بفرستد و در نامه ای به دکتر می نویسد: "برادر عزیز دانشمندم. قلب خود شما گواه است که چقدر به شما ارادت می ورزم..."(3) دکتر شریعتی برای این کتاب دو مقاله فرستاد ۱- هجرت تا وفات ۲- سیمای محمد. و به مطهری اجازه داده بود که هر یک از این مقالات را که می پسندد چاپ کند." مطهری چنان از خواندن زندگی محمد به وجد آمده بود که آنرا سه بار به طور کامل خوانده بود. مطهری هر دو مقاله را چاپ کرد و در نامه ای به پدر شریعتی از او تجلیل و تمجید کرد"(4)
با انتشار این دو مقاله سیل انتقادات و حمله ها از روحانیون سنتی شروع شد. "چرا جلوی اسم محمد "حضرت" و "ص" نگذاشته ؟(5) مطهری در مقابل این حملات ایستاد و از شریعتی دفاع کرد. درباره ی شریعتی گفته بود:" چون رشته او جامعه شناسی است و خوب هم درس خوانده و کاملا بر اعصابش مسلط است در بیان الفاظ معرکه است. چون جوانها از فکلی ها کمتر بحث های دینی شنیده اند و او هم به زبان جوان ها صحبت می کند اینست که بیشتر از ما طالب دارد."(6)
شریعتی از سال ۴۵ با سخنرانی "مخروط جامعه شناسی" همکاری خود را با ارشاد آغاز می کند. تا جایی که به قول خود شریعتی حسینیه با خون و فکر و شخصیتش عجین می شود(7)
رضا داوری در بیان خاطره ای از دیدار با مرحوم مطهری می گوید:" ایشان (مطهری) زبان به ستایش شریعتی گشودند و گفتند: بعضی از مقالات دکتر شریعتی و از جمله زن در چشم و دل محمد را هیچ یک از ما نمی توانستیم بگوییم.
با آمدن شریعتی و استقبال شدید دانشجویان رفته رفته مرحوم مطهری نسبت به شریعتی بدبین می شود. جای تمجید ها, تنقید ها نشست و جای تکریم ها ,تعذیب ها. اطرافیان نیز به این اختلاف دامن می زدند.
پرویز خرسند می گوید: "روزی برای برداشتن وسایل مورد نیاز به حسینیه آمدم. در گوشه ی سالن آقای ... را دیدم که با مرحوم مطهری گفتگو می کرد. از کنارشان که گذشتم اسم شریعتی را شنیدم و اینکه چه کسی باید برود و چه کسی باید بماند. کنجکاو شدم وایستادم. آقای ... به مرحوم مطهری می گفتند: "بین شما و دکتر شریعتی فقط یکی باید اینجا بماند و تصمیم قطعی است. مرحوم مطهری گفتند حالا چه کسی قرار است بماند؟ آقای ... پاسخ داد: چون جوان ها استقبال بیشتری از دکتر شریعتی دارند قرار است ایشان بماند. مرحوم مطهری خیلی ناراحت شد". من تصور کردم که این تصمیم هیئت مدیره است و خود دکتر هم قضیه را می داند. بلافاصله به آپارتمان برگشتم و داستان را برای شریعتی گفتم. متوجه شدم او کاملا بی خبر است. وقتی حرفهایم را شنید با عصبانیت گفت:"این احمقانه ترین کاری بود که می توانستند انجام دهند.این ها نمی فهمند که نه حضور مطهری عرصه را بر من تنگ می کند و نه حضور من مانع کار اوست. او استاد فلسفه وحکمت است و من جامعه شناسی درس می دهم و این هر دو برای جامعه ی جوان ها مفید است"(8)
با روشن شدن افکار شریعتی و تز اسلام منهای روحانیت و انتقاد به مجلسی و خواجه نصیر ,مطهری که زمانی دائما از شریعتی و افکارش و زبانش تعریف می کرد کم کم شروع به موضع گیری در مقابل شریعتی نمود. البته باید گفت که خود مرحوم مطهری به انتقاد از روحانیون اعتقاد داشت اما می گفت این ما هستیم که باید خودمان را نقد کنیم و دخالت کردن غیر روحانیون در مباحث دینی را بر نمی تابید. به همین دلیل مرحوم مطهری جلسه ای را تشکیل داد تا برای سخنرانان ضوابط و معیار هایی در نظر گرفته شود. شاید بیشتر این ضوابط به خاطر این بود که شریعتی از حسینیه کنارگذاشته شود.(9) در این تبصره ها عدم تجاهر به فسق و پایبندی به تقوا و پرهیز از گناهان کبیره گنجانده شده بود. به قول محمد همایون صاحب حسینیه: "پس لطف کنید یک تبصره هم بگذارید که سخنران کچل هم نباید باشد! (اشاره به اینکه همه ی این ضوابط به خاطر حذف شریعتی است) اما چگونه می شد شریعتی را حذف کرد؟ شریعتی ای که شهرت حسینیه مدیون او بود. ناصر میناچی می گوید: "حسینیه ای که در طول چندین سال فعالیتش فقط توانسته بود ۲ جلد کتاب محمد خاتم پیامبران بیرون دهد و جلد دوم با عدم استقبال مردم مواجه شده بود و اگر جلد اول به چاپهای بعدی رسید به خاطر دو مقاله شریعتی بود, چگونه با حذف شریعتی حسینیه می تواند به کار خود و رسیدن به سطح عالی ادامه دهد؟"(10)
با مخالفت همایون و میناچی با طرح حذف دکتر , مرحوم مطهری استعفای خود را تقدیم حسینیه کردند. شریعتی هم که ۷ ماه از ارشاد کنار کشیده بود بار دیگر بازگشت.
و اما واکنش شریعتی به این ماجراها چه بود؟ محمد مهدی جعفری در کتاب"بار دیگر شریعتی" می نویسد:" یکبار شریعتی را دیدم و به او گفتم امشب فلان مجلس دعوت داریم. شما هم بیایید. در ضمن آقای مطهری هم هستند. شریعتی گفت: اتفاقا چه بهتر. خوشحال می شوم که بیایم. طوری می گویید که من اگر مطهری بیاید ناراحت می شوم. اگر اختلافی هم هست میان من و ایشان اختلاف جزئی است. وگرنه ما همه مان در یک صف واحد می جنگیم.
پرویز خرسند می گوید: "نشنیدم شریعتی یکبار کلمه ای علیه مطهری بگوید(11)
جعفری می گوید:"خدایی اش من هرگز از دکتر شریعتی بدگویی نسبت به شهید مطهری نشنیدم.(12)
جعفری همچنین نقل می کند روزی در منزل دکتر نکوفر بودیم. مرحوم مطهری را دیدم. مرا خواست. گفت: دیدی رفیقت چه تیشه ای به ریشه ی اسلام می زند؟ گفتم چه کسی؟ گفت شریعتی. گفتم برای چه؟ گفت: این مقالاتی که در کیهان می نویسد تیشه به ریشه دین می زند. گفتم مگر جریان را نمی دانید؟ دکتر رفته اصفهان یک سخنرانی کرده. سخنرانی از نوار پیاده می شود و بوسیله ی دانشجویان چاپ می گردد. در صحافی بوسیله ی ساواک توقیف می شود ساواک این ها را می دهد به کیهان. مطهری گفت : نه اینطور نیست. گفتم خود شریعتی این را به من گفت. مرحوم مطهری گفت:دروغ می گوید. پدرش هم دروغ می گوید!(13)
پاره ای از سخنان پراکنده آیت الله مطهری در مورد دکتر شریعتی
"صرف نظر از افکار نادرست و غرور و اشتباهاتش ضربه ی جبران ناپذیری به هماهنگی روحانیت و طبقات تحصیل کرده زده و آنها را سخت نسبت به روحانیون بد گمان کرده است".(استاد شهید به روایت اسناد - ص ۲۱۷)
"اوضاع آبستن حادثه ی قرن ۱۳ هجری است (اشاره به فرقه سازی بابیه). در نوشته های مرحوم (شریعتی) بذر این انشعاب شوم وجود دارد"( سیری در زندگانی استاد ص ۱۲۷)
"این جزوه (اشاره به اسلام شناسی ارشاد) مانند غالب نوشته های نویسنده از نظر ادبی و هنری اعلی است, از نظر علمی متوسط است, از نظر فلسفی کمتر از متوسط و از نظر دینی و اسلامی صفر است!"(استاد مطهری و روشنفکران ص ۳۴)
"به نظر من این جزوه (اسلام شناسی ارشاد) چیزی که نیست اسلام شناسی است. حداکثر بگوییم اسلام سرایی یا اسلام شاعری است. نویسنده جزوه نظر به غرور بی حد و نهایتش همان طور که خاصیت هر مغروری است ,عقده ندانستن علوم اسلامی از فلسفه و کلام و فقه و عرفان و غیره دارد".(مطهری و روشنفکران ص ۴۲)
"این جزوه (حسین وارث آدم) نوعی روضه ی مارکسیستی است که تازگی دارد."(یادداشت های مطهری ص ۲۱۸)
"من دو سفر با شریعتی به حج رفتم هرگز یکبار ندیدم سر او به مهر برسد"(اشاره به اینکه شریعتی نماز نمی خوانده) (طرحی از یک زندگی ج ۲ نقل از علی ابادی. یکی از ۳ نفر اعضای موسسین ارشاد)
اینکه چرا مطهری با آن همه سابقه و مبارزه و کار فرهنگی دست به چنین اظهار نظرهایی زد دقیقا معلوم نیست اما می شود با نگاهی به سیر زندگی مرحوم به نکاتی دست یافت. حامد الگار نویسنده و مترجم مسلمان آمریکایی می گوید: "پیش از به صحنه آمدن شریعتی مرحوم مطهری مشهور ترین و محبوب ترین سخنران دانشجویان دانشگاه بود اما با آمدن شریعتی مستمعان او به سرعت رو به کاهش نهادند چرا که شریعتی هر روز افراد بیشتری را به سوی خود جذب می کرد. نتیجه اینکه به هر حال بشر بشر است این موضوع منجر به رنجش آیت الله مطهری شد"(14)
شاید مطهری که خود جزو موسسین حسینیه ارشاد بود و در آنجا سالها درس داده بود و در میان قشر دانشجو و روشنفکر مقام بالایی داشت نمی توانست ببیند که از حسینیه کنار رفته و به جایش کسی آمده که پای هر درسش ۵۰۰۰ نفر جوان می نشستند و او مجبور بود در مسجد الجواد حرفهایش را برای ۲۰..۳۰ نفر بزند که تازه اکثر آنها پیرمرد بودند.
پس از شهادت
باشهادت دکتر شریعتی محبوبیتی فوق العاده برای او ایجاد شد. همه او را معلم شهید و معلم انقلاب نامیدند. در این جو هیچ کس تحمل شنیدن حرف مخالف شریعتی از مطهری را نداشت. مطهری ای که یک عمر در راه اسلام تلاش کرده بود به یکباره با اظهار نظرهایش در میان جوانان از عرش به فرش آمد. بطوریکه در مراسم چهلم شریعتی در مشهد که بازرگان در دفاع از مطهری سخنرانی کرد حاضران در مراسم اعتراض کردند و استاد محمد تقی شریعتی به نشانه ی ناراحتی جلسه را ترک کرد. با انتشار نامه ی بازرگان و مطهری علیه شریعتی این ضدیت ها و دشمنی ها به اوج رسید. گرچه بازرگان نامه ی دیگری نوشت و از بعضی کلمات تبری جست. ماجرای این نامه را به زمان دیگر موکول می کنیم. دانشجویان مسلمان درآمریکا ضمن نامه ای شدیدا به این دو حمله کردند و شریعتی را بالاتر از آن دانستند که با انتقاد و دشمنی این و آن کوچک شود. آنها نوشتند:
" نسل جوان مسلمان امثال آقای مطهری را که مسائل مردم برایشان مسئله ای نیست و از جیب ملت ارتزاق می کنند و تحریف اسلام راستین و دسیسه گشتن دین در دست جلادان زمان برایشان بی تفاوت است کاری ندارند. ما کسانی را که به زندگی عثمان وار نشسته اند و دم از علی می زنند ,جزو علمای راستین نمی دانیم که خود را مسئول شنیدن حرفهایشان کنیم.."(15)
. مطهری بعد از انقلاب نیز در نامه ای به آیت الله خمینی چنین نوشت:
" اخیرا می بینیم گروهی که به اسلام عقیده و علاقه درستی ندارند سعی می کنند از او (شریعتی) بتی بسازند. تحت این عنوان که سید جمال و اقبال و بیش از آنها این شخص(شریعتی) اسلام را نو کرده و خرافات را دور ریخته و همه باید به افکار او بچسبیم..."(16)
در همان نامه سفر منجر به شهادت دکتر را ناشی از توطئه و ماموریتی می داند که دکتر می خواست دنبال کند:" و خدا می داند اگر خداوند از باب مکروا و مکرالله والله خیر الماکرین در کمین او نبود او در ماموریت خارجش چه بر سر اسلام و روحانیت می آورد"(17)
شریعتی یک سیر مستقیم را در زندگی پی گرفت و جانش را در این راه نهاد. مطهری نیز از درخشان ترین چهره های تاریخ اسلام است. کسی بود که در اوج انحطاط مسلمین گرد تخدیر از چهره ی دین زدود و وارد عرصه ی کارزار شد. کتاب هایش مثل تمام عیار روشنفکری دینی بوده و هست اما در انسان شناسی و قضاوت در مورد انسان ها نسبی گرایی یک اصل است. به قول شاعر:
کوه با آن عظمت آن طرفش صحرا بود
دست بر دامن هر کس که زدم رسوا بود
پ.ن :
1- روشنفکر دینی به معنی واقعی کلمه. هر که مسلمان بود و با یک سری از احکام دین مخالف بود اسمش را نمی شود گذاشت روشنفکر دینی. روشنفکر دینی روشنفکری است آگاه, متعهد, مسئول و انسان که در مقابل جامعه اش مسئولیت احساس کند و برخیزد. اینهایی که امروز ادعای روشنفکری دینی میکنند دیندار هم نیستند, روشنفکر پیشکش!
2- خاطرات ناصر میناچی,نشریه داخلی حسینیه ارشاد 6/2/1378 ص5
3- متن این نامه را می توانید در کتاب طرحی از یک زندگی جلد دوم ص 280 بخوانید.
4- "مسلمانی در جستجوی ناکجا آباد,علی رهنما 331
5- شریعتی در جمعی گفت: وقتی در این مملکت بالاتر از حضرت که اعلیحضرت باشد داریم,همان نام مبارک محمد زیباترین و خدایی ترین نامی است که می شود در این کشور و در هر مقاله و اثری به جای گذاشت.
6- خاطرات من از شهید مطهری,علی دوانی ص 48
7- مجموعه آثار 1. ص143
8- شریعتی در آیینه ی خاطرات. ش لامعی ص 46
9- پوران شریعت رضوی طرحی از یک زندگی ج 2ص 229
10- نشریه ارشاد شماره 15 ص 107
11- یاس نو. 2 تیر 1382
12- شریعتی آنگونه که من شناختم ص72
13- همان
14- انقلاب اسلامی در ایران ص 115و116
15- طرحی از یک زندگی ص 301
16- سیری در زندگانی استاد مطهری ص 82
17- طرحی از یک زندگی ج2 ص313
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 18
درباره دکتر محمد نمازی استاد تمام حسابداری دانشگاه شیراز
خلاصه وضعیت علمی و پژوهشی و اجرائی
دکتر محمد نمازی
استاد حسابداری (Professor of Accounting)
دانشگاه شیراز
دکتر محمد نمازی در شیراز متولد گردیده و پس از اخذ دیپلم ریاضی در شیراز و لیسانس (B.A) بانکداری از تهران موفق به کسب مدرک فوقلیسانس (M.B.A) در رشته مدیریت بازرگانی (با گرایش حسابداری و اقتصاد) از کالیفرنیای جنوبی و دکترا (PH.D) در رشته حسابداری از دانشگاه لینکن نبراسکا در آمریکا گردیده است.
وی در دانشگاه لینکلن نبراسکا به عنوان دستیار تحقیق، دستیار تدریس و مربی حسابداری عهدهدار تدریس درس اصول حسابداری بازرگانی، اصول حسابداری مدیریت و اصول حسابداری میانی بوده است. همچنین به مدت سه سال به عنوان استادیار حسابداری در دانشگاه ایالتی پنسیلوانیا در شهر استیت کالج عهدهدار تدریس حسابداری صنعتی و حسابداری مدیریت پیشرفته بوده است. وی دارای تألیفات متعددی است از جمله کتاب: Responsibility Accounting از انتشارات انجمن حسابداران صنعتی آمریکا (NAA)، کتاب: A Comprehensive Review of the Multi-Objective Techniques از انتشارات کمپانی ونس، کتاب: "تحقیقات تجربی در حسابداری: یک دیدگاه روش شناختی" از انتشارات دانشگاه شیراز، و کتاب "بررسی عملکرد اقتصادی بازار بورس اوراق بهادار در ایران" از انتشارات وزارت امور اقتصادی و دارایی "حسابداری صنعتی (2) بودجهبندی و کنترل سیستمهای استاندارد"، و "کاربرد رایانه در حسابداری" از انتشارات سازمان سمت را میتوان نام برد.
وی تاکنون بیش از 60 مقاله در مجلات مختلف معتبر داخلی و خارجی انتشار داده است از جمله آنها:
1- Neberska Academy of Science
2- Management Accounting
3- TIMS/ORSA
4- Akron Economici & Business Review
5- Journal of Accounting Literature
6- Journal of Information & Optimization Science
مجله علوم اجتماعی و انسانی دانشگاه شیراز، دانش مدیریت، مجله اقتصاد و مدیریت، مجله حسابدار، بررسیهای حسابداری و حسابرسی، مجله تحقیقات مالی، مجله مدرس، مجله برنامه و بودجه، مجله علوم انسانی دانشگاه سیستان و بلوچستان، فصلنامه پژوهشها و سیاستهای اقتصادی و پژوهشنامه علوم انسانی و اجتماعی دانشگاه مازندران، مدیریت و توسعه، فصلنامه دانش و پژوهش حسابداری، مطالعات حسابداری میباشد.
ایشان سرپرستی پروژهها و پایاننامههای زیادی در سطح کارشناسی، کارشناسی ارشد و دکترا در دانشگاه شیراز، تربیت مدرس و دانشگاه تهران را نیز به عهده داشته و داوری کتب و مقالات داخلی و خارجی زیادی را نیز انجام داده است. همچنین وی مقالات متعددی را در گردهمایی و سمینارهای داخلی و خارجی از جمله سمینارهای مربوط به انجمن حسابداران آمریکا (AAA) و (NAA) در شهرهای بالتیمر، بستن، نیویورک و لوسآنجلس، سانفرانسیسکو و یونیورسیتی پارک ارائه داده است و در سمینارهای حسابداران ایران نیز سخنرانی ایراد نموده و مقالاتش نیز انتشار یافته است. وی همچنین، سخنرانیهای متعددی برای سازمانها و جوامع مختلف از جمله انجمن حسابداران خبره ایران، سازمان مطالعه کتب علوم انسانی دانشگاهها (سازمان سمت)، وزارت صنایع، وزارت ارشاد و فرهنگ اسلامی آذربایجان، سازمان مدیریت صنعتی، صنایع الکترونیک ایران، شرکتهای صنعتی، دانشگاه شیراز و دانشگاه تربیت مدرس، سمینار بهرهوری استان فارس، کارخانه مخابرات راه دور، شرکتهای صنعتی فارس، شهرداری شیراز، وزارت نیرو، دانشگاه آزاد اسلامی یاسوج و دانشگاه فردوسی مشهد، دانشگاه امام رضا (ع) مشهد و گردهمایی بورس و بازار سرمایه و اوراق بهادار شیراز نموده است. تحقیقات ایشان در زمینه "بررسی وضعیت حسابداری صنعتی و حسابداران مدیریت صنایع استان فارس" "تجزیه و تحلیل صورتهای مالی با استفاده از نظر شانون" "دیدگاههای مدیران واحدهای صنعتی فارس نسبت به حسابداری صنعتی" در دانشگاه شیراز انجام گردیده و تحقیقی پیرامون "بررسی کارایی بورس اوراق بهادار ایران" نیز برای وزارت اقتصاد و دارائی نیز انجام دادهاند.
وی دو دفعه به سمت معاونت اداری و مالی دانشگاه شیراز منصوب گردیده و به عنوان رئیس دانشکده ادبیات و علوم انسانی دو دفعه و رئیس دایره حقوقی دانشگاه شیراز نیز انجام وظیفه نموده است. در حال حاضر استاد و رئیس بخش حسابداری دانشگاه شیراز میباشد و به تدریس دوره دکترای حسابداری در دانشگاه تربیت مدرس و دانشگاه تهران اشتغال دارد. وی همچنین سرپرستی دوره دکترای حسابداری دانشگاه تربیت مدرس و ریاست کمیته حسابداری سازمان مطالعه و تدوین کتب علوم انسانی دانشگاهها (سمت) را نیز به عهده داشته است. ایشان سردبیر تحریریه مجله علوم اجتماعی و انسانی دانشگاه شیراز بوده و عضو هیأت تحریریه مجله بررسیهای حسابداری و حسابرسی دانشگاه تهران، مجله تحقیقات مالی دانشگاه تهران، مجله علوم اجتماعی و انسانی دانشگاه مازندران، و عضو هسته مطالعات پژوهشی بازرگانی استان فارس نیز میباشد. وی در کمیتههای مختلفی از جمله هیأت ممیزه دانشگاه شیراز، شورای دانشگاه شیراز، هیأت تخصصی ممیزه دانشکده ادبیات و علوم انسانی، به عنوان عضو، کمیته رفاه دانشگاه، مسکن دانشگاه، طبقهبندی مشاغل دانشگاه و قرضالحسنه در دانشگاه شیراز به عنوان رئیس انجام وظیفه نموده است.
دکتر نمازی تجارب عمیقی نیز در زمینة طراحی سیستمهای مالی و صنعتی دارا میباشد و به عنوان مشاور مالی و اداری در کارخانجات و صنایع متعددی انجام وظیفه نموده است و طرحهای زیادی را در زمینههای حسابداری مالی و صنعتی ارائه نموده است.
وی دارای مدرک عضویت در انجمن حسابداران صنعتی و مدیریت آمریکا (NAA) بوده و به عنوان یکی از هفت نفر عضو انجمن تحقیقاتی حسابداران صنعتی در آمریکا و رئیس تحقیقات حسابداری صنعتی در قسمت پنسیلوانیا- شهر استیت کالج نیز فعالیت نموده است. ایشان عضو انجمن حسابداران آمریکا (AAA) نیز بوده است. همچنین وی به عضویت "انجمن حسابداران خبره ایران" و "انجمن حسابداران رسمی" و "جامعه حسابداران ایران" نیز در آمدهاند.
فعالیتهای علمی و پژوهشی و اجرائی
دکتر محمد نمازی
استاد حسابداری (Professor of Accounting)
دانشگاه شیراز
سوابق اجرائی:
1- نماینده دانشکده علوم اداری و مدیریت بازرگانی دانشگاه ایالتی پنسیلوانیا در کتابخانه دانشگاه.
2- عضو کمیته تدوین دروس مختلف دوره کارشناسی و کارشناسی ارشد و دکترای حسابداری در دانشگاه ایالتی پنسیلوانیا
3- رئیس تحقیقات و مطالعات حسابداری صنعتی جامعه حسابداران صنعتی آمریکا- بخش مرکزی پنسیلوانیا
4- معاونت اداری و مالی دانشگاه شیراز (دو نوبت)
5- رئیس دایره حقوقی دانشگاه شیراز
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 3
آشنایی با نظریه معروف دکتر حسابی
خلاصه ای از تئوری معروف او:
دکتر حسابی یکبار تابستان برای مدت کوتاهی به ایران بازگشت و در خانه ای متعلق به آقای جمارانی تابستان را سپری می کرد و در همین ایام در حین مطالعات به این فکر افتادند که علت وجود خاصیتهای ذرات اصلی باید در این باشد که این ذرات بی نهایت گسترده اند و هر ذره ای در تمام فضا پخش است و نیز هر ذره ای بر ذرات دیگر تاثیر می گذارد. به این ترتیب به فکر آزمایشی افتاد که این نظریه را اثبات و یا نفی کند . او با خود فکر کرد اگر این تئوری صحیح باشد باید چگالی یک ذره مادی به تدریج با فاصله از آن کم شود و نه اینکه یک مرتبه به صفر برسد و نباید ذره مادی شعاع معینی داشته باشد. پس در اینصورت نور اگر از نزدیکی جسمی عبور کند باید منحرف شود و پس از اینکه محاسبات مربوط به قسمت تئوری این نظریه را به پایان رسانید پس از بازگشت به امریکا به راهنمایی پرفسور انیشتین در دانشگاه پرنیستون به تحقیقات در این زمینه پرداخت. پرفسور انیشتین قسمت نظری تئوری را مطالعه کرد و دکتر حسابی را به ادامه کار تشویق کرد. دکتر حسابی به راهنمایی پرفسور انیشتین به تکمیل نظریه پرداخت سپس یک سال دیگر در دانشگاه شیکاگو به کار پرداخت و آزمایشهایی در این زمینه انجام داد. وی با داشتن یک انتر فرومتر دقیق توانست فاصله نوری را در عبور از مجاورت یک میله اندازه بگیرد و چون نتیجه مثبت بود آکادمی علوم آمریکا نظریه دکتر حسابی را به چاپ رسانید. برخی همکاران از نامأنوس بودن و جدید بودن این فکر متعجب شدند و برخی از این نظریه استقبال کردند.
شرح آزمایشهای انجام شده و نتیجه آن: در اثبات این نظریه اگر در آزمایش, نور باریک لیزر از مجاورت یک میله وزین چگال عبور داده شود, سرعت نور کم می شود. در نتیجه پرتو لیزر منحرف میگردد. هرگاه پرتو لیزر بطور مناسبی از میان دو جسم سنگین که در فاصله ای از هم قرار دارند عبور داده شود انحراف آن هنگام عبور از مجاورت جسم اول و سپس از مجاورت جسم دوم به خوبی معلوم میشود و این انحراف قابل عکسبرداری است. این آزمایش گسترده بودن ذره را نشان می دهد. بر طبق این آزمایش انحراف زیاد پرتو لیزر فقط در اثر پراش نبوده بلکه مربوط به جسم است. بر حسب این نظریه هر ذره, مثلاً الکترون, کوارک یا گلویون نقطه شکل نیست بلکه بی نهایت گسترده است و در مرکز آن چگالی بسیار زیاد بوده و هر چه از مرکز فاصله بیشتر شود آن چگالی بتدریج کم می شود. بنابراین یک پرتو نور از یک فضای چگالی عبور کرده و شکست پیدا میکند و انحراف می یابد. اختلاف تئوری بی نهایت بودن ذرات با تئوریهای قبلی: در تئوریهای قبلی هر ذره قسمت کوچکی از فضا را در بر دارد یعنی دارای شعاع معینی است و خارج از آن این ذره وجود ندارد ولی در این تئوری ذره تا بی نهایت گسترده است و قسمتی از آن در همه جا وجود دارد. در تئوریهای جاری نیروی بین دو ذره از تبادل ذرات دیگر ناشی می شود و این نیرو مانند توپی در ورزش بین دو بازیکن رد و بدل می شود و این همان ارتباطی است که یبن آنها حاکم است و در تئوریهای جاری تبادل ذرات دیگری این ارتباط میان دو ذره را ایجاد میکند. مثلاً نوترون که بین دو ذره مبادله می شود, اما در تئوری دکتر حسابی ارتباط بین دو ذره همان ارتباط گسترده ایست که در همه جا بعلت موجودیت آنها در تمام فضا بین آنها وجود دارد.
ارتباط این تئوری با تئوری نسبیت انیشتین: تئوری انیشتین می گوید: خواص فضا در حضور ماده با خواص آن در نبود ماده فرق دارد, به عبارت ریاضی یعنی در نبود ماده, فضا تخت است ولی در مجاورت ماده فضا انحنا دارد. اگر بگوییم یک ذره در تمام فضا گسترده است در هر نقطه از فضا چگالی ماده وجود دارد و سرعت نور به آن چگالی بستگی دارد به زبان ریاضی به این چگالی می توان انحنای فضا گفت. ارتباط فلسفی این تئوری با فلسفه وحدت وجود: در این نگرش همه ذرات جهان بهم مرتبط هستند. زیرا فرض بر این است که هر ذره تا بی نهایت گسترده است و همه ذرات جهان در نقاط مختلف جهان با هم وجود دارند. یعنی در واقع قسمت کوچکی از تمام جهان در هر نقطه ای وجود دارد.