لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 11
خواجه نصیرالدین توسی
فیزیکدان ایرانی
متولد: 30 بهمن سال 580 هجری شمسی در توس در خراسان در ایران
مرگ: 6 خرداد سال 653 هجری شمسی در کاظمین (نزدیک بغداد در عراق) در سن 73 سالگی.
مقدمه:
در یک محدوده ی زمانی نه چندان طولانی قوم ایرانی سردمدار علم شد. از جمله دانشمندان این دوره عبارتند از فردوسی، بوعلی سینا، ناصرخسرو، حسن صباح، خواجه نظام الملک، خیام، خواجه نصیرالدین توسی، زکریای رازی، رودکی و عنصری. وجود و حضور این افراد در نتیجه ی یک نوع انباشتگی ثروت و شهرنشینی و اقتدار حکومتی در ایران بود. فردوسی را می توان دانشمندی دانست که از لحاظ روانی به سپاهیان کمک می کرد و البته مردم عادی نیز اشعار او را برای موفقیتهای بیشتر در زندگی خود بکار می بردند. خیام که هم ریاضیدان بود، هم شاعر و فیلسوف و هم اخترشناس حرفه ای همراه با تیم تحقیقاتی خود موفق به تنظیم تقویم جلالی شد که دقت آن در این عصر شرقیان و غربیان را متعجب کرده که چگونه مردی در هشتصد سال پیش چنین دقت بی نظیری بکار برده است. اینک به شرح زندگی کسی می پردازیم که هشتصد سال پیش اولین مرکز تحقیقات ستاره شناسی دنیا را بنام رصدخانه ی مراغه بنا نهاد. محققی که اکنون به پاس خدماتش در نصف النهار 41 درجه ی جنوبی و مدار صفر ِ ماه منطقه ی بزرگی بنام صحرای نصیرالدین توسی نامگذاری شده است.
کسی که در کتاب ?شکل القطاع? خود، مثلثات را نه فقط به عنوان پیش زمینه ی نجوم بلکه دانشی مستقل مطرح کرده و قواعد اصلی مثلثات کروی و مسطح را عرضه کرده است. در آن زمان دانشمندان مجبور به فراگیری عربی بودند مثل امروز که همه مجبور به یادگیری انگلیسی هستند. چون علم آن زمان به زبان عربی بوده و پژوهشگران غربی هم به این زبان آشنایی داشتند. خواجه در کتاب ?تجرید الکلام? درباره ی نور و تکیه بر نظریه ی ذره بودن آن مطلب نوشته است که فوق العاده اهمیت علمی دارد. همچنین درباره ی انتشار صوت و شباهت آن به امواج آب نیز مطالبی را مورد بحث قرار داده است.
زندگینامه:
اسم واقعی: محمد بن محمد بن حسن توسی
تولد: 30 بهمن سال 580 هجری شمسی در توس در خراسان در ایران
مرگ: 6 خرداد سال 653 هجری شمسی در کاظمین (نزدیک بغداد در عراق) در سن 73 سالگی.
در حقیقت خواجه نصیر الدین توسی در طول زندگی خود بنامهای دیگری مثل محقق توسی، خواجه ی توسی و خواجه معروف بوده است.
خواجه در شرایط مستعدی پا به هستی نهاد. در آغاز تحصیل نزد دائى خود به علوم عقلیه پرداخت. در این زمان بود که مغولها حمله ی سریع خود را به سمت غرب شروع کردند اما هنوز در ایران اتفاق خاصی نیفتاده بود.
در سال 593 هجری شمسی ، وقتی که محمد بن محمد توسی 13 ساله بود راهی شهر نیشابور شدو نیشابود در 75 کیلومتری غرب توس است و آنزمان شهر علمی و معروفی بود. در نیشابور کتاب قانون بوعلی را شبها از استاد خود فریدالدین داماد قرض می گرفت و می خواند صبح ها آنرا به او پس می داد تا استاد آنروز آنرا تدریس کند. این روش مطالعه برای توسی بسیار مفید بود چرا که شوق مطالعه ی درسهایش یعنی پزشکی، فیزیک و فلسفه را در او افزون می کرد. این پسر به همین استاد اکتفا نکرد و کتاب دیگر بوعلی یعنی کتاب شفا را پیش یک استاد دانشگاهی دیگر بنام قطب الدین مصری یاد می گرفت.
روزی هم پدرش او را به خانقاه عطار در نیشابور (نزدیک توس) می برد تا رندی و درویشی را از عطار یاد بگیرد. (پاورقی 1) او ریاضی و نجوم و موسیقی را از ابوالفتح موسی بن الفضل معروف به کمال الدین یونس موصلی یاد می گیرد که خود کمال الدین شاگرد شرف الدین توسی بود. این استاد در مورد خواجه جمله ای می گوید که اهمیت علمی دارد و آنرا در پی نوشت این صفحه بخوانید.
محمد (خواجه نصیر) در سالهای جوانی در مؤسسات علمی و دینی موجود در اصفهان، قم، ری و بغداد درس می خواند و دوره هایی را می گذراند. جالبتر از همه اینست که دانشجویان ایران قدیم حتا در دوران اسلامی موسیقی یاد می گرفتند و با این هنر بصورت علمی آشنا می شدند. مقایسه کنید با درسهای حالای دانشگاهها.
او در جایی به شوق خود به علم اقرار می کند و می نویسد:
”
لذات دنیوی همه هیچ است پیش ِ من
در خاطر از تغییر ِ آن هیچ ترس نیست
روز ِ تنعم و شب ِ عیش و طرب، مرا
غیر از شب ِ مطالعه و روز ِ درس نیست
“
خواجه نصیر الدین توسی
حدود سال 599 هجری شمسی، خواجه در عراق که بخشی از ایران بود مشغول علم آموزی بود که ایران مورد هجوم قوم لشگر چنگیزخان مغول قرار گرفت. خواجه از این موضوع بی خبر بود تا موقعی که به سرزمین مادری بازگشت و توسط محتشم قهستان، حاکم ولایت قهستان، فراخوانده شد و عملا زندانی مؤدب و مورد احترام حاکم شد و تا هجوم بعدی قوم مغول، توسط هلاکوخان مغول، در خدمت خاندان اسماعیلی بود. در این مدت او مقالات متعددی نوشت و همچنین یکی از مهمترین کتابهایش را بنام ”اخلاق ناصری“ در سال 611 هجری شمسی نوشت. متنی از این متاب را در صفحه ی 3 همین بخش بخوانید.
با حمله ی بعدی، خواجه به خدمت هلاکو واداشته شد. او با هلاکو همراه شد و در بهمن سال 637 هجری شمسی بغداد را از دست خلفای عباسی نجات داد. در آن زمان المعتصم خلیفه ی بغداد بود. او از لحاظ نظامی بسیار ضعیف بود و بهمراه 300 سپاهیش بزرودی شکست خورد و بغداد بدون خونریزی بدست هلاکو افتاد.
چون خواجه روحیه ی وزیری نداشت و هلاکو از فتح بغداد بسیار راضی بود بنابراین از هلاکو درخواست کرد تا مناسب علمی به او اعطا کند. هلاکو هم وبیتکچی را وزیر خود اعلام کرد و به خواجه به دید مشاور نگاه می کرد. انها مراغه را در آذربایجان ایران بعنوان پایتخت انتخاب کردند.
نکته ی مهم زندگیش ?حسن استفاده از واقعیتها? است بگونه ای که برای پیشبرد فیزیک، اخترشناسی و ریاضی در ایران آنچنان انعطاف و نرمشی از خود نشان داده که اعجاب انگیز است. از خرافات مغول تا فنون دقیق ریاضی را برای پیشبرد علم ایران بکار برده است. بگذارید توضیح دهم:
هلاکو قصد داشت تمام کتابها و آثار علمی را آتش بزند و علماء را از بین ببرد. لذا خواجه متوجه شد که مغولها به پیشگویی از روی ستارگان بسیار علاقمندند. این بهترین نقطه ضعف بود و خواجه با این ادعا که می تواند طالع لشگریان مغول را پیشگویی کند توانستبه هلاکو نزدیک شود و از تلف شدن آن همه کتابهاى ارزشمند و نفیس جلوگیرى نماید. او تنها در یک کتابخانه بیش از 400 هزار جلد کتاب نگهدارى مىکرد. مقایسه کنید با کتابخانه های امروز دانشگاههای دنیا. همچنین در اثر این تقرب، بسیارى از اهل علم و ادب را از مرگ حتمى نجات داد.
یکى از فواید دیگر نزدیک شدن به هلاکو این بود در آن چند سالى که محقق طوسى قدرت داشت بعنوان یک فقیه حدود شرعیه را جارى و نماز جمعه را برپا نمود.
سپس هلاکو را راضی کرد که برای تعیین طالع بینی دقیق تر بودجه ای به او بدهد! و هلاکو بودجه ی کلانی در اختیار خواجه گذاشت و خواجه با آن پول، در سال 638 هجری شمسی، اولین مرکز تحقیقات فیزیک تجربی و اختر شناسی دنیا را در مراغه تحت نام رصدخانه ى مراغه برپا کرد. رصدخانه ظرف سه سال ساخته شد و در سال 641 هجری شمسی فعالیت خود را آغاز کرد. در کار ساختن این رصدخانه چینیان به ایرانیان کمک کردند. اما ابتکارات یگانه ای هم خواجه در آن بکار برد. مثلا ساختن یک دیوار 4 متری به قوس 90 درجه در ارتفاع و 90 درجه در پهنا که برای اولین بار بود ساخته می شد. سپس خواجه بعنوان رئیس مرکز دستور داد تا نسخه های تمیزی از کتابهای کتابخانه های الموت، بغداد، الجزیره، دمشق، موصل و خراسان خریداری و به مرکز تحقیقات مراغه منتقل شد.
اعضای هیأت علمی مرکز تحقیقاتی رصدخانه ی مراغه:
1- مؤید الدین عرضی، فرزند برمک فرزند مبارک عرضی دمشقی - مهندس و متخصص در علم هندسه و ساختن الات رصد، از اقران
2- نجم الدین علی، فرزند عمر فرزند علی کابتی -از علمای شافعیه
3- فخر الدین اخلاطی - مهندس و معمار و متبحر در علوم ریاضی، از تفلیس
4- فخرالدین مراغه ای - پزشک و ریاضیدان، از موصل
5- نجم الدین کاتب بغدادی، از صور
6- محی الدین مغربی، مهندس و ریاضیدان
7- قطب الدین شیرازی، بعنوان شاگرد خواجه
8- حسام الدین شامی
9- نجم الدین اسطرلابی
10- سید رکن الدین استرابادی
11- ابن الفوطی کمال الدین عبدالرزاق شیبانی بغدادی
12- صدرالدین علی، فرزند خواجه
13- اصیل الدین حسن، فرزند خواجه
14- فو من جی دانشمند چینی
15- ابوالفرج بارهیراوس - شخصیت ممتاز مذهبی مسیحی
وقتی هلاکو نامهای پیشنهادی خواجه را دید توضیحاتی خواست که خواجه علت انتخابهایش را گفت و اشاره کرد که ما نباید به کیش و قوم فرقه و محل تولد اهمیت بدهیم و آنها پذیرفتند و شاید این اولین جرقه های عملکرد دانشگاههای کنونی غربیست که از تمام دنیا و هر مذهبی دانشمند استخدام می کنند. هلاکو پس اینکه عقاید خواجه راشنید به او گفت شما بروید و هر کاری که صلاح می دانید بکنید و خراجتان را از ما بگیرید.
اساسنامه ی مرکز تحقیقات رصدخانه ی مراغه:
1- ایجاد دانشکده های نجوم، زیج و تأسیس کارگاههای تولید ابزار رصد و تأسیس مرکز تحقیقات اخترشناسی در این دانشکده.
2- ایجاد مرکز ترجمه ی کتابهای وابسته به ستاره شناسی و هندسه و ریاضی.
3- تدریس دوره های لازم به پژوهشگران و علمای همکار برای ایجاد روشی واحد و علمی در تحقیق
4- نوشتن نتایج جدید در مجلات برای انتقال سریع علم جدید به دیگران.
توجه کنید که این بنیاد علمی هشتصد سال پیش تأسیس شد. قبل از اینکه حتا یک دانشگاه به این شکل نو در دنیا باشد. این مرکز علمی سالها اساس ترین و دقیقترین داده های مورد نیاز دانشمندان چین و سایر ممالک اسلامی و غربی را تعیین می کرد و به داده های آن اعتماد بسیار زیادی بود.
او برای اعضای هیأت علمی خود این حقوق ها را تعیین کرد:
فلاسفه و ریاضیدانان روزی سه درهم
پزشکان روزی دو درهم
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 11
1 ) خواجه عبد الله انصار - قرن 5 ملقب به شیخ الاسلام و معروف به پیر انصار و پیر هرات
آثار : الهی نامه / زادالعارفین / مناجات نامه / رساله ی دل و جان. ویژگی مناجات : مسجع – ساده و سرشار از مضامین عرفانی لطیف و دلنشین
2 ) شهریار – سید محمد حسین بهجت تبریزی – غزل سرای معاصر – آثار : دیوان 5 جلدی اشعار – حیدر بابایه سلام (به زبان ترکی)
3 ) هومر – شاعر نا بینای حماسه سرای یونانی – قرن هفتم قبل از میلاد
آثار : ایلیاد / ادیسه (مجموعه ی آداب و اخلاق یونانیان قدیم) این آثار جزء حماسه طبیعی به حساب می آیند.
4 ) فردوسی – شاعر حماسه سرای قرن 4 و 5 – آثار : شاهنامه شامل سه بخش اساطیری – حماسی – تاریخی
5 ) ویاسا – حکیم و فرزانه هندی – کتاب مهابهارات حماسه ی بزرگ هندوان به زبان سانسکریت منسوب به اوست.
6 ) والمیکی : شاعر باستانی هند.
سراینده ی حماسه ی معروف هندوان به زبان سانسکریت «رامایانا» که موضوع آن جنگ های رام و همسر او سیته است.
7 ) ابن حسام خوسفی : شاعر قرن 8 و 9 سرایندی حماسه ی مصنوع خاوران نامه
با موضوع سفر ها و حملات علی (ع) به سرزمین خاوران به همراه مالک اشتر و جنگ با دیو واژدها.
8 ) باذل مشهدی : شاعر قرن 11 و 12 سرایندی حماسه ی مصنوع «حمله ی حیدری»
موضوع : شرح زندگی و جنگ های پیامبر (ص) و علی (ع) تا شهادت علی (ع) در محراب مسجد کوفه.
9 ) خواجه نظام الملک – دانشمند و نویسنده ی قرن 5 مولف کتاب سیاست نامه
10 ) الکساندردوما (پدر) : داستان نویس و نمایش نویس قرن 19 فرانسه.
آثار : سه تفنگدار (شرح قهرمانی های سه تن از تفنگداران لویی سیزدهم) کنت مونت کریستو. لانه ی سیاه / مادام کاملیا.
11 ) زین العابدین مراعه ای نویسنده و آزادیخواه قرن 13 هجری قمری و از پیشگامان ساده نویسی معاصر.
آثار : سیاحت نامه ابراهیم بیک (داستانی انتقادی درباره اوضاع اجتماعی ایران)
12 ) عبدالرحیم طایوف تبریزی : نویسنده قرن 13 و 14 هجری قمری
آثار : کتاب احمد (به تقلید از کتاب امیل ژان ژاک روسو). / مسالک المحسنین
13 ) آلن رنه لوساژ : نویسنده فرانسوی – آثار ژیل بلاس نخستین رمان فرانسوی به حساب می آید.
14 ) نقیب الممالک : نقال ناصر الدین شاه – آثار : امیر ارسلان (داستان مشهور عامیانه فارسی)
15 ) عباس خلیلی : نویسنده عصر مشروطه
آثار : انتقام، انسان و اسرار شب، روزگار سیاه (الهام گرفته از کتاب مادام کاملیا اثر الکساندر دوما) ویژگی و موضوع آثار: نثری احساساتی، سرشار از لغات عربی با موضوع تیره روزی زنان ایران؛
16 ) مشفق کاظمی: نویسنده قرن 13 و 14.
آثار تهران مخوف (نخستین رمان اجتماعی با موضوع وضع حقارت آمیز زنان ایرانی، یادگار شب (جلد دوم تهران مخوف))
17 ) یحیی دولت آبادی: از نویسندگان و ترویج دهندگان تعلیم و تربیت جدید آثار: شهرناز؛
18 ) محمود دولت آبادی: نویسنده ی معاصر : آثار: کلیدر/جای خالی سلوچ/لایه های بیابانی؛
19 ) عبدالحسین صنعتی زاده: از نخستین نویسندگان رمان های تاریخی در ایران؛
آثار : مجمع دیوانگان آرمانشهر(اتوپیا، مدینه فاضله) ادبیات معصر است.
20 ) صادق هدایت: داستان نویس معاصر:آثار معروف: بوف کور/ سگ ولگرد / سه قطره خون/اصفهان نصف /پروین دختر ساسان.
21 ) جلال آل احمد: نویسنده ی معاصر و همسر دانشور نویسنده معاصر؛
آثار: 1 ) سفرنامه ها (مانند خسی در میقات) 2 ) داستان ها (مانند مدیر مدرسه) 3 ) مقالات (مثل غربزدگی) 4 ) ترجمه ها (مثل قمار باز اثر داستایوسکی).
22 ) سیمین دانشور: نویسنده ی معاصر؛
آثار سووشون، جزیره سرگردانی، آتش خاموش (نخستین مجموعه داستان او) سو وشون داستان زندگی داستان زندگی یوسف و همسرش زری و شرح و توصیف زندگی اجتماعی مردم فارس جهان دوم و تسلط انگلستان؛
23 ) بزرگ، علوی، داستان نویس معاصر:
آثار چشمهایش، میرزا، چمدان، سالاری ها، ورق پاره های زندان، نامه ها، داستان گیله مرد از مجموعه داستان نامه ها، که بر کتاب از رنجی که می بریم جلال آل احمد تاثیر گذاشته است.24 ) هویت بیچراستو: داستان نویس آمریکایی؛
آثار : کلبه ی عمو تم (بیانگر محنت آلود بردگان سیاه است، تاثیر این کتاب بر صدور فرمان الغای بردگی در آمریکا آشکار است.)
25 ) اثل، مانین، نویسنده ی انگلیسی، آثار: «راه بئرسبع» دربارهی فاجعه ی فلسطین؛
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 2 صفحه
قسمتی از متن .doc :
هوالمحبوب
موضوع تحقیق:
خواجه عبدالله انصاری
شیخالاسلام ابواسماعیل عبدالله بن محمد (زادهٔ ۳۹۶ ه. ق. / ۱۰۰۶ م. درگذشتهٔ ۱۴۸ ه. ق. / ۱۰۸۸ م.)
معروف به «پیر هرات» و «پیر انصار» و «خواجه عبدالله انصاری» و «انصاری هروی»، دانشمند و عارف بودخواجه عبدالله
محمد انصاری از مشایخ بزرگ عرفان در قرن پنجم هجری است. نسبتش اگر چه به ابو ایوب انصاری میرسید ولی در اثر
توجه و علاقه ای که به تصوف ایرانی داشت از عارفان سخن سرای فارسی زبان گردید. و شیوه و لحنی در زبان فارسی
ایجاد کرد که آمیخته از نثر و نظم دلنشین فارسی است، بهمین علت نثر فصیح و نظم ملیح او در ادبیات فارسی مختص و ممتاز گردیده است.
خواجه عبدالله انصاری از بزرگان حدیث و از عارفان صاحب نظر و صاحب مکتب قرن پنجم هجری بشمار میرود. وی نزد
دانشمندان و مشایخ نامی عرفان به ویژه شیخ ابوالحسن خرقانی شاگردی کرده و تا پـایـان عـمـر مـرشـد و مـراد خود
(425 هجری) در خرقان کومش در نزدیکی بسطام (جزو شهرستان شاهرود حالیه در استان سمنان) به کسب علوم و
درک فیض از آن عارف بزرگوار مشغول بوده است، و بعد از آن جانشین شیخ گردیده است.
بطوریکه نوشته اند خواجه عبدالله انصاری حافظه ای شگفت داشته و اقوال و اشعار زیادی را میدانسته است. از معاصران معروف او از لحاظ سیاسی و اجتماعی آلب ارسلان سلجوقی و خواجه نظام الملک طوسی و از نظر عرفا شیخ ابوسعید ابوالخیر را باید نام برد.
کتاب ها ورساله ها :
کتابهایی فارسی بنام ذادالعارفین، کتاب اسرار، از وی بجای مانده و رساله هایی بنام: رساله دل و جان، کنزالسالکین،
رساله ارادت، قلندر، هفت حصار، محبت نامه، مقولات و الهی نامه از او در دست است. معروفترین گفته های خواجه
عبدالله انصاری، مناجات اوست که تا زمان او در زبان فارسی بدین سبک ساده و مؤثر و شیرین و دلنشین سابقه نداشته و
آن در ضمن رساله های یاد شده در بالا و در موردهای دیگر نقل شده و نمونه ای از نثر مسجع و شیوه ای فارسی قرن پنجم هجری است.
اکنون چند نمونه از کلام خواجه (رساله مقولات) که دارای تأثیر و سوز و شور مخصوصی است و
پندهای لطیف معنوی در بردارد در اینجا نقل میشود:
بیزارم از آن طاعت که مرا به عجب آرد.
بندهً آن معصیتم که مرا به عذر آرد.
از او خواه که دارد و میخواهد که از او بخواهی.
از او مخواه که ندارد و میکاهد اگر بخواهی.
پنج چیز نشانه سختی است، بی شکری در وقت نعمت، بی صبری در وقت محنت، بی رضائی در وقت قسمت، کاهلی در وقت خدمت، و بی حرمتی در وقت صحبت.
حیات ماهی در آب است و حیات بچه از شیر.
شریعت را استاد باید و طریقت را پیر، زاهد مزدور به بهشت مینازد و عارف به دوست.
از رسائل منثور او که بنثر مسجع نوشته مناجاتنامه، نصایح، زادالعارفین، کنزالسالکین، قلندرنامه،
محبتنامه، هفتحصار، رسالهٔ دل و جان، رسالهٔ واردات و الهینامه را میتوان نام برد.
******************
چند جمله از مناجات شیخ(خواجه) عبدالله انصاری:
الهی، عبدالله را از سه آفت نگاهدار، از وساوس شیطانی، از هواجس جسمانی و از غرور نادانی.
الهی، اگر بهشت چون چشم و چراغ است، بی دیدار تو درد و داغ است.
الهی، اگر مرا در دوزخ کنی، دعوی دار نیستم، و اگر در بهشت کنی، بی جمال تو خریدار نیستم.
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 15
خواجه نظام الملک طوسی
خواجه نظام الملک طوسى پسر خواجه ابوالحسن على بن اسحاق بود که در قریه نوغان از شهر طوس به تاریخ جمعه پانزدهم ذى القعده سال ۴۰۸ ه.ق (۱۰۱۷ م) متولد شد. طوس از شهرهاى عمده و فرهنگ خیز خراسان بود. خراسان (خورآیان) (مشرق) یعنى سرزمینى که از آن «خورآسد» یعنى خورشید طلوع کند.به خراسان سرزمین خورشید طالع نیز گفته اند. خراسان سرزمین بزرگى بود که بین آمودریا (جیحون) تا کوه هاى هندوکش در افغانستان امتداد داشته است. خراسان کنونى تنها قسمتى از آن خراسان بزرگ است.شهرهاى عمده این منطقه عبارت بودند از مرو، هرات، بلخ، نیشابور و بالاخره شهر طوس که از شهرهاى باستانى خراسان محسوب مى شود.
وسعت شهر طوس به قدرى بوده است که دربردارنده مناطقى چون طابررن، سناباد، نوغان، رادکان و بسیارى از قراء دیگر بوده که بر اثر حمله مغول نابود شده اند. زمانى که حضرت رضا(ع) به شهادت رسید مدفن مطهر آن حضرت در سناباد، هسته مرکزى شهر مقدس مشهد شد. به عبارت دیگر طوس در ۲۵ کیلومترى شمال غربى مشهد کنونى قرار دارد و سابقاً جزیى از طوس بود. شهر طوس از نظر علمى و ادبى سابقه بسیار روشنى دارد. شعرا، ادبا، دانشمندان، فقها و فلاسفه بزرگ از آن برخاسته اند، که در طول تاریخ پرتحول ایران بعد از اسلام، همواره پاسدار فرهنگ ایران بوده اند. کسانى مانند دقیقى طوسى، اسدى طوسى، حکیم ابوالقاسم فردوسى، محمد غزالى طوسى، احمد غزالى طوسى، محمدبن حسن طوسى ملقب به شیخ الطائفه و بالاخره خواجه نظام الملک است که ابتدا در دستگاه غزنویان مشاغل مختلف دیوانى داشت و بعد از چیرگى ترکان سلجوقى بر ایران در دربار آلپ ارسلان و ملکشاه شغل وزارت یافت و توانست با تدبیر خویش سلجوقیان را به سمت و سویى که خود مصلحت مى دانست هدایت نماید.
در ۳۸۷ سال بعد یعنى در ۷۹۵ ه.ق (۱۲۰۰ م) مرد دانشمند و سیاست پیشه اى چون خواجه نصیرالدین طوسى در این دیار پا به عرصه وجود گذاشت که توانست هلاگوخان مغول را مطابق خواسته خویش راهنمایى کند و از خون ریزى و تخریب بیش از حد مغولان از آثار فرهنگى جلوگیرى نماید. خواجه نظام الملک طوسى و خواجه نصیرالدین طوسى در زمینه وزارت و مشاورت با پادشاهان ترک نژاد و مغول به قدرى مهارت داشتند که این نکته را در تاریخ ایران به عنوان یک اصل و حقیقت تاریخى گنجانیدند که امپراتوران ترک نژاد و خان هاى مغول شمشیرزنان شجاع و پرصلابت بوده و جهانگیرى و گشودن سرزمین هاى دیگر براى آنها بسیار آسان بود. اما قادر به جهاندارى و اداره ممالک مفتوحه نبودند مگر با راهنمایى وزراى ایرانى. این وزرا آنقدر در تغییر طرز تفکر پادشاهان مهارت به خرج دادند تا به آن حد که آنان را مشوق فرهنگ و پاسدار زبان و ادب فارسى و حتى دین اسلام کردند.
خواجه نظام الملک از کودکى تا وزارت سلجوقیان ابوعلى فر خواجه ابوالحسن على بن اسحاق که یک دهقان زاده طوسى بود در کودکى در این شهر مقدمات علوم عقلى و نقزندلى را فراگرفت و در سن یازده سالگى حافظ قرآن کریم شد. او سپس به شهرهاى بزرگ خراسان رفت و علوم زمان خویش را فراگرفت. پدرش ابوالحسن على در خدمت ابوالفضل سورى که از جانب محمود غزنوى حکمران خراسان شده بود قرار گرفت و ابوعلى در یک خانواده دیوانى (ادارى و حکومتى) رشد کرد و چون پدرش به اداره مالى و حکومتى طوس رسیده بود و در آن زمان بیشتر مشاغل موروثى بود، لذا ابوالحسن على فرزند خود را براى امور دیوانى تربیت کرد.
در زمان استیلاى سلجوقى ها بر خراسان که از ۴۲۸ ه.ق آغاز شد و حکومت بلخ با ابوعلى بن شاذان بود، خواجه که بیش از بیست سال از عمرش نگذشته بود به خدمت حاکم بلخ درآمد و چون ابوعلى بن شاذان بعد از استیلاى چغرى بیک سلجوقى بر بلخ به وزارت او رسید، خواجه هم از این طریق در خدمت سلجوقى ها درآمد و در زمان حاکمیت آلپ ارسلان بر خراسان، خواجه به سال ۴۵۱ ه.ق (۱۰۵۹ م) به وزارت او در آن خطه منصوب گردید. این در حالى بود که طغرل سلجوقى (۴۵۵ _ ۴۲۹ ه.ق) (۱۰۶۳ _ ۱۰۲۷ م) به سلطنت رسید. طغرل پایه قدرت حاکمیت سلجوقیان را محکم کرد. وزیر او ابونصر عمیدالملک کندرى بود. ولى در عین حال خواجه ابوعلى که بعدها به نظام الملک ملقب شد، آنقدر در دستگاه سلجوقیان نفوذ کرد که بزرگان سلجوقى به پیروى از خواجه نظام الملک به صوفیان و اهل طریقت و عرفا احترام مى گذاشتند طغرل بعد از آن که در رمضان ۴۴۷ (دسامبر ۱۰۵۵) بغداد را فتح کرد و القائم بامرالله خلیفه عباسى به او لقب سلطان الدوله داد، به شهرستان رى پایتخت خود بازگشت، در سن هفتاد سالگى در ۸ رمضان ۴۵۵ (۴ سپتامبر ۱۰۶۳)در رى وفات کرد و در محلى که در آن شهر برجى ساخته بود، مدفون شد.
چون طغرل اولادى نداشت و برادرش چغرى بیک هم قبل از وى درگذشته بود، آلپ ارسلان فرزند چغرى بیک در ۴۵۵ ه.ق به سلطنت رسید. از آنجایى که آلپ ارسلان به این نکته پى برد که عمیدالملک کندرى درصدد بوده است که سلیمان نامى از خاندان سلجوقى را به سلطنت برساند، در ذى الحجه ۴۵۶ (۱۰۶۴ م) عمیدالملک کندرى را کشت و خواجه ابوعلى را با لقب نظام الملک به وزارت خود برگزید. خواجه از این پس در همه سفرها همراه آلپ ارسلان بود. از بزرگترین وقایع دوره آلپ ارسلان، جنگ او با رومانوس دیوجانوس (Romanus Dioganus) امپراتور روم شرقى (بیزانس) بود که در منطقه ملازگرد در شمال دریاچه وان در ذى القعده ۴۶۳ (اوت ۱۰۷۱ م) روى داد و رومانوس اسیر و با دادن خراج آزاد شد. آلپ ارسلان در ۳۰ ربیع الاول ۴۶۵ (۱۴ دسامبر ۱۰۷۲) در کنار جیحون به دست قلعه بانى به نام یوسف خوارزمى از پاى درآمد و فرزند جوان او جلال الدین ملکشاه که ۱۷ یا ۱۸ سال
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 15
خواجه نظام الملک طوسی
خواجه نظام الملک طوسى پسر خواجه ابوالحسن على بن اسحاق بود که در قریه نوغان از شهر طوس به تاریخ جمعه پانزدهم ذى القعده سال ۴۰۸ ه.ق (۱۰۱۷ م) متولد شد. طوس از شهرهاى عمده و فرهنگ خیز خراسان بود. خراسان (خورآیان) (مشرق) یعنى سرزمینى که از آن «خورآسد» یعنى خورشید طلوع کند.به خراسان سرزمین خورشید طالع نیز گفته اند. خراسان سرزمین بزرگى بود که بین آمودریا (جیحون) تا کوه هاى هندوکش در افغانستان امتداد داشته است. خراسان کنونى تنها قسمتى از آن خراسان بزرگ است.شهرهاى عمده این منطقه عبارت بودند از مرو، هرات، بلخ، نیشابور و بالاخره شهر طوس که از شهرهاى باستانى خراسان محسوب مى شود.
وسعت شهر طوس به قدرى بوده است که دربردارنده مناطقى چون طابررن، سناباد، نوغان، رادکان و بسیارى از قراء دیگر بوده که بر اثر حمله مغول نابود شده اند. زمانى که حضرت رضا(ع) به شهادت رسید مدفن مطهر آن حضرت در سناباد، هسته مرکزى شهر مقدس مشهد شد. به عبارت دیگر طوس در ۲۵ کیلومترى شمال غربى مشهد کنونى قرار دارد و سابقاً جزیى از طوس بود. شهر طوس از نظر علمى و ادبى سابقه بسیار روشنى دارد. شعرا، ادبا، دانشمندان، فقها و فلاسفه بزرگ از آن برخاسته اند، که در طول تاریخ پرتحول ایران بعد از اسلام، همواره پاسدار فرهنگ ایران بوده اند. کسانى مانند دقیقى طوسى، اسدى طوسى، حکیم ابوالقاسم فردوسى، محمد غزالى طوسى، احمد غزالى طوسى، محمدبن حسن طوسى ملقب به شیخ الطائفه و بالاخره خواجه نظام الملک است که ابتدا در دستگاه غزنویان مشاغل مختلف دیوانى داشت و بعد از چیرگى ترکان سلجوقى بر ایران در دربار آلپ ارسلان و ملکشاه شغل وزارت یافت و توانست با تدبیر خویش سلجوقیان را به سمت و سویى که خود مصلحت مى دانست هدایت نماید.
در ۳۸۷ سال بعد یعنى در ۷۹۵ ه.ق (۱۲۰۰ م) مرد دانشمند و سیاست پیشه اى چون خواجه نصیرالدین طوسى در این دیار پا به عرصه وجود گذاشت که توانست هلاگوخان مغول را مطابق خواسته خویش راهنمایى کند و از خون ریزى و تخریب بیش از حد مغولان از آثار فرهنگى جلوگیرى نماید. خواجه نظام الملک طوسى و خواجه نصیرالدین طوسى در زمینه وزارت و مشاورت با پادشاهان ترک نژاد و مغول به قدرى مهارت داشتند که این نکته را در تاریخ ایران به عنوان یک اصل و حقیقت تاریخى گنجانیدند که امپراتوران ترک نژاد و خان هاى مغول شمشیرزنان شجاع و پرصلابت بوده و جهانگیرى و گشودن سرزمین هاى دیگر براى آنها بسیار آسان بود. اما قادر به جهاندارى و اداره ممالک مفتوحه نبودند مگر با راهنمایى وزراى ایرانى. این وزرا آنقدر در تغییر طرز تفکر پادشاهان مهارت به خرج دادند تا به آن حد که آنان را مشوق فرهنگ و پاسدار زبان و ادب فارسى و حتى دین اسلام کردند.
خواجه نظام الملک از کودکى تا وزارت سلجوقیان ابوعلى فر خواجه ابوالحسن على بن اسحاق که یک دهقان زاده طوسى بود در کودکى در این شهر مقدمات علوم عقلى و نقزندلى را فراگرفت و در سن یازده سالگى حافظ قرآن کریم شد. او سپس به شهرهاى بزرگ خراسان رفت و علوم زمان خویش را فراگرفت. پدرش ابوالحسن على در خدمت ابوالفضل سورى که از جانب محمود غزنوى حکمران خراسان شده بود قرار گرفت و ابوعلى در یک خانواده دیوانى (ادارى و حکومتى) رشد کرد و چون پدرش به اداره مالى و حکومتى طوس رسیده بود و در آن زمان بیشتر مشاغل موروثى بود، لذا ابوالحسن على فرزند خود را براى امور دیوانى تربیت کرد.
در زمان استیلاى سلجوقى ها بر خراسان که از ۴۲۸ ه.ق آغاز شد و حکومت بلخ با ابوعلى بن شاذان بود، خواجه که بیش از بیست سال از عمرش نگذشته بود به خدمت حاکم بلخ درآمد و چون ابوعلى بن شاذان بعد از استیلاى چغرى بیک سلجوقى بر بلخ به وزارت او رسید، خواجه هم از این طریق در خدمت سلجوقى ها درآمد و در زمان حاکمیت آلپ ارسلان بر خراسان، خواجه به سال ۴۵۱ ه.ق (۱۰۵۹ م) به وزارت او در آن خطه منصوب گردید. این در حالى بود که طغرل سلجوقى (۴۵۵ _ ۴۲۹ ه.ق) (۱۰۶۳ _ ۱۰۲۷ م) به سلطنت رسید. طغرل پایه قدرت حاکمیت سلجوقیان را محکم کرد. وزیر او ابونصر عمیدالملک کندرى بود. ولى در عین حال خواجه ابوعلى که بعدها به نظام الملک ملقب شد، آنقدر در دستگاه سلجوقیان نفوذ کرد که بزرگان سلجوقى به پیروى از خواجه نظام الملک به صوفیان و اهل طریقت و عرفا احترام مى گذاشتند طغرل بعد از آن که در رمضان ۴۴۷ (دسامبر ۱۰۵۵) بغداد را فتح کرد و القائم بامرالله خلیفه عباسى به او لقب سلطان الدوله داد، به شهرستان رى پایتخت خود بازگشت، در سن هفتاد سالگى در ۸ رمضان ۴۵۵ (۴ سپتامبر ۱۰۶۳)در رى وفات کرد و در محلى که در آن شهر برجى ساخته بود، مدفون شد.
چون طغرل اولادى نداشت و برادرش چغرى بیک هم قبل از وى درگذشته بود، آلپ ارسلان فرزند چغرى بیک در ۴۵۵ ه.ق به سلطنت رسید. از آنجایى که آلپ ارسلان به این نکته پى برد که عمیدالملک کندرى درصدد بوده است که سلیمان نامى از خاندان سلجوقى را به سلطنت برساند، در ذى الحجه ۴۵۶ (۱۰۶۴ م) عمیدالملک کندرى را کشت و خواجه ابوعلى را با لقب نظام الملک به وزارت خود برگزید. خواجه از این پس در همه سفرها همراه آلپ ارسلان بود. از بزرگترین وقایع دوره آلپ ارسلان، جنگ او با رومانوس دیوجانوس (Romanus Dioganus) امپراتور روم شرقى (بیزانس) بود که در منطقه ملازگرد در شمال دریاچه وان در ذى القعده ۴۶۳ (اوت ۱۰۷۱ م) روى داد و رومانوس اسیر و با دادن خراج آزاد شد. آلپ ارسلان در ۳۰ ربیع الاول ۴۶۵ (۱۴ دسامبر ۱۰۷۲) در کنار جیحون به دست قلعه بانى به نام یوسف خوارزمى از پاى درآمد و فرزند جوان او جلال الدین ملکشاه که ۱۷ یا ۱۸ سال