لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 18
به نام خدا
کزاز بیماری است عفونی مشترک بین انسان و دامها که معمولاً بصورت تک تک و پراکنده دیده می شود . بعلت آلوده بودن وسائل جراحی نیز ممکن است چند تن در بخش جراحی بدان دچار گردند . این بیماری متأسفانه در کشور عزیز ما زیاد دیده می شود . کزاز میکروب خاصی است که در انتهای آن اسپور وجود دارد ( سنجاق مانند ) در محیط خارج مقاومت زیادی از خون نشان می دهد و اسپوری تولید می کند که مقاومتش خیلی زیادتر است . اثرات میکرب بواسطه سم بسیار قوی است که ترشح می کند و از راه لنف ، خون بمراکز عصبی میرود . با سم میکروب کزاز توانسته اند علائم بیماری را تولید کنند . میکروب کزاز در خاک ، مدفوع اسب و گاو و آب و گرد و خاک وجود دارد . مطلب مهم اینکه ابتلاء به کزاز ایمنی کاملی ایجاد نمی کند لذا بهترین وسیله برای جلوگیری از آن واکسیناسیون می باشد . از سوی دیگر سرم ضد کزاز برای پیشگیری سودمند است ولی برای درمان بویژه پس از بروز نشانه های بیماری ندارد
. « نشانه های کزاز » دوران پنهانی متوسط بیماری ۸-۷ روز است هر قدر دوران نهفتگی کوتاهتر باشد عاقبت بیماری خطرناکتر است گاهی در مرحله ی نهائی چرک زخم کم شده و سوزش و انقباض عضلانی ظاهر می شود . امکان ابتلاء مجدد در غیاب واکسیناسیون وجود دارد و هر اندازه فاصله بین شروع و انقباض عمومی حاصل از سم بیشتر باشد پیش آگهی بهتر است . اولین نشانه ی کزاز دشواری بلع و کلید شدن دهان است . بیمار خیلی بزحمت دهان خود را باز می کند عضلاتی که برای جویدن بکار میرود در موقع انقباض دردناک و سفت هستندسپس انقباض در عضلات گردن ، صورت و ستون فقرات و شکم و غیره فرا می رسد ( انقباض عمومی ) انقباض عضلات صورت ، شکل مخصوصی به مبتلا می دهد و مانند این است که بیمار خنده بی نمکی به لب دارد ( خنده شیطان ) در حالت حمله عضلات جونده منقبض شده و بواسطه گرفتاری ماهیچه های ستون فقرات بدن بعقب خم می شود ( نظیر کمان ) یعنی سطح اتکاء تنها پشت سر و پاشنه ها می باشد . هر گاه انقباض عضلات یک طرف بدن زیاد شود بدن بهمان طرف خم می شود و اگر تمام عضلات بدن بطور یکنواخت دچار شده باشند تمام بدن کشیده و بشکل خبردار در می اید . در شیرخواران و افراد خیلی پیر کزاز خطرناک است.
انقباض عضلات عمومی بصوت حمله ای ظاهر می شود یعنی در اثر تحریک بیمار با روشنائی و صدا ، تزریق و یا لمس بدن ، جمع شدن عمومی بدن فرا میرسد ، فکها سخت بهم فشرده شده و سایر عضلات نیز سفت می شوند . انقباض عضلات حنجره و شکم و دیافراگم وعضلات تنفسی باعث خفگی می شود . اگر انقباض ماهیچه های تنفس طولانی باشد موجب کبودی رنگ می گردد . حملات انقباضی بیمار را فرسوده و خسته می کند . کلید شدن دهان سبب تشنگی ، اتلاف شدید انرژی ، عرق ( دفع الکترولیتها ) آسیب ماهیچه ها ( پارگی ) و گرسنگی میشود . تب در ابتدای بیماری درحدود ۳۸ درجه بوده و بتدریج بالا میرود به ۴۰ و بالاتر میرسد . نبض سریع نیست تعداد تنفس درخارج از حملات تند است و اگر به ۴۰ بار در دقیقه برسد تقریباً وقوع مرگ حتمی است . در کزاز تعریق فراوان وجود دارد ، فشار خون پائین و بی خوابی وجود دارد . گاه بیماری شدت می یابد و بیمار در عرض ۳-۲ روز در حالت سکته قلبی یا خفگی یا وارد شدن مواد غذائی در ششها تلف می شود و یا برعکس در عرض چند هفته انقباض عضلانی تخفیف یافته بهبودی حاصل می گردد . انواع خیلی سخت و سبک بیماری هم وجود دارد . فلج یک پا و یا دو پا و فلج صورت و چشم به تنهائی دیده می شود . اگر فاصله بین اولین علامت کزاز با شروع انقباض عمومی ماهیچه ها کمتر از ۴۸ ساعت باشد بیماری خیلی جدی و بدخیم می باشد . « پیشگیری » اسپور کلستریدیوم تتانی از راه خراش کوچک و بزرگ و زخم و شکستگی ها و غیره وارد بدن می شود ، اگر شرایط رشد و افزونی آن فراهم باشد سم ترواش می کند و این سم راهی مراکز عصبی می شود ، بنابراین قبل و بعد از وارد شدن باسیل در بدن می توان پیش گیری لازم را انجام داد . دادن آنتی بیوتیک ،ضدعفونی کردن و رعایت پاکیزگی زخم نیز از رشد احتمالی و تراوش سم جلوگیری می کند ، باسیل کزاز در بافتهای خراب شده بهتر رشد می کند بنابراین پانسمان و رعایت پاکی زخم وعمل جراحی لازم سودآور می باشد . « واکسیناسیون » تزریق واکسن مؤثرترین روش حفاظت در برابر کزاز است . کزاز نوزادان با واکسینه کردن مادر در زمان حاملگی قابل پیشگیری است
.
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 7
رحمانیت خدا، صفتی در جهت سعادت بشر
خداوند وقتی ادیان را بر انسان ها نازل می کرد، آیا هدفش فقط رحمت نازل کردن بر مردم بود یا اهداف دیگری هم داشت؟اصولا این لازمه صفت رحمانیت خداوند است که انسانها را به سعادت، تکامل و توسعه ارزش های انسانی برساند. به همین دلیل هم او پیامبران را به عنوان راهنمایان فرستاد. معلمان و راهنمایان کسانی هستند که می خواهند افراد را از باب دلسوزی به سمت سعادت و ارزشهای والا راهنمایی کنند. بنابراین صفت رحمانیت خداوند هم یک صفت عام است که می خواهد در جهت سعادت بشر باشد. پیامبران را هم با همین صفات می فرستد. خداوند در توصیف پیامبر می فرماید «رحمتا و بشری للمومنین». بنابراین خداوند ادیان را برای نزول رحمت بر مردم فرستاده است.پس آیات و روایات در ادیان الهی که به عقاب و عذاب و حدود اشاره می کنند، تکلیفشان چیست؟ آیا آنها هم در ذیل همین رحمت خداوندی است؟به نظر من ابتدا باید هندسه ای برای تعالیم دین در نظر گرفت و دید جایگاه عقاب در آن کجاست و جایگاه رحمت کجاست. یکی از راههایی که می توانیم این هندسه را روشن کنیم، این است که ببینیم حجم آیاتی که ناظر به رحمت خداوندی هستند و آیاتی که ناظر بر عقابند، چه تناسبی دارند. به عنوان مثال در قرآن کریم 113 سوره از 114 سوره با «بسم الله الرحمن الرحیم» و بروز صفات رحمانی و مهربانی و عطوفت آغاز می شود. در یک سوره فقط نامی از رحمانیت خداوند نیست، اما شگفت این که در سوره دیگر بسم الله الرحمن الرحیم دو بار تکرار می شود. می دانیم که روش زبانی می تواند نشان دهنده سمت و جهت گیری شیوه عرضه دین باشد.نکته دیگر این که ما در تعالیم دینی خودمان داریم «وسعت کل شی » رحمته» یعنی رحمت خداوند در همه عالم گسترده است یا «سبقت رحمته علی غضبه» یعنی رحمت او بر غضبش پیشی گرفته است. پس چرا در بعضی ادیان بر جنبه های رحمانی بیشتر تاکید شده و حتی برخی ادیان به دین رحمت معروف شده اند؟تا جایی که سراغ دارم - جدای از عناوین و تبلیغات- هیچ دین الهی وجود ندارد که در کنار رحمت، جایی برای انذار و عقاب پیش بینی نکرده باشد. به لحاظ تعلیم و تربیت هم، انسان هم باید خوف داشته باشد و هم رجا. اگر کلاس درس هم همیشه بر اساس تشویق باشد و ترس از نیاوردن نمره و مردود شدن نباشد، برای افراد هشدار دهنده نیست. در کارهای دینی هم همین طور است. در وضع قانون هم همین طور است. درست است که جنبه های تشویقی در نظر گرفته می شود، اما این هم در نظر گرفته می شود که اگر کسی تخلفی کرد، به موضوع رسیدگی شود. اصولا قانون یک طرفه، ضمانت اجرایی ندارد. اگر به دزد بگوییم ما تو را تشویق نمی کنیم، او هم قبول می کند و می گوید که من تشویق نیاز ندارم. اگر به ستمکاری بگویند که کسی نیست به کارهای تو رسیدگی کند، او هم به کارهایش ادامه می دهد. بنابراین حتما باید در کنار تشویق، انذار و خوف هم وجود داشته باشد. بگذریم از این که برخی ادیان در شعار این حرف ها را می زنند و بر رحمت تاکید دارند، اما جنگهای صلیبی و کشت و کشتارها و تفتیش عقاید و محاکمات ناشی از حوزه دین آنها و از متن کلیسا، فراموش نشدنی است. بنابراین دین یکی از ویژگیهایش این است که باید جامع باشد و به همه جنبه ها بپردازد، اما نکته مهم این است که فصل ممیز و نقطه برجسته آن کجاست. ما در آموزه های قرآنی این درک را داریم که آیاتی که با رحمانیت، غفرانیت و مهربانی خدا و اوصافی که همه در جهت تشویق و بشارت دادن است، خیلی فراوان تر از آیاتی است که بشارت دهنده نقمت و عذاب است.حالا اگر فرض کنیم خداوند دینی را بر مردم نازل می کرد که سرشار از «رحمت» بود، اما در آن اثری از عذاب و عقاب نبود، آیا این دین می توانست به سعادت بشر منجر شود؟شما اگر فرض کنید قانونی وضع شود که در آن هیچ پیش بینی برای ارتکاب اعمال زشت نشده باشد. خوب این قانون ضمانت اجرایی نخواهد داشت و مطابق آن، هر کس هر کاری را انجام می دهد. البته اصول روانشناسی تربیتی نشان می دهد که باید به سمت رحمانیت و تشویق و مهربانی رفت. این تعبیر قرآنی که «سبقت رحمته علی غضبه» چنین جهان بینی را تبیین می کند.من در جایی می خواندم که «همیشه انسانها طالب تشویق اند. بنابراین اگر جنبه رحمانی دین را گسترش بدهیم و جنبه خشمانی آن را بکاهیم، به تناسب، طرفداران دین هم بیشتر و مخالفان آن کاسته می شوند». این استدلال برای افزایش دین داران قابل قبول است؟البته در این که تشویق کارسازتر از تنبیه است، تردیدی نیست و در آموزه های دینی هم به این موضوع توجه زیادی شده است، اما این که هر چه مهربانی های دین بیشتر شود، شوق مردم برای گرایش به آن هم بیشتر می شود، کمی محل تردید است. تحقیقات علمی باید ثابت کند که اگر تشویق باشد و تنبیه نباشد، انسان بیشتر علاقه مند می شود. یک وقت ما در کمیت دین داری بحث می کنیم و زمان دیگر می خواهیم این کمیت را به کیفیت تبدیل کنیم. در این زمان می توان دید که آموزه های دینی چقدر می تواند تاثیرگذار باشد.عده ای در طول تاریخ گفته اند که نباید از جنبه های رحمانی دین استفاده کرد و بیشتر به ترس از خدا مشغول شد، چون هر چه بیشتر خوف الهی داشته باشیم، خداوند در آخرت ما را از نعمات خود بهره مند خواهد کرد. به نظر شما این تعبیر درستی است؟من فکر نمی کنم چنین چیزی درست باشد. خداوند بشارت های فراوانی داده است. پیامبران هم «بشیر» و «نذیر» بوده اند. دیگر این که ما باید بین خواسته های دارای ارتباط بین «انسان و خدا» و خواسته هایی که دارای ارتباط بین «انسان و انسان» هستند، تمایز قایل شویم.در مورد اتفاقاتی که بین انسان و خدا رخ می دهد، خداوند بیشتر گذشت می کند، اما در مورد موضوعات حقوقی بین انسانها، خداوند به سادگی نمی گذرد. وقتی کسی حقوق مردم را از بین می برد، آبرو می برد و مال را از بین می برد، خداوند گذشت نمی کند. اصولا در حوزه تعلیم، تشویق خیلی موثر است، اما در حوزه اجرای تعالیم دین و حقوق اجتماعی باید هر دو جنبه تشویق و تنبیه در نظر گرفته شود و قانون بر مردم حکمرانی کند.به نظر شما در دنیای امروز، وقتی کلمه «دین» استفاده می شود، بشر از آن برداشت رحمانی دارد یا برداشت خشمانی؟ یعنی بشر تصور می کند اگر متدین شود، رحمت شامل او می شود و از این پس او رفتاری رحمانی خواهد داشت، یا این که خشم و عذاب شامل او می شود؟در مورد این سوال «دین» به مفهوم کلی را نمی توان در نظر گرفت. انسان می تواند «معنویت»، «خداگرایی» یا «اخلاق گرایی» را در نظر بگیرد، اما وقتی صحبت از دین می شود، حتما دین خاصی را در نظر دارد. حال باید دید که چه تلقی از آن دین خاص در آن جامعه وجود دارد. به عنوان مثال در غرب کار گسترده ای در سال های اخیر برای توسعه «اسلام هراسی» انجام شده است. ایده گسترش «اسلام هراسی» به دلیل این که اسلام روزبه روز در آمریکا و اروپا در حال توسعه است، به ذهن مخالفان رسیده است. آنها هر روز جامعه را با یک بحران مواجه می کنند تا نشان بدهند که اسلام یک دین خطرناک و رعب آور است. اما «دین» خاصیت مهمی که دارد، این است که با همه مبارزاتی که علیه آن در طول تاریخ در جریان بوده است، در حال توسعه بوده است. جوامعی هم که با دین مبارزه کرده اند، امروز به این نتیجه رسیده اند که نمی توانند بی نیاز از یک نوع معنویت و اخلاق دینی باشند. این نشان می دهد که تلقی عمومی از دین، این نیست که دین «خشونت آمیز» است. البته ممکن
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 41
بنام خدا
باید بیدار شوید و بروید دنبال اینکه صنایع پیشرفته را خودتان درست
(امام خمینی ره)
امروزه با توجه به اینکه رشد سریع و نیاز مبرم آن و کاربرد وسیع دستگاههای تراش و یا فلز اندازه گیری دقیق اسپارکها و دیگر دستگاههای ساخت که خطوط تولید کارخانجات را تشکیل می دهند و با توجه به اینکه امروزه به انواع سیستمهای کنترول مجهز شده و فرایندهای ساهت با دقت و سرعتی بالا انجام می پذیرد.
امروزه با پیشرفت در علم کامپیوترها دستگاههای CNC متولد شده اند و در پیشرفت بیشتر صنایع قابل بهره برداری هستند ماشینهای ابزار کنترل عددی به طور فزاینده ای در صنایع براده برداری وارد می شوند دقت تکراری بالا کوتاه شدن مدت زمان کار و نیاز کم به ابزارها از دیگر دلایل با ماشین های ابزار کنترل عددی است.
امروزه همه سازندگان ماشینهای ابزار CN خود را کاملاً مقید به رعایت کامل استاندارد Din (ساختمان برنامه) و Din (موقعیت سیستم مختصات) نمی کنند. گاهی برای ساده تر شدن موارد ویژه کاربرد از علائم خاصی استفاده می کنند که فقط برای محدوده ویژه کاربرد اعتبار دارد.
N حرف اول کلمه انگلیسی Numerical (عددی) و C حرف اول کلمه انگلیسی Control (کنترل)
NC یک مفهوم عمومی برای کنترل عددی است و به دستگاههائی اطلاق می شود که با نوار سوراخ شده کار می کنند.
CNC به کنترل عددی توسط کاکپیوتر اطلاق می شود. پس همه CNCها یک NC نیز هستند ولی به عکس خیر.
هدف استفاده از ماشینهای NCNC در صنعت عبارتست:
1- خوکارسازی 2- حرکت ابزار را کنترل کنیم 3- کنترل برروی سرعت دوران قطعه کار
همچنین یکی از نکات مهم استفاده از ماشینهای کنترل عددی این است که تنها ماشینی در صنعت می باشد که تولید ارتباط با ماشینهای دیگر برقرار کند ماشینهای کنترل عددی است.
بدلیل اینکه این ماشینها با اعداد و حروف کار می کنند می توانند با رباط و کامپیوترها و غیره ارتباط داشته باشند که آنها هم با اعداد و حروف کار می کنند.
با توجه به گرانی قیمت دستگاه و نیاز به متخصص و دیگر هزینه های بالا این دستگاههای کنترل عددی دارای ارزش ویژه ای می باشند.
ولی امروزه بهترین راه استنفاده از این نوع دستگاهها نسبت به سایر دستگاهها می باشد به عنوان مثال:
ماشینهای ابزار کامپیوتری نسبت به انواع اینورسال دارای محسنات زیر می باشد.
1- دقت بالای تولدی قطعات
2- ماشین ابزار با کنترل کامپیوتری در یک زمان می تواند به جای چند دستگاه ماشین ابزار معمولی بکار گرفته شود.
3- امکان تولید قطعات که دارای پیچیدگی زیاد است با ماشین کنترل عددی بیشتر است.
4- مصرف ابزار در ماشین ها کنترل عددی کمتر از ماشین های معمولی می باشد.
فصل یکم
مقدمه
یکدستگاه با کنترل عددی دستگاهی است که توسط یک کد ساختاربافتب و در مسیر و هدفی که برنامهب رایش تعیین کرده است حرکت می کند لازم آن برنامه ریزی قبلی و طبقه بندی اطلاعات و داده های مورد نظر دستگاه
اختلاف اساسی در بکارگیری و در فرآیند کار یک دستی و یک ماشین با کنترل برنامه ای در حرکت پیشروی است.
در ماشین دستی هرکدام از مراحل کار پشت سرهم با دست تنظیم می شود. و در ماشینهای با کنترل برنامه ای مراحل کار در یک برنامه ذخیره می شود.
ماشینهای ابزار کنترل برنامه ای قبلاً به طور مکانیکی کنترل می شد.
اما امروزه طور کلی کنترل عددی استفاده می شود.
نمونه ای از کنترل مکانیکی پیشروی توسط بادامک مطابق شکل است.
وقتی بادامک در جهت عقربه های ساعت می چرخد موقعیت رنده تراشکاری تغییر می کند. سرعت پیشروی به شکل بادامک بستگی دارد. در اینجا برنامه براده برداری به شکل یک بادامک ذخیره می شود. برنامه ریزی دستگاه با روش دستی را برنامه نویسی جزء به جزء دستی، توسط صفحه کلید کنترل کننده است.
برنامه ریزی عملیاتی که توسط کامپیوتر انجام می شود برنامه نویسی با یک کامپیوتر نام دارد.
امروزه کامپیوترها جای نوارخوان را در دستگاههای NC ابتدائی گرفت.
در واقع به جای خواندن و اجرای برنامه از روی نوارهای سوراخ شده برنامه توسط کامپیوتر دستگاهها اجرا می شود.
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 56
«بهنام خدا »
راههای جدید کارکردن
دنیای شناخته شدة اقتصادی، مصارف گوناگون افزایش یافته تکنولوژی و تغییرات در سازمانهای فرهنگی و ساختارهایشان، تأثیرات شگرفی در راه و روش کارکردن ما در ایالات متحده دارند اگر شما در مورد مشاغل همیشگی و غیرمتوقف کر کرده باشد، مانند یک گلدان کریستال میباشد که توسط یک گریه از روی یک صفر پایین افتاده است، راهها و روشهای جدید کارکردن به اندازه قطعات ریز آن گلدان شکسته است.
مکان شخصی و خصوصی ما برای استخدام با سرعت زیادی در افزایش است و رابطه بسیار نزدیکی با شبکه های ارتبطات سایر مشاغل دارد. و این بازرگانان سعی در یافتن بازارهای فروش کالاهایشان هستند که این بازارها در سطح جهانی می باشند. بعلاوه گروههای که امروزه ما با آنها در حال کارکردن هستیم، مفهوم و تعریف کار را در بسیاری از راهها تغییر دادند هدف اصلی این قسمت میزان کار و تلاش نیروها می باشد که در بخشهای 7 و 8 به آنها اشاره شده است. فهمیدن جزئیات به شما کمک خواهد کرد که بتوانید موارد مربوط به برنامه ریزی شغلی را مشخص کنید تا در تصمیم گیری خود راحت تر عمل کنید و همچنین بعد از سطح کیفیت شغل خود ارتقاء دهید.
موضوعاتی که در این قسمت ما به آنها پرداخته ایم در زیر آمده اند :
طبیعت تولید یک شغل؛
راههای جدید کارکردن و بالا بردن سطح مشترکات بیان و نیروهای کار که شامل گوناگونیهایی در انواع پذیرش کارمند ( استخدام کردن) و جزئیات مربوطه به این استخدام ها می باشد؛
3- مشکلات این راههای جدید کار کردن.
ما با چشم اندازی از CIP آغاز می کنیم و از آن نتیجه گیری می کنیم.
ایجاد شغل ( کارآفرینی)
مشاغل از کجا آمده اند؟ قبل از توجه به روشهایی که ما به آنها کار می کنم ، احتمالاًفکر کردن به چگونگی پیدایش و علت پیدایش مشاغل میتواند مفید باشد. چه اتفاقات و عواملی کارفرمایان را مجبور به ایجاد شغل کرده است؟ (ممکن است که شما بخواهید مروری بر تعریف شغل در قسمت یکم داشته باشید ) اگر چه کاهش میزان مشاغل طی 10 سال گذشته در ایالات متحده به طرز باورنکردنی کاهش یافته است، ( عده ای این میزان را 43 میلیون برآورده کرده اند ) آژانس های کاریابی هنوز فعالیت خود را متوقف نکرده اند. بیش از 17 میلیون شغل از سال 1994 تا سال 2005 تولید شده اند واز 127 میلیون به 7/144 میلیون افزایش یافته اند و یا عبارتی رشد 14% داشته اند. شاید قبلاً بدان اشاره شده است که اگر چه با این سرعت رشد در حدود 10% است کمتر از یک دهه گذشته می باشد ، اقتصاد با سرعت کمتری در حال رشد است. Clifford Johnson , Sar Levitan (1982)، اقتصاد دانانی که کتاب Second Thught on work را نداشته اند، توضیح می دهند که مشاغل با توجه به نیازها و آمال عمومی واجتماعی بوجود آمده اند. در واقع ، مشاغل نتیجه نیازها و خواسته های ما می باشند. زمانیکه ما به لباسها، ماشینها، مدارک دانشگاهی، مراقبت از بزرگسالان، مراقبت از کودکان نیازمندیم و مردمی که این سرویسها را ارائه می دهند سعی در تولید بیشتر این مورد دارند.
تولید این نیازها می تواند به دو روش بیان شود تولید کنندگان می توانند کارگرانی برای تولید بیشتر در حال حاضر داشته باشند که می بایست ساعات وروزهای بیشتری در هر هر هفته کار کنند و هم می توانند کارگران بیشتری در اختیار داشته باشند ( استخدام کنند) که البته قبل از آن می بایست مشاغل جدیدی را تولید کنند. البته زمانیکه این خواسته ها کاهش یابند ، مشاغل نیز حذف می شوند واز بین می روند چرا که تولید کنندگان خود را کاهش داده اند.
نیاز مشتریان برای بیشتر چیز در ایالات متحده بسیار زیاد است – اقتصاد در حال رشد است.
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 10
خدا در قرآن
براساس بیان و هدایت قرآن، خدا نه وجود است نه موجود، بلکهحقّ "قیوم" است.وجود اگر چه نامى مقدّس از نامهاى نیک خداوند است و اگرچهنورى است که حقایق هستى را آشکار مىسازد و اگرچه با موجودات تفاوت دارد ولى به رغم همه این امور نمىتوانآن را خدا دانست و نمىتوان خدا را وجود دانست -پاک و مبراستپروردگار از این که چنین باشد- بلکه "وجود"، مخلوقى از"مخلوقات" خداست و هرگونه که بخواهد در آن تصرّف مىکند و آنرا به پدیدهاى مىبخشد و در نتیجه آن پدیده آشکار شده و آفرینشمىیابد.نزدیکترین وسیله براى شناخت آن که وجود، مخلوق استتصرّف در آن مىباشد و این که یک بار به چیزى داده مىشود و سپساز آن ستانده مىشود، پس "وجود" هم "حقیقتى" است که مالک آنیعنى خداوند قادر آن را تدبیر مىکند.
موجودات نیز خدا نیستند، بلکه ستاره و درخت در برابر خداسجده مىکنند و خورشید و ماه به تدبیر خدا جریان دارند و زمینتسلیم امر اوست، سادهترین دلیل آن نشانههاى آشکار ضعفپدیدههاست که هرگز نمىتوانند خداوند قادر باشند -پاک و منزّهاست خدا از این که چنین باشد.این اصل فلسفى که وجود را به ممکن و واجب تقسیم مىکندووجود ممکن را "مخلوق" و وجود واجب را "خالق" مىپندارد درقرآن اصلاً مردود است، زیرا خدا نه وجود است و نه مخلوق بهوجود. بلکه وجود، نورى است در اختیار خدا و بخشیده شده بهمخلوقات، پس چگونه ممکن است خداوند و آفریدهها در یکاساس مشترک باشند و آن را وجود بنامیم و حال آن که سه اساسوجود دارد: خدا، وجود و آفریدهها.این "اصل صوفیانه" که خدا را "ذات موجودات" مىپندارد و نیزاین "اصل مادى" که پدیدهها را "ذاتاً مسلّط" برخود مىداندوبنابراین همین پدیدهها، خود خدایند و بس، همگى اصولىمردودند. زیرا خداوند والاتر، بالاتر و بزرگتر از مخلوقاتوآفریدههاى خود است، نه او مخلوقات و نه مخلوقات، او هستومیان او و مخلوقاتش تباین است و اشتراکى نیست، مگر در الفاظىکه در حدود امکانات آفریدهها وضع شده است. میان خدا ومخلوقات تباین مطلق است پس هر آنچه در مخلوقات جایز باشددرباره خداوند محال است و بر عکس.
با وجود چنین تباینى روشن مىشود که نمىتوان خدا را تعریفکرد و صفاتش را مکشوف ساخت، زیرا ما در فضاى مخلوقاتزندگى مىکنیم و با صفتى آشنایى نداریم، مگر به قدرى که در یکى ازمخلوقات وجود داشته باشد مثلاً صفت قدرت را در انسان، درموج، در طوفان، در برق و اتم مىشناسیم و اگرچه صحیح است کهدر تمامى اینها صفت قدرت وجود دارد. لکن بر حسب شناخت ماتماماً در مخلوقات موجودند و بنا به طبیعت تباین میان خالقومخلوق نمىتوانیم آنها را با خدا قیاس کنیم و به همین ترتیب استصفت علم و حکومت و... ولى با این وجود مىتوانیم از طریقشناخت صفات مخلوقات نظیر علم و قدرت و حکومت به وجودهمین صفات در آفریدگار به نحو بالاتر و والاتر پى ببریم، آفریدگارىکه این صفات را در مخلوقات به امانت گذاشته است، ما گاه این اموروالاتر و بزرگتر از صفات مخلوقات را قدرت نامحدود و علم کاملوحکومت جاودانه مىخوانیم، ولى مفهوم این نامگذارى ایجادپیوند میان قدرت مخلوق و قدرت خالق نیست تا به گونهاى واحد درآیند چنانچه ایجاد پیوند میان علم مخلوق و علم خالق و خواستمخلوق و خواست خالق ونظایر آن نیست، زیرا هیچ رابطهاى میانخالق و مخلوق نیست جز رابطه تقابل واکنش شدید که از انعکاسىشدید حاصل مىشود، بلکه مىخواهیم با این نامگذارى پیوند میانلفظ را بر قرار سازیم تا مفهوم آن امر والاتر را که براى خالق ثابت استاشاره گونه دریابیم.
از همین رو اثبات هر صفتى براى خدا تنها اشارهاى است -درمحدوده فهمى که از آن برخورداریم- به صفات و اسماء خداوندبدون آن که تعریفى باشد براى خدا یا بدون آن که او را در محدودهمخلوقات قرار دهیم و صفات مخلوقاتش را بر مقام کبریائیش سرایتدهیم -پاک و منزّه است خدا از این که چنین باشد.اگرچه لفظ میان خدا و مخلوقات مشترک است و در هر دو مورد"قدرت" و "علم" و حکومت نامیده مىشود، لکن به میزان اختلافو تباین میان خدا و مخلوقات مفاهیم این الفاظ نیز با یکدیگر تفاوتدارند.قدرت مطلق و ابدى خدا کجا و قدرت محدود و عرضى و ضعیفمخلوقات کجا. شناخت ما نسبت به اشیاء کجا و علم خداوند کهمحیط بر همه پدیده هاست کجا یا مالکیت ما نسبت به کالا کجاومالکیّت خدا بر آسمانها و زمینها کجا؟ما مىدانیم که وجود خداوند ثابت است امّا هرگز ثبوت اوتشابهى با وجود ما ندارد؟ زیرا خداوند ثابت است و بر پایه ذاتخویش استوار است.
و حال آن که ما موجوداتى هستیم که متّکى به وجود خدا و آیااتّکاء به ذات اتّکاء به وجود غیر یکسان است؟! اصولاً مىتوان گفتمیان خالق و مخلوق تفاوت بسیار است، زیرا میان آن دو کمترینتشابهى وجود ندارد، بلکه آنچه هست تباین است.
از همین رو بالاترین صفتى که به خدا اطلاق مىکنیم صفت"محور" بودن اوست که میان نفى و اثبات در گردش است، "نفى"یعنى "قطع" هرگونه پیوند "تشابه" میان او و مخلوقاتش و اثباتیعنى "ایمان" به این "حقیقت" که او والاتر و بزرگتر از مخلوقاتخویش است.او توانا است که هیچ کس بر او توانایى ندارد. و مالکى است که دراختیار هیچ کس نمىباشد و عالم نامعلومى است.براى تمرکز این دو حقیقت یعنى "حقیقت ثبوت" خدا از یک سوصفات والا و از سوى دیگر نفى صفات مخلوقات از او در نفوسآدمیانى که به شناخت مخلوقات خو گرفتهاند ناگزیر باید با کلمه"سبحان اللَّه" به تقدیس و تسبیح و تنزیه مقام کبریائیش پرداخت،کلمهاى که استعمال بسیار در قرآن دارد و محور اذکار نماز است.تسبیح ما را ناگهان در برابر خدا قرار مىدهد، زیرا مخلوقات را ازذهن ما دور و خالق را آشکار مىسازد به علاوه آن که تسبیح، گره کورنفس بشرى یعنى عادت به محدود کردن پدیدهها را مىگشاید بهخاطر این که پدیدهها مخلوق اند و محدودیّت جزء طبیعت آنهاستو هنگامى که آدمى در برابر خدا مىایستد و از محدود کردن او عاجزاست به شبهاتى بىثمر گرفتار مىآید: چگونه، کجا، چه و حتّىچرا؟ او مىخواهد خدا را تابع ملاکهاى مخلوقات گرداند، لذا بهگمراهى سختى دچار مىشود. در این جاست که کلمه "سبحان اللَّه"به کار مىآید تا به یکباره "بشر" را از ورطهاى بزرگ رهایى بخشدوانسان را چنین مورد خطاب قرار مىدهد که تو در برابر خالقمخلوقات ایستادهاى، جایى که الفاظ، ناتوان و حدود از اعتبار ساقطاست و معارف ساده و سطحى بشر درهم مىریزد.
و بدین ترتیب مىکوشد خدا را از نو بشناسد.قرآن کریم سورههاى بسیارى را با تسبیح آغاز کرده است و آن رازبان هر آنچه در آسمانها و زمین است دانسته و به تسبیح در"صبحگاهان و شامگاهان" امر کرده است.اگر خدا با نفى شباهت میان او و مخلوقاتش در قرآن شناختهمىشود پس صفات حسنه او انعکاسى از این مباینت است آن همبدون آن که صفاتى محدود به مقدار و چگونگى و مکان