لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 7
بسم الله الرحمن الرحیم
تاریخچه ى حفظ قرآن
خـداونـدا, مـن در کتاب ورات امتى مى بینم که انجیل شان در سینه هایشان جاى دارد و آن را از حفظمى خوانند .مناجات حضرت موسى
پیدایش حفظ قرآن
پـیـامـبـر اسـلام در چهل سالگى به مقام شامخ نبوت برگزیده شد وقرآن در بیست و سه سال به مـنـاسـبـت رویدادهاى مختلف بر قلب مبارک وى فرود آمد .در این مدت , صحابه به سفارش آن حـضرت درنگهدارى آیات الاهى مى کوشیدند . آن ها آیات الاهى را بر پوست واستخوان هاى شانه و دنده ى حیوانات , چوب هاى درخت خرما,سنگ هاى سفید پهن , کاغذ و پارچه مى نگاشتند (5) .و بـراى بـرخـوردارى از پـاداش معنوى به خاطر مى سپردند .حفظ آیات الاهى نخستین گام در راه نـگاهبانى از قرآن به شمار مى آمد, زیرا از یک سوخط آن روز کوفى بود و به سبب نداشتن نقطه و اعـراب بـه شـکـل هـاى مختلف خوانده مى شد, و از سوى دیگر, تقریبا همه ى مردم بى سوادبودند وتنهاباحفظقرآن مى توانستندعشق خودبه کتاب خداوندراآشکارسازند .هنگامى که پیامبر اکرم (ص ) در غار [حرا] به سر مى برد,فرشته یى در برابرش حضور یافت و گفت : بـخـوان . پیامبر فرمود:خواندن نمى دانم . آن گاه بى هوش شد . وقتى حضرت به هوش آمد,فرشته گفت : [اقراء باسم ربک الذى خلق ....[ (6) امـام صـادق (ع ) فـرمـود: بـسـم اللّه الرحمن الرحیم . اقراء باسم ربک ...اولین آیاتى است که بر نبى اکرم (ص ) نازل شد .اولـیـن مـرحـلـه , مـرحـلـه ى قـرائت و به خاطر سپارى است ومرحله ى کتابت بعد از آن تحقق یـافـت .از ایـن رو, آیـه هاى آغازین قرآن از [اقراء] سخن مى گوید و مراد از آن حفظ آیات در سینه ها است . اکنون این مسئله را در موارد مختلف زیر مورد بررسى قرار مى دهیم :
اصطلاح حافظ در صدر اسلام
واژه ى [حفظ] در زبان عرب در دو معنا به کار رفته است :الف ) نگهدارى و نگهبانى ب به خاطر سپردن ضد فراموشى 9 در قرآن مجید, این واژه و مشتقاتش تنها در معناى اول به کاررفته است . حافظ اسم فاعل است و در اصـطـلاح عـلـوم قـرآنـى , بـه کـسـى مى گویند که همه ى قرآن را با تجوید و ترتیل و به کار بـردن قـرائت قابل قبول قرآن شناسان به خاطر سپرده باشد .همچنین به کسى که بر سنن رسول اکـرم ص احـاطـه داشـتـه , موارد اتفاق واختلاف آن را بداند و به احوال راویان و طبقات مشایخ آگاهى کامل داشته باشد, حافظ مى گویند .برخى تعداد آن را نیز معین کرده اند و گفته اند باید فرد صدهزار حدیث با سند از حفظ باشد تا این واژه بر او اطلاق شود .در صدر اسلام , به خـاطـر سپارندگان قرآن را [حافظ] نمى خواندند و با واژه هایى چون [جماع القرآن قراءالقرآن حملة القرآن و الماهر فى القرآن از آنان یاد مى کردند .واژه ى حافظ پس از قرن اول یا نیمه ى دوم قرن هجرى (13) دراین معنا به کار گرفته شد .البته واژه ها و ترکیب هاى یاد شده در سراسر روزگار پیامبراسلام (ص ) به معناى کسى که همه ى مـتـن قـرآن را بـه خاطر سپرده , نبوده و پس از رحلت رسول اکرم (ص )چنین معنایى یافته است . درزمان آن حضرت , از حافظ بخشى از کتاب خدا نیز با این عبارت ها یادمى کردند .
اولین حافظ قرآن
حفظ آیات الاهى , از نخستین روزهاى نزول وحى آغاز شد . پیامبر اسلام (ص ( نخستین حافظ قرآن بـه شـمـار مـى رفـت و بـراى فـراگـرفـتن و حفظ آن بسیار مى کوشید .آن حضرت همراه پیک وحى زبانش را حرکت مى داد و شتاب مى کرد تا آنچه مى شنود فراموش نکند . مرحوم طبرسى در شان نزول آیه ى لاتحرک به لسانک لتعجل به . ان علیناجمعه و قرءانه 15 اى رسـول ما در حال وحى , شتابان زبان به قرائت قرآن بگشاى که ما خود آن را جمع کرده در سـیـنـه ات ]نگاه مى داریم و بر تو مى خوانیم .از ابن عباس چنین نقل مى کند:پیامبر اکرم (ص ) به سـبـب عـشـق شـدیـدى کـه بـه دریافت و حفظ قرآن داشت هنگامى که پیک وحى آیات را بر او مـى خـوانـد, همراه وى زبانش را حرکت مى داد و شتاب مى ورزید تا آنچه مى شنود فراموش نکند . خـداونـد او را از ایـن کـار بـازداشـت و فرمود: ما آن را برایت جمع مى کنیم .حضرت براى اطـمـیـنان کامل از محفوظات خویش آن هارا بر فرشته ى وحى عرضه مى کرد .در روایات متعدد چـنـان مـى خوانیم که پیامبراسلام (ص ) در ماه رمضان هر سال قرآن را, تا آن جا که نازل شده بود, بـاجـبـرئیل مقابله و تکرار مى کرد, و در واپسین سال زندگى اش , بر خلاف گذشته , این مقابله و تکرار را دو بار به انجام رساند .
تقسیم بندی قران ها
قرآن به ۳۰ بخش تقریباً مساوی به نام جزء تقسیم شدهاست. هر جزء از دو قسمت مساوی به نام حزب تشکیل شدهاست و احزاب به نصف و ربع حزب تقسیم میشوند (برخی نیز هر جزء را به چهار حزب تقسیم میکنند و در این صورت ۱۲۰ حزب داریم).
گردآوری قران
متن قرآن در سه مرحله گردآوری شد، تا نهایتاً به صورت امروزین یا اصطلاحاً «مصحف» درآمد. نخست زمان محمد. سپس زمان ابوبکر و در آخر زمان عثمان. در دورههای بعدی رسم الخط آن اصلاح شد
زمان محمد
در زمان حیات پیامبر، وی قرآن را بر مسلمانان میخواند. برخی آن را حفظ میکردند و برخی بر تکههای چرم، استخوانهای شانه و دنده گوسفند و شتر، چوب درخت خرما، سنگهای صاف و صیقلی و گاه کاغذ مینوشتند. از آنجا که هنوز قرآن بر پیامبر وحی میشد و متن آن ناقص بود، امکان «کتاب ساختن» آن وجود نداشت. «جمع قرآن در زمان رسول خدا را اصطلاحاً تألیف گویند.» (رامیار،تاریخ قرآن:۲۱۳)در زمان حیات پیامبر ۳۷ نفر حافظ کل قرآن بودند. (رامیار،تاریخ قرآن:۲۵۵) و تعداد کاتبان وحی که برای خود نسخهای برمیگرفتند به بیش از پنجاه نفر میرسیدهاست.(رامیار،تاریخ قرآن:۲۵۵)
قاریان هفتگانه(قرّاء سبعه) و راویان چهارده گانه
در خواندن متن واحد قرآن چهارده شیوه یا روایت مختلف وجود داشتهاست. مشهورترین روایت که امروزه قرآن را بر اساس آن اعراب گذاری میکنند، روایت حفص از عاصم کوفی است، که به علی میرسد. تمام قرآن هایی که در ایران به چاپ می رسد از جهت صحت کتابت و انطباق با این قرائت در اداره نظارت بر چاپ و نشر قرآن کریم سازمان تبلیغات اسلامی مورد بررسی قرار می گیرد و این مسأله در پایان تمام قرآن ها ذکر شده است
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 49 صفحه
قسمتی از متن .doc :
فهرست
مقدمه 2
فصل اول- کلیات 4
الف – پیشینه منع تغییر کاربری اراضی در ایرن 4
ب- تعاریف 6
مفهوم تغییر کاربری 8
موارد ضروری تغییر کاربری 10
- مصادیق تغییر کاربری 12
فصل دوم- سیاست کیفری در مقابل تغییر کاربری اراضی 14
الف- مجازات قانونی به منظور منع تغییر کاربری اراضی 16
ب- بزه تغییر کاربری اراضی 20
ج- هدف اصلی سیاست کیفری 26
د- رأی وحدت رویه 30
ه - بررسی قانون حفظ کاربری اراضی زراعی و باغها (با اصلاحات بعدی) 34
ی- شیوه رسیدگی به درخواست تغییر کاربری 41
نتیجه گیری 45
پاورقیها 46
فهرست منابع 49
مقدمه
منظور از حفظ کاربری اراضی جلوگیری از تغییر نحوة استفاده از زمینهایی خاص توسط مالکان یا متصرفین آنها میباشد.
برخی از اراضی بنابر قانون، صرفاً جهت کاربردهای خاص قابل استفاده هستند و در صورتی که مالک متصرف بر آن باشد که نوع کاربرد ویژه ای را که قانون برای آن در نظر گرفته تغییر دهد، آثار منفی آن دامنگیر طبیعت، محیط زیست، اقتصاد، اجتماع یا فضای علمی، سیاسی، فرهنگی ، هنری و مذهبی در پی خواهد داشت
در برخی کشورها، زمین و اراضی طبیعی موضوعی مقدس و غیر قابل مسامحه برای بومیان منطقه محسوب میشود، به طوری که قوانین داخلی کشور و یا حتی معاهدات حقوق بشر، و نهادهای حقوق بشری بین المللی نظیر کمیته حقوق بشر سازمان ملل متحد (نهاد ناظر بر اجرای میثاق حقوق مدنی و سیاسی) و شورای حقوق بشر، آن را مورد توجه قرار داده و تخطی ناپذیری آن را مورد تأکید قرار دادند.
بنابر میثاق حقوق مدنی سیاسی، و بیش از آن بنابر اعلامیه حقوق بشر 1948 سازمان ملل، افراد را نمیتوان از ارزشهای مذهبی، قومی و قبیهای شود دور ساخت. از این رو در کشورهایی مانند استرالیا یا چین و در نوای از سوئد یا کانادا، بومیان منطقه که سرزمنیشان را مقدس میشمارند، حق محافظت و استفاده انحصاری از آن را بریا خود محفوظ داشتهاند، طوری که دولت نمیتواند ، آنها را از دست بومیان خارج ساخته و یا کاربردی غیر از آنچه که مد نظر بومیان است برای آن مقرر دارد.
علاوه بر آن، در اکثر کشورهای دنیا، معمولاً زمینهای کشاورزی، جنگها، مراتع اراضی با تلاقی و سایر اراضی طبیعی مورد محافظت ویژه قرار گرفته و امکان دست یازی به آنها بنابر مقررات قانونی ممکن نمیباشد. با توجه به نوع مالکیت در کشورهای حوزة خاورمیانه، حفظ کاربری اراضی و منع تغییر آن، بیشتر در رابطه با اراضی کشاورزی و مراتع مطرح است. در ایران نیز، با توجه به وضعیت اقلیمی حاکم و کمبود جنگها و مراتع طبیعی، هر چند به کشاورزان و دامداران بومی نواحی مختلف اجازة استفاده از آنها داده میشود اما این حق استفاده منحصر بوده و امکانی غیر از آنچه به طور سنتی استفاده میشده، نظیر ساخت و ساز یا کاربرد صنعتی وجود نخواهد داشت.
از جمله مهمترین این اراضی، اراضی کشاورزی هستند که به طور اعم به زمنیهایی اطلاق میشود که به طور مداوم مورد عملیات کشاورزی، باغداری و تاکداری قرار میگیرند و یا با توجه به ویژگیهای طبیعی، استعداد و قابلیت بالایی برای چنین مصارفی خواهند داشت.
جهت جلوگیری از تغییر کاربری اراضی قوانین متعددی وضع شده که هم شیوة تشویقی، هم باز دارنده را مورد توجه قرار دادهاند.
در این تحقیق سعی میکنیم با بیان روند قانونگزاری در ایران جهت منع تغییر کاربری اراضی، جنبههای ک یفری آن را مورد توجه قرار دهیم.
فصل اول- کلیات
الف – پیشینه منع تغییر کاربری اراضی در ایرن
منع تغییر و حفظ کاربری اراضی در ایران، روند نوپایی است که به تازگی آغاز شده و مخصوصاً حفاظت از کاربری زمینهای کشاورزی، به دلایل متعدد از جمله وجود قوانین مبهم، و نارسا، عدم انجام طرحهای آمایش زمین، کمبود نیورهای انسانی متخصص قیمت صعودی و روز افزون اراضی با کاربری مسکونی، صنعتی و تجاری، مورد توجه کافی قرار نگرفته است.1
قانون گسترش قطبهای کشاورزی مصوب 5 خرداد 1354 اولین قانونی است که صریحاً روی حفاظت از زمینهای کشاورزی تأکید دارد. با این وجود این قانون صرفاً به زمینهای کشاورزی واقع در قطبهای کشاورزی تأکید دارد و از آنجا که قطب کشاورزی خود، تعریف خاصی دارد، بسیاری از زمینهای دیگر خارج از حوزه حمایتی قانون مذکور قرار میگیرند. حدود 20 سال بعد قانون حفظ کاربری اراضی زراعی و باغی در 31 خرداد 1374 جهت جلوگیری از تغییر کاربری کلیه زمینهای کشاورزی به تصویب مجلس شورای اسلامی رسید.
با این وجود، این قانون را نیز نمیتوان گام موثری جهت حفظ کاربری اراضی تلقی کرد. علل این امر را میتوان موارد ابهام و نقصهای بسیار قانون دانست. از جمله در قانون مذکور استثناعات متعددی را وارد کرده است که شامل کمیسیون تبصره یک ماده یک
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 32 صفحه
قسمتی از متن .doc :
فصل 3
روششناسی مطالعه
مروری بر روشهای استفاده شده در تخمین اهمیت اقتصادی نواحی تفریحی و بیابانی در جنگل مدل پرینس آلبرت در این متن در این فصل آورده شده است. این فصل در دو قسمت خلاصه شده است: در بخش 301 یک خلاصهای از مذاکرات ارزش بدون استفاده بیابان و برآورد آن آورده شده، در حالیکه در بخش 302 مروری بر طراحی آمارگیری، طراحی نمونهبرداری و میزان واکنشها آورده شده است.
1. 3 مفهوم ارزش بدون استفاده بیابان و روش برآورد
خالص وجودی یا ارزش حفاظتی بیابان ارزش بدون استفاده را تعریف میکند مقدمتاً ترکیبات وجودی و تقاضاهای ارزش نسلهای آینده است. یک روش مستقیم قابل دسترس برای برآوردن ارزشها فن ارزشگذاری ضربتی است. نگرش ارزشگذاری ضربتی باز نهایی در این متن برای مشخص کردن تمایل به پرداخت ساکنان ساسکاچوان برای حفاظت بکار گرفته شده بود. روش پرداخت بود یک سهم در پشتوانه خاص طراحی شده بخصوص بمنظور حفاظت کردن و نگهداری از بیابان این روش پرداخت به دو دلیل انتخاب شده بود: (1) ساکنان ساسکاچوان آشنا با اعانههای ساخته شده مخصوص بمنظور (I,e گروههای زیست محیطی و دستگیری) بودند و (2) این روش نسبتاً بیطرف است بعلاوه احساس میشد که بلیط ورودیه یا چیزی شبیه به مالیات باعث بیان واکنشهای متعدد میشود. برای اجتناب از خطاهای استراتژی در واکنشها شریکها میدانستند ابتدای پرسشی که مطرح شده بود یک مجموعهای از موقعیت فرضی را توضیح میداد.
2. 3 مجموعه دادهها
1.2.3 طراحی آمارگیری
در طی بهار و تابستان سال 1994 یک پرسشنامه بصورت تصادفی بین ساکنان نواحی ساسکاچوان توزیع و توسعه پیدا کرد. متن بر روی نواحی بیابان و تفریحی توسط ساکنان ساسکاچوان متمرکز شده بود. این آمارگیری از روی اطلاعات استخراج شده جمعیتشناسی اقتصادی، نظری و رفتاری ساکنان طراحی شده بود. آمارگیریها قبلاً توسط اقتصاددانان، دانشجویان و عموم مردم از پیش امتحان شده بود. پرسشنامه در ضمیمه A میتواند در 4 بخش اصلی خلاصه شود بخش 1 سوال از وسط 7 تمرکزها روی مفهوم فعالیتهای تفرجی اطراف و محل شرکت. بخش بعدی سوال 8 و 9 شناسایی بیشتر قسمتهای مهم و برجسته پارک ملی پرینس آلبرت در حالیکه بخش سوم سوالات 17 تا 10 بیرون کشیدن اطلاعات مربوط به حیات وحش و بیابان از ساکنان است. بخش آخر سئوالات 18 تا 26 تمرکز روی قسمتهای جمعیتشناسی است.
2. 2. 3 طراحی نمونهبرداری
توزیع آمارگیری از طریق خدمات پستی انجام شده بود. ایالتها به 4 منطقه تقسیم شده بودند که از نمونههای تصادفی و از طریق دفاتر تلفن تولید شده بودند. غرب هدفها به اجرا درآمد نمونهبرداری تصادفی و برچسبهای نشانی فراهم شد. در ابتدا 200 تا از آمارگیریها به بیرون هر یک از مناطق (ساسکاتون، یورکتون، ملویل) منطقه 3 (رجینا، سویفت کاریت، موس جا و یبورن و استوان) و منطقه 4 ( با تلفولد شمالی، تلوید مینتر، دریاه میدو و کیندوسلی) فرستاده شده بودند و 250 تا از آمارگیریها به منطقه 10 پرینس آلبرت) فرستاده شده بودند. برای بعضی از نواحی مقادیر حساسیتها بالاتر بود. برای این ناحیه در دومین ارسال 200 تا از آمارگیریها به پرینس آلبرت فرستاده شده بودند 100 تا به ساسکاتون و ...
100 تا به باتلفولد شمالی این سه منطقه متمرکز شده بودند زیرا تصور بر این بود که سهم بیشتری از ساکنان در پارک ملی و پرینس آلبرت دیده شده بودند.
اولین آمارگیریها از 850 تا فرستاده شده در سراسر ایالت در اوائل آگوست 1994 توزیع شده بود. دیگر 400 تای آمارگیری فرستاده شده در اوایل اکتبر 1994 به سه منطقه دیگر توزیع شده بود یعنی، پرینس آلبرت، ساسکاتون و باتلفورد شمالی ساکنان یک آمارگیری را با یک روکش نامهای که مفهوم آمارگیری را توصیف میکرد و یک کارمزد مربوط به هزینه پستی که به پاکت پستی بر میگشت را دریافت کردند.
3. 2. 3 مقادیر حساسیتها
آمارگیری مقادیر حساسیتها بطور قابل توجهی از منطقهای به منطقه دیگر متغیر است. تغییرات مقادیر حساسیت از 7/14% از منطقه 4 به 7/22% منطقه 1 (جدول 3. 1 را ببینید) عموماً یک فرد نزدیکتر به ساکن پارک ملی پرینس آلبرت بیشتر شبیه به شخصی بود که به آمارگیریها بر میگشت این ممکن است نشان دهد که آگاهی و توجه برای مناطق بیابانی و تفریح افزایش پیدا میکند چنانکه یک حرکت در جهت شمال از داخل ساسکاتون یا آن عنوان آمارگیری ممکن است نتایج موثری داشته باشد. پرسشنامههای مناطق بیابانی و تفرجی در نواحی عمومی توزیع شده بودند که حاوی توضیح مقادیر نسبتاً پایین حساسیتها بود. نرخهای واکنش وقتی که یک بهره گروهی ویژه هدف گرفته شده نوعاً بالاتر هستند.
در آمارگیریهای بازگشت داده شده، 38 تای آنها برای تخمین ارزش منابع قابل استفاده نبودند زیرا سئوالات خیلی زیادی بی جواب میماندند. واکنشهایی که جواب داده شده بودند و تمایل به پرداخت آنها صفر دلار بود به یک دلیل برای واکنشهایشان پرسیده شده بودند، بنابراین اینجوری اجازه شناسایی 7 واخواست مزایده که از تجزیه و تحلیل (VM) نادیده گرفته شده بودند داده شد. نرخهای برگشتی قابل استفاده 16% بود.
(جدول 3. 2 را ببینید)
جدول 3. 1
نرخهای واکنش برای بازدید زمین لم یزرع و تفرجی PAMF
مجموعة برگشتیها
پست دوم
پست اول
منطقه و موقعیت
نرخهای واکنش
نرخهای برگشتی
بازگشتیها
فرستاده A
نرخهای برگشتی
بازگشتیها
فرستاده A
100
7/22%
4/22%
43
192
9/22%
57
249
منطقه 1
پرنیس آلبرت
59
6/20%
1/24%
21
21
87
87
0
0
1/19%
38
37
1
0
199
174
25
0
منطقه 2
سارسکاتون
یورکتون
ماسویل
50
178%
7/11%
11
11
94
94
0
0
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 15
اهمیت حفظ و گسترش زبان فارسی
میدان عمل زبان را نه تنها در ایجاد ارتباط بین انسانها که همچنین در قابلیت ایجاد امکان برای اندیشیدن، شکل گیری شخصیت، ساخت هویت فردی و اجتماعی، ایجاد فرهنگ و در پایان، شکل دهی به مفهوم اجتماع انسانی ِ متحول شده به یک جامعه مشخص باید در نظر گرفت.
زبان، پدیدهای متحول و زنده است که همواره در حال بازسازی خویش است. دلیل آن نیز روشن است؛ این پدیده بر بستر وجود زنده انسانی و ارتباطات و گستره عمل اجتماعی، حرکت میکند، در نتیجه، در یک رابطه دایمی با بستر خویش، متأثر از دیالکتیک تکامل و قوانین حاکم بر حرکت جامعه است.
بنا بر آنچه آمد، اکنون باید دید چه عواملی در تکامل زبان و ظرفیتهای بیانی آن و همچنین شکل ادای آن مؤثرند؟ همچنین چه عواملی ضامن بقای یک زبان و یا فنای تدریجی آن است؟نخست به پرسش اول میپردازیم:
بر پایه رابطه نسبتا مستقیمی که بین سطح تکامل اجتماعی انسان و تکامل زبان هست، نخستین عامل مرکب رشد زبان، میزان رشد مدنیت و طبیعتأ قدمت آن است. گسترش و سطح پیچیدگی رابطه اقتصادی، علمی، فرهنگی و… مستقیم زبان را تحت تأثیر قرار میدهد و آن را پیچیده و کامل میکند. این سطح پیشرفت، سطح اندیشه ورزی را نیز به دنبال خود دارد و متقابلا، ارتقای سطح اندیشه ورزی منجر به تکامل روابط انسانی و ارتقای سطح دانش اجتماعی و علوم در عرصههای گوناگون میشود. البته این روند، یک روند ثابت در یک سطح و در همه عرصه ها، به یک میزان نیست، بلکه میتواند تحت تأثیر عوامل بسیاری همچون تحولات سیاسی وقایع طبیعی، وقوع جنگها و نابودی تمدنها و از همه مهمتر، هدایت آگاهانه زبان به وسیله انسان، قرار گیرد و در امر پیشرفت خلل وارد کرده یا آن را منحرف سازد و مسیری منحنی را به آن تحمیل کند و یا حتی آن را متوقف سازد!
و اما چرا مدنیت را نخستین عامل رشد زبان دانستیم؟حقیقت این است که زبان تا پیش از ورود انسان به عرصه زندگی شهری، محدود به دخالت در حوزه رفع نیازهای ساده روزانه، همچون تأمین غذا، پوشاک و سرپناه و همچنین رفع نیازهای عاطفی و سرانجام، تفکر در حوزه وقایع طبیعی بوده است و طبیعتا انسان غارنشین و یا پراکنده در جنگلها در همان سطحی به تواناییهای زبان پی برده بوده که زندگی او ایجاب میکرده است.طبیعی است که اگر این انسان، اندیشه فلسفی نیز داشته، این اندیشه فلسفی و زبان و واژگانی که در این زمینه به کار میرفته است نیز در همان محدوده دانستنیهای وی از جهان پیرامونش بوده است. در این فلسفه، اثری از سیاهچاله و نقش آن در شکل گیری کهکشانها و رابطه آن با تعریف هستی و دگردیسی آن وجود ندارد! پس طبیعتا زبان نیز نه نیاز به تأمین واژه تازه داشته و نه این واژه تازه، قادر به ایجاد مفاهیم جدید بوده است که سرانجام قادر به تکامل زبان شود.
ساده بگویم، باید به وجود سیاهچاله پی برده شود تا بتوان برای آن واژهای برگزید و سپس با وارد کردن این واژه در شبکه روابط تحلیلی مغز و واژه مفهومهای دیگر، نوعی از اندیشه را پروراند! از این گذرگاه است که دوران بلوغ زبان گذرانده میشود و به شاهراه تکامل میرسد، اما در آن متوقف نمیشود که هستی اش، هرچند با سرعتی کمتر، اما با ژرفایی بیشتر، تداوم مییابد و به بیان پیچیدگی ها، توانا میشود.
از دیدگاه نظری، ظرفیت بیانی تقریبا همه زبانها، در بیان عاطفی و حالات انسانی، یکسان است. هر چند در شکل بیان، طبیعتا با توجه به شکل گیری روابط نو، ممکن است برخی نسبت به برخی دیگر از عمق بیشتر برخوردار باشند، اما این قضیه (ظرفیت بیانی) در حوزه علوم، صادق نیست! دلیل آن هم، همان است که پیشتر بدان اشاره شد، یعنی وجود رابطه مستقیم و تأثیرگذار بین وجود معرفت علمی و سطح بیان این معرفت (زبان) که در دگردیسی مدنی، همواره در حال روی دادن است. درک این نکته بسیار مهم است، چرا که بدون دریافتن این رابطه، قادر به درک یکی از مهمترین علل پسرفت زبانهای گوناگون و یا نابودی آنها نخواهیم بود. اگر دقت کنیم، درخواهیم یافت که بیشتر زبانهایی که به تدریج از بین رفتهاند، سطح تکامل آنها محدود به گویش بوده است و برخی دیگر نیز که دارای زبان نوشتار بودهاند، به دلیل ناهماهنگی بین بستر رشد زبان (جامعه) با سطح عمومی تکامل علوم و مدنیت، به تدریج عقب نشسته، کمتر به کار گرفته شده و زمانی که دیگر توان پاسخ به نیازهای روز را نداشتهاند، از دور خارج شدهاند.
بنا بر آنچه گفته شد، تکامل زبان، هرچند در حوزه عواطف انسانی، به دلیل شباهت بستر آن (وجود احساسات انسانی) تا پیش از تجدد، در همه زبانها یکسان است و از یک روند پیروی میکند، اما با پیش آمدن دگرگونیهای بزرگ اجتماعی و علمی، این همسانی در رشد، در هم ریخته، برخی سریعتر و برخی کندتر متحول میشوند و برخی دیگر، از دور بیرون میروند.
دومین عامل مرکب رشد زبان، سطح رشد کاربران آن است. به بیان دیگر، رشد زبان، رابطه مستقیمی دارد با سطح رشد علمی و معرفتی و اجتماعی افرادی که از یک زبان خاص استفاده میکنند؛ بنابراین، شمار افراد باسواد یک جامعه، میزان سواد ایشان، سطح استفاده از رسانههای جمعی و همچنین، آزادی فضای کاربری زبان، از جمله مؤلفههایی هستند که در تکامل یک زبان نقش بازی میکنند.
بر پایه آنچه آمد، اکنون میتوان دریافت که حتی شکل بیان زبان (لهجهها و الحان) نیز تا چه حد متأثر از سطح تکامل جامعه در عرصههای مدنی و علمی و رشد اجتماعی است!
(بنابراین، در جا زدن زبان از نگاه لهجه را نمیتوان به حساب وجود یک زبان جدید؟! گذاشت. به همین دلیل هم هست که ما گویشهای مازندرانی، کردی، لری، بختیاری و بسیاری از گویشهای گوناگون پارسی باستان را زبان نمیدانیم، بلکه آنها را گویش میدانیم، جدا از مسئله با اهمیت نبود زبان نوشتار و خط).سومین عامل رشد، ترکیبی از اراده سیاسی، اراده اجتماعی کاربران و همچنین آگاهی بر ارزشهای هویتی، حفظ و گسترش زبان است.
باید دقت شود که توجه همزمان به ابعاد گوناگون و عوامل سه گانه مدنیت، رشد کاربران و اراده و وقوف بر قضیه توجه به حفظ و گسترش زبان، میتواند به حفظ و گسترش یک زبان یاری رساند و غفلت از هر کدام از عوامل، زمینههای پسرفت و یا عقب ماندگی زبانی و به تدریج محو آن را فراهم میکند.
زبان فارسی در حیات طولانی خود (هرچند در یک دگردیسی پر پیچ و خم و دردناک) از زمینههای سه گانه رشد تقریبا برخوردار بوده است، نه همیشه، همزمان! بلکه در هر دوره ای، یکی از عوامل و یا دو عامل از سه عامل، نقش بیشتری بازی کردهاند.
اگر دقت کنیم، درخواهیم یافت که زبان فارسی در آخرین هزاره عمر خود، از پیشرفت فوق العادهای در زمینه گسترش و ژرفش برخوردار بوده است و به همین نسبت، ظرفیتهای آن در برآورده کردن نیازهای کاربرانش، افزایش یافته است. دلیل آن هم این است که دست کم در دورههایی کوتاه، از این اقبال برخوردار بوده است که مورد حمایت سیاسی، بر بستر رشد مدنی و علمی، قرار گیرد و از سوی دیگر، کاربران نیز آن را مورد توجه قرار دادهاند؛ یعنی همان سه عاملی که گفته شد، تقریبا همزمان زمینههای تکامل آن را فراهم کردهاند. نکته جالب توجه درباره این دوران هم این است که دقیقأ در همین مقاطع هم هست که بین این زبان وگویشهای متصل به آن فاصله افتاده است و هر چه به زمان حال نزدیک میشویم، متناسب با سرعت تکامل زبان پایه (فارسی)، گویشها و لهجهها از آن دورتر شده و حتی در نزد برخی از محققان به عنوان زبان!؟ جداگانهای مطرح شدهاند. برای روشن شدن قضیه، آوردن نمونهای بیجا نیست.
آنچه امروز از آن به عنوان گویش دری و یا تاجیکی نام برده میشود، در نخستین هزاره اخیر، گویش مسلط در خانواده گویشهای گوناگون زبان پارسی بوده و گفتنی است هنگامی که سخن از زبان پارسی به میان میآوریم، به هیچ وجه منظور زبانی نیست که قوم پارس یا فارس (که اکنون در استان فارس ایران زندگی میکنند) بدان گفت وگو میکردهاند. نهادن نام پارسی بر این زبان به زمان بسیار دیرتر، یعنی دوران حکومت هخامنشی بازمی گردد که پارسها بر ایران حکومت میکردهاند، در حالی که همزمان، اقوام دیگر در شمال شرقی و شمال غربی و مرکزی ایران نیز با
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 23
لزوم اهمیت، حفظ و احیای جنگلها و منابع طبیعی:
حفاظت، احیاء و توسعه و بهرهبرداری از منابع طبیعی تجدیدشونده بر اساس اصول علمی و رعایت نکات فنی از مهمترین وظایفی است که بر عهده سازمان جنگلها و مراتع و در استانها به اداره کل منابع طبیعی واگذار گردیده است. در حال حاضر جنگلها علاوه بر مسئولیتهای زیاد غذایی و صنعتی و غیره، نیازهای جدید ناشی از ترکم جمعیت را نیز باید جوابگو باشد. نقش جنگلها در این زمینه عبارت از تصفیه هوا و پذیرایی از افرادی میباشد که در جستجوی طبیعت هستند.
اصولاً پایداری جنگل و اماکن استمرار بهرهوری از آن مستلزم دخالتهای علمی در آن است که مبتنی بر اصول و معیارهای مشخص جنگلداری و جنگلشناسی صورت میگیرد. اصولی که برای آن شیوهها و روشهای گوناگون مطرح میگردد. علوم جنگلداری و جنگلشناسی در واقع علمی است که ما را به بهرهبرداری اصولی و درست هدایت میکند.
حالت فعلی جنگل نماینده اثرات چندین هزار ساله انسانها میباشد. این تاثیرات روز به روز بیشتر میگردد و متناسب با تکامل تدریجی ابزار کاری که دخالت انسان را آسانتر میسازد، نقشهای جنگل نیز متنوعتر میشود. بنابراین در مقابل این اثرات باید قواعد و کنترلهای ویژهای را وضع کرد و از خسارت ناشی از آن نابسامانی آنها جلوگیرب بعمل آورد.
جنگل مدرن علاوه بر اینکه اساس و پایه یک صنعت برای کشور میباشد، پناهگاه شهرنشینها، محل ذخیره فون و فلور و تصفیهکننده هوا نیز به شمار میرود. بنابراین بهرهبرداری از آن باید به نحوی انجام گیرد که کلیه احتیاجات جامعه را جوابگو باشد. ارتباط دادن این نیازها مشکلات متعدد را دربر دارد، ولی در مبادرت به این نیازها، اگر جامعه از کوشش و فعالیتهایی که در برطرف نمودن احتیاجات جنگل را جوابگو باشد، ارتباط دادن این نیازها مشکلات متعددی را دربر دارد، ولی در مبادرت به این نیازها، اگر جامعه از کوشش و فعالیتهاییی که در برطرف نمودن احتیاجات جنگل ضرورت دارد، امتناع ورزد، در این صورت نتیجه مطلوب یعنی تکامل جنگل، متناسب با نیازهای جامعه حاصل نخواهد شد (نوید، بیرنگ و همکاران، 1371).
در راستای این رسالت، اداره کل منابع طبیعی میبایست در محل شناسایی عوامل تخریب که شامل انسان، چرای بیرویه دام، آتش سوزیهای عمدی و غیرعمدی و ... میباشد و در مرحله دوم در جهت مهار این عوامل با استفاده از حفاظت فنی با این دیدگاه که کلیه طرحهای منابع طبیعی در داخل جنگل دید حفاظتی دارد و حفاظت حقوقی (مالکیت) با این دیدگاه که اراضیای که در اختیار دولت میباشد، مالیکیت دو دولت را به تثبیت میرساند و حفاظت فیزیکی با بکارگیری نیروهای حفاظتی و قرقبان، برنامهریزی و اقداماتی را صورت دهد.
از آنجایی که سرمایه عظیمی است که در بهرهبرداری از آن هدف باید حفظ و نگهداری این منبع سرشار نعمت باشد، بدین منظور امروزه برای بهرهبرداری صحیح اقدام به تهیه طرحهای جنگلداری مینمایند. با همه مشکلات، طرحهای جنگلداری اصلیترین راه حفظ و توسعه و بهرهبرداری از جنگل هستند. طرح جنگلداری، طرحی است که برای دستیابی به جنگل و بهرهبرداری از آن به روش صحیح و حفظ و احیای آن اجرا میشود و در این صورت است که برای همیشه و به طور مستمر میتوان از جنگل بهرهبرداری کرد.
اکولوژی جنگل
از جمله عوامل محیطی، علم اکلوژیکی است که به مفهوم علمیاست که از اندیشه درباره محیط طبیعی برای دانستن وابستگی موجودات به محیط و با یکدیگر به وجود آمده است. اکولوژی از علوم زیستی متولد گردید و اکثر مطالب آن از علوم جغرافیای گیاهی و جغرافیای جانوری منشعب شده است. اکولوژی جنگل هم ابتدا از زمینشناسی، اقلیمشناسی و خاکشناسی منشاء میگیرد. همزمان با پیشرفتهای سریع در علوم فیزیولوژی و ژنتیک، به نظر میرسد که اکولوژی در مجموعه علوم زیستی اهمیت کمتری دارد. از طرفی امروز، کاملاً مشخص شده است که آلودگیهای زمین و آب و هوا از مسائل اکولوژیکی است. آدمی از آغاز تاریخ با دیدی علمی به علم اکولوژی توجه داشته است. بشر در روزگار نخستین برای ادامه حیات محتاج به داشتن آگاهیهایی درباره انرژی، گیاهان و جانوران محیط اطراف خود بوده است. امروزه بیش از هر زمان دیگر ضرورت دارد که آدمی برای بقای خود از محیط آگاهی داشته باشد.
در اکولوژی جنگل سعی بر آن است تا مطالعه دقیقی از روابط موجودات زنده جنگل اعم از درختان و درختچهها تا کوچکترین موجودات زنده آن محیط چه به صورت فردی یا گروهی و ارتباط آنها با محیط اطراف مورد بررسی و مطالعه قرار گیرد. با دقت در مطالب فوق درمییابیم که اکولوژی به ویژه با زیستشناسی موجودات زنده و فرآیندهایی که در محیط رخ میدهد، ارتباط پیدا میکند.
در اکولوژی جنگل اصطلاح جمعیت درختان که معمولاً به گروهی از درختان اطلاق میشود به معنای گروهی از درختان یک گونه بوده و اجتماع درختان به مفهوم کلیه درختان منطقه جنگلی است. اجتماع درختان و گیاهان و نیز اجتماع جانوران جنگل و محیط غیرزنده که بر یکدیگر تاثیر دارند، یک نظام پیرامون شناختی (سیستم اکولوژیک) با اکوسیستم نامیده میشود و در علم اکولوژی جنگل سعی بر آن است تا شناسایی دقیقی از اکوسیستم منطقه به عمل آید (بلندیان، 1378).
فصل اول: کلیات
1-1 مقدمه و هدف
بیشتر خاک ایران در روزگاران پیشین پوشیده از جنگلهای انبوه و فراوان بوده، ولی امروزه در حدود کمتر از 9/1 مساحت کشور برجای مانده است. مساحت تخمین جنگلهای کشور در حدود 18 میلیون هکتار میباشد که بر اساس نقشهبرداریهای صحیح و اساسی که در شمال کشور انجام گرفته، حدود 3400000 هکتار از کل مساحت جنگلهای کشور را این منطقه به خود اختصاص داده است (صائنی، 1341).
جنگلهای کشور ایران بر اساس جنس و وضع آب و هوا و پراکندگی به پنج طبقه تقسیم شدهاند که جنگلهای شمال ایران از جمله آنها میباشد. جنگلهای شمال که دامنه شمالی جبال البرز را پوشانیدهاند، انبوهترین و