لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 13
تاریخچه - تعریف
واژه دوپینگ از زبان آفریقای جنوبی مشتق شده است.اشاره به یک نوشیدنی الکلی باستانی دارد که به عنوان محرک در مراسم رقص استفاده می گردید.بتدریج این واژه استقاده گسترده تری کرد و در ورزش امروز به معضلی تبدیل شده است.این واژه در دنیای امروز به معنای استفاده ورزشکار از مواد یا روش هایی است که به قصد افزایش کارآیی در ورزش انجام می شود.
دوپینگ به معنای استفاده از مواد متعلق به گروه داروهای ممنوع،محدود شده و یا استفاده از روشهای گوناگون غیرمجازی میباشد.به قول خوان آنتونیو سامارانش رییس کمیته بین المللی المپیک،دوپینگ نوعی تقلب است که از جنبه های مختلف منجر به انحطاط و مرگ میشود:
مرگ فیزیولوژیک چرا که دستکاری غیرقانونی در فرایند طبیعی باعث تغییرات شدید و گاهاً برگشت ناپذیری در بدن میشود.
مرگ جسمی نظیر برخی موارد اسف بار مرگ ورزشکارانی که در سالهای اخیر مشاهده شده است.انحطاط روانیو شخصیتی ناشی از رضایت شخص به تقلب،نادیده انگاشتن توانایی ها و ظرفیت های شخصی و بزرگ کردن ناتوانی ها و معایب.و بالاخره انحطاط اخلاقی به واسطه تعدی فرد از قوانینی که تمام جامعه بشری پایبند آن هستند.
از رخدادهای مهم در تاریخ دوپینگ می توان به موارد ذیل اشاره کرد:
اولین مورد مرگ ورزشکاران در سال1886 رخ داد که یک دوچرخه سوار به نام لینتون در اثر استفاده بیش از حد داروی تری متیل درگذشت.
در مسابقات المپیک یک دونده ماراتن به نام توماس هیکس در اثر مصرف برندی و استریکلین در شرف مرگ قرار گرفت.
دهه 1950-روس ها از هورمون های مردانه برای افزایش قدرت و نیرو استفاده نمود و آمریکایی ها نیز استروییدها را به این منظور استفاده نمودند.
1960-دوچرخه سوار دانمارکی در المپیک رم به علت مصرف بیش از حد آمفتامین ها فوت کرد.
1964-افزایش قابل توجهی در ظاهر عضلان ورزشکاران در المپیک دیده شد که شک در مصرف داروها را برانگیخت.
1967-کمیته بین المللی المپیک بعد از مرگ تامی سیمپسون به علت مصرف غیر از آمفتامین ها واکنش نشان داد.
1968-این کمیته با تعریفی از دوپینگ لیست داروهای غیرمجاز را ارایه داد و بدین ترتیب انجام آزمایش در بازیهای المپیک شروع شد.
1988-در المپیک سئول،تست بن جانسون از نظر مصرف استروئید های آنابولیزان خلع و از ورزش محروم گردید. همچنین دو وزنه بردار بلغاری که به مقام نخست المپیک دست یافته بودند به علت دوپینگ محروم شدند.
1994-دیه گو مارادونا فوق ستاره فوتبال آرژانتین در مسابقات جام جهانی 1994 آمریکا به علت مصرف داروهای محرک از همراهی با تیمش محروم گردید و بدین ترتیب آرژانتین بدون مارادونا از آن دوره مسابقات حذف گردید.
2000-برای مبارزه هر چه شدیدتر با این پدیده شوم،کمیته مبارزه با دوپینگ تشکیل شده و آماده برخورد جدی با متخلفین در مسابقات المپیک 2000 سیدنی می باشد.
علل مخالفت با دوپینگ
اصولاً چرا علی رغم آنکه دوپینگ با افزایش کارآیی ورزشکاران همراه است با آن مخالفت میشود؟
مبارزه بر علیه دوپینگ بر سه اصل استور است:
احترام به اخلاق پزشکی و ورزشی
محافظت از سلامت ورزشکاران
فراهم آوردن محیطی برابر برای تمامی ورزشکاران
داروهای دوپینگی
چه طبقاتی از داروها جزو موارد دوپینگ محسوب میشوند؟
این داروها معمولاً در پنج گروه دارویی طبقه بندی می شوند:
الف)داروهای محرک سیستم عصبی مرکزی:از این رده میتوان
آمفتامین،کوکائین،افدرین،پسودو افدرین،فلیل پروپانولامین و ...را نام برد.
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 21
تعریف تذهیب
در فرهنگهای فارسی تعریف دقیقی از تذهیب وجود ندارد ؛ تعریفی که ما را به اصل و منشاء این هنر رهنمون باشد. در برخی از کتابهای قدیمی و اغلب تذکره ها فقط نامی از نقاشان و مذهبان آمده است که این ، برای دریافت معنای تذهیب کافی نیست. در لغتنامه ها ، تذهیب را زرگرفتن و طلا کاری دانسته اند ، اما این ، هم تمام معنای تذهیب نیست. در دایرة المعارفهای فارسی نیز تعریفهایی از تذهیب آمده است که به شیوه های تذهیب ، در یک دوره ی خاص از تاریخ ، تعلق دارد.
به هر حال تذهیب را می توان مجموعه ای از نقشهای بدیع و زیبا دانست که نقاشان و مذهبان برای هرچه زیباتر کردن کتابهای مذهبی ، علمی ، فرهنگی ، تاریخی ، دیوان اشعار ، جُـنگهای هنری و قطعه های زیبای خط به کار می برند. استادان تذهیب این مجموعه های زیبا را در جای جای کتابها به کار می گیرند تا صفحه های زرین ادبیات جاودان و متون مذهبی سرزمین خود را زیبایی دیداری ببخشند. بدین ترتیب است که کناره ها و اطراف صفحه ها ، با طرحهایی از شاخه ها و بندهای اسلیمی ، ساقه ، گلها و برگهای ختایی ، شاخه های اسلیمی و گلهای ختایی و یا بندهای اسلیمی و ختایی و ... مزین می شوند.
مکتبهای تذهیب
تذهیب ، همچون نقاشی ، دارای مکتبها و دوره های خاصی است ؛ چنانکه می توان از مکاتب سلجوقی ، بخارا ، تیموری ، صفوی و قاجار و شعب مختلف هر مکتب سخن گفت. برای مثال ، در مکتب تیموری ، شعبه های شیراز ، تبریز ، خراسان و ... را می توان تمیز داد و در واقع ، تفاوت در رنگها ، روش قرار گرفتن نقشها در یک صفحه تذهیب و تنظیم نقشها در مکتبهای مختلف ، عامل این تفاوت است. برای نمونه ، تذهیب در مکتب بخارا به آسانی از تذهیب در دیگر مکتبها بازشناخته می شود. چون ، در مکتب بخارا از رنگهای زنگار ، شنگرف ، سورنج و سیاه استفاده می شده است ؛ در صورتی که در مکتبهای دیگر ، رنگها به این ترتیب کاربرد نداشته است.
می توان گفت تذهیبهای دوره های مختلف ، بیان کننده حالات و روحیات آن دوره ها هستند: تذهیب سده چهارم ه.ق ساده و بی پیرایه ، سده های پنجم و ششم ه.ق متین و منسجم ، سده هشتم ه.ق پرشکوه و نیرومند و سده های نهم و دهم ه.ق ظریف و تجملی هستند.
بررسی آثار تذهیب شده دردوره های گذشته ، بر تاثیر فراوان هنر تذهیب ایران در دیگر کشورها – هند ، ترکیه عثمانی و کشورهای عربی- حکایت دارد. هنرمندانی که در اوایل دوره ی صفوی از ایران به هند مهاجرت کردند ، بنیانگذار مکتب نقاشی ایران و هند شدند و آثاری بزرگ از خود بر جا گذاردند. آثار به جا مانده از مکتب مغولی هند که در نوع خود بی مانند است ، بر این واقعیت حکایت دارد که این مکتب تداوم مکتب نقاشی ایران و هند است.
در ترکیه عثمانی ، هنرمندان مذهّب زیاد جلوه نکردند و اگر این هنر در آن سرزمین رشدی کرد ، به خاطر هنرمندان ایرانیی بود که با مهاجرت به ترکیه عثمانی ، بنیانگذار مکتب هنری در آن دیار شدند. در کشورهای عربی نیز ، به سبب بازگشت هنرمندان ایرانی از آن کشورها ، هنر تذهیب اوجی نیافت.
در واقع ، هنر تذهیب ایران در دنیا یگانه است. در اروپا ، به نوعی از آذین و آرایش ، تذهیب می گویند و تذهیب ایرانی را با آن مقایسه می کنند ؛ اما تذهیب اروپایی با تذهیب به شیوه ایرانی ، به طور کلی ، فرق دارد. آذینهای تذهیب اروپایی از ساقه ی درختی مانند مو و برگهای رنگین تشکیل شده است و در کنار آنها ، گاهی پرندگان ، حیوانها ، صورتهای مختلف انسان و مناظر طبیعی را می توان دید.
پیشینه تذهیب
پیشینه آذین و تذهیب در هنر کتاب آرایی ایران ، به دوره ساسانی می رسد. بعد از نفوذ اسلام در ایران ، هنر تذهیب در اختیار حکومتهای اسلامی و عرب قرار گرفت و « هنر اسلامی » نام یافت. اگر چه زمانی این هنر از بالندگی فرو ماند ، اما مجددا پویایی خود را به دست آورد. چنانکه در دوره ی سلجوقی مذهـبان ، آرایش قرآنها ، ابراز و ادوات ، ظرفها ، بافته ها و بناها را پیشه ی خود ساختند و چندی بعد ، در دوره تیموری این هنر به اوج خود رسید و زیباترین آثار تذهیب شده به وجود آمد.
هنرمندان نقاش ، صحافان و صنعتگران ، به خواست سلاطین از سراسر ایران فراخوانده شدند و درکتابخانه های پایتخت به کار گمارده شدند. بدین ترتیب ، آثار ارزشمند و با شکوهی پدید آمد. در دوره ی صفوی ، نقاشی ، تذهیب و خط درخدمت هنر کتاب آرایی قرار گرفت و آثاری به وجود آمد که زینت بخش موزه های ایران و جهان است. اما ، رنج هنرمندان بی ارج ماند و ارزش آنان در زمان زندگیشان شناخته نشد و هنر نقاشی به ویژه تذهیب ، پس از دوره صفوی از رونق افتاد. اگر چه هجوم فرهنگ غرب به ایران ، حرکت پیشرو این هنر را کند ساخت ، ولی با زحمت هنرمندان متعهد و دوستداران هنر این مرز و بوم، شعله ی هنر تذهیب همچنان فروزان است.
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 18
تعریف ایمان
در تعریف ایمان نیز مانند تعریف دین، با کثرت و تعدد و اختلاف در تعریف مواجه هستیم. نقطه اختلاف در تعریف ایمان، آغاز کشمکش ها و مجادلات دیگر دین شناختی می باشد. از این روی در برخورد با ایمان، تعریف واحد و آشکار رو در رو نیستیم که بتوان بر اساس آن به توافق و اجماع در تعریف رسید. زیرا در تعریف ایمان نیز، رویکردها و نگاههای متفاوتی وجود دارد که هر یک ایمان را از منظر خاصی مورد توجه قرار داده است . البته این تعدد تعاریف، بیشتر در حوزه های کلام مسیحی روی داده است تا در حوزه کلام اسلامی .
3-1- تعریف ایمان در کلام مسیحی :
در کلام مسیحی به سه رهیافت کلی می توان اشاره کرد : 1. رهیافت معرفت گرایانه 2. رهیافت شهود گرایانه 3. رهیافت جامع گرایانه .
3-1-1- رهیاتفت معرفت گرایانه :
رهیافت فوق یک تلقی فیلسوفانه از ایمان است که گوهر اساسی ایمان را از جنس معرفت می داند که از آن به رویکرد و رهیافت گزاره ای ایمان، نیز یاد می شود. مطابق این تلقی، ایمان یک اعتقاد یقینی است که بواسطه برهان و ادله اثبات پذیر می باشد. این نوع رویکرد را در گرایش الهیات عقلانی و طبیعی می توان دید .
1- ایمان پذیرش عقلی مضمون وحی : تعریفی که شورای واتیکان در سال 1870 از ایمان ارائه می کند در ذیل تلقی فوق قرار می توان داد . «جان هیک» تعریف ایمان را در کتاب خود اینگونه ذکر می کند : «یک کیفیت ماوراء طبیعی که به واسطه آن، در حالی که لطف خداوند شامل حال ما گردیده و به مدد ما شتافته باور کنیم که چیزهایی را که خداوند وحی کرده، واقعی هستند.
همانطور که یک متکلم یسوعی آمریکایی معاصر می نویسد : برای یک کاتولیک واژه ایمان، تصور نوعی پذیرش عقلی مضمون وحی را بعنوان حقیقت به ذهن متبادر می کند و این بخاطر قدرت گواهی دهنده خدای فرستنده وحی است. ایمان واکنش کاتولیکهاست به نوعی پیام معقول که خداوند آن را ابلاغ نموده است .
2- ایمان، واکنش ارادی و متعهدانه: یکی دیگر از تعاریفی که از منظر عقلانی و معرفتی به ایمان توجه شده، تعریفی است که یکی از فیلسوفان متاخر ارائه کرده است»: ایمان متفاوت است از عقیده داشتن به یک قضیه محتمل، زیرا قضیه محتمل می تواند موضوعی کاملاً نظری باشد. ایمان «بله» گفتن است که شخص را متعهد می کند. کار ایمان تبدیل احتمالات به مسلمات عقلی نیست؛ تنها افزایش مقدار کافی در کفه ترازوی دلایل و مدارک قادر به انجام این کار است. اما ایمان واکنش ارادی است که ما را از رهیافت نظری و عقلی خارج کرده و نجات می دهد.
در رهیافت معرفت گرایانه از ایمان دینی می توان از برجسته ترین متکلمان مسیحی همچون «تومان اکویناس» نام برد که به دنبال وی «ویلیام جیمز»، «پاسکال» نیز با حفظ جوهر بنیادین نظریه اکویناس، آنرا در قالب های دیگر طرح کردند. در واقع در تلقی معرفتی و گزاره ای ایمان را می توان به دو گرایش اراده گرایانه و غیر اراده گرایانه تفکیک کرد.
در نوع اراده گرایانه، حضور نوعی اراده و اختیار در ایمانی که به معرفت گزاره ای تفسیر می شود می توان شاهد بود. در نوع غیر اراده ای، فقط عنصر معرفتی و گزاره ای را در ایمان اشاره می کند. با این بیان توماس اکویناس و ویلیام جیمزو پاسکال در نوع تلقیاتشان از ایمان معرفت گزاره ای همراه با اراده و اختیار می باشد.
لذا مشخصات و ویژگی هایی که معرف نظریه معرفت گرایانه و گزاره ای از نوع ارادی می باشد از این قرار است :
1- شکل از باور گزاره ای (belief that)2 – وجود شواهد اندک به نفع گزاره های فوق 3- لزوم دخالت اراده آدمی در مسأله ایمان و استفاده از آن برای جبران نقص مدارک : در این جا لام است تلقی معرفت گرایانه ایمان از نوع ارادی اکویناس را اشاره کنیم و تفصیل آن را بایستی در جای دیگر سراغ گرفت .
3- ایمان تصدیق ارادی بر اساس شواهد کافی : در نگاه اکویناس، ایمان تصدیقی است که یک فرد مومن با توجه به شواهد و ادله ناقص، بر اساس اراده خود به آن اقبال می کند . البته اکویناس، وجود شواهد ناکافی در تعریف ایمان را از آن روی ضروری می داند تا عنصر و جوهره ایمان یک امر ضد عقلانی و عقیده فاقد مدرک تلقی نشود.
در نهایت این تلقی، در تعریف ایمان می خواهد بر این پای فشارد که ایمان تصدیق و معرفت به گزاره های وحیانی است که بر اساس یک نوع خردورزی و عقل اندیشی صورت می گیرد. در این راستا تحلیلی که «پل تیلیخ» از رهیافت فلسفه دین اکویناس دارد، قابل توجه است. به اعتقاد وی رهیافت تومیستی به فلسفه دین یک طریق عقلانی و با واسطه در جهت وصول به خداست به همین خاطر به یک نوع استنتاج عقلانی، مبتنی گشته است و یک عقلانیت استدلالی جایگزین عقلانیت بی واسطه پیروان فرقه فرانسیسی می شود.
بر این اساس اکویناس می نویسد: «هرچیز به دو شیوه معلوم یا شناخته می شود؛ به واسطه خودش و به واسطه ما، بنابراین من می گویم از آنچا که خدا در خود هست پس گزاره» خدا هست» به واسطه خودش معلوم است. زیرا محصول و موضوع در این گزاره یک است. زیرا خداوند خود وجود خویش .... لیکن از آنجا که ما (در مقابل با قاطعیت وجود وی) از ماهیت خدا آگاه نیستیم، پس گزاره «ماهیت خدا این است»، به واسطه خود معلوم و شناخته نیست بلکه باید با توسل به آن چیزهائی که به دیده ما معلوم تر است یعنی توسل به آیات و آثار او اثبات شود.
به گفته تیلیخ همین نگاه عقلانی وی نسبت به ایمان به خدا، نتیجه اش گسست ایمان و عقل است. به همین جهت به عقیده توماس موضوع یا ابژه ای واحد نمی تواند که هم متعلق ایمان و هم متعلق معرفت قرار گیرد. به این دلیل که ایمان متضمن پیوندی بی واسطه با موضوع خود نیست. منظور وی پیوند محسوس و تجربی با موضوع می
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 16 صفحه
قسمتی از متن .doc :
تعریف تفکیک:
تفکیک عبارتست از قطعه بندی زمین بر اساس مقررات و برنامه های توسعه که مورد تصویب قرار گرفته اند.مقررات کلی تفکیک دربرگیرنده اندازه و شکل قطعات زمین عرض و طول آن ها و همچنین چگونگی تامین دسترسی ها ست.با اجرای این روش ممکن است قطعات زمینی که احیانا متعلق به مالکان خصوصی است برای استفاده های عمومی اختصاص یابد.
)دلال پور محمودی،محمدرضا؛برنامه ریزی مسکن،انتشارات سمت ، تهران، چاپ اول1379.(
ضوابط تفکیک Subdivsion regulations:
مقرات محلی ، که استانداردها و شرایط تفکیک یک قطعه زمین را مشخص میکند.
قوانین مربوط به تفکیک :
قانون شهرداری:
بند 2 ماده 99 :شهرداری ها موظفند اقدامات زیر را انجام دهند:
تهیه مقرراتی برای انجام اقدامات عمرانی از قبیل قطعه بندی و تفکیک اراضی، خیابان کشی – ایجاد باغ و ساختمان-ایجاد کارگاه و کارخانه و همچنین تهیه مقررات مربوط به حفظ بهداشت عمومی مخصوص به شهر با توجه به نقشه عمرانی شهر.
ماده 101: اداره ثبت اسناد و دادگاهها مکلفند در موقع تقاضای تفکیک اراضی محدوده شهر و حریم آن عمل تفکیک را طبق نقشه ای انجام دهند که قبلاً به تصویب شهرداری رسیده باشد. نقشه ای که مالک برای تفکیک زمین خود تهیه می نماید و برای تصویب به شهرداری در قبال رسید تسلیم می کند باید حداکثر ظرف دوماه از طرف شهرداری تکلیف قطعی آن معلوم و کتباً به مالک ابلاغ شود.
در صورتی که در موعد مذکور شهرداری تصمیم خود را به مالک اعلام ننماید مراجع مذکور در فوق مکلفند پس از استعلام از شهرداری طبق نقشه ای که مالک ارائه می نماید عمل تفکیک را انجام دهند.
معابر و شوارع عمومی که در اثر تفکیک اراضی احداث می شود متعلق به شهرداری است و شهرداری در قبال آن به هیچ عنوان وجهی به صاحب آن پرداخت نخواهد کرد.
قانون تاسیس شورای عالی شهرسازی و معماری ایران:
ماده 6 - در شهرهایی که دارای نقشه جامع می باشند ثبت کل مکلف است در مورد هر تفکیک طبق نقشه ای که شهرداری بر اساس ضوابط طرح جامع تفصیلی یا هادی تایید کرده باشد اقدام به تفکیک نماید و در مورد افراز دادگاهها مکلفند طبق نقشه تفکیکی شهرداری اقدام نمایند. هرگاه ظرف مدت چهار ماه نقشه تفکیکی از طرف شهرداری حسب مورد به ثبت یا دادگاه ارسال نشود ثبت یا دادگاه نسبت به تفکیک یا افراز راسا اقدام خواهند نمود.
آئین نامه اجرائی قانون اراضی شهری :
ماده 19- چنانچه مساحت زمین فرد واجد شرایطی که برای آن پروانه ساختمان صادر میگردد مازاد بر حد نصاب مقرر در قانون باشد وقبلا" برای آن گواهی مهلت عمران صادر نشده باشد شهرداریها ضمن رعایت مفاد ماده 18 قبل از صدور پروانه ساختمانی نسبت به جدا نمودن مازاد آن تا حد نصاب مقرر اقدام و برای این منظور میتوانند بدون توچه به مقررات تفکیکی منطقه وقوع ملک و فقط با رعایت حداقل نصاب تفکیکی مسکونی در آن شهر و طرحهای اصلاحی بنحوی نقشه تفکیکی را تصویب نمایند که نزدیک ترین مساحت به حد نصاب مقرر قانون برای متقاضی باقی بماند مشروط بر اینکه هیچ گاه از حد نصاب مذکور تجاوز ننماید0 تبصره 1- تهیه نقشه تفکیکی به عهده متقاضی صدور پروانه است 0
تبصره 2- در صورتیکه عمل تفکیک به لحاظ ضوابط مربوطه و طول و ابعاد ملک انجام پذیر نباشد پرونده به سازمان زمین شهری ارجاع و پس از قطعیت نظریه کمیسیون تشخیص در صورت بایر بودن مازاد زمین جزو قطعه محسوب و در صورت موات بودن بهای مازاد توسط سازمان زمین شهری دریافت و سپس اجازه نامه جهت ادامه ید به صاحب سند تسلیم خواهد شد0
تبصره 3- در صورتی که تفکیک مازاد زمین از کل قطعه امکان پذیر باشد شهرداری نقشه تفکیکی مصوب خود را به سازمان زمین شهری ارسال و پس از قطعیت نظریه کمیسیون تشخیص سازمان مذکور نقشه تفکیکی را با ذکر نوع زمین از لحاظ موات یا بایر بودن مبتنی برنظرکمیسیون به اداره ثبت مربوطه ارسال می نماید تا در صورت موات بودن زمین ،ثبت و سند قطعه مازاد ابطال وسند ماکلیت آن بنام دولت با نمایندگی سازمان زمین شهری صادر گردد و در صورت بایر بودن اداره ثبت با توضیح لازم در سوابق ثبتی و صفحه ملاحظات سند مالکیت قید نماید، باقمیانده زمین در مهلت اعتبارقانون اراضی شهری (نه عین نه منفعت ) قابل واگذاری نیست مگر به دولت و با تقویم دولت 0 سازمان پس از وصول صورت جلسه تفکیکی از اداره ثبت سوابق ارسالی را جهت صدور پروانه ساختمانی در حد نصاب مقرر به شهرداری اعاده مینماید0
فراز 3 بند 383 مجموعه بخشنامه های سال 65 سازمان ثبت اسناد و املاک :
ناظر است به تفکیک ساختمانهایی که مجزی از هم در یک قطعه زمین احداث و طبق گواهی پایان کار ساختمانی فاقد مشترکات بوده یا شهرداری عرصه آن غیر قابل تفکیک اعلام ننماید.
قانون ثبت اسناد و املاک (مصوب 26 اسفندماه 1310 شمسی)
ماده 154-(اصلاحی 31/4/1365)-دادگاه ها و ادارات ثبت اسناد و املاک باید طبق نقشه تفکیکی به تایید شهرداری محل رسیده باشد نسبت به افراز و تفکیک کلیه اراضی واقع در محدوده شهرها و حریم آن ها اقدام نمایند و شهرداری ها مکلفند بر اساس ضوابط طرح جامع،تفصیلی یا هادی و دیگر ضوابط مربوط به شهرسازی نسبت به نقشه ارسالی از ناحیه دادگاه یا ثبت ظرف دو ماه اظهارنامه و نظریه کتبی را ضمن اعاده نقشه به مرجع ارسال کننده اعلام دارند در غیر این صورت دادگاه ها و ادارات ثبت نسبت به افراز و تفکیک راسا اقدام خواهند نمود.
لایحه قانونی راجع به تفکیک وافراز اراضی مورد تصرف سازمان عمران اراضی شهری استان های کشور:
مصوب 22/10/1358 شورای انقلاب شماره 1476-د-30/10/58
ماده واحده: سازمان های عمران اراضی شهری استان های کشور نسبت به اراضی که به موجب قانون لغو مالکیت اراضی موات شهری و کیفیت عمران آن مصوب5/4/1358 و اصلاحیه بر قانون مذکور مصوب 28/4/1358 هم یا قسمتی از آن در تصرف دولت قرار می گیرد، از نظر تفکیک و افراز نیازی به جلب رضایت مالکین قبلی نخواهند داشت و ادارات ثبت اسناد و املاک و شهرداری ها مکلف به انجام درخواست سازمان های عمران خواهند بود .
ضوابط وقواعد تفکیک:تفکیک اراضی مسیر لوله های نفت و گاز بند373-در مورد تفکیک اراضی مسیر خطوط لوله مواد نفتی و گاز سراسری وقت معاینه محلی را به وزارتخانه مربوطه اطلاع داده و با رعایت کلیه مقررات عملیات مربوطه را انجام دهید.بند367 مجموعه بخشنامه های ثبتی تا آخر سال49. اعلام وقت تفکیک اراضی مسیر لوله نفت :بند 374-وقت تفکیک حدود اراضی مسیر لوله نفت را با مهلت معقول با آدرس تهران امور اداری قسمت خطوط لوله ابلاغ نمایند. بند446 مجموعه بخشنامه های ثبتی تا اخر سال 49. تفکیک ملکی که فاقد متراژ و نقشه است :بند 375-در موقع تفکیک قسمتی از ملک مورد تحدید و یا ثبت شده که بدون قید طول اضلاع و مساحت سند مالکیت آن صدر شده نقشه برداری مورد تفکیک و باقیمانده آن با رعایت جهات مذکور در صورتمجلس تحدیدی و سند مالکیت ضروری است و باید از حدود مذکور در صورتمجلس تحدید و سند مالکیت تجاوز نشود در صورت بروز اشکال گزارش و کسب تکلیف شود. بند362 مجموعه بخشنامه های ثبتی تا آخر سال 49 تفکیک ملک فاقد بنا و ملکی که تحدید نشده :بند 376-تفکیک املاک فاقد ساختمان که داری حدود مشخص نیست منوط به پی کنی از طرف ذینفع است و نیز نسبت به املاکی که عمل تحدید حدود انجام نشده تفکیک قسمتی از ان به وسیله اداره ثبت برای انجام معاله ممنوع است. بند363 مجموعه بخشنامه های ثبتی تا اخر سال 49. تفکیک عرصه براساس تملک اعیانی :بند380-درمواردیکه مالک اعیان قصد خرید عرصه زیر بنا را داشته باشد و تحدید حدود اعیان هم عملی شده باشد در تفکیک عرصه اقدام و پس از انجام تشریفات مقرر انتقال در صدور سند مالکیت اقدام بنمائید ، بدیهی است عرصه تابع حدود اعیان خواهد بود و انجام تفکیک عرصه مزبور نیاز به احتیاجی به جلب نظر شهردای ندارد. بخشنامه شماره6604/3-4/10/54 تعیین حدود و نقشه برداری املاک و اراضی :بند381-با اینکه در تبصره الحاقی به ماده 57 ائین نامه قانون ثبت مقرر گردیده که در موقع تحدید حدود املاک نقشه ملک ترسیم و نتیجتا سند مالکیت با قید مساحت و طول ابعاد صادر گردد ، باز ملاحظه می شود که اغلب اسناد مالکیت مربوط به اراضی و املاک اعم از محصور و یا غیر محصور بدون قید مساحت و طول ابعاد صادر می گردد.با توجه به اینکه که اکثر اختلافات به علت عدم قید مساحت در سند مالکیت و یا عدم ترسیم نقشه ملک در موقع تحدید حدود پیش می آید ،لزوما خاطر نشان می نماید که در موقع تحدید و یا تفکیک و افراز اراضی و یا بعد از آن نقشه ملک بطور تصحیح ترسیم و حتما سند مالکیت با قید مساحت و طول ابعاد صادر شود. اصلاحیه بخشنامه های شماره 6544/3-12/11/53و5377/3-24/11/58وبند360 مجم.عه بخشنامه های تا آخر سال 49. تفکیک اعیانها :بند382-در مواردی که مالک اعیانی های ثبت شده براسا ماده104 مکرر ائین نامه تقاضای تفکیک می نماید و عرصه متعلق به دیگری است ،همانطور که در ماده 104 مکرر ائین نامه قانون ثبت قید شده است در موقع تحدید حدود اعیانی باید مراتب به مالک عرصه و مجاورین اخطار شود لازم است در موقع تفکیک هم به منظور محفوظ بودن حق مالک عرصه ، مراتب به مشارالیه ابلاغ و اخطار گردد ،بدیهی است با صدور سند مالکیت اعیانی دیگر ادعائی نسبت به اصل مالکیت مسموع نخواهد بود.
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : .docx ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 7 صفحه
قسمتی از متن .docx :
تعریف اخلاق
علم اخلاق عبارت است ازفنى که پیرامون ملکات انسانى بحث مىکند، ملکاتى که مربوط به قواى نباتى وحیوانى وانسانى اوست، به این غرض بحث میکند که فضائل آنها را از رذائلش جدا سازد ومعلوم کند کدام یک ازملکات نفسانى انسان خوب وفضیلت ومایه کمال اوست، وکدامیک بد ورذیله ومایه نقص اوست، تاآدمى بعدازشناسائى آنها خود رابا فضائل بیاراید،وازرذائل دور کند ودرنتیجه اعمال نیکى که مقتضاى فضائل درونى است، انجام دهد تا دراجتماع انسانى ستایش عموم وثناى جمیل جامعه رابه خود جلب نموده، سعادت علمى وعملى خود را به کمال برساند.
تاریخچه علم اخلاق
بىشک بحث هاى اخلاقى اززمانى که انسان گام برروى زمین گذارد آغاز شد، زیرا ما معتقدیم که حضرت آدم علیه السلام پیامبر خدا بود، نه تنها فرزندانش رابا دستورهاى اخلاقى آشنا ساخت بلکه خداوند از همان زمانى که اورا آفرید وساکن بهشتساخت مسائل اخلاقى را با اوامرو نواهىاش به او آموخت.
سایر پیامبران الهى یکى پس از دیگرى به تهذیب نفوس و تکمیل اخلاق که خمیر مایه سعادت انسانها است پرداختند، تا نوبتبه حضرت مسیح علیه السلام رسید که بخش عظیمى از دستوراتش رامباحث اخلاقى تشکیل مىدهد، وهمه پیروان وعلاقهمندان او،وى را به عنوان معلم بزرگ اخلاق مىشناسند. اما بزرگترین معلم اخلاق پیامبر اسلام صلى الله علیه و آله بود که با شعار«انما بعثت لا تم-م مکارم الاخلاق» مبعوث شد و خداوند درباره خود او فرموده است: «و انک لعلى خلق عظیم; اخلاق توبسیارعظیم وشایسته است!» (1) درمیان فلاسفه نیزبزرگانى بودند که به عنوان معلم اخلاق ازقدیم الایام شمرده مىشدند،مانند: افلاطون،ارسطو،سقراط وجمعى دیگراز فلاسفه یونان.
به هر حال بعد از پیامبر اسلام صلى الله علیه و آله امامان معصوم علیهم السلام به گواهى روایات اخلاقى گستردهاى که از آنان نقل شده، بزرگترین معلمان اخلاق بودند; و در مکتب آنها مردان برجستهاى که هر کدام از آنها را مىتوان یکى از معلمان عصر خود شمرد، پرورش یافتند.زندگانى پیشوایان معصوم علیهم السلام و یاران با فضیلت آنان، گواه روشنى بر موقعیت اخلاقى و فضائل آنها مىباشد.
اما این که «علم اخلاق» از چه زمانى در اسلام پیدا شد و مشاهیر این علم چه کسانى بودند داستان مفصلى دارد که در کتاب گرانبهاى «تاسیس الشیعه لعلوم الاسلام» نوشته آیت الله صدر، به گوشهاى از آن اشاره شده است.
نامبرده این موضوع را به سه بخش تقسیم مىکند:
الف - مىگوید اولین کسى که علم اخلاق را تاسیس کرد امیر مؤمنان على علیه السلام بود که درنامه معروفش (به فرزندش امام مجتبى علیه السلام ) بعد ازبازگشت ازصفین،اساس وریشه مسائل اخلاقى را تبیین فرمود; وملکات فضیلت وصفات رذیلتبه عالی ترین وجهى درآن مورد تحلیل قرار گرفته است! (2)
این نامه را (علاوه بر مرحوم سید رضى در نهجالبلاغه) گروهى دیگراز علماى شیعه نقل کردهاند. بعضى ازدانشمندان اهل سنت مانند ابو احمد حسن بن عبدالله عسکرى نیزدرکتاب الزواجروالمواعظ تمام آن را آورده و مىافزاید:
«لو کان من الحکمة ما یجب ان یکتب بالذهب لکانت هذه; اگر از کلمات پندآموز، چیزى باشد که با آب طلا باید نوشته شود، همین نامه است!»
ب - نخستین کسى که کتابى به عنوان «علم اخلاق» نوشت اسماعیل بن مهران ابى نصرسکونى بود که در قرن دوم مىزیست، کتابى به نام صفة المؤمن والفاجر تالیف کرد (که نخستین کتاب شناخته شده اخلاقى در اسلام است).
ج - نامبرده سپس گروهى از بزرگان این علم را اسم مىبرد ( هر چند صاحب کتاب و تالیفى نبودهاند، از آن جمله:
1-«سلمان فارسى» است که ازعلى علیه السلام دربارهاش نقل شده که فرمود: «سلمان الفارسى مثل لقمان الحکیم - علم علم الاول و الاخر، بحر لاینزف، و هو منا اهل البیت; سلمان فارسى همانند لقمان حکیم است - دانش اولین و آخرین را داشت و او دریاى بى پایانى بود و او از ما اهلبیت است.» (3)
2 - «ابوذرغفارى» است( که عمرى رادر ترویج اخلاق اسلامى گذراندو خود نمونه اتم آن بود.درگیرىهاى او با خلیفه سوم«عثمان» وهمچنین «معاویه» درمسائل اخلاقى معروف است; وسرانجام جان خویش رانیزبر سراین کارنهاد.
3 - «عمار یاسر» است که سخن امیرمؤمنان على علیه السلام درباره اوو یارانش مقام اخلاقى آنها را روشن مىسازد، فرمود: «این اخوانى الذین رکبوا الطریق ومضوا على الحق، این عمار...ثم ضرب یده على لحیته الشریفة الکریمة فاطال البکاء، ثم قال: اوه على اخوانى الذین تلوا القران فاحکموه، وتدبروا الفرض فاقاموه، احیوا السنة واماتوا البدعة; کجا هستند برادران من! همانها که سواره به راه مىافتادند و در راه حق گام بر مىداشتند، کجاست عمار یاسر!... سپس دستبه محاسن شریف خود زد و مدت طولانى گریست، پس از آن فرمود: آه بر برادرانم همانها که قران را تلاوت مىکردند و به کار مىبستند، درفرائض دقت مىکردند و آن را به پامىداشتند، سنتها را زنده کرده،و بدعتها را میراندند!» (4)
4- «نوف بکالى» که بعد از سنه 90 هجرى چشم ازجهان پوشید،وداراى مقام والایى درزهد وعبادت وعلم اخلاق است.
5- «محمد بن ابىبکر» که راه وروش خود را ازامیرمؤمنان على علیه السلام مىگرفت ودرزهد وعبادت گام در جاى گامهاى اومىنهاد، ودرروایات به عنوان یکى از شیعیان خاص على علیه السلام شمرده شده ودراخلاق، نمونه بود.
6- «جارود بن منذر» که از یاران امام چهارم و پنجم و ششم بود و از بزرگان علما است و در علم و عمل و جامعیت مقام والائى دارد.
7- «حذیفة بن منصور» که از یاران امام باقر و امام صادق و امام کاظم: بود و درباره او گفته شده: «او علم را از این بزرگواران اخذ کرده و نبوغ خود را در مکارم اخلاق و تهذیب نفس نشان داد.»
8- «عثمان بن سعیدعمرى» که ازوکلاى چهارگانه معروف ولى عصر حضرت مهدى ارواحنافداه مىباشد، واز نوادههاى عمار یاسر بود، بعضى درباره اوگفتهاند: «لیس له ثان فى المعارف والاخلاق والفقه والاحکام; اودر معارف واخلاق وفقه واحکام، دومى نداشت!»
و بسیارى دیگر از بزرگانى که ذکر نام همه آنها به درازا مىکشد.
کتابهای اخلاق
درطول تاریخ اسلام کتابهاى فراوانى درعلم اخلاق نوشته شده است که ازآن میان، کتب زیررامىتوان نام برد:
1- در قرن سوم کتاب «المانعات من دخول الجنة» را نوشته جعفر بن احمد قمى که یکى از علماى بزرگ عصر خود بود مىتوان نام برد.
2- درقرن چهارم کتاب «الآداب» وکتاب «مکارم الاخلاق» راداریم که نوشته «على بن احمد کوفى» است.
3- کتاب «طهارة النفس» یا تهذیب الاخلاق وتطهیرالاعراق نوشته ابن مسکویه متوفاى قرن پنجم ازکتب معروف این فن است; اوکتاب دیگرى در علم اخلاق به نام «آداب العرب و الفرس» نیز دارد که شهرتش درحد کتاب بالا نیست.
4- کتاب «تنبیه الخاطرونزهة الناظر» که به عنوان مجموعه ورام مشهور استیکى دیگرازکتب معروف اخلاقى است که نوشته «ورام بن ابى فوارس» یکى ازعلماى قرن ششم است.
5- درقرن هفتم به آثارمعروف خواجه نصیرطوسى، کتاب اخلاق ناصرى و اوصاف الاشراف وآداب المتعلمین برخورد مىکنیم که هر کدام نمونه بارزى از کتب تصنیف شده در این علم درآن قرن است.
6- درقرون دیگر نیزکتابهایى مانند ارشاد دیلمى، مصابیح القلوب سبزوارى، مکارم الاخلاق حسن بن امین الدین، والآداب الدینیه امین الدین طبرسى، ومحجة البیضاء فیض کاشانى که اثربسیاربزرگى دراین علم است، وجامع السعادات ومعراج السعاده وکتاب اخلاق شبروکتابهاى فراوان دیگر.
مرحوم علامه تهرانى نام دهها کتاب را که درزمینه علم اخلاق نگاشته شده است دراثرمعروف خود «الذریعه» بیان نموده است. (6)
این نکته نیزحائزاهمیت است که بسیارى ازکتب اخلاقى به عنوان کتب سیرو سلوک، وبعضى تحت عنوان کتب عرفانى انتشاریافته است، ونیز بعضى ازکتابها فصل یا فصول مهمى رابهعلم اخلاق تخصیص داده بى آنکه منحصر به آن باشد که نمونه روشن آن کتاب بحارالانوار واصول کافى است که بخشهاى زیادى ازآن درزمینه مسائل اخلاقى مىباشد واز بهترین سرمایهها براى این علم محسوب مىشود.
دسته بندى مسائل اخلاقى
فلاسفه اخلاق تاکنون،به پیروى ازارسطو،اخلاق رابه ملکات راسخه درنفس که دراثرتکرارعمل حاصل مىشود تفسیرکردهاند.واآنجا که منشااعمال و رفتار انسان قواى نفسانى اوست،هماهنگ با تنوع وتعدد قواى نفسانى، فصول اخلاق رابه اقسام متنوعى تقسیم کردهاند.آنان مىگویند: قوایى که درپیدایش فعال وبه دنبال آنهاملکات انسان مؤثرهستند سه دستهاند:1 - قوه عقلیه. 2 - قوه شهریه. 3 - قوه غضبیه.هریک ازاین قواى سه گانه،رفتارها وکردارهاى ویژهاى طلب مىکنند ونیزبه ترتیب اولویت این قوا،به بررسى اعمال ورفتار انسان مىپردازند.وعلماى اخلاق اسلامى هم غالبا به پیروى ازارسطو کم و بیش همین تقسیم بندى رارعایت کردهاند.
اکنون،درارتباط با تقسیم فوق دوسؤال قابل طرح است که دقت درآنهادرجاى مناسب خود قابل ملاحظه خواهد بود: نخست آنکه آیا تقسیم قواى نفس به این سه قوه درست است وآیامىتوان قواى نفس رادراین سه خلاصه کرد؟ دوم آنکه تقسیم اخلاق ورفتاروملکات اخلاقى بر اساس تنوع قواى نفسانى آیا مىتواند مطلوب باشد ویااینکه بهتر است روش دیگرى براى تقسیم آنها پیدا کنیم؟
مىتوان گفت: هردومطلب فوق تاحدى قابل مناقشه است ومامىتوانیم دراین زمینه تقسیمات دیگرى ارائه کنیم که مبتنى بر تنوع قواى نفس نباشد ویا تقسیماتى که مبتنى بر قواى نفس باشد; ولى، قواى نفس رادراین سه قوه منحصر نکنیم وتعداد بیشترى از قوى نفس و تنوع ظریفترى ازآنها رااساس کارخود وریشه تقسیم رفتارها وملکات اخلاقى قرار دهیم چنانکه به یارى خداوند بزودى مطرح خواهیم کرد.
ازنظرماموضوع علم اخلاق اعم ازملکات نفسانى است که فلاسفه اخلاق تاکنون به عنوان موضوع علم اخلاق برآن تاکید داشتهاند وچنانکه قبل ازاین گفتهایم: موضوع اخلاق اعم ازملکات اخلاقى است وهمه کارهاى ارزشى انسان راکه متصف به خوب وبدمىشوند ومىتوانند براى نفس انسانى کمالى رافراهم آورند یاموجب پیدایش رذیلت ونقصى درنفس شوند، دربر مىگیرد و همگى آنها درقلمرواخلاق قرارمىگیرند.
چنانکه به نظرما قرآن کریم وروایات نیزاین سخن راتایید مىکنند. بنابراین، مىتوان گفت: موضوع اخلاق،موضوع وسیعى است که شامل ملکات و حالات نفسانى وافعالى مىشود که رنگ ارزشى داشته باشند.
اکنون، پس ازروشن شدن حد ومرزموضوع اخلاق، مىتوانیم به عنوان طرح بررسى وروش مطالعاتى آن،تقسیمات گوناگونى را، براساس تنوع قواى نفس یا به صورت دیگرى،ارائه دهیم تا درسیرمطالعاتى وتحقیق، نقاط ورود و خروج وتسلسل منطقى مباحث راروشن کند.
ما هم مىتوانیم مسائل اخلاقى رابه تناسب تنوع قواى نفس تقسیم بندى کنیم و هم به تناسب تنوع متعلقات افعال اخلاقى.وبه عبارتى هم مىتوانیم تقسیم را ازمبدافعل شروع کرده وافعال اخلاقى رابه تناسب مبادى گوناگون نفسانى آنهابه گروههاى گوناگون تقسیم ودرردههاى مختلف قراردهیم، چنانکه پیروان ارسطوعمل کردهاند با این تفاوت که تقسیم دیگرى از قواى نفسانى مورد نظر، خواهد بودکه به یارى خداارائه خواهیم داد وهم ممکن است که تقسیم را ازمتعلق وطرف رابطه شروع کرده وموضوعات اخلاقى رابراساس تنوع متعلقات افعال اخلاقى ردهبندى ومنظم سازیم.
درمورد تقسیم به تناسب متعلقات مىگوییم: متعلق افعال اختیارى یا خود فاعل استیا دیگران هستند ویا اینکه باخداى متعال ارتباط پیدا مىکند که مىتوان به تناسب هریک،نام متناسبى نیز برآن اطلاق کرد. نخستین قسم را«اخلاق فردى» بخش دوم را«اخلاق اجتماعى» و بخش سومین را«اخلاق الهى» نام مىگذاریم. واین تقسیمى دلنشینترازتقسیم گذشته خواهد بود.
درتقسیم به تناسب مبادى نفسانى افعال همانطور که در بالا گفتیم: مىتوان مبادى نفسانى افعال وبه عبارتى قواى نفس را به صورتهاى دیگرى تقسیم کرد ومادراینجا یک تقسیم را به این صورت مطرح مىکنیم که افعال انسان: 1 - گاهى منشا غریزى دارد; یعنى، فعل و انفعالاتى بدنى مستقیما منشا انگیزش آنها مىشود مثل: خوردن است.2 - گاهى دیگر منشا افعال، تاثرات روحى انسان نظیر حالات ترس و وحشت واضطراب هستند که در روانشناسى با عنوان انفعالات نام برده مىشوند. 3 - برخى دیگرکارهایى هستند که ازتمایلات عالى انسانى و به اصطلاح تمایلات فطرى نظیر: حقیقت جویى، کمال طلبى، میل به فضایل اخلاقى و پرستش، منشا مىیابند یعنى تمایلاتى که منشا بدنى وعضوى ندارند، برخاسته ازعوامل مادى وفیزیولوژیک نیستند و مبدا وغایت مادى ندارند. 4 - درمواردى نیزرفتارهاى انسانى منشااحساسى وعاطفى دارند که این خود به دونوع تقسیم مىشود: یکى رفتارهایى است که عواطف مثبت انسان مثل انس ومحبت آنهارابرانگیخته است، ودوم رفتارهایى که منشاشان عواطف منفى انسان نظیرحسد وکینه ونفرت خواهد بود.
طرح مورد نظر و شرح آن
ما دراین نوشته طرح وتقسیم بندى به تناسب متعلقات افعال رادنبال مىکنیم به این معناکه آنها راچنانکه گفتیم، تقسیم مىکنیم به: 1 - اخلاق الهى یعنى کارهاى انسانى که به خدا مربوط مىشود، مثل یاد خدا، توجه به خدا، خشوع و خوف از خدا، رجاء وایمان به خدا وغیره که عباداتى براساس آنها انجام مىشود مثل نمازوروزه و غیره. 2 - اخلاق فردى یعنى کارهایى که به خود شخص مربوط مىشودودرانجام دادن آنهااصالتا رابطه با خدا منظور نیست گو اینکه ممکن استبا خدا واحیانا با مردم هم ارتباط پیدا کند;ولى، در آن بالاصاله فقط رابطه با خود انسان ملحوظ است; مثل شکم بارگى، شهوترانى. چه اینکه انسان پرخورباشد یاکم غذا ودنبال شهوات برود یا نرود دراصل به خود شخص مربوط است گرچه به این لحاظ که ممکن است دریک صورت اطاعتخدا ودریک صورت مخالفتخدا باشد، باخداوند هم ارتباط پیدامىکند و یا مثل ارضاء غریزه جنسى که منشاآن صفت نفسانى شهوترانى است و به منظورپاسخگویى به آن انجام مىشود پس اصلابه خود شخص مربوط مىشود ولى این بدیهى است که ناگزیرباشخص دیگرى نیزارتباط پیدا کند. 3 - اخلاق اجتماعى که محوراصلیش ارتباط انسان با دیگران است وازمعاشرت با دیگران وزندگى اجتماعى پدید مىآید: مثل احسان به دیگران، احترام یا توهین به دیگران که محوراصلى آنها راروابط اجتماعى تشکیل مىدهد.
اکنون،اشاره به این حقیقت لازم است که گرچه رفتارهاى انسانى چنانکه در بالا تقسیم کردیم متنوعند ودرسه ردیف اخلاق فردى، اخلاق اجتماعى و اخلاق الهى قرارمىگیرند ولى،همه آنها ازیک سرى مبادى مختلف نفسانى سرچشمه مىگیرند که کلیاتش مشترک است.ما درمباحث انسان شناسى مطرح کردهایم که افعال اختیارى انسان بطور کلى از هر یک از دومبدا نفسانى به وجود مىآید: 1 - بینشها وشناختها 2 - تمایلات وگرایشها. ونیزگفتیم: که این دو نوع مبدا افعال نفسانى نسبتبه انجام فعل دواثرمتفاوت دارند که یکى فقط روشنگرى مىکند واثرش کشف واقعیتهاست، ودیگرى تحریک کننده است و انسان رابه طرف انجام کاربرمىانگیزد که البته این انگیزش باحالات و کیفیاتى نفسانى مثل ترس وامید،توام است که درنتیجه دربسیارى ازموارد به فعالیتبدنى منتهى مىشود ودرمواردى نیزصرفایک فعل درونى تحقق مىیابد وگرچه ممکن