لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 4
متعلقات ایمان
در قرآن موارد ذیل به عنوان متعلقات ایمان شمارش شده است: 1- 4- غیب(70)، خداوند متعال(71)، معاد(72)، رسالت(73)، همه پیامبران(74) همه کتابهاى آسمانى(75)، امامت(76) ملایک(77)(78) 5- فواید ایمان از دیدگاه قرآن عبارتند از: رستگارى(79)، پشتوانه اخلاق(80)، استوارى و تعادل روحى (مائده 69، فتح 4، یونس 62- 63)، برکات دنیوى (اعراف 96)، عمل صالح (بقره 277، مائده 9 و نیز نکا: علامه طباطبایى. فرازهایى از اسلام، ص 238) 6- ایمان از دیدگاه قرآن قابل افزایش و کاهش است. زیرا از آنجا که معرفت مىتواند از اجمال به تفصل در آید و فهم ما به آموزهها عمیقتر گردد و همچنین تسلیم قلبى قابل شدت و ضعف بوده و نسبت به افراد متفاوت، گوناگون است، ایمان قابل افزایش و کاهش است. (آل عمران 173، انفال 2، نساء 136، توبه 124، انفال 2 و. نیز نکا: المیزان، ج 18، صص 259- 262) 7- در قرآن کریم به مقامات مختلفى اشاره شده که مؤمن در دست یافتن بدآنهاآزاد است. از این مقامات مىتوان به درجات مؤمنان یاد کرد. بررسى تفصیلى این مقامات و چگونگى تحصیل آنها در این کتاب نمىگنجد از این رو به اشارهاى اجمالى به بعضى از عناوین مقامات مؤمنان از دیدگاه قرآن بسنده مىکنیم: 1- 7- مقام تسلیم: یعنى واگذارى تمام ساحتهاى وجودى خود به اختیار و در اختیار خداوند. همان مقامى که حضرت ابراهیم آن را از خداوند طلب کرد (بقره 128) این تسلیم علاوه بر اطاعت عملى از اوامر الهى و اجتناب از محرمات باید در عواطف و اندیشههاى آدمى نیز نمودار شود. (در این باب نکا: تفسیر موضوعى قرآن کریم، حضرت آیةالله جوادى آملى، اسراء، قم، چاپ اوّل، 1377، ج 1، صص 383- 384) جز از آن خلاق گوش و چشم و سر نشنوم از جان خود هم خیر و شر گوش من از غیر گفت او کراست او مرا از جان شیرین جانتر است جان از او آمد نیآمد او ز جان صد هزاران جان دهد او رایگان جان که باشد کش گزینم بر کریم کیک چه بود که بسوزم زو گلیم من ندانم خیر الا خیر او صم و بکم و عمى من از غیر او گوش من کر است از زارى کنان که منم در کف او همچون سنان (81) 2- 7- مقام ابرار (مطففین 18- 22) به نظر مرحوم طباطبایى این مقام از والاترین مقامات ایمانى است، (المیزان، ج 1، ص 430). راه رسیدن به این مقام از دیدگاه قرآن گذشتن از آنچیزى است که به آن نیازمندیم و بخشیدن آن به دیگران (آل عمران 92) این مقام تنها مختص به بندگان خالص و خوب خداوند است (دهر 5- 6) 3- 7- مقام تقوى: قرآن با سخنهاى گوناگون و تعابیر تأمل برانگیز این مقام را مقامى ویژه و متقیان را ولى و دوست خود تلقى نموده است (جاثیه 19، انفال 34، بقره 21، حج 37 و.) بر اساس دیدگاه برخى از مفسران هر چند تقوا خود مراتبى دارد ولى مهم آن است که آدمى در تقوا سه رکن را رعایت کند: اوّل: از خدا بترسد و این خوف، خوف ساده باشد و بر اساس ترس از خدا از گناه کنارهگیرى کند. دوّم: کنارهگیرى از گناه بدین معنا که اگر گناه در وسط باشد، انسان خود را به حاشیه بکشد تا به آن آلوده نشود. سوّم: چه در آن ترس و چه در این حاشیه رفتن، مقصود و منظور، نزدیک شدن به خدا باشد. (در باب این مقام در قرآن نگاه کنید: تفسیر موضوعى قرآن، ج 11، صص 205- 219) متقى آن است کاو بیزار شد از ره فرعون و موسى وار شد قوم موسى شو بخور این آب را صلح کن با مه ببین مهتاب را (82) 4- 7- مقام اخلاص: به تعبیر لطیف محقق طوسى «پارسىِ اخلاص، ویژه کردن باشد» (اوصاف الاشراف، ص 65) یعنى انسان قلبش را مخصوص حق کند تا احدى جز مقلب القلوب در حرم دل او راه نیابد. از نظر قرآن کریم اخلاص جوهره اصلى آدم است که بسیارى از اوقات در زیر حجاب هوا و هوس پنهان و پوشیده مىماند (لقمان 32) از نظرگاه آیات قرآن تنها فرمان و درخواست خداوند از آدمى همین اخلاص است که اگر حاصل آید همه آنچه را که لازم است با خود دارد. (بیّنه 5) کسى که امید لقاى حق دارد و مشتاق جمال و جلال الهى است، باید مؤمن باشد و عمل صالح انجام دهد و در کار خود چه در بخش اعتقاد و چه در بخش عمل شرک نورزد (کهف 110)، (در باب اخلاص نکا: تفسیر موضوعى قرآن کریم، ج 11، صص 253- 258) هر چه کارى از براى او بکار چون اسیر دوستىاى دوستدار گرد نفس دزد و کار او مپیچ هر چه آن نه کار حق هیچ است هیچ پیش از آنکه روز دین پیدا شود نزد مالک دزد شب رسوا شود.
بسیارى از متعلقات ایمان در قرآن چنان است که اگر از وحى و ایمان کمک نگیریم، ممکن است راهى به آنها نداشته باشیم، بعضى از موضوعات ایمان عبارتند از: خداوند، ملائکه، کتب آسمانى، پیامبران، غیب و روز قیامت; در این موضوعات، باید از معرفت تنها نا امید و سوار بر مرکب ایمان شد و پیش رفت و البته خواستن و کسب چنین ایمانى، همانند همه رفتارهاى دیگر انسانى، رفتارى است اختیارى و شرایط و موانع در آن مؤثر است. خداوند مىفرماید: «اگر خدا مىخواست همه افراد ایمان مىآوردند» و گاهى سرزنش مىکند که چرا ایمان نیاوردید و گاهى امر به ایمان آوردن مىکند، این آیات به خوبى نشان مىدهد که ایمان، حالتى است اکتسابى و اختیارى و تدریجى; فرد مىتواند مؤمن باشد یا نباشد و یا درجاتى از ایمان را داشته باشد. در واقع، انسانها همه در یک طیف وسیعى قرار دارند که یک سر آن کفر محض است و سر دیگر آن، ایمان محض; و بین این دو نیز مراتب و درجات فراوان هست ایمان با بعضى از امور نیز قابل ازدیاد است و هرکسى به هر نسبت که از ایمان بر خوردار باشد، از آثار آنهم سود خواهد جست. آنها که به خدا ایمان آوردهاند ترسى بر آنها نیست و غمگین نمىشوند، داراى اجر هستند، داخل بهشت مىشوند، مورد غفران خداوند هستند، پیروزند، با صالحین خواهند بود، خداوند ولى آنها است، گناهانشان بخشیده خواهد شد، خداوند سلطه کافران را بر آنها قرار نداده است، «در تنهایى از تقوى و در تنگدستى از صدقه دادن غافل نیستند; به هنگام مصیبت صبور و به هنگام خشم، داراى حلم هستند، از راستگویى دست نمىکشند، حتى زمانى که خوف ضرر بر ایشان باشد»، «شادیشان در چهره نمایان و خشمشان در قلب پنهان است.
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 13
عقل و ایمان
در دین اسلام، تعقل مبنای ایمان قرار گرفته است و قرآن کریم، همواره انسان رابه تفکر و تدبر و پرهیز از تقلید کورکورانه فرا میخواند. در اینکه عقل در قلمرو دینجایی دارد، شک و تردیدی وجود ندارد؛ مهم، تشخیص و تبیین دامنهی جایگاهعقل است؛ زیرا تمام متدینان، تلاش میکنند تا در تعالیم نظام دینی و تبیینباورهای دینی از عقل بهرهمند شوند. پس برای فهم ایمان، باید از عقل بهره بگیریم.
در دین اسلام، تعقل مبنای ایمان قرار گرفته است و قرآن کریم، همواره انسان رابه تفکر و تدبر و پرهیز از تقلید کورکورانه فرا میخواند. در اینکه عقل در قلمرو دینجایی دارد، شک و تردیدی وجود ندارد؛ مهم، تشخیص و تبیین دامنهی جایگاهعقل است؛ زیرا تمام متدینان، تلاش میکنند تا در تعالیم نظام دینی و تبیینباورهای دینی از عقل بهرهمند شوند. پس برای فهم ایمان، باید از عقل بهره بگیریم.
در این مقاله، به بررسی نسبت عقل و ایمان پرداخته شده است و نویسنده،ضمن بررسی آیات و احادیث، به تحلیل این دو مقوله پرداخته است.
نویسنده معتقد است، در اینکه عقل در قلمرو دین جایی دارد، شک و تردیدیوجود ندارد؛ مهم، تشخیص و تبیین دامنهی جایگاه عقل است. لذا نویسنده درمقالهاش به این مهم میپردازد.
نویسنده در مقدمه مینویسد: عقل و ایمان، دو موهبت و نعمت گرانبهای الهیبرای بشریتاند و کرامت آدمی در تکریم این دو ارزش الهی است. جدا انگاریمیان آنها، پی آمدهای جبران ناپذیری را به دنبال دارد. تکیه به عقل صرف و پرهیزاز ایمان، باعث طغیان انسان و بی مهار شدن نفس میشود. بیهویتی و سرگشتگیانسان معاصر نیز، زاییدهی خردورزی افراطی جهان معاصر است. از طرف دیگر،دین فارغ از عقل نیز یا گرفتار بد فهمی میشود و یا در انواع تحریفها و خرافه هاآلوده میگردد.
نویسنده، جایگاه عقل را در اسلام بررسی میکند و مینویسد: اساس آیات وروایات، بیانگر این حقیقت اند که از منظر اسلام، عقل جزیی باید به منشأ خودیعنی عقل کلی متحمل شود و عقل بشری، رنگ عقل الهی به خود بگیرد؛ و برایآنکه عقل جزیی با مبدأ خود ارتباط یابد و سیر صعودی خود را به موطن اصلیاشآغاز کند و در پرتو این ارتباط بتواند راهنمای انسان باشد تعقل و پرهیزگاری دراسلام، مقارن با هم مطرح شدهاند.
نویسنده، تفاوتهای مهم اسلام و مسیحیت را در مقولهی ایمان و نسبت آن باآگاهی را در سه عنوان اکتسابی بودن ایمان، تعارض یا توافق ایمان و آگاهی و ایمانصرف، بررسی میکند و مینویسد: علم و عقل در آموزههای مسیحیت مذموماست و مفاد مسیحیت، غیر عقلانی تلقی میشود. ولی در دین اسلام، عقل اهمیتخاصی دارد. توصیه های فراوان قرآن و سنت به عقل گرایی و نیز عقلانی بودن مفاددین اسلام، نسبت این دین و عقل را محکمتر مینماید.
نویسنده در ادامه به بررسی نسبت عقل و قلب در شناخت حقایق میپردازد ومینویسد: عقل و قلب، دو دریچه به سوی شناخت حقایق جهان هستیاند که هرکدام اسلوب و روش خاص خود را دارند. عارف، کسی است که عقل و قلب وتعقل و سلوک عملی او به منزلهی دو بال او تلقی گردند.
نویسنده، ارکان و شرایط ایمان را بررسی میکند و دیدگاه متکلمان و حکمایاسلامی را از سویی و دیدگاه عرفای اسلامی را از سویی دیگر تحلیل مینماید.
وی در ادامه، تجربهی دینی و ایمان را تحلیل میکند و مینویسد: ایمان،شناخت و تجربهی حوادث وحیانی است. ایمان برای فرد مؤمن، انکشاف عنایتخداوند در جهان است. اساس ایمان، دیدن، تعلق و وابستگی آدمی به یک امرمتعالی است؛ بنابراین، مؤمن بعد از آنکه حادثه را از طریق وحی تجربه کرد، نگرشاو به حادثهها دگرگون و سراسر زندگی او دستخوش تغییر میشود.
نویسنده در پایان مینویسد:
دین و ایمان، نه تنها در محدودهی ناتوانی عقل، نقش ایفا میکنند، بلکه دردایرهی توانایی عقل نیز حضور مییابند؛ بنابراین، ایمان به خدا بدون معرفت،ممکن نیست و نمیتوان به مجهول مطلق ایمان آورد و طعن عارفان اسلامی در حقفیلسوفان، نه از باب ناتوانی عقل در اثبات وجود خدا، بلکه به جهت توانایی شهودخداوند توسط انسان بوده است.
ایمان و عقل از نگاه علامه طباطبایی
از نگاه علامه میان ایمان و اسلام پیوندی ناگسستنی وجود دارد به طوری که هر مرتبه از اسلام ، مرتبه ای از ایمان را به دنبال دارد.
از نگاه علامه میان ایمان و اسلام پیوندی ناگسستنی وجود دارد به طوری که هر مرتبه از اسلام ، مرتبه ای از ایمان را به دنبال دارد. باید گفت ایمان با مولفه ها و عناصری پیوند دارد ، از جمله این عناصر: اسلام ، عقل ، یقین ، اختیار ، اخلاق ، علم و... است که در این مقاله نویسنده به اختصار به رابطه ایمان و عقل می پردازد.
در آغاز این مبحث ، ذکر نکاتی خالی از فایده نیست. در بررسی پیوند میان تعقل و عنوان ۲ عملکرد انسانی ، ۳رهیافت عمده در تاریخ فلسفه وجود دارد: "عقلگرایی افراطی"، "عقلگرایی انتقادی" و "ایمانگرایی".
مطابق دیدگاه نخست ، برای آن که نظام اعتقادات دینی ، واقعا و عقلا مقبول باشد ، باید بتوان صدق آن را تا حدی که جمیع عقلا قانع شوند ، اثبات کرد که از میان این عقلگرایان برخی مانند آنسلم قدیس ، توماس آکوئیناس ، جان لاک و... و نیز ابن سینا در شرق موافق با دین هستند و برخی همچون آنتونی فلو ، هر ، هیوم ، راسل و... مخالف با دین است. با وجود این ، همگی مبناگرایان ، باوری را که عقلانی نباشد مردود می شمردند. دومین دیدگاه ، دیدگاه "عقل گرایی انتقادی" است.
مطابق این دیدگاه ، هم به عقل و هم به ایمان به یک اندازه اهمیت داده می شود. شاید بتوان علامه طباطبایی ره را جزئ این دسته دانست. در دیدگاه سوم ، حقایق دینی مبتنی بر ایمان است و از راه خردورزی و استدلال نمی توان به حقایق دینی دست یافت. امروزه با واژه ایمان گرایی در حوزه کلام ، نام کرکگور و در حوزه فلسفه دین نام ویتگنشتاین تداعی می شود. ایمان گرایی را می توان در ۲شکل عمده افراطی و اعتدالی بررسی کرد. گونه نخست آن خردستیز و گونه دیگر آن خردگریز و غیرعقلی است.
در اولی ، عقل و ایمان یکدیگر را برنتابیده و با یکدیگر ضدیت دارند ولی در نوع دوم عقل و ایمان صرفا
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 12
مقد مه :
سیاس خدای عزوجل که انسا را افرید و به اوعقل داد تا راه حق و باطل را از هم تشخیص دهد. که ییمودن راه حق تنها با داشتن ایمان حاصل میشود,و ایمان خود دارای مراتبی میباشد که افراد بر حسب ان با یکدیکر متفاوت میباشند.
موضوع تحقیق من درجات و مراتب ایمان است . که با مطاله ی جهار کتاب توانسته ام مطالب مختصری را جمع اوری کنم و به صورت تحقیق خود ارائه دهم با امید اینکه مفید واقع شده و مورد قبل شما استاد کرامی قرار کیرد. اما قبل از اینکه بخواهم مستقیما به درجات ایمان بیردازم ابتدا اشاره ای به( خود ایمان که اصلا ایمان جیست ؟ جکونه حاصل می شود. جرا وجود علم درایمان موثر است , ) دارم . بعد از ان به درجات ایمان برداخته ام .
1-* ایمان جیست؟
ایمان عبارت است از باوری که توام با اقراروعمل به مقتضای باور باشد. اقرار به عقاید اسلامی بدون
باور قلبی ایمان نیست باور قلبی هم بدون اقرار عملی ایـــمان نیست . بدین جهت فرعون با اینکه یقین داشت انجه موسی (ع) می کوید حق است و رسالت موسی (ع) را قلبا باور کرده بود ولی به او مومن کفته نمی شد جون از روی لجاجت و اسـتـــکبار اقرار به یکانکی خدا و نبوت موسی نمی کرد. ولی وقتی در حـــــال غرق شدن اصطرارا اعتراف به توحید و رسالت موسی نمود کفت: امنت انه لا اله الاالذی امنت به بنواسراییل وانـا من المسلمین : ایمان اوردم که خدایی جزان خدا که بنی اسراییل به او ایمان اورده اند وجود ندارد ومن یــــکی از مسلمانانم .
در اینجا فرعون جبرا ایمان اورد. قبلا باورقلبی داشت و ترس از غرق شدن ومـردن او را وادار به اقرار زبانی کرد.بس او مومن شد ولی به صورت اضطراری واز روی اجبار.
بنابراین ایمان دو رکن دارد:اعتقاد قلبی و اقرارعملی رکن اول دراختیار انسان نیست یعنی انسان نمیتواند به دلخواه خود هر جه را بخواهد باور کند یا باور نکند ولی رکن دوم در اختیار انسان است
و مربوط به عقل و بعد عملی وجود انسان می باشد .یعنی انسان می تواند به انجه باور دارد اعتراف کند وبه
مقتضای ان عمل نماید ولی عملا اعتراف به اعتقادات خود نداشته باشد اعتقادات قلبیکه رکن اول ایمان است, جون در اختیار انسان نیست اجبار بردار هم نیست , یعنی به زور نمی شود اعتقاد کسی را عوض کرد. ولی رکن دوم ایمان که اقرار عملی است جون در اختیار انسان است قابل اجبار است یعنی می شود جبرا کسی را وادار کرد که به عقاید خود عملا اعتراف کند یا بر خلاف عقیده خود عمل نماید و خـــــود نیزدارای مـــراتبی
است . که این مراتب ازراه علم حاصل می شود که در اینجا به تلازم وجودی علم و ایمان اشاره می کنیم .
2-* تلازم وجودی علم و ایمان :
به دلیل قدرتی که عقل در شناخت وا کاهی نسبت به قضایا وکزاره های دینی دارد و در نتیجه به دلیل تا ثیری که علم در تقویم و یالایش ایمان صحیح و سالم دارد بین علم و ایمان صحیح, تلازم وجودی بوده ولی ملازمه عدمی نیست وبر همین اساس در بسیاری ازمتون دینی , ایمان و عبودیت افراد در کرو ا کاهی و علم انها قرار داده شده است نظیر :
- (انما یخشی ا... من عباده العلماء) به درستی که بندکان خدا فقط عالمان هستند که از خدا وند سبحان خشیت
دارند .
- (ما امن المومن حتی عقل ) مومن تا هنکامی که تعقل نکند ایمان نمی اورد.
دربرخی از متون مر تبه ایمان و عبودیت در کرو رتبه علم و ا کاهی افراد دانسته شده است مانند :
- (المتعبد بغیرعلم کحمار الطاحونه یدور و لایبرح من مکانه )عبادت کننده بی علم به خر دوار اسیاب می ماند که دور میزند و راه به جایی نمی برد .
- (ینبی عن قیمته کل امری علمه وعقله ) از ارزش وقیمت هر کس علم و عقل او خبر می دهد .
- (علی قدر العقل یکون الدین ) دین هر کس به مقدار عقل اوست .
عبارت های یاد شده نشان می دهد که علی رغم جدایی نفیر تلازم سلبی بین علم و ایمان , تلازمی وجودی بین ان دو است , یعنی ایمان صحیح و صواب و ایمان یقینی و مستحکم و مصون از تغییراتی که در صور مختلف خیال حاصل می شود, تنها در صورتی حاصل می شود که به امری حقیقی ثعلق داشته وبا معرفتی یقینی نسبت به ان ان امر قرین باشد, جه اینکه ایمان بدون معرفت و علم صحیح , همانند معرفت بدون ایمان خطر ناک و افت زا ست. تلازم وجودی علم وایمان بدین معنا ست که مراتب عالیه ی ایمان بدون مراتب عالی علم هرکز تحصیل نمیشود و از این جهت در تعقیب ایمان سالم از تحصیل دانش و علم کریزی نیست .
علت اختلاف درجات ایمان رامی توان اختلاف در درجات علم دانست زیرا اختلاف درجات به این دلیل است که ایمان هر کس به اندازه ی علم است .
3-*علت اختلاف درجات ایمان :
این اختلاف درجات به این دلیل است که ایمان هر کس به اندازه ی علم اوست علمی که حیات دل به ان بسته است و ان نوری است که با برداشته شدن حجاب میان دل و خدای بزرک د دل حاصل می شود. به دلیل :
- ( ا... ولی الذین امنو یخرجهم من الظلمات الی النور ) خداوند عهده دار سر یرستی کسانی است که ایمان اورده اند انها را از تاریکی ها به سوی نور بیرون می برد . و
- ( لیس العلم بکثرة التعلم انما هو نور یقذ فه ا... فی قلب من یرید ا... ان یهدیه ) علم به اموختن زیاد نیست
بلکه علم نوری است که خداوند در دل هر کس که بخواهد او را هدایت کند می افکند. واین نور همجون سایر
نوها قابل قوت و ضعف و نقص است به دلیل :
- (واذا تلیت علیهم ایاته زادتهم ایمانا ) وجون ایات او بر انها خوانده شود بر ایمانشان بیفزاید .
- ( و قل رب زدنی علما ) و بکو خداوندا علم مرا افزون کن .
و هر کاه حجاب برداشته شود نوری افزوده می کردد وبه تبع ان ایمان نیرومندتر شده رو به تکامل می کذارد
تا انجا که نور ان کسترش یافته در نتیجه سینه اس باز شده وبر حقایق اشیاء اطلاع حاصل میکند امور نهایی برایش هویدا وهر جیزی را در جای خود می شناسى از این رو صدق و راستی ییامبر در انجه خبر داده اند
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 8
ارزش ایمان
ایمان چیست و راه های کسب آن چه می باشد؟ ابتدا مراتب ایمان را ذکر می نماییم. امام علی علیه السلام می فرماید: ایمان بر شناخت با قلب، اقرار با زبان و عمل با اعضاء و جوارح استوار است.حال به آثار ایمان و استقامت در راه خدا می پردازیم. ایمان نوعی یقین قلبی است که انگیزه انسان برای ادامه راه و استقامت در آن مسیر می باشد. این ایمان است که سختی ها را آسان می کند و این تحمل سختی هاست که پیروزی را برای ما به ارمغان می آورد.)بردباری و تحمل سختی ها ابزار ریاست است.) نهج البلاغهو اما تاثیر ایمان بر روح آدمی؛ این تاثیر بسیار زیاد و شگفت انگیز می باشد، ایمان روح را شست وشو داده و نور الهی را در آن می تاباند. این نور ایمان است که صفای قلب را به همراه دارد و به مؤمن اجازه می دهد نیمه های شب به مناجات برخیزد. این نور ایمان است که توفیق یاد خدا بودن و ذکر او را گفتن را به ما می دهد.حضرت علی علیه السلام می فرماید: ایمان نقطه ای نورانی در قلب پدید میآورد که هر چه ایمان رشد کند آن نور نیز فزونی می یابد.
آفات ایمان چیست؟
برای مصون ماندن ایمان باید میکروبهایی که ایمان را تهدید می کنند بشناسیم و آنها را از وجودمان پاک کنیم. تا این میکروبها را نشناخته ایم رهایی یافتن از شرّ آن نیز غیرممکن است.مولای متقیان حضرت علی علیه السلام این میکروبها را اینگونه معرفی می نماید:آگاه باشید ریاکاری و تظاهر هر چند اندک باشد شرک است و همنشینی با هواپرستان ایمان را به دست فراموشی می سپارد و شیطان را حاضر می کند. از دروغ برکنار باشید که با ایمان فاصله دارد؛ که راستگو در راه نجات و درستکاری است و دروغگو بر لب پرتگاه هلاکت و خواری است. حسد نورزید که حسد ایمان را چونان آتشی که هیزم را خاکستر کند نابود می سازد. با یکدیگر دشمنی نورزید که نابود کننده هر چیزی است. بدانید که آرزوهای دور و دراز عقل را غافل و یاد خدا را به فراموشی می سپارد. آرزوهای ناروا و نرسیدنی را دروغ بنگارید که آرزوها فریبنده اند و صاحبش فریب خورنده.ایمان و عمل
انسان در ایمان آوردن به دنبال دستیابی به چیزی است که ندارد. ایمان فعلی قلبی است، قابل امر و دعوت پذیر است، اختیاری است و با زور احتقاق نمی یابد، تنها در ظرف اختیار مفید است، دارای مراتب و قابل کاهش و افزایش است. زوال پذیر، قابل آزمون، کتمان پذیر تحول آفرین و قدرت زاست. ایمان دینی امری با فضیلت، باعث خشوع و تواضع و نرمی قلب و آرامش بخش است. بدون اطمینان هم حاصل می شود، اما مراتب عالی آن اطمینان بخش است. با یقین نه تلازم دارد نه تمانع، اما عالی ترین مرتب آن ملازم یقین است. ایمان با شکّاکیّت و شک مستقر منافات دارد. ایمان دینی، گوهر اسلام ابراهیمی و اسلام محمدی است، اما اسلام (ظاهری) تلازمی با ایمان ندارد.ایمان فعلی، قلبی است. اعتماد امیدوارانه و متوکلانه به امری قدسی است، دل سپردن، گرویدن و باور کردن امری متعالی است با ایمان در انسان تحولی شگرف ایجاد می شود که تمام وجود او را در بر می گیرد. ایمان، انسان را دیگر می کند، ایمان یک نقطه عطف است، انسان قبل از ایمان با انسان بعد از ایمان تفاوت دارد، وقتی انسان به چیزی ایمان می آورد، تناسبی با متعلق ایمان خود می یابد، مؤمن با متعلق ایمان هم جهت، همسو و هماهنگ می شود. تمام اجزای وجودی مؤمن در جاذبه این امر جدید (متعلق ایمان) تعریف تازه ای می یابند. انسان مؤمن در موقعیت جدیدی که قرار گرفته است،اعمالی مرتکب می شود که بدون ایمان انجام نمی داد همینگونه کارهایی را ترک می کند که قبل از ایمان انجام می داد. حوزه عمل از جمله عرصه هایی است که بشدّت از مقوله ایمان متأثر می شود. نمی توان به چیزی ایمان داشت و در عمل بر خلاف آن مرتکب شد. آنکه عملش با قلبش همسو نیست، قلبش به سمتی گرایش دارد، و عملش به سمتی دیگر. ایمان راسخی ندارد. می توان گفت: ایمان لوازم عملی دارد. عمل خارجی بروز ایمان قلبی است. عمل خارجی جزو ایمان نیست. ایمان فعلی قلبی است. بحث بر سر تلازم ایمان با اعمال هماهنگ با خود است. ایمان به هر امری اعمال مناسب آن امر را لازم دارد. نمی توان تصور کرد که با ایمان در وجود انسانی تحوّل ایجاد شده اما در عمل او هیچ نمودی پیدا نکرده باشد، مگر اینکه به ارتباط بین اعمال انسانی و قلب او قائل نباشیم. مراد از تفاوت اعمال انسانی قبل و بعد از ایمان این نیست که لزوماً در این دو موقعیت عمل مشترکی نمی یابیم، بلکه مراد از این است که ایمان به هر امری مقتضات خاصی در مقام عمل دارد. این اعمال خاص گاهی لزوماً از یک مؤمن سر می زند و در اعمال غیر مؤمن معادل ندارد، همانند عبادت، و گاهی ظاهر عمل مؤمن و غیر مؤمن همانند است. تفاوت در نیت و جهت عمل است و گاهی نیز مؤمن عملی را مجاز یا غیر مجاز می داند و نیز مؤمن همان عمل را بر عکس غیر مجاز یا مجاز می شمارد. عمل جای ایمان را نمی گیرد، ایمان نیز جانشین عمل نمی شود هر یک کارکرد و فوائد خاص خود را دارد.آیات 1تا 11 سوره مؤمنون: /1 به راستی مؤمنان رستگار شدند. /2 همان کسانی که در نمازشان فروتنند. /3 آنان که از (گفتار و کردار) بیهوده رویگردانند /4 و کسانی که زکات می پردازند. /5 آنان که ناموس خود را حفظ می کنند. /6 مگر بر همسرانشان یا بر کنیزهایشان، بی گمان اینان سزاوار نکوهش نیستند. /7 پس هر کس (راهی) فراتر از این بجوید، اینان تجاوز کارند. /8 و همانان که امانتها و پیمان خود را رعایت می کنند. /9 و کسانی که بر (گزاردن) نمازهایشان پایبندند. /10 اینانند که وارثانند. /11 کسانی که (سرانجام بهشت) فردوسی را بدست آورند و آنان در آنجا جاودانه اند. نمادهای عملی ایمان در آیات فوق عبارتند از: . فروتنی در نماز 2. پرهیز از لغو 3. ادای مالیات دینی 4. پاکدامنی 5. امانتداری 6. وفای به عهد .1نسبت ایمان با یقین و شک
هر چند ایمان منحصر به انسان نیست، اما بحث متمرکز در "ایمان انسان" است. انسان در ایمان آوردن به دنبال دستیابی به چیزی است که ندارد. ایمان به اموری تعلق می گیرد که به نظر مؤمن از نوعی حقانیت و اعتبار فی الجمله برخوردار است. متعلق ایمان دینی، عینی و واقعی، متعالی و قدسی، ماورای حواس انسانی یا دارای منشاء ماورایی، زنده، آگاه و قادر به رفع نیاز انسان است. ایمان دینی از ویژگیهای زیر برخوردار است:1. فعل است نه انفعال2. فعلی قلبی است نه زمانی 3. قابل امر و دعوت پذیر است 4. فعلی اختیاری است 5. زور بردار نیست (اصولا بدون آزادی و اختیار حاصل نمی شود) 6. تنها در ظرف اختیار پذیرفتنی است یعنی در دنیا قبل از رؤیت عذاب الهی و پیش از سکرات موت 7. دارای مراتب و قابل افزایش و کاهش است 8. زوال پذیر است 9. آزمون پذیر است (آزمایشگر خداوند است) 10. کتمان پذیر و پنهان کردنی است 11. تحول آفرین است 12. قدرت زا است 13. ایمان دینی امری با فضیلت، محبوب و فطری محسوب می شود
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 11
آثار و فواید ایمان به خدا
بهجت و انبساط
اوّلین اثر ایمان مذهبى، از نظر بهجت زایى و انبساط آفرینى، «خوشبینى» است; خوشبینى به جهان و خلقت و هستى. ایمان مذهبى از آن جهت که تلقّى انسان را نسبت به جهانْ شکل خاص مى دهد، به این نحو که آفرینش را هدفدار و هدف را خیر و تکامل و سعادت معرّفى مى کند. طبعاً دید انسان را نسبت به نظام کلّى هستى و قوانین حاکم بر آن خوشبینانه مى سازد. حالت فرد با ایمان در کشور هستى، مانند حالت فردى است که در کشورى زندگى مى کند که قوانین و تشکیلات و نظامات آن کشور را صحیح و عادلانه مى داند، به حسن نیّت گردانندگان اصلى کشور نیز ایمان دارد و قهراً زمینه ترقّى و تعالى را براى خودش و همه افراد دیگر فراهم مى بیند و معتقد است که تنها چیزى که ممکن است موجب عقب ماندگى او بشود تنبلى و بى تجربگى خود او و انسان هایى مانند اوست که مانند او مکلّف و مسؤول اند.
از نظر چنین شخصى، مسؤول عقب ماندگى او خودش است نه تشکیلات و نظامات کشور، و هر نقصى وجود دارد از آنجاست که او و امثال او وظیفه و مسؤولیّت خویش را انجام نداده اند. این اندیشه طبعاً او را به غیرت مى آورد و با خوشبینى و امیدوارى به حرکت و جنبش وامى دارد.
دومین اثر ایمان مذهبى از نظر بهجت زایى و انبساط آفرینى، «روشندلى» است. انسان همینکه به حکم ایمان مذهبى جهان را به نور حقّ و حقیقت روشن دید، همین روشن بینى، فضاى روح او را روشن مى کند و در حکم چراغى مى گردد که در درونش روشن شده باشد، برخلاف یک فرد بى ایمان که جهان در نظرش پوچ است، تاریک است، خالى از درک و بینش و روشنایى است، و به همین سبب خانه دل خودش هم در این تاریکخانه که خود فرض کرده تاریک و مظلم است.
سومین اثر ایمان مذهبى از نظر تولید بهجت و انبساط، امیدوارى به نتیجه خوب تلاش خوب است.
از نظر منطق مادّى، جهان نسبت به مردمى که در راه صحیح و یا راه باطل، مى روند بى تفاوت است; نتیجه کارشان بسته است تنها به یک چیز: «مقدار تلاش» و بس.
ولى در منطق فرد با ایمان، جهان نسبت به تلاش این دو دسته بى طرف و بى تفاوت نیست; عکس العمل جهان در برابر این دو نوع تلاش یکسان نیست، بلکه دستگاه آفرینش حامى مردمى است که در راه حقّ و حقیقت و درستى و عدالت و خیرخواهى تلاش مى کنند:
اِنْ تَنْصُرُوا اللّهَ یَنْصُرْکُمْ. (1)
اگر خدا را یارى کنید (در راه حق گام بردارید) خداوند شما را یارى مى کند.
اِنَّ اللّه لایُضیعُ اَجْرَ الُْمحْسِنینَ. (2)
اجر و پاداش نیکوکاران هرگز هدر نمى رود.
چهارمین اثر ایمان مذهبى از نظرگاه بهجت و انبساط، «آرامش خاطر» است. انسان فطرتاً جویاى سعادت خویش است; آنچه مایه سعادت انسان مى گردد دو چیز است: 1. تلاش; 2. اطمینان به شرایط محیط. تکلیف انسان با خودش روشن است. از این ناحیه اضطرابى دست نمى دهد، آنچه که انسان را به اضطراب و نگرانى مى کشاند و آدمى تکلیف خویش را در باره او روشن نمى بیند جهان است.
آیا کار خوب فایده دارد؟ آیا صداقت و امانت بیهوده است؟ آیا با همه تلاش ها و انجام وظیفه ها پایان کار محرومیّت است؟ اینجاست که دلهره و اضطراب در مهیب ترین شکل ها رخ مى نماید.
ایمـان مذهبى به حکم اینکه به انسان که یک طرف معامله است، نسبت به جهان که طرف دیگر معامله است، اعتماد و اطمینان مى بخشد، دلهره و نگرانى نسبت به رفتار جهان را در برابر انسان زایل مى سازد و به جاى آن به او آرامش خاطر مى دهد.
یکى دیگر از آثار ایمان مذهبى از جنبه انبساط بخشى، برخوردارى بیشتر از یک سلسله لذّت هاست که «لذّت معنوى» نامیده مى شود. [ لذّت هاى معنوى ] لذّت هایى است که با عمق روح و وجدان آدمى مربوط است و به هیچ عضو خاص مربوط نیست و تحت تأثیر برقرارى رابطه با یک مادّه بیرونى حاصل نمى شود، مانند لذّتى که انسان از احسان و خدمت، یا از محبوبیّت و احترام، و یا از موفّقیت خود یا موفّقیت فرزند خود مى برد که نه به عضو خاص تعلّق دارد و نه تحت تأثیر مستقیم یک عامل مادّى خارجى است.
لذّات معنوى از لذّات مادّى، هم قوى تر است و هم دیرپاتر. لذّت عبادت و پرستش خدا براى مردم عارف حق پرست از این گونه لذّات است. عابدان عارف که عبادتشان توأم با حضور و خضوع و استغراق است بالاترین لذّت ها را از عبادت مى بردند. در زبان دین از «طعم ایمان» و «حلاوت ایمان» یاد شده است. ایمان حلاوتى دارد فوق همه حلاوت ها. لذّت معنوى آنگاه مضاعف مى شود که کارهایى از قبیل کسب علم، احسان، خدمت، موفّقیت و پیروزى، از حسّ دینى ناشى گردد و براى خدا انجام شود و در قلمرو «عبادت» قرار گیرد .
آثار و فواید اعتقاد به قضا و قدر الهى
گفتیم عوامل مؤثّر در کار جهان که مجموعاً علل و اسباب جهان را تشکیل مى دهند و مظاهر قضا و قدر به شمار مى روند، منحصر به امور مادّى نمى باشند; یک سلسله امور معنوى نیز وجود دارند که جزءِ عوامل مؤثّر جهان اند و قهراً در تغییر و تبدیل سرنوشت مؤثّرند. مطابق این نظر، یک سلسله حساب هاى غیر مادّى نیز جزءِ حساب عالم است. مثلا حمایت از حقّ و عدالتْ یک حساب معنوى دارد ماوراى حساب هاى مادّى و محسوس. جهان به حقّ و عدالت برپاست و به حمایت کسانى که به حمایت حقّ و عدالت برمى خیزند، برمى خیزد و اجر و پاداش آن ها را ضایع نمى کند:
اِنْ تَنْصُروا اللّهَ یَنْصُرْکُمْ وَ یُثَبِّتْ اَقْدامَکُمْ. (1)
اگر به یارى حقیقت برخیزید، حقیقت به یارى شما برمى خیزد.
اِنَّ اللّهَ یُدافِعُ عَنِ الَّذینَ آمَنوا اِنَّ اللّهَ لایُحِبُّ کُلَّ خَوّان کَفور. (2)
خداوند مدافع اهل ایمان است و خیانتکاران کافر نعمت را دوست نمى دارد.
وَ لَیَنْصُرَنَّ اللّهُ مَنْ یَنْصُرُهُ اِنَّ اللّهَ لَقَوِىٌّ عَزیزٌ. (3)
خداوند یارى مى کند آن کس را که او را یارى کند. خداوند نیرومند و غالب است.
یکى از حساب هاى عالم، توکّل و اعتماد به خداست. توکّل یعنى انسان در پیمودن راه حقّ، چه از جنبه مثبت و چه از جنبه منفى، به خود تزلزل راه ندهد و مطمئن باشد که اگر در جریان زندگى هدف صحیح و خداپسند خود را در نظر بگیرد نه منافع شخصى را، اگر فعالیّت خود را متوجّه انجام وظیفه کند نه متوجّه خود، کار خود را به خدا بازگذارد، خداوند او را تحت حمایت خود قرار مى دهد.
این ها و امثال این ها یک سلسله حساب هاى مخصوصى است که فقط در جهان بینى الهى موجود است و از نظر جهان بینى الهى جزءِ عوامل علّى و معلولى و مظاهر قضا و قدر است. بنابراین، اعتقاد درست به قضا و قدر الهى، یک نفر با ایمان را در عمل و فعالیّت صحیح، مطمئن تر و به نتیجه کارامیدوارتر مى کند. زیرا از نظر مادّى، سنن تشریعى یعنى مقرّراتى که خوب است و باید بشر به آن ها عمل کند، حساب مخصوصى در میان سنن تکوینى ندارد; حقّ و باطل، درست و نادرست، عدالت و ستم، یک جور حساب دارند; جهان نسبت به طرفداران هر یک از این ها بى طرف است. امّا از نظر الهى جهان نسبت به این امور بى طرف نیست; طرفدار اهل حقّ درستى و عدالت است. معتقد به تقدیر الهى، به حکمت و رحمت و عدالت الهى نیز معتقد است. معتقد است اگر کسى رضاى خدا را تحصیل کند، یعنى از سنّت تشریعى الهى پیروى کند که در کنف آن ها محفوظ خواهد ماند. این گونه اعتقاد به تقدیر و تدبیر الهى که نتیجه اش توکّل و اعتماد به