لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 4
شهید هوشنگ حراتی نام پدر: یوسف تاریخ تولد: 8/4/48 تاریخ شهادت: 2/2/66 محل شهادت:ماووت گلزار شهید: بهشت زینبیه قسمتی از زندگینامه شهید :شهید هوشنگ « حجت» حراتی در تیر ماه سال 1349 در شهرستان رامسر قریه لپاسر در یک خانواده متوسط و مذهبی چشم به جهان گشود وی پس ازگذراندن دوران ابتدایی و راهنمایی وارد دوره دبیرستان گردید شهید حراتی در دوران انقلاب با توجه به اینکه سن کمی داشت. به اسلام و انقلاب علاقه زیادی داشت او در طول شبانه روز هیچوقت از قران و نماز غافل نبود. وی از قاریان قران بود که به صوت شیوه ای خود طنین خانه عطر آگین می کرد شهید حراتی در بسیاری از اوقات کمک حال پدر در امر کشاورزی بود تا خستگی کار را از او بدر آورد و نامبرده چون از دروس مدرسه از استعداد بسیار خوبی برخوردار بود و به بچه های همسایه در درسها کمک می کرد و به آنها قران آموزش می داد و از این کار لذت می برد در بحبوحه جنگ عراق علیه ایران شهید آرام و قرار نداشت و بطور مرتب در پایگاه مقاومت محل خدمت می کرد و شبها درمحل نگهبانی می داد و هیچگاه از این کار خسته نمی شد شهید حراتی دشمن اصلی منافقین کوردل بود وقتی می شنید که منافقین در جایی از کشورمان به انقلاب و بچه های انقلاب ضربه زدند جدا ناراحت می شد و همیشه از خداوند می خواست که منافقین را هدایت کند با شروع جنگ شهید حراتی با توجه به اینکه محل دوران دبیرستان بود و سن کمی داشت ولی همیشه می خواست که در جبهه حضور داشته باشد و این افتخار در چن مرحله نصیب وی گشت، تا اینکه برای بار سوم به جبهه رفت و به ماووت عراق اعزام گشت. در بهار 1366 در ماووت عراق پس از پاتک دشمن نامبرده مفقود گشت و پس از سالها دوری و چشم انتظاری پلاک و استخوان شهید حراتی توسط براران گروه تفحص کشف و به خانواده اش تحویل گردید و پیکر پاکش پس از سالها دوری از وطن در گلزار بهشت زینبیه به خاک سپرده شد. روحش شاد وراهش پر رهرو باد. قسمتی از وصیت نامه شهید:من شهادت در راه خدا را سعادت انسانها می دانم و این درسی است که معلم خون و شهادت و نمونه مجسم آزادی یعنی امام حسین(ع) به ما آموخته است.شهادت از مراتب والای انسان است که از پیامبران و امامان برای ما به ارث گذاشته است، پس باید از این ارث کمال استفاده را ببریم.انانکه نسبت به اسلام و قران و انقلاب بی تفاوتند بیایند و به معراج انسانهای عاشق و خداگونه بنگرند که دنیا برای دنیا پرستان تمام میشود و آخرت برای مومنان و مردان راستین خدا می ماند.
شهید : حسن علیمرادی نام پدر: موسی تاریخ تولد: 24 /١١/1351 تاریخ شهادت: 23/3/1367 محل شهادت : شلمچه گلزار شهید: بهشت زینبیه قسمتی از زندگینامه شهید:بسیجی شهید «حسن علیمرادی» در تاریخ 24/11/51 در خانواده مسلمان وکشاورز در « طالش محله فتوک » دیده به جهان گشود .او ابتدایی را در دبستان «سید مصطفی خمینی »،راهنمایی را در مدرسه «حسن فتوکیان » تحصیل کرد .شش ساله بود که انقلاب اسلامی به رهبری امام خمینی (ره) به پیروزی رسید .سالهای نوجوانی او مصادف بود با اوج جنگ تحمیلی وعملیات های مختلف جنگی ،حسن ،همراه با یک گروه زبده رزمی همراه با سپاه (بدر ) ،طالبان وبارزانی به استان کرکوک راق رفت تا در عملیات برون مرزی شرکت کند .هدف عملیات ،زدن دکل های فشار قوی برق ، تخریب پل ها ،ناامن کردن استان کرکوک ،شناسایی پایگاهها ومواضع دشمن (توپخانه ) ،مقر منافقین ،وقطع خطوط انتقال نفت بود .حسن یازده ماه در پایگاه « میثم » مستقر بود وهیچکس از مأموریت او اطلاع نداشت .زبان کردی رابه راحتی صحبت می کرد وبا کردهای شمال عراق به آسانی ارتباط برقرار می کرد .آنها پس از یازده ماه عملیات در داخل خاک عراق به کشور بازگشتند .ولی حسن به کلاس درس نرفت در حالیکه سال دوم نظری بود مجدداً به منظور شرکت در «عملیات بیت المقدس 7 » به جبهه رفت وهمراه همرزمانش به قلب سپاه متجاوز حمله برد تا از اسلام وانقلاب اسلامی حفاظت کند . او در عملیات برون مرزی مورد اصابت مواد شیمیایی قرار گرفته بود واز ناحیه درون آسیب دیده بود .اما هیچ کدام از اینها مانع شد تا او در عملیات «کربلای 5 » در منطقه عملیاتی «شلمچه » شرکت نکند .او همراه با رزمندگان «لشکر 25 کربلا » در منطقه عملیاتی شلمچه شرکت کرد وبه قلب سپاه متجاوز حمله برد ودر تاریخ 23/3/67 در حالی که فقط 16 بهار پشت سر گذاشته بود به دیدار معبود شتافن وپیکرش را در بهشت زینبیه به خاک سپردند . یادش گرامی قسمتی از وصیت نامه شهید:صدام تمام قوانین بین المللی (جنگ ) را زیر پا می گذارد واز مواد شیمیایی استفاده می کند .بیا ای انسان آزاده ،بیا تا ریشه این دیوانه بعثی را از جا برکنیم .این ناحق ،حق گریز را از ریشه بخشکانیم .بیا تا حق را در جهان برقرار سازیم وراه هابیلیان را بر گزینیم واسلام سرسبز وپایدار باقی بماند ونسل آینده ز آن اسفاده کند وباوقار وسرافراز زندگی کند .میدانم زود یا دیر این جهان فانی را وداع می گویم ،پس چه بهتر که مرگ در راه کسی باشد که ما را آفریده است وروح در کالبد ما دمیده وما را اشرف مخلوقات قرار داده است مادر عزیز ،نمی دانم با چه زبانی از تو تشکر کنم که مرا چنین پروراندی تا راهی که حسین (ع) رفت ،بروم .بدان که خداوند اجری عظیم به شما خواهد داد واما پدر عزیز ،زبانم قاصر است که چگونه به فرموده قرآن به شما ،نیکی واحسان کنم وچگونه لط شما را پاسخگو باشم .پس مرا ببخشید وحلالم کنید .برادران عزیز ، وظیفه سنگینی بر دوش شماست اگر قدرت دفاع داری نگذار اسلحه برادرت به زمبن بیفتد وسنگر او خالی شود
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 8
حافظ: چکیدهی تاریخ ایران*
دکتر ندوشن از باسابقهترین پژوهشگران ادب فارسی است. چهل و پنج کتاب و صدها مقاله و یادداشت در زمینهی فرهنگ، تاریخ، و ادبیات ایران حاصل کوششهای پنجاه ساله این پژوهشگر برجسته است. دکتر ندوشن در سال ۱۳۰۴ در روستای ندوشن در اطراف یزد دیده به جهان گشوده است. وی دارای لیسانس حقوق از دانشگاه تهران و دکترا در رشتهی حقوق بینالملل از دانشگاه سوربن فرانسه است. دکتر ندوشن استاد دانشکدهی ادبیات و حقوق دانشگاه تهران بوده است که پس از مدتی به تقاضای خود بازنشست شده است. در هشت جلسه سخنرانی خود در دانشگاه تورنتو، دکتر ندوشن جنبههای گونهگون تاریخ و ادبیات ایران را به اختصار بررسی کرد. نوشتار حاضر چکیدهای است از یکی از سخنرانیهای ایشان با عنوان «چرا سخن حافظ چکیدهی تاریخ ایران است؟».
در این سخنرانی به این پرداخته میشود که چگونه حافظ با غزلیات نسبتا کمتعداد خود توانسته پیچیدگیهای تاریخ ایران را با زبانی موجز و در عین حال پیچیده بیان کند. زبانی که مرتب از اندیشهای به اندیشه دیگر گذر میکند و بر سر هیچ اندیشهای نمیایستد و گاه چنان پیچیده است که به رغم وجود تفسیرهای فراوان، در نهایت اجماعی بر سر منظور و مقصود شاعر وجود ندارد.
شخصیت حافظ مایهی شگفتی فراوان است. طلبهای که در گوشهای از شیراز میزیسته و در تمام عمر خود به جز سفر کوتاهی به یزد از شهر خود خارج نشده و معاشرتی با انسانهای برجسته نداشته، ولی در کنج تنهایی خویش افق پهناوری را به تخیل کشیده که توانسته خصوصیات اصلی فرهنگ و تمدن ایرانی را در خود جا دهد. حافظ در پایان یک دوران تاریخی میزیسته که در آن ایران حوادث بزرگی را از سر گذرانده بوده است. پس از حملهی اعراب برای مدتی طولانی ایرانیان کوشیده بودند که سر از زیر سلطه فرهنگی و سیاسی اعراب برآورند و حکومتهای مستقل ایرانی تشکیل دهند. اما دیری نپایید که ترکان بر کشور مسلط شدند و سه سلسلهی غزنوی و سلجوقی و خوارزمشاهی زمام کشور را برای مدتی طولانی به دست گرفتند. پس از آن ایران جولانگاه مغولانی شد که از یک سو ویرانیهای فراوانی را به بار آوردند و از سوی دیگر با برانداختن خلیفهی بغداد به دوران طولانی نفوذ سیاسی و مذهبی اعراب در ایران پایان دادند. حافظ در پایان این دورههای فراز و نشیب تاریخی در قالب غزلیاتی پر از رمز و ایهام و استعاره به بیان مولفههای تاریخی و فرهنگی ایران پرداخته است.
حافظ زبان گویای ضمیر ناخودآگاه ایرانی است. توضیح آن که گویندگان ادب فارسی عموما بیانگر وجدان آگاه شخص ایرانی هستند. به این معنی که تجربیات ملموس و خودآگاه روزمره را بیان میکند. حافظ از این قاعده مستثنا نیست ولی در عین حال او این ویژگی ممتاز را دارد که بیانگر ضمیر ناخودآگاه ایرانی نیز هست. حافظ به بیان مفاهیم و صوری میپردازد که حس مرموزی از آشنایی به خواننده میدهند ولی به مهار تفکر خالص در نمیآیند. از این رو لسانالغیب بودن حافظ را میتوان به این معنی گرفت که کلام او آهنگ و طنینی از دنیایی دیگر دارد، دنیایی ورای تجربیات هر روزهی زندگی. این ویژگی کلام، خواننده را در آفرینش و پرورش مفاهیم شریک گوینده میکند. به این معنی که خواننده بنا به وسع تخیل و احساس و ذوق خود معانی متفاوتی را از شعر منظور میکند و در دنیایی تاحدی خود ساخته مستغرق میشود. سنت فال گرفتن از دیوان حافظ را میتوان از این زاویه توجیه کرد. بیشک کسی انتظار ندارد که حافظ غیبگو باشد و با فاصلهی مکانی و زمانی آیندهی تک تک افراد را پیشگویی کند. آن چه هست این است که در بطن غزلیات پیچیده و رازآلوده او مفاهیمی نهفته است که هر کس میتواند احساس و منظور خود را در آن بیابد و یا بر آن بنشاند.
ازنظر تاریخی رویآوری دوبارهی به حافظ در پنجاه سال گذشته موضوعی مورد تعمق و پژوهش است. وجود چاپهای متعدد از حافظ و تفسیرهای گوناگون و شرححالهای فراوان از حافظ در این پنجاه سال از تمام دورانهای گذشته بیشتر بوده است. برای توجیه این پدیده شاید بتوان گفت که مسایلی که ایرانیان در این چند دهه با آن دست به گریبان بودهاند با مسایلی که حافظ در زندگی خود آنها را تجربه کرده است، نقاط مشترک زیادی داشته است. سخن حافظ در عین این که جوهرهی تاریخ ایران است، روزنامهی زمان خود نیز هست. روزنامهای که حوادث روزمره دوران زمامداری آل مظفر در فارس در آن به وضوح نمود یافته است. ولی هنر حافظ از اتفاقات کوچک و جزیی الگوهایی کلی و مستقل از زمان ساخته است. به این ترتیب جریانات و حوادث خاص زمانه حالت کلی و دامنه دار در زمان پیدا کردهاند. شاید بتوان گفت که یکی از دلایل گرایش دوبارهی ما به حافظ از این روست که جنبههای زندگی زمان حافظ به صورتی دیگر دوباره در برابر ما زنده شدهاند.
عجیب این که دوران آل مظفر دوران کوچکی از تاریخ ایران است ولی به خاطر این زندگی حافظ در این دوران یکی از مشهورترین دورانهای تاریخی ایران است. در مورد خاندان مظفر به خاطر حافظ پژوهشهای فراوانی شده است که چگونه زیستند و حکومت کردند و سرانجام به دست تیمور قتل عام شدند. این تجربهی تاریخی حافظ با ظهور امیرمبارزالدین مظفری تشکیل دهندهی سلسلهی آلمظفر آغاز شد. شخصی حسابگر و سیاستباز و متعصب که رفتارش در خمیرمایهی شعر حافظ تاثیر فراوانی داشته است. با آن که حکومت مبارزالدین چند سالی بیش طول نکشید (وی سرانجام به خاطر زیادهرویها و تعصبهای فراوان به دست پسرش شاه شجاع کور شد و برافتاد) ولی تجربهی حکومت او نشان داد که هنگامی که هوی و هوسهای یک فرد لباس ریا و تزویر و تعصب به خود میپوشد، چگونه جامعهای را تحت تاثیر قرار میدهد و چه بلاهایی بر آن نازل میکند. از این رو با آن که مبارزالدین فرد بدنامی در تاریخ ایران است ولی منشا آفرینش برخی از بهترین غزلهای حافظ شده است که تحت تاثیر رفتار وی و یا خطاب به وی سروده شدهاند. میتوان گفت که اگر حکومت امیر مبارزالدین نبود حافظ تجربهی دست اول و ملموسی از آن چه که میتوان بلای تاریخی ایران نام برد و آن تزویر و دورنگی و ریاورزی است، نمیداشت. در واقع موضوع ریا و تزویر و تعصب یکی از چند موضوع اصلی تفکر حافظ است. این بیماری و عارضهایست که به صورت خزنده و پنهان و گاه از روی اضطرار دامن ایرانی را گرفته است. میتوان ادعا کرد که یکی از علل این که شعر حافظ باب طبع ایرانیان واقع میشود این است که مردم ایران خود در طول تاریخ این ملک، درد حکومت ریاپرور و دورنگ را حس کردهاند. این که چگونه هوسهای حاکمان در لفافههای گونهگون پیچیده میشود و چگونهها حرفها با عمل تفاوتهای فراوان دارد.
توجه خاص حافظ به مفاهیم «عشق» و «شراب» و «رند» را نیز میتوان از همین زاویه فهمید. به طور کلی مفهوم عشق و شراب در ادبیات فارسی بعد از اسلام بعد وسیعی پیدا میکند. تا قبل از ظهور گستردهی ادبیات عرفانی در قرن ششم، شراب تنها در معنی مایعی نشاطانگیز و فراموشیآور به کار گرفته میشده است. اما بعد از آن و بهخصوص در ادبیات عرفانی، شراب و می در مفهوم معنوی بسیار گستردهتری به کار گرفته شدهاند. شعرای بزرگی
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 24
عنوان تحقیق
خلاصه ی 2/1 کتاب تاریخ زبان فارسی نوشته ی دکتر مهری باقری
استاد مربوطه
جناب آقای دکتر عابدیها
گرد آورندگان
سمیرا عباسی
سروناز ساسانی
دانشگاه بین المللی امام خمینی
بهار 1386
فهرست:
تحول زبان
علل تحول زبان
زبان های هند و اروپایی و نحوه دسته بندی این زبان ها
خانواده ها ی زبانی دنیا
زبان های ایرانی از کدام خانواده ها هستند؟
زبان های هند و اروپایی چگونه شناخته شد ؟
زبان هند و ایرانی
تحول تاریخی زبان
ادوار تاریخی زبان های ایرانی
خط میخی فارسی باستان
اید ئوگرام
زبان اوستایی ( آثار موجود و ویژگی ها و علت کمال )
سایر زبان ها و خط های غیر ایرانی در سرزمین ایران باستان
زبان های ایرانی میانه
زبان های ایرانی جدید
تحول زبان
زبان صورت واحدی ندارد زیرا امری است اجتماعی ، و وسیله ی برقراری ارتباط و جامعه از جنبه های سیاسی و مذهب و آداب و رسوم و ... تغییر می کند تحول حاصل شده به ضرورت نیازهای آن جامعه را دگرگون می سازد ، این دگرگونی در تحول زبان تأثیر دارد .
این تحولات طبق قوانین و قواعد معینی صورت می گیرد.
با وجود دور شدن هر زبان از صورت اولیه ی خود ، می توان رابطه ی آن را با اصل خود تشخیص داد. همین نکته عامل توجه به تغییرات زبانی و کشف قواعد حاکم بر آن در پژوهش های زبانی است . تحول و تکامل زبان ، امر طبیعی و به طریق مشخص است ، از این رو دور شدن آن از فرم قدیمی یا تغییر آن ، خطا شمرده نمی شود .
_ برخی واژگان مهجور و رواج کلمات دیگر به جای آنها :
بغ = خدا بوم = سرزمین مرد = انسان
تغییر در معنا و مفهوم واژگان
مرد از ریشه ی mar به معنی مردن در اصل به معنی میرا و مردنی معنی کلی در فارسی باستان :
انسان و آدمی در فارسی جدید محدودیت معنایی دارد : دلالت بر جنس مذکر از نوع آدمی
_ تغییر در کلمات از لحاظ صرف : صرف اسم در دوره ی باستان به هشت حالت مختلف .
_ علایم صرفی : تکواژ هاییکه به صورت لا حقه هایی به پایان صورت ساده ی واژه می پیوست .
تغییر هر یک از این حالات هشت گانه به اعتبار شماره های سه گانه ( مفرد ، مثنی ، جمع ) و اجناس سه گانه ( مذکر ، مؤنث ، خنثی ) .
یک اسم می توانست به هفتاد و دو صورت متفاوت صرف شود .
اثر حذف تکواژ پایانی در فارسی جدید :
از بین رفتن سیستم صرف اسامی
خارج شدن ساخت جنس دستوری و شمار مثنی
_ خارج شدن برخی از واژه ها و جایگزینی واژه های دیگر:
Hya مفرد مذکر در حالت فاعلی و ترکیبی از ضمیر اشاره و موصول به معنی « او » که کاربرد آن به کلی منسوخ شده و گاهی به جای آن از تکواژ « که » استفاده می شود .
_ تغییر در ترکیب اجزای جمله : تحول قواعد نحوی و روابط همنشینی در دستگاه این زبان از دوره ی باستان تا دوره ی جدید . مثلا در فارسی باستان فعل پیش از کلمه ی دیگر در جمله آمده در فارسی امروز فعل در آخر عبارات می آید و در جملات اسمی واژه ی رابطه با مسند و مسند و الیه همنشین می شود .
نتیجه : هر زبان در هر زمان از جهات متفاوت در حال تحول است .
_ تفاوت آواها و شیوه ی ترکیب آنها با وضع پیشین .
_ معمول شدن آوا های جدید با قوانین واج آرایی نوین .
_ مهجور ماندن الفاظ در گذر زمان و جایگزینی واژه ها ی جدید .
_ رواج الفاظ نوین که بر معانی جدید دلالت دارند .
_ ایجاد طرز های نو در ساختمان جمله و عبارت در نتیجه از بین رفتن صورت قدیمی زبان و فراموش شدن آن .
علل تحول زبانی :
1 _ علل خارجی ( برون زبانی )
2 _ علل داخلی ( درون زبانی )
علل خارجی تحول زبانی : دگرگونی یک زبان هم آهنگ و همراه با تحولات جامعه ای که از آن به عنوان و سیله ی ارتباطی استفاده می کند است . تحولات جامعه منوط به تحولات معنوی ، سیاسی و اقتصادی و اجتماعی آن جامعه است .
واژگان زبان بیش از هر چیز دیگر می توانند دگرگونی های اجتماعی را منعکس کنند.
عوامل خروج پاره ای لغات کهن : تغییر شیوه های زیستن ، متروک ماندن پاره ای از مشاغل و در نتیجه آلات و ابزار مربوط به آنها ، ظهور مشاغل جدید و وسایل مدرن ، پیشرفت علوم و فنون و صنایع ، پیدایش رابطه ها و پدیده ه ها ی جدید ، مهاجرت ها و مسافرت ها ، ارتباط ها ی تجاری و فرهنگی با ملل دیگر .
مثال لغات کهن : برگستوان ، قراگند ، چرخشت
لغات جدید : کامپیوتر ، آنتن ، سوبسید
تغییر معانی لغات جدید : یخچال ، پیکان ، سوار
علل داخلی تحول زبانی
کم کوشی : صرف کمترین انرژی در گفتار
مثال : تبدیل چَوَند ( ( cavand به چند ( cand) و یا حذف ساخت دستوری جنس و شمارمثنی از دستگاه زبان و ساده شدن دستگاه افعال در زبان فارسی .
خلاصه ی تحولات تاریخی هر زبان :
تحول آوا ها و اصوات
تحول ساخت کلمات ( تحولات صرفی )
تحول طرز و رابطه ی همنشینی کلمات در جمله تحولات نحوی
تحول واژگان
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 12
تاریخ زبان فارسی
زبان ایرانی
دانشمندان زبان شناس برآنند که زبان های امروزی دنیا بر سه بخش است :
نخست - بخش یک هجایی (یک سیلابی) و این قسم زبانها را زبانهای ریشگی نامند، زیرا لغات این زبانها تنها یک ریشه است که به اول یا آخر آن هجاهایی نیفزودهاند. زبان چینی، آنامی و سیامی را از این دسته میدانند، در زبانهای ریشگی شمارهی لغتها محدود است، چنانکه گویند چینیان برای بیان فکر خود ناگریزند لغات را پس و پیش کنند یا مراد خود را با تغییر لحن و آهنگ کلمه بفهمانند.
دوم - بخش زبانهای ملتصق این زبانها یک هجایی نیست چه در لغات این زبان به هنگام اشتقاق هجاهایی بر ریشهی اصلی افزوده میشود ولی ریشهی اصلی از افزودن هجاها هیچگاه تغییر نمیکند و دست نمیخورد و هرچه بر او افزایند به آخر او الحاق میشود. مردمی که زبانشان را ملتصق خوانند اینانند :
1- مردم اورال و آلتایی که شاخهای از نژاد زردپوست میباشند مانند مغولان و تاتاران و ترکان و مردم دونغوز و فین و ساموئید و بیشتر ساکنان سیبریا و دشت قبچاق
2- مردم ژاپن و اهالی کره
3- دراوید و باسک از مردم هند
4- بومیان آمریکا
5- مردم نوبی (جنوب مصر در آفریقا) مردم هُوتْ تِنْ تُتْ مردم کافرْ و سیاه پوستان آفریقا
6- مردم استرالیا
سوم - بخش زبانهای پیوندی، در این زبانها بر ریشه و مادهی لغات هجاهایی افزوده میشود ولی نه تنها به آخر ریشه، بلکه به آخر و اول ریشه هم - دیگر اینکه ریشهی لغت بر اثر افزایش تغییر میکند، گویی که ریشه با آنچه بر وی افزوده شده است جوش خورده و پیوند یافته است - به خلاف زبان ملتصق که چون ریشه تغییر نمیکند هجاهایی که بر ریشه افزوده است مثل آن است که به ریشه چسبانده باشند نه با او پیوسته باشد.
زبانهای پیوندی اینهاست :
الف - زبانهای سامی مانند عبری، عربی و آرامی که بعد سُریانی نامیده شد، و در عهد قدیم زبانهای فنیقی و بابلی و آشوری و زبان مردم «قرطاجنه» که شعبه بودهاند از فنیقیان و زبان حیمری.
ب - زبانهای مردم هند و اروپایی به معنی اعم: آریاییان هند - آریاییان ایران - یونانیان - ایتالیاییان - مردا سِلْت (بومیان اروپایی غربی) ژرمنی (آلمان و آنگلوساکسون و مردم اسکاندیناوی) - لِتْ و لیتوانی و سلاو (که روس و سلاوهای شرقی اروپا و مردم بلغار و صرب و سایر سلاوهای بالکان باشند)
علمای زبان شناسی برآنند که زبانهای بخش سوم از مراحل زبانهای بخش اول و دوم در گذشته و ترقی کرده تا بدین درجه رسیده است - یعنی این زبانها مستقلا در سیر تطور کمال یافته و به مرحلهای رسیده است که اکنون مشاهده میکنیم و ما در این پاره به تفصیل گفتگو خواهیم کرد.
زبان پارسی
فارسی زبانی است که امروز بیشتر مردم ایران، افغانستان، تاجیکستان و قسمتی از هند، ترکستان، قفقاز و بین النهرین بدان زبان سخن میگویند، نامه مینویسند و شعر میسرایند.
تاریخ زبان ایران تا هفتصد سال پیش از مسیح روشن و در دست است و از آن پیش نیز از روی آگاهیهای علمی دیگر میدانیم که در سرزمین پهناور ایران - سرزمینی که از سوی خراسان (مشرق) به مرز تبت و ریگزار ترکستان چین و از جنوب شرقی به کشور پنجاب و از نیمروز (جنوب) به سند و خلیج پارس و بحر عمان و از شمال به کشور سکاها و سارماتها (جنوبی روسیه امروز) تا دانوب و یونان و از مغرب به کشور سوریه و دشت حجاز و یمن میپیوست مردم به زبانی که ریشه و اصل زبان امروز ماست سخن میگفتهاند.
زرتشت پیمبر ایرانی میگوید که ایرانیان از سرزمینی که «اَیْرانَ وَیجَ» نام داشت و ویژهی ایرانیان بود، به سبب سرمای سخت و پیدا آمدن ارواح اهریمنی کوچ کردند و به سرزمین ایران درآمدند. دانشمندان دیگر نیز دریافتهاند که طایفه ی «اَیْریا» از سرزمینی که زادگاه اصلی آنان بود برخاسته گروهی به ایران، گروهی به پنجاب و برخی به اروپا شتافتهاند و در این کشورها به کار کشاورزی و چوپانی پرداختهاند و زبان مردم ایران، هند و اروپا همه شاخههایی هستند که از آن بیخ رسته و باز هر شاخ شاخهی دیگر زده و هر شاخهبرگ و باری دیگرگون برآورده است.
در علم نژادشناسی مردم اروپایی را به هشت شعبه بخش کردهاند و زبان آنان را نیز از یک اصل دانستهاند به طریقی که گذشت.
ما را اینجا به سایر زبانها کاری نیست، چه آن علم خود به دانستنیهای دیگر که آن را زبان شناسی و فقه اللغه گویند باز بسته است. ما باید بدانیم که تاریخ زبان مادری ما از روزی که نیاکان ما بدین سرزمین درآمدهاند تا به امروز چه بوده است و چه شده است و چه تطورها و گردشهایی در آن یافته است، از این رو به قدیمترین زبانهای ایران باز میگردیم.
زبان مادی
قدیم ترین یادگاری که از زندگی نیاکان باستانی ما باقی است «نُسک های اَوسْتا» است که شامل سرودههای دینی، احکام مذهبی و محتوی تواریخی است که شاهنامهی فردوسی نمودار آن است و مطالب تاریخی آن کتاب از «کیومرث» تا زمان «گشتاسب شاه» میپیوندد، و پادشاهی اَپَرداتَه (پیشدادیان)،کَویان (کیان) و زمانهی هفت خدایی را با هجوم بیگانگان، مانند: اژیدهاک (ضحاک) و فراسیاک تور (افراسیاب) ترک تا پیدا آمدن زردتشت سپیتمان شرح میدهد.
در این روایات همه جا میرساند که رشتهی ارتباط سیاسی، اجتماعی و ادبی ایران هیچ وقت نگسسته و زبان این کشور نیز به قدیم ترین زبانهای تاریخی یا قبل از تاریخ میپیوندد و «گاثهی زردشت» نمونهی کهنترین آن زبانهاست.
اما آنچه از تواریخ ایران، روم، نوشتههای سمگ و تواریخ دیگر مردم همسایه بر میآید، دوران تاریخی ایران از مردم «ماد» که یونانیان آن را مدی و به زبان دری «مای» و «ماه» گویند برنمیگذرد، و پیداست که زبان مردم ماد یا ماه زبانی بوده است که با زبان دورهی بعد از خود که زبان پادشاهان هخامنشی باشد تفاوتی نداشته، زیرا هرگاه زبان مردم ماد که بخش بزرگ ایرانیان و مهمترین شهرنشینان آریایی آن زمان بودهاند با زبان فارسی هخامنشی تفاوتی میداشت. هر آینه «کورش»، «داریوش» و غیره در کتیبههای خود که به سه زبان فارسی، آشوری و عیلامی است، زبان مادی را هم میافزودند تا بخشی بزرگ از مردم کشور خود را از فهم آن نبشتهها ناکام نگذارند، از این رو مسلم است که زبان مادی خود، زبان فارسی باستانی یا نزدیک بدان و لهجهای از آن زبان بوده است و از نام پادشاهان ماد مانند «فراَ اوَرْت»، «خشِثَرْیت»، «فْروَرَتْیش»، «هُووَخشَثْرَهْ»، «آستیاک – اژی دهاک»، «اَرتی سس- اَرته یس- اَرته کاس آ» به لفظ «اَرْتَ» آغاز میشود و «اِسْپادا» که سپاد و سپاه باشد نیز یکی این دو زبان معلوم میگردد.
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 12
زبان فارســـــــــی
مقدمـــــــه
چنان که می دانیم زبان فارسی سه مرحله تکاملی داشته است فارسی باستان ، فارسی میانه و فارسی نو. در پایان دوره ی هخامنشی زبان فارسی باستان دچار دگرگونی گشت واندک اندک از آن فارسی میانه پدید آمد که بی گمان بـخشی از تـحول خود را هم در دوره های سلوکیدی واشکانی پشت سر گذاشت . با روی کار آمدن ساسانیان این زبان رسمیت یافت و در دوره ی پادشاهی پانصد ساله آنان باز هم این زبان تـحول یافت به طوری که در پایان دوره ساسانی گویش ویژه ای از آن که در پایتخت ( در دربار ) به کار می رفت ، گونه رسمی آن زبان شمرده می شد و همین گونه است که به فارسی یا فارسی دری تبدیل شده است . تفاوت فارسی دری و آن گونه از پارسی که در پایان دوره ساسانی به کار می رفت بسیار اندک است . برخی از صداهای پارسی میانی در فارسی باز مانده بود که پس از دوره مغول از میان رفت فارسی دری پس از اسلام تنها با کوشش ایرانیان ملی (شعوبیان ) در برابر زبان عربی ایستادگی کرد و به زبان رسمی ایران تبدیل شد و باقی ماند. اما سوالی که همیشه مطرح بوده این است که چرا زبانی که به فارس و غرب ایران تعلق دارد ، پس از اسلام در خراسان جلوه می کند و در نخستین سده های اسلامی هیچ نشانه ای از شاعران و نویسندگان فارس نداریم . به همین دلیل توهمی پیدا شده است که زبان فارسی دری گویا از خراسان پیدا شده است . این توهم با پیدایش کشور افعانستان ، در آن کشور دامن زده شد و دری را فارسی اصیل و زبان مردم شمال افغانستان شمرده اند . بنابراین باید علت رواج فارسی دری را در خراسان و سکوت فارس را در سده های سوم تا پنجم هجری توضیح داد .میدانیم که تیسفون در حمله مسلمانان عرب غارت و ویران شد . در اثر این کار عده زیادی از مردم آن به ویژه ثروتمندان ، اشراف و زمینداران بزرگ به جاهای دیگری در ایران به ویژه به خراسان مهاجرت کردند ، آنان فکر می کردند که خراسان به علت دوری در دسترس مسلمانان نخواهد بود . پس از این مهاجرت نخستین مهاجرت های دیگری هم به خراسان صورت گرفت که بیشتر آن مربوط به هنگامی است که قیام شیعیان در میانرودان به رهبری مختار ثقفی و به خونخواهی فرزندان علی سرانجام و پس از جنگهای دراز و حتی پیروزی اولیه و در اختیار گرفتن کوفه به شکست انجامید و قتل عام شیعیان در میانرودان آغاز شد . ازاین عده هر که توانست به درون ایران و به ویژه فارس ، سیستان و خراسان گریخت . برخی از این عده تا سال ها بر حکومت بنی امیه و امارت حجاج ابن یوسف یاغی می شدند و آسیب های سخت به سپاه او که هـمان سپاه خلیفه ، بود وارد می کردند . گروه اصلی و آرامش طلب این عده به خراسان آمدند و در شهرهای هرات ، بُست ، مرو ، زرنگ ، بلخ ، توس ، نیشابور و شهرهای دیگر سکونت گزیدند و چنانکه آشکار است مـخفیانه به ترویج عقاید خود پرداختند . برخی از شهرهای خراسان مانند توس استعداد بیشتـری در این مورد نشان دادند و به نخستین پایگاههای پیروان تشیع در ایران تبدیل شدند . این عده از آنجا که به فارسی سخن می گفتند ، طبعاً به این زبان هم می نوشتند . فارسی بوسیله این عده نوشته شده و رسمیت یافت .
هنگامی که شعر و ادب آغاز به ظهور کرد این عده به فارسی شعر گفتند و نوشتند ، اماّ بی شک مجبور بودند احساسات خود را پنهان کنند . از میان این عده شاخه ی شعوبی و اسماعیلی با تعصب و دلبستگی بیشتر به فارسی به نوشتن پرداخت و فارسی را رواج داد. کافی است درباره نخستین سخن پردازان فارسی بررسی کنیم تا گوشه هائی از این واقعیت روشن شود. از شاعران و نویسندگان مهّم سده های نخستین در خراسان رودکی است . رودکی شیعه ی هفت امامی و طرفدار گروه اسماعیلیان