لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 4
هوشنگ مرادی کرمانی
هوشنگ مرادی کرمانی
/
هوشنگ مرادی کرمانی
تولد
۱۶شهریور۱۳۲۳سیرچ،(از توابع کرمان)
زمینه فعالیت
نویسنده،داستاننویس
فیلمنامه نویس
هوشنگ مرادی کرمانی ، زاده ۱۶ شهریور ماه سال ۱۳۲۳ در روستای سیرچ از توابع بخش شهداد کرمان نویسنده معاصر ایرانی است. شهرت او بابت کتابهایی است که برای کودکان و نوجوانان نوشتهاست.
زندگی
تحصیلات ابتدایی خود را در زادگاهش (روستای سیرچ واقع در بخش شهداد) آغاز کرد و دوره متوسطه را در کرمان و تحصیلات عالی را در تهران طی کرد و در رشته زبان انگلیسی موفق به اخذ مدرک لیسانس شد. از سال ۱۳۳۹ در کرمان و همکاری با رادیو محلی کرمان نویسندگی را آغاز کرد، و در سال ۱۳۴۷ با چاپ داستان در مطبوعات فعالیت مطبوعاتی اش را گسترش داد. اولین داستان وی به نام " کوچه ما خوشبختهاً در مجله خوشه منتشر شد که حال و هوای طنز آلود داشت.هوشنگ مرادی کرمانی را بهترین نویسنده کودکان و نوجوانان تاریخ جهان می نامند. در سال ۱۳۴۹ یا ۱۳۵۰ اولین کتاب داستان وی «معصومه» حاوی چند قصه متفاوت و کتاب دیگری به نام «من غزال ترسیدهای هستم» به چاپ میرسد. در سال ۱۳۵۳ داستان «قصههای مجید» را خلق میکند که انعکاس زندگی حقیقی وی بود که همراه با «بیبی» پیر زن مهربان ،زندگی میکند. همین قصهها ، جایزه مخصوص «کتاب برگزیده سال۱۳۶۴» را نصیب وی ساخت.اما اولین جایزه نویسندگی اش به خاطر «بچههای قالیبافخانه» بود که در سال ۱۳۵۹ جایزه نقدی شورای کتاب کودک و جایزه جهانی اندرسن در سال ۱۹۸۶ را به او اختصاص داد. این داستان سرگذشت کودکانی را بیان میکند که به خاطر وضع نابسامان زندگی خانواده مجبور بودند در سنین کودکی به قالیبافخانهها بروند و در بدترین شرایط به کار بپردازند.درمورد نوشتن این داستان میگوید:«برای نوشتن این داستان ماهها به کرمان رفتم و در کنار بافندگان قالی نشستم تا احساس آنها را به خوبی درک کنم».درک و لمس آنچه که مینویسد از خصوصیات نویسندگی کرمانی است ،که در تمام داستانهای او میتوان احساس کرد.می توان گفت مرادی با تمام وجود مینویسد. برای جلد دوم «قصههای مجید» در سال ۱۳۶۰، لوح تقدیرشورای کتاب کودک را دریافت میکند و آثار او به زبانهای هندی، عربی، انگلیسی، آلمانی، اسپانیایی، هلندی و فرانسوی ترجمه میشود. اما اولین اثری که از او به زبان انگلیسی ترجمه شده بود داستان «سماور» از «قصههای مجید» بود که برای یونیسف فرستاده شد.
آثار
داستان
معصومه
من غزال ترسیدهای هستم
قصههای مجید
بچههای قالی بافخانه
نخل
چکمه
داستان آن خمره
مشت برپوست
تنور
پلو خورش
مهمان مامان
مربای شرین
لبخند انار (مجموعه داستان)
مثل ماه شب چهارده
نه ترو نه خشک
شما که غریبه نیستید (خاطرات)
ناز بالش
فیلمنامه
کاکی
تیک تاک
کیسه برنج
نمایشنامهها
کبوتر توی کوزه
پهلوان و جراح
ماموریت (تلویزیونی)
اقتباس سینمایی
داستان صنوبر(بیگانه) ، محصول افغانستان
قصههای مجید (چهارده داستان) یازده فیلم تلوزیونی و سه فیلم سینمایی ، کارگردان کیومرث پوراحمد
خمره (فیلم) کارگردان: ابراهیم فروزش
چکمه (فیلم) کارگردا ن: محمد علی طالبی
مهمان مامان (فیلم) کارگردا ن : داریوش مهرجویی
تنور (فیلم) کارگردان : محمد علی طالبی
مثل ماه شب چهارده ، ۱۱ قسمت سریال تلویزیونی ، یک فیلم سینمایی(کارگردان: محمد علی طالبی)
جوایز و افتخارات
جایزه جهانی اندرسن - سال ۱۹۸۶ میلادی
جایزه ویژه هیات داوران جایزه هانس کریستین آندرسن- سال ۱۹۹۲ میلادی
جایزه کتاب سال ۱۹۹۴ کودکان و نوجوانان اتریش
سیمرغ بلورین بهترین فیلمنامه در دوازدهمین جشنواره فیلم فجر (بهمن ۱۳۷۲)
جایزه مهرگان ادب
عنوان نویسنده برگزیده کشور کاستاریکا
جایزه خوزه مارتینی (نویسنده و قهرمان ملی آمریکای لاتین) - سال ۱۹۹۵ میلادی
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 4
شهید هوشنگ حراتی نام پدر: یوسف تاریخ تولد: 8/4/48 تاریخ شهادت: 2/2/66 محل شهادت:ماووت گلزار شهید: بهشت زینبیه قسمتی از زندگینامه شهید :شهید هوشنگ « حجت» حراتی در تیر ماه سال 1349 در شهرستان رامسر قریه لپاسر در یک خانواده متوسط و مذهبی چشم به جهان گشود وی پس ازگذراندن دوران ابتدایی و راهنمایی وارد دوره دبیرستان گردید شهید حراتی در دوران انقلاب با توجه به اینکه سن کمی داشت. به اسلام و انقلاب علاقه زیادی داشت او در طول شبانه روز هیچوقت از قران و نماز غافل نبود. وی از قاریان قران بود که به صوت شیوه ای خود طنین خانه عطر آگین می کرد شهید حراتی در بسیاری از اوقات کمک حال پدر در امر کشاورزی بود تا خستگی کار را از او بدر آورد و نامبرده چون از دروس مدرسه از استعداد بسیار خوبی برخوردار بود و به بچه های همسایه در درسها کمک می کرد و به آنها قران آموزش می داد و از این کار لذت می برد در بحبوحه جنگ عراق علیه ایران شهید آرام و قرار نداشت و بطور مرتب در پایگاه مقاومت محل خدمت می کرد و شبها درمحل نگهبانی می داد و هیچگاه از این کار خسته نمی شد شهید حراتی دشمن اصلی منافقین کوردل بود وقتی می شنید که منافقین در جایی از کشورمان به انقلاب و بچه های انقلاب ضربه زدند جدا ناراحت می شد و همیشه از خداوند می خواست که منافقین را هدایت کند با شروع جنگ شهید حراتی با توجه به اینکه محل دوران دبیرستان بود و سن کمی داشت ولی همیشه می خواست که در جبهه حضور داشته باشد و این افتخار در چن مرحله نصیب وی گشت، تا اینکه برای بار سوم به جبهه رفت و به ماووت عراق اعزام گشت. در بهار 1366 در ماووت عراق پس از پاتک دشمن نامبرده مفقود گشت و پس از سالها دوری و چشم انتظاری پلاک و استخوان شهید حراتی توسط براران گروه تفحص کشف و به خانواده اش تحویل گردید و پیکر پاکش پس از سالها دوری از وطن در گلزار بهشت زینبیه به خاک سپرده شد. روحش شاد وراهش پر رهرو باد. قسمتی از وصیت نامه شهید:من شهادت در راه خدا را سعادت انسانها می دانم و این درسی است که معلم خون و شهادت و نمونه مجسم آزادی یعنی امام حسین(ع) به ما آموخته است.شهادت از مراتب والای انسان است که از پیامبران و امامان برای ما به ارث گذاشته است، پس باید از این ارث کمال استفاده را ببریم.انانکه نسبت به اسلام و قران و انقلاب بی تفاوتند بیایند و به معراج انسانهای عاشق و خداگونه بنگرند که دنیا برای دنیا پرستان تمام میشود و آخرت برای مومنان و مردان راستین خدا می ماند.
شهید : حسن علیمرادی نام پدر: موسی تاریخ تولد: 24 /١١/1351 تاریخ شهادت: 23/3/1367 محل شهادت : شلمچه گلزار شهید: بهشت زینبیه قسمتی از زندگینامه شهید:بسیجی شهید «حسن علیمرادی» در تاریخ 24/11/51 در خانواده مسلمان وکشاورز در « طالش محله فتوک » دیده به جهان گشود .او ابتدایی را در دبستان «سید مصطفی خمینی »،راهنمایی را در مدرسه «حسن فتوکیان » تحصیل کرد .شش ساله بود که انقلاب اسلامی به رهبری امام خمینی (ره) به پیروزی رسید .سالهای نوجوانی او مصادف بود با اوج جنگ تحمیلی وعملیات های مختلف جنگی ،حسن ،همراه با یک گروه زبده رزمی همراه با سپاه (بدر ) ،طالبان وبارزانی به استان کرکوک راق رفت تا در عملیات برون مرزی شرکت کند .هدف عملیات ،زدن دکل های فشار قوی برق ، تخریب پل ها ،ناامن کردن استان کرکوک ،شناسایی پایگاهها ومواضع دشمن (توپخانه ) ،مقر منافقین ،وقطع خطوط انتقال نفت بود .حسن یازده ماه در پایگاه « میثم » مستقر بود وهیچکس از مأموریت او اطلاع نداشت .زبان کردی رابه راحتی صحبت می کرد وبا کردهای شمال عراق به آسانی ارتباط برقرار می کرد .آنها پس از یازده ماه عملیات در داخل خاک عراق به کشور بازگشتند .ولی حسن به کلاس درس نرفت در حالیکه سال دوم نظری بود مجدداً به منظور شرکت در «عملیات بیت المقدس 7 » به جبهه رفت وهمراه همرزمانش به قلب سپاه متجاوز حمله برد تا از اسلام وانقلاب اسلامی حفاظت کند . او در عملیات برون مرزی مورد اصابت مواد شیمیایی قرار گرفته بود واز ناحیه درون آسیب دیده بود .اما هیچ کدام از اینها مانع شد تا او در عملیات «کربلای 5 » در منطقه عملیاتی «شلمچه » شرکت نکند .او همراه با رزمندگان «لشکر 25 کربلا » در منطقه عملیاتی شلمچه شرکت کرد وبه قلب سپاه متجاوز حمله برد ودر تاریخ 23/3/67 در حالی که فقط 16 بهار پشت سر گذاشته بود به دیدار معبود شتافن وپیکرش را در بهشت زینبیه به خاک سپردند . یادش گرامی قسمتی از وصیت نامه شهید:صدام تمام قوانین بین المللی (جنگ ) را زیر پا می گذارد واز مواد شیمیایی استفاده می کند .بیا ای انسان آزاده ،بیا تا ریشه این دیوانه بعثی را از جا برکنیم .این ناحق ،حق گریز را از ریشه بخشکانیم .بیا تا حق را در جهان برقرار سازیم وراه هابیلیان را بر گزینیم واسلام سرسبز وپایدار باقی بماند ونسل آینده ز آن اسفاده کند وباوقار وسرافراز زندگی کند .میدانم زود یا دیر این جهان فانی را وداع می گویم ،پس چه بهتر که مرگ در راه کسی باشد که ما را آفریده است وروح در کالبد ما دمیده وما را اشرف مخلوقات قرار داده است مادر عزیز ،نمی دانم با چه زبانی از تو تشکر کنم که مرا چنین پروراندی تا راهی که حسین (ع) رفت ،بروم .بدان که خداوند اجری عظیم به شما خواهد داد واما پدر عزیز ،زبانم قاصر است که چگونه به فرموده قرآن به شما ،نیکی واحسان کنم وچگونه لط شما را پاسخگو باشم .پس مرا ببخشید وحلالم کنید .برادران عزیز ، وظیفه سنگینی بر دوش شماست اگر قدرت دفاع داری نگذار اسلحه برادرت به زمبن بیفتد وسنگر او خالی شود
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 4
هوشنگ مرادی کرمانی
هوشنگ مرادی کرمانی
/
هوشنگ مرادی کرمانی
تولد
۱۶شهریور۱۳۲۳سیرچ،(از توابع کرمان)
زمینه فعالیت
نویسنده،داستاننویس
فیلمنامه نویس
هوشنگ مرادی کرمانی ، زاده ۱۶ شهریور ماه سال ۱۳۲۳ در روستای سیرچ از توابع بخش شهداد کرمان نویسنده معاصر ایرانی است. شهرت او بابت کتابهایی است که برای کودکان و نوجوانان نوشتهاست.
زندگی
تحصیلات ابتدایی خود را در زادگاهش (روستای سیرچ واقع در بخش شهداد) آغاز کرد و دوره متوسطه را در کرمان و تحصیلات عالی را در تهران طی کرد و در رشته زبان انگلیسی موفق به اخذ مدرک لیسانس شد. از سال ۱۳۳۹ در کرمان و همکاری با رادیو محلی کرمان نویسندگی را آغاز کرد، و در سال ۱۳۴۷ با چاپ داستان در مطبوعات فعالیت مطبوعاتی اش را گسترش داد. اولین داستان وی به نام " کوچه ما خوشبختهاً در مجله خوشه منتشر شد که حال و هوای طنز آلود داشت.هوشنگ مرادی کرمانی را بهترین نویسنده کودکان و نوجوانان تاریخ جهان می نامند. در سال ۱۳۴۹ یا ۱۳۵۰ اولین کتاب داستان وی «معصومه» حاوی چند قصه متفاوت و کتاب دیگری به نام «من غزال ترسیدهای هستم» به چاپ میرسد. در سال ۱۳۵۳ داستان «قصههای مجید» را خلق میکند که انعکاس زندگی حقیقی وی بود که همراه با «بیبی» پیر زن مهربان ،زندگی میکند. همین قصهها ، جایزه مخصوص «کتاب برگزیده سال۱۳۶۴» را نصیب وی ساخت.اما اولین جایزه نویسندگی اش به خاطر «بچههای قالیبافخانه» بود که در سال ۱۳۵۹ جایزه نقدی شورای کتاب کودک و جایزه جهانی اندرسن در سال ۱۹۸۶ را به او اختصاص داد. این داستان سرگذشت کودکانی را بیان میکند که به خاطر وضع نابسامان زندگی خانواده مجبور بودند در سنین کودکی به قالیبافخانهها بروند و در بدترین شرایط به کار بپردازند.درمورد نوشتن این داستان میگوید:«برای نوشتن این داستان ماهها به کرمان رفتم و در کنار بافندگان قالی نشستم تا احساس آنها را به خوبی درک کنم».درک و لمس آنچه که مینویسد از خصوصیات نویسندگی کرمانی است ،که در تمام داستانهای او میتوان احساس کرد.می توان گفت مرادی با تمام وجود مینویسد. برای جلد دوم «قصههای مجید» در سال ۱۳۶۰، لوح تقدیرشورای کتاب کودک را دریافت میکند و آثار او به زبانهای هندی، عربی، انگلیسی، آلمانی، اسپانیایی، هلندی و فرانسوی ترجمه میشود. اما اولین اثری که از او به زبان انگلیسی ترجمه شده بود داستان «سماور» از «قصههای مجید» بود که برای یونیسف فرستاده شد.
آثار
داستان
معصومه
من غزال ترسیدهای هستم
قصههای مجید
بچههای قالی بافخانه
نخل
چکمه
داستان آن خمره
مشت برپوست
تنور
پلو خورش
مهمان مامان
مربای شرین
لبخند انار (مجموعه داستان)
مثل ماه شب چهارده
نه ترو نه خشک
شما که غریبه نیستید (خاطرات)
ناز بالش
فیلمنامه
کاکی
تیک تاک
کیسه برنج
نمایشنامهها
کبوتر توی کوزه
پهلوان و جراح
ماموریت (تلویزیونی)
اقتباس سینمایی
داستان صنوبر(بیگانه) ، محصول افغانستان
قصههای مجید (چهارده داستان) یازده فیلم تلوزیونی و سه فیلم سینمایی ، کارگردان کیومرث پوراحمد
خمره (فیلم) کارگردان: ابراهیم فروزش
چکمه (فیلم) کارگردا ن: محمد علی طالبی
مهمان مامان (فیلم) کارگردا ن : داریوش مهرجویی
تنور (فیلم) کارگردان : محمد علی طالبی
مثل ماه شب چهارده ، ۱۱ قسمت سریال تلویزیونی ، یک فیلم سینمایی(کارگردان: محمد علی طالبی)
جوایز و افتخارات
جایزه جهانی اندرسن - سال ۱۹۸۶ میلادی
جایزه ویژه هیات داوران جایزه هانس کریستین آندرسن- سال ۱۹۹۲ میلادی
جایزه کتاب سال ۱۹۹۴ کودکان و نوجوانان اتریش
سیمرغ بلورین بهترین فیلمنامه در دوازدهمین جشنواره فیلم فجر (بهمن ۱۳۷۲)
جایزه مهرگان ادب
عنوان نویسنده برگزیده کشور کاستاریکا
جایزه خوزه مارتینی (نویسنده و قهرمان ملی آمریکای لاتین) - سال ۱۹۹۵ میلادی
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 4
شهید هوشنگ حراتی نام پدر: یوسف تاریخ تولد: 8/4/48 تاریخ شهادت: 2/2/66 محل شهادت:ماووت گلزار شهید: بهشت زینبیه قسمتی از زندگینامه شهید :شهید هوشنگ « حجت» حراتی در تیر ماه سال 1349 در شهرستان رامسر قریه لپاسر در یک خانواده متوسط و مذهبی چشم به جهان گشود وی پس ازگذراندن دوران ابتدایی و راهنمایی وارد دوره دبیرستان گردید شهید حراتی در دوران انقلاب با توجه به اینکه سن کمی داشت. به اسلام و انقلاب علاقه زیادی داشت او در طول شبانه روز هیچوقت از قران و نماز غافل نبود. وی از قاریان قران بود که به صوت شیوه ای خود طنین خانه عطر آگین می کرد شهید حراتی در بسیاری از اوقات کمک حال پدر در امر کشاورزی بود تا خستگی کار را از او بدر آورد و نامبرده چون از دروس مدرسه از استعداد بسیار خوبی برخوردار بود و به بچه های همسایه در درسها کمک می کرد و به آنها قران آموزش می داد و از این کار لذت می برد در بحبوحه جنگ عراق علیه ایران شهید آرام و قرار نداشت و بطور مرتب در پایگاه مقاومت محل خدمت می کرد و شبها درمحل نگهبانی می داد و هیچگاه از این کار خسته نمی شد شهید حراتی دشمن اصلی منافقین کوردل بود وقتی می شنید که منافقین در جایی از کشورمان به انقلاب و بچه های انقلاب ضربه زدند جدا ناراحت می شد و همیشه از خداوند می خواست که منافقین را هدایت کند با شروع جنگ شهید حراتی با توجه به اینکه محل دوران دبیرستان بود و سن کمی داشت ولی همیشه می خواست که در جبهه حضور داشته باشد و این افتخار در چن مرحله نصیب وی گشت، تا اینکه برای بار سوم به جبهه رفت و به ماووت عراق اعزام گشت. در بهار 1366 در ماووت عراق پس از پاتک دشمن نامبرده مفقود گشت و پس از سالها دوری و چشم انتظاری پلاک و استخوان شهید حراتی توسط براران گروه تفحص کشف و به خانواده اش تحویل گردید و پیکر پاکش پس از سالها دوری از وطن در گلزار بهشت زینبیه به خاک سپرده شد. روحش شاد وراهش پر رهرو باد. قسمتی از وصیت نامه شهید:من شهادت در راه خدا را سعادت انسانها می دانم و این درسی است که معلم خون و شهادت و نمونه مجسم آزادی یعنی امام حسین(ع) به ما آموخته است.شهادت از مراتب والای انسان است که از پیامبران و امامان برای ما به ارث گذاشته است، پس باید از این ارث کمال استفاده را ببریم.انانکه نسبت به اسلام و قران و انقلاب بی تفاوتند بیایند و به معراج انسانهای عاشق و خداگونه بنگرند که دنیا برای دنیا پرستان تمام میشود و آخرت برای مومنان و مردان راستین خدا می ماند.
شهید : حسن علیمرادی نام پدر: موسی تاریخ تولد: 24 /١١/1351 تاریخ شهادت: 23/3/1367 محل شهادت : شلمچه گلزار شهید: بهشت زینبیه قسمتی از زندگینامه شهید:بسیجی شهید «حسن علیمرادی» در تاریخ 24/11/51 در خانواده مسلمان وکشاورز در « طالش محله فتوک » دیده به جهان گشود .او ابتدایی را در دبستان «سید مصطفی خمینی »،راهنمایی را در مدرسه «حسن فتوکیان » تحصیل کرد .شش ساله بود که انقلاب اسلامی به رهبری امام خمینی (ره) به پیروزی رسید .سالهای نوجوانی او مصادف بود با اوج جنگ تحمیلی وعملیات های مختلف جنگی ،حسن ،همراه با یک گروه زبده رزمی همراه با سپاه (بدر ) ،طالبان وبارزانی به استان کرکوک راق رفت تا در عملیات برون مرزی شرکت کند .هدف عملیات ،زدن دکل های فشار قوی برق ، تخریب پل ها ،ناامن کردن استان کرکوک ،شناسایی پایگاهها ومواضع دشمن (توپخانه ) ،مقر منافقین ،وقطع خطوط انتقال نفت بود .حسن یازده ماه در پایگاه « میثم » مستقر بود وهیچکس از مأموریت او اطلاع نداشت .زبان کردی رابه راحتی صحبت می کرد وبا کردهای شمال عراق به آسانی ارتباط برقرار می کرد .آنها پس از یازده ماه عملیات در داخل خاک عراق به کشور بازگشتند .ولی حسن به کلاس درس نرفت در حالیکه سال دوم نظری بود مجدداً به منظور شرکت در «عملیات بیت المقدس 7 » به جبهه رفت وهمراه همرزمانش به قلب سپاه متجاوز حمله برد تا از اسلام وانقلاب اسلامی حفاظت کند . او در عملیات برون مرزی مورد اصابت مواد شیمیایی قرار گرفته بود واز ناحیه درون آسیب دیده بود .اما هیچ کدام از اینها مانع شد تا او در عملیات «کربلای 5 » در منطقه عملیاتی «شلمچه » شرکت نکند .او همراه با رزمندگان «لشکر 25 کربلا » در منطقه عملیاتی شلمچه شرکت کرد وبه قلب سپاه متجاوز حمله برد ودر تاریخ 23/3/67 در حالی که فقط 16 بهار پشت سر گذاشته بود به دیدار معبود شتافن وپیکرش را در بهشت زینبیه به خاک سپردند . یادش گرامی قسمتی از وصیت نامه شهید:صدام تمام قوانین بین المللی (جنگ ) را زیر پا می گذارد واز مواد شیمیایی استفاده می کند .بیا ای انسان آزاده ،بیا تا ریشه این دیوانه بعثی را از جا برکنیم .این ناحق ،حق گریز را از ریشه بخشکانیم .بیا تا حق را در جهان برقرار سازیم وراه هابیلیان را بر گزینیم واسلام سرسبز وپایدار باقی بماند ونسل آینده ز آن اسفاده کند وباوقار وسرافراز زندگی کند .میدانم زود یا دیر این جهان فانی را وداع می گویم ،پس چه بهتر که مرگ در راه کسی باشد که ما را آفریده است وروح در کالبد ما دمیده وما را اشرف مخلوقات قرار داده است مادر عزیز ،نمی دانم با چه زبانی از تو تشکر کنم که مرا چنین پروراندی تا راهی که حسین (ع) رفت ،بروم .بدان که خداوند اجری عظیم به شما خواهد داد واما پدر عزیز ،زبانم قاصر است که چگونه به فرموده قرآن به شما ،نیکی واحسان کنم وچگونه لط شما را پاسخگو باشم .پس مرا ببخشید وحلالم کنید .برادران عزیز ، وظیفه سنگینی بر دوش شماست اگر قدرت دفاع داری نگذار اسلحه برادرت به زمبن بیفتد وسنگر او خالی شود
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 4
شهید هوشنگ حراتی نام پدر: یوسف تاریخ تولد: 8/4/48 تاریخ شهادت: 2/2/66 محل شهادت:ماووت گلزار شهید: بهشت زینبیه قسمتی از زندگینامه شهید :شهید هوشنگ « حجت» حراتی در تیر ماه سال 1349 در شهرستان رامسر قریه لپاسر در یک خانواده متوسط و مذهبی چشم به جهان گشود وی پس ازگذراندن دوران ابتدایی و راهنمایی وارد دوره دبیرستان گردید شهید حراتی در دوران انقلاب با توجه به اینکه سن کمی داشت. به اسلام و انقلاب علاقه زیادی داشت او در طول شبانه روز هیچوقت از قران و نماز غافل نبود. وی از قاریان قران بود که به صوت شیوه ای خود طنین خانه عطر آگین می کرد شهید حراتی در بسیاری از اوقات کمک حال پدر در امر کشاورزی بود تا خستگی کار را از او بدر آورد و نامبرده چون از دروس مدرسه از استعداد بسیار خوبی برخوردار بود و به بچه های همسایه در درسها کمک می کرد و به آنها قران آموزش می داد و از این کار لذت می برد در بحبوحه جنگ عراق علیه ایران شهید آرام و قرار نداشت و بطور مرتب در پایگاه مقاومت محل خدمت می کرد و شبها درمحل نگهبانی می داد و هیچگاه از این کار خسته نمی شد شهید حراتی دشمن اصلی منافقین کوردل بود وقتی می شنید که منافقین در جایی از کشورمان به انقلاب و بچه های انقلاب ضربه زدند جدا ناراحت می شد و همیشه از خداوند می خواست که منافقین را هدایت کند با شروع جنگ شهید حراتی با توجه به اینکه محل دوران دبیرستان بود و سن کمی داشت ولی همیشه می خواست که در جبهه حضور داشته باشد و این افتخار در چن مرحله نصیب وی گشت، تا اینکه برای بار سوم به جبهه رفت و به ماووت عراق اعزام گشت. در بهار 1366 در ماووت عراق پس از پاتک دشمن نامبرده مفقود گشت و پس از سالها دوری و چشم انتظاری پلاک و استخوان شهید حراتی توسط براران گروه تفحص کشف و به خانواده اش تحویل گردید و پیکر پاکش پس از سالها دوری از وطن در گلزار بهشت زینبیه به خاک سپرده شد. روحش شاد وراهش پر رهرو باد. قسمتی از وصیت نامه شهید:من شهادت در راه خدا را سعادت انسانها می دانم و این درسی است که معلم خون و شهادت و نمونه مجسم آزادی یعنی امام حسین(ع) به ما آموخته است.شهادت از مراتب والای انسان است که از پیامبران و امامان برای ما به ارث گذاشته است، پس باید از این ارث کمال استفاده را ببریم.انانکه نسبت به اسلام و قران و انقلاب بی تفاوتند بیایند و به معراج انسانهای عاشق و خداگونه بنگرند که دنیا برای دنیا پرستان تمام میشود و آخرت برای مومنان و مردان راستین خدا می ماند.
شهید : حسن علیمرادی نام پدر: موسی تاریخ تولد: 24 /١١/1351 تاریخ شهادت: 23/3/1367 محل شهادت : شلمچه گلزار شهید: بهشت زینبیه قسمتی از زندگینامه شهید:بسیجی شهید «حسن علیمرادی» در تاریخ 24/11/51 در خانواده مسلمان وکشاورز در « طالش محله فتوک » دیده به جهان گشود .او ابتدایی را در دبستان «سید مصطفی خمینی »،راهنمایی را در مدرسه «حسن فتوکیان » تحصیل کرد .شش ساله بود که انقلاب اسلامی به رهبری امام خمینی (ره) به پیروزی رسید .سالهای نوجوانی او مصادف بود با اوج جنگ تحمیلی وعملیات های مختلف جنگی ،حسن ،همراه با یک گروه زبده رزمی همراه با سپاه (بدر ) ،طالبان وبارزانی به استان کرکوک راق رفت تا در عملیات برون مرزی شرکت کند .هدف عملیات ،زدن دکل های فشار قوی برق ، تخریب پل ها ،ناامن کردن استان کرکوک ،شناسایی پایگاهها ومواضع دشمن (توپخانه ) ،مقر منافقین ،وقطع خطوط انتقال نفت بود .حسن یازده ماه در پایگاه « میثم » مستقر بود وهیچکس از مأموریت او اطلاع نداشت .زبان کردی رابه راحتی صحبت می کرد وبا کردهای شمال عراق به آسانی ارتباط برقرار می کرد .آنها پس از یازده ماه عملیات در داخل خاک عراق به کشور بازگشتند .ولی حسن به کلاس درس نرفت در حالیکه سال دوم نظری بود مجدداً به منظور شرکت در «عملیات بیت المقدس 7 » به جبهه رفت وهمراه همرزمانش به قلب سپاه متجاوز حمله برد تا از اسلام وانقلاب اسلامی حفاظت کند . او در عملیات برون مرزی مورد اصابت مواد شیمیایی قرار گرفته بود واز ناحیه درون آسیب دیده بود .اما هیچ کدام از اینها مانع شد تا او در عملیات «کربلای 5 » در منطقه عملیاتی «شلمچه » شرکت نکند .او همراه با رزمندگان «لشکر 25 کربلا » در منطقه عملیاتی شلمچه شرکت کرد وبه قلب سپاه متجاوز حمله برد ودر تاریخ 23/3/67 در حالی که فقط 16 بهار پشت سر گذاشته بود به دیدار معبود شتافن وپیکرش را در بهشت زینبیه به خاک سپردند . یادش گرامی قسمتی از وصیت نامه شهید:صدام تمام قوانین بین المللی (جنگ ) را زیر پا می گذارد واز مواد شیمیایی استفاده می کند .بیا ای انسان آزاده ،بیا تا ریشه این دیوانه بعثی را از جا برکنیم .این ناحق ،حق گریز را از ریشه بخشکانیم .بیا تا حق را در جهان برقرار سازیم وراه هابیلیان را بر گزینیم واسلام سرسبز وپایدار باقی بماند ونسل آینده ز آن اسفاده کند وباوقار وسرافراز زندگی کند .میدانم زود یا دیر این جهان فانی را وداع می گویم ،پس چه بهتر که مرگ در راه کسی باشد که ما را آفریده است وروح در کالبد ما دمیده وما را اشرف مخلوقات قرار داده است مادر عزیز ،نمی دانم با چه زبانی از تو تشکر کنم که مرا چنین پروراندی تا راهی که حسین (ع) رفت ،بروم .بدان که خداوند اجری عظیم به شما خواهد داد واما پدر عزیز ،زبانم قاصر است که چگونه به فرموده قرآن به شما ،نیکی واحسان کنم وچگونه لط شما را پاسخگو باشم .پس مرا ببخشید وحلالم کنید .برادران عزیز ، وظیفه سنگینی بر دوش شماست اگر قدرت دفاع داری نگذار اسلحه برادرت به زمبن بیفتد وسنگر او خالی شود