لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 51
زندگینامه و بخش هایی از زندگی
صادق هدایت
استاد راهنما: دکتر صفا تسلیمی
دانشجو: سلمان بابایان مشهدی
فهرست:
زندگی نامه صادق هدایت...........................................................................2
سال شمار تفصیلی آثار صادق هدایت.........................................................6
بخش هایی از زندگی صادق هدایت..........................................................14
منابع و مآخذ...............................................................................................51
زندگی نامه صادق هدایت:
صادق هدایت در سه شنبه 28 بهمن ماه 1281 در خانه پدری در تهران تولد یافت. پدرش هدایت قلی خان هدایت (اعتضادالملک) فرزند جعفرقلی خان هدایت(نیرالملک) و مادرش خانم عذری- زیورالملک هدایت دختر حسین قلی خان مخبرالدوله دوم بود. پدر و مادر صادق از تبار رضا قلی خان هدایت یکی از معروفترین نویسندگان، شعرا و مورخان قرن سیزدهم ایران میباشد که خود از بازماندگان کمال خجندی بوده است. او در سال 1287 وارد دوره ابتدایی در مدرسه علمیه تهران شد و پس از اتمام این دوره تحصیلی در سال 1293 دوره متوسطه را در دبیرستان دارالفنون آغاز کرد. در سال 1295 ناراحتی چشم برای او پیش آمد که در نتیجه در تحصیل او وقفه ای حاصل شد ولی در سال 1296 تحصیلات خود را در مدرسه سن لویی تهران ادامه داد که از همین جا با زبان و ادبیات فرانسه آشنایی پیدا کرد.در سال 1304 صادق هدایت دوره تحصیلات متوسطه خود را به پایان برد و در سال 1305 همراه عده ای از دیگر دانشجویان ایرانی برای تحصیل به بلژیک اعزام گردید. او ابتدا در بندر (گان) در بلژیک در دانشگاه این شهر به تحصیل پرداخت ولی از آب و هوای آن شهر و وضع تحصیل خود اظهار نارضایتی می کرد تا بالاخره او را به پاریس در فرانسه برای ادامه تحصیل منتقل کردند. صادق هدایت در سال 1307 برای اولین بار دست به خودکشی زد و در ساموا حوالی پاریس عزم کرد خود را در رودخانه مارن غرق کند ولی قایقی سررسید و او را نجات دادند. سرانجام در سال 1309 او به تهران مراجعت کرد و در همین سال در بانک ملی ایران استخدام شد. در این ایام گروه ربعه شکل گرفت که عبارت بودند از: بزرگ علوی، مسعود فرزاد، مجتبی مینوی و صادق هدایت. در سال 1311 به اصفهان مسافرت کرد در همین سال از بانک ملی استعفا داده و در اداره کل تجارت مشغول کار شد.در سال 1312 سفری به شیراز کرد و مدتی در خانه عمویش دکتر کریم هدایت اقامت داشت. در سال 1313 از اداره کل تجارت استعفا داد و در وزارت امور خارجه اشتغال یافت. در سال 1314 از وزارت امور خارجه استعفا داد. در همین سال به تامینات در نظمیه تهران احضار و به علت مطالبی که در کتاب وغ وغ ساهاب درج شده بود مورد بازجویی و اتهام قرار گرفت. در سال 1315 در شرکت سهامی کل ساختمان مشغول به کار شد. در همین سال عازم هند شد و تحت نظر محقق و استاد هندی بهرام گور انکل ساریا زبان پهلوی را فرا گرفت. در سال 1316 به تهران مراجعت کرد و مجددا در بانک ملی ایران مشغول به کار شد. در سال 1317 از
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 50
مقدمه
داستان(روسیاهان) از یکسری واقعیتها سرچشمه گرفته است که من و امثال من در طول زمان زندگی با آن سر و کار داشته و یا شاهد آن هستیم. در اینجا باید به پدر و مادران عزیز یادآوری کنم که مواظب عزیز کرده های خود باشند. و بدون هدف به جامعه نفرستند که انسان های گرک نما در جامعه زیاد است و هر آن امکان لغزش آنها وجود دارد. کاری نکنند تاجبران آن غیر ممکن و محال باشد. البته نباید تمام تقصیرها را متوجه والدین بدانیم فرزندان نیز باید طبق خواسته بزرگترها عمل کنند. چون هیچوقت والدین بدی فرزندان را نمیخواهند و فرزندان مطمئن باشند صلاح آنها در مشورت با والدین است. و راه راست را از آنها بخواهند تا خدای ناکرده گمراه نشوند. و بعضی از دختران جوان باید بدانند که هر چراغ سبزی به منزله خوشبختی آنها نیست. و محیط سرد و وحشتناک غربت را به محیط گرم خانواده ترجیح ندهند. چون مامن اصلی آنها همان محیط گرم خانواده است. و آغوش پدر و مادر می باشد.
مثل همیشه وقتی آخرین زنگ مدرسه به صدا درآمد. بچه ها با سر و صدای زیادی کتابهای خود را جمع کرده و از مدرسه زدند بیرون. من نیز مثل همکلاسیهای دیگرم وسایل خود را برداشتم. و از دبیرستانی که در آن مشغول تحصیل بودم بیرون آمدم و راه خانه را در پیش گرفتم مسیر من طوری بود که هیچ یک از دوستانم هم مسیر من نبودند. و من مجبور بودم هر روز فاصله بین مدرسه تا خانه را به تنهایی طی کنم. همانطوریکه سرم پائین بود و در خیال خود غوطه ور بودم و با قدمهای آهسته طی طریق میکردم و خدا خدا میکردم او را در سر راه خود نبینم ولی اشتباه میکردم او مانند همیشه با ماشین مدل بالای خود در همان جای همیشگی ایستاده بود و چشم براه من قرار داشت. از دست این مزاحم همیشگی خسته شده بودم. و هر کاری میکردم نمیتوانستم او را از این کارش منصرف کنم. او مدتها بود این کار خود را شروع کرده بود من از اصل و نسب او خبر داشتم و میدانستم که پسر یکی از ثروتمندان این شهر است. و او با متکی به این حربه هر کاری که دلخواهش بود انجام میداد. خیلیها دوست داشتند که او سر راه آنها قرار بگیرد. با اینکه قیافه جذابی داشت ولی من از او متنفر بودم علتش هم این بود که کارهای بچه گانه ای انجام میداد که یکی از این کارها همین مزاحمت او بود که هر روز در موقع مقرر سر راه من می ایستاد. و سعی میکرد با جملات محبت آمیز نظر مرا نسبت به خودش تغییر دهد ولی من به او محل نمیگذاشتم. اول اینکه از او بدم می آمد. دوم اینکه من در یک خانواده مذهبی به دنیا آمده و بزرگ شده بودم و اینکار را برخلاف شئونات اسلامی میدانستم. و آخر از همه اینکه شدیدا به درس و مدرسه علاقه داشتن و هیچ دلم نمیخواست با اینجور کارها به درسم لطمه ای بخورد و خدای ناکرده از تحصیل باز بمانم. با همین فکر و اندیشه مسافت کوتاهی که بین من و او بود طی شد هنگامی که به مقابل او رسیدیم مانند همیشه خواستم بدون اعتنا به او از کنارش بگذرم. ولی او که گویا منتظر همین لحظه بود با صدایی لرزان گفت:
- چرا اینقدر از من بدت می آید. مگر من چه گناهی مرتکب شده ام. که تو اینقدر به من بی اعتنایی میکنی. در اینجا تصمیم گرفتم جواب دندان شکنی به او بدهم تا شاید باعث شود او از من دست بکشد و دیگر مزاحم من نشود. به همین جهت گفتم:
- میدانی چرا از تو متنفرم. به خاطر اینکه تو مثل آدمهای بی سر و پا و لات هر روز سر راه من قرار میگیری تا من تسلیم هوسهای کثیف تو بشوم. ولی کور خواندی من نه تنها از تو متنفرم بلکه چشم ندارم قایفه نحثت را هم ببینم. خسته نشدی اینقدر از من بی اعتنایی دیدی. چرا نمیروی پی کارت. لات بی سروپا. اگر دفعه دیگر تو را سر راه خودم ببینم خیلی برای تو گران تمام خواهد شد. سپس قدمهای خودم را تند کردم تا هر چه زودتر از آن محیط دور شوم. فریاد او را از پشت سرم شنیدم که میگفت: بالاخره به زانو در میایی هیچ کس تا به حال نتوانسته در مقابل من مقاومت بکند. کاسه صبرم لبریز شده است.
او همانطور فریاد میکشید و حرفهایی میزد ولی من دیگر حرفها او را نمی شنیدم، تقریبا داشتم میدویدم. با همان حالت خودم را به خانه رساندم و با عجله وارد حیاط شده و خودم را روی نیمکتی که در گوشه حیاط قرار داشت انداختم. داشتم نفس نفس میزدم. میخواستم کمی از آن حالت بیرون بیایم تا مادرم مرا در آن حال نبیند. و این بزرگترین اشتباه زندگی من بود. اگر قضیه را به مادرم می گفتم شاید حوادثی که بعدها برای من اتفاق افتاد پیش نمی آمد و این مخفی کاری من 180 درجه زندگی مرا تغییر داد و مرا به ورطه سهمناکی سوق داد. و سرنوشت شومی را برای من رقم زد. در اینموقع مادرم وارد حیاط شد وقتی چشمش به من افتاد با تعجب گفت:
- چه اتفاقی افتاده است(تارا) چرا رنگت پریده
- گفتم: طوری نیست مادر نگران نباش. با عجله آمدم کمی نفسم گرفت الان خوب میشوم.
- مادرم گفت: چرا عجله داشتی مگر کسی دنبالت میکرد.
- گفتم: نه مادر کمی احساس گرسنگی میکردم میخواست زودتر به خانه برسم.
- مادر گفت: برو آبی به سر و صورت خودت بزن الان ناهار را حاضر می کنم.
- از جای خود بلند شده و با گفتن: به چشم وارد ساختمان شدم. و به اطاق خود رفتم. و از اینکه به مادرم دروغ گفته بودم شدیدا احساس شرمندگی میکردم. و میدانستم مادرم فهمیده که من به او دروغ گفته ام ولی با بزرگواری گذشت کرد و به روی خود نیاورد. ولی میدانستم
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 4
خلاصهٔ بخش نخست
کتاب با این جملات مشهور آغاز میشود «در زندگی زخمهایی هست که مثل خوره آهسته روح را در انزوا میخورد و میتراشد. این دردها را نمیشود به کسی اظهار کرد، چون عموماً عادت دارند که این دردهای باورنکردنی را جزو اتفاقات و پیش آمدهای نادر و عجیب بشمارند و اگر کسی بگوید یا بنویسد، مردم بر سبیل عقاید جاری و عقاید خودشان سعی میکنند آنرا با لبخند شکاک و تمسخر آمیز تلقی بکنند -زیرا بشر هنوز چاره و دوائی برایش پیدا نکرده و تنها داروی آن فراموشی بتوسط شراب و خواب مصنوعی بهوسیله افیون و مواد مخدره است- ولی افسوس که تأثیر این گونه دارو ها موقت است و بجا ی تسکین پس از مدتی بر شدت درد میافزاید». در این بخش (که ساکن خانهای در بیرون خندق شهر ری است) به شرح یکی از این دردهای خورهوار میپردازد که برای خودش اتفاق افتاده. وی که حرفهٔ نقاشی روی قلمدان را اختیار کردهاست به طرز مرموزی همیشه نقشی یکسان بر روی قلمدان میکشد که عبارتست از دختری در لباس سیاه که شاخهای گل نیلوفر آبی به پیرمردی که به حالت جوکیان هند چمباتمه زده و زیر درخت سروی نشستهاست هدیه میدهد. میان دختر و پیرمرد جوی آبی وجود دارد.
ماجرا از اینجا آغاز میشود که روزی راوی از سوراخ رف پستوی خانهاش (که گویا اصلاً چنین سوراخی وجود نداشتهاست) منظرهای را که همواره نقاشی میکردهاست میبیند و مفتون نگاه دختر (اثیری) میشود و زندگیاش به طرز وحشتناکی دگرگون میگردد تا اینکه مغربهنگامی دختر را نشسته در کنار در خانهاش مییابد. دختر چندهنگامی بعد در رختخواب راوی به طرز اسرارآمیزی جان میدهد. راوی طی قضیهای موفق میشود که چشمهای دختر را نقاشی و آن را لااقل برای خودش جاودانه کند. سپس دختر اثیری را قطعه قطعه کرده داخل چمدانی گذاشته و به گورستان میبرد. گورکنی که مغاک دختر را حفر میکند طی حفاری، گلدانی مییابد که بعدا به راوی به رسم یادگاری داده میشود. راوی پس از بازگشت به خانه در کمال ناباوری درمییابد که برروی گلدان (=گلدان راغه) یک جفت چشم درست مثل آن جفت چشمی که همان شب کشیدهبود، کشیده شدهاست.
پس راوی تصمیم میگیرد برای مرتب کردن افکارش نقاشی خود و نقاشی گلدان را جلوی منقل تریاک روبروی خود گذاشته و تریاک بکشد. راوی بر اثر استعمال تریاک، به حالت خلسه میرود و در عالم رویا به سدههای قبل باز میگردد و خود را در محیطی جدید مییابد که علیرغم جدید بودن برایش کاملاً آشنا است.
خلاصهٔ بخش دوم
بخش دوم، ماجرای راوی در این دنیای تازه (در چندین سده قبل) است. از اینجا به بعد راوی مشغول نوشتن و شرح ماجرا برای سایهاش میشود که شکل جغد است و با ولع هرچه تمامتر هرآنچه را که راوی مینویسد میبلعد. راوی در اینجا شخص جوان ولی بیمار و رنجوریست که زنش (که راوی او را به نام اصلی نمیخواند بلکه از وی تحت عنوان لکاته یاد میکند) از وی تمکین نمیکند و حاضر به همبستری با شوهرش نیست ولی دهها فاسق دارد. خصوصیات ظاهری «لکاته» درست همانند خصوصیات ظاهری «دختر اثیری» در بخش نخست رمان است. راوی همچنین به ماجرای آشنایی پدر و مادرش (که یک رقاصهٔ هندی بودهاست) اشاره میکند و اینکه از کودکی نزد عمهاش )مادر «لکاته»( بزرگ شدهاست.
او در تمام طول بخش دوم رمان به تقابل خود و رجّالهها اشاره میکند و از ایشان ابراز تنفر میکند. وی معتقد است که دنیای بیرونی دنیای رجالههاست. رجّالهها از نظر او «هر یک دهانی هستند با مشتی روده که از آن آویزان شدهاست و به آلت تناسلیشان ختم میشود و دائم دنبال پول و شهوت میدوند».
پرستار راوی دایهٔ پیر اوست که دایهٔ «لکاته» هم بودهاست و به طرز احمقانهٔ خویش (از دید راوی) به تسکین آلام راوی میپردازد و برایش حکیم میآورد و فالگوش میایستد و معجونهای گونهگون به وی میخوراند.
در مقابل خانهٔ راوی پیرمرد مرموزی(= پیرمرد خنزرپنزری) همواره بساط خود را پهن کردهاست. این پیرمرد از نظر راوی یکی از فاسقهای لکاتهاست و خود راوی اعتراف میکند که جای دندانهای پیرمرد را بر گونهٔ «لکاته» دیدهاست. به علاوه راوی معتقد است که پیرمرد با دیگران فرق دارد و میتوان گفت که یک نیمچه خدا محسوب میشود و بساطی که جلوی او پهن است چون بساط آفرینش است.
سرانجام راوی تصمیم به قتل «لکاته» میگیرد. در هیاتی شبیه پیرمرد خنزرپنزری وارد اتاق لکاته میگردد و گزلیک استخوانیی را که از پیرمرد خریداری کردهاست در چشم لکاته فرو کرده و او را میکشد. چون از اتاق بیرون میآید و به تصویر خود در آیینه مینگرد میبیند که موهایش سفید گشته و قیافهاش درست مانند پیرمرد خنزرپنزری شدهاست .
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 2
تعریف بخش کشاورزی
به نظر میرسد لازم باشد پیش از پرداختن به وضعیت کارفرمایان در بخش کشاورزی، تعریف این بخش از نظر قوانین ملی و بینالمللی مورد توجه قرار بگیرد. تعریف کشاورزی بر اساس این قوانین عبارت است از بهرهبرداری از آب و خاک و خورشید برای تولید کالاها و فرآوردهای گیاهی و حیوانی اعم از صیادی، دامداری، زراعت، باغبانی، جنگلکاری و جنگلداری. در نتیجه وقتی از «کشاورزی» صحبت میشود، این مقهوم تمام این فعالیتها را در برمیگیرد.
متأسفانه، کارفرمایان بخش کشاورزی که 9/99 درصد کارفرمایان بخش خصوصی را تشکیل میدهند و بیش از 96 درصد تولیدات بخش خصوصی را تولید میکنند، و نهادهای بخش دولتی کمترین نقش را در این بخش دارند، از نظر خصوصیسازی به دو دلیل آسیب جدی دیدهاند. اول اصلاحات ارضی پیش از انقلاب و دوم، تقیسم اراضی پس از انقلاب غیر از خروج سرمایه از بخش کشاورزی و ناامنی سرمایهگذاری و سرمایهدار چیز دیگری عاید کشور نکرد.
تحقق خصوصیسازی در بخش کشاورزی
وقتی صحبت از خصوصیسازی میشود، باید توجه داشت که خصوصیسازی در بخش کشاورزی، به جز در جاهایی که دولت به عنوان کارفرمای بزرگ و تنها کارفرما حضور دارد، انجام شده است.
طبق آخرین آمارهای مرکز آمار ایران حدود 5/4 میلیون نفر بهرهبردار کشاورزی داریم که تمامشان کارفرمای خویشفرما هستند. کارفرمایان بزرگ بخش کشاورزی کمتر از حدود یک درصد کارفرمایان بخش کشاورزی هستند و چیزی حدود 25 تا 28 درصد تولیدات این بخش متعلق به آنان است. بقیهی کارفرمایان همان خویشفرمایان یا کشاورزان و روستانشینانی هستند که امروز به دلایل زیاد گرفتارند.
در حال حاضر، کارفرمایان بخش کشاورزی برخلاف کارفرمایان صنعت و حتی بخش خدمات، گرفتارترین افراد کشور محسوب میشوند. دلیلش هم واضح است: وقتی «کار کشاورزی» بیمار باشد، کارفرمای کشاورزی نیز قاعدتاً بیمار خواهد بود. خود بخش کشاورزی به دلایلی که گفتم و نیز به این دلیل که کارفرمای بزرگش دولت است که تلاش میکند به هر نحوی که برایش مقدور باشد امنیت غذایی را در کشور حاکم کند، بیمار است.
در چنین شرایطی، وقتی صحبت از قیمت تمام شده است، وقتی صحبت از سرمایهگذاری است، وقتی صحبت از توان تولید و کمک به تولید است، وقتی صحبت از تأمین نهادهای تولید استف جای دولت خالی است. اما وقتی صحبت از قیمت تمام شده باشد، دولت حضور دارد و بدون حضور کارفرمان بخش، تعیین کنندهی قیمت است. این عوامل سبب شده که بخش کشاورزی به مرضی به نام کمبود سرمایه مبتلا شود. چون سرمایه حتی از سرمایهدار هم محافظهکارتر است و جایی ساکن میشود که کمترین خطر تهدیدش کند.
آفات بخش کشاورز
سرمایهی بخش کشاورزی را آفات متعددی تهدید میکند. بلاهای طبیعی، خشکسالی، آتشسوزی، سرما و گرما از جملهی این آفات هستند.
از طرف دیگر یک کارفرمای بزرگ به نام دولت نیز که میخواهد امنیت غذایی جامعه را، حتی به قیمت ضرر زدن به کشاور، و واردات بدون تعرفه، وارات با دلارهای یارانهای و به قیمتهای بیست سال پیش و رقابت با تولید داخل، تأمین کند. در چنین شرایطی نه خود «کار» امنیت دارد و نه کارفرمای آن که کشاورز باشد امنیت خواهد داشت. به یقین میتوانم بگویم که بیش از دو سوم کارفرمایان بخش کشاورزی در حال پایمال شدند هستند، برای اینکه کار آنان پایمال میشود. یک توسعه ناپایدار، یک توسعه بدون سرمایهگذاری، و توسعهای که در جریان آن سالانه بیش از پنج هزار میلیارد تومان، معادل بیش از پنج هزار میلیارد دلار استهلاک بخش کشاورزی است.
طبق آخرین برآوردهای بانک مرکزی سرمایهگذاری زیربنایی به قیمتهای جاری در بخش کشاورزی بین 100 تا 110 هزار میلیارد تومان است. عمر سرمایهگذاری کشاورزی حداکثر 15 سال است. هفت هزار میلیارد تومان استهلاک سالانه است و کل ورودی سرمایه به بخش کشاورزی کمتر از سودخالصش دو هزار میلیارد تومان است.
با توجه به این واقعیتها این پرسش مطرح میشود که چگونه کار کشاورزی میتواند با 5 هزار ملیارد تومان کمبود سرمایهگذاری سالانه در این بخش همچنان سالم باشد و کارفرمای بتواند از کار استفاده کند یا بتواند تولید درستی انجام دهد؟ در نتیجه میبینیم که متوسط تولید ناخالص داخلی ایران به صورت سرانه، حدود 2700 دلار در سال است. همانطور که از نظر تورم پنجمین کشور دنیا از آخر هستیم، از نظر قمیت تمام شدهی مواد غذایی در جهان جزء ده کشور اول هستیم، به این دلیل که هم کار مریض است و هم کارفرما
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 2
تسهیلات بانکی ارزان قیمت برای بخش کشاورزی
/
/
مدیرکل دفتر حمایت سرمایه گذاری و کارآفرینی وزارت جهاد کشاورزی گفت: پیش بینی می شود در سال جاری معادل 8 هزار و 911 میلیارد ریال تسهیلات ارزان قیمت بانرخ سود و کارمزد 6.3 درصد در اختیار متقاضیان سرمایه گذاری در فعالیتهای زیر بخش کشاورزی قرار گیرد.
عباس حاجیان در گفتگو با مهر گفت: در سال گذشته به دنبال سیاستهای حمایتی دولت نهم از بهره برداران و متقاضیان سرمایه گذاری در فعالیتهای زیر بخش کشاورزی، براساس ردیفهای اعتباری کمکهای فنی و اعتباری و سایر وجوه یارانه ای و تملکی قانون بودجه، تعداد 27 ردیف اعتباری به صورت تلفیقی و یارانه ای به مبلغ 3 هزار و 234 میلیارد ریال دراختیار وزارت جهاد کشاورزی قرار گرفت تا با تلفیق با منابع داخلی بانک عامل نسبت به اعطای تسهیلات ارزان قیمت به متقاضیان اقدام نماید. مدیرکل دفتر حمایت سرمایه گذاری و کارآفرینی وزارت جهاد کشاورزی بیان کرد: با اعلام نظر معاونتهای تخصصی وزارت جهاد کشاورزی، ازرقم اعتبارمصوب مذکور بالغ بر2 هزار و 567 میلیارد ریال در چارچوب قراردادهای منعقده نزد بانک عامل( بانک کشاورزی) تودیع تا بر اساس مکانیزم مشخص شده در قانون بودجه سال 86 و نیز قانون برنامه چهارم توسعه نسبت به تجهیز و تامین تسهیلات ارزان قیمت اقدام شود. وی اظهارداشت: دفتر حمایت از سرمایه گذاری و کارآفرینی با استفاده ازمکانیزمهای تعریف شده و تعامل با بانک عامل موفق شد تا با انعقاد تعداد 27 قردارد عاملیت، در مجموع بالغ بر 8 هزار و 33 میلیارد ریال با سهم مشارکت بانک عامل، تسهیلات ارزان قیمت با نرخ سود و کارمزد تقریبی 6.3 درصد برای سهم متقاضیان سرمایه گذاری در فعالیتهای زیر بخش کشاورزی تجهیز نماید، ضمن اینکه نرخ سود این تسهیلات معادل 5.7 درصد از 12 درصد نرخ سود و کارمزد مصوب مورد بخشودگی قرار گرفته است. حاجیان تصریح کرد: در سال گذشته با استفاده از سه روش تلفیقی، یارانه ای و بلاعوض قرار دادهای وزارت جهاد کشاورزی را با بانک عامل منعقد و اقدامات لازم در این خصوص به عمل آمده است. وی گفت: در سالجاری با وجود اینکه بودجه از حالت تبصره ای به ماده واحده تبدیل شده است، سیاستهای اعتباری مشابه سال گذشته بوده، ولی تاکنون مکانیزم قانونی سال گذشته برای عقد قرار دادهای سالجاری این وزارتخانه ابلاغ نشده و در حال حاضر پیگیری برای ابلاغ این موضوع از طریق معاونت برنامه ریزی و نظام راهبردی ریاست جمهوری دردستورکار وزارتخانه و این دفتر قرار دارد. مدیرکل دفتر حمایت سرمایه گذاری و کارآفرینی وزارت جهاد کشاورزی با اعلام اینکه در سالجاری معادل 2 هزار و 681 میلیارد ریال از محل ردیفهای اعتباری فوق در اختیار وزارت جهاد کشاورزی قراردارد، افزود: پیش بینی می شود که مطابق روش کاری سال گذشته و با تعامل با بانک عامل بتوانیم معادل 8 هزار و 911 میلیارد ریال تسهیلات با استفاده از سهم مشارکت بانک تجهیز نماییم. وی با بیان مطلب فوق تصریح کرد: با توجه به نرخ سود و کارمزد سال گذشته معادل 12 درصد، پیش بینی می شود این تسهیلات با نرخ سود و کارمزدی معادل 6.3 درصد دراختیار متقاضیان قرارگیرد. حاجیان عنوان کرد: در مجموع اعتبارات سالجاری نسبت به سال گذشته با رشد منفی 17 درصدی مواجه بوده، که این موضوع متاثر از شفاف سازی ردیفهای کمکهای فنی و اعتباری آبیاری و زهکشی و همچنین عوامل تولید کشاورزی بوده است. وی حمایتهای تسهیلاتی وزارت جهاد کشاورزی را شامل فعالیتهای مرتبط با زیر بخشهای زراعت، باغبانی، دام و طیور، صنایع، آب و خاک، بهینه سازی سموم و دفع آفات، ترویج و مکانیزاسیون عنوان کرد.