دانشکده

دانلود فایل ها و تحقیقات دانشگاهی ,جزوات آموزشی

دانشکده

دانلود فایل ها و تحقیقات دانشگاهی ,جزوات آموزشی

تحقیق درمورد ارتباط حشرات با زندگی انسان

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 16

 

ارتباط حشرات با زندگی انسان

 مقدمه :

در گذشته‌های دور تا کنون حشرات به شکل‌های مختلف با زندگی انسان ارتباط داشته‌اند و براساس این ارتباط حشرات را به دو گروه تقسیم می‌کنیم:

1- حشرات مفید؛

2- حشرات مضر.

   آیا تغذیه زنبورها از گل‌ها باعث خسارت به آن‌ها می شود؟

تحقیقات نشان داده است که زنبور عسل به ازای هر یک ریال عسلی که تولید می کند 4 برابر آن در افزایش کمی و کیفی محصولات کشاورزی از طریق گرده افشانی نقش دارد؛ و لذا این نظریه به هیچ وجه درست نیست. گروه دیگر از حشرات مفید، حشرات حشره‌خوار هستند و به دو گروه شکارگرها و پارازیتوئیدها تقسیم می‌شوند. حشرات شکارگر، حشراتی هستند که از طریق تغذیه حشرات آفت را مورد استفاده قرار می‌دهند و جمعیت آن‌ها را در طبیعت کنترل می‌کنند مانند کفشدوزک‌های خانواده ککسی نلیده ( Coccinellidea ) که حشرات کامل که لاروهای آن‌ها از شته تغذیه می‌کنند یا بال توری‌های خانواده‌ی کرایزوپیده ( Chrysopidae ) که آن‌ها هم شکارگر شته هستند.

 گروه دیگر از حشرات مفید پارازیتوئیدها هستند که تخم خود را بر روی بدن میزبان یا در داخل بدن میزبان قرار می‌دهند و بعد از اینکه لاروشان از داخل تخم خارج شد محتویات بدن میزبان‌شان را مورد تغذیه قرار می‌دهند و بعد از کامل شدن، و از بدن میزبان خارج می‌شوند و میزبان هم از بین خواهد رفت.

 چه حشراتی در بعضی از شرایط مفید و در بعضی از شرایط دیگر مضر می‌باشند؟

از سال 1900 تا 1920 چندین گونه از کاکتوس‌ها وارد استرالیا شدند. کاکتوس‌ها فاقد دشمن طبیعی بودند و هیچ موجود زنده‌ای از این گیاهان تغذیه نمی کرد. به همین دلیل به آفت بسیار مهمی تبدیل شدند و میلیون‌ها هکتار از مزارع استرالیا را تحت پوشش قرار دادند. بعدها محققین استرالیایی پروان‌هایی بنام ( Cactoblastis cactorum ) را وارد استرالیا کردند و کاکتوس‌ها را بطور کامل تحت کنترل در آوردند در حالیکه همین حشره ممکن است در شرایط دیگر بعنوان یک آفت مطرح شود.

 گروه دیگر از حشرات مفید، حشرات پاکسازی کننده محیط هستند و به دو گروه اصلی تقسیم می‌شوند:

 الف) حشرات مدفوع‌خوار؛ مانند سوسک‌های خانواده اسکارابیده ( Scarabaeidae )که از مدفوع جانوران در اکوسیستم‌ها تغذیه می‌کنند، و به این طریق محیط را هم از فضولات حیوانات پاک می‌کنند، و هم از افزایش جمعیت مگس‌های مضر جلوگیری می‌کنند.

 ب) حشرات لاشه‌خوار؛ مانند مگس‌های خانواده کالیفوریده ( Calliphoridea ) و سوسک‌های خانواده درمستیده ( Dermestidae ) ، که لاشه جاندارانی را که در طبیعت از بین می‌روند مورد تغذیه قرار می‌دهند و بدین ترتیب محیط را پاکسازی میکند.

گروه دیگر از حشرات مفید، حشرات خاکزی هستند بسیاری از حشرات یک بخش یا کل دوره زندگی خودشان را در داخل خاک سپری می‌کنند و از این طریق می‌توانند در بهبود خصوصیات فیزیکی خاک نقش داشته باشند.

گروه بعدی از حشرات مفید، حشراتی هستند که بعنوان غذای سایر جانداران و یا حشرات با ارزش غذایی مطرح هستند. حشرات توسط گروههای مختلفی از موجودات مورد تغذیه قرار می‌گیرند، بعنوان  مثال دوزیستان مانند قورباغه‌ها، مارمولک‌ها، بعضی از موش‌ها و بعضی از گونه‌های پرندگان به ویژه بعضی از آن‌ها که مختصراً از حشرات تغذیه می‌کنند. این پرندگان ارزش زیبایی شناختی دارند و چنانچه این حشرات در محیط نباشند این پرندگان هم که در واقع بصورت تخصصی از حشرات تغذیه می کنند از بین می‌روند.

 

 

 

 

 

انواع حشرات

 

 

 

1- حشرات مفید

1- حشرات گرده افشان

2- حشرات تولید کننده فرآورده‌های تجاری و غذایی

3- حشرات حشره‌خوار   

الف- شکارگرها

 ب- پارازیتوئیدها

 

 

 

2-حشرات مضر

4- حشرات پاکسازی کننده محیط

الف- مدفوع‌خوار

 ب- لاشه‌خوار

5- حشرات خاکزی

6- حشراتی با ارزش غذایی

7- حشراتی با ارزش هنری 

گروه دیگر از حشرات مفید حشراتی هستند که ارزش هنری دارند مانند پروانه‌ها، حتی در شعر بسیاری از شعرای ما از پروانه استفاده شده است.

 

 حشرات مضر

حشرات مضر بطور کلی به سه گروه اصلی تقسیم می شوند:

۱- حشراتی که از گیاهان تغذیه می‌کنند؛

۲- حشراتی که از فرآورده‌های انباری تغذیه می‌کنند؛



خرید و دانلود تحقیق درمورد ارتباط حشرات با زندگی انسان


تحقیق درمورد آفات گیاهان زینتی

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 16

 

ارتباط حشرات با زندگی انسان

 مقدمه :

در گذشته‌های دور تا کنون حشرات به شکل‌های مختلف با زندگی انسان ارتباط داشته‌اند و براساس این ارتباط حشرات را به دو گروه تقسیم می‌کنیم:

1- حشرات مفید؛

2- حشرات مضر.

   آیا تغذیه زنبورها از گل‌ها باعث خسارت به آن‌ها می شود؟

تحقیقات نشان داده است که زنبور عسل به ازای هر یک ریال عسلی که تولید می کند 4 برابر آن در افزایش کمی و کیفی محصولات کشاورزی از طریق گرده افشانی نقش دارد؛ و لذا این نظریه به هیچ وجه درست نیست. گروه دیگر از حشرات مفید، حشرات حشره‌خوار هستند و به دو گروه شکارگرها و پارازیتوئیدها تقسیم می‌شوند. حشرات شکارگر، حشراتی هستند که از طریق تغذیه حشرات آفت را مورد استفاده قرار می‌دهند و جمعیت آن‌ها را در طبیعت کنترل می‌کنند مانند کفشدوزک‌های خانواده ککسی نلیده ( Coccinellidea ) که حشرات کامل که لاروهای آن‌ها از شته تغذیه می‌کنند یا بال توری‌های خانواده‌ی کرایزوپیده ( Chrysopidae ) که آن‌ها هم شکارگر شته هستند.

 گروه دیگر از حشرات مفید پارازیتوئیدها هستند که تخم خود را بر روی بدن میزبان یا در داخل بدن میزبان قرار می‌دهند و بعد از اینکه لاروشان از داخل تخم خارج شد محتویات بدن میزبان‌شان را مورد تغذیه قرار می‌دهند و بعد از کامل شدن، و از بدن میزبان خارج می‌شوند و میزبان هم از بین خواهد رفت.

 چه حشراتی در بعضی از شرایط مفید و در بعضی از شرایط دیگر مضر می‌باشند؟

از سال 1900 تا 1920 چندین گونه از کاکتوس‌ها وارد استرالیا شدند. کاکتوس‌ها فاقد دشمن طبیعی بودند و هیچ موجود زنده‌ای از این گیاهان تغذیه نمی کرد. به همین دلیل به آفت بسیار مهمی تبدیل شدند و میلیون‌ها هکتار از مزارع استرالیا را تحت پوشش قرار دادند. بعدها محققین استرالیایی پروان‌هایی بنام ( Cactoblastis cactorum ) را وارد استرالیا کردند و کاکتوس‌ها را بطور کامل تحت کنترل در آوردند در حالیکه همین حشره ممکن است در شرایط دیگر بعنوان یک آفت مطرح شود.

 گروه دیگر از حشرات مفید، حشرات پاکسازی کننده محیط هستند و به دو گروه اصلی تقسیم می‌شوند:

 الف) حشرات مدفوع‌خوار؛ مانند سوسک‌های خانواده اسکارابیده ( Scarabaeidae )که از مدفوع جانوران در اکوسیستم‌ها تغذیه می‌کنند، و به این طریق محیط را هم از فضولات حیوانات پاک می‌کنند، و هم از افزایش جمعیت مگس‌های مضر جلوگیری می‌کنند.

 ب) حشرات لاشه‌خوار؛ مانند مگس‌های خانواده کالیفوریده ( Calliphoridea ) و سوسک‌های خانواده درمستیده ( Dermestidae ) ، که لاشه جاندارانی را که در طبیعت از بین می‌روند مورد تغذیه قرار می‌دهند و بدین ترتیب محیط را پاکسازی میکند.

گروه دیگر از حشرات مفید، حشرات خاکزی هستند بسیاری از حشرات یک بخش یا کل دوره زندگی خودشان را در داخل خاک سپری می‌کنند و از این طریق می‌توانند در بهبود خصوصیات فیزیکی خاک نقش داشته باشند.

گروه بعدی از حشرات مفید، حشراتی هستند که بعنوان غذای سایر جانداران و یا حشرات با ارزش غذایی مطرح هستند. حشرات توسط گروههای مختلفی از موجودات مورد تغذیه قرار می‌گیرند، بعنوان  مثال دوزیستان مانند قورباغه‌ها، مارمولک‌ها، بعضی از موش‌ها و بعضی از گونه‌های پرندگان به ویژه بعضی از آن‌ها که مختصراً از حشرات تغذیه می‌کنند. این پرندگان ارزش زیبایی شناختی دارند و چنانچه این حشرات در محیط نباشند این پرندگان هم که در واقع بصورت تخصصی از حشرات تغذیه می کنند از بین می‌روند.

گروه دیگر از حشرات مفید حشراتی هستند که ارزش هنری دارند مانند پروانه‌ها، حتی در شعر بسیاری از شعرای ما از پروانه استفاده شده است.

 

 

 

 

 

انواع حشرات

 

 

 

1- حشرات مفید

1- حشرات گرده افشان

2- حشرات تولید کننده فرآورده‌های تجاری و غذایی

3- حشرات حشره‌خوار   

الف- شکارگرها

 ب- پارازیتوئیدها

 

 

 

2-حشرات مضر

4- حشرات پاکسازی کننده محیط

الف- مدفوع‌خوار

 ب- لاشه‌خوار

5- حشرات خاکزی

6- حشراتی با ارزش غذایی

7- حشراتی با ارزش هنری 

  

 حشرات مضر

حشرات مضر بطور کلی به سه گروه اصلی تقسیم می شوند:

۱- حشراتی که از گیاهان تغذیه می‌کنند؛

۲- حشراتی که از فرآورده‌های انباری تغذیه می‌کنند؛



خرید و دانلود تحقیق درمورد آفات گیاهان زینتی


تحقیق درمورد دین رابطه آیین انسان وخالق است پس نیازی به ورود در سیاست ندارد

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 18

 

 

دین رابطه آیین انسان وخالق است پس نیازی به ورود در سیاست ندارد

رضا آسیائی

برای اینکه به منزل مقصود برسیم و راه را برای تحقیق باز کنیم در اول باید تعریف دین و تعریف سیاست را که هر دو لغات عربی است بدانیم. این به خاطر این است که یک عده فکر میکنند که دین در اسلام مانند دیگر ادیان و مذاهب غیر اسلامی تعریف شده و همین مطلب ایشان را به گمراهی کشانده است.

معنی دین:

دین نه تنها کلمه عربی است بلکه کلمه قرآنی است. فرهنگ لاروس عربی � فارسی آنرا چنین معنی میکند: آیین، کیش، اسم است برای تمام آنچه که بدان پرستش خدا کرده شود. ملت، مذهب.- فقه: اعتقاد به قلب و اقرار به زبان و عمل به جوارح. _: سیرت. طریقه. روش.- عادت.-: حال.-: کار. پرهیزگاری، خداشناسی، حساب، محاسبه، مُلک، حکمرانی، فرامانروائی، سلطنت، زمامداری، فرماندهی، حکومت، کشور داری، قضا داد رسی، تدبیر پایان کار را نگریستن. کار سازی "یوم الدین" روز حساب.

از معنی فوق به وضاحت معلوم میشود که دین در اسلام معانی مختلف دارد که حکومت داری و کشور داری و داد رسی و حکمرانی را در بر میگیرد نه اینکه مانند دیگر ادیان تنها عقیده به موجودات ماورای طبیعت باشد و در امور زنده گانی انسان ارتباط نداشته باشد. همچنان دین را در ادیان دیگر به زبان انگلیسی Religion مجبورأ ترجمه کرده اند چون در زبان های غربی کلمه ئی برای دین ندارند. در حالیکه اسلام یک Religion نیست بلکه یک روش زندگی کامل است. خداوند در مورد مکمل بودن اسلام منحیث دین در قرآن مجید چنین می گوید "الیوم اکملت لکم دینکم" یعنی امروز من دین شما را کامل کردم.

همچنان قاموس زبان انگلیسی مذهب را عنعنه و رسم رواج، اعتقاد به موجودات ماورای طبیعت تعریف میکند که به هیچ صورت معنی دین را در اسلام افاده نمی کند. زیرا تعریف دین در اسلام معنی و مفهوم همه جانبه و فراگیر دارد که همه امور زندگی را در بر میگیرد.

سوالی مطرح میشود اینکه آیا در یک دین مکمل میتوان کمبودی یافت؟ وقتیکه قرآن می گوید دین اسلام مکمل است پس چطور امکان دارد که در یک روش زندگی مکمل دین را از سیاست جدا پنداریم؟ وقتیکه ما نظر به آیه صریح قرآن قبول می کنیم که دین اسلام مکمل است پس ما نمی توانیم که به دست خود دین را برای مقاصد شخصی و گروپی و حزبی خود نا مکمل بسازیم و یا از اینکه مردم تحت نام اسلام بی عدالتی کرده اند دین را از سیاست جدا کنیم. و یا اینکه برای منافع شوم قوه های استعماری خدمت کرده باشیم، نام اسلام را نگیریم و داد از دیموکراسی زنیم در حالیکه در یک کشور مسلمان که زیاد تر از 99 در صد مسلمان باشد، باید عدالت اسلامی بر قرار شود.

تعریف سیاست:

سیاست که کلمه عربی یعنی السیاسیه است و تعریف آن بهبود بخشیدن به وضع مردم با رهنمائی کردن شان به آنچه مصلحت آنان است. اداره کردن امور مردم و حکومت کردن بر مردم می باشد.

می بینیم که سیاست هم در فرهنگ اسلام موقیعت خاص دارد که رهنمائی مردم است، پس دین و سیاست در فرهنگ اسلام نه تنها شامل است بلکه معنی بسیار ارزنده یعنی اداره امور و اصلاح مردم از طریق حکمرانی می باشد. هیچ عالم دین، جامعه شناس، بشر شناس مسلمان و غیر مسلمان و مستشرق در جهان نیست که ادعا کند که در اسلام دین از سیاست جداست. همه متفق علیه به همین نظر هستند که در اسلام دین از سیاست جدا نیست و اگر کسی چنین ادعا کند، واضحأ اسلام را ندانسته است و بهتر است قبل ازینکه نتیجه گیری کند باید مطالعات خود را توسعه دهد.

رابطه دین اسلام با سیاست از نگاه قران کریم:

در تعریف سیاست دیدیم که "بهبود بخشیدن به وضع مردم با رهنمائی کردن شان به آنچه مصلحت آنان است" مطرح شده است. از نگاه جامعه شناسی سیاسی زمانیکه چهار پدیده اجتماعی یعنی مبارزه برای یک هدف، تطبیق قانون، میانجی گری میان مردم و تحکیم عدالت یعنی قضاء در یک نظام مطرح شود، آن نظام مستقیمأ شامل محور سیاسی میشود. درین مقطع قرآن چهار پدیده اساسی را برای این رابطه مشرح کرده است. اول جهاد، دوم حکم به رهبری مردمی. سوم نشر و پخش عدالت و چهارم پدیده ملت که مراد از آن در اسلام همانا امت اسلامی می باشد.

اول جهاد:

جهاد در عرصه معنوی همانا تزکیه نفس و خود را اصلاح کردن است که یک مسلمان هر روز در جهد باشد تا از خود یک مسلمان راستین بسازد که این را جهاد اکبر گویند. در عرصه سیاسی جهاد عبارت است از آزاد ساختن انسان از هرگونه اسارت مانند بردگی، استعمار، شخصیت پرستی، ماده پرستی (ماتریالیزم)، قوم پرستی، زور گوئی یعنی دیکتاتوری، انارشیزم یعنی حالت سیاسی که قانون حکمفرما نیست و اجتماع در حالت بی قانونی به سر می برد، رهائی از اسارت فکری مانند شرک و کفر، موهومات، خرافات و هر گونه قید و بست که انسان را از راه تمدن، پیشرفت، تعالی پسمان سازد مانند ایجاد آزادی فکری، تساوی حقوق بین افراد جامعه، آزادی کلام و بیان، و آزادی سیر و سیاحت محروم سازد.

پس جهاد در اساس حرکتی است به سوی آزاد ساختن انسان تا از هرگونه قید و بست رهائی یابد. تنها در حالت آزادی است که انسان قادر میشود تا خدا را بشناسد و این از فکر آزاد سرچشمه میگیرد تا به خدا بپیوندد. قرآن مجید بار بار از تعقل یاد کرده و انسان را وا گماشته تا از تعقل کار گیرد و می گوید و "افلا تعقلون." یعنی آیا نمی اندیشید. کلمه "تعقلون" در بیست و چهار موضع قرآن پاک تذکر یافته است. انسان، به گفته امام شافعی آزاد خلق شده و باید آزاد زندگی کند[2]. در اسلام این آزادی را خالق انسان به انسان رحمت کرده است و هیچ کس نمی تواند آنرا از انسان بگیرد. از دید اسلام چون خداوند انسان را خلق کرده و بالاخره رجوع انسان بهخدا است، پس انسان تنها نزد خدا مسئول است و بس. وقتیکه انسان به خدا که همه هستی و نیستی اش در ید قدرت اوست خود را مسئول احساس کرد، مسئولیت خود را به مردم از طریق شناخت و عبادت خدا خود بخود می داند. پس جهاد نه تنها مبارزه در راه خداست بلکه تحکیم حکم خداوند است. جهاد اولین مسئولیت یک مسلمان است. جهاد بیداری یک مسلمان آگاه است. جهاد خود را آزاد ساختن است. از نگاه سیاسی جهاد محور اساسی جامعه سازی است مخصوصأ امروز که یک عده مسلمانان نام نهاد و سیکولر یعنی آنان که دین را تنها یک عقیده مذهبی و اخلاقی میدانند در خدمت استعمار نو در کشور های اسلامی قرار گرفته اند که نتیجه آن جز از بربادی تا حال چیزی نبوده است. جهاد بر هر مسلمان آگاه فرض است تا از حقوق اسلامی خود از طریق قلم، گفتار، و مبارزات سرتاسری سالم یعنی بدون دهشت افگینی دفاع کند. خداوند در مورد جهاد مکرر حکم کرده که ما دو آیت آن را از قرآن مجید نقل قول میکنیم. در آیه 72 سوره انفال میخوانیم که "کسانی که ایمان آورده اند و هجرت کرده اند و در راه خدا به مال شان و جانشان جهاد کرده اند" و متعاقب آن در همین سوره آیه 73 میخوانیم که "و کافران دوستان همدیگرند؛ اگر به این {سفارش} عمل نکنید، در زمین فتنه وفسادی بزرگ بر پا میشود" درین دو آیه چندین مطلب قابل تذکر است:

اول جهاد برای حصول آزادی فرض است



خرید و دانلود تحقیق درمورد دین رابطه آیین انسان وخالق است پس نیازی به ورود در سیاست ندارد


تحقیق در مورد رابطه انسان و خدا (word)

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 8

 

رابطه انسان و خدا

 

 

 

نوشتهء معروف آزاد

 

مقدمه:

 

اولین و شاید مهمترین سوالی که درذهن شما خطور می کند، اینست که چرا ما نیاز به بحث و گفتگو و تحلیل  مسئله ( رابطه خدا و انسان) درقرن حاضر داریم؟! دلایل زیادی را می توان نام برد، اما ٣ دلیلی را که شاید پررنگ تر نسبت به دلایل دیگر به نظر می رسند در اینجا یادآور می شویم. لازم به ذکر است که دراین بحث تا حد ممکن سعی شده است مطالب بصورت ساده و خلاصه بیان شود 

 

الف ـ فقدان معنویت در جهان کنونی

ب ـ سو استفاده از ادیان

ج ـ پیشرفت علم

 

پس از شرح و توضیح مختصری درباره سه دلیلی که در بالا نام برده شده است، به مسئله اثبات خدا و برهان ها و دلایل وجود خدا می پردازیم. سپس به مسئله جبر و اختیار انسان در ادیان پرداخته و تا حد مختصری آن را تحلیل می کنیم. امید انکه این مقاله برای شما مفید واقع شود.   

 

 

 

الف ـ فقدان معنویت در جهان کنونی

 

همانطور که می دانیم قرن 21 ، قرن فضا ، قرن علم و قرن مشینیزم می باشد ، که در آن احساسات  ، عواطف ومعنویات جای خود را به سیستم های کامپیوتری و انسان های آهنی داده اند و هـرروز این مسئله پررنگ تر می شود.   

مکتبهای فلسفی نو با طرح ریزی  ایدیالوژی و راه و رسم زندگی بشر سعی کرده اند تا مسیر زنده گی انسان را به سوی ایده آلها سمت و سو بدهند. سوال اینست که آیا براستی نوع بشر می تواند برای موجودی همسان خود راه و روش زنده گی را طرح ریزی کند و او را به کمال برساند یا نه؟ آیا انسان می تواند به جای ‹ من › کل تصمیم بگیرد و هنجارها و ناهنجارها را معین ساخته و تمام خواسته های بشر را کشف کرده و آن را درسیستمی قانون مند ارائه کند؟!    

 

در واقیعت هیچ علمی نتوانسته است ثابت کند که امکان حدس زدن لحظه بعدی انسان وجود دارد یا چه عملی از بشرسر خواهد زد و چه تصمیمی دارد. درعصر امروز همچنان که می بینیم به علت فقدان معنویت ، روابط انسانی و عاطفی روز به روز سرد تر شده و رو به زوا ل می باشد. این زوا ل و کاستی نتیجه توجه بیش از حد مکتب های فلسفی به مادی گرایی و یا بهتر بگوییم مکتب متریالزیم است.           

 

اغلب این مکتبها با کشیدن خط بطلانی برمسائل الهی و وجود ادیان و یا ایجاد سفسطه و نقد نادرست ادیان، بشر را به ترک معنویات دعوت کرده و او را به زرق و برق دنیوی و ماده گرایی علاقه مند می کنند. گاهی بشرچنان غرق دراین مسائل می شود که حتی فرصت فکر کردن درباره  زنده گی خویش را نیزپیدا نمی کند و پیوسته در این تلاش است که مبادا چیزی ازاین دنیا را از دست بدهد و به همین علت است که گاهی حاضر می شود هر عملی را برای رسیدن به اهداف  دنیای خود انجام دهد و ذهن مشوش خود را تسکین بخشد. بنابراین برای بشر امروزی ، معنویت و اعتقاد به وجود نیروئی ماورای ذهن بشری، فکتوری مهم و ضروری به شمارمی رود.  

 

ب ـ سؤ استفاده از ادیان و تبلیغ نادرست

 

موضوع دیگری که امروزه متأسفانه باعث پیدایش نگرشی منفی به ادیان شده است مسئله سوءاستفاده از ادیان است. در زمانی که اروپا به نام اروپای سیاه (دوران پیش از رنسانس) یاد می شد، کشیشان مسیحی به مردم قطعه های بهشت را می فروختند. در آن دوران کسی حق اکتشاف و اختراع نداشت و پیشرفت علم را مبارزه با نیروی خداوندی تبلیغ می کردند.

امروزه نیز بهره برداری های سیاسی – شخصی و اجتماعی از ادیان می شود و چهره ای نا خوشایند را از معنویات و الهیات ترسیم می کند که باعث بد بینی و به کناری گزاردن ادیان می شود. 

 

در اسلام، اغلب ملّا ها، چهره ای عبوس از اسلام طرح می کنند، گویی که اسلام فقط دین نفی کردن است. در حالیکه اگر منافع شخصی و سیاسی را از میان برداریم و با نگاهی دقیق تر و بازتر به تحلیل اسلام بپردازیم می بینیم که خداوند در همه جای کتاب آسمانی اش «قرآن» از عطوفت و مهربانی گفته است و هر جایی که چیزی را نفی کرده است، به جای آن راهی را که در لیاقت و شأن انسان است پیش پای او گزارده است. برای نمونه عمل زنا در اسلام نفی شده است و از منفورترین عمل ها به حساب می آید که اکثر عالمان دینی آن را مکررآ اعلام می کنند. اما سوال اینست که آیا به همان مقدار که این عمل زشت را نفی می کند، عمل ازدواج و عروسی را نیز تبلیغ می کنند یا نه؟ 

 

خداوند در سورۀ بقره، آیه 187 در مورد زن و شوهر فرموده است:

 

هُنَّ لِبَاسٌ لَکُم و اَنتُم لباس لَهُن

                                            «آنها لباس شما هستند و شما لباس آنها»

به این معنی که هر دو زینت و سبب حفظ یکدیگرند.

 

امروزه، بخصوص طبقه جوان نوعی بدبینی به مبلغان دین (شاید بهتر باشد که بگوییم با روش تبلیغ آنها) پیدا کرده اند که فاجعه بزرگی است! بنا بر این طبقه روشنفکر (البته باید یادآور شویم که مسئله روشنفکری خود بحث بزرگی است که از بحث این مقاله خارج است، چون امروزه بسیاری از مردم روشنفکر مأب ها را با روشنفکران به اشتباه می گیرند) وظیفه دارند که با تبلیغی علمی و روشی روشن تر به تحلیل مسائل معنوی و فلسفی ادیان بپردازند.    

 

ج ـ پیشرفت علم

 

چندین صد سال پیش چه کسی می توانست قبول کند روزی فراخواهد رسید که چند تن فلز بتواند در هوا معلق بماند؟ اما امروز برای ما انسانهای امروزی قبول کردن این موضوع امری بدیهی به شمار می رود. واضح است که بشر امروزی چه در زمینه علم و چه در زمینه های دیگر پیشرفت های عظیمی کرده است. فرزندی که در دنیای امروزی متولد می شود برای سوالهای خود، پاسخی منطقی با دلیل و مدرک و شواهد می خواهد.

 

امروزه دیگر نمی توانیم بزور چیزی را به کسی بقبولانیم یا بگوئیم چون پدرت فلان کار را کرده است تو هم آن را باید انجام بدهی. بنا بر دلایلی که ذکر شد، امروزه برای ترویج مسائل الهی، احتیاج به بیانی روشن و دلایلی عقلانی داریم که بتوانیم نسل امروزه را به ضرورت و اهمیت این مسئله آگاه کنیم و آنها نیز بتوانند مروج نسل های آینده بشوند. 

 

اثبات وجود خدا

 

همانطور که در مقدمه یادآور شدیم، با پیشرفت روزافزون علم بشری، برای توضیح و تحلیل ادیان احتیاج به اثبات وجود خدا از طریق علمی داریم تا بتوانیم برای آنان که دست به ا نکار قادر مطلق می زنند دلیل و شواهد متعدد بیاوریم.  ما در این قسمت شماری از استدلالها و براهین اثبات خدا را نام برده و مختصری درباره آنها توضیح می دهیم.   

 

1. برهان انتظام هستی (The Cosmological Argument)

 

اگر بخواهیم با بیانی ساده به تعریف این استدلال بپردازیم شاید بتوان گفت: «که وجود جهان هستی بهترین و محکمترین گواه برای وجود داشتن خداوند است.»

 

دو روش مختلف از برهان انتظام هستی عبارتند از:

1. استدلال علت اولیه

2. استدلال از احتمال وقوع

 

برای اینکه بدانیم تفاوت این دو روش چیست، پس از تعریف کلی برهان انتظام هستی خواهیم دید که این دو روش چگونه توانسته اند با نقد و اعتراض به استدلال انتظام هستی روبرو شوند و در واقع اعتراضهای‌ وارده را رد بنمایند.   

 

تعریف کلی برهان انتظام هستی بصورت استدلالی عبارتست از:

1. هر چیزی برای وجود داشتن نیاز به علتی دارد.

2. دنیا وجود دارد.

بنابراین:

3. دنیا نیاز به علتی برای وجود داشتن دارد.

4. اگر دنیا علتی برای وجود داشتن دارد، پس آن علت خدا می باشد.

5. خدا وجود دارد.

 

کسانی که به این استدلال اعتراض کرده اند و آن را رد نمودند، اعتراض خود را با سـؤالی اینگونه بیان می کنند:        

«آیا خدا هم علتی برای وجود داشتن دارد؟»

اگر با نگاهی سطحی به این سؤال بنگریم، مطمئنآ فکر خواهیم کرد که این اعتراض ساده سبب از بین بردن کل استدلال ما خواهد شد. همانطور که در چند سطر بالاتر عنوان شد استدلال اولیه و استدلال از احتمال وقوع با روشی منطقی به بحث با سوال اعتراض کنندگان مبنی بر علت به وجود آمدن خدا پرداخته اند.         

 

نخست استدلال بر پایه علت اولیه:

 

تفاوت بزرگی که بین دنیا و خدا وجود دارد اینست که دنیا در زمانی خاص به معنای فیزیکی آن به وجود آمده است. طبق استدلال بر پایه علت اولیه، می توان گفت هر چیزی که شروع و آغازی در بعد زمان دارد، نیاز به علتی برای بوجود آمدن دارد.                         

برای اینکه بتوان این مسئله را ساده تر بیان کرد در اینجا مثالی می آوریم.

یک میز چوبی را نجار در زمانی مشخص درست می کند که خود آن نجار هم در زمانی مشخص (که همان تاریخ تولد اوست) متولد شده است.   

بنابراین باعث بوجود آمدن آن میز چوبی، نجار بوده است و خود نجار هم بوسیله والدین خود متولد شده است. چه میز چوبی و چه نجار هر دو آغازی در زمان داشته اند. بنابراین باید باعث و علتی برای بوجود آمدن داشته باشند. بنا بر گفته های بالا، خداوند چون آغازی در بعد زمان ندارد، احتیاجی نیز به علتی برای پیدایش ندارد. در قالبی ساده تر و کامل تر «لم یلد و لم یولد»، نه زاده شده است و نه می زاید.                              

 

دوم استدلال از احتمال وقوع:

 

این استدلال را اینطور بیان می کنیم که تفاوت بین وجود داشتن دنیا و خدا اینست که ما به راحتی می توانیم بگوئیم چنین احتمالی می توانست وجود داشته باشد که اصلا دنیا به وجود نمی آمد. طبق «استدلال از احتمال وقوع»، هر چیزی که بتوان احتمال وقوعش را پیش بینی یا نفی کرد، علتی برای پیدایش و به وجود آمدن دارد. بنابراین در بحث موجودیت خدا یا وجود داشتن او بصورت احتمالی یک واقعه نبوده بلکه لازم بوده است، پس می توان گفت که خداوند بدون هیچ علتی و باعثی موجودیت دارد. چنانچه به مثال میز و نجار دوباره توجه کنیم، در نظر داشتن به استدلال احتمال وقوع می توان آنرا به صورت زیر بیان کرد:              

 

ما می توانیم بگویم که امکان به وجود نیامدن و ساخته نشدن میز چوبی به دست نجار وجود داشت، شاید نجار به جای آن میز چوبی وسیله ای دیگر می ساخت، همین تئوری برای خود نجار نیز صدق می کند. والدین او می توانند اصلا چنین فرزندی را نداشته باشند و یا فرزند آنها شخص نجار مذکور نباشد.  

 

 

استدلال هدف دار بودن جهان  (The Teleological Argument)

 

در جهانی که ما در آن زندگی می کنیم همه چیز به سوی هدفی در حرکت است، همچون تیری که از کمان رها شده و به سوی نشان خود در حال حرکت است. در حقیقت هدف دار بودن جهان از برهان نظم جهان استدلال می شود. در مثال تیر و کمان که بالاتر در جمله ای ذکر کردیم، ما نیاز به کسی داریم که تیر را به سوی هدف یا نشان هدایت کند. اگر همین مثال بسیار کوچک را در دامنه ای بزرگتر بخواهیم بررسی کنیم، خواهیم دید که این جهان بزرگ هم نیاز به نیرویی مافوق طبیعت دارد تا بتواند همه چیز را به سوی هدف و نشان خود هدایت کند.

 

بنابراین این موجود کامل و مطلق کسی جز خدا نمی تواند باشد. ویلیام پَلی، یکی از اساتید الهیات انگلیس دنیا را به ساعتی تشبیه کرده است که همه قسمتهای آن با نظم و ترتیب در کنار هم کار می کنند تا به آن هدف نهایی که نشان دادن زمان است برسند. پس با توجه به مثال ساعت، می توانیم دنیا را نیز به همین طریق در بعد وسیعتری مشاهده کنیم. تمام جانداران و غیرجانداران در نظمی شگفت انگیز به سوی هدفی در حال حرکت هستند.

 

 

برهان اخلاق  (The Moral Argument)

 

اینکه اخلاق چیست و شامل چه چیزهایی می شود، خود بحثی بزرگ است. اندیشمندان بزرگی در این باره مطلب نوشته اند، اما تعاریف و بیانها اغلب با هم فرق دارند. در برهان اخلاق اینگونه استدلال می شود که با توجه به اینکه اخلاق وجود دارد، بنابراین خدا هم وجود دارد.

شاید بتوان گفت که اخلاق متشکل از مجموعه ای از احکام و فرامین است. این احکام توضیحی درباره دنیا به قسمی که وجود دارد نمی دهند بلکه آنها چگونه باید بودن دنیا را توضیح می دهند. اینکه ما چگونه باید عمل کنیم و به چه صورتی به سوی کمال حرکت کنیم.

این امریست بدیهی که برای هر حکم فرمانی ما نیاز به حاکم (کسی که آن احکام را صادر می کند) داریم. قلمرو هر حکمی آنقدر می باشد که قلمرو حاکم آن حکم است. اما قلمرو اخلاق مطمئنآ از قلمرو نوع بشر بسیار اضافه تر است. بنابراین انسان نمی تواند حاکم اینگونه احکام باشد زیرا برای اخلاق ما احتیاج به کسی داریم که قلمرو او بی نهایت و نا محدود باشد، بنابراین چنین کسی فقط خدا می تواند باشد.

 

اگر با زبانی منطقی تر و با تعریفی کلاسیک تر بخواهیم این برهان را بیان کنیم، باید آنرا بصورت زیر ارائه کنیم.

 

1. اخلاق شامل مجموعه ای از احکام و فرامین است.

2. برای هر حکم و فرمانی ما نیاز به حاکم و فرمانده داریم.

بنابراین

3. حاکمی وجود دارد که اخلاق را حکم کرده است.

4. قلمرو احکام بستگی به قلمرو حاکم آن احکام دارد، یعنی این دو مقدار با هم برابر است.

5. قلمرو اخلاق نا محدود است.

بنابراین:

6. حاکمی که احکام اخلاقی را صادر می کند دارای قلمرویی نامحدود است.

7. تنها خداوند می تواند چنین قلمرو نا محدودی را داشته باشد.

بنابراین:

8. حاکمی که احکام و اخلاق را صادر می کند خداوند است.

بنابراین:

9. خداوند وجود دارد.



خرید و دانلود تحقیق در مورد رابطه انسان و خدا (word)


تحقیق در مورد خلقت انسان (word)

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 38

 

رابطه انسان با خود در قرآن

گاهی انسان نسبت‏به خود و ارزشهای خود جاهل است چنانکه خداوند می‏فرماید: ما امانت [الهی و بار تکلیف] را بر آسمانها و زمین وکوهها عرضه کردیم، پس، از برداشتن آن سرباز زدند واز آن هراسناک شدند، و [لی] انسان آن را برداشت; راستی او ستمگری نادان بود. (احزاب;۷۲).

مسئولیت دین در زندگی انسان، تنظیم روابط انسانی است و روابطی که دین در زندگی انسان به تنظیم آنها می‏پردازد چهار نوع است:

۱) رابطه انسان با خدا

۲) رابطه انسان با خود

۳) رابطه انسان با دیگران

۴) رابطه انسان با اشیاء و افکار

این روابط جنبه مثبت و منفی دارند. رابطه انسان با خدا گاهی به بندگی، توبه، تضرغ، اخلاص، حسن ظن، شکر و یقین متصف می‏شود و گاهی به کفر، انکار، استکبار و سوءظن. رابطه انسان با دیگران گاهی به تندی، زورگویی، ملامت، دشمنی، جنگ، بغض، خیانت و تنفر متصف می‏شود و گاهی به نرمی، بخشش، آسان‏گیری، تسامح، خدمت، دوستی، نیکی و امانت. رابطه انسان با اشیاء و افکار گاهی به افساد، تبذیر، تخریب و اهمال متصف می‏شود و گاهی به اصلاح، آبادانی، رشد و حفظ رابطه انسان با خود بعد از رابطه با خدا از مهمترین، پیچیده‏ترین، ظریفترین و دقیق‏ترین این روابط بشمار می‏آید. گاهی انسان نسبت‏به خود و ارزشهای خود جاهل است چنانکه خداوند می‏فرماید:

ما امانت [الهی و بار تکلیف] را بر آسمانها و زمین وکوهها عرضه کردیم، پس، از برداشتن آن سرباز زدند واز آن هراسناک شدند، و [لی] انسان آن را برداشت; راستی او ستمگری نادان بود. (احزاب;۷۲).

جاهل به خود و به ارزشهای خود، ظالم به خود است و گاهی انسان از کسانی است که خداوند خودش را به آنها نشان داده و آنها را به ارزشهای خویش واقف ساخته و به آیات خود آگاه نموده است.

چنانکه خداوند می‏فرماید:

«به زودی نشانه‏های خود را در افقها [ی گوناگون] و در دلهایشان بدیشان خواهیم نمود تا برایشان روشن گردد که او خود حق است‏» (فصلت: / ۵۴). گاهی انسان ارزش خویش را شناخته به آن احترام می‏گذارد، و گاهی نفس خود و مواهبی را که خداوند در آن قرار داده کوچک شمرده و آن را حقیر می‏شمارد. گاهی از خود فرار می‏کند و به انواع کارهای بیهوده‏ای که باعث دوری وی از خود می‏گردد، روی می‏آورد، به مواد مخدر و خودکشی پناه می‏برد. گاهی می‏داند که چگونه با جدیت‏با واقعیت مواجه شود. گاهی با خود هماهنگ است و گاهی در رابطه‏اش با خود دچار آشفتگی و پریشانی است. گاهی دوست دار خود است و گاهی دشمن خود، گاهی به یاد خویش است و گاهی خود را فراموش می‏کند. گاهی بر خویشتن مسلط است و گاهی نفس بر او غالب است، گاهی در خود فرو می‏رود و گاهی عکس این حالت را دارد، گاهی خود را هلاک می‏کند و گاهی باعث احیاء خود می‏شود، خداوند می‏فرماید: «و جز خویشتن را به هلاکت نمی‏افکنند» (انعام: ۲۴)

گاهی با خود صادقانه رفتار می‏کند و گاهی به آن خدعه می‏زند، خداوند می‏فرماید: «ببین چگونه به خود دروغ می‏گویند و آنچه بر می‏بافتند از ایشان یاوه شد.» (انعام: ۲۴) گاهی به خطای خویش اعتراف نموده و خود را مورد انتقاد قرار می‏دهد، گاهی مغالطه می‏کند و خطاهای خود و هواهای نفسانی را نیکو جلوه می‏دهد، گاهی عنان نفس را در شهوترانی رها می‏کند و گاهی با تمام نیرو آن را تحت‏سلطه خویش قرار می‏دهد و از حدود الهی تجاوز نمی‏کند. گاهی در طلب راحتی و غرق در شهوات عنان نفس را رها می‏کند و گاهی با تحمل زحمت و مشقت در رشد و کمال آن می‏کوشد. گاهی خود را بالا می‏برد و گاهی خود را کوچک می‏شمارد، گاهی به حالت از خود بیگانگی دچار می‏شود، گاهی با آن مانوس و در خلوت تنهائی با تامل در خود لذت می‏برد و از این قبیل روابط مثبت و منفی با خود. از آنجا که رابطه انسان با خود غالبا ازظرافت‏خاصی برخوردار است، هنگامی که این رابطه منفی است‏خسارت آن را درک نمی‏کند. گاهی انسان در تجارت مال (کم یا زیاد) ضرر می‏بیند اما آن را احساس می‏کند و درصدد جبران بر می‏آید، لکن گاهی به خودش زیان می‏رساند - که از بزرگترین نوع خسارت به شمار می‏آید - و این خسارت پیوسته زیاد می‏شود تا همه وجودش را فرا می‏گیرد، «قسم به عصر که واقعا انسان دستخوش زیان است.» (و العصر) و باز می‏فرماید: «خودباختگان کسانی‏اند که ایمان نمی‏آورند.» (انعام: ۱۲) گاهی انسان به فرد دیگری غیر از خودش ظلم می‏کند در این صورت آن را احساس می‏کند و می‏کوشد از طریق نیکی و عدل آن را جبران کند، لکن گاهی به خود ظلم می‏کند اما آن را احساس نمی‏کند گاهی انسان بی‏گناهی را از بین می‏برد و به بزرگی گناه خود پی می‏برد، و گاهی خودش را هلاک می‏کند اما این گناه را درک نمی‏کند.

خداوند می‏فرماید: «از بین نمی‏برند جز خودشان را». ضرر ناشی از رابطه منفی انسان با خود، شبیه ضرری است که از رابطه منفی وی با خداوند به او می‏رسد. امروزه رابطه انسان با خود ضمن تحلیلهای روانی در دایره محدودی بررسی می‏شود. در حالی که اولین بار قران به این رابطه و اهمیت و ارزش آن در زندگی انسان اهتمام ورزید و انسان را به آن آگاه نمود، بررسی‏های روانی و انسانی تا کنون قادر به گشودن پیچیدگی این رابطه نشده‏اند. و قران این افق گسترده از روابط انسانی را گشود.

● نمونه‏هایی از رابطه انسان با خود در قران

روش قران در این مساله این است که در ضمن مفاهیم متعدد، موارد این رابطه را بیان می‏کند و با لطافت از آنها می‏گذرد، به نحوی که انسان به سادگی متوجه تصور و فهم جدید از روابط انسان نمی‏گردد، اما وقتی مجموع آیات را در نظر بگیریم و بعضی را با بعضی دیگر ضمیمه کنیم، در می‏یابیم که قران فهم و تصور جدیدی از روابط انسانی را برای ما بیان نموده است و افق تازه‏ای را که در تاریخ تفکر بشر بی‏سابقه بوده به روی ما گشوده است. در اینجا ابتدا مواردی از آیاتی که رابطه با خود را بیان می‏کند، ذکر می‏کنیم و آنگاه به بررسی آنها می‏نشینیم.

۱) گاهی انسان برای بدست آوردن خشنودی خداوند خودش را به خدا می‏فروشد «و در عوض خشنودی خداوند را بدست می‏آورد» و این از بهترین معاملات در زندگی انسان به حساب می‏آید، خداوند می‏فرماید: «و از میان مردم کسی است که جان خود را برای طلب خشنودی خدا می‏فروشد و خدا نسبت‏به [این] بندگان مهربان است. (بقره: ۲۰۷)

۲) گاهی‏خود را به‏سفاهت می‏زند که‏این از زشت‏ترین نوع سبک مغزی بشمار می‏رود، خداوند می‏فرماید: «وچه کسی - جز آنکه به سبک مغزی گراید - از آیین ابراهیم روی بر می‏تابد؟ و ما او را در این دنیا بر گزیدیم; و البته در آخرت [نیز] از شایستگان خواهد بود.» (بقره: ۱۳۰)

۳) گاهی به خود ظلم می‏کند; هر چند این مطلب عجیب به نظر می‏رسد لکن در زندگی انسان وجود دارد، خداوند می‏فرماید:



خرید و دانلود تحقیق در مورد خلقت انسان (word)