لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 21
شرایط و ویژگی های مدیر از دیدگاه اسلام
اکثر پژوهشگران و نویسندگان معتقدند ،جهان بینیها ،اعتقادات ،بینشها و نگرشهای حاکم بر یک جامعه هستند که معیارها و ملاکهای شایستگی وموفقیت افراد را تعیین می کنند ،مکتب حیات بخش اسلام نیز که در جز جزء زندگی اجتماعی ،سیاسی و اداری افراد نظر و حضور داشته ،داشتن ویژگی هایی را برای موفقیت مدیر لازم و ضروری می داند که برخی از ویژگی های عمده آن اشاره می کنیم :
ایمان به هدف و علاقه مندی به کار
اولین ویژگی و معیار برای موفقیت یک مدیر بطور طبیعی ایمان به هدف و یا علاقه مندی به کار و یا باور باطنی به آنچه که به عنوان وظیفه می نگرد هست یکی از دانشمندان در تبیین این ویژگی می نویسد.
«کشش درونی و علاقه باطنی به هر کاری که انسان انجام آن را به عهده می گیرد از عوامل بزرگ موفقیت اوست ،زیرا عشق و علاقه به کار (هدف ) مانع از آن می شود که غبار خستگی بر روان انسان بنشیند ،نه تنها احساس خستگی نمی کند بلکه دوری از کار در او ایجاد خستگی می کند ،عشق و علاقه به کار ،روح ابتکار و نوآوری را در انسان زند می سازد و در پرتو کشش درونی مشکلات برطرف می شود در حالی کهع کار از روی بی میلی (تردید ) و بی رغبتی نه تنها پیش نمی رود بلکه درجا هم می زند».
وقتی هدف ،روشن و قابل دسترسی و واقع بینانه باشد علاقه به نیل آن چند برابر می شود و مدیری که هدف و وظیفه برای او قابل درک و قابل دسترسی و روشن باشد شدیدا به تحقق آن علاقه مند و برای پیشبرد آن نهایت تلاش را خواهد نمود.
پیامبر (ص) به عنوان شایسته ترین فردی که اقدام به تشکیل حکومت از طریق ایجاد سیستم مدیریت اسلامی نمود دارای چنین ویژگی بودند که از عوامل عمده موفقیت او محسوب می شود و بر این اساس خداوند دربارزه او می فرمایند:«پیامبر به آنچه (فرمانها و دستورهای خداوند) از سوی خداوند بر او نازل شده ایمان و باور قلبی داشتند.
ایمان و علاقه رسول خدا به ماموریت و وظیفه اش از تمام تلاشها م کوششها و از تمام زوایای زندگانیش پیدا بود ایستادگی پیامبر در جنگ احد نمونه بارز این ویژگی است که خداوند خطاب به او می فرمایند :
«ما انزلنا علیک القران لتشقی »
«ما قرآن را (فرمان و ماموریتها) بر تو نازل نکردیم که اینگونه خود را به زحمت افکنی »
همین ایمان عمیق به هدف بود که به دعوت او جاذبه خاصی داده بود.
انبیا و فرستادگان خداوند ،مدیران عمومی جامعه خویش بودند که از طریق هدایت افراد کار و ماموریت خود را شروع نمودند و در سخت ترین شرایط بدون امکانات کافی موفقیتهای بزرگی به دست آوردند بنابر این نخستین و مهمترین ویژگی برای موفقیت مدیر ایمان به هدف و علاقه مندی به کار می باشد.
علم و آگاهی و تخصصو مهارت لازم
از جمله ویژگی های مدیر که شرط موفقیت او نیز محسوب می شود علم و تخصص و مهارت مربوطه است دانش و آگاهی لازم از گذشته های قبل نیز ضروری بوده و به آن تاکید شده است بر همین اساس خداوند افراد را به اهل علم و دانش ارجاع داده و می فرمایند:
« همیشه از اهل علم و دانش بپرسید و به آنها مراجعه کنید»
و نیز در گزینش طالوت و در پاسخ ایرادات قوم بنی اسرائیل به این انتصاب فدو ویژگی برجسته او را یاد آور شده و فرموده :
«خداوند او را برای شما برگزید و به او توانایی (قدرت ) و دانش (تخصصی ) لازم را بخشید.»
از این آیه استفاده می شود که «کار را باید به کاردان سپرد» و یا حضرت یوسف ویژگی خود را برای پذیرش مسئولیت علیم بودن و کاردانی و دانش خود یاد آور می شود و فرماید:
«مسئولیت خزانه داری را به من بسپارید ،زیرا من امانتدار و به کار (وظیفه ) آگاهی دارم »
علم و دانش و به اصطلاح تخصص راه را روشن می سازد و مشکلات را برطرف می کند مقصود از دانایی دانش مربوط به موضوعی است که مدیریت آن را بر عهده گرفته است . و از دیدگاه اسلام علاوه بر ایمان و اعتقاد به ارزشهای مکتبی دانش اداره و انجام وظیفه و آگاهی لازم نسبت به آنچه که باید انجام دهد ضروری است با تاکید بر این ویژگی پیامبر (ص) می فرمایند:
« هر گاه حاکم فردی را به عنوان مدیر و کارگزار انتخاب نماید در حالی که می داند در جامعه اسلامی شایسته تر و آگاه تر از او به کتاب (قران ) و
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 8
سلامتی و حفظ تندرستی در اسلام
دین مقدس اسلام، دین اکمل خاتم الرسل محمد بن عبدالله صلی الله علیه و آله ، حاوی نکات غنی و ظریف از بهداشت کامل در زندگی فردی و اجتماعی است و عمل به این توصیه های بهداشتی، ضامن سلامت فردی و اجتماعی اوست. البته در اسلام، حفظ تندرستی، این نعمت ارزشمند الهی بر همگان واجب است و حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله می فرماید: «دو نعمت است که مردم قدر آن را نمی دانند: یکی سلامتی و دیگری جوانی». چون تندرستی از بزرگ ترین نعمت های خداوند متعال است، باید در حفظ آن بکوشیم و پیش از آنکه بستر بیماری را در آغوش بگیریم، به اصول بهداشتی توجه و با حفظ بهداشت خصوصی و عمومی و روانی از ایجاد بیماری تا حد توان پیش گیری کنیم.
پیام متن:
توجه به سلامتی، به عنوان نعمتی ارزشمند.
بهداشت فردی
بهداشت فردی عبارت است از نظافت شخصی؛ از نظر پوست بدن، دست ها، ناخن ها، پاها، موی سر، دندان ها، دیگر اعضای بدن، لباس و وسایل شخصی.
دست ها بر اثر تماس با برخی اشیا که بیشتر استفاده می شود، مانند: اجزای داخل وسایل نقلیه، درب ها، پول و غیره و یا با انجام کارهایی چون: توالت رفتن، باغبانی، دست زدن به حیوانات و تماس با بیماران، آلوده می شوند. از این رو، برای حفظ سلامتی، شستن دست ها با آب و صابون پس از این گونه موارد و پیش از پرداختن به کارهای حساس، بسیار لازم است.
پیام متن:
شستن دست ها پیش از انجام هر کاری.
بهداشت پوست بدن
برای تمیزی پوست بدن، باید همیشه بدن را با آب و صابون شست وشو داد تا پوست از وجود چرک و کثافات پاک شود و تازگی و نرمی خود را باز یابد و به وظیفه زیستی خود عمل کند. اما مهم ترین اصولی که در استحمام کردن باید رعایت کرد، عبارتند از:
1. استحمام، بلافاصله پس از صرف غذا صحیح نیست.
2. لازم است افراد برای استحمام، از دوش استفاده کنند، استفاده از خزینه درست نیست و باعث انتشار بیماری های پوستی می شود.
3. بنابر دستور اسلام، نباید از آبی که دیگری خود را شسته است، حمام کرد.
4. باید از تمیزبودن آب مصرفی مطمئن بود.
5. از وسایل شخصی استحمام استفاده شود؛ زیرا استفاده از وسایل دیگران از قبیل: شانه، لیف و... موجب انتشار بیماری می شود.
پیام متن:
1. استفاده از وسایل شخصی؛
2. استحمام مرتب.
بهداشت دهان و دندان
دهان، عضوی مهم از بدن برای انجام بسیاری کارهاست. نرم کردن غذا به وسیله دندان ها، به وظیفه دستگاه گوارش در هضم غذا بسیار کمک می کند و کسانی که دندان های سالمی ندارند، به سوءهاضمه و یا دیگر ناراحتی های داخلی دچار می شوند. ازاین رو،باید برای نگهداری درست دندان ها بکوشیم. برای این کار لازم است پس از صرف غذا دندان ها را مسواک بزنیم تا ذرات غذا از لابه لای دندان ها خارج شوند، اگر مسواک در دسترس نباشد، دهان باید با آب تمیز شسته شود. برای تمیزکردن لای دندان ها نیز، استفاده از نخ دندان توصیه می شود.
سالم بودن لثه ها برای سلامت دندان ها اهمیت بسزایی دارد. از تحریک لثه ها به وسیله سنجاق، چوب کبریت و یا اشیای نوک تیز باید خودداری کرد. پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله درباره بهداشت دهان و دندان می فرماید:
لَوْ لا اَنْ اَشُقَّ علی امّتی لَاَمَرْتُهم بالسَّواکِ فی کُلّ الصلاة.
اگر ترس از زحمت و مشقت نبود، مسواک را برای هر نماز بر پیروانم واجب می کردم.
پیام متن:
1. نگهداری از دهان و دندان؛
2. پرهیز از ابزارهای غیربهداشتی برای تطهیر دندان ها.
بهداشت از دیدگاه قرآن
اسلام، راهنمای مطمئن انسان در تمام ابعاد زندگی، درباره اصول کلی طب و بهداشت نیز دستوراتی به مسلمانان می دهد. قرآن مجید برخی امور را حرام و بعضی دیگر را مباح و حلال دانسته است که به طور مسلم، همه این سفارش ها بنابر حکمت خاص خود و با توجه به وضع جسم و جان انسان تشریح شده اند. هر آنچه در قرآن، حرام شناخته شده است، بی شک از لحاظ مادی یا معنوی برای مردم زیانبارند و هر چیزی که در قرآن، از آن به حلال و مباح یاد می شود، بر صحت جسم و روح تأثیرگذار است. قرآن کریم آدمی را از زیاده روی در تغذیه نهی کرده و فرموده است:
کُلُوا وَ اشْرَبُوا وَ لا تُسْرِفُوا إِنَّهُ لا یُحِبُّ الْمُسْرِفینَ. (اعراف: 31)
بخورید و بیاشامید، اما اسراف نکنید که خداوند اسراف کنندگان را دوست ندارد.
مضمون این آیه از مهم ترین دستورات بهداشتی اسلام است و بنابر تحقیقات دانشمندان نیز سرچشمه بسیاری از بیماری ها، مصرف اضافی غذاست که در واقع، بار سنگینی برای قلب و دیگر دستگاه های بدن بوده و زمینه ای برای شروع انواع ناراحتی های جسمی می باشد. ازاین رو، نخستین گام برای درمان بسیاری از بیماری ها، تصمیم جدی داشتن برای رعایت این توصیه اسلام است تا جسم و روحی پاک و سالم داشته باشیم.
پیام متن:
پرهیز از پرخوری، از دیدگاه قرآن.
بهداشت بدن از نظر قرآن
قرآن مجید پیروان خود را برای زیستن در محیطی پاک و مطمئن به حفظ بهداشت فردی و اجتماعی فرا می خواند. خداوند پس از بعثت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله به او می آموزد که «وَ ثِیابَکَ فَطَهِّرْ؛ جامه خود را پاکیزه ساز». (مدثر: 4) و بر آن اساس، امت او را به دین خود دعوت می کند و در ستایش پاکان می فرماید: «إِنَّ اللّهَ یُحِبُّ التَّوّابینَ وَ یُحِبُّ الْمُتَطَهِّرینَ؛ خداوند توبه کنندگان را دوست دارد و پاکان را نیز دوست دارد». (بقره: 222)
قرآن به نقش آب در پاکیزگی نیز اشاره می کند و می فرماید: «وَ أَنْزَلْنا مِنَ السَّماءِ ماءً طَهُورًا؛ از آسمان آبی فرو فرستادیم که پاک و پاک کننده است». (فرقان: 48)
در حقیقت، سفارش اسلام برای وضوساختن پیش از هر نماز واجب و مستحبی در شبانه روز و یا غسل های واجب و مستحب، دلیل محکمی بر اهمیت پاکیزگی و نظافت، در آموزه های اسلام است. هنگام غسل و وضو واجب است که آب به سطح پوست برسد که این دقت، تمیزی بدن را به حد کافی در پی دارد، خداوند در سوره مائده، آیه 6 می فرماید:«خداوند نمی خواهد مشکل برای شما ایجاد کند، بلکه می خواهد شما را پاک سازد و نعمت خود را بر شما تمام کند، شاید شکر او را به جا آورید».
پیام متن:
نظافت لباس و بدن.
طب و بهداشت در احادیث
احادیثی که از پیامبر صلی الله علیه و آله و پیشوایان معصوم علیهم السلام نقل شده است، سرشار از مسائل و دستورات پزشکی، از جمله درباره سلامت، بیماری، بهداشت فردی و روانی و اجتماعی و خواص برخی میوه ها و سبزی ها و دیگر موضوعات، مربوط به پزشکی است.
پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله فرمود: «اَلْمِعْدَةُ بَیْتُ الدّاء وَ الْحِمْیَةُ رَأْسُ کُلِّ دَوا؛ معده خانه هر بیماری است و پرهیز سرسلسله هر دارو و درمانی ست».
علم پزشکی ثابت کرده است که ریشه هر مرض مزمن، اختلالات جهاز هاضمه است که بر اثر پرخوری و یا خوردن غذاهای ناسازگار و ناسالم پدید می آید. معده کانون بیماری هاست؛ زیرا انرژی را به صورت خون در می آورد و خون اگر مسموم و ناسالم باشد، بیماری تولید می کند.
پیام متن:
پرهیز از پرخوری در روایت ها.
بهداشت روانی در اسلام
در متون اسلامی روح و روان واقعیتی انکارناپذیر است. آفرینش روان، از آنِ خداست و حیات آن ابدی ست. از دیدگاه قرآن، انسان ترکیبی از ماده و روان است و شرافت انسان، به روان اوست.
معنای لغوی بهداشت روانی، سالم نگهداشتن آن از هر گونه آسیب است و همچنین در ایجاد آمادگی برای سازش منطقی با پیشامدهای مهم زندگی در محیط خانه، مدرسه، دانشگاه، محیط کار و... بسیار راهگشاست.
احترام به شخصیت و حیثیت انسان بر همگان واجب است و تا زمانی که ارزش و جایگاه افراد نادیده گرفته شود، سلامت فکر، تعادل روان و بهبود روابط انسانی تحقق نخواهد یافت.
بهداشت روانی عبارت است از: تأمین سلامت فکر و روان در جهت سازگاری فرد با خود و با محیط زندگی، قدرت پذیرش واقعیت های موجود و شکوفایی استعدادهای بالقوه خویش.
پیام متن:
1. حقیقت روح و روان در اسلام؛
2. تعریف بهداشت روانی.
معیارهای بیماری و سلامت روانی در مکتب اسلام
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 8
بیماری های روانی صدر اسلام
استاد گرامی: سرکار خانم آرام
دانشجو: پریسا مرادی
بسم الله الرحمن الرحیم (( ... فی قلوبهم مرض فزادهم الله مرضا ولهم عذابا الیم...))دردلهاشان مرضی است پس خدا به کیفر نفاقشان آن بیماری را زیادتر
کرد که برای آنها عذابی درد ناک است )) سوره بقره آیه 9
1-انسان و سایر موجودات از نخستین روز پیدایش آنها بر سطح کره زمین همواره گرفتار بیماری های جسمی و روانی های عدیده ای بوده است مانند حصبه، وبا ،
طاعون ، سرطان ، ناراحتی های قلبی و مغزی ، صرع،اسکیزوفرنی، شیزوفرنی
،و ....... . تمامی بیماری های جسمی و روانی منشاء نارسایی سیستم بدن خود انسان و یاموجودات دیگر داشته است . ولی بسیاری از امراض دیگر بوده وهستند
امراضی که ابتدا افراد در این سلامت جسمی وروحی دچار آن شده و کم کم سایر
افراد اجتماع همانند یک بیماری مسری گرفتار آن شده و به مرور ایام در اجتماع
نهادینه گردیده است . اینگونه امراض به مراتب از انواع مذکور در بالا خطیرتر
و علاج آن مشکلتر است .مانند تعصبات جاهلانه وکورکورانه در خصوص باورهای قومی ، مسلکی ، و.... . زدودن این گونه بیماری ها از روان بیمار چون
طی سالها ونسلها در اندرون و باور اجتماع جا خوش کرده است امری مشکل و
سالها احتیاج به کار صحیح دارد و در ثانی چون عده زیادی که با هم وجوه اشتراک فراوان دارند به آن گرفتار شده اند تا اکثریت قریب به اتفاق مبتلایان
از آن پاک نشوند بیماری ریشه کن نخواهد شد یا حد اقل بیخطر نخواهد شد .
یکی از این امراض که بشر و منجمله مردمان زمان پیامبر گرامی وحتی مسلمانان
صدر و بعد اسلام به آن دچار بودند خرافه گرایی است . نمونه های فراوانی از این مرض اجتماعی در قرآن کریم بیان شده است . با وجود آ یات روشن و منطقی که
توسط پیامبر الهی برمردم آن زمان وبه تبع آن برمردم بعد آنها ارایه میگردید باز هم می بینیم که آنها در مقابل سخن حق با گفتار و رفتار های غیر منطقی ایستادگی نموده ومینمایند . روشن ترین این موارد را میتوان در آیات 90الی 93 سوره اسراء مشاهده کرد (( ما به تو ایمان نمی آوریم مگر اینکه چشمه آ بی از زمین به جوشانی یا اینکه باغستانی از نخل و تاک داشته باشی که جویها در آن روان باشد
یا چنانکه پنداشته ای قطعه ای از آ سمان برما فرود آید یا اینکه خدا و فرشتگان را
به ما نشان دهی یا اینکه خانه ای از طلای ناب داشته باشی و یااینکه برآسمان برشوی و عروج ترا به آسمان قبول نمی کنیم مگر اینکه از آ سمان نامه ای بر صدق گفتار خود فرود آوری که ما آن را به خوانیم . به آنها بگو: مگر من غیر از بشری هستم فرستاده شده ؟ )) . در آیه های 94و95 سوره مذکور خداوند به این
خواسته های نامعقول آنها پاسخ میدهد ))چرا مردم به مطلب حق گردن ننهاده و متوقعند فرستاده خدا ملائکه باشد ؟ به آنها بگو : اگر در زمین فرشتگانی زندگی
میکردند پیغمبر را از جنس خود آنها معین کرده فرشته می فرستادیم)).
این دو آیه روشن و منطقی ، بطلان خرافات و سخافت عقاید آنهارا به آنها نشان
میدهد و عادات زیان بخش و خلاف آدمیت را نهی میکند . آنچه موجب مخالفت
و بهانه گیری آنها بود عادات جاهلانه ای بود که به آن خوگرفته واز کودکی به آنها القاء شده و در ذهن آنها ریشه دوانیده بود و می بینیم هم اکنون در قرن بیست ویکم
، قرن طلایی شکوفایی علم و دانش و اندیشه بشری هنوز ملیون نفر از افراد بشر تابع عقل نبوده و منزه از عادات و معتقدات تلقینی نیستند . یا در آیه 20سوره یونس (( مشرکان می گویند چرا نشانه ای از خدایش ظاهذ نمیشود ؟ به آنها بگو امور غیبی مخصوص ذات پروردگار است من هم منند شما از منتظران هستم ))
و نظایر آن سوره رعد آیه7 ، و...... مجموعا در 25 آیه از سوره های قرآن
و به وضوح درآیه 111از سوره انعام خداوند می فرماید (( اگر ملائکه هم به سوی آنها بفرستیم و مردگان نیز از قبر برخیزند و با آنها سخن گویند این مردم ایمان نمی آورند مگر اینکه خدا به خواهد )) . در آیاتی دیگر نیز دلایل روشنی به همین مضمون بیان گردیده است که خداوند با وجود آنکه بزای اقوام یهود ، صالح،
نوح و......... معجزاتی هم ارایه نمود ولی مردمی که گرفتار مرض خرافه گرایی و باور های غلط اجداد خود بودند از سخن حق رو بر تافتند و به گمراهی خود ادامه دادند . وحتی زمانی که خداوند در مورد رسول گرامیش اعلام میدارد که اگر
قبول ندارید قرآن کلام خداوند است 10سوره یا یک سوره یا حتی یک آیه نظیر آن
ارایه نمکایید باز هم گرفتاران مرض خرافه پرستی چون از ارایه آن عاجز شدند
به عناد خود ادامه دادند وگفتند این سخنان را افرادی دیگر ( سلمان ویا...) به پیامبر خداوند القاء مینماید .
2- از دیگر امراضی که که همانند خرافه پرستی در مردم زمان رسول گرامی اسلام ریشه اجتماعی داشته و دارد درغ گویی است . با وجود اینکه دروغ در همه ادیان الهی ، مسلک های غیر الهی و به طور کلی در همه جوامع بشری همواره
عملی مذ موم وناپسند بوده وهست ولی زمانی که این کار زشت ابتدا فرد و کم کم
جامعه را آلوده کرد وقبح آن از میان رفت زدودن این گناه بزرگ از جامعه کار بسیار مشکلی است . در قرآن کریم بیش از 80آیه در مذمت دروغ ودروغ گویان
بیان شده است . احادیث فراوان از پیامبرگرامی و ائمه اطهار در دروغ و دروغگویی صحبت شده که معروفترین آنها (( الکذب راس کل خطیئه )) یعنی
دروغ سر چشمه همه گناهان است می باشد با وجود همه اینها متاسفانه و بسیار هم
متاسفانه در اجتماعات قبل وبعد از صدر اسلام مردم به این بیماری خطر ناک و بسیار مسری دچار بودند که در حال حاضر هم عده بسیار کثیری به آن آلوده اند.
3- یکی دیگر از انواع امراض اجتماعی که مردم قبل و بعداز اسلام گرفتار آن بودند بیماری نفاق و نیرنگ است . با کمال تاسف می بینیم نه تنها در صدر اسلام ونهتنها در جوامع اسلامی که در همه جوامع بشری و در همه زمانها و باوجود منفور بودنش دامنگیر همه بوده است . در کتاب مبین قرآن سوره ای به نام منافقون وجود دارد . این سوره از سوره های مدنی است یعنی در مدینه بر رسول
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 4
اسلام و سینما
هدف از طرح این بحث این است که ببینیم: ارزیابی سینما در کدامیک از حوزههای معرفت دینی ممکن است؟ برای پاسخدادن به این سؤال، ابتدا باید به برخی نظرات که جستهگریخته دربارهی سینمای دینی گفته شده است، اشارهای بشود.
بعضی مبحث «دین و سینما» را بیحاصل میدانند، زیرا اصولاً «سینمای دینی» را «موجود» نمیدانند و اضافهشدنِ صفت دینی را به سینما، کاری توهمّی و زائد میشمارند. اینان میگویند سینما «هنر» است و هنر خود تجلّی آفرینندگی و لطافت روح بشری است و در ذاتِ «هنر»، مرتبهی خلیفةاللّهی انسان بروز میکند و به همین دلائل، هنر خود همعرضِ دین و بلکه برتر از آن است. این افراد معتقدند دین در عینیترین بروزش، سلسلهای از بایدها و نبایدها است که درنهایت به یک دستگاه تکلیفی تبدیل میشود و اخلاق را وضع میکند که آن هم بیشتر اعتباری است؛ در حالی که هنر یکسره در کار توصیف و شناخت هستی است و با «علم حضوری» معرفتی در هستی ایجاد میکند که بسیار برتر از اخلاق و تکلیف است و نیازِ کمالجویی و شناخت را در انسان سیراب مینماید. پس اضافهکردنِ صفت دینی به هنر و به تبع آن به سینما، کاری عبث و حتی ویرانگر است، چرا که مانعِ وَجْهِ کمالجویانهی هنر و سینما است. اینان درحقیقت، با تقدیس مقام هنر، بحثِ «هنر دینی» و به تبع آن «سینمای دینی» را منتفی میدانند، که البته سخنشان جای تأمّل فراوان دارد.
برخی دیگر معتقدند «سینمای دینی» و «هنر دینی» وجود ندارد، امّا سینماگر و هنرمندِ متدین وجود دارد؛ چرا که اگر کسی متدین باشد و با چشم دین به جهان بنگرد، نگاهش در حاصلِ هنری و سینماییاش نیز جاری میشود و ناگزیر حاصلِ کارش دینی است ولی این حاصل شکل و گونهی سینمایی خاص و دستورالعمل خاصی ندارد بلکه مهم نگاه هنرمند است. به این معنی سینمای دینی عنوانی غلط و منحرفکننده است؛ پس باید دنبال سینماگرِ متدین بود. اینان درحقیقت، امکانِ بروزِ محصولِ هنری برخلافِ نگاهِ هنرمند را از جانب او منتفی میدانند. معنی دیگر این سخن این است که هیچ محصول هنری ریاکارانهای امکانِ تولید ندارد و هنرمند نمیتواند ریاکارانه اثری را برخلاف نگاهش به هستی بیافریند. از سوی دیگر، همیشه این امکان هست که کسی به جهانبینی خود، شاعر نباشد و در حالی که خود را متدین فرض میکند، نگاهش به جهان، غیردینی باشد. بلافاصله این سؤال پیش میآید که اگر بنا باشد به جای «سینمای دینی»، «سینماگر متدین» را شاخص بدانیم، چه کسی متدین است: 1ـ آیا متدین کسی است که به ظواهر دین آراسته است؟ 2ـ آیا کسی که به احکام دینی عمل میکند، متدین است؟ 3ـ آیا کسی که صرفاً اقرار به تدین میکند، متدین است؟ 4ـ یا کسی که قلباً و عمیقاً باورِ دینی دارد، متدین است؟ هر کدام از اینها در چه درجهای از معرفت و شعورِ دینی قرار دارند؟ معیار تشخیص این مراتب چیست؟ اگر همهی اینها را فیلمساز متدین بدانیم، آیا حاصل کارشان یک نوع سینما با یک جور تأثیرگذاری (به درجات متفاوت) خواهد بود؟ آیا ممکن نیست فیلمسازی به ظاهر متدین باشد، امّا حاصل کارش ضددینی و تأثیرگذاریاش ایجاد دافعهی دینداری بکند؟ اگر این احتمال را بپذیریم که ممکن است یک فردِ متدین فیلمی ضددینی بسازد، پس به این نتیجه میرسیم که باید در خصوصیت «سینمای دینی» کنکاش کنیم نه در خصوصیت «سینماگر متدین»، چون در هر صورت در میان مدعیانِ دین هم باب بحث نگاه دینی و نگاه غیردینی مفتوح است.
در کنار گفتههای پیشین که مباحثات جدّی و عمیقی را میطلبد، عدهای نیز هستند که به وجود «سینمای دینی» اعتقاد دارند امّا معیار سنجش سینمای دینی را در ظواهر عینی آن جستوجو میکنند و از قشریترین نمادهای دینی، مثل نشاندادنِ مناره و گنبد مساجد و حجاب زنان و ریش مردان و انگشتر عقیق و تسبیح در دستِ مردان آغاز میکنند تا درنهایتِ تکامل خود، به وجوهِ اخلاقی شخصیتهای فیلم و تعبّد و تشرع آنها برسند و ارزشهایی از قبیل نمازخوانبودن، درستکاربودن، اهلحلالوحرامبودن و به زیارتگاهها رفتن و امثال آن را نشان دهند، که البته تمامی این وجوه را در مراتب ظاهری و عینی و ملموس و عوامفهم جستوجو میکنند.
در مقابل این گروه، کسانی میگویند ممکن است فیلمی تمام این ظواهر را داشته باشد، امّا در تأثیر نهایی، فیلمی غیردینی محسوب شود و حتی اثری ضددینی از آب درآید؛ چرا که جوهر دینی یک اثر در نگاهی است که به تماشاگر القا میکند و چه بسا این نگاهِ به هستی نگاهی غیردینی باشد. بنابراین اگر به ظواهر بسنده کنیم، بسیار ممکن است دچار نفاق شویم و در حالی که ظاهر فیلم از دین دم میزند، باطنش مدافع کفر باشد و این اوج نفاق است و چنین سینمایی پیش از آنکه سینمای دینی باشد، سینمای نفاق است. در مقابل، ممکن است فیلمی اصلاً ظاهر دینی نداشته باشد، امّا بر تماشاگرش تأثیری دینی بگذارد و او را متوجه مبدأ و معاد کند. چنین فیلمی به ظاهر غیردینی ولی باطناً دینی است. دستهی اول که ظاهرپسندند از «برون و قال» میگویند و دستهی دوم به «درون و حال» میپردازند و هیهی شبانی را که «وصل» میجوید، خداجویی میدانند و جوهرِ دین را در این وصل میدانند. امّا سینمای متظاهر به دین چه بسا به لحاظ تأثیر باعث «فصل» (جدایی) شود. پس ظاهرگرایی دینی نه تنها معیار نیست، بلکه گاه مضّر هم است و به جوهر باوردینی لطمه میزند. پندگویی چنین سینمایی به سخنان آن واعظ شهر میماند که عارف را از مسجد و از مدرسه بیزار میکند. 2
پس نه ظاهر دین معیار است و نه سینماگر متدین قابل شناسایی. پس تکلیف چیست؟ با این همه اقوال گوناگون بالاخره سینمای دینی را در کجا و بر اساس چه معیاری ارزیابی کنیم؟ و اگر بخواهیم با زبان معارف دینی در مورد هنر و سینما سخن بگوییم، کدام زبان و کدام حوزهی معرفتی را باید برگزینیم؟
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 6
مراسم جشن سال نو بودائیان
آغاز سال نو در میانمار(همچون تایلند)هفده آوریل برابر با 28فروردین میباشد و به مدت 10 روز تعطیل عمومی است. روزهای سیزدهو چهارده و پانزدهم آوریل، ایام آب پاشی است که زن و مرد درکوچهها و خیابانها به هم آب میپاشند، دولت هم مکانی را برایجشن آب پاشی توسط شیلنگ و غیر آن آماده مینماید.
بودائیان میانمار معتقدند که گناه یک ساله انسان بدین وسیلهریخته و پاک میشود، چرا که فرشتگان «تین جو» (نام بتیاست.)از آسمان جهتشرکت در این جشن فرود آمده پس از سه روزدوباره به آسمان برمیگردند.
همه مردم اعم از بودایی، مسیحی، هندو و مسلمان در این جشنشرکت مینمایند ولی در سال 1997 میلادی برابر با 1359 میانماری و1376 شمسی است از آنجا که مساجد زیادی به دستبودائیان آسیبجزیی ویا کلی دیده، مسلمانان در جشن شرکت نکردند.
مردم در این چند روز گروه گروه سوار ماشین میشوند و درخیابانها به حرکت درمیآیند، در خیلی از موارد زنان و مردان بهپایکوبی میپردازند و به مشروبخواری و شادی رو میآورند. پارهایاز سفارتخانهها هم در این جشنها شرکت کرده و با مردم همراهیمیکنند.
در روز چهارم معبد هرمحلهای، یک روحانی بودایی را جهت اجرایمراسم ویژه دعوت مینماید تا برای پربرکتبودن سال آینده دعاکند و پس از آن معابد را با آب شستشو میدهند.
پس از این مراسم هرکس به منازل همسایگان رفته و جوانها،افراد مسن و پیران سپیدمو(مردها، پیرمردان، زنها و پیرزنان)رابه حمام برده، در امر نظافت و پاکی آنان را یاری میدهند.
سپس هرکسی به اندازه توانایی خود، جانوری مثل ماهی، گوسفند ویا گاو را تزئین و آرایش کرده و آن را آزاد مینماید و دیگر درپیآن نمیرود.
همزیستی مسلمانان با بودائیان
مردم میانمار هرچند که بودایی هستند ولی مردمان خوب ومهربانیمیباشند. آنها به انسانیتخیلی احترام قایل هستند. مسلمانانعموما مانند سایر مناطق متاثر از فرهنگ منطقه هستند و فرهنگبومی منطقه برنحوه عمل و رفتار آنها تاثیراتی گذاشته و نوعیاسلام بومی را به وجود آورده است. بیشک تسامح مسلمانان اولیه کهدر گروههای بازرگان به منطقه سفر میکردند موجب شد تا اسلام باپارهای از مظاهر بومی در هر منطقه شکل بگیرد. بنابراین در هرزمینهای میتوان اختلافات جزئی را مشاهده کرد، این گوناگونیدرباره شیوه زندگی و خوراک گرفته تا در مورد قرائت قرآن واجرایآیینهای مذهبی در اعیاد و وفیات دیده میشود و این امرشباهتهایی را میان مسلمانان و غیر مسلمانان پدید آورد و نوعیهمزیستی و هماهنگی در آداب و رسوم را به وجود آورد. با این حالمسلمانان پس از انقلاب اسلامی ایران، دگرگونیها را در نحوه زندگیخود پدید آوردهاند و انقلاب اسلامی در اکثر آنها تاثیرات مثبتیرا به جا گذاشته است.
یکی از آداب و رسوم مسلمانان این است که هرگاه میهمانی بریکی از آنها وارد شود، همسایهها را خبر کرده و دسته جمعیدربرنامههای شام و ناهار شرکت مینمایند.
مسلمانان میانمار برخلاف عموم مردم آنجا سحر خیز میباشند ولیمردم میانمار خیلی دیر از خواب بیدار میشوند و سحرخیزی در میانکافران رواج ندارد.
مساجد مسلمانان همیشه پراز جمعیت است و در نمازهای جمعه وجماعتشرکت میکنند و مساجد آنان آباد است. شیعیان در پارهای ازآیینها و به ویژه آیین عزاداری حسینی(ع)، همان شیوه و آداب ورسوم منطقه سند پاکستان و عموم شبه قاره را دارند و فرهنگشیعیان متاثر از شبه قاره هند است. یکی از چیزهایی که در میانمیانمار مرسوم است این است که بوداییهاهنگام اجرای مراسم مذهبی ویژه خودشان، باساز و دیگر آلاتموسیقی مراسم خود را برپا میکنند، همین شیوه در روضهخوانیشیعیان هم نفوذ کرده و شیعیان با آلات موسیقی ویژه منطقه بهروضهخوانی و عزاداری میپردازند.
شیعیان در میانمار
پراکندگی مسلمانان و شیعیان در میانمار(برمه):
مساحت: 261789 مایل مربع، یا 676500 کیلومتر مربع.
جمعیت: 45 میلیون درسال 1992 میلادی.
جمعیت مسلمانان : 5 میلیون (%10)
جمعیتشیعیان: 30 هزار.
شهرهای شیعهنشین
1- یانگون(رانگون) Yangon
2- ماندلی Mandalay
3- آماراپورا Amamarapura
4- تانگ جی Taunggyi
5- تانگو Taungoo
6- پروم Prome
7- ساندوی Sandowy
8- مالمین Moulmein
9- میکچیتا Myitkyina
اوضاع اجتماعی و فرهنگی شیعیان
در این کشور که حدود 45 میلیون نفر جمعیت دارد، 4 تا 5میلیون نفر آن مسلمانان میباشند و آمار شیعیان به گفتهخودشان سی هزار نفر میباشند. (البته آمار صحیح ظاهرا ده تاپانزده هزار نفرشیعه رانشان میدهد.)مرکزیتشیعه در یانگون یارانگون، پایتخت کشور، قرار دارد و مسجد «مغول شیعه» یا«منگول شیعه» (مسجدایرانیان)محل اصلی تجمع شیعیان است.(درآنجا به ایرانیان، مغول یا منگول میگویند.)هم اکنون رهبری شیعهبا آقای «عطا شفیع شیرازی» است که اشراف نسبتا کاملی برفعالیت تمامی مساجد و مراکز شیعه در میانمار دارد.
از نظر اقتصادی، وضعیت اکثر شیعیان در حد متوسط و پایین استو به شغلهایی نظیر دریانوردی، دورهگردی و رانندگی مشغولند. سطحزندگی مردم در این کشور ساده است و چندان بالانیست. شیعیان نیزاز این قاعده مستثنی نیستند. اما در بین آنان افرادی معدودصاحب نفوذ و ثروت، مثل دکتر، وکیل دادگستری، مهندس و تاجر همپیدا میشود. البته باید گفت همین تعداد هم با مساجد و مراسممخصوصا عاشورا و تاسوعا بیارتباط نیستند. اما اهل خمس بسیاراندک میباشد.
مردم از حیث اجتماعی و فرهنگی در سطح نسبتا پایینی قراردارند. اصول اولیه بهداشت و نظافت، به آن شکل که باید و شاید،در میان آنان جایی ندارد; حتی بین شیعیان عدم رعایت مقررات وقوانین بهخصوص قوانین راهنمایی و رانندگی رواج دارد. تعدادبیکاران و کسانی که شبها در خیابان اطراق میکنند، کم نیستند.
جوانان ولگرد همه جا هستند و دزدی در این کشور شیوع فراواندارد. از طرفی صدای موسیقی غربی از هرخانه و کوی وبرزنی به گوشمیرسد. نوع لباس اکثر مردم، محلی و متشکل از یک پیراهن و یکلنگ است و اکثرا یا پابرهنه هستند یا از دمپایی استفادهمیکنند. (وضعیت پوشش از تایلند بهتر است.)میانمار مردمی صبور،خوش برخورد و با حوصله دارد که البته خوشگذرانی را فراموشنمیکنند و اوقات فراغتبسیار دارند.
با توجه به جو حاکم و پلیسی، روزنامهها و مجلات تحت کنترلهستند. بسیاری از مجلات خارجی و کتب دربازار آزاد موجود است;لذا شیعیان و مسلمانان هم با این فرهنگ خوگرفتهاند. برنامههایشیعیان دراین کشور از حیث مطابقتبا دستورات اسلامی دو شکلدارد:
اول آن سری برنامههایی است که هیچ پایه و اساس دینی ندارد وآلوده به خرافات یا متاثر از آیینهای بودایی است و یا به علتناآشنایی با احکام اسلامی رایج است; مثل عبور از آتش و قمهزنیهنگام عزاداری در ماه محرم; پاک دانستن خونی که در عزاداریریخته میشود، جلوگیری از حضور زنان در مسجد و نماز جماعت، عدمرعایتحد و حدود شرعی در مورد رابطه محرم و نامحرم، عدم پوششمناسب اسلامی و حجاب مناسب برای زنان و حتی برخی از مردان، عدمرعایت مسائل طهارت و نجاست و...
قسمت دوم از برنامههای آنان ریشهدار و زیباست; از جمله،احترام و علاقه شدید به حضرت صاحب الزمان(ع)به طوری که نمونه آندرجاهای دیگر کمتر مشاهده میشود.، اعتقاد شدید به ائمه(علیهمالسلام)، حضور فعال در مراسم بزرگذاشت اعیاد، ولادتها، شهادتها ومراثی، شرکت مردان در نماز جمعه، علاقه به فراگیری دستوراتاسلام، آموزش و به کارگیری کودکان، نوجوانان و جوانان در مراسمو برنامهها که بسیار قابل توجه است.، احترام و علاقه به علماو روحانیون، اهمیت دادن به تعقیبات و مستحبات نماز و...
متاسفانه شیعیان میانمار به طور محسوس از فقر آموزشهایاسلامی رنج میبرند و بسیاری از دستورات و احکام را یا نمیدانندو یا آن را با خرافاتی که سینه به سینه از گذشتگانشان بهآنان رسیده. درهم آمیختهاند. با قرآن آشنایی چندانی ندارند وجلسات قرآنشان فقط در ماه مبارک رمضان برپا میگردد. ازائمه(علیهم السلام)فقط زمان ولادت و شهادتشان و مقداری هم ازفضائلشان را میدانند و بس. حال خود قضاوت کنید که تفسیر قرآن،بحث اعتقادات، نهج البلاغه، حدیث، احکام و.. . چقدر جایش خالیاست و چقدر کار دارد تا سطح آموزش و تعلیمات دینی به حد مطلوببرسد!
تاثیرات فرهنگ ایرانی آمیخته با اسلام درمیان شیعیان کهبیشتر آنها اصل و نسب ایرانی دارند و به آن نیز افتخارمیکنند. به خوبی مشهود است. مواردی چون: استفاده از خط وشعرهای کهن فارسی که بیشتر در سنگ نوشتههاست. داشتنفامیلیهای ایرانی مثل: بهبهانی، اصفهانی،