لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 5
ایمنی، سرطان و پیری: درس هایی از الگوهای موش
چکیده: نقص کارکرد ایمنی با افزایش سن مرتبط با افزایش ابتلا به سرطان است. بیشتر مطالعات ارزیابی تاثیر ایمنوتراپی روی سرطان در افراد جوان صورت گرفته، بدون اینکه تاثیر تغییرات مرتبط با سن در عملکرد ایمنی در نظر گرفته شود. مطالعات نشان میدهد درمان های مربوط به ایمونو تراپی میتواند در خیوانات جوانتر موثر باشد درخالیکه همین درمانها درحیوانات مسن تر اثر نمی کند. مطالعۀ حاضر برخی از نقص های موجود در سیستم ایمنی را بررسی می کند که روی فعالسازی پاسخ های ایمنی ضد تومور تاثیر دارد، استراتژی هایی که برای فعالسازی پاسخ ایمنی ضد تومور در فرد پیر استفاده شده و استراتژی هایی که برای فعالسازی پاسخ ایمنی ضد تومور در فرد پیر استفاده شده ، استراتژی های احتمالی را نشان میدهد که برای بهینه سازی درمان های ایمنی سازی در افراد پیر به کار می رود.
به طور آماری مشخص شده که شیوع سرطان با افزایش سن، بیشتر میشود، اگر چه مکانیسم زیر بنایی در مورد علت افزایش تعداد سرطان ها بعد از سن 65 سالگی روشن نیست، این باور وجود دارد که این امر به خاطر افزایش رویدادهایی مثل : در معرض مواد سرطان زا قرار گرفتن، افزایش جهش های ژنتیکی، کاهش عملکرد ایمنی باشد . بر اساس شواهد به دست آمده از انسان و حیوانات، مشخص شده که سیستم ایمنی در دفاع و جلوگیری از شکل گیری تومورها حیاتی است که این فرایند بعنوان مراقبت ایمنی از سرطان تعریف میشود. مطالعات انجام شده روی موشها نشان میدهد که به دنبال قرار گرفتن در معرض مواد سرطان زا، میزان ابتلا آنها به سرطان افزایش می یابد. با افزایش سن ویژگیها و عملکردهایی در سیستم ایمنی وجود دارد که پاسخ ناهمنگی را نشان میدهد. این تغییرات در سلولهای ذاتی و ایمنی اختصاصی مشاهده میشود و به این ترتیب مشخص شد که این تغییرات در افراد سالخورده کمتر حفاظت شده هستند و در نتیجه بیشتر مستعد ابتلا به بیماریهای عفونی و سرطان میشوند. یک فاکتور ویژه وجود دارد که میتواند بعنوان مکانیسمی اشاره شود که تغییرات مرتبط با سن در عملکرد ایمنی است. یک مشخصۀ اصلی در سیستم سلولی T این است که در فرد سالخورده، یک کاهش در جمعیت سلولی T دارد و افزایش حافظۀ سلولهای T ، عدم تعادل در جمعیت حافظۀ سلولی T را به وجود می آورد که در بخشی در زمان پیری، حالت hyporesponsive به حساب می آیند. علاوه به این تعداد کمتری از سلولهای T مادرزادی در هنگام پیری وجود دارد که همراه با کاهش ظرفیت برای واکنش با آنتی ژن های جدید باشند.
اکثر سلولهای ایمنی در فرد پیر در ارتباط با نقص یا تغییراتی است که فرد پیر را مستعدابتلا به سرطان میسازد.
سیستم ایمنی inflamm-aging : به خوبی نشان داده شده که پیری توسط حالت تحلیلی با افزایش سطح سیتوکنیز ، چموکینز ودیگر فاکتورها مشخص میشود . این حالت تحلیل مزمن را inflamm-aging می نامند.
این باور وجود دارد که inflamm-aging ناشی از قرار گرفتن در معرض تحریک مداوم آنتی ژن سلولهایی مثل ماکروفاژها یا سلولهای دندریت هستند. inflamm-aging میتواند یک سری از بیماری های مربوط اضمحلال پاتوژن ها را تحریک کند، مثل دیابت، بیماریهای قلبی عروقی و سرطان ، تصور می شود عفونت مزمن CMV یا دیگر عفونت ها می تواند inflamm-aging را تحریک کند. اگر چه حیوانات پیری که تحت شرایط استریل نگه داشته میشوند هنوز از inflamm-aging رنج میبردند. بنابر این ، مکانیسم های دیگری وجود دارد که روی inflamm-aging تاثیر میگذارد وضعیت تحلیلی در فرد پیر تنها ناشی از سلولهای سیستم ایمنی نیست اما این نیز توسط دیگر سلولهای غیر ایمنی که دستخوش بیماری استرس زای enotoxic هستند، تحت تاثیر قرار میگیرد و می تواند بسیاری از فاکتورهای فرسایش دهنده را مجزا کند که فنوتیپ مخفی مرتبط با بیماری نامیده میشود (SASP) . علاوه به این ، این وضعیت ، عملکرد انواع سلولهای ایمنی را توسط تغییر یا عدم هماهنگی ویژگیهای سیستم ایمنی در فرد پیر تعدیل کند .
سلولهای T و ناهماهنگی در فرد سالخورده
برای شناسایی مسیرهایی بیولوژیکی که به درستی روی عملکرد سلولهای T پیر تاثیر می گذارد و تفاوت های بین سلولهای مادرزادی پیر و حافظۀ سلولی T CD4+ و CD8+ تعریف می کند تحلیل میکروروی تحریک پیش و پس TCR انجام شد،این تحلیل داده ها را به دو دیدگاه نزدیک ساخت:
1)روشن شدن تفاوت های ذاتی بین سلولهای مادر زادی پیر CD4+ و سلولهای CD8+ و 2) کشف تغییرات در عملکرد سلول T در سلولهای T پیر توسط پاسخ های تغییر یافته بعداز تعریف تحریک TCR . ترکیب هر دو تحلیل ها منجر به دیدگاههایی گردید که تفاوت های اساسی در رونویسی جمعیت های سلول T پیر و جوان را در تناقض با تفاوت های عملکردی لازم در سلولهای پیربیان میکند. اگر چه دامنۀ این بررسی روی بحث رونویسی داده ها تمرکز ندارد ، یک مثال مختصر از این نوع تحلیل به صورت زیر انجام میشود . ژن هایی که به طور ذاتی تنظیم شده ، و آنهایی که به طور متفاوتی روی فعالسازی TCR در سلولهای پیر CD4+ یا CD8+
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 10
امام هادی(علیه السلام) پس از شهادت پدرگرامی شان
امام هادى(علیه السلام)پس از شهادت پدر بزرگوار،در محیطى بسیار سختو در وضع بسیار دشوار مىزیست و معاصر حکومت«متوکل»بود که به دشمنىبا امام(علیه السلام)و تعقیب یاران وى و در هم شکستن پایگاههاى او زبانزد بود وهر روز درین دژ خوئىها پیشتر مىرفت و در دستگاه حاکم نیز این بد رفتاریهاگسترش مىیافت تا آنجا که متوکل خطر بحران حکومتخویش را احساسکرد و بر آن شد تا با دو روش توامان در یک اقدام،از بحرانىتر شدن وضعجلوگیرى کند.
1-حمله بردن به یاران امام(علیه السلام)و پایگاههاى او و آزردن آنان واز میان برداشتن آثار شیعیان تا بیش از پیش دچار وحشت گردند و آنان راخوار گرداند.او به این اعمال دست زد و به اندازهاى از زشتکارى پیش رفتکه قبر حضرت امام حسین(علیه السلام)را ویران ساخت و آثار آنرا از میان برد (1).
2-امام(علیه السلام)را از پایگاههاى او دور ساخت تا مقدمه آواره ساختنو پراکندن پایگاههاى او باشد، و سازمانشان را از بین ببرد و آنان را از پیروزى نا امید گرداند.متوکل دریافت که اگر امام هادى(علیه السلام)از مراقبت اودور باشد یعنى در مدینه بگذراند،دولت او را خطرى خواهد بود. پسدستور داد تا آن بزرگوار را به سامره آورند و زیر نظر بدارند تا دور ازپایگاههاى خود در حرکات و سکنات وى نظارت کند.
متوکل به امام(علیه السلام)نامهاى نوشت و او را دعوت کرد که با هر کس ازخانواده و دوستان خود که بخواهد به سامره آید.متوکل به نحوى به ایناقدام دست زد که امت بر او نشورد.این روش همان بود که خلیفگان پیشاز او نیز عمل کردند.مامون با حضرت رضا(علیه السلام)همچنین کرد و با حضرتجواد(علیه السلام)نیز به این روش اقدام نمود و کوشیده بود که آنان در محیط دستگاهدولت به سر برند تا زیر نظر نگاهبانان قصر باشند.
متوکل بوسیله یحیى بن هرثمه،یکى از فرماندهان ارتش خود،نامهاىبه امام فرستاد و گروهى سپاهى با یحیى همراه کرد تا به مدینه روند و فرمانداد تا خانه امام را بازرسى کنند و در پى مدرکى باشند که امام را محکوم بهتوطئه و اقدام علیه دولت او کند،سپس او را به سامره آوردند.
وقتى مردم مدینه از موضوع آگاه شدند،سر و صدا راه افتاد و عمل«ابن هرئمه»را محکوم داشتند تا جائیکه ابن هرثمه کوشید آنان را خاموشسازد و نزد آنان سوگند یاد کرد که دستورى که متضمن آسیب رسانیدن بهامام(علیه السلام)باشد ندهد (2).
این امر دلیل آگاهى مردم مدینه از سوء نیتحکمرانان نسبت به امام بود.
«ابن هرثمه»گوید:«سپس سراى او را بازرسى کردم و در آن جز قرآنهاو دعاها و کتب علمى چیزى نیافتم (3).
امام هادى(علیه السلام)همراه فرزند خود«عسکرى»نوجوان،با ابن هرثمه، مدینه را به سوى سامره ترک کرد.یکروز پس از رسیدن به سامره،متوکل،امام(علیه السلام)را دعوت کرد و یاران متوکل به استقبال او رفتند و متوکل نیزشرایط تعظیم و تکریم بجاى آورد و احترامات خود را به امام(علیه السلام)مرعى داشتسپس او را به منزلى فرستاد که پیشاپیش براى وى آماده کرده بود.
متوکل با این روش مزورانه،خواست برنامه سیاسى و دشمنى دیرینهخود را با امام(علیه السلام)زیر پوشش قرار دهد.متوکل با احضار امام(علیه السلام)وى رابه اقامت اجبارى ملزم ساخت و واداشت تا زیر مراقبتشدید کاخ زندگانىکند.بارى همه حرکات و سکنات امام(علیه السلام)با دقت تمام زیر نظر قرار گرفت.
امام(علیه السلام)زیر نظر و مراقبت
در صفحات پیش دیدیم که هدف متوکل از احضار یا دعوت امام(علیه السلام)
به سامره نزد خود و نزد یاران خود،محو کردن او در حاشیه دربار خلافتبود تا حتى الامکان گوش و چشم او را بپاید و هیچ نکته زندگانى او چه صادر،چه وارد،از نظر دور نماید.
امام با خویشتندارى در برابر آنان تظاهر به این میکرد که آنچه دربارهوى عمل مىکنند مورد قبول اوست و بهر حال با سیاست دولت عباسیانموافق است.دعوت به ضیافت را از طرف آنان مىپذیرفت و بر خوانشانمىنشست و در مجالس و مراسم آنان شرکت مىجست (4)
این موضع امام(علیه السلام)در برابر دولت،مسامحه یا چشم پوشى یا فروتنىنبود.زیرا چنین چیزى با شخصیتى مانند شخصیت امام(علیه السلام)مطابقت نداشت.
هر گونه فروتنى امام(علیه السلام)در برابر دستگاه به این معنى بود که بر ضد مصالحعالى اسلام رفتار کرده است.اگر دولت احساس میکرد که امام(علیه السلام)از مواضع خود چشم پوشیده است،بالاترین مقام و موقعیت و جاه و جلال را تقدیموى میکرد،بى آنکه وى را وادار به اقامت اجبارى و مراقبتشدید کند.
امام(علیه السلام)توجه داشت که سیاستستمگرانه آنان نسبت به او روز بروزتندتر و بیشتر مىشود تا جائیکه متوکل در پایان حکومتخود به علتسعایتهاو خبرچینىها بر ضد امام(علیه السلام)،او را زندانى کرد.آن اخبار،متوکل را هوشیارمیکرد و شک را در او بیدار مىساخت و وادارش مىنمود تا خانه امام(علیه السلام)را در مراقبتشدید قرار دهد تا آگاه گردد که آن اخبار درست استیا خیر.
افتراها و خبر چینىها با شکست روبرو گردید
1-همه خبرها و افتراها همیشه با شکست روبرو میگردید،بى آنکهاز نظر کشف اطلاعات درباره حقیقت کار و فعالیتهاى امام(علیه السلام)به نتیجه برسد.
جاسوسان خلیفه،همیشه وقتى باز میگشتند تاکید میکردند که در سراى آنبزرگوار(علیه السلام)، چیزى که مایه شک باشد وجود نداشته است. (5) این خبر بهمتوکل آرامش میداد و نسبت به حضرت امام(علیه السلام)،قدردانى و احترام خاصىابراز میداشت.
امام هادى(علیه السلام)،هر بار که خانهاش مورد بازدید قرار میگرفت،موفقمىشد آنچه را که مشکوک بود پنهان سازد زیرا پولها و نوشتههائى به حضرتشفرستاده مىشد که لازم بود از نظر دولت پنهان ماند.هر گاه میخواست کارىرا که آشکار شدن آن از نظر دولت براى او(علیه السلام)،محظورى داشت،پنهان دارد،روش رمز به کار مىبرد (6).
2-هر وقتسراى امام(علیه السلام)مورد بازرسى قرار میگرفت،با نهایتآرامش و سکون،خود را به بى اعتنائى مىزد و طورى وانمود مىفرمود کهاز بیگناهى خود اطمینان دارد.به پاسبانانى که براى تجسس مىآمدند کمکمیکرد تا ماموریتخود را انجام دهند.براى آنان چراغ مىافروخت و اطاق،هاى خانه را به آنان نشان میداد تا براى دولتیان ایجاد شبهه نشود که او فعالیتغیر عادى دارد.
اگر امام(علیه السلام)جز این موضعى اتخاذ مىفرمود،با رفتار خود شکحکمرانان را در مورد فعالیتهاى خویش بر مىانگیخت.بارها خانه امام رابازرسى میکردند و آن در اثر سخن چینیهاى«بطحانى»نزد متوکل بود که مىگفت امام داراى پول و اسلحه مىباشد و متوکل بیدرنگ به«سعید»حاجب،فرمان میداد به خانه امام(علیه السلام)حمله برد و هر چه پول و اسلحه بدست مىآوردنزد او آورد.
یک بار«سعید»بوسیله نردبانى از خیابان وارد پشت بام خانه امام(علیه السلام)گردید و در تاریکى از نردبان پائین آمد و نمىدانست چگونه وارد اتاقها شود.امام(علیه السلام)با کمال آرامش او را ندا در داد و فرمود:«اى سعید بر جاىباش تا شمعى برایت بیاورم».سعید گفت:بر جاى ماندم تا شمع آوردند.
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 10
پرورش عضلات بدون استفاده از وزنه
زمانیکه از پرورش اندام و تقویت ماهیچه ها سخن به میان می آید، معمولاً اولین چیزی که به ذهن می رسد، دمبل و هالتر می باشد، اما حقیقت اینجاست که بدون استفاده از وزنه نیز می توان عضله آورد. چیزی که مهم است این است که فرد بداند برای عضله آوردن باید ماهیچه های آن قسمتی که قصد دارد پرورش دهد را تحریک و بر روی آنها کار کند. حال این کار را هم با استفاده از وزنه و هم بدون استفاده از آن می توان انجام داد. تنها تفاوتی که وجود دارد این است که شما با استفاده از وزنه خیلی سریع تر میتوانید این کار را انجام دهید و در یک بازه زمانی محدود می توانید به تدریج میزان وزنه ها را افزایش داده و حجم دلخواه ماهیچه ای را که در نظر دارید در نقاط مختلف بدن خود ایجاد نمایید. اما زمانیکه بخواهید بدون کمک گرفتن از وزنه این کار را انجام دهید، باید بدانید که پروسه کاری قدری کند تر شکل گرفته و دیرتر به نتیجه دلخواه دست پیدا میکنید.
ما قصد داریم تا در این مقاله شما را با شیوه های پرورش اندام بدون بهره گیری از وزنه آشنا کنیم. و اما چگونه می توانید این کار را انجام دهید؟ در حقیقت راههای بسیار زیادی وجود دارد که شما می توانید با توجه به آن، این کار را انجام دهید. برنامه هایی وجود دارند که با استفاده از آنها می توانید گروهای اصلی عضلات خود را بدون نیاز به هر گونه وزنه ای پرورش دهید. واقعاً خیره کننده است که بتوانید بدون بلند کردن کیلو کیلو آهن اندام خود را به شکل دلخواه در آورید.
زمانیکه در مورد نرمش های ساده با شما صحبت می کنیم، منظور ما این است که درک طرز انجام دادن آنها راحت است نه اینکه نرمش به خودی خود ساده باشد. البته این نوع نرمش ها، نرمش های مرکب هستند بدین معنا که در آن واحد چندین گروه از ماهیچه به کار گرفته می شوند و با استفاده از چند تمرین می توانید کلیه عضلات بدن خود را به کار بگیرید.
ماهیچه مهم بدن را می توان به چند بخش تقسیم کرد: ماهیچه های سینه، دو سر و سه سر، جلو بازو، شانه، کول، شکم، ران، ساق.
و این هم برنامه ای برای تمام عضلات بدن که می توانید بدون استفاده از وزنه به راحتی آنها را انجام دهید. تعداد دفعات تکرار و ست ها برای همه افرا یکسان نیستند. شما باید بنا بر توانایی ها فردی و نتایجی که از تمرینات خود می خواهید داشته باشید، تعداد دفعات تکرار آنرا افزایش دهید. اگر شما جزء افراد تازه وارد هستید بهتر است از یک متخصص در زمینه تعداد ست ها کم بگیرید.
سینه
1- شنا با شیب
این نرمش عموماً بر روی قسمت بالایی سینه کار می کند و در وهله دوم عضلات شانه به ویژه قسمت های میانی و جلویی و نهایتاً عضلات سه سر تقویت می شوند.
پاهای خود را بر روی یک صندلی ثابت بگذارید و دستهایتان را بر روی زمین قرار دهید، به طوریکه بدنتان شیبی به سمت پایین داشته باشد. هر چقدر صندلی بلند تر باشد و پاهایتان بالاتر قرار بگیرند بر شدت نرمش افزوده شده و حرکت سخت تر خواهد شد. در این حرکت می بایست سینه خود را پایین بیاورید تا تقریباً به زمین نزدیک شود، سپس آنرا بالا بیاورید و در مکان اولیه قرار دهید. در تمام طول حرکت کلیه قسمت های بدن باید صاف نگه داشته شوند. زمانیکه بدن خود را پایین می آورید، نفس خود را بیرون بدهید و هنگامیکه بالا می آیید هوا را به داخل فرو ببرید. این حرکت را برای 3 ست 10 تایی تکرار کنید.
2- شنا میان دو صندلی
این تمرین بیشتر بر روی قسمت میانی و خارجی سینه کار میکند. در وهله بعد بر روی ماهیچه های شانه در قسمت میانی و سه سر اثر گذار می باشند.
پاهای خود را بر روی یک صندلی محکم قرار دهید. یکی از دستان خود را بر روی یکی از صندلی ها قرار داده و دست دیگر را نیز بر روی صندلی دیگر قرار دهید. این دو صندلی می توانند به فاصله نزدیک به 60 سانتی متر از یکدیگر قرار بگیرند. صندلی دیگر که پاهایتان را بر روی آن گذاشته اید، باید در فاصله ما بین دو صندلی که دست هایتان را بر روی آن قرار داده اید، جای گیرد. در هر شرایط میزان فاصله هر یک از صندلی ها بستگی به قد شخص دارد. به هر حال تمام قسمت های بدن شما باید بالای زمین و بر روی سه صندلی قرار بگیرد. سپس سینه خود را پایین بیاورید تا از میان دو صندلی که دست هایتان بر روی آن قرار گرفته پایین بیاید. این تکنیک به شما کمک می کند تا بتوانید کشش مناسب تری را به قسمت های خارجی بدنتان وارد کنید. این حرکت را در 3 ست 10 تایی تکرار کنید.
3- شنای برگردان میان دو صندلی
این حرکت در درجه اول بر روی قسمت های پایینی و خارجی سینه تاثیر می گذارد. در وهله دوم ماهیچه های شانه و سه سر تقویت خواهند شد.
این تمرین نیز شبیه به تمرین قبلی بوده اما تفاوتی که دارد این است که در این تمرین بدن شما برعکس تمرین قبلی قرار می گیرد بطوریکه کمرتان رو به زمین قرار می گیرد. دو دست خود را بر روی دو صندلی بگذارید و پاهایتان را نیز بر روی یک صندلی دیگر بگذارید. دست ها را از ناحیه آرنج خم کرده کل بدن را پایین بیاورید و هنگامیگه به زاویه 90 درجه رسیدید مجدداً آرنج را صاف کرده و بدن را به محل اولیه خود برگردانید. هر چقدر شیب بیشتری را به سینه خود اعمال کنید، تاثیر انجام این حرکت افزایش پیدا میکند. هر چقدر قسمت بالایی بدن خود صاف تر نگه دارید، آنوقت فشار بیشتری بر روی بازو ها قرار می گیرند و به جای سینه بازو تقویت میشود.
عضلات دوسر بازو و ساعد
1- بارفیکس بسته
شما برای انجام این حرکت نیاز به یک بارفیکس دارید تا بتوانید خودتان را از آن آویزان کنید. از یک میله گرد در حدود 10 سانتی متر استفاده کنید و دستهایتان را طوری قرار دهید که به روی خودتان باشند. کل بدن را با استفاده از دست ها به بالا بکشید به طوریکه سرتان قدری بالاتر از میله بارفیکس قرار بگیرد. سپس بدن خود را در موقعیت اولیه قرار داده و به جایگاه اولیه بازگردید. این حرکت بیش از هر چیزی می تواند بر روی عضلات دوسر بازویی کار کند. در وهله دوم عضلات ساعد نیز تقویت شده و ماهیچه های کمر به ویژه در قسمت پایینی نیز تحریک می شوند. تعداد ست ها و دفعات تکرار به خودتان بستگی دارد. برای افراد تازه کار این حرت بسیار دشوار است. شاید برای بار اول حتی انجام دادن این حرکت برای یک بار هم مشکل باشد و از پس آن برنیایید. برای راحت تر شدن حرکت می توانید از یک صندلی استفاده کنید و یا از کسی کمک بگیرید و بخواهید که شما را نگه دارد تا به انجام این حرکت عادت کنید.
ماهیچه سه سر
1- شیب با کمک دو صندلی
این حرکات شیب دار به راحتی می توانند عضلات سه سر را پرورش داده و تنها با کمک گرفتن از دو صندلی می توانید تمرینات فوق العاده ای را داشته باشید. دو پای خود را بر روی یک صندلی قرار دهید و دست هایتان را نیز بر روی یک صندلی دیگر قرار دهید. بهتر است از صندلی مربع شکل استفاده کنید. فاصله قرار گرفتن دست ها از یکدیگر باید ما بین 30 تا
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 12
در این مقاله برای شما بطور مختصر از پروتکل هایی خواهیم گفت که امکانFT
یا (File Transfer) یا انتقال فایل را فراهم می آورند یا از بلوکهای سازنده پروتکل
های ذکر شده در مقاله رمزنگاری در پروتکل های انتقال استفاده می کنند تا امکان
FT امن را ایجاد کنند. درحالیکه پروتکلهای ذکر شده در مقاله مذکور سیستمهای
امنیتی عمومی هستند که قابل کاربرد برای FT نیز هستند، آنچه در اینجا اشاره می شود، مشخصاً برای FT ایجاد شده اند:
AS2
AS2 (Applicability Statement 2) گونه ای EDI (Electronic Date Exchange) یا تبادل دیتای الکترونیکی (اگرچه به قالبهای EDI محدود نشده) برای استفاده های تجاری با استفاده از HTTP است. AS2 در حقیقت بسط یافته نسخه قبلی یعنی AS1 است. AS2 چگونگی تبادل دیتای تجاری را بصورت امن و مطمئن با استفاده از HTTP بعنوان پروتکل انتقال توصیف می کند. دیتا با استفاده از انواع محتوایی MIME استاندارد که XML، EDI ، دیتای باینری و هر گونه دیتایی را که قابل توصیف در MIME باشد، پشتیبانی می کند، بسته بندی می شود. امنیت پیام (تایید هویت و محرمانگی) با استفاده از S/MIME پیاده سازی می شود. AS1 در عوض از SMTP استفاده می کند. با AS2 و استفاده از HTTP یا HTTP/S ( HTTP با SSL) برای انتقال، ارتباط بصورت زمان حقیقی ممکن می شود تا اینکه از طریق ایمیل انجام گیرد. امنیت، تایید هویت، جامعیت پیام، و خصوصی بودن با استفاده از رمزنگاری و امضاهای دیجیتال تضمین می شود، که برپایه S/MIME هستند و نه SSL. استفاده از HTTP/S بجای HTTP استاندارد بدلیل امنیت ایجادشده توسط S/MIME کاملاً انتخابی است. استفاده از S/MIME اساس ویژگی دیگری یعنی انکارناپذیری را شکل می دهد، که امکان انکار پیام های ایجادشده یا فرستاده شده توسط کاربران را مشکل می سازد، یعنی یک شخص نمی تواند منکر پیامی شود که خود فرستاده است.
*برای FT :)File Transfer انتقال فایل یا( AS2 مشخصاً برای درکنارهم قراردادن ویژگیهای امنیتی با انتقال فایل یعنی تایید هویت، رمزنگاری، انکارناپذیری توسط S/MIME و SSL انتخابی، طراحی شده است. از آنجا که AS2 یک پروتکل در حال ظهور است، سازمانها باید تولید کنندگان را به پشتیبانی سریع از آن تشویق کنند. قابلیت وجود انکارناپذیری در تراکنش های برپایه AS2 از اهمیت خاصی برای سازمانهایی برخوردار است که می خواهند پروسه های تجاری بسیار مهم را به سمت اینترنت سوق دهند. وجود قابلیت برای ثبت تراکنش پایدار و قابل اجراء برای پشتبانی از عملکردهای بسیار مهم مورد نیاز است. AS2 از MDN (Message Disposition Notification) بر پایه RFC 2298 استفاده می کند. MDN (که می تواند در اتصال به سایر پروتکل ها نیز استفاده شود) بر اساس محتوای MIME است که قابل خواندن توسط ماشین است و قابلیت آگاه سازی و اعلام وصول پیام را بوجود می آورد، که به این ترتیب اساس یک ردگیری نظارتی پایدار را فراهم می سازد.
(File Transfer Protocol) FTP
FTP یا پروتکل انتقال فایل به منظور انتقال فایل از طریق شبکه ایجاد گشته است، اما هیچ نوع رمزنگاری را پشتیبانی نمی کند. FTP حتی کلمات عبور را نیز بصورت رمزنشده انتقال می دهد، و به این ترتیب اجازه سوءاستفاده آسان از سیستم را می دهد. بسیاری سرویس ها FTP بی نام را اجراء می کنند که حتی نیاز به کلمه عبور را نیز مرتفع می سازد (اگرچه در این صورت کلمات عبور نمی توانند شنیده یا دزدیده شوند)
*برای FT: FTP بعنوان یک روش امن مورد توجه نیست، مگر اینکه درون یک کانال امن مانند SSL یا IPSec قرار گیرد.گرایش زیادی به FTP امن یا FTP بر اساس SSL وجود دارد.(میتوانید به SFTP و SSL مراجعه کنید)
FTPS و SFTP
SFTP به استفاده از FT بر روی یک کانال که با SSH امن شده، اشاره دارد، در حالیکه منظور از FTPS استفاده از FT بر روی SSL است. اگرچه SFTP دارای استفاده محدودی است، FTPS (که هر دو شکل FTP روی SSL و FTP روی TLS را بخود می گیرد) نوید کارایی بیشتری را می دهد. RFC 2228 (FTPS) رمزنگاری کانالهای دیتا را که برای ارسال تمام دیتا و کلمات عبور استفاده شده اند، ممکن می سازد اما کانالهای فرمان را بدون رمزنگاری باقی می گذارد (بعنوان کانال فرمان شفاف شناخته می شود). مزیتی که دارد این است که به
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 6
اقتضاى عدالت بر خلاف ظلم خوددارى از ستم در حق دیگران است. اما بسیارى از معترضانْ شرور موجود در عالم را ستمى در حق انسان مى دانند. همین امر باعث شده که در بحثِ از عدل الهى, مسئله شرور, مهم ترین و بحث انگیزترین مسئله شود. ظاهراً در وجودِ شرور فراوان و متنوع در جهان تردیدى نیست, اما این شرور چگونه با عدالت خداوند قابل جمع اند؟ این مشکل از دوران باستان مطرح بوده است. در یونان باستان اپیکور به استنادِ شرور, عدل الهى را مورد سؤال قرار مى داد. کسانى چون دیوید هیوم و برتراند راسل این اشکالات را پى گرفته اند, در زمانه ما نیز کسانى چون آنتونى فلو و جى. ال. مکى تنسیق هاى جدیدترى از آن ارائه کرده اند. تقریر اشکال به روایت هیوم این است:(چرا باید در جهان مصیبتى باشد؟ حتماً تصادفى نیست, پس علتى دارد. آیا خدا چنین خواسته؟ ولى او کاملاً خیر خواه است. آیا خلاف خواست اوست؟ ولى مگر او قادر مطلق نیست. استحکام این دلیل, به این کوتاهى, به این وضوح و به این قاطعیت را هیچ چیز نمى تواند متزلزل کند.62 براى تتمیم اشکال باید علم مطلق را هم به خیرخواهى وقدرت اضافه کرد. آن چه ایجاد اشکال مى کند قید اطلاق در سه گزاره ناظر به صفات خداست. اگر قدرت, خیر خواهى و علمِ خداوند و یا دست کم یکى از این ها محدود مى بود, مشکل حل مى شد. اما اکثر مسیحیان و مسلمانان حاضر نیستند که نه از اصل این صفات و نه از قید اطلاقِ دست کم یکى از آن ها دست بردارند. شرور را معمولاً دو قسم مى کنند, شرّ طبیعى و شرّ اخلاقى. حوادثى مثل سیل, زلزله و توفان شرور طبیعى اند, شرور اخلاقى مثل گناه, جرم وظلم وستم, که حاصل سوء استفاده انسان ها از اختیارند و عامل آن انسان ها هستند نه طبیعت . البته لایب نیتس قسم سومى را هم اضافه مى کند که عبارت است از شرّ مابعد الطبیعى. وى امکان را که لازمه همه مخلوقات است, نوعى شرّ مى داند. لایب نیتس در تقریر اشکال مى گوید: (خداوند هم در شرور اخلاقى شریک است و هم در شرور طبیعى و شرکت وى در هر دو قسم, هم طبیعى است و هم اخلاقى, انواع شرّ منحصر در دو نوع نیست.)63 چون طبیعت و انسان ساخته خداست, پس شرور ناشیِ از این دو منسوب به اوست و چون او با آزادى کامل عمل مى کند و در مورد شىء و پیامدهایى که ممکن است داشته باشد, معرفت کامل دارد, علت اخلاقى شرور هم هست,64 اما چون همه شرور از آن رو شرّند که به درد و رنج آدمى منجر مى شوند مى توان تنها شر را درد و رنج دانست. براى حلّ مشکل یا باید نشان داد که دست کم یکى از چهار گزاره خدا عالم است, خدا قادر است , خدا خیّر است و شرور وجود دارد, کاذب است ویا نشان داد که این چهار گزاره على رغم ناهم خوانى ظاهرى با هم قابل جمع اند. در الهیات پویشى, قدرت مطلقه خداوند انکار مى شود, اختیار انسان ها نوعى قدرت دانسته مى شود و لذا مخلوقات متناهى نیز هسته هایى از قدرتند, بنابراین, الاهى دانان پیرو الا هیات پویشى قبول نمى کنند که قدرت خداوند نامحدود باشد.65 این مسیر شاید مخالفان را خرسند کند, اما اکثریت اهل دین حاضر به پذیرش آن نیستند. اگر کسى اصل وجود شرور را منافى عدالت بداند, تنها از طریق انکار وجود شرور مى تواند از عدالت الهى دفاع کند. بدین ترتیب, در معروف ترین راه حل ها که به افلاطون منسوب است, گزاره چهارم حذف مى شود. مطابق این رأى شرور یا عدمند یا عدمى. جهل و فقر در واقع, چیزى نیستند جز نبود علم و نبود مال. برخى از شرور هم, گرچه موجودند, مثل مار و عقرب و سیل, اما از آن حیث که موجودند, شرّ نیستند, بلکه از آن رو شرّند که منشأ عدم مى شوند; مثلاً باعث مى شوند که سلامتى یا جان کسى از دست برود و در غیر این صورت, شرّ نمى بودند. در فرهنگ اسلامى بسیارى از متفکران از این راه حل دفاع مى کنند.66 با این همه, جاى این سؤال هست که خداى قادرِ مطلق چرا موجودات را به گونه اى نیافرید که هم براى خود منشأ خیر باشند و هم براى دیگران. خانم مرى بیکر ادى نیز شرّ را زاییده توهّم مى داند و معتقد است که انسان ها به دلیل گناه دست خوش توهّم شده اند و چیز ناموجودى, مثل شرّ را گمانِ وجود مى برند. اما آیا توهّم شرّ خود یک شرّ نیست. از این چند مورد که بگذریم, اکثریت قاطع راه حل ها تلاشى است براى نشان دادن این که چهار گزاره فوق هم خوانند. از جمله معروف ترین دفاعیه ها, دفاع مبتنى بر اختیار است. حاصل آن این است که خداوند خواسته که انسان ها شبیه به او و مختار باشند. اختیار فضیلتى بزرگ است که در میان جانداران تنها انسان از آن برخوردار شده و لازمه اختیار امکان وقوع کردارهاى زشت است. اگر انسان نتواند گناه کند, حقیقتاً مختار نخواهد بود. در واقع, مختار بودن انسان براى خداوند چنان اهمیتى داشته که او حاضر شده است شرور ناشى از آن را نیز بپذیرد.67 به این راه حل, دو اشکال عمده وارد است: اولین اشکال این است که این پاسخ بر فرض توفیق, شرورِ طبیعى مثل سیل و زلزله را پوشش نمى دهد, چون این گونه شرور به سوء استفاده انسان ها از اختیارشان ربطى ندارند. دومین اشکال این است که حتى در حوزه اعمال اختیارى نیز داشتن اختیار مستلزم وقوع شرّ نیست. کسانى چون آنتونى فلو و جى. ال مکى مى گویند: (اگر منطقاً محال نیست موجود مختارى بى گناه باشد, پس خداوند مى توانست همه موجودات را این گونه بیافریند.) به تعبیر دیگر, آیا امکان آن هست که انسانى براى یک بار به اختیار عمل زشتى را ترک کند؟ پاسخ مثبت است, آیا امکان آن هست که وى این نحوه عمل را تکرار کند؟ و در طول عمر مرتکب گناه نشود؟ اگر براى یک کس منطقاً محال نباشد که در همه عمر از گناهان دورى کند,براى دیگران چنین امکانى وجود دارد. پس خداوند مى توانست جهانى بیافریند که همه انسان ها در آن مختار باشند, اما کسى مرتکب شرّ نشود. در قالب باورهاى دینى اشکال را مى توان این گونه مطرح کرد: مگر فرشتگان مختار نیستند, چرا اختیار آنان مستلزم وقوع گناه و شرارت نیست؟ در کوشش براى حلِّ اولین مشکل, برخى به تبع ایرِنائوس شرور طبیعى را نیز ناشى از گناه اولیه انسان و طغیان او در برابر خداوند دانسته و گفته اند: شرّ از زمانى به جهان پاى نهاد که انسان خداوند را نافرمانى کرد.68 در مورد مشکل دوم, آگوستین مى گوید: (در مورد آدم توان گناه نکردن ادغام شده بود با امکان گناه, اما در مورد قدّیسان گناه کردن امکان پذیر نیست. آنان نمى توانند از گناه لذّت ببرند). اما آیا عدم امکان واقعى گناه اختیار را از بین نمى برد. آگوستین مى گوید: نه, کما این که در مورد خداوند از بین نبرده است. برخى نیز شرور موجود را براى این که جهان موجود بهترین جهان ممکن بشود, لازم مى بینند. از جمله لایب نیتس مى نویسد: (از دل این شرور بسیارى از فضایل سر مى زند, معظم فضایل انسان چون نیک خواهى, شجاعت, هم دردى و احسان ,فضایلى هستند که در صورت فقدانِ شرور امکان بروز نمى یافتند.) تا جایى که مى گوید: (مى توان جهان هایى تصور کرد که در آن هیچ شرّى نباشد,اما چنان جهان هایى در قیاس با جهان فعلى بسیار فروترند.)69 کانت با اشاره به این جواب مى نویسد: برخى مى گویند که فضلیت کلنجار رفتن با رذایل است و رنج و الم به افزایش ارزش فضیلت مدد مى رسانند. وى در ردّ این استدلال مى نویسد: اگر دست کم در پایان زندگى شروران مجازات مى شدند و صاحبان فضیلت تاج افتخار بر سر مى گذاشتند, امکان داشت این حرف را قبول کنیم, اما تجربه خلاف آن را نشان مى دهد. (در این صورت, آلام نه براى این رخ داده اند که فضیلتِ شخص صاحب فضیلت خالص شود, بلکه براى آن رخ داده اند که فضیلت او خالص بوده و این درست در نقطه مقابل عدالتى است که ما از آن چیزى میدانیم).70 ولى اگر فضیلت یک ارزش باشد و پیدایش چنین ارزشى نه تنها از دل کشاکش با رنج و الم میسر باشد معلوم نیست, لزوماً چه رابطه اى مى تواند میان افزایش و پالایش فضیلت, با مجازات دنیوى وجود داشته باشد؟ آیا کسى که بدون امیدِ به مجازات دنیویِ بدکاران به نبرد با بدکارى مى پردازد, فضیلتش خالص تر از کسى نیست که تنها در صورت اطمینان به پیروزى نهایى و مغلوب شدن این جهانى بدکاران حاضر است به نبرد با آنان برود؟ جواب دیگر این است که شرورْ لازمه گریزناپذیر طبیعت است. اقتضاى طبیعت انسانى وقوع شرور اخلاقى است.71 غلبه احساسات دردانگیز بر احساسات لذّت بخش از ماهیت انسان جدایى ناپذیر است. و اقتضاى طبیعت غیر انسانى وقوع شرور طبیعى است. خداوند فقط به قیمت دست کشیدن از اصل خلقت مى توانسته مانع وقوع شرور شود. کانت در اعتراض به این راه حل مى گوید: (اگر قضیه این گونه است, سؤالى دیگر سر بر مى آورد. چرا خالق هستى ما را به زندگى فرا خوانده است, وقتى که چنین حیاتى مطلوب ما نیست؟ چنگیز خان در جواب به اعتراضِ آن زن هندى گفت: من نه مصیبت هایى را که تاکنون بر سر تو آمده, مى توانم جبران کنم و نه قادرم امنیت آتى تو را تأمین کنم. جواب آن زن این بود که اگر نمى توانى از ما حمایت کنى, چرا ما را تسخیر مى کنى).72 براى حلّ این اشکال لازم است که مدافعان عدل الاهى نشان دهند که مجموعه خیرات عالم از شرور آن افزون است. و این جا راه حلّ ارسطو مطرح مى شود: خداوند مى توانسته عوالمى مختلف بیافریند: الف) عالمى یکسره خیر,ب) عالمى یکسره شرّ و ج) عالمى ممزوج از این دو که خود به سه حالت قابل تصور است: ج1 ) واجد خیر و شرّ مساوى, ج2) واجد شرّ غالب بر خیر و ج3) واجد خیر غالب بر شرّ. با گزینه اول کسى سر مخالفت ندارد و خداوند نیز آن را آفریده است و آن عالم مجردات است. سه گزینه بعدى هم قابل دفاع نیستند وبا حکمت ناسازگارند. مى ماند آخرین گزینه ارسطو که مى گوید: ترک خیر کثیر به دلیل اجتناب از شرّ قلیل, خود شرّ کثیر است, پس اقتضاى حکمتْ خلق چنین جهانى است و خداوند نیز آن را خلق کرده است. ابن سینا نیز این راه حلّ را مورد تأیید قرار مى دهد.73 معترضانْ عزم خود را جزم کرده اند تا نشان دهند که بر عکس این ادعا, شرور بر خیرات غالب اند, به ویژه درد و رنج انسان بر لذّت هاى او غالب است. دیوید هیوم به تفصیل انواع رنج هاى انسان را مورد بحث قرار مى دهد.74 در جواب به این اعتراضات گفته شده است که: (خطاست که بگوییم در سرنوشت انسان رنج بر لذّات غلبه دارد, هر چه قدر هم وضعِ کسى بد باشد, او زندگى مى کند و به مرگ تن نمى دهد. این نشانه آن است که او خود به غلبه لذّات بر رنج ها معترف است. کسانى هم که طالب مرگند تا زمانى که زندگى مى کنند, مرگ را به تأخیر مى اندازند و بدین وسیله به غلبه لذّت بر الم معترفند, اما حتى اگر آن قدر احمق باشند که خودکشى کنند, خود را به حالت عدم احساس منتقل مى کنند که در آن دیگر رنج هم احساس نمى شود.)75 دیوید هیوم نیز به این استدلال اشاره مى کند,اما کانت این استدلال را نمى پذیرد و آن را مغلطه مى شمارد و مى گوید: کافى است از کسى که عقلى سلیم دارد و یک بار زندگى را تجربه کرده است, بپرسیم که آیا مایل است بار دیگر زندگى این جهانى را تجربه کند. (حتى نمى گوییم در همان شرایط قبلى, بلکه هر شرایطى که خود بخواهد, به شرط آن که آن شرایط مربوط به جهانى دیگر نباشد, بلکه مربوط به همین جهان باشد. (و حتما جواب وى منفى است))76 اما هیوم در جواب از این استدلال مى گوید: علت این که ما مر گ را برنمى گزینیم, نه ترجیح زندگى, بلکه ترس از مرگ است.77 در واقع, هیوم مى گوید: خوفِ از رنج و المى به مراتب بزرگ تر باعث شده که ما ادامه زندگى را با همه رنج هایش برگزینیم . ولى ظاهراً اگر آزمون پیشنهادى کانت صورت پذیرد و از افراد بپرسند که آیا حاضرند یک بار دیگر زندگى را در همین جهان که تابع قوانین فعلى است از سر گیرند, اکثریت قاطع پاسخشان مثبت است و طبعاً معلوم مى شود که ادامه زندگى نیز نه به دلیل خوف از مرگ, بلکه به دلیل لذّاتى است که افراد, هر چند به توهّم, احساس مى کنند. اما مالبرانش در توجیه نابسامانى ها و آشفتگى هاى این جهان که خلاف عقل و حکمت مى نمایند, مى نویسد: (هر چه اثر کامل تر باشد, بیش تر کمالات صاحب اثر را آشکار مى کند, بر این اساس, خداوندِ کامل بر آن است تا اثرش هرچه کامل تر باشد. خداوند مى خواهد عمل وى مایه مباهاتش باشد, اما این تنها نیمى از مطلب است. او نمى خواهد شیوه هایى که انتخاب مى کند مایه عدم مباهات باشد, بلکه مى خواهد عملش هم مثل اثرش ویژگى هاى او را آشکار کند. لذا صرفاً به این بسنده نمى کند که جهان از طریق زیبایى و عُلوّ خود باعث مباهاتش شود بلکه مى خواهد شیوه هایى هم که در کار مى کند از طریق بساطت, غنا و فراگیرى و ویژگى هایى که بیان گر شکوه و عظمت اوست, مایه مباهات او باشند. پس خداوند نمى خواسته صرفاً کامل ترین اثر ممکن را از خود به جاى گذارد, بلکه کامل ترین اثرى که از بهترین شیوه ها ناشى شده باشد… او مى خواهد تا آن جا که میسر است خداوار عمل کند. پس نحوه عمل وى هم مثل اثر وى باید تجلّى صفات او باشد. خداوند از ازل همه کارهایى را که مى توانسته اند پدید آیند با همه شیوه هاى مربوط در نظر گرفته است, اما اقتضاى ذات وى و مَجد و عظمت وى این است که هم اثر و هم شیوه پیدایش اثر, روى هم رفته بهترین باشد.).78 از دید مالبرانش صرف خوب بودنِ اثرى که فاعل از خود پدید مى آورد کافى نیست, بلکه باید شیوه پیدایش آن هم بهترین باشد. نه بهترین شیوه به تنهایى کافى است و نه بهترین اثر, مهم آن است که بهترین اثرى که با بهترین شیوه امکان تحقّق دارد, پدید آید و نتیجه پیدایش این جهان بوده است. ظاهراً از دید مالبرانش خالق جهان مثل خالق یک رُمان است. اگر نویسنده یک رمان از همان ابتدا خیلى ساده و سر راست نتیجه داستان را با خوانندگان در میان گذارد, کار وى نه یک اثر هنرى بزرگ و در خور ستایش, بلکه اثرى مبتذل خواهد بود. تمام عظمت یک رمان به هنرنمایى نویسنده و به ماجراهاى پیچیده, تو در تو و جذابى مربوط مى شود که خواننده را به همراه خود مى کشد. به همین سان ,خلق یک باره یک جهانِ کامل و بى کم و کاست, در قیاس با جهانى که از طریق مجموعه اى از آشفتگى هاى پیچ در پیچ به سمت کمال و تمام حرکت مى کند, کم تر مى توانسته مهارت و شأن و مقام و هنرنمایى خالق را نمایان گر سازد. 2.3.4. عدالت و مجازات هاى دنیوى و اخروى خداى عادل نه تنها در حق دیگران ستم روا نمى دارد, بلکه به ستم انسان ها بر یکدیگر نیز راضى نیست, پس در مقام داور و قاضى اقتضاى عدالت این است که الف )بدکاران مجازات شوند و ب) در مقام مجازات, میان جرم و مکافات تناسب برقرار باشد, اما الف) در این دنیا بسیارى از بدکاران از چنگ مجازات مى گریزند و این خلاف عدالت است.(بیش تر افراد عدالت سریع را ترجیح مى دهند و حکومت ها به ویژه در مواردى که جنایت فجیع است, سعى مى کنند مجرم را سریع تر مجازات کنند.)79 اولین جواب از این اشکال این است که هیچ کس نمى تواند از چنگ مجازات بگریزد, چون هر جرمى پیشاپیش مجازات و تنبیه لازم را با خود دارد و آن عذابِ وجدانى است که مجرم را از آن رهایى نیست. کانت در ردّ این جواب مى گوید: (گویا افرادِ بافضیلت گمان کرده اند که بدکاران نیز از همان ساختار روحیِ فضلیت مندان برخوردارند که طبق آن هر چه شخص فضیلت مندتر باشد, عذاب روحى بیش ترى احساس مى کند… در حالى که شروران اگر بتوانند از مجازات خارجى جانِ سالم به در برند, به حال کسانى که خود را از درون عذاب مى دهند مى خندند و ملامت هایى که گاه به گاه سراغ آن ها مى آید نیز یا معلول وجدان نیست و یا اگر هنوز مایه اى از وجدان در شخص باقى باشد, به زودى مغلوب لذّت هایى خاص مى شود که مجرمان از آن برخوردارند.)80 جواب دیگر این است که در جهان آتى وضعى حاکم خواهد شد متفاوت با وضع فعلى و به مجرمان آن خواهد رسید که قوانین اخلاقى اقتضاى آن را دارد. در اعتراضِ به این جواب ممکن است کسانى مثل کانت بگویند که بخردانه آن است که فکر کنیم جهان آتى نیز بر حسب قوانین همین جهان عمل مى کند. اما کسانى که وجود جهان آتى را مى پذیرند معمولاً چارچوب هاى دیگرى براى آن مدنظر مى گیرند, به ویژه غایت اصلى از برقرارى آن جهان را برقرارى عدالتى مى دانند که به هر دلیل تأمین آن در این جهان میسر نشده است. ب) میان جرم و مکافات باید نسبتى برقرار باشد. هیچ جرمى آن قدر بزرگ و عظیم نیست که مجازات آن جاویدان ماندن در آتش باشد.اما معمولاً اصحابِ هر دین دیگران را خارج از دین و مستحق دوزخ مى شمارند: (شمار نجات یافتگان محدود است به کسانى که متدین به آن دین و ملتزم به آن باشند)81 و معتقدند که بى دینان در جهنم جاودانند.در قرآن آمده است: (وعدالله المنافقین و المنافقات و الکفار نار جهنم خالدین فیها)82 در این آیه از خلود کفار ومنافقان در جهنم سخن به میان آمده است. برخى از دیگر آیات نیز معصیت کاران را جاودان در آتش مى داند: (و من یعصِ الله و رسوله و یتعدَّ حدوده یُدخله ناراً خالداً فیها )83 اما شیخ صدوق مى نویسد: اعتقاد ما این است که تنها کفار و مشرکان در جهنم خالدند, ولى اهل توحید مشمول رحمت قرار مى گیرند.84 شیخ مفید هم مى گوید: اتفاق و اجماع امامیه بر این است که وعده هاى مربوط به خلود صرفاً متوجه کفار است. خواجه نصیر الدین طوسى و علامه حلى نیز بر خلود کفار در جهنم ادعاى اجماع مى کنند85 و براى این رأى معمولاً به این آیه استناد مى کنند که: اِنّ الله لا یِغفر ان یُشرک به و یِغفر ما دون ذلک لمن یشاء.86 در کتاب مقدّس نیز از خلود گناهکاران در آتش دوزخ سخن به میان آمده است (وآنان به سوى مجازات ابدى مى روند)87 و حتى بعضى از مسیحیان تا آن جا پیش مى روند که مى گویند: (این که مجازات گناهکار تمام شود با عدالت مطلقه خداوند ناسازگار است.)88 اشکال دیگر خلود در نار این است که لازمه خلودِ تعداد فراوانى از انسان ها در آتش این است که مجموعه خیرهاى عالم در قیاس با شرور آن بسیار محدودتر باشد و صدور چنین عالمى از خدا که خیر على الاطلاق است بى وجه است. از جمله جواب هاى اولین اشکال این است که: (خداوند نامحدود است, گناهکار در برابر خداى نامحدود طغیان کرده و چنین طغیانى, طغیانى است نامحدود, و بایستى مکافات گناهکار با جرمش متناسب باشد.)89 اما در این جواب نشان داده نمى شود که چگونه طغیان در برابر نامحدود باعث مى شود که آن گناه نیز نامحدود شود . پاسخ رایج تر به این اشکال هم در جهان اسلام و هم در جهان مسیحیت این است که رابطه مکافات هاى اخروى با جرایم و گناهان دنیوى رابطه قراردادى نیست. (رعایت مناسبت بین جرم و مجازات به قوانین وضعى مربوط مى شود, اما رابطه جرم با مجازات هاى اخروى رابطه علت و معلولى است.)90 کسى ممکن است در یک لحظه مرتکب خطا شده و دستش را به سیم عریان برق نزدیک کند, اما چون رابطه, علت و معلولى است نمى تواند انتظار داشته باشد که آثار برق گرفتگى نیز به اندازه و مناسب با خطاى او باشد. گاهى هم گفته مى شود که چهره دیگر خود این اعمال است که در آخرت ظاهر مى شود,91 در آیه اى هست که: فمن یعمل مثقال ذره شراً یره;92 آیه نمى گوید آثار عمل, بلکه مى گوید خود عمل را مى بیند. برخى هم خلودِ گناهکاران حتى خلود کفار را در آتش نمى پذیرند و مى گویند: (آن چه در متون مقدّس آمده است این است که آتش جاودان است, جاودان بودن جهنم و آتش لزوماً به معناى جاودان بودن افراد در آن نیست و حتى کفار نهایتاً مشمول رحمت قرار مى گیرند.) اما در جواب به دومین اشکال که غلبه شرور بر خیرات است, لایب نیتس با گسترش کُرات مسکون خیر را غالب مى کند: (قدما گمان مى کردند یک زمین مسکون هست… امروزه براى جهان هر حدّى قائل شویم باید اعتراف کرد که تعداد نامحدودى کُره هست که کُره خاکیِ ما نسبت به آن ها چیزى نیست و این کرات به اندازه کره ارض شایسته اند تا ساکنان عاقل داشته باشند ولو انسان نباشند…زمین ما فقط یکى از شش سیاره اى است که به گرد خورشید مى چرخد و اگر توجه کنیم که دیگر ثوابت هم مثل خورشیدِ ما هستند, حقارت کره ارض را در مى یابیم. این احتمال هست که همه این ثوابت مسکون باشند و همه مشمول لطف خدا. هیچ چیز ما را ملزم نمى کند تا بگوییم تعداد مطرودان بیش تر است).93 3. معرفت شناسى عدل الهى 3.1. آثار و نتایج مترتّب بر باور و یا عدم باور به عدل الهى بسیارى از متفکران جدید به مباحث سنّتى له و علیه باورهاى دینى اعتناى چندانى ندارند. این بى اعتنایى دلایل