لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 22
شان نزول سوره بقره
بسم الله الرحمن الرحیم
شان نزول ایات 41 , 42 , 75, 76, 77 , 89, 97, 98, 114, 115, 120, 121 , 142 , 158, 178, 187 , 189, 190 , 204, 205 , 206, 207 , 212, 214, 217 , 221, 232 , 238, 239, 256 , 267, 272 , 273, 278 سوره بقره را بخوانید.
آیات 41 و 42 سوره بقره
41. وَ آمِنُوا بِما أَنْزَلْتُ مُصَدِّقاً لِما مَعَکُمْ وَ لا تَکُونُوا أَوَّلَ کافِرٍ بِهِ وَ لا تَشْتَرُوا بِآیاتِی ثَمَناً قَلِیلاً وَ إِیَّایَ فَاتَّقُونِ.
42. وَ لا تَلْبِسُوا الْحَقَّ بِالْباطِلِ وَ تَکْتُمُوا الْحَقَّ وَ أَنْتُمْ تَعْلَمُونَ.
41. و بدانچه نازل کردهام ـ که مؤید همان چیزی است که با شماست ـ ایمان آرید؛ و نخستین منکر آن نباشید، و آیات مرا به بهایی ناچیز نفروشید، و تنها از من پروا کنید.
42. و حق را به باطل درنیامیزید، و حقیقت را ـ با آنکه خود میدانید ـ کتمان نکنید.
در شأن نزول این آیات آمده که: «حی بن اخطب و کعب اشرف» و سایر علماء یهود از جانب یهودیان دارای مقرری بودند و از آن ارتزاق مینمودند و نمیخواستند منافع آنها به خاطر نبوت پیامبر از بین برود؛ به همین جهت آیاتی را که در تورات بود و از پیامبر در آن ذکری شده بود تغییر و «ثمن قلیل» که در این آیه شریفه ذکرشده همان مقرری احبار است.
آیات 75 تا 77 سوره بقره
75. أَفَتَطْمَعُونَ أَنْ یُؤْمِنُوا لَکُمْ وَ قَدْ کانَ فَرِیقٌ مِنْهُمْ یَسْمَعُونَ کَلامَ اللَّهِ ثُمَّ یُحَرِّفُونَهُ مِنْ بَعْدِ ما عَقَلُوهُ وَ هُمْ یَعْلَمُونَ.
76. وَ إِذا لَقُوا الَّذِینَ آمَنُوا قالُوا آمَنَّا وَ إِذا خَلا بَعْضُهُمْ إِلى بَعْضٍ قالُوا أَ تُحَدِّثُونَهُمْ بِما فَتَحَ اللَّهُ عَلَیْکُمْ لِیُحَاجُّوکُمْ بِهِ عِنْدَ رَبِّکُمْ أَ فَلا تَعْقِلُونَ.
77. أَ وَ لا یَعْلَمُونَ أَنَّ اللَّهَ یَعْلَمُ ما یُسِرُّونَ وَ ما یُعْلِنُونَ.
75. آیا طمع دارید که [اینان] به شما ایمان بیاورند؟ با آنکه گروهی از آنان سخنان خدا را میشنیدند، سپس آن را بعد از فهمیدنش تحریف میکردند، و خودشان هم میدانستند.
76. و [همین یهودیان] چون با کسانی که ایمان آوردهاند برخورد کنند، میگویند: «ما ایمان آوردهایم.» و وقتی با همدیگر خلوت میکنند، میگویند: «چرا از آنچه خداوند بر شما گشوده است، برای آنان حکایت میکنید تا آنان به [استناد] آن، پیش پروردگارتان بر ضد شما استدلال کنند؟ آیا فکر نمیکنید؟»
77. آیا نمیدانند که خداوند آنچه را پوشیده میدارند، و آنچه را آشکار میکنند، میداند؟
این آیات در مورد یهودیانی است که وقتی اشخاص مثل سلمان، ابوذر و مقداد را ملاقات مینمودند میگفتند: ما هم مانند شما ایمان آوردیم، چون اوصاف پیامبر شما را خداوند در تورات برای ما بیان فرموده است و وقتی با یکدیگر خلوت مینمودند بزرگترهاشان به آنها میگفتند این چه کاری بود کردید و چه اظهاری بود به مسلمان نمودید؛ شما نباید اوصاف پیامبرشان را که در تورات آمده به آنها خبر میدادید تا در پیشگاه خداوند با شما محاجّه نکنند و نگویند شما اوصاف و علایم او را دانستید و مشاهده و تطبیق نمودید، پس چرا ایمان نیاوردید و اطاعت نکردید.
آیه 89 سوره بقره
89. وَ لَمَّا جاءَهُمْ کِتابٌ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ مُصَدِّقٌ لِما مَعَهُمْ وَ کانُوا مِنْ قَبْلُ یَسْتَفْتِحُونَ عَلَى الَّذِینَ کَفَرُوا فَلَمَّا جاءَهُمْ ما عَرَفُوا کَفَرُوا بِهِ فَلَعْنَةُ اللَّهِ عَلَى الْکافِرِینَ.
89. و هنگامی که از جانب خداوند کتابی که مؤید آنچه نزد آنان است برایشان آمد، و از دیرباز [در انتظارش] بر کسانی که کافر شده بودند پیروزی میجستند؛ ولی همین که آنچه [که اوصافش] را میشناختند برایشان آمد، انکارش کردند. پس لعنت خدا بر کافران باد.
در شأن نزول این آیه نقل شده که یهودیان در کتب خود دیده بودند که مکان هجرت حضرت محمد (ص) مابین دو کوه «عیر و احد» است که در دو طرف مدینه قرار دارد به همین خاطر از سرزمین خویش بیرون آمدند و به جستجوی سرزمین مهاجرت پیامبر پرداختند و به کوهی به نام «حداد» رسیدند و گمان کردند که این همان کوه احد است، به همین دلیل در آنجا پراکنده شدند و مسکن گزیدند؛ ولی بعد متوجه شدند، مدینه سرزمینی است که میان دو کوه احد و عیر قرار دارد پس به برادران خود و سایر یهود نوشتند که ما دارالهجرة را یافتیم شما هم به سوی ما کوچ کنید و خودشان هم به مدینه نقل مکان نمودند و ماندند تا آنکه یکی از پادشاهان یمن به نام تُبع به قصد تسخیر مدینه حرکت کرد و آنجا را محاصره نمود و اینها با او سازش کردند و سبب اقامت خودشان را به او گفتند و او دو طایفه اوس و خزرج را مأمور به اقامت در مدینه نمود برای آنکه وقتی پیامبرآمد او را یاری کنند. آن دو قبیله پس از چند سال زیاد شدند و معترض اموال یهود شدند. یهودیان به آنها میگفتند وقتی پیامبر مبعوث شود شما را از دیار خود بیرون میکنیم و اموالمان را پس خواهیم گرفت؛ ولی وقتی پیامبر مبعوث شد اوس و خزرج که به نام انصار معروف شدند به پیامبر ایمان آوردند و یهود کافر شدند.
به این دلیل که آنها از نسل حضرت اسحاق بودند و پیامبر از نسل حضرت اسماعیل و آنها حسد بردند و تسلیم وسوسه شیطان شدند. و علماءِ آنها هم برای حفظ مقامات خودشان انکار اوصاف پیامبر را در تورات نمودند.
آیات 97 و 98 سوره بقره
97. قُلْ مَنْ کانَ عَدُوًّا لِجِبْرِیلَ فَإِنَّهُ نَزَّلَهُ عَلى قَلْبِکَ بِإِذْنِ اللَّهِ مُصَدِّقاً لِما بَیْنَ یَدَیْهِ وَ هُدىً وَ بُشْرى لِلْمُؤْمِنِینَ.
98. مَنْ کانَ عَدُوًّا لِلَّهِ وَ مَلائِکَتِهِ وَ رُسُلِهِ وَ جِبْرِیلَ وَ مِیکالَ فَإِنَّ اللَّهَ عَدُوٌّ لِلْکافِرِینَ.
97. بگو: «کسی که دشمن جبرئیل است [در واقع دشمن خداست] چرا که او، به فرمان خدا، قرآن را بر قلبت نازل کرده است، در حالی که مؤید [کتابهای آسمانی] پیش از آن، و هدایت و بشارتی برای مؤمنان است.»
98. هر که دشمن خدا، و فرشتگان و فرستادگان او، و جبرئیل و میکائیل است [بداند که] خدا یقینا دشمن کافران است.
زمانی که پیامبر وارد مدینه شد «عبداللهبن صوریا» که یکی از علمای یهود بود خدمت آن حضرت رسید و سؤالات چندی نمود و میخواست نشانههایی را که دلیل بر نبوت پیامبر بود جستجو نمود. یکی از سؤالات او این بود که ای محمد خواب تو چگونه است؟ پیامبر فرمود: چشمم خواب است و دلم بیدار گفت: راست گفتی و پس از سؤالات متعدد دیگر گفت: یک سؤال باقی مانده اگر به آن جواب درست بدهی به تو ایمان میاوریم. بگو نام آن فرشتهای که بر تو نازل می شود چیست؟ پیامبر فرمود: جبرئیل. ابن صوریا گفت: جبرئیل دشمن ماست چون دستورهای مشکل در مورد قتل و جنگ میآورد اما میکاییل همیشه واسطه سرور
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 15
سوره قریش :
(روایتى درباره مفاد سوره ایلاف ) صفحهدر تفسیر قمى در ذیل آیه ((لایلاف قریش )) آمده که : این سوره در باره قریش نازل شده ، چون قریش معاششان از دو رحلت تابستانى و زمستانى به یمن و شام تاءمین مى شد، از مکه پوست و محصولات دریایى و کالاهایى که در ساحل دریا پیاده مى شده از قبیل فلفل و امثال آن را بار مى کردند و به شام مى بردند، و در شام جامه و آرد خالص و حبوبات غلط مشهور است ، و صحیح آن حبوب است که در روایت آمده )، خریدارى مى کردند، و همین مسافرت باعث مى شد وحدت و الفتى در بینشان بر قرار گردد، هر وقت به یکى از این دو سفر دست مى زدند یکى از بزرگان قریش را رئیس خود مى کردند، و زندگیشان از این راه تاءمین مى شد.بعد از آنکه خداى تعالى رسول گرامیش را مبعوث فرمود: مردم قریش بى نیاز از سفر شدند، چون از اطراف حجاز مردم رو به آن جناب نهاده ، هم آن حضرت را زیارت مى کردند، و هم خانه خدا را، و لذا در این سوره فرمود: ((فلیعبدوا رب هذا البیت الذى اطعمهم من جوع )) پس رب این خانه را بپرستند، که ایشان را از گرسنگى نجات داد، و دیگر احتیاج ندارند به شام بروند، ((و امنهم من خوف )) یعنى راهزنان بپاس حرمت کعبه کارى به کار آنان ندارند.مؤ لف : اینکه فرمود: ((بعد از آنکه خداى تعالى رسول گرامیش را مبعوث فرمود)) انطباقش با سیاق آیات سوره روشن نیست ، چون گفتیم سیاق همه از داستان ابرهه و قبل از ولادت آن حضرت سخن دارد، و چه بسا این قسمت جزو کلام امام نبوده ، و مرحوم قمى آن را از بعضى روایات ابن عباس استفاده کرده باشد.
سوره ماعون :
اوصاف تکذیب کنندگان دین : راندن یتیم ، عدم اهتمام به طعام مسکین ،سهل انگارى در نمازگزاران ، ریاکارى و منع ((ماعون ))
فَذَلِک الَّذِى یَدُعُّ الْیَتِیمَ
کلمه ((دع )) به معناى رد کردن به زور و به جفا است ، و حرف ((فاء)) در کلمه ((فذلک )) براى توهم معناى شرط است ، و تقدیر کلام ((ارایت الذى یکذب بالجزاء فعرفته بصفاته ، فان لم تعرفه فذلک الذى ...)) است ، یعنى آیا آن کس را که روز جزا را تکذیب مى کند، از راه صفاتى که لازمه تکذیب است شناختى ؟ اگر نشناختى پس بدان که او کسى است که یتیم را به زور از در خانه خود مى راند، و او را جفا مى کند، و از عاقبت عمل زشتش نمى ترسد، و اگر روز جزا را انکار نمى داشت چنین جراتى را به خود نمى داد، و از عاقبت عمل خود مى ترسید، و اگر مى ترسید به یتیم ترحم مى نمود.
وَ لا یحُض عَلى طعَامِ الْمِسکِینِ
کلمه ((حض )) به معناى تحریک و تشویق است ، و در کلام مضافى حذف شده ، تقدیرش ((و لا یحض على اطعام طعام المسکین )) است ، یعنى مردم را به اطعام طعام مسکین تشویق نمى کند.بعضى از مفسرین گفته اند: اگر تعبیر به طعام کرد، نه به اطعام ، براى این بود که اشاره کرده باشد به اینکه مسکین گویا مالک زکات و صدقه است و احتیاج ندارد به اینکه کسى به او اطعام کند، وقتى طعام را که حق خود او است به او بدهند او خودش مى خورد، همچنان که در جاى دیگر فرموده : ((و فى اموالهم حق للسائل و المحروم )).
سوره کوثر :
اقوال مختلف درباره مراد از ((کوثر)) و بیان شواهددال بر اینکه مراد از آن ذریّه پیامبر (صلى الله علیه و آله ) یعنى فرزندان فاطمه(علیه السلام ) است
إِنَّا أَعْطیْنَک الْکَوْثَرَ
در مجمع البیان مى گوید: کلمه ((کوثر)) بر وزن ((فوعل )) به معناى چیزى است که شانش آن است که کثیر باشد، و کوثر به معناى خیر کثیر است .ولى مفسرین در تفسیر کوثر و اینکه کوثر چیست اختلافى عجیب کرده اند: بعضى گفته اند: خیر کثیر است . و بعضى معانى دیگرى کرده اند که فهرست وار از نظر خواننده مى گذرد:1 - نهرى است در بهشت . 2 - حوض خاص رسول خدا (صلى اللّه علیه و آله و سلم ) در بهشت و یا در محشر است . 3 - اولاد رسول خدا (صلى اللّه علیه و آله و سلم ) است . 4 - اصحاب و پیروان آن جناب تا روز قیامت است . 5 - علماى امت او است . 6 - قرآن و فضائل بسیار آن . 7 - مقام نبوت است . 8 - تیسیر قرآن و تخفیف شرایع و احکام است . 9 - اسلام است .10 - توحید است . 11 - علم و حکمت است . 12 - فضائل رسول خدا (صلى اللّه علیه و آله و سلم )است . 13 - مقام محمود است . 14 - نور قلب شریف رسول خدا (صلى اللّه علیه و آله وسلم ) است . و از این قبیل اقوالى دیگر که به طورى که از بعضى از مفسرین نقل شده بالغ بر بیست و شش قول است .صاحبان دو قول اول استدلال کرده اند به بعضى روایات ، و اما باقى اقوال هیچ دلیلى ندارند به جز تحکم و بى دلیل حرف زدن ، و به هر حال اینکه در آخر سوره فرمود: ((ان شانئک هو الابتر)) با در نظر گرفتن اینکه کلمه ((ابتر)) در ظاهر به معناى اجاق کور است ، و نیز با در نظر گرفتن اینکه جمله مذکور از باب قصر قلب است ، چنین به دست مى آید که منظور از کوثر، تنها و تنها کثرت ذریه اى است که خداى تعالى به آن جناب ارزانى داشته ، (و برکتى است که در نسل آن جناب قرار داده )، و یا مراد هم خیر کثیر است و هم کثرت ذریه ، چیزى که هست کثرت ذریه یکى از مصادیق خیر کثیر است ، و اگر مراد مساله ذریه به استقلال و یابه طور ضمنى نبود، آوردن کلمه ((ان )) در جمله ((ان شانئک هو الابتر)) فایده اى نداشت ، زیرا کلمه ((ان )) علاوه بر تحقیق ، تعلیل را هم مى رساند و معنا ندارد بفرماید ما به تو حوض دادیم ، چون که بدگوى تو اجاق کور است و یا بى خبر است .
سوره کافرون :
روایاتى راجع به زخم زبان در ((یا ایّها الکافرون ...)) به گروهى معهود و معین ازکفار بوده و ((و لا انتم عابدون ما اعبد)) اخبار غیبى از آینده است صفحه
قُلْ یَأَیهَا الْکفِرُونَ
ظاهرا خطاب به یک طبقه معهود و معین از کفار است نه تمامى کفار، به دلیل اینکه رسول خدا (صلى اللّه علیه و آله و سلم ) را مامور کرده از دین آنان بیزارى جوید و خطابشان کند که شما هم از پذیرفتن دین من امتناع مى ورزید.
لا أَعْبُدُ مَا تَعْبُدُونَ
از این آیه تا آخر سوره آن مطلبى است که در جمله ((قل یا ایها الکافرون )) مامور به گفتن آن است ، و مراد از ((ما تعبدون )) بت هایى است که کفار مکه مى پرستیدند، و مفعول ((تعبدون )) ضمیرى است که به ماى موصول بر مى گردد، و با اینکه مى توانست بفرماید: ((ما تعبدونه )) اگر ضمیر را حذف کرده براى این بود که کلام دلالت بر آن مى کرده ، حذف کرد تا قافیه آخر آیات هم درست در آید، و عین این سؤ ال و جواب در جمله هاى ((اعبد)) و ((عبدتم )) و ((اعبد)) مى آید چون
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 14
سوره قریش :
(روایتى درباره مفاد سوره ایلاف ) صفحهدر تفسیر قمى در ذیل آیه ((لایلاف قریش )) آمده که : این سوره در باره قریش نازل شده ، چون قریش معاششان از دو رحلت تابستانى و زمستانى به یمن و شام تاءمین مى شد، از مکه پوست و محصولات دریایى و کالاهایى که در ساحل دریا پیاده مى شده از قبیل فلفل و امثال آن را بار مى کردند و به شام مى بردند، و در شام جامه و آرد خالص و حبوبات غلط مشهور است ، و صحیح آن حبوب است که در روایت آمده )، خریدارى مى کردند، و همین مسافرت باعث مى شد وحدت و الفتى در بینشان بر قرار گردد، هر وقت به یکى از این دو سفر دست مى زدند یکى از بزرگان قریش را رئیس خود مى کردند، و زندگیشان از این راه تاءمین مى شد.بعد از آنکه خداى تعالى رسول گرامیش را مبعوث فرمود: مردم قریش بى نیاز از سفر شدند، چون از اطراف حجاز مردم رو به آن جناب نهاده ، هم آن حضرت را زیارت مى کردند، و هم خانه خدا را، و لذا در این سوره فرمود: ((فلیعبدوا رب هذا البیت الذى اطعمهم من جوع )) پس رب این خانه را بپرستند، که ایشان را از گرسنگى نجات داد، و دیگر احتیاج ندارند به شام بروند، ((و امنهم من خوف )) یعنى راهزنان بپاس حرمت کعبه کارى به کار آنان ندارند.مؤ لف : اینکه فرمود: ((بعد از آنکه خداى تعالى رسول گرامیش را مبعوث فرمود)) انطباقش با سیاق آیات سوره روشن نیست ، چون گفتیم سیاق همه از داستان ابرهه و قبل از ولادت آن حضرت سخن دارد، و چه بسا این قسمت جزو کلام امام نبوده ، و مرحوم قمى آن را از بعضى روایات ابن عباس استفاده کرده باشد.
سوره ماعون :
اوصاف تکذیب کنندگان دین : راندن یتیم ، عدم اهتمام به طعام مسکین ،سهل انگارى در نمازگزاران ، ریاکارى و منع ((ماعون ))
فَذَلِک الَّذِى یَدُعُّ الْیَتِیمَ
کلمه ((دع )) به معناى رد کردن به زور و به جفا است ، و حرف ((فاء)) در کلمه ((فذلک )) براى توهم معناى شرط است ، و تقدیر کلام ((ارایت الذى یکذب بالجزاء فعرفته بصفاته ، فان لم تعرفه فذلک الذى ...)) است ، یعنى آیا آن کس را که روز جزا را تکذیب مى کند، از راه صفاتى که لازمه تکذیب است شناختى ؟ اگر نشناختى پس بدان که او کسى است که یتیم را به زور از در خانه خود مى راند، و او را جفا مى کند، و از عاقبت عمل زشتش نمى ترسد، و اگر روز جزا را انکار نمى داشت چنین جراتى را به خود نمى داد، و از عاقبت عمل خود مى ترسید، و اگر مى ترسید به یتیم ترحم مى نمود.
وَ لا یحُض عَلى طعَامِ الْمِسکِینِ
کلمه ((حض )) به معناى تحریک و تشویق است ، و در کلام مضافى حذف شده ، تقدیرش ((و لا یحض على اطعام طعام المسکین )) است ، یعنى مردم را به اطعام طعام مسکین تشویق نمى کند.بعضى از مفسرین گفته اند: اگر تعبیر به طعام کرد، نه به اطعام ، براى این بود که اشاره کرده باشد به اینکه مسکین گویا مالک زکات و صدقه است و احتیاج ندارد به اینکه کسى به او اطعام کند، وقتى طعام را که حق خود او است به او بدهند او خودش مى خورد، همچنان که در جاى دیگر فرموده : ((و فى اموالهم حق للسائل و المحروم )).
سوره کوثر :
اقوال مختلف درباره مراد از ((کوثر)) و بیان شواهددال بر اینکه مراد از آن ذریّه پیامبر (صلى الله علیه و آله ) یعنى فرزندان فاطمه(علیه السلام ) است
إِنَّا أَعْطیْنَک الْکَوْثَرَ
در مجمع البیان مى گوید: کلمه ((کوثر)) بر وزن ((فوعل )) به معناى چیزى است که شانش آن است که کثیر باشد، و کوثر به معناى خیر کثیر است .ولى مفسرین در تفسیر کوثر و اینکه کوثر چیست اختلافى عجیب کرده اند: بعضى گفته اند: خیر کثیر است . و بعضى معانى دیگرى کرده اند که فهرست وار از نظر خواننده مى گذرد:1 - نهرى است در بهشت . 2 - حوض خاص رسول خدا (صلى اللّه علیه و آله و سلم ) در بهشت و یا در محشر است . 3 - اولاد رسول خدا (صلى اللّه علیه و آله و سلم ) است . 4 - اصحاب و پیروان آن جناب تا روز قیامت است . 5 - علماى امت او است . 6 - قرآن و فضائل بسیار آن . 7 - مقام نبوت است . 8 - تیسیر قرآن و تخفیف شرایع و احکام است . 9 - اسلام است .10 - توحید است . 11 - علم و حکمت است . 12 - فضائل رسول خدا (صلى اللّه علیه و آله و سلم )است . 13 - مقام محمود است . 14 - نور قلب شریف رسول خدا (صلى اللّه علیه و آله وسلم ) است . و از این قبیل اقوالى دیگر که به طورى که از بعضى از مفسرین نقل شده بالغ بر بیست و شش قول است .صاحبان دو قول اول استدلال کرده اند به بعضى روایات ، و اما باقى اقوال هیچ دلیلى ندارند به جز تحکم و بى دلیل حرف زدن ، و به هر حال اینکه در آخر سوره فرمود: ((ان شانئک هو الابتر)) با در نظر گرفتن اینکه کلمه ((ابتر)) در ظاهر به معناى اجاق کور است ، و نیز با در نظر گرفتن اینکه جمله مذکور از باب قصر قلب است ، چنین به دست مى آید که منظور از کوثر، تنها و تنها کثرت ذریه اى است که خداى تعالى به آن جناب ارزانى داشته ، (و برکتى است که در نسل آن جناب قرار داده )، و یا مراد هم خیر کثیر است و هم کثرت ذریه ، چیزى که هست کثرت ذریه یکى از مصادیق خیر کثیر است ، و اگر مراد مساله ذریه به استقلال و یابه طور ضمنى نبود، آوردن کلمه ((ان )) در جمله ((ان شانئک هو الابتر)) فایده اى نداشت ، زیرا کلمه ((ان )) علاوه بر تحقیق ، تعلیل را هم مى رساند و معنا ندارد بفرماید ما به تو حوض دادیم ، چون که بدگوى تو اجاق کور است و یا بى خبر است .
سوره کافرون :
روایاتى راجع به زخم زبان در ((یا ایّها الکافرون ...)) به گروهى معهود و معین ازکفار بوده و ((و لا انتم عابدون ما اعبد)) اخبار غیبى از آینده است صفحه
قُلْ یَأَیهَا الْکفِرُونَ
ظاهرا خطاب به یک طبقه معهود و معین از کفار است نه تمامى کفار، به دلیل اینکه رسول خدا (صلى اللّه علیه و آله و سلم ) را مامور کرده از دین آنان بیزارى جوید و خطابشان کند که شما هم از پذیرفتن دین من امتناع مى ورزید.
لا أَعْبُدُ مَا تَعْبُدُونَ
از این آیه تا آخر سوره آن مطلبى است که در جمله ((قل یا ایها الکافرون )) مامور به گفتن آن است ، و مراد از ((ما تعبدون )) بت هایى است که کفار مکه مى پرستیدند، و مفعول ((تعبدون )) ضمیرى است که به ماى موصول بر مى گردد، و با اینکه مى توانست بفرماید: ((ما تعبدونه )) اگر ضمیر را حذف کرده براى این بود که کلام دلالت بر آن مى کرده ، حذف کرد تا قافیه آخر آیات هم درست در آید، و عین این سؤ ال و جواب در جمله هاى ((اعبد)) و ((عبدتم )) و ((اعبد)) مى آید چون در آنها هم باید مى فرمود: ((اعبده )) و ((عبدتموه )) و ((اعبده )).و جمله ((لا اعبد)) نفى استقبالى است ، براى اینکه حرف ((لا)) مخصوص نفى آینده است ، همچنان که حرف ((ما)) براى نفى حال است ، و معناى آیه این است که من ابدا نمى پرستم آنچه را که شما بت پرستان امروز مى پرستید.
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 79
کلیات
مقدمه:
از آنجا اهل تشیع به گفته خود پیامبر(ص) برای نجات خود از گمراهی و ضلالت باید به دوچیز متمسک بشوند و آن دو یکی قرآن ودیگری اهل بیت (ع) هستند، در این پروژه سعی براین شد که به بررسی آیاتی در قران که شأن نزول آنها در موردامام علی (ع) اولین امام و جانشین پیامبر (ص) است پرداخته شود، لذا موضوع خود را تحت عنوان دیدگاه مفسرین شیعه و سنی در مورد آیاتی که شأن نزول آنها درمورد امام علی (ع) است قرار دادم وبه بررسی نظرات مفسران شیعه واهل سنت پرداختم و دلیل اینکه اهل سنت باوجود این آیات چرا امامت امام علی (ع) را انکار وبه آیات قرآن و وصیّت پیامبر عظیم الشأن اسلام حضرت محمد (ص) عمل نکردند. که در این پروژه تا حدودی مشخص می شود و همچنین دلیل ا طاعت نکردن از دستور خدا وپیامبر(ص) چه بوده است، و چرا اهل سنت حاضر نبودن که واقعیت را قبول کنند و امامت را به جانشین بر حق پیامبر خدا( ص) یعنی حضرت علی( ع) واگذار کنند تا مشکلاتی که برای اسلام و جهان اسلام پیش آمده، رخ نمی داد، که دامنة آن حتی تا امروز نیز کشیده شده است. امید است توانسته باشم که حق مطلب را اداء کرده باشم .
اهمیت موضوع:
در رابطه با اهمیت موضوع امام علی(ع) در قرآن از دیدگاه مفسران شیعه و سنی نکاتی را بیان می نمایم :
1-آیات زیادی وجود دارد که در قرآن شأن نزول آنها در مورد امام علی(ع) و اهل بیت(ع) است و این موضوع به اندازه ای مهم بوده است که قرآن نیز به آن اشاره کرده زیرا جامعه اسلامی می طلبد که همیشه پیشوا و رهبر داشته باشد تا به گمراهی و ضلالت نرود.
2- علاقه ای که بنده به حضرت امیر(ع) دارم و همچنین مقام والایی که حضرت دارند و تاامروز کسی پی به عظمت و مقام آن بزرگوار نبرده اند، اینجانب را بر آن داشت که به این موضوع از دیدگاه قرآن بپردازم .
سوال تحقیق :
1-چه آیاتی در قرآن در عظمت شأن حضرت امیر(ع) نازل شده است ؟
2-چه آیاتی در قرآن امامت حضرت امیر (ع)را اثبات می نماید ؟
3-دیدگاه اندیشمندان شیعی و سنی در مورد آن دسته از آیات چیست ؟
فرضیه :
قرآن کریم در آیات عدیده ای به اتفاع شأن و امامت حضرت امیر(ع) اشاره کرده است.
پیشینه بحث:
چون بحث من بخشی از آیاتست، پیشینه آن به تمام تفاسیری بر می گردد که آیات قرآن را تفسیر کرده اند، البته کتابهایی در این باره نوشته شده که مهمترین آنها: کتاب الغدیر علامه امینی می باشد .
چکیده:
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 79
کلیات
مقدمه:
از آنجا اهل تشیع به گفته خود پیامبر(ص) برای نجات خود از گمراهی و ضلالت باید به دوچیز متمسک بشوند و آن دو یکی قرآن ودیگری اهل بیت (ع) هستند، در این پروژه سعی براین شد که به بررسی آیاتی در قران که شأن نزول آنها در موردامام علی (ع) اولین امام و جانشین پیامبر (ص) است پرداخته شود، لذا موضوع خود را تحت عنوان دیدگاه مفسرین شیعه و سنی در مورد آیاتی که شأن نزول آنها درمورد امام علی (ع) است قرار دادم وبه بررسی نظرات مفسران شیعه واهل سنت پرداختم و دلیل اینکه اهل سنت باوجود این آیات چرا امامت امام علی (ع) را انکار وبه آیات قرآن و وصیّت پیامبر عظیم الشأن اسلام حضرت محمد (ص) عمل نکردند. که در این پروژه تا حدودی مشخص می شود و همچنین دلیل ا طاعت نکردن از دستور خدا وپیامبر(ص) چه بوده است، و چرا اهل سنت حاضر نبودن که واقعیت را قبول کنند و امامت را به جانشین بر حق پیامبر خدا( ص) یعنی حضرت علی( ع) واگذار کنند تا مشکلاتی که برای اسلام و جهان اسلام پیش آمده، رخ نمی داد، که دامنة آن حتی تا امروز نیز کشیده شده است. امید است توانسته باشم که حق مطلب را اداء کرده باشم .
اهمیت موضوع:
در رابطه با اهمیت موضوع امام علی(ع) در قرآن از دیدگاه مفسران شیعه و سنی نکاتی را بیان می نمایم :
1-آیات زیادی وجود دارد که در قرآن شأن نزول آنها در مورد امام علی(ع) و اهل بیت(ع) است و این موضوع به اندازه ای مهم بوده است که قرآن نیز به آن اشاره کرده زیرا جامعه اسلامی می طلبد که همیشه پیشوا و رهبر داشته باشد تا به گمراهی و ضلالت نرود.
2- علاقه ای که بنده به حضرت امیر(ع) دارم و همچنین مقام والایی که حضرت دارند و تاامروز کسی پی به عظمت و مقام آن بزرگوار نبرده اند، اینجانب را بر آن داشت که به این موضوع از دیدگاه قرآن بپردازم .
سوال تحقیق :
1-چه آیاتی در قرآن در عظمت شأن حضرت امیر(ع) نازل شده است ؟
2-چه آیاتی در قرآن امامت حضرت امیر (ع)را اثبات می نماید ؟
3-دیدگاه اندیشمندان شیعی و سنی در مورد آن دسته از آیات چیست ؟
فرضیه :
قرآن کریم در آیات عدیده ای به اتفاع شأن و امامت حضرت امیر(ع) اشاره کرده است.
پیشینه بحث:
چون بحث من بخشی از آیاتست، پیشینه آن به تمام تفاسیری بر می گردد که آیات قرآن را تفسیر کرده اند، البته کتابهایی در این باره نوشته شده که مهمترین آنها: کتاب الغدیر علامه امینی می باشد .
چکیده: