لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 21 صفحه
قسمتی از متن .doc :
اخلاق زیست محیطی(1)
نویسنده : روبرت الیوت
مترجم : مرضیه سلیمانی
اخلاق زیست محیطی چیست؟
پارک ملی کاکادو(2)، در منطقه حفاظت شدة شمال استرالیا، شامل بیشهزارهای تنومند، باتلاقها و آبراهههایی است که گونهای از تنوع غنی حیات را پدید میآورد. این پارک دارای گونههایی است که در هیچ کجای دیگر یافت نمیشوند.گونههایی مثل طوطی کلاه به سر(3) و لاکپشت دماغ خوکی(4) که هر دو جزء گونههای در معرض خطرند. کاکادو محیطی تفریحی است که در عین حال لذتهای زیبایی شناسانه را به بازدیدکنندگان خود ارائه کرده و فرصتهای تحقیقاتی را برای پژوهشگران فراهم میآورد. بسیاری میاندیشند که کاکادو مکانی سرشار از زیبایی بوده و به لحاظ اکولوژیکی دارای اهمیت فراوانی است و این اندیشه، خود ناشی از اهمیت معنوی بومیان جاوین(5) است. علاوه بر اینها کاکادو دارای معادن غنی طلا، پلاتینیوم، پالادیوم(6) و اورانیوم است که برخی تصور میکنند باید مورد استخراج و بهرهبرداری قرار گیرند. اما طرفداران محیط زیست میگویند اگر چنین اتفاقی رخ دهد، جنبههای تفریحی، هنر شناسانه و فرصتهای پژوهشی- که قبلا ذکر آن رفت- رو به نقصان میگذارند. زیبایی کاکادو تقلیل خواهد یافت، گونههای کمیاب گیاهی و جانوری از بین میروند، غنای زیست بومی منطقه کاهش مییابد، طبیعی بودن این مکان به خطر افتاده و بیاعتبار میشود و ارزشهای معنوی جاوین تنزل پیدا میکند. بیش از این معادن گوناگون کاکادو مورد استخراج قرار گرفته و اکنون فشارهای بیشتری هست که خواهان، کندوکاو و بهرهبرداری گستردهتر از این معادن است. آیا باید اجازة این استخراجها صادر شود؟ آیا اصلا باید برای هر گونه استخراجی اجازه صادر شود؟ چگونه میتوان برای این پرسشهای اخلاقی، پاسخهای دقیقی یافت؟
بدون تردید شواهد تجربی یا واقعی دارای نقش مهم و اساسیاند. به عنوان مثال، مخالفان بهرهبرداری از معادن ادعا میکنند که این کار احتمالا رودخانهها را آلوده میکند، حیات وحش را مسموم میکند، حیات گونههای کمیاب را به مخاطره افکنده و اکوسیستمهای گوناگون آنجا راه به هم میریزد. این مخالفت با استخراج معادن، بر پایة امور واقعی و تجربههای عملی مطرح میشود و مدعی است چنین اتفاقهایی پیش از این نیز به وقوع پیوسته است. در مقابل، بسیاری از طرفداران بهرهبرداری از معادن، این ادعاهای تجربی را مورد تردید قرار دادهاند و حتی در میان آنها عدهای هستند که معتقدند حتی اگر این مخالفتها و ادعاها حقیقی باشند، بهتر است کار استخراج ادامه یابد. در واقع فیصله یافتن این امور، متضمن آن نیست که بحث اصلی هم فروکش کرده و رفع و رجوع شده است کشمکشها پیرامون این امور تنها در رویارویی با یک پس زمینه خاص دارای معنا بوده و تنها در مقابله با آن نوع زمینه، فوایدی خواهد داشت. از سوی دیگر تفاوتهای موجود در این پس زمینه، خود موجب پدید آمدن ارزیابیهای متفاوت در خصوص آن عملی میشود که باید انجام پذیرد. عوامل تشکیل دهندة این زمینه عبارتنداز : خواستهها، الویتها،اهداف، مقاصد و اصول و از جمله اصول اخلاقی. ممکن است یک محیط باور بخواهد بداند که آیا عمل استخراج، تهدیدی برای حیات وحش به شمار میرود یا نه؟ چرا که او میخواهد حیات وحش حفظ شود یا جدیتر از این، به این دلیل که وی میاندیشد اسباب مرگ حیات وحش را فراهم آوردن، یک خطای اخلاقی است . این زمینة ارزیابانه، اصول اخلاقی را شامل نمیشود چرا که ممکن است برخی از مردم انسانهایی غیراخلاقی و یا نوعی از انسانهای خودمدار باشند. ولی بهرحال بسیاری از مردم خواهان آنند که اعمال خودشان و کردارهای دیگران- از جمله کنشهای حکومتها، شرکتهای سهامی و انجمنهای شهر- با اصول اخلاقی وفق داشته باشد. برای چنین مردمی شفافیت مجادله پیرامون کاکادو مستلزم رویکرد به اصولی است که در خصوص رفتار ما با طبیعت وحش، راهنماییهای اخلاقی پیش رویمان نهاده و ما را قادر میسازد به سوالاتی از این دست پاسخ دهیم: چه میشود اگر اعمال و رفتار ما موجب انقراض یک گونه شود؟ چه خواهد شد اگر کنشهای ما باعث مرگ حیوانات خاص شود؟ چه اهمیتی دارد اگر ما باعث فرسایش گستردة کاکادو شویم؟ چه اتفاقی میافتد اگر ما رودخانة جنوبی تمساح(7) را به نهری عاری از زندگی بدل کنیم؟ آیا بهتر این است که کاکادو را حفظ کنیم یا به تولید انبوه ثروتهای مادی بپردازیم که ممکن است زندگی تعدادی انسان را بهبود بخشد؟ آیا انقراض یک گونه، بهایی قابل قبول برای افزایش فرصت اشتغال است؟ اصول ذکر شده- که هدایت کنندة سلوک ما با طبیعت وحش است- نوعی اخلاق محیطی، در کلیترین مفهوم خویش، را پی میریزد. این اخلاق، خود شامل نظریهها و مکتبهای گوناگون و متنوعی است که در عین رقابت با یکدیگر، گاه با یکدیگر همپوشی نیز دارند.
کسانی که دارای نقطه نظرات اخلاقی- از نوع محیط زیستی آن- هستند، به نوعی از اخلاق پایبندند که حداقل بر یک، و معمولا بر تعدادی از اصول مشخص متکی است.
محیط باوری را در نظر بگیرید که میگوید انقراض یک گونه به عنوان پیامد رفتار انسانی، چیز بدی است، احتمالا حتی آنقدر بد، که اصلا دلیل این رفتار انسانی مهم نیست. همین امر میتواند در یک اخلاق زیست محیطی، به عنوان یک اصل در نظر گرفته شود. با این حال یک محیط باور- بدون اینکه ترسیمی چنان آشکار از موضوع داشته باشد- میتواند کاملا پایبند به این نقطهنظر باشد که انقراض گونهها و مسائل مشابه، به خودی خود و کاملا مجزا از هرگونه پیامدی که ممکن است به بار بیاورد، بد است. احتمال دیگر آن است که این اصل فینفسه اصلی پایه و بنیادی نیست، بلکه خود به اصلی متکی است که دغدغة رفاه انسانی داشتن را توصیه میکند و با این اعتقاد که انقراض گونهها به انسان آسیب میرساند. روشن ساختن الزامات اخلاقی، نخستین گام در جهت ارزیابی نقادانه یا توجیه انتقادی آن است. اگر ما در مورد اخلاقهای زیست محیطی گوناگون و رقابتگری که با آنها مواجهایم، حکم صادر کنیم؛ قطعا توجیه ضرورت مییابد. این کافی نیست که سیاستهای زیست محیطی با اصول بنیادی این اخلاق محیطی یا آن دیگری همخوانی و مطابقت داشته باشد، بلکه این سیاستها باید با درستی و صدق این اخلاق وفق داشته و یا آن دیگری را بهتر توجیه کند. در اینجا ما با دو پرسش رو به روییم: چگونه میتوان یک اخلاق زیست محیطی را به تفصیل شرح داد؟ چگونه میتوان اخلاق زیست محیطی قانونی و رسمی را توجیه کرد؟
اخلاق انسان محور
عدهای تصور میکنند که سیاستهای زیستمحیطی باید تنها بر پایة تأثیرگذاریشان بر روی انسان مورد ارزیابی قرار گیرند (ن.ک باکستر، 1974 و نورتن، 1988). این دیدگاه موجب پدید آمدن اخلاق زیست محیطی انسان محور شده است. اگرچه سودباوران کلاسیک،رنج کشیدن حیوانات را هم در ارزیابیهای خود لحاظ میکنند، نوعی سودباوری- که به ما توصیه میکند در مقابل رنجها و ناراحتیهای انسان، حداکثر تمتع را از شادکامی و خرسندیاش برگیریم- نمونهای از همین اخلاق انسان محور است. پایبندی به این اخلاق، شخص را عمیقا ملزم میسازد که پیامدهای گوناگون شقوق مختلف گزینش در مورد کاکادو را در بستر لذت و الم انسانها مورد محاسبه قرار دهد. ما میتوانیم دریابیم که استخراج معادن کاکادو، غنای اکولوژیکی باتلاقهای آنجا را کاهش میدهد و اگر چنین اتفاقی رخ دهد، عدهای از انسانها ناشاد و اندوهگین خواهند شد. مثلا ممکن است برخی از مردم به دلیل وضعیت اسفناک حیوانات خاص آن منطقه متأثر شوند. احتمالا عدهای دیگر به خاطر از بین رفتن گونههای گیاهی و حیوانی غمگین میشوند و شاید بعضی انسانها- از جمله نسل آینده- شانس بهرهگیری از لذتهای زیبایی شناسیک یا متمتع شدن از خرسندی ناشی از تفریحات خاص را از دست بدهند، این امکان وجود دارد که تغییرات آب و هوایی، تغییر در الگوهای بارش و تغییرات دیگری از این دست، تأثیرات نامطلوبی بر عدهای دیگر از مردم برجای گذارد. دیگران شاید به علت ویرانی و غارت مناطقی که گونهای تعلق عاطفی و معنوی بدان داشتهاند، دچار آسیبهای روحی و روانی شوند.
در یک محاسبه ریاضی، تمامی این تأثیرات و پیامدهای منفی از همة سودمندیها و شادکامیهایی کم میشوند که استخراج معادن کاکادو به همراه خواهد داشت. یک اخلاق انسان محور میتواند به شکلگیری توافقات بنیادی با سیاستهای محیطباوران منجر شود. اما به هر حال این قضاوت با در نظر گرفتن علایق انسانها به تنهایی و به خودی خود غنیتر شده است. یکی از راههای مفید برای طرح و بیان این اخلاق این است که بگوییم این اخلاق تنها انسانهای به لحاظ اخلاقی قابل ملاحظه را مورد بحث و بررسی قرار میدهد. یک چیز هنگامی به لحاظ اخلاقی مهم و قابل ملاحظه است که به خاطر خودش، شخصا و فینفسه و مستقل از سودمندیاش به عنوان ابزاری برای دیگر اهداف، وارد حوزه ارزیابی اخلاقی شود.
لاکپشت دماغ خوکی را در نظر بگیرید. در اخلاق انسان محوری که پیش از این توضیح داده شد، نه گونهای از این لاکپشت به عنوان یک کل و نه تک به تک اعضای آن، به لحاظ اخلاقی قابل ملاحظه و مهماند. تنها شادی و اندوه انسانهاست که به لحاظ اخلاقی مهم است، و این لذت و الم ممکن است از آنچه که برای لاکپشتها اتفاق میدهد تأثیر بپذیرد، یا ممکن است از آن متأثر نشود.
اخلاق جانور محور
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 7
نمونههایى از اخلاق پیامبر (ص)
در سیره عملى پیامبر (ص) صدها نمونه از اخلاق نیک و زیبا وجوددارد که هر کدام نشانگر قطرهاى از اقیانوس عظیم حسن خلق آنحضرت است، همان گونه که خداوند با تعبیر «و انک لعلى خلقعظیم; و همانا تو اخلاق عظیم و برجستهاى دارى» به این مطلباشاره فرموده است.
نظر شما را به چند نمونه از آنها جلبمىکنیم: 1- عدى بن حاتم مىگوید: «هنگامى که خواهرم سفانه به اسارتسپاه اسلام درآمد و من به سوى شام گریختم، پس از مدتى خواهرمبا کمال وقار و متانت به شام آمد و مرا در مورد این کهگریختهام و او را تنها گذاشتم سرزنش کرد، عذرخواهى کردم، پساز چند روزى از او که بانویى خردمند و هوشیار بود، پرسیدم:«این مرد (پیامبر اسلام) را چگونه دیدى؟» گفت: «سوگند بهخدا او را رادمردى شکوهمند یافتم، سزاوار است که به اوبپیوندى که در این صورت به جهانى از عزت و عظمت پیوستهاى».
با خود گفتم به راستى که نظریه صحیح همین است، به عنوان پذیرشاسلام، به مدینه سفر کردم، پیامبر (ص) در مسجد بود، در آن جا بهمحضرش رسیدم، سلام کردم، جواب سلامم را داد و پرسید:کیستى؟ عرض کردم عدى بن حاتم هستم، آن حضرت برخاست و مرا بهسوى خانهاش برد، در مسیر راه با این که مرا به خانه مىبرد،بانویى سالخورده و مستضعف با او دیدار کرد، اظهار نیاز نمود،پیامبر (ص) به مدتى طولانى در آنجا توقف کرد و آن بانو را درمورد تامین نیازهایش راهنمایى فرمود. با خود گفتم:«سوگند به خدا این شخص پادشاه نیست.»
سپس از آن جا گذشتیم وبه خانه رسول خدا (ص) وارد شدم، پیامبر (ص) از من استقبال وپذیرایى گرمى نمود، زیراندازى که از لیف خرما بود، نزدم آوردو به من فرمود: بر روى آن بنشین. گفتم: بلکه شما بر آنبنشینید. فرمود: نه، شما بر آن بنشین، خود آن حضرت بر روىزمین نشست، با خود گفتم: این نیز نشانه دیگر که آن حضرت،پادشاه نیست. سپس مطلبى از دینم را که راز پوشیده بود بیانفرمود، دریافتم که او بر رازها آگاهى دارد، و فهمیدم کهپیامبر مرسل مىباشد، بیانات و پیشگوییها و مهربانىهایش مراشیفتهاش کرده و همانجا مسلمان شدم.»
2- در جنگ خیبر که با حضور شخص پیامبر (ص) در سال هفتم هجرترخ داد، پس از پیروزى سپاه اسلام بر سپاه کفر، جمعى از یهودیانبه اسارت سپاه اسلام درآمدند، یکى از اسیران، صفیه دختر حى بناخطب (دانشمند سرشناس یهود) بود.بلال حبشى، صفیه را به همراه زنى دیگر به اسارت گرفت و آنها رابه حضور پیامبر (ص) آورد، ولى هنگام آوردن آنها اصول اخلاقى رارعایت نکرد، و آنها را از کنار جنازههاى کشتهشدگان یهود حرکتداد، صفیه وقتى که پیکرهاى پاره پاره یهودیان را دید بسیارناراحتشد و صورتش را خراشید، و خاک بر سر خود ریخت، و سختگریه کرد.
هنگامى که بلال آنها را نزد پیامبر (ص) آورد،پیامبر (ص) از صفیه پرسید: «چرا صورتت را خراشیدهاى و اینگونه خاکآلود و افسرده هستى؟! » صفیه ماجراى عبورش از کنارجنازهها را بیان کرد، رسول اکرم (ص) از رفتار غیر انسانى و خلافاخلاق اسلامى بلال حبشى ناراحت شده و بلال را سرزنش کرده و فرمود: «ا نزعت منک الرحمة یا بلال حیث تمر بامراتین على قتلىرجالهما; اى بلال! آیا مهر و محبت و عاطفه از وجود تو رختبربسته که آنها را از کنار کشتهشدگانشان عبور مىدهى؟! چرابىرحمى کردى؟»
جالب این که پیامبر اکرم (ص) براى جبران رنجها و ناراحتىهاىصفیه، با او ازدواج کرد، سپس او را آزاد، و بار دیگر باپیش نهاد صفیه با او ازدواج نمود و به این ترتیب، ناراحتىهاى اورا به طور کلى از قلبش زدود.
3- در ماجراى جنگ حنین که در سال هشتم هجرت رخ داد، شیماءدختر حلیمه که خواهر رضاعى پیامبر (ص) بود، با جمعى از دودمانشبه اسارت سپاه اسلام درآمدند، پیامبر (ص) هنگامى که شیماء را درمیان اسیران دید، به یاد محبتهاى او و مادرش در دورانشیرخوارگى، احترام و محبتشایانى به شیماء کرد. پیش روى اوبرخاست و عباى خود را بر زمین گستراند، و شیماء را روى آننشانید، و با مهربانى مخصوصى از او احوالپرسى کرد، و به اوامر فرمود: «تو همان هستى که در روزگار شیرخوارگى به من محبتکردى...» (با این که از آن زمان حدود شصتسال گذشته بود).
شیماء از پیامبر (ص) تقاضا کرد، تا اسیران طایفهاش را آزادسازد، یامبر (ص) به او فرمود:«من سهمیه خودمرا بخشیدم،و در مورد سهمیه سایر مسلمانان،به تو پیشنهاد مىکنم که بعد از نماز ظهر برخیز و در حضورمسلمانان، بخشش مرا وسیله خود قرار بده تا آنها نیز سهمیه خودرا ببخشند.
شیماء همین کار را انجام داد، مسلمانان گفتند: «ما نیز بهپیروى از پیامبر (ص) سهمیه خود را بخشیدیم.»
سیرهنویس معروفابن هشام مىنویسد: «پیامبر (ص) به شیماء فرمود: اگر بخواهى باکمال محبت و احترام، در نزد ما بمان و زندگى کن، و اگر دوستدارى تو را از نعمتها بهرهمند مىسازم و به سلامتى به سوى قومخود بازگرد؟» شیماء گفت: مىخواهم به سوى قوم خود بازگردم.پیامبر (ص) یک غلام و یک کنیز به او بخشید و این دو با همازدواج کردند، و به عنوان خدمتکار خانه شیماء به زندگى خودادامه دادند.
4- مهربانى و اخلاق نیکوى پیامبر (ص) در حدى بود که امام صادق (ع)فرمود:روزى رسول خدا (ص) نماز ظهر را با جماعتخواند، مردم بسیارى بهاو اقتدا کردند، ولى آنها ناگاه دیدند آن حضرت بر خلاف معمولدو رکعت آخر نماز را با شتاب تمام کرد (مردم از خودمىپرسیدند، به راستى چه حادثه مهمى رخ داده که پیامبر (ص)نمازش را با شتاب تمام کرد؟!) پس از نماز از پیامبر (ص)پرسیدند: «مگر چه شده؟ که شما این گونه نماز را (با حذفمستحبات) به پایان بردى؟» پیامبر (ص) در پاسخ فرمود:«اما سمعتم صراخ الصبى; آیا شما صداى گریه کودک رانشنیدید؟» معلوم شد که کودکى در چند قدمى محل نمازگزارانگریه مىکرده، و کسى نبود که او را آرام کند، صداى گریه او دلمهربان پیامبر (ص) را به درد آورد، از این رو نماز را با شتابتمام کرد، تا کودک را از آن وضع بیرون آورده، و نوازش نماید.
5- عبد الله بن سلام از یهودیان عصر پیامبر (ص) بود، عواملى ازجمله جاذبههاى اخلاق پیامبر (ص) موجب شد که اسلام را پذیرفت ورسما در صف مسلمانان قرار گرفت، او دوستى از یهودیان به نام«زید بن شعبه» داشت، عبدالله پس از پذیرش اسلام همواره زیدرا به اسلام دعوت مىکرد، و عظمت محتواى اسلام را براى او شرحمىداد بلکه به اسلام گرویده شود، ولى زید هم چنان بر یهودىبودن خود پافشارى مىکرد و مسلمان نمىشد.
عبدالله مىگوید: روزىبه مسجدالنبى رفتم ناگاه دیدم، زید در صف نماز مسلمانان نشستهو مسلمان شده است، بسیار خرسند شدم، نزدش رفتم و پرسیدم «علتمسلمان شدنت چه بوده است؟» زید گفت: تنها در خانهام نشستهبودم و کتاب آسمانى تورات را مىخواندم، وقتى که به آیاتى کهدر مورد اوصاف محمد (ص) بود رسیدم، با ژرفاندیشى آن را خواندمو ویژگى هاى محمد (ص) را که در تورات آمده بود به خاطر سپردم،با خود گفتم بهتر آن است که نزد محمد (ص) روم و او رابیازمایم، و بنگرم که آیا او داراى آن ویژگىها که یکى از آنها«حلم و خویشتندارى» بود هستیا نه؟ چند روز به محضرش رفتم،و
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 9
- اخلاق در فعالیتهای بازرگانی و اقتصادی (Business Ethics)
در دنیای تجارت و بازرگانی حسب شرایط موجود رقابت وجود دارد و هر شرکت سعی دارد نسبت به رقبای خود وضعیت بهتری را احراز نماید. درگیرودار فعالیتهای تولیدی وبازرگانی تصمیمات مختلفی اتخاذ میشود واقدامات گوناگونی صورت میگیرد ولی فعالان در این عرصه اهم از مصرفکنندگان و تولیدکنندگان همدیکر را تحت نطر دارند و کارها و فعالیتهای خارج از قاعده و اصول شناختهشده را مذموم و غیرقابل قبول میدانند. در هر جامعه بر اساس شرایط همان جامعه دیدگاههای حاکم و استانداردهایی در خصوص رفتار درست ونادرست وجود دارد که از آن به اخلاق تعبیر میشود. همین معنی اخلاق به عنوان اخلاق بازرگانی و تجارت (Business Ethics) در فعالیت های بازرگانی و تولیدی حاکم است .
مفهوم دیگری که در فعالیتهای تولیدی و بازرگانی وجود دارد شیاری و تقلب (Fraud) است. شیادی به معنی زیر پا گذاشتن قوانین و یا رعایت نکردن اصول وقوانین جاری است. در شیاری ملموس، عینی و قابل استفاده به ابزار مادی است مثل استفاده از موارد دامی در تولید بیسکویت مورد استفادة مردم ویا تعیین تاریخ تولید یک کالا در تاریخی در آینده که در آن تاریخ کالا در بازار مورد استفاده است . ولی در کار غیراخلاقی نرمها واستاندارهای متداول و مورد قبول عامه رعایت نمیشود و از آنها انحراف ایجاد میگردد. خلافهای اخلاقی اغلب بصورت غیرملوموس و ذهنی مورد تجزیه و تحلیل قرار میگیرند و استناد به ابزار مادی در آنها میسر نیست . در همة شرایط کارهای غیر اخلاقی، غیرقانونی نیستند ولی بهرحال غیراخلاقی تلقی میشوند. فرض کنید مدیر عامل شرکت A در کمیتهایعضویت دارد که نمیتواند حقوق ومزایای مدیر عامل شرکت B را افزایش دهد و مدیر عامل شرکت B در کمیتهای عضویت دارد که قادر است حقوق ومزایای شرکت A را زیاد کند. اگر این دو مدیر عامل بصورت متقابل پیشنهاد افزایش حقوقو ومزایای یکدیگر را کمیتههای مربوطه بدهند و این پیشنهادها عملی گردد. این اقدامات غیراخلاقی بشمار خواهد آمد در حالیکه غیرقانونی محسوب نمیشود.
8- اثر مالیات بر روی تصمیمات سرمایهگذاری
زمانیکه فرد یا مؤسسهای در بازار مالی فعال است و به خرید و فروش اوراق بهادار میپردازد ممکن است سود ببرد و یا ضرر کند سود بردن به معنی کسب سرمایه (capital gain) و ضرر دیدن به معنی از دست رفتن سرمایه (capital loss) است .اگر فردی یک سهم از شرکتی به قیمت به قیمت 100 دلار خریداری و سپس آنرا به مبلغ 150 دلار بفروشد در اینصورت 50 دلار سرمایه بدست آورده که لازم است مالیات این 50 دلار را مطابق قوانین بپردازد. اگر همین سهم صد دلاری به مبلغ 80 دلار فروختهشود سرمایهای معادل با 20 دلار از دست از دست رفته است.
اگر سهامدار یک شرکت پس از مدتی به عنوان سود سهم یا بهره dividend or interest) مبلغی دریافت کند. لازم است بابت این درآمد مالیات بر درآمد (income lax) پرداخت کند در صورتیکه مالیات بردرآمد سهامداران زیاد باشد، سرمایهگذاران بر روی اوراق بهادار تمایل کمتری به خرید سهم از خودش نشان خواهند داد و چنانچه مالیات بر سرمایةکسب شده (capital gain) یا مالیات ناشی از فروش سهم به قیمت بالاتر، کمتر باشد بطور طبیعی سهامداران علاقمند خواهند بود که به فروش سهام اقدام کنند و در صورتیکه مالیات بر سهم سود در مقابل مالیات بر کسب سرمایه کمتر باشد، سرمایهگذاری بر روی سهام شرکتها گسترش پیدا خواهد کرد و تمایل کمتری به فروش سهام در بین سرمایهگذاران دیده خواهد شد.
بهر حال نوع مالیاتبندی بر روی انواع درآمد یا کسب سود میتواند در رفتار سرمایهگذاران مؤثر باشد بعضی از متخصصین اعتقاد دارند که کاهش مالیات بر کسب سرمایه (capital gain) سبب افزایش تولید ملی ، رشد سرمایهگذاری و افزایش قیمت سهام میشود ودر عین حال این کار سبب میشود که هزینه سرمایه برای شرکتها کاهش پیدا کند. نوع مالیاتبندی میتواند در ترجیح شرکتها برای انتشار اوراق قرضه یا سهام مؤثر باشد و یا در خصوص خرید یا اجارة ماشین آلات مورد نیاز شرکت تعیینکننده باشد.
9-مالیاتبندی درآمدهای شخصی و شرکتی (Individual and corporate income taxes)
از دیدگاه سرمایهگذاران و فعالان در بازار مالی ،نوع مالیاتبندی بردرآمدهای ناشی از سرمایهگذاری در سهام ، اوراق قرضه و یا سایر اوراقبهادار اثرگذار است . گاهی مالیات بردرآمد فردی به اعتبار گروههای مختلف درآمدی تغییر پیدا میکند و حتی فاصلة درصد مالیات بین دوطبقه از درآمدهای متفاوت، کم یا زیاد میشود. در صورتیکه مالیاتبندی برروی درآمدهای اشخاص نسبت به درآمدهای آنها از سرمایهگذاری بر روی اوراق بهادار سنگینتر باشد افراد علاقمند خواهند بود که برروی اوراق بهادار سرمایهگذاری کنند تا مالیات کمتری بپردازند و در صورتیکه عکس این حالت از نظر قوانین مالیاتی حاکم باشد، تمایل بره سرمایهگذاری بر روی اوراق بهادار کاهش پیدا خواهد کرد. از این گذشته نرخ مالیات نهایی(Marginal tax rate) نیز از دیدگاه اشخاص ، سرمایهگذاران و شرکتها اهیمت دارد. نرخ مالیات نهایی، نرخ مالیاتی است که به یک مقدار متجاوز از حدمعینی تعلق میگیرد. برای آشنایی با این مفهوم و مفهوم متوسط مالیات شرکت (average corporate tax) به ذکر مثالی میپردازیم. در عین حال میتوان برای یافتن پاسخ در خصوص بعضی از موضوعات مالی و مالیاتی، قوانین و مقررات و نیز سایتهای مالی و دریافت مشاوره به آدرس Hhp://www.tax.org مراجعه نمود.
مثال: برای درآمدی معادل با 100000 دلار برای شرکتها 22.25 درصد مالیات تعلق میگیرد. شرکتی در طبقة درآمدی 100000-335000 دلار قرار دارد و برای مازاد بر 100000 دلار درآمد باید 39 درصد مالیات بپردازد. تحت این ضوابط مالیاتی متوسط مالیات شرکت چقدر خواهد بود؟
حل مثال : شرکت مورد بحث برای درآمد 100000 دلار باید 22.25 در صد مالیات پرداخت کند پس حل مالیات پرداختی برای 100000 دلار درآمد اولیه برابر است با دلار22.25=22250 × 100000
برای مبلغ 235000 دلار باید 39 درصد مالیات پرداخت شود که این مبلغ بصورت زیر محاسبه میگردد:
دلار .39=91650×235000
حال متوسط مالیات پرداختی شرکت را محاسبه مینمائیم :
بنابراین مالیات متوسط شرکت از تقسیم کل مالیات پرداختی بر کل درآمد بدست آمده، حاصل میشود. در صورتیکه نرخ مالیات بردرآمد اولیه ویا نرخ مالیات نهایی تغییر کند، متوسط نرخ مالیات شرکت هم تغییر
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 54
نقش اخلاق پیامبر اسلام در زمان خود پیامبر
یکى از شاخصه هاى پر اهمیت در پیشرفت اسلام اخلاق نیک و کلامدلاویز و پرجاذبه پیامبر اکرم (ص) با انسانها بود، این خلق نیکوتا بدان حدى بود که معروف شد سه چیز در پیشرفت اسلام نقش بهسزایى داشت:1- اخلاق پیامبر ص2- شمشیر و مجاهدات حضرت على (ع)3- انفاق ثروت حضرت خدیجه (س)در قرآن مجید، به نقش اخلاق پیامبر (ص) درپیشرفت اسلام و جذب دلها تصریح شده است، آن جا که مىخوانیم: «فبما رحمة من اللهلنت لهم و لو کنت فظا غلیظ القلب لانفضوا من حولک فاعف عنهمو استغفر لهم و شاورهم فى الامر; اى رسول ما! به خاطر لطف ورحمتى که از جانب خدا، شامل حال تو شده، با مردم مهربانگشتهاى، و اگر خشن و سنگدل بودى، مردم از دور تو پراکندهمىشدند، پس آنها را ببخش، و براى آنها طلب آمرزش کن، و درکارها با آنها مشورت فرما.» ازاین آیه استفاده مىشود که : 1- نرمش و اخلاق نیک، یک هدیه الهى است، کسانى که نرمش ندارند،از این موهبت الهى محرومند; 2- افراد سنگدل و سختگیر نمىتوانند مردمدارى کنند، و به جذبنیروهاى انسانى بپردازند; 3- رهبرى و مدیریت صحیح با جذب و عطوفت همراه است; 4- باید دستشکستخوردگان در جنگ و گنهکاران شرمنده را گرفت وجذب کرد (با توجه به این که شان نزول آیه مذکور در موردندامت فراریان مسلمان در جنگ احد نازل شده است); 5- مشورت با مردم از خصلتهاى نیک و پیوند دهنده است که موجبانسجام مىگردد. پیامبر اسلام (ص) علاوه بر این که ارزشهاى اخلاقى را بسیار ارجمىنهاد، خود در سیره عملىاش مجسمه فضایل اخلاقى و ارزشهاى والاىانسانى بود، او در همه ابعاد زندگى با چهرهاى شادان و کلامىدلاویز با حوادث برخورد مىکرد.به عنوان مثال، درتاریخ آمدهاست:در سال نهم هجرت هنگامى که قبیله سرکش طى بر اثر حملهقهرمانانه سپاه اسلام شکست خوردند، عدى بن حاتم که از سرشناساناین قبیله بود به شام گریخت، ولى خواهر او که «سفانه» نامداشت به اسارت سپاه اسلام درآمد.سفانه را همراه سایر اسیران به مدینه آوردند و آنان را درنزدیک مسجد در خانهاى جاى دادند، روزى رسول خدا (ص) از آناسیران دیدن کرد، سفانه از موقعیت استفاده کرده و گفت: «یا محمد هلک الوالد و غاب الوافد فان رایت ان تخلى عنى، و لا تشمت بى احیاء العرب، فان ابى کان یفک العانى، و یحفظ الجار، و یطعمالطعام، و یفشى السلام، و یعین على نوائب الدهر;اى محمد!پدرم (حاتم) از دنیا رفت، و نگهبان و سرپرستم (عدى) ناپدید شدو فرار کرد، اگر صلاح بدانى مرا آزاد کن، و شماتت و بدگویىقبیلههاى عربها را از من دور ساز، همانا پدرم (حاتم) بردگانرا آزاد مىساخت، از همسایگان نگهبانى مىنمود، و به مردم غذامىرسانید، و آشکارا سلام مىکرد، و در حوادث تلخ روزگار، مردمرا یارى مىنمود.»پیامبر اکرم (ص) که به ارزشهاى اخلاقى، احترام شایان مىنمود، بهسفانه فرمود: «یا جاریة هذه صفة المؤمنین حقا، لو کان ابوک مسلما لترحمناعلیه; اى دختر! این ویژگىهایى که برشمردى، از صفات مؤمنانراستین است، اگر پدرت مسلمان بود، ما او را مورد لطف و رحمتقرار مىدادیم.» آنگاه پیامبر (ص) به مسؤولین امر فرمود:«خلوا عنها فان اباها کان یحب مکارم الاخلاق; این دختر را بهپاس احترامى که پدرش به ارزشهاى اخلاقى مىنمود، آزاد سازید.».آن گاه پیامبر (ص) لباس نو به او پوشانید، و هزینه سفر به شامرا در اختیار او گذاشت، و او را همراه افراد مورد اطمینان بهشام نزد برادرش رهسپار کرد. نمونههایى از اخلاق پیامبر )ص(در سیره عملى پیامبر (ص) صدها نمونه از اخلاق نیک و زیبا وجوددارد که هر کدام نشانگر قطرهاى از اقیانوس عظیم حسن خلق آنحضرت است، همان گونه که خداوند با تعبیر «و انک لعلى خلقعظیم; و همانا تو اخلاق عظیم و برجستهاى دارى» به این مطلباشاره فرموده است.نظر شما را به چند نمونه از آنها جلبمىکنیم: 1- عدى بن حاتم مىگوید: «هنگامى که خواهرم سفانه به اسارتسپاه اسلام درآمد و من به سوى شام گریختم، پس از مدتى خواهرمبا کمال وقار و متانت به شام آمد و مرا در مورد این کهگریختهام و او را تنها گذاشتم سرزنش کرد، عذرخواهى کردم، پساز چند روزى از او که بانویى خردمند و هوشیار بود، پرسیدم:«این مرد (پیامبر اسلام) را چگونه دیدى؟» گفت: «سوگند بهخدا او را رادمردى شکوهمند یافتم، سزاوار است که به اوبپیوندى که در این صورت به جهانى از عزت و عظمت پیوستهاى».با خود گفتم به راستى که نظریه صحیح همین است، به عنوان پذیرشاسلام، به مدینه سفر کردم، پیامبر (ص) در مسجد بود، در آن جا بهمحضرش رسیدم، سلام کردم، جواب سلامم را داد و پرسید:کیستى؟ عرض کردم عدى بن حاتم هستم، آن حضرت برخاست و مرا بهسوى خانهاش برد، در مسیر راه با این که مرا به خانه مىبرد،بانویى سالخورده و مستضعف با او دیدار کرد، اظهار نیاز نمود،پیامبر (ص) به مدتى طولانى در آنجا توقف کرد و آن بانو را درمورد تامین نیازهایش راهنمایى فرمود. با خود گفتم:«سوگند به خدا این شخص پادشاه نیست.»سپس از آن جا گذشتیم وبه خانه رسول خدا (ص) وارد شدم، پیامبر (ص) از من استقبال وپذیرایى گرمى نمود، زیراندازى که از لیف خرما بود، نزدم آوردو به من فرمود: بر روى آن بنشین. گفتم: بلکه شما بر آنبنشینید. فرمود: نه، شما بر آن بنشین، خود آن حضرت بر روىزمین نشست، با خود گفتم: این نیز نشانه دیگر که آن حضرت،پادشاه نیست. سپس مطلبى از دینم را که راز پوشیده بود بیانفرمود، دریافتم که او بر رازها آگاهى دارد، و فهمیدم کهپیامبر مرسل مىباشد، بیانات و پیشگوییها و مهربانىهایش مراشیفتهاش کرده و همانجا مسلمان شدم.» 2- در جنگ خیبر که با حضور شخص پیامبر (ص) در سال هفتم هجرترخ داد، پس از پیروزى سپاه اسلام بر سپاه کفر، جمعى از یهودیانبه اسارت سپاه اسلام درآمدند، یکى از اسیران، صفیه دختر حى بناخطب (دانشمند سرشناس یهود) بود.بلال حبشى، صفیه را به همراه زنى دیگر به اسارت گرفت و آنها رابه حضور پیامبر (ص) آورد، ولى هنگام آوردن آنها اصول اخلاقى رارعایت نکرد، و آنها را از کنار جنازههاى کشتهشدگان یهود حرکتداد، صفیه وقتى که
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 40
نقش اخلاق و عرفان در نظام سیاسى اسلام
مقدمه
بدون تردید، تبیین و تحلیل دیدگاههاى استاد شهید مطهرى در مورد «نقش اخلاق و عرفان در سیاست» یا «ارائه تصویر و تفسیرى روشن از حکمت عملى در دو ظرفیت»؛ یعنى «اخلاق» که انسان را به تکامل روحى و درونى مىرساند، و «سیاست مُدُن» یا مدیریت و حکومت بر جامعه، که به «تکامل اجتماعى» و اداره جامعه انسانى برمىگردد و پیوند آن دو ظرفیت به «حکمت نظرى»، که از «هست»ها و «است»ها سخن مىگوید و آن دیگرى از «باید»ها و «شاید» و «نشاید»ها بحث مىکند [2]، هم کارى است سترگ و البته شدنى و هم نیاز به نگرش همهجانبه به اندیشهها و بینشهاى استاد شهید مطهرى دارد و اگر حکمت و حکومت را در تعامل و ارتباط با یکدیگر مورد شناخت و سنجش قرار دهیم و آنها را با عرفان و حکمت حضورى و شهودى یا معرفت ذوقى و باطنى گره بزنیم، در عین شیرینى و دلنشینى، کار را دشوارتر مىنماید که چگونه «اخلاق» که عمدتاً یک مقوله فردى و نوعى تزکیه نفس و ارتباط با خداست و درونگرایى در آن متجلّى است یا حداقل تفسیر و برداشت اولیه ما از آن چنین است و «عرفان» که اساساً سیر و سلوک باطنى و تهذیب، ریاضت و دنیاگریزى، جامعهگریزى و انقطاع از برون و اتصال به درون و رهایى از خلق و وصل به خالق است و یا دست کم چنین برداشت و تحلیلى از آن در ذهنها وجود دارد، با «حکومت»، «سیاست» و مدیریت جامعه که همانا پرداخت به امور مردم در همه ابعاد مىباشد در هم تنیده و به هم پیوسته باشند و اساساً چگونه است که در دل حکومت و حکمت سیاسى، حکمت عملىِ «اخلاق» و حکمت شهودى و ذوقىِ «عرفان» نقشآفرین باشد؟ آیا درونگرایى با برونگرایى با هم قابل اجتماعهستند؟
آیا حکومت و تدبیر جامعه که نوعى دنیازدگى و گرایش به امور طبیعى و مادیت است با اخلاق که مقولهاى است فردى و تهذیبى و عرفان که امرى است باطنمحور، درونگرا و سلوکى که به نوعى دنیازدگى، خلقگریزى، تفرد، تزهّد و تجرد و تجرید براى تعالى نفس و تکامل منتهى مىشود، با هم سازگار و مرتبطاند؟ به خصوص اگر به کارکردهاى اخلاق و عرفان با حکومت و سیاست و واقعیت تلخ شکاف و فاصله اخلاق و عرفان با حکومت، آن هم در جامعه و جهان کنونى بنگریم و دیوار فرهنگى، روانى و حتى عملى و عینى که میان هر کدام از آنها وجود دارد، اندک توجهى بیفکنیم، خواهیم دید که مسأله با پیچیدگى و ابهام بیشترى مواجه است و سؤال عمیقتر وشبهه بیشتر و پیچیدهتر مىشود و این همان مقولهاى است که در این مقاله به دنبال حلّ و فصل آن، بر محور و مدار اندیشههاى استاد مطهرى بر آمدیم و در صدد برتابیدن اخلاق و عرفان با حکومت و سیاست و حکمت سیاسى بر مدار بینش ناب اسلامى آن استاد شهید هستیم؛ لذا در چند محور به پاسخ چنین سؤالها، شبهات و تحلیل وتبیینهایى مىپردازیم:
الف. اخلاق و عرفان در افق اندیشه استاد مطهرى.
ب. سیاست و حکومت از منظر استاد مطهرى.
ج. تعامل اخلاق و عرفان (حکمت اخلاقى و سلوکى) با حکومت و سیاست (حکمت سیاسى و حکومتى).
چیستى اخلاق
استاد شهید مطهرى، اخلاق را مبنایى مىداند براى «چگونه زیستن» [3] و بر این باور است که اخلاق پاسخى است بر چگونگى زندگى نیک و براى انسان و «چگونگى عمل»، افعال اخلاقى یا افعالى که داراى تعالى و ارزش باشند. البته استاد «چگونه باید زیست» را در کنار «براى اینکه با ارزش و مقدس و متعالى زیست کرده باشیم» قرار مىدهد [4] و لذا همه نظامها و روشهاى اخلاقى را که مدعى نظاممندى اخلاقى هستند، داراى نظام اخلاقى نمىداند و به نقد آنها مىپردازد. به هر حال، استاد شهید نگرشى جامع و بنیادین با تئورى تبیین شده و کامل براى اخلاق، علم اخلاق و فلسفه اخلاق دارند که دقیقاً با تعاملات اجتماعى و تأملات حکومتى و سیاسى سازگار است؛ یعنى استاد معتقدند سرّ ناسازگارى اخلاق و سیاست یا حکمت اخلاقى و حکمت حکومتى، در طراز تلقى و تفسیر و نگرش ما از این دو مقوله است و اگر به بازسازى اندیشههاى آسیب دیده خویش پیرامون هر کدام از اخلاق و سیاست بپردازیم و آنها را در خانواده «حکمت عملى» ببینیم بسیارى از پرسشها و شبهات براى مامطرح نخواهد بود چه اینکه تعالى و تکامل فردى و درونى لاجرم با تعالى و توسعه اجتماعى در هم تنیدهاند و انسان بریده از جامعه نیست و جامعه محتاج حاکمیت اخلاق و ارزشهاى اخلاقى است و اگر از غایات مهم بعثت پیامبر اکرم(ره) تتمیم و تکمیل خلقهاى فاضل و صفات اخلاقى بوده است، در حقیقت سرحلقه و ریشه همه تحولات اجتماعى و نظامهاى حکومتى دینى در اداره جامعه بشرى را شکل مىداد [5] یعنى «ارتباط با خدا، با ارتباط با اجتماع» در حوزه اخلاق دینى کاملاً مطرح و تحقّقپذیر است و لذا باید به آفتشناسى و آفتستیزى در تفکر دینى جامعه اسلامى و احیاء و اصلاح فکر دینى پرداخت و استاد به شدت به بازشناسى و بازسازى «مفاهیم اخلاقى» و دینى در حوزه اندیشه و سپس عمل اسلامى مسلمین اعتقاد داشتهاند و به همین دلیل خطرات جموداندیشى و تحجّرگرایى از جبهه درون و التقاطاندیشى وزمانزدگى و تجددگرایى از جبهه برون را آسیبهاى معرفتى در حوزههاى اندیشه و بینش اسلامى مىدانستند. به هر حال استاد مطهرى نظام اخلاقى را به طور کلى بر سه قسم مىداند:
1. اخلاق فلسفى، که ریشه در اندیشههاى سقراط و افلاطون و ارسطو دارد.
2. اخلاق عرفانى، که ریشهاش در سیر و سلوک عرفانى است.
3. اخلاق دینى یا مذهبى که سرچشمههایش آیات و احادیث و آموزههاى مستقیم دین و معارف وحیانى است. [6]
و در فرازى دیگر، نظامهاى اخلاقى را به طور کلّى بر دو بخش قابل تقسیم مىدانند:
الف. نظامهاى اخلاقى مبتنى بر خودخواهى، خودپرستى، منافع شخصى یا نظامهاىخودمحور.
ب. نظامهایى که فراتر از خود شخص و منافع شخصى بوده و یا نظامهاى غیر خودمحورهستند. [7]