لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 8
نقش اعتقادات دینی در تحسین تقویت رفتارهای اجتماعی جوانان و کاهش اختلات روحی و روانی آنها
رسیدن به آرامش, در گرو شـنـاخت اضطراب و نگرانى و مبارزه با علل آن است. از این رو با اسـتـفاده از آیات قرآن و روایات معصومین(ع) و سخنان دانشمندان ریـشـه هـاى نـگرانى را مورد بررسى قرار داده و در بحث راه هاى درمـان نـگـرانى و تحصیل آرامش به یک عامل اساسى که همان تقویت ایـمـان اسـت, اشـاره کـردیـم و از زوایاى مختلف به نقش اضطراب زدایى و آرام بخشى ایمان پرداختیم.
ایمان, انسان را در برابر عوامل تهدیدکننده حیات او به یک موجود غـیـر قابل شکست تبدیل مى کند. در مواردى که دشوارى هاى زندگى, شـخصیت انسان را نشانه مى گیرد, اتکاى به خداوند در روح او اثر عـمیق و غیرقابل انکار مى بخشد. نوع برخورد و وضعیت روانى مردم مـومـن بـا عـکـس العمل و وضعیت روحى افراد مادى و بى ایمان در بـرخـورد با حوادث, قابل مقایسه نیست. به یکى از بانوان مسلمان در مـدیـنـه خبر رسید که در جنگ احد سه تن از عزیزان خود را از دسـت داده اسـت. پس از شنیدن این خبر او براى حمل اجساد کشتگان خـود بـا شترى عازم جبهه احد گردید. پیکر بى جان عزیزانش را بر شـتـرى حمل کرد و به مدینه بازگشت. در نیمه راه به عایشه, همسر رسـول اکـرم(ص) برخورد کرد. همسر پیامبر پرسید: از رسول خدا چه اطـلاعـى دارى؟ ایـن بانوى مصیبت دیده با متانت و آرامش خاصى که از ایـمـان مـحکم و استوارش سرچشمه مى گرفت, پاسخ داد: من مژده اى بـراى شـما دارم و آن این که در جنگ به پیامبر آسیبى نرسیده اسـت و در بـرابـر چـنین نعمت گران قدر و بزرگى هر گونه مصیبتى کـوچـک و قـابل تحمل است. همسر پیامبر از او پرسید: این اجساد, چه کسانى هستند؟ در پاسخ گفت: یکى جسد شوهرم و دیگرى جسد فر زندم و سومى جسد برادرم است و همه را با خود به مدینه مى برم تا به خاک بسپارم. مکاتب مادى هرگز نتوانسته اند چنین زنان و مردان فداکارى تربیت کـنـنـد, حـال این که در تاریخ اسلام از این وقایع زیاد دیده مى شـود. دیل کارنگى مى گوید: (پدرم زیر بار قرض و گرفتارى و فلاکت و بـدبـختى رفته بود که سلامت خود را از دست داد. پزشک به مادرم گـفـت: بیش از شش ماه از عمر پدرم باقى نمانده است; پدرم مکررا تـصـمیم گرفت به وسیله طناب به زندگى خود خاتمه بخشد یا خود را تـسلیم امواج رودخانه کند. سال هاى بعد پدرم براى من تعریف کرد و گـفـت: یـگانه عاملى که در آن موقع من را از انتحار بازداشت, ایـمان راسخ و استوار مادرت بود. او عقیده داشت: اگر خداوند را دوسـت بـداریم و از اوامرش اطاعت و پیروى کنیم, همه کارها اصلاح خـواهـد شـد. حـق بـا مادرم بود; سرانجام همه کارها اصلاح شد[ و ]پـدرم چـهل و دو سال دیگر به خوشى زندگى کرد. دین به من ایمان و امید و شهامت مى بخشد و هیجان و اضطراب و ترس و نگرانى را از من دور مى کند.) کـسـى کـه تلاش گسترده اى دارد وقتى ببیند از کارش قدرشناسى نمى شـود, دچـار رنـج و انـدوه مـى گردد; اما مردان خدا و افراد با ایـمـان هـرگز انتظار پاداش و تشکر از دیگران نداشته و به ثواب اخـروى چـشـم دوخـتـه انـد. سـوره (انـسان) درباره مدح اهل بیت پـیـامـبـر(ص) بـه این جهت نازل شده که آنان بدون هیچ گونه چشم داشـتـى غـذاى خـود را بـه فقیر و اسیر و مسکین بخشیدند و چنین گـفـتـند: (انما نطعمکم لوجه الله لانرید منکم جزاء ولاشکورا; ما تـنـهـا به خاطر خدا به شما غذا مى دهیم و انتظار پاداش و تشکر از شما نداریم.) بـر این اساس على(ع) مى فرماید: (لایزهدنک فى المعروف من لایشکره لک فقد یشکرک علیه من لایستمتع بشىء منه وقد تدرک من شکر الشاکر اکـثـر مـمـا اضاع الکافر والله یحب المحسنین; به خاطر ناسپاسى افـراد, از کـار نـیک مضایقه نکنید, چرا که در عوض گاهى کسى از تـو سـپاس گزارى مى کند که از عمل نیکت بهره اى نبرده و چه بسا اثـر ایـن شـکرگزارى بیش از ناسپاسى افراد ناسپاس است و خداوند نیکوکاران را دوست مى دارد.) ایـمـان, انسان را از منفى گرایى و بدبینى به مردم که خود عامل مـهـم اضطراب است, باز مى دارد. مومن به پیروى از قرآن, بدبینى را از گناهان بزرگ مى داند و کار دیگران را حمل بر صحت مى کند. تـسـلـیم شدن در مقابل قضاهاى حتمى و راضى شدن به مقدرات که از آثـار ایمان است, زندگى را دل پذیر و مطبوع مى سازد. على(ع) مى فـرمـایـد: (انـکم ان رضیتم بالقضاء طابت عیشکم وفزتم بالغناء; اگـر بـه مـقـدرات حتمى راضى شدید, زندگى شما شیرین و گوارا مى شود و از غنا برخوردار مى گردید.) لـسـوفـان و روان شـنـاسان نیز به این اصل مهم تاکید کرده اند; ویـلیام جیمز مى گوید: (حوادث را آن طورى که هست بپذیرید و خود را آمـاده سـازیـد کـه هـمان طور قبولش کنید, زیرا پذیرش آن چه اتـفـاق مى افتد اولین قدم در مغلوب کردن نتایج مصایب و بدبختى هـا است). البته این توصیه ها در پاره اى از موارد با توجه به تـفـاوت روحـیـه افـراد کم و بیش اثر مثبت دارد, ولى هرگز بدون پـشـتـوانـه ایـمان و مذهب در برخورد با حوادث سنگین و دردناک, افـکار پریشان و آشفته آرام نمى گیرد. کسى که متکى به منطق دین اسـت, در نـظـام آفـریـنش هیچ چیز جز اراده خداوند را موثر نمى دانـد و مـعـتـقد است که رنج هاى خارج از اختیار انسان از جانب پـروردگـار مهربان و براى تطهیر قلب و ارتقاى درجه مقدر گردیده اسـت. از ایـن رو هـرگـز اجازه نمى دهد که مصایب و مشکلات, قدرت روحـى او را فـلـج نماید و در هر شرایطى کشتى وجودش را به ساحل آرامـش و صـفـا مـى رسـاند. در روایت است که امام باقر(ع) براى عـیادت از جابر بن عبدالله انصارى به منزل ایشان تشریف بردند و از حـال وى جویا شدند. جابر گفت: حالتى یافته ام که پیرى را بر جــوانـى و بـیـمارى را بـر تـن درستى و مرگ را بر زندگى ترجیح مى دهم. حضرت فـرمـودند: اما ما خاندان پیامبر چنین نیستیم; اگر خداوند بـیـمارى یا تن درستى, جوانى یا پیرى, مرگ یا زندگى را براى ما اراده فرماید, از دل و جان مى پذیریم. باباطاهر مى گوید: یکى درد و یکى درمان پسندد یکى وصل و یکى هجران پسندد من از درمان و درد و وصل و هجران پسندم آن چه را جانان پسندد به راستى چه عنصرى جز ایمان مى توانست بانوى قهرمان کربلا, حضرت زیـنـب(ع) را در بـرابر انبوه مصیبت ها چنین مقاوم سازد, آن جا کـه مى گوید: (ما رایت الا جمیلا; جز زیبایى ندیده ام). آرامش و وقـار و تـسلط زینب(س) بر روح و کلمات خود آن چنان بود که گویا هیچ اتفاقى نیفتاده است. اسـتاد مطهرى یکى از آثار ایمان مذهبى را آرامش خاطر مى داند و مـى گوید: (انسان فطرتا جویاى سعادت خویش است. از تصور وصول به سـعادت, غرق در مسرت مى گردد و از فکر یک آینده شوم و مقرون به مـحـرومیت لرزه بر اندامش مى افتد, سخت دچار دلهره و اضطراب مى گـردد. آن چـه مـایه سعادت انسان مى گردد. دو چیز است: 1ـ تلاش 2ـ اطـمـینان به شرایط محیط موفقیت یک دانش آموز معلول دو چیزاسـت : سـعـى و تـلاش خـودش[ و] دیـگر مسـاعدت و آمـادگـى محیط مدرسه و تـشـویـق و تـرغـیب و تقدیر اولیاى مدرسه. یک دانش آموز ساعى و کـوشـا اگـر به محیطى که در آن جا درس مى خواند و معلمى که آخر سـال نـمـره مـى دهـد اعتماد نداشته باشد و نگران یک رفتار غیر عـادلانـه بـاشد, در تمام ایام سال دلهره و اضطراب سراپاى وجودش را مى گیرد. امـا تکلیف انسان با خودش روشن است و از این ناحیه اضطرابى[ به او] دسـت
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 29 صفحه
قسمتی از متن .doc :
مقدمه
اصطلاح مدیریت بیانگر فرآیند رهبری و هدایت همه سازمان یا بخشی از آن از طریق به کارگیری منابع سازمانی (انسان، سرمایه های مشهود و نا مشهود) برای دستیابی به اهداف و رسالت سازمان، می باشد.
اصول مدیریت شامل 1.برنامه ریزی 2.طرح ریزی 3.کنترل 4.به کار گیری 5.رهبری است.
بدیهی است هر سازمان اجتماعی برای نیل به اهدافی طراحی شده و با توجه به ساختارش نیازمند نوعی مدیریت است. یکی از پیامدهای مهم در هم ریخته شدن نظام ارزشی غرب حاکم شدن مکتب اصالت نفع بر روند فعالیتهای اقتصادی و تولید است .معتقدین به این مکتب یک عمل را تا آنجا درست قلمداد میکند. که برای فرد یا افرادی بیشترین خوشی و آسایش را به بوجود اورد به بیان دیگر ملاک درستی یک عمل نتایج آن است نه شیوه انجام آن عمل.
بخشی از مدیریت را میتوان از طریق مدیریت آموزش فرا گرفت و بخشی دیگر را ضمن کار باید آموخت در واقع بخشی را که با آموزش فرا گرفته میشود علم مدیریت است و بخشی را که موجب به کار بستن اندوختهها در شرایط گوناگون میشود هنر مدیریت می نامند. «به عبارتی دیگر سخن علم دانستن است و هنر توانستن .»
نظامهای فرعی جامعه:
براساس مدل تحلیلی نظام کنش پارسونز به عنوان یک کارکردگرای ساختاری در سازمان درونی جامعه چهار خرده نظام (نظام فرعی) تشخیص میدهد.
«اقتصاد» خرده نظامی است که کارکرد تطبیق (سازگاری) با محیط را از طریق کار، تولید و تخصیص، برای جامعه انجام میدهد. اقتصاد از این طریق محیط را با نیازهای جامعه تطبیق میدهد و در ضمن به جامعه کمک میکند تا خود را با این واقعیتهای بیرونی تطبیق دهد.
«سیاست» (یا نظام سیاسی) کارکرد دستیابی به هدف را از طریق پیگیری هدفهای اجتماعی و بسیج کنشگران و منابع در جهت این هدف انجام میدهد.
«نظام اعتقادی» کارکرد سکون و حفظ الگوهای فرهنگی را ازطریق انتقال فرهنگ (هنجارها و ارزشها) به کنشگران انجام میدهد. خانواده و آموزش و پرورش نمونه ای از این نظام هستند.
سرانجام کارکرد یکپارچگی را عرف اجتماعی انجام میدهد و همین عرف است که عناصر گوناگون سازنده جامعه را هماهنگ میسازد. (ریتزر ـ 1374 ـ ص 138)
گی روشه از عرف اجتماعی بنام اجتماع جامعگی یاد میکند. اجتماع جامعگی عرصهای از کنترل اجتماعی است که به همان اندازه که سرچشمه رضایت است میتواند منشأ اجبار نیز باشد.
با توضیحاتی که داده شد میتوان موضوع جامعه شناسی را از دیدگاه پارسونز بررسی کرد: پارسونز درباره جامعه شناسی دید روشنی دارد. تمامی جامعه کلی موضوع جامعه شناسی نیست زیرا اگر چنین بود جامعه شناسی میباید اقتصاد ـ سیاست روانشناسی اجتماعی یا انسان شناسی را هم دربرگیرد اما پارسونز بررسی تنها یک وجه جامعه را حق مشروع جامعه شناسی میداند و آن عبارتست از یکپارچگی یعنی اجتماع جامعگی. به نظر میرسد که وی اجتماعی جامعگی را با مفهوم همبستگی دورکیم و با دو نوع همبستگی مکانیکی و ارگانیکی او یکی میداند. با این وصف پارسونز شاید بیش از هر جامعه شناس معاصر دیگری به سنت جامعه شناسی دورکیم نزدیک است.
نظام مبادله:
اجتماع جامعگی که جامعه شناس آن را به عنوان نظام کنش مطالعه میکند از استقلال نسبی برخوردار است. در عین حال نظامی باز است که روابط کنش متقابل با محیطش دارد و شبکه مبادلات پیچیدهای میان اجتماع جامعگی و سه خرده نظام دیگر (اقتصاد، سیاست و نهادهای جامعه پذیری) وجود دارد.
پارسونز به دو بعد از این شبکه مبادلات توجه بیشتری نشان میدهد. نخست با الهام گرفتن از نظریه اقتصادی به ویژه نظریه لئونتیف، پارسونز تصور میکند که میتواند مبادله میان هر زوج از نظامهای فرعی را بصورت جدول «دادهها و ستاندهها» بیان کند. بدین معنی که هر نظام فرعی محصول کارش را در برابر محصولات سایر نظامهای فرعی مبادله میکند.
دوم، پارسونز اهمیت نظری وسایل مبادله در یک نظام مثل جامعه را گوشزد کرده است. یک چنین نظامی را نمیتوان بدون وجود نمادهایی که ارتباط و مبادله از گذر آنها میسر میشود ساخت. پارسونز برای این کار از تحلیل اقتصادی کمک میگیرد. او پول را به عنوان مدل بکار میبرد. اما وی به تحلیل اقتصاددانان چهره و دورنمایی جدید و ابتکاری میبخشد نخست آنکه او پول را به عنوان پیوندی میان اقتصاد و جامعه توصیف میکند و همچنین برخصلت نمادین پول که آن را با زبان قابل قیاس میداند تاکید میکند. پول نمادی است از ارزش یک چیز یا یک خدمت و کار و در عین حال وسیله مبادلة اقتصادی.
بر همین اساس پارسونز نتیجهگیری میکند که بطور منطقی باید در هر یک از سه نظام فرعی دیگر وسیله مبادلهای یافت که نقشی مشابه پول ایفا کند. در درون نظام سیاسی «قدرت» است که این نقش را ایفا میکند.
در اجتماعی جامعگی «نفوذ» وسیله مبادله است. نفوذ عبارتست از توانایی جلب هواداری ، تائید و تصدیق یا وفاداری دیگری از راه برانگیختن.
چهارمین وسیله مبادله را پارسونز پای بندی به ارزشها و هنجارها مینامد. با همین پای بندیهاست که عناصر فرهنگ به واقعیت اجتماعی مبدل شده و وارد مدار روابط مبادلهای میشود.
کارکرد این چهار وسیله مبادله است که جریان بی وقفة آنچه را پارسونز «منابع» درونی جامعه مینامد تأمین میکند.
باید اضافه کنیم که پارسونز این مدار گسترده کنش متقابل و مبادله را «پویایی تعادل اجتماعی» مینامد. با این اصطلاح ظاهراً متناقض، پارسونز میخواهد خاطرنشان کند که جامعه نیز مانند نظام کنش در تکاپوی دائمی است. حرکت و جنبش طبیعت جامعه است زیرا تار و پود آن از کنشهای متقابل سرشته شده است.
نظام فرهنگی:
پارسونز فرهنگ را نیروی عمدهای میانگاشت که عناصر گوناگون جهان اجتماعی یا به تعبیر خودش، نظام اجتماعی، را به هم پیوند میدهد. فرهنگ این خاصیت ویژه را دارد که کم و بیش میتواند بخشی از نظامهای دیگر شود. بدین سان که فرهنگ در نظام اجتماعی بصورت هنجارها و ارزشها تجسم میِیابد و در نظام شخصیتی ملکه ذهن کنشگران میشود. اما در عین حال وجود جداگانهای نیز برای خود دارد. فرهنگ از آنجا که بسیار نمادین و ذهنی است به
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 16
امنیت اجتماعی و نقش امر به معروف و نهی از منکر
مقدمه
برقراری امنیت اجتماعی در هر کشوری یکی از مهم ترین دغدغه های مسئولین و مردم به شمار می آید. در این رابطه عوامل و متغیرهای متعددی دخیل و موثر هستند که هر کدام در جایگاه خود باید مورد بحث و بررسی قرار گیرند. در مقاله حاضر نویسنده در مقام اثبات کارکردهای امر به معروف و نهی از منکر با مولفه های امنیت اجتماعی برآمده و نقش این فریضه حیاتی را که یکی از مهم ترین واجبات اجتماعی دین اسلام است در ایجاد و برقراری امنیت اجتماعی مثبت ارزیابی نموده و برای آن جایگاه والایی قایل شده است اینک با هم آن را از نظر می گذرانیم.
فرآیند نهادینه شدن ارزش ها
بشر از آغاز زندگی اولیه خود به این نتیجه رسید که برای تامین نیازهای اساسی خود احتیاج به همراهی همنوعان خود دارد؛ بنابراین به تدریج گروه های مختلفی بین انسان ها به وجود آمد که رفته رفته گسترده تر شد و باعث پیچیده شدن روابط گردید. این پیچیدگی روابط بشر را بر آن داشت که برای هر موقعیتی حد و مرزی قرار دهد.
مرزها و حدود مذکور به تقسیم کار بین گروه های انسانی انجامید و اجتماع بشری سازماندهی شد. بدین ترتیب می توان یک گروه اجتماعی نظم یافته (سازماندهی شده) را «سازمان اجتماعی» نامگذاری کرد. اما لازمه حیات سازمان اجتماعی تعامل متقابل اعضای آن است و برای پایداری و دوام این تعامل، اعضای سازمان اجتماعی باید الگوهایی معین و شناخته شده داشته باشند. به الگوهای معین و مورد توافق برای عملکرد «هنجار» می گویند.(1)
بنابراین برای اینکه یک جامعه بتواند حیات خود را حفظ کند و از بی نظمی و نقصان ایمن باشد، نیاز به حفظ و بقاء ویژگی های بنیادی و اساسی گروه های اجتماعی دارد؛ که این همان حفظ هنجارها و ارزشهاست. به این ترتیب مقوله امنیت اجتماعی فرایند حفظ ارزش ها و هنجارها در جامعه است. این فرآیند در اجتماع از طریق «کنترل اجتماعی» به وقوع می پیوندد. «کنترل اجتماعی» عمدتا از طریق درونی کردن یا نهادینه کردن ارزش ها و هنجارها انجام می گیرد و در مراحل بحرانی تر و پیچیده تر از طریق مجازات ها.
درونی کردن یا نهادینه کردن در فرآیند جامعه پذیری (که تامین کننده همنوایی در جامعه است) از طریق نهادهای مختلف اجتماعی چون خانواده، مدرسه و... صورت می پذیرد. در این فرآیند افراد جامعه بدون احساس فشار و اجبار از سر میل و رغبت هنجارهای اجتماعی را پذیرفته و با آن همنوایی می کنند. لذا افراد جامعه به نظمی اخلاقی، خودجوش و خودانگیخته مجهز می شوند.
فرایند درونی شدن یا نهادینه شدن هنجارها و ارزش ها نیاز به ابزاری کارآمد و روشی دقیق و منسجم دارد، تا باعث تحقق این امر یا پیشبرد سریعتر آن شود. فریضه امر به معروف و نهی از منکر که یکی از مهم ترین واجبات اجتماعی دین اسلام است، این نقش را در ایجاد و برقراری امنیت اجتماعی ایفا می کند. این مسئله از طریق بررسی ارتباط کارکردهای امر به معروف و نهی از منکر با مولفه های امنیت اجتماعی قابل اثبات می باشد.
مفهوم امنیت
معنای لغوی امنیت در فرهنگهای لغات عبارتند از: در امان بودن، آرامش و آسودگی، حفاظت در مقابل خطر (امنیت عینی و مادی) احساس آزادی از ترس و احساس ایمنی (امنیت ذهنی و روانی) و رهایی از تردید و اعتماد به دریافت های شخصی می باشد. (2) «امنیت را می توان شرایط عدم خطر یا تهدید نسبت به تواناییها و برخورداری های شخصی تعریف کرد. » (3)
امنیت اجتماعی
همان طور که ذکر شد، یکی از ابعاد مهم امنیت ملی که کمتر به آن پرداخته شده امنیت اجتماعی است. در تعریف امنیت اجتماعی دیدگاه های مختلفی وجود دارد. محققان تعاریف گوناگونی در این مورد ارائه می دهند؛ از جمله «مولار»خاطرنشان می سازد: «امنیت اجتماعی زمانی مطرح می شود که جامعه تهدیدی در باب مولفه های هویتی خود احساس کند. » (4) «ویور» امنیت اجتماعی را توانایی های جامعه برای حفظ ویژگی های اساسی اش تحت شرایط تغییر و تهدیدات واقعی و محتمل تعریف می کند، وی خاطرنشان می سازد که اعضای جامعه نمی توانند نسبت به چیزهایی که هویتشان را تهدید می کند، احساس مسئولیت نکنند و آنهارا تنها به دولت واگذارند. (5) امنیت اجتماعی از نظر «بوزان» به حفظ مجموع ویژگی هایی ارجاع دارد که بر مبنای آن افراد خودشان را به عنوان عضو یک گروه اجتماعی قلمداد می کنند؛ یا به بیان دیگر معطوف به جنبه هایی از زندگی فرد می گردد که هدایت گروهی او را سامان می بخشد. (6) به این ترتیب «بوزان» امنیت اجتماعی را قابلیت حفظ الگوهای سنتی زبان، فرهنگ، مذهب، هویت و عرف ملی با شرایط قابل قبولی از تحول می داند. (7) «توینس» دراین مورد معنقد است که امنیت اجتماعی عدم ترس، خطر و هراس درحفظ و نگهداری ویژگی های مشترک گروه اجتماعی چون مذاهب، زبان و سبک زندگی است. (8)
امنیت اجتماعی در واقع فرآیند حفظ الگوهاو هنجارهای جامعه با توجه به نقش تعیین کننده گروه ها و نهادهای اجتماعی از جمله قبیله، سازمان های مذهبی وغیره است. هدفی که این بعد دنبال می کند حفظ ارزش های اجتماعی توسط گروه های اجتماعی است. «به این ترتیب اصل موضوعه امنیت اجتماعی معطوف به حفظ و بقای ویژگی های بنیادی و اساسی گروه های اجتماعی است که تحت عنوان «هویت» از آن یاد می شود. » (9)
به این ترتیب تعریف امنیت اجتماعی به صورت زیر ارائه می شود.
«فقدان ترس وتهدید نسبت به ارزشها و هنجارهای پذیرفته شده درجامعه. »
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 12
دانشگاه آزاد اسلامی
واحد اراک
دانشکده علوم اداری
عنوان :
مدیریت بازاریابی و علم بازاریابی در سلامت اجتماعی
استاد راهنما :
جناب آقای ضیغمی
استاد مشاور :
-
نگارش :
مرتضی رحیمی
بهار 1384
نگاهی به فلسفه های مدیریت بازاریابی
مقدمه
مدیریت بازاریابی را کوششی آگاهانه برای دستیابی به نتایج مبادله مطلوب با بازارهای مورد نظر دانسته اند. شناخت فلسفه هایی که راهنمای اینگونه تلاش های بازاریابی هستند و آگاهی از ارزش نسبی هر یک در رابطه با “ سازمان”، “ مشتریان” و “جامعه”،می باشد . سازمانها فعالیت های بازاریابی خود را بر اساس پنج دیدگاه قرار می دهند.
این دیدگاه ها عبارت اند از: تولید، محصول، فروش، بازاریابی و بازاریابی اجتماعی
دیدگاه تولید:
گرایش تولید یکی از قدیمیترین فلسفه ها برای رهنمود دادن به فروشندگان است. گرایش تولید بر پایه این فرض بنا شده است که مصرف کننندگان خواهان محصولاتی هستند که در دسترس بوده، استطاعت خرید آن را داشته باشند؛ بنابراین مدیریت باید فعالیت خود را بر بهبود کارایی تولید و توزیع متمرکز کند.
هنوز هم دیدگاه تولید یکی از دیدگاه های مفیدی است که در دو وضع زیر کاربرددارد. نخستین وضع مربوط به زمانی است که تقاضا برای محصول بیش از عرضه می باشد. در اینجا مدیریت باید برای افزایش تولید در صدد یافتن راههایی برآید.
دومین وضع مربوط به زمانی است که قیمت تمام شده محصول بسیار بالا باشد و باید برای کاهش آن چاره ای اندیشید. برای مثال، فلسفه کلی هنری فورد بنیانگذار خودرو سازی فورد این بود که فرآیند تولید خودروی مدل ؛تی؛ کامل شود، به گونه ای که هزینه آن کاهش یابد و مردم از نظر مالی توان خرید آن را داشته باشند. او به شوخی می گفت که مردم باید هر رنگی را که می خواهند انتخاب کنند، مشروط بر اینکه چیزی غیر از رنگ سیاه نباشد.
برخی از سازمانهای خدماتی، مانند نهادهای دولتی، از این فلسفه پیروی می کنند. اگرچه این نهادها قادرند مشکلات ارباب رجوع بسیاری را برطرف کنند. ولی این نوع مدیریت باعث نارضایتی مراجعه کنندگان می شود. در این سازمانها فرض بر این است که ارباب رجوع به خدمات ارائه شده نیاز دارند، بنابراین برای راضی کردن این افراد به طور بهینه اقدامی صورت نمی گیرد.
دیدگاه محصول (Product Concept):
یکی دیگر از دیدگاه های عمده ای که در بازاریابی وجود دارد دیدگاه محصول است. این دیدگاه بر این اصل بنا شده است که مصرف کنندگان، محصولاتی را که بهترین کیفیت،کارکرد و شکل را دارند خواهند خرید؛ بنابراین سازمان باید انرژی خود را به بهبوددائم محصول اختصاص دهد. دیدگاه محصول می تواند به “ نزدیک بینی بازاریابی” منتهی گردد. برای مثال، مدیران راه آهن آمریکا چنین می اندیشیدند که مصرف کنندگان خواستار راه آهن هستند و نه وسیله حمل و نقل، از این رو به چالش بزرگ و روز افزونی که بوسیله خطوط هوایی، اتوبوس، کامیون و خودرو شخصی در پیش رویشان قرار داشت توجه نکردند.
بسیاری از دانشکده ها چنین فرض کردند که فارغ التحصیلان دبیرستانی خواستار آموزش هنر هستند و از چالش فرآیند (مدرسه های حرفه ای) غافل ماندند.
دیدگاه فروش (Selling Concept):
بسیاری از سازمانها به دیدگاه فروش توجه می کنند و آن بدین معنی است که اگرسازمان تلاش وسیع و گسترده در امر فروش و افزایش آن انجام ندهد محصولات شرکت فروش نخواهد رفت. در مرحله عمل، این دیدگاه را در مورد کالای ناخواسته به کار می برند، یعنی کالائی که خریدار به فکر خرید آن نمی افتد، مثل بیمه، دست اندرکاران صنایع باید بتوانند خریداران احتمالی را شناسایی کنند و محصولات خود را بفروش برسانند.
بسیاری از شرکت ها، هنگامی که با مازاد ظرفیت رو به رو هستند از دیدگاه فروش استفاده می کنند. هدف آنها فروش چیزهایی است که ساخته اند و نه ساخت چیزهایی که خواست بازار است.
در اینجا فروش نقش اساسی دارد و رضایت مشتری در مرتبه دوم اهمیت است. این دیدگاه بر ایجاد فروش و انجام گرفتن معامله و نه ایجاد رابطه بلند مدت و سودآور با مشتری متکی است. دیدگاه فروش بر این فرضیات استوار است که اگر مشتری تشویق به خرید محصول شود آن را دوست خواهد داشت. در مورد خریدار، این مفروضات نمی تواند دارای بنیانی محکم باشند، نتیجه بیشتر تحقیقات نشان می دهدکه مشتریان ناراضی برای بار دوم اقدام به خرید همان جنس نمی کنند و بدتر اینکه به طور متوسط یک مشتری راضی رضایت خود را به سه نفر خواهد گفت، ولی مشتری ناراضی، نارضایتی خود را به بیش از ده نفر منتقل می کند.
دیدگاه بازاریابی (Marketing Concept):
مقصود از دیدگاه بازاریابی این است که دستیابی به هدف های سازمان در گرو شناخت نیاز خواسته های بازار مورد نظر و تحویل کالای مورد پسند مشتریان بصورتی اثربخش و با بازدهی بالاتر از شرکت های رقیب است. دیدگاه فروش گاهی با دیدگاه بازاریابی جا به جا می شوند. در نمودار زیر این دو دیدگاه مقایسه شده اند.
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 5
خانواده و مصونیت اجتماعی
از ابتدای تاریخ و پیدایش بشرتاکنون در بین تمام جوامع ، خانواده به عنوان اصلیترین نهاد اجتماعی ، زیربنای جوامع و منشأ فرهنگ، تمدن و تاریخ بشر بوده و پرداختن به این نهاد و بنای مقدس که کانون تربیت ، مهد مودت و رحمت و سعادت است و حمایت و هدایت آن به جایگاه واقعی و متعالیاش، همیشه باعث اصلاح خانواده بزرگ انسانی و غفلت و سهل انگاری در امورآن موجب دور شدن بشر از زندگی حقیقی و درست و سقوط به ورطه هلاکت ، نابودی و ضلالت بوده است. دین مقدس و مکتب انسانساز اسلام در بین ادیان دیگر بیشترین عنایت و توجه را به احترام،پاکی و تعالی خانواده ،این نهاد مقدس ،دارد و آن را کانون تربیت و مهد مودت و رحمت برشمرده و سعادت و شقاوت جامعه بشری را وابسته به صلاح و فساد این نهاد میداند. دین مبین اسلام ،هدف از تشکیل خانواده را تأمین کردن نیازهای عاطفی ، معنوی و مادی انسان از جمله دستیابی به سکون و آرامش می داند که دستیابی به این اهداف والا و حفظ و حراست مستمر از آن، نیازمند توجه جدی به خانواده و پیاده کردن قوانین مربوط به آن است. در نهاد خانواده هر یک از افراد آن مسوولیت ها و وظایفی دارند که با رعایت هر یک از این وظایف محیط خانواده محیطی پربار و سالم و روبه ترقی خواهد بود و افراد خانواده باید نسبت به حقوق و وظایف یکدیگر و زدودن نگرشهای غلط جامعه آگاهی کامل داشته باشند. این در حالی است که اعضای خانواده بویژه والدین نسبت به حفظ حرمت و صیانت خانواده از آفات و آسیبها و توانا نمودن اعضا در ابعاد شناختی و رفتاری جهت هدایت آنها در مسیر الی الله و حصول به حیات طیبه مسئول هستند. تربیت و عواطف اجتماعی به عنوان مهمترین ویژگیهای نظام انسانی از خانواده نشأت میگیرد و توجه به نقش محوری زن به عنوان محور عاطفه و تربیت و نقش محوری مرد در امر تربیت و تأمین معیشت و اداره زندگی، امری ضروری است. از آنجایی که خانواده واحد بنیادین و اساسی جامعه و کانون اصلی رشد و تعالی انسان است، قوانین و مقررات و برنامههای کشور باید در جهت آسان کردن تشکیل خانواده، حمایت و پاسداری از قداست آن و استواری روابط خانوادگی بر پایه حقوق و اخلاق اسلامی وضع شود.
در کنار اعضای خانواده و فرد فرد افراد جامعه که وظایفی در قبال حرمت و احترام به خانواده و تعالی بخشیدن به آن دارند ،دولت و مسوولان و دست اندرکاران نیز بیشتر از افراد جامعه باید با سیاستگذاری و برنامهریزی جهت تقویت نهاد مقدس خانواده بر مبنای آسان کردن تشکیل خانواده، پاسداری از قداست آن و استوار ساختن روابط خانوادگی بر پایه حقوق و اخلاق اسلامـی و نیز با بهرهگیری از قرآن و سنت، قانون اساسی و دیگر قوانین جاری در نظام اسلامی و رهنمودها و فرمایشهای حضرت امام خمینی (ره) و بیانات روشنگرانه مقام معظم رهبری در مورد خانواده به تعالی و ترقی آن کمک کنند. به نظر ضروری می رسد که کلیه سیاستگذاریها باید در سطوح مختلف بر مدارحق و در راستای تعالی و مصالح این نهاد مقدس باشد.مسوولان و دست اندر کاران هر جامعه بخصوص جوامع اسلامی در این راه وظیفه ای بس خطیر و بزرگ دارندکه ذکر تمامی آن در این مقال نمی گنجد و تنها به مختصری از آنها اشاره می شود. گسترش و تعمیق ارزشهای اصیل اسلامی در خانواده برای تربیت نسل سالم، با ایمان، مسئول و مؤثر در رشد خود، خانواده و جامعه، ایمن سازی خانواده از آسیب و بحرانهای اجتماعی و حمایت از خانوادههای آسیبدیده،توسعه آگاهیهای جامعه و اعضای خانواده نسبت به اهمیت، کارکردها و تأثیر آن بر بنیانهای شخصیت فرزندان و توسعه انسانی جوامع به عنوان عامل مهم انتقال فرهنگ و ارزشها،ارتقای امنیت و تأمین نیازهای مادی، معنوی و مصونیت بخشی خانواده در ابعاد فرهنگی، روانی، اقتصادی و اجتماعی،تقویت شخصیت و جایگاه واقعی زن و مرد به عنوان پدر، مادر و همسر و توجه به نقش اساسی آنها در توسعه انسانی و تربیت نسل بالنده در خانواده ،توسعه آگاهی زنان و اعضای خانواده در خصوص ایجاد الگوی صحیح اقتصادی و تنظیم درآمدها و هزینههای خانواده و تأثیر آن بر اقتصاد کشور، معرفی و ارائه الگو از زنان و مردان موفق جامعه، با لحاظ موفقیت آنها در نقش مادری، پدری و همسری، تکریم و بزرگداشت خانواده از طریق تخصیص ایامی از سال به خانواده و معرفی خانوادههای نمونه، هدایت زنان در پذیرفتن نقشهای اجتماعی هماهنگ با نقش مادری و همسری به منظور ارجگذاری و کارآمدسازی فعالیتهای خانوادگی،وظایف مهمی است که مسوولان باید بر آن همت گمارند.
همچنین ترسیم کارکردهای زیستی، تربیتی، روانی و عاطفی خانواده به عنوان مهمترین بستر رشد فرهنگی جامعه از طریق رسانهها و کتب درسی، بازنمایی روحیه همکاری و وفاداری متقابل زن و مرد در زندگی مشترک و بحرانهای خانوادگی و پرهیز از ترویج روحیه مردستیزی و یا زنستیزی در برنامهها ، بازنمایی ضرورت توجه والدین نسبت به تخصیص زمان کافی جهت تربیت فرزندان و تأمین نیازهای عاطفی آنان و بیان پیامدهای بیتوجهی به این امر ، آگاهی بخشی زنان در خصوص تأثیر تغذیه مناسب، ورزش و رعایت بهداشت و تأمین سلامت جسمی و نشاط روحی و برنامهریزی دولت جهت تأمین آنها، ایجاد روحیه پسانداز و آینده نگری در خانواده بر محور قناعت و ایجاد مراکز مناسب جهت انجام فعالیتهای تولیدی و خود اشتغالی در کنار وظائف خانهداری جهت کمک به اقتصاد خانواده،حمایت از تشکیل، تحکیم و تعالی نهاد خانواده و پیشگیری از تزلزل و فروپاشی آن، تسهیل در امر ازدواج به عنوان پیمان الهی و تشویق جوانان به تشکیل خانواده همراه با تعدیل توقعات و کاهش تشریفات و تأثیر آن بر صیانت نفس و سلامت فرد و جامعه، توسعه آگاهیهای جوانان درخصوص نقش تناسب اعتقادی و فرهنگی زوجین در ایجاد تفاهم و تحکیم خانواده ، توسعه نقش سازنده، هدایتی و حمایتی والدین در امر ازدواج جوانان و حفظ تناسب فرهنگی خانوادهها،توسعه و جهتدهی نظام آموزشی با توجه به نقشها و ویژگیهای مشترک و اختصاصی زنان و مردان و توانمند کردن دختران جهت ایفای نقش مادری و همسری و پسران جهت ایفای نقش پدری و آموزش روابط حقوقی آنها به یکدیگر،افزایش آگاهیهای زوجین در زمینه حقوق و تکالیف یکدیگر، احکام زناشویی و تنظیم خانواده، تلطیف روابط حقوقی توأم با حسن خلق و معاشرت ، اصلاح الگوی مشارکت و نقشهای فرهنگی، اقتصادی و اجتماعی زنان متناسب با نقشهای خانوادگی آنان با حفظ ارزشها و منزلت زن، تقویت اخلاق، معنویت، محبت و صمیمیت در روابط اعضای خانواده از دیگر وظایف مهم مسوولان است . اتخاذ تدابیر مناسب جهت اصلاح قوانین و ساختارهای حقوقی، اقتصادی و فرهنگی برای پیشگیری از وقوع طلاق ، اتخاذ تدابیر مناسب جهت پیشگیری از اعمال هرگونه خشونت علیه اعضای خانواده ، حمایت از ایجاد تشکلهای غیردولتی و مردمی با محوریت مؤسسات و شخصیتهای علمی و مذهبی و استفاده از مشارکت زنان در راستای حمایت از تشکیل خانواده در این تشکلها، ایجاد تسهیلات لازم جهت حمایت مادی و معنوی خصوصاً از خانوادههای جوان در دوران تحصیل و سربازی، ترویج دیدگاههای صحیح اجتماع در خصوص تقلیل هزینههای ازدواج از قبیل جهیزیه سبک، مهریه متناسب و کاهش هزینههای جشن ازدواج و پرهیز از تحمیل هزینههای سنگین نیز از دیگر وظایف آنهاست.
توسعه مراکز رسمی آموزشی و مشاوره خانواده قبل و بعد از ازدواج با حمایتهای دولت، تواناسازی اعضای خانواده از طریق کسب مهارتهای لازم، به منظور تأمین نیازهای اساسی خانواده از طریق نظام آموزش رسمی و فرهنگ عمومی؛ فرهنگسازی و آموزش درخصوص گسترش فرهنگ عفاف و پایبندیهای اخلاقی به منظور تحکیم