لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 14
علل دین گریزی جوانان
دین گریزی ترکیب نادرستی است. این ترکیب ، ساخته و پرداخته ی ذهن کسانی است که فرا فکن هستند و دوست دارند همیشه تقصیرها را بر گردن دیگران بیاندازند. این عنوان برای این طرّاحی شده است که به پدیده ی کم رنگ شدن عقاید دینی و مذهبی در جوانان نگریسته شود. کسانی که با تعلیم وتربیت اسلامی آشنایی مختصری داشته باشند ، می دانند که دین ، امری فطری است و با فطرت و طبیعت انسان سازگار است و بلکه انسان فطرتاً خداجو و دین گرا است. انسان موجودی است ستایشگر. تحقیقات باستان شناسی نیز این مطلب را به اثبات رسانده است که انسان ها از زمان های بسیار دور خداپرست و یکتاپرست بوده اند و انحراف از خداپرستی و یکتاپرستی بعدها به وجود آمده است. در هر عصر و دوره ای از تاریخ ، شرایطی به وجود آمده است که مردم ، در این زمینه ، دچار انحرافاتی شده اند. وقتی دین ، امری فطری باشد ، چگونه ممکن است که انسان از امری که مطابق با فطرت او است ، گریز داشته باشد؟! البتّه گاهی گریز از دین دیده می شود ، امّا اگر نیک بررسی شود ، معلوم می شود که آن چه مورد گریز واقع شده ، عوامل غیر الهی بوده است.
در اینجا قصد نداریم وارد مباحث علم کلام جدید شویم و نظریّات ماتریالیست ها را در این مورد بررسی کنیم. امّا آن چه به ذهن می رسد این است که چرا سازندگان این عنوان ، جوانان را مورد حمله ی خود قرار داده اند؟! شاید شگرد خوبی باشد که گروهی را متّهم کنیم و به سادگی تقصیر را به گردن آن ها بیاندازیم. واقعیّت این است که مشکلات اجتماعی و فرهنگی یک جامعه محصول عوامل بسیاری است که با متهم کردن یک قشر و گروه نمی توان نتیجه گیری مطلوب از آن به عمل آورد. بهتر است به جای این تعبیر بگوییم "علل کم رنگ شدن عقاید دینی و مذهبی در افراد جامعه" .
همان طور که گفته شد ، انسان از فطرت خود نمی گریزد و از طرف دیگر این مسأله فقط به جوانان اختصاص ندارد. آسیب شناسی پدیده ی کم رنگ شدن عقاید دینی و مذهبی را در جامعه می توان به صورت ساده تری مطرح کرد ، بدون این که عوامل دیگر این مسأله را نادیده گرفت. کمی به خودمان نگاه کنیم. آیا ما الگوهای خوبی برای افراد جامعه هستیم؟ آیا ما توانسته ایم الگوهای شخصیّتی مناسبی به جامعه معرّفی کنیم؟ آیا پیامبراسلام (ص) را که خدا در قرآن او را الگوی نیکو معرّفی می کند ، شناخته ایم و به دیگران شناسانده ایم؟ آیا رفتار ما با گفتارمان یکی است؟ آیا تفاوت رفتار و گفتار ما باعث گریز دیگران از ما و در نتیجه گریز از دین نمی شود؟ این مسأله را خداوند در قرآن مطرح می کند و قرآن پژوهان ، نیک می دانند که خداوند تفاوت در گفتار و کردار را در مورد اهل ایمان مورد سرزنش قرار داده است. اینجا است که به یاد آن شعر معروف می افتیم که:
اسلام به ذات خود ندارد عیبی هر عیب که هست از مسلمانی ما ست
جستاری در عوامل دینگریزی ازمنظر آیات قرآن کریم
در تعدادی ازاین آیات نقش محیط در گریز از رفتارها و مناسک مطلوب دین دیده میشود. کافران که در محیط فرهنگی و اجتماعی خاصی زیستهاند و آداب و رسوم و درک خاصی یافتهاند، در برابر فراخوان پیامبران از باورها و عادات پیشینیان خود سخن میگویند بدون اینکه تعقل کنند.
دینگریزی در آیات قرآن کریم پیشینهای بلند و واقعیتی انکارناپذیر دارد. برای نمونه، شماری از یهودیان از دین موسی میگریزند و گوسالهپرستی پیشه میکنند، برخی از اهل کتاب با علم به درستی آیات خدا کافر میشوند و... در پرتو مطالعات تطبیقی میان قرآن کریم و دانش جامعهشناسی عوامل زیادی را میتوان برای دینگریزی یافت که مصادیق آن در جوامع مختلف عینیت دارد. یکی از عوامل مهم دینگریزی، محیط خانوادگی، کاری، اجتماعی و فرهنگی است. نشان این تاثیر و تاثر، پیدایش و رشد دینگریزی در برخی محیطها و کاهش آن در دیگر محیطهاست. دین گریزان بیشتر به خانواده، دانشکدهها و ... خاصی وابسته هستند چنانچه اگر در محیطهای متفاوتی قرار میگرفتند، در شمار دینگریزان قرار نمیگرفتند. محیط ناسالم در این دینگریزی تاثیرگذار است. در برنتافتن دین و عدم درک صحیح بسیار نقشآفرین است. برای نمونه در برخی از آیات، وابستگی به باورها و عادات پیشینیان عامل اصلی نپذیرفتن دین شمرده شده است.
در تعدادی ازاین آیات نقش محیط در گریز از رفتارها و مناسک مطلوب دین دیده میشود. کافران که در محیط فرهنگی و اجتماعی خاصی زیستهاند و آداب و رسوم و درک خاصی یافتهاند، در برابر فراخوان پیامبران از باورها و عادات پیشینیان خود سخن میگویند بدون اینکه تعقل کنند.
دوستان و مربیان. نظرسنجیها از تاثیر شگرف دوستان بر یکدیگر، مربیان بر دانشآموزان و کاهش اعتماد فرزندان به والدین و حرفشنوی از ایشان حکایت دارد مگر اینکه والدین نیز در نقش دوستان و مربیان آنها وارد شوند. چنانکه دوستان و مربیان در گریزان ساختن و یا جذب دینداران به دین سهم دارند در پذیرا نشدن ایشان دین حق را نیز نیز نقشآفرین هستند. برای مثال: فرزند نوح(ع) تحت تاثیر محیط و دوستان از دین گریخت و از شمار خاندان و نجات یافتگان بیرون رفت. شماری از کافران با الگوگیری از بزرگان خود به دین گریزی کشانده شدند.
آسیبهای اجتماعی که اجبار و اکراه بر انجام برخی رفتارها و کردارها آنها را باعث میگردد یا خشونت، اجبار و سختگیریها پیامدهای بسیار ناگواری دارد که لجاجت، پنهانکاری، دروغ و انتقام تنها بخشی از نتایج سوء این عامل هستند. خشونت دیدگان بیشتر از دیگران دگرآزاری میکنند، بیشتر انتقام میگیرند و با رغبت بیشتری هنجارشکنی میکنند.
کتک خوردهها یا در آینده افرادی بیاراده و شل و ول بار میآیند و یا آدمهای قلدری که با نگاه به گذشته خود در پی انتقامگیری هستند.
جامعهشناسان نیز اجبار و لزوم نهفته در هنجارهای آتی را زمینه ساز ناسازگاری و هنجارشکنی عدهای میدانند. دینگریزی نیز چونان دیگر آسیبهای اجتماعی از این عامل بیبهره نمانده است. خشونتهایی که به نام دین انجام میگیرد و الزامهایی که در جهت دینآوری صورت میپذیرد، گروهی را در صف دینگریزان در میآورد و در نگاه ایشان تصویر دین، تصویری خشن و همراه با فشار، تهدید و ارعاب میگردد. بسیاری از کودکان در دوران نوجوانی و جوانی، تهدید و گاه تنبیه والدین به انجام فرایض و ترک برخی رفتارها را شاهد بودهاند و در محیط تحصیلی کاستن از نمره انضباط بدون ارائه
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 30
عوامل دین گریزی و گرایش جوانان به فرهنگ غرب
دین گریزی و گرایش جوانان به فرهنگ غرب همواره دغدغه هایی را برای رهبران دینی، دین داران و خانواده های متدین به وجود آورده و تهدیدی برای نسل جوان محسوب می شود.
این پدیده در سده های اخیر، به ویژه در قرن بیستم، بخش عظیمی از جهان را فرا گرفت و حتی موجب به وجود آمدن مکاتب فلسفی الحادی و ایدئولوژی های دین ستیز یا دین گریز گردید. اما چرا انسان که ذاتاً مشتاق دین است و فطرت او با درون مایه های دین پیوند تکوینی دارد، به دین گریزی روی می آورد و چرا دین گریزی در نسل جوان، نمود بیشتری دارد؟
در پاسخ، باید گفت: در دین الهی هیچ عنصر گریزاننده وجود ندارد; اگر انسان ها به دریافت معارف دینی و درک صحیح از دین حق نایل آیند، هرگز از دین نمی گریزند. افزون بر این، عقل و عشق ـ هر دو ـ در متن دین جای دارند. دین هم ذهن و خرد انسان را تغذیه می کند و هم به دل آدمی حیات، حرکت و نشاط می بخشد. بنابراین، علت دین گریزی را باید در خارج از قلمرو دین حق و آموزه های دینی جستوجو کرد. بدون تردید، عوامل متعددی در بروز دین گریزی نقش دارند که در این نوشتار به بخشی از آنها اشاره می گردد.
کلیدواژه ها: جوان، دین گریزی، فرهنگ غرب، تهاجم فرهنگی، غرب زدگی، خودباوری و خودباختگی فرهنگی.
هر فردی با مراجعه به زندگی جوانان و مطالعه رفتارهای اجتماعی آنها، این مسئله را به صورت ملموس درخواهد یافت که در سال های اخیر و بخصوص پس از پایان هشت سال دفاع مقدّس، گرایش به فرهنگ بیگانه و فرهنگ غربی در بین جوانان ما رشد صعودی یافته است و گروه هایی از جوانان به علل گوناگون از دین و فرهنگ حالت گریز پیدا کرده اند، به گونه ای که وقتی در بین برخی از آنها از دین و فرهنگ خودی سخن به میان می آید به صورت علنی بی میلی و بی علاقگی خود را به دین اظهار می کنند. البته باید اذعان کرد که این انکار و زدگی از دین به خاطر خود دین نیست، بلکه علل این مسئله بیشتر به رفتارهای دین داران و مدعیان دین برمی گردد. بخش عمده این رفتارهای انکارگونه جوانان و گرایش های آنان به فرهنگ بیگانه به خاطر تبلیغات کاذب و دروغین درباره دین و القای شبهه در بین جوانان می باشد و چون جوانان برای این سؤالات و شبهات خود پاسخ قانع کننده ای نمی یابند، از دین گریزان شده، به فرهنگ بیگانه و غربی گرایش پیدا می کنند. البته با وجود همه این شبهات و تبلیغات همواره و در همه حال بارقه ای از دین و غیرت و حمیّت دینی در روح و روان جوانان موج می زند; بارقه امیدی که سرانجام بسیاری از جوانان را از غوطهور شدن در فرهنگ مبتذل غربی و بیگانه باز می دارد و آنان را به آغوش پرمحبت دین باز می گرداند.
آسیب شناسی نسل جوان
«درک جوان» از جمله مسائلی است که لازم است در مورد جوانان رعایت شود. به دلیل آنکه جوان خود را در این سنین غریب و تنها می بیند، اغلب سعی می کند علیه
سنّت ها و آداب و رسوم قیام نماید، از والدین خود و جامعه کناره گیری کند و فقط با همسالان خود تماس بگیرد. در چنین حالتی، جوان به یک یا چند راهنما نیاز دارد تا او را درک کرده و محرم اسرار و همراز او گردند.
حال اگر کسی نباشد که به درد دل های جوان گوش فرا دهد و یا احیاناً پدر و مادر در مقابل تفکرات او واکنش شدیدی از خود نشان دهند، روشن است که جوان دیگر والدین را محرم اسرار خود نمی داند و مسائل خصوصی را با آنان در میان نمی گذارد. پس باید با جوان همراز بود و به او گفت که ما تو را درک می کنیم و می توانی مشکلات و ناراحتی های خود را با ما در میان بگذاری. وقتی جوان احساس کرد که حرف هایش خریدار دارد، آنها را با پدر و مادر در میان خواهد گذاشت. در غیر این صورت، او احساس تنهایی می کند و تعادل روانی خود را از دست می دهد. حال اگر جوانی به هر دلیلی احساس کند درک نمی شود و خود را در سطح خانه یا جامعه بیگانه ببیند، علیه تفکر، مذهب و یا نحوه پوشیدن لباس بزرگ سالان طغیان می کند و این مسئله را به شکل های گوناگون از جمله پوشیدن لباس هایی با نماد غربی بروز می دهد.
دوران نوجوانی و جوانی مهم ترین دوران زندگانی انسان محسوب می شود. در این دوران تحولات عظیمی در درون فرد روی می دهد. او در مرز بلوغ و نوجوانی از طفیلی بودن می رنجد و می خواهد به خود متکی گردد; نیروی عاطفی در او افزایش می یابد و در عالم دوستی، افراد را عاشقانه دوست دارد و در عالم قهر و نزاع، تا مرز انتقام پیش می رود.
در این سنین، افراط و تندروی، غرور، خودشناسی، تردید، اضطراب، خیالات، تهور، استدلال قوی و هوش در بالاترین درجه خود قرار دارد و استعدادها به اوج می رسد. از این رو، فرصتْ یک فرصت طلایی است; گو اینکه ترقّی انسان در این سن شکل می گیرد و انحطاط و سقوط نیز در همین سن به وقوع خواهد پیوست.
نوجوان و جوانی که در یک خانواده نابسامان و محیطی آمیخته با اختلافات خانوادگی پرورش یافته، به سختی در مدرسه قابل تربیت خواهد بود. اگر والدین بیش از آنچه که به نیازهای مادی فرزندانشان اهمیت می دهند به جنبه های روحی آنان می پرداختند، مشکلات کمتری به بار می آمد و بزهکاری ها کاهش می یافت. بیشتر کودکان بزهکار، از حاکمیت نداشتن عاطفه در روابط خانوادگی و کمبود محبت گلایه داشته و رنج می برند.1
شرایط حاکم بر این دوران بیانگر این است که نوجوان و جوان احتیاج به آرامش روانی بیشتر و ارتباط صمیمانه و دوستانه دارد. به عبارت دیگر، او همدم و مونسی می طلبد که وجودش را درک کند و همچون او، طعم ناخوشایند انتقاد، تهدید، تحقیر و روابط آمرانه را چشیده باشد. کسی را می خواهد که به دور از روابط آمرانه، حاکمانه و ناصحانه، با او دوستانه و صمیمانه سخن بگوید و دیگرانوجودش رابه گونه ای که هست درک کنند.
در اهمیت این دوران همین بس که طبق سخن پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله)یکی از مهم ترین چیزها که در قیامت قبل از برداشتن قدم از قدم مورد سؤال قرار می گیرد، دوران جوانی است. و به همین دلیل، آن حضرت درباره آنان چنین سفارش فرموده است:
برتری جوان عابدی که در جوانی خود ره بندگی پیش گرفته، بر پیری که در بزرگسالی به عبادت روی آورده; همچون برتری فرستادگان الهی بر دیگر مردمان است.2
ویژگی های دوره جوانی
برای اینکه بتوانیم آسیب شناسی بهتری از جوان داشته باشیم در اینجا به برخی از ویژگی های دوره جوانی اشاره می شود:
1. علاقه به دوستی با همسالان: بشر در تمام دوران زندگی خویش همواره نیازمند دوستی با دیگران است. جوانان نیز در این سنین به گروه همسالان، علاقه بیشتری پیدا می کنند، با آنان روابط دوستانه و صمیمانه برقرار می سازند و دوست دارند بیشتر اوقاتشان را با آنان بگذرانند. گاه این علاقه و دوستی تا مرحله عشق ورزیدن پیش می رود. آنها به همسالان خود پناه می برند; زیرا مشکلاتی مشابه دارند. جوانان با یکدیگر انس می گیرند و حتی رفتارشان نیز در یکدیگر تأثیر می گذارد. بنابراین، انتخاب دوست در این دوران از اهمیت زیادی برخوردار است; چه اینکه سعادت و خوش بختی نیز در معاشرت و دوستی با مردم بزرگوار است.3 پیامبر اعظم(صلی الله علیه وآله)می فرماید:
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 7
علت دین گریزی جوانان چیست و چگونه میتوان آنها را از این راه منصرف کرد ؟
بررسی عوامل دین گریزی
به سادگی نمیتوان گفت: نسل جوان ما دین گریز و احیانا دین ستیز هستند! اینان نسبت به واقعیات موجود جامعه، دیدگاههای متفاوتی دارند و چه بسا بخشی از آن دیدگاهها و نارضایتیها، وارد باشد؛ ولی ممکن است، برخی از جوانان با توجه به شرایط محیطی و خانوادگی, از روند نارضایتی بیشتری برخوردار باشند و بعضی از نارساییها را ناشی از قوانین دینی بدانند ودر نتیجه اشکالات خویش را متوجه دین بکنند. البته کارآمدی دین بحثی است و کارآمدی برخی از مدیران بحث دیگر. اتفاقا در برخورد با تعدادی از این جوانان و گفتوگو با آنان، تصریح کردند: اشکالات آنان نه به اصل دین، بلکه به مدیران و کارگزاران بر میگردد.
بنابراین، جوانان کشور از بهترین جوانان از حیث سلامت فکری, روحی و دینی میباشند و سرمایهگذاری دشمنان دین و کشور، برای تسخیر این دژ مستحکم و انحراف جوانان، گواهی است بر مدّعای ما، که البته موفق نخواهند شد.
به هر حال، دینگریزی عوامل متعددی دارد؛ از جمله:
1. روند تغییر ارزشها؛ پس از دوران دفاع مقدس و آغاز دوران باز سازی کشور، مدلی برای توسعه اقتصادی و اجتماعی در پیش گرفته شد که این مدل موجب بروز تضادهای ارزشی و فاصله گرفتن جامعه از شاخصهای مطلوب گردید؛ به گونهای که توسعه، نتایجی از قبیل تغییر ارزشها را نیز در پی داشت. توضیح اینکه اقدامات اقتصادی ـ نظیر تغییر نرخ ارز و تورم ـ موجب کاهش درآمد واقعی و قدرت خرید مردم گردید. همچنین با ابزار مختلف (واردات، تبلیغات، مراکز تجاری و ...) فرآیند قوی تولید نیاز در مردم، در پیش گرفته شد. در نتیجه سطح نیازهای غالب مردم بالاتر از سطح درآمدشان قرار گرفت و مردم در ارضای نیازهایشان, با موانع اساسی روبه رو شدند. از آنجا که درآمد واقعی نیز کاهش یافت، دستیابی به درآمد بیشتر و پول بیش از حد معمول، با ارزش شد. از طرف دیگر، عواملی مانند نمایش ثروت قشر بالا و تسهیلاتی که برای قشر بالا فراهم آمد، گرایش بارز مدیران دولتی به تجملات و ظواهر و تغییر فضای کل جامعه، موجب شد که مردم ارزشهای جدید را تأیید شده (هنجار) و جستوجوی پول برای ارضای نیازهای جدید را درست و مشروع ببینند! بنابراین پولجویی به ارزش غالب تبدیل شد و حداقل در مورد بیشتر کسانی که پول و درآمدشان کم بود و کفاف ارضای نیازهایشان را نمیداد، ارزشهای دیگر را تحتالشعاع قرار داد. در نتیجه این فرآیندها، ارزشهای اجتماعی، از سنتی به سوی مدرن، از ساده زیستی به تجمل، از کمک و همیاری و ایثار و گذشت برای جامعه به سودجویی فردی و از ارزش قناعت به ارزش ثروت و از انسجام به فردگرایی و از ارزش دین و خدا به ارزش پول و دنیا حرکت کردهاند. نگ: فرامرز رفیعپور، توسعه و تضاد، فصل 4 ـ 8 ـ 3؛ آناتومی جامعه، ص 522
2. مشکلات پس از انقلاب (مانند جنگ و توجه به مسائل امنیتی و دفاعی و...) که نتیجه طبیعی آن، فقدان برنامهریزیهای دقیق و کارشناسی شده برای نهادینه سازی و تثبیت ارزشها و معارف اسلامی است.
3. تبلیغات سوء دشمنان و ایجاد و القای شبهه دربارة دین که گاهی بیپاسخ مانده و در ذهن برخی جای گرفته است.
4. روشهای نادرست در آموزش دینی در دوران کودکی و نوجوانی؛ برخی از رفتارها و برخوردهای ناصحیح و مخالف شرع در بیان احکام شرعی، موجبات بدبینی عدهای از افراد ـ به خصوص جوانان ـ را فراهم آورده است. حضرت امام(ره) و رهبر معظم انقلاب بارها خطر این گونه افراد را متذکر شده، در این خصوص میفرماید: «معنای تحجر آن است که کسی که میخواهد از مبانی اسلام و فقه اسلام برای بنای جامعه استفاده کند، به ظواهر احکام اکتفا کند و نتواند کشش طبیعی احکام و معارف اسلامی را ـ در آنجایی که قابل کشش است ـ درک کند و برای نیاز یک ملت و یک نظام و یک کشور ـ که نیاز لحظه به لحظه است ـ نتواند علاج و دستور روز را نسخه کند و ارائه بدهد. این بلای بزرگیاست». روزنامه جمهوری اسلامی, 17/3/1376
5. ضعف و سستی بنیانهای دینی در برخی از خانوادهها که منجر به عدم تربیت و پروش صحیح جوانان شده است.
6. گرایش به سوی تمایلات و هواهای نفسانی، خواستههای نا به جای برخی و ناهنجاری عاطفی و روانی آنان و بیبند و باری و گرفتاری در انواع دامهای شیطانی و... موجب شده که بسیاری به سستی و فساد و راحتی و سودجویی و... روی آورند و التزام به دین و چهارچوبهای دینی را مزاحم خود ببینند. چنان که در قرآن کریم درباره مهمترین عامل رویگردانی از توحید و معاد آمده است: « بَلْ یُریدُ اْلإِنْسانُ لِیَفْجُرَ أَمامَهُ » بلکه انسان میخواهد راه فساد را پیش روی خود باز کند. قیامت(75)، آیه 5
7. ضعف بینش و نداشتن آگاهی درست از ماهیت دین و نقش و کارکرد آن در تأمین سعادت دنیوی و اخروی انسان.
8. ناکارآمدی برخی از مدیران جامعه در اجرای برنامههای اعلام شدة حکومت دینی، و بیپاسخ ماندن نیازهای اولیه اجتماعی جوانان (ازدواج، اشتغال، مسکن و...).
9. عدم توزیع عادلانه امکانات و فرصتها در برخی از ادارات و دستگاههای کشور.
10. درگیری برخی گروهها و جناحهای سیاسی بر سر کسب، حفظ و استمرار قدرت سیاسی و در نتیجه، ایجاد یأس و ناامیدی جوانان برای نیل به خواستههای مشروع خویش.
11. عملکرد منفی و نامطلوب بعضی از دستگاههای فرهنگی در سالهای اخیر و میدان دادن به افراد و عناصر غیر معتقد به نظام اسلامی، و ترویج فرهنگ غربی از سوی آنان.
12. عملکرد و رفتار ناشایست گروهی از شاغلان در دستگاهها و نهادهای دولتی و حکومتی، باعث پیدا شدن تعارض و شکاف بین گفتار و عمل آنان شده و موجب بدبینی به شعارهای انقلاب گشته است.
12. کمکاری نیروها و دستگاههای انقلابی در تولید برنامههای سالم و جذاب و مفیدی که بتواند اوقات فراغت جوانان را پر کند و آنان را از توجّه به برنامههای ضد اخلاقی و فاسد فرهنگ بیگانه باز دارد.
13. مشکل انتقال ارزشها؛ نسل اول انقلاب و دستگاههای فرهنگی، در انتقال این ارزشهای انقلابی و دینی به نسل دوم و سوم انقلاب و حتی تعمیق آنها برای خود نسل اول انقلاب، سهلانگاری و کمکاریهایی داشتهاند که موجب فاصله گرفتن تدریجی برخی از افراد جامعه ـ به خصوص جوانان ـ از ارزشهای اسلامی شده است.
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 35
تعریف رهبری از جوان مسلمان :
تعریف شما از یک جوان مسلمان و خصوصیات او چیست؟چگونه یک جوان می تواند مسیر زندگی را طی کرده و به اهدافش برسد؟ :
من اساساَ در بین این خصوصیات مهمی که جوانان دارند ، سه خصوصیت را بارز می بینم ؛ که اگر آنها مشخص بشود و اگر آنها به سمت درستی هدایت بشود به نظر می اید که می توان به این سوال پاسخ داد آن سه خصوصیت عبارتند از :انرژی ، امید ،ابتکار.اینها سه خصوصیت برجسته جوان استاگر رسانه ها بتوانند این سه خصوصیت عمده را درست هدایت کنند ، من خیال می کنم که می شود یک جوان راه اسلامی را پیدا کند چون اسلام هم چیزی که از ما م خواهد این است که ما استعدادهای خودمان را به فعلیت برسانیم. البته در قران یک نکته بسیار اساسی هست و آن توجه دادن به تقواست تقوا یعنی مراقب خود بودن.تقوا یعنی یک انسان بداند که دارد چه کار می کند و هر حرکت خودش را با اراده و فکر و تصمیم انتخاب نماید ؛مثل انسانی که بر یک اسب رهوار سوار است دهانه اسب در دستش است و می داند کجا می خواهد برود تقوا این است،آدمی که تقوا ندارد حرکات و تصمیم ها و آینده اش در اختیار خودش نیست ؛ بنا براین اگر بتوانیم از ان سه خصوصیت با تقوا کار بکشیم و درست هدایت بشود خیلی خوب می شود جوانان در شکلی که اسلام می پسندد ، زندگی کنند .
هجوم به هویت نسل جوان مسلمان ، پدیده ای استعماری واستمراری
- موضوع اصلی بحث چگونگی تولید اندیشه دینی مطابق مقتضیات زمان و بر اساس نیازهای جوانان -به ویژه دانشجویان وبه طور خاص دانشجویان ایرانی درغرب -- درآن سال های هجوم افکار سکولار و ضد دینی است . از نکات جالب توجه ، جواب هایی است که هر کدام از متفکران شناخته شده مطرح می کنند. اما به این سوال باید عنایت داشت که چهار متفکراین نشست چه کسانی اند؟ چهار صاحب رای مسلمانی که د و تن آنان به د یار باقی شتافته اند؛ یکی در مرگی مشکوک در خارج و دیگری به تیر تروریست های گروه نفاق یعنی گروهک فرقان در داخل . گرد هم آمدن این چهارنفر نیز در زیر یک سقف، در آن زمان و برای هم ا ند یشی ، ازمنظر روابط وتاثیر متقابل صاحب نظران مسلمان اهمیت ویژه دارد.
2- موضوع جلسه نیز هنوز از اهمیت وحساسیت بسزایی برخودار است به ویژه که اینک در عصر حکومت اسلامی - درقالب جمهوری اسلامی - زندگی می کنیم وبه طور طبیعی مسائل تازه وچند وجهی به اقتضای پیشرفت دانش ، گسترش اطلاع رسانی نوین وارتباطات زود هنگام و لحظه ای مطرح است و نسل جوان، تشنه ومنتظر است تا به پرسش ها و ابهام ها یش پاسخ دقیق ،عالمانه و منطقی داده شود.
3-اولین نفر از آن چهارنفرمرحوم دکتر علی شریعتی است که با همان ملاحت کلام وزبان عاطفی وگفتار دلسوزانه ، ضمن تشریح موقعیت و وضعیت اندیشه دینی ، ازاین که جوانان درتنگنای افکار غیر دینی و ضد دینی قرارگرفته اند و امکان پاسخگویی ندارند ، اظهار نگرانی می کند. ا و معتقد است در این باره باید فکرعاجل شود و تولید اندیشه دینی مناسب مقتضیات زمان ومکان، ازضرورتهای غیرقابل تاخیراست . وی می گوید که جوانان مهمترین سرمایه جامعه اند که اگر از دست بروند، هیچ چیز دیگری برای فردا باقی نمی ماند.
4- پس ازوی، رهبر کنونی انقلاب اسلامی حضرت آیت الله خامنه ای ، ضمن تشکر از سخنان حساب شد ه و دلسوزانه دکترشریعتی ، به نگرانی وی پیرامون ازدست رفتن جوانان درپی هجوم مکاتب فکری وارداتی اشاره وبه تفسیر راهکارهای درمان آن می پردازند. جالب است بدا نیم، ایشان آن روز در باب رویکرد جوانان به اندیشه های دینی برنکاتی انگشت می گذارند و امید وارانه به نسل جوان کشورمی نگرند که با آن چه امروز به عنوان رهبر یک حکومت توصیه می کنند ، منطبق است. بیانات سا ل 1355 وبیانات امروزایشان درباره لزوم اعتماد به جوانان این مرز و بوم ، نشانگر شناختی عمیق از این قشر است که باور دارد برای برون رفت آنان ازخود باختگی وبی هویتی، باید اتکا به نفس ملی را در آنها تقویت کرد . سخنان ایشان ضمن این که دغدغه هجوم افکارغیربومی وغیردینی به جوانان را باز می گوید، در عین حال به رویکرد جوانان بسیاری اشاره دارد که در آن سال ها به د ین و منابع دینی، متفکران دینی ، مراکز و اماکن د ینی رجوع دارند، به قرآن و نماز روی آورده اند و با اشتیاق و توجه در پی فراگیری معارف اسلامی اند .
آیت الله خامنه ای ، آن روز به عنوان یک روحانی و عالم متفکر دینی که در مبارزه و تبلیغ اسلام اجتماعی نیز پیشرو است،از این که د ر چند سال اخیر- منظورسال های قبل از انقلاب - نسل جوان چنین توجهی به معارف دینی پیدا کرده که یافته های مطالعاتی اش به دیگران و خود وی ، آ موزه های جدید وجدی می دهد، نسبت به آینده اظهار امیدواری می کنند . گرچه در همین حال معتقدند که باید به موضوع پیشنهادی دکتر شریعتی توسط اندیشمندان مسلمان جواب مناسب داده شود. جوابی که لزوما باید تولید اندیشه های نو،اما برگرفته از منابع اصیل دینی باشد.
5- نفرسوم ، دکتر فخرالدین حجازی است. فردی که در سالیان سیاه ا ستبدا د شاهنشاهی و نظام وابسته پهلوی برای احیای ا ند یشه دینی تلاش بسیاری کرد و یکی از سر پل های ارتباط و اتصال جوانان با اسلام انقلابی و اجتماعی بود. حجازی برنکته ای بسیار حساس و دقیق انگشت می گذارد که آن عنایت خاص به معنویت اسلامی است .اوپای می فشارد که معارف دینی بدون معنویت درونی خویش معنایش را از دست می دهد واز این که در برخی محافل و گروه ها، و افرادی در داخل و خارج کشور سعی دارند اصول و مبانی دین را از معنویت تخلیه وبه تمام آن جنبه مادی بدهند ، اظهار نگرانی می کند.
6- آخرین نفر این نشست ، متفکر بزرگ ، شهید آیت الله مرتضی مطهری است . وی با همان نکته سنجی ها و دقت نظرهای ویژه خویش ، ضمن این که برروزآمد بودن پاسخ به نیازها تاکید می کند، به نکاتی مانند "دشمن" و "رقیب" در بحثهای پیشین سایر سخن وران اشاره وبه کالبد شکافی آن بحث می پردازد. اوسپس بر یکی از اصلی ترین دغدغه های دوران زندگی عالمانه خویش انگشت می نهد ودر باره تفکر التقاطی هشدار می دهد.
نتیجه ای که ازمحورهای مباحث فشرده آن جلسه وشرایط امروز می توان گرفت ؛ غیر از این نیست که هجمه فکری وفرهنگی به نسل جوان همچنان ادامه دارد . تولید اندیشه های متناسب وپاسخگو بر این حمله مستمر فرهنگی وعقیدتی به نسل جوان مسلمان همچنان الزامی است . تقویت دانایی وتعمیق باورها وانگیزه های معنوی، نیاز همگانی و بویژه نسل جوان است . امروز هم التقاط درپوشش های فریبنده تهدیدی خزنده است که مقابله با آن ظرافت و دقت و همت خاص می طلبد. دست آخر اینکه مسائل دیروز ما ، مسائل امروز ماست. با ویژگی هایی که حکومت گران ملزم به تبیین آنند. همراه با روند تحولاتی که در عرصه اطلاع رسانی می گذرد وهرلحظه برابعاد موضوع و تنوع آن می افزاید . راستی چند نفر با امتیازهای یاد شده در میانه میدان دفاع ازمیراث وهویت دینی وملی نسل آینده سازمان داریم؟ نفر داریم، اما گویا منتظراین مانده اند که رهنمود سترگ"جنبش نرم افزاری" به "جهاد نرم افزاری" تبدیل شود!
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 8
رشد اخلاق در نوجوانان و جوانان
تحقیقات نشان می دهند ۷۰ درصد رشد شخصیت فرد تا سن ۶ سالگی شکل می گیرد. ولی بیشتر خانواده ها تصور می کنند که فرزندشان تا زمانی که در سن کودکی به سر می برد، چیزی متوجه نمی شود و به اصطلاح می گویند: «بچه است» و متأسفانه تربیت وی را به سنین نوجوانی موکول می کنند که آن زمان بسیار دیر است.
در واقع اصلی ترین و اساسی ترین نهادی که در پرورش و رشد اخلاقی، تربیتی و شخصیتی فرد نقش دارد خانواده است که توجه تام والدین به این موضوع از ضروریات است. رشد اخلاقی به معنای درونی کردن قواعد، قوانین، هنجارها و ارزش های مرتبط با چگونگی رفتار و تعامل فرد بین خود و دیگران است و اینکه فرد خوب و بد، باید و نباید را بیاموزد، ضروری است که نوجوان اخلاقی فکر کند، حس کند و اخلاقی عمل کند که در این میان خانواده نقشی اساسی دارد.محققین بر این باورند که از دوران کودکی چنانچه احساس همانندی با والدین در فرد تقویت شود، هر گاه مرتکب خطایی شود خود را ملامت کرده و می کوشد از تکرار خطا اجتناب کند. نوع الگویی که والدین به کودک ارائه می کنند و نوع نظم و انضباطی که توسط والدین اعمال می شود بر چگونگی شکل گیری هویت و وجدان کودک، نوجوان و جوان مؤثر است. روانشناسان معتقدند وجدان اخلاقی و رشد اخلاقی نه تنها متأثر از دیگران است بلکه ناشی از پویایی درونی شخص، خصوصیات خلقی و تعامل ویژگی های درونی با تأثیرات بیرونی است.
رشد اخلاق در نوجوان و جوان از طریق ارائه الگوهای بحث و گفت وگوی والدین و مربیان با فرد است. روانشناسان بر این باورند: از طریق بحث و گفت وگوها است که فرد می تواند سطح رشد اخلاقی را به سطح والاتری ارتقاء دهد.
والدین و مربیانی که دارای مهارت های گفت وگو در مسائل ارزشی و اخلاقی با نوجوان و جوان هستند، تأثیرات شگرفی بر رشد وجدان اخلاق آنان بر جای می گذارند.
رشد اخلاقی در نوجوان و جوان، در خانواده و در ارتباط عاطفی والدین شکل می گیرد و گذشت کردن و احساس همدردی با آنها تأثیر مثبتی بر رشد اخلاقی آنها خواهد گذاشت. وقتی رفتار بزرگسالان همراه با فداکاری باشد، زمینه خوبی برای ایجاد احساس اخلاق مثبت در آنها فراهم می شود. به طور معمول افراد در سنین ۱۰ تا ۱۲ سالگی در آستانه نوجوانی به افراد دیگر بخصوص بیماران، معلولان و افراد محروم و ستمدیده جامعه احساس همدردی پیدا می کنند و تمایل به کمک و یاری رساندن به آنها دارند، این احساس اگر توسط والدین و مربیان مورد تقدیر و ستایش قرار گیرد، در ادامه جوانی و زندگی آینده تشدید شده و زمینه ساز اندیشه های انسان دوستانه قرار می گیرد.
از سوی دیگر گذشت کردن که یک تمایل غیرخودخواهانه و از سر انسان دوستی نسبت به دیگران است تأثیر مثبتی بر رشد اخلاقی نوجوان و جوان می گذارد.در شرایطی که نوجوان ها عموماً خود مرکزبین و تا اندازه ای خود خواه هستند وقتی که رفتار بزرگسالان همراه با فداکاری باشد، زمینه خوبی برای ایجاد احساس اخلاقی مثبت در آنان فراهم می کند. بی جهت نیست که همه ادیان الهی و تمام عرفا و حکما و مربیان بزرگ، همگان را به چنین رفتاری توصیه کرده اند. به طور کلی برای تقویت اخلاق مثبت در جوان بایستی نگاه صرفاً سنتی به جوان را متحول کرد و با دیدگاهی مدرن به پرورش اخلاق نوجوان و جوان پرداخت. به عبارت دیگر فقط با نصیحت و سخنرانی نمی توان از بسیاری نوآسیب های جامعه جلوگیری کرد. محققین بر این باورند رشد احساس، هیجان، خشم و محبت، اعتماد به دیگران و حس کنجکاوی ویژگی های اخلاقی فرد را می سازد. در سنین ۱۸-۶ سالگی دوره ای است بسیار حساس که شخصیت فرد حالت ژلاتینی دارد و بحث هویت جوی مطرح است. هویت جنسی، فکری، عاطفی و اقتصادی و... نوجوان بایستی به آنها پاسخ دهد. در این میان نیازمند یک راهنمای دلسوز و دانا می باشد که با راهنمایی های خردمندانه اش، شخص را رهبری کرده تا مسیر صحیحی را در زندگی انتخاب کند. از سوی دیگر برخورد والدین در برابر خطای نوجوان از اهمیت ویژه ای برخوردار است.
به عنوان نمونه، رفتار والدین در برابر سیگار کشیدن نوجوان نبایستی همراه با خشونت و محرومیت از محبت باشد که در این روش والدین محبت خود را از نوجوان بازمی دارند و با بی اعتنایی یا خشونت رفتار می کنند که در این حالت احتمال لجبازی و گرایش نوجوان به آن عمل بیشتر خواهد شد.
دانیل هارت، روانشناس بر این باور است: «اخلاقیات از یک سو نمایانگر فداکاری و گذشتن فرد از برخی منافع خود به سوی مصالح دیگران است و از سوی دیگر در پیش گرفتن خردمندانه ترین راهی که دستیابی به مصالح روشن بینانه فرد را امکان پذیر می کند.»
درونی شدن رفتار اخلاقی، در خودانگاره و احساس هویت نوجوان و جوان است تنها کسانی که اعتقادات اخلاقی آنها بخش مهمی از هویت و ساختار شخصیتی شان شده رفتاری خلاف اخلاق را پشت پا زدن به هویت خود محسوب می کنند و از چنین کاری اجتناب می ورزند. رشد وجدان از دوره پیش دبستانی شروع می شود؛ یعنی زمانی که کودک هنجارهایی را برای رفتار قابل قبول در ذهن خود ایجاد می کند. پس دوره کودکی و نوجوانی دورانی است با اهمیت و توجه به آن ضروری تر و با اهمیت تر.
جوان و اخلاق اسلامى
اخلاق جوان مقتضى صلاح و فساد هر جامعه است . یعنى اصلاحات هر جامعه مبتنى بر افکار و ایده نسل جوان آن جامعه استوار است ، بنابراین جوانان هر جامعه هر گاه از اصلاح و سداد، و پاکدامنى برخوردارند آحاد آن جامعه ممکن است از صلاحیت و شایستگى بیشترى برخوردار باشند و هر گاه جوانان آلوده و آزاد و یله و رها باشند، فساد و فحشاء جنایت و اعتیاد بیشترى به انواع مواد مخدر در آن جامعه شایع و فراوان مى گردد. جوان و کنترل غرائز: غرائز در بشر همچون همه موجودات جزء ذات و خلقت او است ، اما انسان در اعمال غرائز بى حد و مرز است . به هر چه که تمایل پیدا کردند هیچ رداع و مانعى سر راه خود نمى بینند، و خود را به مطلوب خویش مى رساند. لکن بهائم و چهارپایان و هر حیوان دیگر بر مبناى تکوین و فطرت هرگز از مرز خود تجاوز نمى کند، مگر به هدایت و راهنمائى انسانها نسبت به دیگر نوع خویش تجاوز جنسى مى نمایند. این شعور در آنان حاکم است که هر نوع از حیوانات با هم نوع خویش مى پردازد. اما انسان که غریزه به جنس مخالف خود در او باید با اندازه اى خاص اعمال شود، و از هر گونه