لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 35
تعریف رهبری از جوان مسلمان :
تعریف شما از یک جوان مسلمان و خصوصیات او چیست؟چگونه یک جوان می تواند مسیر زندگی را طی کرده و به اهدافش برسد؟ :
من اساساَ در بین این خصوصیات مهمی که جوانان دارند ، سه خصوصیت را بارز می بینم ؛ که اگر آنها مشخص بشود و اگر آنها به سمت درستی هدایت بشود به نظر می اید که می توان به این سوال پاسخ داد آن سه خصوصیت عبارتند از :انرژی ، امید ،ابتکار.اینها سه خصوصیت برجسته جوان استاگر رسانه ها بتوانند این سه خصوصیت عمده را درست هدایت کنند ، من خیال می کنم که می شود یک جوان راه اسلامی را پیدا کند چون اسلام هم چیزی که از ما م خواهد این است که ما استعدادهای خودمان را به فعلیت برسانیم. البته در قران یک نکته بسیار اساسی هست و آن توجه دادن به تقواست تقوا یعنی مراقب خود بودن.تقوا یعنی یک انسان بداند که دارد چه کار می کند و هر حرکت خودش را با اراده و فکر و تصمیم انتخاب نماید ؛مثل انسانی که بر یک اسب رهوار سوار است دهانه اسب در دستش است و می داند کجا می خواهد برود تقوا این است،آدمی که تقوا ندارد حرکات و تصمیم ها و آینده اش در اختیار خودش نیست ؛ بنا براین اگر بتوانیم از ان سه خصوصیت با تقوا کار بکشیم و درست هدایت بشود خیلی خوب می شود جوانان در شکلی که اسلام می پسندد ، زندگی کنند .
هجوم به هویت نسل جوان مسلمان ، پدیده ای استعماری واستمراری
- موضوع اصلی بحث چگونگی تولید اندیشه دینی مطابق مقتضیات زمان و بر اساس نیازهای جوانان -به ویژه دانشجویان وبه طور خاص دانشجویان ایرانی درغرب -- درآن سال های هجوم افکار سکولار و ضد دینی است . از نکات جالب توجه ، جواب هایی است که هر کدام از متفکران شناخته شده مطرح می کنند. اما به این سوال باید عنایت داشت که چهار متفکراین نشست چه کسانی اند؟ چهار صاحب رای مسلمانی که د و تن آنان به د یار باقی شتافته اند؛ یکی در مرگی مشکوک در خارج و دیگری به تیر تروریست های گروه نفاق یعنی گروهک فرقان در داخل . گرد هم آمدن این چهارنفر نیز در زیر یک سقف، در آن زمان و برای هم ا ند یشی ، ازمنظر روابط وتاثیر متقابل صاحب نظران مسلمان اهمیت ویژه دارد.
2- موضوع جلسه نیز هنوز از اهمیت وحساسیت بسزایی برخودار است به ویژه که اینک در عصر حکومت اسلامی - درقالب جمهوری اسلامی - زندگی می کنیم وبه طور طبیعی مسائل تازه وچند وجهی به اقتضای پیشرفت دانش ، گسترش اطلاع رسانی نوین وارتباطات زود هنگام و لحظه ای مطرح است و نسل جوان، تشنه ومنتظر است تا به پرسش ها و ابهام ها یش پاسخ دقیق ،عالمانه و منطقی داده شود.
3-اولین نفر از آن چهارنفرمرحوم دکتر علی شریعتی است که با همان ملاحت کلام وزبان عاطفی وگفتار دلسوزانه ، ضمن تشریح موقعیت و وضعیت اندیشه دینی ، ازاین که جوانان درتنگنای افکار غیر دینی و ضد دینی قرارگرفته اند و امکان پاسخگویی ندارند ، اظهار نگرانی می کند. ا و معتقد است در این باره باید فکرعاجل شود و تولید اندیشه دینی مناسب مقتضیات زمان ومکان، ازضرورتهای غیرقابل تاخیراست . وی می گوید که جوانان مهمترین سرمایه جامعه اند که اگر از دست بروند، هیچ چیز دیگری برای فردا باقی نمی ماند.
4- پس ازوی، رهبر کنونی انقلاب اسلامی حضرت آیت الله خامنه ای ، ضمن تشکر از سخنان حساب شد ه و دلسوزانه دکترشریعتی ، به نگرانی وی پیرامون ازدست رفتن جوانان درپی هجوم مکاتب فکری وارداتی اشاره وبه تفسیر راهکارهای درمان آن می پردازند. جالب است بدا نیم، ایشان آن روز در باب رویکرد جوانان به اندیشه های دینی برنکاتی انگشت می گذارند و امید وارانه به نسل جوان کشورمی نگرند که با آن چه امروز به عنوان رهبر یک حکومت توصیه می کنند ، منطبق است. بیانات سا ل 1355 وبیانات امروزایشان درباره لزوم اعتماد به جوانان این مرز و بوم ، نشانگر شناختی عمیق از این قشر است که باور دارد برای برون رفت آنان ازخود باختگی وبی هویتی، باید اتکا به نفس ملی را در آنها تقویت کرد . سخنان ایشان ضمن این که دغدغه هجوم افکارغیربومی وغیردینی به جوانان را باز می گوید، در عین حال به رویکرد جوانان بسیاری اشاره دارد که در آن سال ها به د ین و منابع دینی، متفکران دینی ، مراکز و اماکن د ینی رجوع دارند، به قرآن و نماز روی آورده اند و با اشتیاق و توجه در پی فراگیری معارف اسلامی اند .
آیت الله خامنه ای ، آن روز به عنوان یک روحانی و عالم متفکر دینی که در مبارزه و تبلیغ اسلام اجتماعی نیز پیشرو است،از این که د ر چند سال اخیر- منظورسال های قبل از انقلاب - نسل جوان چنین توجهی به معارف دینی پیدا کرده که یافته های مطالعاتی اش به دیگران و خود وی ، آ موزه های جدید وجدی می دهد، نسبت به آینده اظهار امیدواری می کنند . گرچه در همین حال معتقدند که باید به موضوع پیشنهادی دکتر شریعتی توسط اندیشمندان مسلمان جواب مناسب داده شود. جوابی که لزوما باید تولید اندیشه های نو،اما برگرفته از منابع اصیل دینی باشد.
5- نفرسوم ، دکتر فخرالدین حجازی است. فردی که در سالیان سیاه ا ستبدا د شاهنشاهی و نظام وابسته پهلوی برای احیای ا ند یشه دینی تلاش بسیاری کرد و یکی از سر پل های ارتباط و اتصال جوانان با اسلام انقلابی و اجتماعی بود. حجازی برنکته ای بسیار حساس و دقیق انگشت می گذارد که آن عنایت خاص به معنویت اسلامی است .اوپای می فشارد که معارف دینی بدون معنویت درونی خویش معنایش را از دست می دهد واز این که در برخی محافل و گروه ها، و افرادی در داخل و خارج کشور سعی دارند اصول و مبانی دین را از معنویت تخلیه وبه تمام آن جنبه مادی بدهند ، اظهار نگرانی می کند.
6- آخرین نفر این نشست ، متفکر بزرگ ، شهید آیت الله مرتضی مطهری است . وی با همان نکته سنجی ها و دقت نظرهای ویژه خویش ، ضمن این که برروزآمد بودن پاسخ به نیازها تاکید می کند، به نکاتی مانند "دشمن" و "رقیب" در بحثهای پیشین سایر سخن وران اشاره وبه کالبد شکافی آن بحث می پردازد. اوسپس بر یکی از اصلی ترین دغدغه های دوران زندگی عالمانه خویش انگشت می نهد ودر باره تفکر التقاطی هشدار می دهد.
نتیجه ای که ازمحورهای مباحث فشرده آن جلسه وشرایط امروز می توان گرفت ؛ غیر از این نیست که هجمه فکری وفرهنگی به نسل جوان همچنان ادامه دارد . تولید اندیشه های متناسب وپاسخگو بر این حمله مستمر فرهنگی وعقیدتی به نسل جوان مسلمان همچنان الزامی است . تقویت دانایی وتعمیق باورها وانگیزه های معنوی، نیاز همگانی و بویژه نسل جوان است . امروز هم التقاط درپوشش های فریبنده تهدیدی خزنده است که مقابله با آن ظرافت و دقت و همت خاص می طلبد. دست آخر اینکه مسائل دیروز ما ، مسائل امروز ماست. با ویژگی هایی که حکومت گران ملزم به تبیین آنند. همراه با روند تحولاتی که در عرصه اطلاع رسانی می گذرد وهرلحظه برابعاد موضوع و تنوع آن می افزاید . راستی چند نفر با امتیازهای یاد شده در میانه میدان دفاع ازمیراث وهویت دینی وملی نسل آینده سازمان داریم؟ نفر داریم، اما گویا منتظراین مانده اند که رهنمود سترگ"جنبش نرم افزاری" به "جهاد نرم افزاری" تبدیل شود!
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 11
اسلام دین محبت و مسلمان نماد مهرورزی
مهر و محبّت مایه و سرمایهاى است که جایگاهش ، قلبى که در معارف الهیه از آن تعبیر به بیت اللّه و حرم اللّه و عرش اللّه شده است ، قلبى که همه ارزش انسان به اعتبار محتویات مثبت و نورانى آن است ، قلبى که افق طلوع ایمان و یقین و عشق به حق و مهرورزى نسبت به خلق خداست ، قلبى که صاحبش از آن مراقبت و مواظبت نموده و از این که جایگاه رذایل شود حفظش کرده و آن را به صلاح و سواد آراسته و فضاى آن را شایسته جلوه فیوضات حضرت فیّاض نموده است .
قلب خالى از حالات مثبت و محروم از مایه مهر و محبّت بنا به نظر اولیاى حق و به ویژه حضرت مولى الموحدین ، صاحبش موجودى بىمنفعت و وجودى فاقد ارزش است .
« عِظَمُ الْجَسَدِ وَطُولُهُ لاَ یَنْفَعُ إذا کَانَ الْقَلْبُ خَاوِیاً » ۱ .
بزرگى و بلندى بدن در صورتى که قلب خالى از حقایق و حالات مثبت باشد سودى نمىدهد .
رسول خدا صلی الله علیه و آله مىفرماید :
« إذَا طَابَ قَلْبُ الْمَرْءِ طَابَ جَسَدُهُ وَإذَا خَبُثَ الْقَلْبُ خَبُثَ جَسَدُهُ » ۲ .
هنگامى که قلب انسان از همه رذایل پاک باشد ، حرکات بدن و اعضا و جوارحش پاک خواهد بود و چون قلب آلوده باشد جسد و حرکات اعضا و جوارحش آلوده خواهد بود .
و نیز از آن حضرت در روایت بسیار مهمى آمده :
« إنَّ للّهِِ تَعَالى فِى الاْءَرْضِ أوَانِىَ أَلا وَهِىَ الْقُلُوب فَأحَبُّهَا إلَى اللّهِ أَرَقُّهَا وَأصْفَاهَا وَأَصْلَبُهَا ، أَرَقُّهَا لِلإخوانِ وَأَصْفَاهَا مِنَ الذُّنُوبِ وَأَصْلَبُهَا فِى ذَاتِ اللّهِ » ۳ .
براى خدا در زمین ظرفهایى است ، آگاه باشید که آن ظرفها قلبهاست محبوبترین آن ظرفها در پیشگاه خدا مهربانترین و صافترین و سختترین آنهاست ، مهربانترینش نسبت به برادران انسانى و ایمانى ، صافترینش از گناهان و سختترینش در استقامت و پایدارى در راه خدا . پیامبر بزرگ اسلام صلی الله علیه و آله در بیانى پر ارزش مىفرماید :
« إنَّ اللّهَ تَبَارَکَ وَتَعالَى لاَ یَنْظُرُ إلى صُوَرِکُمْ وَلاَ إلى أمْوَالِکُمْ وَلَکِنْ یَنْظُرُ إلى قُلُوبِکُمْ وَأعمَالِکُم » ۴ .
خداى تبارک و تعالى نه به ظاهر شما مىنگرد و نه به ثروت و اموالتان ، بلکه به قلوب شما و اعمالتان نظر مىکند .
بر پایه آیات و روایات ، قلب در وجود انسان از موقعیت ویژهاى برخوردار است تا جایى که صلاح و فساد و پاکى و ناپاکى انسان در ارتباط با حالات این مرکز حساس و این سرمایه ملکوتى و عنصر عرشى است . پارهاى از حرکات و امور انسان ریشه در عشق و محبّت فراوان او نسبت به خلق خدا دارد که لازم است انسان ، قدردان این عشق و محبّت باشد و خدا را نسبت به این نعمت معنوى سپاسگزارى کند ، در مثل انسان از مسیرى عبور مىکند ، مىبیند در راه رفت و آمد مردم خارى ، تیغى ، سنگ و یا شىء آزار دهندهاى افتاده ، بدون آن که وضع و شخصیت خود را ملاحظه کند ، براى آن که انسان و یا جاندارى در رفت و آمدش از این مسیر صدمه و آزار نبیند ، جاده و راه را از آن اشیاء آزار دهنده پاک مىکند و یا گم شدهاى را به محلى که گم کرده ، راهنمایى مىکند یا به عیادت بیمارى مىرود یا جنازهاى را که نمىشناسد تشییع مىکند و . . . اینها امورى است که محرک انجامش ،مایه و سرمایهاى چون محبّت و عشق به دیگران است که جز قلب جایگاهى ندارد ، آن هم قلبى که به حیات معنوى و فیوضات الهى و برکات آسمانى و نور ایمانى زنده است .
توجه اسلام به مهرورزی
پیامبر بزرگ اسلام صلی الله علیه و آله در روایتى مردم را براى حل مشکلاتشان به سوى آراستگان به مهر و محبّت راهنمایى مىکند ، آنجا که مىفرماید :
« اُطْلُبُوا الْحَوائِجَ إلى ذِى الرَّحْمَةِ مِنْ أُمَّتِى تُرْزَقُوا وَتَنْجَحُوا فَانَّ اللّهَ عَزَّوَجَلَّ یَقُولُ : رَحْمَتى فِى ذِى الرَّحْمَةِ مِنْ عِبَادِى وَلاَ تَطْلُبُوا الْحَوائِجَ عِنْدَ القاسِیَةِ قُلُوبُهُمْ فَلاَ تُرْزَقُوا وَلاَ تَنْجَحُوا فَإنَّ اللّهَ عَزَّوَجَلَّ یَقُولُ : إِنَّ سَخَطِى فِیْهِمْ »
نیازمندىها و حوائج خود را در میان امت من از آراستگان به مهر و محبّت بخواهید تا به رزق و روزى دست یابید و کامیاب و رستگار شوید ، زیرا خداى عزّوجلّ مىفرماید : مهر و رحمت من در میان بندگانم نزد آراستگان به مهر و رحمت است ، نیازمندىها و حوائج خود را از سنگدلان مخواهید که به رزق و روزى نرسید و کامیاب نگردید ، زیرا خداى عزّوجلّ مىگوید : خشم و غضب من در آنان است .
آیات و احادیث منتخب در مورد مهرورزی
پیامبر اسلام (ص):ان حسن الخلق ذهب بخیر الدنیا و الاخره ( جامع السعاده/ ج 1 ص 273)امام صادق (ع) : لاعیش اهنأ من حسن الخلق( علل الشرایع / ج2/ ص 246)هیچ زندگانی گواراتر از حسن خلق نیستامام صادق (ع) : من ساء خلقه عذّب نفسه ( جامع السعاده/ ج 1 ص 271)هرکس بداخلاق باشد خودرا عذاب می دهدامام علی (ع) : حسن الخلق خیر الرفیق ( بحار الانوار/ ج77/ص 396)خوش اخلاقی بهترین رفیق آدمی استقرآن کریم:انک لعلی خلق عظیم ( سوره قلم / آیه 4)همانا بدرستیکه تو دارای اخلاق نیکو هستیمحدثین در باره اخلاق پیامبر اسلام نوشته اند:آن حضرت با مردم انس می گرفت و هیچکس را زا خود نمی راند. بزرگان هر قومی را مورد احترام قرار می داد اگر کسی تقاضایی از آن حضرت میکرد اجابت می نمود و اگر میسر نبود با نهایت محبت اورا قانع میکرد. با مردم به گشاده روئی برخورد می نمود. برای خدا غضب میکرد ولی هیچگاه برای خودش خشمگین نمی شد. همیشه لبخند بر لب داشت . تند خووسختگیر نبود . هرگز دشنام و سخن زشت از دهانش بیرون نمی آمد. از کسی عیبجویی نمی کرد.امام صادق:از مانیست کسی که هنگام خشم ، خویشتندار بوده و با همنشینان و دوستان خود خوش اخلاق و خوش رفتار نباشد. ( الامام الصادق والمذاهب الاربعه ج2 ص 350)پیامبر اسلام:خوش اخلاق باشید زیرا سرانجام آن خواه ناخواه بهشت است و از بدخلقی بپرهیزید که خلق بد خواه ناخواه در آتش است. ( وسایل الشیعه / ج2/ ص221)پیامبر اسلام : آنکس نزد من از همه محبوبتر و روز قیامت ازهمه به من نزدیکتر است که اخلاقش نیکو تر و تواضعش بیشتر باشد.( قرب الاسناد / ص22)
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 25
نقش زنان مسلمان در جبهه
الف ـ مشارکت زنان صدر اسلام در جنگ
زنانی که در جبهه شرکت کرده اند فراوانند و تاریخ نام چند نفر از آنان را به این عنوان ثبت کرده است . اینک به چند مورد از آنان اشاره می شود .
امّ عطیّه :
وی از زنان انصار بود و علاقة شدیدی به شرکت در جنگ و حضور در جبهه ابراز می کرد . امّ عطیّه در هفت غزوه شرکت کرد و مداوای مجروحان از جمله خدمات وی در جبهه به شمار می آید .
نسیبه دختر کعب ، مشهور به امّ عماره :
وی از زنان فداکار و شجاعی است که رشادتهای وی در غزوة احد معرف شخصیت او می باشد . فداکاری نسیبه ، به اندازه ای حساس و ضروری بود که پیامبر اکرم (ص) به فرزند او عماره فرمود : «امروز مقام مادر تو از مردان جنگی ـ نام دوتن از مردان دلیر را می برد ـ والاتر است» زیرا آن دو از ترس جنگ و کشته شدن ، پیامبر خدا را تنها گذاشته ، فرار کردند ؛ ولی نسیبه با احساس خطر نسبت به پیامبر (ص) وظیفة عادی خویش را رها کرد و همگام با سایر رزمندگان ، از وجود گرامی پیامبر (ص) به دفاع پرداخت .
عماره فرزند نسیبه گوید : « در جنگ احد ، بازوی چپم زخمی شد. مردی به تنومندی درخت خرما ضربتی به بازویم زد و بی توجه به راه خود ادامه داد . خون همچنان سرازیر بود و باز نمی ایستاد . پیامبر اکرم (ص) فرمود زخم را ببند . آنگاه مادرم آمد و با پارچه هایی که آماده کرده بود آن را بست . پیامبر می نگریست . پس از بستن زخمها ، مادرم گفت :« پسرم ! بپا خیز و جنگ کن»
امّ ابیه
وی ، یکی از شش نفری بود که عده ای زیر نظر وی به معالجة مجروحین جنگی در جبهه ها اشتغال داشتند. امّ ابیه با همراهانش راهی خیبر شدند . پیامبر اسلام (ص) با اطلاع از آمدن ایشان ، فردی را فرستاد و با احضار آنان فرمود : «به دستور چه کسی به اینجا آمده اید ؟» امّ ابیه گوید : «چون آثار غضب را برچهرة آن حضرت مشاهده کردیم ، گفتیم : یا رسول الله ! ما با مقداری دارو به منظور مداوای مجروحین آمده ایم . آنگاه حضرت با ماندن ما موافقت فرمود . شغل ما در این جنگ مداوای مجروحان و پختن غذا و طعام بود .
امّ ایمن
یکی دیگر از زنانی که نامش زینت بخش تاریخ جنگهای اسلام شده ، امّ ایمن است . وی زنی بسیار شریف و مؤمن بود . همواره در کنار زنان مجاهد در راه خدا ، در جبهة جنگ به مداوای مجروحان می پرداخت .
حمنه دختر جحش
حمنة از زنان بسیار صبور و مقاومی بود که در جنگها افتخار حضور داشت با اینکه دایی و برادر و شوهرش در جنگ احد شرکت کدند به فوز عظیم شهادت نایل آمدند ، خود نیز با کمال رشادت وشهامت ، همگام با سایر رزمندگان به مداوای مجروحان می پرداخت و به آنان آب می رساند .
ربیع دختر معوذ
وی از زنان انصار و بسیار محترمه و از صحابة پیامبر اکرم (ص) به شمار می رفت ، همراه حضرت (ص) در جنگها شرکت داشت و مجروحان را درمان می کرد .
امّ زیاد
وی از خاندان اشجع و از جمله شش نفری بود که به سرپرستی عده ای از زنان به خیبر رفته بودند.
امیه دختر قیس
امیه از جمله زنانی بود که پس از هجرت به مدینه مسلمان شد و با پیامبر (ص) بیعت نمود و در جنگ خیبر شرکت کرد .
امیه گوید : « با عده ای از زنان بنی غفار به حضور پیامبر اسلام (ص) رسیده ، عرض کردیم : یا رسول الله مایل هستیم در خدمت شما برای معالجة مجروحان و کمک به رزمندگان ، به سوی خیبر حرکت کنیم پیامبر (ص) به نشانة رضایت و موافقت فرمود: با عنایات الهی حرکت کن .»
لیلای غفاریه
وی شیر زنی بود که در خدمت رسول اکرم صلی الله علیه و آله در جنگها شرکت می کرد و به پرستاری و یاری مجروحان می پرداخت . عبدالله بن عمر ، از لیلای غفاریه نقل کرده است که می گفت :«من زنی بودم که با پیامبر (ص) برای مداوای مجروحین به جنگ می رفتم.»
امّ سلیم
وی در جنگ اخد شرکت داشت و به تشنگان آب می داد و مجروحین را درمان می کرد . در جنگ حنین با اینکه حامله بود از شرکت در جنگ خودداری نکرد.
معاذه غفاریه
به تعبیر اعلام النساء ، وی از زنان دانشمند عصر خویش به شمار می رفت و با محضر پیامبر (ص) انس داشت در جنگها شرکت می کرد وبیماران را پرستاری و مجروحین را معالجه می کرد .
ام سنان اسلمیه
وی زنی با محبت ، دوستدار اهل بیت عصمت و در جهاد با کفار ، صاحب همت و شجاعت بود ، هنگامی که رسول خدا (ص) عازم خیبر بود ، به حضور پیامبر (ص) آمد و عرض کرد : « یا رسول الله دوست دارم با شما حرکت کنم و در میدان جنگ به معالجة مجروحین و مداوای بیماران و یاری مجاهدان پرداخته ، از وسایل ایشان محافظت نمایم و تشنگان را سیراب کنم .» حضرت فرمود : رواست ؛ با زوجة من امّ سلمه حرکت کن .
ب ـ پرستاری بیماران
دومین مسئولیتی که زنان عهده دار آن بودند ، وظیفة پرستاری از بیمارن جبهه است . پیامبر اکرم (ص) همة نیروهای کار آمد را در جبهه به کار می گرفت و زنانی چون : ام عطیه ، معاذه غفاریه ، لیلای غفاریه ، و ام سنان را به جبهه می برد تا علاوه بر مسئولیت معالجة مجروحین ، وظیفة پرستاری بیماران را نیز عهده دار باشند .
ج ـ تدارکات و پشتیبانی جبهه
یکی از مسایل حساس جبهه ، وجود سازمان قوی و منظمی است که تأمین کننده نیازهای تدارکاتی جبهه باشد هنگامی که مردان مشغول رزمند ؛ زنان می توانند بدین مهم اقدام کنند ؛ همچنان که در جنگهای صدر اسلام با تمام تلاش خویش و به خوبی انجام وظیفه کردند. اینک مواردی از مشارکت زنان در تأمین نیازهای تدارکاتی و پشتیبانی جنگهای معصومین علیهم السلام را می آوریم .
1ـ انتقال و حمل آب و غذا به جبهه
در جنگ احد ، بسیاری از نیروهای مسلمانان فرار کرده بودند . و پیامبر اسلام با تنی چند از یاران نزدیک خود ، در برابر هجوم دشمن مقاومت می کرد . وضعیت سختی پیش آمده بود که چهارده تن از زنان مسلمان برای یاری رزمندگان روانه جبهه احد شدند .
واقدی می نویسد : «محمد بن مسلمه ، همراه زنان به جستجوی آب پرداختند . اینان چهارده نفر بودند که فاطمه(س) دختر پیامبر
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 12
گفتگو با یک دختر آمریکایی تازه مسلمان
/
متولد شهر توسان ایالت آریزونا در آمریکا، 26 ساله، گلهای سوسن آسیایی را دوست دارد. خانم «برندی چیس» (Brandy Chase) که بعد از مسلمان شدن نام «امینه زهیره» را برای خود برگزیده است، خودش را این گونه معرفی میکند: "یک زن مسلمان خلاق آرمانگرا که میکوشد تا راهش به سوی بهشت را بیابد. من شبیه یک غنچه هستم که منتظر بهترین لحظه هستم تا باشکوه شکوفا شوم و رنگهای زیبایم را بهدنیا ارزانی کنم." او که حالا خود را یک «مسلمة» آمریکایی میداند، با مردی لبنانی ازدواج کرده است و دختری 6ساله و پسری 3ساله دارد و در امارات متحده عربی ساکن است.
نویسنده، شاعر ، هنرمند و طراح و همینطور یک بلاگر فعال است. شهادتین را در پنجم آگوست 2001 بر زندگیاش جاری کرده، تقریبا یک ماه قبل از واقعهی 11سپتامبر!
گفتگوی مفصل ما با ایشان را که در یک روز بهاری انجام شد، بخوانید. پیشاپیش، از سرکار خانم «مائده ایمانی» بابت همکاری در طراحی سؤالات متشکریم.
سؤال اول و اساسی! چطور مسلمان شدید؟
خب من مسیحی به دنیا آمده بودم و تا 14سالگی هم مسیحی بودم. در این موقع، مسیحیت را رها کردم و ملحد شدم، دیگر به هیچ خدایی باور نداشتم. اما مدتی بعد دوباره جستجو در پی یک دین برای زندگی را شروع کردم. الحمدلله خداوند اسلام را برای من در سن 17سالگی فرستاد. یک سال پس از اسلام آوردنم، با یک مرد لبنانی دوست داشتنی ازدواج کردم، و بعد از 7سال که از ازدواجم میگذرد، ما «رجاء» 6ساله و «مصطفی» 3ساله را داریم.
کدام یک زودتر اتفاق افتاد؟ مسلمان شدنتان یا آغاز نوشتن شعر و داستان؟
من از وقتی که 8ساله بودم، شعر مینوشتم و از 12سالگی نوشتن داستانهای کوتاه را شروع کردم. وقتی که وارد دبیرستان شدم، رو به نوشتن داستانهای بلند آوردم. در آخرین سال دبیرستانم مسلمان شدم.
آیا از آن زمان تا به حال تغییراتی در آثارتان بوده که بتوانید آنها را مستقیما به مسلمان شدنتان ارتباط بدهید؟
بله، البته پس از مسلمان شدنم تغییرات زیادی در شیوهی نوشتنم اتفاق افتاده است. پیش از این، کاراکترهای من کارهایی میکردند که طبق هنجارهای آمریکایی متعارف بودند، اما در اسلام «حرام» بودند. حالا من باید مسائل را سبک و سنگین کنم و تصمیم بگیرم که آنچه برای شخصیتهایم نیاز دارم خوب هستند یا بد و داستانم همچنان عمیق باشد. مثلا در داستانهای رمانس (عاشقانه) باید مطمئن شوم که اگر یک نوجوان 13ساله کتابم را برداشت و ورق زد، آنچه که میخواند برایش خوشایند باشد. قبل از اسلام، عادت داشتم که در شعرهایم از زندگی حرف بزنم و تنفرم را نسبت به «دین» و کینهام را نسبت به «خدا» ابراز کنم. حالا دیگر چنین نیست! اکنون لذت من نوشتن از زیبایی «الله» است و اینکه به دیگران خوشی و آرامش «اسلام» را نشان بدهم.
به ما بگویید وقتی یک خانم جوان و مسلمان اهل آمریکا شروع میکند به داستان نویسی یا شعر گفتن، آثارش دربارهی چیست و آنها را برای چه کسانی مینویسد؟
بیشتر نویسندگان با یک تصویر در ذهنشان یا یک فراز، نوشتن را آغاز میکنند و حول آن یک داستان یا شعر رشد میکند. آنها این تصویر یا فراز را عمیقا حس میکنند و به دنبال راهی برای به اشتراک گذاردن آن با دنیا هستند، بهگونهای که آنها هم بتوانند آن را همان طور عمیق حس کنند. به عنوان یک «مسلمان» دو راه پیش پای ما است. یکی اینکه پیرامون هر موضوعی داستان بنویسیم، رازآلود، علمی- تخیلی، فانتزی، غیرداستانی و... یا گزینهی دوم اینکه نوشتهای «اسلامی» بنویسیم. حالا نوع جدید از کتابها به اسم «ادبیات داستانی اسلامی» وجود دارد و واقعا در حال کسب محبوبیت در سراسر دنیاست. مسلمانانی که دوستدارند داستان بنویسند و میخواهند برای جوانان و بزرگ سالانی که به ادبیات داستانی اسلامی متمایل هستند، سودمند باشند و فرصتی برای مردم فراهم کنند تا بدون خدشهدار کردن اخلاقیات اسلامیشان کتابهایی با کیفیت بهتر بخوانند.
بالاترین ترافیک بلاگهای اسلامی بعد از مسلمانان متعلق به مسیحیان است. از آنجایی که آنها بسیاری از همان ارزشهایی را پذیرا هستند که اسلام دارد، آنها نسبت به آنچه که ما در وبلاگهایمان مینویسیم، احساس قرابت میکنند.
دربارهی بازخورد آثارتان بین هم شهریها و هم وطنهای غیرمسلمان چیزی میدانید؟ تا به حال شده غیرمسلمانهایی که آثارتان را میخوانند دربارهی آنها با شما صحبت کنند؟
افراد غیرمسلمان زیادی در آمریکا و همینطور سراسر دنیا بعضی آثار من را خواندهاند و ابراز داشتهاند که این کتابها الهامبخش آنها در شناختن اسلام و کشف ابعاد جدیدی از آن بوده است. خانوادهی من که مسلمان نیستند، واقعا از خواندن داستانها و اشعار و دیدن کارهای هنری من لذت میبرند و میگویند که اگرچه مسلمان نیستند، اما میتوانند با پیام موجود در اثرم ارتباط برقرار کنند.
آیا در آمریکا نویسندگان یا شاعران مسلمانی که شهرتشان فراتر از حد و حدود رسانههای محلی و منطقهای باشد وجود دارند؟ مثلا کسانی که آنها را در سراسر آمریکا بشناسند؟
ماشاءالله، اگر نگوییم صدها، دهها نویسنده و شاعر مسلمان هستند که نه تنها در آمریکا بلکه در سرتاسر دنیا به خوبی شناخته شدهاند. برای مثال، نویسندهای به نام «یحیی امریک» ، یا خانم «جمیله کولکوترونیس»
(Jamilah Kolocotronis) و یا «لیندا دلگادو» (Linda D. Delgado) ) که تنها نمونههای معدودی هستند، اما تعداد زیادی هستند که کتابهایشان به صورت بینالمللی تبادل میشود. شما میتوانید این نویسندهها را در سایت «کتابهای داستانی اسلامی» بیابید. همچنین من عضو یک انجمن بینالمللی به اسم «اتحادیهی نویسندگان مسلمان» هستم که در پی ارتقای سطح ادبیات در دنیا، حمایت از نویسندگان و دیگر هنرمندان و همچنین تلاش برای شناسایی و شناساندن هرچه بیشتر ادبیات داستانی اسلامی هستند.
جالب است! سؤالی که پیش میآید این است که آیا آثار این افراد رنگ و بوی اسلامی دارد یا صرفا مسلمانهایی هستند که مثل دیگران مینویسند و اگر
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 7
سخنرانی خانم فاطمه گراهام که به دین اسلام و مذهب تشیع گرویده اند
این سخنرانی در دی ماه امسال و برای گروهی از دانشجویان ایرانی اسکاتلند ارائه شده است. خانم فاطمه گراهام متولد سال1959 در انگلستان هستند که در 16 سالگی ابتدا به اسلام روی آوردند و دو سال بعد از آن با مطالعاتی که در زمینه تشیع داشتند به مذهب شیعه گرویدند. ایشان به همراه همسرشان ابراهیم الن، که ایشان نیز به تشیع گرویده اند در اسکاتلند زندگی می کنند و در زمینه طب سنتی و گیاهی فعالیت می کنند.
امروز قصد دارم در مورد دو موضوع که از زمان مسلمان شدنم، عمیقا به آنها اعتقاد داشته و امروز نیز به عنوان یک مسلمان هنوز هم به آنها اعتقاد راسخ دارم، مطالبی را بیان کنم:1.اسلام و سادگی در این دین.
2.اسلام و قلب و روح انسان.
ابتدا چگونگی ایمان آوردنم به اسلام را به طور خلاصه تشریح می کنم. من در سن 16 سالگی به دین اسلام ایمان آوردم. در دوران کودکی ام تا حدودی فرد مذهبی بودم. پدرم مسیحی بود اما به طور کامل تکالیف مذهبی اش را بجا نمی آورد. برعکس، مادر و مادر بزرگم بسیار مذهبی بودند. هر دو آنها کاتولیکهای متدینی بودند. من به مدرسه کاتولیک ها رفتم؛ جایی که پیش از هر کلاسی به نیایش می پرداختیم. به عنوان یک نوجوان شروع به مطالعه و جستجو در موضوع های مذهبی کردم. به مطالعه دین های مختلف در جهان پرداختم و تلاش کردم چیزی را که احساس می کردم درست است، پیدا کنم؛ چیزی که با آن احساس آرامش کنم. اما در کتابها فقط تئوری وجود داشت. زمانیکه 16 سال داشتم از مدرسه به کالج رفتم و دوستان مسلمان زیادی به ویژه از جوامع آسیایی پیدا کردم. یک روز موقع نهار به دیدار آنها رفتم و مشاهده کردم که همه آنها روزه هستند. خیلی تعجب کردم و از آنها در مورد روزه سوال کردم، سوالات زیادی در مورد اعتقاداتشان از آنها پرسیدم. کاتولیک ها نیز یک نوع روزه در دین خود دارند(Lent) اما روزه مسلمانان جدی تر است که نشاندهنده ایثار،از خود گذشتگی و طاقت بیشتر مسلمانان است.
دوستانم به من قرآنی به زبان انگلیسی دادند و زمانیکه آن را خواندم بلافاصله ارتباطی میان قلبم و قرآن ایجاد شد و احساس کردم به خانه ام آمده ام و این دین من است. من دین خود را یافتم. بیان احساس آن زمان بسیار سخت است. هیچ مطالعه پیچیده و هیچ مباحثه طولانی رخ نداد؛ فقط یک ارتباط فوری میان من و قرآن ایجاد شد. چند روز بعد در خانه یکی از برادران و خواهرانم شهادتین گفتم. یک روحانی متنی را به عربی خواند و من آن را تکرار کردم و فردی آن را به زبان انگلیسی برایم ترجمه کرد. آنها به من گفتند: " مبارک است" ، " به دین اسلام خوش آمدید" ،" اکنون شما مسلمان هستید".
با خود گفتم چه آسان و چه ساده. اسلام برای من دینی کامل، خالص و پاک است که تبعیض نژادی در آن وجود ندارد، زن و مرد در آن برابر هستند، عدالت رعایت می شود و قوانینی در آن برای جوامع وضع شده و در عین سادگی بسیار کامل است.
جمله ای معروف از جورج برنارد شاو نقل شده است با این مضمون که : اسلام بهترین دین است ولی مسلمانان بهترین پیروان یک دین نیستند. بعدها به این موضوع فکر کردم که مسلمانان و پیروان دین اسلام می توانند برعکس دین اسلام افرادی غیرکامل و غیرساده باشند. در گفتگو با دیگر افرادی که به دین اسلام ایمان آورده بودند، اکثرشان نیز همین موضوع را بیان می کردند.
در ابتدا و پس از معرفی به اسلام، گویی یک راه ارتباطی قوی معنوی ایجاد شد تا شما را به خدا و دین اسلام برساند. به عنوان یک فرد تازه ایمان آورده به اسلام، یکسری قوانین را باید رعایت می کردم. نحوه پوشش، خوردن و نخوردن یکسری مواد غذایی، کارهایی که نباید انجام می دادم و اعمالی که باید انجام می دادم و... . سالها طول کشید تا این را پذیرفتم که شما واقعا نمی توانید تمامی مسلمانان را در هر زمانی متقاعد کنید و بنابراین باید راهنمایی در زندگی داشته باشید و در یک مسیر درست عبادت کنید. و به همین دلیل من بعد از مطالعه مسیر شیعه در اسلام را انتخاب کردم که این خود یک روایت دیگر است.
حال به موضوع سادگی در اسلام بازگردیم. دین ما (اسلام) از صلح، عدالت، مهربانی و بشریت حمایت می کند. " برنامه توسعه سازمان ملل" در گزارش امور توسعه اعراب در سال 2002 شش سخن از امام علی (ع) را در مورد چگونگی یک حکمرانی ایده آل ذکر کرده است. در اینجا من تنها دو مورد از این شش مورد را ذکر می کنم که نشان می دهد اسلام چه ایده هایی در زمینه عدالت و برابری دارد:
.مردم از دو حال خارج نیستند یا برادر دینی تو هستند و یا از انسانی همانند تو. .پرهیزکاران!دردنیا دارای فضیلت های برترند،سخنانشان راست،پوشش آنان میانه روی،وراه رفتنشان باتواضع وفروتنی است،چشمان خودرابرآن چه خداحرام کرده می پوشانند،وگوشهای خودراوقف دانش سودمند کرده اند،ودرروزگار سختی وگشایش ،حالشان یکسان است.اینها از جمله ایده های کامل و در عین حال ساده ای هستند که من را به اسلام جذب کردند. به رغم این همه نمونه های باشکوه و عظیم در دین اسلام، اگر از غیرمسلمانان در خیابانهای اسکاتلند، انگلیس و اروپا بپرسید که اسلام را در چند کلمه خلاصه کنند، مطمئن هستم که پاسخ آنها این چند کلمه خواهد بود: خشن، سختگیر، خشونت، رفتار بد با زنان، عدم رعایت حقوق بشر. چرا باید این افراد در مورد دین کامل ما این گونه فکر کنند؟
در مورد دیگر افرادی که به اسلام ایمان می آورند و مذهبی را برای خود انتخاب می کنند، متاسفانه برخی موارد جذب سلفی ها می شوند، باید بگویم که اگر خوش شانس باشند، از سُنی ها تبعیت می کنند و یا اگر خوش شانستر باشند از روشهای صوفی هایی که به اهل بیت ارادت دارند، تبعیت می کنند. متاسفانه فقط عده اندک ولی خوشبخت به ماهیت اصلی شیعه در اسلام پی می برند. این خود نیز موضوعی است که جای بحث دارد.
افراد جدیدی که به اسلام گرایش پیدا کرده اند با حجم قوانین و مقرراتی روبرو می شوند. یکسری باید و نبایدها. به آنها یکسری اصطلاحات عربی آموزش داده می شود از جمله: حرام، کفر، مکر و شرک. متاسفانه به آنها اجازه داده نمی شود که شکل ساده اسلام را اجرا کنند. از مسلمانان دائم این سوال پرسیده می شود که آیا سنی هستند یا شیعه؟ از چه مذهبی پیروی می کنند؟ اگر شیعه هستند از چه مرجعی تبعیت می کنند؟
افراد جدیدی که مسلمان شده اند و از ایمان ضعیفی برخوردارند در این راستا هیچ نظری ندارند. آنها تنها کلمه مسلمانی را یدک می کشند. آنهایی هم که اکثرا مسلمان به دنیا آمده اند در مورد اینکه چرا باید یا سنی باشند و یا شیعه، نظری ندارند. اینکه چرا باید حنفی باشند یا شافعی، اینکه چرا باید مالکی باشند یا جعفری نظری ندارند. آنها اغلب از یک مذهب تبعیت می کنند چون اکثریت مسلمانان در خانواده و یا جامعه شان این گونه رفتار می کنند
می خواهم مثالی در مورد اینکه یک فرد تازه مسلمان شده چگونه به خاطر این مسائل می تواند سردرگم شود، ذکر کنم. از یکی از خواهران سنی وضو را آموختم. به خاطرم نمی آورم که او چه مذهبی داشت. بعدها زمانی که از مذهب شیعه تبعیت کردم و در ایران بودم، یکی از خواهران مذهبی ام به من گفت که اشتباه وضو می گیری و راه صحیح وضو گرفتن را به من آموخت. سالها بود که به آن طریق وضو می گرفتم و مشکلی هم نداشتم چون تنها در آن زمانی که با آن خواهر شیعه آشنا شدم طریقه صحیح وضو گرفتن را آموختم. در جایی در میان سنی های حنفی بودم. آنها نیز به طریقه وضو گرفتن من ایراد گرفتند. تعجب کردند و شروع به آموزش طریقه وضو گرفتن به من کردند و این موضوع من را ناراحت کرد. وضو گرفتن یکی از موضوعاتی در اسلام است که افراد تازه مسلمان شده در مورد صحیح بودن یا اشتباه بودن آن سردرگم می شوند.
تفاوتهای زیادی در نحوه وضو گرفتن میان مسلمانان وجود دارد. در موضوع های دیگری همچون حجاب، قوانین روزه، نماز خواندن مسافران در میان مسلمانان نیز اختلافهای زیادی وجود دارد. مشکل بزرگ برای تازه مسلمان شده ها این است که به آنها گفته نمی شود که در اسلام راههای متفاوتی در انجام قوانین و مقرارت این دین وجود دارد. به آنها نمی گویند که مذاهب مختلفی در اسلام وجود دارد. فقط می گویند این کار درست است و آن اشتباه.
مسلمانی پیدا می شود و یکسری قوانین را به فرد تازه مسلمان گوشزد می کند و مسلمان دیگری پیدا می شود و دقیقا برعکس آن چیزهایی که مسلمان قبلی گفته را می