دانشکده

دانلود فایل ها و تحقیقات دانشگاهی ,جزوات آموزشی

دانشکده

دانلود فایل ها و تحقیقات دانشگاهی ,جزوات آموزشی

تحقیق درمورد؛ بیوگرافی جلال آل احمد

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 15

 

بیوگرافی

جلال آل احمد یازدهم آذر 1302 در پاچنار تهران در خانواده ای مذهبی اهل شمال به دنیا آمد. پدر و برادر بزرگ او روحانی بودند. بعد از پایان دبستان ، پدرش او را از درس خواندن منع کرد و به او گفت که : (( برو بازار کار کن )). چنین شد که روزها کار می کرد ، ساعت سازی ، سیم کشی برق ، چرم فروشی و از این قبیل ، و شبها در کلاسهای شبانة دارالفنون شرکت می کرد. دوره متوسطه دارالفنون را در سال 1322 به پایان برد ، در این سال پدرش او را به نجف در عراق فرستاد تا طلبه شود ، اما آل احمد در آنجا چند ماهی بیشتر نماند ، به ایران بازگشت و وارد دانشسرای عالی شد. پس از اینکه با چند تن از دوستانش در کوچة انتظام امیریه « انجمن اصلاح » را پایه گذاری کرد که کارش بررسی افکار و عقاید احزاب مختلف بود ، در اوایل سال 1323 به اتفاق دوستانش به « حزب توده ایران » پیوستند. در سال 1324چاپ نخستین داستان کوتاه او با نام «زیارت» در مجلة «سخن» موجبات آشنایی او را با صادق هدایت فراهم ساخت. در سال 1325 دوره دانشکده ادبیات دانشگاه تهران ( دانشسرای عالی ) را به پایان رساند و نیز به مدیریت چاپخانة حزب توده رسید. در همین سال با نیما یوشیج آشنا شد که منجر به دفاع سرسختانة آل احمد از نیما در مجلة « ایران ما » گردید. او سپس در دانشگاه تهران برای خواندن دورة دکترای ادبیات فارسی نامنویسی کرد اما در سال 1330 پیش از آنکه از رسالة دکترای خود تحت عنوان «قصه هزار و یک شب» دفاع کند آنجا را ترک گفت . از سال 1326 در مدارس تهران به تدریس پرداخت و در آذرماه همین سال همراه ده نفر دیگر و به رهبری خلیل ملکی ، به دلیل اختلاف با رهبران حزب که در دنباله روی از سیاست استالینی سرسختی نشان می دادند، از حزب توده انشعاب کردند و «حزب سوسیالیست توده ایران» را تأسیس نمودند که دوام چندانی نیاورد و منحل شد. در همین سال کتاب « محمد و آخرالزمان » را از فرانسوی به تشویق احسان طبری ترجمه و چاپ نمود که به طرد و تکفیرش منجر گشت که با وساطت دوستان و آشنایان پدرش از این ماجرا جان سالم بدر برد. در سال 1329 همراه با دکتر مظفر بقایی و خلیل ملکی «حزب زحمتکشان ملت ایران» را تأسیس نمودند و در همین سال با سیمین دانشور ازدواج کرد. در سال 1331 آل احمد در جریان منازعات دکتر بقایی و عوامل حکومتی با دکتر مصدق ، همراه خلیل ملکی جانب دکتر مصدق را گرفتند که به اخراج آنها از حزب زحمتکشان ملت ایران و تأسیس «نیروی سوم» انجامید. در سال 1332 در جریان فعالیتهای سیاسی دستگیر و بازداشت شد و با نوشتن جملة معروف خود : (( من از اردیبهشت 1332 ، سیاست را بوسیدم و گذاشتم کنار.)) که فردای آن ، با تیتر بزرگ در روزنامه های کیهان و اطلاعات به چاپ رسید ، به ظاهر از سیاست و نیروی سوم کناره گیری نمود. درست از همین زمان است که با انجام یک سری پژوهشهای فرهنگی ـ اجتماعی به نقطة عطف کار خود یعنی «غربزدگی» رسید. انتشار تک نگاریهای «اورازان» در سال 1333، «تات نشین های بلوک زهرا» در سال 1334 ، کتابهای «سرگذشت کندوها» در سال 1337 و «نون والقلم» در سال 1340، و مجموعه مقالاتی همچون «سه مقالة دیگر» و «کارنامة سه ساله» در سال 1341 همه مقدمه ای بودند بر تز اصلی او یعنی «غربزدگی» ، که در واقع گزارشی بود که برای «شورای هدف فرهنگ ایران» در وزارت آموزش و پرورش در سال 1340 تهیه شده بود که به علت انتقاد آشکار از رژیم شاه توسط آن شورا منتشر نشد .آل احمد اوایل سال 1341 سرپرستی «کتاب ماه» کیهان را پذیرفت که به علت چاپ فصل اول غربزدگی توقیف شد. در مهر 1341 ، آل احمد غربزدگی را بطور مستقل در هزار نسخه برای اولین بار انتشار داد. در سال 1342 ، «سنگی بر گوری» را که داستانی دربارة زندگی شخصی و خانوادگی اش بود ، نوشت که 12 سال بعد از مرگ او در سال 1360 چاپ شد و در زمره آثار جنجالی آل احمد قرار گرفت. در فروردین سال 1343 به جهت انجام مراسم حج به عربستان رفت که حاصلش سفرنامة «خسی در میقات» بود که در سال 1345 انتشار یافت. در تابستان 1343 به مدت 31 روز به دعوت خانة «وکس» ( انجمن فرهنگی ایران و شوروی ) از روسیه دیدن کرد که دست نوشته های او را در این سفر ، برادرش بعد از مرگش با عنوان «سفر روس» در سال 1369 منتشر ساخت. همچنین «در خدمت و خیانت روشنفکران» را نوشت که بعد از مرگش در سال 1356 به چاپ رسید. در تابستان سال 1344 به دعوت «سمینار بین المللی ادبی ـ سیاسی دانشگاه هاروارد» به امریکا رفت. در سال 1346 در سفر به تبریز با «صمد بهرنگی» دیدار کرد. در اردیبهشت سال 1347 به تشکیل و پایه گذاری «کانون نویسندگان ایران» مبادرت کرد که در واقع حاصل واکنش نویسندگان متعهد به خواست دولت وقت در تشکیل «کنگرة شعرا و نویسندگان و مترجمان ایران » بود. ( لازم به ذکر است که دولت وقت در مقابل اعتراض نویسندگان از تشکیل آن چشم پوشید.) البته کانون نویسندگان چندی بعد از مرگ آل احمد از هم پاشید. در همین سال در سفری به مشهد با «دکتر علی شریعتی» آشنا شد ، که این آشنایی با مرگ جلال دیری نپایید. در همین سال آل احمد زیر فشارها وتهدیدهای مداوم و بیش از گذشتة ساواک قرار گرفت که سرانجام منجر به تبعید خود خواستة او به اسالم گیلان شد. در تیرماه 1348، دوست ، یار و شخصیت محبوب آل احمد ، خلیل ملکی ، درگذشت که او را سخت متأثر کرد و سرانجام دو ماه بعد در ساعت چهار بعد از ظهر 17 شهریور در کلبه ای واقع در اسالم بدرود حیات گفت ، که برادرش ، شمس آل احمد ، ساواک را مسؤول مرگ جلال می داند.

آثار :

الف) نوشته ها

1. دید و بازدید عید (1324)

گزارشهایی از وضع دبیرستانهای تهران (1325)  .2

از رنجی که می بریم (1326) .3

  حزب توده سر دو راه (1326) ( همراه با دکتر اپریم ) .4

سه تار (1327) . 5

زن زیادی (1331) .6

اورازان (1333) . 7



خرید و دانلود تحقیق درمورد؛ بیوگرافی جلال آل احمد


تحقیق درمورد دیود 16 ص

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 16

 

دیود ایده آل :

مشخصه یک دیود ایده آل همان مشخصه یک سوئیچ است که فقط می تواند در یک جهت هدایت کند . نماد مداری دیود به صورت روبرو می باشد .

 

منحنی زیر رابطه ولتاژ و جریان دیود ایده آل را نمایش می دهد :

 

همانگونه که درنماد مداری دیود ملاحظه می فرمایید پایانه ی مثبت دیود را آند و پایانه ی منفی آن را کاتد می نامیم .

در مدار شکل زیر دیود هدایت خواهد کرد و جریان عبوری از آن 10mA خواهد بود .

 

زیرا دیود مدار بسته است .

 

در مدار شکل زیر دیود هدایت نخواهد کرد و ولتاژ v 10 بعنوان بایاس معکوس در دومی دیود حاضر شد .

دیود قطع است پس :

 

کاربردهای دیود :

مدار یکسوساز:

یکی از کاربردهای اساسی دیود ، مدار یکسوساز است که در شکل زیر رسم شده است .

 

 

اگر در ولتاژ ورودی VI دارای شکل موجی به صورت زیر باشد هنگامیکه Vi مثبت است دیود هدایت خواهد کرد . vi به vo منتقل خواهد کرد . در لحظاتی که vi منفی است دیود قطع خواهد بود و جریانی از مقاومت عبور نخواهد کرد . لذا vo برابر صفر خواهد بود . بنابراین می توان مشخصه vo را به صورت زیر در نظر گرفت .

مدار فوق را یکسوساز نامند که برای تولید dc از AC بکار می رود .

 

دریچه های منطقی دیود :

یکی دیگر از کاربرد دیودها تحقق دریچه های منطقی دیجیتال است .

گیت OR

در مدار شکل مقابل در صورتیکه هیچ یک ولتاژهای ورودی VC,VB,VA مثبت نباشند تمام دیود ها قطع خواهند بود . به عبارت دیگر جریانی از مقاومت عبور نخواهد کرد و درنتیجه VO برابر صفر خواهد بود ولی اگر تنها یکی از VA یا VB ویا VC مثبت باشند دیود متناظر هدایت نموده وجریان از R عبور خواهد کرد بدین ترتیب VO مخالف صفر نیز خواهد بود . بنابراین می توان گفت :

VO=VA+VB+VC

 

گیت AND

در مدار شکل مقابل آی هر یک از ولتاژهای ورودی VB,VA و VC برابر صفر باشند دیود متناظر آنها هدایت خواهد کرد و بنابراین VO را به زمین ( صفر ) متصل خواهد کرد و VO تنها زمانی برابر یک منطقی است که هر سه ولتاژ ورودی برابر 50 باشد تا بدین ترتیب هیچ یک از دیودها هدایت نکند .



خرید و دانلود تحقیق درمورد دیود 16 ص


تحقیق/ آل بویه

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 20

 

آل بویه

در سالهای ضعف و انحطاط بغداد که امراء ترک و کرد و گیل و دیلم خلیفه را هم در تختگاه وی دست نشانده قدرت و غلبه خویش ساخته بودند، با آن که در ایران اندیشه ایجاد یک قدرت پایدار همراه با احیاء مرده ریگ باستانی در خاطر بسیاری از داعیه داران عصر، از گیل و دیلم و طبری شکفته بود، تحقق این رویاء آن هم در یک مدت کوتاه، تا حدی فقط برای آل بویه ممکن شد که آن نیز به سبب اختلافات خانگی، تقید به تقلید از دعوت زیدیان، و برخورد با انقلابات خراسان خیلی زود مثل یک رویای صبحگاهی پایان یافت، مع هذا بنیانگذار این سلسله علی بن بویه دیلمی ملقب به عمادالدوله و برادر زاده‏اش فنا خسرو بن حسن معروف به عضدالدوله، با وجود محدود بودن امارت خویش و با آن که در زمان آنها فرصتی هم برای احیاء فرهنگ باستانی در قلمروشان پیدا نشد، باز استعداد خود را برای بازسازی وحدت از دست رفته قرنهای دور نشان دادند. هر چند دولت آنها به رغم انتسابی که بر وفق رسم عصر به یک پادشاه باستانی مثل بهرام گور هم موفق به ایجاد تعادل پایدار عصر از یاد رفته بهرام در قلمرو یزدگرد نشد، باری طی چندین دهه فرمانروایی آنها، قدرت اخلاف سعد بن ابی وقاص و مروان و معتصم، نقش فعالی را که پیش از آن در سرنوشت مردم ایران داشت به نقش انفعالی مبدل ساخت و بدینگونه عناصر تازه‏یی از طوایف و اقوام مردم ایران بار دیگر آنچه را ایران طی سالها به اعراب و ترکان اهل سُنت واگذاشته بودند، این بار همراه آیین شیعه، دیگر بار، و گرچه برای مدتی کوتاه، به دست آوردند. دولت شیعی آل‌بویه در بخش مهمی از سرزمین ایران حضور داشت.

سه تن از فرزندان بویه که گویا شغل ماهیگیری در گیلان داشتند، به خدمت امرای آل زیار در آمدند. البته، ماکان کاکی هم از آنان حمایت می‌کرد. همچنین، " علی "، " احمد " و " حسن " مورد حمایت مردآویچ نیز قرار گرفتند. فتح اصفهان برای مرد آویچ، ظاهرا" توسط علی که برادر بزرگ‌تر بود صورت گرفت. پس از قتل مرد آویچ، غلامان ترک از ترس غلامان دیلمی، به خصوص ابوالحسن علی بن بویه به اطراف گریختند و میدان تنها برای دیلمیان خالی ماند. علی بن بویه به همراه برادر خود، احمد که کنیه ابوالحسین داشت به فتح اهواز توفیق یافت (326 ه.ق.). وی، غلامان ترک را که به سرداری "بجکم " در آنجا پناه گرفته بودند متواری ساخت.

علی بن بویه پس از فتح خوزستان، عازم فارس شد و احمد نیز به کرمان روی آورد و به فتح آن ولایت نایل آمد ( 334ه.ق). سپس ،به بغداد رفت و المستکفی بالله – خلیفه عباسی – را مطیع خود ساخت. خلافت بغداد که پیشرفتهای برادران بویه را برای العین می‌دید، به صلاحدید بعضی وزرای خود، از جمله " ابن مقله " با آنان از در مماشات در آمد و لقب خاص برای آنان فرستاد که علی را " عماد الدوله " و حسن را " رکن الدوله " و احمد را " معزالدوله " نامید.

همان معزالدوله بود که در بغداد دستور داد سب آل علی (‌ع‌) موقوف شود و مراسم عزاداری ماه محرم را برپاداشت. به خصوص، در ایام عاشورای سال 352 ه.ق. که جمع کثیری در بغداد گرد آمدند و بازارها بسته شد ،‌مردم آن روز آب ننوشیدند و در بازارها خیمه پر پا کردند و بر آن خیمه‌ها پلاس آویختند و زنان بر سر وروی خود می‌کوفتند .

از این زمان رسم زیارت قبور ائمه – علیهم اسلام – رایج گردید و بغداد به دو قسمت مهم شیعه نشین (کرخ) و سنی نشین تقسیم شد (363 ه.ق.). همچنین، مقام نقابت علویان هم در زمان آل بویه تأسیس شد.

امرای حمدانی که به حمایت خلیفه به بغداد تاختند، از معزالدوله شکست خوردند. معزالدوله در سال 336 ه.ق. بصره را تصرف کرد. همچنین در سال 337 ه.ق. به موصل تاخت و ناصر الدوله حمدانی را فراری ساخت .اقامت معزالدوله در سال 356 ه.ق. در بغداد ادامه داشت.

عمادالدوله ،برادر بزرگ‌تر، (متوفی به سال 338 ه.ق.) از آنجا که وی پسری نداشت، از رکن الدوله برادرش که در عراق و ری بود در خواست کرد تا " پناه خسر " پسرش را به شیراز بفرستد که جانشین او شود. این پناه خسرو، لقب " عضد الدوله " یافت و در شیراز به حکمرانی فارس و بنادر و سواحل خلیج فارس پرداخت. رکن الدوله، مردی با تدبیر بود، او در 359 ه.ق. به کردستان لشکر کشید و حسنویه، پسر " حسین کرد " ،‌را که حاکم آن ولایت بود، وادار به مصالحه کرد. وزیر او، ابوالفتح که فرزند این عمید بود، قرارداد مصالحه را امضاء کرد.

رکن الدوله با امرای سامانی، به خصوص ابوالحسن سیمجور که از جانب سامانیان حکومت خراسان را داشت، اغلب در کشمکش بود. تنها وقتی صلح میان این دو خانواده رخ داد که امیر نوح سامانی از دختر عضدالدوله خواستگاری کرد و این ازدواج هم صورت گرفت (361 ه.ق.) تا وقتی معزالدوله زنده بود، میان برادران و خانواده بویه اختلافی نبود. پس از مرگ معزالدله (356 ه.ق.) که عزالدوله بختیار، پسر معزالدوله جانشین پدر شد



خرید و دانلود تحقیق/ آل بویه


تحقیق/ آل بویه در فارس 14 ص

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 14

 

مقدمه

عیلامی‌ها یا ایلامیان یکی از اقوام سرزمین ایران بودند که از ۳۲۰۰ سال پیش از میلاد تا ۶۴۰ پیش از میلاد، بر بخش بزرگی از مناطق جنوب غربی فلات ایران فرمانروایی می‌کردند.(تاریخ مکتوب موجود از ۳۲۰۰ پیش از میلاد است. تمدن عیلام یکی از قدیمی‌ترین و نخستین تمدن‌های جهان است. بر اساس بخش‌بندی جغرافیایی امروز، عیلام باستان سرزمین‌های خوزستان، فارس، ایلام و بخش‌هایی از استان‌های بوشهر، استان کرمان، لرستان و کردستان را شامل می‌شد.

آل بویه یا بوییان، (۳۲۰-۴۴۷ ق / ۹۳۲-۱۰۵۵ م) از دودمان‌های ایرانی پس از اسلام است که در بخش مرکزی و غربی ایران و عراق فرمانروایی می‌کردند.

 

گستره ی فرمانروایی آل بویه

در غرب و مرکز ایران دو سلسله دیلمی به نام آل زیار ( ۳۲۰ ه.ق. ) و آل بویه که هر دو از مناطق شمال برخاسته‌اند نواحی مرکزی و غربی ایران و فارس را از تصرف خلفا آزاد کردند. دیلمی نام قوم و گویشی در منطقه کوهستانی گیلان بود به نام دیلمستان. دیلمیان سخت نیرو گرفتند و مدت ۱۲۷ سال حکومت راندند و چون خلفا در برابر آن‌ها چاره‌ای جز تسلیم ندیدند حکومت بغداد را به آنها واگذاشتند و خود بعنوان خلیفگی و احترامات ظاهری قناعت کردند. این سلسله در سال ۴۴۷ ه. ق. بدست سلجوقیان و در نتیجهٔ اختلاف دائمی که با آل زیار و دیگر امیران محلی ایرانی داشتند، منقرض شد.

تقسیم ممالک آل بویه

از سه پسر بویه چنانچه ذکر کردیم عماد الدوله در سال 338 مرد و جانشین بعضد الدوله پسر رکن الدوله برادر زاده او رسید . معز الدوله هم در سال 356 وفات یافت و پسرش عز الدوله بختیار مقام او را گرفت تنها رکن الدوله برادر میانه باشد تا سال 366 حیات داشت و او به شرحی که در فصل پیش گذشت تا محرم سنه 357 که سال مرگ و وشمگیر زیاری است با او و سپهسالار اردوی خراسان از جانب امیر نوح یعنی ابوالحسن محمد بن ابراهیم سیمجور کشمکش سخت داشت . چون وشمگیر غفلتهً از میان رفت ابوالحسن سیمجوری از جنگ با رکن الدوله احتراز جست لیکن حال خصومت بین رکن الدوله و امیر نوح سامانی تا تاریخ 361 باقی بود. در این تاریخ ابوالحسن سیمجوری امیر نوح را به صلح با رکن الدوله وا داشت و قرار شد که امیر دیلمی و پسرش عضد الدوله هر سال 150000 دینار به سامانیان بپردازند تا ایشان متعرض ری و کرمان که در تصوف آل بویه درآمده بود نشوند و نوح دختر عضد الدوله را هم به عقد ازدواج خود درآورد و این قرار تا سال 366 که سال فوت رکن الدوله و بهستون است از جانب طرفین محترم و مرعی بود .

آخرین واقعه عنده دوره امارت 44 ساله رکن الدوله لشگر کشی اوست.حسنویه پسر حسین از روسای قبایل کرد بود که در حدود سال 348 در کردستان قدرتی به هم زده بود و به حدود دینور و همدان و نهاوند نیز دست اندازی نموده و از حال گرفتاری رکن الدوله در کشمکش های او با وشمگیر و سپهسالاران اردوی خراسان استفاده کرد بود و چون غالباً سپاهیانی به یاری رکن الدوله می فرستاد امیر دیلمی هم زیاد معترض نمی شد.

در سال 359 رکن الدوله به علت شکایاتی که از تعدیات حسنویه به او رسیده بود وزیر نامی خویش ابوالفضل محمد بن حسین یعنی ابن المعید منشی بلیغ مشهور را با لشکری به دفع حسنویه فرستاد و ابن المعید در این سفر با پسر خود ابولفتح علی همراه بود.

ابن المعید در رسیدن بهمدان به علت نقرس مرد و پسرش ابولفتح جای او را گرفت. حسنویه از ترس طلب صلح کرد و ابوالفتح با گرفتن مالی از او بری خدمت رکن الدوله برگشت و با لقب ذوالکفایتین به وزارت برقرار شد در صورتی که سن او از بیست و دو متجاو نبود.

در اواخر سال 365 رکن الدوله که عنرش نزدیک به هفتاد رسیده بود مریض شد و از آنجا با اصرار ابوالفتح ذوالکفایتین با صفهان حرکت کرد تا پسر ارشد خود عضد الدوله را ملاقات کند و او را رسماً به جانشینی خود معرفی نماید چه رکن الدوله از مدتی پیش از عضد الدوله راضی و خشنود نبود و به علت لشکر کشی او به بغداد و نزاع با عضد الدوله بختیار چنانکه بیاید با او صفایی نداشت. عضد الدوله با ابوالفتح وزیر متوسل شد تا وسیله ملاقاتی بین پسر و پدر فراهم کند و رکن الدوله را نسبت به او سر رضا بیاورد تا مبادا در نتیجه این خشم پسر بزرگتر را از ولیعهدی محروم سازد.

ابوالفتح این امر را به خوشی فیصله داد و در اصفهان در ضیافتی بزرگ رکن الدوله و سه پسر او و سران سپاهی دیلم را جمع آورد و رکن الدوله در این مجلس رسماً ابو شجاع پناه خسرو عضد الدوله را ولیعهد و وارث ملک خویش معرفی نمود و همدان و ری و قزوین و نواحی مجاور آنها را به پسر دیگر ابولحسن علی فخر الدوله و اصفهان را به پسر دوم ابو منصور بویه موید الدوله وا گذاشت و به این دو فرزند وصیت نمود که از فرمان عضد الدوله برادر بزرگتر سر نپیچند و اتفاق و اتحادی را که مابین پدر ایشان و برادرانش همواره برقرار و مایه ترقی و سرافرازی ایشان بوده از دست ندهند . رکن الدوله سپس از اصفهان به ری برگشت و در محرم 366 در آنجا جان سپرد.

اگر چه رکن الدوله پسران خویش را بیگانگی توصیه می کرد و در حقیقت تمام ممالک آل بویه را تحت امر عضد الدوله گذاشته بود لیکن پس از مرگ او به علت اختلافاتی که از طرف بین پسران او روی کرد و از طرفی دیگر در نتیجه کشمکش بین عضد الدوله و پسر عمش عز الدوله که قبل از فوت رکن الدوله شروع شده بود رشته پیوستگی ممالک دیالمه از هم گسیخت و متصرفات پسران بویه به قسمت عمده منقسم شد و همین تقسیم مقدمه بروز یک سلسله جنگهای داخلی بین فرزندان رکن الدوله و معز الدوله و اولاد



خرید و دانلود تحقیق/ آل بویه در فارس 14 ص


تحقیق در مورد سید جلال آل احمد،

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 16

 

سید جلال آل احمد،

در یازدهم آذر 1302 در تهران، در خانواده‌ای روحانی، به دنیا آمد. در نخستین سالهای جوانی با انتشار مجموعه داستان کوتاه دید و بازدید، به جمع نویسندگان پیوست. خصوصیات رفتاری و سلوک قلمی جلال چنان بود که خیلی زود نامش را در میان قشرهای مختلف، اعم از جوانان و روشنفکران دانشگاهی و غیردانشگاهی، بر سر زبانها انداخت. ذهن کنجکاو، نگاه دقیق و وسیع، صراحت بیان، صداقت گفتار، صمیمیت رفتار و شجاعت قلم آل احمد در مجموع او را به عنوان روشنفکری مستقل (البته این استقلال در سالهای بعد به حاصل آمد) و نویسنده‌ای درد آشنا و متعهد مطرح کرد.

پس از اتمام دوره دبستان «... [پدر] دیگر نگذاشت درس بخوانم. که برو بازار کار کن. تا بعد ازم جانشینی بسازد. و من بازار را رفتم. اما دارالفنون هم کلاسهای شبانه باز کرده بود که پنهان از پدر اسم نوشتم.» در 1332 وارد دانشسرای عالی شد و در رشته ادبیات فارسی لیسانس گرفت. دوره دکتری ادبیات فارسی را، در اواخر آن و در حین نوشتن رساله، ناتمام گذاشت و از آن پس بقیه عمر کوتاهش را در دو زمینه فعالیتهای اجتماعی- سیاسی و فرهنگی (تدریس و نویسندگی) سپری کرد.

جلال به چند کشور اروپا و امریکا و اتحاد شوروی [سابق] و عراق و اسرائیل مسافرت کرده است. انگیزه رفتن به این سفرها بی‌شک تفریح و تحصیل نبود. خوشبختانه، در مدت اقامت در کشورهای بیگانه با دوستان همفکر خود مکاتبه می‌کرده است.

تعدادی از این نامه‌های او، البته با تعدادی دیگر از نامه‌هایی که از تهران و شهرهای دیگر ایران به اشخاص مختلف نوشته شده در مجموعه‌ای به نام «نامه‌های جلال آل احمد» (جلد اول) به چاپ رسیده است. از مطالعه این نامه‌ها دانسته می‌شود که جلال پاره‌ای مسائل را به گونه‌ای سانسور می‌کرده یا از «کُد»های قراردادی بین خود و دوستانش استفاده می‌کرده است تا فقط مخاطبانش آنها را دریابند. حتی در برخی از نامه‌ها نشانی خود را در کشور بیگانه ننوشته و تلویحاً اشاره کرده است که محل اقامت او را از همسرش یا سایر دوستان بپرسند. از این‌رو، از محتوای این نامه‌ها می‌توان دریافت که سفرهای او بیشتر ابعاد سیاسی داشته است.

اصولاً یکی از مشغله‌های مورد علاقه او رفتن به مسافرت بود. یادگار این مسافرتها سفرنامه‌های «اورازان»، «تات‌نشینهای بلوک زهرا»، «جزیره خارک»، «درّ یتیم خلیج‌فارس»، «سفر به ولایت عزرائیل» [اسرائیل!]، «سفر روس» و «خسی در میقات» (سفرنامه حج) است. وی دو سفرنامه دیگر نیز به نامهای «سفر امریکا» و «سفر اروپا» نوشته که هنوز چاپ نشده‌اند.

آل احمد در طول حیات چهل و شش ساله‌اش مشاغل گوناگونی داشت: نویسندگی، روزنامه‌نگاری و مدیریت نشریات، مسئولیت حزبی، تدریس و امور اداری و ... اما به رغم این تنوع، مشاغل جلال را می‌توان در دو زمینه فعالیتهای سیاسی و خدمات فرهنگی طبقه‌بندی کرد؛ با تأکید بر این نکته که فعالیتهای سیاسی و کارهای فرهنگی او را جدا از هم نمی‌توان تصور کرد؛ چرا که این دو مقوله در زندگی جلال فی‌الواقع مانند دو روی یک سکه بوده است.

 

 

 

فعالیتهای سیاسی-فکری

جلال آل احمد به علت سرخوردگی ناشی از سختگیریهای پدر در دوران کودکی و نوجوانی، نخست از تفکر دینی رویگردان شد و در نخستین سالهای جوانی «دگراندیش» گشت.

این تحول‌اندیشگی او در نتیجه آشنایی با چپ‌گرایان زمانه بود که نهایتاً به عضویت وی در حزب توده انجامید (1323). اما دیری نپایید که جزو نخستین گروه انشعابیون از حزب جدا شد (1326) و از آن اعلام برائت کرد. چندسالی هم خارج از چارچوب تنگ و تاریک تفکر و روش حزبی فعالیت کرد. این فعالیتها عمدتاً در زمینه فرهنگی- سیاسی بود. همکاری جلال با مطبوعات مهمترین بخش مشغله سیاسی - فرهنگی وی محسوب می‌شود.

اینک برخی از آنها: مدیریت داخلی هفته‌نامه بشر (1325)، مدیریت داخلی مجله ماهانه مردم (1325 تا 1326)، همکاری با مجله ماهانه شیر و خورشید سرخ ایران (1328) این مجله به مدریت دکتر ذبیح‌الله صفا منتشر می‌شد، مدیریت روزنامه شاهد (1329 تا 1331)، مدیریت مجله ماهانه علم و زندگی، همکاری بامجله نقش و نگار (1324)، مدیرمسئول این مجله سیمین دانشور (همسر جلال) بود، مدیریت هفته‌نامه مهرگان (1337) به سردبیری دکتر عبدالحسین زرین‌کوب، همکاری با مجله تحقیقات اجتماعی، سرپرستی ماهنامه کتاب ماه یا کیهان ماه (فقط دو شماره منتشر شد) و همکاری با مدیریت دوره جدید ماهنامه جهان نو (1342) به سردبیری دکتر رضا براهنی.

جلال آل احمد در دهه آخر حیات به پالایش اندیشه و روان خود پرداخت. در سال 1343 به زیارت خانه خدا رفت و خسی در میقات (1345) سفرنامه حج اوست. خسی در میقات «از دو جهت قابل توجه است:

الف: از جهت تداوم خط فکری جلال. سرخوردگی از فرهنگ غربی و بازگشت به فرهنگ سنتی و قومی و بومی و اسلامی. در طول سفر حج، جلال جز افسوس خوردن بر فرهنگ خانوادگی، کاری ندارد. در واقع خسی در میقات قصیده‌ای است در رثای فرهنگ مرده خانوادگی ما در باربر فرهنگ سلطه‌گر متکی به تکنیک و ماشین غرب (امریکا و روس)...

ب: نثر جلال، که از رساله غرب‌زدگی به شکوفایی میل کرده است، در این رساله از جمله به اوج شکوفایی خویش رسیده است. کتاب، در نظر اول سفرنامه‌ای است به نثر. اما اگر با تأمل آن را بخوانی، یکسره شعر است و یکسره احساس و عاطفه‌ای است در اوج صداقت و صمیمیت و باورمندی».

«خسی در میقات» همچنین یکی از نمونه‌های عالی

گزارش‌نویسی ادبی در ادبیات معاصر فارسی به شمار می‌آید.

در حوزه‌ی فرهنگ او در سال 1326 به استخدام آموزش و پرورش (وزارت فرهنگ وقت) درآمد و مشغول تدریس شد و این فن شریف را در کنار مشاغل دیگر تا پایان عمر حفظ کرد. چندی مشاور کتابهای درسی بود (حدود 1341). یک سال هم مدیر مدرسه ای بود؛ کتاب «مدیر مدرسه» بازتاب آن مسئولیت است. در اوایل دوران معلمی، از قضا، با نیما یوشیج همسایه شد (در حدود سال 32) و این دیدارها و نشست و خاستهای همسایگانه تا 1338 –سال مرگ نیما- ادامه داشت. جلال شرح آشنایی و معاشرت خود را با نیما در دو مقاله‌ی «نیما دیگر شعر نخواهد گفت» و «پیرمرد چشم ما بود» به قلم آورده است: «از این به بعد یعنی از سال 1332 به بعد –که همسایه او [نیما] شده بودیم پیرمرد را زیاد می‌دیدم. گاهی هرروز. در خانه‌هامان یا در راه [...] سلام و علیکی می‌کردیم و احوال می‌پرسیدیم و من هیچ درین فکر نبودم که به زودی خواهد رسید روزی که او نباشد و تو باشی و بخواهی بنشینی خاطراتی از او گرد بیاوری و کشف بشود که خاطراتی از گذشته خودت گرد آورده‌ای».

شاید بتوان گفت مقالات جلال درباره نیما، به رغم گذشت سی و اندی سال از نگارش آنها، هنوز هم جزو خواندنی‌ترین نوشته‌ها در خصوص شعر و زندگی نیما محسوب می‌شود؛ هرچند جلال با فروتنی می‌گوید: «من هرچه باشم منتقد نیستم.»

«نیما زندگی را بدرود گفت. و به طریق اولی شعر را. اما به اعتقاد موافق و مخالف دفتر شعر فارسی هرگز نام او را بدرود نخواهد کرد. و افتخاری را که او به شعر تُنُک مایه‌ی معاصر داد به فراموشی نخواهد سپرد. چرا که طپش حیات شعر زمانه ما به مضراب او ضرباتی تازه یافت. و چرا که پافشاری او در کار شعر از طاقت بشری بیرون بود. چون کوهی قد برافراشت تا پیشانی به هر باد مخالفی بساید و به سینه خود ضربت هرسیل و رگباری را به جان بخرد تا شاید در دامنه‌ای آرام –ساقه نازک شعر معاصر فرصتی برای نشو و نما بیابد. چهل سال آزگار نیش و طعنه‌ی «قدمای ریش و سبیل‌دار» را تحمل کرد شاید شعرای جوان از گزند سرزنشها در امان باشند و از افسون غولان.

اکنون دیگر شاعر «افسانه»، خود به دنیای افسانه‌ها گریخته و سراینده‌ی «در فروبند» در ابدیت را به روی خود گشوده.

است. اما فریاد او تا قرنهای قرن شنیده خواهد شد که:

"آی آدمها که بر ساحل بساط دلگشا دارید

یک نفر دارد که دست و پای دایم می‌زند

روی این امواج تند و تیره و غران که می‌دانید..."

نیما دیگر شعر نخواهد گفت...»

سلوک قلمی و آثار جلال

«...«قلم» این روزها برای ما شده یک سلاح. و با تفنگ اگر بازی کنی بچه همسایه هم که به تیر اتفاقی‌اش مجروح نشود، کفترهای همسایه که پر خواهند کشید... و بریده باد این دست اگر نداند که این سلاح را کجا به کار باید برد».(جلال آل احمد)

جلال آل احمد را می‌توان یکی از پرنویس‌ترین نویسندگان معاصر به شمار آورد: «چهل و شش سال زندگی، سی سال نویسندگی و حدود چهل اثر. این کارنامه زندگی جلال است.»؛ «از شانزده هفده سالگی» قلم به دست گرفت، اما نخستین اثرش را در بیست سالگی به چاپ سپرد: رساله کوچکی به نام «عزاداریهای نامشروع» که از عربی ترجمه کرده بود. این رساله در دو هزار نسخه چاپ شد اما کسانی آنها را، یکجا، خریدند و به دهان آتش دادند. نخستین داستان کوتاهش، به نام «زیارت» در سال 1324 در مجله سخن به چاپ رسید.

آثار آل احمد را به طور کلی می‌توان در پنج مقوله یا موضوع طبقه‌بندی کرد:

الف- قصه و داستان. ب- مشاهدات و سفرنامه. ج- مقالات. د- ترجمه. هـ- خاطرات و نامه‌ها.

 

 

 

خصوصیات نثر جلال

به طور کلی نثر جلال نثری است پر نفس، شتابزده، کوتاه، ‌برنده و نافذ و در نهایت ایجاز. آل احمد در شکستن برخی از سنن ادبی و قواعد دستور زبان فارسی شجاعتی کم‌نظیر داشت و این ویژگی در نامه‌های او به اوج می‌رسد. اغلب نوشته‌هایش به گونه‌ای است که خواننده می‌تواند بپندارد نویسنده هم‌اکنون در برابرش نشسته و سخنان خود را تقریر می‌کند و خواننده، اگر با طور و اطوار نثر او آشنا نباشد و نتواند به کمک آهنگ عبارات آغاز و انجام آنها را دریابد، سر درگم خواهد شد. از این رو ناآشنایان به سبک آل احمد



خرید و دانلود تحقیق در مورد سید جلال آل احمد،