لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 19
ایده های بنیادین
بخش اول
1- چهار نقش فلسفه سیاسی:
در تاریخ هر جامعه ای ادوار بلند مدتی وجود دارد که طی آن برخی مسایل سیاسی به تضاد عمیق و شدیدی می انجامند و یافتن هر گونه زمینه مشترک معقولی برای توافق سیاسی، اگر نه غیرممکن، دشوار بنظر می رسد.
نقش اول: یکی از وظایف فلسفه یا به عبارتی نقش عملی آن عبارت است از تمرکز به مسائل به شدت مناقشه برانگیز و مورد اختلاف و درک اینکه آیا می توان نوعی مبنای بنیادین توافق فلسفی و اخلاقی را کشف کرد یا نه.
نقش دوم: فلسفه سیاسی می تواند در نحوه تصور مردم از نهادهای سیاسی و اجتماعی آن ها به صورت یک کل، و از اهداف سیاسی آن ها در مقام افراد، یا اعضای خانواده ها و انجمن ها نقش داشته باشد. علاوه بر این، اعضای هر جامعه متمدنی به برداشتن نیاز دارند که به کمک آن بتوانند خود را به صورت اعضایی درک کنند که جایگاه سیاسی معینی دارند. در دموکراسی، جایگاه شهروندی برابر- و بفهمند که این جایگاه چگونه بر رابطه آن ها با جهان اجتماعیشان تاثیر می گذارد. این نقش را نقش جهت یابی می نامند.
نقش سوم: این نقش که هگل در فلسفه حق(1821) بر آن تاکید کرده است نقش آشتی است: فلسفه سیاسی می تواند بکوشد سرخوردگی و خشم ما را نسبت به جامعه خود و تاریخ آن کاهش دهد و برای این کار به ما راهی نشان دهد که دریابیم، براساس درک صحیح مبتنی بر دیدگاهی فلسفی، نهادهای جامعه عقادنی هستند و به مرور زمان تکامل یافته اند تا به شکل عقلانی فعلی خود رسیده اند.
نقش چهارم: شکل تغییر یافته نقش قبلی است. ما فلسفه سیاسی را نوعی آرمانشهر باوری واقع گرایانه می دانیم؛ یعنی کاوش درباره حدود مرزهای احتمال سیاسی عملی. واقعیت پلورالیسم معقول، احتمالات در شرایط جهان اجتماعی ما را محدود می سازد، برخلاف شرایط دیگر اعصار تاریخی که اغلب می گویند مردمان آن دوران در تاثیر نوعی برداشت جامع کامل با یکدیگر متحد بوده اند.
جامعه به مثابه نظام منصفانه همکاری:
هدف عملی عدالت به مثابه انصاف، فراهم کردن بنیان فلسفی و اخلاقی قابل قبولی برای نهادهای دموکراتیک و، پرداختن به سوال چگونگی فهم دعاوی آزادی و برابری است. در این راستا ایده های آشنای معینی را به دست می آوریم که بتوانند به برداشتن از عدالت سیاسی بیانجامند. برخی از ایده های آشنا اساسی تر از بقیه هستند. آن هایی را که برای سازماندهی عدالت به عنوان یک کل به کار می بریم ایده های بنیادین می خوانیم. که یکی از بنیادی ترین ایده ها، ایده سازماندهی کننده محوری در تلاش برای سبط برداشتی سیاسی از عدالت که مدافع رژیمی دموکراتیک می باشد، است. این ایده از پیوند با دو ایده بنیادین: ایده شهروندان در مقام اشخاص آزاد و برابر و ایده جامعه بسامان به وجود می آید. از دیگر ایده های بنیادین، ایده ساختار اساسی است که عدالت را به طور مناسبی وحدت می بخشد و صورت بندی و ارائه می کند و دو ایده بنیادین دیگر؛ ایده های موقعیت اولیه و توجیه عمومی می باشد. هدف ایده توجیه عمومی، تعیین ایده توجیه به شیوه ای مناسب برداشتی سیاسی از عدالت برای جامعه ای متصف به پلورالیسم معقول است، چنان که دموکراسی چنین است. این ایده با ایده جامعه بسامان سازگاری دارد، زیرا چنین جامعه ای به طرز کارآمدی با برداشتی از عدالت تنظیم می شود که به طور عمومی به رسمیت شناخته شده است. سه ایده تعادل تاملی، اجماع همپوشان و دلیل عمومی آزادانه با ایده توجیه اجتماعی در تعامل می باشند.
ایده تعادل تاملی: وقتی شخص برداشتهای اصلی از عدالت سیاسی را که در سنت فلسفی ما وجود دارد(از جمله دیدگاههای ناقد خود مفهوم عدالت) و نیروی دلایل گوناگون فلسفی و دیگر دلایل در آن ها را سنجیده باشد. در این مورد فرض می کنیم باورهای عمومی، اصول اولیه و قضاوتهای خاص آن شخص با یکدیگر توافق دارند و تعادل تاملی صورت گرفته است.
ایده اجماع همپوشان: منظور از این ایده، این مطلب می باشد که در جامعه بسامان برداشت سیاسی را چیزی تائید می کند که آن را اجماع همپوشان معقول می خوانیم. یعنی برداشت سیاسی را آموزه های دینی، فلسفی و اخلاقی معقول، هر چند مغایری، تائید می کنند که پیروان زیادی دارند و در طول زمان از نسلی به نسل دیگر دوام می آورند و این مطلب، معقول ترین پایه و اساس آن وحدت سیاسی و اجتماعی است که در دسترس شهروندان جامعه دموکراتیک قرار دارد.
بخش دوم: اصول عدالت
دو اصل عدالت:
الف) هر شخصی نسبت به طرحی کاملا کافی از آزادی های اساسی برابر با طرح مشابهی از آزادی ها برای همگان همساز باشد حق لغو ناشدنی یکشان دارد.
ب) نابرابری های اجتماعی و اقتصادی به دو شرط قابل قبول هستند: نخست این که این نابرابری ها باید مختص به مناسب و مقام هایی باشند که تحت شرایط برابری منصفانه فرصتها باب محروم ترین اعضای جامعه داشته باشند(اصل تفاوت)
اصل اول مقدم بر اصل دوم است؛ همچنین در اصل دوم؛ برابری منصفانه فرصتها مقدم بر اصل تفاوت است. این اولویت به این معناست که مادر کاربست یک اصل این را مسلم می گیریم که اصول متقدم کاملا برآورده می شوند. در این کتاب، به دنبال اصل توزیعی هستیم که در چهارچوب نهادهای زمینه ای صادق باشد، یعنی نهادهایی که آزادی های اساسی برابر(از جمله ارزش منصفانه آزادی های سیاسی) و برابری منصفانه فرصتها را تضمین می کنند.
برابری منصفانه فرصتها به معنای برابری لیبرال است. برای این که این برابری به اهداف خود دست یابد، باید ملزومات معینی، غیر از ملزومات نظام آزادی طبیعی، را بر ساختار
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 21 صفحه
قسمتی از متن .doc :
ایده های بنیادین
بخش اول
1- چهار نقش فلسفه سیاسی:
در تاریخ هر جامعه ای ادوار بلند مدتی وجود دارد که طی آن برخی مسایل سیاسی به تضاد عمیق و شدیدی می انجامند و یافتن هر گونه زمینه مشترک معقولی برای توافق سیاسی، اگر نه غیرممکن، دشوار بنظر می رسد.
نقش اول: یکی از وظایف فلسفه یا به عبارتی نقش عملی آن عبارت است از تمرکز به مسائل به شدت مناقشه برانگیز و مورد اختلاف و درک اینکه آیا می توان نوعی مبنای بنیادین توافق فلسفی و اخلاقی را کشف کرد یا نه.
نقش دوم: فلسفه سیاسی می تواند در نحوه تصور مردم از نهادهای سیاسی و اجتماعی آن ها به صورت یک کل، و از اهداف سیاسی آن ها در مقام افراد، یا اعضای خانواده ها و انجمن ها نقش داشته باشد. علاوه بر این، اعضای هر جامعه متمدنی به برداشتن نیاز دارند که به کمک آن بتوانند خود را به صورت اعضایی درک کنند که جایگاه سیاسی معینی دارند. در دموکراسی، جایگاه شهروندی برابر- و بفهمند که این جایگاه چگونه بر رابطه آن ها با جهان اجتماعیشان تاثیر می گذارد. این نقش را نقش جهت یابی می نامند.
نقش سوم: این نقش که هگل در فلسفه حق(1821) بر آن تاکید کرده است نقش آشتی است: فلسفه سیاسی می تواند بکوشد سرخوردگی و خشم ما را نسبت به جامعه خود و تاریخ آن کاهش دهد و برای این کار به ما راهی نشان دهد که دریابیم، براساس درک صحیح مبتنی بر دیدگاهی فلسفی، نهادهای جامعه عقادنی هستند و به مرور زمان تکامل یافته اند تا به شکل عقلانی فعلی خود رسیده اند.
نقش چهارم: شکل تغییر یافته نقش قبلی است. ما فلسفه سیاسی را نوعی آرمانشهر باوری واقع گرایانه می دانیم؛ یعنی کاوش درباره حدود مرزهای احتمال سیاسی عملی. واقعیت پلورالیسم معقول، احتمالات در شرایط جهان اجتماعی ما را محدود می سازد، برخلاف شرایط دیگر اعصار تاریخی که اغلب می گویند مردمان آن دوران در تاثیر نوعی برداشت جامع کامل با یکدیگر متحد بوده اند.
جامعه به مثابه نظام منصفانه همکاری:
هدف عملی عدالت به مثابه انصاف، فراهم کردن بنیان فلسفی و اخلاقی قابل قبولی برای نهادهای دموکراتیک و، پرداختن به سوال چگونگی فهم دعاوی آزادی و برابری است. در این راستا ایده های آشنای معینی را به دست می آوریم که بتوانند به برداشتن از عدالت سیاسی بیانجامند. برخی از ایده های آشنا اساسی تر از بقیه هستند. آن هایی را که برای سازماندهی عدالت به عنوان یک کل به کار می بریم ایده های بنیادین می خوانیم. که یکی از بنیادی ترین ایده ها، ایده سازماندهی کننده محوری در تلاش برای سبط برداشتی سیاسی از عدالت که مدافع رژیمی دموکراتیک می باشد، است. این ایده از پیوند با دو ایده بنیادین: ایده شهروندان در مقام اشخاص آزاد و برابر و ایده جامعه بسامان به وجود می آید. از دیگر ایده های بنیادین، ایده ساختار اساسی است که عدالت را به طور مناسبی وحدت می بخشد و صورت بندی و ارائه می کند و دو ایده بنیادین دیگر؛ ایده های موقعیت اولیه و توجیه عمومی می باشد. هدف ایده توجیه عمومی، تعیین ایده توجیه به شیوه ای مناسب برداشتی سیاسی از عدالت برای جامعه ای متصف به پلورالیسم معقول است، چنان که دموکراسی چنین است. این ایده با ایده جامعه بسامان سازگاری دارد، زیرا چنین جامعه ای به طرز کارآمدی با برداشتی از عدالت تنظیم می شود که به طور عمومی به رسمیت شناخته شده است. سه ایده تعادل تاملی، اجماع همپوشان و دلیل عمومی آزادانه با ایده توجیه اجتماعی در تعامل می باشند.
ایده تعادل تاملی: وقتی شخص برداشتهای اصلی از عدالت سیاسی را که در سنت فلسفی ما وجود دارد(از جمله دیدگاههای ناقد خود مفهوم عدالت) و نیروی دلایل گوناگون فلسفی و دیگر دلایل در آن ها را سنجیده باشد. در این مورد فرض می کنیم باورهای عمومی، اصول اولیه و قضاوتهای خاص آن شخص با یکدیگر توافق دارند و تعادل تاملی صورت گرفته است.
ایده اجماع همپوشان: منظور از این ایده، این مطلب می باشد که در جامعه بسامان برداشت سیاسی را چیزی تائید می کند که آن را اجماع همپوشان معقول می خوانیم. یعنی برداشت سیاسی را آموزه های دینی، فلسفی و اخلاقی معقول، هر چند مغایری، تائید می کنند که پیروان زیادی دارند و در طول زمان از نسلی به نسل دیگر دوام می آورند و این مطلب، معقول ترین پایه و اساس آن وحدت سیاسی و اجتماعی است که در دسترس شهروندان جامعه دموکراتیک قرار دارد.
بخش دوم: اصول عدالت
دو اصل عدالت:
الف) هر شخصی نسبت به طرحی کاملا کافی از آزادی های اساسی برابر با طرح مشابهی از آزادی ها برای همگان همساز باشد حق لغو ناشدنی یکشان دارد.
ب) نابرابری های اجتماعی و اقتصادی به دو شرط قابل قبول هستند: نخست این که این نابرابری ها باید مختص به مناسب و مقام هایی باشند که تحت شرایط برابری منصفانه فرصتها باب محروم ترین اعضای جامعه داشته باشند(اصل تفاوت)
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 19
ایده های بنیادین
بخش اول
1- چهار نقش فلسفه سیاسی:
در تاریخ هر جامعه ای ادوار بلند مدتی وجود دارد که طی آن برخی مسایل سیاسی به تضاد عمیق و شدیدی می انجامند و یافتن هر گونه زمینه مشترک معقولی برای توافق سیاسی، اگر نه غیرممکن، دشوار بنظر می رسد.
نقش اول: یکی از وظایف فلسفه یا به عبارتی نقش عملی آن عبارت است از تمرکز به مسائل به شدت مناقشه برانگیز و مورد اختلاف و درک اینکه آیا می توان نوعی مبنای بنیادین توافق فلسفی و اخلاقی را کشف کرد یا نه.
نقش دوم: فلسفه سیاسی می تواند در نحوه تصور مردم از نهادهای سیاسی و اجتماعی آن ها به صورت یک کل، و از اهداف سیاسی آن ها در مقام افراد، یا اعضای خانواده ها و انجمن ها نقش داشته باشد. علاوه بر این، اعضای هر جامعه متمدنی به برداشتن نیاز دارند که به کمک آن بتوانند خود را به صورت اعضایی درک کنند که جایگاه سیاسی معینی دارند. در دموکراسی، جایگاه شهروندی برابر- و بفهمند که این جایگاه چگونه بر رابطه آن ها با جهان اجتماعیشان تاثیر می گذارد. این نقش را نقش جهت یابی می نامند.
نقش سوم: این نقش که هگل در فلسفه حق(1821) بر آن تاکید کرده است نقش آشتی است: فلسفه سیاسی می تواند بکوشد سرخوردگی و خشم ما را نسبت به جامعه خود و تاریخ آن کاهش دهد و برای این کار به ما راهی نشان دهد که دریابیم، براساس درک صحیح مبتنی بر دیدگاهی فلسفی، نهادهای جامعه عقادنی هستند و به مرور زمان تکامل یافته اند تا به شکل عقلانی فعلی خود رسیده اند.
نقش چهارم: شکل تغییر یافته نقش قبلی است. ما فلسفه سیاسی را نوعی آرمانشهر باوری واقع گرایانه می دانیم؛ یعنی کاوش درباره حدود مرزهای احتمال سیاسی عملی. واقعیت پلورالیسم معقول، احتمالات در شرایط جهان اجتماعی ما را محدود می سازد، برخلاف شرایط دیگر اعصار تاریخی که اغلب می گویند مردمان آن دوران در تاثیر نوعی برداشت جامع کامل با یکدیگر متحد بوده اند.
جامعه به مثابه نظام منصفانه همکاری:
هدف عملی عدالت به مثابه انصاف، فراهم کردن بنیان فلسفی و اخلاقی قابل قبولی برای نهادهای دموکراتیک و، پرداختن به سوال چگونگی فهم دعاوی آزادی و برابری است. در این راستا ایده های آشنای معینی را به دست می آوریم که بتوانند به برداشتن از عدالت سیاسی بیانجامند. برخی از ایده های آشنا اساسی تر از بقیه هستند. آن هایی را که برای سازماندهی عدالت به عنوان یک کل به کار می بریم ایده های بنیادین می خوانیم. که یکی از بنیادی ترین ایده ها، ایده سازماندهی کننده محوری در تلاش برای سبط برداشتی سیاسی از عدالت که مدافع رژیمی دموکراتیک می باشد، است. این ایده از پیوند با دو ایده بنیادین: ایده شهروندان در مقام اشخاص آزاد و برابر و ایده جامعه بسامان به وجود می آید. از دیگر ایده های بنیادین، ایده ساختار اساسی است که عدالت را به طور مناسبی وحدت می بخشد و صورت بندی و ارائه می کند و دو ایده بنیادین دیگر؛ ایده های موقعیت اولیه و توجیه عمومی می باشد. هدف ایده توجیه عمومی، تعیین ایده توجیه به شیوه ای مناسب برداشتی سیاسی از عدالت برای جامعه ای متصف به پلورالیسم معقول است، چنان که دموکراسی چنین است. این ایده با ایده جامعه بسامان سازگاری دارد، زیرا چنین جامعه ای به طرز کارآمدی با برداشتی از عدالت تنظیم می شود که به طور عمومی به رسمیت شناخته شده است. سه ایده تعادل تاملی، اجماع همپوشان و دلیل عمومی آزادانه با ایده توجیه اجتماعی در تعامل می باشند.
ایده تعادل تاملی: وقتی شخص برداشتهای اصلی از عدالت سیاسی را که در سنت فلسفی ما وجود دارد(از جمله دیدگاههای ناقد خود مفهوم عدالت) و نیروی دلایل گوناگون فلسفی و دیگر دلایل در آن ها را سنجیده باشد. در این مورد فرض می کنیم باورهای عمومی، اصول اولیه و قضاوتهای خاص آن شخص با یکدیگر توافق دارند و تعادل تاملی صورت گرفته است.
ایده اجماع همپوشان: منظور از این ایده، این مطلب می باشد که در جامعه بسامان برداشت سیاسی را چیزی تائید می کند که آن را اجماع همپوشان معقول می خوانیم. یعنی برداشت سیاسی را آموزه های دینی، فلسفی و اخلاقی معقول، هر چند مغایری، تائید می کنند که پیروان زیادی دارند و در طول زمان از نسلی به نسل دیگر دوام می آورند و این مطلب، معقول ترین پایه و اساس آن وحدت سیاسی و اجتماعی است که در دسترس شهروندان جامعه دموکراتیک قرار دارد.
بخش دوم: اصول عدالت
دو اصل عدالت:
الف) هر شخصی نسبت به طرحی کاملا کافی از آزادی های اساسی برابر با طرح مشابهی از آزادی ها برای همگان همساز باشد حق لغو ناشدنی یکشان دارد.
ب) نابرابری های اجتماعی و اقتصادی به دو شرط قابل قبول هستند: نخست این که این نابرابری ها باید مختص به مناسب و مقام هایی باشند که تحت شرایط برابری منصفانه فرصتها باب محروم ترین اعضای جامعه داشته باشند(اصل تفاوت)
اصل اول مقدم بر اصل دوم است؛ همچنین در اصل دوم؛ برابری منصفانه فرصتها مقدم بر اصل تفاوت است. این اولویت به این معناست که مادر کاربست یک اصل این را مسلم می گیریم که اصول متقدم کاملا برآورده می شوند. در این کتاب، به دنبال اصل توزیعی هستیم که در چهارچوب نهادهای زمینه ای صادق باشد، یعنی نهادهایی که آزادی های اساسی برابر(از جمله ارزش منصفانه آزادی های سیاسی) و برابری منصفانه فرصتها را تضمین می کنند.
برابری منصفانه فرصتها به معنای برابری لیبرال است. برای این که این برابری به اهداف خود دست یابد، باید ملزومات معینی، غیر از ملزومات نظام آزادی طبیعی، را بر ساختار
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 42
ویژگی های استاد ومعلم ایده آل و نمونه از دیدگاه قرآن کریم و احادیث
مقام استاد و معلم نمونه از دیدگاه قرآن کریم :
استاد از لسان وسایط فیض الهی ، در ملکوت عظیم آسمانها ، عظیم خوانده می شود و او را به عظیم ندا می کنند .
استاد از نظر قرآن کریم شأن و منزلت والایی دارد و باید شأن و منزلت خود را بشناسد که خود را ارزان نفروشد و اگر خود را شناخت احساس مسئولیت می کند . برای اینکه هر چه منزلت بالاتر برود مسئولیت سنگین تر می شود .
از نظر قرآن یا پروردگار عالم کار استاد ، کار خداست ، نقش او در جامعه ، نقش انبیاء است . قرآن کریم در این باره چنین اظهار نظر می نماید :
‹‹ بسم الله الرحمن الرحیم
اقرأ باسم ربک الذی خلق . خلق الانسان من علق . اِقرأ و ربک الاکرم . الذی علم بالقلم . علم الانسان مالم یعلم . . . . ›› 1
مراد ما در این آیات بیشتر آیات سه ، چهار ، پنج است . خداوند می فرماید :
‹‹ بخوان قرآن را و ( بدان که ) پروردگار تو که بهترین ، کریمان عالمست (3) آن
خدایی که بشر را علم نوشتن به قلم آموخت (4) و به آدم آنچه را که نمی دانست بالهام خود تعلیم داد (5) ›› 2
این آیاتی است که طبق قول مشهور در همان وهلة اول بر پیامبر اکرم نازل شد و در این آیات پروردگار عالم خود را یک معلم قلمداد می کند .
در جایی دیگر قرآن کریم هدف از بعثت رسول اکرم (ص) را و فرستادن همة کتاب های آسمانی را ، آموزش و پرورش می داند . قرآن در این باره چنین اظهار نظر می نماید :
‹‹ هو الذی بعث فی الامین رسولا منهم یتلو علیهم آیاته و یزکیهم و یعلمهم الکتاب و الحکمه ›› 3 .
آسمانی را آموزش و پرورش می داند . قرآن در این باره چنین اظهار نظر می نماید :
با توجه به این آیه و آیات دیگر 2 ، کار یک معلم آموزش و پرورش است که هر ردیف با کار پیامبران بر شمرده شده است .
مطلبی دیگر که از این آیات می توان فهمید این است که شاید هدف بعثت یکی تهذیب نفوس ( تربیت ) و دیگری بالا بردن سطح معلومات انسان ( آموزش ) است و اینها همه حاکی از نقش والای معلم و استاد است و کسی نباید آن را سبک بشمارد .
در جایی دیگر قرآن کریم درجه و مقامی به استاد و معلم می دهد که اگر شبانه روز هم به آن افتخار کند باز هم کم است ، قرآن کریم در این باره می فرماید :
‹‹ . . . وَمن احیاها فکانما احیا الناس جمیعا ›› 3
‹‹ . . . کسی که دیگری را احیاء کند ، گویی همه مردم را احیاء کرده است ›› .
تفسیری که از این آیه شده است در مجمع البیان به نقل از مجاهد و زجاج و مختار بن انباری و مروی از امام باقر (ع) بیان شده است : ‹‹ اما کسی که انسانی را از غرق یا سوختن یا آوار یا هر عامل کشنده ای نجات دهد یا او را از سرگشتگی حفظ کند ، مثل این است که همة انسانها را زنده کرده است و خداوند اجر احیاء کنندة همة انسانها را به او می دهد ، زیرا وی به خاطر اینکه برادر مؤمنشان را حفظ کرده ، گویا همة آنها را حفظ کرده است . امام در دنباله بیان خودش فرمود :
از آن بهتر این است که انسانی را از گمراهی حفظ و او را به راه راست هدایت کند 4 ›› قرآن کریم در آیه دیگر دربارة مقام استادان چنین می فرماید :
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 16
دیود ایده آل :
مشخصه یک دیود ایده آل همان مشخصه یک سوئیچ است که فقط می تواند در یک جهت هدایت کند . نماد مداری دیود به صورت روبرو می باشد .
منحنی زیر رابطه ولتاژ و جریان دیود ایده آل را نمایش می دهد :
همانگونه که درنماد مداری دیود ملاحظه می فرمایید پایانه ی مثبت دیود را آند و پایانه ی منفی آن را کاتد می نامیم .
در مدار شکل زیر دیود هدایت خواهد کرد و جریان عبوری از آن 10mA خواهد بود .
زیرا دیود مدار بسته است .
در مدار شکل زیر دیود هدایت نخواهد کرد و ولتاژ v 10 بعنوان بایاس معکوس در دومی دیود حاضر شد .
دیود قطع است پس :
کاربردهای دیود :
مدار یکسوساز:
یکی از کاربردهای اساسی دیود ، مدار یکسوساز است که در شکل زیر رسم شده است .
اگر در ولتاژ ورودی VI دارای شکل موجی به صورت زیر باشد هنگامیکه Vi مثبت است دیود هدایت خواهد کرد . vi به vo منتقل خواهد کرد . در لحظاتی که vi منفی است دیود قطع خواهد بود و جریانی از مقاومت عبور نخواهد کرد . لذا vo برابر صفر خواهد بود . بنابراین می توان مشخصه vo را به صورت زیر در نظر گرفت .
مدار فوق را یکسوساز نامند که برای تولید dc از AC بکار می رود .
دریچه های منطقی دیود :
یکی دیگر از کاربرد دیودها تحقق دریچه های منطقی دیجیتال است .
گیت OR
در مدار شکل مقابل در صورتیکه هیچ یک ولتاژهای ورودی VC,VB,VA مثبت نباشند تمام دیود ها قطع خواهند بود . به عبارت دیگر جریانی از مقاومت عبور نخواهد کرد و درنتیجه VO برابر صفر خواهد بود ولی اگر تنها یکی از VA یا VB ویا VC مثبت باشند دیود متناظر هدایت نموده وجریان از R عبور خواهد کرد بدین ترتیب VO مخالف صفر نیز خواهد بود . بنابراین می توان گفت :
VO=VA+VB+VC
گیت AND
در مدار شکل مقابل آی هر یک از ولتاژهای ورودی VB,VA و VC برابر صفر باشند دیود متناظر آنها هدایت خواهد کرد و بنابراین VO را به زمین ( صفر ) متصل خواهد کرد و VO تنها زمانی برابر یک منطقی است که هر سه ولتاژ ورودی برابر 50 باشد تا بدین ترتیب هیچ یک از دیودها هدایت نکند .