لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 36
عنوان تحقیق :
کاشت ، داشت و برداشت
پیاز
فهرست مطالب :
عنوان : صفحه :
تاریخچه 1
مشخصات گیاه شناسی 2
گل 2
ساقه 2
ریشه 3
تاثیر طول مدت روشنایی 4
طبقه بندی پیازها 5
طبقه بندی بر اساس رنگ 7
طبقه بندی بر اساس شکل 7
نوع خاک و ساختمان خاک 7
اسیدیته خاک 8
کود 10
تکثیر و کاشت 11
کشت مستقیم بذر در محل اصلی 13
کشت مخلوط 14
جدول نتیجه آزمایشهای تمپسن وسمیت 16
وجین وسله شکنی 17
آبیاری 18
تنک کردن 18
مبارزه با علفهای هرز مزارع پیاز 19
جدول مبارزه شیمیایی با علف های هرز در مزارع پیاز 20
خوابانیدن برگ پیاز 21
خشک کردن 23
انبار کردن پیاز در زمستان 24
اهمیت غذایی 26
آفات 27
زیست شناسی 28
کنترل شیمیایی 28
کنترل بیولوژیک 29
طرز خسارت 29
بیماریهای پیاز 30
نشانه های بیماری 31
عامل بیماری 31
چرخه بیماری 32
مبارزه شیمیایی 33
به نام خدا
تاریخچه
پیاز یکی از سبزیهای مهم و مشهور دنیا است . این سبزی در بیشتر نقاط دنیا کشت می شود . پیاز گیاه بومی جنوب غربی آسیا و احتمالا مربوط به ناحیه ای بین فلسطین و هندوستان و یا منطقه شرق مدیترانه می باشد . بعضی ایران را موطن اصلی پیاز می دانند ، از زمانهای بسیار قدیم پیاز کشت می شده است و مردم به خصوصیات این سبزی پی برده اند .
تاریخچه استفاده از آن به عنوان غذا به زمانی می رسد که تاریخ نوشته شده است . کشور مصر به خاطر کاشت نوعی پیاز مشهور بوده است . کشت آن در این کشور با 5000 سال قبل از میلاد مسیح می رسد و در اهرام مصر پیاز کشف گردیده است . در نوشته رومیان و یونانیان مطالبی در مورد پیاز به چشم می خورد ، و نیز در کتاب مقدس مسیحیان از آن نام برده شده است . در قرآن کریم نیز به نام (بصل) از آن صحبت به میان آمده .
پیاز یکی از موادی بود که قوم بنی اسرائیل در موقع مهاجرت از مصر در بیابانهای عربستان خواهان آن بودند .
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 7
رابطه «علم» عقل و دین
بحث رابطه علم و دین یکی از مباحث است که در فلسفه دین مطرح می شود و از مباحث کلام جدید نیز می تواند با شد،زیرا یکی از مهم ترین وظائف علم کلام تبیین گزاره های دینی و دفاع از گزاره های دینی است. پس هر بحثی که دین و گزاره های دینی را زیر سوال برده و به چالش بکشد،در حوزه مباحث کلامی خواهد بود و متکلم وظیفه دارد ازآن دفاع کند.
سابقه بحث رابطه میان دین وعقل
در صدر اسلام در قرن اول ودوم این بحث مطرح بود، عده ای مثل معتزلی ها عقل گرا شدند،به عقل بهادادند. و عده ای مثل اخباری ها ظاهر گرا شده و عقل را به کلی تعطیل کردند. در این میان عده ای می خواستند در کنار دین داریشان،جانب عقل را نیز رعایت کنند، در موارد تعارض، ظواهر دین را بتاویل ببرند. این یکی ازمباحثی است که در گذشته مطرح بوده، ولی پس از رنسانس و پیشرفت سریع علم و دانش در مغرب زمین این بحث اهمیت زیادی پیدا کرد. در عصر حاکمیت کلیسا زمانی که علم و دانش به تدریج پیشرفت می کرد، تعارضاتی بین داده های علمی از یک طرف و گذاره های دینی از طرف دیگر، پیش می آمد، به تدریج جانب علم تقویت و جانب دین تضعیف می شد. این روند تا قرن بیستم ادامه یافت، اما از قرن بیستم به این طرف می توان گفت که معادله به نفع دین بهم خورد.
محور و قلمرو دانش بشری
الف- قلمرو عقل نظری ب- قلمرو عقل عملی « بحث اخلاق وبحث حقوق»
در قلمرو عقل نظری چهار نوع علم داریم1 – علم عقلی محض« ریاضیات،منطق و فلسفه» 2 – علم تجربی«اعم از علوم تجربی وانسانی» 3– علم تاریخ 4– علم عرفان
تقابل گزاره های دینی با علوم چهار گانه
داده های وحیانی وگزاره های دینی می توانند با هر یک از این علوم تقابل ایجاد کنند، بنابر این هر گاه از رابطه علم ودین، یا تعارض بین آنها سخن می گویم، منظورمان اعم از علوم عقلی، تجربی، تاریخی وشهودی است البته بین دین وعلوم عقلی محض مثل ریاضیات یا منطق تعارضی وجود ندارد ودانشمندان منطق وعلم ریاضی تا کنون مدعی چنین اختلاف نبوده ا ند.
تقابل بین دین و فلسفه
بعضی از فیلسوفان مدعی هستند که گاهی ما از طریق روش های عقلی به پاره ای از امور دست می یابیم که در تعارض مستقیم با مسائلی است که در گزاره های دینی و مذهبی یافت می شود، مثل اصل وجود خدا ،مسئله شر، مسئله اختیار و جهان پس از مرگ. در اینجا بخاطر رعایت اختصار یکی از این چهار موارد فوق را بیان می داریم، زندگی پس از مرگ یکی از گزاره های دینی است که با برداشت بعضی از فلاسفه در تعارض است، ممکن است عده ای از فیلسوفان استدلال کنند که انسان با مردن نیست و نابود می شود؛ یعنی این طور نیست که انسان آمیخته ای از بدن وروح باشد و با مردن از نشئه ای به نشئه دیگر انتقال یابد؛ زیرا انسان تنها یک ساختار دارد و آن ساختار مادی است که با مردن نیست ونابود می شود. بنابر این اگر کسی بتواند این مسئله را با دلیل عقلی ثابت کند، با گزاره های دینی و مذهبی سازگاری ندارد؛ زیرا در تمام ادیان الهی در غرب و شرق عالم، زندگی پس از مرگ را تصویر کرده اند و معتقید هستند که پس از این عالم، عالم دیگری نیز وجود دارد که آنجا انسانها به پاداش و کیفر اعمال شان می رسند.
تعارض بین دین و علوم تجربی
گفته شد که مراد از علوم تجربی اعم از علوم طبیعی و انسانی است. یکی از شاخه های علوم طبیعی کیهان شناسی است، ممکن است بین گزاره های دینی وکیهان شناسی تعارضی به وجود آید؛ مثلا یکی از گزاره های دینی ما این است که [هو الذی خلق السموات والارض فی ستته ایام] او کسی است که آسمانها وزمین را در شش روز آفرید. در دین یهودیت هم ، همین عقیده وجود دارد. کیهان شناسان در اینجا به مخالفت بر خاسته و این را امری غیر ممکن می داند.
در زیست شناسی، بر طبق بعضی از آیات قرآن و باورهای مسیحیان و یهودیان خلقت آدمی این گونه است که [ ولقد خلقنا الا نسان من صلصال] خداوند یک دفعه انسان را« از گل خشکیده ای» آفرید، یعنی سیر تکا ملی را طی نکرده است،در حالیکه داروین وپیروانش انسان را به خاطر قرائن و شواهد زیادی که بین او و میمون وجود دارد تکا مل یافته نسل میمون می داند. بنائا طبق گفته دین، قدمت انسان در روی زمین چیزی حدودی شش هزار سال وطبق نظریه داروین اگر درست با شد چیزی حدود سی میلیون سال باید برای موجودی بنام انسان قدمت قائل شد.
تقابل میان دین و علوم انسانی
علوم انسانی خود دارای بخش های مختلفی است که در هر کدام مسائلی قابل طرح و بر رسی است. یکی از این بخش ها، جامعه شناسی است که امروزه از جایگاه ویژه ای بر خوردار است. سئوالی که در این رابطه مطرح می شود این است که آیا دین می تواند در جامعه نقش ایفا کند یا نه؟ ممکن است عده ای قائل باشند که دین نمی تواند هیچ نقشی را در جا معه ایفا نماید، در حالیکه دین مدعی است که من توانایی اجرای چنین نقشی را دارم. اینجا سئوال دیگری مطرح می شود که آیا نقش دین در جامعه یک نقش مثبت است یا جز مزاحمت کاری ندارد؟ ممکن است که عده ای از جامعه شناسان بگویند: هر جا که پای دین در میان است، جز جنگ و خونریزی چیزی دیگری به دنبال ندارد؛ مثلاجنگ های مذهبی دراروپا، جنگ های صلیبی و یا جنگ های که مسلمانان کرده اند تماما عاملش تعصبات دینی است. پس دین در جامعه نقش مخربی دارد. در حالی که ما معتقیدیم که دین برای رشد و تعا لی انسان آمده وثمره ای جز پیشرفت و تکامل برای جامعه ندارد.
را ه حل های ارائه شده برای رفع تناقض میان علم و دین
سه دیدگاه مختلف برای حل تعارض بین علم ودین ارائه شده
الف- نظریه استقلال:گروهی قائل هستند که این دو مقوله در زمینه های مختلفی چون موضوع، روش و هدف دو حیطه کاملا مستقل دارند وبا هم متفاوت هستند.
ب- نظریه تعارض: این عده عقیده دارند که علم ودین مستقل از یکد یگر نیستند، وهمان طور که علم از واقع خبر می دهد، دین نیز از واقع خبر می دهد، ولی مثل یکدیگر نستند، یعنی علم در حیطه های وارد می شود که ممکن است دین هم درآن جا گزاره ای داشته
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 16
حقوق همسایگان در سیره و سخن نبوى(ص (
ضرورت بحث
پس از خانواده که کوچک ترین و اساسى ترین تشکل اجتماعى انسان ها به شمار می آید, افرادى که در یک محل گرد هم مىآیند و با یکدیگر همسایه مى شوند با وحدت, وفاق و معاشرت ها و روابط عاطفى مى توانند پاسدار بعد انسانى و ارزشى و ضامن استحکام و استوارى واحد اجتماعى خویش باشند.
اسلام براى همسایگان همچون خویشاوندان, حقوقى قایل شده که اگر کسى بخواهد آن ها را نادیده انگارد یا ضایع نماید, گناهکار, خاطى و متجاوز است. در آیه 36 از سوره نسإ, خداوند از انسان مسلمان و بنده راستین و با اخلاص خود مى خواهد که پس از اطاعت و عبادت او, حق بندگان دیگر و آداب معاشرت را مراعات کند و در واقع طبق این آیه, خداوند نسبت به حق خویش و حقوق انسان ها ده فرمان بسیار مهم صادر نموده است که بند ششم و هفتم آن, در خصوص همسایگان دور و نزدیک است که اولا رعایت حقوق آنان طبق مفاد این آیه, عمل نمودن فرمان واجب الهى است و ثانیا این رفتار در ردیف پرستش خداوند و شرک نورزیدن به او آمده است. مفسرین براى (جار ذى القربى) و (جار جنب) که در این آیه آمده, بررسى هاى گوناگونى ارائه داده اند.(1) به همین دلیل, امام صادق(ع) فرموده است:
((علیکم بحسن الجوار فان الله عزوجل امر بذلک(2); بر شما باد به خوش همسایگى پس به درستى که خداوند بدان امر کرده است)). آن فروغ فروزان در فرموده اى دیگر شیعیان را به این موضوع توجه داده است:
((رسول اکرم(ص) براى پرهیزگارى, اهتمام در راه دین, راستى در گفتار, اداى امانت, سجده طولانى و خوش رفتارى نسبت به همسایه, مبعوث شده اند.))(3)
پیامبر اکرم(ص) نیز به مسلمین توصیه نموده اند: ((اگر خواستار آن هستید که پروردگار و فرستاده اش شما را دوست بدارند, وقتى امانتى به شما سپردند آن را ادا کنید و در سخن و گفتار صداقت را در نظر داشته و با همسایگان خود به نیکى رفتار کنید.))(4)
حد همسایگى, حقوق همسایگان
رسول اکرم(ص) در خصوص حد همسایگى فرموده اند: ((کل اربعین دارا جیران من بین یدیه و من خلفه و عن یمینه و عن شماله(5); تا چهل خانه از رو به رو, پشت سر, طرف راست و سمت چپ, همسایه محسوب مى گردند.)) از رسول اکرم(ص) در باره حد همسایگى سوال شد, فرمودند: ((حد الجوار اربعون دارا(6); حد همسایگى چهل خانه است.)) ابن قدامه روایت مرسله اى از عایشه نقل کرده که در آن آمده است از نبى اکرم(ص) از حد همسایگى سوال شد که همین جواب را دادند.(7)
امام صادق(ع) فرموده است: مردى از انصار نزد رسول اکرم(ص) آمد و عرض کرد: خانه اى از فامیلى خریده ام و نزدیک ترین همسایه ام کسى است که به خیرش امیدى ندارم و از شرش هم مصون نمى باشم. رسول خدا(ص) به حضرت على(ع) و ابوذر فرمود: که در مسجد فریاد بزنند: ((ایمان ندارد کسى که همسایه او از شرش در امان نیست.)) پس سه بار این مطلب را گفتند. بعد از آن با دست خود اشاره فرمودند تا چهل خانه از پس و پیش و راست و چپ.(8)
اگر مردم این توصیه ها را مراعات کنند و وظایف خویش را در مورد همسایگان تا چهل خانه انجام دهند و حقوق متقابل در مورد این چهل خانه رعایت شود, مردمى که در شهرک ها, محله ها, روستاها و چادرهاى عشایرى زندگى مى کنند, تا مسافت قابل ملاحظه اى به دلیل رفتارهاى پسندیده نسبت به همدیگر از زندگى توإم با آرامش, مودت, اطمینان و اعتماد متقابل برخوردار خواهند شد و چنین پدیده اى بر رشد عاطفى, فرهنگى, بهبود ساختار اجتماعى و اقتصادى این نواحى اثر خود را خواهد بخشید. و افراد بسیارى قادرند دشوارىها و ناملایمات را پشت سر نهند یا در هنگام گرفتارىها به یارى هم بشتابند و از معضلات زندگى یک دیگر گره گشایى کنند.
البته یادآورى مى گردد افرادى که در همسایگى ما به سر مى برند, بنا به اعتقادات و خویشاوندى, بر سه دسته قرار مى گیرند. چنانچه در روایتى آمده است:
((قال النبى(ص) الجیران ثلاثه جار له حق واحد و جار له ثلاثه حقوق و جار له حقان فالجار الذى له ثلاث حقوق الجار المسلم ذو الرحم فله حق الجوار و حق الاسلام و حق الرحم و اما الذى له حقان فالجار المسلم له حق الجوار و حق الاسلام و اما الذى حق واحد فالجار المشرک.))(9)
نبى اکرم(ص) فرمود: همسایگان به سه دسته تقسیم مى شوند: نخست, همسایه اى که در سه محور برگردن ما حق دارد; حق همسایگى, حق خویشاوندى و حق اسلام (برادر دینى), دوم, همسایه اى که داراى دو حق است; حق همسایگى و حق برادر ایمانى. سوم, همسایه اى که داراى حق همسایگى است و آن, همسایه مشرک مى باشد.
در نهج الفصاحه به نقل از رسول اکرم(ص) آمده است: پس همسایه اى که یک حق دارد, او کم حق ترین همسایگان است.(10)
در روایت دیگر که از پیامبراکرم(ص) نقل شده است ـ پس از دسته بندى همسایگان به سه گروه مورد اشاره ـ در خصوص همسایه اى که یک حق دارد, آمده است:
((ومنهم من له حق واحد الکافر له حق الجوار(11); دسته اى تنها یک حق دارند و آن, کافر است که وظیفه ماست حق همسایگى را نسبت به وى مراعات کنیم.))
ملامحسن فیض کاشانى مى گوید: پس بنگر که چگونه براى فرد غیر مسلمان به محض همسایگى, حقوقى ثبت گردیده است!(12)
دقت در این تقسیم بندى, موید آن است که تعهد و مسئولیت ما تا حدى در مورد همسایگان فراگیراست که حتى اگر کافر یا مشرکى در جوار ما مسکن داشته باشد, در ارتباط با او باید وظایف حقوقى, اخلاقى و رفتارى خود را انجام دهیم و کوتاهى در عملى ساختن حقوق مذکور, بیانگر خللى در جنبه هاى اخلاقى و معاشرت ماست.
رسول اکرم(ص) فرموده است: دانى که حق همسایگى چیست؟ سوگند به خدایى که جان محمد در ید قدرت و فرمان اوست, به حق همسایه نرسد جز کسى که خداوند بر وى رحمت کرده باشد.(13)
خاتم رسولان(ص) در تشریح حق همسایه فرموده است:
((حق الجار ان مرض عدته و ان مات شیعته و ان استقرضک إقرضته و ان اصابه خیر هنإته و ان اصابته مصیبه عزیته و لا ترفع بنإک فوق بنائه فتسد علیه الریح))(14)
حق همسایه آن است که اگر بیمارى به وى روى آورد, عیادتش نمایى و اگر مرگش فرا رسید, در تشییع جنازه او شرکت کنى و اگر از تو قرض خواست, از پرداخت آن امتناع نکنى و اگر شادمانى در زندگى
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 48
حضرت مهدی ( عج )
به نا م او که ، بی نام او جهان صفا ندارد
بی یاد او جان ها بها ندارد
بی عشق او دل ها نوا ندارد
بیشتر اوقات برایمان راجع به حضرت مهدی (عج) سوالاتی پیش می آید، و با بررسی و جست و جو و کنکاش زیاد به برخی از سوالات خود دست پیدا کرده ، ولی هیچگاه وجود آن را در ادیان مختلف بررسی ننمودم ؛
اساسی ترین سوالاتی که برای من یا هر فرد دیگری ممکن است ، سر آغاز کنکاش پیش آید و ذهن او یا من را به خود مشغول سازد به نظر می رسد موارد ذیل باشد:
عقیده مهدویت یعنی چه؟ چرا بایستی به مهدویت فکر کنیم؟ فوائد آن چیست ؟ آیا منجی عدالت گستر را ادیان دیگر نیز بشارت دادهاند ، یا تنها در اسلام مورد اعتقاد است؟ ویژگی های منجی و مهدی موعود (عج) در اسلام و به ویژه در تشیع چیست؟ در کتب دیگر ادیان، منجی جه نامیده می شود؟ آیا بایستی خود را تسلیم روزگار نمود؟و…
سوالات خودم ویا هر نوجوانی در این زمینه بسیار است ، ولی هدفی که من را به تحقیق و نوشتن در این راه کشاند؛ شناختن او بود و بس.
با خود گفتم در این عصر آهن، عصر پول ، عصر پوچی و… اگر من با یاد و نام او زنده باشم وبه انتظارش بنشینم و بتوانم ، دانستههای خود را به دیگران نیز بگویم وآنان را نیز با این تفکر زیبا و هستی بخش و آینده ساز آ؟شنا سازم، شاید مفید واقع شوم.
آیا رسیدن و دست یافتن به این عقیده بسیار مهم و مفید است؟ زیرا این امام همام میتواند منشاء خیرات فراوانی برای آدمیان باشد. همچنین آیا واقعا علاوه بر فوائد وجودی امام زمان ارواحنا فداه که به میمنت وجود مسعودش آسمان و زمین پا بر جا هستند و جنبندگان روزی داده می شوند ، نفس اعتقاد به آن بزرگوار موجب سودهای بسیار و خیرات بیشمار است؟ بلی اگر شما از قرون اولیه اسلام یک سیر اجمالی در تواریخ بفرمائید؛ میبینید چگونه بر اثر این عقیده پاک و شریف ارکان ظلم متزلزل و کاخهای ستم واژگون گردیده است؟ قیام های مردانه بنی هاشم و پیرواش مانند زید بن علی بن حسین معروف به زید شهید و محمد نفس زکیه و مختار بن ابو عبیده ثقفی و دیگر بنی الحسین و بنی الحسن در برابر بیدادگریها و استبداد حکام جور از بنی امیه و بنی عباس و بسیاری از نهضت های مهم دیگر ، در مقابل دولت های استعمار گر مانند قیام دلیرانه محمد احمد سودانی در اواخر قرن نوزدهم و دولت های شگفت آوری در اثر این عقیده در راستای سعادت افراد و اقوام مختلف بوجود آمده است. همچنین دستیابی به این عقیده که محتوایش بقای اسلام است ، بسیار مهم و ضروری است؛ چرا که در حال حاضر جهان کنونی نیازمند تغییری شگفت آور است؛ هر روزه در نوشته ها و تصاویر روزنامه و… می بینیم منجی و رهبری دروغین پیدا می شود، فرقه های جدیدی در حال گسترش است، همه جا را ظلم و جور و دروغ فرا گرفته و بدتر از همه اذیت و آزار مسلمان وانسان ها با بدترین شرایط و اشکال مذبوح در حال گسترش است و شرایطی بسیار بد و دوزخی برای آزادگان و نیکان در اقصی نقاط دنیا به وجود آمده است ، حال تکلیف چیست؟
اما آینده بشریت؟؟!!
بسی جالب و خوشایند است که انسان نسبت به آینده بشریت خویشتن و به فدای روشن که پرتو امنیت و آسایش و صلح ، انسان را فرا می گیرد، امیدوار باشیم. لیکن خبرهای مربوط به رقابت شدید در زمینه تولید اسلحه های کشنده و ویران گر و… هرگونه امید را که در انسان می پروراند، از بین می برد و تک تک ذرات حاصل در دورنمای دل را متلاشی می سازدو هرگونه نسیم ملایمی که بر ساحل اندیشه و خیال میوزد از میان برمی دارد؟!!
ولی آیا بایستی خود را تسلیم حوادث روزگار کرد؟ این چه جاذبهای است که با کشش خویشتن محرومین و مستضعفین جهان را به سوی خود میخواند ؟ و آنهارا به آیندهای نیکوی خویشتن امیدوار میسازد؟ این چه پیام و نویدی است که علی رقم همهی ناراحتی ها و مشکلاتها و مشکلات هنوز در تفکر انسان ها معتبر و قابل اجراست؟ و در انتظار آن بایستی تمام این لحظات درد آلود را تحمل نمود؟ جز نویدی الهی که پیام آوری آسمانی و پاک آن را بر بشر بشارت داده باشد کدام وعده و بشارت چنین نفوذ و قدرتی خواهد داشت؟ بلی، پیام آوران الهی .
فصل اول
اصالت مهدویت
1ـ مقدمه
2ـ اصالت مهدویت از جهت معقول بودن امکان آن
3- اصالت مهدویت از جهت اتکاء بر مبنای معقول و منطقی
4- اصالت مهدویت از جهت موافقت با فطرت و نوامیس عالم خلقت
5- اصالت مهدویت از جهت قبول و مبتنی بودن آن بر بشارات پیامبران و ادیان آسمانی
6- اصالت مهدویت از جهت ابتنای آن بر آیات قرآن کریم
7- اصالت مهدویت از جهت ابتنای آن بر احادیث آن معتبر و متواتر
8-اصالت مهدویت از جهت اتفاق مسلمانان و اجماع شیعه و اهل سنت
9- اصالت مهدویت از جهت معجزات و کرامات
10- اصالت مهدویت از جهت ابتنای آن بر توحید و یکتا پرستی
11- اصالت مهدویت از جهت نقش آن در عمل و برقراری عدالت و به ثمر رساندن انقلاب اسلام
12ـ نتیجه گیری
1ـ مقدمه
« اصالت مهدویت » از جهت قبول اسم و ابتناء آن بر بشارت ، پیامبران و ادیان آسمانی، تمام ادیان آسمانی به پیامبران به پیروان خود، عصر درخشان و سعادت
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 70
سخنی ازحضرت علی ( ع ) درموردقیامت
علی ( ع ) به بازاربصره آمدومردم رادیدآنچنان سرگرم خریدوفروش هستندکه گویی خودراازیادبرده وازهدف انسانی به کلی غافل شده اند. بامشاهده این منظره طوری متأ ثرگردیدکه بشدت گریست . سپس فرمود: ای بندگان دنیاوای کارگذاران اهل دنیا، شماکه روزهاسرگرم معامله وسوگندخوردنیدوشبهابابیخبری دربسترخواب آرمیده ایدوبین روزوشب ، ازآخرت وحساب وکتاب آن غافلیدپس چه وقت خودرابرای سفری که درپیش داریدمجهزمی کنیدوبرای آن توشه برمی داریدودرچه زمانی به روزقیامت می اندیشیدوبه فکرمعادمی افتید.
کتاب الحدیث : روایت های تربیتی ازاهل بیت
منبع :
برگرفته ازکتاب قرآن
اگرجوان مومنی قرآن بخواند، قرآن باگوشت وخون اوآمیخته می شود.
یعنی شخصیت چنین جوانی قرآنی می شود.
(( مطلب درموردجامعه شناسی ))
امام خمینی ( ره ) فرمودند:
نهضت برای اسلام نمی تواندمحصورباشددریک کشورنمی تواندمحصورباشددرحتی کشورهای اسلامی . نهضت برای اسلام همان دنباله نهضت انبیاست . نهضت انبیاء برای یک محل نبوده است پیغمبراکرم اهل عربستان است لکن دعوتش مال عربستان نبوده محصورنبوده به عربستان دعوتش مال همه عالم است .
دچاریعنی عاشق
وفکرکن که چه تنهاست
اگرکه ماهی کوچک دچارآبی بی کران باشد
وعشق
صدای فاصله هاست
صدای فاصله هایی که
غرق ایمانم
سهراب سپهری
اعمال انسان مانندکوهی است هنگامی که درکوه فریاد می کشیم صدابه طرفمان بازگشت داردواعمال انسان نیزهمین طوراست به این معنی که هنگامی که کاری خوب یابدانجام می دهیم سزای آن به طرفمان برمی گردد.
واقعیت آشکاراین است که نوع تفکرما، برچگونگی برخوردمابازندگی تأثیرمی گذارد.
ازکتاب : زندگی کنیم یافقط زنده باشیم
نویسنده : هایدن سارجنت
مترجم : وحیدلفضلی راد
می دانی :
بشربه جای اینکه پول درآوردتازندگی کند، زندگی می کندتاپول درآورد.
ای گرامی :
بدان که زندگی آن گونه که می پنداری سهل وآسان نیست
ومشکلات آن ، آن طورکه فکرمی کنی پیچیده نیست .
منبع : دفترخاطرات
فراموش نکنیم که هیچ تغییری درمابی آنکه سخت بکوشیم ودستهایمان کثیف گرددحاصل نخواهدآمد. پس بگو:
من وجوددارم من هستم من اینجاهستم من درحال شدن هستم تنهامن هستم که زندگیم رامی سازم تنهامن ونه هیچکس دیگرمن بایدباکمبودهاخطاهاوگناهان واشتباهات خودرودرروقرارگیرم . ازنبودن من هیچکس به قدرمن رنج نخواهدبردامافرداروزدیگری است ومن بایدتصمیم بگیرم که رختخواب راترک کرده دوباره زندگی کنم وگرزندگی کنم واگرشکست بخورم نه توراسرزنش می کنم نه زندگی راونه خدارا.
هیچ وقت ازخودناامیدنشوید .فقط مهم اینست که شماانسان هستید .وجسم بی جان نیستید.
از: شارل بودار
دشمن
جوانی من آسمان پرابری بودکه تنهالحظه ای چندخورشیدفروزان درآن درخشیدباران رعدچنان درباغ هستی من یغماگری کردکه اکنون دیگرازمیوه های گوارای این باغ چیزی برجای نمانده است حال خزان روح من فرارسیده بایدابزارکارفراهم آوردوزمین سیلاب زده این باغ راکه درآن جابجاخزه هایی به تیرگی گورپدیدآمده زیروروکرد.
اولین کمونیست هاچه کسانی بودند؟
درسال 1843 شخصی به نام کارل مارکس که درآن تاریخ فقط 24 سال داشت ، سردبیرروزنامه ای درشهرکلن درپروس بود. مارکس که طرفداردموکراسی بود، ضمنامقالاتی نیزدرباره سوسالیسم می نوشت . ولی طولی نکشیدکه پلیس (( پروس )) جلوی کاراین روزنامه راگرفت . ومارکس عازم پاریس گردید. ولی درآنجاهم بخاطرنوشتن مقالاتی که خوشاینددولت فرانسه نبود، پلیس فرانسه بوی اخطارکردکه خاک فرانسه راترک کند.بالاخره مارکس درانگلستان اقامت گزیدودرآنجابودکه باشخص آلمانی الاصل دیگری بنام (( فردریک انگلس )) آشناگردید. انگلس مدیریت کارخانه ای راکه متعلق به پدرش بود، بعهده داشت . این دومردجوان ، پیروعقایدمشترکی که داشتندباین نتیجه رسیدندکه سیستم سرمایه داری دارای معایبی است که قابل اصلاح نیست .
بنابراین دنیااحتیاج به سیستم جدیدی داردواین سیستم راکمونیسم نامیدند. سپس درسال 1847 مارکس وانگلس ، پیروانی راازملیت های مختلف یعنی آلمان ، فرانسه ، ایتالیا، روسیه وحتی سوئیس دورخودجمع کردندواتحادیه کمونیست رابوجودآوردندوبرای تفهیم مقاصداین اتحادیه ، کتاب معروف (( تئوری کمونیست )) رابه سال 1848 چاپ ومنتشرکردند. وپس ازآن تاریخ بودکه کمونیسم صاحب نفوذوقدرت بسیارگردیدوشایدغیرازانجیل ، هیچ کتابی تابحال باین اندازه به زبانهای مختلف دنیاترجمه نشده باشد. درسال 1966 بیشترازیک جمعیت جهان زیرسلطه حکومت هایی بوده اندکه رهبرانشان عقیده به مراسم کمونیستی داشته اند. باوجودیکه عقایدکمونیسم بصورت امروزی اش ، دراواسط قرن نوزدهم پایه گذاری شده است پاره ای ازآنهااززمانهای بسیارقدیم نیزوجودداشته است .
بچه هامی پرسند چگونه ، چرا ، کجا ( جلد1 و 2 )
ماری التینگ