لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 9
مقـدمـه
امام محمد تقی می فرماید :
سه چیز است که رضوان خداوند متعال را به بنده می رساند زیادی استغفار و نرمخوبودن و زیادی صدقه و سه چیز است هر که آن را مراعات کند پشیمان نشود :
ترک نمودن عجله
مشورت کردن
به هنگام تصمیم توکل بر خدا نمودن
نام : محمد
سن شهادت : 28 سالگی
نام پدر : رضا
مدت امامت : 20 یا به روایتی 19 سال
نام مادر : سبیکه
لقب مشهور : تقی و جواد
کنیه : اباجعفر
سال ولادت : دهم ماه رجب
محل دفن : کاظمین
قاتل : ام الفضل به دستور معتصم خلیفه عباسی
چند سخن از امام جواد (ع)
تولــد
امام دهم در روز دهم ماه رجب به دنیا آمد. نام آن حضرت محمد و لقبهای مشهور ایشان تقی و جواد است. مادر امام نهم «سبیکه» نام داشت. که از بهترین زنان زمان خود بود و پدر گرامی ایشان امام رضا(ع) بود. وقتی امام محمدتقی به دنیا آمد حکیمه «عمه اش» حاضر بود. او می گوید : « در روز سوم تولد نوزاد به چپ و راست نگاه کرد و شهادتین را بر زبان آورد. من هراسان شدم و به خدمت برادرم ، امام رضا (ع) رفتم و موضوع را گفتم . برادرم فرمود : چیزهای عجیبی که بعد از این از او می بینید بیشتر از آنچه تا به حال دیده اید خواهد بود. »
امام در کودکی
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 8
حضرت امیر المومنین علی (ع)
وی فرزند ابو طالب بود. علی (ع) ده سال پیش از بعثت متولد شد و پس از شش سال در اثر قحطی که در مکه اتفاق افتاد بنا به در خواست پیغمبر اکرم (ص) از خانه پدر به خانه پسر عموی خود یعنی پیامبر منتقل گردید و تحت سرپرستی و پرورش مستقیم آن حضرت درآمد. پس از چند سال که پیغمبر اکرم (ص) به موهبت نبوت نایل شد و برای نخستین بار در (غار حرا) وحی آسمانی به وی رسید وقتی که از غار رهسپار شهر و خانه خود شد , شرح حال را فرمود , علی (ع) به آن حضرت ایمان آورد و باز در مجلسی که پیغمبر اکرم (ص) خویشاوندان نزدیک خود را جمع و به دین خود دعوت نموده فرمود
نخستین کسی که از شما دعوت مرا بپذیرد خلیفه و وصیه و وزیر من خواهد بود , تنها کسی که از جای خود بلند شد و ایمان آورد علی (ع) بود و پیغمبر اکرم (ص) ایمان او را پذیرفت و وعده های خود را درباره اش امضا نمود و از این روی علی (ع) نخستین کسی است در اسلام که ایمان آورد و نخستین کسی که هرگز غیر خدای یگانه را نپرستید
علی (ع) پیوسته ملازم پیغمبر (ص) بود تا آن حضرت از مکه به مدینه حجرت نمود و در شب هجرت نیز که کفار خانه آن حضرت را محاصره کرده بودند و تصمیم داشتند آخر شب به خانه ریخته و آن حضرت را در بستر خواب قطعه قطعه نمایند , علی (ع) در بستر پیغمبر اکرم (ص) خوابیده و آن حضرت از خانه بیرون آمده رهسپار مدینه گردید و پس از آن حضرت مطابق وصیتی که کرده بود , امانتهای مردم را به صاحبانش رد کرده , مادر خود و دختر پیغمبر را با دو زن دیگر برداشته به مدینه حرکت نمود
در مدینه نیز ملازم پیغمبر اکرم (ص) بود و ان حضرت در هیچ خلوت و جلوتی علی را کنار نزد و یگانه دختر محبوب خود فاطمه را به وی تزویج نمود و در موقعی که میان اصحاب خود عقد اخوت می بست او را برادر خود قرار داد
علی در همه جنگها که پیغمبر اکرم شرکت فرموده بود حاضر شد جز جنگ تبوک که ان حضرت او را در مدینه به جای خود نشانیده بود و در هیچ جنگی پای به عقب نگذاشت و از هیچ حریفی روی نگردانید و در هیچ امری مخالفت پیامبر (ص) را نکرد چنانچه آن حضرت فرمود
هرگز علی از حق و حق از علی جدا نمی شود
علی (ع) در روز رحلت پیامبر اکرم 33 سال داشت و با اینکه در همه فضایل دینی سرآمد و در میان اصحاب پیغمبر ممتاز بود به عنوان اینکهود جوان است و مردم به واسطه خون های که در جنگها پیشاپیش پیامبر اکرم (ص) ریخته با وی دشمنند از خلافت کنارش زدند و به این ترتیب دست آن حضرت از شوونات عمومی به کلی قطع شد وی نیز گوشه خانه را گرفته به تربیت افراد پرداخت و 25 سال که زمان سه خلیفه پس از رحلت پیامبر اکرم(ص) بود گذرانیده و پس از کشته شدن خلیفه سوم مردم با ان حضرت بیعت نموده و به خلافت برگزیدند
آن حضرت در خلافت خود که تقریبا 4 سال و 9 ماه طول کشید سیرت پیامبر اکرم (ص) را داشت و به خلافت خود صورت نهضت و انقلاب داده به اصلاحات پرداخت و البته این اصلاحات به ضرر برخی از سودجویان تمام می شد و از این رود عده ای از صحابه که پیشاپیش آنها عایشه , طلحه , زبیر و معاویه بودند خون خلیفه سوم را دستاویز قرار داده سر به مخالفت برافراشتند و بنای شورش و آشوب گری گذاشتند
آن حضرت برای خوابانیدن فتنه جنگی با عایشه و طلحه و زبیر در نزدیکی بصره کرد که به جنگ جمل معروف است و جنگی با معاویه در مرز عراق و شام کرد که به جنگ صفین معروف است و یک سال و نیم ادامه داشت و نیز جنگی با خوارج که در نهروان کرد و به جنگ نهروان معروف است . به این ترتیب در ایام خلافت خود بیشتر مساعی آن حضرت صرف رفع اختلافات داخلی بود و پس از گذشت زمان کوتاه صبح روز نوزدهم ماه رمضان سال چهلم هجری در مسجد کوفه در سر نماز به دست ابن ملجم که از خوارج بود ضربتی خورده و در شب بیست و یکم همان ماه به شهادت رسیدند.
جوانی علی (ع) الگویی برای جوانان
می گویند باید از حضرت علی (ع) الگو بگیریم! اما چگونه؟!... من یک جوان هستم! یک جوان با خصوصیات خاص دوران جوانی! یک جوان با شور و نشاط خاص این دوران که به خنده و تفریح , به شور و احساست نیاز دارد و الگویی که مرا به شور آورد
با تمام این حرفها , باز هم الگو برای تو و برای همه , مولای متقیان است : و بخصوص جوانی شان
الگو گرفتن یک الگو
بله! خود امیر المومنین در جوانی شان , الگو داشته اند. الگویشان نیز پیامبر بوده است . از علی (ع) از شش سالگی همراه و همراز پیامبر و در خانه ایشان زندگی می کرده اند و در همه امور زندگی شان , حتی جزیی ترین مسایل هم به پیامبر اقتدا می نمودند یعنی خود ایشان هم از یک انسان کامل و والای دیگر الگو می گرفته اند
اما چگونه؟
پیامبر اکرم (ص) و علی(ع) همواره با هم بودند. از هنگام عبادت و خلوت در غار حرا گرفته تا مراحل مختلف دعوت خویشان دعوت عمومی در خانه خدا و حتی سفرههای تبلیغی پیامبر. علی (ع) همیشه اول صبح به دیدار پیامبر می رفت و آنگاه یکدیگر را شاداب در آغوش می کشیدند و احوال هم را می پرسیدند . آندو بزرگوار اوقات زیادی از شبانه روز را در کنار هم به کار و تلاش می پرداختند و گاه علی (ع) خالصانه عرق از پیشانی پیامبر پاک می کرد و ایشان صمیمانه از او تشکر می نمود
علی (ع) خود در این باره می فرماید : (( پیامبر (ص) مرا در دامان خود پرورید. من کودک بودم , پیامبر مرا چون فرزند خود درآغوش گرمش می فشرد و در استراحتگاه مخصوص خود جای می داد... هرگز نیافت که من دروغی بگویم و در کردار من اشتباهی رخ دهد. من همچون بچه شتری تازه که پیوسته به دنبال مادرش هست , دنبال او می رفتم . او هر روز نکته ای تازه ای از اخلاق برای من آشکار می ساخت و مرا فرمان می داد که در خط او حرکت کنم . ان حضرت مدتی از سال در کوه حرا به سر می برد و کسی جز من او را نمی دید... من نوروحی و رسالت را می دیدم و بوی خوش و دل انگیز نبوت را احساس می کردم ... موقعیتی که من در محضر رسول الله داشتم برای هیچ کس نبود))ـ
بسیار خوب!تمام این حرف ها درست ! اما حضرت علی (ع) , پیامبر را می دیده اند و وجود ایشان را لمس می کرده اند و به ایشان اقتدا می کرده اند اما من چه که حضرت علی (ع) را نمی بینم , چگونه می توانم از ایشان الگو بگیرم !؟
تاریخ که روح , افعال و رفتار امیرالمومنین را دیده و نقل کرده است . از او استفاده کن ! از دیدگان تاریخ!؟
شجاعت , جوانمردی و شورمندی حضرت علی (ع)
آری ! مگر تو نمی گفتی الگویی می خواهی که تو را به شور بیاورد . آنچه می تواند یک جوان را به شور بیاورد , دیدن حماسه آفرینی ها و شورمندی های کسی است که به او علاقه مند است . حال چه کس دیگری را سراغ داری که به اندازه امیرالمومنین , حماسه آفریده باشد
در همان کودکی که مصادف بود با آغاز بعثت پیامبر , کودکان به تحریک مشرکان پیامبر را آزار می دادند و سنگ می پراندند, با شجاعت از اطراف پیامبر دور می کرد . چه کسی , شب را در بستری پر خطر بجای دیگری , بجای محبوبش خوابیده و از آن شب بعنوان لذت بخش ترین شب عمرش یاد کرده است ؟ مگر رشادت های امیر المومنین در جنگ بدر را نشنیده ای؟ آن هنگام او فقط 25 سال داشته است و به گفته مورخین نیمی از کشته شدگان این جنگ با ضرب مشیر علی (ع) از پای درامده بودند. می دانی در جنگ احد زمانی که علی (ع) 26 سال داشت , آنجا که در همان اوایل جنگ 9 پرچمدار لشگر دشمن را به خاک انداخت و بعد هنگامی که پیامبر در خطر محاصره بود پروانه وار به دور آن حضرت می چرخید و از وجود مبارکشان محافظت می کرد همه مردم چه ندایی را از آسمان شنیدند
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 14
حضرت امیرالمومنین علی (ع)
حضرت علی بن ابی طالب علیه السلام سی سال بعد از عام الفیل، روز جمعه سیرده رجب در خانة خدا متولد شد، و در سال چهلم از هجرت شب نوزدهم ماه رمضان المبارک، وقت طلوع فجر با شمشیر ابن ملجم مرادی ضربت خورد و شب بیست و یکم همان ماه به شهادت رسید.
بنابراین عمر با برکت حضرت شصت و سه سال بود. ده سال قبل از بعثت و بیست و سه سال در حضور رسول اکرم صلی الله علیه و آله، و سی سال بعد از رحلت حضرت اکرم زندگی کرد. زندگی علی زندگی پر برکتی بود برای اسلام بلکه برای بشریت. و اگر آن بزرگوار نبود تاریخ، تاریخ نبود گوشههای درخشندة تاریخ، روزهای عمر امیرالمؤمنین علیه السلام است.
سخن گفتن دربارة امیرالمؤمنین(ع) کار آسانی نیست و ما فقط به ذکر فرازهایی کوتاه از زندگی امیرالمؤمنین علیه السلام در این نوشته می پردازیم.
لقب:
امیرالمؤمنین، یعسوب الدّین، یعسوب المؤمنین، قائد الغرُّ المحجَّلین، امام المتّقین، سیّد الاوصیاء، اسدالله، مرتضى، حیدر، أَنزع، قَضْم، وصىّ، ولىّ و ... .
کنیه: ابوتراب، ابو الائمّه، ابوالحسن و ... .
پدر: عمران عبدمناف معروف به ابوطالب.
مادر: فاطمه بنت اسد، نوه هاشم، اولین زن هاشمیهاى که با مرد هاشمى، ابوطالب ازدواج کرد؛ و چون در پرورش حضرت رسول دخالت داشت، حضرت او را به عنوان مادر خطاب مىنمود.
علی کیست ؟
راستی جواب این سؤال چیست؟ اگر نگوییم ممکن نیست، کاری است دشوار. جاحظ که یکی از بزرگان اهل تسنن است می گوید: »سخن گفتن دربارة علی ممکن نیست. اگر قرار است حق علی ادا شودـ گویند غلو است، و اگر حق او ادا نشود دربارة علی ظلم است.«
خلیل نموی که یکی از بزرگان اهل تسنن است می گوید: »چه گویم دربارة کسی که دوست و دشمن فضایل او را انکار نمودند. دوست به واسطة ترس، و دشمن به واسطة حسد. و مع الوصف عالم از فضایل او پر شد.« نظیر این گونه کلمات دربارة امیرالمؤمنین از غیر شیعه فراوان است و چه بهتر که دربارة فضایل امیرالمؤمنین علیه السلام از زبان قرآن سخن بگوییم.
ولو انّ ما فی الارض من شجرة اقلام البحر یمدّه من بعده سبعة ابحر ما نفدت کلمات الله …
»اگر جداً درختهای روی زمین قلم گردد و آب دریاها مرکب گردد تا هفت مرتبه، برای نوشتن کلمات خدا، کلمات خداوند متعال را پایانی نیست،« معدن آن کلمات از نظر شیعه، امیرالمؤمنین علیه السلام است. در دعایی که از ناحیة مقدسه به توسط محمد بن عثمان به ما رسیده است (در دستور است که باید در هر روز ماه رجب خوانده شود) می خوانیم: فجعلتهم معادن کلماتک یعنی : »آنانرا معادن کلمات خود قرار داده ای.« و چه خوش سروده است:
کتاب فضل تو را آب بحر کافی نیست که ترکنی سر انگشت و صفحه بشماری
و بهتر از این سروده، شعری است که دربارة امیرالمؤمنین علیه السلام سروده شده است:
تویی آن نقطة بالای فاء فوق ایدیهم که در وقت تنزل تحت بسم الله را بایی
امیرالمؤمنین علیه السلام از نظر فضیلت نسبی، پدری چون حضرت ابی طالب علیه السلام دارد که باید گفت برای رسول اکرم صلی الله علیه و آله بهترین یاور بوده و نظیر او برای نصرت اسلام کمتر دیده شده است.
مادر امیرالمؤنین(ع) فاطمة بنت اسد است که باید گفت برای رسول اکرم(ص) مادری به تمام معنی بود. فاطمه زنی است که در مسجد الحرام درد زاییدن را گرفت و چون به خانه خدا پناه برد، دیوار خانه شکافته شد و وارد خانة خدا گشت. سه روز در خانة خدا مهمان عالم ملکوت بود و روز چهارم به بچه ای چون بارة ماه از خانة خدا بیرون آمد و می گفت: »ندا آمده است که اسم این بچه از اسم خداوند مشتق شده، نام او را علی بگذارید!« و این فضیلت برای احدی تا به حال پدید نیامده است.
و اما فضیلت امیرالمؤمنین از جهت حسب:
ایمان امیرالمؤمنین(ع)
ایمان امیرالمؤمنین و مقام شهودی او را نمی توان درک کرد. همین مقدار بس است که بگوییم عمر هنگام مرگ شش نفر را حاضر نمود و برای هر کدام عیبی یاد آور شد اما راجع به امیرالمؤمنین گفت: یا علی لووازن ایمانک ایمان اهل السّموات والارض لیزید ایمانک ایمانهم.
»ای علی، اگر ایمان همة خلایق را با ایمان تو مقایسه نماییم ایمان تو بر ایمان آنها برتری دارد.« و این جمله، جمله ای بود که مکرر از زبان رسول اکرم صلی الله علیه و آله شنیده می شد.
علم امیرالمؤمنین(ع)
پروردگار عالم در قرآن، علم امیرالمؤمنین را چنین توصیف می کند:ویقول الّذین کفروا لست مرسلا قل کفی بالله شهیدا بینی و بینکم ومن عنده الکتاب.
کفّار می گویند تو پیامبر نیستی. در جواب آنان بگو برای رسالتم شاهدی چون خداوند و کسی که علم همة قرآن نزد او است کفایت می کند.
ما اگر این آیة شریفه را با آیة 40 از سورة نمل مقایسه کنیم علم امیرالمؤمنین (ع) واضحتر می شود.
قال الّذی عنده علم من الکتاب انا آتیک به قبل ان یرتد الیک طرفک…...
»آنکه مقدار بسیار کم از علم قرآن نزدش بود گفت می آورم آن را ـ تخت بلقیسـ به یک چشم به هم زدن.«
امام صادق علیه السلام می فرماید علم او در مقابل علم ما قطره ای بود از دریا.
امیرالمؤمنین(ع) در نهج البلاغه میزان دانش خویش را بازگو می کند.
سلونی قبل ان تفقدونی والله لوشئت لا خبر کل رجل بمخرجه ومولجه و جمیع شانه لفعلت.
از من بپرسید هرچه می خواهید قبل از آنکه مرا نیابید. به خدا اگر بخواهیم، همه را از هنگام تولد و هنگام مرگ و سرانجام زندگی او در این جهان خبر خواهیم داد.«
و در خطبة دیگری می فرماید: سلونی قبل ان تفقدونی و الّذی نفسی بیده ما سلتمونی عن شیی فیما بینکم و بین السّاعةالاّ ان انّبّئکم به.
»از من بپرسید هر چه که می خواهید قبل از آنکه مرا نیابید. به خدا هیچ چیزی نیست از اکنون تا روز قیامت که از من پرسش کنید مگر آنکه جواب آن را خواهم داد.
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 19 صفحه
قسمتی از متن .doc :
حضرت امیرالمومنین علی (ع)
حضرت علی بن ابی طالب علیه السلام سی سال بعد از عام الفیل، روز جمعه سیرده رجب در خانة خدا متولد شد، و در سال چهلم از هجرت شب نوزدهم ماه رمضان المبارک، وقت طلوع فجر با شمشیر ابن ملجم مرادی ضربت خورد و شب بیست و یکم همان ماه به شهادت رسید.
بنابراین عمر با برکت حضرت شصت و سه سال بود. ده سال قبل از بعثت و بیست و سه سال در حضور رسول اکرم صلی الله علیه و آله، و سی سال بعد از رحلت حضرت اکرم زندگی کرد. زندگی علی زندگی پر برکتی بود برای اسلام بلکه برای بشریت. و اگر آن بزرگوار نبود تاریخ، تاریخ نبود گوشههای درخشندة تاریخ، روزهای عمر امیرالمؤمنین علیه السلام است.
سخن گفتن دربارة امیرالمؤمنین(ع) کار آسانی نیست و ما فقط به ذکر فرازهایی کوتاه از زندگی امیرالمؤمنین علیه السلام در این نوشته می پردازیم.
لقب:
امیرالمؤمنین، یعسوب الدّین، یعسوب المؤمنین، قائد الغرُّ المحجَّلین، امام المتّقین، سیّد الاوصیاء، اسدالله، مرتضى، حیدر، أَنزع، قَضْم، وصىّ، ولىّ و ... .
کنیه: ابوتراب، ابو الائمّه، ابوالحسن و ... .
پدر: عمران عبدمناف معروف به ابوطالب.
مادر: فاطمه بنت اسد، نوه هاشم، اولین زن هاشمیهاى که با مرد هاشمى، ابوطالب ازدواج کرد؛ و چون در پرورش حضرت رسول دخالت داشت، حضرت او را به عنوان مادر خطاب مىنمود.
علی کیست ؟
راستی جواب این سؤال چیست؟ اگر نگوییم ممکن نیست، کاری است دشوار. جاحظ که یکی از بزرگان اهل تسنن است می گوید: »سخن گفتن دربارة علی ممکن نیست. اگر قرار است حق علی ادا شودـ گویند غلو است، و اگر حق او ادا نشود دربارة علی ظلم است.«
خلیل نموی که یکی از بزرگان اهل تسنن است می گوید: »چه گویم دربارة کسی که دوست و دشمن فضایل او را انکار نمودند. دوست به واسطة ترس، و دشمن به واسطة حسد. و مع الوصف عالم از فضایل او پر شد.« نظیر این گونه کلمات دربارة امیرالمؤمنین از غیر شیعه فراوان است و چه بهتر که دربارة فضایل امیرالمؤمنین علیه السلام از زبان قرآن سخن بگوییم.
ولو انّ ما فی الارض من شجرة اقلام البحر یمدّه من بعده سبعة ابحر ما نفدت کلمات الله …
»اگر جداً درختهای روی زمین قلم گردد و آب دریاها مرکب گردد تا هفت مرتبه، برای نوشتن کلمات خدا، کلمات خداوند متعال را پایانی نیست،« معدن آن کلمات از نظر شیعه، امیرالمؤمنین علیه السلام است. در دعایی که از ناحیة مقدسه به توسط محمد بن عثمان به ما رسیده است (در دستور است که باید در هر روز ماه رجب خوانده شود) می خوانیم: فجعلتهم معادن کلماتک یعنی : »آنانرا معادن کلمات خود قرار داده ای.« و چه خوش سروده است:
کتاب فضل تو را آب بحر کافی نیست که ترکنی سر انگشت و صفحه بشماری
و بهتر از این سروده، شعری است که دربارة امیرالمؤمنین علیه السلام سروده شده است:
تویی آن نقطة بالای فاء فوق ایدیهم که در وقت تنزل تحت بسم الله را بایی
امیرالمؤمنین علیه السلام از نظر فضیلت نسبی، پدری چون حضرت ابی طالب علیه السلام دارد که باید گفت برای رسول اکرم صلی الله علیه و آله بهترین یاور بوده و نظیر او برای نصرت اسلام کمتر دیده شده است.
مادر امیرالمؤنین(ع) فاطمة بنت اسد است که باید گفت برای رسول اکرم(ص) مادری به تمام معنی بود. فاطمه زنی است که در مسجد الحرام درد زاییدن را گرفت و چون به خانه خدا پناه برد، دیوار خانه شکافته شد و وارد خانة خدا گشت. سه روز در خانة خدا مهمان عالم ملکوت بود و روز چهارم به بچه ای چون بارة ماه از خانة خدا بیرون آمد و می گفت: »ندا آمده است که اسم این بچه از اسم خداوند مشتق شده، نام او را علی بگذارید!« و این فضیلت برای احدی تا به حال پدید نیامده است.
و اما فضیلت امیرالمؤمنین از جهت حسب:
ایمان امیرالمؤمنین(ع)
ایمان امیرالمؤمنین و مقام شهودی او را نمی توان درک کرد. همین مقدار بس است که بگوییم عمر هنگام مرگ شش نفر را حاضر نمود و برای هر کدام عیبی یاد آور شد اما راجع به امیرالمؤمنین گفت: یا علی لووازن ایمانک ایمان اهل السّموات والارض لیزید ایمانک ایمانهم.
»ای علی، اگر ایمان همة خلایق را با ایمان تو مقایسه نماییم ایمان تو بر ایمان آنها برتری دارد.« و این جمله، جمله ای بود که مکرر از زبان رسول اکرم صلی الله علیه و آله شنیده می شد.
علم امیرالمؤمنین(ع)
پروردگار عالم در قرآن، علم امیرالمؤمنین را چنین توصیف می کند:ویقول الّذین کفروا لست مرسلا قل کفی بالله شهیدا بینی و بینکم ومن عنده الکتاب.
کفّار می گویند تو پیامبر نیستی. در جواب آنان بگو برای رسالتم شاهدی چون خداوند و کسی که علم همة قرآن نزد او است کفایت می کند.
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 37
علائم مؤمن در کلام على (ع)
همام یکى صحابهى حضرت امیر (ع)، شخصیتى پارسا، متهجد و مجتهد بوده که از حضرت درخواست مىکند صفات متقین را، باز گوید و حضرت نیز با مقدماتى اجابت مىفرمایند.بیانات آن بزرگوار معروف است به «خطبه همام» و در نهج البلاغه (نسخه صبحى صالح، ص 303، خطبه 193) نقل شده است.روایت دیگرى در اصول کافى (1) از حضرت نقل شده که شبیه همان خطبه است امام به نظر ما به رغم نظر برخى که پنداشتهاند : همان خطبه منقول در نهج البلاغه است، یا اگر دو واقعه و دو خطبه است مضامین آنها ادغام شده است و به دلیل تفاوتهاى فراوان متن و مضمون آنها، دو خطبه، یکى نیستند.
ما در اینجا براى اتمام مباحث و تعمیم فائده، خطبه منقول در اصول کافىرا شرح و بسط مىدهیم.
امام صادق (ع) مىفرمایند: هنگامى که على (ع) خطبه مىخواندند، همام بلند شد و عرض کرد :
[/صف لنا صفة المؤمن کأننا ننظر الیه/]
براى ما توصیف بفرمایید مؤمن را، مانند آنکه او را مىبینیم.
[/فقال: یا همام! المؤمن هو الکیس الفطن/]
فرمودند اى همام! مؤمن زیرک و با هوش است.
برخى «کیس» و «فطن» را به یک معنا گرفتهاند و فطن را تأکید کیس دانستهاند.اما با مراجعه به کتب لغت، روشن مىشود میان این دو واژه تفاوت است.کیس در مقابل احمق است و به زیرکى خدادادى اطلاق مىشود.معنى روایت این مىشود که مؤمن عاقل و چیز فهم است.از این رو مىتوان گفت کیاست به ادراک کلیات (عقل خدادادى)، و فطانت به هوشى که حاصل تجربه است (ادراک جزییات) اطلاق مىشود.یکى از دلایل اختلاف فطانت و کیاست روایتى از رسول الله (ص) است که نشان مىدهد فطن تأکید کیس نیست.
[/قال رسول الله (ص) المؤمن کیس الفطن الحذر/] (2)
مؤمن عاقل و چیز فهم و محتاط است.
در روایتى دیگر، روایت همام به صورت تمثیلى پرداخته شده است: [/المؤمن لا یلسع من حجر مرتین/] (3)
مؤمن از روى یک سنگ دوبار نمىلغزد و به زمین نمىخورد.
متأسفانه در سابق، گاهى سادهلوحیها را علامت خوبى مىدانستند.کسى که صابون را از پنیر تشخیص نمىداد ستایش مىشد.در صورتى که بىشعورى هیچ گاه علامت خوبى نیست.به قول یکى از بزرگان (رضوان الله تعالى علیه)، این نوع مدحها ترویج نادانى است.در اینجا ذکر نکتهاى ضرورى است که میان حیله زدن و حیله را درک کردن تفاوت است.یکى از بزرگان مىفرمود حقه نزن اما حقه را بفهم.چرا؟ چون مؤمن کیس و فطن و حذر است.یعنى، مؤمن هوشیار است و اوضاع را مىپاید.البته این کلمه (حذر) معانى متفاوت دنیوى و اخروى دارد.یکى از معانى آن هوشیارى مؤمن در نفروختن آخرت به دنیا است.از این روایت در مىیابیم که اسلام دین شعور است، حتى، در وصول به مقامات معنوى به کار انداختن شعور را شرط مىداند.در دنباله روایت على (ع) فرمودند:
[/بشره فى وجهه و حزنه فى قلبه/]
صورت مؤمن بشاش و باز است و حزنش در قلبش است.
ما اصطلاحا مىگوییم طراوت وجه، روى باز و گشاده.
شایان ذکر است که اندوههاى ما دو سنخ است.
1.حزن در امور دنیوى، مانند مصیبتها و گرفتاریهایى که براى انسان گاهى در دنیا پیدا میشود.مؤمنى که گرفتارى دنیوى برایش پیش آمده نبایددر روابط اجتماعى آن را بروز دهد .
2.حزن در امور اخروى، مانند خوف از خدا.در این موارد هم، باید حزن در دل باشد و در قیافه و چهره منعکس نشود.
مىگویند حضرت موسى (ع) براى مناجات به کوه طور مىرفت.در راه شخصى را دید که بلند صحبت مىکند، اظهار محبت مىکند، پیراهنش را چاک مىزند.وقتى به محل مناجات رسید حکایت حال او را با خدا باز گفت.خطاب رسید که اى موسى به او بگو نمىخواهد براى من سینه چاک کند، دلش را چاک بدهد تا ما در آن قرار بگیریم.
البته غم و اندوه مؤمن با حزن اولیائش نسبتى مستقیم دارد.همان طور که نشاط او با فرح و شادى اولیائش نسبت دارد، چون دلهاى مؤمنان با یکدیگر مربوط است.
در روایتى یکى از ائمه معصومین (ع) درباره شیعیان، فرمودهاند:
[/شیعتنا خلقوا من فاضل طینتنا یفرحون لفرحنا و یحزنون لحزننا/] (4)
شیعیان ما از باقیمانده طینت ما آفریده شدهاند.شادى آنها با شادى ما و حزنشان با حزن ما در ارتباط است.
آن گاه که اولیاى ایشان اندوهناکند، شیعیان نیز اندوهگیناند و وقتى شادند، پیروانشان نیز مسرورند.
[/اوسع شىء صدرا/]
مؤمن از روحى وسیع برخوردار است.برخى این جمله را به حلم تفسیر کردهاند.یعنى مؤمن اهل حلم است.برخى هم آن را به علم شرح کردهاند.البته تفسیر وسعت صدر به علم، بعید است.صدر همان روح است.روح مؤمن با ظرفیت است و در برابر مشکلاتى که براى خیلىها تحمل ناپذیر است، مقاومت مىکند.در روایتى آمده است: [/ «قر کریم» /] یعنى روح مؤمن به قدرى با کرامت است که بسیارى از مشکلات و امور را نادیده مىگیرد.هاضمهاش در تحمل مشقات بسیار قوى است.مؤمن مانند آب جارى است که بر اثر تماس با نجاست، نجس نمىشود.بعضى مردم مانند آب قلیل هستند که بر اثر برخورد با اندکى نجاست، نجس مىشوند، برخى نیز مانند آب کر هستند که باید به قدرى نجاست در آن وارد شود که بو و