لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 19
نشانههای ظهور در کلام امیرالمؤمنین
سلمان فارسى مى گوید: آمدم خدمت حضرت امیرالمؤ منین علیه السّلام عرض کردم قائم از فرزندان شما کى قیام مى کند؟ آن حضرت آهى کشیده ، فرمودند:
لایظهر القائم حتى یکون امور الصبیان و یضیع حقوق الرحمن و یتغنى بالقرآن فاذا قتلت ملوک بنى العباس اولى العمى و الالتباس اصحاب الرمى عن الاقواس بوجوه کالتراس و خربت البصرة هناک یقوم القائم من ولد الحسین علیه السّلام
قائم ظاهر نمى شود تا اینکه چند نشانه به وجود آید:
کارها به دست نوجوانان و افراد ناآگاه قرار گیرد.
حقوق خداوند رحمان (احکام دین خدا) ضایع گردد.
قرآن را با تغنى (به غنا) بخوانند.
پادشاهان بنى عباس که از دیدن حق محروم ، و از شناخت آن ناتوانند، به دست تیراندازان و کماندارانى کشته شوند، که صورتهایشان همانند سپر مى باشد (منظور مغولها هستند که در نهج البلاغه – خطبه 128 – از آنها ((المجان المطرقة )) یعنى : سپرهاى چکش خورده ، تعبیر شده است ).
بصره خراب گردد.
در این موقع قائم ما از فرزندان امام حسین علیه السّلام قیام مى کند.
از امام امیرالمؤ منین و نیز از حضرت صادق و حضرت باقر علیهم السلام نقل شده است که فرموده اند:
و یحا للطالقان فان لله فیها کنوزا لیست من ذهب ولا فضة ولکن بها رجال عرفواالله حق معرفته و هم انصار المهدى فى آخر الزمان .
خوشا به حال مردم طالقان که در اجتماع و منطقه آنان براى خداوند متعال گنجهایى است که از طلا و نقره نیست ، اما مردانى هستند که به درستى خداوند را شناخته اند و اینان از یاوران حضرت مهدى روحى له الفداء در آخر الزمان هستند (به راستى خوشا به حال آنها).
حضرت امام امیر المومنین و وسایل نقلیه زمان حکومت حضرت مهدى (ع )
امام امیر المومنین (ع ) درباره وسایل نقلیه دوران جهانگیرى حضرت بقیه الله روحى له لفدا چنین مى فرماید:
ثم یامر المهدى بالنشاء مراکب یبنى اربعمائه سفینه فى ساحل عکا و یوافى المهدى طرطوس فیفتحها و یتقدم الى انطاکیه فیفتحها و یهاجم القسطنطنیه فیفتحها و یتوجه الى بلاد الروم فیفتح رومیه مع اصحابه .
آنگاه حضرت مهدى (ع ) امر مى فرمایند مرکبهاى سوارى بسازند و در کرانه عکا چهار صد کشتى ساخته مى شود و به طرف طرطوس به حرکت در مى آیند و آنجا را فتح مى کند و از طرطوس به سمت انطاکیه مى رود، آنجا را هم فتح مى کند و از انطاکیه به طرف قسطنطنیه هجوم مى آورد، آن سرزمین را هم فتح مى کند و به جانب بلاد روم (کشورهاى غربى ) حرکت مى کند و همه آن کشورها را مسخر مى نماید (اللهم عجل فرجه ) .
امیرالمؤ منین و نزول حضرت عیسى علیهماالسلام
امام امیرالمؤ منین علیه السّلام به تشریف فرمایى حضرت عیسى بن مریم على نبینا و علیه السّلام در روزهاى اول ظهور اشاره مى فرمایند، آن هم در بیت المقدس روز جمعه:
ثم ان المهدى یرجع الى بیت المقدس فیصلى بالناس ایاما فاذا کان یوم الجمعة وقد اقیمت الصلوة ینزل عیسى بن مریم فى تلک الساعة من السماء و علیه ثوابان احمر ان کانما یقطر من راءسه الدهن و هو رجل صبیح المنظر والوجه اشبه الخلق بابراهیم فیاءتى المهدى و یصافحه و یبشره بالنصر فعند ذلک یقول له المهدى تقدم یا روح الله وصل بالناس فیقول عیسى بل الصلوة لک یا ابن رسول الله فعند ذلک یؤ ذن عیسى و یصلى خلف المهدى.
مهدى ما به جانب بیت المقدس برمى گردد و چند روزى در آنجا با مردم نماز مى خواند تا روز جمعه مى رسد و مردم آماده نماز هستند که ناگهان حضرت عیسى بن مریم در همین ساعت از آسمان به زیر مى آید، در حالتى که دو لباس قرمز به تن دارد و قطرات عرق از سر و صورتش مانند قطرات روغن مى ریزد. مردى زیبا و خوش اندام است که شبیه ترین مردم به حضرت خلیل الرحمن (علیه السّلام ) است پیش مى آید و با حضرت بقیة الله مصاحفه مى کند و بشارت به فتح و پیروزى مى دهد. در این موقع حضرت مهدى علیه السّلام تعارف مى فرماید به حضرت عیسى که جلو بایستید و با مردم نماز بخوانید. حضرت عیسى مى فرماید: اى فرزند رسول خدا! ((بل الصلوة لک )). کنایه از اینکه پیشوایى دیگر مخصوص به شماست . در این موقع حضرت عیسى اذان مى گوید و حضرت بقیة الله ارواحنا له الفداء جلو مى ایستد و جناب عیسى علیه السّلام به آن حضرت اقتدا مى کند (اللهم عجل فرجه ).
امام امیرالمومنین و نشانه هاى پیش از قیام
امام صادق (ع ) از وجود مقدس حضرت امیرالمومنین سلام علیهما روایت مى کنند که آن سرور فرمودند:
قال امیر المؤ منین علیه السلام لیاتین على الناس زمان یظرف فیه الفاجر و یقرب فیه الماجن و یضعف فیه المنصف قال فقیل له متى ذاک یا امیر المؤ منین فقال (اذ اتخذت الامانه مغنما و الزکاه مغرما و العباده استطاله و الصله منا قال فقیل له متى ذلک یا امیر المؤ منین فقال (ع )) اذا تسلطن النساء وسلطن الاماء و امر الصبیان.
مسلما زمانى بر مردم خواهد آمد که افراد فاجر و گناهکار را مورد احترام خاص قرار مى دهند، سخن چین و بد زبان را مقرب خود مى سازند و افراد با انصاف را ضعیف و ناتوان مى شمارند . عرض کردند: یا امیر المؤ منین ! کى خواهد شد؟ فرمودند: (هر وقت دیدید امانت را غنیمت مى شمارند (خیانت به امانت مى کنند)، دادن زکات را براى خود زیان و غرامت مى پندارند، عبادت را بار و سنگینى بر دوش خود مى دانند وصله کردن را با منت انجام مى دهند . عرض کردند: یا امیر المؤ منین ! کى خواهد شد؟ فرموند:) هرگاه دیدید زنان تسلط پیدا کردند (بر امور اجتماعى و سیاسى و غیره ) و نیز هر وقت دیدید که اماء و کنیزان استیلا یافتند و نوجوانان به زمامدارى رسیدند.اگر دقت کنید تمام این علامتها در اجتماع ما در ابعاد مختلف دیده مى شود.
انتظار از منظر قرآن مجید
آیاتی که در قرآن کریم از طرف خداوند بزرگ به وسیله رسول اکرم (ص) به ما رسیده از منبع علم خدایی سرچشمه گرفته است . یکی از بشارتهایی که در قرآن مجید آمده است مسأله قیام جهانی حضرت بقیته الله (ارواحنا الفداء) و سیطره عدل و داد در عالم ( بعد از پر شدن آن از ظلم و جور ) است ، عدالت در حکومت حضرت مهدی (ع) طبق نص صریح آیات قرآن و تفاسیر رسیده است از اهل بیت عصمت و طهارت (ع) پس از پر شدن عالم از ظلم و جور ، قسط و عدل بر آن حاکمیت خواهد یافت .
نشانه های پیدایش این حکومت :
دومین چراغ از چلچراغ انتظار : آیه شریفه 53 از سوره آل فصّلت :
ممکن است نشانه های آفاقی همان صیحه آسمانی باشد و منظور از آیات انفسی همان رعب و ترس باشد که در دلها جای می گیرد .
علائم و نشانه هایی که برای بشر تمام مجهولات را از بین ببرد و پرده از روی حقایق و ملکوت عالم بردارد در صحنه گیتی دیده نشده است اما با توجه به اینکه خداوند خلف وعده نخواهد فرمود و این کار باید بشود ، غیر از قیام آخرین نماینده و سفیر اعظم او یعنی حضرت بقیة الله ( روحنا و ارواحنا له الفداء ) نشانه دیگری نخواهد بود .
سومین چراغ از چلچراغ انتظار : آیه شریفه 156 از سوره بقره :
محمد بن مسلم از امام صادق (ع) روایت می کند که پیش از قیام مهدی ما (ع) مردم به انواع بلا ها مبتلا می شوند . موفقیت با صابران است .
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 37
علائم مؤمن در کلام على (ع)
همام یکى صحابهى حضرت امیر (ع)، شخصیتى پارسا، متهجد و مجتهد بوده که از حضرت درخواست مىکند صفات متقین را، باز گوید و حضرت نیز با مقدماتى اجابت مىفرمایند.بیانات آن بزرگوار معروف است به «خطبه همام» و در نهج البلاغه (نسخه صبحى صالح، ص 303، خطبه 193) نقل شده است.روایت دیگرى در اصول کافى (1) از حضرت نقل شده که شبیه همان خطبه است امام به نظر ما به رغم نظر برخى که پنداشتهاند : همان خطبه منقول در نهج البلاغه است، یا اگر دو واقعه و دو خطبه است مضامین آنها ادغام شده است و به دلیل تفاوتهاى فراوان متن و مضمون آنها، دو خطبه، یکى نیستند.
ما در اینجا براى اتمام مباحث و تعمیم فائده، خطبه منقول در اصول کافىرا شرح و بسط مىدهیم.
امام صادق (ع) مىفرمایند: هنگامى که على (ع) خطبه مىخواندند، همام بلند شد و عرض کرد :
[/صف لنا صفة المؤمن کأننا ننظر الیه/]
براى ما توصیف بفرمایید مؤمن را، مانند آنکه او را مىبینیم.
[/فقال: یا همام! المؤمن هو الکیس الفطن/]
فرمودند اى همام! مؤمن زیرک و با هوش است.
برخى «کیس» و «فطن» را به یک معنا گرفتهاند و فطن را تأکید کیس دانستهاند.اما با مراجعه به کتب لغت، روشن مىشود میان این دو واژه تفاوت است.کیس در مقابل احمق است و به زیرکى خدادادى اطلاق مىشود.معنى روایت این مىشود که مؤمن عاقل و چیز فهم است.از این رو مىتوان گفت کیاست به ادراک کلیات (عقل خدادادى)، و فطانت به هوشى که حاصل تجربه است (ادراک جزییات) اطلاق مىشود.یکى از دلایل اختلاف فطانت و کیاست روایتى از رسول الله (ص) است که نشان مىدهد فطن تأکید کیس نیست.
[/قال رسول الله (ص) المؤمن کیس الفطن الحذر/] (2)
مؤمن عاقل و چیز فهم و محتاط است.
در روایتى دیگر، روایت همام به صورت تمثیلى پرداخته شده است: [/المؤمن لا یلسع من حجر مرتین/] (3)
مؤمن از روى یک سنگ دوبار نمىلغزد و به زمین نمىخورد.
متأسفانه در سابق، گاهى سادهلوحیها را علامت خوبى مىدانستند.کسى که صابون را از پنیر تشخیص نمىداد ستایش مىشد.در صورتى که بىشعورى هیچ گاه علامت خوبى نیست.به قول یکى از بزرگان (رضوان الله تعالى علیه)، این نوع مدحها ترویج نادانى است.در اینجا ذکر نکتهاى ضرورى است که میان حیله زدن و حیله را درک کردن تفاوت است.یکى از بزرگان مىفرمود حقه نزن اما حقه را بفهم.چرا؟ چون مؤمن کیس و فطن و حذر است.یعنى، مؤمن هوشیار است و اوضاع را مىپاید.البته این کلمه (حذر) معانى متفاوت دنیوى و اخروى دارد.یکى از معانى آن هوشیارى مؤمن در نفروختن آخرت به دنیا است.از این روایت در مىیابیم که اسلام دین شعور است، حتى، در وصول به مقامات معنوى به کار انداختن شعور را شرط مىداند.در دنباله روایت على (ع) فرمودند:
[/بشره فى وجهه و حزنه فى قلبه/]
صورت مؤمن بشاش و باز است و حزنش در قلبش است.
ما اصطلاحا مىگوییم طراوت وجه، روى باز و گشاده.
شایان ذکر است که اندوههاى ما دو سنخ است.
1.حزن در امور دنیوى، مانند مصیبتها و گرفتاریهایى که براى انسان گاهى در دنیا پیدا میشود.مؤمنى که گرفتارى دنیوى برایش پیش آمده نبایددر روابط اجتماعى آن را بروز دهد .
2.حزن در امور اخروى، مانند خوف از خدا.در این موارد هم، باید حزن در دل باشد و در قیافه و چهره منعکس نشود.
مىگویند حضرت موسى (ع) براى مناجات به کوه طور مىرفت.در راه شخصى را دید که بلند صحبت مىکند، اظهار محبت مىکند، پیراهنش را چاک مىزند.وقتى به محل مناجات رسید حکایت حال او را با خدا باز گفت.خطاب رسید که اى موسى به او بگو نمىخواهد براى من سینه چاک کند، دلش را چاک بدهد تا ما در آن قرار بگیریم.
البته غم و اندوه مؤمن با حزن اولیائش نسبتى مستقیم دارد.همان طور که نشاط او با فرح و شادى اولیائش نسبت دارد، چون دلهاى مؤمنان با یکدیگر مربوط است.
در روایتى یکى از ائمه معصومین (ع) درباره شیعیان، فرمودهاند:
[/شیعتنا خلقوا من فاضل طینتنا یفرحون لفرحنا و یحزنون لحزننا/] (4)
شیعیان ما از باقیمانده طینت ما آفریده شدهاند.شادى آنها با شادى ما و حزنشان با حزن ما در ارتباط است.
آن گاه که اولیاى ایشان اندوهناکند، شیعیان نیز اندوهگیناند و وقتى شادند، پیروانشان نیز مسرورند.
[/اوسع شىء صدرا/]
مؤمن از روحى وسیع برخوردار است.برخى این جمله را به حلم تفسیر کردهاند.یعنى مؤمن اهل حلم است.برخى هم آن را به علم شرح کردهاند.البته تفسیر وسعت صدر به علم، بعید است.صدر همان روح است.روح مؤمن با ظرفیت است و در برابر مشکلاتى که براى خیلىها تحمل ناپذیر است، مقاومت مىکند.در روایتى آمده است: [/ «قر کریم» /] یعنى روح مؤمن به قدرى با کرامت است که بسیارى از مشکلات و امور را نادیده مىگیرد.هاضمهاش در تحمل مشقات بسیار قوى است.مؤمن مانند آب جارى است که بر اثر تماس با نجاست، نجس نمىشود.بعضى مردم مانند آب قلیل هستند که بر اثر برخورد با اندکى نجاست، نجس مىشوند، برخى نیز مانند آب کر هستند که باید به قدرى نجاست در آن وارد شود که بو و
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 57
اولین کلام
خداوند را شاکریم که توفیق داد جستجویی کوچک در دریای بی کران ادب فارسی داشته باشیم.پیشینه ی تاریخی و تمدن و فرهنگ این مرز و بوم گویای اشتیاق وافر و استعداد سرشار قوم ایرانی در رسیدن به علم و اخلاق و کمال است.یکی از ویژگی های ادبیات فارسی پویایی آن است.اگر به دقت بنگریم طی چند قرن گذشته اشعار،حکایات و داستان های شاعران و نویسند گان ایرانی امثال دیوان حافظ،مثنوی مولوی،گلستان و بوستان سعدی و...جنبه ی جهانی پیدا کرده است و جالب آنکه هر روز نسبت به روزهای قبل وهر سال نسبت به گذشته این پویایی بیشتر مشهود است.گویی حافظ برای انسان امروزی غزل سروده و گویا سعدی شیرازی همین دیروز حکایات دلنشین با مضامین تلخ و شیرین اجتماعی نوشته است.این سخنان چنان نغز و بی نظیر است که کهنه نمی شود و چنان محکم است که مرز نیز نمی شناسد. چه افتخاری بالاتر از اینکه ستاره هایی در آسمان ادب فارسی درخشیده اندکه هر روز تابناک تر ظاهر می شوند و پس از قرن ها همچنان سخن آن ها مصداق مشکلات زندگی انسان امروز است.با این مقدمه کوتاه روشن و بدیهی است که سخن گفتن ازشاعران نامداری که جزء نوادر روزگار خود و زمان حال می باشند بسیار دشوار است لذا ما در این مجموعه به زندگی نامه ـ شرح حال ـ و آثار این بزرگان پرداخته ایم که بیش از این در بضاعت ما نیست.امیدواریم مورد قبول واقع شود.
« شورای سر دبیری »
مقد مه
و خداوند تو را در سبز ترین روز ها آفرید و بهار رشته ای از گیسوان سر سبز توست . قبل از تو هیچ کجای زمین معطر نبود و رویای درختان تهی از بهاران بود. شب ژرف بود و شالیزارها سرد و پایان سال ، پایان زمستان نبود که آغاز آرزوهای یخزده و پراکنده بود . کسی نمی توانست آواز ماهی های قرمز را بشنود و در لابه لای علفها دنبال فردا بگردد.
*
و خداوند تو را زودتر از سیبها آفرید تا شاعران بهانه ای برای سرودن داشته باشند و کلمات کهنۀ خود را با ماه نو بیامیزند و به پای تو بریزند . چه دشوار است تماشای تو با چشمانی که جز پیش روی خود را نمی بینند .
**
باغ خشک بود و پنجره ها خاموش . گریه و لبخند نبود . فراق و پیوند نبود . نه دلی می تپید و نه نسیمی می وزید . روبه رو مه بود و زنجره ای که در خلوت خود ناشناس مانده بود . کسی منتظر صبحگاهان نبود . خبری از عطر های ناگهان نبود .
***
و خداوند تو را در نخستین باران جهان آفرید . نگاه پروانه ها که به تو افتاد ، زیبا شدند . نگاه درختان که به تو افتاد ، بهار شدند . نگاه صحرا که به تو افتاد ، دریا شد نگاه من که به تو افتاد ، انسان شدم .
****
و خداوند تو را در نخستین تنفس خود آفرید تا بشقابها و کوزه ها و ستاره هایی که در افقهای نامعلوم زندگی می کنند ، به شوق دیدار تو سبز شوند و سال را به پایان ببرند. (1)
*****
خدایا :
به من توفیق
تلاش در شکست ،
صبر در نومیدی ،
رفتن بی همراه ،
جهاد بی سلاح ،
کار بی پاداش ،
فداکاری در سکوت ،
دین بی دنیا ،
مذهب بی عوام ،
عظمت بی نام ،
خدمت بی نان ،
ایمان بی ریا ،
خوبی بی نمود ،
گستاخی بی خامی ،
مناعت بی غرور ،
عشق بی هوس ،
تنهایی در انبوه جمعیت و
دوست داشتن بی آنکه دوست بداند
روزی کن
« دکتر علی شریعتی »
*** حکایت
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 79
مقدمه
مطالعه زبان در سطوح مختلف ، همیشه محققان علوم مختلف از جمله فلسفه ، روانشناسی، مردم شناسی ، جامعه شناسی و بالاخص زبان شناسی را مجذوب خود کرده است .
بررسی ، شناخت و تبیین زبان بعنوان پدیده ای پیچیده ، زنده ، زایاو در حال تحول و چگونگی درک ویژگیهای این پدیده نیازمند رویکردی جزء نگر و ژرف کاوی در بن مایه های زایش ،شکل گیری و تولید واحدهای زبانی می باشد ضرورتی که در گذر زمان که با پیشرفت مداوم زبان شناسی و رشته های مرتبط بیش از پیش رخ مینماید.
در راستای این مطالعات و تحقیقات ، شاخهها و رویکردهای مختلف زبان شناسی چون تحلیل کلام ومعناشناسی ، کاربرد شناسی ، تحلیل کلام انتقادی تبلور پیدا کرده است.
فصل اول :
کلیات تحقیق
1-1 مقدمه
در این فصل به بیان ویژگیها و اصول مورد نیاز یک تحقیق علمی از قبیل طرح مسئله و بیان سئولات تحقیق ، فرضیهها ، اهمیت و ضرورت موضوع تحقیق ، اهداف و کاربردهای آن ، روش شناسی و محدودیتهای تحقیق پرداخته خواهد شد.
1-2 طرح مسئله و بیان سئوالات تحقیق:
همه محققان علاقه مند به بحث تحلیل کلام در جستجوی یافتن پاسخ به این سئوال هستند که کلام یا متن چگونه تولیدوتحلیل می گردد؟
آیا موقعیت و جهان پیرامون متن است که معنی را تعیین می کند یا خود متن به تنهایی میتواند نمایانگر معنی باشد ؟
چه ویژگیهایی در تشکیل یک متن یا کلام لازم است ؟
در این میان تفاوتهای کلامی ناشی از تفاوتها فرهنگی ، اجتماعی و جغرافیایی موجود در گونه های زبانی و زبانهای مختلف رخ می نماید . رساله حاضر در پی شناخت تفاوتهای کلامی در دو جامعهیزبانی ایرانی و غربی می باشد به منظور مشخص کردن چهار چوب موضوع مورد بررسی و اجتناب از گستردگی آن ، تفاوتهای کلامی سیاست پیشگان و رجال سیاسی غربی و ایرانی حول محور قطعیت و عدم قطعیت در سخنرانی ها و گفتگوهای ایشان مورد بررسی قرار خواهد گرفت.
تحقیق حاضر به لحاظ نظری با تکیه بر اصول و مبانی تحلیل کلاموتحلیل کلام انتقادی در صدد تبیین سئوالات زیر می باشد:
آیا وجوه مشترک ومتفاوتی در گفتمانهای رجال سیاسی ایرانی و غربی از نظر قطعیت و عدم قطعیت دیده می شود؟
آیا در چهارچوب نظریه هالیدی مسئله قطعیت و عدم قطعیت گفتمان ایرانی و غربی قابل تبیین است ؟
1-3 فرضیه تحقیق:
گفتمان سیاسی حاکم بر دو جامعه زبانی ایرانی و غربی متفاوتند .
در چارچوب نظریهی هالیدی مسئلهی قطعیت و عدم قطعیت در گفتگو های سیاسی ایرانی و غربی به طور جامع قابل تبیین است
1-4 اهداف و کاربرد تحقیق:
این تحقیق اهداف و کاربردهای ذیل را دنبال می کند .
1-4- 1 اهداف
الف) بررسی گفتمان های سیاسی از بعد تحلیل کلام انتقادی
ب) آشکار ساختن رابطه متن و ایدئولوژی:
تحلیل گفتمان از زمان پیدایش همواره در صدد بوده است تا نشان دهد که هیچ متن یا گفتار و نوشتاری بی طرف نیست بلکه به موقعیتی خاص وابسته است این امر ممکن است کاملا ناآگاهانه وغیر عامدانه باشد .
ج)ارائه روشی جدید در مطالعه متون ، رسانه ها ، و گفتمان سیاسی.
1-4-2 کاربردهای تحقیق:
الف) به دست دادن سازوکارهایی در جهت تشخیص متون مختلف از بعد تحلیل
کلام انتقادى
ب) استفاده از زبان در جهت معرفی دیدگاه های سیاسی فرهنگ های متفاوت . ج) به کار گیری راه کارهای نوین در امر ترجمه و تفسیر متون
کاربرد یافته های تحقیق در آموزش زبان از قبیل روش تدریس، مهارت های زبانی چون درک شنیداری ،خواندن، درک مطلب و دستور.
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 57
اولین کلام
خداوند را شاکریم که توفیق داد جستجویی کوچک در دریای بی کران ادب فارسی داشته باشیم.پیشینه ی تاریخی و تمدن و فرهنگ این مرز و بوم گویای اشتیاق وافر و استعداد سرشار قوم ایرانی در رسیدن به علم و اخلاق و کمال است.یکی از ویژگی های ادبیات فارسی پویایی آن است.اگر به دقت بنگریم طی چند قرن گذشته اشعار،حکایات و داستان های شاعران و نویسند گان ایرانی امثال دیوان حافظ،مثنوی مولوی،گلستان و بوستان سعدی و...جنبه ی جهانی پیدا کرده است و جالب آنکه هر روز نسبت به روزهای قبل وهر سال نسبت به گذشته این پویایی بیشتر مشهود است.گویی حافظ برای انسان امروزی غزل سروده و گویا سعدی شیرازی همین دیروز حکایات دلنشین با مضامین تلخ و شیرین اجتماعی نوشته است.این سخنان چنان نغز و بی نظیر است که کهنه نمی شود و چنان محکم است که مرز نیز نمی شناسد. چه افتخاری بالاتر از اینکه ستاره هایی در آسمان ادب فارسی درخشیده اندکه هر روز تابناک تر ظاهر می شوند و پس از قرن ها همچنان سخن آن ها مصداق مشکلات زندگی انسان امروز است.با این مقدمه کوتاه روشن و بدیهی است که سخن گفتن ازشاعران نامداری که جزء نوادر روزگار خود و زمان حال می باشند بسیار دشوار است لذا ما در این مجموعه به زندگی نامه ـ شرح حال ـ و آثار این بزرگان پرداخته ایم که بیش از این در بضاعت ما نیست.امیدواریم مورد قبول واقع شود.
« شورای سر دبیری »
مقد مه
و خداوند تو را در سبز ترین روز ها آفرید و بهار رشته ای از گیسوان سر سبز توست . قبل از تو هیچ کجای زمین معطر نبود و رویای درختان تهی از بهاران بود. شب ژرف بود و شالیزارها سرد و پایان سال ، پایان زمستان نبود که آغاز آرزوهای یخزده و پراکنده بود . کسی نمی توانست آواز ماهی های قرمز را بشنود و در لابه لای علفها دنبال فردا بگردد.
*
و خداوند تو را زودتر از سیبها آفرید تا شاعران بهانه ای برای سرودن داشته باشند و کلمات کهنۀ خود را با ماه نو بیامیزند و به پای تو بریزند . چه دشوار است تماشای تو با چشمانی که جز پیش روی خود را نمی بینند .
**
باغ خشک بود و پنجره ها خاموش . گریه و لبخند نبود . فراق و پیوند نبود . نه دلی می تپید و نه نسیمی می وزید . روبه رو مه بود و زنجره ای که در خلوت خود ناشناس مانده بود . کسی منتظر صبحگاهان نبود . خبری از عطر های ناگهان نبود .
***
و خداوند تو را در نخستین باران جهان آفرید . نگاه پروانه ها که به تو افتاد ، زیبا شدند . نگاه درختان که به تو افتاد ، بهار شدند . نگاه صحرا که به تو افتاد ، دریا شد نگاه من که به تو افتاد ، انسان شدم .
****
و خداوند تو را در نخستین تنفس خود آفرید تا بشقابها و کوزه ها و ستاره هایی که در افقهای نامعلوم زندگی می کنند ، به شوق دیدار تو سبز شوند و سال را به پایان ببرند. (1)
*****
خدایا :
به من توفیق
تلاش در شکست ،
صبر در نومیدی ،
رفتن بی همراه ،
جهاد بی سلاح ،
کار بی پاداش ،
فداکاری در سکوت ،
دین بی دنیا ،
مذهب بی عوام ،
عظمت بی نام ،
خدمت بی نان ،
ایمان بی ریا ،
خوبی بی نمود ،
گستاخی بی خامی ،
مناعت بی غرور ،
عشق بی هوس ،
تنهایی در انبوه جمعیت و
دوست داشتن بی آنکه دوست بداند
روزی کن
« دکتر علی شریعتی »
*** حکایت