لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 14
جامعیت قرآن از نگاه احادیث
مقدمه بحث در مورد جامعیّت قرآن، از دیرباز تاکنون مورد توجه مفسّران و قرآن پژوهان بوده است و با توجه به تصریح قرآن در خصوص اصل جامعیّت، همگان آن را پذیرفته اند؛ گرچه درباره محدوده آن اختلاف کرده اند. عدّه اى قائل به جامعیت مطلق قرآن شده اند و نتیجه گرفته اند که در قرآن، تمام آنچه که مى توان نوعى ادراک و فهم به آن پیدا نمود، وجود دارد؛ هرچند عقل و درک ما از شناختن آن قاصر است. سیوطى پس از برشمردن جمعى از علوم که از قرآن استنباط مى گردد، مى نویسد: … علوم دیگرى را نیز در بر دارد، از جمله: طب، مناظره، هندسه، جبر و مقابله، نجوم و غیر اینها.1 غزالى در«احیاءالعلوم» و «جواهر القرآن»2، زرکشى در«البرهان»3 و شمارى دیگر این نظریه را پذیرفته اند؛ البته زرکشى، مراد از تمام علوم را اصول کلّى آنها مى داند. در مقابل دیدگاه اول، گروهى معتقدند اگر هم بحثى از علوم(غیر از علم دین) در قرآن آمده، فقط جنبه هدایتى و تربیتى آن مورد نظر بوده است. براى نمونه مى توان از شاطبى و دکتر ذهبى4 و علامه طباطبایى نام برد. علامه طباطبایى مى فرماید: چون قرآن کریم کتاب هدایت است و جز این، کارى ندارد، لذا ظاهرا مراد از«کلّ شىء» همه آن چیزهایى است که برگشتش به هدایت است، از معارف حقیقیه مربوط به مبدأ و معاد و اخلاق فاضله و شرایع الهیه و قصص و مواعظى که مردم در هدایت و راه یافتنشان به آن محتاجند؛ و قرآن، تبیان همه اینهاست.5 در بررسى دیدگاههاى دو طرف، استناد به مجموعه روایات، کمتر به چشم مى خورد و مهمترین دلیل آنها آیه معروف«تبیانا لکل شىء»6 است که هر کس در تفسیر آن، یار ظنّ خویش گردیده است. در این نوشتار، تا آنجا که امکان داشته است، روایات مربوط به این بحث، جمع آورى و به پنج دسته تقسیم شده و معناى جامعیّت و شرط آن، روشن گردیده است و در نهایت، دسته ششم روایات آورده شده که در سبک و سیاق پنج دسته اول نیست؛ بلکه نشان مى دهد که سنّت هم باید در کنار قرآن باشد، تا بیان کننده و روشنگر جامعیّت قرآن باشد؛ گرچه همان طور که بعدا نشان خواهیم داد، از گروه پنجم روایات هم مى توان این مطلب را فهمید؛ ولى در گروه ششم، به لزوم همراهى کتاب و سنّت براى انتقال مفاهیم، تصریح گردیده است. قبل از ورود به بحث، تذکّر چند نکته ضرورى است: اولا، یکى از معدود ابواب حدیثى که در بین روایات موجود در آنها تعارضى وجود ندارد، همین بحث جامعیت قرآن است و اگر در ظاهر هم اختلافى باشد، به راحتى جمع عرفى بین آنها صورت مى گیرد. ثانیا، از کنار هم قرار دادن روایات، به تدریج معناى«جامعیت» روشن خواهد شد. ثالثا، همه روایات مرتبط با موضوع جامعیت قرآن، در این نوشتار نیامده اند؛ ولى سعى شده است که سند روایات نیز ملاحظه شوند و روایات قوى تر مورد استشهاد قرار گیرند. دسته اول: در این دسته، روایاتى است که دلالت دارند«تمام علوم و احتیاجات انسان، در قرآن وجود دارد»: 1ـ به عنوان نمونه، امام صادق(ع) قسم خوردند که هیچ گاه انسان در حسرت نخواهد بود که چرا فلان مطلب در قرآن وجود ندارد: إنّ اللّه عزّوجلّ أنزل فى القرآن«تبیانا لکلّ شىء» حتى واللّه ما ترک شیئا یحتاج الیه العبد، حتى واللّه ما یستطیع عبد أن یقول«لوکان فى القرآن هذا» الاّ و قد أنزله الله فیه؛7 خداوند آیه«تبیانا لکل شىء» را نازل کرد و به خدا قسم از آنچه انسان به آن نیاز دارد فروگذار نکرد و به خدا قسم هیچ کس قادر نیست بگوید«اى کاش فلان مطلب در قرآن وجود داشت»؛ زیرا هر آنچه انسان نیاز داشته باشد، خداوند در مورد آن، آیه اى نازل کرده است. 2ـ امام باقر(ع) همین مضمون را با اندکى تفاوت بیان فرموده اند: إن اللّه تبارک و تعالى لم یدع شیئا تحتاج الیه الامّة الى یوم القیامة الاّ أنزله فى کتابه؛8 خداوند آنچه را که امّت تا روز قیامت بدان احتیاج دارند، در قرآن آورده و براى رسولش بیان فرموده است. 3ـ سماعةبن مهران از امام کاظم(ع) سؤال مى کند:«آیا پیامبر(ص)، در زمان خود، آنچه را که مردم احتیاج داشتند بیان فرمود؟» حضرت، علاوه بر آنکه جواب مثبت دادند، اضافه کردند:«بله؛ آنچه را تا روز قیامت، مردم نیاز دارند بیان کرده است»: أصلحک اللّه، أتى رسول اللّه الناس بما یکتفون به فى عهده؟ قال: نعم و ما یحتاجون الیه الى یوم القیامة.9 4ـ امام على(ع) در بیانى که در مورد اختلاف علما در فتواست، فرمود: …أم أنزل اللّه دینا ناقصا فاستعان بهم على اتمامه، أم کانوا شرکاء فلهم أن یقولوا و علیه أن یرضى، أم أنزل اللّه دینا تامّا فقصر الرسول(ص) على تبلیغه و أدائه، واللّه سبحانه یقول«ما فرّطنا فى الکتاب من شىء» و «فیه تبیان کلّ شىء»؛10 …یا خداوند، دین ناقص فرستاده و از این عالمان در تکمیل آن یارى خواسته؟ یا اینان شرکاى اویند و حق دارند بگویند و باید خشنود باشد از راهى که آنان مى پویند؟ یا دینى که خدا فرستاده، تمام بوده و پیامبر(ص) در رساندن آن کوتاهى نموده؟ در حالى که خداوند سبحان گوید: «فرو نگذاشتیم در کتاب، چیزى را» و گوید که «در آن، بیان هر چیزى هست». اضافه بر این چهار مورد که نقل شد، روایاتى دیگر نیز به همین مضمون وارد شده است.11 نتیجه این دسته روایات که ائمه به طور مطلق فرموده اند«همه چیز در قرآن وجود دارد»، اثبات جامعیت مطلق براى قرآن است؛ امّا چهار دسته روایت دیگر وجود دارد که اطلاق فوق را محدود نموده، به تدریج روشن مى کند که مراد از این علوم چیست.
دسته دوم: دسته دیگر، دو خبر است به این مضمون که«علم اوّلین و آخرین در قرآن است و باید با تفکر در معانى قرآن، به آن علوم دست یافت». پیامبر(ص) فرمود: من أراد العلم فلیثور القرآن فانّ فیه علم الأوّلین و الآخرین.12 در نقل دیگرى از عبداللّه بن مسعود، صحابى معروف پیامبر(ص)، به همین معنا اشاره شده است: إذا أردتم العلم فأثیروا القرآن فإنّ فیه خبر الأوّلین و الآخرین؛ 13 اگر به دنبال علم هستید، با تفکّر در معانى قرآن آن را بیابید؛ چون خبر اولین و آخرین در قرآن یافت مى شود. گرچه نقل دوم، در اصطلاح، روایت نیست و در اصطلاح علم«درایةالحدیث» به آن خبر مى گویند، ولى در همان علم، گفته شده است که بعضى خبرها به گونه اى است که محتواى آن، گواه عدم صدور آن از اشخاص عادى و غیر معصوم است. لذا حداقل براى تأیید روایت اوّل، مى توان از این خبر استفاده نمود.
دسته سوم: دسته سوم، دو روایت است که از مجموع آنها استفاده مى شود که«جمیع احکام مورد نیاز مردم، در قرآن آمده است». البته در دسته ششم روایات، بیان خواهیم کرد که فهم این احکام و حدود آنها با توجه به سنّت است.
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 11
شریعتی و مطهری ، از نگاه یکدیگرمرور سیر تاریخی تقابلات آیت الله مرتضی مطهری و دکتر علی شریعتی
شاید مطهری که خود جزو موسسین حسینیه ارشاد بود و در آنجا سالها درس داده بود و در میان قشر دانشجو و روشنفکر مقام بالایی داشت نمی توانست ببیند که از حسینیه کنار رفته و به جایش کسی آمده که پای هر درسش ۵۰۰۰ نفر جوان می نشستند و او مجبور بود در مسجد الجواد حرفهایش را برای ۲۰..۳۰ نفر بزند که تازه اکثر آنها پیرمرد بودند.
مقدمه:
آیت الله مطهری و دکتر شریعتی دو مرد تاثیر گذار در انقلاب ایران بودند. نه می توان زحمات مطهری را نادیده انگاشت و نه می شود به شریعتی بی اعتنا بود. این دو (در کنار دیگر بزرگان) بار فرهنگی انقلاب را به دوش کشیدند. ذهن ها را آماده کردند و طرحی نو در انداختند. گرچه تاثیر گذاری شریعتی در نسل جوان بیشتر بود و معلم انقلاب لقب گرفت اما نقش مطهری را که از بنیانگذاران حسینیه ارشاد بود نیز نمی توان در آگاهی دادن و تعلیم و تربیت آن نسل انکار کرد. شریعتی با آن بیان جذاب و گیرایش (که مارکسیسیت ها را یکضرب شیعه می کرد!) اسلام را از پستو بیرون کشید و پایه گذار یک حرکت پرخروش مردمی شد. اسلام و مذهب را بی واسطه فهمید. اینگونه شد که توانست با فهم نو از دین و مذهب سیل جوانان را به حسینیه ارشاد سرازیر کند چنانکه در هر درس ۵۰۰۰ نفر پای صحبتش می نشستند. مقصود از این نوشته نه تمجید از شریعتی است و نه تجلیل از مطهری ؛ نه تخریب شریعتی است و نه تنبیه مطهری. تنها شرح و بسط یک درگیری فکری است بین یک عالم اسلامی و یک روشنفکر دینی(1). دعوای یک ملای کور و یک خاموش فکر غربزده نیست. کشمکش فکری است میان یک روحانی علوی و یک متفکر اسلامی. قصد ما بزرگ نمایی و یا تخریب وجهه ی این دو نیست. تحقیق و تحلیلی است بر این دو بزرگوار که شاید " فاعتبروا یا اولی الابصار.... "
حسینیه ارشاد موسسه ای مذهبی فرهنگی بود که در سال ۱۳۴۲ به همت محمد همایون و علی آبادی و ناصر میناچی با همفکری مطهری تاسیس شد. تعیین سیاست عمومی و انتخاب سخنرانان اکثرا به عهده ی مطهری بود (2) سال ۱۳۴۵ مطهری از استاد محمد تقی شریعتی دعوت می کند تا برای سخنرانی به ارشاد بیاید و استاد تا سال ۱۳۴۶ در محل موقت حسینیه به ایراد سخنرانی می پرداخت. در سال ۴۸ که موضوع چاپ نشریات داخلی حسینیه پیش آمد مطهری اولین نشریه حسینیه را در دو جلد به نام "محمد خاتم پیامبران" منتشر کرد. مطهری از شریعتی دعوت می کند تا مقاله ای برای این نشریه بفرستد و در نامه ای به دکتر می نویسد: "برادر عزیز دانشمندم. قلب خود شما گواه است که چقدر به شما ارادت می ورزم..."(3) دکتر شریعتی برای این کتاب دو مقاله فرستاد ۱- هجرت تا وفات ۲- سیمای محمد. و به مطهری اجازه داده بود که هر یک از این مقالات را که می پسندد چاپ کند." مطهری چنان از خواندن زندگی محمد به وجد آمده بود که آنرا سه بار به طور کامل خوانده بود. مطهری هر دو مقاله را چاپ کرد و در نامه ای به پدر شریعتی از او تجلیل و تمجید کرد"(4)
با انتشار این دو مقاله سیل انتقادات و حمله ها از روحانیون سنتی شروع شد. "چرا جلوی اسم محمد "حضرت" و "ص" نگذاشته ؟(5) مطهری در مقابل این حملات ایستاد و از شریعتی دفاع کرد. درباره ی شریعتی گفته بود:" چون رشته او جامعه شناسی است و خوب هم درس خوانده و کاملا بر اعصابش مسلط است در بیان الفاظ معرکه است. چون جوانها از فکلی ها کمتر بحث های دینی شنیده اند و او هم به زبان جوان ها صحبت می کند اینست که بیشتر از ما طالب دارد."(6)
شریعتی از سال ۴۵ با سخنرانی "مخروط جامعه شناسی" همکاری خود را با ارشاد آغاز می کند. تا جایی که به قول خود شریعتی حسینیه با خون و فکر و شخصیتش عجین می شود(7)رضا داوری در بیان خاطره ای از دیدار با مرحوم مطهری می گوید:" ایشان (مطهری) زبان به ستایش شریعتی گشودند و گفتند: بعضی از مقالات دکتر شریعتی و از جمله زن در چشم و دل محمد را هیچ یک از ما نمی توانستیم بگوییم.
با آمدن شریعتی و استقبال شدید دانشجویان رفته رفته مرحوم مطهری نسبت به شریعتی بدبین می شود. جای تمجید ها, تنقید ها نشست و جای تکریم ها ,تعذیب ها. اطرافیان نیز به این اختلاف دامن می زدند. پرویز خرسند می گوید: "روزی برای برداشتن وسایل مورد نیاز به حسینیه آمدم. در گوشه ی سالن آقای ... را دیدم که با مرحوم مطهری گفتگو می کرد. از کنارشان که گذشتم اسم شریعتی را شنیدم و اینکه چه کسی باید برود و چه کسی باید بماند. کنجکاو شدم وایستادم. آقای ... به مرحوم مطهری می گفتند: "بین شما و دکتر شریعتی فقط یکی باید اینجا بماند و تصمیم قطعی است. مرحوم مطهری گفتند حالا چه کسی قرار است بماند؟ آقای ... پاسخ داد: چون جوان ها استقبال بیشتری از دکتر شریعتی دارند قرار است ایشان بماند. مرحوم مطهری خیلی ناراحت شد". من تصور کردم که این تصمیم هیئت مدیره است و خود دکتر هم قضیه را می داند. بلافاصله به آپارتمان برگشتم و داستان را برای شریعتی گفتم. متوجه شدم او کاملا بی خبر است. وقتی حرفهایم را شنید با عصبانیت گفت:"این احمقانه ترین کاری بود که می توانستند انجام دهند.این ها نمی فهمند که نه حضور مطهری عرصه را بر من تنگ می کند و نه حضور من مانع کار اوست. او استاد فلسفه وحکمت است و من جامعه شناسی درس می دهم و این هر دو برای جامعه ی جوان ها مفید است"(8)
با روشن شدن افکار شریعتی و تز اسلام منهای روحانیت و انتقاد به مجلسی و خواجه نصیر ,مطهری که زمانی دائما از شریعتی و افکارش و زبانش تعریف می کرد کم کم شروع به موضع گیری در مقابل شریعتی نمود. البته باید گفت که خود مرحوم مطهری به انتقاد از روحانیون اعتقاد داشت اما می گفت این ما هستیم که باید خودمان را نقد کنیم و دخالت کردن غیر روحانیون در مباحث دینی را بر نمی تابید. به همین دلیل مرحوم مطهری جلسه ای را تشکیل داد تا برای سخنرانان ضوابط و معیار هایی در نظر گرفته شود. شاید بیشتر این ضوابط به خاطر این بود که شریعتی از حسینیه کنارگذاشته شود.(9) در این تبصره ها عدم تجاهر به فسق و پایبندی به تقوا و پرهیز از گناهان کبیره گنجانده شده بود. به قول محمد همایون صاحب حسینیه: "پس لطف کنید یک تبصره هم بگذارید که سخنران کچل هم نباید باشد! (اشاره به اینکه همه ی این ضوابط به خاطر حذف شریعتی است) اما چگونه می شد شریعتی را حذف کرد؟ شریعتی ای که شهرت حسینیه مدیون او بود. ناصر میناچی می گوید: "حسینیه ای که در طول چندین سال فعالیتش فقط توانسته بود ۲ جلد کتاب محمد خاتم پیامبران بیرون دهد و جلد دوم با عدم استقبال مردم مواجه شده بود و اگر جلد اول به چاپهای بعدی
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 7
زندگی دکتر محسن رضایی در یک نگاه
دکتر رضایی 18 سال فعالیت سیاسی و 18 سال فعالیت نظامی داشته است. دلیل این تنوع شغلی ضرورت های ملی و اسلامی بود که وی احساس می کرد. از سن 15 سالگی وارد مسایل سیاسی شده و در سن 18 سالگی در دوران شاه به زندان افتاده است. پس از 10 سال کار سیاسی به دلیل شورش ها و اشغال کشور به فعالیت نظامی مشغول شده و پس از 18 سال فعالیت نظامی مجددا وارد عرصه سیاست شده و دوره جدید فعالیت خویش را آغاز نموده است. در تمامی این مراحل از پایین به بالا حرکت کرده و در اثر تلاش و زحمت های خود مسئولیت های خطیری را عهده دار شده است. همواره بنابر پیشامدها و ضرورت ها در مسئولیت های متفاوتی ایفای نقش کرده است وهیچگاه لباس مانع او درخدمت به مردم در جای که به امثال وی احتیاج باشد نبوده است. از لباس سیاست به لباس رزم و از لباس نظامی مجددا به لباس سیاست رفته است. محسن رضایی درسال 1333 در یکی از روستاهای مسجد سلیمان به دنیا آمد. درسن 14 سالگی (1347) با کمک دو نفر از دوستان نوجوانش انجمن دین و دانش را دریکی از مساجد شهرستان مسجد سلیمان بنیان نهاد. انبار کوچکی در طبقه فوقانی یک مسجد را با تعمیراتی به کتابخانه تبدیل کرد و انجمن را در آنجا تاسیس نمودند. به علم فیزیک علاقه مند بود. در سال هفتم و هشتم دبیرستان (1348 ) بود که کتابهایی از جمله "ماده، زمین و آسمان" اثر ژرژ کاموف را مطالعه کرد و مجله دانشمند یکی از معتبرترین مجلات علمی کشور را به صورت دائم می خوانده است. در کنکور دانش آموزی سال 1349 هنرستان شرکت نفت از بین انبوهی از متقاضیان با رتبه نهم پذیرفته شد. در همانجا بود که فعالیت سیاسی وی شروع شد و تا سال 1358 ادامه یافت. در دوران دبیرستان گروهی را تشکیل داد و در آن به فعالیت سیاسی پرداخت. در سال 1353 که سازمان مجاهدین خلق به انحراف کشیده شد، گروه اسلامی منصورون را با الهام از آیه شریفه «انهم لهم المنصورون وان جندنا لهم الغالبون» که طرفدار حضرت امام (ره) بود را بنا گذاشت.
پس از پیروزی انقلاب, شورش ها و ناامنی ها و احتمال کودتا علیه انقلاب اوج گرفت، در نتیجه وی وارد عرصه خدمت دیگری گردید. عرصه دفاع از امنیت مردم وتمامیت ارضی کشور عرصه دفاع از ناموس و اقتدار عرصه مردان مرد. اولین دوره فعالیت سیاسی او شامل چند مقطع بود که عبارتند از: 1- مقطع فرهنگی علمی (49-1347)2- مقطع فرهنگی سیاسی(52-1349)3- مقطع سیاسی چریکی(57-1352)4- مقطع حزبی (58-1352)
نوجوان سیاسی: از سن 14 تا 16 سالگی در کنار تحصیلات دبیرستانی به فعالیت های فرهنگی، علمی مشغول بود. یکی از بنیانگذاران انجمن دین و دانش بود. در این مقطع با قرآن و نهج البلاغه و کتب دینی از یک طرف و کتب علمی به خصوص فیزیک از طرف دیگر آشنا شد. این مقطع از سال 1347 شروع شد وتا سال 1349 ادامه یافت. مقطع دوم که از سال 1349 شروع شد، مقطع ترکیب فعالیتهای فرهنگی با فعالیت سیاسی بود. کتب سیاسی از قبیل کتابهای دکتر شریعتی و مهندس بازرگان را مورد مطالعه قرار داد. دراین سالها با مبارزات ملت ایران آشنا شد. تا سال 1352 به همین منوال ادامه یافت که در این زمان دستگیر و به مدت 6 ماه زندانی گردید که با تجربه اندوزی او موجب شد که راه مبارزه را جدی تر ادامه دهد.
چریک جوان: در سال 1353 در کنکور سراسری در دانشگاه علم و صنعت رشته مهندسی مکانیک قبول شد. سپس تشکیل خانواده داد. یک برنامه خودسازی برای مبارزه ای جدی تر آغاز کرد ولی خیلی زود ساواک حساس شده و به سراغ او می رود. اطلاعاتی را در مورد او به دست می آورد که در دستگیری سال 1352 فاقد آن اطلاعات بود. لذا محسن رضایی زندگی مخفی را آغاز می کند تا به دست ساواک گرفتار نشود. اگر این بار دستگیر می شد یا به زندان محکوم می شد و یا ممکن بود زیر شکنجه به شهادت برسید. مقطع سوم زندگی او در دوره اول فعالیت سیاسی با زندگی مخفی شروع می شود. فعالیت های سیاسی در اختفا از سال 1352 تا 1357 که انقلاب اسلامی به پیروزی رسید، ادامه داشت. وی در این مدت با دوستانش ابتدا به تحقیق و پژوهش در مبانی اعتقادی، سیاسی و احوالات اجتماعی پرداخت. "اینکه چگونه می شود یک انقلاب مردمی و اسلامی را با موفقیت ایجاد کرد" مورد مطالعه و تحقیق قرار گرفت.از همین رهگذر به امام و روحانیت رسید. از طرف دیگر انحراف منافقین در سال 53 و 54 موجب شد که ضرورت ارتباط فکری و عقیدتی با روحانیت و افکار امام برای او ضرورت بیشتری پیدا کند. در حقیقت دو برداشت کلیدی آنها را به امام سوق می دهد: 1- برای جلوگیری از انحرافات فکری باید به روحانیت و اندیشه های سیاسی حضرت امام (ره) روی آورد. 2- برای مردمی کردن انقلاب و کسب پیروزی باید سراغ روحانیت و حضرت امام(ره)رفت.به همین دلیل سال 1355 که هنوز جنبش جدید امام آغاز نشده بود, گروه منصورون به اندیشه های سیاسی امام(ره) گرایش یافته بود. لذا با شروع فعالیت حضرت امام (ره) در سال 1356 گروه منصورون بدون تردید وخیلی سریع به حرکت امام پیوست. در ساماندهی تظاهرات مردمی و پخش اعلامیه ها و اقدام به چند عملیات مسلحانه در کنار تظاهرات مردمی و برای حمایت از آنان و جلوگیری از سرکوب مردم وارد صحنه شد. یکی از مهمترین عملیاتی که این گروه انجام داد و مبارزه ملت ایران را تقویت کرد، شکستن رعب و اختناقی بود که گارد شرکت نفت در محاصره کارگران متحصن شرکت نفت به وجود آورده بود. حضرت امام(ره) ازکارکنان شرکت نفت خواسته بود که شیرهای نفت را ببندند. آنها به دستور امام(ره) تحصن کرده و دست از کار کشیده بودند. صدور نفت به خارج قطع شد که این امر آثار زیادی به دنبال داشت. از یک طرف شرکت های نفتی غربی دچار آسیب شدند. از سوی دیگر صادرات نفت به اسرائیل قطع شده بود. درآمدهای دولت متوقف شده بود. حتی سوخت به ادوات ارتش و خودروهای پلیس نمی رسید. به همین دلیل بود که شاه با تمام قدرت برای شکستن اراده کارگران و کارمندان شرکت نفت وارد عمل شد. حقوق آنها را قطع کرد. فشار گارد و
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 14
اقتصاد ایران از نگاه شاخص های کلان
در این قسمت به عمده ترین شاخص های اقتصاد کلان که می تواند وضعیت اقتصادی کشور را مشخص نماید اشاره می گردد :
1- نرخ تورمنرخ تورم در 4 سال اخیر منتهی به سال 1383 به ترتیب برابر با 4/11 ، 8/15 ، 6/15 و 2/15 درصد بوده است که از میانگین هندسی برابر با 4/14 درصد برخوردار می باشد . این در حالی است که نرخ تورم جهانی و نرخ تورم در کشورهای درحال توسعه در سال 2002 به ترتیب برابر با 4/3 و 8/5 درصد بوده است . انجام اصلاحات اقتصادی در شرایطی که نرخ تورم پائین است امکان موفقیت بیشتری دارد ، بنابراین کاهش تورم باید یک اولویت دائمی باشد . در شرایطی که نرخ تورم بالاست ، به تبع آن نرخهای سود تسهیلات بانکی بالا خواهد بود و توجیهاتی را برای کاهش ارزش پول ملی خواهند داشت که تاثیرات نامناسب اقتصادی را در پی خواهد داشت . مهمترین عامل تورم در کشور ، رشد بالای نقدینگی است که بر اساس تحقیقات انجام گرفته در حدود 70 الی 80% تورم را ناشی از رشد بالای نقدینگی برآورد نموده اند . در طول 4 سال منتهی به سال 1383 ، متوســط رشد نقدینگی در حدود 29 درصد بوده است که بسیار بالاســـت و با هیــچ توجیه اقتصادی قابل دفاع نمی باشد . رشدبالای نقدینگی درکشور بیشتر ، ازعدم انضباط مالی دولت . رشد بی رویه بودجه های سالانه و کاهش ارزش پول ملی حاصل شده است . ما در حال حاضر در دنیای با تورم پائین زندگی می کنیم که کاهش تورم را دراین شرایط آسانتر می سازد . همچنین بدلیل امکان تعامل مناسب تر با دنیا و همخوانی بیشتر با آن ، هدف کاهش تورم الزامی تر می گردد . علاوه بر مسئله عنوان شده ، عدم هدایت مناسب نقدینگی موجود به فعالیت های مولد ، عدم برقراری مالیات مناسب بر بخشهای مختلف اقتصاد ، بویژه بخش های غیر مولد ، رشد قیمت بسیاری از کالاها و خدمات دولتی حتی بیش از نرخ تورم در شش سال گذشته ( به استثناء سال 1384 ) و کاهش ارزش پول ملی در ایجاد نرخ تورم دو رقمی موثر بوده است . تورم پائین ، امکان تصمیم گیری اقتصادی را برای تمام شهروندان آسان تر می نماید و تخصیص منابع را کارآ تر می سازد و اثرات مثبت بر توزیع درآمد دارد .
2- درآمد ناخالص ملی سرانه و رشد تولید ناخالص داخلی براساس اطلاعات مندرج درنماگرهای توسعه جهانی ازانتشارات بانک جهانی، درآمدناخالص ملی سرانه ما در سال 2003 ، برابر با 2010 دلار بوده است و این در حالی است که متوسط دنیا در مورد این شاخص در سال 2003 ، 5510 دلار ، متوسط کشورهای خاورمیانه و شمال آفریقا ، 2390 دلار و متوسط کشورهای با درآمد متوسط در این سال ، 1930 دلار بوده است . همانطور که ملاحظه می گردد ، فاصله ما با متوسط دنیا زیاد است و کمتر از متوسط کشورهای " خاورمیانه و شمال آفریقا " درآمد ناخالص ملی سرانه داشته ایم . این بدین مفهوم است که راه سخت و پر تلاشی را برای رسیدن به اهداف سند چشم انداز 20 ساله و رسیدن به جایگاه اول اقتصادی ، علمی و فن آوری در سطح منطقه آسیای جنوب غربی در پیش داریم . وضعیت تولید ناخالص ملی سرانه با معیار برابری قدرت خرید ( ppp ) کمی بهتر از وضعیت گفته شده است . تولید ناخالص ملی سرانه با معیار برابری قدرت خرید ، برای سال 2003 و 2004 برای کشور به ترتیب برابر با 8280 و 8670 دلار بوده است . با این معیار از نقطه نظر تولید ناخالص ملی سرانه در حول و حوش متوسط جهانی قرار داشته ایم زیرا سهم ما از جمعیت جهان در سال 2003 ، 1/1 درصد ، سهم ما از تولید ناخالص داخلی جهانی برابر با 37/0 درصد و سهم ما از تولید ناخالص داخلی جهانی با معیار برابری قدرت خرید ، برابر با 14/1 درصد بوده است ( آمار EIU ، MAY سال 2005 ) . رشد تولید ناخالص داخلی نیز در 4 سال منتهی به سال 1383 به ترتیب برابر با 3/3 ، 5/7 ، 7/6 و 6/4 درصد بوده است که از میانگین هندسی در حدود 3/5 درصد در طول 4 سال برخوردار بوده است . این در حالی است که رشد تولید ناخالص داخلی جهانی در سال 2003 ، 8/2 درصد ، رشد تولید ناخالص داخلی کشورهای با درآمد متوسط ، 9/4 درصد ، رشد تولید ناخالص داخلی کشورهای خاورمیانه وشمال افریقا ، 7/5 درصد ، رشد کشورهای با درآمد پائین 9/6 درصد و رشد کشورهای با درآمدهای بالا 2/2 درصد بوده است ( آمارهای بانک جهانی ) . همانطور که ملاحظه می گردد ، کشورهای با درآمد متوسط و کشورهای با درآمد پائین از رشد تولید ناخالص داخلی بیشتری نسبت به کشورهای با درآمد بالا برخوردارند و این به دلیل وجود ظرفیتهای خالی بیشتر در این کشورها و امکان رشد بیشتر در این کشورهاست . از آنجائی که هدف ما در افق 20 ساله ، قدرت اول در سطح منطقه می باشد ، باید دائمآ وضعیت خود را نسبت به جهان و کشورهای منطقه مورد سنجش قرار دهیم . همانطور که ملاحظه می گردد رشد تولید ناخالص داخلی ، طی زمان از نوسانات زیادی برخوردار بوده است و یکی از مهمترین متغیرهای تاثیر گذار بر آن ، قیمت نفت و درآمدهای نفتی بوده است که امکان رشد با ثبات اقتصادی را ســلب نموده است . رقم برآوردی رشد تولید ناخالص داخلی برای سال 1383 ( 6/4 درصد ) ، با توجه به درآمدهای بالای نفتی کشور در این سال ، پائین می باشد که تا حدودی می تواند ناشی از کاهش سرمایه گذاری در مسکن ، وضعیت نامناسب بورس اوراق بهادار و کندی تصمیــم گیری برای انجام فعالیت های اقتصادی قبل از انتخابات نهم ریاست جمهوری باشد . افزایش بهره وری و ظرفیت سازی دو سیاست توسعه ای است که می تواند رشد اقتصادی را افزایش داده و ما را به هدف اصلی رشد اقتصادی بالا و با ثبات رهنمون سازد .
3- نرخ بیکاری بر اساس آمار مرکز آمار ایران ، نرخ بیکاری در سالهای 1381 ، 1382 و در سه ماهه سوم سال 1383 به ترتیب برابر با 8/12 ، 4/11 ، 3/10 درصد گزارش شده است . همچنین نرخ بیکاری در مناطق شهری کشور بر اساس آمار بانک مرکزی جمهوری اسلامی ایران در سالهای 1382 و 1383 ، یکسان و برابر با 9/11 درصد بوده است . به رغم کاهش نرخ بیکاری در سال 1382 نسبت به سال 1381 ، جمعیت بیکار کشور بالغ بر 5/2 میلیون نفر است که لازم است در سال های آینده اقدامات لازم برای کاهش آن به عمل آید ( گزارش اقتصادی سال 1382 و نظارت بر عملکرد سال چهارم برنامه سوم توسعه ) . براساس گزارش شورای عالی اشتغال ، در 4 سال اول برنامه سوم ، بیش از 600000 شغل کمتر از هدف برنامه ایجاد شده است که به معنی تحقق در حدود 79 درصد اهداف برنامه است . دولت به منظور کاهش نرخ بیکاری دست به اقداماتی زده است که بسیاری از انها به دلیل عدم نگاه بلند مدت به رفع معضل بیکاری ، موفق نبوده اند از جمله طرح ضربتی اشتغال که تحقیقات صورت گرفته در مورد عملکرد آن ، گویای عدم توفیق این طرح نسبت به اهداف اولیه آن بوده است . برای رفع مشکل بیکاری توجه به آموزشهای رسمی و غیر رسمی ، هماهنگ سازی سیستم آموزشی با نیازهای حال و آینده ، توجه به بخش غیر رسمی در ایجاد اشتغال ، توجه به بخش خدمات در ایجاد اشتغال که امکان ایجاد فرصت های شغلی مناسب درکوتاه مدت را دارا است ، بهبود امنیت سرمایه گذاری ،
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 34
اسلامى شدن دانشگاهها در نگاه امام خمینى
یکى از مهمترین عوامل اسلامى شدن دانشگاهها تدوین صحیح علوم انسانى بر اساس علوم اسلامى، هماهنگ با آخرین پیشرفتهاى علوم انسانى در مغرب زمین مىباشد. اما در اینجا باید نکاتى را در تحقق این امر بنیادین و سرنوشتساز در عرصه دانشگاهها و مراکز آموزشى مورد توجه جدى قرار داد و آن اینکه در اسلام بعد از تاریخ صدر آن با عدم فعلیت تاریخى و سیاسى نظام ولایت در زمان حیات ائمه خصوصا بعد از شهادت امام حسن (ع) تا ظهور انقلاب اسلامى ایران، جنبه سیاسى و اجتماعى اسلام که در عرصه حکومت در انحصار خلفاى بنىامیه و بنىعباس و بعدا سلاطین مستبد قرار گرفت، از جنبه فکرى، اعتقادى و معنوى آن جدا گشت و در نتیجه با وجود رشد علوم الهى و حتى طبیعى و ریاضى در تاریخ و تمدن اسلامى، علوم انسانى از جامعه شناسى تا علم سیاست و اقتصاد به علت عدم وجود آزادیهاى سیاسى به انحطاط کامل گرایید تا بعد از نهضت مشروطه، با روى کار آمدن حکومت وابسته پهلوى، با وجود طرفدارى این رژیم در غربى کردن جامعه اسلامى مجددا به علت فقدان استقلال و آزادیهاى ملى و سیاسى، علوم اجتماعى و انسانى علیرغم تاثیرپذیرى سطحى و صورى از تفکر و تمدن غرب مجال رشد و نضج کافى نیافت. تا با ظهور انقلاب اسلامى و تشکیل نظام مقدس مبتنى بر ولایت و رهبرى حضرت امامخمینى (ره)، مسائل معنوى و علوم دینى با جنبههاى سیاسى، اجتماعى و مادى، پیوندى مستحکم یافت که بعدا مىبایست در انقلابى فرهنگى با تبیین و تفسیر علمى این پیوند مقدس به صورتى علمى و دانشگاهى در عرصه تدوین علوم انسانى بر اساس مبانى اصیل اسلامى که بعد از شهادت امام حسن مجتبى (ع) تا ظهور انقلاب اسلامى ایران به علت ظهور و حاکمیتحکومتهاى غیر دینى و مستبد مسکوت ماند، صورت مىپذیرفت. اما متاسفانه عدم تحقق این امر اساسى بعد از وقوع انقلاب اسلامى بتدریج موجب ازدیاد فقر فرهنگى در زمینه علوم انسانى و تجربى جدید و در نتیجه باعث تشدید وابستگى فکرى برخى از اساتید دانشگاهى ایران به غرب گردید و این امر نیز تاکنون موجب ظهور برخى بحرانهاى فکرى، سیاسى و دانشگاهى در این سرزمین گردیده است و امروز بعد از تحقق نظام ولایت در این کشور با تهاجم و شبیخون فرهنگى غرب، دانشگاههاى ایران عرصه تاخت و تازاندیشههاى ضد اسلامى و ضد ولائى گشته است تا به حدى که برخى از مراکز پژوهشى علمى و فکرى کشور نیز متاسفانه تحت تاثیر این امواج سهمگین غیر اسلامى قرار گرفتهاند. تا به آنجا که مقام معظم رهبرى درباره این امر خطیر و حساس با صراحت هشدار داده و مکررا فرمودهاند "آینده نظام وابسته به اسلامى کردن دانشگاهها مىباشد" زیرا مىدانیم که همه مسوولین نظام بدون استثناء درآینده همانند گذشته با تحصیل رسمى در دانشگاهها و یا در خارج از آن تحت تاثیر وضعیت فکرى و اجتماعى آن مىباشند. آنچه در این مورد ذکر آن بسیار سرنوشتساز مىباشد این است که از آنجا که بزرگترین پیام فرهنگى حضرت امام خمینى (ره) در ارتباط با نحوه تدوین علوم انسانى دانشگاهها بر اساس حقایق و تعالیم معنوى اسلامى در این فرموده موجز اما بسیار عمیق ایشان خلاصه مىشود که "تمام علوم چه علوم طبیعى باشد و چه علوم غیرطبیعى باشد، آنکه اسلام مىخواهد، آن مقصدى که اسلام دارد این است که تمام اینها مهار بشود به علوم الهى و به توحید بازگردد" (1) .اندیشمندان و اساتید متفکر و متعهد دانشگاهى و حوزوى مىبایستبا نوعى وحدت فکرى و با نوعى همفکرى علمى به تدوین علوم انسانى جدید با استفاده از برخى دستاوردهاى علوم جدید در غرب براساس مبانى فکرى و علمى علوم اسلامى و حقایق مکتب بزرگ اسلام مبادرت ورزند تا قادر به ایجاد تحول و تحقق انقلاب فرهنگى مورد نیاز کشورمان گردند تا به این وسیله هم برخى معضلات عمیق فرهنگى کشورمان مرتفع گردد و هم رسالت جهانى و فرهنگى عمیق انقلاب بزرگ اسلامى در سطح جهان بحران زده معاصر محقق گردد.
در اینجا لازم استبراى فهم عمیق جمله مذکور حضرت امام که در دنیاى علمى و فکرى امروز جهان غرب و معاصر مورد توجه برخى بزرگترین متفکران معاصر قرن حاضر مىباشد اشاراتى کنیم (تا مشخص گردد که امر تدوین علوم انسانى جدید بر اساس حقایق دین اسلام که یکى از مهمترین ارکان اسلامى شدن دانشگاهها و همه مراکز فکرى و آموزشى کشور استخود نیاز به کارى فکرى و نظرى در سطح همه علوم اسلامى و بشرى با حضور همهاندیشمندان اصیل اسلامى و عالم به معارف جدید بشرى دارد و به همین علت جز با تفکر و اجتهادى زنده و همه جانبه و جدید ممکن نمىباشد به عبارت دیگر تحقق این امر اساسى نیازمند یک جهاد فرهنگى و علمى بزرگ مىباشد که تنها با صدور چند بخشنامه عملى و یا نصیحت واندرز اخلاقى در سطح دانشگاهها هرگز ممکن نمىباشد.
در اینجا براى اینکه به ژرفاى سخن بزرگ معظمله وقوف کامل یابیم نظر یکى از بزرگترین فیزیکدانان و جهانشناسان تمام تاریخ علم مغرب زمین یعنى"ماکس پلانگ" را در نیمه اول قرن حاضر متذکر مىگردیم "به این ترتیب به جایى مىرسیم که علم حدودى را که از آنها نمىتواند تجاوز کند معین مىنماید و در عین حال نواحى دیگرى را نشان مىدهد که از حوزه فعالیت وى خارج است... نقطه عزیمت ما از سرزمین یک علم خصوصى بود و در ضمن به یک رشته مسائل رسیدیم که همه جنبه فیزیکى خالص داشتند ولى در پایان کار از جهانى که فقط جنبه حسى داشتبه یک جهان واقعى متافیزیکى رسیدیم. (2)
"برخى موانع اسلامى شدن دانشگاهها"
البته تحقق سخن حضرت امام (قدس سره) مبنى بر لزوم بازگشت همه علوم به علم شریف توحید نیازمند تحقق "انقلاب فرهنگى" بزرگى است که متاسفانه تاکنون در عرصه دانشگاهها و مراکز پژوهشى تحقق نیافته است زیرا غالب اساتید رشتههاى فلسفه و الهیات و عرفان که مىبایست تاکنون به تدوین چارچوب و تعریف دقیقى از نگرش اسلام در خصوص جهان بینى فلسفى متناسب با تفکر و تمدن معاصر جهان براى هدایت علوم انسانى پایه و فنى اهتمام مىورزیدند با بىتفاوتى و سکوت از اهتمام به چنین مساله سرنوشتسازى خوددارى نمودند و حتى برخى از آنها با وجود اعتقادات دینى و آشنایى با تفکر جهان غرب، حضور در چنین عرصه حیاتى و ارتباط غیر مستقیم و علمى با عرصه حکومت و سیاست کشور اسلامى را نوعى کار "ایدئولوژیک" و سیاسى صرف تلقى کردند. از سوى دیگر با وجود چنین خلاء و فقر فرهنگى، بعضى از اساتید علوم اجتماعى، اقتصادى و سیاسى که فاقد فهم عمیق نسبتبه مبانى فلسفى براى ایجاد چارچوب مورد نیاز انقلاب فرهنگى در این سرزمین الهى مىباشند، تحت تاثیر مکاتب اجتماعى و سیاسى غرب با طرفدارى ازبینش و فرهنگ علوم انسانى غرب، مروج غربگرایى در عرصه علوم انسانى و سیاسى مىباشند و در این میان برخى از متخصصان علوم پایه و فنى که مطالعاتى آزاد در مباحث فلسفى و دینى دارند با تلاش در "عصرى کردن معرفت دینى" سعى در انطباق اسلام با مکتب "نئوپوزیتوسیم" غرب که در واقع مروج مکتب "ماتریالیسم جدید و علمى" مىباشد دارند و در این جهت گروه کثیرى از عالمان علوم پایه و فنى به صورت سطحى و شخصى معتقدند که علوم مذکور هیچ ارتباطى با رشتههایى چون فلسفه و خصوصا عرفان و الهیات و دین ندارند و بلکه در تباین و تخالف باعلوم مذکور هستند و خود داراى قلمروى کاملا مستقل مىباشند. چنین بینش مادى و حسى هم اکنون در میان بسیارى از دانشجویان و برخى اساتید علوم پایه و فنى و همچنین علوم اجتماعى و سیاسى به علت فقدان و حضور یک جریان نیرومند و مترقى فرهنگ اسلامى که درگذشته با متفکران و بزرگانى چون علامه طباطبایى، استاد شهید مطهرى و... چنین بینش اصیل و بنیادین براى نسل گذشته را فراهم نمودند و این تلاش عظیم فرهنگى در انطباق متعادل تعالیم عالیه اسلام با مقتضیات عصرجدید خود زمینه فرهنگى مورد نیاز را براى تاسیس حکومت و انقلاب اسلامى در دو دهه گذشته بوجود آورد، نداى اقتباس کامل تفکر و تمدن غرب از جمله توسعه فرهنگى، اقتصادى و سیاسى و همچنین کسب علوم جدید و حتى بینش برخى مکاتب فلسفى و الحادى و اومانیستى مغرب زمین را در برخى مراکز دانشگاهى و پژوهشى سر دادهاند تا به این وسیله نادانسته جامعه اسلامى ما را با یک بحران فرهنگى و فکرى ژرف و ریشهدار مواجه سازند. در این میان برخى از عالمان و مدیران مراکز آموزشى و پژوهشى و اجرایى کشور به علتسنخیت رشته تخصصى خود با علوم مادى به نحوى غیر صحیح هنوز همانند قرون 18 و 19 اروپا توهم مىکنند که علوم جدید مادى مغرب زمین داراى ارزشى مطلق و کاملا عینى مىباشد در حالى که در قرن حاضر برخلاف پندار بسیارى از آنها که سعى در تفسیر نامتعادل میان دین و حقایق ماورالطبیعى بر اساس علوم جدید مادى غرب دارند بسیارى از فیزیکدانان و جهان شناسان بزرگ غرب همچون "ماکس پلانگ"، "انیشتین" و خصوصا "جینز" و "ادینگتون" و... سعى کامل در انطباق و تفسیر مبانى علم فیزیک جدید با برخى حقایق متافیزیکى و حتى عرفانى دارند که در اینجا ما تنها به ذکر گفتار یکى از این بزرگان و دانشمندان متعادل و عالیقدر اروپا مبادرت مىورزیم. (3) "از این دورنما ما یک جهان روحانى را در کنار جهان فیزیکى تشخیص مىدهیم" و درست در چنین شرایط فکرى جهان معاصر، برخى متجددان غربگراى داخلى مدعى اقتباس فرهنگ و الگوى توسعه نامتعادل معاصر جهانى مىباشند و به این وسیله دانشگاهها و مراکز پژوهشى کشور را علیرغم برخى پیشرفتهاى علمى و فنى اخیر که اصلاح و تکمیل آن بصورت متعادل وهمه جانبه بسیار ارزشمند و مغتنم مىباشد با بحرانى فرهنگى مواجه ساختهاند به نحوى که بارها رهبر معظم انقلاب با شکوه از روند کار دانشگاهها و مراکز مربوطه خواستار اسلامى شدن دانشگاهها و مراکز پژوهشى شدهاند و تصریح نمودهاند که سرنوشت آینده کشور بستگى به همین تحقق اسلامى کردن دانشگاهها و مراکز پژوهشى مربوطه دارد. اما در پاسخ به چنین خواستبنیادین و ضرورى بسیارى از مسوولین تصور مىکنند که تنها با صدور چند آییننامه صورى و یا اجرایى و ادارى مىتوان به انجام چنین مسئله خطیر مبادرت ورزید غافل از آنکه مسئله اسلامى شدن دانشگاهها در مرحله نخستبا ایجاد تحولى فرهنگى و فکرى در عرصه علوم فلسفى و دینى و انسانى که خود مىتواند منجر به تحقق توسعهاى همه جانبه در همه عرصههاى فرهنگى، اقتصادى، علمى و سیاسى گردد، ممکن و میسر مىباشد تا به این وسیله کشور اسلامى ما قادر به رفع مشکلات و نیازهاى مادى و همچنین معنوى خود و بلکه امتبزرگ اسلامى گردد تا بتواند در دنیاى به بن بست رسیده و بحرانى و متناقض جهان کنونى که دچار تعارضاتى ریشهاى در همه عرصههاى فلسفى، علمى، اخلاقى، سیاسى و زیست - محیطى استبا پىریزى یک تمدن متعادل و بزرگ اسلامى در آیندهاى نه چندان دور که امروزه سخت مورد نیاز جامعه بشرى است. منادى رهایى بشر از بن بست و بحران موجود در تمدن مبتنى بر پیشرفت و آشوب و یا علم و توحش مدرن معاصر گردد.
"مسئله اسلامى شدن دانشگاهها در نگاه امام خمینى"
از اینرو در پایان این بخش متذکر مىگردم که از نظر بنیانگذار جمهورى اسلامى ایران نه تنها علوم انسانى از فلسفه و عرفان تا علوم اجتماعى، سیاسى، اقتصادى، هنر و ادبیات ارتباطى مستقیم با برخى مبانى و اصول اعتقادى و معنوى اسلام دارند بلکه حتى علوم طبیعى و ریاضى نیز ریشه در همین مبانى مابعدالطبیعى که در دو علم شریف فلسفه و عرفان اسلامى مطرح مىباشد، دارند (نه آنچنانکه صرفا در قرون وسطى و گذشته به آن توجه مىگردید) .
از اینرو معظمله در ارتباط با حوزههاى علمیه نیز (که مىتواند نقشى تعیین کننده در اسلامى کردن دانشگاهها داشته باشد) برخلاف گذشته دعوت به صلح و وحدت میان علوم اسلامى از فقه تا فلسفه و عرفان که در گذشته به علت عدم تحقق نظام سیاسى ولایت در برخى موارد، علماى علوم مذکور در تضعیف و مخالفتبا یکدیگر اصرار مىورزیدند داشتند ایشان در پیامى دیگر فرمودند" فقها،