لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 7
زندگی امام حسین (ع) :
- امام حسین (ع) از همان شبى که از مدینه بیرون آمد و در تمام مدتى کــه در مکه اقامت گزید و در طول راه مکه به کربلا , تـا هنـــگام شـــهادت , گـــاهى به اشاره , گـاهى به صراحت , اعلان می داشت که : مقصود من از حرکت , رسوا ساختن حـــکومت ضد اسلامى یزید و برپاداشتن امر به معروف و نهى از منکر و ایستادگى در بــرابر ظــلم و ستمگرى است وجز حمایت قرآن و زنده داشتن دین محمدى هدفى ندارم.
- هر چند عزادارى و گریه بر مصایب حسین بن على (ع) و مشرف شدن به زیارت قبرش و باز نمایاندن تاریخ پرشکوه و حماسه ساز کربلایش ارزش و معیارى والا دارد , لکن باید دانست که نباید تنها به این زیارت ها و گریه ها و غم گساریدن اکتفا کرد بلکه همه این تظاهرات , فلسفه دیندارى , فداکارى و حمایت از قوانین آسمانى را به ما گوشزد می نماید و هدف هم جز این نیست و نیاز بزرگ ما از درگاه حسینى آموختن انسانیت و خالى بودن دل از هر چه غیر از خداست می باشد و گرنه اگر فقط به صورت ظاهر قضیه بپردازیم , هدف مقدس حسینى به فراموشى میگراید.
- روزى از محلى عبور می فرمود , عده اى از فقرا بر عباهاى پهن شده شان نشسته بودند و نان پاره هاى خشکى می خوردند , امام حسین (ع) می گذشت که تعارفش کردند و او هم پذیرفت , نشست و تناول فرمود و آن گاه بیان داشت : ان الله لا یحب المتکبرین , خداوند متکبران را دوست نمی دارد.
- شعیب بن عبدالرحمن خزاعى میگوید : چون حسین بن على (ع) به شهادت رسید , بر پشت مبارکش آثار پینه مشاهده کردند , علتش را از امام سجاد (ع) پرسیدند , فرمود :
این پینه ها اثر کیسه هاى غذایى است که پدرم شبها به دوش می کشید و به خانه زنهاى شوهرمرده و کودکان یتیم و فقرا میرسانید.
یاران امام حسین (ع)
على بن الحسین ع مى گوید : پدرم این شعر را دو ســـه بـار خواند تا فهمیدم و مقصود او را بدانستم و اشک چشمانم را گرفت. اما اشـــکم را نگـــه داشــتـم و خاموش ماندم و بدانستم که بلا نازل شده است.
عمه ام نیز اشعار برادر را شنید ، او زن بود و زنان رقت دارند ، و استعداد زارى. نتوانست آرام بگیرد. برخــاسته و جامه خود را مى کشید ، نزد وى رفت و گفت :
اى واى از داغ عزیز. اى بـــاقى مـــانده ســـلف و پناهگاه خلف. کاش آن روز کـه فاطمه مادرم یا على پدرم یا حسن برادرم ، از دنیا برفتند، زندگیم به سر رسیده بود.
امام (ع) نگاهى به او کرده گفت : خواهرم، شیطان بردبارى تو را نبرد.
زینب گفت : پدر و مادرم فدایت ؛ غم و اندوه را از من ربودى و آرامش بخشیدى.
امـام در حالى که اشـــک از دیدگـــانش سرازیر شده بود گفت : چنانچه مرغ قطا (1) ، را در آشیانه اش به حال خود مى گذارند آرام مى خوابید.
زینب گفت : واى بر مـن ، تـو را از من خواهند گرفت ! این قلب مرا بیشتر داغدار مى کند و بر جانم سختتر است.
آنگاه به چهره خـــویش زد و گــریبان خـــویش را گرفت و آن را بدرید و بیهوش به زمین افتاد.
حــسین (ع) از جـاى برخاست و بدو پرداخت و آب به چهره اش ریخت و او را به هوش آورد و به وى گفت : اى خــواهر از خدا بترس و از خدا تسلى خواه و بدان که زمینیان مى میـرند و از اهـــل آســـمانها نیز کسى باقى نمى ماند.سرانجام همه چیزها نابود شدنى است به جز ذات خــدایى که همه آفریدگان را به قدرت خویش آفریده و خلق را برمى انگیزد که باز مى آیند و او خود یگانه است. جدم ، پدرم ، مــادرم و بــرادرم همــگى از مـن بــهتر بودند. پیشوا و مقتداى من و همه مسلمانان پیمبر خداست.
حسین ع با این سخنان و امثال آن وى را دلدارى داد و گفت : خواهرم! من تو را سوگند مى دهم، و سوگند مرا رعایت کن و چون من کشته شدم بر من گریبان ندرى و چهره نخراشى و واى نگویى و فغان برنیاورى. < ادامه >
پرتوى از سیره و سخنان امام حسین (ع)
1ـ «من از روى خود خـواهى و خــوشـگذرانى و یــا براى فـساد و ستمگرى قیام نکردم ، من فقط براى اصلاح در امّت جدّم از وطن خارج شدم. مى خواهم امر به مـعروف و نهى از منــکر کنــم و به سیره و روش جدّم و پدرم على بن ابی طالب عمل کنم.»
2ـ آن حضرت در مقام دیگرى فرموده است :
«بار خدایا ! تو مى دانى کــه آنــچه از مـــا اظــهار شــده بـراى رقابت در قدرت و دستیابى به کالاى دنیا نبوده، بلکه هدف ما این است که نشانه هاى دینت را به جــاى خــود بــرگردانیم و بلادت را اصلاح نماییم، تا ستمدیدگان از بندگانت امنیّت یابند و به واجبات و سنّت ها و دستورهاى دینت عمل شود.»
3ـ در برخورد با سپاه حرّ بن یزید ریاحى فرمود :
«اى مردم اگر شما از خدا بترسید و حقّ را براى اهلش بشناسید ، این کار بـهتر موجب خشنودى خداوند خواهد بود. و مــا اهــل بیت پیامبر (ص) ، بــه ولـایــت و رهبرى ، از این مدّعیانِ نالایق و عاملان جور و تجاوز ، شایسته تریم»
4ـ و نیز در مقام دیگر فرمود :
«ما اهــل بیت بــه حـــکومـــت و زمـــامـدارى ـ نسبت به کسانى که آن را تصرّف کرده اند ـ سزاوارتریم.»
از این دو بخش از سخن امام (ع) نیز به وضوح استفاده مى شود کـه آن حضرت خود را شایسته رهبرى و زمامدارى بر مردم مى داند ، نه یزید فــاسد و دستگاه جائر او را.
بنابراین، هدف امام حسین(ع) در این قیام ، تحقّقِ کاملِ حقّ بوده است.
5- امام حسین (ع) در هنگام سفر به کربلا فرمود :
راستى ایـن دنـیا دیگرگونه و ناشناس شــده و مـعروفش پشت کـرده و از آن جز نمى که بر کاسه نشیند و زنــدگى اى پست ، همچون چراگاه تباه ، چیزى باقى نمانده است.
آیــا نمى بینید کــه به حقّ عمل نمى شود و از باطل نهى نمى گردد ؟ در چنین وضعى مؤمــــن به لقاى خدا سزاوار است. و من مرگ را جز سعادت و زندگى با ظالمان را جـــز هلاکت نمى بینم. به راستى که مردم بنده دنیا هستند و دین بر سر زبان آنــهاسـت و مـادام که براى معیشت آنها باشد پیرامون آن اند ، و وقتى به بلا آزموده شوند دینداران اندکاند.
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 7
زندگی دکتر محسن رضایی در یک نگاه
دکتر رضایی 18 سال فعالیت سیاسی و 18 سال فعالیت نظامی داشته است. دلیل این تنوع شغلی ضرورت های ملی و اسلامی بود که وی احساس می کرد. از سن 15 سالگی وارد مسایل سیاسی شده و در سن 18 سالگی در دوران شاه به زندان افتاده است. پس از 10 سال کار سیاسی به دلیل شورش ها و اشغال کشور به فعالیت نظامی مشغول شده و پس از 18 سال فعالیت نظامی مجددا وارد عرصه سیاست شده و دوره جدید فعالیت خویش را آغاز نموده است. در تمامی این مراحل از پایین به بالا حرکت کرده و در اثر تلاش و زحمت های خود مسئولیت های خطیری را عهده دار شده است. همواره بنابر پیشامدها و ضرورت ها در مسئولیت های متفاوتی ایفای نقش کرده است وهیچگاه لباس مانع او درخدمت به مردم در جای که به امثال وی احتیاج باشد نبوده است. از لباس سیاست به لباس رزم و از لباس نظامی مجددا به لباس سیاست رفته است. محسن رضایی درسال 1333 در یکی از روستاهای مسجد سلیمان به دنیا آمد. درسن 14 سالگی (1347) با کمک دو نفر از دوستان نوجوانش انجمن دین و دانش را دریکی از مساجد شهرستان مسجد سلیمان بنیان نهاد. انبار کوچکی در طبقه فوقانی یک مسجد را با تعمیراتی به کتابخانه تبدیل کرد و انجمن را در آنجا تاسیس نمودند. به علم فیزیک علاقه مند بود. در سال هفتم و هشتم دبیرستان (1348 ) بود که کتابهایی از جمله "ماده، زمین و آسمان" اثر ژرژ کاموف را مطالعه کرد و مجله دانشمند یکی از معتبرترین مجلات علمی کشور را به صورت دائم می خوانده است. در کنکور دانش آموزی سال 1349 هنرستان شرکت نفت از بین انبوهی از متقاضیان با رتبه نهم پذیرفته شد. در همانجا بود که فعالیت سیاسی وی شروع شد و تا سال 1358 ادامه یافت. در دوران دبیرستان گروهی را تشکیل داد و در آن به فعالیت سیاسی پرداخت. در سال 1353 که سازمان مجاهدین خلق به انحراف کشیده شد، گروه اسلامی منصورون را با الهام از آیه شریفه «انهم لهم المنصورون وان جندنا لهم الغالبون» که طرفدار حضرت امام (ره) بود را بنا گذاشت.
پس از پیروزی انقلاب, شورش ها و ناامنی ها و احتمال کودتا علیه انقلاب اوج گرفت، در نتیجه وی وارد عرصه خدمت دیگری گردید. عرصه دفاع از امنیت مردم وتمامیت ارضی کشور عرصه دفاع از ناموس و اقتدار عرصه مردان مرد. اولین دوره فعالیت سیاسی او شامل چند مقطع بود که عبارتند از: 1- مقطع فرهنگی علمی (49-1347)2- مقطع فرهنگی سیاسی(52-1349)3- مقطع سیاسی چریکی(57-1352)4- مقطع حزبی (58-1352)
نوجوان سیاسی: از سن 14 تا 16 سالگی در کنار تحصیلات دبیرستانی به فعالیت های فرهنگی، علمی مشغول بود. یکی از بنیانگذاران انجمن دین و دانش بود. در این مقطع با قرآن و نهج البلاغه و کتب دینی از یک طرف و کتب علمی به خصوص فیزیک از طرف دیگر آشنا شد. این مقطع از سال 1347 شروع شد وتا سال 1349 ادامه یافت. مقطع دوم که از سال 1349 شروع شد، مقطع ترکیب فعالیتهای فرهنگی با فعالیت سیاسی بود. کتب سیاسی از قبیل کتابهای دکتر شریعتی و مهندس بازرگان را مورد مطالعه قرار داد. دراین سالها با مبارزات ملت ایران آشنا شد. تا سال 1352 به همین منوال ادامه یافت که در این زمان دستگیر و به مدت 6 ماه زندانی گردید که با تجربه اندوزی او موجب شد که راه مبارزه را جدی تر ادامه دهد.
چریک جوان: در سال 1353 در کنکور سراسری در دانشگاه علم و صنعت رشته مهندسی مکانیک قبول شد. سپس تشکیل خانواده داد. یک برنامه خودسازی برای مبارزه ای جدی تر آغاز کرد ولی خیلی زود ساواک حساس شده و به سراغ او می رود. اطلاعاتی را در مورد او به دست می آورد که در دستگیری سال 1352 فاقد آن اطلاعات بود. لذا محسن رضایی زندگی مخفی را آغاز می کند تا به دست ساواک گرفتار نشود. اگر این بار دستگیر می شد یا به زندان محکوم می شد و یا ممکن بود زیر شکنجه به شهادت برسید. مقطع سوم زندگی او در دوره اول فعالیت سیاسی با زندگی مخفی شروع می شود. فعالیت های سیاسی در اختفا از سال 1352 تا 1357 که انقلاب اسلامی به پیروزی رسید، ادامه داشت. وی در این مدت با دوستانش ابتدا به تحقیق و پژوهش در مبانی اعتقادی، سیاسی و احوالات اجتماعی پرداخت. "اینکه چگونه می شود یک انقلاب مردمی و اسلامی را با موفقیت ایجاد کرد" مورد مطالعه و تحقیق قرار گرفت.از همین رهگذر به امام و روحانیت رسید. از طرف دیگر انحراف منافقین در سال 53 و 54 موجب شد که ضرورت ارتباط فکری و عقیدتی با روحانیت و افکار امام برای او ضرورت بیشتری پیدا کند. در حقیقت دو برداشت کلیدی آنها را به امام سوق می دهد: 1- برای جلوگیری از انحرافات فکری باید به روحانیت و اندیشه های سیاسی حضرت امام (ره) روی آورد. 2- برای مردمی کردن انقلاب و کسب پیروزی باید سراغ روحانیت و حضرت امام(ره)رفت.به همین دلیل سال 1355 که هنوز جنبش جدید امام آغاز نشده بود, گروه منصورون به اندیشه های سیاسی امام(ره) گرایش یافته بود. لذا با شروع فعالیت حضرت امام (ره) در سال 1356 گروه منصورون بدون تردید وخیلی سریع به حرکت امام پیوست. در ساماندهی تظاهرات مردمی و پخش اعلامیه ها و اقدام به چند عملیات مسلحانه در کنار تظاهرات مردمی و برای حمایت از آنان و جلوگیری از سرکوب مردم وارد صحنه شد. یکی از مهمترین عملیاتی که این گروه انجام داد و مبارزه ملت ایران را تقویت کرد، شکستن رعب و اختناقی بود که گارد شرکت نفت در محاصره کارگران متحصن شرکت نفت به وجود آورده بود. حضرت امام(ره) ازکارکنان شرکت نفت خواسته بود که شیرهای نفت را ببندند. آنها به دستور امام(ره) تحصن کرده و دست از کار کشیده بودند. صدور نفت به خارج قطع شد که این امر آثار زیادی به دنبال داشت. از یک طرف شرکت های نفتی غربی دچار آسیب شدند. از سوی دیگر صادرات نفت به اسرائیل قطع شده بود. درآمدهای دولت متوقف شده بود. حتی سوخت به ادوات ارتش و خودروهای پلیس نمی رسید. به همین دلیل بود که شاه با تمام قدرت برای شکستن اراده کارگران و کارمندان شرکت نفت وارد عمل شد. حقوق آنها را قطع کرد. فشار گارد و
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 7
زندگی دکتر محسن رضایی در یک نگاه
دکتر رضایی 18 سال فعالیت سیاسی و 18 سال فعالیت نظامی داشته است. دلیل این تنوع شغلی ضرورت های ملی و اسلامی بود که وی احساس می کرد. از سن 15 سالگی وارد مسایل سیاسی شده و در سن 18 سالگی در دوران شاه به زندان افتاده است. پس از 10 سال کار سیاسی به دلیل شورش ها و اشغال کشور به فعالیت نظامی مشغول شده و پس از 18 سال فعالیت نظامی مجددا وارد عرصه سیاست شده و دوره جدید فعالیت خویش را آغاز نموده است. در تمامی این مراحل از پایین به بالا حرکت کرده و در اثر تلاش و زحمت های خود مسئولیت های خطیری را عهده دار شده است. همواره بنابر پیشامدها و ضرورت ها در مسئولیت های متفاوتی ایفای نقش کرده است وهیچگاه لباس مانع او درخدمت به مردم در جای که به امثال وی احتیاج باشد نبوده است. از لباس سیاست به لباس رزم و از لباس نظامی مجددا به لباس سیاست رفته است. محسن رضایی درسال 1333 در یکی از روستاهای مسجد سلیمان به دنیا آمد. درسن 14 سالگی (1347) با کمک دو نفر از دوستان نوجوانش انجمن دین و دانش را دریکی از مساجد شهرستان مسجد سلیمان بنیان نهاد. انبار کوچکی در طبقه فوقانی یک مسجد را با تعمیراتی به کتابخانه تبدیل کرد و انجمن را در آنجا تاسیس نمودند. به علم فیزیک علاقه مند بود. در سال هفتم و هشتم دبیرستان (1348 ) بود که کتابهایی از جمله "ماده، زمین و آسمان" اثر ژرژ کاموف را مطالعه کرد و مجله دانشمند یکی از معتبرترین مجلات علمی کشور را به صورت دائم می خوانده است. در کنکور دانش آموزی سال 1349 هنرستان شرکت نفت از بین انبوهی از متقاضیان با رتبه نهم پذیرفته شد. در همانجا بود که فعالیت سیاسی وی شروع شد و تا سال 1358 ادامه یافت. در دوران دبیرستان گروهی را تشکیل داد و در آن به فعالیت سیاسی پرداخت. در سال 1353 که سازمان مجاهدین خلق به انحراف کشیده شد، گروه اسلامی منصورون را با الهام از آیه شریفه «انهم لهم المنصورون وان جندنا لهم الغالبون» که طرفدار حضرت امام (ره) بود را بنا گذاشت.
پس از پیروزی انقلاب, شورش ها و ناامنی ها و احتمال کودتا علیه انقلاب اوج گرفت، در نتیجه وی وارد عرصه خدمت دیگری گردید. عرصه دفاع از امنیت مردم وتمامیت ارضی کشور عرصه دفاع از ناموس و اقتدار عرصه مردان مرد. اولین دوره فعالیت سیاسی او شامل چند مقطع بود که عبارتند از: 1- مقطع فرهنگی علمی (49-1347)2- مقطع فرهنگی سیاسی(52-1349)3- مقطع سیاسی چریکی(57-1352)4- مقطع حزبی (58-1352)
نوجوان سیاسی: از سن 14 تا 16 سالگی در کنار تحصیلات دبیرستانی به فعالیت های فرهنگی، علمی مشغول بود. یکی از بنیانگذاران انجمن دین و دانش بود. در این مقطع با قرآن و نهج البلاغه و کتب دینی از یک طرف و کتب علمی به خصوص فیزیک از طرف دیگر آشنا شد. این مقطع از سال 1347 شروع شد وتا سال 1349 ادامه یافت. مقطع دوم که از سال 1349 شروع شد، مقطع ترکیب فعالیتهای فرهنگی با فعالیت سیاسی بود. کتب سیاسی از قبیل کتابهای دکتر شریعتی و مهندس بازرگان را مورد مطالعه قرار داد. دراین سالها با مبارزات ملت ایران آشنا شد. تا سال 1352 به همین منوال ادامه یافت که در این زمان دستگیر و به مدت 6 ماه زندانی گردید که با تجربه اندوزی او موجب شد که راه مبارزه را جدی تر ادامه دهد.
چریک جوان: در سال 1353 در کنکور سراسری در دانشگاه علم و صنعت رشته مهندسی مکانیک قبول شد. سپس تشکیل خانواده داد. یک برنامه خودسازی برای مبارزه ای جدی تر آغاز کرد ولی خیلی زود ساواک حساس شده و به سراغ او می رود. اطلاعاتی را در مورد او به دست می آورد که در دستگیری سال 1352 فاقد آن اطلاعات بود. لذا محسن رضایی زندگی مخفی را آغاز می کند تا به دست ساواک گرفتار نشود. اگر این بار دستگیر می شد یا به زندان محکوم می شد و یا ممکن بود زیر شکنجه به شهادت برسید. مقطع سوم زندگی او در دوره اول فعالیت سیاسی با زندگی مخفی شروع می شود. فعالیت های سیاسی در اختفا از سال 1352 تا 1357 که انقلاب اسلامی به پیروزی رسید، ادامه داشت. وی در این مدت با دوستانش ابتدا به تحقیق و پژوهش در مبانی اعتقادی، سیاسی و احوالات اجتماعی پرداخت. "اینکه چگونه می شود یک انقلاب مردمی و اسلامی را با موفقیت ایجاد کرد" مورد مطالعه و تحقیق قرار گرفت.از همین رهگذر به امام و روحانیت رسید. از طرف دیگر انحراف منافقین در سال 53 و 54 موجب شد که ضرورت ارتباط فکری و عقیدتی با روحانیت و افکار امام برای او ضرورت بیشتری پیدا کند. در حقیقت دو برداشت کلیدی آنها را به امام سوق می دهد: 1- برای جلوگیری از انحرافات فکری باید به روحانیت و اندیشه های سیاسی حضرت امام (ره) روی آورد. 2- برای مردمی کردن انقلاب و کسب پیروزی باید سراغ روحانیت و حضرت امام(ره)رفت.به همین دلیل سال 1355 که هنوز جنبش جدید امام آغاز نشده بود, گروه منصورون به اندیشه های سیاسی امام(ره) گرایش یافته بود. لذا با شروع فعالیت حضرت امام (ره) در سال 1356 گروه منصورون بدون تردید وخیلی سریع به حرکت امام پیوست. در ساماندهی تظاهرات مردمی و پخش اعلامیه ها و اقدام به چند عملیات مسلحانه در کنار تظاهرات مردمی و برای حمایت از آنان و جلوگیری از سرکوب مردم وارد صحنه شد. یکی از مهمترین عملیاتی که این گروه انجام داد و مبارزه ملت ایران را تقویت کرد، شکستن رعب و اختناقی بود که گارد شرکت نفت در محاصره کارگران متحصن شرکت نفت به وجود آورده بود. حضرت امام(ره) ازکارکنان شرکت نفت خواسته بود که شیرهای نفت را ببندند. آنها به دستور امام(ره) تحصن کرده و دست از کار کشیده بودند. صدور نفت به خارج قطع شد که این امر آثار زیادی به دنبال داشت. از یک طرف شرکت های نفتی غربی دچار آسیب شدند. از سوی دیگر صادرات نفت به اسرائیل قطع شده بود. درآمدهای دولت متوقف شده بود. حتی سوخت به ادوات ارتش و خودروهای پلیس نمی رسید. به همین دلیل بود که شاه با تمام قدرت برای شکستن اراده کارگران و کارمندان شرکت نفت وارد عمل شد. حقوق آنها را قطع کرد. فشار گارد و