دانشکده

دانلود فایل ها و تحقیقات دانشگاهی ,جزوات آموزشی

دانشکده

دانلود فایل ها و تحقیقات دانشگاهی ,جزوات آموزشی

دانلود تخقیق در مورد زین العابدین مراغه ای از کتاب سیاحت نامه ابراهیم بیگ 19ص (با فرمت word)

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 19

 

زین العابدین مراغه ای

از: سیاحت نامه ابراهیم بیک

......

باری، فردای آن روز به عزم سیاحت تبریز حاضر شدیم . رفتیم تا اسب کرایه کرده حرکت کنیم . مکاری دیده، اسب خواستیم . گفت باید چهار روز صبر کنید . ده پانزده نفر مسافر دیگر نیز هست با ایشان متفقا برویم . ناچر بیعانه داده برگشتیم، در روز موعود چارپادار آمد، دو رأس استر آورده بود . ما نیز اسباب و لوازم سفر را بار کرده رو به طرف تبریز حرکت نمودیم .... هشت روز راه در نوریده وارد تبریز شدیم ... در ورود تبریز وضع مملکت قدری دهشت انگیز به نظر آمد . در میان اهل قافله نیز همهمه بود....دکاکین همه بسته اند . احدی دیده نمی شد که احوالپرسی شود، تا این که قدری هم پیش رفتیم . از دور چند نفری را دیدیم که تند می گذشتند . یکی از آن میان پرسید که برادر در این شهر چه حادثه ای اتفاق افتاده که دکانها بسته و از هر سو آثار پریشانی نمایان است ؟ گفت معلوم است که خبر ندارید . خانه پیشکار مملکت را اهالی غارت کردند، اما خودش گریخت . گفتم پیشکار کیست ؟ گفت : حاکم . گفتم : چطور، چطور، خانه حاکم را ؟ مرد که تندی کرده گفت : من اولوم قمش قویم 1من تا حال این لفظ را نشنیده بودم، ملتفت قبح آن نشده، گفتم برادر، ترا به خدا قسم می دهم جواب بده . چه شده ؟ گفت : بابا، خانه پیشکار، یعنی حاکم مملکت را اهالی شهر چاپیدند . گفتم تاکنون در هر مملکت ایران دیده و شنیدیم که اهالی خانه آنان را می چاپیدند . حالا چطور شده است که اهالی خانه آنان را می چاپند . گفت :

چنین است آئین چرخ درشت گهی پشت زین و گهی زین به پشت

زمان هرروز طور دیگری اقتضا می کند . هر چیز در وقت خودش خوش است . این را گفته و گذشتند . حال جلودار و مسافرین را واهمه گرفت ...خلاصه همه ترسان و لرزان در همانجا که محله "هفت کچل" می گویند، جلودار در دم کاروانسرایی ما را فرود آورد. خود از دریچه داخل کاروانسرا گشته، بعد دالاندار را صدا کرده، آمده در را گشودند. ما هم داخل شدیم . باز فورا در را بست . حجره ای برای اقامت نشان دادند . رخت در آنجا فرو هشته اقامت گزیدیم ....

آن شب را به هزار واهمه به سر برده، سحرگاهان دیدم که خبری نیست . بازار و دکاکین شهر همه باز است و مملکت ساکت . ما نیز از آن بیغوله فراز آمده راه بازار و دکان رفیقی که داشتم ، پیش گرفته پس از پرسیدن یکی دو نقطه به دکان او رسیده سلام دادم . بعد از معرفی خود آن دوست عزیز برخاسته از سر و صورت من بوسیده و به کمال مهربانی احوال پرسی کرده ....از من پرسید پس اشیاء و اسباب شما کجاست . گفتم ما دیروز رسیدیم . شهر پر آشوب و دکانها همه بسته بود ناچار در هفت کچل به کاروانسرای فرود آمدیم . راستی برادر دیروز آن چه هنگامه ای بوده که مردم این شهر برپا کردند . گفت : آقاجان اینجا تبریز است، هرچه خواهند می کنند . بعد تفصیلش را به شما نقل می نمایم . گفتم : من در هیچ جا نشنیدم که رعیت خانه حاکم را غارت کند... گفت : در تبریز آنچه به خیال کسی نمی آید می کنند . در این اثنا آدمش را با یوسف عمو فرستاد که اسباب خورده ریز ما را از کاروانسرا به خانه اش نقل دهند . طرف عصری نیز دکان را بسته رفتیم به خانه . در اثنای راه گذار ما به کوچه ای افتاد دیدیم در دم در عمارتی چند سرباز "چماتمه" زده بقاولی ایستاده اند . پرسیدم این خانه کیست ؟ گفت خانه یک نفر تاجر است تازه از سفر آمده . حکومت احتراما سرباز فرستاده است، چاتمه زده اند . گفتم : درست نفهمیدم . مکرر گفت : گفتم بابا ، این چه معنی دارد، به احترام تاجری سرباز فرستادن و چاتمه زدن در کجا دیده و شنیده شده است . یعنی چه، تاجری تازه از سفر آمده ممکن است ، اما برای احترام آن تاجر سرباز بر در او به قراولی گماشتن چرا ؟ این شخص به حکومت مملکت نیامده ، از امرا و صاحب منصبان لشکری نیست . امری بسیار غریب است . گفت : علی الحال قاعده مملکت چنین است . آنگاه دست تأسف به همدیگر سوده گفتم : حالا شبهه ای نماند که درد این ملک و ملت بیدوا است . رعیت و تجار نیز راه بدی پیش گرفته اند . از امثال این تجار نیز برای مملکت سهل است به جهت اولادشان هم فائده ای نیست . زیرا که رندان حکومتی اینان را نیز به پاره احترامات مجعولیه به خودشان مشتبه کرده اند، پس هرچه خود و سایرین در دست دارند به سبب اینگونه بلند پروازیهای بی معنی در اندک زمانی خواهند باخت . این مردمان خانه برانداز به هر رنگی که باشد این جور تاجران را با الفاظ بی معنی بفرما، به سر مبارک شما، جنابعالی و غیره تمام خواهند کرد . بیچاره اولاد اینان که پس از عزت به انواع خواری مبتلا خواهند شد ....

چون به خانه رسیدیم دیدیم عمارت عالی و خوبی است . چند اطاق بیرونی داشت . نشستیم . چند مجموعه شیرینی و بعض میوه ها برای تشریفات ما چیده بودند . مشغول صحبت شدیم . در اثنای صحبت گفت داداش از مصر تمام احوالات شما را به من نوشته است که در غیرت و تعصب ملی سرآمد ایرانیان است . مقصود شما را از این سیاحت نوشته، ولی می گوید کاش نرفتی ایران را ندیدی . چه، می دانم که اکنون برای او خیلی بد خواهد گذشت . گفتم چه باید کرد ؟ وطن ماست بایستی ببینیم . خیال داشتم هرگاه جای را از مشهد، طهران برای اقامت مناسب یافته خانه ای خریده به وطن اصلی خود برگردم . گفت : چطور شد، جایی را پسند کردی ؟ بی اختیار آهی کشیده گفتم نه . گفت آه چرا می کشی ؟ گفتم : بی اختیار از دلم برخاست وگرنه موجب آه چیزی نیست . گفت : خوب چه دیدی ؟ گفتم : هرچه دیدنی و ندیدنی بود دیدم . تنها یک چیز ندیدم که منتهای مقصود من آن بود . گفت : مقصود شما چه بود . گفتم : دیدن مکتب که مایه تمامی سعادت و نیک بختی هاست . امروزه قوت دولت، عزت ملت و آبادی مملکت همه منوط به بودن مکتب است و بس . در این صحبت بودیم که به شام خبر کردند . رفتیم سر سفره . شام صرف شد . پس از شام باز چایی آوردند . یک پیاله خوردیم . پس از اندکی صحبت صاحب خانه گفت شما هنوز از رنج راه نیاسوده اید، قدری زودتر بخوابید تا راحت شوید . خوب هم دریافته بود . رختخواب انداختند، خوابیدیم .

صبح برخاسته پس از خوردن چایی به همراهی آن دوست محترم به بازار رفتیم . قدری در دکان نشسته صحبت کردیم . گفت : میل دارید برویم قدری بگردیم ؟ گفتم : چه عیب دارد . رفتیم به کاروانسراهای تجارنشین . خیلی جاهای معتبر و با شکوه بودند . به اندکی ملاحظه معلوم شد که در این شهر تجارت عمده ای هست و مردم هم به تجارت مایلند، ولی چه سود که همه امتعه خارجه است . از امتعه داخلیه نشانی دیده نمی شد مگر در بعضی جاهای گوشه و کنار، که آن هم عبارت از تنباکو و حنا و چیت و همدان و چادر شب یزد و کرباس نایین بود آن وقت فکر کردم که شیاطین فرنگستان به قوت علم همه ساله چه قدر پول از این مملکت بیرون می کشند .

پرسیدم برادر، اگرچه مملکت شما را چنانچه شاید و باید هنوز ندیده ام اما از ازدحام بازار و جمعیت مترددین معلوم می شود که شهر بزرگی است . حال بگویید ببینم در این شهر هیچ گومپانی و شرکتهای بزرگ هست یا نه ؟ گفت : ابدا گومپانی و فلان نیست . گفتم : عجب عالمی است . در شهری بدین بزرگی چگونه می شود گومپانی نباشد . امروز معاملات بزازی و خرازی و بقالی با دست تنها پیش نمی رود تا چه رسد به تجارت . آیا این مردمان با وجود این همه روابط تجارتی با خارجه به چه سبب به منافع شرکتهای بزرگ و گومپانیها پی نبرده اند ؟ گفت : تبریزیان را شما نمی شناسید . اینان همه تمام "یک من " هستند . در میانشان هرگز "نیم من " پیدا نمی شود که پنج نفری یکجا جمع شده یکی را برای



خرید و دانلود دانلود تخقیق در مورد زین العابدین مراغه ای از کتاب سیاحت نامه ابراهیم بیگ 19ص (با فرمت word)


دانلود تخقیق در مورد زین العابدین مراغه ای (با فرمت word)

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 9

 

حاجی زین العابدین مراغه ای:

دربحث از زمان های انتقادی فارسی ، باید قبل از همه ازرمان سیاسی سیاحت نامه ابراهیم بیگ یا بلای تعصب او ، که در زمان خود شهرت فراوان یافته بود ودر سرتا سر ایران با حرص وولع بسیارخوانده می شد ، سخن بداریم.

مولف این کتاب ، حاجی زین العابدین ، فرزند مشهدی علی، بازرگانزاده ثروتمندی از مردم آذر بایجان واز کسانی بود که خیلی زود به اردوی آزادیخواهان وطرفداران اصلاحات ملحق شد.

اجداد اوازاکراد ساوجبلاغ (مهابادکنونی) وازخوانین آن سامان بودند وطریقه تسنن ومذهب شافعی داشتند ، اما بعد ها به کیش تشیع گرویدند ودر مراغه مشغول کسب وکار و تجارت شدند و « با داشتن پنج هزار تومان ثروت رو چیلد آن دیار گرویدند»

زین العابدین در سال یکهزار و دویست و پنجاه وپنج ه.ق به دنیا آمد، درهشت سالگی به دبستان رفت وهشت سال راه مکتب پیمود و مختصر سوادی اندوخت ودر شانزده سالگی به حجره پدر رفت ودر بیست سالگی به اردبیل رفت و از آن هنگام در اردبیل ومراغه به قول خود« بنای اعیانی گذاشت واسب ونوکروتفنگدارفراهم کرد واز ادای مالیات هم گردن پیچید وزدن راهدار و فحاشی به میزان آقاسی وکدخدا وفراش را یکی از افتخارات خود قرار داد.»

بدین قرار « قولچوماقی دامن گیرش شده مداخل یک و مخارج نوزده و بیست ، نه روزنامه صحیح ونه حساب وکتاب معین» بالاخره پرشانی از هر جهت روی آورد وزندگانی در ایران برای اوسخت دشوار شد وناچاربابرادر دیگر خود ترک یار ودیار گفته با اندک مایه ای که داشت ،مانند بسیاری از تجار ورشکسته آنزمان عازم قفقاز شد ودر شهر تفلیس ، پایتخت گرجستان، که در آن دوران کسی از ایرانیان در آنجا نبود، رحل اقامت افکند ودرمدت سه چهارسال چند هزار منات ازبقالی فراهم آورد .کم کم عده ای از ایرانیان کارگر به تفلیس روی آوردندومیرزا اسدا… خان ناظم الدوله ، ژنرال کنسول ایران رابه ویس کنسولی (نایب قنسولی )شهر کتاییس معین کرد.

او خود در این باره میگوید :« …آن وقت ماهم کنسول وهم رئیس قوم و ملت وهم تاجر شدیم و رعایت هموطنان را که تمامأ مفلس وفقیر بودند ، از جمله فرایض شمرده بنا گذاشتیم هم تذکره و هم مایحتاج ایشان را ، از خوراک وپوشاک دادن در مدت قلیلی دفتر پرشد: علی خوئی صد منات ،

حسینقلی تبریزی هفتاد منات ، فلان سلمانی پنجاه منات و.... هرچه اندوخته چند ساله بود از دستمان بردند . یکی گریخت ، دیگری را گرفتند ،آن یکی قمار باخت و آن دیگری بیمارشد»

خلاصه باز دست خالی مانده ناچار به کریمیه رفت و درآنجا بارگشود . دوبرادر گاهی به استانبول رفته خرید جزئی میکردند و در کریمه به بهای بیشتری می فروختند ،تااندک زمانی باز سرمایه کافی بدست آوردند.

درسال هزارو دویست و نودوچهار ه.ق جنگ روس و عثمانی در گرفت و به یالتا ، شهر ییلاقی امپراتور ،رفتند و در آنجا کارشان رونق گرفت وسرو کارشان با ا مرا ودرباریان واهل دیوان افتادو زین العابدین به وسیله شاهزاده خانم ،زوجه پرنس ورانسوف معروف ،، به امپراتریس معرفی شد وحرمت واعتبار برادران به جائی رسید که نامشان را« تاجر درستکارتایرانی » گذاشتند و بالاخره از او خواستند که تبعیت دولت روسرا بپذیرد تا امتیازاتی به او بدهند وچون در این باره اصرار ورزیدند واو چند مرتبه در استانبول از کنسول گری اذ یت وحقارت دیده بود ،قبول تبعبت کرد وپس از ادای سوگند ازتبعه روس شناخته شد.چند سال بعد در استانبول تاهل اختیار کرد وزن خود را نیز به یالتا آورد واز او صاحب سه فرزند شد وسالها در آنجابه خوشی وآسایش به سر برد.

اما عشق وعلاقه به میهن دمی آسوده اش نمیگذاشت و پیوسته خود را به گناه خیانت به کیش ومیهن نکوهش می کرد و از اینکه طوق لعنت تبعیت اجنبی را به گردن انداخته ودر چنان موقعی که برادران او در زیر فشار جور و ستم حکام مستبد جان می دهند ، اودور از پیکارسیاسی در مملکت غربت زندگی آرام و آسوده ای می گذراند، همواره با وجدان خود در کشمکش بود.

مدتها در این اندیشه با سوز و گداز نهانی به سرمی برد تا بالاخره تصمیم خود را گرفت و مغازه و کالای خود را به بهای ارزان فروخته رهسپار استانبول شد وخانواده خودرا در آنجا گذاشته برای ادای فریضه حج عازم مکه شد.حاجی زین العابدین سالها با تبعیت روس در استانبول می زیست تا بالاخره به وسیله میرزا محمود خان علا الملک ، سفیر کبیر ایران در عثمانی تقاضای ترک تبعیت از دولت روسیه کرد و این کاردر ابتدا چنان دشوار می نمود ، به دست پرنس ارفع الدوله انجام یافت و مدتها بعد-روز نهم فوریه 1904م (ذیقعده یکهزارو سیصدو بیست و بک ه.ق) که روز اول جنگ ژاپن وروس بود – تقاضایش پذیرفته شد.

1)ترجمه حال مولف ،سیاحت نامه ابراهیم بیگ،ج3،کلکته ،1909م. 2)کنیاز میخائیل از سرداران روس که در جنگ های روسیه با ناپلون و عثمانی شرکت داشت . وی مردی متمایل به اصلاحات بود.

حاجی زین العابدین برای همیشه در ترکیه اقامت گزید وبا شوق و علاقه وافر در راه خدمت به وطن ،از راه قلم به مبارزات سیاسی پرداخت.

وکتابخوانده وآشنا به اوضاع زمان وعنصر آزادیخواه و وطن پرستی بود، درمدت اقامت خود در عثمانی مخصوصا با روزنامه شمس استانبول همکاری داشت ومقالات سود مند در آن روزنامه و نیز در روزنامه حبل المتین کلکته می نوشت تا آنکه به سال یکهزارو سیصدو بیست وهشت ه.ق در هفتادوسه سالگی در استانبول در گذشت.

سیاحت نامه ابراهیم بیگ:

این کتاب در سه جلد کاملا مستقل نوشته شده است. در چاپ جلد اول نام مولف ذکر نگردیده ونویسنده اش در آن هنگام وتا دوازده سال بعد از آن دانسته نبودو حتی کسانی به کنایه و اشاره نسبت تالیف آنرا به خود می دادند.

چند نفراز جانب میرزا علی اصغر خان اتابک به اتهام تالیف آن کتاب دستگیر و تعقیب شدند و" همواره دل نگارنده در پیچ و تاب و عذاب بودکه چرا بندگان خدا به سبب او آزار بینند و خسارت کشندو در کاری که وی را جز عقیدت صافی و نیت خیر خواهی نبوده ابنا وطن بی گناه آزرده شوند" تا آ نکه پس از استقرار مشروطه و آزادی در مقدمه جلد سوم آن نام حاجی زین العابدین مراغه ای از بازرگانان استانبول پدید آمد.کسانی باور نکردند که چنان کتاب پر مغزی از خامه یک بازرگان ساده بیرون آمده باشد و برخی از دشمنان چنین گفتند که بخش یکم را میرزا مهدیخان یکی از نویسندگان روزنامه اختر نوشته و به چاپ رسانیده و پس از مرگ او حاجی بخش های دوم و سوم را نوشته و همه رابه نام خودخوانده..... ولی این گفته ها در خور پذیرفتن نیست و بخشهای دوم و سوم که بیگمان از حاجی زین العابدین است خود آگاهی وپرمایگی نویسنده آنهارا نشان می دهد..... آنچه توان پنداشت این است که میرزا مهدیخان یا نویسنده آگاه دیگری به حاجی زین العابدین یاوری کرده و این از ارج کوششهای حاجی نامبرده نخواهد کاست .

مولف هوشمند سیاحتنامه هم ازحیث انتخاب موضوع وهم از لحاظ طرز نگارش به وظیفه خطیر خود کاملا واقف و آشناست .چنانکه در دیباچه جلد سوم گوید : «.... عموم بانیان خیر و مرتکبان شر بدانند که هنگام آن رسیده که نیکان را نیک و بدان را به نام زشت و با نفرین یاد کنندو پس از این

ملت هر نیک و بد را سنجیده و حاصل هر عمل را در صفحه تاریخ ملی به یادگار گذا رند .... این گونه نگارشات به فتوای شرع شریف برهر نگارنده واجب عینی است که کج روشان طریق راستی گیرند و اگرهمت به ترک عادت نداشته باشند لا محاله به کردار زشت خودتخفیف دهند ...... تا حال در وطن عزیز ما این گونه مطالب نگاشته نیامده و کسی از حب وطن دم نزده و مطالب مفیده را به طوری که عموم بتوانند ازاو حصه بردارند به حسب اقتضای وقت به قلم نیاورده. هرچه نوشته اند در سودای عشق بلبل و پروانه و شمع یا راجع به اظهار فضیلت مولف ومصنف یا مدح ممدوح غیر مستحق بوده..... هموطنان ما بدانند که سودای عشق مجنون و لیلی و



خرید و دانلود دانلود تخقیق در مورد زین العابدین مراغه ای (با فرمت word)


دانلود تخقیق در مورد زندگی و شعر اوحدی مراغه ای (با فرمت word)

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 11

 

زندگی و شعر اوحدی مراغه ای

                                                                 قسمت پایانی

ترجیعات اوحدی

انسان موقعی که به مطالعه غزلیات اوحدی مراغه ای می پردازد، علاوه بر این که مفاهیم تازه، معانی عمیق، استعارات شیوا، تشبیهات کم نظیر و محتوای گسترده اشعار او رو به رو می شود، جنبه های دیگری از شعرش نیز به همان نسبت توجه و تحسین خواننده را به خود جلب می کند که عبارت اند از: حلاوت گفتار و موزونی کلام که از کاربرد عوامل صوری از قبیل قافیه های میانی، وزنهای دوری، مکثهای موسیقیایی بین پاره ها و مصراعها، ذو قافیتینها و ردیفها نشأت می گیرد. اوحدی از به کار گیری التزامهای واژگانی چشمگیر، واج آراییهای فریبا، وزنها و حرکات نغز و جذبه های نواختی چارخانه ها یا چارپاره های مختوم به قافیه های میانی، همراه با اوزان دوری، گویی فرصت ناخودآگاه را برای خواننده ابیات خویش فراهم آورده تا مصراعهای هر بیت را یکی یکی و با تأنی و دقت زیر لب زمزمه کند و پاره های هر مصراع را با اوزان آهنگیشان ترانه وار بخواند، و ارکان هر پاره را با نواخت دلنشین در مذاق روح و جسم خود لمس کند، و با تأمل و مکثهای مکرر هم مفاهیم نغز و هم صورت آهنگین شعر را به آرامی احساس و ادراک کند و با آمیزش این احساس و ادراک تا حداکثر ممکن تحت تأثیر صورت و محتوا یا موسیقی و معنای شعر قرار بگیرد. در این جا نمونه هایی از ابیات برگرفته از غزلیات اوحدی را تجربه می کنیم:

شـیـوه شـوخـان شـنـگ، عــربـده رنــگ رنــگ

غــمـزه چشـمان تنـگ، جمله تقاضـای اوست

***

تا کی در آب و گل شوی، وقت است اگر مقبل شوی

تا چون تو یکتا دل شوی، من اوحدی نامت کنم

***

عـهـد مـن از یـاد مـهـل، تـا نـشـوم خـوار و خـجـل

نـامـه فـرسـتـادم و دل، بـنـگـر و در حـال بـیـا

***

بـگـردان بـاده ای سـاقـی، چـو انـدر خـیـل عـشـاقـی

به من ده شربت باقی، که بـیـمـار خـرابـاتـم[i]

سخن شناسان در این مسئله اتفاق نظر دارند که «قصاید اوحدی همگی در وعظ و تحقیق و ذکر حقایق اخلاقی، عرفانی است و ترجیعاتش که در مرتبه ای بلند از فصاحت و حسن تأثیر کلام و گرمی و گیرندگی است در عین اشتمال بر معانی غنایی و عشقی حاوی نکات عرفانی بسیار است.»[ii]

برخی از شاعران دیگر بعد از اوحدی، از اشعار او الهام گرفته اند و کسان زیادی از جمله دولتشاه سمرقندی، امین احمد رازی در تذکره هفت اقلیم[iii]، ادوارد براون در کتاب تاریخ ادبی ایران[iv] در این زمینه متفق القولند. در اینجا یکی از برجسته ترین آنها می توان به ترجیع بند معروف هاتف اصفهانی اشاره کرد که مستقیماً از دو ترجیع بند و یک قصیده بلند عرفانی الهام گرفته است.

پیشینه سرودن شعر در قالب ترجیع بند به عصر غزنویان می رسد و نخستین شاعری که این قالب تازه را در شعر فارسی ابداع کرد. فرخی سیستانی قصیده سرای بزرگ ایران و ملک الشعرای دربار سلطان محمود غزنوی است. پس از او مسعود سعد سلمان، اوحدی، سعدی و سرانجام هاتف و دیگران از این قالب شعری استفاده کردند اما اگر ترجیعات امثال فرخی سیستانی و مسعود سعد سلمان در مدح و ستایش امیران و وزیران بوده است، ترجیعات اوحدی به ذکر معانی بلند عرفانی و شیوه سالکان در طرز سلوک و کسب معرفت و نیل به حقیقت اختصاص یافته است.

هر چند تجلی افکار اوحدی در ترجیع بند معروف هاتف کاملاً آشکار است اما این نفوذ اوحدی از جهات مختلف قابل ذکر است. «نخستین ترجیع بند اوحدی در بحر سریع مطوی مقطوع مشتمل بر یک صد بیت و در نه بند است با تعداد ابیات یکسان در هر بند، همراه با نظم و قاعده خاص... دومین ترجیع بند نیز با همان نظم و قاعده خاص، مشتمل بر دویست و ده بیت در بیست و یک بند با ابیات مساوی در بحر خفیف مسدس مخبون مقصور است.»[v]

قصیده بلند اوحدی نیز که شامل یکصد و شصت و چهار بیت است در همین وزن سروده شده، وزنی که مورد توجه هاتف قرار گرفته و ترجیع بند خود را در این وزن سروده است.

ترجیع بندهای اوحدی تعالیم صوفیانه ای بر پایه نظریه های عارفان بزرگ است و وجود معانی و الفاظ مشترک زیاد در سخنان اوحدی و هاتف دال بر این امر است که هاتف سروده های اوحدی را پیش روی خود داشته است، مخصوصاً ترجیع بند مشهور هاتف با یک قصیده بلند اوحدی در صورت و ساخت، لفظ و معنی همسانی های بسیار دارد. همچنین با یکی از دو ترجیع بند اوحدی، هم وزن و در برخی بندها، هم قافیه است.

اوحدی در آغاز ترجیع بند خود، از پرده نشین بودن یاری سخن می گوید که هیچ کس اجازه ورود به ساحت او ندارد «پرده» که از اصطلاحات محوری کلام شاعر است، در معانی مختلف و بدون استثنا در همه بند اول ذکر می شود. در همین چند بیت آغاز ترجیع بند است که با «براعت استهلال» و رمزگونه شالوده فکر اوحدی نمایان می شود و ذهن شاعر متوجه این معنی می گردد که:

در پس این پرده شماره یکی است گر چه شد از پرده برون بی شمار

در پـس آن پـرده چـو ره یـافـتـم پـرده بـرانـداخـتــم از روی کـار

اوحـدی ایـن راه چو بی پرده دید بـا زن و بـا مـرد بگـفـت آشکـار

کانچـه دل اندر طلبش می شتافت در پس این پرده نهان بود یافـت

در بند دوم اوحدی از پیری سخن می گوید که از جام خود شرابی به او می نوشاند که در اثر آن «دردسر» آرام می گیرد، بدین معنی که دغدغه های عالم فانی را از سر بیرون می کند

پـیر شـراب خـودم از جـام داد ز آن تپش و دردسر آرام داد



خرید و دانلود دانلود تخقیق در مورد زندگی و شعر اوحدی مراغه ای (با فرمت word)


تحقیق در مورد اوحدالدین بن حسین مراغه ای (با فرمت word)

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 3

 

اوحدالدین بن حسین مراغه ای

شاعر سده هفتم و هشتم ایران است. او در مراغه زاده شد و مدتی در اصفهان مقیم بود. معاصر ایلخان مغول سلطان ابوسعید بود. آرامگاه او در مراغه است. هم اکنون یک موزه دائمی در مقبره اوحدی در مراغه دایر میباشد در 670 هجری در مراغه متولد شد او از جوانی انسانی عارف و وارسته کامل بود و در علوم دینی و عرفانی بدرجه کمال رسید او تحت صافی تخلص می کرد اوحدی مانند اغلب شاعران عصر خود پس از گذراندن جوانی و پایان بردن تحصیلات معمولی زمان خود از مراغه به قصد سیر و سیاحت خارج شد و مدتها به سیاحت گذراند. هم در این سیاحتها بوده است که گذارش به کرمان می افتد و از محضر شیخ اوحدالدین کرمانی بهره ور می شودو به علت انتصاب به طریقت اوحدالدین کرمانی لقب اوحدی گرفت اثر جاویدانی وی ( جام جم )مثنوی شانل پنجهزار بیت است که در 733 آنرا به نظم کشیده است سایر آثار اوحدی ( ده نامه ) ( منطق العشاق ) است که همواره مورد توجه شاهان ایلخانی بوده است. وفات اوحدی در سال 738 قمری در مراغه اتفاق افتاد و آرامگاه او در باغی زیبا زیارتگاه عاشقان عرفان است. اوحدی علاوه بر قصائد و غزلیات دارای کتابی است به نام « جام جم » که مهمترین اثر اوست. این کتاب، یک مثنوی است که اوحدی در سرودن آن به « حدیقة » سنـــایی نظر داشته است. و اما غزل زیر که سرودة اوحدی است علاوه بر برخورداری از زبانی گرم و پویا ، مانند غزلهای سعدی تمام زیباییهای خود را به یکباره به خواننده می بخشد

 

اوحدی اصفهانی از شاعران نسبتا توانای قرن هفتم و هشتم هجری است که تاکنون تحقیق و تفحصی در خور در دیوان اشعار او صورت نگرفته است. رساله حاضر گامی است-هرچند کوچک-در جهت رفع این نقیصه که در آن ابتدا با استفاده از دیوان شاعر ، تذکره ها و کتابهای تاریخی نزدیک به عصر وی، شرح حال ، آثار ، افکار و سبک شاعری او به طور دقیق مورد نقد و بررسی قرار گرفته است. پس از آن کلیه دیوان او-به استثنای مثنوی جام جم-مطالعه گردیده و نکات و اشارات مهم و برجسته این دیوان به قرار زیر شرح گردیده است:1-آیات قرآن، احادیث و سخنان مشایخ.2-تلمحیات و اشارات.3-اهم کنایات و امثال و حکم.4-واژه ها و اصطلاحات عرفانی.5-واژه ها و ترکیبات دشوار..

مست امـــدم امشب کـــه ســر راه بگیـــرم                     یک بوسه بزور از لب آن مــاه بگیـــــــرم

دانـــم که دهــد عقل نکو خــــواه مرا پنـــد                     لیکن عجب از پنـــد نکو خـــــواه بگیـــرم

تا هیچ کسم راز دل ریــش نــــــدانــــــــــد                     این اشک روان بر رخ چـــون کاه بگیرم

هــر چند بکوشد کــه ببیگــــاه بیایـــــــــــد                      مــــن نیــز بکوشم کــــه بنــاگاه بگیــــرم

گر زانکه ببالای بلندش نـــرســـــد دسـت                      در دست کشم زلفش و کـــوتــاه بگیـــــرم

از چاه زنخ گـــر ندهــــد آب چــــــو دزدان                       بــــر قافله عشـــق سر چــــاه بگیــــــرم

با اوحدی ارحیلت روبـــــآه کنــد کـــــــس                        من نیستم آن شیر کــــه روبـــاه بگیـــرم



خرید و دانلود تحقیق در مورد اوحدالدین بن حسین مراغه ای (با فرمت word)


تحقیق در مورد اوحدالدین بن حسین مراغه ای (با فرمت word)

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 27

 

فهرست

عنوان صفحه

سر آغاز...................................................................................................................................2

اوحدالدین بن حسین مراغه ای..............................................................................................3

محل دفن اوحدی مراغه ای...................................................................................................5

خلاصه ای از منطق العشاق....................................................................................................7

توضیح یک اشتباه..................................................................................................................15

ترجیعات اوحدی..................................................................................................................19

منابع......................................................................................................................................26

سر آغاز

به نام آنـکه ما را نام بخشـــید زبان را در فصاحت کام بخشـید

به نـور خود بر افروزنده ى دل بـه نــار بیــدلى سوزنده ى دل

سر هر نامه اى از نام او خوش جـهان جان ز ژس جام او هوش

درود از ما، سلام از حضرت او دمــادم بر رســول و عــترت او

ابوالقاسم، که شد عالم طفیـلش فــلک دهلیز چـاوشان خیـــلش

اوحدالدین بن حسین مراغه ای

شاعر سده هفتم و هشتم ایران است. او در مراغه زاده شد و مدتی در اصفهان مقیم بود. معاصر ایلخان مغول سلطان ابوسعید بود. آرامگاه او در مراغه است. هم اکنون یک موزه دائمی در مقبره اوحدی در مراغه دایر میباشد در 670 هجری در مراغه متولد شد او از جوانی انسانی عارف و وارسته کامل بود و در علوم دینی و عرفانی بدرجه کمال رسید او تحت صافی تخلص می کرد اوحدی مانند اغلب شاعران عصر خود پس از گذراندن جوانی و پایان بردن تحصیلات معمولی زمان خود از مراغه به قصد سیر و سیاحت خارج شد و مدتها به سیاحت گذراند. هم در این سیاحتها بوده است که گذارش به کرمان می افتد و از محضر شیخ اوحدالدین کرمانی بهره ور می شودو به علت انتصاب به طریقت اوحدالدین کرمانی لقب اوحدی گرفت اثر جاویدانی وی ( جام جم )مثنوی شانل پنجهزار بیت است که در 733 آنرا به نظم کشیده است سایر آثار اوحدی ( ده نامه ) ( منطق العشاق ) است که همواره مورد توجه شاهان ایلخانی بوده است. وفات اوحدی در سال 738 قمری در مراغه اتفاق افتاد و آرامگاه او در باغی زیبا زیارتگاه عاشقان عرفان است. اوحدی علاوه بر قصائد و غزلیات دارای کتابی است به نام « جام جم » که مهمترین اثر اوست. این کتاب، یک مثنوی است که اوحدی در سرودن آن به « حدیقة » سنـــایی نظر داشته است. و اما غزل زیر که سرودة اوحدی است علاوه بر برخورداری از زبانی گرم و پویا ، مانند غزلهای سعدی تمام زیباییهای خود را به یکباره به خواننده می بخشد.

آثار وی شامل دیوان قصاید و ترجیعات و غزلیات بالغ هشت هزار بیت ، مثنوی ده نامه ی منطق العشاق و مثنوی « جام جم » می باشد

اوحدی اصفهانی از شاعران نسبتا توانای قرن هفتم و هشتم هجری است که تاکنون تحقیق و تفحصی در خور در دیوان اشعار او صورت نگرفته است. رساله حاضر گامی است-هرچند کوچک-در جهت رفع این نقیصه که در آن ابتدا با استفاده از دیوان شاعر ، تذکره ها و کتابهای تاریخی نزدیک به عصر وی، شرح حال ، آثار ، افکار و سبک شاعری او به طور دقیق مورد نقد و بررسی قرار گرفته است. پس از آن کلیه دیوان او-به استثنای مثنوی جام جم-مطالعه گردیده و نکات و اشارات مهم و برجسته این دیوان به قرار زیر شرح گردیده است:1-آیات قرآن، احادیث و سخنان مشایخ.2-تلمحیات و اشارات.3-اهم کنایات و امثال و حکم.4-واژه ها و اصطلاحات عرفانی.5-واژه ها و ترکیبات دشوار..

مست امـــدم امشب کـــه ســر راه بگیـــرم                      یک بوسه بزور از لب آن مــاه بگیـــــــــرم

دانـــم که دهــد عقل نکو خــــواه مرا پنـــد                      لیکن عجب از پنـــد نکو خـــــواه بگیـــرم

تا هیچ کسم راز دل ریــش نــــــدانــــــــد                      این اشک روان بر رخ چـــون کاه بگیـــــــرم

هــر چند بکوشد کــه ببیگــــاه بیایـــــــــد                     مــــن نیــز بکوشم کــــه بنــاگاه بگیـــــرم

گر زانکه ببالای بلندش نـــرســــــــد دسـت                      در دست کشم زلفش و کـــوتــاه بگیــــــرم



خرید و دانلود تحقیق در مورد اوحدالدین بن حسین مراغه ای (با فرمت word)