لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 57
تجزیه و تحلیل تبلیغات محیطی با شاخص های مذهبی
فهرست مطالب
فصل اول
(هنر اسلامی )
هنر اسلامی
هنر دینی
تاثیر مذهب در شخصیت هنرمند
اخلاق دینی در هنرهای سنتی و مردمی ایران
سنت و هنر سنتی
هنر و مذهب
فصل دوم
(تبلیغات)
اثر تبلیغات درجهان
نقش گرافیک محیطی در گسترش فرهنگ اجتماع
جایگاه و اهمیت تبلیغات / مرزهای روابط عمومی و تبلیغات
پیدایش طراحی حروف تبلیغاتی
تبلیغات رنگی / سیاه و سفید
فصل سوم
تبلیغات محیطی (بیل بورد)
تاثیر بصری تابلوهای محیطی
کانونهای تبلیغاتی و جایگاه کاری آنها
بیل بوردها
عوامل موثر در گرافیک محیطی
بیلبورد در تبلیغات ایران
تجزیه و تحلیل
فصل چهارم
نتیجه گیری و پیشنهاد
صفحه چکیده
عمده ترین و اصلی ترین هدف گرافیک محیطی، طراحی علائم در خدمت کلیتی به نام محیط اس . رمز موفقیت در طراحی محیطی ، بیش از هر چیز . شناخت و تسلط بر مفهوم هر دو واژه ((طراحی)) و ((محیط)) و ارتباط این دو بایکدیگر است. جامع ترین تعریفی که می توانیم برای گرافیک محیطی ارایه دهیم چنین است. ((طراحی متناسب و هماهنگ نشانه ها ،نوشته ها و تزئینات به صورت حجم سه بعدی (مثل تابلو یا استند) برای راهنمایی، اطلاع رسانی و برقراری هر نوع ارتباط دیگر، در عین ایجاد زیبایی و حال و هوایی در خور و شخصیتی قابل درک، در هر نوع محیط داخلی و خارجی است. موضوع این پروژه ادغام مذهب و هنر اسلامی با تبلیغات محیطی است. هنراسلامی ا مدد جستن از رمزگرایی خاصی که نهفته در بطن اتقادات این دین مبین است توانست اشکال و فرمها را به قلمرو عرفانی – الهی واردکند. در گسترة فرهنگی
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 16
گروه های مذهبی نوظهور در غرب (1)
نویسنده : حیدر رضا ضابط
اشاره :
جهان غرب از قرن 17میلادی و حتی پیش از آن، از دورة «رنسانس» به این سو، در جهت غیردینی کردن نگاه و نگرش مردم و سست کردن علایق دینی در زندگی روزمرة آنان تلاش کرده است. غرب در این دوران به نام « اومانیسم » و « فردگرایی » (Individualism) به طور کامل درصدد مخالفت با استیلای دین برآمد. پس از جنگ جهانی دوم و خصوصاً از دهة 1960 به این سو، گروههای مذهبی غیرمتداول بسیاری، خارج از چهارچوب ادیان رایج، در غرب، ایجاد شده است که هدف آنها سکولاریزه کردن دین میباشد؛ هرچند پایهگذاران این جنبشها خود را به عنوان معلمان روحانی و دینی معرفی کردهاند. در این مقاله، نویسندة محترم به بررسی علل پیدایش، اعتقادات، و دیگر ویژگیهای برجستة گروههای فوق پرداخته است که آنها را با هم میخوانیم.این گروهها را گاه، کشیشهایی که از یک کلیسای سنتی، گسسته و به دنبال ایجاد و راهاندازی «ادیان» خاصی برای خودشان بودهاند، تأسیس نمودهاند. بروز این پدیده در غرب، تا حد زیادی، برخاسته از ترویج مرموزات و کارهایی غریبه، همچون سحر و جادو بوده که از سوی کلیساهای قدیمی نیز تحریم شده است و طی دهههای اخیر مجدداً رشد یافته است. طرفداران سحر و جادو در آمریکا و اروپا، ادیان پیش از مسیحیت اروپا، همچون «سلتها» (Celts) و «درویدها» (Druids) را ترویج میکنند. مروجان این آیینها، که به عنوان «جنبشهای جدید دینی» (New Religious Movements) به خصوص در آمریکا، کانادا و اروپای شمالی معروف شدهاند، با تضعیف ادیان سنتی در این کشورها نفوذ میکنند.1 در آمریکا و اروپا از این آیینهای جدید با عنوان گروههای مذهبی بیگانه و غیررایج یاد میکنند. تنها در انگلستان، بعداز جنگ جهانی دوم تا سال 1987 بیش از 400 گروه از این نوع گروهها بهوجود آمده است که تعداد آنها در ایالات متحده، بیش از انگلستان میباشد.2رهبران این گروهها ترویج میکنند که هیچ کتاب مقدسی، در جهان، ابدی نیست، و انسان این شایستگی را دارد که دین جدیدی را خلق نماید. از نگاه آنها، روشهای عقلی، مانع کشف و حصول حقایق دینی میباشد و رستگاری بشر، با کنارگذاردن روشهای عقلی و پیروی مطلق از پایهگذاران این فرقهها حاصل خواهد گردید. این فرقههای مذهبی بر محور شخصیت رهبران و مؤسسان خود استوارند و از این رو بیشتر آنها با مرگ بنیانگذارانشان، محو و نابود میگردند.3اکثر بنیانگذاران این گروهها ترویج میکنند که انسان با پیروی مطلق از آنان، میتواند «خدا» شود. بیشتر بنیانگذاران این گروهها از ایجاد تحولات نهایی در هزارة سوم سخن میگویند و اینچنین تبلیغ میکنند که دنیا به پایان خود رسیده است و آنان منجی جامعة بشری در آخرالزمان هستند و انسانیت با پیروی از آنها به رستگاری خواهد رسید.4
علل پیدایش این گروهها
امروزه، در غرب، نسبت به گذشته، رویکرد به دین، رشد قابل توجهی یافته است و این اتفاق عمدتاً برخاسته از درهم شکستن و فرو ریختن بسیاری از ایدئولوژیهای ذهنی جهان غرب است که متأثر از تفکرات قرون 18 و 19 در اروپا، سربرداشته و جایگاه دین را در تمدن مدرن غرب، گرفته بود. آن ایدئولوژیها به تدریج، رنگ باخت و خطر و قدرت تخریبیشان، به طرز بیسابقهای هویدا گشت.امروزه در جهان غرب، با برچیده شدن بساط مکاتب فلسفی مدرن (Philosophical Modern Schools) که تحت شالودهشکنی و پست مدرنیسم (Post-Modernism Deconstructionalism) و منهدم ساختن همة ساختارهای معنایی موجود از پیش، مکتبهای فلسفی جدید غرب را به پایان خود رسانده است. بیشتر فلاسفة معاصر غربی، معتقدند که دوران مشغلة فلسفی، به آن معنایی که تاکنون در غرب، فهمیده میشد، پایان یافته و دیگر مکاتب فلسفة جدید نمیتوانند گرهی از کار غرب و انسانهای تشنه و نیازمند هدایت معنوی در آن سامان بگشایند.تمدن غرب، برای مردم جهان، تناقضات بیشماری را پدید آورده است که ایجاد انواع بیعدالتیها در جوامع و تخریب محیطزیست از آن جمله است. زندگی، برای جوانان، در غرب، معنای خود را از دست داده است و آنان را به بیراهة لذتهای آنی جسمانی از طریق روابط غیرانسانی و یا استفادة مدام از مواد مخدر و یا خشونت و جنایت کشانده است.از اینرو، پس از جنگ جهانی دوم، به ویژه، در ربع قرن گذشته، جنبشی آمریکایی و اروپایی، با هدف کسب تجارت روحانی و معرفت دینی به وجود آمده است. قدرتهای سکولار در جهان غرب که تاکنون، با عنوان «تجدد» و رنسانس، با دین مبارزه میکردند و در همین راستا به ایجاد اومانیسم، لیبرالیسم و فردگرایی دست زدند، احساس خطر کردند که ساکنان غرب برای رهایی خود به دین مبین اسلام گرایش پیدا میکنند، چرا که درون مسیحیت معنویتی وجود ندارد و مسیحیت در مقابل هجوم گرایشهای دنیاگرایانة سکولار عقبنشینی کرد. و حتی آموزههای مسیحیت که اساس تلقی دینی آن را تشکیل میدهد، براثر اصلاحات و نوسازی به وجود آمده در آن، به تدریج به آموزههایی غیردینی تبدیل شده است. برای جلوگیری از گرایش مردم تشنة حقیقت و معنویت در غرب، به دین اسلام، پس از جنگ جهانی دوم و به ویژه در ربع قرن گذشته، نزدیک به 2500 گروه غیراصیل با عنوان گروههای مذهبی در آمریکا و اروپا به وجود آمده است.5 بیشتر این گروهها تحت عنوان معنویت و رستگاری، پیروان خود را به انجام کارهای مبتذل و غیراخلاقی، وادار ساختهاند و در حقیقت، در مسیر حفظ و امتداد اباحهگری و سکولاریسم، گام برداشتهاند.در همین راستا، در ربع قرن گذشته، افرادی از هند، به نام «گورو» (Guru) تبلیغاتی گسترده را در آمریکا و اروپا انجام دادهاند و تحت عنوان ترویج عرفان «هندویسم» پیروانی را به سوی خود جذب کردهاند. همچنین تعدادی از مرشدهای «صوفیه» نیز از کشورهای اسلامی، به ترویج تعالیم افراطی صوفیانه در غرب پرداختهاند، که آنان نیز از سوی دولتها و رسانههای گروهی آن مورد حمایت قرار گرفتهاند. قدرتهای استعماری و استعمارگران جدید برای جلوگیری از نفوذ اسلام در جهان غرب، از این گروهها بهره گرفتهاند، زیرا اسلام، امروز، سریعترین رشد را در میان سایر ادیان در جهان غرب، آفریقا و دیگر نقاط شناخته شدة جهان دارد.همانطور که بیان شد، گروههای مذهبی مذکور بنیانهای اعتقادی و رفتاری خود را، به اشکال گوناگون از ادیان بزرگ اقتباس کردهاند و آنرا به شکل تحریف شدهای، عرضه میدارند. به این گروهها در انگلیس «میکس پیک» (Mixpick) یا مختلط گفته میشود، که ویژگیهای نسبیگرایی، هیچ انگاری، شالودهشکنی، فردگرایی، سکولاریسم و اباحیگری را، که حاکم بر جوامع مدرن غرب میباشد، با پوششی از مسائل معنوی و عرفانی معرفی کرده و آنرا به عنوان معنویت فردگرا و یک مذهب خصوصی، عرضه میکنند.6طالعبینی، جادوگری، غیبگویی، ورزشهایی معنوی ارتباط با ارواح و موجودات سایر سیارات، روشهای درمانی و معالجة بیماریها با داروهای طبیعی یا اعمال با مواد بلورین، کارکردهای این گروههای غیرمتداول مذهبی را شکل میدهد.7این گروهها شماری از مؤسسات فرهنگی و تجاری را در جهان غرب تأسیس کرده، کتب و مجلات متعددی را منتشر میکنند. بیشتر این گروهها با مرگ بنیانگذاران آنها منقرض میگردند و با گذشت زمان تضعیف و محو میشوند. تمامی افعال و مناسک ظاهراً مذهبی آنها در جهان غرب توسط روانشناسان و جامعهشناسان برجسته و علمای مسیحیت شدیداً تکذیب و ابطال گردیده است.بیشتر رهبران این گروهها وابسته به تشکیلات فراماسونها «لژهای فراماسونری»8 (Fereemasons) هستند. برطبق آمار، در جهان 33700 فراماسون وجود دارد. پیش از دهة 1980 فراماسونها این ایده را ترویج میکردند که: «خدا مرده است.» اما در ربع قرن گذشته و با آغاز جنبش احیای دینی در سراسر جهان، فراماسونها، که با صهیونیستها و به خصوص با گروهی مرموز از آنها با نام «قباله» (Kabbaleh) (یا کابالا) رابطهای نزدیک دارند، در راستای اهداف گروههای مذهبی مذکور، این ایده را تبلیغ میکنند که: پیروان این گروهها با اطاعت از رهبرانشان میتوانند خدا شوند.9 عقاید این گروهها، درون خود، دارای رموز و اسراری است، و آنان
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 16
گروه های مذهبی نوظهور در غرب (1)
نویسنده : حیدر رضا ضابط
اشاره :
جهان غرب از قرن 17میلادی و حتی پیش از آن، از دورة «رنسانس» به این سو، در جهت غیردینی کردن نگاه و نگرش مردم و سست کردن علایق دینی در زندگی روزمرة آنان تلاش کرده است. غرب در این دوران به نام « اومانیسم » و « فردگرایی » (Individualism) به طور کامل درصدد مخالفت با استیلای دین برآمد. پس از جنگ جهانی دوم و خصوصاً از دهة 1960 به این سو، گروههای مذهبی غیرمتداول بسیاری، خارج از چهارچوب ادیان رایج، در غرب، ایجاد شده است که هدف آنها سکولاریزه کردن دین میباشد؛ هرچند پایهگذاران این جنبشها خود را به عنوان معلمان روحانی و دینی معرفی کردهاند. در این مقاله، نویسندة محترم به بررسی علل پیدایش، اعتقادات، و دیگر ویژگیهای برجستة گروههای فوق پرداخته است که آنها را با هم میخوانیم.این گروهها را گاه، کشیشهایی که از یک کلیسای سنتی، گسسته و به دنبال ایجاد و راهاندازی «ادیان» خاصی برای خودشان بودهاند، تأسیس نمودهاند. بروز این پدیده در غرب، تا حد زیادی، برخاسته از ترویج مرموزات و کارهایی غریبه، همچون سحر و جادو بوده که از سوی کلیساهای قدیمی نیز تحریم شده است و طی دهههای اخیر مجدداً رشد یافته است. طرفداران سحر و جادو در آمریکا و اروپا، ادیان پیش از مسیحیت اروپا، همچون «سلتها» (Celts) و «درویدها» (Druids) را ترویج میکنند. مروجان این آیینها، که به عنوان «جنبشهای جدید دینی» (New Religious Movements) به خصوص در آمریکا، کانادا و اروپای شمالی معروف شدهاند، با تضعیف ادیان سنتی در این کشورها نفوذ میکنند.1 در آمریکا و اروپا از این آیینهای جدید با عنوان گروههای مذهبی بیگانه و غیررایج یاد میکنند. تنها در انگلستان، بعداز جنگ جهانی دوم تا سال 1987 بیش از 400 گروه از این نوع گروهها بهوجود آمده است که تعداد آنها در ایالات متحده، بیش از انگلستان میباشد.2رهبران این گروهها ترویج میکنند که هیچ کتاب مقدسی، در جهان، ابدی نیست، و انسان این شایستگی را دارد که دین جدیدی را خلق نماید. از نگاه آنها، روشهای عقلی، مانع کشف و حصول حقایق دینی میباشد و رستگاری بشر، با کنارگذاردن روشهای عقلی و پیروی مطلق از پایهگذاران این فرقهها حاصل خواهد گردید. این فرقههای مذهبی بر محور شخصیت رهبران و مؤسسان خود استوارند و از این رو بیشتر آنها با مرگ بنیانگذارانشان، محو و نابود میگردند.3اکثر بنیانگذاران این گروهها ترویج میکنند که انسان با پیروی مطلق از آنان، میتواند «خدا» شود. بیشتر بنیانگذاران این گروهها از ایجاد تحولات نهایی در هزارة سوم سخن میگویند و اینچنین تبلیغ میکنند که دنیا به پایان خود رسیده است و آنان منجی جامعة بشری در آخرالزمان هستند و انسانیت با پیروی از آنها به رستگاری خواهد رسید.4
علل پیدایش این گروهها
امروزه، در غرب، نسبت به گذشته، رویکرد به دین، رشد قابل توجهی یافته است و این اتفاق عمدتاً برخاسته از درهم شکستن و فرو ریختن بسیاری از ایدئولوژیهای ذهنی جهان غرب است که متأثر از تفکرات قرون 18 و 19 در اروپا، سربرداشته و جایگاه دین را در تمدن مدرن غرب، گرفته بود. آن ایدئولوژیها به تدریج، رنگ باخت و خطر و قدرت تخریبیشان، به طرز بیسابقهای هویدا گشت.امروزه در جهان غرب، با برچیده شدن بساط مکاتب فلسفی مدرن (Philosophical Modern Schools) که تحت شالودهشکنی و پست مدرنیسم (Post-Modernism Deconstructionalism) و منهدم ساختن همة ساختارهای معنایی موجود از پیش، مکتبهای فلسفی جدید غرب را به پایان خود رسانده است. بیشتر فلاسفة معاصر غربی، معتقدند که دوران مشغلة فلسفی، به آن معنایی که تاکنون در غرب، فهمیده میشد، پایان یافته و دیگر مکاتب فلسفة جدید نمیتوانند گرهی از کار غرب و انسانهای تشنه و نیازمند هدایت معنوی در آن سامان بگشایند.تمدن غرب، برای مردم جهان، تناقضات بیشماری را پدید آورده است که ایجاد انواع بیعدالتیها در جوامع و تخریب محیطزیست از آن جمله است. زندگی، برای جوانان، در غرب، معنای خود را از دست داده است و آنان را به بیراهة لذتهای آنی جسمانی از طریق روابط غیرانسانی و یا استفادة مدام از مواد مخدر و یا خشونت و جنایت کشانده است.از اینرو، پس از جنگ جهانی دوم، به ویژه، در ربع قرن گذشته، جنبشی آمریکایی و اروپایی، با هدف کسب تجارت روحانی و معرفت دینی به وجود آمده است. قدرتهای سکولار در جهان غرب که تاکنون، با عنوان «تجدد» و رنسانس، با دین مبارزه میکردند و در همین راستا به ایجاد اومانیسم، لیبرالیسم و فردگرایی دست زدند، احساس خطر کردند که ساکنان غرب برای رهایی خود به دین مبین اسلام گرایش پیدا میکنند، چرا که درون مسیحیت معنویتی وجود ندارد و مسیحیت در مقابل هجوم گرایشهای دنیاگرایانة سکولار عقبنشینی کرد. و حتی آموزههای مسیحیت که اساس تلقی دینی آن را تشکیل میدهد، براثر اصلاحات و نوسازی به وجود آمده در آن، به تدریج به آموزههایی غیردینی تبدیل شده است. برای جلوگیری از گرایش مردم تشنة حقیقت و معنویت در غرب، به دین اسلام، پس از جنگ جهانی دوم و به ویژه در ربع قرن گذشته، نزدیک به 2500 گروه غیراصیل با عنوان گروههای مذهبی در آمریکا و اروپا به وجود آمده است.5 بیشتر این گروهها تحت عنوان معنویت و رستگاری، پیروان خود را به انجام کارهای مبتذل و غیراخلاقی، وادار ساختهاند و در حقیقت، در مسیر حفظ و امتداد اباحهگری و سکولاریسم، گام برداشتهاند.در همین راستا، در ربع قرن گذشته، افرادی از هند، به نام «گورو» (Guru) تبلیغاتی گسترده را در آمریکا و اروپا انجام دادهاند و تحت عنوان ترویج عرفان «هندویسم» پیروانی را به سوی خود جذب کردهاند. همچنین تعدادی از مرشدهای «صوفیه» نیز از کشورهای اسلامی، به ترویج تعالیم افراطی صوفیانه در غرب پرداختهاند، که آنان نیز از سوی دولتها و رسانههای گروهی آن مورد حمایت قرار گرفتهاند. قدرتهای استعماری و استعمارگران جدید برای جلوگیری از نفوذ اسلام در جهان غرب، از این گروهها بهره گرفتهاند، زیرا اسلام، امروز، سریعترین رشد را در میان سایر ادیان در جهان غرب، آفریقا و دیگر نقاط شناخته شدة جهان دارد.همانطور که بیان شد، گروههای مذهبی مذکور بنیانهای اعتقادی و رفتاری خود را، به اشکال گوناگون از ادیان بزرگ اقتباس کردهاند و آنرا به شکل تحریف شدهای، عرضه میدارند. به این گروهها در انگلیس «میکس پیک» (Mixpick) یا مختلط گفته میشود، که ویژگیهای نسبیگرایی، هیچ انگاری، شالودهشکنی، فردگرایی، سکولاریسم و اباحیگری را، که حاکم بر جوامع مدرن غرب میباشد، با پوششی از مسائل معنوی و عرفانی معرفی کرده و آنرا به عنوان معنویت فردگرا و یک مذهب خصوصی، عرضه میکنند.6طالعبینی، جادوگری، غیبگویی، ورزشهایی معنوی ارتباط با ارواح و موجودات سایر سیارات، روشهای درمانی و معالجة بیماریها با داروهای طبیعی یا اعمال با مواد بلورین، کارکردهای این گروههای غیرمتداول مذهبی را شکل میدهد.7این گروهها شماری از مؤسسات فرهنگی و تجاری را در جهان غرب تأسیس کرده، کتب و مجلات متعددی را منتشر میکنند. بیشتر این گروهها با مرگ بنیانگذاران آنها منقرض میگردند و با گذشت زمان تضعیف و محو میشوند. تمامی افعال و مناسک ظاهراً مذهبی آنها در جهان غرب توسط روانشناسان و جامعهشناسان برجسته و علمای مسیحیت شدیداً تکذیب و ابطال گردیده است.بیشتر رهبران این گروهها وابسته به تشکیلات فراماسونها «لژهای فراماسونری»8 (Fereemasons) هستند. برطبق آمار، در جهان 33700 فراماسون وجود دارد. پیش از دهة 1980 فراماسونها این ایده را ترویج میکردند که: «خدا مرده است.» اما در ربع قرن گذشته و با آغاز جنبش احیای دینی در سراسر جهان، فراماسونها، که با صهیونیستها و به خصوص با گروهی مرموز از آنها با نام «قباله» (Kabbaleh) (یا کابالا) رابطهای نزدیک دارند، در راستای اهداف گروههای مذهبی مذکور، این ایده را تبلیغ میکنند که: پیروان این گروهها با اطاعت از رهبرانشان میتوانند خدا شوند.9 عقاید این گروهها، درون خود، دارای رموز و اسراری است، و آنان
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 30
بررسى نگرش مذهبى دانشآموزان دختر دبیرستانهاى شهر ایذه
چکیده
براى انجام این پژوهش 4 منطقه (در قسمتهاى شمال، جنوب، غرب و شرق) از مناطق 20 گانه آموزش و پرورش شهر ایذه در سال تحصیلى 88ـ 87 با استفاده از نمونهگیرى خوشهاى به عنوان نمونه تحقیق انتخاب شدند. از بین مناطق یادشده تعداد 609 دانشآموز دختر در پایههاى تحصیلى مختلف (اول تا سوم) به پرسشنامه نگرشسنج پاسخ گفتند. هدف از تحقیق مزبور این بود که علاوه بر پدیده نگرش مذهبى، به بررسى رابطه وضعیت اقتصادى، پایه تحصیلى، میزان تحصیلات والدین، و الگوهاى مورد ارائه با نگرش مذهبى نیز پرداخته شود.
در بخش شیوههاى آمارى از آمار توصیفى و استنباطى (T وابسته و تحلیل واریانس یکطرفه ANOVA) تجزیه و تحلیل استفاده شد. بر اساس نتایج به دست آمده تفاوت معنادارى بین پایههاى تحصیلى و نگرش مذهبى، وضعیت اقتصادى خانواده و نگرش مذهبى، الگوهاى مورد ارائه، میزان سواد والدین و دو نوع نگرش ذهنى و عملى مشاهده شد. بدین صورت که دانشآموزان پایه اول نسبت به پایههاى دوم و سوم از نگرش مذهبى قوىترى برخوردار بودند. همچنین خانوادههایى که از طبقات اقتصادى و اجتماعى پایین جامعه محسوب مىشدند نگرش مذهبى مثبتترى داشتند؛ چرا که دین را به صورت عملى وارد زندگى خود کردهاند، ولى طبقات اقتصادى بالا جز به صورت تشریفاتى با دین سر و کار ندارند و از نگرش مذهبى ضعیفترى نیز برخوردار مىباشند.
در پایان سعى گردیده با ارائه توصیههاى کاربردى نقش دین را در زندگى روزمره نوجوانان پر رنگتر سازیم؛ زیرا به نظر مىرسید بخش عمده کاستىها مربوط به روش آموزش دینى مىباشد که آنان را در ارائه طریق دچار سردرگمى مىکند و از اینرو، هر روز به ابزارى نو براى حل مشکلات خود متوسل مىشوند.
مقدّمه
کدام فلسفه است که چرایى زندگى را توضیح مىدهد؟ به تعبیر نیچه «هرکس چرایى زندگى را یافته است با هر چگونهاى خواهد ساخت.» روشن است که جز شناخت راهى که آفریدگار یکتا به انسان ارائه کرده است، همه مشمول نقصان خواهند بود و این فقط شعار ما نیست و در تحلیل بسیارى از روانشناسان مانند ویلیام جیمز، اریک فروم و یونگ نیز آمده است؛ به طور مثال، فروم (1950) در کتاب روانکاوى و دین مىنویسد: «نیاز دینى یعنى نیاز به یک الگوى جهتگیرى و مرجعى براى اعتقاد و ایمان. هیچکس را نمىتوان یافت که فاقد این نیاز باشد.»
فروم همانند یونگ در تحلیل عوارض ناشى از پیروى از مکاتب غیرخدایى اعتقاد دارد که جامعه صنعتى غرب، انسان را از فطرت خود دور کرده و پیدایش بسیارى از مشکلات را، که سالیوان آنها را مشکلات زندگى مىنامد، ناشى از نپرداختن به دین الهى مىداند.(1)
نقش الگوها در رشد و انسجام شخصیت انسان انکارناپذیر و یکى از ابزارهاى مهم تربیتى است. انسان الگوطلب است، به دنبال الگوها حرکت مىکند، مىآموزد، تقلید مىکند و به آنها دل مىبندد و چگونه بودن خود را رقم مىزند. عناصر انسانى پیرامون او مثل والدین، مربیان، شخصیتهاى هنرى، ورزشى، علمى و فرهنگى مىتوانند الگوى فرد در مراحل مختلف زندگى باشند. این الگوها نقش تربیتى مهمى دارند؛ زیرا اگر ضعیف و دروغین و یا دچار انحراف باشند نقش تخریبى غیرقابل انکارى را در ساختار روانى و شکلگیرى شخصیت انسان خواهند داشت. از اینرو، الگوهاى سالم، کامل و پویا از نظر تربیتى و اخلاقى اهمیتى به سزا در رشد صحیح روانى، رفتارى و شخصیتى انسان دارند.
امروز بیش از هر زمان دیگر نیازمند تفکر و اندیشه در باب تأثیرگذارى تقیّدات دینى بر تمامى امور انسانى، به ویژه مسائل عاطفى و روحى، هستیم. بسیارى از اندیشمندان و صاحبنظران بر این باورند که مذهب تأثیر انکارناپذیرى بر سلامت روح و جسم و دیگر ابعاد زندگى بشر دارد.
دستورات اسلام پیرامون بهداشت جسم و روان و سایر امور، کاملترین فرامین است، به گونهاى که طبقهبندى رفتار از نظر اسلام متأثر از مفاهیم بهنجار و نابهنجار است و تا زمانى که سلامت و بهنجارى اعتقادى حاصل نشود، سلامت روانى هم حاصل نمىشود و مىتوان گفت که این دو به طور اجمال رفتار فرد مقید و پایبند را نشان مىدهند؛ یعنى رفتار سالم و بهنجار با تمامى معانى آن.
اهداف تحقیق
مهمترین هدف این تحقیق بررسى نگرش مذهبى دانشآموزان دختر دبیرستانهاى شهر ایذه و رابطه آن با طبقه اجتماعى، اقتصادى و فرهنگى و نیز الگوهاى مورد ارائه به دانشآموزان مىباشد. به طور خلاصه مىتوان گفت که قصد بر این است تا رابطه بین نگرش مذهبى و عوامل مؤثر در این زمینه مورد بررسى قرار گیرد. در همین زمینه اهداف زیر مدّنظر مىباشد:
1. بررسى رابطه بین نگرش مذهبى و وضعیت اقتصادى خانواده؛
2. بررسى رابطه بین نگرش مذهبى و میزان تحصیلات والدین؛
3. بررسى رابطه بین نگرش مذهبى و پایههاى تحصیلى دانشآموزان؛
4. بررسى رابطه بین نگرش مذهبى و الگوهاى مورد ارائه به دانشآموزان؛
5. بررسى رابطه بین نگرش مذهبى به صورت ذهنى و عملى.
فرضیات تحقیق
فرضیات تحقیق عبارتند از:
1. بین نگرش مذهبى به صورت ذهنى و عملى تفاوت وجود دارد.
2. بین میزان تحصیلات والدین و نگرش مذهبى رابطه وجود دارد.
3. بین نگرش مذهبى و پایه تحصیلى رابطه وجود دارد.
4. بین نگرش مذهبى و الگوهاى مورد ارائه به دانشآموزان از طریق رسانههاى گروهى رابطه وجود دارد.
5. بین وضعیت اقتصادى خانواده و نگرش مذهبى دانشآموزان رابطه وجود دارد.
پیشینه تحقیق
تغییر در نگرش
نگرشها دو نقش اصلى دارند. از یک سو، نسبتا پایدارند؛ براى مثال، فردیت هر کس و اینکه او در تمامى عمر خویش همان است که هست ناشى از همین نقش مىباشد. از سوى دیگر، نگرشها مىتوانند دگرگون شوند، اما دگرگونى آنها نسبتا به کندى و از طریق ساز و کارهایى که قابل بررسى هستند انجام مىگیرد. بدین ترتیب، معلوم مىشود که چگونه یک فرد در عین آنکه در همه عمرش خود را حفظ مىکند مىتواند دگرگون شده و با وضعیتهاى اجتماعى و شرایط تازه زندگى انطباق حاصل نماید؛ او مىتواند در یک موقعیت عقیدهاى داشته
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 28
بررسی رابطه اعتقاد به آموزههای مذهبی اسلام و هوش هیجانی دانشجویان
چکیده:
بررسی نقش آموزههای مذهبی در کاهش مشکلات روحی ـ روانی جوامع در عصر حاضر موضوع تحقیقات فراوانی بوده است، اما اندکی از این مطالعات سعی در بررسی رابطه مذهب و هوش هیجانی داشتهاند. در همین راستا این پژوهش به بررسی رابطه این دو متغیر در دانشجویان دختر مقطع کارشناسی ارشد دانشگاه یزد پرداخته است. نتایج این مطالعه حاکی از آن است که بین سطح هوش هیجانی و اعتقاد مذهبی، رابطه مثبت، مستقیم و معناداری وجود دارد، به طوریکه رشد و تقویت اعتقادات مذهبی، باعث افزایش توان کنترل احساسات و هیجانات درونی خود و دیگران و به عبارتی، بهبود سطح هوش هیجانی جامعه میگردد. همچنین بیشترین ضریب همبستگی، بین بُعد حل مسأله و اعتقادات مذهبی وجود دارد.
واژگان کلیدی: اعتقادات مذهبی، بهداشت روانی، هوش هیجانی.
طرح مسأله
رفتارها و عقاید مذهبی، تأثیر مثبتی در معنادار کردن زندگی دارند. رفتارهایی از قبیل توکل به خداوند، عبادت، زیارت و... میتوانند از طریق ایجاد امید و تشویق به نگرشهای مثبت، موجب آرامش درونی فرد شوند. داشتن معنا و هدف در زندگی، احساس تعلق داشتن به منبعی والا، امیدواری به یاری خداوند در شرایط مشکلزای زندگی، بهرهمندی از حمایتهای اجتماعی و معنوی و...، همگی از جمله روشهایی هستند که افراد مذهبی با دارا بودن آنها میتوانند در مواجهه با حوادث فشارزای زندگی، آسیب کمتری را متحمل شوند. (Yang and Mao, 2007) باور به اینکه خدایی هست که موقعیتها را کنترل میکند و ناظر بر بندگان است تا حد بسیاری، اضطراب مرتبط با موقعیت را کاهش میدهد، به طوریکه اغلب افراد مؤمن، ارتباط خود را با خداوند، مانند یک دوست بسیار صمیمی، توصیف میکنند و معتقدند میتوان از طریق اتکا و توسل به خداوند، اثر موقعیتهای غیر قابل کنترل را به طریقی کنترل نمود. (Fountoulakis etc, 2008)
مذهب میتواند در تمامی موقعیتها، نقش مؤثری در استرسزدایی داشته باشد و در ارزیابی موقعیت، ارزیابی شناختی فرد، فعالیتهای مقابله، منابع حمایتی و...، سبب کاهش گرفتاری روانی شود. بر این اساس، مدتهاست که تصور میشود بین مذهب و سلامت روان، ارتباط مثبتی وجود دارد و اخیراً نیز روانشناسان مذهب، حمایتهای تجربی بسیاری را در این زمینه جلب نمودهاند. 1998.) ، (Levin and Taylor
وایلد و همکاران او نشان دادند که 20 تا 60 درصد متغیرهای سلامت روانی افراد بالغ را باورهای مذهبی تبیین میکنند. (Wilde and Joseph,1997) در مطالعه دیگری، وینفیلد نشان داد که در یک نمونه 1650 نفری با میانگین سنی 50 سال، نگرشهای مذهبی با سلامت روانی، رابطه مثبتی دارند. همچنین مذهبی بودن با رضایت زناشویی در مردان و زنان و رضایت شغلی در مردان مرتبط بود. Winfield, 1995))
بنابراین به نظر میرسد که مذهبی بودن و روحیه و رفتار دینی داشتن، بخشی از ویژگیهای شخصیتی به حساب میآیند و باید به مطالعه رابطه آنها با سایر سازههای روانی پرداخته شود. از طرف دیگر، روانشناسانی که در حوزه سازههای روانی مطالعه کردهاند، هوش هیجانی را عاملی مهم در زندگی افراد به شمار آوردهاند و استفاده از اصول مذهبی و اخلاقی را در رشد و پیشرفت آنان متذکر شدهاند. (رستمی، 1383) همچنین گراناچر معتقد است که رشد و تحول اخلاقی که در اثر أعمال مذهبی روی میدهد، در رشد هوش هیجانی نقش مهمی دارد و محدودهای که هوش هیجانی در آن مورد استفاده قرار میگیرد، به حد و مرزهای اخلاقی نیاز دارد. بدون وجود یک راهنمای اخلاقی که افراد را در استفاده از استعدادهایشان راهنمایی کند، هوش هیجانی را نمیتوان به منظور رسیدن به اهداف عالی به کار گرفت. (Granacher, 2000)
اکثر تحقیقات ذکر شده در زمینه ارتباط بین مذهب و سازههای روانی، در ادیان دیگری صورت گرفته است و از آنجا که دین اسلام به عنوان یک ایدئولوژی، ارایه دهنده کاملترین و سلامتسازترین سبک زندگی بشریت است و احکام آن حوزههای وسیع اخلاق فردی و اجتماعی، ارتباطات بین فردی، بهداشتی و سلامت روانی را در بر میگیرد، مطالعه علمی اثرات و نقش متغیرهای مذهبی دین مبین اسلام در سلامت روانی، یک ضرورت اساسی به نظر میرسد. این پژوهش درصدد است تا در همین راستا به بررسی رابطه اعتقادات مذهبی اسلامی و هوش هیجانی به عنوان یکی از زیر مولّفههای سلامت روانی - در مؤسسات آموزشی - که یکی از مهمترین مراکز رشد عقاید مذهبی در جوانان هستند، بپردازد. لذا در این پژوهش دانشجویان دختر مقطع کارشناسی ارشد دانشگاه یزد به عنوان جامعه آماری مورد بررسی قرار گرفتهاند.
چارچوب نظری
در جهان امروز، بهداشت روانی اهمیت بسیاری دارد، زیرا در عصری زندگی میکنیم که به موازات پیشرفتهای تکنولوژیکی، صنعتی، اقتصادی و اجتماعی، نابسامانیهای روانی و نفسانی، در حال گسترش است. بسیاری از افراد از مشکلات روانی به شدت رنج میبرند و نه تنها خود در بحران هستند، خانواده و جامعه را نیز دچار چالش میکنند. بهداشت روانی، علمی است در جهت بهزیستی، رفاه اجتماعی و سلامت زندگی که با تمامی دورههای زندگی (پیش از تولد تا مرگ) و با تمامی زوایای زندگی (محیطهای خانواده، مدرسه، دانشگاه، کار و جامعه) ارتباط دارد. انسان در کنار نیازهای فیزیولوژیک، دارای نیازهای عاطفی، اخلاقی، مذهبی، آموزشی و هدایتی است که زندگی سالم، در پرتو برآورده شدن این نیازها و ایجاد تعادل میان آنها به وجود میآید. (لشگری، 1381)
یکی از پدیدههایی که در دهه اخیر، مورد استقبال فراوانی قرار گرفته، پدیده هوش عاطفی است. دلیل این امر توانایی بالای هوش عاطفی در حل بهتر مسایل و کاستن از میزان تعارضات بین دریافتهای فکری و احساسی است. پژوهشهای متعددی نشان دادهاند که هوش عاطفی میتواند سبب افزایش میزان سلامتی، رفاه، ثروت، موفقیت، عشق و شادی گردد. (Salovey and Mayer, 1990) گلمن در تعریف هوش هیجانی، آن را نوع دیگری از هوش میداند که حاکی از شناخت احساسات خویشتن است و از آن برای اتخاذ تصمیمهای مناسب در زندگی استفاده میشود. هوش هیجانی، توانایی اداره مطلوب خلق و خوی، وضع روانی، کنترل