لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 28
بررسی رابطه اعتقاد به آموزههای مذهبی اسلام و هوش هیجانی دانشجویان
چکیده:
بررسی نقش آموزههای مذهبی در کاهش مشکلات روحی ـ روانی جوامع در عصر حاضر موضوع تحقیقات فراوانی بوده است، اما اندکی از این مطالعات سعی در بررسی رابطه مذهب و هوش هیجانی داشتهاند. در همین راستا این پژوهش به بررسی رابطه این دو متغیر در دانشجویان دختر مقطع کارشناسی ارشد دانشگاه یزد پرداخته است. نتایج این مطالعه حاکی از آن است که بین سطح هوش هیجانی و اعتقاد مذهبی، رابطه مثبت، مستقیم و معناداری وجود دارد، به طوریکه رشد و تقویت اعتقادات مذهبی، باعث افزایش توان کنترل احساسات و هیجانات درونی خود و دیگران و به عبارتی، بهبود سطح هوش هیجانی جامعه میگردد. همچنین بیشترین ضریب همبستگی، بین بُعد حل مسأله و اعتقادات مذهبی وجود دارد.
واژگان کلیدی: اعتقادات مذهبی، بهداشت روانی، هوش هیجانی.
طرح مسأله
رفتارها و عقاید مذهبی، تأثیر مثبتی در معنادار کردن زندگی دارند. رفتارهایی از قبیل توکل به خداوند، عبادت، زیارت و... میتوانند از طریق ایجاد امید و تشویق به نگرشهای مثبت، موجب آرامش درونی فرد شوند. داشتن معنا و هدف در زندگی، احساس تعلق داشتن به منبعی والا، امیدواری به یاری خداوند در شرایط مشکلزای زندگی، بهرهمندی از حمایتهای اجتماعی و معنوی و...، همگی از جمله روشهایی هستند که افراد مذهبی با دارا بودن آنها میتوانند در مواجهه با حوادث فشارزای زندگی، آسیب کمتری را متحمل شوند. (Yang and Mao, 2007) باور به اینکه خدایی هست که موقعیتها را کنترل میکند و ناظر بر بندگان است تا حد بسیاری، اضطراب مرتبط با موقعیت را کاهش میدهد، به طوریکه اغلب افراد مؤمن، ارتباط خود را با خداوند، مانند یک دوست بسیار صمیمی، توصیف میکنند و معتقدند میتوان از طریق اتکا و توسل به خداوند، اثر موقعیتهای غیر قابل کنترل را به طریقی کنترل نمود. (Fountoulakis etc, 2008)
مذهب میتواند در تمامی موقعیتها، نقش مؤثری در استرسزدایی داشته باشد و در ارزیابی موقعیت، ارزیابی شناختی فرد، فعالیتهای مقابله، منابع حمایتی و...، سبب کاهش گرفتاری روانی شود. بر این اساس، مدتهاست که تصور میشود بین مذهب و سلامت روان، ارتباط مثبتی وجود دارد و اخیراً نیز روانشناسان مذهب، حمایتهای تجربی بسیاری را در این زمینه جلب نمودهاند. 1998.) ، (Levin and Taylor
وایلد و همکاران او نشان دادند که 20 تا 60 درصد متغیرهای سلامت روانی افراد بالغ را باورهای مذهبی تبیین میکنند. (Wilde and Joseph,1997) در مطالعه دیگری، وینفیلد نشان داد که در یک نمونه 1650 نفری با میانگین سنی 50 سال، نگرشهای مذهبی با سلامت روانی، رابطه مثبتی دارند. همچنین مذهبی بودن با رضایت زناشویی در مردان و زنان و رضایت شغلی در مردان مرتبط بود. Winfield, 1995))
بنابراین به نظر میرسد که مذهبی بودن و روحیه و رفتار دینی داشتن، بخشی از ویژگیهای شخصیتی به حساب میآیند و باید به مطالعه رابطه آنها با سایر سازههای روانی پرداخته شود. از طرف دیگر، روانشناسانی که در حوزه سازههای روانی مطالعه کردهاند، هوش هیجانی را عاملی مهم در زندگی افراد به شمار آوردهاند و استفاده از اصول مذهبی و اخلاقی را در رشد و پیشرفت آنان متذکر شدهاند. (رستمی، 1383) همچنین گراناچر معتقد است که رشد و تحول اخلاقی که در اثر أعمال مذهبی روی میدهد، در رشد هوش هیجانی نقش مهمی دارد و محدودهای که هوش هیجانی در آن مورد استفاده قرار میگیرد، به حد و مرزهای اخلاقی نیاز دارد. بدون وجود یک راهنمای اخلاقی که افراد را در استفاده از استعدادهایشان راهنمایی کند، هوش هیجانی را نمیتوان به منظور رسیدن به اهداف عالی به کار گرفت. (Granacher, 2000)
اکثر تحقیقات ذکر شده در زمینه ارتباط بین مذهب و سازههای روانی، در ادیان دیگری صورت گرفته است و از آنجا که دین اسلام به عنوان یک ایدئولوژی، ارایه دهنده کاملترین و سلامتسازترین سبک زندگی بشریت است و احکام آن حوزههای وسیع اخلاق فردی و اجتماعی، ارتباطات بین فردی، بهداشتی و سلامت روانی را در بر میگیرد، مطالعه علمی اثرات و نقش متغیرهای مذهبی دین مبین اسلام در سلامت روانی، یک ضرورت اساسی به نظر میرسد. این پژوهش درصدد است تا در همین راستا به بررسی رابطه اعتقادات مذهبی اسلامی و هوش هیجانی به عنوان یکی از زیر مولّفههای سلامت روانی - در مؤسسات آموزشی - که یکی از مهمترین مراکز رشد عقاید مذهبی در جوانان هستند، بپردازد. لذا در این پژوهش دانشجویان دختر مقطع کارشناسی ارشد دانشگاه یزد به عنوان جامعه آماری مورد بررسی قرار گرفتهاند.
چارچوب نظری
در جهان امروز، بهداشت روانی اهمیت بسیاری دارد، زیرا در عصری زندگی میکنیم که به موازات پیشرفتهای تکنولوژیکی، صنعتی، اقتصادی و اجتماعی، نابسامانیهای روانی و نفسانی، در حال گسترش است. بسیاری از افراد از مشکلات روانی به شدت رنج میبرند و نه تنها خود در بحران هستند، خانواده و جامعه را نیز دچار چالش میکنند. بهداشت روانی، علمی است در جهت بهزیستی، رفاه اجتماعی و سلامت زندگی که با تمامی دورههای زندگی (پیش از تولد تا مرگ) و با تمامی زوایای زندگی (محیطهای خانواده، مدرسه، دانشگاه، کار و جامعه) ارتباط دارد. انسان در کنار نیازهای فیزیولوژیک، دارای نیازهای عاطفی، اخلاقی، مذهبی، آموزشی و هدایتی است که زندگی سالم، در پرتو برآورده شدن این نیازها و ایجاد تعادل میان آنها به وجود میآید. (لشگری، 1381)
یکی از پدیدههایی که در دهه اخیر، مورد استقبال فراوانی قرار گرفته، پدیده هوش عاطفی است. دلیل این امر توانایی بالای هوش عاطفی در حل بهتر مسایل و کاستن از میزان تعارضات بین دریافتهای فکری و احساسی است. پژوهشهای متعددی نشان دادهاند که هوش عاطفی میتواند سبب افزایش میزان سلامتی، رفاه، ثروت، موفقیت، عشق و شادی گردد. (Salovey and Mayer, 1990) گلمن در تعریف هوش هیجانی، آن را نوع دیگری از هوش میداند که حاکی از شناخت احساسات خویشتن است و از آن برای اتخاذ تصمیمهای مناسب در زندگی استفاده میشود. هوش هیجانی، توانایی اداره مطلوب خلق و خوی، وضع روانی، کنترل
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 33
بررسی رابطه اعتقاد به آموزههای مذهبی اسلام و هوش هیجانی دانشجویان
حسین صیادی تورانلو(
رضا جمالی**
سید حبیبالله میرغفوری***
چکیده:
بررسی نقش آموزههای مذهبی در کاهش مشکلات روحی ـ روانی جوامع در عصر حاضر موضوع تحقیقات فراوانی بوده است، اما اندکی از این مطالعات سعی در بررسی رابطه مذهب و هوش هیجانی داشتهاند. در همین راستا این پژوهش به بررسی رابطه این دو متغیر در دانشجویان دختر مقطع کارشناسی ارشد دانشگاه یزد پرداخته است. نتایج این مطالعه حاکی از آن است که بین سطح هوش هیجانی و اعتقاد مذهبی، رابطه مثبت، مستقیم و معناداری وجود دارد، به طوریکه رشد و تقویت اعتقادات مذهبی، باعث افزایش توان کنترل احساسات و هیجانات درونی خود و دیگران و به عبارتی، بهبود سطح هوش هیجانی جامعه میگردد. همچنین بیشترین ضریب همبستگی، بین بُعد حل مسأله و اعتقادات مذهبی وجود دارد.
واژگان کلیدی: اعتقادات مذهبی، بهداشت روانی، هوش هیجانی.
طرح مسأله
رفتارها و عقاید مذهبی، تأثیر مثبتی در معنادار کردن زندگی دارند. رفتارهایی از قبیل توکل به خداوند، عبادت، زیارت و... میتوانند از طریق ایجاد امید و تشویق به نگرشهای مثبت، موجب آرامش درونی فرد شوند. داشتن معنا و هدف در زندگی، احساس تعلق داشتن به منبعی والا، امیدواری به یاری خداوند در شرایط مشکلزای زندگی، بهرهمندی از حمایتهای اجتماعی و معنوی و...، همگی از جمله روشهایی هستند که افراد مذهبی با دارا بودن آنها میتوانند در مواجهه با حوادث فشارزای زندگی، آسیب کمتری را متحمل شوند. (Yang and Mao, 2007) باور به اینکه خدایی هست که موقعیتها را کنترل میکند و ناظر بر بندگان است تا حد بسیاری، اضطراب مرتبط با موقعیت را کاهش میدهد، به طوریکه اغلب افراد مؤمن، ارتباط خود را با خداوند، مانند یک دوست بسیار صمیمی، توصیف میکنند و معتقدند میتوان از طریق اتکا و توسل به خداوند، اثر موقعیتهای غیر قابل کنترل را به طریقی کنترل نمود. (Fountoulakis etc, 2008)
مذهب میتواند در تمامی موقعیتها، نقش مؤثری در استرسزدایی داشته باشد و در ارزیابی موقعیت، ارزیابی شناختی فرد، فعالیتهای مقابله، منابع حمایتی و...، سبب کاهش گرفتاری روانی شود. بر این اساس، مدتهاست که تصور میشود بین مذهب و سلامت روان، ارتباط مثبتی وجود دارد و اخیراً نیز روانشناسان مذهب، حمایتهای تجربی بسیاری را در این زمینه جلب نمودهاند. 1998.) ، (Levin and Taylor
وایلد و همکاران او نشان دادند که 20 تا 60 درصد متغیرهای سلامت روانی افراد بالغ را باورهای مذهبی تبیین میکنند. (Wilde and Joseph,1997) در مطالعه دیگری، وینفیلد نشان داد که در یک نمونه 1650 نفری با میانگین سنی 50 سال، نگرشهای مذهبی با سلامت روانی، رابطه مثبتی دارند. همچنین مذهبی بودن با رضایت زناشویی در مردان و زنان و رضایت شغلی در مردان مرتبط بود. Winfield, 1995))
بنابراین به نظر میرسد که مذهبی بودن و روحیه و رفتار دینی داشتن، بخشی از ویژگیهای شخصیتی به حساب میآیند و باید به مطالعه رابطه آنها با سایر سازههای روانی پرداخته شود. از طرف دیگر، روانشناسانی که در حوزه سازههای روانی مطالعه کردهاند، هوش هیجانی را عاملی مهم در زندگی افراد به شمار آوردهاند و استفاده از اصول مذهبی و اخلاقی را در رشد و پیشرفت آنان متذکر شدهاند. (رستمی، 1383) همچنین گراناچر معتقد است که رشد و تحول اخلاقی که در اثر أعمال مذهبی روی میدهد، در رشد هوش هیجانی نقش مهمی دارد و محدودهای که هوش هیجانی در آن مورد استفاده قرار میگیرد، به حد و مرزهای اخلاقی نیاز دارد. بدون وجود یک راهنمای اخلاقی که افراد را در استفاده از استعدادهایشان راهنمایی کند، هوش هیجانی را نمیتوان به منظور رسیدن به اهداف عالی به کار گرفت. (Granacher, 2000)
اکثر تحقیقات ذکر شده در زمینه ارتباط بین مذهب و سازههای روانی، در ادیان دیگری صورت گرفته است و از آنجا که دین اسلام به عنوان یک ایدئولوژی، ارایه دهنده کاملترین و سلامتسازترین سبک زندگی بشریت است و احکام آن حوزههای وسیع اخلاق فردی و اجتماعی، ارتباطات بین فردی، بهداشتی و سلامت روانی را در بر میگیرد، مطالعه علمی اثرات و نقش متغیرهای مذهبی دین مبین اسلام در سلامت روانی، یک ضرورت اساسی به نظر میرسد. این پژوهش درصدد است تا در همین راستا به بررسی رابطه اعتقادات مذهبی اسلامی و هوش هیجانی به عنوان یکی از زیر مولّفههای سلامت روانی - در مؤسسات آموزشی - که یکی از مهمترین مراکز رشد عقاید مذهبی در جوانان هستند، بپردازد. لذا در این پژوهش دانشجویان دختر مقطع کارشناسی ارشد دانشگاه یزد به عنوان جامعه آماری مورد بررسی قرار گرفتهاند.
چارچوب نظری
در جهان امروز، بهداشت روانی اهمیت بسیاری دارد، زیرا در عصری زندگی میکنیم که به موازات پیشرفتهای تکنولوژیکی، صنعتی، اقتصادی و اجتماعی، نابسامانیهای روانی و نفسانی، در حال گسترش است. بسیاری از افراد از مشکلات روانی به شدت رنج میبرند و نه تنها خود در بحران
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : .docx ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 30 صفحه
قسمتی از متن .docx :
بنابر اعتقاد شیعیانِ دوازدهامامی، حجت بن حسن یا محمد بن حسن فرزند حسن بن علی عسکری (امام یازدهم شیعیان) و دوازدهمین و آخرین امام و همان مهدی موعود است. کنیهاش نیز چون ناماش همانند پیامبر اسلام، محمد است. همچنین «امام زمان»، «صاحب الزمان»، «ولی عصر»، «قائم آل محمد» و «مهدی موعود» از القاب اوست.
پس از مرگ حسن عسکری (امام یازدهم شیعیان) در سال ۲۶۰ هجری و سن ۲۸ سالگی، از آنجا که حسن عسکری برخلاف سایر امامان شیعه —که در زمان حیاتشان جانشین بعدی را تعیین کرده بودند— بطور علنی جانشینی برای خود برجای نگذاشته بود، بحران فکری و اعتقادی بزرگی در میان پیروان امام شیعه بوجود آمد. در این دوران که به «سالهای حیرت» موسوم است، شیعیان به فرقههای متعددی منشعب شدند. عدهای از شیعیان اعتقاد داشتند که از حسن عسکری فرزندی باقی نماندهاست یا این فرزند در گذشتهاست؛ بسیاری از شیعیان امامت جعفر برادر حسن عسکری را پذیرفتند و گروههایی نیز متوجه فرزندان و نوادگان امامان نهم و دهم شیعه شدند. اما اصحابی از حسن عسکری به رهبری عثمان بن سعید عَمری، چنین گفتند که «وی پسری داشته که جانشینی مشروع برای امامت است». طبق گفتهٔ عمری، این پسر مخفی نگاه داشته شده بود، چرا که ترس آن میرفت که توسط دولت دستگیر شود و به قتل برسد. دیدگاه این گروه که در ابتدا دیدگاه اقلیت شیعه بود، بهمرور به دیدگاه تمامی شیعیان امامی تبدیل شد که شیعیان دوازده امامی فعلیاند.
از دیدگاه تاریخی، باور به دوازده امام و اینکه امام دوازدهم همان مهدی موعود است بطور تدریجی در میان شیعیان تکامل یافت. در مواجهه با چالش فقدان امام حاضر، شیعیان با دو رویکرد حدیثی و کلامی به تبیین نظریه غیبت برخاستند. کلینی (و. ۳۲۹ ه.ق. / ۹۴۱ م.) در احادیث باب غیبت کتاب اصول کافی —که در خلال این دوره گرد آورد— به موضوع غیبت و علت آن پرداخت. بهخصوص نعمانی در کتاب الغیبه به تبیین نظریه غیبت از طریق احادیث پرداخت و او برای نخستین بار اصطلاحات «غیبت صغری» و «غیبت کبری» را به کار برد.[۱۹] پس از وی ابن بابویه (و.۹۹۱-۹۹۲) در کتاب کمال الدین در خصوص گردآوری احادیث مربوط به امام دوازدهم و غیبت وی کوشید.[۲۰] از دیگر سو، متخصصان علم کلام از جمله شیخ مفید (و. ۴۱۳ ه.ق. / ۱۰۲۳ م.) و شاگردانش بخصوص سید مرتضی (۱۰۴۴-۱۰۴۵) به تدوین نظریات کلامی امامت جهت تبیین ضرورت وجود امام زنده در شرایط غیبت پرداختند.[۲۱]
در باور کنونی شیعه دوازده امامی، حجت بن حسن در نیمهٔ شعبان سال ۲۵۵ یا ۲۵۶ ه.ق. در سامرا به دنیا آمد؛[۲۲][۲۳][۱۱] او در پنج سالگی و پس از مرگ پدرش به امامت رسید. پس از مرگ حسن عسکری، مهدی تنها از طریق چهار سفیر یا نائب با شیعیان تماس میگرفت. البته بررسیهای تاریخی نشان میدهد که از آغاز تعداد وکلا محدود به چهار تن نبوده و اصطلاح نیابتِ خاص در قرنهای چهارم و پنجم هجری توسط علمای شیعه مانند شیخ طوسی و برای تبیین غیبت صغری ایجاد شدهاست. پس از یک دوره هفتاد ساله (موسوم به غیبت صغری) و با مرگ علی بن محمد سمری، چهارمین نائب امام دوازدهم شیعه، بار دیگر حیرت شیعیان را فراگرفت. آنها در نهایت در سده پنجم به تبیینی عقلی در کلام شیعه از غیبت امام دست یافتند. به باور شیعیان، پس از دوران سفرا، شیعیان با مهدی در ارتباط نیستند و این دوران را اصطلاحاً غیبت کبری مینامند. پس از پایان دوره غیبت، وی با عنوان مهدی قیام خواهد کرد و او کسی خواهد بود که از طریق وی حقیقت و عدالت بار دیگر به پیروزی خواهد رسید.
منبعشناسی
منابع پیش از دوران موسوم به غیبت کبری بسیار پراکنده و ناکافیاند و مشکلی که پژوهشگران در هنگام بررسی این منابع با آن مواجه میشوند، میزان تاریخی بودن این منابع است.بسیار مشکلاست که مرزی میان مطالب تاریخی از یک طرف با تذکرهنویسی و مطالب اعتقادی شیعه از طرف دیگر در کتابهای نویسندگان شیعه گذاشت؛ زیرا زندگینامه امامان در کتابهای نویسندگان شیعه، آکنده از داستانهایی به سبک تذکرههاییاست که عرفاً برای مرشدان و قدیسان خود مینویسند. برای مطالعه دربارهٔ امام دوازده شیعیان باید به منابعی اتکا کرد که نه میتوان آنها را کاملاً تاریخی و نه میتوان کاملاً زندگینامههای مذهبی و تذکرهای دانست. به هر حال این منابع بیشترین کمک را به پژوهشگران در راه درک دورهای میکند که ایده منجی آخرالزمان را به عقیده غالب در مذهب شیعه تبدیل کردهاست.
پیشینه اعتقاد شیعه به مهدی و شرایط محیطی
بهگفته سعید امیرارجمند و ویلفرد مادلونگ،اولین اشارات به وجود «باور به مهدی»، غیبت و منجی در نزد مسلمانان به زمان فرقه شیعه کیسانیه بازمیگردد؛ فرقهای که پس از سرکوب قیام مختار شکل گرفت. آنان محمد حنفیه، فرزند علی و امام اول شیعیان را مهدی میدانستند و پس از فوت او چنین اعلام کردند که او نمردهاست و در کوه رضوا در مدینه در غیبت بسر میبرد و روزی به عنوان مهدی و قائم بازخواهد گشت. بیشتر این کیسانیها ایرانیان نومسلمان بودند و احتمالاً این ایرانیان با باورهای زردشتی در مورد منجی آشنا بودند؛ با قهرمانانی مانند گرشاسب که پس از بیداری از یک خواب طولانی، اهریمنان را از زمین برمیچینند. به نوشته محمدعلی امیرمعزی و تیموتی فرنیش، بسیاری از اعتقادات مسلمانان در مورد منجی، ظهور منجی، غیبت و مؤلفههای آن، مدیون ادیان پیشین مانند مانویت، دین زردشت، یهودیت و مسیحیت است.
شیعیان بارها به افراد متعددی از خاندان پیامبر اسلام به عنوان مهدی روی آوردند. اما این افراد نتوانستند انتظارات شیعیان را برآورده سازند. افرادی مانند محمد حنفیه، ابوهاشم فرزند محمد حنفیه، محمد بن معاویه از خاندان جعفر صادق، محمد ابن عبدلله نفس زکیه، جعفر صادق و موسی کاظم هر کدام در برههای، مهدی موعود شیعیان شناخته میشدند.
شرایط محیطی در دوران آخرین امامان شیعه
در دوران آخرین امامان شیعه، شبکهای از وکلا شکل گرفته بود؛ البته این شبکه بیشتر از آنکه به مانند سایر شبکههای علوی آن زمان (اسماعیلیه، زیدیه، نوادگان حسن بن علی) به قصد برپایی قیام تشکیل شده باشد، کار گردآوری وجوهات دینی مانند خمس و زکات را انجام میداد. شرایط سیاسی و مذهبی سالهای آخر امامت حسن عسکری و نخستین دهههای پس از مرگ او —همزمان با خلافت معتمد عباسی (۲۵۶ -۲۷۹ ه. ق. /۸۷۶-۸۹۲ م.)— بسیار پرچالش بود. این دوران به جهت سیاسی، مصادف بود با عصر ضعف خلافت عباسیان؛ بدین صورت آنان از اعمال مؤثر حاکمیت خود جز در بخش محدودی از سرزمین عراق ناتوان بودند. در این دوره، افراد مختلف در جایجای قلمرو عباسیان قیام کردهبودند و سرزمین مسلمانان دچار تجزیه سیاسی شدهبود. معتمد عباسی، حسن عسکری را —که رقیبی بالقوه برای خلافت به شمار میرفت— در سامرا تحت نظارت و مراقبت قرار داده و او را حتی از ملاقات با پیروانش نیز بازداشته بود.[۳۴][۳۵]
شرایط محیطی در سالهای آغازین غیبت کبری
سالهای آغازین موسوم به غیبت کبری، همزمان با دورانی بود که به «قرن شیعه» معروف است. در سال ۳۳۴ ه. ق. /۹۴۵ م. بنیعباس تحت سلطهٔ حکومت شیعهٔ آلبویه درآمد؛ آل بویه با اینکه احتمالاً در آغاز زیدی بودند، هنگامی که به حکومت رسیدند به شیعهٔ دوازده امامی گرایش یافتند؛ آلبویه چون از نسل پیامبر مسلمانان نبودند باید امامی زیدی از نسل پیامبر را برای اطاعت کامل از او به امامت میرساندند. بنابراین احتمالاً به همین دلیل بود آنان پس از رسیدن به حکومت، به شیعه دوازده امامی متمایل شدند و ایدهٔ یک امام غائب از نظر سیاسی برای بوییان مطلوبتر بود. همزمان با آلبویه، حکمرانان شیعه فاطمی در مصر و شمال آفریقا، خاندان بنی حمدان در شمال عراق و سوریه و ادریسیان بر بخشهایی از شمال آفریقا حکمرانی میکردند.
شیعه در این زمان به دلیل نفوذ سلسلههای فاطمیان و آلبویه در قلب سرزمینهای اسلامی، مستحکمترین بنیادهای دینی و فکری خود را بنیان نهاد. در این دوره بود که آثار بنیادین اعتقادی شیعه برای نسلهای بعدی فراهمشد. آلبویه علوم شیعی را ترویج نمودند و علمای دینی را از مکاتب گوناگون حمایت کردند و زمینه ورود علوم کلامیِ معتزلی به شیعه را فراهم ساختند.