لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 40 صفحه
قسمتی از متن .doc :
فقر و جدایی نژادی در مراکز شهری
خبرگزاری فارس:نرخ فقر در مراکز شهرها بیش از دو برابر حومهشهرهاست و در پارهای مادرشهرها این تفاوت حتی بیشتر است. برای نمونه در شیکاگو وفیلادلفیا نرخ فقر مرکز شهر حدود چهار برابر نرخفقر در حومههای شهر است. توزیع نژادی فقر درمراکز شهرها 1ر31 درصد برای سیاهپوستان و 12درصد برای سفیدپوستان است
اگرچه مردم فقیر را در هر یک از بخشهای جامعه میتوان مشاهده کرد اما تمرکز و فراوانی آن در میان زنان، کودکانو اقلیتهای نژادی و مراکز شهری بزرگ (در مقابل حومهها یا حوزه آماری کلانشهرها) بیشتر است. این مقاله کاوشی است درباره تداوم و ماندگاری فقر در مراکز شهری ایالات متحد، جدایی نژادی، مسکن فقرا و بالاخره بیکاری و علل آن. کلید واژهها: فقر شهری در آمریکا، تعریف فقر شهری، بودجه فقر، مراکز شهری، حوزههای آماری مادرشهر، سیاستمسکن، فقر و جدایی نژادی و ناموزنی فضایی2. چکیده: واقعیتهایی در باره فقر دولت ایالات متحد امریکاخانواده فقیر راخانوادهای تعریف میکند که "مجموع درآمدهایآن کمتر از مقداری است که برای رفع نیازهایحداقل خانوار ضروری است". برای محاسبه "بودجه فقر" نیز حداقل هزینه غذایی خانوار را درسه ضرب باید کرد، بدین ترتیب خانوارهای بادرآمد کمتر از این مقدار (بودجه فقر)3 فقیرمحسوب میشوند. در سال 1997 میلادی بودجهفقر برای خانوار چهار نفره امریکایی 16400 دلار سه نفره 12802 دلار و یک نفره 8183 دلار تعیینو محاسبه شده است. فقیر کیست و کجا زندگی میکند 1. نژاد اگر چه تعداد فقرای سفیدپوست دو برابر فقرایسیاهپوست و چهار برابر فقرای اسپانیایی زبان تباراست اما نرخ فقر در میان سیاهان و اسپانیایی زبانتبارها به مراتب بالاتر است. در میان اسپانیاییزبان تبارها نرخ فقر پورتوریکوئی تبارها با 36درصد و مکزیکی تبارها 31 درصد از بقیه بیشتراست، در حالی که کوبایی تبارها با نرخ 18 درصددر پایینترین مرتبه قرار دارند. نرخ فقر برای آسیاییتبارها 14 درصد و تقریبا نزدیک به 3ر13 نرخ کهمتوسط ملی در امریکا است. 2. فقر سالمندان یکی از موفقیتهای مبارزه با فقر پایین آمدن نرخ فقرسالمندان است که در فاصله بین سالهای 1959 تا1997 از 35 درصد به 5ر10 کاهش یافت وقسمت اعظم این بهبودی نتیجه گسترش تامیناجتماعی طی این دوره بوده است. 3. کودکان در سال 1997 در ایالات متحد 16 (6ر16 درصد)کودکان در فقر زندگی میکردند و این در حالیاست که نرخ فقر کودکان اقلیتها به مراتب بالاتربوده است. 4. محل زندگی نرخ فقر در خارج از حوزههای مادرشهر تقریبا 13بیشتر از حوزههای مادرشهری در امریکاست. نرخفقر در مراکز شهرها دو برابر بیشتر از نرخ فقر درنقاط غیرمرکزی شهرهاست. 5. نوع خانوار نرخ فقر برای خانوارهای با سرپرست زن شش برابراز خانوارهایی که در آنها زن و مرد مشترکاسرپرستی خانوار را بر عهده دارند بیشتر است.علل بالا بودن این نرخ فقر عبارتاست از: الف) زنان سرپرست خانوار باید دائما بین اشتغالو مسئولیتهای خانوادگی در نوسان باشند. ب) به طور متوسط حقوق و دستمزد زنان از مردانکمتر است. ج) تعداد زیادی از خانوارهای با سرپرست زن ازحمایت و کمک پدر غایب فرزندانشان محرومهستند. د) آموزش نرخ فقر و سطح آموزش رابطهای معکوس با همدارند. نرخ فقر در میان افراد زیر دیپلم دو برابردارندگان دیپلم متوسطه و ده برابر فارغالتحصیلانآموزش عالی است. نوع اشتغال فقیران بیش از نیمی از خانوارهای فقیر آنهایی هستند که(سرپرست خانوار.م) کار نیمه وقت دارد و تنها 15آنها کار تمام وقت دارند. در صورتی که مزد هرساعت کار کمتر از 20ر8 دلار باشد، یک خانوارچهار نفری نیز حتی با کار تمام وقت هم ممکناست به خانواده فقیر تبدیل شود. بدین ترتیبشغل تمام وقت به تنهایی برای برون رفت از فقرکافی نیست مگر اینکه درآمد سرپرست خانوار ازحداقل دستمزد کمی بالاتر و بیش از یک نفر درخانوار شاغل باشد. در واقع تعداد زیادی ازخانوارهایی که از دایره فقر بیرون هستند و فرد اولخانواده ساعتی کمتر از 20ر8 دلار میگیرد ازاشتغال نفر دوم بهرهمند هستند. فقر در مراکز شهرها نرخ فقر در مراکز شهرها بیش از دو برابر حومهشهرهاست و در پارهای مادرشهرها این تفاوتحتی بیشتر است. برای نمونه در شیکاگو وفیلادلفیا نرخ فقر مرکز شهر حدود چهار برابر نرخفقر در حومههای شهر است. توزیع نژادی فقر درمراکز شهرها 1ر31 درصد برای سیاهپوستان و 12درصد برای سفیدپوستان است، در حالی که تنها5ر19 درصد فقیران سیاهپوست و 6ر6 درصدسفیدپوستان حومهنشین هستند. انزوای محل اقامت یا جدایی نژادی یکی از ویژگیهای شهرهای ایالات متحد جدایی وانزوای نژادی محلات است. نماد این واقعیت ایناست که بیش از 23 (قریب 70%) سیاهانی که درمادرشهرها زندگی میکنند در مناطق مرکزیشهرها اقامت دارند و تنها 13 سفیدها در این مناطقاقامت دارند. به عبارت دیگر تنها 13 سیاهان درمناطق حومهای شهرهای بزرگ اقامت دارند، یعنیدو برابر کمتر از سفیدپوستان. خواهیم دید کهتمرکز سیاهان در مراکز شهرها یکی از دلایلمحرومیت آنها از دسترسی به مشاغل حومهها ونرخ بالای فقر در مراکز شهرهاست. واقعیتهایی در باره انزوای محلات نژادی یکی از راههای کمی کردن میزان جدایی و انزواینژادی شاخص یا نمایه ناهمگنی است. اینشاخص نشانگر سهم عددی یک گروه نژادی استکه باید برای رسیدن به یک پیکربندی کاملا همگناز نظر فضایی جا به جا شوند یا دوباره اسکانیابند; شاخصی که در هر سرشماری ترکیب نژادیحوزههای کلانشهری را به طور کلی ترسیم کند. درسال 1990 به طور متوسط شاخص ناهمگنیبرای حوزههای کلانشهری امریکا رقم 69 درصدبوده است که بدان معناست که برای دستیابی بههمگنی کامل 69 درصد سیاهپوستان (یاسفیدپوستان) باید دوباره اسکان یابند. همان طور که نمودار (1) شاخصهایناهمگنی حوزههای مادرشهری نشان میدهد اینشاخصها برای حوزههای مختلف تفاوت زیادی رانشان میدهند. این تفاوت هر چه حوزه مادرشهریبزرگتر باشد بیشتر است. این نمودار همچنینناهمگنترین شهرها را در مقیاس ملی نشانمیدهد، مضافا اینکه این شهرها در ایالتهایشمالی مرکزی قرار دارند و طی چندین دهه گذشتهمیزان انزوای نژادی در آنها تغییر زیادی نکردهاست.
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 8
تاثیر کم خونی فقر آهن بر میزان هموگلوبین A2 و مقایسه مقادیر
خون شناسی درکم خونی فقر آهن با تالاسمی مینور
دکتر محمد رضا کرامتی- دکتر ناصر طیبی میبدی
چکیده
زمینه و هدف: شایعترین کم خونی های هیپو کروم _ میکروسیتر کم خونی فقر آهن و تالاسمی منیور می باشند. هر دو این بیماریها در ایران شایع بوده و تشخیص و افتراق این دو به خصوص در مواردی مانند مشاوره های ازدواج از اهمیت بالایی برخوردار می باشد. با توجه به نتایج برخی مطالعات که کم خونی فقر آهن به علت کاهش میزان HbA2 می تواند منجر به نتایج کاذب در تشخیص بتا تالاسمی هتروزیگوت گردد، در این مطالعه به بررسی تاثیر کم خونی فقر آهن بر روی میزان HbA2 می پردازیم. همچنین مقادیر خون شناسی موجود در CBC این دو بیماری را نیز با یکدیگر مقایسه می نمائیم.
روش بررسی: در این مطالعه آینده نگر 291 نفر، شامل گروه کنترل طبیعی، افراد مبتلا به آلفا و بتا تالاسمی مینور، افراد مبتلا به کم خونی فقر آهن و افرادی که ابتلاء توام بتا تالاسمی و کم خونی فقر آهن را داشتند مورد بررسی قراردادیم. از تمامی بیماران CBC، اندازه گیری سطح سرمی فریتین، آهن، TIBC و الکتروفورز هموگلوبین در PH قلیائی بعمل آمد. پس از آن بیماران را براساس معیارهای تشخیصی در گروه های مختلف قرار داده و با استفاده از نرم افزار SPSS و روشهای آماری مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند.
یافته ها: میزان HbA2 به ترتیب در افراد طبیعی 4/0±9/2% و در مبتلایان به کم خونی فقر آهن و 6/0 ±7/2% بود. همچنین میزان HbA2 در افراد مبتلا به بتا تالاسمی منیور 9/0 ±6/5% و در افراد مبتلا به ابتلاء همزمان بتاتالاسمی و کم خونی فقر آهن 1 ±7/4% بود. اختلافات ذکر شده در میزان HbA2 بین افراد طبیعی و افراد مبتلا به فقر آهن و همچنین بین افراد مبتلا به بتا تالاسمی مینور و افراد با ابتلاء همزمان تالاسمی و فقر آهن معنی دار می باشد. تعداد RBC و مقدار هموگلوبین، Hct، MCH و MCHC در افراد مبتلا به بتا تالاسمی مینور نسبت به کم خونی آنمی فقر آهن بصورت معنی داری بالاتر بود. اما میزان MCV بین این دو گروه اختلاف معنی داری نداشت. در هر دو گروه از بیماران RDW افزایش نشان می داد اما این افزایش در کم خونی فقر آهن بیشتر بود.
نتیجه گیری: آنمی فقر آهن میتواند منجر به کاهش میزان HbA2 گردد. این امر بویژه در موارد همزمانی توام IDA و بتا تالاسمی مینور گاها منجر به نتایج کاذب تشخیصی می گردد. بنا بر این در صورت هر گونه شک احتمالی در تشخیص بتا تالاسمی مینور در زمینه IDA ، بهتر است الکتروفورز هموگلوبین پس از درمان کم خونی صورت گیرد.
کلیدواژه ها: هموگلوبین ، A2 تالاسمی مینور، کم خونی، الکتروفورز هموگلوبین، فقر آهن
افق دانش؛ مجله دانشکده علوم پزشکی و خدمات بهداشتی، درمانی گناباد (دوره 11؛ شماره 4؛ سال 1384)
مقدمه
شایعترین بیماریهای با تظاهرات کم خونی هیپو کروم _ میکروسیتر، کم خونی فقر آهن(IDA) و صفت تالاسمی (تالاسمی مینور) می باشند(2،1). کم خونی فقر آهن و کمبود ذخایر آهن در بدن در ایران شایع می باشد( 4،3). از طرفی بتالاسمی در نواحی خاص جغرافیایی از جمله منطقه مدیترانه شایع می باشد. هم اکنون بیش از 25000 بیمار مبتلا به تالاسمی ماژور در ایران وجود دارد(5). شیوع صفت بتا تالاسمی در برخی نقاط ایران بین%4-3 است(7،6). بنابراین تشخیص آزمایشگاهی تالاسمی ها بخصوص به دلیل افزایش نیاز به شناسائی قبل از تولد اختلالات ساخت زنجیره گلوبین با اهمیت بوده و ارزیابی زیر گروههای هموگلوبین برای این امر مهم می باشند(9و8). تشخیص ناقلین بتاتالاسمی بر اساس افزایش سطح HbA2 به بیش از 5/3% صورت می گیرد(11،10،9).
در کم خونی فقر آهن، غلظت کاهش یافته هموگلوبین ممکن است درصد زیر گروههای مختلف هموگلوبین از جمله HbA2 را کاهش دهد، بطوریکه فقر آهن یک منبع بالقوه تداخل تشخیصی در انجام این آزمایشها می باشد(11). تشخیص نادرست در این موارد می تواند منجر به درمانهای غلط و عواقب جدی بخصوص در فرزندان والدین مبتلا به بتاتالاسمی مینور گردد(8). برخی در موارد مشکوک به همزمانی بتا تالاسمی مینور با کم خونی فقر، آهن کنترل مجددا HbA2 را پس از درمان فقر آهن توصیه کرده اند (11). بنابراین هدف اصلی از این مطالعه ارزیابی تاثیر آنمی فقر آهن و کاهش ذخایر آهن بدن بر روی میزان HbA2 می باشد. علاوه بر این در این بررسی شاخصهای موجود در شمارش کامل سلولی (CBC) بیماران مبتلا به کم خونی فقر آهن با صفت تالاسمی مقایسه خواهد گردید.
روش بررسی
در این مطالعه آینده نگر جمعا 291 نفر که از کلینیک های خون شناسی و مشاوره ازدواج جهت بررسی کم خونی یا تالاسمی مینور به آزمایشگاه ارجاع گردیده بودند مورد بررسی قرار گرفتند. از تمامی بیماران نمونه خون حاوی ماده ضد انعقاد EDTA جهت انجام CBC و الکتروفورز هموگلوبین و نمونه خون بدون ماده ضد انعقاد جهت اندازه گیری فریتین ، آهن و TIBC (Total Iron Binding Capacity) سرم گرفته شد. تمامی نمونه گیریها در صبح ناشتا و تحت شرایط استاندارد انجام پذیرفت. CBC بیماران در طی 2 ساعت از انجام نمونه گیری توسط دستگاه سیسمکس K-21 آنالیز گردید. دستگاه مزبور توسط روشهای مرجع کالیبره و تحت برنامه منظم کنترل کیفی قرار داشت.
از تمامی افراد الکتروفورز هموگلوبین با استفاده از ژل استات سلولز در PH قلیایی بعمل آمد. نمونه هایی که در آنها HbA2 بینابین بود(6/3-4/3 HbA2=%) با استفاده از روش کروماتوگرافی تعویض کاتیون با استفاده از کیت هلنا، کشور فرانسه، میزان HbA2 کنترل مجدد گردید. 5/3%>HbA2 توسط هر یک از روشهای فوق افزایش یافته تلقی گردید.
اندازه گیری آهن، TIBC و فریتین روی نمونه سرمی بیماران در طی 24 ساعت پس از جمع آوری صورت پذیرفت. فریتیین سرم به روش رادیوایمونواسی با استفاده از کیت کاوش یار انجام گرفت. با استفاده از این کیت فریتیین کمتر از g/L(20کاهش یافته تلقی گردید. پس از اندازه گیری آهن و TIBC درصد اشباع ترانسفرین(Fe/TIBC×100) برای تمامی بیماران محاسبه گردید. بیمارانی که فریتین کمتر از g/L(20 یا درصد اشباع ترانسفرین کمتر از 15% داشتند فقر آهن (Iron depleted) در نظر گرفته شدند(11). بیمارانی که علاوه بر فقر آهن دچار کم خونی و کاهش MCV، MCH و MCHC نیز بودند، کم خونی فقر آهن تشخیص داده شدند. کم خونی برای آقایان هموگلوبین کمتر از 14gr/dl و برای خانمها کمتر از5/12gr/dl در نظر گرفته شد. همچنینMCHC < 33 gr/dl, MCH
در بیمارانی که فریتین بیش از ( g/L 20، درصد اشباع ترانسفرین بیشتر از 15% و %5/3 > HbA2 داشتند تشخیص بتا تالاسمی مینور داده شد. بیمارانی که علاوه بر %3/5 > HbA2 همزمان دچار فقر آهن نیز بودند ترکیب ابتلا به کم خونی فقر آهن همراه با بتا تالاسمی مینور در نظر گرفته شدند.
در بیمارانی که الکتروفورز هموگلوبین، سطح فریتیین سرم و درصد اشباع ترانسفرین در محدوده طبیعی بوده اما نمایCBC شبیه یک تالاسمی مینور بود(کمخونی هیپوکروم – میکروسیتر+ اریتروسیتوز) آلفا تالاسمی مینور تشخیص داده شدند (11). .بالاخره افرادی که سابقه بیماری خاص نداشته وبه ظاهراز سلامتی کامل برخوردار بودند و الکتروفورزهموگلوبین، میزان فریتین، آهن و TIBC سرم و همچنین CBC آنها در محدود طبیعی بود افراد سالم تلقی گردیدند.
متغییرها با استفاده از نرم افزار آماری SPSS و تستهای آماری شاخصهای پراکندگی مرکزی و T-test مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند.لازم به ذکر است که پذیره های زیربنایی استفاده از T-Test بررسی شده و برقرار می باشد. براساس این تست 05/0 P>-value معنی دار تلقی گردید.
یافته ها
291 فرد مورد بررسی شامل 222 نفر بالغ (بالای 18 سال سن) و 69 نفر افراد از یکسال تا کمتر از 18 سال بودند.دامنه سنی متغیر از یک سال تا 89 سال و متوسط سنی 4/16 ± 1/25 سال بود. در گروه بالغین متوسط سنی 9/13+1/32 سال بود. از 291 نفر مورد بررسی، 59 نفر طبیعی (30 نفر مرد، 29 نفر زن) ، 17 نفر مبتلا به آلفا تالاسمی مینور (14 نفر مرد، 3 نفر زن)، 150 نفر بتا تالاسمی مینور، (64 نفر مرد و 86 نفر زن)، 55 نفر کم خونی فقر آهن (19 نفر مرد، 36 نفر زن)و 10 نفر (7 نفر زن، 3 نفر مرد) همزمان مبتلا به کم خونی فقر آهن و بتا تالاسمی مینور بودند.
میزان HbA2 در گروههای مختلف مورد بررسی در جدول( 1 ) نشان داده شده است. همانطور که در جدول مشهود است متوسط میزان HbA2 در افراد طبیعی %4/0±9/2 و در افراد مبتلا به کم خونی فقر آهن %6/0±7/2 بود. که این اختلاف از نظر آماری معنی دار می باشد.
متوسط میزان HbA2 در افراد مبتلا به بتا تالاسمی مینور 9/0±6/5% و در افراد مبتلا به ابتلاء همزمان بتاتالاسمی و کم خونی فقر آهن 1±7/4% بود. اختلاف بین این دو نیز از نظر آماری معنی دار می باشد جدول(1). متوسط میزان HbA2 در افراد مبتلا به آلفا تالاسمی %3/1±1/3 بود که این میزان در مقایسه با افراد طبیعی اختلاف آماری معنی داری نداشت.
تعداد WBC، RBC، مقدار هموگلوبین، شاخصهای گلبولهای قرمز، RDW، شمارش پلاکت، میزان آهن، TIBC و فریتین در گروههای مختلف مورد بررسی به تفکیک جنس در افراد بالغ در جدول (1) نمایش داده شده است.
شمارش لوکوسیتی در افراد طبیعی در مقایسه با افراد مبتلا به کم خونی فقر آهن اختلاف معنی داری نداشت. اما تعداد لوکوسیتها بصورت معنی داری در افراد مبتلا به آلفا و بتا تالاسمی مینور در مقایسه با افراد طبیعی و بیماران مبتلا به کم خونی فقر آهن افزایش نشان می داد.
تعداد گلبول قرمز، میزان Hb، Hct در افراد طبیعی در مردان نسبت به زنها بصورت معنی داری افزایش نشان می داد. شمارش گلبولهای قرمز، و شاخصهای آن، میزان هموگلوبین و هماتوکریت دربتا تالاسمی و آلفا تالاسمی در مردان و زنان نسبت به افراد طبیعی اختلاف معنی داری داشتند.
همچنین شمارش گلبول قرمز، هموگلوبین و هماتوکریت، MCH و MCHC در کم خونی فقر آهن در مقایسه با افراد مبتلا به آلفا و بتا تالاسمی بصورت معنی داری کمتر بود، اما میزان MCV بین این دو گروه اختلاف آماری معنی داری نداشت. نکته قابل توجه اینکه شمارش RBC در افراد طبیعی در قیاس با مبتلایان به کم خونی فقر آهن اختلاف معنی داری نشان نمی داد.RDW در افراد مبتلا به تالاسمی هتروزیگوت در مقایسه با افراد طبیعی بصورت معنی داری افزایش نشان می داد. RDW هر چند در افراد مبتلا به تالاسمی هتروزیگوت نسبت به IDA کمتر بود اما این اختلاف از نظر آماری معنی دار نبود. RDW در مبتلایان به فقر آهن نسبت به افراد طبیعی نیز افزایش نشان می داد. شمارش پلاکتی در افراد طبیعی نسبت به بیماران مبتلا به تالاسمی هتروزیگوت اختلاف آماری معنی داری نداشت اما شمارش پلاکتی بصورت معنی داری در افراد مبتلا به آنمی فقر آهن نسبت به افراد طبیعی بالاتر بود.
جدول 1: مقادیر خون شناسی و میزان HbA2 در گروه کنترل طبیعی ، کم خونی فقر آهن، آلفا و بتا تالاسمی مینور و ابتلا همزمان بتا تالاسمی+ کم خونی فقر آهن، در گروه سنی بالغین (18 > سال)، مشهد ،بیمارستان امام رضا(ع)،سال 1385
بتاتالاسمی+ IDA*
آلفا – تالاسمی*
بتا_تالاسمی
IDA
طبیعی
مقادیر
87/1 ±59/5
66/0±1/6
66/0±09/6
46/0±45/5
09/1±11/5
68/0±52/4
42/0±47/5
60/0±85/4
M
((l 6 10×)RBC
F
68/0±11/5
35/1±55/6
51/1±81/6
8/1±83/5
25/1±18/6
((l 103×)WBC
1/1±2/11
8/1±1/12
4/1±6/12
9/0±2/11
2/2±1/9
9/1±3/9
5/1±4/15
9/0±6/13
M
(gr/dl)Hb
F
9/1±3/36
7/4±5/40
2/4±9/40
9/2±2/36
9/6±5/33
1/5±9/32
7/3±5/46
1/3±3/41
M
(%)Hct
F
1 ±8/64
6/3 ±5/67
6/4 ±6/67
3 ±6/66
2/6 ±7/65
9/5 ±4/72
1/5 ±7/83
6/5 ±5/86
M
(fl)MCV
F
9/1±1/20
8/1 ±9/19
1/2 ±8/20
2/1 ±5/20
7/2 ±7/17
3 ±6/20
7/2 ±2/28
4/2 ±6/28
M
(pg)MCH
F
7/1 ±9/30
8/1 ±5/29
3/2 ±1/31
6/1 ±8/30
4/2 ±9/26
9/2 ±1/29
6/1 ±6/33
9/0 ±33
M
(/dl gr)MCHC
F
9/0 ±3/17
7/1 ±3/16
4/1 ±5/16
4/5 ±5/18
1/1 ±5/13
(%)RDW
73 ±238
30 ±238
73 ±239
92 ±282
50 ±242
((l 3 10×)PLT
41 ±64
30 ±155
26 ±5/97
14 ±32
33 ±95
SI
38 ±416
46 ±360
62 ±344
92 ±467
65 ±361
TIBC
5/5 ±10
38 ±46
158 ±146
2/4 ±7/7
35 ±51
((g/L)فریتین
1±7/4
3/1±1/3
9/0±6/5
6/0±7/2
4/0±9/2
HbA2(%)
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 26
تأثیر فقر اقتصادی و عوامل آموزشی بر افت تحصیلی دانشجویان در دانشگاه ایذه چکیده نظام آموزش عالی کشور به عنوان یک نهاد و دانشگاه به عنوان یک سازمان اجتماعی در جامعه انسانی، وظیفه تأمین نیازهای جامعه از نظر سرمایه انسانی، حفاظت و حراست از دستاوردهای فکری و علمی و انتقال آنها به نسل های آینده را دارد. افت تحصیلی نظام آموزشی کشور را از اهداف پیش بینی شده دور نموده و بخشی از سرمایه ها و فرصت ها را از دست می دهد. پیامدهای این پدیده به صور مختلف از جمله اخراج، انصراف، ترک تحصیل و یا مشروط شدن دانشجو جلوه گر می شود. در این مقاله تأثیر فقر اقتصادی و عوامل آموزشی بر افت تحصیلی فرد مفروض بوده که به روش پیمایشی (survey) مورد بررسی قرار گرفته اند. جامعه آماری این تحقیق دانشجویان دانشگاه ایذه می باشند که 320 نفر از آنها به عنوان حجم نمونه به روش تصادفی انتخاب شده اند. در این تحقیق دو نوع پرسشنامه یکی خاص دانشجویان مشروطی و دیگری خاص دانشجویان انصرافی و اخراجی استفاده شده است و اطلاعات جمع آوری شده در قالب جداول فراوانی و نمودارها و آزمونهای آماری توصیف و مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفته اند. نتایج این تحقیق نشان می دهد که فقر خانواده مهمترین عامل افت تحصیلی دانشجویان انصرافی و اخراجی بوده است.
واژگان کلیدی دانشجو، افت تحصیلی ، اخراجی، انصراف ، مشروط
مقدمه شهرستان ایذه 2444 کیلومتر مربع وسعت و براساس سرشماری سال 1375، دارای 388171 نفر جمعیت بوده است که از این تعداد 363368 نفر در نقاط شهری و 24803 نفر در نقاط روستایی زندگی می کنند. بدین ترتیب نسبت شهرنشینی 94 درصد است. تراکم نسبی جمعیت در شهرستان ایذه 159 نفر در کیلومتر مربع و در شهر ایذه 3284 نفر در کیلومتر مربع می باشد. بعد یا متوسط تعداد افراد در خانوارهای شهرستان ایذه 5/4 نفر است و ضریب تکفل یا نسبت جمعیت به شاغلان شهرستان 95/3 نفر بوده است. از تعداد 342331 نفر جمعیت 6 ساله و بیشتر شهرستان 297131 نفر یعنی 87 درصد باسوادند. نرخ فعالیت یا میزان علاقمندی افراد به شرکت در فعالیت های اقتصادی در سطح شهرستان 34 درصد است و شاغلان شهرستان ایذه در سال 1375، 98275 نفر و بیکاران جویای کار 5040 نفر بوده است. بدین ترتیب نرخ بیکاری شهرستان 9/4 درصد می باشد که در مقایسه با سایر نقاط کشور دارای پائین ترین نرخ بیکاری می باشد. آموزش عالی در این شهرستان به دو بخش دولتی و غیردولتی تقسیم می شود. دانشگاه ایذه مهمترین مرکز آموزش عالی دولتی در این شهر می باشد که از بهمن ماه سال 1367 شروع به کار نموده و در سال تحصیلی 77-76 قریب 5500 دانشجو در آن مشغول به تحصیل بوده اند. بررسی شاخص ها و موفقیت های این مؤسسه آموزشی بیانگر رشد کمی و کیفی آن در این مدت کوتاه بوده است، لذا شناخت آسیب ها و آفت هایی که ممکن است جریان تحصیل با آن روبرو باشد و علل و اسباب موجده آن می تواند این مرکز علمی را یاری رساند تا بر این مشکلات فائق آمده و گامهای بعدی را آسانتر و سریعتر و بهتر بردارد. این تحقیق با هدف بررسی خصوصیات اقتصادی و اجتماعی افراد دارای افت تحصیلی و همچنین زمینه های تحصیلی و اقتصادی آنها به منظور شناخت این مسئله و بررسی علل و عوامل مؤثر بر افت تحصیلی به جهت جلوگیری یا کاهش افت تحصیلی انجام شده است. در این مقاله پس از سیر مباحث تجربی و نظری مربوطه و بیان روش اجرای تحقیق به بررسی یافته های آن در دو بخش توصیف و تجزیه و تحلیل داده ها خواهیم پرداخت و خلاصه نتایج و پیشنهادات مربوطه را ارائه خواهیم کرد. سوابق تجربی و نظری تحقیق تحقیقات زیادی بر این نکته تأکید دارند که افت تحصیلی ارتباط بسیار قوی و نزدیکی با ویژگیهای خانوادگی دانش آموز دارد. به عبارت کلی تر وضعیت اجتماعی ـ اقتصادی خانواده رابطه معکوسی با افت تحصیلی دارد. (آستین اکلند و ولفورد Astin, Eckland & WolFord ، 1964، واگنر، شان Wagner, Shan ، 1967). جنسیت دانش آموز نیز یک متغیر مرتبط با افت تحصیلی ست. به نظر می رسد که مردان نسبت به زنان به نسبت بالاتری تحصیلات دبیرستان را به اتمام می رسانند (آستین،Astin, ، 1972، فنس تماچر و اسپادی Fenstemacher & Spady، 1970). نکته ای را که باید مد نظر داشت این است که از آنهایی که افت دارند، نسبت بیشتری در زنان تمایل به انصراف داوطلبانه دارند تا اخراج از تحصیل (رابینسون Rabinson ، 1697، اسپادی، 1971) از آنجا که نوع مؤسسه تقریباً با کیفیت آن همبستگی دارد، عجیب نیست که کیفیت مؤسسه نیز بر حضور و باقی ماندن دانش آموزان در آموزشگاه تأثیر داشته باشد (آستین، 1971، واگنر، 1968) واگنر و سول (1970) در تحقیقی برای ایالت «ویسکانیسن» دریافتند که مؤسسات با کیفیت بالاتر، نسبت به مؤسسات با کیفیت پائین تر فارغ التحصیل بیشتری دارند. فقر و محرومیت اقتصادی بطور بارز یکی از عواملی است که تأثیر زیادی بر ترک تحصیل و مردودی می گذارد ولی در این زمینه باید بین فقر مطلق و فقر نسبی تفاوت قائل شد بدین معنی که فقر مطلق با خود سختی معیشت، کم غذایی و بدغذایی، مسکن نامناسب و کارکردن در ضمن تحصیل را به همراه دارد که همه این شرایط موجب فقدان و کمبود امکانات تحصیلی و نیامدن افراد به مدرسه یا ترک تحصیل و مردودی می شود. «فقر نسبی ـ که وضع نامناسب اقتصادی فرد را نسبت به افراد دیگر ارائه می کند، ممکن است خود نتیجه عوامل و متغیرهای زیادی باشد، ولی بدون شک عاملی برای افت تحصیلی به حساب می آید زیرا که این نوع فقر اختلافات طبقاتی ایجاد می کند که در نتیجه آن تفاوتهایی در رشد و تکامل و تفکر، زبان ، رفتار و نگرش افراد نسبت به کار و استراحت بروز می نماید و علایق و انگیزه های پیشرفت آنان را تحت تأثیر قرار می دهد، و همه این عوامل برای پیشرفت تحصیلی افراد و یا عدم آن اهمیت حیاتی دارند. فقر مطلق عموماً در جوامعی وجود دارد که کار افراد جهت تأمین امکانات اولیه برای بقاء و زیست آنان بوده و به صورت زندگی کشاورزی قدیم و یا کار غیرماهرانه افراد در شهرها و زندگی آنان در حداقل معیشت جلوه می کند. این نوع فقر به همراه خود مسائل و مشکلات انسانی گوناگونی از قبیل: سختی معیشت، گرسنگی و کم غذایی، بدغذایی، بیماری، خستگی و افسردگی و عدم وجود تفریح و استراحت در بردارد که هریک باعث مشکلات و موانع برای جلوگیری از ورود افراد به نظام آموزش و پرورش و یا ترک آن و عدم موفقیت در آن به حساب می آید.» (امین فر، 1367، ص 27). «افرادی که در شرایط فقر و محرومیت اقتصادی به سر می برند عموماً در مکانهایی زندگی می کنند که فاقد امکانات بهداشتی بوده، از آب سالم و نور کافی محروم بوده و منزل آنها عموماً یک فضای اتاق مانندی است که تمام فعالیتهای زندگی خانواده، و حتی آشپزی در آن انجام می گیرد. بدین لحاظ محلی است دودزده، پررفت و آمد و بسیار شلوغ و پرسروصدا و مکانی برای انجام کارهای شخصی و تکالیف درسی دانش آموزان در آن موجود نیست.
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 26
زنان: فقر مضاعف
اگر چه مطالعات در باب فقر در جامعة انسانی، خصوصاً در ابعاد اقتصادی و اجتماعی، اندک نیست، اما موضوع شناخت فقرا و تفکیک و بررسی ابعاد فقر در آنها چندان فراوان نیست. یکی از مهمترین ویژگیهای مغفول در میان این نوع مطالعات، جنسیت و شناخت تأثیر آن در تعمیق و شدت فقر است. این مطالعه ضمن بررسی تعاریف و شاخصهای متعارف، با استفاده از تفکیک خانوارهای کشور به تفکیک جنسیت سرپرست خانوار و بررسی ویژگیهای کلی و بعد و ترکیب اعضای خانوارهای کشور، از متغیرهای وضع تأهل، وضع اشتغال، وضع سواد، وضعیت مسکن و نیز هزینه و درآمد آنها مسئله فقر و ابعاد آن را واکاوی کرده است.
اگر چه فقدان اطلاعات دقیق و یا محدودیت آنها امکان بررسی کامل مسئله را پدید نمیآورد، با این حال شواهد حاکی از «زنانه شدن فقر» و بالاتر رفتن سطح آن در میان خانوارهایی است که سرپرست آنها زنان هستند. هر چند که این مفهوم برای به تصویر کشیدن فقر زنان بسنده نیست.
کلیدواژهها: ایران، زنان، فقر
مقدمه
بررسی مسئلة فقر از جهات و ابعاد گوناگونی میسر است. اقتصاددانان به عوامل مؤثّر بر فقر و حدود و دامنة آن و جامعهشناسان به تأثیرات فقر در بروز آسیبهای دیگر اجتماعی ـ فرهنگی تأکید داشتهاند. با این حال، شناسایی و تفکیک میان فقرا و بررسی ابعاد فقر در میان گروههای مختلف اقتصادی ـ اجتماعی کمتر مورد توجه واقع شده است. یکی از بارزترین ویژگیهای مغفول در بررسی دامنة فقر، مسئلة جنسیت و تأثیر آن در تعمیق و شدت فقر است. پدیدة «فقر زنانه» از جمله مباحث جدید و کمتر مورد عنایت در مسئلة فقر محسوب میشود. این مقاله درصدد است که:
الف) به شاخصهای مطرح در سنجش فقر و شناخت ویژگیهای فقرا توجه کند؛
ب) نشان دهد که جنسیت مهمترین عامل در شناخت ویژگیهای فقرا در کشور محسوب میشود و فقری مضاعف را بر زنان تحمیل میکند؛
ج) به صورتی مقایسهای با مردان، ابعاد فقر زنان را ارائه کند.
1) تعاریف و شاخصها
از نظرگاه فلسفی، فقر و محرومیت زمانی حادث میشود که زمان احساس نیاز مقدم بر زمان ارضای نیاز باشد. لذا، با عنایت به مجموعة باز و بینهایت نیازهای انسان، جامعة انسانی همیشه فقیر و محروم باقی خواهد ماند (عظیمی، 1374: 197). با این حال، فارغ از مباحث فلسفی، فقر به محرومیت یا فقدان ضروریات اولیة زندگی نیز قابل ارجاع است. در بررسیهای مرسوم از فقر و حدود و دامنة آن، معمولاً گرایشی به استفاده از مفهوم «خانوار» وجود دارد. همانطور که نگارنده پیشتر نشان داده است (شادیطلب و کمالی: 1379) این گرایش دو نوع ابهام میآفریند:
الف) سبب میشود که گروهها و افراد درون خانوار کمتر مورد توجه واقع شوند و نیز سهم آنان به یکسان و به صورت سرانه تلقی شود؛
ب) همین سنجش نیز معمولاً بر مبنای اطلاعات آماری موجود برای «سرپرست خانوار» مورد بررسی واقع شود که خصوصاً در مورد زنان با کاستی و تعابیری دور از واقع همراه است.
منزلت فروتر زنان در خانواده و تفسیر جهان اجتماعی بر مبنای خصایل مردانه از روشن شدن ویژگیها و اقتضائات خاص زنان جلوگیری میکند. به این ترتیب شناخت مسائل زنان از دریچة خاص مردان، تصویری دور از واقعیات آنان را در بر دارد. برای مثال نمیتوان ابعاد درد و رنج زنی را دریافت که بر اثر زندانی شدن، معلولیت و یا بیمسئولیتی خانواده خود را در فقر و تنگدستی رها کرده است؛ زیرا در این موارد بنا به اقتضائات فرهنگی، همچنان مردان سرپرست خانوار محسوب میشوند. به رغم این اختلاط مفهومی و روشن نبودن مرزهای دقیق خانوارهای فقیر زنان، ضرورت استفاده از آمارهای موجود، تن دادن به این مفهوم را الزامی میسازد.
در بررسی مسئلة فقر به ویژگیهای متعددی برای شناخت فقرا اشاره شده است: وضعیت مسکن، اشتغال یا بیکاری سرپرست خانوار، فقدان عضو شاغل، وضعیت تأهل و بعد کوچک خانوار، بیسوادی و فقدان عضو باسواد، اشتغال در بخشهای ساختمان، کشاورزی، اشتغال در مشاغل حقوقبگیر و ... از جملة این ویژگیهاست. با این حال، در برخی از مطالعات نشان داده شده است که خصوصاً در دهههای اخیر افزایش فقر در بین خانوارهای زن سرپرست، یکی از عوامل افزایش نابرابری توزیع درآمد در میان خانوارها محسوب میشود
(پروین, 1372؛ جعفری، صمیمی: 1371). سازمان مدیریت و برنامهریزی کشور نیز نشان داده است که احتمال ابتلا به فقر در خانوارهای زن سرپرست، در مناطق شهری 35 و در مناطق روستایی 65 درصد است (1379: 42).
لذا، با توجه به این مسئله، تا آنجا که اطلاعات محدود و اندک موجود امکان آن را فراهم میآورد، ابعاد فقر بر حسب بعد و ترکیب اعضای خانوار، وضعیت تأهل، وضع اشتغال، وضع سواد، وضع مسکن و وضع درآمد و هزینة خانوار با عنایت به تفکیک جنسیتی پژوهش و بررسی خواهد شد.
2) بررسی ویژگیهای خانوارهای کشور به تفکیک جنسیت سرپرست خانوار
1ـ2) ویژگیهای کلی خانوارهای کشور
نتایج آخرین سرشماری در 1375 نشان داده است که از مجموع 12/349/003 خانوار ایرانی، 1/035/067 خانوار (40/8 درصد) تحت سرپرستی زنان بوده است. اگرچه از آن زمان تاکنون اطلاع دقیقی از تعداد خانوارهای کشور وجود ندارد، اما نتایج آمارگیریهای نمونهای مختلف،
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 15 صفحه
قسمتی از متن .doc :
بسم الله الرحمن الرحیم
عنوان :
فقر
دبیر ارجمند :
جناب آقای امیری
گردآورنده:
ایمان شهریان
بهار 1387
فقر
چکیده: واقعیتهایی در باره فقر دولت ایالات متحد امریکاخانواده فقیر راخانوادهای تعریف میکند که "مجموع درآمدهایآن کمتر از مقداری است که برای رفع نیازهایحداقل خانوار ضروری است". برای محاسبه "بودجه فقر" نیز حداقل هزینه غذایی خانوار را درسه ضرب باید کرد، بدین ترتیب خانوارهای بادرآمد کمتر از این مقدار (بودجه فقر)3 فقیرمحسوب میشوند. در سال 1997 میلادی بودجهفقر برای خانوار چهار نفره امریکایی 16400 دلار سه نفره 12802 دلار و یک نفره 8183 دلار تعیینو محاسبه شده است. فقیر کیست و کجا زندگی میکند 1. نژاد اگر چه تعداد فقرای سفیدپوست دو برابر فقرایسیاهپوست و چهار برابر فقرای اسپانیایی زبان تباراست اما نرخ فقر در میان سیاهان و اسپانیایی زبانتبارها به مراتب بالاتر است. در میان اسپانیاییزبان تبارها نرخ فقر پورتوریکوئی تبارها با 36درصد و مکزیکی تبارها 31 درصد از بقیه بیشتراست، در حالی که کوبایی تبارها با نرخ 18 درصددر پایینترین مرتبه قرار دارند. نرخ فقر برای آسیاییتبارها 14 درصد و تقریبا نزدیک به 3ر13 نرخ کهمتوسط ملی در امریکا است. 2. فقر سالمندان یکی از موفقیتهای مبارزه با فقر پایین آمدن نرخ فقرسالمندان است که در فاصله بین سالهای 1959 تا1997 از 35 درصد به 5ر10 کاهش یافت وقسمت اعظم این بهبودی نتیجه گسترش تامیناجتماعی طی این دوره بوده است. 3. کودکان در سال 1997 در ایالات متحد 16 (6ر16 درصد)کودکان در فقر زندگی میکردند و این در حالیاست که نرخ فقر کودکان اقلیتها به مراتب بالاتربوده است. 4. محل زندگی نرخ فقر در خارج از حوزههای مادرشهر تقریبا 13بیشتر از حوزههای مادرشهری در امریکاست. نرخفقر در مراکز شهرها دو برابر بیشتر از نرخ فقر درنقاط غیرمرکزی شهرهاست. 5. نوع خانوار نرخ فقر برای خانوارهای با سرپرست زن شش برابراز خانوارهایی که در آنها زن و مرد مشترکاسرپرستی خانوار را بر عهده دارند بیشتر است.علل بالا بودن این نرخ فقر عبارتاست از: الف) زنان سرپرست خانوار باید دائما بین اشتغالو مسئولیتهای خانوادگی در نوسان باشند. ب) به طور متوسط حقوق و دستمزد زنان از مردانکمتر است. ج) تعداد زیادی از خانوارهای با سرپرست زن ازحمایت و کمک پدر غایب فرزندانشان محرومهستند. د) آموزش نرخ فقر و سطح آموزش رابطهای معکوس با همدارند. نرخ فقر در میان افراد زیر دیپلم دو برابردارندگان دیپلم متوسطه و ده برابر فارغالتحصیلانآموزش عالی است. نوع اشتغال فقیران بیش از نیمی از خانوارهای فقیر آنهایی هستند که(سرپرست خانوار.م) کار نیمه وقت دارد و تنها 15آنها کار تمام وقت دارند. در صورتی که مزد هرساعت کار کمتر از 20ر8 دلار باشد، یک خانوارچهار نفری نیز حتی با کار تمام وقت هم ممکناست به خانواده فقیر تبدیل شود. بدین ترتیبشغل تمام وقت به تنهایی برای برون رفت از فقرکافی نیست مگر اینکه درآمد سرپرست خانوار ازحداقل دستمزد کمی بالاتر و بیش از یک نفر درخانوار شاغل باشد. در واقع تعداد زیادی ازخانوارهایی که از دایره فقر بیرون هستند و فرد اولخانواده ساعتی کمتر از 20ر8 دلار میگیرد ازاشتغال نفر دوم بهرهمند هستند. فقر در مراکز شهرها نرخ فقر در مراکز شهرها بیش از دو برابر حومهشهرهاست و در پارهای مادرشهرها این تفاوتحتی بیشتر است. برای نمونه در شیکاگو وفیلادلفیا نرخ فقر مرکز شهر حدود چهار برابر نرخفقر در حومههای شهر است. توزیع نژادی فقر درمراکز شهرها 1ر31 درصد برای سیاهپوستان و 12درصد برای سفیدپوستان است، در حالی که تنها5ر19 درصد فقیران سیاهپوست و 6ر6 درصدسفیدپوستان حومهنشین هستند. انزوای محل اقامت یا جدایی نژادی یکی از ویژگیهای شهرهای ایالات متحد جدایی وانزوای نژادی محلات است. نماد این واقعیت ایناست که بیش از 23 (قریب 70%) سیاهانی که درمادرشهرها زندگی میکنند در مناطق مرکزیشهرها اقامت دارند و تنها 13 سفیدها در این مناطقاقامت دارند. به عبارت دیگر تنها 13 سیاهان درمناطق حومهای شهرهای بزرگ اقامت دارند، یعنیدو برابر کمتر از سفیدپوستان. خواهیم دید