لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 21 صفحه
قسمتی از متن .doc :
مقدمه
بارخدایا!
ما را از کسانی قرار ده که به ریسمان قرآن چنگ میزندد
و در فهم متشابهاتش به پناهگاه محکم و استوارش پناه میبرند،
و در سایبان آن آرام میگیرند
و به روشنی بامدادش راه مییابند و به درخشیدن روشنایی آن اقتدار میکنند، از چراغ آن چراغ میافروزند
و هدایت و رستگاری را در غیر آن نمیطلبد.
«صحیفه سجادیه، دعا 42»
پیشگفتار
ادبیات کهن فارسی حاوی فرهنگ دینی و ملی ما ایرانیان است. بنابراین حفظ و اشاعه آن حفظ و اشعه آن فرهنگ است. ادبیات در هر شکل و قالبی باشد، نمایانگر زندگی و بیان کنندة ارزشها و معیارها و ویژگیهایی است که زندگی فردی و جمعی بر محور آنها میچرخد نقد و بررسی و ارزیابی آثار ادبی نیز همین گونه است و نمیتواند به دور از آن ارزشها باشد و نمیتواند بیتوجه از کنار آن گذشت.
ادبیات از دو گذرگاه ما را با زندگی پیوند میدهد:
گذرگاه عاطفی
گذرگاه خردورزی
مطالعه و بررسی آثار باید با بررسی توأم جنبههای زمانی، هنری و محتوائی انجام شود.
مجموعة حاضر تحقیقی است پیرامون اوضاع سیاسی و اجتماعی و تاریخی عصر فردوسی و مختصری دربارة زندگی و شرح وقایع مهم دورة زندگی وی و بررسی و نقد شاهنامه از دیدگاههای مختلف، جایگاه شاهنامه در ادب فارسی و ادبیات جهان، مرگ فردوسی و ... میباشد که با تحقیق و نگارش پژوهنده در طول ترم جمعآوری شده است.
فردوسی
استاد بزرگ بیبدیل حکیمابوالقاسم منصوربن حسن فردوسی طوسی، شاعر بزرگ حماسه سرای ایران و یکی از شاعران مشهور عالم و ستارة درخشندة آسمان ادب فارسی و از مفاخر نامدار ملت ایرانست و به سبب همین عظمت مقام و مرتبت سرگذشت او مانند دیگر بزرگان دنیای قدیم با افسانهها و روایات مختلف در آمیخته است. مولد او قریة «باژ» از قراء ناحیه طابران طوس بوده، یعنی همانجا که امروز آرامگاه اوست و او در آن ده حدود سال 329 ـ 330 هجری، در خانوادهای از طبقة دهقانان چشم به جهان هستی گشود.
چنانکه میدانیم «دهقانان» یک طبقه از مالکان بودند که در دورة ساسانیان در ایران زندگی میکرده و یکی از طبقات اجتماعی فاصل میان طبقة کشاورزان و اشراف درجة اول را تشکیل میداده و صاحب نوعی از «اشرافیت ارضی» بودهاند.
فردوسی از چنین طبقة اجتماعی ایران و به همین روی از تاریخ ایران آگاه بود، به ایران عشق میورزید، به ذکر افتخارات ملی علاقه و از سرگذشت نیاکان خویش آگهی داشت. وی از خاندان صاحب مکنت و ضیاع و عقار بود و به قول نظامی عروضی صاحب چهار مقاله در دیه باژ «شوکتی تمام داشت و به دخل آن ضیاع از امثال خود بینیاز بود» ولی این بینیازیش پایدار نماند زیرا او همة سودهای مادی خود را به کناری نهاد و وقتی تاریخ میهن خود و افتخارات گذشتة آن را در خطر نیستی و فراموشی یافت هم خود را به احیاء تاریخ گذشته مصروف داشت و از بلاعت و صفاحت معجزهآسای خود در این راه یاری گرفت،س از تهیدستی نیندیشید، سیسال رنج برد، و به هیچ روی، حتی در مرگ پسرش از ادامة کار باز نایستاد، تا شاهنامه را با همة رونق و جلا و شکوه و جلالش جاودانه برای ایرانی که میخواست جاودانی باشد، باقی نهاد«که رحمت بر ان تربت پاک باد»
فردوسی ظاهراً در اوان قتل دقیقی به نظم داستانهای منفردی از میان داستانهای قدیم ایرانی سرگرم بود، مثل داستان «بیژن و گرازان» که بعدها آنها را در شاهنامه خود گنجانید، و گویا این کار راحتی در عین شاهنامة ابو منصوری یا بعد از آن نیز ادامه داد و داستانهای منفرد دیگری را مانند اخبار رستم، داستان رستم و سهراب، داستان اکوان دیو، داستانهای مأخود از سرگذشت بهرام گور، جداگانه به نظم درمیآورد، اما تاریخ نظم این داستانها مشخص نیست و تنها بعضی از آنها دارای تاریخ نسبتاً روشن و آشکار نیست مثلاً سیاوش در حدود سال 387 ه.ق سروده شده و نظم داستان نخجیر کردن رستم با پهلوانان در شکارگاه افراسیاب در سال 389 شروع شد.
آغاز نظم شاهنامه
اما نظم شاهنامه. یعنی نظم شاهنامههایی که در سال 346 هجری به امر ابومنصور محمدبن عبدالرزاق سپهسالار خراسان فراهم آمده بود، دنبالة اقدام دقیقی شاعر است در همین مورد بیش از این گفته شد که دقیقی بعد از سال 365 که سال جلوس نوح بن منصور سامانی بود، به امر او شروع به نظم شاهانة ابومنصوری کرد ولی هنوز بیش از هزار بیت آنرا به نظم درنیاورده بود و بدست نبوهیی کشته شد.
بعد از شهرت کار دقیقی در دهة اول از نیمة قرن چهارم و رسیدن آوازة آن
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 23
مقدمه
دربارة شاعران ما محققان و ادیبان تاکنون سخن بسیار گفته اند و در این باب بسی دشواری ها را نیز آسان کرده اند . شک نیست که بعضی از آنچه آنها با دقت و کنجکاوی هوشمندانه بررسی و تحقیق کرده اند خود ارزش بسیار ندارد و گه گاه تحقیقاتشان مصداق واقعی « هیاهوی بسیار برای هیچ » شده است ، لیکن بسیاری از آن تحقیقات نیز ماده و زمینه است برای نقد و داوری درست در باب شاعران .
نکته در همینجاست که منتقد در بحث راجع به هر شاعر تا کجا باید دور برود ؟ چون در همه جا کافی نیست که نویسنده بداند چه باید بنویسد ، مواردی هم هست که مخصوصاً باید این را بداند که آنچه نباید بنویسد کدام است .
باری محققان ما با دقت و حوصله یی که غالباً در خور تحسین و گاه مایة اعجاب است دربارة بسیاری از شاعران گذشته سخن خود را گفته اند ، و اکنون نوبت نقادان است که در این باب به داوری برخیزند ، آثار شاعران گذشته را به میزان و محک درست بسنجند ونقد کنند و ارزش هریک را در عرضه گاه ادب و هنرجهانی به جا آورند . درست است که نقد امروز ما ، خاصه آنچه در روزنامه ها و مجله ها و در مقدمة کتابها بدین نام خوانده می شود ، بازاری و سطحی و آلوده به اغراض است ، اما دست کم در بارة گذشتگان هنوز آن مایه ناروایی در میان نیست و هنوز کسانی هستند که بتوانند دور از تعصب و مخصوصاً دور از جهالت عامیانه به این مهم دست بزنند . این کاری است که اکنون در ادبیات ما ضرورت دارد و شدنی است . درحقیقت امروز دیگر نمی توان آنچه را « تاریخ ادبیات » و « سبک شناسی » می خوانند از قلمرو «نقد ادبی» بیرون شمرد . چون آنچه نسل امروز از نقاد و ادیب می خواهد فهم درست شعر و ادب گذشته و قضاوت درست درآن باب است . تحقیق در سرگذشت شاعر و محیط او ، مطالعة در نسخه های موجود ازآثارشاعر ، شیوه زبان و بیان او ، و این گونه مباحث ، اگر چه در جای خود مهم است ، لیکن به هرحال جز بدان قدر که ضرورت دارد مطلوب نیست و افراط دراین بحث ها سبب خواهد شد که مردم ، خاصه جوانان ، از ادب واقعی که مطلوب آنهاست مهجور بمانند و بیهوده در جستجوی آنچه مطلوب نیست سرگشته شوند .
در این زمینه نیز از حاصل کار محققان بهرة بسیار گرفته شده است و اگر در نقد هنر و اندیشة شاعران تازگی هایی درآن هست جای آن دارد که توجه بدان عذرخواه نقص هایی باشد که ضعف و نقص بشری در کمتر اثری اجتناب از آن را ممکن نشان می دهد . امید است که این مجموعه برای جوانان و دانشجویان فهم شعر گذشتگان را تا حدی آسان کند و دست کم شوق و علاقه به شعر و ادب را در آنان بیفراید .
به نام خدا
فردوسی و شاهنامه
کجـــا خفــــته ای ای بلنــــــــد آفتاب
نه انـــــدر خـــور تــوست روی زمین
زشهنامـــه گیــــــتی پــــــرآوازه است
تو گفتی جهان کرده ام چون بهشت
زجابرخیز و بنگر کز آن تخم پاک
بزرگـــــــــــــان پیشینه بــــــی نشـــــان
تو درجــــام جمشید کردی شراب
اگر کـــــاوه ز آهنی یکی توده بود
تو آب ابــــد دادی آن نام را
تهمتن نمک خوار خوان تو بود
تویی دودمــــان سخــــن را پدر
بـــــــرون آی و بر فرق گردون بتاب
زجـــــــاخیزو ، بر چشم دوران نشین
جهان را کهن کرد و خود تازه است
از ایــــــــن بشی تخم سخن کلی نگشت
چه گلها دمیده است بر طرف خاک
ز تو زنـــــده شـــــــده نام دیرینشان
تو بر تخت کاووســـــی بتــی عقاب
جهانها به سوهان خود ســــوده بود
زدودی از او زنــــگ ایــــام را
به هر هفت خان میهمــــــان تو بود
به تو بازگردد نــــــــــژاد هنــــــــــر
ابوالقاسم فردوسی که بود ؟
اگر روزی سال شمار تفصیلی فرهنگ و تاریخ ادبی ایران تنظیم شود ، می توان ملاحظه کرد در سال 329 هـ . ق / 940 م . وقایع مهمی روی داده که آن را به صورت یک نقطه عطف سزاوار توجه درآورده است . از زمرة این حوادث مهم و قابل توجه مرگ رودکی پدر شعر فارسی و ولادت فردوسی استوانه به همانند زبان و ادب فارسی است . در شاهنامه و هیچ یک از منابع مربوط به سرگذشت او ، از سال دقیق ولادت شاعر سخنی به میان نیامده تا برسد به روز آن ، اما بارها در شاهنامه به سئوال های عمر هر آینده ای آن در مقاطع مختلف اشاره شده است و گاهی هم به روزهای ویژه ای از سال ، به طوری که محققان توانسته اند با این قرائن سال ولادت او را که همان سال 329 باشد معین کنند و ایضاً روز آن را با این حال در مورد همین سال ولادت هم تردیدهایی وجود داشت ، کما این که تا چند سال پیش سنگ قبر فردوسی هم ، که به وسیله انجمن آثار ملی تهیه شده بود ، سال 323 را زمان ولادت او نشان می داد . در تحقیقی که اخیراً یکی از محققان ایرانی در خارج از کشور انجام داده است با قرائن تاریخی و گاه شماری روز سوم ژانویه 940 میلادی ( برابر 329 هـ ) سال و روز دقیق ولادت شاعر حماسه سرای توسی در تاریخ ادبیات ایرانی ثبت شد . از کودکی و نوجوانی شاعر آزاده توسی هیچ اطلاعی در دست نیست ، از قرائن پیداست که این سالها مقارن بوده است با ؟؟؟؟؟؟ که گروه دهقانان به ضرورت از پیش متشکل تر و بیدارتر بودند ، زیرا زمزمه مخالف با فرهنگ و میراث ایرانی رو به گسترش بود و به منظور حفظ دستاوردهای فرهنگی و ابقای تاریخ و سرگذشت قوم ایرانی نیاز به یک بسیج همگانی بیشتر از پیش احساس می شد .
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 22
چکیده
شاهنامه تبارنامه ملت کهن ماست که از دیر باز نقل مجلس و محفل ایرانیان بوده است و همواره خصلتهای ایرانین را همچون دلیری، آزادگی، یکتا پرستی، میهن دوستی و ... را گوش زد نموده و اشتیاق دفاع از وطن و همچنین فرهنگ ملی را در دلها پرورانیده است.
با خلق حماسه عظیم خود، برخورد و مواجهه دو فرهنگ ایران و اسلام را به بهترین روش ممکن عینیت بخشید، با تأمل در شاهنامه و فهم پیش زمینه فکری ایرانیان و نوع اندیشه و آداب و رسومشان متوجه میشویم که ایرانیان همچون زمینی مستعد و حاصلخیز آمادگی دریافت دانه و بذر آیین الهی جدید را داشته و خود به استقبال این دین توحیدی رفتهاند. (www.irib.com)
چنان که در سالهای آغازین ظهور اسلام، در نشر و گسترش و دفاع از احکام و قوانینش به دل و جان میکوشیدند. از این منظر، اهمیت «شاهنامه» فقط در جنبه شاعرانه آن خلاصه نمیشود و پیش از آن که مجموعهای از داستانهای منظوم باشد، تبارنامهای است که بیت بیت و حرف حرف آن ریشه در اعماق آرزوها و خواستههای جمعی ملتی کهن دارد؛ ملتی که در همه ادوار تاریخی، نیکی و روشنایی را ستوده و با بدی و ظلمت ستیز داشته است. (www.irib.com)
حال در این مجال به بررسی شخصیت فردوسی، ابعاد شاهنامه و مسائل پیرامون آن می پردازیم.
مقدمه
اما فردوسی! نام او را «حسن» یا «منصور» گفته اند. نام پدرش نیز به درستی معلوم نست. آنان که نامش را «حسن» نوشته اند نام پدرش را «اسحاق» یا «علی» گفته اند و آنکه نامش را «منصور» گفته نام پدرش را «حسن» نگاشته است. اما کنیه او را همه جا «ابوالقاسم» نوشته اند. (غمنامه رستم و سهراب، ص )
در مورد تولد این حکیم فرزانه اطلاعات دقیقی را نمی توان یافت و به آن استناد نمود ولی مواردی که معروف است را در زیر به آن اشاره می کنیم:
مرحوم مجتبی مینوی (متوفی1355) در کتاب «فردوسی و شعر او» زمان تولد وی را ما بین 325 الی 329 هجری قمری آورده است که در بیشتر اسناد 329 هجری قمری گفته شده است.
329 هجری شمسی (غمنامه رستم و سهراب، ص )
14 دیماه 318 هجری شمسی (www.ferdowsi.org)
313 هجری شمسی (www.fa.wikipedia.org)
5 مهر 313 هجری شمسی (www.naghed.net)
320 الی 329 هجری قمری (www.irib.com)
فردوسی در طبران طوس هجری بدنیا آمد. پدرش از دهقانان طوس بود و در آن ولایت مکنتی داشت. از احوال او در عهد کودکی و جوانی اطلاع درستی نداریم؛ اینقدر معلوم است که در جوانی از برکت درآمد املاک پدر بکسی محتاج نبوده است؛ اما اندک اندک آن اموال را از دست داده و به تهیدستی افتاده است. چنان که خود او می گوید:
آلا ای برآورده چرخ بلند چه داری به پیری مرا مستمند
چو بودم جوان برترم داشتی به پیری مرا خوار بگذاشتی
به جای عنانم عصا داد سال پراکنده شد مال و برگشت حال
همانطور که گفته شد وی دوران کودکی و جوانی را در خانواده ای که همه دهقان و ایرانی پاک نژاد بودند؛ در فضایی سرسبز و آرام به تحصیل علم و ادب گذراند. علاقه او به داستان های کهن باعث می شد تا گهگاه طبع خود را در سرودن تاریخ ایران قدیم آزمایش کند اما در آن زمان هیچ کس باور نمی کرد که این سروده های پراکنده ادامه یابد و به یک اثر عظیم حماسی به نام «شاهنامه» تبدیل شود.
فردوسی اوایل حیات را به کسب مقدمات علوم و ادب گذرانید و از همان جوانی شور شاعری در سر داشت . از همان زمان برای احیای مفاخر پهلوانان و پادشاهان بزرگ ایرانی بسیار کوشید و همین طبع و ذوق شاعری و شور و دلبستگی او بر زنده کردن مفاخر ملی، باعث بوجود آمدن شاهکاری برزگ به نام «شاهنامه» شد. (www.irib.ir)
او نظم شاهنامه را حدود سالهای 370 یا 371 ه . ق شروع کرد و حدود سی و پنج سال، بیوقفه در انجام و اتمام این کار کوشش نمود. به عبارتی، او تمام هستی خود را وقف این کار کرد و با وجود چند تن از دوستانش که حامی او در انجام این کار ملی و ادبی بودند، همان طور که گفتیم، به روزگار پیری ثروت دوران جوانی را از دست داد و فقیر و تهیدست، باقی عمر را در بیچیزی و افلاس گذراند. حماسهسرای بزرگ ایران در سال 411 ه.ق درگذشت. (www.irib.com)
برخی تاریخ درگذشت او را 416 ه.ق نیز نوشته اند.
تاریخچه سیستان
از آنجا که حکیم فردوسی داستانها و پهلوانانش را از خطه سیستان انتخاب نموده نگاهی گذرا به تاریخچه این سرزمین می اندازیم.
با ورود اخرین دسته از آریایها در حدود سال 128ق- م که سکه نامیده می شدند از شمال افغانستان به طرف جنوب یعنی قندهار و سپس به طرف غرب راه پیمودند تا به ایالت زرنک و کناره های دریاچه زره رسیدند و نام زرنک به واسطه ورود سکاها به سکستان تبدیل گردید و عربها سجستان می گفتند و بالاخره به سیستان تغییر نام یافت.که امروزه به همین نام خوانده و شناخته می شود. گرچه در قرن 19 توسط بریتانیا قسمتی از سیستان به وسیله ی عهد نامه پاریس از سیستان جدا گردید،و درآن سوی مرز ماند،اما فرهنگ مردم ،آداب و رسوم،زبان ادبیات آنها همچنان پایدار و پا برجا و یکسان است. (www.fa.wikipedia.org)
مردم سیستان از نژاد آریایی و زبانشان فارسی و با گویش زابلی(زاولی) است،اکثریت شیعه اثنی عشری و دارای افتخارات در این مورد و خصوصا دوران بنی امیه به علت سب نکردن امام علی (ع) هستند. زندگی اکثریت مردم کشاورزی و دامداری می باشد. تاریخ ایران به نام سیستان افتخار می کند،هر گاه از سیستان نامی به میان آمده،سلحشوری،شجاعت، مهمان نوازی،مرزداری،اعتقاد،قناعت ووفای این مردم به نظرآمده است، بی دلیل نیست که فردوسی متون،داستانها و قصه های تاریخی شاهنامه خود را از سرزمین نیمروز (سیستان) انتخاب و قهرمانان آن رااز این خطه انتخاب نموده است. اگر همت والای مردانی چون یعغوب لیث صفاری نبود که وقتی در برابرش مدح به زبان عربی می خواندند،بر آشفت و گفت(چیزی که من اندر نیابم چرا باید گفت)چه بسا که امروزاثری از زبان فارسی نبود. (www.fa.wikipedia.org)
ابوالقاسم فردوسی توسی
فرمت فایل: ورد
تعداد صفحات: 2
ابوالقاسم فردوسی توسی
۳۲۹ هجری قمری - ۴۱۶ هجری قمری، در توس خراسان شاعر حماسی ایرانی و سرایندهٔ شاهنامه حماسهٔ ملی ایران است که آوازهٔ جهانی دارد. فردوسی را بزرگترین سرایندهٔ پارسیگو دانستهاند، که از شهرت جهانی برخوردار است.
سرودههای دیگری نیز به فردوسی نسبت داده شدهاست که بیشتر بیپایه دانستهاند. شناختهشدهترین آنها مثنوی یوسف و زلیخا و هجونامهای در نکوهش سلطان محمود است.
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 13
بازشناسی مفاهیم عدل و داد در شاهنامه فردوسی
بوستانی
چکیده:
شاهنامه،کتابی است که درباره ی فرهنگ، شیوه ی حکومتداری و تاریخ ایران باستان به نگارش درآمده است. مفهوم عدل و داد در شاهنامه دارای جایگاه ویژه ای است. در شاهنامه،یک نوع تقسیم کار وجود دارد و هر شغلی،خصلت و اخلاق خود را ایجاد میکند. عدل و داد در شاهنامه به گونهای طرح شده که مفهوم "قرار داشتن هر چیزی در جای خود" از آن استنباط میگردد. این پژوهش از نوع تحقیقات نوصیفی – تحلیلی به شمار می رود. هدف از این مطالعه بررسی مفهوم عدل و داد در شاهنامه فردوسی می باشد. به منظور جمع اوری اطلاعات از ابزار فیش برداری استفاده شده است. در این مقاله مشخص گردید که عدل و داد نزد شاهنامه متناسب با زمانهای مختلف ، با معانی مختلفی به کار گرفته شده است.
کلیدواژه ها: شاهنامه ، عدل ، داد ، عدالت ، فردوسی
مقدمه:
یکی از بنیادیترین واژههایی که فردوسی در شاهنامه به کار برده است از دید آماری،واژه ی داد است.داد یکی از پایههای جهانبینی و سامانه ی اندیشهای فردوسی را میسازد.ارج و ارزش داد در شاهنامه تا بدان پایه است که میتوان آن را نامه ی داد نامید.
از جمله مواریث فرهنگی به یادگار ماند از پیشینیان،شاهنامه سخنور توس است.شاهنامه در میان آثار کلاسیک زبان و ادب فارسی از اهمّیّت بسزایی برخوردار است.به واقع شاهنامه را باید سنگ بنای ادب فارسی دانست و فردوسی را اوّل مرد فرهنگ ایران.از جمله ویژگیهای شاهنامه جدای از درونمایه حماسی آن،پرداختن به مسائل فرهنگی،اجتماعی و اخلاقی است که این ویژگی شاهنامه را در میان دیگر آثار حماسی ارج و منزلتی خاص بخشیده است.از جمله درونمایههای اخلاقی که در شاهنامه بسیار به آن اشاره شده داد و دهش است.از رهگذر بررسی جلوههای دادخواهی فردوسی در شاهنامه درمییابیم که دادخواهی در باور فردوسی از دو جنبه اندیشهای و دینی او سرچشمه میگیرد و مهمترین جلوههای انسانیت اوست.(قربانپور ،1383ص73)
اگر بخواهیم به دریافت و دیدگاه ایرانی از داد راه ببریم و آن را بشناسیم میباید به شاهنامه بنگریم،فردوسی بر آن سر است که هستی،زمانی به آیین است که چهار بنیاد در آن یافتنی باشد و به دست بیاید،یکی از آن چهار،داد است.
داد یکی از چهار شالودهای است که هستی بر آن بنیاد گرفته است.داد قلمرویی دارد به پهنای جهان هستی.در این معنی داد است که همه ی پدیدههای گیتی سامانمند و دارای مرز و کرانهای هستند که نمیتوانند از آن فراتر بروند.
اگر ما میتوانیم جهان را بشناسیم و در شناخت جهان دانش خود را به کار بگیریم،همه در گرو داد است وآنچه در زبان نوین"هاویه"خوانده شده یا یونانیان کهن آن را"کائوس"نامیدند-به معنای آشفتگی،زمانی سامان گرفت و به سخنی دیگر جهان پدید آمد که داد به کار گرفته شد،داد چیرگی یافت و فرمان راند.اگر آشفتگی هست از این دید در جهان بیرون،در آفرینش،در هستی نیست.چون این جهان،جهانی که به گفته آمد،جهانی است به داد و سامانمند.آشفتگی و نابسامانی یا بیداد در درون و نهاد آدمی است.تنها آفریدای که میتواند بر داد بشورد و از مرز خویش در بگذرد آدمی است.ما زمانی به بیداد میرسیم که به انسان رسیده باشیم،آنهم از اینجاست که انسان خداییست خرد و چون خداییست خرد،آن زمان که به خردی خویش بازمیگردد میتواند به بیداد بگراید.چون هوشمند است؛چون میتواند اندیشید. بیرون از انسان هرچه هست،نیک است؛چرا؟چون آفریده ی خداوند است. آفریدگار سرآمد است در نیکی زیبایی،در همه ی ویژگیها و شایستگیها.از سویی دیگر این شایستگیها،این والاییها از آنجاست که او بیچون است از دریای لغزان چونی و چندی رهاست،همه ی پدیدههای هستی جز خدا،در این دریا به ناچار شناورند،پس جهان آفرینش جهانی است یکسره داد آیین اما زمانی که این جهان بیرونی،درونی میشود به انسان میرسد. (کزازی ، 1384ص61)
شاهنامه،کتابی است که درباره ی فرهنگ،شیوه ی حکومتداری و تاریخ ایران باستان به نگارش درآمده است و دغدغه اصلی آن حکومت عادلانه میباشد.به نظر میرسد رگه- های این نظریه در شاهنامه یافت میشود و در صددیم تا تصویری از نظریه چرخه عدال و داد را در این اثر مهم،جستوجو کنیم.
در شاهنامه،هرکس نمیتواند صاحب قدرت شود،بلکه باید ویژگیهای خاصی داشته باشد.فردوسی،چهار خصیصه را برمیشمرد:برخورداری از نژاد شاهان،هنر،گوهر و خرد. فردی که دارای نژاد شاهان و گوهرشاهی باشد.باید صفات نیک را دریافت و از صفات رذیله دوری نماید.صفات نیک باید در وجودش نهادینه و ملکه گردد.تمرین و ممارست در این راه،ذیل عنوان هنر شهریار بررسی میگردد.شهریار باید هم به لحاظ جسمانی دارای قدرت و توان زیادی باشد،شمشیرزنی،تیراندازی و هنرهای رزمی را خوب بداند و هم به فضایل اخلاقی و روان شهریار چون از بدی پالوده گشت و این صفات را در خویش پرورش داد،آنگاه روان وی روشن میگردد.شادی و خرسندی به سراغش میآید و فروغ ایزدی که همان فرّه ایزدی است،بر آن میتابد.جامعهای که حاکمش اینگونه است،آباد،امن زیبا خواهد بود.اگر شهریار،یکی از صفات را از دست دهد،صلاحیتش زیر سؤال میرود و خود به خود عزل خواهد شد.(عزیزی ، 1388ص141)
عدل و داد در نگاه فردوسی:
در نزد فردوسی نخستین و لازمترین صفت برای پادشاه،دادگری میباشد.صفاتی که برای شهریار بر میشمرند،همه لازم و ملزوم یکدیگرند.برای اینکه باید تمامی صفات نیک در پادشاه دادگر،نهادینه شده و وی را همراهی کنند،صفاتی مانند شرم،قدردانی،بردباری، خردمندی وقتی در کسی جمع شد،وی دادگر میگردد.شهریار از همان کودکی،آموزش میبیند تا تهذیب نفس یابد.حال به مفهوم و رابطه آن با جامعه انسانی میپردازیم.
درشاهنامه،بنیاد شاهی برداد،استوار است:
جهاندار شاهی زداد آفرید دگر از هنر و زنژاد آفرید
بدان کس دهد کو سزاوارتر خرد دارتر هم بیآزارتر
در اندیشه ی ایران باستان،مفهوم داد به مفهوم اشا یا راستی،بسیار نزدیک است.داد، قانونی است که باید مورد شناسایی قرار گیرد و اجرا گردد.به کسی این قاعده را اجرا میکند،دادگر میگویند و کسی میتواند داد را شناخته و عملی نماید که دادگر باشد و داد در تمام وجود،زندگی شخصی و سیاسی اجتماعی وی نفوذ کرده و ملکه ذهن و رفتار وی گردد و این،همان مرحله ی آغازین دادگری است.در شاهنامه،بیان میشود که انسان باید ابتدا در وجود و تن خویش،داد را برقرار سازد.همانطور که میدانیم در وجود انسان نیز جنگ و کشمکش سختی بین نیروهای خیر و شر،برقرار است.«داد تن دادن»تلاش برای پیروزی در این کشمکش و آراسته شدن به صفات نیک انسانی است.
چو داد تن خویشتن داد مرد چنان دان که پیروز شد در نبرد
پرهیز و اجتناب از آلودگی و گناه، صفحه روان را روشن میگرداند.
دگر دادن دادن تن خویش را نگه داشتن دامن خویش را
این امر برای پادشاه،ضروری است؛زیرا برای برقراری داد،ابتدا باید از خویش شروع کند.البته اگر در این مرحله،پیروز و در حکومتداری خویش و برقراری عدل و داد بین مردمان نیز موفق گردد،در این صورت وی انسان کاملی است.
چنین داد پاسخ که داد و خرد تن پادشا را همی پرورد اگر دادگر چند بیکس بود و را پاسبان راستی بس بود
عدل و داد از واژگان پیچیدهای است که توجه بسیاری از اندیشمندان را به خود جلب کرده است.انسان،همیشه در برابر مفاهیم مشوّش بوده و هست.چگونه میتوان داد را در زندگی سیاسی-اجتماعی پیاده نمود؟جوامع در این جستوجو،موفقیت چندانی کسب نکردهاند.با مطالعه اشعار فردوسی،متوجه میشویم که نگاه خاصی به عدل و داد،وجوددارد و نمونههای عملی،آن را به روشنی نشان داده است. (حسنی ، 1368ص43)
الف) عدل و داد،قرار گرفتن هرکس و هر چیز در جای خودش است.
قانون راستی،در شاهنامه به گونهای طرح شده که مفهوم«قرار داشتن هر چیزی در جای خود»از آن استنباط میگردد.
جهت پردازش قاعدهای در این خصوص،بهتر است به مهتر مهتران بپردازیم.