لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 15
رمان
علت پیدایش
رمان در قرن هفدهم پدید آمد.گفته اند که مجموعه ای از دلایل اجتماعی ، فرهنگی و اقتصادی باعث به وجود آمدن این شکل از داستان نویسی شد. این قرن مقارن با دوره روشنگری و نوزایی در اروپا بود. در دوره انقلاب صنعتی که در انگلستان آغاز شد و دامنه آن تمام اروپا را دربرگرفت طبقات اجتماعی متحول شدند. زمینداران اشراف به شهر آمدند و کارخانه دار شدند. کشاورزان بی زمین نیز تبدیل به کارگران کارخانه و صنعتگران و طبقات میانی دوره قبل نیز بدل به نوعی تکنوکرات و بوروکرات شدند. این دگردیسی طبقات ذائقه جدیدی را به و جود آورد و دیگر طبقات متوسط و بورژواها داستان های رمانس را که قالب بی رقیب دوره ی فئودالیسم نمی خواندند. از سوی دیگر
نکاتی پیرامون رمان و رماننویسی
نوشتن رمان فعالیتی است که در وهله نخست از تخیل نویسنده مایه میگیرد. تخیلی که خودریشه در احساسات و هیجانات نویسنده دارد. نویسنده میخواهد میان رویا و واقعیت پل بزند. از یک سو زندگی با محدودیتها و مسائل خاص خود و از سوی دیگر جهان رویاها و تخیلات. واقعیت و رویا اغلب با هم سازگار نیستند. زندگی یک نویسنده عجین با تخیلات ادبی و الهام است. نویسنده تمنا را فرا میخواند تا از طریق فراخواندن تخیلی تمنا راهی به سوی آن بجوید، راهی که واقعیتها آن را سد کردهاند. کسی که میخواند یا مینویسد میخواهد به زندگی خود معنا بدهد. و یا آن را اندکی بیشتر شورانگیز نماید.
جامعه بیبهره از ادبیات جامعهایی است که نمیتواند به خود بنگرد و زشتیها و زیباییهای خود را ببیند و بازشناسد. چنین جامعهایی نمیتواند با خود برخوردی انتقادی داشته باشد. رمان نه فقط فعالیت تخیل بلکه یکی از جلوههای اندیشه انتقادی است و باید این را هم در نظر بگیریم که این اندیشه از کشمکشها و تناقضهای جامعه مایه میگیرد. اعصار پر از تضاد و تناقض اعصاری بارور برای ظهور رمان هستند. زمانی که دن کیشوت خانهاش را ترک کرد تا جهان را همچنان که در کتابهای پهلوانی خوانده بود باز یابد، رمان نشان داد که جهانی که دن کیشوت بدان پا مینهد با جهان شناختهشده و آشنای کتابهایش زمین تا آسمان تفاوت دارد. در هر قدمش دامی و هر لحظهاش یقینهای سلحشور پیر را به چالش میخواند.
در دن کیشوت چالش میان خیال و واقعیت از طریق مهتر سلحشور پیر سانچو که پایی در واقعیت دارد به عرض ارباب میرسد، هرچند عرایض مهتر به زحمت میتواند خللی در رویاهای با شکوه ارباب پدید آورد. دن کیشوت رمانی است درباره واقعیت: صورتی در زیر دارد آنچه در بالاستی. واقعیت را باید کشف کرد و فهمید. واقعیت تکه تکه شده است، جهان یکپارچگی خود را از دست داده است. به قول کوندرا رمان زمانی زاده شد که واقعیت یکپارچه جای خود را به واقعیتهای نسبی داده بود. شکوفایی رمان خود واقعیتی تاریخی است. پس اهمیت هستیشناسانهایی که برا ی رمان قائلاند از کجا سرچشمه میگیرد؟ اگر رمان به دلیل تطابق با دوران تاریخیاش و به دلیل جوابگو بودن به الزامات تاریخی و اجتماعی رونق یافته است در آن صورت باید آن را به مثابه ژانری اجتنابناپذیر و قائم به ذات درشمار آورد. به هر حال چه رمان را زاییده نبوغ فردی و چه آن را مولود نیروهای اجتماعی و تاریخی بدانیم از آن نمیشود صرفنظر کرد. رمان برترین نوع ادبی زمان ماست. رسالت هستیشناسانه رمان کدام است؟ رمان نمیتواند تغییری در واقعیت به وجود بیاورد و نوع تغییری هم که در آگاهی عصر خود به وجود میآورد محدود به جماعتی روشنفکر است و آن هم خود جای چون و چرا دارد.
آیا رمان جنبه تفننی و ذوقی دارد و به قول سارتر در مقابل مرگ یک کودک کاری از آن برنمیآید؟ اهمیت ادبیات به طور کلی و رمان به طور خاص در فرهنگآفرینی است. کاری که از رمان برمیآید افزودن چند قطره به فرهنگ است و البته این فرهنگآفرینی جریانی بسیار کند و ناچیز و تدریجی است. بالاخره مؤلفههای تعیینکننده فرهنگ باورها، عقاید، ارزشها و معنویات از یک سو و مادیات و امرار معاش و معیشت از دیگر سو هستند. نمیخواهم بین عوامل معنوی و مادی تقابل و تضاد برقرار کنم و یا یکی را به عنوان باعث و بانی وجود دیگری به شمار آورم. زمانی کارل مارکس گفت "معنویات ما ریشه در مادیات دارد و تکنولوژی فرهنگی مناسب به خود میآفریند، ما فقط از ابزار و اختراعات مادی استفاده نمیکنیم بلکه به تملک آنها نیز درمیآییم و این در برخی از موارد یعنی ازخودبیگانگی". چرا باید به تملک اشیاء درآییم و چرا انسان نمیتواند به آن ارباب و سرور خودآگاه هگلی یا مارکسی مبدل شود؟ پاسخ هگل این بود که مانعی در خودآگاهی ما وجود دارد. آن مانع یا حایل بلاخره در آخرین مرحله از میان برمیخیزد و ذهن به خودآگاهی کامل میرسد و بر خود واقف میشود. مارکس پاسخی دیگرگونه ارائه داد. از نظر او کار ازخودبیگانه ما را به تملک اشیاء و ابزار و پول درآورده است و ما سرور خود نیستیم چون در خدمت منافع نیروهای صاحبسلطهایم، و تا زمانی که تضاد طبقاتی از میان برنخیزد آگاهی اربابان و بندگان نیز دچار تغییر نخواهد شد و همچنان تفسیری سودجویانه از همدیگر به عنوان سوژههای انسانی خواهیم داشت. از نظر مارکس بلاخره در آخرین مرحله سلسله مراتب میان بندگان و اربابان از میان برمیخیزد. فیلسوفانی مانند پیتر سینگر با بدبینی به این خوشبینی مارکسیستی نگریستهاند: اقتدار و سلسلهمراتب اگر جزو نیازهای بیولوژیکی و روانی آدمی باشند لزوما با عوض شدن سیستم اجتماعی و اقتصادی از بین نخواهند رفت، بلکه فقط چیدمانی جدید بر نطع شطرنج بشری خواهند یافت. در هر حال رمان گزارشی است از همین تضاد و تعارض در عرصه تاریخ و جامعه. گزارشی که از طریق تخیل نویسنده به ما میرسد. بشر خود موجودی فرهنگآفرین است و تمامی هنرهای بشری نیز تجلی همین فرهنگآفرینی هستند و حتی دستاوردهایی از قبیل حقوق بشر، دمکراسی، برابری در مقابل قانون (قانونی که خود ریشه در فرهنگ دارد) همگی خود تبعاتی از این فرهنگآفرینی میباشند و رکود فرهنگی به شدت به آنها صدمه خواهد رسانید. بسیاری از رمانهای قرن بیستم نه فقط آثاری گیرا و سرگرمکننده هستند بلکه چشمان ما را بر کژیها و کاستیهای زیادی نیز گشودهاند. همه این رمانها به مسائلی مانند سوء استفاده از انسان، تبعیض طبقاتی و نژادی، سوء استفاده از قدرت اقتصادی و نظامی، اختلاف دارا و ندار وغیره میپردازند. حتی اگر به آثاری که از جنبه
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 6
علت و معلول
کهنترین مسأله فلسفه ، مسأله علت و معلول است . در هر سیستم فلسفی نام علت و معلول برده میشود ، بر خلاف اصالت وجود یا وجود ذهنی که در برخی سیستمهای فلسفی جایگاه بلندی دارد و برخی از سیستمهای فلسفی دیگر کوچکترین آگاهی از آن ندارند و یا بحث قوه و فعل که در فلسفه ارسطو نقش مهمی ایفا میکند و یا بحث ثابت و متغیر که در فلسفه صدرالمتألهین مقام شایستهای یافته است . " علیت " نوعی رابطه است میان دو شیء که یکی را علت و دیگری را معلول میخوانیم ، اما عمیقترین رابطهها . رابطه علت و معلول این است که علت ، وجود دهنده معلول است . آنچه معلول از علت دریافت میکند تمام هستی و واقعیت خویش است . لهذا اگر علت نبود معلول نبود . ما چنین رابطهای در جای دیگر سراغ نداریم که اگر یکی از دو طرف رابطه نبود دیگری هم نباشد . علیهذا نیاز معلول به علت ، شدیدترین نیازها است ، نیاز در اصل هستی . بنابراین اگر بخواهیم علت را تعریف کنیم باید بگوییم : "
آن چیزی است که معلول در کیان و هستی خود به او نیازمند است ". از جمله مسائلی که در باب علت و معلول هست این است که هر پدیدهای معلول است و هر معلولی نیازمند به علت است پس هر پدیدهای نیازمند به علت است . یعنی اگر چیزی در ذات خود عین هستی نیست و هستی ، او را عارض شده و پدید آمده است ناچار در اثر دخالت عاملی بوده است که آن را علت مینامیم . پس هیچ پدیدهای بدون علت نیست . فرضیه مقابل این نظریه این است که فرض شود پدیدهای بدون علت پدید آید . این فرضیه به نام " صدفه " یا " اتفاق " نامیده میشود . فلسفه ، اصل علیت را میپذیرد و به شدت نظریه " صدفه " و " اتفاق ) را رد میکند . این که هر پدیدهای معلول و نیازمند به علت است مورد اتفاق فلاسفه و متکلمین است ولی متکلمین چنین پدیدهای را به " حادث " تعبیر میکنند و فلاسفه به " ممکن " . یعنی متکلمین میگویند هر " حادث " معلول و نیازمند به علت است و فلاسفه میگویند هر " ممکن " معلول و نیازمند به علت است . و این دو تعبیر مختلف نتیجههای مختلف میدهند که در بحث حادث و قدیم به آن اشاره کردیم . مسأله دیگر در باب علت و معلول این است که هر علتی فقط معلول خاص ایجاد میکند نه هر معلولی را ، و هر معلولی تنها از علت خاص صادر میشود نه از هر علتی . به عبارت دیگر میان موجودات جهان وابستگیهای خاصی هست پس هر چیزی منشأ هر چیزی نمیتواند بشود و هر چیزی ناشی از هر چیزی نمیتواند باشد . ما در تجربیات عادی خود به این حقیقت جزم داریم که مثلا غذا خوردن علت سیر شدن است و آب نوشیدن علت سیراب شدن و درس خواندن علت باسواد شدن لهذا اگر بخواهیم به هر یک از معلولات نامبرده دست بیابیم به علت خاص خودش متوسل میشویم . هیچگاه برای سیر شدن به آب نوشیدن یا درس خواندن متوسل نمیگردیم و برای باسواد شدن غذا خوردن را کافی نمیدانیم . فلسفه ثابت میکند که در میان تمام جریانات عالم چنین رابطه مسلمی وجود دارد و این مطلب را به این تعبیر بیان میکند : " میان هر علت با معلول خودش سنخیت و مناسبت خاصی حکمفرماست که میان یک علت و معلول دیگر نیست " . این اصل مهمترین اصلی است که به فکر ما انتظام میبخشد و جهان را در اندیشه ما ، نه به صورت مجموعهای هرج و مرج که در آن هیچ چیزی شرط هیچ چیزی نیست ، بلکه به صورت دستگاهی منظم و مرتب در میآورد که هر جزء آن جایگاه مخصوص دارد و هیچ جزئی ممکن نیست در جای جزء دیگر قرار گیرد . مسأله دیگر در باب علت و معلول این است که در فلسفه ارسطو علت چهار قسم است : علت فاعلی ، علت غائی ، علت مادی ، علت صوری . در مصنوعات بشری این چهار علت به خوبی صادق است . مثلا اگر خانهای بسازیم ، بنا و عمله علت فاعلی است و سکونت در آن خانه ، علت غائی است ، و مصالح آن خانهعلت مادی است ، و شکل ساختمان که متناسب با مسکن است نه مثلا با انبار یا حمام یا مسجد ، علت صوری است . از نظر ارسطو هر پدیده طبیعی ، مثلا یک سنگ ، یک گیاه ، یک انسان هم عینا دارای چهار علت مزبور هست . از جمله مسائل علت و معلول این است که علت در اصطلاح علماء طبیعی یعنی در اصطلاح طبیعیات ، با علت در اصطلاح الهیات و علماء علم الهی اندکی متفاوت است : از نظر علم الهی که اکنون آن را به نام " فلسفه " میخوانیم علت عبارت است از وجود دهنده ، یعنی فلاسفه چیزی را علت چیز دیگر میخوانند که آن چیز وجود دهنده چیز دیگر بوده باشد وگرنه آنرا علت
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 12
عنوان:
چرا در تغییر گونه ها رنگ قرمز خون برای بیشتر جانداران ثابت ماند
مقدمه:
سوره حشر: آیه 23 و 24
فارسی: او است خدایی که جز او معبودی نیست- همان فرمانروای پاک، سلامت، مؤمن نگهبان، عزیز، جبار، متکبر، پاک است- خدا از آنچه شریک می گردانند او است خدای خالق نوساز صورتگر بهترین نامها از آن اوست. آنچه در آسمانها و زمین است تسبیح او می گویند و او عزیز و حکیم است.
از این آیه پی می بریم که آفرینش هیچ چیزی بیهوده و عبث نیست. و هر چیزی دلیلی برای خلقتش دارد. حال هزاران سال می گذرد و تنها عده ای هستند که به ذره های اطراف خود می نگرند در زندگی ما چیزهای بسیاری وجود دارد که به آن توجه نمی کنیم و آن را بدون آنکه دلیلش را بدانیم پذیرفته ایم. برای مثال:
چرا باید آسمان ما آبی باشد؟ چرا انسان از خاکی آفریده شده است که رنگ آن ثابت است ولی برخی سفید، سیاه و زرد هستند در حالی که مادهی خلقت آن خاک و یک رنگ میباشد؟ چرا رنگ گیاهان نیمی از طبیعت سبز میباشد؟ چرا خاک قهوه ای؟
خداوند تبارک و تعالی چه دلیلی داشته است که گیاهان را سبز! (کلروفیل آن را سبز آفرید) او قادر است به تمامی بایدها و نبایدها، ممکن ها و غیرممکن ها بی شک دلیلی دارد. که آن را برای طبیعت و گیاهان برگزید. پس دلیلی هم دارد که رنگ خون ما قرمز باشد. سرخی آن چه تاثیری بر سلوها و بدن ما دارد. امروزه با پیشرفت علم روانشناسی و علم زیست شناسی میتوان تا حدودی به دلیل آن پی برد. از دیدگاه زیست شناسی خون بیشتر جانداران بعد از اشتقاق از نیای اولیه تغییر کرده و قرمز شده ولی پیشرفت علوم و شاخه های مختلف آن به ما میگوید که کائنات و جهان هستی آنگونه تصور می کنیم تنها در سه بعد محدود و محصور و فرهنگ آنها نبوده و مانند ماشینی نیست که از جزئیات و قطعات آن هر کدام تنها وظیفهی خویش را انجام دهند بلکه هر کدام از عوامل موجود در طبیعت و جهان هستی دارای قواعد خاص خودش است. و با تأثیرپذیری از سایر عوامل و جزئیات کائناتی خود بر دیگر عوامل تأثیر می گذارد و می دانیم که همهی علوم با هم در ارتباطند. علم پزشکی تنها به عوامل آزمایشگاهی و دیده بسته نیست بلکه علوم دیگر همچون روانشناسی، متافیزیک و … با آن در ارتباط است.
ولی در اینجا من فقط به توضیح کوتاهی در مورد فلسفه آن اشاره میکنم و موضوع اصلی را از دیدگاه علم زیست شناسی مورد بررسی قرار میدهیم.
اهداف:
از طریق پیدا کردن اینکه چرا رنگ قرمز برای خون در بیشتر جانداران انتخاب شده است میتوان ویژگی های ناگفتههای بسیاری را برای خون انسان کشف کرد.
میتوان فهمید که دیدگاه تکاملی در مورد موجودات دارای نقص و کاستی است.
فرضیه ما را در مورد ویژگی مشترک تمامی بیماری ها میتواند به اثبات برساند.
البته این موضوع را در این تحقیق بررسی نخواهیم کرد.
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 16
کنشهای متقابل به علت وجود یا فقدان علفهای هرز :
a : مرور تغییر علف هرز محیط پرورش میکروب : گیاهان محیطی را که در آن زندگی میکنند تغییر میدهند. آنها کسرهای مشخصی از تابش خورشیدی را جذب میکنند و به کار میگیرند آنها آب را جذب میکنند و آن را درمحیط بیرون میدهند و آنها مغذیها را جذب میکنند و دوباره دراکوسیستم دوباره پخش میشوند و آنها به طور فیزیکی حرکت هوا را تغییر میدهند. آنها نتایج عمیق این تغییران زیستگاه میکروبی در دیگر موجودات زنده هستند کهدر اکو سیستم وجود دارند .این ممکن است به میزانی باشد که موجودات زنده دیگر نتوانند بدون نفوذ اعمال شده به وسیله وجود گیاهان بقا کنند. علفهای هرز گیاهانی هستند و ازاینرو وجودشان یا حذفشان زیستگاه را برای این موجودات زنده دیگر تغییر خواهد داد. علفهای هرز غالبا میتوانند مقدار نسبتا زیادی از پوشش گیاهی اکوسیستمی خاص را که آنها درآن رشد میکنند اشغال کنند. علفهای هرز نهال دریک محصول ردیفی کاملا فاصله دار ممکن است به زیادی 95درصد از توده زیستی گیاه موجودردرزمین را کمک کند یا علفهای هرز ممکن است جزء سازنده تعرقی کلی اکوسیستم باغ برگریز پاییزی نشان دهد زمانیکه درختان یک طبقه از جنگل خواب رونده هستند یا قبل از ازسرگیریهای رشد درخت دراویل بهارمشاهده میشوند. درمناطق بدون محصول ازقبیل کرانه دیواری آبرو و نردهها و کنار جادهها تنها پوشش گیاهی موجود ممکن است علفهای هرز باشند. اما میزان کلی که بهسازی رخ میدهد بستگی به نسبت علف هرز به پوشش گیاهی غیر علف هرز دارد که در اکوسیستمهای خاصی وجود دارند. این تغییرات میتواند شامل موارد زیر باشد : کیفیت یا کمیت نور : میتواند اثراتی برروی کلیه انواع آفات بگذارد اما احتمالا بیشترین اهمیت را برای محصولات اولیه دیگر دارد.
آب در خاک : اهمیت اولیه ای برای دیگر گیاهان دارد اما میتواند اثرات مستقیمی بر روی دیگر موجودات زنده متولد شده در خاک بخصوص بیماریزاها و و کرمهای نخی دارد ازآنجائیکه گونههای خاص برای مراحل خاص چرخه زندگیشان نیاز به آب جاری دارد . آب در هوا : بر موجودات زنده حساس به رطوبت نسبی تاثیر میگذارد و احتمالا برای بیماریزاهای خاص مهمترین است .
دما درخاک و در سایبان : دمای محیطی فعالیت و میزان رشد همه موجودات زنده خونسرد را تنظیم میکند. این پایه ای برای مفهوم میزان روزبرای پیش بینی کردن رشد جمعیت آفت است. دمای خاک یا سایبان تغییر کرده ازاینرو میتواند میزان تغییر یا رشد جمعیت آفت را تغییر دهد.
پناهگاه : این ترکیبی از پارامترهای بالا است که میتواند برای بسیاری از آفتهای مهره دار و بی مهره که در فضای باز بقا نمیکنند است بحرانی باشد.
مواد مغذی در گیاهان : ماده مغذی تغییر کرده خاک دسترسی داشتن به گیاهان را تغییر میدهد که ازاینرو میتوانند ظاهر و ارزش غذایی گیاه با دیگر آفات را تغیییر دهند و میتوانند توانایی گیاه را برای تحمل کردن حمله آفت تغییر دهند. بزرگی چنین تغییرات محیطی میکروبی بعلت علفهای هرز به طور ضعیفی ثبت شده است . دربخشهای بعدی این فصل بسیاری از کنشهای متقابل بین علفهای هرز و دیگر آفات ذکر شدهاند اما مکانیسمهایی برای کنشهای متقابل دراکثر موارد تعیین نشده اند. کنشهای متقابل ازطریق تغییر محیط پرورش میکروب با فراهم کردن شرایط مناسب برای موجودات زنده آفت و از رطوبت نسبی افزایش یافته کمک کننده به نمو میکروب با فراهم کردن پناهگاهی برای جوندگان واسطه شده اند. کنشهای متقابل با تهیه منبع غذایی به وسیله علفهای هرز ارتباط دارند. دو احتمال ممکن نیست همیشه جدا شدنی باشند و ممکن است خودشان تعاملی باشند.
نقش علفهای هرز در تنوع زیستگاه :
تنوع گونهها احتمالا برای کنترل علف هرز مزیتی ندارند و میتوانند درواقع کنترل را مشکل تر کنند. اگر علفهای هرز در یک زمین برای دلایل مدیریت آفت ترک شوند حتی اگر آنها درتراکمی وجود داشته باشند که به طور کافی کم باشند آنها با محصول رقابت نمیکنند و باید به خاطر آورد که علفهای هرز تخم گذاشتند و تراکم پایینی از یک علف هرز که باعث مشکلی در محصول این سالها ندارد باید مسئله ای جدی در محصولات سالهای بعدی باشد . این واقعیت ظاهرا توسط آنهایی که از علفهای هرز طرفداری کردهاند مد نظر قرار نمیگیرد طوری که جمعیتهای سودمند حشره میتوانند حفظ شوند. سئوالی پرسیده میشود که آیا تک کشتی از محصولات مسائل کنترل علف هرز را افزایش میدهد ؟ به جر درمورد مسائل ایجاد شده با علفهای هرز تحمل کننده به علت عواملی به عنوان اجراهای طولانی تر برای تجهیزات کشت و مسائل انتخاب آسانتر گیاه کشها برای محصول کنترل را آسانتر میکند. زمانیکه تنوع زیستگاه در زمینه برنامههای مدیریت حشره و بیماری درنظرگرفته شده است و ازاینرو وجود یا فقدان علفهای هرز میتواند مهم بشود . تنوع گونههای گیاهی در یک اکوسیستم کشاورزی ثابت شده است و منجر به افزایش ثبات جمعیتهای حشره برای چندین محصول میگردد. دراین موارد بزرگی حمله به وسیله حشرات آفت کاهش یافته اند. این به تنوع افزایش یافته گیاه نسبت داده میشود و هجوم یا حشرات و کرمهای پرخورو را کاهش میدهند یاتعداد حشرات سودمند موجود را افزایش میدهند که میتوانند جمعیتهای گونه آفت را کاهش دهند. گونههای علف هرز در اکوسیستم کشاورزی میتوانند مستقیما به عنوان یک منبع غذایی برای حشرات مفید عمل کنند و میتوانند به عنوان یک منبع غذایی برای حشرات پرخوری که از حشرات مفید تغذیه میکنند عمل کنند و جمعیت آنها را حفظ میکنند و میتوانند زیستگاه را تغییر دهند طوری که حشرات مفید میتوانند درزمانهایی که تغییرات محیطی مانع بقائشان میشود . گزارشهای متعددی از علفهای هرز وجود دارد که حشرات آفت را کاهش میدهند یا حشرات مفید را افزایش میدهند و دلیلی که چرا علفهای هرز بر جمعیت تاثیر میگذارند غالبا ثبت نشده است. علفهای هرز در کف باغها نشان داده شدهاند و کرمهای مفید را افزایش میدهند .ذرت خوشه ای در انگورها نشان داده که کرمهای غارتگر را افزایش میدهد. دو گونه فرفیون در شکر به حفظ انگل tachinid ، lixophaga spenophori کمک میکنند زمانیکه درمرحله انگلی آن نیستند. چندین مسئله حشره گزارش شده است که با وجود علفهای هرز در محصولات کلم کاهش یافته اند. زنجرههای برگ با چندین علف هرز وبا شاه توتها در انگورها در لوبیاها کاهش یافته اند. حشرات پوست دار گزارش شدهاند که درمرکبات وجود دارند زمانیکه علفهای هرز وجود داشتند و پوا گزارش کرده است که غارتگران شته درغلات افزایش پیدا کرده اند. اما نمونههایی وجود دارد احتمالا کنشهای متقابلی مانند اینها که دربالا ذکر شدند کاملا به طور مکرر رخ میدهند و زاندسترا و موتوکا و آلتیری و ویتکومب نمونههایی اضافی از کنشهای متقابل علفهای هرز یا حشره را مرور کردند. برداشتن علفهای هرز از محصولات نشان داده شده است که تعداد حشرات حمله کننده به محصول را افزایش میدهند و این با بحث قبلی حالت معکوس دارد . شتهها در جوانههای بروسل آزاد علف هرز بیشتر بودند. زنجرههای برگ empoasca درلوبیاهای موجود علف هرز بیشتر بودند و کرم حشره شپشه یونجه مصری دریونجه موجود علف هرز بیشتر بودند وروت احساس کرد که غلظت منبع حمله بیشتر حشرات را در تودههای محصول خالص توضیح میدهد و اینکه گیاه خواران احتمالا باقی میمانند تودههای میزبان را ایجاد میکنند. محققان دیگر احساس کردند که زمینه درک شده توسط حشرات برای علف هرز موجود درمقابل توده محصول پرعلف متفاوت خواهد بود. این بحث ظاهر گیاه توسط فنی پیشنهاد شده است و به طور اصولی این اظهار بعدی حاکی ازاین است که حشرات مشکل بیشتری درپیدا کردن میزبان ترجیحیشان دارند زمانیکه ترکیبی از گونههای گیاهی وجود داشته باشد. تنوع رویشی افزایش یافته میتواند منجر به افزایش حمله حشره گرددو ازآنجائیکه علفهای هرز میتوانند به عنوان یک منبع غذایی یا زیستگاه مناسبی برای بسیاری از حشرا آفت که بعدا به محصول حمله میکنند عمل کنند. این جنبه از تنوع زیستگاه غالبا توسط آنهایی که ازسودمندی آن طرفداری میکنند مورد بی توجهی قرار میگیرد . حذف علفهای هرز نشان داده شده است که حشراتی چون کرمهای گیاه خوار و شتههارا درمرکبات افزایش میدهند و به طور اساسی کرومهای گیاهخواررا درمارچوبه کاهش میدهند و چندین حشره موجوددرجو را کاهش میدهند.
London rocket نشان داده شده است که یک میزبان ترجیحی حشره کاذب سارس است و حشره میتواند در علف هرز افزایش یابد و به طرف انگورها حرکت میکند و به آنها صدمه میرساند درزمانی که London rocket به طور فعالی درحال رشد است آن ممکن است تنها منبع غذایی و پناهگاهی در تاکستان باشد و ازاینرو وجودش حشره کاذب سارس را تحریک میکند و مورد مسخره این است که علف هرز غالبا به عنوان محصول پوششی رشد میکند. Leigh زودتر توجه کرد که حشره کاذب سارس چندین علف هرز را افزایش میدهد که شامل london rocket و shepherd purse و شاهی میشود. حشره حداقل یک نسل را در علفهای هرز قبل از حرکت کردن به طرف پنبه کامل میکند و باعث خسارت شدیدی به پنبه میشود. شتههای هلوی سبز زیست میکنند ودربسیاری از گونههای علفهای هرز افزایش مییابند. درباغهایی این حشره دربیش از 5.3 در ده به توان 8 شته در علفهای هرز ثبت شده است . اینها سپس به طرف درختان حرکت میکنند ازآنجائیکه علفهای هرز ازبین میروند. کرمهای گیاه خوار درفلوریدا همیشه بهار خاردار را ترجیح میدهند که تغذیه میکنندو تخم گذاری میکنند. تعداد زیادی میتوانند درصورتیکه علفهای هرز به تعداد کافی وجود داشته باشند افزایش یابند شرود
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 4
علت گرایش کشورهای درحال توسعه به سازمان تجارت جهانی چیست؟
امروزه ، اندیشمندان اقتصادی براین باورند ، که کشورهای درحال توسعه انگیزه بیشتری جهت پیوستن به سازمان تجارت جهانی پیدا کرده اند. اما باید اذعان نمود ، که این کشورها برای دست یابی به اهداف آزاد سازی تجارت ، هنوز راههای طولانی و دشواری را درپیش رو دارند و باید به این نکته نیز اشاره نمود که توسعه تجارت با رشد اقتصادی درارتباط می باشد. وهمچنین آزادساری تجارت کشاورزی استفاده بیشتری را نسبت به آزادسازی سایر بخشهای اقتصادی مهیا می نماید، زیرا که درکشورهای درحال توسعه بخش کشاورزی بسیار چشمگیرتر از بخشهای دیگراقتصاد بنظر می رسد.
تمامی کشورهای درحال توسعه به یک نسبت واندازه درفقر بسر نمی برند ونمی توان آنهارا جزء کشورهای وارد کننده محصولات غذائی مورد نظر قرار داد ، هرکدام ازآن کشورها ، ماهیت اقتصادی متنوع و گوناگونی داشته وتعداد زیادی هم جزء کشورهای صادرکننده محصولات کشاورزی هستند وازاین رو برقراری استراتژی توسعه اقتصاد باز وآزاد به لحاظ تاریخی مناسب ترین راهکار برای آینده این کشورها محسوب می گردد ، که توافقنامه سازمان تجارت جهانی ، به ایجاد یک محیط تجاری بین المللی عادلانه ، باز، شفاف و قانونمند اشاره می کند ، که برای کاهش فقر دراین کشورها امری حیاتی می باشد.
بسیاری از صاحبنظران اقتصادی عقیده دارند ، که با جهانی شدن تجارت ، کشورهای درحال توسعه به استفاده های باارزش زیادی خواهند رسید. باید توجه نمود که توسعه اقتصادی به رشد نیازدارد و دستیابی به بازارهای جهانی ، از شرایط اصلی ومهم برای رشد سریعتر بشمار می آید. بدین ترتیب ، کشورهای فقیر وتنگدست ، با آزاد سازی بازار جهانی به بیشترین بهره و سود دست می یابند. وبه صورت دیگر براثر عدم برقراری تجارت آزاد ، کشورهای تهیدست با بیشترین زیان مواجه خواهند گردید.
اقتصاد دانان براین عقیده اند ، که در بسیاری از کشورهای فقیر ، کشاورزی منبع اصلی درآمد آنها می باشد، وحتی ضعیفترین آنها هنوز هم دربخش کشاورزی متمرکز گردیده اند. براین اساس ، کشورهائی که از اقتصاد بازوآزاد ، رشد اقتصادی مبتنی بر صادرات و استراتژی های توسعه استفاده نموده اند ، تقریبا" همواره موفقتر عمل نموده اند.
اکنون ، کشورهای درحال توسعه نسبت به کشورهای توسعه یافته ، جهت اجرای مفاد اعلامیه سازمان تجارت جهانی ، درخصوص تجارت آزاد گرایش بیشتری دارند، زیرا که درکشورهای درحال توسعه وسازمان تجارت جهانی ، آزاد سازی تجارت کشاورزی امری مهم وبسیار حیاتی بشمار می رود. چرا که حتی ضعیفترین کشورها ، دارای بیشترین وابستگی به بخش کشاورزی خود می باشند، که برقراری استراتژی رشد مبتنی برکشاورزی ، فقط بر اثرحضور فعالانه وعادلانه دربازارهای بین المللی ، موفقیت آمیز خواهد بود. باید به این نکته نیز اشاره نمود ، که بدین منظور بایستی یک بازار جهانی کشاورزی عادلانه وقانونمند وجود داشته باشد تا کشورها ی درحال توسعه بتوانند به تمامی اهداف اقتصادی خود نائل گردند.