لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 51
مقدمه
توحید عرفان به معنی وحدت وجود موجود است ،که براساس آن تنهایک حقیقت وجود واقعی دارد و پدیده های دگر همه مظاهر و تعنیات آن حقیقت اند و با این حساب باید همه چیز خدا ، و خدا همه چیز بوده باشد . عارف کسی است که حق را درهمه چیز می بیند بلکه آن را عین همه چیز می داند و نیز عارف معتقد است جهان و هرچه در اوست الوهی است .
درمکتب عرفان عشق و جذبه نیروی حاکم بر همه عناصر واجزاء جهان است و همین جاذبه عشق ساری غیر مرئی است که عالم هستی را زنده و برنا نگه داشته و سلسله موجودات را به هم پیوسته است به طوریکه اگر در این پیوستگی و به هم بستگی سستی و خللی روی دهد رشته هستی گسیخته خواهد شد و قوام ودوام از نظام عالم وجود رخت برخواهد بست .
دور گردن ها ز موج عشق دان گر نبودی عشق بفسردی جهان
کی جمادی محو گشتی ، در نبات کی فدای روح گشتی ، نامیات
برای بیان این عشق تنها می توان این عبارت را بیان کرد
گفتم دل و جان برسرکارت کردم هرچیزکه داشتم نثارت کردم
گفتا ، توکه باشی که کنی یا نکنی این من بودم که بیقرارت کردم
عرفا نسبت به پیروان ادیان و مذاهب دیگر همیشه به دیده اغماض می نگریستند و معتقد بودند که معنی یکی است هرچند که عبارتهامختلف باشند و جانانه کعبه و بتخانه یکی است و حرم و دیر سبحه و پیمانه چندان فرقی ندارند در صورتی که اهل هر دین و مذهب یکی از اساسی ترین مسائل اعتقادی اش حقانیت دین و مذهب خاص خود و بطلان تمام ادیان و مذاهب دیگربود .
ابن عربی از عرفای قرن 6* می گوید «مبادا که تنها بعقیده ای خاص پایبند بوده و عقاید دیگر را کفر بدانی که در این صورت زیان می بری و بلکه علم به حیقیقت مسئله را از دست خواهی داد پس باطن خود را هیولا و ماده تمامی صورتهای اعتقادی بگردان از آن جهت که خدای تعالی برترو والاتر از آن است که در انحصار عقیده خاص واقع شود.»
عرفان نیز نمیتوانسته از تأثیر اسلام برکنار باشد در واقع زندگی و حالات و کمالات ومناجات رسول اکرم سرشار از شور و هیجان معنوی و مملو از بشارات عرفانی است . دعاهای رسول اکرم (ص) فراوان مورد استشهاد و استناد عرفا قرارگرفته است .
امیر المومنین علی(ع) که اکثریت قریب به اتفاق اهل عرفاو تصوف سلسله های خود را به ایشان می رسانند کلماتش الهام بخش معنویت و معرفت است .
دعاهای اسلامی مخصوصاً دعاهای شیعی گنجینه ای از معارف اسلامی است از قبیل دعای کمیل ، دعای ابو حمزةثمالی ، مناجات شعبانیه ، دعاهای صحیفه سجادیه عالیترین اندیشه های معنوی در این دعاها است .آیا با وجود این همه منابع جای این است که ما در جستجوی یک منبع خارجی باشیم ؟ مستشرقین در جستجوی منبعی غیر از اسلام هستند که الهام بخش معنویت های عرفانی باشد و دریای عظیم را نادیده می گیرند .
در نهایت به بررسی اجمالی موارد زیر می پردازیم
علم عرفان
بررسی ارزش و اصالت عرفان اسلامی
ارتباط تصوف و اسلام*
ارتباط تصوف و عرفان اسلامی
عرفان و تصوف
یکی از علومی که در دامن فرهنگ اسلامی زاده شد و رشد یافت . تکامل پیدا کرد علم عرفان است . درباره عرفان از دو جنبه می توان بحث و تحقیق کرد : یکی از جنبه اجتماعی و دیگر از جنبه فرهنگی .
عرفان با سایر طبقات فرهنگی اسلامی از قبیل مفسرین . محدثین فقها ، متکلمین ، فلاسفه ادبا . شعرا … یک تفاوت مهم دارند و آن اینکه علاوه بر اینکه یک طبقه فرهنگی هستند و علمی به نام عرفان بوجود آوردند و دانشمندان بزرگی در میان آنها ظهور کردند و کتب مهمی تالیف کردند . یک فرقه اجتماعی در جهان اسلام بوجود آوردند با مختصاتی مخصوص به خود . بر خلاف سایر طبقات فرهنگی از قبیل فقها و حکما و غیره که صرفا طبقه ای فرهنگی هستند و یک فرقه مجزا از یکدیگر به شمار نمی روند .
اهل عرفان هر گاه با عنوان فرهنگی یاد شوند با عنوان « عرفا » و هر گاه با عنوان اجتماعی شا ن یاد شوند غالبا با عنوان « متصوفه » یاد می شوند .
عرفا و متصوفه هر چند یک انشعاب مذهبی دراسلام تلقی نمی شوند و خود نیز مدعی چنین انشعابی نیستند و در همه فرق و مذاهب اسلامی حضور دارند ، در عین حال یک گروه وابسته و بهم پیوسته اجتماعی هستند . یک سلسله افکار و اندیشه ها و حتی آداب مخصوص در معاشرتها و لباس پوشیدنها و احیانا آرایش سر و صورت و سکوت در خانقاهها و غیره به آنها به عنوان یک فرقه مخصوص فرهنگی و اجتماعی رنگ مخصوص داده و می دهد .
البته همواره - خصوصا در میان شیعه - عرفایی بوده و هستند که هیچ امتیاز ظاهری با دیگران ندارند و در عین حال عمیقا اهل سیر و سلوک عرفانی می باشند . و در حقیقت عرفانی حقیقی این طبقه اند ، نه گروههایی که صدها اداب از خود ایجاد کرده و بدعتها ایجاد کرده اند .
ما دراین درسها که درباره کلیات علوم اسلامی بحث می کنیم به جنبه تصوف عرفان کاری نداریم ، فقط از جنبه فرهنگی وارد بحث می شویم ، یعنی به عرفان به عنوان یک علم و یک شاخه از شاخه های فرهنگ اسلامی نظر داریم نه به عنوان یک روش و طریقه که فرقه اجتماعی پیرو آن هستند .
اگر بخواهیم از جنبه اجتماعی وارد بحث شویم ناچار باید این فرقه را از نظر علل و منشا و از نظر نقش مثبت و منفی ، مفید یا مضری که در جامعه اسلامی داشته است . فعل و انفعالهایی که میان این فرقه را از نظر علل و منشا و از نظر نقش مثبت و منفی ، مفید یا مضری کگه در جامعه اسلامی داشته است فعل و انفعالهایی که میان این فرقه و سایر فرق اسلامی رخ داده است رنگی به معارف ا سلامی داده است ، تاثیری که در نشر اسلام در جهان داشته است مورد بحث قرار دهیم . ما فعلا به این مطالاب کاری نداریم . بحث ما فقط درباره عرفان به عنوان یک علم و یک بخش فرهنگی است .
عرفان به عنوان یک دستگاه علمی و فرهنگی دارای دو بخش است : بخش عملی و بخش نظری .
بخش عملی عبارت است از ”ان قسمت که روابط و وظایف انسان را با خودش و با جهان و با خدا بیان می کند و توضیح می دهد .
عرفان در این بخش ماننند اخلاق است ، یعنی یک علم عملی است با تفاوتی که بعدا بیان می شود .
این بخش از عرفان علم « سیر و سلوک » نامیده می شود . در این بخش از عرفان توضیح داده می شود که « سالک » برای اینکه به قله انسانیت یعنی توحید برسد از کجا باید آغاز کند و چه منازل و مراحلی را باید طی کند و در منازل بین راه چه احوالی برای او رخ دهد و چه .ارداتی بر او وارد می شود و البته همه این مراحل و منازل باید با اشراف و مراقبتهای یک انسان کامل و پخته که قبلا این راه را طی کرده و از رسم و راه منزلتها ، آگاه است صورت گیرید و اگر همت انسان کاملی بدرقه راه نباشد خطر گمراهی است .
عرفا از انسان کاملی که ضرورتا باید همراه نو سفران باشد گاهی به طایر قدس و گاهی به خضر تعبیر می کنند .
همتم بدرقه راه کن ای طایر قدس که دراز است ره مقصد و من نوسفرم
ترک این مرحله بی همرهی خضر مکن ظلمات است بترس از خطر گمراهی
البته توحیدی که از نظر عارف ، قله منیع انسانیت به شمار می رود و آخرین مقصد سیر و سلوک عارف است . با توحید مردم عامی و حتی با توحید فیلسوف ، یعنی اینکه واجب الوجود یکی است نه بیشتر ، از زمین تا آسمان متفاوت است .
توحید عارف یعنی موجود حقیقی منحصر به خداست ، جز خدا هر چه هست نمود است نه بود . توحید عارف یعنی جز خدا هیچ نیست
توحید عارف یعنی طی کردن و رسیدن به مرحله جز خدا هیچ ندیدن .
این مرحله از توحید را مخالفان عرفا تایید نمی کنند و احیانا آن را کفر و الحاد می خواننند ، ولی عرفا معتقدند که توحید حقیقی همین است ، سایر مراحل توحید خالی از شرک نیست . از نظر عرفا رسیدن به این مرحله کار عقل و اندیشه نیست کار دل و مجاهده و سیر و سلوک و تصفیه و تذهیب نفس است .
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 54
«فهرست مطالب»
مقدمه 3
امکان تکامل علوم انسانی، همانند علوم و فنون تجربی 4
رابطه عرفان و دین با تقابل دین و سیاست در غرب 7
بنیادی نبودن دعوای علم و دین در اسلام 9
تصویری از سابقه عرفان در غرب و مقایسه آن با اسلام 10
جهاد، عقلانیترین ریاضت 11
اسلام، معنویت متکی بر اصول و مبانی عقلانی 12
پرسش و پاسخ 13
ناکارآمدی عرفان در پاسخ به نیازهای معنوی روز 13
اسلام، بهترین گزینه برای پاسخ به مسائل معنوی جامعه 14
چند وجه تمایز اسلام با مسیحیت 16
نگاهی گذرا بر برتری اسلام بر عرفان 19
انگیزههای روآوردن به عرفان 21
1ـ سرگرمی رازجویانه 21
2ـ انگیزة سیاسی 22
3ـ عوام فریبی 23
4ـ مصلحت نظام 23
گرایش مطلوب در بین گرایشهای عرفانی 25
واقعی بودن تفکیک بین دین و عرفان 27
ملامتیگری، روح واحد در گرایشهای مختلف عرفانی 28
انتساب نابجای عارف نسبت به فقیه 31
عرفان زیرمجموعه دین است نه منبع و مفسر دین 32
عرفان، از ادعا تا عمل 34
ضعیف السند بودن روایات عرفانی 35
اصل بودن اسلام در اصطلاح «عرفان اسلامی» 37
مقدمه
آقای ایزدپناه: مباحثی که تاکنون در محور «عرفان، برهان و قرآن» مورد بررسی قرار گرفت، مباحث پایه ای و نظری، برای سلسله مباحث عملی و عینی تر بوده است که از این جلسه شروع میشود. به عقیدة من رابطه این بحث با «برهان، عرفان و قرآن» مشخص است. پرسش اساسی را به این صورت میشود مطرح کرد که با رابطه عرفان با معنویت در جهان امروز چیست؟ یعنی عرفانی که در غرب مطرح است، و عرفانی که در دین اسلام مطرح بوده، آیا این عرفان برای معنویت جهان امروز و نیازهای روحی و روانی و به خصوص معنوی کافی است یا نه؟ تقریبا دو نگرش عمده می توان به این سئوال پاسخ گفت، یک نگرش این است که ما با صرف فرهنگ اسلامی و فرهنگ قرآنی و سنت اهل بیت می توانیم معنویت جامعه امروز جهانی را تأمین کنیم. بنابراین عرفان به معنای متداول اگر نباشد هم مشکلی به وجود نمیآید. شاید در مقطع تمدن اسلامی و همچنین تمدن غربی بتوان مطلع هایی را بعنوان شاهد مثال مطرح کرد، یعنی در یک دوره اصلا عرفان مطرح نبوده و در عین حال معنویت حاکم بود و نیازهای معنوی مردم تأمین می شد. پاسخ دیگر یا گرایش دیگر این اس که ما بدون عرفان هرگز نمی توانیم معنویت جامعه را و معنویت جوامع امروز را تضمین و تأمین کنیم. بحث امشب نظریه و تئوری دوم است که علی القاعده بدون عرفان به مفهوم متداول کلمه هم می توان معنویت داشت و نیازهای معنوی امروز را پاسخ گفت. تئوری دیگر و نظریه دیگر ـ که نظریه جناب آقای مهندسی است که در فردا شب خواهد بود. ـ این است که ما بدون عرفان، بدون فرهنگ و تمدن عرفانی به مفهوم متداول کلمه که در حوزه های علمیه و در دانشگاهها و حتی در جهان امروز در غرب مطرح است، نمی توانیم نیازهای معنوی نسل امروز و جامعه امروز را پاسخ دهیم. نظر دست اندرکاران این جلسات، یعنی اجلاس امشب و فردا شب، این بود که ابتدا نظریه پردازان محترم، یعنی جناب آقای دکتر یثربی و حجت الاسلام والمسلمین استاد مهندسی، دیدگاههای خودشان را مطرح کنند. تا بعد که سیر بحث مشخص می شود.
جناب استاد یثربی پایه گذار فلسفه عرفان به زبان فارسی در ایران می باشند و شاید همین بزرگوار بودند که در حدود بیست سال پیش، با کتاب فلسفه عرفان باب این بحث را در ایارن گشودند. و از جمله از آثار دیگر ایشان سلسله مباحثی در شرح موضوعی دیوان حافظ، آب طربناک و پس از آن شرحی است که بر رساله قیصری دارند که مجموع این مباحث نشان می دهد که استاد، بصورت عمیق در عرفان کار کرده اند و یکی از افراد مجرب
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 41
شناسنامة جزوه
( عنوان:
«عرفان و نیاز به معنویت در جامعه امروز»
( استاد:
حجت الاسلام والمسلمین آقای یثربی
( دبیر کرسی:
حجت الاسلام والمسلمین آقای ایزدپناه
( نوع فعالیت:
کرسی آزاداندیشی و نظریه پردازی5
( زمان برگزاری:
26/10/84
( مکان برگزاری:
سالن همایش ساختمان شماره 2
( تعداد صفحات:
40
( کد رایانه:
841150/ ن ج
«فهرست مطالب»
مقدمه 3
امکان تکامل علوم انسانی، همانند علوم و فنون تجربی 4
رابطه عرفان و دین با تقابل دین و سیاست در غرب 7
بنیادی نبودن دعوای علم و دین در اسلام 9
تصویری از سابقه عرفان در غرب و مقایسه آن با اسلام 10
جهاد، عقلانیترین ریاضت 11
اسلام، معنویت متکی بر اصول و مبانی عقلانی 12
پرسش و پاسخ 13
ناکارآمدی عرفان در پاسخ به نیازهای معنوی روز 13
اسلام، بهترین گزینه برای پاسخ به مسائل معنوی جامعه 14
چند وجه تمایز اسلام با مسیحیت 16
نگاهی گذرا بر برتری اسلام بر عرفان 19
انگیزههای روآوردن به عرفان 21
1ـ سرگرمی رازجویانه 21
2ـ انگیزة سیاسی 22
3ـ عوام فریبی 23
4ـ مصلحت نظام 23
گرایش مطلوب در بین گرایشهای عرفانی 25
واقعی بودن تفکیک بین دین و عرفان 27
ملامتیگری، روح واحد در گرایشهای مختلف عرفانی 28
انتساب نابجای عارف نسبت به فقیه 31
عرفان زیرمجموعه دین است نه منبع و مفسر دین 32
عرفان، از ادعا تا عمل 34
ضعیف السند بودن روایات عرفانی 35
اصل بودن اسلام در اصطلاح «عرفان اسلامی» 37
مقدمه
آقای ایزدپناه: مباحثی که تاکنون در محور «عرفان، برهان و قرآن» مورد بررسی قرار گرفت، مباحث پایه ای و نظری، برای سلسله مباحث عملی و عینی تر بوده است که از این جلسه شروع میشود. به عقیدة من رابطه این بحث با «برهان، عرفان و قرآن» مشخص است. پرسش اساسی را به این صورت میشود مطرح کرد که با رابطه عرفان با معنویت در جهان امروز چیست؟ یعنی عرفانی که در غرب مطرح است، و عرفانی که در دین اسلام مطرح بوده، آیا این عرفان برای معنویت جهان امروز و نیازهای روحی و روانی و به خصوص معنوی کافی است یا نه؟ تقریبا دو نگرش عمده می توان به این سئوال پاسخ گفت، یک نگرش این است که ما با صرف فرهنگ اسلامی و فرهنگ قرآنی و سنت اهل بیت می توانیم معنویت جامعه امروز جهانی را تأمین کنیم. بنابراین عرفان به معنای متداول اگر نباشد هم مشکلی به وجود نمیآید. شاید در مقطع تمدن اسلامی و همچنین تمدن غربی بتوان مطلع هایی را بعنوان شاهد مثال مطرح کرد، یعنی در یک دوره اصلا عرفان مطرح نبوده و در عین حال معنویت حاکم بود و نیازهای معنوی مردم تأمین می شد. پاسخ دیگر یا گرایش دیگر این اس که ما بدون عرفان هرگز نمی توانیم معنویت جامعه را و معنویت جوامع امروز را تضمین و تأمین کنیم. بحث امشب نظریه و تئوری دوم است که علی القاعده بدون عرفان به مفهوم متداول کلمه هم می توان معنویت داشت و نیازهای معنوی امروز را پاسخ گفت. تئوری دیگر و نظریه دیگر ـ که نظریه جناب آقای مهندسی است که در فردا شب خواهد بود. ـ این است که ما بدون عرفان، بدون فرهنگ و تمدن عرفانی به مفهوم متداول کلمه که در حوزه های علمیه و در دانشگاهها و حتی در جهان امروز در غرب مطرح است، نمی توانیم نیازهای معنوی
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 7
عشق در آیینه عرفان امام خمینی (ره)
نویسنده:امیر علی حسنلومنبع:روزنامه قدس
ویکی از ابعاد شخصیت مهم امام(ره) و از اندیشه های تابناک و برجسته اش، اندیشه عرفانی اوست که یقیناً درمدیریت و رهبری آن حضرت تأثیر شایانی داشته، این اندیشه درخشان و نورانی ریشه در شناخت عمیق او ازخداوند متعال داشت. اطاعت مطلق در برابر خداوند متعال آن حضرت را به جایی از بندگی ترقی داده بود که گروه عظیم انسانها را با اخلاص به اطاعت و ارادت به خود و عشق به آن وجود الهی وادار می نمود، که با بیانی ساده در حد فهم مردم، شوق و عشق را در دل جوانان پاک و غیور این مرز و بوم زنده می نمود و آنها را برای دفاع از کیان ایران و انقلاب اسلامی بسیج می نمود، بدون تردید اطاعت از مقام ولایت و مرجعیت از یک ارتباط عمیق معنوی و عاطفی نشأت می گرفت که بین مردم و امام برقرار بود و همین ارتباط عمیق معنوی بود که توده میلیونی ملت ایران را در برابر ظلم و استبداد دوران استبداد بسیج نمود و انقلاب اسلامی را به ثمر نشاند، همه این ثمرات حاصل معنویت و عرفان حضرت امام(ره) بود که دلها را شیفته خود می کرد، چنان که در سخنرانی های ساده ولی برخاسته از جایگاه بلند معنوی و دل وابسته او به خداوند، چشم عاشقانش پر از اشک می شود، مردم ایران و جوانان عاشق حضرت امام هستند و این عشق الهی و لایتناهی است که حکایت از عشق لبریز امام به خداوند متعال دارد، بسان عشق یاران امام حسین(ع) به آن حضرت که صحنه ساز روز عاشورا، (بزرگترین حادثه تاریخ) شدند. انقلاب اسلامی ایران و حکایت رهبری آن عطف به نهضت امام حسین(ع) است، و امام خمینی (ره) چونان امام حسین(ع) عاشقان وارسته از تعلقات دنیا را با خود به دیدار معبود و معشوق ازلی که منتها و غایت کمال است هدایت نمود. چنان که فرمود: «از شهداء که نمی شود چیزی گفت، شهداء شمع محفل دوستانند، شهداء در قهقهه های مستانه شان و در شادی وصولشان «عند ربهم یرزقون»اند و از نفوس مطمئنه ای هستند که مورد خطاب «فادخلی فی عبادی و ادخلی جنتی» پروردگارند، اینجا صحبت عشق است و عشق و قلم در ترسیمش بر خود می شکافد».(1)چون قلم اندر نوشتن می شتافتچون به عشق آمد قلم بر خود شکافت(2)در اندیشه عرفانی امام(ره) و ابعاد مختلف عرفان اسلامی «محبت و عشق» جایگاه رفیعی دارد. لذا در این مقاله کوشش بر این است تا شعاعی از اندیشه عرفانی حضرت امام(ره) ضمن مقایسه با برخی عرفای نامی دیگر مورد بررسی قرار گیرد.
الف- تعریف عشق:
برای عشق تعاریف و معانی مختلف گفته شد. علاقه مفرط به چیزی، دوست داشتن چیزی بیش از حد معمول «حب الشی اعمی و اصم» و...
ب - دفاع امام از حریم عشق:
امام(ره) علاوه بر این که در آثار خود از محبت و عشق الهی سخن گفته است و اهل علم را از قضاوت ناصحیح درباره عشق و محبت الهی که آن را رمی به فساد مینمایند نهی می کند: « و از امور مهمه ای که تنبه به آن لازم است و اخوان مؤمنین خصوصاً اهل علم کثرا... امثالهم باید در نظر داشته باشند آن است که اگر کلامی از بعض علماء نفس و اهل معرفت دیدند یا شنیدند... بدون حجت شرعیه رمی به فساد و بطلان نکنند... و گمان نکنند هر کس اسم از مراتب نفس و مقامات اولیاء و عرفا و تجلیات حق و عشق و محبت و امثال اینها که در اصطلاحات اهل معرفت رایج است برد، صوفی است یا مروج دعاوی صوفیه است یا بافنده از پیش خود است و بر طبق آن برهانی عقلی یا حجتی شرعی ندارد. به جان دوست قسم که کلمات نوع آنها شرح بیانات قرآن و حدیث است...» (3) بدین ترتیب حضرت امام موضوع عشق و محبت الهی را مثل سایر حکماء و فلاسفه کاملاً شرعی و مبنای آن را قرآن و حدیث و ائمه می داند.«... آیا غیر از فنای ذاتی و ترک خودی و خودیت و انیت و انانیت که در لسان اهل معرفت است به چیز دیگری قابل حمل است؟ آیا مناجات شعبانیه را که از حضرت امیر و اولاد معصومین او (ع) وارد شده و مکرر خواندی... الهی هب لی کمال الانقطاع الیک... آیا حقیقت و لاحظته فصعق لجلالک غیر از آن صعق در لسان اولیاست...»(4) امام خمینی (ره) علما را از متهم نمودن بزرگان به تصوف بر حذر می دارد و خودش علاوه بر آثار منثور در آثار منظوم و عرفانی خود از اصطلاحات مجازی عرفا بهره می جوید:طور سینا را بگو ایام صعق آخر رسیدموسی حق، در پی فرعون باطل آمدهای موسی صعق دیده در عشقاز جلوه طور لامکانی(5)حضرت امام در تبیین حال جذبه روحی و فنای کلی به حالات عاشق دلباخته تمثل می جوید: «مثل جذبه روحی... مثل حال عاشق مجذوب و حرکات عاشقانه اوست که عاشق نباید در عشق بازی مقدمات ترتیب دهد و نتیجه بگیرد، بلکه خود حقیقت عشق، آتشی است که از قلب عاشق طلوع می کند و جذبه آن به سر و علن و باطن و ظاهرش سرایت می کند و همان تجلیات حبی در سر قلب به صورت عشقبازی در ظاهر درمی آید؛ از کوزه برون همان تراود که در اوست. همین طور مجذوب مقام احدیت و عاشق جمال صمدیت تجلیات باطنیه محبوب و تجلیات حبیه حبیب که در ملک ظاهرش بروز کند و در مملکت شهادتش صورت یابد. همین نقشه نماز را تشکیل دهد. و اگر غیر از این اوضاع و احوال که برای حضرت ختمی صلوات ا... علیه و آله در این مکاشفه روحانیه و معاشقه حبیبانه دست داد حال دیگری دست دهد...» (6)امام عشق را نه تنها مشروع، بلکه فطری می داند: «... اعلم ان ا... تعالی... فطرالنفوس... علی فطره ا... الی العشق بالکمال المطلق... و بالجمله الانسان بفطرته عاشق الکمال المطلق و بتبع هذه الفطره... فطره اخری... فالانسان عاشق جمال ا... و یحن الیه تعالی... فطرالناس علی هاتین الفطرتین الفطره الاصلیه. هی فطره العشق بالنکال المطلق و الفطره الشیعة...»(7)امام خمینی (ره) معتقد است که انسان به صورت فطری عاشق کمال است و گریزان از نقصان و کمبود، لذا همیشه خود را به سوی کمال می کشاند تا از نقصان رهایی یابد. فطرت اصلی انسان عبارت است از عشق به کمال مطلق و فطرت تبعی، عبارت است از فطرت انزجار و تنفر از نقص باشد که آدمی این دو فطرت را براق سیر و رفرف معراج خود سازد و با این دو بال به آشیانه اصلی اش، که آستان حضرت دوست و درگاه اوست پرواز کند.(8) «باعتبار ایجاد العشق الطبیعی فی کل موجود و ایکاله علیه السیر الی کماله و التدرج الی مقامه فی النشأة الدنیا و له و...» وجود عشق در تمام موجودات بالاخص در انسان در نظر همه عرفا و فلاسفه امری اتفاقی است، لذا نمی توان آن را منکر شد.مهر کوی تو در آمیخته در خلقت ماعشق روی تو سرشته است به آب و گل من(9)
ج- مراحل و شرایط عشق حقیقی:
عشق نیز مثل سایر امور و ترقیات مادی و معنوی، دارای قله و اوج است که برای رسیدن به آن باید مراحلی را طی نمود. مراحلی که برای عشق در نظر گرفته شده همان مراحل سیرو سلوک است، به بیان شرع و غیر از آن نیست مراقبت از اعمال و فرایض و ترک کامل و عملی محرمات، با برنامه دقیق است.
ج- 1- پرهیز از شهرت و کبر و ستیز با نفس و ریا:
در این مسیر باید ابتدا با، بت نفس به مبارزه برخاست و آن را خوار و ذلیل نمود و مبانی تزویر و ریاکاری و خودنمایی را از دل زدود، این معانی در کلمات حضرت امام با استعاره های زیبایی متجلی می شود و گاهی از آنها به بت و خرقه ریا و سجاده و مدرسه و غیره... یاد می نماید:بر در میکده از روی نیاز آمده امپیش اصحاب طریقت به نماز آمده امصوفی و خرقه خود، زاهد و سجاده خویشمن سوی دیر مغان نغمه نواز آمده اماز همه قید بریده ز همه دانه رهاتا مگر بسته دام بت یکدانه شویمجامه زهد و ریا کندم و بر تن کردمخرقه پیر خراباتی و هشیار شدمکورکورانه به میخانه مرو ای هشیارخانه عشق بود جامه تزویر برآربگذارید که از میکده یادی بکنیممن که با یاد بت میکده بیدار شدم(10)در این اصطلاحات استعاری که روش تمام عرفا در تغزل این استعمال رایج است که تمام قیود و مظاهر انواع رذایل با تمسک به میخانه و مستی و بتکده و خرابات و خرقه از عارف زدوده شود و زبان فنی و خاص اهل ذوق و عرفان این است که همه آنها در تحت کنایه و استعاره سخن می گویند فلذا گفته شده «الکنایه ابلغ من التصریح» بلاغت اقتضا می کند تا اهل فن برای ابلاغ پیام و رموز و اسرار الهیه برای خواص که اهل بلاغت هستند، این گونه بیان شود چون گفته شده:کسی که سالک طریق دریای عشق و محبت الهی است، باید قیود منیت را از خود پاک نماید و از هر قیدی آزاد باشد و از بندگی هر ربی و مولایی رها شود تا به تمام معنا بندگی خداوند یکتا در او صادق باشد و از ریا و شرک خفی و جلی مبری باشد.اگر دل بسته ای بر عشق جانان جای خالی کنکه این میخانه هرگز نیست جز مأوای بیدلهاتا اسیر رنگ و بویی، بوی دلبر نشنویهر که این اغلال در جانش بود آماده نیستعاشق نشدی اگر که نامی داریدیوانه نه ای اگر پیامی داری(11)داشتن نام و قدرت ظاهری که برای بندگان خدا سودی نبخشد، مانع سیر و سلوک شناخته شده که باید پرهیز شود و شهرت کاذب و از موانع راه است.سر دادن در راه دوست رسمی است عاشقانه که سرور و سالار آزادگان جهان حسین بن علی آن را به شاگردان مکتبش آموخت. در راه دوست باید از تمام تعلقات و زیباییهای مادی از خانه و کاشانه و از عیال و مال و فرزند که قرآن آنها را محبوب مذموم می شمارد، گذشت.عاشقان روی او را خانه و کاشانه نیستمرغ بال و پر شکسته فکر باغ و لانه نیست(12)ریختن حس خودکامگی و غرور و بزرگی ظاهر اولین گام حرکت به سوی بندگی است. این مرحله در عشق، مرحله آغازین است چاکری حق با این مرحله حاصل می شود.
ج- 2- کتمان و عفت در عشق:
شیخ الرئیس و خواجه طوسی در نمط نهم (مقامات العارفین) یکی از شرایط رسیدن به کمال را عشق عفیف دانسته اند- یعنی عفت را در عشق و ترقی به کمالات دخیل دانسته اند(13) در روایات اسلامی نیز به این موضوع اشاره شده است که عرفا به اقتباس از روایات این مباحث را طرح نموده اند:«من عشق فعف ثم مات شهیداً» و «من عشق و کتم و عف فمات و هو شهید» و «من عشق و کتم و عف و صبر غفرا... له و ادخله الجنه» و «ما المجاهد الشهید فی سبیل ا... باعظم اجراً ممن قدر فعف».عفاف در عشق ورزی از مقدمات و اسباب پیشرفت و ترقی است. اگر عفاف را در این احادیث مخصوص عشق مجازی بدانیم، پله ای خواهد بود برای ترقی و راهیابی به عشق حقیقی الهی، کتمان و عفاف و صبر هر سه از شرایط عشق است و اگر این شرایط در عشق حیوانی و نفسانی رعایت شود، صعود به قله عشق حقیقی آسان خواهد بود. مقام شهادت که یکی از عالی ترین مقامات معنوی است که به عاشق عفیف و کتوم و صبور اعطا می شود. کتمان و پوشیده داشتن سر عشق و اندوه آن نیز از توجه عرفا و فلاسفه به دور نبوده است.امام در کتمان عشق چنین فرموده: غم عشق تو به جان است و نگویم به کسیکه در این بادیه غمزه غمخواری نیستراز دل را نتوانم به کسی بگشایمکه در این دیر مغان راز نگهداری نیستسر عشق است که جز دوست نداند دیگرمی نگنجد غم هجران وی اندر گفتارراز بیهوشی و مستی و خراباتی عشقنتوان گفت که از راهبران بی خبریمآنچه در مدت هجر تو کشیدم هیهاتدر یکی نامه محال است که تحریر کنم
ج- 3- حجابهای راه عشق:
منظور بریدن از حجابها این است که وقتی عارف بین دو راه واقع شد، مثل قیام در راه حق و سکوت یا اشتغال به امور دنیا کدام ارجح است، امام همه قیود را رها کرد و در برابر طاغوت ایستاد از این روی همه را حجاب می شمارد.در بر دل شدگان علم حجاب است حجاباز حجاب آن که برون رفت به حق جاهل بوداز در مدرسه و دیر و خرابات شدمتا شوم بر در میعاد گهش حلقه بگوشاز قیل و قال مدرسه ام حاصلی نشدجز حرف دلخراش، پس از آن همه خروشطاق و رواق مدرسه و قال و قیل علمدر راه جام و ساقی مه رو نهاده ایم(14)
د- مقامات عشق در نگرش امام:
وقتی انسان در مقام کمال قرار گرفت، مرحله شهود به او دست می دهد و به تسبیح عاشقانه تمام کائنات واقف می شود «و چون سالک را این مشاهده دست دهد و خود را به سراسر اجزای وجودیه خود، از قوای ملکیه تا سرایر غیبیه و جمیع سلسله وجود را عاشق و طالب حق بیند و اظهار این تعشق و محبت را نماید از حق استعانت وصول طلبد...»
د- 1- فناپذیری:
تمام عرفا برای عشق ورزی در طریق حق شرایط سختی را تبیین نموده و به آن عمل کرده اند و این طریق را برای هر کس قابل طی نمودن ندانسته اند، چنان که در آثار حضرت امام این حقیقت به وضوح دیده می شود و برای هر سالک موانع فراوانی در این راه وجود دارد و پرده و حجابهای سنگینی و ضخیمی در مسیر کمال او نهاده شده است و تا فنای از خویش و رهایی از تمام قیود حاصل نشود، راه ترقی به کمال مسدود خواهد بود:عاشق از شوق به دریای فنا غوطه ور استبی خبر آنکه به ظلمتکده ساحل بود
د- 2- رسیدن به شهود:
امام(ره) مقام و مرتبه شهود را پس از مرحله عشق به خداوند می داند: «و پس از ریاضات و مجاهدات و دوام تذکر و عشق به حضور و خلوت و تضرع و انقطاع تام، سالک از مرتبه اطمینان و عرفان به مرتبه شهود و عیان رسد و حق به تجلی فعلی مناسب با قلبش به سر قلب او تجلی کند، پس قلب لذت حضور را دریابد و عشق به حق به هم رساند و لذت فیض حضور...». (15)سریان عشق در هستی از منظر امام:اکثر فلاسفه و عرفا عشق را در تمام هستی جاری و ساری می دانند و به مراتب آن نیز معتقدند.امام خمینی رضوان ا... علیه همچون فلاسفه و عرفای بزرگ اسلامی و علمایی که صاحب نظر در عرفان بوده اند، نه تنها معتقد به حالت عاشقانه در عارف و سالک است، بلکه سریان عشق را در تمام هستی و موجودات می پذیرد:«دیده ای نیست نبیند رخ زیبای تو رانیست گوشی که همی نشنود آوای تو راهمه جا منزل عشق است که یارم همه جاستکوردل آن که نیابد به جهان جای تو را(16)جلوه حسن تو کجا که نیستجذبه عشق تو کراست که نیستعالم عشق است هر جا بنگری از پست و بالاسایه عشقم که خود پیدا و پنهانی ندارمگزاف نیست، اگر بگوییم عرفای بزرگی چون امام با مکاشفات درونی این عشقها را احساس و درک می نمودند؛ واقعیتی است
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 41
شناسنامة جزوه
( عنوان:
«عرفان و نیاز به معنویت در جامعه امروز»
( استاد:
حجت الاسلام والمسلمین آقای یثربی
( دبیر کرسی:
حجت الاسلام والمسلمین آقای ایزدپناه
( نوع فعالیت:
کرسی آزاداندیشی و نظریه پردازی5
( زمان برگزاری:
26/10/84
( مکان برگزاری:
سالن همایش ساختمان شماره 2
( تعداد صفحات:
40
( کد رایانه:
841150/ ن ج
«فهرست مطالب»
مقدمه 3
امکان تکامل علوم انسانی، همانند علوم و فنون تجربی 4
رابطه عرفان و دین با تقابل دین و سیاست در غرب 7
بنیادی نبودن دعوای علم و دین در اسلام 9
تصویری از سابقه عرفان در غرب و مقایسه آن با اسلام 10
جهاد، عقلانیترین ریاضت 11
اسلام، معنویت متکی بر اصول و مبانی عقلانی 12
پرسش و پاسخ 13
ناکارآمدی عرفان در پاسخ به نیازهای معنوی روز 13
اسلام، بهترین گزینه برای پاسخ به مسائل معنوی جامعه 14
چند وجه تمایز اسلام با مسیحیت 16
نگاهی گذرا بر برتری اسلام بر عرفان 19
انگیزههای روآوردن به عرفان 21
1ـ سرگرمی رازجویانه 21
2ـ انگیزة سیاسی 22
3ـ عوام فریبی 23
4ـ مصلحت نظام 23
گرایش مطلوب در بین گرایشهای عرفانی 25
واقعی بودن تفکیک بین دین و عرفان 27
ملامتیگری، روح واحد در گرایشهای مختلف عرفانی 28
انتساب نابجای عارف نسبت به فقیه 31
عرفان زیرمجموعه دین است نه منبع و مفسر دین 32
عرفان، از ادعا تا عمل 34
ضعیف السند بودن روایات عرفانی 35
اصل بودن اسلام در اصطلاح «عرفان اسلامی» 37
مقدمه
آقای ایزدپناه: مباحثی که تاکنون در محور «عرفان، برهان و قرآن» مورد بررسی قرار گرفت، مباحث پایه ای و نظری، برای سلسله مباحث عملی و عینی تر بوده است که از این جلسه شروع میشود. به عقیدة من رابطه این بحث با «برهان، عرفان و قرآن» مشخص است. پرسش اساسی را به این صورت میشود مطرح کرد که با رابطه عرفان با معنویت در جهان امروز چیست؟ یعنی عرفانی که در غرب مطرح است، و عرفانی که در دین اسلام مطرح بوده، آیا این عرفان برای معنویت جهان امروز و نیازهای روحی و روانی و به خصوص معنوی کافی است یا نه؟ تقریبا دو نگرش عمده می توان به این سئوال پاسخ گفت، یک نگرش این است که ما با صرف فرهنگ اسلامی و فرهنگ قرآنی و سنت اهل بیت می توانیم معنویت جامعه امروز جهانی را تأمین کنیم. بنابراین عرفان به معنای متداول اگر نباشد هم مشکلی به وجود نمیآید. شاید در مقطع تمدن اسلامی و همچنین تمدن غربی بتوان مطلع هایی را بعنوان شاهد مثال مطرح کرد، یعنی در یک دوره اصلا عرفان مطرح نبوده و در عین حال معنویت حاکم بود و نیازهای معنوی مردم تأمین می شد. پاسخ دیگر یا گرایش دیگر این اس که ما بدون عرفان هرگز نمی توانیم معنویت جامعه را و معنویت جوامع امروز را تضمین و تأمین کنیم. بحث امشب نظریه و تئوری دوم است که علی القاعده بدون عرفان به مفهوم متداول کلمه هم می توان معنویت داشت و نیازهای معنوی امروز را پاسخ گفت. تئوری دیگر و نظریه دیگر ـ که نظریه جناب آقای مهندسی است که در فردا شب خواهد بود. ـ این است که ما بدون عرفان، بدون فرهنگ و تمدن عرفانی به مفهوم متداول کلمه که در حوزه های علمیه و در دانشگاهها و حتی در جهان امروز در غرب مطرح است، نمی توانیم نیازهای معنوی