لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 47
مفاهیم رندورندى در غزل حافظ
این داستان ساختگى یا واقعى را اگر نه همه دستکم خیلىها شنیدهاند. به طور مقدمه عرض کنم که حاجمیرزا آقاسىعلاقه مفرطى به آبادانى داشت و آنطور که خانم ناطق در کتابى راجع به او نشان مىدهد،بخش اعظم املاک خالصه دولتى ایران مرهون کوششهاى خستگىناپذیر او بوده. املاکى که پس از او به تیول چاپلوسها و بادمجاندور قابچینهاى دربارى داده شده و غالباً از میان رفت. البته احداث آبادى و توسعه کشت و زرع هم در درجه اول لازمهاش تامین آب است و مهمترین راه تامین آب هم حفر قنات. و حاج میرزا آقاسى هر جا که شرایط ارضى را براى احداث قنات مساعد مىدید بىدرنگ چاهکن و چرخچى و خاکبیار و خاکببر مىفرستاد و ترتیب کار را مىداد.
حالا بگذارید تا به نقل آن داستان برسیم بر اثبات نظرى که در جلسه سیرا )CIRA( عرض کردم و گفتم : «این نمونهها را مىآورم تا نشان بدهم چه حرامزادههائى بر سر راه قضاوتهاى ما نشستهاند که مىتوانند به افسونى دوغ را دوشاب و سفید را سیاه جلوه بدهند»، دست به نقد یک نمونه خیلى زنده دیگر هم اضافه کنم. یعنى همین تجربه تاریخى حاج میرزا آقاسى را.
این شخص یکى از بدنامترین صدر اعظمهاى تاریخ است. برایش انواع و اقسام لطیفهها ساختهاند که مثلا یکیش قضییه معروف گاومیش اوست. برایش انواع و اقسام هجویات به هم بافتهاند که نمونهاش این رباعى است:
نگذاشت به مُلک شاه حاجى دِرمى
شد صرف قنات و توپ هر بیش و کمى
نه خاطر دوست را از آن آب نَمى
نه بیضه خصم را از آن توپ غمى
خانم ناطق در تحقیقاتش به نکته عجیبى رسیده. او در کتابش نشان داده که مساله به کلى چیز دیگرى بوده و قضیه از بیخ و بُن صورت دیگرى داشته و حقیقت این است که حاج میرزا آقاسى را دشمنان نابکارش از طریق منفى جلوه دادن اقدامات کاملا مثبت و خیرخواهانه او بدنام و لجنمال کردهاند. به همین رباعى که خواندم توجه کنید: آقاسى با دو نیت به آبادى و زراعت و فعالیتهاى کشاورزى اقدام مىکرده و در این تلاش به هیچ رو نفع مادى خودش را منظور نداشته. نیّتش گسترش و ایجاد املاک خالصه دولتى بود که سود دوگانهئى داشت: یکى تامین خوراک مردم، یکى افزایش درآمد دولت. و فراموش نکنیم که در آن روزگار تولیدات کشور تقریباً فقط منحصر بود به محصولات کشاورزى. با تولید گندم توسط دولت و تامین نان مردم جلو اجحاف زمیندارها و مالکان بزرگ گرفته مىشد که مشتى دزد و دغل و گرگهاى چشمو دل گرسنه بىرحم و عاطفه بودند و تا مىدیدند سال کم آبى و کم بارانى است گندمشان را ته انبارها قایم مىکردند قحطى مصنوعى راه مىانداختند تا کارد به استخوان مردم برسد و قیمت گندم به چندین ده برابر قیمت واقعیش سربزند.
خُب، پس با ایجاد و گسترش شبکهئ خالصههاى دولتى مىشد روزى جلو این کنهها را گرفت. پىآمدهاى دیگر این کار هم روشن است و به توضیح زیادى نیاز ندارد، مثلا تثبیت نرخ کلیدى غله و از آنجا تثبیت نرخ دیگر کالاها. سود دوم این کار افزایش درآمد دولت و خزانه بود. دولت که درآمد داشته باشد چشمش به دست مردم و دستش به کیسه ملت نمىماند که هر روز کمرش را زیر بار مالیاتها و عوارض جورواجور خمیده و خمیدهتر کند. پس وقتى شرففروش قلم به مزدى برمىدارد مىبافد و مىپراکند که: «نگذاشت به مُلک شاه حاجى درمى/ شد صرف قنات و توپ هر بیش و کمى»، رو راست لجنپراکنى مىکند.
براى رسیدن به نتیجه نامردانهئى که مىخواهد بگیرد عمل مثبتى را به کلى منفى جلوه مىدهد. تاریخ جعل مىکند. در ذهن من و شما این قضاوت نادرست را رسوخ مىدهد که این مرد پول خزانه دولت را برداشت خرج قنات و باغ و ده کرد جورى که دو پول سیاه ته خزانه باقى نماند. و بناچار این نکته تلویحى را هم که آشکارا در رباعى نیامده به ذهن خواننده یا شنونده رسوب مىدهد که حاجى ِطمعکار ِچشم گشنه همه این قناتها و دهات و آبادىها را براى شخص خودش مىساخته.
داستان توپریزى او هم که بىبروبرگرد درش غلو کردهاند این بود که ایران مىبایست تدارکات نظامى قوى و مستقل داشته باشد. حاجى قطعا باید تجربه شوم چند سال پیش از آن را بسیار جدى گرفته باشد. در زمان فتحعلى شاه به چشم خود دیده بود که توسل به کشورهاى دیگر که بیایند ما را در جنگ با روسیه تقویت نظامى کنند چه فجایعى به بار آورد و چهطور منجر به از دست رفتن پانصد هزار کیلومتر مربع از خاک مملکت شد. تقویت بنیه دفاعى کشور با سلاحهائى که ساخت خود کشور باشد چنین بد است؟ - توپخانه مهمترین رسته نظامى آن دوره بود که به هیچ شکلى نمىشد دست کمش گرفت. شما شرح بسیارى از جنگها را که بخوانید مىبینید در آنها ارتشى به مراتب قوىتر و کارآزمودهتر از حریف، کارش به شکست انجامیده تنها به این دلیل که تعداد توپهایش کمتر از تعداد توپهاى حریف بوده. حاجى با چشمهاى خودش دیده بود که فقط با تفنگ سرپُر نمىشود حدود و ثغور مملکت را حفظ کرد. آذربایجانىها اسم تفنگهائى را که قشون عباس میرزا پدر محمد شاه - مىخواست با آنها جلو تجاوز قشون تزار را بگیرد گذاشته بودند «تفنگدایان دولدوروم». جملهئى است اسمى، و به ترکى، و معنیش «تفنگ ِوایسا پُرش کنم» است. تفنگهائى که وقتى خالیش کردى باید دَبه باروتت را از کمر واکنى، باروت پیمانه کنى از سُمبه را از بغل تفنگ بکشى نمد را به قدر کافى توى لوله روى باروت بکوبى، بعد چارپاره سُربى بریزى و باز نمد بتپانى و دوباره سمبهکوبى کنى و دستآخر چاشنى سر پستانکش بگذارى. و همه اینها هم کارى نبود که با دستپاچگى و بهطور سَرسَرى و از روى بىدقتى بشود انجام داد: چون اگر باروت کم مىشد تیر به نشانه نمىرسید و اگر چارپاره زیادتر مىشد لوله تفنگ مىترکید کار دستت مىداد. و خب، در این فاصله سرباز طرف مقابل یا در رفته بود یا با تفنگ تَهپُرش چند تا گلوله کله قندى شیک نذرت کرده بود. مگر اینکه
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 21
سازمان مدیریت صنعتی
نمایندگی شرق
موضوع :
استاد ارجمند :
سرکار خانم سبزواری
ارائه دهندگان :
محمود مقدسیان – موسی بردبار
زمستان 85
فهرست مطالب
عنوان صفحه
دیباچه 3
منابع 22
دیباچه
درارتباط با اشعار شاملومی توان گفت که او توانسته اندیشه ها و دانش خود را در قالب اشعارش ارائه دهد.
شاملو که شعر را ابزاری برای برپایی آزادی می داند در شعرهایش بی پرده سخن می گوید که باعث محو شدن ابهام هنری از اشعارش شده و جنبه شعاری به آن داده است .
نکته ی قابل توجه شعر شاملو آنست که اشعار وی هیچ گاه خالی از تعهد به انسان نبوده است و این در شعر های آخر او زیباتر و عاشقانه تر منعکس می شود . معمولاً اشعاراحمد شاملو مخیل در قالب نثر است و از وقتی سرودن شعر بی وزن را آغاز می کند و شاعری تأثیر گذارمی شود . در واقع شاملو به زبانی می رسد و آن را تا آخرین شعر خود حفظ می کند .
احمد شاملو عاشق نویسندگی بود و ترجمه « دن آرام » عطش نویسندگی شاملو را ارضا کرد.
« دن آرام » کتابی است که تقریبا دارای تصویری حماسی است و شاملو با ترجمه ی دوباره ی « دن آرام » ضرورت این کار را احساس کرده بود.
شاملو در خصوص ترجمه ی « دن آرام » نظر خاصی داشت که : (« دن آرام » یک اثر حماسی است و در این اثر حماس زبان کوچه بازار قابلیت های زیادی را به متن می دهد و « دن آرام » مرحله ی تکوینی زبان کوچه بازار است ) . شاملو با استفاده کردن زبان کوچه در ترجمه ی دوباره ی دن آرام زبان کوچه را رواج داد که پس از آن زبان کوچه مورد توجه شاعران و محققین ایرانی قرار گرفت.
محمود دولت آبادی که خود از نقادان آثار شاملو است درباره « دن آرام » شاملو افزود که این اثر مهر تا یید بر زبان کوچه بازار است و از یک ربع قرن پیش که واکنش های بسیاری درباره ی زبان و فرهنگ کوچه وجود داشته ولی شاملو توانست با این اثر خود ذخیره ی گرانبهایی از فرهنگ و زبان مردم را به جامعه ی ادبی ایران و دنیا هدیه کند.
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 45
مفاهیم رندورندى در غزل حافظ
این داستان ساختگى یا واقعى را اگر نه همه دستکم خیلىها شنیدهاند. به طور مقدمه عرض کنم که حاجمیرزا آقاسىعلاقه مفرطى به آبادانى داشت و آنطور که خانم ناطق در کتابى راجع به او نشان مىدهد،بخش اعظم املاک خالصه دولتى ایران مرهون کوششهاى خستگىناپذیر او بوده. املاکى که پس از او به تیول چاپلوسها و بادمجاندور قابچینهاى دربارى داده شده و غالباً از میان رفت. البته احداث آبادى و توسعه کشت و زرع هم در درجه اول لازمهاش تامین آب است و مهمترین راه تامین آب هم حفر قنات. و حاج میرزا آقاسى هر جا که شرایط ارضى را براى احداث قنات مساعد مىدید بىدرنگ چاهکن و چرخچى و خاکبیار و خاکببر مىفرستاد و ترتیب کار را مىداد.
حالا بگذارید تا به نقل آن داستان برسیم بر اثبات نظرى که در جلسه سیرا )CIRA( عرض کردم و گفتم : «این نمونهها را مىآورم تا نشان بدهم چه حرامزادههائى بر سر راه قضاوتهاى ما نشستهاند که مىتوانند به افسونى دوغ را دوشاب و سفید را سیاه جلوه بدهند»، دست به نقد یک نمونه خیلى زنده دیگر هم اضافه کنم. یعنى همین تجربه تاریخى حاج میرزا آقاسى را.
این شخص یکى از بدنامترین صدر اعظمهاى تاریخ است. برایش انواع و اقسام لطیفهها ساختهاند که مثلا یکیش قضییه معروف گاومیش اوست. برایش انواع و اقسام هجویات به هم بافتهاند که نمونهاش این رباعى است:
نگذاشت به مُلک شاه حاجى دِرمى
شد صرف قنات و توپ هر بیش و کمى
نه خاطر دوست را از آن آب نَمى
نه بیضه خصم را از آن توپ غمى
خانم ناطق در تحقیقاتش به نکته عجیبى رسیده. او در کتابش نشان داده که مساله به کلى چیز دیگرى بوده و قضیه از بیخ و بُن صورت دیگرى داشته و حقیقت این است که حاج میرزا آقاسى را دشمنان نابکارش از طریق منفى جلوه دادن اقدامات کاملا مثبت و خیرخواهانه او بدنام و لجنمال کردهاند. به همین رباعى که خواندم توجه کنید: آقاسى با دو نیت به آبادى و زراعت و فعالیتهاى کشاورزى اقدام مىکرده و در این تلاش به هیچ رو نفع مادى خودش را منظور نداشته. نیّتش گسترش و ایجاد املاک خالصه دولتى بود که سود دوگانهئى داشت: یکى تامین خوراک مردم، یکى افزایش درآمد دولت. و فراموش نکنیم که در آن روزگار تولیدات کشور تقریباً فقط منحصر بود به محصولات کشاورزى. با تولید گندم توسط دولت و تامین نان مردم جلو اجحاف زمیندارها و مالکان بزرگ گرفته مىشد که مشتى دزد و دغل و گرگهاى چشمو دل گرسنه بىرحم و عاطفه بودند و تا مىدیدند سال کم آبى و کم بارانى است گندمشان را ته انبارها قایم مىکردند قحطى مصنوعى راه مىانداختند تا کارد به استخوان مردم برسد و قیمت گندم به چندین ده برابر قیمت واقعیش سربزند.
خُب، پس با ایجاد و گسترش شبکهئ خالصههاى دولتى مىشد روزى جلو این کنهها را گرفت. پىآمدهاى دیگر این کار هم روشن است و به توضیح زیادى نیاز ندارد، مثلا تثبیت نرخ کلیدى غله و از آنجا تثبیت نرخ دیگر کالاها. سود دوم این کار افزایش درآمد دولت و خزانه بود. دولت که درآمد داشته باشد چشمش به دست مردم و دستش به کیسه ملت نمىماند که هر روز کمرش را زیر بار مالیاتها و عوارض جورواجور خمیده و خمیدهتر کند. پس وقتى شرففروش قلم به مزدى برمىدارد مىبافد و مىپراکند که: «نگذاشت به مُلک شاه حاجى درمى/ شد صرف قنات و توپ هر بیش و کمى»، رو راست لجنپراکنى مىکند.
براى رسیدن به نتیجه نامردانهئى که مىخواهد بگیرد عمل مثبتى را به کلى منفى جلوه مىدهد. تاریخ جعل مىکند. در ذهن من و شما این قضاوت نادرست را رسوخ مىدهد که این مرد پول خزانه دولت را برداشت خرج قنات و باغ و ده کرد جورى که دو پول سیاه ته خزانه باقى نماند. و بناچار این نکته تلویحى را هم که آشکارا در رباعى نیامده به ذهن خواننده یا شنونده رسوب مىدهد که حاجى ِطمعکار ِچشم گشنه همه این قناتها و دهات و آبادىها را براى شخص خودش مىساخته.
داستان توپریزى او هم که بىبروبرگرد درش غلو کردهاند این بود که ایران مىبایست تدارکات نظامى قوى و مستقل داشته باشد. حاجى قطعا باید تجربه شوم چند سال پیش از آن را بسیار جدى گرفته باشد. در زمان فتحعلى شاه به چشم خود دیده بود که توسل به کشورهاى دیگر که بیایند ما را در جنگ با روسیه تقویت نظامى کنند چه فجایعى به بار آورد و چهطور منجر به از دست رفتن پانصد هزار کیلومتر مربع از خاک مملکت شد. تقویت بنیه دفاعى کشور با سلاحهائى که ساخت خود کشور باشد چنین بد است؟ - توپخانه مهمترین رسته نظامى آن دوره بود که به هیچ شکلى نمىشد دست کمش گرفت. شما شرح بسیارى از جنگها را که بخوانید مىبینید در آنها ارتشى به مراتب قوىتر و کارآزمودهتر از حریف، کارش به شکست انجامیده تنها به این دلیل که تعداد توپهایش کمتر از تعداد توپهاى حریف بوده. حاجى با چشمهاى خودش دیده بود که فقط با تفنگ سرپُر نمىشود حدود و ثغور مملکت را حفظ کرد. آذربایجانىها اسم تفنگهائى را که قشون عباس میرزا پدر محمد شاه - مىخواست با آنها جلو تجاوز قشون تزار را بگیرد گذاشته بودند «تفنگدایان دولدوروم». جملهئى است اسمى، و به ترکى، و معنیش «تفنگ ِوایسا پُرش کنم» است. تفنگهائى که وقتى خالیش کردى باید دَبه باروتت را از کمر واکنى، باروت پیمانه کنى از سُمبه را از بغل تفنگ بکشى نمد را به قدر کافى توى لوله روى باروت بکوبى، بعد چارپاره سُربى بریزى و باز نمد بتپانى و دوباره سمبهکوبى کنى و دستآخر چاشنى سر پستانکش بگذارى. و همه اینها هم کارى نبود که با دستپاچگى و بهطور سَرسَرى و از روى بىدقتى بشود انجام داد: چون اگر باروت کم مىشد تیر به نشانه نمىرسید و اگر چارپاره زیادتر مىشد لوله تفنگ مىترکید کار دستت مىداد. و خب، در این فاصله سرباز طرف مقابل یا در رفته بود یا با تفنگ تَهپُرش چند تا گلوله کله قندى شیک نذرت کرده بود. مگر اینکه قَسَمش مىدادى جان مادرت وایسا پُرس کنم. دایان دولدوروم. پس در این مورد هم میرزا آقاسى بیچاره کار خبطى انجام نداده بود.
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 3
زندگینامه و آثار احمد شاملو
سال و محل توّلد: 1304 تهرانسال و محل وفات: 1379 تهرانزندگینامه: احمد شاملو در سال 1304 در تهران متولد شد. تحصیلات کلاسیک نامرتبی داشت؛ زیرا پدرش که افسر ارتش بود اغلب از این شهر به آن شهر اعزام می شد و خانواده هزگز نتوانست برای مدتی طولانی جایی ماندگار شود. در سال 1322 به سبب فعالیت های سیاسی به زندانهای متفقین کشیده شد، و این در حقیقت تیر خلاصی بود بر شقیقه همان تحصیلات نامرتب. به سال 1325 برای بار نخست، در سال 1336 برای بار دوم، و در سال 1343 برای سومین بار ازدواج کرد. از ازدواج اول خود چهار فرزند دارد، سه پسر و یک دختر. احمد شاملو در سوم مرداد ماه سال 1379 چشم از جهان فروبست.ویژگی سخن شاملو امروزه یکی از شاعران نامور و نوپرداز به شمار می رود. او در شعر، دگرگونی پدید آورد و آثاری که از او به چاپ رسید نشان دهنده آن است که تحولی در سبک شعر او به وجود آمده است. او شاعری است که از نظر طرز کار و عقیده با شاعران دیگر تفاوت بسیار دارد و در شعر او قافیه، شکل خاصی به خود می گیرد. او از میان شعرای معاصر ایران بیش از همه به نیما معتقد است. شاملو گذشته از شعر و شاعری از نویسندگان پر قدرت و با احساس است که در نوشتن داستان نیز مهارت دارد و آثاری از نویسندگان خارجی را نیز ترجمه کرده است. آثار:اولین اثری که از شاملو منتشر شد، مجموعه کوچکی از شعر و مقاله بود که در سال 1326 به چاپ رسید. پس از آن آثار بسیاری از این شاعر، نویسنده، مترجم و محقق به چاپ رسیده است که برای سهولت بر حسب موضوع تقسیم بندی می شود: مجموعه شعر: قطعنامه، آهنگها و احساس، هوای تازه، باغ آینه، آیدا و آینه، لحظه ها و همیشه، آیدا: درخت و خنجر و خاطره، ققنوس در باران، مرثیه های خاک، شکفتن در مه، ابراهیم در آتش، دشنه در دیس، ترانه های کوچک غربت، ناباورانه، آه! مدایح بی حوصله و... مجموعه های منتخب: از هوا و آینه ها، گزیده اشعار، اشعار برگزیده کاشفان فروتن شوکران، شعر زمان ما: احمد شاملو، گزینه اشعار. شعر ( ترجمه ): غزل های سلیمان، همچون کوچه ای بی انتها ( از شاعران معاصر جهان )، هایکو، ترانه شرقی و اشعار دیگر(کورکا) ترانه های میهن تلخ ( ریتسوس و کامپانلیس )، سیاه همچون اعماق آفریقای خودم ( لنگستن هیوز )، سکوت سرشار از ناگفته هاست ( برگردان آزاد شعرهای مارگوت بکل )، چیدن سپیده دم ( برگردان آزاد شعرهای مارگارت بکل ). قصه: زیر خیمه گر گرفته شب، درها و دیوار بزرگ چین. رمان و قصه ( ترجمه ): لئون مورن کشیش ( بئاتریس بک )، برزخ ( ژ. روورز )، خزه ( ه. پوریه )، پابرهنه ها ( ز. استانکو)، نایب اول(روبر مرل)، قصه های بابام ( ا. کالدول )، پسران مردی که قلبش از سنگ بود ( موریو کایی )، 81490 ( آ. شمبون )، افسانه های هفتاد و دو ملت ( 3 جلد )، دماغ ( آگوتا گاوا )، افسانه های کوچک چینی، دست به دست ( و. آلبا )، سربازی از یک دوران سپری شده، زهر خند، مرگ کسب و کار من است ( روبر مرل )، لبخند تلخ، بگذار سخن بگویم ( دچو نگارا )، مسافر کوچولو، عیسی دیگر - یهودا دیگر! ( بازنویسی رمان " قدرت و افتخار " گراهام گرین ). نمایشنامه ( ترجمه ): مفتخورها ( چی کی )، عروسی خون ( لورکا )، درخت سیزدهم ( ژید )، سی زیف و مرگ ( روبر مرل )، نصف شب است دیگر، دکتر شوایتزر ( ژ. سبرون ). شعر و قصه برای کودکان: خروس زری - پیرهن پری، قصه هفت کلاغون، پریا، ملکه سایه ها، چی شد که دوستم داشتند؟(ساموئل مارشاک)قصه دخترای ننه دریا، قصه دروازه بخت، بارون، قصه یل و اژدها. مجموعه مقالات: از مهتابی به کوچه، انگ از وسط گود ( مقالات سیاسی، سخنرانی ها و مصاحبه ها). آثار دیگر: حافظ شیراز، افسانه های هفت گنبد ( نظامی )، ترانه ها ( ابوسعید، خیام، باباطاهر)، خوشه ( یادنامه شبهای شعر مجله خوشه به مثابه جنگ شعر امروز )، کتاب کوچه و ....چراغی به دستام چراغی در برابرم.من به جنگ ِ سیاهی میروم.گهوارههای ِ خستهگیاز کشاکش ِ رفتوآمدهابازایستادهاند،و خورشیدی از اعماقکهکشانهای ِ خاکسترشده را روشن میکند.□فریادهای ِ عاصیی ِ آذرخش ــهنگامی که تگرگدر بطن ِ بیقرار ِ ابرنطفه میبندد.و درد ِ خاموشوار ِ تاک ــهنگامی که غورهی ِ خُرددر انتهای ِ شاخسار ِ طولانیی ِ پیچپیچ جوانه میزند.فریاد ِ من همه گریز ِ از درد بودچرا که من در وحشتانگیزترین ِ شبها آفتاب را به دعائی نومیدوارطلب میکردهام
استاندارد مدیریت پروژه Project Management Body Of Knowledge (PMBOK)
استاندارد مدیریت پروژه Project Management Body Of Knowledge (PMBOK)
مدیریت پروژه بکارگیری دانش, مهارت, ابزار, تکنیک و ... در ادارهی اجرای فعالیتهاست که برای رفع نیازهای پروژه در چرخهی حیات آن، یعنی انجام فعالیتهای آغازین, برنامه ریزی, اجرایی, کنترلی و پایانی است (فرایندهای مدیریت پروژه).
PMBOK مرجع استاندارد مدیریت پروژهی موسسه PMI برای تجربیات و اسناد پروژه در حوزههای مختلف میباشد. محتویات این راهنما بر اساس تئوری سیستمهای کلاسیک بنا شدهاست و از مدل ساده و پایهای ورودی – پردازش – خروجی استفاده میکند. استفاده از این رویکرد مستلزم تعریف تعداد زیادی فرایند برای مدیریت یک پروژه است که این فرایندها تقریبا برای هر حوزهی دانش تکرار میشوند. همچنین تعداد بسیار بیشتری ورودی و خروجی باید تعریف شود.
چالش نهایی برای مدیریت پروژه آن است که فرایندی قابل تکرار را بیابیم و به گونهای آن را درون سازمان معرفی کنیم که بخشهای مختلف سازمان، آن را پذیرفته و از مزایای آن پشتیبانی کنند. کلید بهترین عملکرد در مدیریت پروژه، به چگونگی انجام و اجرای آن پروژه بستگی دارد. پروژهها از عملیات استاندارد قابل تکرار بهرهمند خواهد شد.
بهترین تجربیات مدیریت پروژه به دوازده گونهی متفاوت نوشته شدهاند. PMBOK این تجربیات را به سی و هفت ناحیهی کلیدی انجام فرایند تقسیم میکند. گستردگی این نواحی و چهارچوب به گونهایست که بیشتر پروژهها پیش از آن که مدیر پروژه موفق به شناسایی تمامی ناحیههای یاد شده شود، به پایان میرسند. PMBOKمدیرانی را برمیگزیند که از اهمیت هر ناحیه به اندازهی کافی اطلاعات داشته باشند.متاسفانه، چرخههای کنونی حیات (انجام فعالیتهای آغازین, برنامه ریزی, اجرایی, کنترلی و پایانی) به طور موثری از جزییات اشاره شده در PMBOK پشتیبانی نمیکنند. قابلیت تغییر در این جا از اهمیت حیاتی و ویژهای برخوردار است. به منظور برنامهریزی و اجرای موثر، باید این چرخه را با فازهای کوچک و قابل تکرار تقسیم کرد که برای دستیابی به اهداف مورد نظر پروژه مناسب باشند.
چهارچوب مدیریت پروژه:
مدیریت یکپارچگی پروژه
مدیریت محدوده پروژه
مدیریت زمان پروژه
مدیریت هزینه پروژه
مدیریت کیفیت پروژه
مدیریت منابع انسانی پروژه
مدیریت ارتباطات پروژه
مدیریت ریسک پروژه
مدیریت کالا و مواد پروژه
و غیره...
فهمیدن و درک همهی این جزئیات چالشی بزرگ برای هر خواننده بهخصوص برای کسانی که میخواهند از آن برای یک پروژهی عملی استفاده کنند, میباشد. به طور قطع PMBOK یک متدولوژی مدیریت پروژه نیست. بلکه فقط چیزهایی است که یک مدیر پروژه باید بداند. هرچند عدهی زیادی سعی میکنند از این راهنما به عنوان یک متدولوژی در پروژهی خود استفاده کنند
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 13
تحلیل ساختاری شعری از احمد شاملو
(ترانه تاریک)
محمد علی طاهریان
تابستان 88
فهرست :
شعر ترانه تاریک ..................................... 3
پیش در آمد ........................................... 5
تحلیل ساختاری شعر ................................ 7
منابع و مآخذ ........................................ 13
ترانه تاریک
بر زمینه سربی صبح
سوار
خاموش ایستاده است
و یال بلند اسبش در باد
پریشان می شود
خدایا خدایا
سواران نباید ایستاده باشند
هنگامی که
حادثه اخطار می شود.
***
کنار پرچین سوخته
دختر
خاموش ایستاده است
و دامن نازکش در باد
تکان می خورد
خدایا خدایا
دختران نباید خاموش بمانند!
هنگامی که مردان - نومید و خسته -
پیر می شوند !