لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 43
مقدمه:
در تمام دوران زندگی در انسانی وقایع تلخ و شیرین ابتدا از یک جرقه و از یک اتفاق بوجود می آید. روزی که تحقیق در مورد ویران حضرت امام (ره) پیشنهاد رشته فی البداهه اعلام آمادگی کردم بدون اینکه چیز زیادی ازا ین بعد از شخصیت حضرت امام خمینی (ره) را بدانم و پس امروز که این تحقیق رو به اتهام و در مراحل تکمیل آن است. خدای را بسیار شاکرم که در راه رسیدن به این هدف توانستم عازمان و سالکان طریق دوست را بهتر بشناسم و پی بردن به این مهم که چگونه سروران شعر از ضمیر کسی تراوش نمیکند مگر دارا بودن آنکس از روح بسیار لطلف که آن نیز حاصل نمی شود مگر با معرفت خاص خداوند.
لذا ، حالا که دانستم می خواهیم که بیشتر به انم چرا که سیر در اشعار یک عارف و سالک دلسوخته در حقیقت سیر در افکار و نظریات ایشان می باشد و سیر در افکار ایشان انسان را به سرچشمه احدیت زورتر راهنمامی شود.
آشنایانu ره عشق درین بحر عمیق
غرقه گشتند و نگشتند به آب آلوده
ارواح مقدس و متعالی برگزیدگان و اولیای الهی این کبوتران حریم ملکوت و عندلبیان گلشن لاهوت، که از عالم امر و قرب جوار محبوب ازلی در تنگنای عالم طبع و سراچة ترکیب افتاده و در این دامگاه محنتزای ناسوت گرفتار آمده اند، پیوسته به سان نی از نیستان جداگشته دردمندانه از سینة سوزان نالة اشتیاق برمی آورند و در این غریبستان از دوری یار و دیار شکوه آغاز می کنند این جانهای آرزومند طایر گلشن قدس، همواره سر آن دارند که این تخته بند تن را بهم درشکنند و از این دامگه حادثه پرگشایند و به مرجع و منزل نخستین خود، یعنی جوار و قرب رقیق اعلی، بازگردند و در جایگاه صدق نزد ملیک مقتدر مقام گیرند که گفته اند:
هر کسی کو دور ماند از اصل خویش
باز جوید روزگار وصل خویش
در وصف محبان امام عارفان و مقتدای موحدان علی، علیه السلام، فرمود: « اگر نبود اجل محتوم و وقت معین که خداوند بر آنان مقدر و مقرر فرموده روانهایشان یک چشم برهم زدن در کالبدشان آرام نمی گرفت،« این شیفتگان جمال مطلق چون به درد مهجوری مبتلا گردند با استمداد از جدبات و عنایات حضرت حق، و با تصفیه و تزکیه، حجب را یکی پس از دیگری از میان برمی دارند و به سیر الی الله می پردازند، و با تجلی انوار وحدت از قید کثرت رها می شوند، تا به مرتبه شهود حق رسند و به مقام جمع بعد از فرق نایل آیند.
و اما زبدگانی که برگزیدگان حضرت دوست اند از این مرتبه فراتر می روند؛ چه آنان در نهایت مراحل سلوک به سیر من الخلق الی الخلق می پردازند. یعنی این واصلان و منتهیان را تکلیف ور سالتی است تا مردمان را به سوی مبدأ متعال و کمال اسماء جمال رهنمون گردند.
اینان مأمورند تا اعلام هدایت را برافرازند و معلم ارشاد را برپای دارند و خلق را از ظلمات جهل و گمراهی و درکات استضعاف و ستم برهانند، و آنان را به مقام و جایگاه سعادت و سرمنزل سلامت راهبر شوند. از این روکار این برگزیدگان صعب و دشوار است؛ زیرا از سویی، میل دلشان متوجه معبود و محبوب خویش است و مشتاق وصل مدام، و از سویی به خلق مشغول اند و از دوام وصل محروم. انبیای عظام و اوصیا ی کرام و وارثان مقام آن بزرگواران را چنین حالتی است. نقل است که پیامبر اکرم(ص) چون زیاده به کار خلق می پرداخت و از این راه احساس قبض وگرفتگی خاطر می کرد، از پی رهایی از این کدورت و ملال، بلال را می فرمود: قم یا بلال فأرحنا بالصلوه( ای بلال برخیز و برای نماز آوازده و ما را راحت و آسوده ساز.) و از این ملالت باز رهان.
اولیای الهی که وارثان میراث انبیایند و نایبان مقام ولایت چون به اقتضای وظیفه و تکلیف خویش از پی راهنمایی خلق قیام کنند، از فیض خلوت حضور و شهود باز می مانند؛ از این رو مترصد و در پی فرصت اند تا دیگر بار به حضرت دوست باز آیند و آینه دل را با صیقل ذکر جلا بخشند؛ هرچند که این مقیمان کوی محبت در بحبوحه اشتغال امور ظاهر و حل و فصل کار خلایق باز دلشان از ذکر خدا و نجوای با او غافل و فارغ نمی ماند.
امام خمینی، سلام الله علیکم را نیز چنی حالتی بود. او در همان حال که دل از گرد هرگونه تعلقی پرداخته بود بار سنگین رسالت و رهبری را به دوش می کشید، و خود را مکلف می دید تا از پی رهایی خلق نهضتی عظیم و قوی بنیان، پایه ریزد تا مگر خدای عالم آنرا به انقلاب عالمگیر منتهی گرداند، آنسان که اساس دیرپای نظام جور و فساد در جهان از ریشه برافتد و دیگر بار فروغ جانفزای توحید، کران تا کران گیتی را روشن سازد و عدل و آزادی و برابری و برادری ایمانی چهره افسرده عالم را رونق بخشد.امام،گاه که این وظیفه سنگین فراغتی می یافت، در خلوات و اوقات خاص، به یاری سخنان موزون آبی بر آتش درون می افشاند و با زبان شعر، حدیث درد فراق ر ا با دلدار یگانه باز می گفت. حضرت امام هرگز سر شعر و شاعری نداشت و خود را به این پیشه سرگرم نساخته بود. آن عاشق صادق هرگاه از ادای وظیفه و رسالت خویش فراغتی حاصل کرده شرح درد مهجوری را در قالب الفاظ و
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 33
«سیری در زندگانی استاد مطهری و دکتر علی شریعتی»
زندگانی استاد مطهری
تولد و دوران کودکی
در 13 بهمن ماه سال 1298 هجری شمسی در قریه فریمان – که اکنون شهرستان شده است و در 75 کیلومتری مشهد قرار دارد – در خانواده ای از اهل علم و تقوا کودکی دیده به جهان گشود. خانواده ای که انوار علم و ایمان، تقوا و پاکی، راستی و درستی در آن پرتو افکنده بود و نام شایسته (مطهری) بهترین معرف این بیت پاک و مطهر بود.
در سنین کودکی به مکتبخانه رفته و به فراگیری قرآن و دیگر تعلیمات ابتدایی می پردازد. نقل می کنند که در سن حدود 5 سالگی علاقه زیادی به رفتن به مکتبخانه از خود نشان می دهد. در یک شب مهتابی، نزدیک صبح، به خیال اینکه صبح شده است، دفتر و کتاب خود را برمی دارد و به سوی مکتبخانه روان می شود و چون مکتبخانه بسته بوده است پشت درب آن به خواب می رود. صبح زود پدر و مادر می بینند مرتضی نیست و سرانجام او را در پشت درب مکتبخانه در حال خواب می یابند. در سنین حدود دوازده سالگی شور و عشق و علاقه او به اسلام و علوم دینی که در سراسر زندگی درخشان او متجلی بود در وجودش پیدا می شود و هر دم این شعله از اعماق وجود او زبانه می کشد. این درست در هنگامی است که ظلم و فشار حکومت استبدادی رضاخانی روزگار را بر علما و روحانیون تنگ کرده و چهره ضد اسلامی او را آشکار نموده است. تصمیم مرتضی همگان را به حیرت فرو برده بود که شگفتا! در چنین هنگامی که وی اوضاع سخت و ناگواری را که بر علما و روحانیون می رود به رأی العین مشاهده می نماید چگونه روزها و شبها را در این اندیشه به سر می برد.
عزیمت به حوزه علمیه مشهد
به سن سیزده سالگی – یعنی در سال 1311 شمسی – به حوزه علمیه مشهد عزیمت نموده و تحصیل مقدمات علوم دینی را آغاز می کند. در این دوران یکی دیگر از فرازهای حساس زندگی استاد مطهری که نقش بسیار تعیین کننده در حیات علمی و معنوی او و نیز نقش مؤثر در حیات ایدئولوژی اسلامی داشته است نمایان می گردد. اندیشه های مربوط به خداشناسی سخت او را به خود مشغول می دارد. به طوری که خواب و استراحت را از او باز می گیرد، روز را در این اندیشه به شام و شام را به صبح می رساند. روزها و شبها سپری می شود، هفته ها و ماهها و سالها می گذرد و استاد مطهری در این دغدغه های روحی به سر می برد. شک و حیرت وجود او را فرا می گیرد. به اصالت و اهمیت این افکار و دغدغه های روحی پی می برد که اگر این مسائل برای او حل نشود و از این وادی حیرت به سرزمین یقین و ایمان پای ننهد در هر موضوع دیگر اندیشه کردن جز اتلاف وقت نخواهد بود. مقدمات عربی، فقهی، اصولی و منطقی را تنها از آن جهت می آموخت که اینها بتوانند او را آمادة بررسی سخن فیلسوفان بزرگ بنمایند. از همان دوران به فیلسوفان و عارفان، و متکلمان تنها به این دلیل که آنها را قهرمانان صحنه این اندیشه ها می دانست در نظرش بزرگ می نمودند و لذا مرحوم آقا میرزا مهدی شهیدی رضوی، مدرس فلسفه الهی حوزه مشهد، در میان آنهمه علما و مدرسین حوزه، تنها کسی است که استاد مطهری را شیفته خود کرده و دل از دست او ربوده بود؛ و شاید جاذبة معنوی او و آرزوی حاضر شدن در درس وی بزرگترین شوق و محرک او در طی هرچه سریعتر علوم مقدماتی بوده است.
عزیمت به حوزة علمیة قم
بالاخره استاد مطهری پس از حدود چهار سال تحصیل در حوزه علمیة مشهد در سال 1315 شمسی عازم حوزه علمیه قم می گردد و این، فرازی دیگر از زندگی پرفراز و نشیب اوست که در تدوین شخصیت علمی و روحی وی نقش بسیار موثر ایفا نموده است و در طی پانزده سال اقامت در حوزه علمیه قم و کسب فیض از محضر اساتید بزرگ، بر اندوختة علمی و معنوی خود افزوده و تحصیلات خود را در علوم و فنون مختلف اسلامی ارتقاء می بخشد. از عوامل تکوین شخصیت استاد مطهری، باید برخورداری او از اساتید مجرب و عالی را برشمرد. وی شاگرد برجستة آیت الله بروجردی در فقه و اصول محسوب می شد و حتی قبل از مهاجرت آیت الله بروجردی از بروجرد به قم، چون ایشان را شخصیتی فرزانه یافته بود، تابستانها به بروجرد می رفت و از محضر آیت الله بروجردی بهره می برد و مهاجرت آیت الله بروجردی از بروجرد به قم تا حدی مرهون تلاشهای استاد مطهری است. استاد شهید در مقاله ای تحت عنوان «مزایا و خدمات مرحوم آیت الله بروجردی» می گویند:
«این بنده در مدت هشت سال آخر اقامتم در قم، که مصادف بود با سالهای اول ورود معظم له به آن شهر، از درسهای ایشان بهره مند می شدم و چون به روش فقاهت ایشان ایمان دارم، معتقدم که باید تعقیب و تکمیل شود.»
(تکامل اجتماعی انسان، ص 196)
یکی از فرازهای حساس این دوران که در تکوین شخصیت روحی استاد مطهری تأثیر بسزایی داشته است آشنایی با عالم ربانی مرحوم حاج میرزا علی آقا شیرازی قدس سره بوده است که در سال 1320 در اصفهان رخ می دهد. استاد مطهری اساتید دیگری نیز داشته اند، از آن جمله مرحوم آیت الله سید محمد محقق داماد و مرحوم آیت الله بهجت تبریزی.
مهاجرت به تهران
در سال 1331 استاد مطهری به تهران مهاجرت نمود فصل پر فراز و نشیب دیگری از زندگی خود آغاز می نماید برخی علت این مهاجرت را وضع سخت معیشتی ایشان پس از ازدواج می دانند و برخی بی مهری اطرافیان آیت الله بروجردی به ایشان پس از ناکام ماندن تلاشهای امام خمینی و به تبع ایشان استاد مطهری و دیگران در اصلاح حوزه، و شاید علت دیگری در کار بوده است، مثلاً ورود به دانشگاه و ارتباط با قشر تحصیل کرده و بردن اسلام به میان آنها و آگاهی از سئوالات و مشکلات فکری آنها.
فعالیت علمی استاد مطهری از همین سال آغاز می گردد. ابتدا به تدریس در مدرسه سپهسالار – که امروز به نام خود ایشان است و مدرسه مروی می پردازند و تدریس استاد در مدرسه مروی تا سه سال قبل از شهادت ادامه داشته است. مقدمه و پاورقی بر جلد اول اصول فلسفه را در سال 1332 به پایان رسانده و شرح جلد دوم آن نیز در سال بعد به انجام می رسانند. با اینکه بیش از سی و هفت سال از تألیف این کتاب می گذرد، گردش ایام از طراوت بیان و استحکام منطفی آن، چیزی نکاسته است. جلد سوم این کتاب نیز در سالهای بعد، از چاپ خارج می شود. تأثیر این کتاب در خنثی کردت تبلیغات مارکسیستی حزب توده در آن زمان – که در اوج اقتدار خود بود – و به طور کلی تأثیر آن در نجات مبارزان از افکار مادی تا پیروزی انقلاب اسلامی و بعد از آن بر کسی پوشیده نیست.
احسان طبری، ایدئولوگ حزب توده، که در اواخر عمر خود مارکسیسم را مردود اعلام کرد و به اسلام گرایش پیدا نمود، در مصاحبه ای این تغییر ایدئولوژی خود را نتیجه مطالعه آثار استاد مطهری خصوصاً «اصول فلسفه و روش رئالیسم» دانست. استاد شهید از سال 1334 فعالیت علمی خود را در دانشکدة الهیات و معارف اسلامی شروع نموده و کار تعلیم و تدریس را در آنجا علیرغم مشکلاتی که از ناحیة رژیم شاه و برخی استادان وابسته برای ایشان به وجود آمد، به مدت 22 سال ادامه می دهد.
حضور فعال در قیام پانزده خرداد
به موجب ارتباط نزدیک استاد شهید مطهری با اقشار و طبقات مختلف جامعه در جریان قیام پانزده خرداد سال 42، ایشان در هدایت قیام مردم تهران و مرتبط کردن آن با رهبری حضرت امام خمینی (ره) نقش اساسی داشتهاند و خود در شب پانزده خرداد سخنرانی مهمی علیه شخص شاه ایراد می کند که در همان شب دستگیر و به زندان موقت شهربانی انتقال می یابند و به همراه عده ای از روحانیون مبارز تهران و شهرستانها زندانی می شوند و پس از 43 روز به دنبال فشاری که از ناحیه علما و مردم بر رژیم شاه وارد می شود به همراه سایر روحانیون آزاد می گردند.
همکاری با هیئتهای مؤتلفه اسلامی
بعد از قضایای 15 خرداد و آزادی امام خمینی و استاد مطهری و سایر علما، هیئتهای مؤتلفة اسلامی که هسته آن همین هیئتهای مذهبی بودند و از نیروهای مخلص و فداکار و تابع ولی فقیه تشکیل شده بود، برای یاری نهضت امام خمینی ظهور کرد. این گروهها از امام درخواست چند نماینده کردند که تحت هدایت آنها در فکر و عمل باشند. استاد
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 94
سیری در اندیشه و احوال شهید سیدحسن مدرس(ره)
11 آذر 1385
پژوهشگر: محمدرضا معتضدیان
چکیده: مدرس در برههای از تاریخ معاصر ایران نقشی ایفا نمود که بلااغراق میتوان گفت تمامی جریانات سیاسی ایران بعد از خود را متاثر کرد، از جمله تجربه عظیم انقلاب اسلامی در سال 1357 که ریشهیابی علل وقوع آن بیتوجه به افکار و مجاهدتهای این شخصیت بزرگوار، فاقد هرگونه توجیه منطقی خواهد بود. این مقاله سیری در اندیشه و احوال شهید آیت الله سیدحسن مدرس دارد؛ مردی که به قول حضرت امام(ره) «القاب برای او کوتاه و کوچک است.»
تاریخ معاصر ایران تا قبل از انقلاب اسلامی مجاهدتها و شخصیتهای بزرگی را به نمایش میگذارد که هرکدام در جای خود شایان ذکر هستند اما در این میان نام سید حسن مدرس طنین خاصی دارد و مدحتسرایی او از هرگونه اتهام و گزافهگویی در امان است؛ مدرس در برههای از تاریخ معاصر ایران نقشی ایفا نمود که بلااغراق میتوان گفت تمامی جریانات سیاسی ایران بعد از خود را متاثر کرد، از جمله تجربه عظیم انقلاب اسلامی در سال 1357 که ریشهیابی علل وقوع آن بیتوجه به افکار و مجاهدتهای این شخصیت بزرگوار، فاقد هرگونه توجیه منطقی خواهد بود.البته این به معنای آن نیست که نقش دیگر شخصیتهای بزرگ معاصر از قبیل آیات عظام میرزای شیرازی، نائینی، کاشانی، . . . و حضرت امام خمینی(ره) مورد بیتوجهی یا کمتوجهی قرار گرفته باشند و یا تاثیر سایر رویدادهای مهم تاریخ صدساله اخیر ایران کم اهمیت جلوه داده شود، بلکه به معنای بزرگداشت باغبانی است که نهال جنبش تنباکو را بهگونهای پرورش داد که به میوه اعجابانگیز امام خمینی(ره) و انقلاب انجامید.وقتی تاریخ پرآشوب صدساله اخیر ایران را تورق میکنیم، علیرغم یاس و تاسفی که از قبل برخی وقایع غمانگیز بر چهرهها سایه میاندازد، درخشانترین بارقههای امید و افتخار در لابهلای صفحاتی که از شرح مجاهدتهای بیدریغ و حماسهساز این قهرمانان ملی مشحون است، در چشمان هر خواننده ایرانی متجلی میشود.او که آمده بود «شفای تاریخ را موجب شود» هرآنچه میگفت و عمل مینمود طنینی بلند و طولانی در تاریخ انداخت که حتی امواج آن از مرزهای ایران هم گذشت و به کرانههای ساحل امنیت و آزادی تمامی انسانها رسید. تا بدانجا که یکی از روسای مجلس فرانسه گفته است: ما باید افتخار کنیم که همعصر شخصیت پارلمانی بزرگی چون مدرس هستیم.اما مدرس نه نیاز به تعریف دارد و نه القاب و عناوین؛ به قول حضرت امام(ره) «القاب برای او کوتاه و کوچک است.»تاریخ جوامع و ملل از دو راه قابل بحث و بررسی است: 1ـ از دریچه وقایع و رویدادها 2ـ از دریچه رجال و شخصیتها؛ و البته هر دو راه در نهایت به یکدیگر میرسند؛ بهاین معنا که رجالشناسی در تاریخ، بهناچار ما را با رویدادهایی که این بزرگان ایجاد نموده و یا با آنها مواجه شدهاند و نیز با کیفیت روزگار آنان آشنا میسازد و متقابلا بررسی وقایع و رخدادها نیز رجال و برجستگان تاریخ یک جامعه را در میان وقایع به ما مینمایاند. هرچند این موضوع بدیهی بهنظر میرسد و طبیعتا هم باید این دو مقوله کاملا بههم پیوسته باشند، اما غرض از طرح این مساله، آن بود که متاسفانه در کشور ما این پیوستگی طبیعی نادیده گرفته شده و لذا در تاریخنگاری ملی ما سکته و سکوتهای بیمعنی بسیاری دیده میشود؛ بهقول مدرس(ره) ـ که نامش بیهیچ القابی محترم و باشکوه است ـ «بزرگان تاریخ ما بداقبال بودهاند که در ممالک ما متولد شدهاند، چون در اینجا پلوتارخی نبوده که حلاج کارهای آنان باشد.» آری، بسیاری از بزرگان تاریخ ما بهخاطر دگرگونیهای روزگار، از سوی ابناء سرزمین خویش مورد بیمهری و کمتوجهی واقع شدهاند و لذا متاسفانه در تاریخنگاری رایج دوران، متوجه میشویم که نام و نشان این بزرگان حتی به هنگام ذکر رویدادهای مهمی که آنان خود سهم عمدهای در رقمزدن آن داشتهاند، کمرنگ یا ناخوانا ثبت شده است!مدرس نیز از این آسیب اجتماعی مصون نبوده و در طول دوران پیش از انقلاب، تا آنجا که میشده، نامش محذوف و تاریخش مسکوت گذاشته شده است. بهعنوانمثال در نگاشتههای تاریخی زیادی میبینیم که از کابینه مهاجرت و یا مساله جمهوری و یا همینطور از قرارداد 1919 با شرح و تفصیل سخن گفته شده اما از قهرمان این رویدادها یا اصلا نامی برده نشده و یا نام او با ایماء و اشاره و به شکلی اجمالی و گذرا ذکر گردیده است.
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 115
ولادت علی (ع) :
رسول گرامی اسلام در سال عام الفیل در مکه معظمه دیده به جهان گشود, فاطمه دختر اسد در حالی که از ولادت پیغمبر خدا و از شنیدن آن همه معجزات و کرامات در هنگام تولدش به شدت خوشحال بود با سرعت تمام خود را به شوهرش حضرت ابوطالب (ع)رسانده و مولود جدید را به وی تبریک گفت. ابوطالب چون سخن همسرش را شنید ضمن خوشحالی و تشکر به او گفت: ((اصبری سبتاً اتشرک بمثله الا النبوه))
تتعجبین من هذا انک تحبلین و تلدین بوصیه و وزیره))
ترجمه :ای فاطمه!سی سال دیگر صبر کن , تو نیز نظیر او را به دنیا می آوری, ومن این وعده را به تو مژده می دهم.و در حدیث دیگر آمده: آیا تو از این واقعه بزرگ تعجب می کنی؟بدان که تونیز به وزیر و وصی و جانشین وی حامله می گردی (و فرزند عزیزم علی را به دنیا می آوری)
سی سال از این واقعه شگرف تاریخی گذشت,همان طور که حضرت ابوطالب خبر داده بود فرزند کعبه و وصی و وزیر مصطفی (ص)رحمت عالمیان پناه بی پناهان مولای متقیان حضرت امیرالمومنین علی ابن ابی طالب علیه السلام در روز جمعه , سیزدهم رجب المرجب ,بیست و سه سال قبل از هجرت نبوی آن هم در شریف ترین مکان عالم هستی مکه در درون کعبه دیده به جهان گشود.
و گیتی را به نور ولایتش منور ساخت.
فاطمه بنت اسد چون از کعبه با فرزند عزیزش خارج گشت نخست پدرش حضرت ابوطالب از آنان استقبال نموده و میوه دلش را در آغوش گرفت, مولود کعبه در همان لحظات آغاز زندگی اش خطاب به پدر ارجمندش گفت : السلام علیک یا ابتاه و رحمه الله و برکاته و ابوطالب نیز جواب سلام علی را داده و او را مورد نوازش قرار داد و سپس پیامبر(ص)وارد خانه ابوطالب شد و علی را در آغوش کشید و چون چشمان علی به چهره مبارک رسول خدا افتاد به حرکت آمده و با تبسم و چهره ای خندان گفت:السلام علیک یا رسول الله و رحمه الله و برکاته و آنگاه به دستور رسول اکرم (ص)شروع به خواندن کتابهای آسمانی و از صحف آدم و نوح و ابراهیم آغاز نمود و آیاتی را از زبور و تورات و انجیل قرائت کرد و در پایان از اول سوره مومنون تا آیه دهم را با آهنگ زیبا تلاوت فرمود و بدین طریق عظمت خود را به جهان انسانیت نشان داد.
بخشهای زندگانی علی (ع)
با توجه به اینکه امیر مومنان ده سال پیش از بعثت پیامبر(ص) دیده به جهان گشود و در حوادث تاریخ اسلام همواره در کنار پیامبر اسلام (ص)قرار داشت و پس از درگذشت آن حضرت نیز سی سال زندگی نمود؛می توان مجموع عمر 63 ساله اورا به پنج بخش زیر تقسیم نمود:
1-از ولادت تا بعثت پیامبر اسلام
2-از بعثت تا هجرت پیامبر به مدینه
3-از هجرت تا درگذشت پیامبر اسلام
4-از رحلت پیامبر اسلام تا آغاز خلافت آن حضرت
5-دوران خلافت آن بزرگوار
نخستین کسی که اسلام آورد
نخستین افتخار امام علی (ع) پیشگام بودن وی در پذیرفتن اسلام و یا به عبارت صحیح تر ,ابراز و اظهار اسلام دیرینه خویش است زیرا علی (ع) از کوچکی یکتاپرست بود و هرگز الوده به بت پرستی نبود تا اسلام او به معنای دست کشیدن از بت پرستی باشد.پیشگام بودن در پذیرفتن اسلام ارزشی است که قرآن روی آن تکیه دارد, تا آنجا که در سوره واقعه آیات 10و11 می فرماید: ((و پیشگامان,پیشگام,آنان مقربانند))
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 35
زندگینامه و سیری در آثار فریدالدین عطار نیشابوری
زندگینامه فریدالدین ابو حامد محمد بن ابوبکر ابراهیم بن اسحاق عطار نیشابوری،یکی از شعرا و عارفان نام آور ایران دراواخر قرن ششم و اویل قرن هفتم هجری قمری است. بنا بر آنچه که تاریخ نویسان گفته اند بعضی از آنها سال ولادت او را 513 و بعضی سال ولادتش را 537 هجری.ق، می دانند. او در قریه کدکنیا شادیاخ که در آن زمان از توابع شهر نیشابور بوده به دنیا آمد. وی در شهر شادیاخ ولادت یافت . چنانکه می دانیم پس از حمله غزان به سال 548 شهر نیشابور ویران شد و چندی بعد شادیاخ که در جانب راست نیشابور واقع بود جای آن را گرفت و چون باز در حمله مغولان ویران گشت این بار نیشابور به محل قدیم خود عودت یافت . بنابراین خواه عطار در شادیاخ و خواه در کدکن که هر دو از اعمال نیشابور بوده اند ولادت یافته باشد وی منسوب به شهر نیشابور هست و اینکه حاج خلیفه او را در چند مورد از کتاب خود همدانی شمرده البته درست نیست . ابی بکر ابراهیم مرد بیدار دلخدا شناس وطریقت دان بوددر نیشابور به دارو فروشی می پرداخت ومحترم ومعزز می زیست.
همسر ابراهیمزنی پاک نهادخداپرستزهد پیشه وزاهد منش بود که بیست وچند سال آخر عمر را به خلوت نشست بوددر را بر کس وناکس بسته وتنها به پرستش خدای یگانه می پرداخت(خسرونامه چاپ تهران).
این زن وشوهر دین داربه دامن عنایت پیامبر گرامی اسلام دست زدند وبه شرف نام عزیزشپسر را " محمد" نامیدند "ابو حامد" کنیه اش کردند:
آنچه آنرا صوفی آن گوید بنام ختم شد آن بر محمد والسلام
من محمد نامم واین شیوه نیز ختم کردم چون محمد ای عزیز
ابو حامد محمددر شهر نیشابور پرورش یافتبه استاد سپرده شدعلم وفضل آموخت و" فریدالدین" لقب یافت. سالهای کودکیش به احتمال قوی در اواخر عهد سنجر گذشت . در فاجعه غز (548) که نیشابور و خراسان به دست آن ها افتاد فریدالدین محمد شش یا هفت سالی بیشتر نداشت . ماجرا یک شورش خشم آلود مشتی تر کمان شبانکاره بود – که از ناچاری با سلطان به چالش برخاسته بودند . فقط بی تدبیری سلطان و امیران در گاه آن را به یک فتنه خونین تبدیل کرده بود – فتنه غز حادثه چنان عظیم چنان موحش و چنان درد ناک بود که نمی توانست در خاطر کودک خردسال تاثیر درد انگیز خود را باقی نگذاشته باشد .
چند سال بعد وقتی فتنه غز فروکش کرد و پایان یافت فریدالدین محمد دوران مکتب را می گذرانید . در خانه و شاید در مکتب نیز او را نه محمد بلکه محمشاد یا چیزی شبیه آن که درآن نواحی به جای محمد بکار می رفت می خواندند. در شادیاخ یا نشابور هر جا بود محمشاد از آنچه در آن ایام در مکتب ها آموخته می شد بهره می گرفت .خط و حساب و قرآن – با مایه یی از شعر و ادب عصر . درین مدت خراسان بارها دست به دست شده بود .
برخی از منابع قدیمی از جمله جامی انقلاب حال شیخ را به ملاقات او بادرویشی سبک بار و فرزانه نسبت میدهند که تحولی ناگهانی در روان او ایجادنمود، با این حال براساس مدارک متقن و معتبر این داستان ساختگی و افسانهاست. داستان که خود حکایتی بس زیبا، دلانگیز و آموزنده است بدین گونهاست: ( گویند سبب توبه وی آن بود که روزی در دکان عطاری مشغول و مشعوفبمعامله بود، درویشی آنجا رسید و چند بار ـ شیء لله ـ گفت. وی بدرویشنپرداخت. درویش گفت ای خواجه تو چگونه خواهی مرد؟ عطار گفت چنانکه توخواهی مرد درویش گفت تو همچون من میتوانی مرد؟ عطار گفت بلی درویش کاسهچوبین داشت زیر سر نهاد و گفت الله وجان بداد. عطار را خیال متغیر شد، دوکانبر هم زد و باین طریقه درآمد.) همانطور که اشاره شد این داستان افسانهایبیش نیست ولی مسلما شغل داروفروشی و طبابت عطار،که روزانه نبض حدود پانصدبیمار را میگرفت
به داروخانه پانصد شخص بودند که هر روز نبضم می نمودند
و به مداوای بیماران گوناگونی میپرداخت، او را با افکار وعقاید مختلفی از جمله پیروان طریقت صوفیه و دنیای اعجاب انگیز اولیاء الله آشنا نمود و حکیم که علاقهای مفرط به عرفان و تصوف داشت بدین خرقه درآمد. شیخ از زمان انقلاب و تحول روحی خود تا زمان مرگ دهها اثر تحسین برانگیز درادب و عرفان پدید آورد که نگارش و سرایش تألیفات به نظم در عین اشتغالبه حرفه سنگین طبابت گویای اراده نیرومند و پشتکار عطار است.عطار در روزگارجوانی و اواسط عمر خویش به رسم سالکان طریقت مسافرتهای دور و درازی راآغاز کرد و در این سفرها که مصر و هندوستان و مکه و دمشق و ترکستان وماوراءالنهر را در نوردید با مشایخ بزرگ زمان خود ملاقات و راز و نیاز کرد وظاهرا در طی یکی از همین سفرها به خدمت شیخ مجدالدین بغدادی (حکیم خاص سلطان محمد خوارزمشاه)رسید و چندیدر سلک شاگردان وی درآمد.
عطار قسمتی از عمر خود را به رسم سالکان طریقت در سفر گذراند و از مکه تا ماوراءالنهر بسیاری از مشایخ را زیارت کرد در همین سفر ها بود که به خدمت مجد الدین بغدادی نیز رسید. عطار به علت توجه شدیدی